۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

 سخنی پیرامون منافع ملی ایران و تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه

مبارزه با رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، نباید مبارزه با ایران باشد. غنی سازی اورانیوم حق مسلم مردم ایران است و به ماهیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز ربط ندارد. کشورهای جهان صرفنظر از اینکه چه نوع حکومتهائی بر آنها حاکمند، از حقوق برابر در عرصه جهانی، در نشستهای بین المللی و مجامع عمومی برخوردارند و باید این حقوق از همه جانب و از همه جوانب مورد احترام و حمایت قرار گیرند.
تنها کشورهای قلدر و زورگو در جهان هستند، که این اصل اساسی منشور ملل متحد را برسمیت نشناخته و حقوق کشورهای تحت سلطه، ضعیفتر و نامطیع را به زیر پا می گذارند. این کشورهای متجاوز برای تامین منافع استیلاگرانه خویش، در حالیکه دستانشان تا آرنج به خون آلوده است، از اسلحه حقوق بشر برای پیشیرد مقاصد شوم خود و انحراف افکار عمومی بهره می برند. ایران از جمله چنین کشورهائی است که قربانی چنین سیاستی است و رژیم حاکم بر ایران نیز با نقض مستمر حقوق بشر در همه زمینه ها، با تقویت استبداد آشکار و خودکامگی ولی فقیه، زمینه چنین سوء استفاده هائی را فراهم می کند.
امپریالیستها و صهیونیستها کوشیدند و می کوشند که ممالکی نظیر ایران و سوریه و در سابق لیبی را از همه حقوق قانونی خود محروم کنند، استدلالی که آنها برای فریب افکار عمومی بیاری ایادی خود در جهان و در این ممالک مطرح می کنند، مستبد بودن و نادیده گرفتن حقوق بشر از جانب این کشورهاست. در حالیکه رژیمهائی نظیر کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی و... از رژیم ایران به مراتب مستبدتر و عقب مانده تر و ارتجاعی ترند. آنها حتی نیازی نمی بینند که این روش دورویانه خویش را توجیه کنند. هیلاری کلینتون یک بار در مصاحبه با بی بی سی به صراحت به این تناقض اشاره کرد، ولی آنرا موجه و ناشی از منافع امنیتی آمریکا دانست. 
عده ای که از نظر سیاسی عقب مانده و تفکرشان ارتجاعی است، با نقابهای "انقلابی" و حتی ماوراء انقلابی، خود را در جلوی کارزار تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها قرار می دهند، به اسب گاری آنها بدل شده و عربده می کشند، که هر پیشرفت و موفقیتی که نصیب کشور ایران شود، تنها به صرف بر مسند قدرت بودن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، که یک رژیم ارتجاعی و مستبد است، باید محکوم و بدور انداخته شود. هر موفقیت ورزشی باید تخریب شود، هر موفقیت هنری و ادبی و فرهنگی باید به سخره گرفته شود و محکوم گردد، هر موفقیت علمی باید تکذیب شده و یا بی اهمیت جلوه داده شود. این عده که در تخریب ایران و نه جمهوری اسلامی فعالند، در واقع نه به کشورشان و نه به مردم کشورشان اهمیت می دهند و نه علاقه ای نسبت به آنها در سینه دارند. آنها سخنگویان بیگانگان هستند. آنها حتی ارزیابی روشنی از امکانات مردم وطنشان و روحیات و فرهنگ آنها ندارند. دستآوردهای مردم ایران در هر زمینه ای برای آنها، دستآوردها جمهوری اسلامی جا زده می شود. این عده شاید در اثر جهالت و سفاهتشان نمی دانند، که با این کارشان برای جمهوری اسلامی امتیاز جلب می کنند و برای این رژیم تبلیغ می کنند. پیشرفتهای ایران علیرغم فشارها و سرکوبهای جمهوری اسلامی در تمام عرصه های علمی و فرهنگی و ادبی و هنری و نظایر آنها وجود داشته، بدست آمده و در آینده هم وجود خواهد داشت. رژیمی که از همان بدو پیدایشش مخالف دانشگاهها بوده و با انجام انقلاب فرهنگی ارتجاعی اسلامی، دانشگاهها را به پادگان بدل کرده و در آنها نماز میت برگذار می کند، این رژیم هوادار علم و دانش و پژوهش و پیشرفت نیست. این رژیم در پی ساختن امامزاده و چاه جمکران است تا با توسل به معجزات آنان کشورداری کند. پیشرفت با ماهیت رژیم جمهوری اسلامی در تناقض است. در حالی که آخوندها در اتومبیلهای ضد گلوله آمد و رفت می کنند، دانشمندان اتمی ایران در ماشینهای معمولی هستند، که بدست تروریستهای دست پرورده موساد با حمایت سازمان مجاهدین خلق به قتل می رسند.
تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه محکوم است
امروز با یاری عربستان سعودی و شیخ نشینهای عربی کرانه خلیج فارس، تحریکات وسیعی در تخریب سوریه و دست اندازی به منافع ملی ایران در منطقه صورت گرفته است. این منافع ملی ما همواره منافع ملی ایران باقی می ماند، چه جمهوری اسلامی بر سر کار باشد و چه نباشد. اینکه نام خلیج فارس از نظر تاریخی خلیج فارس بوده است و می ماند، اینکه سه جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به ایران تعلق دارد، هرگز ربطی به جمهوری اسلامی و یا هر حکومت حاکم بر ایران ندارد. فقط دشمنان ایران و عمال بیگانه هستند که با جعل مفهوم میهنپرستی و "انترناسیونالیسم" تلاش می کنند برای تجاوز عربستان سعودی و امپریالیسم در ایران افکار عمومی تهیه کنند. امروز جستجوگر گوگل نام خلیج فارس را در نقشه جغرافیا حذف کرده است. آیا این اقدام اتفاقی صورت گرفته است؟ طبیعتا چنین نیست.
وقتی مسئول رادیو بی بی سی از مسئول گوگل در این مورد پرسش کرد، وی مدعی شد که "قرار نیست هر بخشی از آب های جهان در نقشه گوگل نام داشته باشد". در مقابل پرسش مجدد که برخی از این محلهای بی نام را در نقشه گوگل نام ببرد، مسئولان گوگل حرفی برای زدن نداشتند. روشن است که خلیج فارس یک "لکه" معمولی بر روی کره زمین نیست. هزاران سال سابقه تاریخی دارد و تحریکات امروزی که صورت می گیرد صرفا جنبه سیاسی و سلطه جویانه دارد.
عربستان سعودی و شیخ نشینهای امارات متحده عربی که با مقاومت مردمشان بر ضد مستبدان حاکم روبرو شده اند، با واهمه فراوان تلاش می کنند به جای تحقق خواستهای مردم کشورشان، جنبشهای آنها را وابسته به ایران و حضور شیعیان در کشورشان جلوه دهند و آنها را سرکوب کنند. دامن زدن به جنگ شیعه و سنی یکی از شگردهای آنان است که با یاری آمریکا در عراق به رهبری نگروپونته سفیر سابق آمریکا در عراق، شروع کردند و امروز عربستان سعودی جایش را گرفته است. موج بزرگی از تبلیغات ارتجاعی را، در ممالک عربی برای تحریک علیه ایرانی ها به راه انداخته اند و با هزینه کردن مبالغ گزاف و چرب کردن سبیل سازمانها علمی، سیاسی و شرکتهای انتفاعی... تلاش می کنند، تا تاریخ جهان را تحریف کنند. وقتی گوگل حاضر می شود در ازای رشوه گیری نام خلیج فارس را از شبکه اینترنت حذف کند، ملاحظه کنید با سایر حقایق تاریخی چگونه برخورد می کنند.
این کنسرنهای جهانی با یاری ارتجاع جهانی، تاریخ جهان را بر اساس منافع مالی خود می نویسند. این اقدامات عربستان سعودی که از بمب گذاریهایش با یاری قطر و یاری تسلیحاتی عظیم امپریالیستها، در منطقه، در پاکستان و عراق و سوریه و لیبی و  شروع شده است، در همدستی با امپریالیسم در جهت نقض منافع ملی ایران در منطقه است. این مسلمانان دو آتشه در مورد جعل مرزهای اسرائیل در نقشه جغرافیای گوگل حرفی نمی زنند و اشغال سرزمینهای فلسطینی را می پذیرند، ولی حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند، تا نام خلیج فارس تغییر کند، تا زمینه ای برای اقدامات بعدی باشد که در آینده تغییرات اساسی تری به نفع امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس به نفع آنها ایجاد نمایند. آنها تلاش دارند همه را بر ضد ایران بشورانند. این امر اساسا ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، ایران با توانائی های معنوی، مردمی، علمی، فنی، تاریخی، جمعیتی، فرهنگی و امکانات عظیم انسانی که دارد، طبیعتا قدرتی بالقوه در منطقه است و این امر مورد خوش آیند همسایگان ایران، از ترکیه گرفته تا عربستان سعودی نیست. اگر جمهوری اسلامی هم بر سر کار نباشد، این مخالفت با اشکال دیگر با ایران ادامه دارد، برای آنها خلیج فارس، خلیج عربی است، خوزستان بخشی از عراق بوده و سه جزیره ایرانی خلیج فارس متعلق به امارات ساخته و پرداخته دست استعمار است. در این کُر ارتجاعی همه گروه های تجزیه طلب کُرد و آذری که مورد حمایت امپریالیستها و صهیونیستها برای تجزیه ایران هستند، دخالت آشکار دارند. آنها مدعی اند که ادعاهای شیوخ عرب به ما مربوط نیست. آنها بهر صورت نسبت به واژه "فارس" حساسیت دارند. با منطق آنها یک "فارس" کمتر بهتر. آنها ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایران هستند و خودشان را پشت "ستم ملی" پنهان کرده اند. این تلاشها با رنگ کمتر، از زمانی که شاه بر سر کار بود صورت می پذیرفت. تضادهای آن روزها در کادر نوکری از امپریالیسم آمریکا دامنه بروزش کمتر بود و تاثیر این سر و صدای جهانی امروز را نداشت. عربستان سعودی به جزایر سه گانه ایران چشم دوخته است، زیرا این جزایر نه تنها از نظر راهبردی اهمیت فراوان دارند و کنترل نقل و انتقالات را در خلیج فارس زیر نظر خواهند داشت، سواحل آنها می نیز تواند چه از نظر توریستی و چه از نظر وجود ذخایر نفت و گاز که در این مناطق بسیار فراوان است، مورد بهره برداری قرار گیرد.
دولت متجاوز و گرگ صفت اوباما، سفر احمدی نژاد را که چه خوب و یا چه بد، بهر صورت رئیس جمهوری قانونی، چه تقلبی و چه غیر تقلبی ایران است، به جزیره ابوموسی محکوم کرده است. بی شرمی امپریالیست آمریکا حد و مرزی ندارد. احمدی نژاد حتی اگر فاسدترین و جنایتکارترین عنصر ایرانی باشد، حق دارد به عنوان یک ایرانی به هر گوشه کشورش سفر کند. اوباما با این اظهار نظر بی شرمانه اش که اپوزیسیون خودفروخته ایران در موردش سکوت کرده است، تلویحا اعلام می کند، که جزایر سه گانه به امارات متحده عربی و عربستان سعودی تعلق دارند و امپریالیست آمریکا برای تسلط بر این جزایر ایرانی، در سمت امارات ایستاده است. آمریکا به امارات می گوید، که باید به روی حمایت تسلیحاتی، تبلیغاتی، حقوقی و سیاسی وی حساب کند و تا می تواند، علیه ایران تحریک نماید. امپریالیست آمریکا با فراهم کردن تسلیحات لازم و اعزام خلبانهای آمریکائی که حتما تابعیت امارات را می پذیرند، می خواهد به تجزیه ایران بپردازد. اوباما از طرح مسئله سه جزیره در دادگاه لاهه سخن می راند. هیچ کشوری حاضر نیست که در دادگاهی شرکت کند که در مورد منافع ملی و حق حاکمیتش تصمیم بگیرد. البته اساس این خیانت به رژیم محمد رضا شاه بر می گردد که با یک زد و بند استبدادی و بدون شرکت دادن مردم در بحث ها، با استقرار سانسور، بحرین استان چهاردهم ایران را به امپریالیستها بخشید و حق حاکمیت ملی و تاریخی ایران را بر سه جزیره، بعد ازخروج انگلیسها از خلیج فارس، مستقر ساخت. شاه خودفروخته اقدامی نکرد تا در دوران حکومتش، از نفوذ خویش در آن دوران، برای تثبیت مالکیت ایران بر این جزایر در عرصه های جهانی استفاده کند.
دفاع از تمامیت ارضی ایران، ربطی به ماهیت سیاسی رژیم ندارد
اینکه اپوزیسیون سیاسی ایران باید از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران دفاع کند، ربطی به ماهیت رژیم حاکم در ایران ندارد. این اپوزیسیون خودفروخته در تمام عرصه های خودفروشی، چه در مورد جدائی از ایران و تجزیه ایران، و چه در عرصه غنی سازی اورانیوم که حق مسلم مردم ایران است، و چه در زمینه اشغال سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، توسط امپریالیستها و یا تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم به ایران و یا تحریم مواد غذائی و داروئی مردم ایران و محکوم کردن آنها به گرسنگی، با تئوریهای پوچ و من در آوردی، در سمت امپریالیستها ایستاده است و برای آنها دست می زند. بهانه این اپوزیسیون خودفروخته این است، که رژیم جمهوری اسلامی استبدادی و مذهبی است و در سرکوب مخالفان از هیچ جنایتی رویگردان نیست. این اپوزیسیون رنگهای گوناگون بخود می زند، ولی در ماهیت امر همه آنها چه بخواهند و چه نخواهند، در کنار امپریالیستها ایستاده اند. برخی خود را "انترناسیونالیست" جا می زنند و بر ضد میهنپرستی می نویسند، تا تجزیه ایران و اشغال جزایر سه گانه را توسط امپریالیستها بی اهمیت جلوه دهند. خنده دار است که این "انترناسیونالیستها" که خود را "کمونیست" جا می زنند، تا نیروهای سالم کمونیست را فریب دهند، یک دل و یک زبان از تمامیت ارضی اسرائیل و میهنپرستی صهیونیستی دفاع کرده و سرزمینهای اشغالی فلسطین را بخشی از خاک اسرائیل می دانند. قلمبدستان مزدور آنها فقط بر ضد میهنپرستی ملتهای در بند و ممالک زیر سلطه قلمفرسائی می کنند، برخی اسلام ستیزی را عمده می کنند، زیرا که در این صورت مبارزه ضد امپریالیستی تحت الشعاع مبارزه ضد مذهبی قرار گرفته و همه اپوزیسیون بالقوه ضد رژیمی را، در صورت حاد شدن خطر اشغال، در کنار امپریالیستها قرار می دهد. "حزب کمونیست کارگری ایران" و همه مریدان منصور حکمت از زمره این افراد هستند. آنها اسلام ستیزی و بی وطنی را بر فرق خود نوشته اند. در حالیکه جنگ فرسایشی در ایران در جریان است و تهدید به اشغال جزایر ایرانی در دستور کار است، عمال خودفروخته آنها راه می افتند و تبلیغ می کنند، که باید جنبش لختی ها براه انداخت. زیرا با لخت شدن گویا اسلام سرنگون می شود. آنها "انترناسیونالیست" اند، زیرا از لخت و عور شدن دختران مصری و همدردی دختران لخت اسرائیلی با آنها حمایت می کنند و خودشان نیز فرمان لخت شدن دختران ایرانی را صادر می کنند و تقویم لختی ها چاپ می کنند و آنرا به شرط عضویت در حزبشان بدل می سازند. کنگره حزب این لختیها و مبانی وحدتشان واقعا تماشائی است. اعضاء حزب لخت و عورهای منصور حکمت با تبلیغ این نظریات زن ستیزانه و مبتذل که زنان را مانند همه تبلیغات نیازمندیهای عمومی سرمایه داری، به کالا بدل می کند، افکار عمومی را از مسایل مهم جامعه ایران، منحرف می سازند و مانند خود جمهوری اسلامی که همه مشکلات جهان را مشکل جنسیتی جلوه می دهند، آنها نیز در همان عرصه با رژیم جمهوری اسلامی به رقابت می پردازند. کارزارهای آنها صرفا برای منحرف کردن افکار است، تا کسی به سخنان اوباما که دخالت آشکار در امور داخلی ایران بوده و صدور فرمان تجاوز محسوب می شود، توجه نکند. برای آنها مهم نیست که خلیج فارس خلیج عربی شود و سه جزیره به مالکیت امارات در آیند، مهم این است که یک رژیم مذهبی اسلامی صدمه بخورد و به زعم آنها تضعیف شود. این عده فقط نقش جاسوسی خویش را کم اهمیت جلوه می دهند، زیرا روشن است که رژیم جمهوری اسلامی در ایران نمی تواند تا ابد بر سر کار بماند، ولی ایران و خلیج فارس و جزایر سه گانه تا کره زمین باقی است، در این منطقه ماندنی هستند.
سازمان مجاهدین خلق البته به لخت و عور شدن متوسل نمی شود، ماموریت وی در عرصه دیگریست. آنها برعکس بر این نظرند که خواهران مجاهد باید رعایت حجاب اسلامی را بکنند و با برادران اسلامی دست ندهند. خانم رجوی بنام مریم نیز یک لحظه در ملاء عام روسری خود را از سرش بر نمی دارد تا مبادا، "خدائی نکرده"، اشعه ای که از موهایش ساطع می شود، برادران را از نظر جنسی تحریک کند. این سازمان که زمانی بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم می رزمید، بیکباره با وحی مُنزَل متوجه شده است، که کارش تا کنون بیهوده بوده و نه امپریالیسمی در جهان وجود دارد و نه صهیونیسمی. بناگهان همه امپریالیستها تغییر ماهیت داده اند. گانگسترها دیگر گانگستر نیستند. همه رژیمهای جنایتکار و ضد بشر بیکباره، به متحد این سازمان بدل شده اند. مدتهاست که منابع امنیتی در جهان با اسناد و مدارک مستند اعلام کرده اند، که اعضاء این سازمان با سازمانهای امنیتی آمریکا همکاری تنگاتنگ داشته و برای آنها در ایران به ترور مشغول بوده و جاسوسی می کنند. حتی دو قلم جاسوسی آنها را خودشان با افتخار!!؟؟ اعتراف کرده اند. این عده مانند پاره ای از سلطنت طلبان شاه اللهی و مزدور سازمان سیا و دارودسته حمید تقوائی جانشین خلف منصور حکمت، به صراحت بیان می کنند که امروزه باید در کنار آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کرد و رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت. این عوامفریبان نمی گویند که حمله به ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد، برای ویرانی ایران و اسارت ایران صورت می گیرد. تجاوز آشکار به ایران توسط مبشران آزادی نیست، توسط استعمارگران آزموده و جنایتکار است که ما دست پخت آنها در کره ، هندوچین، عراق و افغانستان و لیبی و امروز در سوریه می بینیم. امپریالیست اگر روزی قادر شود بر ایران چیره گردد، طبیعی است که نوکران خود را بر سر کار می آورد و قراردادهای استعماری به مردم ایران تحمیل کرده و پایگاههای نظامی در ایران مستقر ساخته و منابع طبیعی ایران را بدون حساب و کتاب می دزدد و می برد و به کسی هم حساب پس نمی دهد. چقدر باید کسی ذلیل و کور باشد، چقدر باید کسی به ننگ خیانت تن داده باشد که چشمش را بر این حقایق زنده ببندد و نفهمد که ایران رژیم جمهوری اسلامی نیست. ایران ماندنی و رژیم جمهوری اسلامی رفتنی است.  
 برخی مضحک تر از همه آنها می خواهند، در صورت اشغال جزایر سه گانه با کشتیها و ناو هواپیمابر ارتشهای موهومی خودشان، هم علیه رژیم جمهوری اسلامی یک تنه بجنگند و هم اعراب متجاوز و امپریالیست آمریکا و انگلیس و فرانسه را از سه جزیره بیرون بریزند. این عده مظهر سردرگمی در ایرانند و در عمل، زمینه لازم برای جنگ روانی امپریالیستی را در ایران فراهم می کنند. آنها توصیه می کنند که بر ضد تجاوز نباید مقاومت کرد، زیرا بی فایده است و این امر به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود، پس بهتر است همه ما در روز تجاوز خانه نشین شویم و به حفظ نیروهای خود بپردازیم. اگردر تبلیغات آنها کنکاش کنید، در تمام زمینه هائی که منافع ملی ایران مطرح است، در سمت امپریالیسم قرار می گیرند. این سمتگیری امپریالیستی را با البسه مندرس می پوشانند و شعارهای بی محتوی انقلابی سر می دهند، ولی حاضر نیستند سخنان اوباما را محکوم کرده و بر این اصل مهر تائید بزنند که مسئولان رژیم ایران حق دارند، به هر نقطه ایران که بخواهند سفر کنند. اگر کسانی باشند که باید زبان انتقاد داشته باشند، مردم ایران هستند و نه شیوخ خلیج فارس و آقای اوباما که از آن سر دنیا به بحرین آمده است. آنها مدافع اصولیت نیستند، بر اساس مصلت گروهی داوری می کنند. ولی شورای مصلحت آنها به مردم ایران خدمت نمی کند.
اینکه بیکباره موجی پیدید آمده که نام خلیج فارس را حذف می کند، به امارات اسلحه می فرستد و ادعاهای مالکیت امارات را بر جزایر ایرانی تائید می کند و... هیچکدام اتفاقی نیست. جستجوگر گوگل زیر سلطه صهیونیستهاست. ما در توفانهای گذشته فاش ساختیم که چنانچه شما اطلاعاتی در مورد بمب اتمی اسرائیل بخواهید و در گوگل به جستجوی آن بپردازید، بجای دریافت اطلاعات واقعی، شما را به بمب موهومی ایران که نه به بار است و نه به دار حواله می دهند.
خطاب به نیروهای میهندوست و انقلابی
روی سخن ما با همه ایرانی های میهندوست است. نیرویهای انقلابی در ایران و نه خود فروختگان و فریب خوردگان و سردرگمان از قماش بالا،  باید به این تفاوت ماهوی توجه کنند وگرنه به آلتی در دست تبلیغات امپریالیستها بدل می شوند و بسیاری از آنها متاسفانه شده اند. امروز ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم تلاش می کند، در میان نیروهای چپ سرباز گیری کند. کافی است شما به موضعگیریهای آنها توجه کنید، برایشان مهم نیست که نام خلیج فارس چه باشد، جزایر سه گانه متعلق به ایران باشند و یا نباشند، ایران حق مسلمی برای غنی سازی اورانیوم داشته باشد یا نداشته باشد، قطعنامه های غیر قانونی در شورای امنیت علیه ایران را تصویب کنند یا نکنند، صهیونیستها و امپریالیستها مغایر منشور ملل متحد ایران را به تجاوز و جنگ و قتل عام مردم تهدید کنند یا نکنند، ایران را با مصوبه کنگره آمریکا بطور یکجانبه و غیر قانونی و قلدرمنشانه، تحریم کنند یا نکنند. این اپوزیسیون خود فروخته و به ظاهر "چپ" سرنوشت ایران برایش بی تفاوت است. آنها با برافراشتن یک پرچم قلابی انقلابی و سنگرگیری در پس جنایات جمهوری اسلامی به هر خیانتی تن در می دهند. این عده جاده صاف کن معنوی تجاوزکاران به ایران هستند.
امروز دیگر روزی فرا رسیده است که باید این تضادها را تشدید کرد تا معلوم شود کی در کجا ایستاده است. نکاتی که حزب ما در بالا بر شمرد ملاکهائی برای تمیز سره از ناسره هستند. امروز نیز مسئله اتخاذ موضع دقیق در مورد این همه مسایل مطروحه، در مقابل ما قرارگرفته است. یا با مردم ایران بر ضد تجاوز و تحریم علیه سرزمین ما، یا با مردم ایران برای دفاع از دستآوردها و منافع ملی ایران و یا ایستادن در کنار امپریالیسم و صهیونیسم به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی ایران. راه دیگری وجود ندارد. مردم ایران از کشورشان بهر قیمت دفاع خواهند کرد.
بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱  ژوئن  ۲۰۱۲،  ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.        www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                       toufan@toufan.org

۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

همه مشکلات گردانندگان رژیم، ظاهرا بر محور مسایل جنسی می گردد
ایران در محاصره اقتصادی امپریالیستها قرار دارد. ایران در محاصره نظامی امپریالیستها قرار دارد، ایران در محاصره فرهنگی و تبلیغاتی امپریالیستها قرار دارد، ایران از اعزام تروریست و جاسوس موساد و یا ایرانی تبارهای موسادی رنج می برد، ایران از خودفروختگی ایرانیان خودفروخته  و یا سازمانهای سیاسی خود فروخته که از اجانب برای فراهم کردن زمینه اسارت فکری مردم ایران پول می گیرند، رنج می برد، ایران از تبلیغات وطنفروشانه مشتی ضد کمونیست، کمونیست نما، رنج می برد، ایران از دست مشتی ایرانی خود فروخته که گویا همه مشکلات جهان را ناشی از حضور اسلام در جهان می دانند، رنج می برد و ایران از صدها بلاهای آسمانی و زمینی دیگر نیز رنج می برد.
ما در اینجا از رنجی که ایران ما با استقرار جمهوری اسلامی در آن پدید آمده است، که به نقض مستمر حقوق بشر، به نقض آزادیهای دموکراتیک، به نقض شخصیت و کرامت انسانی و... منجر شده است، سخن نمی رانیم. ما از رنج مادران و خانواده هائی که حتی نمی دانند گور فرزندانشان کجاست، سخن نمی رانیم. ما از کشوری سخن نمی رانیم که آدمکشان حرفه ای و دارو دسته های مافیائی در ماشینهای ضد گلوله به غارت اموال عمومی مشغولند و هر کدامشان با دارا بودن تابعیت دوگانه بعد از چپاول و دزدی ثروتهای ملی به خارج فرار می کنند. ما از ایرانی سخن می رانیم، که همه این مشکلات و نتایج فجایع را بر دوش خود تحمل می کند. در چنین ایرانی مشتی بیمار روانی، مشتی آدمهائی که به عقده حقارت گرفتار آمده اند و در بحران روحی و جنسی به سر می برند، بر ارکان قدرت دست انداخته و مدعی اند، که همه مشکلات جامعه ما را باید بر اساس توضیح المسایل جنسی و بر محور مسایل و کشش جنسی میان زن و مرد حل کرد. وقتی آنها از جنسیت سخن می رانند، سخن آنها فقط درک فیزیکی آنها است و نه وجود دو فرصت، دو استعداد، دو گنجینه، دو منبع ثروت و معنویت، دو وجود لازم و ملزوم برای پیشرفت اجتماع، برای ادبیات، برای معنویات برای علوم و برای بقاء یک جامعه انسانی... در مغز این دیوانه ها و درنده خوهای جنسی، گویا هیچ مشکلی در ایران و جهان به جز واقعیت وجود آلت تناسلی زن و مرد موجود نیست و گویا همه مشکلات جهان بر محور این مسئله می گردد. آنها برای تئوری گردش جهان، روی دست گالیله بلند شده اند. یک کاریکاتوریست معروف آدمی را به تصویر آورده بود، که همه اجزای بدنش به شکل آدم بود، بجز سرش. به جای سر برای این اندام انسان  نما، یک آلت تناسلی مرد ترسیم کرده بود. انسان نمائی که بجای مغز، آلت تناسلی اش کار می کند، مغزش در حد و  اندازه یک آلت تناسلی فعل و انفعال دارد و اندیشه هایش از حد آن خارج نمی شود. این کاریکاتوریست گویا از آخوندهای جمهوری اسلامی الهام گرفته بود.
طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها نیز از این تفکر عالمانه نشات می گیرد. "... علی کریمی فیروزجایی عضو کمیسیون آموزش مجلس امروز دوشنبه 30 خرداد ماه [90] در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان کرد که وزیر علوم، تحقیقات و فناوری بر عملی شدن تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از مهر ماه سال جاری و با آغاز سال تحصیلی تاکید دارد. وی اضافه کرد: بحث تفکیک جنسیتی مورد موافقت اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است و با آغاز سال تحصیلی از مهرماه، تفکیک جنسیتی در دانشگاههای کشور صورت میگیرد. این نماینده مجلس افزود: در این خصوص تمام سلفسرویسها، اتوبوس ها، فضاهای تازه تاسیس و حتی کلاس های درسی تفکیک جنسیتی خواهند شد. [...] به باور کریمی، حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورددانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود و این سیاستی است که خانواده ها، مجلس، روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند."  آقای کریمی عضو کمیسیون آموزش مجلس است و در بیانات بی سر و ته اش کوچکترین استدلالی نیست، که چرا باید دانشجویان را بر اساس جنسیت در دانشگاهها از هم جدا کرد. وی معتقد است: "حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورد دانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود"(تکیه از توفان). اینکه بی مورد به چه مفهوم است و چه کسی مورد داشتن و یا مورد نداشتن را تعیین می کند، سخنی از زبان ایشان خارج نمی شود. با این تفسیر راه هرگونه اعمال خودسری و فشار در عرصه دانشگاه باز است. البته آقای کریمی وظیفه تفسیر بی مورد بودن اختلاط را بر عهده مراجع تقلید گذارده است. وی می گوید: "این سیاستی است که ... روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند".
برای اینکه ببینید چه فاجعه ای از نظر حداقل اقتصادی و از نظر جنبه عملی در پیش است به گفته زیر توجه کنید:
"سعدالله نصیری قیداری دیگر عضو و سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس در گفتگو با خبرگزاری مهر به شرح کامل ماجرای بررسی تفکیک جنسیتی در این کمیسیون اشاره کرد و گفت: وزیر علوم در انتهای جلسه هفته گذشته کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که در ارتباط با بررسی دانشگاه ایرانیان برگزار شده بود به سوال یکی از اعضای این کمیسیون در خصوص تفکیک جنسیتی اینگونه پاسخ داد که "اگر تعداد دانشجویانی در یک کلاس به 60 نفر برسد و ما این کلاس را در موارد ممکن به دو گروه دختر و پسر تقسیم کنیم، آیا اشکالی دارد؟" که اعضای کمیسیون با گفتن یک "نه" جواب مثبت به سوال وزیر علوم دادند. [...] این عضو کمیسیون آموزش مجلس در پاسخ به سوال خبرنگار مهر که اگر تعداد دانشجویان یک کلاس کمتر از این تعداد بود تکلیف چیست تاکید کرد: منظور وزیر علوم این نبود که کلاسها از اول مهر ماه به طور کامل تفکیک شود بلکه تنها کلاسهایی که با تعداد بالای دانشجویان برگزار می شود نظر وزیرعلوم بود و اگر کلاسی باشد که در آن به طور مثال 5 دانشجوی دختر و 40 دانشجوی پسر وجود دارد اصلاً نمی توان تفکیک انجام داد زیرا کلاسی با 5 دانشجو را به هیچ عنوان نمی توان برگزار کرد و تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد."
ولی اگر تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد، یعنی مراجع تقلید در مواقعی حرفهای بی ربط می زنند. از نظر جنبه عملی، وضعیت به صورتی مضحک در می آید، که یا باید از آموزش دختران جلو گرفت و یا باید برای یک دختر دانشجو، چند استاد زن استخدام کرد و یک عمارت زنانه بنا نهاد. مشتی مفتخور نشسته اند و برای اقدامات غیر عملی تئوری درست کرده و مصوبات می گذرانند.
اصلا معلوم نیست که این تفکیک جنسیتی بر چه اساسی صورت می گیرد. فتوای مرجع تقلید است و یا جنبه قرآنی دارد؟ و اگر جنبه قرآنی دارد چرا این تفکیک در سطح کل جامعه انجام نمی شود؟ چرا زنان از یک طرف خیابان و مردان از طرف دیگر حرکت نمی کنند؟ جامعه ایکه زنان و مردانش را که به زندگی مشترک و طبیعی با یکدیگر "محکومند" با قهر و سرکوب از هم جدا کند، این جامعه با ایجاد شکاف و دوگانگی مصنوعی از همان بدو تولد انسانها، اساس زندگی مشترک یک خانواده را بر هم می زند. اگر قرار باشد زن و مرد قبل از ازدواج و آشنائی، موفق به دیدار و تماس و اختلاط با هم نشوند، چگونه می توانند تصور یک زندگی با سعادت و موفق آینده را داشته باشند. جامعه ایکه بر اساس این "تابوها" برپا شود، نمی تواند یک جامعه آزاد و سالم باشد. رژیم جمهوری اسلامی در پی آن است که از شیرخوارگاه ها دختر و پسر را از هم جدا کند، جامعه را با درک بیمارگونه خویش تجزیه کند و آنهم نه بر اساس مدارک و شواهد علمی و یا حتی دینی، بلکه بر اساس مزاج متلون مراجع تقلید.
«آیت‌الله ‌علم‌الهدی(امامجمعه مشهد) دلیل تفکیک دختران از پسران را بیاری واژه عربی صیانت که نگهداری و حفظ باشد، توضیح داده است. وی می گوید: "طرح "تفکیکجنسیتی در دانشگاه‌ها" به طرح "صیانت از خواهران"‌ تغییرکند"." تو گوئی مشکل بر سر واژه است.‌
"آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در گفت‌وگو با فارس در مشهد در ارتباط با طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌های کشور و اجرایی‌شدن این طرح اظهار داشت: در حال حاضر این طرح در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها مورد بررسی قرار گرفته است که بر این اساس هفته آینده این طرح به تصویب قطعی می‌رسد. [...]این مسئله به عنوان نخستین موضوع در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها در حال بررسی است که با قطعی‌شدن این طرح در شورای اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و شورای انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها موظف به اجرای این طرح در دانشگاه‌ها هستند.
این عضو خبرگان رهبری در ادامه به عنوان این طرح، با عنوان تفکیک جنسیتی انتقاد کرد و گفت: این عنوان برای اجرای این طرح مناسب نیست، چرا که ما انسان هستیم و نام‌گذاشتن این طرح با این عنوان مناسب نیست. [...] بر این اساس باید عنوان‌ طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها به طرح صیانت از خواهران در دانشگاه‌ها تغییر کند."
این عالم بی علم، نمی گوید که محافظت از خانمها، در مقابل کیست؟ باید خانمها از دست آقایان محافظت شوند؟ مگر زنی که کبیر است نیازی به قیم دارد؟ مگر نگاه آقایان به خانمها چگونه است، که دل این عالم بی علم به شور افتاده است؟. این نوع بیانِ این عضو مجلس خبرگان تنها توهین به آقایان نیست، توهین به خانمها نیز هست.
تئوریسینهای دینی البته در قالب سخنان کلی و "مودبانه" و در واقع برای فرار از کنه مطلب و دور زدن نوع تفکرشان که از بیانش شرم دارند، به این نوع عبارات زیر متوسل می شوند: "... ما میخواهیم کرامت انسانی را در دستگاهها بالا ببریم، ما میخواهیم جوانان و دانشپژوهانمان در محیطهای دانشگاهی احساس امنیت اخلاقی داشته باشند، ما میخواهیم دانشگاههایمان محل پرورش ایمان و تقوا باشد، ما با علم و تحصیل دختران مخالف نیستیم، بلکه با بیاخلاقی مخالفیم و ...". به مصداق ضرب المثل "کافر همه را به کیش خود پندارد" نوع درک و دید آخوندی را از جنس زن، به همه جامعه تسری می دهد و همان درکی را القاء می کند که خودش "شرم" دارد بر سر زبان آورد. وی جامعه بی آخوند را جامعه "سدوم و گمورا" می بیند و برای انسان به عنوان انسان ارزشی قایل نیست. آخوند می خواهد در زندگی خصوصی همه دخالت کند و نوع و روش زندگی هر کس را آخوند تعیین کند. در جامعه دینی زندگی خصوصی معنا و مفهوم ندارد. این همان نوع درکی است که کاریکاتوریست نامبرده ترسیم کرده بود. عباراتی نظیر "صیانت از خواهران"، "کرامت انسانی"، "امنیت اخلاقی"، "پرورش ایمان و تقوا"، "بی اخلاقی" ریاکاری آخوندهاست، زیرا وقتی در زندان کهریزک به دختران و پسران مردم تا سرحد مرگ تجاوز کردند و جسدشان را سوزاندند از این "امنیت اخلاق" سخنی نبود. مشکل آخوندها نه کرامت است، نه انسانیت، نه اخلاق و نه ایمان و تقوا. وقتی ولی فقیه و رئیس جمهور دروغ می گویند نه اخلاق دارند و نه ایمان و نه تقوا. وقتی آخوندهای بیمارصفت از روابط جنسی و طبیعی انسانها هیولائی می سازند که باید از ترس آن در دانشگاهها را بست، مشکل آخوندها ترس از دانشگاه هاست و نه از روابط جنسی. وقتی عمال رژیم در لباس دیپلماتیک نیز به اطفال دست درازی می کنند و در این عرصه تجاوز جنسی را افتخار اسلام محسوب می کنند، نمی توان از ترس آنها از آمیزش جنسی سخن گفت. آنها می خواهند جلوی تحصیل دختران سرزمینمان را که اینک اکثریت دانشجویان را تشکیل می دهند، بگیرند. مادرانِ تحصیل کرده، فرزندان فهمیده به اجتماع تحویل می دهند و رژیم جمهوری اسلامی بر جهالت بنا می کند و نه بر دانائی. آنها خود را فقط پشت آمیزش جنسی پنهان کرده اند.

بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱  ژوئن  ۲۰۱۲،  ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.        www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                       toufan@toufan.org

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

امروز 19 ماه مه  بیست و پنجمین سالگرد ترور رفیق حمید رضا چیتگر - بهمنی است.  این سند را  مطالعه کنید تا بیشتر پی به ماهیت کثیف این نظام ضد بشری ببرید.یادش گرامی و.ننگ ونفرت بر  جلادان جمهوری اسلامی!



 توفان





در افشای تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران






از انتشارات حزب کار ایران
چاپ دوم ــ اردیبهشت 1387


توفان



در افشای تروریسم دولتی جمهوری اسلامی

























مصاحبه هئیت تحریریه توفان با رفیق جعفر پاکنیا به مناسبت سیزدهمین سالگرد ترور رفیق حمید رضا چیتگر (بهمنی) عضو کمیتهﻯ مرکزی و دفتر سیاسی حزب کار ایران (توفان)

                      















           


رفیق حمید چیتگر در حال سخنرانی در باره استالین و دیکتاتوری پرولتاریا،           8 ماه مه 1987 ، استکهلم – سوئد









     ترور رفیق بهمنی                                                                                   صفحه 1___



س ــ رفیق پاکنیا٬ بزودی ١٩ مه٬ سیزدهمین سالگرد ترور زنده یاد حمید رضا چیتگر فرا میرسد. با توجه به تشدید بحران اجتماعی در ایران و انعکاس گسترده قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ در مطبوعات و رسانهﻫﺎﻯ خارجی بجا میدانیم تا بار دیگر چگونگی ترور حمید را که در سال ١٩٨٧ در وین انجام شده بود سؤال نمائیم. لطفاً برای خوانندگان توفان توضیح دهید که نقشهﻯ قتل رفیق حمید چگونه آغاز گردید؟



ج ــ زنده یاد حمید رضا چیتگر یکی از اولین قربانیان تروریسم رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور است. قتل فجیع حمید طرح از پیش آماده شدهﺍﻯ بود که دوسال به طول انجامید. ابتدا نامهﺍﻯ از ایران در سال ١٩٨٥ با محتوای عام سیاسی به صندوق پستی سازمان هواداری حزب (صدای دانشجو ــ در استراسبورگ فرانسه) ارسال گردید. نامه به امضاء فردی به نام علی آمیزطبع بود. وی در نامهﺍش از نیروهای مقاومت و ضد رژیمی در ایران نام برد و خود را مخالف استبداد مذهبی حاکم معرفی کرد. نامبرده پس از ارسال چند نامه مشتاقانه خواهان ارتباط با تشکیلات حزب کار در ایران گردید.



س ــ یعنی علی آمیزطبع بعد از رد و بدل شدن چند نامه به تدریج خود را سمپات سازمانﻫﺎﻯ چپ به ویژه حزب کار ایران نشان داد.



ج ــ دقیقا همین طور است. همان طور که عرض کردم وی در آغاز خود را فردی که علاقه عام به مسائل سیاسی دارد و مخالف نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی است معرفی نمود. سپس بعد از چندی مکاتبه به خط و مشی حزبمان سمپاتی نشان داد و با اعلان آمادگی برای همکاری خواهان ارتباط حضوری گردید. وی در نامهﻫﺎیش٬ به ویژه در نامهﻫﺎﻯ پنجم و ششمﺍش٬ از مقولات سیاسی تری استفاده نمود. نظیر مبارزهﻯ طبقاتی٬ رهائی زحمتکشان از قید سرمایهﺩاری٬ برقراری دیکتاتوری و غیره.



س ــ بنابراین علی آمیزطبع به تدریج خود را هوادار کمونیسم و حزب کار ایران نشان داد؟ 

  صفحه 2 _______________                                               حزب کار ایران (توفان) __  



ج ــ درست است٬ وی در پایان نامهﻫﺎیش استقرار دیکتاتوری پرولتاریا در ایران را آرزو می کرد و پس از رد و بدل شدن شش و یا هفت نامه خواهان تماس حضوری گردید. بدین رو با تماسﻫﺎﻯ تلفنی با دفتر خارجی حزب که تحت مسئولیت رفیق حمید قرار داشت سرانجام قرار ملاقات با علی آمیزطبع تعیین گردید.



س ــ چرا قرار ملاقات در وین تعیین شد؟



ج ــ رفیق محل قرار را آلمان پیشنهاد نمود. اما علی آمیزطبع به بهانه مشکلات فنی از قبیل ویزا یا سخت گیریﻫﺎﻯ پلیس آلمان و این که وی در اتریش آشنا و آشنایانی دارد٬ محل قرار را وین پیشنهاد نمود که سرانجام نیز با این پیشنهاد موافقت گردید. البته پس از کشف قضایا روشن گردید که علت پافشاری آمیزطبع بر سر قرار در اتریش چه بود. از طرفی رژیم مطلع بود که در آلمان هواداران حزب فعالند و در این کشور تشکیلات حزبی وجود دارد٬ بنابراین محل قرار در آلمان میتوانست نقشه این ترور را احتمالا با شکست مواجه کند. لذا قرار ملاقات در وین با برنامه ریزی دقیقی طراحی شده بود.



س ــ جسد رفیق حمید پس از دو ماه در آپارتمانی در وین کشف شد. آیا تا کنون روشن گردیده که این آپارتمان توسط چه و یا چه کسانی کرایه گردید؟



ج ــ تا آنجا که تحقیقات نشان میدهد این آپارتمان توسط فردی که دارای پاسپورت ترکی بود به مدت ٢ الی ٣ ماه اجاره گردید. او خود را آموزگاری اهل ترکیه معرفی نمود که برای تقویت زبان آلمانی به اتریش آمد. این فرد لاغر اندام٬ دارای قامتی بلند و آشنائی به زبانﻫﺎﻯ خارجی داشت. یقیناً این فرد باید یکی از دیپلماتﻫﺎ و یا کارمندان پوششی سفارتخانهﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی در اروپا باشد. این قبیل ترورها بدون نقش فعال سفارتخانهﻫﺎ و یا کنسولگریﻫﺎﻯ رژیم در خارج از کشور امکان پذیر نخواهد بود.





     ترور رفیق بهمنی                                                                                   صفحه 3___



س ــ تحقیقات به دست آمده نشان میدهد که رفیق حمید در حال مطالعه مطلبی بود که علی آمیزطبع از پشت سر به وی شلیک کرد. آیا اٽری موجود است که مبین حضور افراد دیگری نیز در آپارتمان باشد؟



ج ــ ببینید٬ همان طور که در گذشته نیز به اطلاع عموم رساندیم٬ رفیق حمید به همراه علی آمیزطبع راهی آپارتمان گردید. این آپارتمان گویا توسط آشنایان این مزدور اجاره شد و یا متعلق به یکی از آشنایانش بود. عکس تکان دهندهﺍﻯ که از رفیق حمید به جا مانده، نشان میدهد که رفیق در حال مطالعه مطلبی بود و مزدور رژیم به بهانه این که پرده را کنار بزند و یا این که به بیرون نظری اندازد٬ از پشت سر با اسلحه شلیک میکند. رفیق حمید با یک گلوله بلافاصله جان می بازد و تروریست حرفهﺍﻯ رژیم با خالی کردن جیبﻫﺎﻯ رفیق حمید و پاکسازی، محل را ترک میکند. آن چه که تحقیقات نشان میدهد در اتاق فقط رفیق حمید و علی طبع آمیز حضور داشتند و گلوله توسط همین شخص شلیک گردید. البته این قتل فجیع به ظاهر توسط یک نفر یعنی علی طبع آمیز صورت پذیرفت اما کیست که نداند که ماجرای چنین عملیاتی تنها از طریق یک سازمان دولتی و با امکانات وسیع مالی و تدارکاتی ممکن خواهد بود.



س ــ در طی مدتی که رفیق حمید ناپدید شده بود٬ افرادی از ایران با دفتر خارجی حزب تماس گرفتند و از سرنوشت علی آمیزطبع و قطع شدن ارتباط با وی اظهار نگرانی کردند. آیا تا کنون روشن گردید که سر نخ این تلفنﻫﺎ و یا نامهﻫﺎﻯ ارسالی از ایران به کجا وصل بود؟



ج ــ در دوماهی که رفیق حمید ناپدید شده بود٬ زنی تحت عنوان همسر علی آمیزطبع به دفتر خارجی حزب تلفن میزد و در مورد ناپدید شدن شوهرش اظهار نگرانی میکرد. همین طور مردی نیز چندین بار با دفتر خارجی حزب تماس گرفت و از "ناپدید شدن" علی آمیزطبع شدیداً اظهار نگرانی میکرد. او خواهان ارتباط با حزب بود و در تماسﻫﺎﻯ خود تأکید داشت که گروه (منظور گروه ساختگی متعلق به آمیزطبع) بدون مسئول و ارتباطات تشکیلاتی دوام نخواهد آورد. این مزدور کٽیف تلاش بسیار به خرج داد تا در داخل ایران به

    صفحه 4 _______________                                               حزب کار ایران (توفان) __

وی ارتباط دهیم. این مزدوران تا قبل ازکشف جسد رفیق حمید با صحنه سازی و عادی جلوه دادن قضایا٬ مذبوحانه سعی نمودند تا ضربه دیگری بر پیکر حزب وارد آورند. اما چنین نشد. پس از کشف جسدرفیق حمید٬ بلافاصله تماس افراد نامبرده با دفتر خارجی قطع گردید. تحقیقات حزب نشان میدهد که تماسﻫﺎﻯ مکاتبهﺍﻯ علی آمیزطبع از طریق آدرسی در تهران تحت پوشش یکی از شرکتﻫﺎئی که توسط سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی اداره میشد٬ صورت گرفت. سر نخ همه مکاتبات و تماسﻫﺎﻯ تلفنی به سازمان مافیائی ساواما وصل بود.



س ــ پس از کشف جسد رفیق حمید رضا چیتگر و واکنش متحد نیروهای انقلابی و احزاب برادر علیه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی٬ وزارت اطلاعات رژیم را بر آن داشت تا جهت رد گم کردن و دفاع از خود دست به عکس العملﻫﺎئی بزند. تاکتیک وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی را در این رابطه مشخص چگونه ارزیابی می کنید؟



ج ــ حزب از همان آغاز ناپدید شدن رفیق حمید کوشید تا سیاستﻫﺎﻯ تروریستی رژیم را در خارج از کشور بیش از پیش افشاء نماید و نظر هموطنان خود را به شیوهﻫﺎﻯ جدید سرکوب و سازماندهی آنها جلب کند.

ما گفتیم که تروریسم یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم اسلامی است و این امر فقط محصول تبلیغات مخالفین رژیم و یا دول مخالف ایران نیست٬ بلکه بیان مسئولان بلند پایه خود رژیم جمهوری اسلامی نیز میباشد.

تاکتیک رژیم جمهوری اسلامی در مورد هر ترور مشخص٬ بسته به تعلقات سیاسی ایدئولوژیک افراد وسازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون متفاوت بوده است. رژیم برای ترور رفیق حمید با توجه به شناختی که از مواضع سیاسی ــ ایدئولوژیک حزب کار ایران داشت٬ در نامهﻫﺎﻯ جعلی که از ایران به دفتر خارجی ارسال می داشت از مقولاتی نظیردیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم استفاده مینمود تا همه چیز عادی جلوه داده شود. پس از رو شدن این جنایت شوم٬ رژیم جمهوری اسلامی تلاش بسیار کرد تا با مطرح کردن مسایل سیاسی ــ ایدئولوژیک و اختلافات سیاسی ــ عقیدتی این قتل را به سازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون و یا "تصفیهﻯ داخلی" بچسباند. ابتدا در اینجا و آنجا و در کیهان هوائی از اختلافات حزب کار

     ترور رفیق بهمنی                                                                                   صفحه 5___



و شورای ملی مقاومت و مجاهدین زمزمه شد که گویا رفیق رضا چیتگر نمایندهﻯ حزب کار در خارج از کشور پس از جدائی از شورای ملی مقاومت توسط مسعود رجوی به قتل رسید. در ادامه همین شایعات وزارت اطلاعات رژیم با درج مقالهﺍﻯ با نام جعلی در کیهان لندن تحت عنوان "رضا چیتگر را تودهﺍﻯﻫﺎ کشتند" مذبوحانه سعی نمودند به توجیه این ترور بپردازند و آن را فرجام کارزار ضد رویزیونیستی و ضد تودهﺍﻯ حزب کار ایران (توفان) تئوریزه نمایند که گویا حزب توده ایران به خاطر اختلاف ایدئولوژیکی با توفان و با کمک سازمان جاسوسی شوروی ک. گ. ب. چیتگر را ترور کرد. رژیم این گونه شایعات را حتی به میان محافل سیاسی٬ کانونﻫﺎ و نهادهای فرهنگی و به اصطلاح بیطرف نیز کشانده تا نشان دهد قتل رفیق حمید حاصل اختلاف "درون سازمانی" بوده و ربطی به جمهوری اسلامی نداشته و رژیم را با افراد "خارج نشین کاری نیست".

می بینید٬ رژیم جمهوری اسلامی برای انجام عملیات تروریستی در تمامی عرصهﻫﺎ٬ فعال عمل نموده و برای رد گم کردن و حفظ ظاهر نیز که شده، باید طوری جلوه داده شود که پای رهبران تروریست جمهوری اسلامی حتی الامکان به میان نیاید. شما می توانید عین همین تاکتیک را اما با بیان دیگری در مورد شاهپور بختیار٬ دکتر قاسملو٬ دکتر کاظم رجوی و دیگران مشاهده کنید. همه این ترورها از سوی کیهان هوایی ارگان وزارت اطلاعات رژیم در خارج از کشور در چهار چوب تصفیهﻫﺎﻯ داخلی تحلیل گردید و با بیشرمی تلاش نمود تا پای رژیم به میان نیاید. و سرانجام آنجا که توجیه قتلﻫﺎ در چهار چوب مقولات سیاسی ــ عقیدتی و "تصفیه داخلی" مقدور نبود برای فرار و رد گم کردن از مقولات اخلاقی و شخصی بهره جسته و به عنوان مٽال قتل فجیع فریدون فرخزاد را به "معشوقهﺍش" نسبت داد. در همین رابطه می توانید اٽرات تبلیغات اغواگرانه وزارت اطلاعات را در نشریهﻯ ایران تایمز چاپ واشنگتن که به بررسی قتل فرخزاد پرداخت مشاهده کنید. این نشریه متأٽر از بنگاه دروغ پراکنی ساواما قتل  فرخزاد را به مسئلهﻯ همجنس گرائی و دعوای جنسی نسبت داد که از سوی سازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون و از جمله حزب ما مورد انتقاد قرار گرفت. دادگاه میکونوس و سرانجام زمان٬ این داور تاریخ نشان داد که همهﻯ این ترورها از سوی باندهای آدمکش جمهوری اسلامی و به رهبری

   صفحه 6 _______________                                               حزب کار ایران (توفان) __

وزارت اطلاعات طرح ریزی گردیده و اکنون کمتر کسی را می توان یافت که به این واقعیت غیر قابل انکار پی نبرده باشد.



س ــ شیوهﻯ ترور رفیق حمید بسیار ناشناخته و کلاً تروریسم دولتی جمهوری اسلامی آن زمان به صورت گسترده به خارج کشیده نشده بود. آیا این همان فاکتور مهمی نیست که زنده یاد رفیق حمید در دام تروریستﻫﺎ رژیم گرفتار آمد؟



ج ــ درست است٬ اما ما قصد توجیه این اشتباه که از سوی تشکیلات صورت گرفت را نداریم. سفر حمید به هر دلیل ممکن یک اشتباه بود. در این رابطه حزب به خود انتقاد نمود و درسﻫﺎﻯ گرانبهائی از این ضربت کسب نموده است. اما همان طور که بیان داشتهﺍید٬ شیوهﻯ ترور رفیق حمید شیوهﺍﻯ جدید و ناشناخته بود. سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی٬ ساواما تا آن تاریخ نیروی مخالفی را بدین شکل در خارج از کشور ترور نکرده بود. اما بعد از ترور رفیق حمید می توان نمونهﻫﺎﻯ زیادی مٽال آورد که رژیم به نوعی از همین حیله بهره جسته و بسیاری از افراد سرشناس اپوزیسیون را از پای درآورد. شاهپور بختیار رهبر نهضت مقاومت ملی٬ عطاالله احمدی عضو سازمان درفش کاویانی٬ فریدون فرخزاد و ...... با همین شیوهﻯ کٽیف ترور شدند. پس می بینید که رژیم با این شگرد روباه صفتانه یعنی مکاتبات ساختگی و دروغین٬ ارتباطات زیادی با گروهﻫﺎ و عناصر مخالف برقرار کرده و در بسیاری موارد نیز موفق عمل نموده است.

رژیم جمهوری اسلامی از سال ١٩٨٧ تا کنون صدها تن ازافراد اپوزیسیون را به طرق مختلف در خارج از کشور به قتل رسانده است. رژیم شیوهﻫﺎئی را در شکار نیروهای مخالف آنهم در خارج از کشور پیش گرفت که هیچ دولتی در جهان نسبت به اتباع خود چنین نکرده است. رژیم پس مانده و قرون وسطائی جمهوری اسلامی با استفاده از پترودلار نفت این ٽروت ملی مردم ایران که باید در راه رفاه و آسایش و پیشرفت جامعه به کار رود٬ شبکهﻯ تروریستی وسیعی را برای امحاء فیزیکی عناصر مخالف سازماندهی نمود که در نوع خود کم نظیر است. در این رابطه می توان کتابﻫﺎ نوشت. به هر حال همان طور که گفتیم عملیات تروریستی برون مرزی جمهوری اسلامی بدون امکانات وسیع

     ترور رفیق بهمنی                                                                                   صفحه 7___



مالی و فرهنگی و بدون سکوت و مماشات ممالک اروپائی امکان پذیر نبوده است.



س ــ دولت اتریش پروندهﻯ قتل رفیق حمید را تا چه مرحلهﺍﻯ پیگیری کرده است؟



ج- متأسفانه به نظر نمی رسد که دولت اتریش قضیه را پیگیری کرده باشد. مصالح اقتصادی دولت اتریش و ملاحظات دیپلماتیک مانع از آن است تا مقامات اتریش بتوانند و یا بخواهند مستقیماً ترور رفیق حمید و یا دکتر قاسملو و یارانش را به سازمان امنیت جمهوری اسلامی ربط دهند. اما دولت اتریش در اٽر فشار افکار عمومی و سازمانﻫﺎﻯ بشر دوستانه تنها به این بسنده کرده است که انگیزهﻯ این قتلﻫﺎ، سیاسی بوده است.

حزبمان به مناسبت دهمین سالگرد ترور رفیق حمید در تاریخ ١١/٦/٩٧ طی نامهﻯ  سرگشادهﺍﻯ از دولت اتریش خواست که پروندهﻯ این قتل را دوباره مورد بررسی قرار دهد. پیرو این نامه حزب سبزها در اتریش٬ طی مصاحبهﺍﻯ مطبوعاتی در پارلمان این کشور به افشای عملیات تروریستی جمهوری اسلامی پرداخت و مصرانه از دولت خواست تا پروندهﻯ قتل رفیق حمید دوباره مورد بررسی قرار گیرد. ناگفته روشن است که دولت اتریش هرگز مناسبات حسنهﻯ تجاری خود را با جمهوری اسلامی قربانی احترام به حقوق بشر و حرمت انسانی نخواهد کرد. همان طور که سایر کشورهای اروپائی نظیر فرانسه و سوئیس و غیره نکردند.



س ــ رفیق پاکنیا٬ اگر موافق باشید سؤال آخر خود را به قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ در ایران اختصاص دهیم. همان طور که می دانید اکنون قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ به یکی از موضوعات اصلی و محوری جامعه تبدیل شده است و اکبر گنجی در این رابطه افشاگریﻫﺎﻯ وسیعی انجام داده است. آقای گنجی و دوستانش پیرامون قتلﻫﺎﻯ داخلی و خارجی تا کجا پیش خواهند رفت؟





   صفحه 8 _______________                                               حزب کار ایران (توفان) __



ج ــ ببینید٬ تا کنون طبق آمارهای منتشره٬ بیش از ٣۰۰ نفر در خارج از کشور و ١٥١ نفر در داخل کشور به شیوهﻫﺎﻯ فجیعی به قتل رسیدهﺍند. تا آنجا که به قتلﻫﺎﻯ خارج از کشور مربوط میشود٬ دادگاه میکونوس آلمان نقطهﻯ عطفی در افشاگری علیه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی بود و به واقع این دادگاه موفق شد با مدارک غیر قابل انکار انگشت اتهام به سوی بالاترین مقامات جمهوری اسلامی یعنی خامنهﺍﻯ٬ رفسنجانی٬ ولایتی و فلاحیان وزیر اطلاعات دراز کند. این افشاگری در سطح جهانی و با چنین ابعادی تأٽیر کمر شکنی بر جمهوری اسلامی گذاشته و رژیم را قویاً در عرصهﻯ بین المللی به انزوا کشانید. امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که تمام قتلﻫﺎﻯ برون مرزی از سوی سازمان امنیت جمهوری اسلامی صورت گرفته و حتی علی فلاحیان خود چند سال قبل از افشای دادگاه میکونوس در شهریور ١٣٧١ در یک برنامهﻯ تلویزیونی فاش ساخت که نیروهای اطلاعاتی رژیم عناصر و گروهﻫﺎﻯ اپوزیسیون در خارج از کشور را فعالانه تحت تعقیب و مراقبت قرار دادهﺍند. وی هم چنین در همین مصاحبه که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید از مأمورین وزارت اطلاعات به خاطر ضربات وارده به گروهﻫﺎﻯ اپوزیسیون در خارج قدردانی کرد. بنابراین آن چه که آقای گنجی تحت "عالیجنابان خاکستری"٬ "عالیجنابان سرخ پوش"٬ و یا "شاه کلید" به افشاگری می پردازد قبلاً در داگاه میکونوس به اٽبات رسید و یقیناً ایشان و دوستانش از افتضاح سران جمهوری اسلامی مطلع بودند. اما این که چرا آقای گنجی در افشای پرونده قتل زنجیرهﺍﻯ تا آنجا پیش می تازد که حتی جانش در خطر مرگ قرار گیرد٬ باید برای پی بردن به علل این امر به منظرهﻯ سیاسی ــ اجتماعی و رشد مبارزات مردم در چند سال اخیر نظر افکند.

امروز بحران سیاسی٬ اجتماعی٬ اقتصادی و فرهنگی در ایران به چنان ابعادی رسیده است که نه رژیم می تواند مٽل گذشته حکومت کند و نه مردم تن به اطاعت به رژیم اسلامی تحت رهبری ولی فقیه میدهند. گسترش مبارزات مردم در اشکال مختلف نظیر اعتراضات کارگری٬ درگیریﻫﺎﻯ خونین در برخی از شهرها و یا حتی شرکت وسیع مردم در انتخابات ریاست جمهوری و ششمین دورهﻯ مجلس شورای اسلامی به عنوان اعتراض و نه بزرگ به جمهوری اسلامی ..... همه حکایت از رشد درخشان مبارزات مردم ایران دارد.

     ترور رفیق بهمنی                                                                                   صفحه 9___



اینجاست که در پرتو این مبارزات٬ اختلافات بالائیﻫﺎ شدت می گیرد و هر یک از جناحﻫﺎ برای خروج از بحران موجود از بحران موجود پروژهﻫﺎئی ارائه میدهند. افشای قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ از سوی آقای گنجی در همین چهار چوب، قابل تبیین است. این افشاگریﻫﺎ محصول مبارزات مردم ایران است. در واقع این مردمند که افرادی نظیر گنجی و یا عماد الدین باقی و شرکاء را به جلو رانده و آنها را مقابل عالیجنابان خاکستری٬ شاه کلید و یا سرخ پوش قرار دادهﺍند. این افشاگریﻫﺎ طبیعتاً مٽبت است و به تضعیف چاقو کشان حزب الهی٬ شبان بی مخﻫﺎ٬ ده نمکیﻫﺎ و رهبرشان خامنهﺍﻯ منجر خواهد شد. اما این که اصلاح طلبان و یا اکبر گنجی و دوستانش فجایع ترورهای خارج از کشور را به ترورهای داخلی ربط دهند و تا آنجا پیش روند که امنیت جمهوری اسلامی را به خطر اندازند٬ یک خوشبینی و خود فریبی محض است. در همین رابطه آقای عماد الدین باقی با صراحت میگوید که "دست اندر کاران پرونده نباید تمام یافتهﻫﺎﻯ خود را یک جا عرضه کنند٬ در هر حال بخشی از این اطلاعات مستلزم استتار است و اطلاعاتی است که شاید تا سالﻫﺎ به صلاح امنیت ملی نباشد که گفته شود" (ایران امروز ٣۰ بهمن ١٣٧٨)

می بینید٬ افشاگران زنجیرهﺍﻯ تا آنجا پیش خواهند رفت که امنیت جمهوری اسلامی را به خطر نیاندازند. بیشک٬ اکبر گنجی نظریه پرداز اصلی قتلهای زنجیرهﺍﻯ اسناد بسیاری در مورد اوضاع درونی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی در اختیار دارد٬ یحتمل با بسیاری از کارکنان ساوامای نظام نزدیکی دارد و لذا همین کانالﻫﺎست که ایشان با دسترسی به یک سری مدارک افشاء کنندهﻯ غیر قابل انکار٬ عالیجنابان خاکستری٬ شاه کلید و سرخ پوش را تحت فشار قرار داده است. این افشاگریﻫﺎ در واقع در راستای همان اصلاحاتی است که آقای خاتمی و جناح "مدنی خواه" رژیم مدعی آنند. اینان برای حفظ نظام نکبت بار جمهوره اسلامی ناچارند برخی از زیاده رویﻫﺎﻯ دستگاه را قیچی کنند٬ برخی افراد بد نام و منفور نظام٬ فلاحیان وزیر اسبق وزارت اطلاعات٬ رفسنجانی و غیره را به حاشیه برانند.

امروز دیگر مسلمانانی نظیر لاجوردیﻫﺎ٬ سعید امامیﻫﺎ٬ خلخالیﻫﺎ٬ ده نمکیﻫﺎ٬ فلاحیانﻫﺎ و غیرو کار آئی خود را از دست داده و حضورشان به ضرر نظام اسلامی است. لذا محترمانه و یا از طریق داروی نظافت باید جای

   صفحه 10 ______________                                               حزب کار ایران (توفان) __



خود را به اشخاص "خوشنام و مدنی خواه" دهند تا نبض زمان را در دست گیرند و برای نظام و پیش گیری از سقوط آن دست به عقب نشینیﻫﺎئی زنند. البته همگان می دانند که جنایت تکان دهندهﻯ رهبران جمهوری اسلامی تنها به قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ محدود نمی گردد.

رژیم اسلامی در خلال ٢١ سال حاکمیت فاشیستی و ضد بشری خود بیش از صد هزار نفر را تیرباران کرده است. این رژیم حتی به دختران و پسران سیزده و یا چهارده ساله رحم نکرده است. زنان حامله نیز از اعمال جنون آمیز رژیم بی بهره نماندهﺍند. اینها همه در سایهﻯ عدل اسلامی و به زعامت امام جنایت پیشه و عالیجنابان سرخ پوش صورت گرفته است. ترور در ماهیت رژیم جمهوری اسلامی است. این رژیم غیر متعارف سرمایهﺩاری که متکی بر ایدئولوژی اسلامی حکومت میکند راهی ندارد جز این که از طریق عقب نشینیﻫﺎئی در چهارچوب کنترل شده، خود را حفظ کند.

ما مشوق افشاگریﻫﺎﻯ امٽال گنجی که خود در شکل گیری جمهوری ترور و جنایت اسلامی نقش داشتهﺍند، هستیم.

ما مشوق تشدید اختلافات جناحﻫﺎﻯ هئیت حاکمه هستیم و در جهت تعمیق مبارزات مردم ایران و به زیر کشیدن رژیم مافیائی و تروریستی جمهوری اسلامی می کوشیم.



دوم ماه  مارس سال  دو هزار







WWW.toufan.org     صفحهﻯ توفان در شبکهﻯ جهانی اینترنت


نشانی پست الکترونیکی                        ufan@toufan.orgTo     







                                              



         

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه


بيانيه کميته مرکزی حزب کمونيست کارگران فرانسه در مورد انتخابات رياست جمهوری چاپ
Nicolas Sarkozy, Angela Merkel
کاری کرديم که:
سارکوزی شکست خورد

خلق ما مرتکب خطا نشد: همان کاری را کرد که برای طرد يک راست خطرناک لازم بود، راستی که سياست پس رفت اجتماعي، سياست تجزيه و تعرض در قبال جنبش کارگری را دنبال می کرد و در اين راستا بپای زد و بند با راست افراطی رفته بود. وجد مردم در دور اول انتخابات، عاملی که اولين شکست را به سارکوزی و شرکاء تحميل کرده بود، در دور دوم تائيد و تقويت شد.
سارکوزي، که مدام موعظه می کرد و به سمت هواداران جبهه ملی پيش می رفت، تا آخرين دقايق هم، دست از ستيزه جوئی نکشيد. هفته ای نبود که يکی از تزهای راست افراطی را به عاريت نگيرد، برعليه سنديکاها، برعليه مهاجران مهملی نبافد، پرچم نفرت طبقاتی را علم کرده و مرتب درباره «کار حقيقی»! و يا «کارگران حقيقی»! جفنگ می گفت، مردم را تحريک می کرد.
همين راستگرائی عيان بود که هرچه بيشتر از روی مقاصد «نا»مرئی سارکوزی و شرکاء را پرده برداشت: يعنی همدستی آشکار با راست افراطی در دولت برعليه طبقه کارگر، برعليه خلق، برعليه سازمانهای اجتماعی و سنديکائی. شواهدی هست مبنی براينکه هواداران جبهه ملی(جبهه فاشيستهای فرانسوی-توفان) پيام حضرات را خيلی خوب گرفتند. بيخود نبود که رفتند و دستجمعی به سارکوزی رای دادند � علت آرای زياد سارکوزی در دور دوم انتخابات. گواينکه مارين لوپن خود را «بی طرف»! قالب کرده و پيشنهاد «رای سفيد»! داده بود.
در مقابل، کسانی که فکر می کردند که گرايش سارکوزی و شرکاء يک تاکتيک انتخاباتی برای «جذب» آرای جبهه ملی بوده، در اشتباه بوده و هستند: پای استراتژی حضرات در ميان بود، که هم پيروزی محتمل در انتخابات جاری را در مد نظر داشتند و هم بفکر اپوزيسيون فردا بودند.
پای يک استراتژي، وحدت سياسی و ايدئولوژيک به منظور تراشيدن نوعی مرجع رسمی برای رای افراطي، برای ايجاد يک فضا، فضای تنش ماندگار، در جامعه در ميان بود، توام با انواع تحقير و اجحاف و تعرض و پراکندگی و... تا اليگارشی بتواند، با خيال راحت، سياست رياضت کشی خود را پياده کند. از شما چه پنهان که ما با برداشتن سارکوزی از راس دولت، جلوی اجرای اين سناريوی مخرب را گرفتيم.
بدون وجد و تحرک مردم در همان دور اول انتخابات، پس زدن سارکوزی خيلی دشوار تر و يا اصلا مقدور نمی شد. ناگفته نماند که اين وجد و تحرک ناشی از مبارزه جبهه چپ و کانديدای آن ژان � لوک � ملانشون بود. بعد از دور اول انتخابات، با اعلام بلافاصله اينکه بايد جلوی سارکوزی را گرفت، ايضا با بسيج تمام پتانسيل جبهه چپ بياری همه سازمانها و احزاب تشکيل دهنده آن، نقش اصلي، نقش تعيين کننده ای را در نتيجه دور دوم انتخابات بازی کرد.
تمايل به طرد سارکوزي، به مطالبات گسترده کارگران، زحمتکشان، جوانان و زنان در محله های مردمی بازمی گردد، که تمام بار سنگين بحران و سياست رياضت کشی را بدوش می کشند. اينها همه در دل مبارزه انتخاباتی جبهه چپ حاضر بوده و نقش ارزنده ای بازی کردند. فرانسوا اولاند، دولتی که تشکيل خواهد داد، نمی توانند اين حقايق را ناديده بگيرند. ما هم، ضمن هشدارهای مداوم، قبول مطالبات کارگران و زحمتکشان و... را به آنان تحميل خواهيم کرد. اين يکی از وديعه های مطرح در انتخابات پارلمانی است. بکوشيم تا حداکثر نمايندگان حاضر در فهرست اسامی جبهه چپ انتخاب شوند تا ما بتوانيم با امکانات بيشتر برای تامين مطالبات حياتی توده ها مبارزه کنيم.
فراموش نکنيم که يک موقعيت سياسی تازه بوجود آمده است. اليگارشی طرحها و خواسته های خود را دارد، برآن است که ما را برای جبران ضايعات بحرانش بيشتر بدوشد، با توسل به سياست رياضت کشی در سطح ملی و هم در سطح اروپائی و بين المللی. هنوز مساله از ميان بردن شغلها در دستور قرار دارد، که گويا بدليل انتخابات دنبال نشد. بايد بفکر رشد و برآمد مبارزه طبقاتی باشيم. پس جا دارد که قطب های مقاومت را، بيش از پيش، بمراتب بيشتر از هر زمان ديگري، تقويت کنيم، به جنبشی که با جبهه چپ رقم خورد دامن بزنيم. اين همان چيزی است که هواداران جبهه چپ گفته و می خواهند. يکشنبه شب، ضمن شادی بخاطر طرد سارکوزي، با خواندن سرود انترناسيونال فرياد می زدند که «ما چيزی را رها نخواهيم کرد».

حزب ما، يکبار ديکر اعلام می کند که به وظيفه خود در جبهه چپ عمل کرده و برای حضور بيشتر در ميان طبقه کارگر، حضور استوارتر در ميان مردم به مبارزه خود ادامه خواهد داد. اين تنها راه برای مبارزه موثر در قبال نفوذ جبهه ملی است، پيوند با مبارزه جاری کارگران و خلق برای ايجاد يک بديل حکومتی. اين تنها راه غلبه بر توهم و پراکند گی است، دخالت هرچه بيشتر مردان و زنان، جوانان و نوجوانان جهت سازماندهی بيشتر و بهتر، برای ايجاد بديل حکومتی را می طلبد.

پاريس، 6/ماه مه/2012
کميته مرکزی حزب کمونيست کارگران فرانسه
(لا فورژ، ارگان مرکزی حزب کمونيست کارگران فرانسه)
ترجمه و تکثير از حزب کارايران (توفان)
www.toufan.org
 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

مصاحبه رادیو ندا، با دکتر ناصر زرافشان در مورد مسئله جنگPDFچاپنامه الکترونیک
سوال: آقای زرافشان، زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد، ما هر روز شاهد کوبیده شدن طبل جنگ و فلاکت بیشتر برای مردم ایران هستیم، بعنوان اولین پرسش:
بنظر شما هدف آمریکا ازپس این تهدیدها و تحریمها بر علیه ایران چیست؟
جواب: خب ، مطلب روشن است، اما پیش از پرداختن به موضوع، من در اینجا، منظورم، ایران و ملت ایران است و کاری به کار رژیم سیاسی حاکم ندارم، بر اساس آنچه در این میان بر سر مردم ایران میاید، زیر بنای اقتصادی و ثروتهای این مردم و آینده آنها، بر این اساس این مسائل مطرح میکنم و کاری بکار رژیم سیاسی حاکم ندارم، سرزمینی وجود داردبا هزاران سال تاریخ و مردمی که با تاریخ هزاران ساله متمادی زندگی کرده اند، سنگها خورده و سنگرها شکسته اند و نظامی وجود دارد که سی سال است بر ایران حاکم است، روزگاری آمده، حاکم شده و روزگاری هم خواهد رفت، بنابراین اگر کسانی که نتوانند، این دو را ازیکدیگر تشخیص دهند و نتوانند بفهمند در صورت بروز چنین جنگی، چه بر سر ایران، چه بر سر مردم ایران و زیر بنای اقتصادی و اجتماعی این کشور می آید، صلاحیت اظهار نظر در این باره را ندارد، اما اگر میدانند، و می فهمند که این جنگ برای ایران، برای مردم ایران، یعنی چه، از این هم آگاهند، اما بروی خودشان نمیاورند، مردم فروشند، خیانتکارانی هستند که برای دستمالی قیصریه ای را به آتش میکشند، سیاست قدرتهای امپریالیستی به ویرانی کشیدن کشورهای نفتی است، بخصوص تاکید می کنم کشورهای نفتی که ثروتی دارند و این ثروت شدیدا مورد نیاز قدرت های امپریالیستی است، سیاست این قدرتها به ویراتی کشیدن کشورهای نفتی است، تا هنگامی که چنین جنگهائی به پایان برسد، هم تا چند دهه جامعه ویران شده ناگذیر باشد برای ابتدائی ترین نیازهای خودش را، که درون این کشورها تماما منابع طبیعی است و در مورد کشورهای نفتی همین نفت و درآمد حاصله از آن را، از روی اجبار، ناگذیر باشد، در معرض غارت همین قدرت های امپریالیستی قرار دهد.
بنابراین من به موضوع از این دریچه نگاه میکنم که چنین جنگی برای ایران، برای سرزمین و مردم ایران، که امپریالیست ها، در آستین دارند، چنین اهدافی را دنبال می کنند، تاکید می کنم روی قدرت های امپریالیستی، اگر فرصتی بود با هر کسی که در این زمینه حرفی داشته باشد، بحث خواهم کرد.
اما قدرت های امپریالیستی هم با تغییر و بردن حسن و حسین این کشورها که ثروت نفتی دارند، کاری ندارند، به عراق نگاه کنید، عراق را له کرده اند، نه آب، نه برق، نه ارتباطات، نه خدمات شهری، نه پالایشگاه، نه نیروگاه، نه خط انتقال نیرو، نه هیچی در عراق نیست، کسانی رفته اند، ما اینجا تنگ گوشمان است و در جریان آن هستیم و میدانیم که تا ۵۰ سال دیگر عراق مجبور است آن ته مانده ای که از درآمد نفتی خود، بعد از خوردن ها و بردن ها میماند، بدهد، برای اینکه برگردد به وضعیت ده سال پیش، این است قضیه، تحول اجتماعی، اینرا امروز هر بچه ای میداند، من نمیدانم؟
این تبلیغات بچه گانه که آمریکائی ها و پادو های ایرانیشان میکنند را از کجا میگیرند، فکر میکنند با چه کسانی طرفند درون ایران، تحول اجتماعی اصلی در اینجاست، هر پدیده ای تحول اصلی و درستش تحت تاثیر نیروهائی است که از درونش میجوشد و حرکت می کند، در هر جامعه ای تحول باید بدست مردم همان جامعه ودر سایه رشد و پیشرفت آن جامعه و نیروهای آن جامعه تحقق پیدا کند و از بیرون و با ویران کردن آن جامعه هیچ چیز ساخته نمیشود، بخصوص در مورد تحول اجتماعی.
جنگ ویرانی با خود میاورد و ویرانی، پسرفت و عقب ماندگی بدنبال خودش دارد، جنگ قهقرا به بار میاورد، بنابرین یاوه هائی که از ناحیه آمریکائیها و متحدین آنها در اروپای غربی و نوکران وطنی آنها عنوان میشود، ذره ای ارزش تجزیه و تحلیل دقیق، درست و خردمندانه را ندارد و صرفا سرپوشی است بر تجاوز و جنایت. اروپای غربی که از خودش نه اراده و استقلالی دارد و نه استراتژی و برنامه مستقل و مشخص، حتی برای حفظ امنیت خودش هم دیگر سال هاست مستقلا عمل نمیکندو آن را به آمریکائی ها واگزار کرده است در شرایط فعلی، جامعه جهانی یعنی سفیر آمریکا و چهارتا سفیر کشور های اروپائی که کورکورانه از وی تبعیت میکنند، شورای امنیت هم یعنی اطاق جنگ آقایان که در آنجا نشسته و خطوط کلی برنامه های تجاوزات نظامیشان را هم آهنگ میکنند و حقوق بشر هم یعنی پوششی برای تجاوز به کشور های دیگر و لگدمالی کردن ابتدائی ترین هنجار های حقوق بین الملل که از آن سو استفاده میکنند.
همه بیادداریم که جورج بوش یاوه هائی را میخواست زیر نام جنگ پیشگیرانه به کرسی بنشاند، که همه هنجارهای حقوق بین الملل را که محصول یکصدسال مبارزه انسان ها بود، از میان میبرد، اوباما و وزیر خارجه اش همین کار را با پیش کشیدن شعارهای توخالی تر و یاوه تری مثل حمایت بشردوستانه و امثال آن انجام میدهند. اما بقول صاحبنظری که گفته بود، آنچه بوش با هیاهو و جنجال و شعار های جنگ طلبانه پیش میبرد، اوباما جنجال نمی کند، هیاهو براه نمی اندازد، مدال صلح هم دریافت داشته، ولی دقیقا همان برنامه ها را بشکل دیگری دارد ادامه میدهد، در هر صورت این خلاصه و چکیده دلایل مخالفت ما نیز با جنگ از این منظر است. اما بنظر من ضمن اینکه جواب سئوال بدرازا کشید، بگمان من، باید با دو محور و دو قالب این موضوع را بررسی کردو یکی موضعگیری ما در قبال این جنگ، دلایل مخالفت ما با این جنگ تحت هر شرایطی و باید با هر چه نیرو در توان داریم با آن و احتمال بروزش مقابله کنیم و دیگری بررسی اینکه، آیا چنین جنگی شدنی است، آیا آمریکائی ها و متحدین آنها امکان راه انداختن چنین جنگی و پیروز شدن در آن را دارند؟
من در این زمینه هم نظر دارم و شخصا گمان میکنم که تبلیغات و تهدیدات آنها بیشتر رجزخوانی است. ما ایرانیها، خود ملت شاهنامه و شاهنامه خوان هستیم که زمین را به آسمان و آسمان را به زمین می دوزیم و هفت طبقه زمین و آسمان را گردو خاک کرده به هوا میفرستیم و از این صحبتها، من گمان نمی کنم که این رجزخوانی ها بخرج مردم ایران برود، نه اینکه آمریکا و غرب در شرایط فعلی و بنا به دلایلی که اگر فرصت بود خدمتتان عرض خواهم کرد، توان اینکار را ندارندکه در منطقه بر علیه ایران دست به جنگ بزنند.
سوال: آقای زرافشان، ممنون از توضیح جامعتان که در واقع و پیشاپیش به برخی از سئوالاتی که در ذهن داشتم و قصد طرح آنرا با شما داشتم پاسخ دادید و تاکید موکدی که روی نقش مردم داشتید، یکی از سئوالهای بنده هم اینست که در این مناقشات سیاسی که میان آمریکا و متحدانش با جمهوری اسلامی، درمیان است، هر دو طرف میکوشند، در واقع مردم رادر این میان قربانی کنند، پرسش من این است که چگونه میتوان این طرف سوم، یا جبهه سوم و یا هر اسم دیگری که میشود رویش گذاشت، آنچنان چنان نیرومندش کرد تا بتواند در حل بحران و نجات کشور نقش آفرین باشد؟
جواب:بخشی که وظیفه ماست و اتفاقا هم فقط تنها وظیفه ماست، اگر در زمینه تحولات اجتماعی چیزی به گردن ما باشد، که هست وتحولاتی که باید صورت بگیرد، که باید بگیرد، این وظیفه هیچکس بجز مردم این مملکت نیست، اینرا در صحبت دیگری که با شما داشتم خدمتتان عرض کردم و این دین ما به تاریخ خودمان است، دینی که که تاکنون معوق مانده و بجز ما کس دیگری مسئول پرداختن این دین نیست، بله پرداخت این دین در شناسنامه ما بوده و بگردن ما هم هست، نه دیگران، نه آمریکائیها، و تا آنجائیکه به نیروهای اجتماعی مربوط میشود، تقویت این طرف سوم، بلی، این طرف سوم است که باید صورت حساب نهائی را پرداخت کند.
امروزه کوشش زیادی بکار برده میشود تا هر نوع بحث و تحلیلی را بیندازند در یکی از این دو قالب، یا قالبی که دستگاه قدرت در جمهوری اسلامی آن را مطرح میکند، یا قالبی که غرب از طریق تبلیغات سرسام آورش آن را مطرح می نماید، اما دراین میان طرف سومی، یعنی مردمی وجود دارند که حساب نهائی را آنان پرداخت میکنند این طرف سوم غیر از آنانی است که در تهران، واشنگتن و تل آویو نشسته اند، بله ما باید این جبهه سوم را فعال کنیم، اما سوای نیروهای اجتماعی و ذهنی، من میخواهم عرض کنم که اگر چنان اتفاقی بیفتد، ایران عراق نیست، ایران لیبی، افغانستان، اکراین و گرجستان نیست، ایران تجربه تاریخی ۲۸ مرداد و تحولات قبل و بعد آنهم در حافظه تاریخیش وجود دارد، از طرفی تحولات اجتماعی، جنگ و عینیت زندگی، آن تجربه ای را ممکن است در عرصه ذهنیت در یکسال بدست آید، در هنگام تحولات در یکروز میتوان به بسیاری تجربیات دست یافت و مسائل جامعه را حل و فصل کرد، در جریان تحولات اجتماعی جامعه به بسیاری از تابوها داغ باطل میزند و سریعا راه خودش را پیدامیکند. اما من عرض کردم که اینروزها فکر همه ما درگیراین مسائل هست و بنظر من بنابه مجموعه ای از مسائل فکر نمی کنم که این قصه از مرحله رجز خوانی، بویژه رجزخوانیهائی که اینها دارند و در زمینه راه انداختن جنگ روانی، بسیار پیشرفته اند، اوضاع و احوال از همین سطح موجود جلوتر نخواهد رفت، شما وضعیت آمریکا، وضعیت اروپا اوضاع اقتصادی و نظامی آنها را نگاه کنید، وقتی خوب توجه کنید گمان میکنیم باین نتیجه برسید حضرات بخش از تبلیغات خود را برای سرپوش گذاشتن بروی بحرانهای داخلی و مسائل و گرفتاریهای بسیار عمیق و سنگین خودشان، براه انداخته و باین دلیل بر طبل جنگ میکوبند، همین یکی دو روز پیش بود که دولت انگلستان اعلام کرد که ۲۰۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش خود را خواهد کاست، زیرادر این زمینه با مشگل اقتصادی روبرو هستندپیش از این همین اتفاق در در آمریکا افتاد، حضرات در داخل با جنبشهای مردمی ضد سرمایه داری روبرو هستند، سیستم سرمایه داری که سیاستمداران اروپائی اینگونه با ذلت بردگی آنرا میکنند، همه اینها جلوی چشم شماست که مخالفان چگونه به تظاهرات و اعتراضات دست میزنند و شمابهتر از ما در درون اروپا شاهد اعتراضات هستید.
از سوی دیگر تحولات دیگر خارج از اروپا و آمریکا، از هفت، هشت سال پیش از آمریکای لاتین آغاز و بعد به خاورمیانه و آفریقا و آسیا کشیده شد و شما در جریان آن هستید، اینها شوخی نیست، منتقل شدن مرکز اقتصادی جهان از غرب به شرق، اینها شوخی و تعارف نیست، بنابراین وقتی مجموعه این شرایط را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد، توی همین منطقه را بنده عرض میکنم، نه عراق له شده و نه افغانستان که اینچنین به اشغال نظامی درآمده و چه بر سرش آمده و حتی همین پاکستان متحد دیرینه آمریکا ، در صورت هر پیش آمدی در این منطق، اینها همه برای آمریکا مسئله خواهندشد، اصلا اینجور نیست.
سوال: آقای زرافشان، اگر بنظرشما تبلیغات نظامی، رجزخوانی هست ولی جنگ اقتصادی و تحریم ها، یک واقعیتی هست که خون مردم را در شیشه کرده است، با توجه به این قضیه، پرسش این است که، آیا میشود با جنگ مخالفت کرد بدون اینکه با تحریم اقتصادی نیز مخالفت کنی؟
این سوال را از این جهت میکنم که بعضیها با حمله نظامی موافق نیستند ولی از تحریم های اقتصادی با توجیهاتی دفاع می کنند.
جواب:نه بهیچ وجه، آنهم توجه و تامل نکردن در عمق قضیه است و از کوته نظری است، مردم ایران نکبت، رنج و گرفتاریهای این تحریم ها را دارند تحمل میکنند، تمام بار این تحریمها به مردم منتقل میشود. منتها من میخواهم عرض کنم، حدود ۱۷-۱۸ درصد نفت ایران به طور مشخص، در مورد نفت، حالا تحریمهای دیگر سر جای خودش، ولی این یک قلم که بر سرش بسیار غوغا کرده اند و بی بی سی و صدای آمریکا گلوی خود را پاره کردند که اتحادیه اروپا نفت را تحریم کرده اندو …
۱۷-۱۸ درصد نفت ایران را اروپامیخریده است، اولا نکته ای میخواهم عرض کنم، پیش از آنکه سراغ مسئله نفت برویم، میخواهیم اینرا بگویم که اینبار حضرات، یعنی اروپا و آمریکا خودشان دست به تحریم زده اند، و فشارهائی که بر ایران وارد میاورند عملکرد خود اروپا و آمریکا و نه سازمان ملل متحد میباشد. و این نشاندهنده اینستکه دیگر شورای نمیتواند مورد استفاده آنان قرار بگیردو یا بسیاری کشورهای دیگر جهان موافق سیاست تحریم اروپا و آمریکا نیستند. اگر خاطرتان باشد در اوائل سال ۸۹، حدود دو سال پیش قطعنامه ای به شورای امنیت بردند که بر علیه ایران بود و تصویب کردند، سناریو اینچنین بود که بنام شورای امنیت و جامعه جهانی سرپوشی برای تجاوز به ایران درست کنند، اما مجموعه چیزی که اکنون اتفاق افتاده، این شرایط پیش آمده که حالا اروپای از نفس افتاده، قاره ای که منابع و امکاناتش به ته کشیده شده، آنچنان که اکنون امکان ندارد مثل سابق و با جیب و امکانات بقیه دنیا خودش را اداره بکند و اکنون و اینچنین بهمراهی با آمریکائیها که از خودشان مسئله دار تر هستند، بیکدیگر آویزان شده اند و اروپا خود به تنهائی تحریم می کند، می بینید که از شورای امنیت ملل خبری نیست و این نشاندهنده آن است که همانندمورد مسئله عراق، که توانستند از طریق ملل متحد و جامعه جهانی عمل کنند، اکنون دیگر امکان آنرا ندارند، چون میدانید، اینان در حقیقت به اهداف خودشان سرپوش جامعه جهانی میدادند، دیگر این توانائی را ندارند که همان سناریو را در مورد ایران باجرا درآورند، حالا شرایط ما را بیاد دوره جنگ سرد میاندازد. برای اینکه در این منطقه آسیا، قدرتهای بزرگی وجود دارند، هم چون چینیها، روسها و میدانند که سرانجام این قصه به کجا خواهد انجامید و بطور اعلام نشده هر روز بیشتر شباهت دوره جنگ سرد پیدا میکند، بهر صورت مسئله جامعه جهانی دیگر مطرح نیست. من بنوعی میبینم که اینبار چین، روسیه و آمریکای لاتین در یک طرف قرار گرفته و آمریکا و اروپا هم در طرف دیگر جهان قرار دارند و اگر در این مسئله تعمق کنید بوضوح خواهید دید. از طرفی در مورد نفت میخواهم عرض کنم که در همین چهار، پنج روز گذشته، شاهدافزایش قیمت نفت بودیم و شما اگر قلم و کاغذی بدست بگیرید و حسابی سر انگشتی بکنید، بعلت همین شوکی که به بازار نفت وارد شد، قیمت ها تو همین یک هفته پس از تحریم اروپا، قیمت نفت رفت بالا و همین افزایش قیمت نفت، جبران آن ۱۶-۱۷ درصد رو میکند.
علاوه بر این کشورهائی که اقتصاد رو به توسعه دارند و هنوز از نظر اقتصادی نفس دارند، تقاضای نفت آنها هر روز بیشتر میشود، اروپائیها خوب میدانند که تنها جایگزین نفت و گاز برایشان روسیه است، در عین حال اینرا هم میدانند که روسیه با آنها تعارف ندارد، بنابراین خیال نمی کنم، این سلاح که یکبار در زمان زنده یاد مصدق(آدم را یاد آن دوره ها میاندازد) بریتانیا این شمشیر را از نیام بر کشید، فکر نمیکنم اینبار چندان برائی داشته باشد.
البته آقای زرافشان، صرفا تحریم نفت نیست که در این رابطه، خب، چین و هند که بیشترین وارد کننده نفت از ایران هستند، در واقع برای کاهش دادن واردات خود، اقدامی نکردند، یعنی با اتحادیه اروپا در تحریم نفتی همراهی نکردند، اروپا در تحریم نفت، خود دچار بحران است، از جمله بیشترین صادرات نفت به سه کشور بحران زده اروپا ارسال میشود، اما مسئله مهمتر برای ایران، مسدود شدن مبادلات ارزی و تحریم بانک مرکزی میباشد، در حقیقت آثار این تحریمها به نقد میشود در کاهش یافتن شدید ارزش پول ملی و افزایش یافتن قیمت دلار مشاهده کرد، یعنی این تبعات، فشار مضاعفی بر روی مردم ایران میاورد.
فرمایش شما کاملا متین است، همینطور هست، اما من میخواهم بگویم، این فشارها نتیجه معکوس خواهد داشت یعنی مردم وقتی احساس بکنندکه در نهایت انتهای خط تحریمهاست که بصورت وخامت شرایط زندگی خودشان درآمده و به خودشان فشار میاورد، واکنش نشان میدهند و اتفاقا یک جورهائی یک لایه هائی از جامعه را برمیگردونه به موضع حمایت از نظام سیاسی حاکم.
کسانیکه بیرون نشسته اند و طراحی میکنند، من نمی دانم چگونه فکر میکنند، فکر میکنم، اروپا، با ذلت و چشم بسته از آمریکا تبعیت میکند والا اروپا مجموعا با حساب اقتصادی، در وضعیتی نیست که این تحریمها، کمکش کند، کمکی به شرایط بحرانی آنها بکند، اما همانطور که گفتید فشار روی مردم میاورد و مردم را وادار میکند به مقاومت کردن، میدانید هر کجا که فشار وارد بشود مقاومت بر می انگیزد و من دارم آثارش را می بینم، شرایط ز​ندگی روزبروز دارد سخت تر و خراب تر میشود، اما مردم هم دارند آماده میشوند.
تشکر مجری محترم رادیو ندا و تشکر متقابل آقای زرافشان
پیاده و تنظیم از احمد مزارعی و مجله هفته