۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

تجلیل از جانباختگانِ راه رهائی ایران، مبنای خونی و خویشاوندی ندارد

بورژواها بر خلاف چپروها و چپنماها، در امر برخورد به رهبران پرولتری بسیار دوراندیشانه و سیاستمدارانه رفتار می کنند. در حالی که چپروها و چپنماها همه دستآوردهای دوران بورژوازی را، از جمله آزادیهای دموکراتیک بورژوائی را، بدور می اندازند و می خواهند تاریخ را از صفر بنا نهند، بورژواها با ژستهای مردم فریب ظاهر می شوند و حتی بر دستآوردهای علمی افکار کمونیستی "صحه" می گذارند، از آنها تجلیل می کنند، آنها را محصول روابط سرمایه داری و "جامعه باز" جا می زنند و بعد، از رهبران پرولتاریا، همانگونه که لنین می گوید تندیسهای بزرگ می سازند، از آنها تجلیل می کنند، نام خیابانها را بر آنها می نهند، در کتب درسی مدارس از آنها یاد می کنند، ولی آموزش آنها را از مضمون انقلابی و طبقاتی تهی کرده و به خورد جوانان می دهند. مجسمه های آنها بر سر هر چهار راهی خودنمائی می کند، ولی از رشد همه جانبه افکار آنها و پی بردن مردم به حقیقت جلوگیری می شود. تندیسها هست، نامها بر تابلوها خودنمائی می کند، ولی جریان مغزشوئی مستمر و سازمانیافته چون نهرهای آب در کنار این تندیسها جاری است. در آلمان در هر گوشه ای، خیابانی بنام کارل مارکس و فریدریش انگلس، برتولد برشت و یا رزالوکزامبورگ، ببل و نظایر آنها وجود دارد. در فرانسه از کمون پاریس و روبسپیر سخن می رود. از آنها در تاریخ نام برده می شود، ولی همه نظریات آنها مورد جعل و تحریف قرار می گیرد. بورژوازی موذیانه عمل می کند. ظاهر را حفظ می کند، باطن را برهم می زند. آنها همه چیز را "بی ضرر" می کنند. آموزشهای انقلابی را از مضمون آن تهی می سازند. این یک روش کارآزموده و موثر بورژوازی است. تاریخ را در ظاهر حفظ و در باطن جعل می کند.
بعد از درگذشت استالین و یورش رویزیونیستها برای گشودن سیل اتهامات بی اساس بر وی، بخاطر نابود کردن سوسیالیسم، نوبت به دختر استالین رسید. وی را به آمریکا فرستادند تا در ذم پدر افسانه بسراید و از "خشونت" و "توحش" و "بی تفاوتی" استالین نسبت به فرزندانش و همسرش داد سخن بدهد. این گونه استدلالات خاله زنکی در میان عوام که دوراندیشی سیاسی نداشته و در محیط بسته زندگی کرده و با سنتهای خانوادگی فئودالی، مردسالارانه و سرمایه داری رشد کرده اند، پژواک مورد انتظار را می یافت. آنها می خواستند از استالین دیوی بسازند که مستبدانه انگیزه تسلط بر جهان را داشت و این هیتلر "بشردوست" و "مسئول" بود که جلوی زیاده طلبیهای وی را گرفت.
روزی نیست که در رسانه های گروهی غرب نوه انگلس و یا خویشاوندان مارکس و یا "دوستان" و "اقوام" لنین و استالین را به پشت دوربینها نیاورند و از آنها در رد تئوری مارکسیسم و یا مارکسیسم لنینیسم فتوا نگیرند. خویشاوندی خونی و اشتراک در کروموزومها به حربه ای در مبارزه ایدئولوژیک بدل می گردد. سلطنت طلبان از خویشاوندی خونی ادعای وارثت را استخراج می کنند و بورژواها با تکیه بر میراث خونی سلاحهای سنگین ایدئولوژیک می سازند.
توبه کردن در زیر شکنجه سابقه طولانی دارد و شاه یکی از بانیان استفاده از شکنجه برای این کار بود. در بعد از کودتای 28 مرداد، جوانان را دسته دسته تیرباران کرده و یا زیر شکنجه می کشتند و یا به اعتراف و تسلیم وامی داشتند. آنها باید مجله "عبرت" منتشر می کردند و توبه کتبی می نمودند تا به جوانان بعد از کودتا درس عبرت دهند که در راه آرمانهای انسانی پدرانشان گام نگذارند.
در بعد از انقلاب از این حربه نکوهیده، رژیم جمهوری اسلامی استفاده می کرد. فرزندان قهرمان مردم ایران را که در راه کسب آزادی و استقلال و برابری، در راه مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم و صهیونیسم جان داده بودند، آماج زشتترین دشنامها قرار داده و پاره ای مادران و پدران آنها را به پشت دوربینها می آوردند تا در انظار عمومی فرزندان خویش را عاق کرده، آنها را شماتت نموده و رفتار و روش شکنجه گران جمهوری اسلامی را مورد تائید قرار دهند. رژیم جمهوری اسلامی در بعد از انقلاب که با رشد مبارزه مردم و مقاومت آنها روبرو بود، با سبعیت به سرکوبگری متوسل شد و بیک جنگ روانی تمام عیار با دست همه جناحهای حاکمیت دست زد. دست اصلاح طلبان و سبزهای امروزی همان مقدار در خون جوانان وطن سرخ بود که دست رفسنجانی، خامنه ای و موسوی و کروبی و جنتی و مصباح یزدی و...
کارخانه تواب سازی با الهام از دوران شاهنشاهی و دستآوردهای ارتجاع امپریالیستی در عرصه جهانی با استفاده از این حربه به کار افتاد و تواب تولید کرد. توابی که ضعف خویش را با عبارت پردازی های چندش آور روشنفکرانه، قهرمانی و واقع بینی جلوه داد و به تقبیح قهرمانانی پرداخت که جان دادند و تسلیم نشدند. سرمشق آنها روشنفکرانی نظیر کورش لاشائی و فیروز فولادی بودند. این توابان بسیاری راهی فرنگ شدند تا زهر خویش را در میان پناهندگان سیاسی در خارج بریزند. خیمه و خرگاه بپا کردند و واقع بینی در خیانت را به بهای گران به حراج گذاردند.
شکست انقلاب روحیه ارتداد را در میان روشنفکران خرده بورژآ که نفهمیده به صف طبقه کارگر پیوسته بودند و منتظر نتایج زودرس برای کسب مقام صدرات و وزرات بودند گسترش داد. موج ارتداد و تواب شدن بدون شکنجه دامن برخی را چنان گرفته است که از "پذیرش کمونیسم" انتقاد کردند و به زیر دامن اشرف پهلوی و فرح دیبا خزیدند. مشتی از آنها بلندگوی انحصارات امپریالیستی شده و تئوری های کهنه شده پوزیتیوسم منطقی کارل پوپر و نظایر آنرا تبلیغ می کنند. دنیای باز آنها همان دنیای بسته اسارت و خفت انسانهاست.
بتدریج ما با موج جدیدی در میان خانوداه های شهدا روبروهستیم. گذشت زمان و سختیهای زندگی و ضعف سیاسی و ایدئولوژیک آنها را به نتایجی رسانده است که برای جامعه ما مضر است. آنها زبان به انتقاد از مبارزه شوهران، همسران، پدران، مادران و فرزندان و... خود گشوده اند. آنها خانه نشینی و غیر سیاسی یودن و شدن را برای آسایش زندگی بی درد و سر تبلیغ می کنند.
برخی با صراحت و برخی در لفافه کلام سختی های و ناملایمات قابل فهم کنونی زندگی خویش را به گردن خویشاوندان درجه یک خود می گذارند و از همین نگاه نیز به مسایل کنونی جهان می نگردند. ارتجاع جهانی و امپریالیستها و صهیونیستا نیز که شاخکهای تیز دارند و توسط "حسگرهای" آموزش دیده خویش از این گرایشات با خبرند برای این عده منبر و محرابی و خیمه و خرگاهی علم می کنند تا در پشت رسانه های گروهی امپریالیستی به نفی آرمانهای جانباختگان بپردازند. غافل ازاینکه فرزندان راه آزادی طبقه کارگر ایران و آزادی و استقلال ایران تنها در راه آرمان های انسانی خویش آگاهانه جان دادند و دیگران را لو نداده خانواده های دیگری را متلاش نکردند و تواب نشدند تا به هر قیمت زنده بمانند و "گرمای خانواده" را افزایش دهند.
این فرزندان قهرمان خلق ایران متعلق به جنبش انقلابی ایران، متعلق به مردم ایران هستند و نه به یک خانواده معین. سوء استفاده از نام شهیدان برای مقاصد و نیات شومی که در نفی آرمانهای انسانی آنها بوده است، تنها زشت و بی شرمانه نیست، حاکی از فقدان وجدان سیاسی است.
سازمان مجاهدین خلق که یک سازمان انقلابی بود، به یک سازمان ضد انقلابی بدل شده است، ولی هنوز از نام رهبران بزرگ ضد امپریالیست و ضد صهیونیست این سازمان نظیر بدیع زادگان، حنیف نژاد و سعید محسن سوء استفاده می کند تا همدستی و همکاریش را با امپریالیستها، صهیونیستها و عربستان سعودی توجیه کند. وی به خیل عظیم شهدای این سازمان تکیه می کند که بحث در این زمینه و نقش رهبری سازمان مجاهدین خلق در این ماجراجوئیها خود بحث دیگری است، ولی این شهدا جانشان را برای تجاوز به ایران و حمایت از تحریمهای امپریالیستی و یا تبدیل ایران به مستعمره آمریکا و اسرائیل از دست ندادند، بلکه بر عکس برای آزادی و سربلندی ایران جان دادند. طبیعتا خانواده های این شهدا محق نیستند از خون فرزندان خود سرمایه ای برای مصالحه با ارتجاع بسازند. این عمل ادامه سیاستهائی نیست که این جوانان جانشان را بر سر آن گذارند، تجلیل از این جوانان نیست، الهام از این شهدا نیست، بلکه مخدوش کردن و لکه دار کردن نام آنهاست. الهام از شهیدان به مفهوم تجلیل از آرمانهای انسانی آنهاست، تجلیل از روحیه فداکاری آنها برای جمع است، تجلیل از جسارت آنهاست، تجلیل از خارشمردن منافع فردی در مقابل مصالح جمعی است. این شهدا متعلق به یک حزب و سازمان نیستند، متعلق به همه خلق ایران هستند و از حیثیت و آبروی آنها همه مردم ایران باید دفاع کنند و مانع شوند که نامشان مورد سوء استفاده قرار گیرد.
اخیرا کارزاری بنام تریبونال علیه منافع مردم ایران تشکیل شده است. این تریبونال در متن سیاست عمومی امپریالیستها و صهیونیستها برای ایجاد افکار عمومی برای تجاوز به ایران و تحریم و تنبیه مردم ایران شکل گرفته است. نظایر این جلسات در چارچوب محدود و یا بزرگتر بنام نامی حمایت از "حقوق بشر" در ایران، حتی تا آفریقای جنوبی هم کشیده شده است. (اتحاد برای ایران)"یونایتد فور ایرانUnited4iran" سازمانی از آسمان نازل شده در جریان جنبش 22 خرداد سال 1388، برای این منظور در آفریقای جنوبی اتوبوس کرایه می کند و به تبلیغ می پردازد و در اروپا مشاور رضا پهلوی است. در این تبلیغات آنچه به چشم می خورد امتناع کردن شرکت کنندگان از انتقاد از امپریالیسم و صهیونیسم است. کسانی حق شرکت در این تریبونال را دارند که از مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم، از محکوم کردن تهدیدات برای حمله به ایران و تحریمهای جنایتکارانه طفره روند. سابق بر این، جلساتی فرهنگی تشکیل می شد و شرط شرکت در این نشستها وارد نشدن به سیاست بود!!؟؟ حال خانواده شهدا می توانند بر ضد آرمانهای شهدا در نشستها حضور یابند و به همان سبک توابان از جانب خویشاوندان خویش که آنها را ملک شخصی خویش تصور می کنند، در آرایش امپریالیستها و جنایتکاران ضد بشر بکوشند و خودشان را پشت سنگر جنایات جمهوری اسلامی پنهان کنند. آنها در مقابل انتقادات نیروهای انقلابی فورا به کشتار وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی در دهه 60 متوسل می شوند و مدعی اند که موضوع این نشست و برنامه آن، رسیدگی به این کشتار است و باید تکیه را بر افشاء رژیم جمهوری اسلامی قرار داد. البته هر فرد عادی سیاسی می فهمد که این تئوری بازگذاردن در عقب برای سجده در مقابل امپریالیستها و دریافت کمک مالی و پوشش تبلیغاتی از وزارت خارجه هلند و یا مصوبات مالی کنگره آمریکا به ایرانیان است. سیاست امپریالیستها و صهیونیستها در خدمت افشاء رژیم جمهوری اسلامی و جهانگیر کردن آن برای نیاتی است که در پیش دارند و نه برای تحقق حقوق بشر در ایران. ولی این، سیاست نیروهای انقلابی نمی تواند باشد. زیرا نیروهای انقلابی ایران نه تنها خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بدست مردم ایران هستند، بلکه خواهان استقرار حکومتی درایران می باشند که اولا جمهوری باشد و  ثانیا برای استقلال و آزادی دموکراسی و برابری و... در ایران مبارزه کند و این خواستهائی نیست که امپریالیستها و صهیونیستها با آن موافق باشند. برخی ایرانی های خودفروخته آگاهانه در جهتی کار می کنند که دامنه تبلیغات این کارزار را در خدمت امپریالیستها و صهیونیستها کاهش دهند. برخی از این سخنگویان را با نیت طلب مغفرت از اعمال شهدا، به آنجا آورده اند تا در خدمت منافع آنها گام زنند. مضحک وضع پاره ای از توابان جدید است که وقتی امکان سخنوری پیدا می کنند از پرداختن به امپریالیسم و صهیونیسم و آرمانهای انسانهائی که جان دادند پرهیز می کنند، تا به گوشه قبای اداره کنندگان و مبتکران مستور این کارزار برنخورد. همه آن کسانی که در بساط امپریالیستها و صهیونیستها بساط خود را پهن کرده اند و مزورانه از خط کشی روشن با دشمنان مردم ایران خودداری می کنند، همه کسانی که موافق تحریم و تجاوزند و در این بساط شرکت می کنند تا زمینه توجیه این تجاوز و تحریم به ایران فراهم شود، ایرانیهای خودفروخته ای بیش نیستند، حتی اگر شکنجه شده و صدها سال در زندان بوده  باشند. ملاکهای علمی برای تعیین ماهیت انقلابی افراد نه مقدار شکنجه، نه سرکوب و نه زندان و اعدام است. باید بر اساس آرمان این جانباختگان داوری پیشه کرد. هنوز هم دیر نشده است. کسانی که دیر به ماهیت این دسیسه و شگرد امپریالیستی پی برده اند، می توانند هرگونه تجاوز و تحریم امپریالیستها و صهیونیستها را به ایران محکوم کنند و از آرمانهای جانباختگان انقلاب ایران به حمایت برخیزند. در غیر این صورت می دانند که چه می گویند و چه می خواهند. آنوقت آنها در پی افزایش حقوق در نزد امپریالیستها هستند و "شرط موفقیت" این کارزار را در نزد افکار عمومی مبنای تعیین افزایش حقوق خود قرار داده اند.
کسانی که یک ذره صمیمیت مبارزاتی داشته باشند از تریبونهای این کارزار نه تنها برای افشاء رژیم جمهوری اسلامی استفاده می کنند، بلکه امپریالیستها و صهیونیستها را که بر سر مردم ایران بمب شیمیائی افکندند و زیر بغل صدام حسین را گرفتند تا به ایران حمله کند و امروز نیز در پی تجزیه ایران هستند، افشاء می کنند. خواهید دید که اگر چنین کنند دستهای پشت پرده جلوی دهان آنها را خواهد گرفت. و اگر چنین نکنند با آن دستهای پشت پرده همدستی می کنند و می دانند که چکار می کنند.
خوشبختانه مرزهای انقلاب و ضد انقلاب در ایران از هم تفکیک می شود. میدان فعالیت دو دوزه بازی و انقلابی نمائی کاذب با شعارهای دهان پر کن، تنگ می گردد، همه دشمنان با نقاب ایران که همدست امپریالیسم وصهیونیسم جهانی هستند، دستانشان رو می شود. خانواده شهدا باید حتی اگر به احترام آرمانهای جانباختگان خود نیز شده، مانع شوند که آلت دست این عمال بیگانه قرار گیرند. با الهام از مبارزه جان باختگان در راه آزادی و استقلال ایران مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم تلفیق کنیم. این آن راهی است که جانباختگان به ما نشان می دهند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره  151 مهرماه 1391،  اکتبر سال 2012،  ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت.          www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                         toufan@toufan.org

۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

آگاهی وهشداربه هم میهنان وتمامی آزادگان جهان




 
 
در سه دهه ی گذ شته تحولاتی در جهان به وقوع پیوسته است که اند یشمندان از آن به عنوان یک کاسه گی جهانی یا دوران گلوبالیزاسیون نام می برند. این تغییرات جهانشمول نه تنها به فروپاشی نظام پس از جنگ جهانی دوم به سرکردگی امپریالیزم
آمریکا پایان داد، بل خودِ آمریکا را نیز به تدریج از قدرقدرتی انداخت و هژمونی آنرا در عرصه‌ی جهانی ساقط کرد. به‌عبارت دیگر، دنیائی که به دوران آمریکا معروف بوداز درون متلاشی شد، و در مرحله‌ای بالاتر از نظام سرمایه داری، از اواخر دهه ی1970 شروع به رشد کرد. اما آمریکای زخم خورده و دوران باخته، به‌ویژه پس ازفروپاشی شوروی (که یکی ازاثرات فروپاشی‌اش نیز جهانی شدن می‌باشد)، عرصه‌ی دورانانتقال را خالی دیده و در خیال خویش در صدد تصاحب جایگاهی هژمونیک در قرن بیست ویکم بر آمد. غافل از این که نه عقربه‌ی زمان هیچ‌گاه به عقب بر می گردد و نه اینساختار عینی و دوران جهانشمول به قهقرا می‌گراید. در این فرایند حساس تنها دو راهبرای آمریکا باقی مانده بود: تسلیم به عینیت روزافزون جهان موجود و یا تلاشمذبوحانه برای بازگشت به گذشته. در این رابطه خوب است که به اشغال عراق وافغانستانو شکست مفتضحانه آمریکا در هر دو جبهه بنگریم تا بتوانیم به دلیل عینی دوران افولآمریکا پی ببریم. این شکست ها تنها شکست جنگی نیست؛ شکست آمریکا شکستی دورانی استکه با این گونه عملیات جنایتکارانه حل نخواهد شد


از سوی دیگر نبود هژمونی آمریکا در جهان، به ویژه در منطقه خاورمیانه، وفشارهای روزافزون مردم جهان بر اسرائیل در رابطه با توقف شهرک ‌سازیدر مناطق اشغالی وحل مناقشه با مردم فلسطین، اسرائیل را برآن داشته که کماکان به‌دنبال
دستاویزی ماهرانه برای شانه خالی کردن از برقرای صلحی پایدار، که بر اساس مصوبه‌ی242 سازمان ملل متحد در ویژگی بازگشت به مرزهای پیش از جنگ 1967 با سرزمین‌هایفلسطینی می باشد، بگردد
در حالی که بلندپایه ترین مقامات نظامی و سیاسی آمریکا و اسرائیل از بی پایهبودن ادعاهای دولت نژاد پرست و فاشیستی اسرائیل کاملأ با خبرند، با این‌همه به
اقتضای سیاست روز هر روز بیش از پیش بر طبل جنگ نواخته می‌شود و هم‌چنان بازارهیاهو و جو سازی برای حمله پیش‌گیرانه به ایران در بلندگوهای غرب داغ است.


با توجه به آنچه که در بالا گفته شد ما امضا کنندگان این نامه سرگشاده اعلام می‌کنیم
1- ما با ساخت و انباشت و بازساخت هرگونه جنگ افراز کشتار جمعی و به‌ویژه از نوع اتمی آن به شدت مخالفیم و بر خلع سلاح کامل جهانی پای می‌فشریم و باورمندیم که که وجود این گونه سلاح‌های خونبار نه تنها صلح
پایدار را برای مردم جهان به ارمغان نمی آورد، بلکه هستی بشریت را نیز در خطر
نابودی قرار خواهد داد .

2- ما این ادعا که " ایران اتمی
تهدیدی برای اسرائیل و منطقه و آمریکا است " را یک شعار فرصت طلبانه سیاسی، فریب‌کارانه و دروغ و یک دغلبازی آشکار که خرد جمعی انسان‌ها را ناچیز می‌شمرد می‌دانیم و اعلام می‌کنیم کاملأ با جنگ مخالفیم و آن را مایه بر باد رفتن هستی
صدها هزار ایرانی و نابودی
زیرساختارهای اقتصادی ایران می‌انگاریم. بنابراین، آشکارا اعلام می‌کنیم که با هرگونه تجاوز و حمله به ایران مخالفیم و متجاوزان را جنایتکاران علیه بشریت دانسته و شایسته‌ی پیگرد بین‌المللی و محاکمه در دادگاه‌هائی نظیر
دادگاه نورنبرگ می‌شماریم. تجاوز و حمله به ایران را درهر پوشش وهر دلیل و بهانه محکوم می‌کنیم.

3- ما کشورهائی را که به دلائل خاص مخالف یک ایران آزاد، مستقل و نیرومند هستند و به بهانه واهی اتمی شدن سرزمین مادری ما ، با برنامه‌ریزی حملات نظامی وسایراقدامات غیرانسانی دیگر، در خیال تجزیه‌ی مملکت ما روزشماری می‌کنند به شدت
محکوم می‌کنیم.

4 - ما رژیم مستبد و ضد مردمی حاکم بر ایران را محکوم می‌کنیم واقدامات ابلهانه و شعارهای بی‌مایه و توخالی و تحریک کننده این حاکمیت ارتجاعی رادر راستای خواست دشمنان ایران ارزیابی می‌کنیم و بر این باوریم که کردارها و
گفتارهای رهبران رژیم اسلامی به روشنی در راستای منافع دشمنان ایران است.

5- ما تمامی تحریم‌های اقتصادی و تهدیدهای نظامی را به سودسرکوب‌گران حاکم بر ایران می‌دانیم و بر این باوریم که نخستین قربانی این تحریم‌هاتنها زحمت‌کشان وتهی‌دستان میلیونی میهنمان می‌باشند که خود هم‌اینک بارسنگین ناداری را بیش از پیش بر گرده خود احساس می‌کنند. اگرنه ویژه‌خواران و دزدانچیره بر ثروت و اموال ملت ایران نه تنها آسیبی از این تحریم‌ها نخواهند دید، بل
این چپاولگران که جنگ را از الطاف خفیه و طولانی شدن عمر رژیم جنایتکار اسلامی بهحساب می‌آورند، بی‌گمان به‌غارت و چپاول خود خواهند افزود
.

6- ما به مردم صلح‌دوست جهان
اعلام می‌کنیم که هرگونه حمله نظامی به ایران، به طولانی‌ترشدن عمرحکومت ننگین جهل وجنون و خرافات ولایت فقیه و تحکیم سلطه آن برمردم ستم‌کشیده‌ی ما، و در نتیجه به‌عدم ثبات منطقه کمک خواهد کرد، عدم دخالت کشورهای دیگر، به ملت ما مجال می‌دهد که با سازمان‌یافتگی لازم، به سرنگونی حکومت اسلامی واستقرار یک نظام دمکراتیک وقانونمند اقدام کنند، واز جانشینی رژیم فعلی با دولتهای دست نشانده اجانب جلوبگیرند
.

هدف ملت ما بنیان
نهادن نظامی است که براساس احترام به حقوق وشخصیت انسانی و شرکت آحاد مردم ایراندر سرنوشت خود وهم‌چنین رابطه‌ی مودت‌آمیز، با احترام متقابل به همه‌ی کشورهای جهان، شکل یافته باشد. در ایران به گواهی تاریخ دویست سال گذشته حمله به حریم کشورهای هم‌جوار هیچ‌گونه سابقه‌ای نداشته است. جنگ‌های ایران بیش‌تر دفاع از میهن بوده است تا حمله. ما بار دیگر، از همه‌ی آزادگان جهان و نهادهای دمکراتیک می‌خواهیم که به احترام حرمت و ارزش جان انسان‌ها و میثاق‌های حقوق بشری با همه‌ی توانشان در
پیش‌گیری از فاجعه جنگ علیه ایران با مردم ما هم‌صدا شوند.

7 - ما همه‌ی کسانی را که با نام ایرانی یا غیر ایرانی دشمنان را به تجاوز به کشورمان دعوت و یا تشویق می‌کنند، جاده صاف کن کشتار سنگین ایرانیان و ویرانی جبران ناکردنی ایران می‌دانیم و آنان را خائن به ملت ایران و میهنمان اعلام می‌کنیم.
ما هم‌چنین نیروها و گروهائی را که به ایران حمله و یا قدرت‌های جهانی را به این کار دعوت کنند، با هر شناسنامه‌ای که دارا باشند دشمنان ملت ایران می‌دانیم.

8 - ما به اعضای سازمان ملل متحد هشدار می‌دهیم که تهدیدات حمله به ایران خلاف قوانین بین‌المللی است و آنان را مسئول تمام اتفاقات و وقایعی می‌دانیم که از غفلت و طفره رفتن از مسئولیت خطیر عضویت آنان در این سازمان سرچشمه می‌گیرد. در این
میانه یک عضو سازمان ملل، عضو دیگر آن سازمان را به جنگ و ویرانی تهدید کرده است،اما هنوز هیچ کشوری از این جنگ‌طلبی بی‌آزرم که نمونه‌های آن را تنها در قرون وسطای‌توان یافت، شکوه نمی‌کند. ما مواضع سیاستمداران دولت‌های پشتیبان
اسرائیل را مبنی بر این که اسرائیل از حق «حمله پیش‌گیرانه» برخوردار است، راشدیدأ محکوم می‌کنیم، زیرا مواضعی جنگ‌افروزانه است. ما هم‌چنین برخورد دوگانه‌ی دبیرکل سازمان ملل را، که آن جمله‌های ادا شده از سوی حاکمان بر ایران را
نفرت‌انگیز می‌خواند و آن‌ها را محکوم می‌کند، اما در برابر این‌همه تهدیدات بسیارخطرناک و تبه‌کاری آشکار علیه تمامیت ارضی ایران به سکوت بسنده می‌کند، محکوم می کنیم.
نعمت آزرم ،سیروس بینا ،یونس پارسابناب ،محمد جعفری ،فضل اله روحانی ،حمید زنگنه ،منوچهر صالحی ،نورالدین غروی -محمد یوسف زاده

حمید روشن ، محمد حسیبی ، پرتو نوری اعلا ، محمد برقعی ، سرژ آراکلی ، سعید سلطانپور
رسانه ها وسایتها - رادیو آزادگان ، سایت چه بایدکرد
، سایت راه حل
پرسشهای
خودرا میتوانید درآدرس زیرمطرح نمائید
نظری بر جنبش کارگری- اعتراضی در شرایط تعمیق بحران سرمایه داری

امروزه افکار عمومی بشری و کلیه اخبار و گزارشات رسانه های جمعی روی دو مسئله، روی دو معضل جدی، که آینده و بود و نبود نظام سرمایه داری را رقم خواهند زد، تمرکز یافته است: اولی- بحران ساختاری رو به تعمیق نظام سرمایه داری- امپریالیستی جهانی؛ دومی و به تبع آن، جنگها، تهاجمات و تجاوزات یکی بعد از دیگری امپریالیسم جهانی در شکل و هیبت تروریستی به خلقها و کشورهای مختلف جهان.
این، یک امر قانونمند و طبیعی است که بحران مالی- اقتصادی سرمایه داری نمی توانست و نمی تواند فقط در همین عرصه محدود بماند و عرصه های دیگر نظام را فرانگیرد. ساختار مالی- اقتصادی اروپا و آمریکا در گرداب رکود عمیقی گرفتار آمده است. طبق آخرین اخبار و گزارشهای آماری یورواستات، از ماه آوریل تا ژوئن سال جاری، رشد اقتصادی ۱۷ کشور ناحیه پولی یورو و بطورکلی، همه ۲۷ کشور عضو شورای اروپا به کمتر از ۲/ ۰ درصد سقوط کرده است. اقتصاد آمریکا نیز که بادعای بانک جهانی، بعبارت دیگر، انبار پول سارقان بین المللی، بزرگترین اقتصاد جهان شمرده می شود، میزان رشد تقریبا مشابهی را نشان می دهد. برآوردهای مقدماتی از ادامه سیر نزولی رشد اقتصادی پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری جهان در ماهها و سالهای آتی خبر می دهد. میزان بدهی خارجی آمریکا از ۱۵ تریلیون دلار و آلمان از ۲ و نیم تریلیون دلار فراتر رفته، اقتصاد فرانسه در طول ۹ ماه گذشته، حتی کمترین میزان رشد را نشان نمی دهد. همه اینها پیامدهای بسیار مخربی برای جامعه، نه تنها در حوزه کشورهای امپریالیستی، بلکه، در سراسر جهان به ارمغان آورده است. بیکاری و فقر عمومی فراگیر شده و دائما رو به فزونی می رود. در آمریکا تنها در اثر کسری تراز بارزگانی این کشور با چین، ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار فرصت شغلی از بین رفته است. شاخص بیکاری در آلمان، بزرگترین اقتصاد اروپا و ایالات متحده آمریکا از مرز ۱۲ درصد گذشته است. رشد دم افزون بیکاری در دیگر کشورهای سرمایه داری پیشرفته، مثل انگلستان، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا از این هم وخیم تر است. بیکاری در کشورهای کمتر توسعه یافته اروپائی مثل یونان، پرتقال، ایرلند و حتی ایتالیا که همگی در آستانه ورشکستگی کامل قرار گرفته اند، با چشم پوشی بر عدم انطباق آمارهای رسمی با واقعیتهای موجود، بالای ۲۵ درصد را نشان می دهد. بیش از نیمی از جوانان این کشورها جویای کارند. بیکاری در بخش شرقی اروپا، جنبه عمومی دارد و بدون احتساب مشاغل کاذبی مانند دستفروشی و فروشندگان دوره گرد، به بالاتر از ۶۰ درصد می رسد. به همین سبب هم، هیچ ارگانی خود را ملزم به ارائه آمار حتی ساختگی نمی داند. افزایش بیکاری، هیچ مفهوم دیگری جز افزایش فقر و کاهش مصرف کننده و تعمیق بحران ندارد.
در چنین شرایطی، که مدیران و گردانندگان نظام در چنگال بحرانهای شدید سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اخلاقی گرفتار آمده اند، برغم اجلاسها، دیدارها و گفتگوهای مستمر، قادر به تدوین هیچ برنامه راهبردی نیستند. دروغ، کلاشی، کلاهبرداری های لومپنانه و زورگیری به سیاست رسمی دولتها و مدیریت نظام مبدل شده است. آنها با پیروی از تز کودنانه «امروز را به فردا برسانیم تا ببینیم چه می شود»، ندانم کاری و ناتوانی خود و نظام را بنمایش می گذارند. اندوخته های ملی کشورها در خزانه های دولتی را دو دستی به بانکها و انبارهای پول سرمایه داران تقدیم کردند؛ هزاران موسسه و مرکز کار و تولید را به تعطیلی کشاندند و صدها هزار شاغلین آنها را به صفوف اردوی عظیم بیکاران روانه ساختند؛ به بهانه افزایش سن بازنشستگی، حقوق و مستمری بازنشستگان را به نفع بانکها مصادره کردند؛ حقوق و دستمزد شاغلان را تا حد ممکن پائین آوردند؛ تحت عنوان «ریاضت اقتصادی» دستاوردهای مبارزه و پیکار تاریخی کارگران و زحمتکشان در عرصه خدماتی اجتماعی و دیگر عرصه های زندگی را یکی بعد از دیگری پس گرفتند. هزینه تحصیل در مدارس و دانشگاهها را دو تا سه برابر افزیش دادند، تا ورشکستگی نظام بانکی جلوگیری کنند... با این وجود، چون چاره کار نیافتند و گرهی از انبوه معضلات و مشکلات اجتماعی باز نشد، سیاست کهنه جنگ و تجاوز علیه دیگر کشورها را بمنظور فعال سازی بازار اسلحه و یغمای ثروتهای ملی آنها در پیش گرفتند، اما راه خروج از بحران همچنان بسته ماند و سیر سعودی رکود و تنزل اقتصادی ماههای اخیر نشان می دهند، که نظام سرمایه داری جهانی هر چه بیشتر در باتلاق فرو می رود و موجب تشدید فقر، محرومیت و تباهی در جامعه و افزایش شدید فساد، رشوه خواری و خودسری در میان سران نظام گردیده است.
بدین ترتیب، پوسیدگی و کراهت نظام سرمایه داری بیش از پیش آشکار شده و گورکنان آن وارد میدان کارزار نهائی شده اند. دیگر کمتر کسی تردید می کند که هر دقیقه ادامه حیات سرمایه داری به بهای خون هزار- هزار انسان، به بهای استثمار و بردگی هر چه بربرمنشانه تر انسان تمام می شود.
هم از این رو، کارگران و زحمتکشان همه عرصه های فکری و دستی، این تولیدگران تمام نعمات و نیازهای مادی، فکری و معنوی انسان با شناخت و درک واقعیت های ناهنجاری که نظام سرمایه داری بر جهان تحمیل کرده است، امروز دیگر به نبردی پایانی، به رزمی سرنوشت ساز با نظم موجود برخاسته اند. آنها بموازات مبارزه علیه جنگها و تجاوزات امپریالیستی- استعماری و دفاع از صلح و امنیت جهانی، برای احقاق حقوق انسانی خویش و برای تأمین آینده مطمئن خود و نسلهای آینده بشری، به اعتصابات و اعتراضات گسترده دست زده اند. هم اکنون تقریبا تمام کشورهای جهان، اعتراضات و اعتصابات میلیونها انسان کار و زحمت را شاهد است. امواج عظیم اعتراضات و اعتصابات توده ای، درست بنیان و شالوده فرسوده نظام حاکم را هدف گرفته است. بر شماری حتی فهرست وار همه اعتراضات، اعتصابات کارگری، گروههای صنفی و سندیکایی گرچه خارج از حد ظرفیت این نوشتار است، ولی ذکر شماری از آنها، تصویر زنده و ملموسی از مبارزات توده های عظیم کار و زحمت را در مبارزه علیه نظام سرمایه داری بنمایش خواهد گذاشت.
طی همین ۹ ماه گذشته سال جاری میلادی جهان شاهد اعتصابات و اعتراضات گسترده کارکنان و شاغلان بخشهای مختلف تولیدی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی بوده است. از میان آنها، می توان به تجمعات اعتراضی و اعتصابات در پالایشگاه نفت آبادان، پتروشیمی، ساختمانی، دانشگاهها و موسسات آموزشی و به فقدان امنیت شغلی، تعویق در پرداخت دستمزدها، افزایش قیمت مسکن و هزینه سبد غذائی خانوارهای کارگری، در مخالفت با دستگیری فعلان سیاسی، کارگری، دانشجوئی و زنان در ایران؛ فعالان ضدسرمایه داری در فرانکفورت؛ کارکنان فرودگاهها و بخش هواپیمائی در بسیاری از کشورها از جمله در فرانکفورت آلمان؛ اجتماع فعالان ضدسرمایه داری موسوم به «اشغال فرانکفورت» در نزدیکی ساختمان بانک مرکزی اروپا و جنبش ۹۹ درصدیهای مشهور به «اشغال وال استریت» در آمریکا؛ اعتصاب و تظاهرات دانشجویان کانادا؛ اعتصاب پزشکان و شاغلان بهداشت و تندرستی و کارکنان راه آهن پرتقال؛ اعتصاب آتش نشانان، رفتگران مترو و رانندگان اتوبوس در لندن در هنگام مسابقات المپیک لندن؛ اعتصاب ۱۱ هزار معلم در استرالیا؛ اعتصاب گسترده کارکنان بخش خدمات عام المنفعه در آمریکا با شرکت ۱۸۰ هزار نفر؛ اعتراض تقریبا همه روزه مردم کره جنوبی علیه دولت سرمایه داری و انعقاد قراردادهای اسارت بار آن با آمریکا؛ اعتراض میلیونها فقیر علیه مشتی میلیاردر در هنگ کنگ؛ اعتصاب بیش از ۵ هزار نفر از معلمان در اردن؛ اعتصاب ۲۵۰۰ نفر از کارکنان متروی بوئنس آیرس، پایتخت آرژانتین؛ تظاهرات کارگران و کارکنان معادن شیلی؛ تظاهرات، اعتصابات و اعتراضات تقریبا همه روزه اقشار مختلف مردم یونان، ایتالیا، اسپانیا، از جمله، شرکت یک و نیم میلیون نفر از مردم اسپانیا در ۸۰ شهر این کشور در اعتراضات علیه سیاست «ریاضت اقتصادی» دولت؛ ادامه اعتصاب معدن کاران اسپانیا و بستن همه راهها به شمال کشور و همچنین، اعتراض کارکنان راه آهن اسپانیا به خصوصی سازی راه آهن که در صورت اجرای آن، ۱۰۰ هزار نفر از کارکنان آن از کار بیکار خواهند شد؛ اعتصاب معدن کاران آفریقای جنوبی که در اثر دخالت خشن پلیس، ۳۴ تن از آنان کشته و بیش از ۸۰ نفر زخمی شدند.
اگر چه همین موارد ذکر شده تمام ابعاد خیزشهای انقلابی علیه نظام سرمایه داری نشان نمی دهد، ولی گواه انکار ناپذیر وخامت هر چه بیشتر اوضاع مالی- اقتصادی نظام سرمایه داری در مقیاس جهانی و نشاندهنده عزم راسخ توده های کار و زحمت برای بزیر کشیدن آن است. این اوضاع و احوال شکی نیست که از یک سو، تشدید تنشها و تشنجات، تلاطمات و مناقشات سیاسی و تشتت فکری در بین مبارزان را در پی خواهد داشت و از دیگر سوی، دولتها را به تنگ تر کردن فضای پلیسی- امنیتی جامعه و تشدید سرکوب مبارزان وادار خواهد ساخت، ولی این هم از هم اکنون روشن است که کارگران و زحمتکشان متشکل در حزب طبقه کارگر، با مبارزه و پیکار آگاهانه، از میدان این رزم سرنوشت ساز پیروز بیرون خواهند آمد، زنجیرهای استثمار و بردگی را از دست و پای خود خواهند گسست و دفتر عمر سرمایه داری را برای همیشه خواهند بست.
نقل از توفان الکترونیکی شماره74  نشریه الکترونیکی حزب کارایران شهریورماه  1391
www.toufan.org