۱۴۰۲ شهریور ۹, پنجشنبه

به مناسبت هفتادسالگی کودتای ضدملی 28 مرداد 1332 در ایران

  به مناسبت هفتادسالگی کودتای ضدملی 28 مرداد 1332 در ایران

 



                            نظریات احمد قاسمی
                          در باره شکست 28 مرداد

                                                      و جزوه 28 مرداد                                                          

                

                                                                                                                                                       حزب کار ایران (توفان)  

                                                                                                                                                                  مرداد ماه سال 1402             

 

پیشگفتار چاپ دوم  

جزوه‌‌ای که در اختیار دارید نوشته رفیق احمد قاسمی با دید انتقادی نسبت به سیاست‌های حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران در 28 مرداد 1332و رویدادهای آن زمان است.

انتشار مجدد این جزوه از این جهت ضروری است که روحانیت همدست آیت‌اﷲ کاشانی با یاری سلطنت‌طلبان منفور و مغلوب در پی آن هستند که توسط ایادی خویش در داخل و خارج ایران، ماهیت ارتجاعی و ضدملی کودتای خائنانه 28 مرداد را واژگونه جلوه دهند و با حملات کینه‌توزانه به گذشته انقلابی حزب توده ایران و تحریف مقام دکتر محمد مصدق در رویدادهای ملی کردن صنعت نفت، در پی توجیه خیانت کسانی باشند که در این کودتای ننگین در کنار محمدرضا شاه قرار گرفتند و امروز نیز با سندسازی و جعل واقعیات در پی نابودی تاریخ مبارزات خلق ایران هستند و می‌خواهند ننگی را که بر سلطنت زده شده است را از تاریخ ایران بزدایند. دست ردی که مردم قهرمان ایران در اکثریت شکننده خود در انقلاب بهمن 1357 بر سینه این مزدوران زدند، هنوز برای آنها قابل هضم و پذیرش نیست زیرا هیچگاه برای آراء اکثریت مردم ایران ارزشی قایل نبوده و نیستند. انقلاب بهمن دستآوردهای بزرگی داشت که به نیروی مادی در جامعه بدل شده و دیگر امکان ندارد بشود چرخ تاریخ را به عقب بازگردانید. سلطنت برای همیشه از تاریخ ایران حذف شدو به زباله‌دان تاریخ پیوست.

 حزب کارایران(توفان)

مرداد ماه 1402

                                                                                                                                                                             

  یشگفتار به روز شده چاپ نخست

 

نظریات احمد قاسمی در باره شکست 28 مرداد و جزوه 28 مرداد

 

حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران که در پس ده سال مبارزه سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان در کنگره موسس در ابتدای اوج‌گیری مبارزات توده‌ای کشورمان در تابستان 1356 به وجود آمد. به انتشار این سند دست می‌زند.

به دنبال در غلطیدن حزب توده ایران به منجلاب رویزیونیسم اکثریت اعضای حزب در موضع دفاع از مارکسیسم- لنینیسم و راه دفاع از منافع طبقه کارگر باقی ماندند و از رهبری نیز عده قلیلی به رهبری رفیق فقید ما احمد قاسمی به مارکسیسم- لنینیسم وفادار ماندند. لکن این اکثریت عظیم به خاطر نداشتن مرکزیت و رهبری که این ناشی از شرایط آن زمان حزب بود- و در اثر خرابکاری کاستریست‌ها و چگواریست‌ها نتوانستند به طور یکپارچه بر علیه رویزیونیست‌های کمیته مرکزی حزب توده و پیروان خروشچف مبارزه نمایند.

اما مارکسیست- لنینیست‌های حقیقی تحت رهبری رفیق قاسمی بر مشکلات عدیده‌ای که از درون و بیرون پیش آمد، قادر گشتند به احیای حزب طبقه کارگر ایران همت گمارند.

حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران وارث اندیشه‌ها و سنت‌های انقلابی سوسیال دموکراسی ایران، حزب کمونیست ایران (عمواوغلی) و حزب توده ایران است. وارث اندیشه‌های آن – فرزندان قهرمان با وفای خلق میهن ماست که در راه تحقق آرمان‌های طبقه کارگر از ایثار جان خویش نیز دریغ نکردند.

با اوج‌گیری مبارزات توده‌ای اخیر کلیه رفقای حزب ما در سرتاسر ایران با فداکاری به این مبارزات پیوستند و در این راه از جان خود در راه آرمان طبقه کارگر و خلق گذشتند.

این اثر که بر پایه دانش انقلابی سوسیالیسم علمی نگاشته شده است، جهت آموزش کارگران آگاه و پیشرو و پویندگان راه آزادی طبقه کارگر و پاکیزگی مارکسیسم- لنینیسم انتشار می‌یابد.

                                                                                   حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران

 

 استوار باد پرچم سرخ رفیق فقید احمد قاسمی

 

اکنون 5 سال از مرگ آموزگار بزرگ پرولتاریای ایران رفیق ارجمندمان احمد قاسمی می‌گذرد. زندگی رفیق قاسمی مملو از مبارزات شرافت‌مندانه پرولتری بود. او به مارکسیسم- لنینیسم ایمان واثق داشت و در زندگی روزمره خود همیشه سعی کرد که این عقیده والا را تبلیغ کرده و از آن دفاع نماید از این جهت او به اصولیت معروفیت تام داشت. زندگی او در رهبری حزب توده تا تاریخ مرگش در 24 بهمن 1352 سرشار از مبارزات پیچیده و دفاع بی‌چون و چرا از منافع طبقه کارگر است. از این جهت می‌توان به درستی از این عقیده دفاع کرد که او همیشه پرچم‌دار مارکسیسم- لنینیسم بوده است از این رو نیروهای ارتجاعی و خائنین به مارکسیسم و اپورتونیست‌های گوناگون چه در دوران حیات وی و چه بعد از وی نمی‌توانستند او را مورد حمله قرار ندهند.

مبارزات و نقش رفیق قاسمی در مبارزه بر علیه انشعاب‌گران در حزب توده یکی از نکات برجسته وی است که توانست پرووکاتور معروفی چون خلیل ملکی و اعوان و انصارش را رسوا سازد و از حزب براند. نگارش کتاب "راه حزب توده ایران" از طرف رفیق احمد قاسمی بر علیه "چه باید کرد" اپریم و همچنین رساله معروف وی در رد جزوه "چه باید کرد" اپریم علیه کمیته مرکزی و تمام حزب را در مقابل تمام انشعاب‌‌گران مسلم ساخت. نقش رفیق قاسمی در کمیسیون رسیدگی به کار انشعابیون در سال 1326 یکی دیگر از موارد افتخارات حزب توده است. دفاع رفیق کبیر از آرمان والای طبقه کارگر و حزب توده ایران در بیدادگاه رژیم جلاد (در سال 1327) که به ده سال زندان محکوم شده بود، صفحه درخشانی در استواری اوست. زبان حقیقت گویش در هیچ شرایطی بسته نگردید، عشق و ایمان او به توده‌ها بی‌پایان بود او توده‌ها را "مادر مهربان" حزب می‌دانست و جدائی توده از حزب را مرگ حزب می‌دانست. او مبارزه را از توده‌ها آموخته بود و هیچ گاه خود و یارانش را مبتکر مبارزه نمی‌دانست.

 

"این مبارزه مبارزه امروزی نیست، با دکتر ارانی شروع نشده و با ما ختم نخواهد شد، ما بدعتی به دنیا نیآورده‌ایم، مبارزه سنت دنیاست از همان روز که بشر در عرصه جهان ظاهر شد با عوامل مخالف و سرکش طبیعت دست و پنجه نرم کرد و دست و پنجه امروز او نتیجه همان کشاکش است و از روزی که در اجتماع بشری انسان ستمکش استثمارکننده و استثمار شونده به ظهور رسید مبارزات اجتماعی نیز آغاز گردید ..."

 

                                                                                                                                 از دفاعیات احمد قاسمی

 

در رهبری کمیته مرکزی افراد اپورتونیست و طفیلی هرگز نمی‌توانستند وجود شخص ارزنده‌ای را تحمل کنند. از این رو او مورد کینه و نفرت این عناصر از جمله بهرامی، جودت، یزدی، شرمینی، اسکندری، رادمنش و ... قرار داشت بی‌دلیل نیست که در بحبوبه مبارزات خلق ایران، این عناصر با توطئه قبلی اورا به عنوان شرکت در جشن کنگره حزب کمونیست چین روانه خارج ساختند و هئیت اجرائیه به این ترتیب تهرن را از رهبری خردمندانه این رفیق محروم ساخت در نامه خرداد ماه 1332 جودت به امضاء بهرامی، علوی و یزدی به کمیته مرکزی حزب توده ایران در مسکو که برعلیه قاسمی و کیانوری است پیغام داده می‌شود که مصلحت نیست که قاسمی به ایران بازگردد. در سندی به کمیته مرکزی چنین می‌آید.

 

"در غیاب قاسمی از وسائل ناجوان‌مردانه و ناشرافت‌مندانه نیز بر علیه او روگردان نشدند. حتی بی‌شرمانه از حیثیت بزرگ اتحاد شوروی در نزد زحمت‌کشان ایران استفاده نموده انتشار دادند که قاسمی را در شوروی به سیبری تبعید کرده‌اند، به شهرستان‌ها کمیسیون‌ها برای پرونده‌سازی بر علیه قاسمی روان ساختند و هر عیب و نقصی را که از مخیله کینه‌توزان زائیده می‌شد در پرونده و رقم زدند" .

 

رفیق قاسمی در باره شکست 28 مرداد چنین نظر می‌دهد:

"به عقیده من شکست 28 مرداد از آن جهت پیش آمد که اکثریت هئیت اجرائیه تهران اصولاً با تئوری غلطی رهبری می‌شد و اصولاً در خط این عقیده بود که باید رهبری را به بورژوازی ملی داد و پشت سر او بر کرسی‌های وزارت والمید".

 

بعد از شکست 28 مرداد رفیق قاسمی تلاش فراوان به کار برد تا شاید بتواند رهبری حزب را قانع سازد که هئیت اجرائیه حزب نباید ایران را ترک گوید و ازاین لحاظ به ترک هئیت اجرائیه رای مخالف داد. او می‌نویسد:

ما پشت سرهم سنگرها را تخلیه کردیم و پس از آن که دشمن آنها را تسخیر کرد "مظفرانه" فریاد کشیدیم دیدید حق با ما بود .

 

"سنگرها تخلیه شد و متاسفانه این تخلیه بر مبنای مصالح شخصی و گروهی انجام پذیرفت. عمده‌ترین مورد اختلاف به نظر من رسید گی به کار همین گروه است ..."

 

رفیق قاسمی مارکسیست- لنینیست ارزنده و انقلابی‌ای بزرگ بود. یکی از صفات انقلابی او را می‌توان در باره گزارش مخفی خروشچف به کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال 1956 که در باره استالین است یادآور شد او تنها فردی از کمیته مرکزی حزب توده بود که زیر بار گزارش مخفی خروشچف در محکوم ساختن رفیق استالین و دیکتاتوری پرولتاریا نرفت.

کسانی که رویزیونیسم خروشچفی را می‌شناسند می‌توانند تصور کنند که مقاومت رفیق در مقابل رویزیونیست‌های خروشچفی متضمن چه عواقب خطرناک جانی برای رفیق می‌توانست باشد و نیز وسعت نظر و آگاهی رفیق در شناخت از مارکسیسم- لنینیسم را می‌توان تصور کرد زیرا در آن زمان بسیاری از احزاب بودند که هنوز قادر به شناخت رویزیونیسم خروشچفی نبودند چه رسد به یک فرد. اختلاف نظر در کمیته مرکزی حزب توده ایران در پاره‌ای از مسائل مانند مسئله استالین، تئوری گذار"مسالمت‌آمیز"، "همزیستی مسالمت‌آمیز" و جنگ و صلح، در باره ارزیابی از امپریالیسم و سرشت آن، در مورد مسئله یوگسلاوی، در باره تضاد عمده کشاورزی و نقش رهبری صنایع در اقتصاد، رهبری طبقه کارگر به مثابه سازنده سوسیالیسم، مبارزه قهر‌آمیز مسلح در ایران، ارزیابی قیام 15 خرداد و راه رشد غیر‌سرمایه داری و ... باعث انشعاب گردید. انقلابیون ایران باید فرق بین حزب توده ایران در گذشته (قبل از کنگره بیستم تا بیست ودوم حزب کمونیست شوروی) و حزب توده خائن کنونی را به درستی مورد ارزیابی قرار دهند این اختلاف را باید در رویزیونیسم دانست این اختلاف را باید در گذشته و حال تمام احزاب کمونیست جهان جستجو نمود .بعد از کودتای 28 مرداد ارتجاع گاهی با نام کمونیسم و گاهی نیز با چهره دریده خویش با انتشار کتاب‌های متعددی چون سیر کمونیسم در ایران نوشته تیمور بختیار، "کتاب سیاه" از سازمان جاسوسی سعی فراوان نمود تا گذشته پر افتخار حزب توده ایران را خدشه‌دار سازد. سعی نمودند تا ماهیت رویزیونیسم پوشیده ماند، تلاش فراوان ورزیدند تا رویزیونیسم را کمونیسم جلوه داده و از این راه مبارزات خلق‌های ستمدیده را به کجراه کشانند. بروز رویزیونیسم در حزب توده ایران یک شبه انجام نیافت، بلکه نطفه‌های این خیانت از سال‌ها قبل در بخشی از هئیت مرکزی حزب توده ایران بسته شد و در کنگره بیستم شوروی این نطفه از لاک خود بیرون آمد و سر آخر در پلنوم یازدهم (اسفند 1343) کمیته مرکزی حزب توده ایران تا فرق در گنداب رویزیونیسم غلطید. این پروسه در مورد تمام پدیده‌های طبیعت صادق است که ابتدا تغییرات کمی زیاد می‌شود تا به یک تغییر کیفی مبدل می‌گردد در مورد حزب توده نیز چنین بود و از پلنوم یازدهم به بعد این تغییر کیفی در حزب به وجود آمد و ماهیت کمونیستی حزب دگرگون شد. رفیق قاسمی همواره بدون ذره‌ای تزلزل در مقابل این انحرافات ایستاد و هیچ‌گاه آلوده آن نگشت و عاقبت که تلاش پیگیر او در تصحیح مواضع حزب توده ایران به شکست انجامید به اتفاق تنی چند از رهبران حزب توده از "حزب توده ایران" خارج شد و سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان را بنیان گذارد. آن موقع که آنها هنوز از کشورهای تحت نفوذ رویزیونیست‌ها خارج نشده بودند و امکاناتشان نیز بسیار ناچیز بود در خرداد 1344 اعلامیه‌ای "خطاب به تمام رفقای حزبی" صادر کردند و چنین گفتند:

 

"در شرایط مهاجرت که رهبری حزب توده ایران خود را در برابر هیچ ارگانی که از توده‌های حزبی الهام بگیرد مسئول و جواب‌گو نمی‌داند و هیچ وسیله‌ای برای تعویض آن یا حتی تغییر خط‌مشی نادرست آن نیست تنها راه خروج از بن‌بست بر افراشتن پرچم آرمان‌های طبقه کارگر ایران از جانب آن رفقائی است که به مارکسیسم- لنینیسم و خط‌مشی انقلابی حزب توده ایران واقعا وفادارمانده‌اند راه دیگری جز این وجود ندارد. برافراشتن پرچم انقلاب ایران، احیای سنن انقلابی حزب توده ایران، احیای حزب انقلابی طبقه کارگر ایران، حزبی که بتواند با مغز خود بیاندیشد و با اراده خود عمل کند اندیشه‌های رویزیونیستی و اپورتونیستی را که در دستگاه رهبری حزب توده ایران و تبلیغات حزب رخنه کرده و به دور اندازد و با اتخاذ یک سیاست انقلابی توده‌ای، مردم را به دور طبقه کارگر گرد آورده آنها را عمیقاً به یکدیگر پیوند دهد و به مبارزه ثمربخش بکشاند وظیفه مبرم رفقای حزبی، همه مارکسیست‌ها و مبارزان واقعی راه دموکراتیسم و سوسیالیسم است... باید با اندیشه اتکالی به مبارزه برخاست هیچ مارکسیستی حق ندارد منتظر بماند تا دیگری دست به کار شود... بدون تردید تجدید سازمان و احیا حزب انقلابی طبقه کارگر ایران کار یکی دو روزه نیست. کاری است که مساعی فراوان و شکیبائی بسیار لازم دارد ..."

 

بعد از گرویدن کمیته مرکزی حزب توده به رویزیونیسم، رفیق قاسمی به غرب آمد و به چنگال جاسوسان رویزیونیست‌ها و سازمان امنیت یعنی در دام "سازمان انقلابی" حزب توده ایران در خارج کشور گرفتار آمد که نزدیک بود به هلاک وی بیانجامد. ولی مارکسیست- لنینست‌های ایران که با پرچم روزنامه توفان به مبارزات خود برعلیه نیروهای ارتجاع و رویزیونیست‌ها ادامه می‌دهند این رفیق گرامی را به اتفاق دو رفیق  فروتن و سغائی از چنگال مرگ رهانیدند. خوب به خاطر داریم در روز نجات خود به رفیق پایه گذار توفان که ابتکار عملیات را داشت چنین می‌گوید:

 

"رفیق عزیز نمی‌دانی با این کارت چه کار تاریخی‌ای انجام دادی و با این کارت به نیروهای ارتجاعی و رویزیونیست‌ها چه ضربه کاری وارد آوردی این اقدام تو به عنوان اقدام تاریخی، در تاریخ مبارزات خلق‌های ایران ثبت خواهد شد".

 

تجربه ثابت کرد که نجات رفیق عزیز و شرکت او در رهبری سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان چه نیروی عظیمی به تمام مارکسیست- لنینیست‌های ایران بخشید. او در دوران حیات خود در توفان دوره سوم سعی کرد از رفقای دوره دوم توفان رفقائی اصولی و صادق با ایمان به مارکسیسم- لنینیسم تربیت کند. او در اولین برخورد با رفقای دوره دوم توفان به مشکلات رهبری دوره دوم پی‌برد.

او برای درهم کوبیدن عناصر متزلزل در رهبری دوره دوم توفان کمک‌های ذیقیمتی به رفیق پایه‌گذار توفان کرد و وی در سایه کمک‌های رفیق قاسمی بود که قادر گردید کودتاگران را از همه صف‌های توفان براند. و رفقای صدیق را به دور خود جمع کند. این گونه بود که سازمان مارکسیست- لنینیست توفان تولد می‌یابد و نام دوره سوم به خود می‌گیرد در این دوره جدید تلاش شبانه روزی رفیق فقید و مبارزات درخشان وی در درون رهبری سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان به احیاء حزب طبقه کارگر ایران منجر شد.

دریغا که عمر رفیق عزیزمان کفاف نکرد که نتیجه زحمات مشترکش را بعد از 7 سال مبارزه بی‌امان بر علیه ارتجاع و تمام اپورتونیست‌ها در داخل و خارج سازمان و ثمره آن که احیا حزب کمونیست ایران را بود ببیند. او در روز 24 بهمن 52 چشم از جهان فروبست با از دست رفتن رفیقی مثل او جنبش مارکسیستی- لنینیستی جهان و ایران یکی از بهترین فرزندانش را از دست داد ولی آنچه از او باقی ماند مارکسیسم- لنینیسم و اصولیت او بود که برای رفقای هم‌سنگرش به یادگار ماند، آنچه را که او آرزو داشت رفقای مبارز در اولین کنگره حزبی خود حزب کمونیست پر افتخارش را احیا نمودند. رفیق قاسمی باعث افتخار کنگره ما بود و از این رو نیز برای همیشه به سمت صدر افتخاری حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران از طرف نمایندگان انتخاب گردید. ما در زیر اثر گرانبهای این رفیق ارزنده را که در باره علل شکست 28 مرداد نوشته است در اختیار پویندگان راه طبقه کارگر قرار می‌دهیم (لازم به یاد آوریست که کیانوری که در این اثر از او به نیکی یاد می‌شود تا قبل از کنگره بیستم در موضع مارکسیسم- لنینیسم قرار داشت اما بعد از این کنگره با تضعیقات دارودسته خروشچف و جناح اپورتونیست کمیته مرکزی خائن حزب توده رفته رفته از مارکسیسم- لنینیسم دورشد و تا بدانجا پیش رفت که هم اکنون ایدئولوگ رویزیونیست‌هاست). باشد تا گذشته مشعلی فروزان باشد در راه آینده.

 

                                                                                  جاودان باد خاطره رفیق فقیدمان احمد قاسمی

                                                                        حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظریات احمد قاسمی در باره شکست 28 مرداد و جزوه 28 مرداد

 

من نظریات خود را در زیر چند عنوان بیان خواهم کرد.

1- چرا حزب توده ایران نتوانست از حوادث مرداد 1332 و حوادث بعدی با سربلندی بیرون آید؟ خرابی کار از کجا و از چه کسانی است؟

2- تحلیلی از جزوه 28 مرداد.

دگرگون شدن فاکت‌ها در جزوه 28 مرداد.

رهبری بورژوازی ملی در جزوه 28 مرداد.

مبالغه در نیروی دشمن در جزوه 28 مرداد.

"انتقاد از خود" در جزوه 28 مرداد.

مسئولین اشتباهات تئوریک و سیاسی جزوه 28 مرداد.

3- چند سخن در باره نشریه شماره 44.

 

 1- چرا حزب توده ایران نتوانست از حوادث مرداد 1332 و حوادث بعدی با سربلندی بیرون آید؟ خرابی کار ازکجا واز چه کسا نی است .

اینکه برخورد حزب ما با کودتای 28 مرداد برخورد یک حزب مبرز نبود تردید نمی‌تواند باشد. ممکن بود حزب ما در مبارزه بر علیه کودتا شکست بخورد و با وجود این از مبارزه سربلند بیرون آید. ولی حزب ما نه فقط از عمال کودتا، بلکه همچنین در افکار عمومی مردم ایران شکست خورد زیرا که به هیچ مقابله‌ای دست نزد و از هیچ امکانی استفاده نکرد و در یک کلمه فقط به نظاره مشغول بود. اکثریت هئیت اجرائیه در ایران کوشید که با ارسال گزارش‌های غیر واقع از تناسب قوا در ایران کودتا را امری مقابله ناپذیر جلوه دهد، ولی اطلاعات بعدی از ایران و حودث بعدی جهان نشان داد که حزب توده ایران با استفاده از امکانات خودش می‌توانست این مولود ارتجاع و امپریالیسم را در نطفه خفه کند و نکرد. به نظر من حزب توده ایران از لحاظ ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی و همچنین از لحاظ نفوذ در توده‌ها بالقوه دارای آنچنان نیروئی بود که بتواند نهضت مردم ایران را در حوادثی مانند کودتای 28 مرداد به وجهی کم و بیش شایسته رهبری کند و اگر نتوانست این وظیفه خود را انجام دهد از آنجهت بود که دسته‌بندی داخلی حزب، امکانی به عمل نیروهای فعال حزب نمی‌داد. کسی نمی‌تواند منکر شود که حزب ما در مجموعه خود این اندازه آگاهی داشت که بداند در مقابله با کودتا نباید فقط به نظاره بپردازد. حزب ما دارای آنچنان نیرو در اردوی دشمن بود که از نقشه‌ی دشمن آگاهی یابد و اغفال نشود. حزب ما در توده مردم دارای چنان پایگاهی بود که بتواند در شرایط مرداد 1332 با توطئه درباریان به مقابله بپردازد. حزب ما دارای چنان تشکیلاتی بود که بتواند نیروهای لازم را تجهیز کند. ولی حزب از همه این نیروهای خود جدا ماند و آنچه او را جدا کرد فراکسیون‌بازی و دسته‌بندی داخلی بود. من با این جمله از نامه یزدی و رفقا جودت و بهرامی (مورخ 25/12/ 1332) علی‌الاصول موافقم که نوشته‌اند:

 

"عدم هماهنگی و اختلافات هئیت اجرائیه سبب اصلی اشتباهات و تناقض‌ها در تصمیمات و دستورات مربوط به 28 مرداد بوده است"

 

 و از اینجهت عقیده دارم که آنچه این رفقا در جزوه 28 مرداد در باره علل پیروزی کودتا نوشته‌اند از روی بی‌اعتقادی و به منظور پنهان داشتن علت اصلی بوده است. من این جمله از پیام رفیق کیانوری (مورخ اکتبر 1953) را حقیقت صرف می‌دانم:

 

 "که حتی در آستانه کودتای اخیر برای تجهیز قوا تمام اوقات و هم رفقای هئیت صرف پرونده سازی بود" .

 

و از این جهت این پرونده سازان هئیت اجرائیه را مسئولین حقیقی شکست 28 مرداد می‌دانم. من این قضاوت رفیق اعظم را در تاریخ 4 ژوئن 1954 کاملا درست می‌بینم که گفته است:

 

"طبیعی است که وقتی رفقای هئیت اجرائیه حتی در هفته کودتا که منظما در مطبوعات ما قطعی بودن آن تائید می‌شد قسمت اعظم وقتشان را به جمع آوری اسناد و مدارک برعلیه این و آن صرف می‌کنند وقت کافی و دقت لازم برای پیش‌بینی در باره کودتا را که مهم‌ترین حادثه‌ی ممکن بود نخواهند داشت و نتیجه آن همان غافل‌ماندن و آشفتگی و سراسیمگی بود که به طور وضوح در روزهای 28 مرداد به چشم می‌خورد".

 

شکست امروزی حزب ما فقط معلول کودتای 28 مرداد نیست. شکست از کودتا اگر چه شکست بزرگی بود ولی نخستین شکست حزب نبود .حزب ما در سابق نیز شکست‌هائی دید و با کوشش خود از آنها بیرون آمده بود. این بار نیز اگر حزب ما حزب فلجی نبود می‌توانست شکست 28 مرداد را جبران کند. حزب ما بعد از کودتا همچنان دست نخورده مانده بود و بالقوه این نیرو را داشت که دوباره سرپا بایستد و پیروزمندانه با دشمن نبرد نماید. اما باز این نیرو به جای آنکه صرف نبرد با دشمن شود صرف نزاع داخلی شد. شکست پشت شکست برما وارد آمد و حزب ما دیگر نتوانست کمر را ست کند.

برای اینکه نشان دهم که شکست ما در 28 مرداد و بعد ازآن معلول عناصر فراکسیون‌باز و کسا نی بود که حزب را از داخل فلج می‌کردند مثالی می‌زنم: یکی از شکست‌های معنوی ما بعد از 28 مرداد در نتیجه انتشار جزوه 28 مرداد بود که در آنجا اصولا پرولتاریا را از مقام رهبری نهضت پائین کشیده بودند. خوب، اگر حزب ما پیکر سالمی داشت آیا مجموعه افکار حزب نمی‌توانست مولود ایدئولوژیک نسبتا زیبا و زنده به وجود آورد؟ حتی اگر خود هئیت اجرائیه به طور عادی کار می‌کرد و جزوه 28 مرداد را در بین خود رفیقانه به بحث می‌گذاشت آیا محصولی بهتر از جزوه حاضر به دست نمی‌آمد؟ جواب این هر دو سئوال مثبت است. جریان بعدی و اعتراضات توده حزبی به جزوه 28 مرداد نیز دلیل این بود که امکانات ایدئولوژیک ما به مراتب بیش‌تر از این جزوه ناچیز است. اما در حزب ما از هئیت اجرائیه گرفته تا حوزه‌ی حزبی، آنچه بی‌قیمت‌تر از هر چیز بود نیروهای حزبی بود که پیوسته به هدر می‌رفت. دسته‌بندی هئیت اجرائیه، کادرهای حزب را به دو دسته تقسیم کرده بودند: یک دسته که باید نفرت‌زدگان باشند از مقامات حزبی ساقط شوند و در عالم بیکاری در انتظار اخراج از حزب بنشینند. دسته دیگر که بر هئیت اجرائیه تکیه می‌زنند و منتظر رسیدن انقلاب و یا فراز آمدن حکومت‌اند تا حریفان سیاسی را به تیرهای چراغ برق بیآویزند. اینها هم بیکارند، زیرا که کار عمده‌شان پرونده‌سازی برای حریفان خود و کوبیدن آنهاست. در کار هر مسئولی که مورد پسند گروه‌بازان نیست صریحا اخلال می‌شود. بسیاری از مسئولین درجه 1 برای شکایت از این اخلال از شهرستان‌ها به تهران می‌شتابند و ماه‌ها در آنجا ویلان و سرگردان می‌مانند، عده‌ای از تهران بنام رسیدگی برای پرونده‌سازی به شهرستان‌ها اعزام می‌شوند، همه بجان هم افتاده‌اند، فریاد حقانیت به جائی نمی‌رسد، صدای چکمه‌ی دشمن هم که نزدیک می‌شود. در میان این محشر، غرور و کینه‌توزی نامحسوس است. در چنین حالی پیروزی دشمن را به اغفال حزب ما تعبیر کردن، یا آنرا معلول قدرت دشمن جلوه‌گر‌ساختن یا ضعف ایدئولوژیک حزب، مجموعه حزب را بهانه قرار دادن، قضاوتی سطحی خواهد بود. من موافق با کسانی نیستم که برای پیدا کردن علت شکست ما در 28 مرداد فقط حوادث و تصمیمات روزهای کودتا را مورد نظر قرار می‌دهند و از روی اینکه گویا فلانی خیال چنان پیشنهادی داشت و فلانی با چنان اقدامی مخالف بود می‌خواهند سرانه مسئولیت افراد هئیت اجرائیه را معین کنند. این امر فقط توجه به ظاهر و جنبه رسمی است. این امر غفلت از این موضوع است که مدت‌ها بود هئیت اجرائیه در تهران از صورت هئیتی که کار کلکتیو انجام می‌دهد خارج شده بود و فقط آن تصمیماتی قابل اجرا بود که در جلسات فراکسیونی در خارج از هیئت اجرائیه اتخاذ می‌شد. دیگر لزوم بحث رفیقانه جمعی احساس نمی‌گردید. باند یزدی را چنان غرور فرا گرفته بود که خود را از هرگونه مشاوره با کادرهای حزبی بی‌نیاز و از امکان هر اشتباهی برکنار می‌دانستند. فقط با در نظر گرفتن این مقدمات و این شیوه‌ی کار می‌توان فهمید که چرا هئیت رهبری حزب توده ایران در مرداد 1332 آنطور بی‌تصمیم، عاجز و دست و پا بسته با حوادث سیاسی روبرو شد.

به نظر من آنهائی مسئول شکست 28 مرداد و شکست‌های بعدی‌اند که اسباب فلج‌ساختن حزب را فراهم آوردند، آنهائی که کار توطئه‌گری و دسته‌بندی در هئیت اجرائیه را به تبعید اعضاء هئیت اجرائیه کشاندند، آنهائی که در حزب ما کودتا کردند و هر کادری را که از خودشان نبود "کوبیدند و از عرصه فعالیت دور ساختند، آنهائی که باند شرمینی- یزدی را نامدار حزب گردانیدند، آنهائی که هئیت اجرائیه را از صورت کلکتیو در آوردند، آنهائی که شعبه اطلاعات را در لحظات حساس از اداره کنندگان دیرین آن گرفتند و به دکتر یزدی تسلیم کردند، آنهائی که با شیوه‌ی غیر حزبی و فراکسیونی خود امکان بحث و اتخاذ تصمیم را از حزبی گرفتند. مسئولین درجه اول شکست‌ها دکتر یزدی و دستیاران او رفقا جودت و بهرامی و سایر یاران فراکسیونی آنها هستند.

به نظر من مبالغه آمیز نیست اگر گفته شود که انتشار جزوه‌ی 28 مرداد در اثر اشتباهات تئوریک و سیاسیش چنان شکستی را برای حزب توده ایران باعث شد که با شکست 28 مرداد برابر بود.  سر و صدائی که  جزوه 28 مرداد در حزب ما برپا کرد بیش‌تر از سرو صدای کودتای 28 مرداد بود. اگر توده‌ی حزبی در شکست 28 مرداد خود را به این عنوان که هئیت اجرائیه غفلت کرده، اغفال شده، اشتباه نموده و غیره می‌توانست دلخوش کند. پس از انتشار جزوه‌ی 28 مرداد می‌دید که هئیت اجرائیه نه فقط حاضر نیست آن طور که رسم حزبی است اشتباه خود را بپذیرد و با کمک گرفتن از افکار عمومی حزب راه راست پیدا کند، بلکه از سفسطه و مغلطه و اتهام و افترا برای تخطئه و لکه‌دار کردن منتقدان استفاده می‌نماید. توده حزبی برای اولین بار از رهبری می‌شنید که رهبری انقلاب ایران در مرحله‌ی حاضر اصولا با بورژوازی ملی است، نه با پرولتاریا. با انتشار این جزوه زمین زیر پای حزب لرزید.

از اینجهت تحلیل جزوه 28 مرداد یکی از عمده‌ترین وظائف حزب است. حزب ما باید مواضع خود را در برابر تزهائی که در این جزوه ذکر شده است معلوم نماید.

 

جزوه 28 مرداد متضمن تضادهای فاحشی است و ظهور این تضادها طبیعی است. کسی که بخواهد برخلاف واقعیت آشکار با استدلال و نتیجه‌گیری بپردازد چاره‌ای نیست جز اینکه به تضادها تن دردهد. کسی که می‌خواهد هم مارکسیست باقی بماند و هم در واقع از اپورتونیسم دفاع کند فقط از راه آرایش تناقض گوئی‌های خود می‌تواند حفظ ظاهری کند. من می‌خواهم نشان بدهم که چطور نویسندگان جزوه‌ی 28 مرداد در اثر مواضع غیراصولی خود مجبور شده‌اند فاکت‌ها را دگرگون سازند و یا در باره‌ی فاکت‌های واحدی به قضاوت‌های متناقض دست بزنند و در این مورد به یک مثال اکتفا می‌کنم:

در صفحه 115 در بیان اینکه نهضت دمکراتیک و ضد‌امپریالیستی ایران بین 30 تیر 1331 و 28 مرداد 1332 موفقیت‌هائی به دست آورده و نویسندگان جزوه می‌گویند:

 

"توجه به لزوم مبارزه علیه دربار و شاه به مثابه یکی از تکیه‌گاه‌های اساسی امپریالیسم، از طرف قشرهای متوسطی که به دنبال جبهه‌ی ملی می‌رفتند و بالنتیجه ایجاد یک زمینه‌ی عینی همکاری با پیشقراولان نهضت ضد‌استثماری و حزب توده ایران، چنین است اولین موفقیت انقلاب در دوران از 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332".

 

در صفحه 21:

 

"همه مردم ضد‌استعمار، تصور دقیق‌تری در باره‌ی امپریالیسم آمریکا پیدا کردند و معتقد شدند که برای پیروزی نهضت ملی، باید علیه امپریالیسم آمریکا نیز مانند، امپریالیسم انگلستان مبارزه نمود. و بالنتیجه در این موضوع نیز زمینه عینی دیگری برای همکاری همه قوای ضد‌استعماری فراهم آمد. این بود پیشرفت مهم دیگر انقلاب در سال‌های اخیر".

 

و در صفحه 23 :

 

"بسیاری از پیروان جبهه‌ی ملی و حکومت مصدق معتقد شدند که با روش‌های آشتی‌طلبانه و سازش‌کارانه با عمال امپریالیسم و ارتجاع نمی‌توان به پیروزی قطعی رسید". "چنین است یکی دیگر از پیشرفت‌های مهم انقلاب در دوران اخیر".

 

ولی در جای دیگر می‌خواهند بهر قیمت که باشد ثابت کنند که نهضت دمکراتیک خلق ایران قادر به جلوگیری از توطئه کودتا نبود. می‌نویسند:

 

"قشرهای وسیعی از طرفداران دکتر مصدق ... تحت تاثیر رهبران جناح‌های مختلف جبهه ملی منشعب شدند، آمادگی سابق را برای مبارزه از دست دادند، بسیاری هم که طرفدار حکومت دکتر مصدق ماندند در عمل غیر فعال بودند ... و با کنار رفتن قشرهائی از آنها از مبارزه فعال، عملا نهضت انقلابی ضعیف می‌شد".

 

ملاحظه می‌کنید که دو انعکاس از واقعیت وجود دارد: یکی در موقعی که می‌خواهند فعالیت حزب توده ایران را در فاصله 31 تیر 1331 و 28 مرداد 1332 جلوه‌گر سازند و تلویحاً رهبری حزب را بستایند. در این موقع واقعیت حاکی از عروج نیروهای انقلاب است. دیگر در موقعی که می‌خواهند نامناسب بودن اوضاع و احوال را دلیل بر تبرئه تاکتیک رهبری حزب در 28 مرداد قرار دهند. در این موقع واقعیت حاکی از افول نیروهای انقلابی است!

به این طریق نویسندگان جزوه 28 مرداد نخواسته‌اند نتایح حاصله از واقعیات را جمع‌بندی کنند، بلکه امیال خود را در هر مورد الگوی واقعیت ساخته‌اند و از این جهت گرفتار تناقضات فاحش گردیده‌اند.

 

بزرگ‌ترین اشتباه تئوریک جزوه 28 مرداد در باره رهبری انقلاب است.

قبلا باید متذکر شوم که مقاومت در برابر کودتای 28 مرداد به هیچ وجه مستلزم انقلاب ضد‌امپرییالیستی و یا بورژوا دموکراتیک نبود. البته مقاومت مذکور قدمی به سوی انقلاب بود ولی یکی کردن این دو موضوع با یکدیگر از طرف نویسندگان جزوه 28 مرداد فقط همانند برداشتن سنگ بزرگ به علامت نزدن است. این سئوال که چرا رهبری حزب ما در مقابله با کودتای 28 مرداد از امکانات فراوانی که داشت استفاده نکرد برای نویسندگان جزوه 28 مرداد سؤال مزاحمی است و برای اینکه از جواب آن بگریزند سئوال را به این صورت دگرگون می‌سازند: چرا رهبری حزب در مقابله با کودتای 28 مرداد انقلاب کرد، و آنوقت شروع می‌کند به بحث مفصلی در باره مراحل انقلاب و اینکه ایران در نخستین مرحله‌ی انقلاب است و رهبری انقلابش با بورژوازی است و بنا براین رهبری حزب ما در مقابله با کودتای 28 مرداد هیچ کاری نمی‌بایست بکند. اینطور گمراه کردن افکار عمومی حزب و مردم بدیهی است که شایسته رهبری ما نیست. هئیت اجرائیه‌ی حزب در ایران می‌بایست سئوال را همان طور که از طرف واقعیت اوضاع و از طرف کادرهای حزب مطرح می‌شد مطرح کند نه اینکه راهی برای گریز بیابد.

اینک ببینیم جزوه 28 مرداد در باره انقلاب ایران چه می‌گوید:

من در این مورد نظریه خود را به تفصیل در نامه مورخ 16 نوامبر 1954 نگاشته‌ام و اینک به ذکر خلاصه‌ای از آن اکتفا خواهم کرد: در جزوه از قول استالین گفته می‌شود که انقلاب در کشورهای مستعمره و نیمه‌مستعمره دارای سه مرحله است:

 

"مرحله اول: انقلاب ملی ضد‌امپریالیستی

مرحله دوم: انقلاب بورژوادموکراتیک

مرحله سوم: انقلاب سوسیالیستی یا انقلاب پرولتاریائی"

 

و سپس در باره مرحله اول می‌گوید:

 

"در این مرحله به مناسبت ضعف نسبی پرولتاریا و عدم شرکت فعالانه دهقانان در نهضت انقلابی ضد‌امپریالیستی، رهبری نهضت در دست بورژوازی است که  تمایلات سازش‌کارانه دارد و در مبارزه علیه امپریالیسم مردد و متزلزل است..."

 

و بعد از این حکم کلی به انطباق آن بر وضع کشور ما می‌رسد و اضافه می‌کند که:

 

"نهضت انقلابی ایران با وجودی که ده‌ها سال از آغاز آن می‌گذرد و در گذشته پیروزی‌هائی داشته است معذالک هنوز در مرحله اول خود می‌باشد".

 

سپس بدون چون و چرا نتیجه می‌شود که رهبری انقلاب در مرحله کنونی با بورژوازی است.

نویسندگان جزوه دو تز در اساس سخن خود قرار داده و به این وسیله روش کمیته مرکزی را در وقایع 28  مرداد 1332 تبرئه کرده‌اند. آن دو تز اینست:

1- بورژوازی ملی رهبر انقلاب است.

2- مصدق نماینده بورژوازی ملی است.

در این صورت اگر نهضت دموکراتیک ایران در 28 مرداد 1332 شکست خورد گناهش به گردن ما نیست به گردن رهبر انقلاب است، یعنی بورژوازی ملی و مصدق. اگر ما در 28 مرداد 1332 قوای مردم را بر علیه کودتا تجهیز نکردیم از آن جهت است که منتظر اقدام رهبر انقلاب یعنی بورؤوازی ملی و مصدق بودیم، نه اینست که آنها "مسئول" انقلاب‌اند؟ پس ما چگونه می‌توانستیم به ابتکار خود دست به کاری بزنیم؟ اگر ما دنباله‌روی کردیم و اگر دنباله‌روی بکنیم طبیعت نهضت چنین حکم می‌کند.

بعضی از رفقا با تکیه بر برخی از اشارات جزوه به اصول مارکسیسم، ادعا دارند که تز رهبری بورژوازی ملی به تصادف و به عنوان سهوالقلم در جزوه 28 مرداد آمده و اعتقاد نویسندگان آن نیست. این ادعا به نظر من پایه ابژکتیو ندارد، زیرا که نویسندگان جزوه 28 مرداد می‌دانند که با خوانندگان مارکسیت طرفند و ناگزیر باید کلام خود را با پرنسیپ‌های مارکسیستی آرایش دهند. ولی کار با نقل قول‌های مارکسیستی به سر انجام نمی‌رسد. باید دید که از این تقل قول‌ها چه نتیجه‌ای گرفته می‌شود و طریقه انطباق کنکرت آنها چیست. در جهان مارکسیسم هیچ اپورتونیستی و هیچ رویزیونیستی نمی‌تواند جز در سایه نقل قول‌هائی از مارکسیسم، از اپورتونیسم و رویزیونیسم دفاع کند.  من به مناظرات و مباحثات لنین یا پلخانف یا با کائوتسکی مراجعه نمی‌دهم از جریانات معاصر مثال می‌آوریم. در بحثی که چندی پیش میان اقتصاددان شوروی آرزومانیان و اقتصادیون رویزیونیست سوسیالیست فرانسوی در گرفته بود، ایراد به اقتصادیون اخیر این نبود که هیچ نقل قولی از مارکسیسم ندارند، بلکه ایراد به آنها در طریقه استفاده از احکام مارکسیسم و انطباق آنها در شرایط مشخص روز بود. حالا هم سخن بر سر این نیست که در جزوه 28 مرداد جسته و گریخته اشاراتی به احکام مارکسیسم وجود دارد یا نه، بلکه بر سر اینست که استنتاج نویسندگان جزوه از اجکام مذکور چیست و از آن کلیات چه حکم مشخصی برای انقلاب ایران استخراج می‌نمایند. این حکم مشخص همان است که در فوق ذکر کردیم: ایران در مرحله انقلاب ضد‌امپریالیستی است و رهبری انقلابش باید در دست بورژوازی ملی باشد. این حکم در جزوه 28 مرداد به صورت یک عبارت منفرد و تصادفی دیده نمی‌شود، بلکه از سراپای جزوه 28 مرداد می‌تراود. جزوه 28 مرداد با روح این حکم نوشته شده است. به این جمله توجه کنید:

 

"قیام یا انقلاب را یک حزب یا چند حزب نمی‌کنند، بلکه طبقاتی از جامعه، مردم هستند که انقلاب می‌کنند، منتهی طبقات زحمتکش آنرا رهبری می‌نمایند".  صفحه 9.

 

 معنی این جمله به قدری بی‌حدود و ثغور است که اپورتونیسم از شش جهت آن امکان ورود دارد. معلوم نیست غرض از انقلاب ما کدام انقلاب است: ضد‌امپریالیستی، بورژودموکراتیک و یا سوسیالیستی. گفته می‌شود که طبقات زحمتکش انقلاب را رهبری می‌کنند. ولی معلوم نیست که منظور از طبقات زحمتکش طبقه کارگر است یا خرده بورژوازی شهری یا دهقانان و غیره. خاصیت این جمله این است که رهبری پرولتاریا را در انقلابات ایران مسکوت می‌گذارد.

نویسندگان جزوه 28 مرداد نه فقط رهبری این مرحله از انقلاب را با بورژوازی می‌دانند، بلکه معتقدند که متد اصلی مبارزه عبارتست از استفاده از دستگاه دولتی به وسیله بورژوازی که در حکومت است به این عبارت صفحه 71 توجه کنید:

 

"در مبارزه با کودتاهای ارتجاعی، در این مرحله از انقلاب نیروهای اساسی از آن بورژوازی است  و متدهای مبارزه نیز جزئا توده‌ای و انقلابی (تظاهرات مردم) و در قسمت اساسی خود  قیام مسلحانه توده‌های محروم نمی‌باشد، بلکه همان دستگاه‌های دولتی است" .

 

به اینطریق نه فقط پرولتاریا از رهبری محروم می‌شود، بلکه بورژوازی نیز که به حکومت رسید باید جنبه‌های انقلابی یعنی توسل به مبارزات توده‌ای و استفاده از نیروهای مردم را در درجه دوم اهمیت قرار دهد و دردرجه اول به دستگاه دولتی تکیه کند. این تئوری جدیدی در باره انقلاب است که حتی در عالم اپورتونیسم حتی تئوری رهبری بورژوازی در انقلاب را پشت سر خود گذاشته است.

با وجود این تصریحات برخی از رفقا مدعی اند که جزوه 28 مرداد منکر لزوم رهبری پرولتاریا در انقلاب کنونی ایران نیست، بلکه طرفدار آنست.

نویسندگان جزوه‌ی 28 مرداد برای اینکه شکست خویش را در 28 مرداد ناگزیر جلوه دهند مبنای کار را بر مبالغه در اندازه‌ی نیروی دشمن و دامنه‌ی توطئه کودتا گذشته‌اند. آنها از یکطرف معتقدند که حزب ما اگر هم به موقع تصمیم می‌گرفت حداکثر می‌بایست به تظاهرات معمولی اکتفا می‌کرد و از طرف دیگر مدعی‌اند که جلوی کودتا را جز به وسیله زور نمی‌شد گرفت. به این طریق به عقیده آنها کودتای 28 مرداد حادثه‌ی بود که ممکن نبود رخ ندهد. این یک جبر تاریخی بود که باید به آن تن در داد.

از یک طرف در جواب این سئوال که: 

 

"اقدامات ما در آنروز و شکل مبارزه‌ی ما در 28 مرداد چه می‌بایستی باشد؟ ... آیا می‌بایستی مسلحانه در برابر کودتاچیان مقاومت می‌کردیم؟"

 

می‌نویسند:

 

"پاسخ این پرسش به طور قطع منفی است ... " شکل عملیات ما می‌توانست و می‌بایست همان شکل عملیات ما در حوادث 30 تیر و 9 اسفند را داشته باشد. ما می‌بایستی به انواع وسائل دست بکارهای تهیجی می‌زدیم و مردم را به تظاهرات علیه کودتاچیان دعوت و تشویق می‌نمودیم" (صفحه 66)

 

 و از طرف دیگر می‌نویسند:

 

"اگر روی کار آوردن مجدد حکومت مصدق در 30 تیر بدون خونریزی نسبتا آسان میسر بود پیروزی بر کودتاچیان و روی کار آوردن مجدد حکومت دکتر مصدق پس از کودتای ارتش در 28 مرداد و یا ابقاء مصدق در 28 مرداد جز از طریق توسل به زور و اعمال زور علیه ضد‌انقلاب، آنهم زور قابل ملاحظه که بتواند واحدهای یاغی ارتش را بر جای خود بنشاند میسر نمی‌شد". (صفحه 62)

 

 حاصل این در قضاوت چیست؟ جز اینکه هر گونه اعمال مقاومت در برابر کودتا منتفی بود؟ جز اینکه می‌بایست به نظاره حوادث اکتفا کرد؟

نویسندگان جزوه 28 مرداد برای اینکه تاکتیک حزب را در 28 مرداد تبرئه کنند به مبالغه در باره‌ی قوای دشمن متوسل می‌شوند و چنان غولی از کودتا می‌سازند که تصور مقابله با آن نیز وحشت می‌آورد. گزارش‌هائی که پس از انتشار این جزوه به وسیله بر کشیدگان باند یزدی- شرمینی به رفقای مقیم مسکو رسید همگی حاکی از قدرت دشمن و دقت نقشه‌ی او در کودتا و ضعف نیروهای دموکراتیک بود. این گزارش‌ها با آب و تاب تمام در جلسه رفقای کمیته مرکزی مقیم مسکو خوانده می‌شد و موجب ثناخوانی نسبت به صحت خط‌مشی هئیت اجرائیه حزب در ایران می‌گردید. من برای مثال قسمتی از مضمون گزارش رفیق شهید باغدانیان را ذکر می‌کنم. او می‌نویسد که در روز 28 مرداد:

 

 "ارتش تمرد کرده بود و در دست کودتاچیان بود، کودتاگران در شهرستان‌ها با یکی دوساعت اختلاف کار خود را شروع کرده بودند. پلیس و سربازان از همان روزهای دوشنبه و سه شنبه زنده باد شاه می‌گفتند. توده‌ی سرباز و پلیس، پلیس گمرک و ژاندارم‌ها و غیره یا به طور فعال به نفع کودتاگران عمل می‌کردند و یا به نفع هیچ دسته‌ای فعالیت نداشتند، اگر ما مردم را به مقاومت دعوت می‌کردیم مصدقی‌ها به ندای ما به طور قطع جواب منفی می‌دادند، خود رفقای ما آمادگی کافی برای مقابله با کودتا را نداشتند، روحیه آنها آمادگی کافی نداشت، مردم هم فاقد روحیه مقاومت حتی به شکل ابتدائی آن بودند."

 

با این توصیف بدیهی است که جنب نخوردن در برابر کودتا هم غیر ممکن بود و هئیت اجرائیه حزب ما که جنب نخورد کار درستی کرد. سایر گزارش‌های افرادی مانند پوریا، آقائی و غیره که در آنزمان قاصدهای محرم تهران بودند با همین متد بود. نخستین گزرش که واقعیت اوضاع 28 مرداد را به درستی منعکس می‌ساخت گزارش مذکور مورد بی‌مهری خاص قرار گرفت، در هیچ جلسه‌ای قرائت نشد و ماه‌ها مسکوت ماند. امروز همه می‌دانند که ارتجاع و امپریالیسم در 28 مرداد با آمادگی ناچیزی، به میدان آمدند، آنها ریسک کردند و گرفت. من در این مورد نیازی به تفصیل نمی‌بینم و فقط متذکر می‌شوم که مبالغه در نیروی ارتجاع و امپریالیسم و عدم اعتماد به عملیات توده‌ای، تباهکاری است.

نویسندگان جزوه همچنین جلوه می‌دهند که کودتای 28 مرداد به دست امپریالیست‌ها و مرتجعین داخلی، "با تجهیز تمام قوای ضد‌انقلابی" انجام گرفت و از این جهت اگر نهضت ضد‌استعماری ایران شکست خورد تقصیری متوجه حزب ناتوان توده‌ای ایران نبود (ص7) ولی همان هئیت اجرائیه که این تز جزوه‌ی 28 مرداد را تصویب کرده در روز 29 مرداد 1332 اعلامیه داده که در آنجا چنین می‌خوانیم:

 

"شرایط کنونی از لحاظ  قدرت نیروهای ملی، و مساعد بودن اوضاع جهانی و ضعف نیروهای امپریالیستی و تشدید تضادهای جهانی بین آنان به مراتب مساعدتر از روزهای بعد از 15 بهمن و یا دوران حکومت رزم آراء و یا زمان انجام کودتای خائنانه‌ی شاه و قوام می‌باشد ... اگر مقاومت عمومی مردم آغاز شود و از صورت مقاومت منفی به صورت مقاومت مثبت تکامل یابد تانک‌های پرسرو صدای دشمن به قوطی‌های مقوائی مبدل خواهد شد ... بدون تردید اگر مقاومت ملت آغاز شود عده‌ی زیادی از افراد شرافت‌مند ارتش، از افسران علاقمند به حیثیت ملی در کنار ملت قرار خواهند گرفت ... عوامل بسیار زیادی برای پیروزی ملت ما علیه استعمارگران و حکومت دست‌نشانده‌ی آنها موجود است. باید این عوامل را به بهترین وجه مورد استفاده قرار داد، باید به مقاومت‌های مجزا شکل داد باید در صفوف نیروهای ضد‌استعمار وحدت ایجاد کرد، از پیروزی‌های موقتی اولیه دشمن نهراسید به مقابله و مقاومت جدی  دست زد".

 

آیا این اعلامیه دروغ و به قصد فریب مردم بود؟ اگر نه چرا همه مفاد آن پس از چند ماه در جزوه 28 مرداد تکذیب شد؟ حقیقت این است که رهبری حزب ما از آن "عوامل بسیار زیادی" که برای پیروزی ملت ما علیه استعمارگران و حکومت دست‌نشانده آنها موجود بود استفاده نکرده و آنوقت برای توجیه گناهان عظیم خود به انکار وجود عوامل مذکور پرداخت و به این طریق گناه عظیم‌تری مرتکب شد، رهبری حزب ما نه فقط شکست حزب را در 28 مرداد باعث شد، بلکه در جزوه 28 مرداد کوشید که درس‌های شکست را از بین ببرد.

بسیار جای تاسف است که نویسندگان جزوه 28 مرداد برای اینکه خود را در جریان روز مذکور تبرئه کنند و مقاومت در برابر کودتاگران را عملا غیر ممکن جلوه دهند باکی نداشته‌اند که شایستگی همه مردم ایران را در مبارزه بر ضد استعمار و به خاطر آزادی ملی خویش از دیده فروگذارند. این امر اگر چه در خود جزوه 28 مرداد نیز به چشم میخورد ولی مخصوصا در تفسیرهای شفاهی و کتبی احکام این جزوه نمایان می‌شود. بعد از انتشار این جزوه، مبلغین آنها در هر حوزه و هر محفل منبر می‌گذاشتند که مردم ایران در اثر حملات ارتجاع ترسو شده‌اند و حاضر به فداکاری نیستند. آنها حاضر بودند که برای آمرزش گناهان خود شایستگی مردم ایران را قربانی کنند. ملاحظه کنید رفیق شهید باغدانیان در گزارش خود به تاریخ مارس 1954 چه می‌نویسد. او می‌گوید:

 

"حوادث 28 مرداد هم که کم و بیش در مطبوعات منعکس است معلوم می‌کند که صحبت از آمادگی کافی مردم، روحیه مقاومت و غیره حتی بشکل ابتدائی خیالی بیش نیست".

 

رفیق باغدانیان از فرزندان شایسته ایران است که در راه مردم شهید شد و بسیار جای تاسف است که نویسندگان جزوه 28 مرداد به او و امثال او این عقیده را داده بودند که مردم ایران در حوادث 28 مرداد روحیه مقاومت حتی شکل ابتدائی نداشت .این افترا به ملت ایران است، این افترا قابل اغماض نیست.

 

از نوادر جزوه 28 مرداد انتقاد نویسندگان جزوه است از خود. می‌گوئیم "ازنوادر"، نه فقط از این جهت که انتقاد کمیته مرکزی حزب توده ایران از خود خیلی نادر است، بلکه همچنین از این جهت که انتقاد مذکور از غرائب انتقادات است: از یک‌طرف با یک فرمول خشک و خالی انتقاد را می‌پذیرند و از طرف دیگر فرمول‌های گوناگون در رد همان انتقاد تنظیم می‌کنند. فرمول انتقاد اینست:

 

"اگر حزب ما در آنروز کاری انجام نداده گناه از ماست و کمیته مرکزی از اینکه از پیش شقوق مختلف عملیات ارگان‌ها و رفقای حزبی را پیش‌بینی نکرده است و در اینمورد خط‌مشی خود را به صراحت تعیین ننموده و در روز 28 مرداد هم در اتخاذ تصمیم سرعت کافی به خرج نداده است از خود انتقاد می‌کند".

 

پس نویسندگان جزوه در دو مورد از خود انتقاد می‌کنند:

 

"یکی اینکه قبلا شقوق مختلف عملیات ارگان‌ها و افراد حزبی را پیش‌بینی نکرده‌اند، و دیگر اینکه در روز 28 مرداد در اتخاذ تصمیم سرعت کافی بکار نبرده‌اند."

 

این شقوق مختلف عملیات ارگان‌ها و افراد حزبی چه بود؟ چه کاری می‌بایست از پیش درنظر گرفته می‌شد؟ آیا می‌شد به اقدام مسلحانه دست زد؟ نویسندگان جزوه به این سئوال جواب منفی می‌دهند و می‌گویند:

 

"اگر اقدام عمومی مسلحانه‌ای انجام می‌دادیم شکست و سرکوبی شدیدتر می‌شد و ما پیشقراول پیشقراولان را در نبردی نا‌مساوی، بدون آگاهی عمومی از دست می‌دادیم" ص (68)

 

 آیا می‌شد لااقل به تظاهرات عمومی دست زد؟ نویسندگان به این سئوال هم جواب منفی می‌دهند و به عقیده آنها:

 

 "در صورت تظاهرات معمولی نیز ممکن بود سرکوبی شدیدتر از تضیقات پس از 28 مرداد روی دهد. البته این سرکوبی به نوبه خود موجب سرو صدای زیادی از طرف عناصر بورژوازی می‌شد، بورژوازی به دنبال تبلیغات روزهای قبل خود ما را متهم به پرووکاسیون و اخلال می‌نمود، روزنامه "نیروی سوم" ما را به تحریک قوای نظامی علیه دولت و دادن بهانه بدست آنها متهم می‌ساخت میلیتاریست‌ها از ما انتقام می‌گرفتند ..." (ص 69)

 

ملاحظه می‌کنید که تظاهرات معمولی هم کار غلطی بود و حتی مثل اینکه نتایج قیام مسلحانه هم مفصل‌تر و مضرتر می‌شد. پس به عقیده نویسندگان جزوه 28 مرداد آن تصمیمی که لازم بود "به موقع" اتخاذ شود چه بود؟ این تصمیم همان تظاهرات معمولی است ولی نه به این منظور که سودی از آن تظاهرات عاید گردد. نه .تظاهرات مذکور نتیجه‌ای جز زیان نمی‌توانست داشته باشد. یگانه فایده تظاهرات مذکور این بود که مردم زیان آنها را می‌دیدند و با تجربه‌ی خودشان صحت تاکتیک حزب را در مورد جلوگیری از تظاهرات درک می‌کردند. تظاهرات لازم بود تا مردم بفهمند که تظاهرات لازم نبود. اگر باور ندارید به صفحات 68- 69 جزوه مراجعه کنید. نویسندگان جزوه در صفحه 58 می‌نویسند:

 

"کسانیکه تحت تاثیر شماتت طرفداران و برادران نهضت ملی و ضد‌امپریالیستی می‌گویند در نتیجه پیروزی موقت ارتجاع در 28 مرداد، آبرو و حیثیت ما درمیان مردم از بین رفت بدون شک در اشتباه هستند. حیثیت و آبروی ما به مراتب بالاتر رفته است"  

 

خوب، اگر هئیت اجرائیه در تهران مدعی است که پس از 28 مرداد، آبروی حزب به مراتب بالاتر رفته است دیگر چرا از خود انتقاد می‌کند؟ او چه اعتقادی به این انتقاد دارد؟ واقعیت این است که او با یک زبان انتقاد را می‌پذیرد و با ده زبان انتقاد را رد می‌کند. پذیرش انتقاد در تز نویسندگان جزوه فقط جنبه صوری دارد و برای فرار از پذیرش صمیمی و عمیق است. این قبول انتقاد فقط برای فریب افکار عمومی حزب است و به هیچ وجه شایسته یک هئیت رهبری نیست.

عجبا! هئیت اجرائیه تهران مدعی است که حیثیت و آبروی حزب پس از 28 مرداد بالا رفته و آنهم به مراتب بالاتر رفته است! آیا اینقدرهم می‌توان واقعیات را دگرگون ساخت؟ آیا با چنین بی‌باکی می‌توان به جعل واقعیات پرداخت؟ چگونه می‌توان در مبارزات حزبی به گواهی‌های رفقائی که این طور با واقعیات بازی می‌کنند باور کرد؟

در باره تعیین مسئولیت هئیت اجرائیه تهران در مورد اشتباهات جزوه 28 مرداد یکی از مطالبی که باید روشن شود چگونگی تصویب این جزوه در هئیت اجرائیه است. اینک که دیگر نمی‌توان از اشتباهات اساسی جزوه 28 مرداد دفاع کرد بعضی از رفقا در تبرئه تصویب کنندگان جزوه می‌گویند که این جزوه را رفیق شهید زاخاریان نوشت و هئیت اجرائیه تهران در اثر اعتماد به او بدون توجه به برخی از مطالب جزوه آنرا تصویب کرد. خلاصه اینکه اشتباهات جزوه مذکور معلول سهل‌انگاری و بی‌دقتی رفقای هئیت اجرائیه تهران است نه معلول اشتباه تئوریک آنان. چنین تبرئه‌ای در حکم عذ ر بدتر از گناه است و از مسئولیت هئیت اجرائیه از لحاظ نتایج عمده‌ای که بر انتشار این جزوه مترتب شده نمی‌کاهد. ولی حتی این "تبرئه" درست نیست و فقط به منظور قلب حقیقت اختراع شده است. حقیقت این است که جزوه 28 مرداد پس از انتشارش مورد انتقاد شدید عده کثیری از کادرها قرار گرفت. نه فقط در ارگان‌های حزب، بلکه در هر حوزه‌ای جزوه 28 مرداد موضوع بحث‌های پر حرارت منتقدین شد. موج اعتراضات برخاست و هئیت اجرائیه تهران ماه‌ها به سرسختی تمام در برابر این موج مقاومت کرد و فقط پس از آنکه در این مقاومت شکست خورد در صدد تبرئه خود برآمد و افسانه‌ای در چگونگی تصویب جزوه آن طوری که در فوق بیان کردم به هم بافت.

از همان فردای 28 مرداد افکار عمومی حزب که از بی‌حرکتی شگفت‌انگیز رهبری خود در روز مذکور سخت برآشفته شده بود با اصرار تمام از هئیت اجرائیه تهران توجیه این روش را می‌طلبید و از اینکه هئیت اجرائیه در انتشار یک جزوه‌ی توضیحی تاخیر روا می‌دارد بیش از پیش خشمناک می‌شد .این مطلب را دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی نیز در نامه‌ی خود بتاریخ 15/12/1332 تائید کرده و نوشته‌اند که: "پیوسته اعتراضات شدید و دامنه داری نسبت به تاخیر انتشار چنین جزوه‌ای می‌رسد " پس نگارش جزوه 28 مرداد کاری نبود که در عرض یک روز و دو روز و حتی یک ماه و دوماه انجام گرفته باشد. مطالب جزوه ماه‌ها در دستور جلسات هئیت اجرائیه بود و هئیت اجرائیه فرصت کافی برای مطالعه‌ی سطر سطر آنرا داشت. دکتر یزدی (رفقا) جودت و بهرامی در نامه مذکور که یک ماه پس از انتشار جزوه 28 مرداد نوشته شده به هیچ وجه از اشتباهات آن سخن نمی‌گویند و بلکه  مدعی اند که این اثر را "با جلب نظر کادرهای درجه اول و مشورت با آنها" نوشته‌اند. به این معنی که ماه‌ها مطالب آن از نظر گذرانده شده است.

حقیقت اینست که هئیت اجرائیه در مواضع غلط جزوه 28 مرداد سنگر گرفته بود و هرکس را که از موضع دیگر اظهار عقیده می‌کرد در زیر رگبار اتهاماتی مانند "خرده‌بورژوا"، "انقلابی‌نما"، بلانکیست و غیره می‌گرفت. تا ماه‌ها پس از انتشار جزوه 28 مرداد رفقائی از مسئولین سازمان جوانان که بعنوان مدافعان دکتر یزدی و رفقای سه گانه هئیت اجرائیه به اروپا و شوروی می‌آمدند با حرارت تمام از تزهای جزوه 28 مرداد دفاع می‌کردند و به هیچ وجه از اینکه جزوه مذکور حاوی اشتباهاتی است و اشتباهات مذکور بدون توجه هئیت اجرائیه درآن خزیده است سخنی نمی‌گفتند. در اواخر مارس 1954 سه نفر ازاین رفقا: آقائی، باغدانیان و پوریا به مسکو آمدند و با برخی از رفقای کمیته مرکزی مقیم مسکو ملاقات کردند. جریان این ملاقات که در 30 مارس 1954 - 10 فروردین 1333 یعنی قریب دوماه پس از انتشار جزوه 28 مرداد روی داده در پرونده‌های ما است و نمونه‌ی قضاوتی است که هئیت اجرائیه تهران و سایر مدافعان جزوه 28 مرداد مدت‌ها پس از انتشار و فاش شدن اشتباهات آن داشته‌اند.

از این رفقا پرسیده شده است: موضوع بروشوری که اخیرا حزب در مورد حادثه کودتا صادر کرده چیست؟ و آنها در جواب خود گفته‌اند:

 

"اخیرا حزب بروشوری صادر کرده و در آنجا توضیح داده که چگونه حزب به جلوگیری ازکودتا قادر نبوده است".

سئوال - " نظر شما نسبت به مطالب این بروشور چیست" ؟

"جواب - به نظر من مطالب آن قانع کننده است".

"سئوال - خود هئیت اجرائیه در مقاله‌ای که در روزنامه مردم سابقا نظر داده بود که در این کار "غافلگیر" شده است. پس چگونه حالا در بروشور چنان گفته است "؟

"جواب - هئیت اجرائیه می‌گوید منظور از آن کلمه این نبوده است که حزب می‌توانست طور دیگر عمل کند".

 

ملاحظه می‌کنید که جواب‌های این رفقا که در آنزمان نزدیک‌ترین حواشی دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی بودند همه مشعر بر دفاع تمام و تمام جزوه 28 مرداد است و به هیچ وجه صحبت از اتفاق اشتباهی در آن و یا غفلت هئیت اجرائیه در چاپ آن در میان نیست.

رفیق شهید باغدانیان در موقع حضور در مسکو گزارشی در باره حوادث 28 مرداد و نقش حزب داده که در حقیقت تفسیری از جزوه 28 مرداد و دفاع بی‌چون و چرا از تزهای آن است. او استدلال می‌کند که نباید روز 28 مرداد 1332 را با روز 30 تیر 1331 مقایسه کرد زیرا که در روز 30 تیر پائین‌ترین قشرهای اجتماع تکان خورده و به خیابان‌ها آمده بودند ولی در روز 28 مرداد دیگر مردم به مصدق دلبستگی نداشتند "علل این عدم دلبستگی مردم به مصدق و غیره در 28 مرداد در جزوه تحلیل شده است". رفیق باغدانیان راست می‌گوید و سرچشمه‌ی استدلال او در صفحه 48 جزوه 28 مرداد است.

ملاحظه می‌کنید که مدافعان جزوه 28 مرداد تا مدت‌ها پس از انتشار آن و فاش شدن نقص‌هایش حاضر به کم‌ترین عقب‌نشینی نبودند و این جزوه را مانند دعا به بازوی خود بسته بودند، زیرا که این جزوه از اعماق فکر آنها بیرون تراویده بود.

پس تکرار می‌کنم: ادعای بعضی از رفقا مشعر بر اینکه اشتباهات تئوریک جزوه 28 مرداد فقط در اثر سهل‌انگاری هئیت اجرائیه و کم‌توجهی او به متن جزوه بوده و نمودار نظریات واقعی هئیت اجرائیه نیست. در عین حال که در اثرات خارجی جزوه 28 مرداد و مسئولیت آنها تغییری نمی‌دهد ادعای نادرستی است. هئیت اجرائیه تهران ماه‌ها از اشتباهات این جزوه در برابر کادرهای دفاع کرده و فقط پس از آنکه در افکار عمومی حزب شکست خورد اشتباهات مذ کور را کم کم پذیرفت. و از این زمان است که مسئله غافلگیری خود را در مورد اشتباهات جزوه 28 مرداد به پیش کشید.

یکی دیگر از مطالبی که در مورد تعیین مسئولیت جزوه 28 مرداد باید روشن شود اینست که چه کسا نی در هئیت اجرائیه ایران به آن رای داده‌اند. (رفیق) کیانوری می‌گوید که با مطالب اساسی این جزوه مخالفت داشته و از رفقای دیگر خواسته است که جزوه را در اختیار ایشان بگذارند تا نظریات خود را بنویسد، و آنها اینکار را نکرده‌اند. یزدی و رفقا جودت و بهرامی می‌گویند که کیانوری جزوه 28 مرداد را مطالعه کرده و با آنکه جزوه در اختیار او بود نظر مخالفی اظهار نداشت. در صورت اول همه اعضاء هئیت اجرائیه مقیم تهران در اشتباهات جزوه 28 مرداد سهیم اند و در صورت دوم دکتر یزدی و رفقای سه‌گانه علاوه بر مسئولیت اشتباهات فوق از لحاظ اینکه عضو هئیت اجرائیه را ندیده گرفته و در حقیقت او را عملا حذف کرده‌اند گناه حزبی بزرگ‌تری نیز دارند.

فاکت‌ها نشان می‌دهد که یزدی و رفقای سه‌گانه، جزوه 28 مرداد (رفیق) کیانوری را به علت اینکه نظریاتی مخالف نظریات جزوه 28 مرداد داشته عملا کنار گذاشته و عقاید او را نشنیده گرفته‌اند. فاکت‌ها نشان می‌دهد که (رفیق) کیانوری با انتشار جزوه 28 مرداد به صورت کنونی مخالف بوده است.

در نامه (رفیق) اسکندری مورخ 3 فوریه 1954 (21 اسفند 1332) که متضمن خلاصه گزارش رفیق خدائی از ایران است نکات جالبی وجود دارد. (رفیق) اسکندری می‌نویسد که رفیق احمد خدائی اظهار می‌کند که در موقع عزیمت از طرف شورای متحده مرکزی و (رفیق) جودت به او ماموریت داده شده است که جریان داخلی حزب را مشروحا گزارش دهد تا رفقا به‌ طور کلی از اوضاع کنونی مستحضر گردند:

 

"من در اینجا بحث نمی‌کنم که چرا شورای متحده مرکزی در باره‌ی جریان داخلی حزب گزارش داده است. این نمونه‌ای از روش‌های نادرست و فراکسیونی است که متاسفانه از طرف برخی از رفقا در پیش گرفته شده بود. شورای متحده مرکزی یکی از سنگرهائی است که عده‌ای در آنجا کمین کرده‌اند تا از راه‌های غیر حزبی در حزب نفوذ کنند. من عجالتا راجع به این شیوه صحبت نمی‌کنم. رفیق خدائی به موجب نامه‌ی (رفیق) اسکندری از جانب شورای متحده مرکزی و (رفیق) جودت در باره اوضاع داخلی حزب چنین گزارش می‌دهد: "بالاخره برای جلوگیری از این حوادث و ابراز نظر صحیح و منطقی تصمیم گرفته شد که تجزیه و تحلیل دقیقی نسبت به حوادث شده انتشار یابد، ولی با اینکه وعده مذکور رسما به افراد ابلاغ گردید در نتیجه کشمکش‌های داخلی هئیت اجرائیه انتشار آن پنج ماه به تاخیر افتاد و این امر حیثیت کمیته مرکزی را خیلی پائین آورد. بالاخره تحلیل مذکور در یک بروشور 80 صفحه‌ای با پافشاری سه نفر (رفقا) یزدی - بهرامی - جودت به تصویب رسید، اول مارس منتشر گردید".

 

در اینجا رفیق خدائی از قول شورای متحده و (رفیق) جودت تاکید می‌کند که افتخارات جزوه 28 مرداد متعلق به یزدی و (رفقا) بهرامی و جودت است که با پافشاری آنها جزوه به تصویب رسیده است. خود این (رفقا) در نامه 25/12/1332 می‌نویسند: "در این اواخر هر نظری که اکثریت بدهد او (یعنی کیانوری) جدا مخالفت می‌کند و از جمله مدت‌ها کوشش می‌کرد انتشار تحلیل کمیته مرکزی در باره 28 مرداد... به تاخیر افتد". اینکه دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی در دنبال جمله فوق نوشته‌اند:

 

"حسین حتی حاضر نشد نظریات و دلائل مخالفت خود را با بروشور کمیته مرکزی بیان کند و اعلام نمود پس از انتشار آن نظریات خود را خواهم نوشت"

 

 به هیچ وجه معقول به نظر نمی‌رسد. اما دلالت صریح بر این دارد که (رفیق) کیانوری با اصول مندرجات جزوه 28 مرداد مخالف بوده است. حقیقت این است که غرض‌ورزی و دسته‌بندی مزاج حزب ما را تباه کرده بود و حتی هئیت اجرائیه به نظریات انتقادی امکان بروز نمی‌داد و همین امر باعث شد که در حزب ما عقاید صحیح بالاخره نتوانست برای خود راهی باز کند.

در آنزمان که مغروران هئیت اجرائیه مندرجات جزوه 28 مرداد را نقطه اوج آگاهی تئوریک می‌انگاشتند و منتظر بودند که این جزوه معجز کند و مومیائی شکست 28 مرداد باشد. با چهار چشم می پائیدند که مبادا ذره‌ای از این افتخار به (رفیق) کیانوری برسد. آدم می‌فرستادند و نامه می‌نوشتند که کیانوری با این جزوه معجزآسا مخالف بوده است. ولی پس از آنکه جزوه 28 مرداد بر خاک افتاد و بی‌اعتباری آن دیگر قابل دفاع نبود فریاد مدعیان دیروزی بلند شد که ما تنها نبودیم و کیانوری نیز در اشتباهات این جزوه سهیم بوده و به آن رای داده است.

من بر اساس فاکت‌ها که قسمتی از آنها خوشبختانه در پرونده‌های ما موجود می‌باشد، عقیده دارم که دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی در مستی غروری که بر آنها عارض شده بود خود را محتاج این نمی‌دیدند که به نظریات مخالف اعتنا کنند. آنها کیانوری و قاسمی را در جزو زندگان سیاسی به شمار نمی‌آوردند. آنها حساب می‌کردند که در سایه حمایت (رفقا) ایرج و رادمنش همه کار می‌توان کرد "چه غم دیوار یزدی را که باشد چون تو پشتیبان" دکتر یزدی مطابق ادعا‌نامه دادستان در بازجوئی گفته است که" در مسائل عمده با دکتر رادمنش مشورت بعمل می‌آمد". و باز گفته است که: "دستورات دکتر رادمنش همیشه سعی می‌شد که اجرا شود" و نیز اظهار داشته است که جزوه 28 مرداد "به خارج از کشور ارسال و مورد تصویب دکتر رادمنش و ایرج اسکندری قرار گرفته است". ولی من لزومی نمی‌بینم که به این مطالب ادعا‌نامه استناد شود. هر کس به وضع داخلی هئیت اجرائیه آشنائی دارد، می‌داند که دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی به اتکاء اکثریت سه نفری خود و به پشتیبانی (رفیق) رادمنش چنان مغرور بودند که در اتخاذ تصمیمات نیازی به استماع نظریات مخالف و بخصوص شخص کیانوری نمی‌دیدند. جزوه 28 مرداد را نیز به همین علت بدون توجه به نظریات انتقادی این (رفیق) و امثال او منتشر ساختند و به این طریق علاوه بر اینکه به غلط‌های تئوریک و سیاسی دچار شدند اصول بدیهی حزبی را زیر پا گذاشتند.

نکته‌ای را که در اینجا لازم به تذکر می‌دانم در باره جلسه رفقای کمیته مرکزی مقیم مسکو است. جزوه 28 مرداد به ضمیمه نامه (رفیق) کیانوری در مارس 1954 به مسکو ارسال شد ولی این جزوه ماه‌ها در مسکو مخفی بود و بالاخره که سروصدای افراد حزبی بالا گرفت کم کم و به زحمت آفتابی شد و در ماه نوامبر یعنی پس از ششماه مسکوت ماندن به جلسه‌ی رفقای کمیته مرکزی مقیم مسکو آمد. و سرانجام تزهائی که پوشاننده خطاهای فاحش جزوه 28 مرداد است از تصویب جلسه گذشت.

چند سخن در باره نشریه شماره 44 (18 فروردین 1333)

دو چیز در مورد این نشریه مورد اختلاف در کمیته مرکزی است یکی پورسدور در تصویب آن و دیگر مضمون آن. بعضی از رفقا مدعی اند که این جزوه را (رفیق) کیانوری بدون نظر هئیت اجرائیه و بر علیه نظر او به چاپ رسانده است و (رفیق) کیانوری جواب می‌دهد که این جزوه را مثل سایر مقالات دور گردانیده و آنرا دبیر حزب (رفیق) بهرامی تصویب کرده است. (رفیق) جودت قبول دارد که این نشریه به نظر بهرامی رسیده  ولی می‌گوید که چون اهمیت موضوع از طرف کیانوری تذکر داده نشده و اصولا بهرامی به این گونه مسائل وارد نیست در حقیقت کیانوری بهرامی را اغفال کرده است (من چون عین صورت جلسه را در موقع نگارش این سطور دردست ندارم این مطالب را از حافظه نقل می‌کنم ولی اگر عبارت مختلف باشد معنی یکی است). این حرف به نظر من عذر بدتر از گناه است و اگر دبیر حزب آگاهی و هشیاری لازم ندارد تقصیرش به گردن دیگری نیست.

اما در تائید اینکه طرز انتشار نشریه مذکور صحیح بوده است از گفتار خود (رفیق) جودت مثالی می‌آورم دکتر یزدی و (رفقا) جودت و بهرامی در نامه مورخ 25/12/ 1332 یکی از ایرادهایشان به (رفیق) کیانوری این است که "او به جای انجام وظائف خود مقالات را نزد رفقای هئیت اجرائیه دوره می‌گرداند و به تصویب همه می‌رساند و صریحا می‌گوید این کار را می‌کنم که هئیت اجرائیه و نه شعبه تعلیمات را مسئول نواقص و اشتباهات مطبوعات اعلام نمایم" ولی حالا بعضی از رفقا می‌خواهند ادعا کنند که گویا نشریه شماره 44 استثنائا به نظر سایر افراد هئیت اجرائیه نرسیده بوده است و (رفیق) جودت در واقع مدعی است که چرا کیانوری دلائل مخالف نظریه خود را در حاشیه مقاله برای بهرامی می‌نوشت تا او بفهمد و بتواند مخلفت کند.

اما در باره مضمون نشریه شماره 44

همان رفقائی که (رفیق) کیانوری را به مناسبت اینکه نظریه‌ای بر خلاف نظر هئیت اجرائیه منتشر کرده است مورد نکوهش قرار می‌دهند در عین حال مدعی اند که نشریه شماره 44 از لحاظ اصولی تفاوتی با جزوه 28 مرداد ندارد. اولا نویسنده نشریه 44 هم مانند نویسندگان جزوه 28 مرداد معتقد است که ایران در شرایط کنونی در مرحله اول انقلاب است یعنی انقلاب ضد‌امپریالیستی است. و ثانیا  نویسنده نشریه 44 هم نمی‌گوید که انقلاب در این مرحله باید به رهبری پرولتاریا باشد، بلکه این رهبری را فقط ممکن می‌شمارد.

آیا این ادعا صحیح است؟

سیر حوادث اینطور نشان می‌دهد که آن بحثی که جزوه 28 مرداد بر انگیخت عبارت بود از بحث رهبری انقلاب ایران در مرحله کنونی و نویسنده نشریه 44 کوشیده است دردرجه اول در باره این بحث اظهار نظر کند و شکست جزوه 28 مرداد را ترمیم نماید و در اینجا در صدد مناظره بر سر مرحله انقلاب ایران نیست. نویسنده نشریه 44 به این نکته برخورده است که

 

 "در ماه‌های اخیر در بعضی مورد پدیده جدیدی در مبارزات و روابط ما با سرمایه‌داری ملی دیده شده است که در صورت عدم جلوگیری جدی و قاطع می‌تواند این خطر را به وجود آورد که کار واحدهای حزبی ما را در اینجا و آنجا به دنباله روی از سرمایه داری ملی بکشاند".نویسنده نشریه44 هدفش این است که این خطررا متذکر شود و بگوید که "عدول کردن از شعارهای سیاسی اساسی حزب به خاطر ایجاد "اتفاق" از دست دادن استقلال و ابتکار عملیات و انتظار از سرمایه‌داری که در مبارزه پیشقدم شود عدم توجه کافی به وظائف اساسی کار توده‌ای بین قشرهای وسیع زحمتکشان و توجه زیادی به جلب موافقت "رهبران" سازمان‌های سرمایه‌داری، ما را به دنباله‌روی از نهضت‌های مقاومت و بالنتیجه پرولتاریا و به دنبال او سایر زحمتکشان را به دنباله‌روی از سرمایه‌داری می‌کشاند"

 

و در این جاست که نویسنده نشریه 44 رد رهبری بورژوازی ملی و لزوم رهبری پرولتاریا را به پیش می‌کشد.

- جنبه دیگر امر که تعیین مرحله انقلاب باشد در نظر وی نیست او دراین مورد عقیده صاحبان جزوه 28 مرداد را عینا نقل می‌کند و فقط به رد نتیجه‌گیری آنها مشعر به رهبری بورژوازی ملی می‌پردازد.

حالا فرض کنیم که این استنباط من صحیح نباشد و نویسنده نشریه 44 در مورد مرحله انقلاب ایران هم‌عقیده نویسندگان جزوه 28 مرداد و مانند آنها در اشتباه باشد. تا اینجا وجه مشترک آنهاست. ولی آیا در اثر این وجه مشترک باید وجه امتیاز نشریه 44 را ندیده گرفت آیا اختلاف در مورد رهبری انقلاب، اختلاف کوچکی است که می‌توان آن را نادیده انگاشت؟ آیا این مهم‌ترین مسئله نیست و اختلاف بر سر آن مهم‌ترین اختلاف نیست؟

بعضی از رفقا در اینجا نیز وجه امتیازی در نشریه 44 نمی‌بینند و استناد آنها به این جمله نشریه است:

 

"برای بعضی از رفقا این توهم پیش آمده که گویا چون ما هنوزدر مرحله اول انقلاب یعنی مرحله انقلاب ضد‌امپریالیستی هستیم رهبری جنبش ضد‌امپریالیستی باید به دست بورژوازی ملی باشد، و بعضی اشتباهات خود را می‌خواهند با این حکم توجیه کنند. این موضوع درست به نظر نمی‌رسد. در مرحله اول انقلاب ضد‌امپریالیستی، رهبری بورژوازی ملی جبری نیست و در صورت رشد آگاهی سیاسی و آمادگی تشکیلاتی پرولتاریا ممکن است رهبری از دست بورژوازی ملی خارج و به دست پرولتاریا بیفتد، و بطور کلی کوشش پرولتاریا هم در این راه است".

 

اینک خلاصه این نظریه را با خلاصه جزوه 28 مرداد مقایسه می کنیم.

جزوه 28 مرداد

1- در این مرحله به مناسبت ضعف نسبی پرولتاریا و عدم شرکت فعالانه دهقانان در نهضت انقلابی ضد‌امپریالیستی، رهبری نهضت در دست بورژوازی است.

نشریه 44

1- این توهم که رهبری جنبش ضد‌امپریالیستی باید به دست بورژوازی ملی باشد درست به نظر نمی‌رسد. این رهبری جبری نیست.

2- در صورت رشد آگاهی سیاسی و آمادگی تشکیلاتی پرولتاریا ممکن است رهبری از دست بورژوازی ملی خارج و به دست پرولتاریا بیفتد.

3- کوشش پرولتاریا باید در راه خارج کردن رهبری از دست بورژوازی ملی باشد.

جزوه 28 مرداد از این حکم که در این مرحله رهبری نهضت در دست بورژوازی است نتیجه گرفته می‌شود که پس مسئولیت شکست انقلاب بر عهده‌ی اوست.

در نشریه 44 از این حکم پرولتاریا باید برای به دست گرفتن رهبری کوشش کند، نتیجه گرفته می‌شود که روش گذشته ما نادرست بوده است و مبارزه‌ی ما باید متوجه این باشد که "نگذاریم رهبری جنبش ضد‌استعماری در دست ناپایدارترین قشر نیروهای ضد‌استعماری یعنی سرمایه‌داری ملی قرار گیرد. برعکس ما مبارزه می‌کنیم که سرمایه‌داری را از این مقام شامخ پائین آوریم". (ص 11 نشریه).

(رفیق) کیانوری در همان تاریخ که مقاله نشریه 44 را نوشته نامه‌ای به رفقای کمیته مرکزی مقیم مسکو در همین باب نگاشته که در بایگانی موجود است. (رفیق) کیانوری در آنجا می‌نویسد:

 

"به نظر من، اگر نظر من درست باشد، در نشریه خطای بزرگی مرتکب شده است که می‌تواند ضرر زیادی به نهضت وارد سازد. در صفحه 12 در بحث در باره‌ی مراحل انقلاب این طور ذکر شده که رهبری انقلاب در مرحله اول در دست بورژوازی است و به عنوان نمونه چند سطر پائین‌تر مثال انقلاب چین در سال 1924-1927 ذکر گردیده است. به نظر من این هر دو ادعا غلط است و در آن روحیه تسلیم طلبی و نفی نقش پرولتاریا در انقلاب ضد‌امپریالیستی نهفته است. اولا این حکم که در مرحله اول انقلاب کشورهای مستعمره، رهبری باید به دست بورژوازی باشد در کجا صریحا هست؟ در نشریاتی که اینجا در اختیار ماست من به این مسئله برنخوردم. شاید از نظر ما دور افتاده است. ثانیا عکس این مطلب در نشریات وجود دارد ..."

 

تصور می‌کنم که دیگر وجه امتیاز نشریه 44 از جزوه 28 مرداد روشن است. همین وجه امتیاز بود که توده حزبی دریافت و آنرا طلایه اصلاح خط‌مشی حزب انگاشت. به نظر من تشخیص توده حزبی بهترین ملاک اینست که آیا اختلافی بین ایندو بروشور وجود دارد یا نه ؟