۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

چرا اینهمه پناهنده خوراک کوسه ها میشوند؟



چرا اینهمه پناهنده خوراک کوسه ها میشوند؟


مسبب کیست؟


https://fbexternal-a.akamaihd.net/safe_image.php?d=AQBvJvgtBSQ_bAv9&w=487&h=255&url=https%3A%2F%2Fsp.campact.de%2Fproduction-csl-campact%2Fpetitions%2Fimages%2F485%2Flarge%2Ffluechtlinge_dpa-picture-alliance.jpeg%3F1424179433&cfs=1&upscale=1


پرسش این است چرا اینهمه انسان دردریاها در کام نهنگان فرومی روند.متاسفانه هر روز خبر غرق شدن قایقی ومرگ صدها تن به گوشت میرسد.مسئول این فجایع چه کسانی هستند؟ همانطور که بارها درگذشته بیان کرده ایم  دلیل این فجایع را باید درآن جستجوکرد که اروپای "متمدن" سالهاست دروازه های خویش را بر انسانهای نیازمند که در واقع قربانی سیاستهای امپریالیستی و از جمله امپریالیسم اروپا هستند بسته است و آنها را به لطایف الحیل از مرزهای دریائی اروپا بدور می دارد. دولت سلطنتی اسپانیای فرانکو-خون کارلوس در اطراف خاک اسپانیا در داخل مراکش دیوار کشیده است و با کشتی های فرونتکس نگهبانی می دهد که کسی وارد جزایر توریستی قناری نشود. پناهندگان از دیوار سیم کشی خاردار شده، با مجروح کردن خود عبور می کنند. ماموران اروپا باید به جائی برسند که با حق تیر از دژ اروپا در مقابل سیل پابرهنگان و گرسنگانی که غارت کرده اند به محافظت برخیزند.همین روش را دولت بحران زده  یونان برای حفاظت از دژ اروپا بر عهده گرفته است. هجوم پناهندگان معمولا از ممالک آفریقائی و آسیائی، ممالکی که در آنها گرسنگی و بی خانمانی، بی دورنمائی و جنگ غوغا می کند، می باشد. ممالکی که همه خود قربانیان غارت امپریالیستی اند.


دول اروپائی با ریختن اشک تمساح، وقتی می بینند که تمام روشهای سرکوبگرانه و تشکیل کماندوهای مجاز آدمکشی به جای نرسیده و نمی توانند جلوی سیل هجوم انسانهای آواره و بی دورنما که چیزی ندارند که از دست بدهند، بگیرند، به جای رفع ریشه های این آوارگی مجددا زبان به تهدید گشوده اند. در حالیکه رئیس اتحادیه اروپا همه را فرامی خواند که به مسئله پناهندگان توجه کنند و مانع شوند که آنها با قایق به دل مرگ روانه شوند و این مغایر ارزشهائی است که اروپای "متمدن" به آن اعتقاد دارد، کشورهای عضواتحادیه اروپا  یکی پس  از دیگری  به میدان آمده  وبا عبارات تزئینی و تشریفاتی برای خالی نبودن عریضه و صحنه سازیهای "متمدنانه" را بیان میکنند ، فورا مسببان را پیدا کرده و فرا می خوانند که شدیدا باید قاچاقچیان انسانها که به خاطر پول این عده را به دریا می ریزند، مجازات شوند. بنظر همه وزرای داخله اروپا، باید از درون و در درون ممالک آفریقای و آسیائی، با سازمان دهی و رشوه دادن و همکاری با دولتهای غیر دموکراتیکِ آنها، مانع شد که پای پناهندگان به اروپا برسند.


آنها که اشک تمساح می ریزند و با چهره های گریم کرده و گرفته ناله سر می دهند و بر مزار صدها کشته اشک می ریزند، در نشست اخیر مشترک وزرای داخله اتحادیه اروپا، در فردای مرگ بیش از 800 تن پناهنده در آبهای دریای مدیترانه، بدنبال  تصویب قانون جدید وبودجه  چند صد میلیون  دلاری  یا یورویی هستند ، تا نیروی کاوشگر و سرکوبگر جدیدی با امکانات گسترده ای تشکیل گردد .هدف این سازمان نجات جان پناهندگان نیست بلکه بازگرداندن آنها به مکان “امن” و دوردست است که صدایشان به گوش احدی نرسد.


تا موقعی که معمر قذافی رئیس جمهور لیبی بر سر کار بود، برای جلب نظر اروپائی ها اردوگاههای وحشتناکی ایجاد کرده بود تا مانع شود که این پناهندگان و آوارگان از خاک لیبی به سمت اروپا سرازیر شوند. با تجاوز وحشیانه به لیبی، با نابودی کشور و دولت قانونی لیبی وضع نابسامانی در شمال آفریقا ایجاد شده که نتایج آن به چاد و مالی نیز رسیده است. پاره ای ممالک متلاشی شده اند. با غارت سومالی و دسیسه چینی در سودان برای تجزیه آن، با تجاوز به سوریه، عراق، افغانستان و...، میلیونها انسان در سراسر جهان آواره شده و در پی تامین معاش و سرپناه می گردند. مسببان این وضعیت تلخ، خود امپریالیستها هستند که شرایط مادی هستی مردم را نابود کرده، ممالک آنها را ویران کرده و میلیونها نفر از آنها را بی خانمان می کنند. تا امپریالیسم وجود دارد که به غارت جهان مشغول است، نمی توان جلوی سیل پناهندگان را گرفت. آدمکشی در سوریه، حمایت از القاعده و النصر برای مقاصد غارتگرانه امپریالیستها، اشغال فلسطین توسط صهیونیستها، متلاشی کردن ممالکی نظیر یمن، سومالی، لیبی و... همه منجر به وجود آمدن چنین وضعی می گردد. تنها دریای مدیترانه نیست که به گورستان پناهندگان بدل شده است. سیل پناهندگان از جنوب اندونزی به سوی استرالیا نیز سرازیر است و دولت استرالیا با روش فاشیستی همه آنها را یا نابود می کند و یا به اسارت می گیرد و قصد دارد آنها را در جزایری به همین منظور نامیده و مهیا ساخته است، زندانی کند. تمام آمار پناهندگان نشان می دهد که قاچاقچیانِ انسانها، مسئول پیدایش آنها نیستند، چه بسا که خود آنها نیز قربانی چنین اوضاعی هستند. چه فایده که صاحب قایقِ قربانیان هشت صد نفری اخیر را که گویا یک تونسی یا سوریه ای  است دستگیر کنند و در یک دادگاه نمایشی و مسخره، با همان روش تجربه شده ای که اروپائی ها در آن استاد شده اند، بنام حمایت از حقوق بشر به عنوان "جنایتکار" محاکمه کرده و تمام تقصیرات را به گردن وی بیندازند و وجدانهای معذب خود را برای فریب افکار عمومی راحت نمایند؟ آیا امر پناهندگی با اعدام یک تونسی و یا حبس ابد وی به پایان می رسد؟ ممالک "متمدنی" که برای مرگ این پناهندگان اشک تمساح می ریزند، خودشان مسبب این جنایات هستند و در آینده هم خواهند بود. آنها با دستگاههای مدرن و ماهواره و هواپیماهای بی سرنشینی که برای رد یابی دارند، قادرند حضور، مکان و مختصات هر قایقِ دچار حادثه را تعیین کنند و به یاری آنها روند. ولی این کار را نمی کنند. این هواپیماها و رادارها و کشتیها و ماهواره ها برای تجاوز به سایر کشورها و مبارزه با "تروریسم" ساخته شده اند و نه برای نجات جان انسانها. اگر کشور سوریه را ویران نکنند و در اوضا ع داخلی آن دخالت نکنند و گازهای سمی در آنجا نیفکنند و القاعده و النصر را از طریق فرانسه، عربستان سعودی و قطر برای آدمکشی در سوریه بسیج نکنند، کدام سوری را پیدا می کنید که دل به دریا بزند و مرگ را به جان بخرد، تنها برای اینکه پایش به اروپائی باز شود که قاتل جانش است. بحران پناهندگی، بحران امپریالیسم است. امپریالیسم مسبب این فاجعه بزرگ انسانی است. راه نجات جان انسانها نابودی امپریالیسم است. این قصه متاسفانه سر دراز دارد. تا امپریالیسم و جنایتکاران بین المللی برای غارت جهان وجود دارند، تا نان مردم را از سر سفره آنها می دزدند وضع چنین خواهند ماند. آوارگی و رفع گرسنگی را باید با نابودی غارتگران برطرف کرد. باید خلقهای جهان را بر ضد امپریالیستها و نیات پلیدشان و همدستان آنها، که چهره امپریالیستها را در همه جا آرایش می کنند بسیج نمود


 


نقل از توفان الکترونیکی شماره 106 نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت 1394


www.toufan.org


.


 


 

۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

بیانیه خفت انگیز لوزان درفروش همه حقوق قانونی ایران


بیانیه خفت انگیز لوزان درفروش همه حقوق قانونی ایران

 

در تاریخ 2 ماه آوریل 2015 مطابق با 13 ماه فروردین 1394 بیانیه مشترک پایانی مذاکرات لوزان بر سر مسئله هسته ای ایران منتشر شد. در این بیانیه برسرمولفه های مهم "برنامه جامع اقدام مشترک"(برجام) میان وزرای امور خارجه ممالک 5+1 با جمهوری اسلامی ایران توافقاتی صورت پذیرفته است. این بیانیه ناظر به آن نکات اساسی است که باید در توافقنامه قطعی که هنوز تدوین نشده است و تنها چارچوب آن بر اساس این مولفه های این بیانیه تعیین گردیده است به صورت یک توافقنامه قطعی تا تاریخ 30 ژوئن 2015 همراه با ضمایم فنی اش در آمده و برای تصویب نهائی تدوین و آماده گردد.

 

جالب این جاست که تنها جمهوری اسلامی است که از انتشار اصل این بیانیه و توافقات پشت پرده طفره می رود و حاضر نیست آنرا به صورت علنی منتشر کرده و حتی در مجلس دست نشانده خود به بحث نمایندگان "ملت" بگذارد. توگوئی خودش می داند که این "نمایندگان"، "نمایندگان ملت" نیستند. نه مردم ایران و نه نمایندگان مجلس از مضمون و محتوی یک چنین سند مهمی مطلع نیستند. روزنامه زود دویچه سایتونگ در تاریخ 4/5/6 ماه آوریل 2015 نوشت: "علاوه بر بیانیه وزرای خارجه، اسناد گسترده ی مورد توافق دیگری نیز در جزئیات وجود دارند. که هنوز علنی نشده اند، ولی این اسناد در دسترس نمایندگان کنگره آمریکا و اعضاء اتحادیه اروپا در یک نشست محرمانه برای اطلاع آنها قرار خواهند گرفت". ظاهرا فقط مردم ایران نامحرم هستند که نباید از مضمون این مسناد مطلع شوند. آقای ظریف و تیم مذاکره کننده وی به رهبری سیاسی و توافق کامل آقایان خامنه ای-روحانی با امضاء این اسناد محرمانه، چه دسته گلی به آب داده اند. هنوز زد و بند جمهوری اسلامی با امپریالیستها بر سر منافع ملی ایران در تمام ابعاد خود از فنی گرفته تا سیاسی و اقتصادی روشن نشده است، ولی همین صحنه سازی های حاکمیت در ایران و نتانیاهو در اسرائیل و کنگره آمریکا حاکی از آن است که کالای بنجلی را می خواهند به ایران بفروشند. حتی کنگره آمریکا از هم اکنون برای تکمیل سیاست تروریستی خود اعلام می کند که توافقات با ایران را چنانچه جمهوریخواهان به قدرت برسند نفی خواهد کرد. با اعلام موضع آنها همه توافقات با ایران موقتی است و ارزش گذرا دارد. این سیاست در عین حال ایجاد دلهره در رهبران سیاسی ایران است تا به تسلیم بیشتری وادار شوند.

 

جمهوری اسلامی ایران زمانی به پای میز مذاکرات با آمریکا رفته است که در موقعیت بسیار ضعیفی قرار داشته و طبیعی است وقتی کسی با روحیه تسلیم و "عقب نشینی انقلابی" برای مذاکره می رود و از نارضائی و طغیان مردم کشورش بیشتر هراس دارد تا تهدیدهای امپریالیسم و صهیونیسم، دستآورد بهتری از آنچه که امپریالیسم و صهیونیسم به ایران تحمیل کرده اند، ندارد. هنوز متن کامل سند اصلی مورد توافق منتشر نشده است و کسی از کم و کیف آن با خبر نیست ولی عمال رئیس جمهور ایران به راه افتاده و در ایران جشن می گیرند و به جو سازی مشغولند تا کسی به نتایج این سند اسارتبار فکر نکند. رژیم بقدری مردم را تحت فشار قرار داده و سطح زندگی را پائین آورده است که مردم عادی تنها به روز بعد می اندیشند و برای رهائی از این مصیبتها پایان تحریمها را به نادرستی پایان زجر خود و آغاز زندگی بهتر به حساب می آورند. هر آنچه دولت جمهوری اسلامی به مردم تحویل می دهد مملو از مشاطه گری و دروغگوئی است و می خواهد انظار را از تسلیم طلبی خود دور کند.

 

تنها به چند مورد این عملیات قهرمانانه جمهوری اسلامی توجه کنیم.

ادعا می شد که ایران در حال ساختن و یا دارای بمب اتمی است و بمب اتمی در دست آخوندها دنیا را به جنگ جهانی سوم می کشاند. این ادعا توسط امریکا و اسرائیل و اپوزیسیون جاسوس و خودفروخته ایران دامن زده می شد. در این مذاکرات کوچکترین اشاره ای به این سند مهم که باید ثابت کند که ایران دارای بمب اتمی بوده و یا در پی ساختن آن بوده است دیده نمی شود. اگر قرار بر راست آزمائی باشد، چرا نباید محک راستگوئی و ماهیت دروغگوئی امپریالیستها روشن شود؟ مگر اساس این مذاکرات بر این مبنا نبود که ادعا می شد ایران دارای بمب اتمی است و باید جلوی این خطر را گرفت. تمام تحریمهای بر ضد ایران بر همین مبنا صورت گرفت و امروز طوری صحبت می شود که گوئی "شتر دیدی ندیدی" و جمهوری اسلامی نیز این خفت را می پذیرد و حتی جرات نمی کند در طی بیانیه ای جداگانه این دروغها را افشاء کند.

جمهوری اسلامی می خواست از حق مسلم ایران در استفاده صلح آمیز از سوخت هسته ای دفاع کند. این حق مسلم مردم میهن ما در "موافقتنامه منع گسترش سلاحهای هسته ای" که ایران هم آنرا امضاء کرده است ثبت است و باید آژانس بین المللی انرژی هسته ای تحت نظر سازمان ملل متحد، بر اساس این حق قانونی، تمام امکانات لازم را در اختیار ایران قرار دهد و به ایران یاری رساند تا بتواند به استفاده صلح آمیز از این انرژی دست یابد. این حق ایران و همه ممالک جهان از جمله همه کشورهای غیر متعهد است و در تمام موافقنامه های جهانی درج شده است. حال تجمع کردن تا قاعده خاصی برای ایران بتراشند، تا ایران تنها بر اساس این قاعده خاص حق داشته باشد از انرژی صلح آمیز هسته ای استفاده کند، نقض پیمانهای جهانی و بی اعتبار کردن همه توافقتنامه های بین المللی بر اساس زورگوئی امپریالیسم و صهیونیسم است. رژیم جمهوری اسلامی ایران به جای اینکه بر مردم کشور و به افکار عمومی مردم جهان تکیه کرده و با استفاده از تضادهای جهانی حق میهن ما را به کرسی بنشاند و تسلیم زور که پایانی بر آن قابل تصور نخواهد بود نشود، بر اصل این زورگوئی صحه گذارده و تائید کرده است که تحقق این حق و اجرای آن وابسته به طبع و خلق امپریالیستهاست. اصل و اساس شرکت در مذاکرات هسته ای با امپریالیستها، پذیرش اصل این سنت گذاری جدید در اجرای توافقنامه های بین المللی است. از این به بعد توافقنامه های بین المللی به توافقنامه های درجه یک و توافقنامه های درجه دو بدل می شوند و توافقنامه های درجه دو باید اعتبار خود از امضای رئیس جمهور و کنگره آمریکا کسب کنند. رژیمی که به این ننگ تن در دهد، روشن نیست کدام خفتهای دیگری را نیز تحمل خواهد گشت. رژیمی که بقاء خودش مهمتر از بقاء ایران باشد، سرنوشت نابودیش بدست مردم ایران محتوم است.

جمهوری اسلامی چه چیز بدست آورده است و چه چیز از دست داده است؟

جمهوری اسلامی تائید کرده است که بدون توافق امپریالیستها در عرصه جهانی دارای کوچکترین حقوقی نیست. جمهوری اسلامی تائید کرده است که تمام تضییقات، محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و محاصره مالی و اقتصادی از جانب شورای امنیت سازمان ملل، کنگره آمریکا و یا اتحادیه اروپا "محقانه" بوده و حال باید این محدودیتهای "محقانه" در طی مذاکرات و در نتیجه مذاکره با ایران برداشته شوند. واقعیت این است که اساسا این تحریمهای غیر قانونی، موضوعیت نداشته است که ایران بر سر رفع آنها به امپریالیستها مذاکره کرده و رشوه بدهد. کنگره آمریکا بر اساس کدام حق در جهان می تواند برای سرنوشت سایر ملتها و دول جهان تصمیم بگیرد که رژیم جمهوری اسلامی با خواهش و دریوزگی "متوقف کردن" تحریمها را(درست خوانده اید متوقف کردن و نه رفع آنها-توفان) از آمریکا در قالب یک گناهکار طلب کرده و آنرا پیروزی ملت ایران جلوه می دهد. اساس تحریمها، چه برسد به تحریمهای غیر قانونی کنگره آمریکا و نشست شورای اروپا، نادرست و اعمال فشار و زورگوئی و اقداماتی تروریستی به ضد یک کشور مستقل سازمان ملل متحد است که حق دارد از انرژی هسته ای در کادر توافقات مندرج در پیمان "منع گسترش سلاحهای هسته ای" استفاده کند. این تهدیدات تروریستی نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد است. جمهوری اسلامی به آمریکا امتیاز می دهد و خواهش می کند تا کنگره آمریکا به همین حد تحریمها قناعت کرده و ایران را مشمول تحریمات بیشتری نکند. آیا این پیروزی ایران است و یا خفت جمهوری اسلامی است؟

وضعیت کنونی را در نظر بگیرید. کشوری که از همه حقوق قانونی استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای برخوردار است، مورد هجوم بیگانگان قرار می گیرد و تحریم می شود و تحریکات تروریستی بر ضد آن شروع می گردد تا مجبور شود از حق خود صرفنظر کند و آنرا منوط به پذیرش شرایطی نماید که از شرایط اولیه بدتر است، این امر انسان را بیاد قرارداد ترکمانچای می اندازد. امپریالیستها پرچم تحریمهای غیر قانونی را برافراشتند و ایران را مجبور کردند که از تحقق حقوق خود انصراف جوید و حال پله پله تحریمهای غیر قانونی را حذف می کنند و آنرا اعطاء امتیاز به ایران جلوه می دهند. ایران حقوق خود را از دست داده و به بازیچه دست سازمانهای جاسوسی امپریالیستی بدل شده است و امپریالیستها تنها تحریمهای غیر قانونی خویش را با طلبکاری و به عنوان محصول مذاکرات بر می دارند. آیا این اقدام خفت انگیز نامش امتیاز گرفتن از امپریالیستهاست؟

 

رژیم جمهوری اسلامی قرار داد الحاقی منع گسترش سلاحهای هسته ای را که یک قرار داد اضافی بوده و ربطی به اصل موافقنامه "منع گسترش سلاحهای هسته ای" ندارد امضاء کرده است. این قرار داد را نه روسیه، نه چین، نه آمریکا و نه سایر ممالک دارای بمب اتمی هیچکدام امضاء نکرده اند، ولی همه آنها این قرار داد استعماری را به ایران تحمیل نموده اند. به موجب این قرار داد سازمانهای جاسوسی بیگانگان در لباس ماموران آژانس بین المللی انرژی هسته ای که نمونه آن را ما در عراق و ایران شاهد بوده ایم، می توانند هر موقع، بدون درخواست اجازه از دولت ایران، به طور سرزده وارد ایران شده و هر جائی را که خواستند، بدون محدودیت به بهانه اینکه در پی ممانعت از ساختن بمب اتمی هستند بازرسی کنند. این بازرسی شامل همه تاسیسات هسته ای و غیر هسته ای ایران اعم از صنعتی و یا نظامی ایران نیز می شود. چنین خیانتی نقض حاکمیت ملی ایران است و تسلیم خیانتکارانه ای بیش نیست. رژیم جمهوری اسلامی این امر را از مردم ایران پنهان می کند.

 

آنها پذیرفته اند که "در جهت شفافیت و اعتماد سازی به صورت داوطلبانه پروتکل الحاقی را به صورت موقت اجرا" نمایند(تکیه همه جا از توفان). توگوئی اگر یک سند تسلیم طلبانه را به صورت داوطلبانه اجراء کنند، از بارِ خفتِ تحمیل آن سند کاسته می شود. در همین عبارت کوتاه جمهوری اسلامی اعتراف کرده است که امپریالیستها قابل اعتمادند و این ایران بوده است که باید شفاف سازی کرده و اعتماد دیگران را به دست آورد. رژیم جمهوری اسلامی به تمام تبلیغات زهرآگین و دروغهای شاخدار جرج بوش و تونی بلر و نتانیاهو در همین دو سه کلمه صحه گذارده است و مضحک تر اینکه برای فریب مردم ایران مدعی شده که فقط با جاسوسی خارجیان تنها با هوش سرشار خود، به صورت "موقت" موافقت کرده است و نه به صورت دائم تا اینکه جاسوسان آژانس در البسه "ناظران بین المللی" همه تاسیسات نظامی ایران را چه در زمینه پرتاب موشک و چه در زمینه صنایع نظامی، تسلیحاتی، هسته ای و صنایع کلیدی بازرسی کرده، نقشه های آنها بدست آورده، از محل آنها تصویر برداری نموده و مانند تجربه عراق همه این اسرار را در اختیار آمریکا و اسرائیل برای نابودی بعدی قرار دهند. اجرای پروتکل الحاقی به صورت موقت معنی دیگری جز این ندارد. جاسوسی موقت و جاسوسی دائم از تاسیسات سری فقط در منطق جمهوری اسلامی می گنجد. گذشته از اینها حد زمانی آن موقت بودن نیز معین نشده است. شاید در 100 سال آینده موقتا حق بازرسی و جاسوسی به همه سازمانهای جاسوسی بیگانگان منتقل شده است .

مولفه های بیانیه اخیر که تا حدودی نیز به امر فنی تاسیسات هسته ای اشاره دارد اعترافی است به تعطیل تمام تاسیسات هسته ای ایران و برباد دادن میلیاردها دلار ثروت ملی این کشور و تسلیم جبونانه به فشار امپریالیستها.

 

حزب کارایران(توفان) در این باره مجددا سخن خواهد گفت و اعلام می کند که این قراردادهای استعماری را هرگز به رسمیت نمی شناسد و از حق میهن ما در استفاده بی قید و شرط از انرژی هسته ای در راه فعالیتهای مسالمت آمیز همانگونه که در متن "پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای" آمده است دفاع خواهد کرد و هیچ قاعده خاصی را که برای اندام ایران تراشیده باشند برسمیت نمی شناسد.

رژیم جمهوری اسلامی تلاش می کند متن این خفت نامه را از انظار مردم ایران پنهان نگاهدارد و با صحنه سازی و فریب مردم آنرا پیروزی بزرگ مردم ایران جا بزند. امپریالیستها نیز بیاری رژیم جمهوری اسلامی می آیند و با صحنه سازی های جهانی چنین وانمود می کنند که کنگره آمریکا و دولت اسرائیل با "این همه امتیازاتی" که دولت آمریکا به ایران داده است موافق نیستند تا دست رژیم جمهوری اسلامی را در فریب مردم باز بگذارند و زمینه ای نیز آماده کنند تا با در دست داشتن سرِ گرگ، ایران را به عقب نشینی های بیشتر وادار کرده و حتی پاره ای از نکات توافقنامه کنونی را نیز خنثی سازند.

رژیم جمهوری اسلامی با سرکشیدن جام زهر نشان می دهد که از مردم ایران بیشترازامپریالیسم و صهیونیسم هراس دارد. آنها برای بقاء خود به آمریکا و اسرائیل تکیه می زنند و این تازه آغاز کار است و باید منتظر تحولات بعدی درعرصه های سیاسی درمنطقه بود.     

  

حزب کار ایران(توفان)

یکشنبه ۱۶ فروردین۱۳۹۴

www.toufan.org

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

مناقشه هسته ای فقط یک بهانه است

مناقشه هسته ای فقط یک بهانه است
آیا با عقب نشینی رژیم وامضای پروتکل الحاقی  قضیه پایان میگیرد،
تحریمها لغومیشوند وآمریکا دست ازسر رژیم برخواهد داشت؟
 
 همزمان با آغاز دور ديگری از مذاکرات هسته ای در سوييس، جان کری، وزير امور خارجه امپریالیسم آمریکا گفته است، "موانع پيش رو برای دستيابی به توافق برای حل مناقشه هسته ای ايران نه فنی بلکه سیاسی هستند." جان کری این بار بی پرده سخن گفت. مناقشه هسته ای فقط بهانه ویک ابزار فشار برای دستیابی به سازش سیاسی است.به بیان روشنتر جمهوری اسلامی باید به متحد سیاسی آمریکا در منطقه بدل شود.ازچین وروسیه وکشورهای مستقل آمریکای لاتین فاصله بگیرد، درسوریه به متحد آم...ریکا وترکیه وعربستان بدل شود.درلبنان وفلسطین از جنبش مقاومت فاصله بگیرد و دریک کلام درمنطقه به نوکر بی بروبرگرد امپریالیسم آمریکا تبدیل شود.رژیمی که به مردمش تکیه نداشته باشد، برای بقایش به این خفت وخیانت تن درخواهد داد و مذاکرات ظریف که درقالب نرمش قهرمانانه تا کنون صورت گرفته است همه در جهت چانی زنی برای بقای نظام گندیده جمهوری اسلامی است ونه حقوقی برای مردم ایران.
رژیم جمهوری اسلامی که ازسر ضعف ودرماندگی وفشارهای تحریمهای اقتصادی به پای میز مذاکره با آمریکا رفته است نمی تواند مدعی پیروزی وموضع برتردرنشستهای پنج بعلاوه یک باشد. تعلیق  کامل برنامه هسته ای در اراک که میلیاردها دلار خسارت به مردم ایران وارد ساخته است نمونه ای از این سیاست "نرمش قهرمانانه" حاکمیت  است که در اثر فشار تحریمهای اقتصادی ، دیکته آمریکا را پذیرفته است. آنها از ایران یک کشور نیمه مستعمره مانند زمان شاه می خواهند. آنها کشوری می خواهند که ژاندارم منطقه شده و همدست امپریالیستها در غارت منابع انرژی منطقه و تضمین استخراج و انتقال آنها به بازارهای غرب باشد. آنها ایرانی می خواهند مخالف چین و روسیه و در زمان مناسب مخالف هند و ژاپن و شاید اروپا تا آمریکا بتواند بر گلوگاه نفت جهان دست داشته باشد و پیچ آنرا شل و سفت کند و ایران را در گزینش سیاست راهبردی خویش در اقیانوس آرام در دهه آینده در کنار خود داشته باشد و نه در کنار چین. آنها مشکلشان بر خلاف ادعاهای ایرانی های فریب خورده و یا خود فروخته غنی سازی اورانیوم نیست. مگر در زمان خاتمی دو سال این غنی سازی با خواست آمریکا به تاخیر نیفتاد؟ مگر ایران به خواست آمریکا برای امضاء پروتکل الحاقی که یک پیمان استعماری است تن در نداد؟. مگر ایران به خواست آمریکا مبنی بر عودت تفاله های اتمی نیروگاه بوشهر به روسیه تن در نداد؟. مگر ایران حاضر نشد در صورت فروش اورانیوم غنی شده 20 در صدی برای مصارف تحقیقاتی و پزشکی دانشگاه تهران از تولید آن خودداری کرده و بهای خرید آنرا به روسیه، چین، آمریکا، آرژانتین و... بپردازد و از تولیدش صرفنظر کند؟. مگر رفسنجانی با سیاست تعدیل اقتصادی و باز گذاردن دست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در ایران و اجرای خواستهای سازمان تجارت جهانی به خصوصی سازی مالکیتهای عمومی مردم ایران دست نزد و نفت ایران را با پوشش شرکتهای خصوصی پاسدارن مافیائی خصوصی نکرده است و... پس چرا آمریکا از این "فرصتهای مناسب" برای عادی کردن روابط با ایران استفاده نکرد و نمی کند؟ آیا خنده روحانی را کم داشت؟ مگر سید خندان، خاتمی نمی خندید؟
رژیم به دروغ در رسانه های داخلی بر طبل موضع مستقل وسیاست برد برد وحتا برتری برآمریکا می کوبد تا به حواریون عقب مانده خود غذای تبلیغاتی دهد. نشست پنج بعلاوه یک ،یک نشست سیاسی واز موضع قدرت تحت رهبری امپریالیسم آمریکاست ورژیم جمهوری اسلامی را همانند رژیم صدام حسین در دام خود گرفتارساخته است.رژیمی که فاقد پشتوانه مردمیست واز ملتش بیش از اجانب می ترسد نمی تواند از موضع قدرت در قبال آمریکا سخن بگوید.همه شواهد دال برآن است که آمریکا ورژیم جمهوری اسلامی بر سر مسئله هسته ای بعنوان یک امر فنی  ونه سیاسی مدتهاس به توافق رسیده اند و رژیم دراین عرصه کاملا تسلیم شده است. حال توافق برسرمسائل سیاسی که هدف اصلی امپریالیسم آمریکا درقضیه پنج بعلاوه یک است باید در پروسه ای صورت گیرد ورژیم جمهوری اسلامی راهی جز تسلیم ندارد. تحریمهای اقتصادی بعنوان یک اهرم فشار ادامه خواهد یافت و فشارهای سیاسی وتهدیدات نظامی درکسوت مسلح کردن رژیم عربستان سعودی ومتحدینش درمنطقه وکیش دادن ارتش داعش بسوی ایران ودرگیر کردن رژیم دریک جنگ نیابتی و فرسایشی ازجمله فشارهایی است که بر رژیم اعمال گشته واو را آرام نخواهد گذاشت. چقدرساده لوحانه است هرآئینه تصور شود که رژیم جمهوری اسلامی تحت شرایطی که در بحران اقتصادی غوطه میخورد و از طغیان احتمالی مردم بستوه آمده وگرسنه ایران بشدت می ترسد وجزتکیه به سرکوب واعدام  نمی تواند حتا یکروز حکومت کند وازسراستیصال به پای میز مذاکره هسته ای با آمریکا رفته است، را پیروزدرمناقشه هسته ای قلمداد کنیم! به این می گویند دروغ سیزده 1394!
امپریالیسم آمریکا تنها به یک تغییر راهبردی تن خواهد داد و آنهم با دست عوامل مورد اعتماد خود و نه با هر جناح غیر قابل محاسبه در حاکمیت ایران. اشغال لیبی، افغانستان، عراق، تجاوز به سوریه و لبنان، تقویت تروریسم در عراق، کنار آمدن با طالبان علیه ایران، دامن زدن به خواستهای جدائی طلبانه در ایران و تقویت تروریستهای ایران در خارج ازایران دامن زدن به جنگ شیعه و سنی، تحریم اقتصادی و مالی و گرسنگی دادن به مردم ایران، پروار کردن اپوزیسیون خود فروخته ایران در خارج از کشور و دنبالچه های آنها در درون ایران برای روزمبادا... همه حاکی از سیاستی است که آمریکا برای ایران در نظر دارد.  همانطور که اشاره رفت رژیم جمهوری اسلامی که درمحاصره کامل قرارگرفته است دو راه در پیش دارد یا با خفت تسلیم امپریالیسم آمریکا شود و مورد حمله نظامی و سرکوبگر آنها قرار گیرد و تازه تضمین ندارد که آمریکائی ها همین قشر مافیائی را بر سر کار نگهدارند و یا به مردم ایران برای مقاومت در مقابل استعمار خونخوار  تکیه کند، که آنوقت باید به یک حکومت دموکراتیک تن در داده و مفسدان را محاکمه کرده به سزای اعمالشان برساند. با دست رفسنجانی، مصباح یزدی، جنتی، لاریجانی و... نمی شود رژیم را "نجات" داد فقط می شود ایران را بر باد داد و به هرج و مرج کشاند. آمریکا با "نجات" این رژیم هم موافق نیست. رژیم جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است و به چشم خود می بیند که وضعیت سوریه و لبنان به نفع ارتجاع منطقه تغییر می کند و به داخل خاک عراق کشیده خواهد شد. این ایران است که باید در شرق و غرب خود نیز میان طالبان و القاعده ثبات خود را حفظ کند و این تنها با تکیه بر مردم و برسمیت شناختن آزادیهای دموکراتیک و مجازات جنایتکاران و مفسدان مقدور است. امری که خود این رژیم قادر به حل آن نیست و باید بدست مرم ایران حل گردد. یاپذیرش تمام خواسته های امپریالیسم آمریکا یا ادامه توسری! رژیمی که به مردمش پشت کرده راهی جز نوکری امپریالیسم را پیش روی ندارد.این تازه آغاز سحر است.
 
نقل از توفان الکترونیکی شماره 105 نشریه الکترونیکی حزب کارایران فروردین 1394
www.toufan.org