۱۳۹۶ دی ۹, شنبه

تظاهرات اعتراضی مردم مشهد وسایر شهر ها علیه فقروگرانی برحق است
امروز پنجشنبه هفتم دی ماه هزاران نفراز مردم جان به لب رسیده مشهد علیه فقروگرانی وبیکاری و سیاستهای ریاضت اقتصادی دست به تظاهرات زدندو نیروهای سرکوبگر امنیتی برای پراکنده کردن مردم معترض به تیر اندازی هوایی  وپرتاب گاز اشک آورمتوسل شدند . این اعتراضات در شهرهای نیشابور، یزد، کاشمرو شاهرود نیز با شعارهای روشن اقتصادی وضد حکومتی ازجمله  درمورد بیکاری وگرانی و اختلاس و دزدی بر گزار گردید. برخی ازشعارهای مردم  نظیر«پلیس برو دزد رو بگیر» « اسلام رو پله کردید مردم رو ذله کردید»، «ما اعتراض داریم به قیمتهای بالا»، «یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل می شه»، «غیرت هر ایرانی / مرگ بر گرانی»،«مرگ بردیکتاتور»، «مرگ برروحانی»،«نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»،.... فریاد زده شد. به دنبال این اعتراضات  محمدرحیم نوروزیان، فرماندار مشهد با اعلام اینکه «برگزاری تجمع اعتراضی نسبت به گرانی غیر قانونی است» و به آن برخورد می شود!، به تظاهرات مردم اشاره کرد وگفت : «هیچ حزب، گروه، سازمان یا تشکلی درخواستی برای برگزاری چنین تجمعی نداشته و مجوزی نیز از سوی ارگان‌های قانونی در این خصوص صادر نشده است. درصورت برگزاری تجمع غیرقانونی و بدون مجوز، نیروی انتظامی به‌عنوان متولی نظم و امنیت با چنین مواردی برخورد خواهد کرد». این فرماندار ریاکاروبزدل سیاسی که درمقابل خشم فروخته توده مردم برخود لرزید اعتراض علیه گرانی را غیرقانونی اعلام داشت وازارگان های "قانونی" سخن گفت! غافل ازاین که مردم ایران هیچ مشروعیتی برای این نظام دزد وفاسد که عامل اصلی فقر وگرانی و بیکاری وتمام مصیبتهای اجتماعی واقتصادی است قائل نیستند واین قوانین ارتجاعی وضد مردمی را به رسمیت نمی شناسند،زیرا قریب به چهاردهه است که هرگونه اعتراض مسالمت آمیز و طرح  مطالبات دمکراتیک وانسانی با سرنیزه وزندان وشکنجه پاسخ داده شد. 


  
 علل این طغیان مردم علیه گرانی و فقر را بایددر سیاست تعدیل اقتصادی سردمداران رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به نفع جهانی شدن سرمایه و سیاست نئولیبرالیسم تاچریسم دید.همانطور که بارها تحلیل کرده ایم باید شرایط اقتصادی ایران تحت رهبری حسن روحانی به نفع سود دهی حداکثر سرمایه های خارجی تغییر کند. یعنی یارانه ها به کلی حذف شوند، بهای مواد سوخت در بازار آزاد، به طور سرسام آور افزایش یابد. باید نیروی کار، به اسارت در آید و فقر و فلاکت برای تشدید درجه استثمار و تن دادن به هر درجه از فشار افزایش یابد، باید قوانین کار به نفع سرمایه داران و برده کردن کارگران، بدست مجلس شورای جمهوری اسلامی تغییر کرده تا شرایط برده داری سودآور بر شالوده فقر و بدبختی ملت فراهم گردد، باید سیاست خصوصی سازیهای بی حد و حصر، خصوصی سازی منابع اولیه و نفت و گاز، فاضلاب و برق و آب، شرکتهای هوائی و دریائی، با خصوصی سازی بنای صنایع زیر بنائی، با تلفیق سرمایه های سرمایه داران ایرانی با ابرشرکتهای امپریالیستی برای غارت بی در و پیکر ایران، کامل شود. باید ملاحظات زیست محیطی بدور افکنده شود و دولت کارگزار بر نظم درون کارخانه ها حراست کند. باید تحصیل، پولی و خصوصی شود و فقط فرزندان آقازاده ها حق استفاده از ثروتهای طبیعی ایران را داشته باشند و... تا ایران به دامن "جامعه جهانی" !!؟؟بازگردد. بدین ترتیب وتحت چنین شرایطی کارگران وزحمتکشان که کارد به استخوانشان رسیده است راهی جز تشدید مبارزه برای تحقق حقوق خود ندارند و این امر با تجارب خونین  ۳۹ ساله حاکمیت شمشیرو خون درچهارچوب نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی نا ممکن خواهد بود.شعار مرگ بر روحانی  ومرگ بر گرانی شعار صحیحی است وبیان اعتراض به حق مردم علیه  سیاستهای نولیبرالی دستگاه حاکم است.


 


نکته مهمی که باید بدان توجه کرد برخی ازشعارهای انحرافی است که متاسفانه تظاهرکنندگان فریاد زدند ومحافل ارتجاعی داخلی وخارجی نیز آن را برجسته نمودند و به جای همبستگی میان ملل درمنطقه به نفرت ملی و ضد عرب دامن زدند.شعارهای نه غزه ، نه لبنان ، نه سوریه جانم فدای ایران  شعارهای مترقی نیستند ونمی توانند باشند. نیروهای مترقی و انقلابی در ایران هرگز نمی توانند دشمنی و بی اعتمادی ملی را در منطقه تبلیغ کنند. شعار سیاسی مترقی باید ایجاد کننده روحیه همبستگی ملی بوده باشد و ما باید با هرگونه تجاوز و اشغالگری مخالفت کنیم و از هر مبارزه ملی برای رهائی ملتها، که به نفع خود ما نیز هست، حمایت کنیم. ما باید از حقوق دموکراتیک همه ملتها و نه تنها در ایران، حمایت کنیم. خواست رهائی ملی یک خواست دموکراتیک در عرصه خارجی است. ما اگر خواهان تحقق دموکراسی در ایران هستیم، باید این خواست را برای مردم فلسطین و لبنان و سوریه و لیبی و سایر مناطق نیر بخواهیم و نمی توانیم همان سیاست مزورانه جمهوری اسلامی را در پیش بگیریم و یا "ایراندوستی" را بهانه ای کنیم تا همبستگی ملتهای منطقه را به زیر پرسش برده و روحیه عرب ستیزی، سنی ستیزی، اسلام ستیزی و یا فلسطین ستیزی را تبلیغ کنیم. این سیاست، سیاست روشن اسرائیل و آمریکا در منطقه است.


ما ایرانیها باید برای نجات میهنمان و استقرار دموکراسی در آن تلاش کنیم و این امر نه در دشمنی با سایر ملتها، بلکه  در همدردی با آنها متحقق خواهد شد. نمی شود از ملتها و نیروهای مترقی خواست تا از خواست ملت ایران حمایت کنند و بر ضد نقض حقوق بشر در ایران معترض باشند و از حقوق ملت ایران حمایت کرده به اعدامها و شکنجه ها در ایران اعتراض نمایند، ولی خود ما حاضر نباشیم از حقوق آنها دفاع کنیم. نمی شود خواهان گرسنگی دادن به ملت فلسطین شد و به آن اعتراضی نکرد و تجاوز اسرائیل به لبنان و جنایت ضد بشری آنها را با دیده اغماض نگریست، ولی از آنها خواست به حمایت از ما برخیزند.


ما ایرانیها می دانیم که :


بنی آدم اعضای یکدیگرند


که در آفرینش ز یک گوهرند


چون عضوی بدرد آورد روزگار


دگر عضوها را نماند قرار


تو کز محنت دیگران بی غمی


نشاید که نامت نهمند آدمی.


 


واقعیت این است رژیم جمهوری سرمایه داری اسلامی که یک رژیم سرکوبگر وارتجاعی است، برای خواستهای انسانها ارزش قایل نیست. این انسانها چه ایرانی باشند و چه فلسطینی، لبنانی و یا اهل سوریه. این رژیم، بنا بر منطق اسلامیش، اساسا برای ابناء بشر فقط وظیفه برسمیت می شناسد و نه حقوق، رژیمی که بارها اعلام کرده که منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد را که خودش امضاء کرده برسمیت نمی شناسد و حقوق بشر را با منطق مذهبی رنگ آمیزی می کند، تا بتواند مانند قرون وسطی آنرا زیر پا بگذارد، آری چنین رژیم مزوری که مردم کشورش را بیرحمانه سرکوب می کند و شکنجه می دهد و زندانها را از مبارزان راه آزادی مملو می سازد، بیکباره احساسات "انسانیش" جوش می آید و از نقض حقوق بشرِ فلسطینیها در فلسطین و از جنایات اسرائیل که برای انسانها ارزش قایل نیست، سخن می راند. رژیم حاکم می گوید، که صهیونیستها، فلسطینی ها را می ربایند و به گروگان می گیرند و دسته دسته از کودک و بزرگ را به قتل می رسانند. این دوگانگی و بی شرمی، دست کمی از بی شرمی و ریاکاری امپریالیستها و صهیونیستها ندارد. رژیمی که در کشورش، مردمش با مشکل مسکن و تهیه مایحتاج اولیه زندگی روبرو هستند، در بلندگوهای تبلیغاتی خویش می دمد، که به حزب اله لبنان و حماس در فلسطین ...کمک می رساند. و نه تنها به تبلیغات دست می زند، بلکه در عین حال مردم معترض به افزایش هزینه زندگی را برای افزایش بهای بنزین سرکوب می کند، اتحادیه های کارگری را که برای حقوق صنفی و دستمزد مبارزه میکنند سرکوب میکند و رهبرانشان را به بند میکشد وجانشان را درزندان میگیرد. طبیعتا با اتخاذ چنین سیاستهائی بی خردانه و نزدیک بینانه و ریاکارانه و پر از تناقض، زمینه مخالفت در ایران را با پذیرش شعار های ارتجاعی و انحرافی فراهم می آورد. شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که شعاری عمیقا ارتجاعی وساخته وپرداخته دست سازمانهای جاسوسی اسرائیل است بطور مرتب وسیستماتیک درعرصه مجازی تبلیغ می شود، بر این زمین آلوده رشد می کند و نیروهای اپوزیسیون دموکراتیک و مترقی مردم ایران باید با هشیاری به طرح  اینگونه شعارها برخورد کنند و ماهیت طراحان خودفروخته را که نقاب اپوزیسیون به چهره زده و شعارهای انحرافی پخش می کنند، بشناسند. 


 


حزب ما ازمبارزه برحق مردم مشهد و سراسر ایران علیه گرانی وفقر وبیکاری وپیکار برای مطالبات دمکراتیک و آزادی احزاب و اجتماعات عمیقا حمایت میکند. این مبارزات نوید بخش است وباید در پیوند با مبارزه علیه اجانب ادامه یابد.ولی بهر صورت شرط پیروزی در تمام تحولات آتی، برای برخورد آگاهانه و پرهیز از غافلگیری، سازمان پذیری توده ها و پیوستن نیروهای انقلابی وهوادار آزادی طبقه کارگر به حزبش است.حزب کار ایران(توفان) این سیاست، سیاست حزبیت را تبلیغ می کند.تنها آلترناتیو برای رهایی ازشرنظام گندیده سرمایه داری جمهوری اسلامی سوسیالیسم است وجزاین نیز نیست.


 


سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی عامل فقر وگرانی!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!

حزب کارایران(توفان)

پنجشنبه ۷ دی ماه ۱۳۹۶



www.toufan.org
 
توفان الکترونیکی شماره 138 دی ماه 1396 نشریه الکترونیکی حزب کارایران منتشرشد

توفان


*************

 

در شماره 138 توفان الکترونیکی
مطالب زیر را می خوانید:
 
. http://www.toufan.org/Maghalat%20jadid/Maghalat%20Toufan%20elec%20138%20.htm
 
تظاهرات اعتراضی مردم مشهد و سایر شهرها علیه فقر و گرانی برحق است
پیکار متحد کارگران هفت تپه، نوید بخش است
بودجه 97 در خدمت سیاستهای نئولیبرالی خانما نبرانداز
 انزوای آمریکا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد
 در سهایی از اعتراضات دانشجویی به مناسبت روز دانشجو
 اطلاعیه در مورد خبر سکته رضا شهابی در زندان
 حمایتهای بین المللی از رضا شهابی
 بیانیه دونالد ترامپ بیانیه بی پرده و رسمی امپریالیسم آمریکا در دفاع از صهیونیسم و
 اطلاعیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین در مورد بیانیه دونالد ترامپ
 بیانیه حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج در مورد کودتا علیه روبرت موگابه
 صد سالگی انقلاب کبیر اکتبر سوسیالیستی و نگاهی به وضعیت مارکسیست-لنینیس تها در روسیه
 ستاره های شمال، یادی از رفقا حمید رضا چیتگر(بهمنی) وقدرت فاضلی
 یادی از رفیق ابراهیم دادجو
    در حاشیه زلزله تهران
 گشت و گذاری در فیسبوک پاسخ به چند پرسش
 پرسش و پاسخ در کانال تلگرام
 
 

 

۱۳۹۶ آذر ۱۰, جمعه

توفان الکترونیکی شمار.137

                    
توفان الکترونیکی شمار.137 آذر ماه 1396 نشریه الکترونیکی حزب کارایران منتشر شد
http://toufan.org/Maghalat%20jadid/Maghalat%20T%20elec%20137.htm
 
در شماره 137 توفان الکترونیکی
مطالب زیر را می خوانید:
* پیرامون زلزله مرگبار در منطقه غرب کشور
 
*گزارشی ازهمبستگی پُرشور ملّی با زلزل هزدگان استان کرمانشاه
 
*کمکهای بنیاد غیرانتفاعی مهپاره آهنی به ه ممیهنان زلزل هزده در منطقه غرب کشور
 
*نمایش استعفای حریری، شکست سیاس تهای عربستان در یمن و لبنان
 
*واقعا م یخواهید رازی از این زلزله را ب هدانید؟ 􀀊
 
*پیام حزب کار ایران (توفان ) به کنگره هشتم حزب کار ترکیه ،امپ
 
*یادداشتی درمورد کودتای اخیر در زیمباوه و برکناری رابرت موگابه
 
*ویژه نامه صدمین سالگرد انقلاب اکتبر منتشر شد
 
*صادق زیبا کلام، مُبلّغ پروژ ههای نئولیبرالی و سرسپردگی به امپریالیسم
 
*گزارش مختصری از برگزاری بیست و سومین کنفرانس بی نالمللی احزاب و سازما نهای مارکسیست-
لنینیست برای تحکیم وحدت و پیروزی انترناسیونالیسم پرولتری
 
*شهردار یها، دفاتر سلب مالکیت (قسمت دوم)
 
*در محکومیت بازداشت محمود صالحی و خبر مسر تبخش آزادی او
 
*روسیه امپریالیسم، سرمای هداری و یا مستعمره؟ (بخش ئدوم)
 
*قطعنامه بیست و سومین کنفرانس بی نالمللی احزاب و سازما نهای مارکسیست-لنینیست در تونس
 
*گشت و گذاری در فیسبوک و پاسخ به چند پرسش
*پرسش و پاسخ در کانال تلگرام
 
 
 

۱۳۹۶ آذر ۳, جمعه

 

نشریه جدید توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 213 آذر ماه  1396 ومقالات را ملاحظه فرمائید
اعلامیه حزب کارایران(توفان) پیرامون زلزله  مرگباردرمنطقه غرب کشور
 


 در پی وقوع زلزله ای مرگبار به قدرت ۷.۳ ریشتر ، که یکشنبه شب ۲۱ آبان ماه در ۳۰ کیلومتری شمال غرب سرپل ذهاب و ۳۲ کیلومتری جنوب غرب حلبچه رخ داد حدود ۱۵۰ میلیون نفر در ایران و عراق آن را احساس کردند. این زلزله که مرگبارترین  زلزله در سال جاری درجهان است تاکنون  بیش از ۴۰۰ کشته و ۷۰۰۰ مجروح  برجای گذاشته است . طبق گزارشات رسمی جمهوری اسلامی در شهرهای کرمانشاه ،اسلام آباد ، کرند ، سرپل ذهاب ، قصر شیرین ، ثلاث وجوانرود بیشترین قربانی راداشته اندوبیش از۶۰ درصد منازل شهری و روستایی آسیب دیده اند. زمین‌لرزه‌‌ی شامگاه یکشنبه در عراق نیز خسارات جانی و مالی به جای گذاشته است. خبرگزاری فرانسه به نقل از مقامات عراق نیز گزارش داد که ۶ نفر در استان سلیمانیه کشته و حدود ۱۵۰ نفر نیز بر اثر این زلزله زخمی شده‌اند.


آنچه که مسلم است ابعاد گسترده مرگ وویرانی این بلای طبیعی ریشه در بلای زمینی دارد که می توان با درایت و برنامه ریزی دراز مدت وپیشگیرانه بشدت آن را کاهش داد. برخی از کشورهای زلزله خیز نظیر ژاپن با توسل به پژوهش واستفاده ازعلوم وسرمایه گذاری موفق شدند خانه های ضد زلزله  با بنای مستحکم وقوی بسازند تا در صورت وقوع چنین حوادثی حداقل زیان متوجه مردم و ثروت های کشور شود. درایران سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی  سیاست خانه سازی بر اساس حفظ ثروت عمومی و جان مردم نیست بر اساس بساز و بفروش و به قولی بنداز و بفروش بوده و هست. شهرداری ها و مجریان و مسئوولان خانه سازی در ایران برای دریافت رشوه و چرب شدن سبیلشان به زیرنقشه هر ساختمانی امضاء می گذارند، در کشور زلزله خیز برج سازی می کنند و تراکم می فروشند. شهرها بیقواره می شوند و تاسیسات شهری برای مبارزه با سوانح خلع سلاحند و در صورت بروز این سوانح راهی به مرکز حادثه نمی برند، زیرا سامان و بافت شهرسازی بر اساس علمی و تراکم جمعیت و برنامه ریزی درست صورت نگرفته است. رژیم جمهوری اسلامی قریب به چهل سال است که بر سر کار است. این رژیم تجربه خیانتهای رژیم پهلوی را در عرصه بساز و بفروشی نیز بدنبال داشته وهمان راه را ادامه داده است.


 


به گفته آیت الله های حاکم برایران این زلزله ها برای آزمایش" امت اسلامی"  از طرف خداوند عادل واقع شده است. با منطق شیخ، زلزله کار خداست و سرنوشت محتوم ماست ونمی شود در کار خدا دخالت کرد. این است که مومنان مافیائی در نماز جمعه به دعا دست می زنند و از خدا می خواهند که خودش بداد مردم برسد. وقتی بلا آسمانی است و برای آزمایش درجه صبر و تحمل ما وقوع یافته، طبیعتا نمی شود با آن مبارزه کرد و نباید هم با اراده باریتعالی در افتاد و خود را گناهکار کرد. با این منطق ارتجاعی وخیانتکارانه است که مافیای در قدرت از خود سلب مسئولیت می کند و مردم مصیبت دیده ما را به حال خود رها میکند.



حزب کارایران(توفان) با اندوه فراوان زلزله مرگبار درغرب ایران وهمینطوردر استان سلیمانیه عراق را به بازماندگان داغدار قربانیان آن تسلیت می گوید واز صمیم قلب با آنها همدردی می نماید.



حزب کارایران(توفان) از مردم ایران و سازمانها و نهاد های مترقی می خواهد که خود ابتکار عمل را دردست گیرندعلیرغم خرابکاریهای رژیم وسیاستهای ضد مردمی او به هرطریق ممکن به یاری زلزله زدگان بشتابند و ازهیچ کوششی در کمک به آنها دریغ نورزند.




حزب کارایران(توفان)
دو شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶


www.toufan.org


توفان الکترونیکی شماره 136 آبان ماه 1396 نشریه الکترونیکی حزب کارایران منتشر شد


 www.toufan.org



*************


دراین شماره مطالب زیر را می خوانید:
http://toufan.org/Maghalat%20jadid/Maghalat%20T%20elec%20136.htm


 


فرخنده باد صدمین سالروز انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر


ترامپ به دنبال چيست؟.


شهردار یها، دفاتر سلب مالکیت /قسمت اول


 پنجاه سال ازتیرباران رفیق ارنستو «چه » گوارا گذشت .


آیا کردها در عراق فریب خورد ه اند؟


لالایی «اصلاحات  


رضا شهابی فوراً و بی قید و شرط آزاد باید گردد


روسیه امپریالیسم، سرمای ه داری و یا مستعمره؟.


گشت و گذاری در فیسبوک و پاسخ به چند پرسش


پرسش و پاسخ در کانال تلگرام


******


نشریه جدید توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 212 آبان  ماه  1396 ومقالات را ملاحظه فرمائید




 




 


۱۳۹۶ مهر ۲۵, سه‌شنبه


مارکس، انگلس، لنین و تاسیس کردستان بزرگ در منطقه

 
کُنه سخنان خطرناک ناسیونال شونیستهای کُرد و شبه مارکسیستها این است که مهم کسب حقوق ما در هر شرایط است. سرنوشت سایر ملتهای منطقه به ما مربوط نیست، ما گلیم خودمان را از آب بیرون می­کشیم و اگر این کار ما منجر به جنگ عمومی خانمانسوزی در منطقه شد و پای امپریالیسم و صهیونیسم را آشکارا به منطقه باز کرد ما را از آن جهت چه باک که ما به استقلال خویش به هر قیمت دست یافته­ایم. برای ما همسرنوشتی ملتهای منطقه که همه آنها تحت ستم امپریالیستها هستند و کشورهایشان سالها نیمه مستعمره بوده است مهم نیست؛ مهم برای ما این است که اشغالگران امپریالیسم و صهیونیسم را تبرئه کنیم و ایرانی­ها و اعراب را اشغالگر معرفی نمائیم. اتهام اشغالگری به ملتهای مورد تهدید امپریالیسم این خاصیت را دارد که اقدامات آتی ناسیونال شونیستهای کُرد را در طلب حمایت از کثیفترین نیروهای ارتجاعی جهان برای یاری به آنها و استقبال از ارتش اشغالگر خارجی برای ورودشان به کشور کردستان "مستقل" موجه جلوه دهد. روشن است که این بدترین نوع ناسیونال شونیسم و الویت دادن به منافع معدودی از کُردها بر ضد منافع میلیونها انسانی خواهد بود که در این جنگها قربانی دسیسه­های امپریالیسم و صهیونیسم می­شوند . کُردهای ناسیونال شونیست عراق در همدستی با امپریالیسم آمریکا در قتل عام مردم عراق و اشغال منطقه خاورمیانه توسط آنها سهیم بوده اند و این افتخار نیست، ننگ ناسیونال شونیسم خطرناک کُرد است که به عقد صهیونیسم در آمده است و این اقدام همدستی با امپریالیسم و صهیوینسم را با معجزه هیچ داروی "خود تعیینی سرنوشتی" نمی­شود توجیه کرد. بی­خود نیست که آقای هِجری رهبر حزب دموکرات کردستان ایران عاجزانه از صهیونیسم و امپریالیسم می­طلبد برای قتل عام مردم ایران نیرو پیاده کنند و حمایت عربستان سعودی را نیز به جان می­خرد. آیا باید با این دسیسه شوم تحت عنوان "حق تعیین سرنوشت" موافقت کرد؟ چنین حقی با چنین مضمون ارتجاعی وجود ندارد و ساخته و پرداخته اذهان ناسیونال شونیستی است.

کمونیستها حق ملتها را در تعیین سرنوشت خویش حتی تا حد جدائی به رسمیت می شناسند ولی به رسمیت شناختن یک حق به معنی پشتیبانی از این جدائی تحت در هر شرایط نیست. حق تعیین سرنوشت یک حق بورژوائی است و ما در دانش کمونیسم حقوق بورژوائی مطلق نداشته و نداریم. برای کمونیستها همواره منافع کل جنبش است که بر منافع جزء سایه می­افکند و این جزء است که باید تابع کل باشد. این سرنوشت جهان نیست که باید تابع منافع بورژوازی ناسیونال شونیست کُرد باشد که منافع خلق کُرد و به ویژه پرولتاریای کُرد است که باید تابع منافع عمومی و کل جنبش دموکراتیک و انقلابی و به طبع سوسیالیستی در منطقه باشد. کل را نمی­شود قربانی جزء نمود.  

وقتی انگلس می­گفت "ملتی که به ملت دیگر ستم کند خودش آزاد نیست"، مسئله ستم ملی را از جنبه طبقاتی مورد تحلیل و بررسی قرار می داد، زیرا وی افشاء می­نمود که ملت ستمگر در زیر یوغ بورژوازی استثمارگر خودی قرار داشته که از نیروی این ملت برای تحقق خواستهای ضد دموکراتیک و اقتصادی و بهره بردارانه خویش سوء استفاده می­کند. در این توضیح، انگلس از "ملتهای ارتجاعی ستمگر" از "خلقهای ستمگر و ضد انقلابی" سخن می­راند، زیرا این ملتها را نیروئی در سرکوب ملتهای دیگر و ممانعت از رشد آنها می­بیند. در این سخنان داهیانه انگلس این نکته پنهان نهفته است که ما نمی­توانیم به صرف اینکه ملتی از خواست ستمگری دفاع کرد به اعتبار نظر اکثریت از آن دفاع کنیم. ما نمی توانیم به اعتبار خواست "خلق" و یا "ملت" که اکثریت قریب به اتفاق را تشکیل می دهند در مقابل سیر ارتجاعی تحمیلی به تاریخ سرخم کنیم و برای خواست آنها، اپورتونیستی هلهله نمائیم. یک ملتی می­تواند ضد انقلابی و ارتجاعی باشد، مانند ملت اسرائیل که به عنوان سرپل امپریالیسم غارتگر و تجاوزگر و جنایتکار آمریکا در منطقه، بر ضد تمام نیروها و حرکتهای انقلابی در منطقه، بر ضد نیروهای آزادیبخش و استقلال­طلبانه ضد امپریالیست و انقلابی به خرابکاری اشغال دارد. اسرائیل در سال 2017 معادل ملتهای چک و اوسلاوهای جنوبی در سال 1848 است. باید با هوچیگری خرده بورژواها که سر از پا نشناخته به پای­بوسی مسعود بارزانی رفته­اند و به سلاخی خلق کُرد به رهبری وی که به بیراهه می­رود، چشم بسته و به "تصمیم اکثریت" آنها گردن می­نهند و پرچم این "اکثریت عددی" را به­منزله حقانیت استدلال خویش برای ارعاب نیروهای مترقی و انقلابی برمی­افرآزند، مبارزه کرد. این نمونه شعبده­بازی­های سیاسی ربطی به تحلیل مارکسیستی لنینیستی ندارد.  

لنین در اثر خود به نام "ترازنامه مباحثه­ای پیرامون حق ملل در تعیین سرنوشت خویش" در مبحث مربوط به "مارکسیسم یا پرودنیسم؟" (صفحه 347 به زبان آلمانی جلد 22) برای روشن شدن این استدلالات گمراه کننده و ضد طبقاتی می­آورد:

"همانطور که می دانیم مارکس هوادار استقلال لهستان از نقطه نظر منافع دموکراسی اروپائی در مبارزه بر ضد نیرو و نفوذ تزاریسم، یا می توانیم بگوئیم علیه قدر قدرتی و نفوذ ارتجاعی سلطه تزاریسم، بود. این نقطه نظر در سال 1849 هنگامیکه ارتش فئودالی روس  قیام دموکراتیک و انقلابی مجارستان را که برای رهائی ملی صورت می­گرفت، سرکوب کرد، به درخشانترین و مشخص ترین وجهی درستی خود را اثبات نمود. از آن لحظه تا زمان مرگ مارکس و حتی پس  از آن تا سال 1890 که تهدید آغاز یک جنگ ارتجاعی از طرف تزاریسم که با فرانسه علیه آلمان متحد شده بود وجود داشت- آلمان که هنوز امپریالیست نبوده بلکه از نظر ملی مستقل بود – انگلس قبل از هر چیز و بیش از هر چیز دیگر طرفدار مبارزه علیه تزاریسم بود. از این جهت و صرفا ازاین جهت است که مارکس و انگلس مخالف جنبش ملی چک­ها و اسلاوهای جنوب بودند. برای تمام علاقمندان به مارکسیسم به جز آنهائی که فقط به منظور رد نمودنش به آن رجوع می کنند کافی است به آنچه که مارکس و انگلس در 1849-1848 نوشته اند مراجعه کنند تا متقاعد شوند که آنها(مارکس و انگلس) با وضوح تمام و با دقت بسیار "خلقهای مرتجع در مجموع" که "مقدمه الجیش روسیه" در اروپا بودند را در مقابل "خلقهای انقلابی" قرار می داده­اند یعنی آلمانی­ها، لهستانی­ها و مجارها. این یک واقعیت است و به این واقعیت در آن زمان بدون تردید  به درستی اشاره شده بود زیرا که در سال 1848 ملتهای انقلابی به­خاطر کسب آزادی که دشمن عمده آن تزاریسم بود، می­جنگیدند در حالیکه چک­ها و امثال آنها  واقعا خلقهای ارتجاعی و پیشقراولان تزاریسم در اروپا بودند.

برای وفاداری به مارکسیسم از این مثال مشخص باید تحلیل مشخص کرد. این مثال چه چیزی را به ما نشان می­دهد؟ فقط اینکه:

1-     رهائی ملتهای بزرگ و بسیار بزرگ اروپائی دارای نفع برتری است تا جنبش آزادیبخش ملل کوچک.

2-     خواست دموکراسی باید در مقیاس کل اروپا در نظر گرفته شود- امروزه باید گفت: در مقیاس جهانی- و نه به­طور منفرد و مجزا.

جوهر مطلب این است. این مسئله بهیچوجه نافی این اصل ابتدایی سوسیالیستی که لهستانی­ها به فراموشی سپرده­اند اما مارکس همیشه نسبت به آن وفادار باقی مانده است، نمی باشد: خلقی که بر خلق دیگری ستم کند نمی­تواند آزاد باشد. چنانچه آن وضع مشخص دوران مارکس که دوران تسلط نفوذ تزاریسم بر سیاست بین­المللی بود بار دیگر تکرار بشوند  به عنوان نمونه به شکلی که  پاره­ای خلقها انقلاب سوسیالیستی را آغاز کنند(همانطور که در 1848 در اروپا درگیر انقلاب دموکراتیک بورژوائی شدند) و چنانچه برخی خلقهای دیگر اما ارکان ارتجاع بورژوائی باشند- در آن موقع، ما نیز می­بایست از یک جنگ انقلابی علیه این خلقها و برای "سرکوب" و انهدام تمامی این مقدمه الجیش­هاشان به حمایت برخیزیم، صرفنظر از اینکه در اینجا کدام جنبشهای کوچک ملی نمایان می­شوند. در نتیجه، به­جای دورافکندن نمونه­های تاکیتک مارکسی که منجر به تبلیغ مارکسیسم در حرف و بریدن از آن در عمل می­شود، ما می­باید، از طریق تحلیل مشخص، از آن درس­های گرانقدری برای آینده بیآموزیم. تمام مطالبات گوناگون دموکراسی و از جمله حق ملل در تعیین سرنوشت خویش یک امر مطلق نیست، بلکه جزء کوچکی است از مجموعه جنبش دموکراتیک جهانی (امروزه عموما سوسیالیستی). ممکن است در برخی موارد مشخص جزء با کل در تضاد قرار بگیرد. در این صورت باید از آن صرفنظر کرد. ممکن است وضعی پیش بیاید که جنبش جمهوریخواهانه یک کشور به ابزاری در خدمت دسیسه چینی روحانیت محافل مالی یا سلطنت طلب کشورهای دیگری قرار بگیرد. در این صورت وظیفه داریم از این جنبش مشخص و معین حمایت نکنیم. اما مسخره خواهد بود چنانچه به این بهانه، شعار جمهوری را به­خواهیم از برنامه سوسیال دموکراسی بین­المللی حذف نمائیم."

لنین سپس به تغییر اوضاع از زمان مارکس اشاره می­کند که در این مدت هم تزاریسم تضعیف شده و هم امپریالیسم سر بر کشیده است که چندین کشور اروپائی را که سابقا پرچمداران دموکراسی بورژوائی در اروپا بودند دربرگرفته است. طبیعی است که با تغییر اوضاع جهان باید به تحلیل مشخص از شرایط مشخص پرداخت تا موفق شد به یک موضعگیری سیاسی روشن و راه گشا برای طبقه کارگر و نیروهای مترقی و انقلابی نایل آمد.

لنین می نویسد:

"در آن زمان، این دموکراسی اروپای غربی بود که بزرگترین ملت­ها را آزاد کرد، برخلاف تزاریسم که برای مقاصد ارتجاعی خود از چند جنبش ملی کوچکِ جداگانه سودجوئی می­کرد. امروزه، اتحاد امپریالیسم تزاری با امپریالیسم سرمایه­داری پیشرفته اروپا که بر اساس ستم مشترک بر یک رشته از ملت­ها قرار گرفته، در برابر پرولتاریای سوسیالیست که به یک پرولتاریای شونیست "سوسیال امپریالیست" و یک پرولتاریای انقلابی تجزیه شده، قد راست کرده است.

این همان تغییر مشخصی است که در اوضاع پدید آمده و سوسیال دموکراتهای لهستانی علیرغم این که قول داده­اند به آن برخورد مشخص بکنند هیچ توجهی به این موضوع نمی­کنند! تغییر مشخص در چگونگی پیاده کردن آن اصول سوسیالیستی از همین جا ناشی می­شود:

در آن زمان، ما قبل از هر چیز "علیه تزاریسم" بودیم(و علیه چند جنبش معین ملت­های کوچک که تزاریسم از آنها در یک جهت ضد دموکراتیک، سوء استفاده می­کرد) و طرفدار ملت­های بزرگ انقلابی غرب. اکنون – ما علیه جبهه متحد شده قدرتهای امپریالیستی،  بورژوازی امپریالیستی، و سوسیال امپریالیستها بوده و موافق با استفاده از کلیه جنبش­های ملی که سمتگیری ضد امپریالیستی دارند به نفع انقلاب سوسیالیستی، می­باشیم. هرچه مبارزه پرولتاریا بر ضد جبهه عمومی امپریالیستی خالص­تر باشد، طبعا به همان نسبت این اصل انترناسیونالیستی که: "خلقی که بر خلق دیگری ستم اعمال کند نمی­تواند آزاد باشد"، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد شد."

لنین سپس پیرامون رابطه دیالکتیکی خاص و عام و انطباق آن در مبارزه ملتهای کوچک و مصالح عمومی دموکراسی می­آورد:

""پس ما آیا  اصلا با جنگها و انقلابهائی که برحق و به سود پرولتاریا، به­خاطر دموکراسی و سوسیالیسم صورت می­پذیرند مخالفیم؟"

و آنوقت لنین به نظریاتی که در این زمینه تدوین کرده­اند اشاره می­کند و ابراز می­دارد:

"ما بهیچوجه نمی­توانیم به­خاطر رهائی مسئله­برانگیز یک ملت کوچک که شاید دارای فقط 10 – 20 میلیون نفوس است خواستار درگیری جنگ بین ملل بزرگ که به نابودی 20 میلیون انسان منجر شود باشیم!." مسلما  نمی­توانیم!. نه به این دلیل که ما تساوی کامل ملت­ها را از برنامه خود حذف می­کنیم، بلکه به این خاطر که می­باید منافع دموکراسی در یک کشور تابع منافع دموکراسی در چندین کشور یا در کلیه کشورها قرار داد. فرض کنیم بین دو حکومت سلطنتی مقتدر یک حکومت شاهزاده نشین کوچکی قرار گرفته باشد که شاه آن، به علت قرابت­های خانوادگی یا به دلایل دیگر، با پادشاهان دو کشور همسایه "پیوند خونی" داشته باشد. سپس فرض کنیم که اعلام جمهوری در این کشور کوچک و خلع پادشاه آن کشور عملا به مفهوم امر افروختن جنگ بین دو دولت مقتدر همسایه باشد و هر کدام سعی کنند فلان یا بهمان شاه را به کشور کوچک تحمیل نمایند. جای شک نیست که سوسیال دموکراسی بین­المللی در مجموع و نیز آن بخش واقعا انترناسیونالیست سوسیال دموکراسی در این کشور کوچک، در این حالت خاص، مخالف جایگزینی جمهوری به­جای سلطنت خواهد بود. جایگزینی جمهوری به جای سلطنت یک امر مطلق نیست، بلکه یکی از خواستهای دموکراتیک است که باید تابعی از دموکراسی در کل(و طبعا به طریق اولی تابعی از منافع پرولتاریای سوسیالیست) باشد. مطمئنا چنانچه حالتی نظیر آنچه گفته شد به وقوع بپیوندد حتی کوچکترین اختلاف نظری را در بین صفوف سوسیال دموکراتهای هیچ یک از کشورها موجب نخواهد شد. اما چنانچه یک سوسیال دموکرات بخواهد، به بهانه این مثال، پیشنهاد حذف شعار جمهوری، بطور کلی، از برنامه سوسیال دموکراسی بین­المللی را بنماید، حتما او را یک دیوانه خطاب خواهند کرد. به او خواهند گفت: ضرورت ابتدائی منطقی تمایزگذاری بین خاص و عام را نباید فراموش کرد." 

 

زنده باد اتحاد و همبستگی خلقهای منطقه علیه ارتجاع، امپریالیسم وصهیونیسم!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!

  حزب کارایران(توفان)

16 اکتبر 2017 - 24 مهر 1396

www.toufan.org