۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

مصاحبه رادیو ندا، با دکتر ناصر زرافشان در مورد مسئله جنگPDFچاپنامه الکترونیک
سوال: آقای زرافشان، زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد، ما هر روز شاهد کوبیده شدن طبل جنگ و فلاکت بیشتر برای مردم ایران هستیم، بعنوان اولین پرسش:
بنظر شما هدف آمریکا ازپس این تهدیدها و تحریمها بر علیه ایران چیست؟
جواب: خب ، مطلب روشن است، اما پیش از پرداختن به موضوع، من در اینجا، منظورم، ایران و ملت ایران است و کاری به کار رژیم سیاسی حاکم ندارم، بر اساس آنچه در این میان بر سر مردم ایران میاید، زیر بنای اقتصادی و ثروتهای این مردم و آینده آنها، بر این اساس این مسائل مطرح میکنم و کاری بکار رژیم سیاسی حاکم ندارم، سرزمینی وجود داردبا هزاران سال تاریخ و مردمی که با تاریخ هزاران ساله متمادی زندگی کرده اند، سنگها خورده و سنگرها شکسته اند و نظامی وجود دارد که سی سال است بر ایران حاکم است، روزگاری آمده، حاکم شده و روزگاری هم خواهد رفت، بنابراین اگر کسانی که نتوانند، این دو را ازیکدیگر تشخیص دهند و نتوانند بفهمند در صورت بروز چنین جنگی، چه بر سر ایران، چه بر سر مردم ایران و زیر بنای اقتصادی و اجتماعی این کشور می آید، صلاحیت اظهار نظر در این باره را ندارد، اما اگر میدانند، و می فهمند که این جنگ برای ایران، برای مردم ایران، یعنی چه، از این هم آگاهند، اما بروی خودشان نمیاورند، مردم فروشند، خیانتکارانی هستند که برای دستمالی قیصریه ای را به آتش میکشند، سیاست قدرتهای امپریالیستی به ویرانی کشیدن کشورهای نفتی است، بخصوص تاکید می کنم کشورهای نفتی که ثروتی دارند و این ثروت شدیدا مورد نیاز قدرت های امپریالیستی است، سیاست این قدرتها به ویراتی کشیدن کشورهای نفتی است، تا هنگامی که چنین جنگهائی به پایان برسد، هم تا چند دهه جامعه ویران شده ناگذیر باشد برای ابتدائی ترین نیازهای خودش را، که درون این کشورها تماما منابع طبیعی است و در مورد کشورهای نفتی همین نفت و درآمد حاصله از آن را، از روی اجبار، ناگذیر باشد، در معرض غارت همین قدرت های امپریالیستی قرار دهد.
بنابراین من به موضوع از این دریچه نگاه میکنم که چنین جنگی برای ایران، برای سرزمین و مردم ایران، که امپریالیست ها، در آستین دارند، چنین اهدافی را دنبال می کنند، تاکید می کنم روی قدرت های امپریالیستی، اگر فرصتی بود با هر کسی که در این زمینه حرفی داشته باشد، بحث خواهم کرد.
اما قدرت های امپریالیستی هم با تغییر و بردن حسن و حسین این کشورها که ثروت نفتی دارند، کاری ندارند، به عراق نگاه کنید، عراق را له کرده اند، نه آب، نه برق، نه ارتباطات، نه خدمات شهری، نه پالایشگاه، نه نیروگاه، نه خط انتقال نیرو، نه هیچی در عراق نیست، کسانی رفته اند، ما اینجا تنگ گوشمان است و در جریان آن هستیم و میدانیم که تا ۵۰ سال دیگر عراق مجبور است آن ته مانده ای که از درآمد نفتی خود، بعد از خوردن ها و بردن ها میماند، بدهد، برای اینکه برگردد به وضعیت ده سال پیش، این است قضیه، تحول اجتماعی، اینرا امروز هر بچه ای میداند، من نمیدانم؟
این تبلیغات بچه گانه که آمریکائی ها و پادو های ایرانیشان میکنند را از کجا میگیرند، فکر میکنند با چه کسانی طرفند درون ایران، تحول اجتماعی اصلی در اینجاست، هر پدیده ای تحول اصلی و درستش تحت تاثیر نیروهائی است که از درونش میجوشد و حرکت می کند، در هر جامعه ای تحول باید بدست مردم همان جامعه ودر سایه رشد و پیشرفت آن جامعه و نیروهای آن جامعه تحقق پیدا کند و از بیرون و با ویران کردن آن جامعه هیچ چیز ساخته نمیشود، بخصوص در مورد تحول اجتماعی.
جنگ ویرانی با خود میاورد و ویرانی، پسرفت و عقب ماندگی بدنبال خودش دارد، جنگ قهقرا به بار میاورد، بنابرین یاوه هائی که از ناحیه آمریکائیها و متحدین آنها در اروپای غربی و نوکران وطنی آنها عنوان میشود، ذره ای ارزش تجزیه و تحلیل دقیق، درست و خردمندانه را ندارد و صرفا سرپوشی است بر تجاوز و جنایت. اروپای غربی که از خودش نه اراده و استقلالی دارد و نه استراتژی و برنامه مستقل و مشخص، حتی برای حفظ امنیت خودش هم دیگر سال هاست مستقلا عمل نمیکندو آن را به آمریکائی ها واگزار کرده است در شرایط فعلی، جامعه جهانی یعنی سفیر آمریکا و چهارتا سفیر کشور های اروپائی که کورکورانه از وی تبعیت میکنند، شورای امنیت هم یعنی اطاق جنگ آقایان که در آنجا نشسته و خطوط کلی برنامه های تجاوزات نظامیشان را هم آهنگ میکنند و حقوق بشر هم یعنی پوششی برای تجاوز به کشور های دیگر و لگدمالی کردن ابتدائی ترین هنجار های حقوق بین الملل که از آن سو استفاده میکنند.
همه بیادداریم که جورج بوش یاوه هائی را میخواست زیر نام جنگ پیشگیرانه به کرسی بنشاند، که همه هنجارهای حقوق بین الملل را که محصول یکصدسال مبارزه انسان ها بود، از میان میبرد، اوباما و وزیر خارجه اش همین کار را با پیش کشیدن شعارهای توخالی تر و یاوه تری مثل حمایت بشردوستانه و امثال آن انجام میدهند. اما بقول صاحبنظری که گفته بود، آنچه بوش با هیاهو و جنجال و شعار های جنگ طلبانه پیش میبرد، اوباما جنجال نمی کند، هیاهو براه نمی اندازد، مدال صلح هم دریافت داشته، ولی دقیقا همان برنامه ها را بشکل دیگری دارد ادامه میدهد، در هر صورت این خلاصه و چکیده دلایل مخالفت ما نیز با جنگ از این منظر است. اما بنظر من ضمن اینکه جواب سئوال بدرازا کشید، بگمان من، باید با دو محور و دو قالب این موضوع را بررسی کردو یکی موضعگیری ما در قبال این جنگ، دلایل مخالفت ما با این جنگ تحت هر شرایطی و باید با هر چه نیرو در توان داریم با آن و احتمال بروزش مقابله کنیم و دیگری بررسی اینکه، آیا چنین جنگی شدنی است، آیا آمریکائی ها و متحدین آنها امکان راه انداختن چنین جنگی و پیروز شدن در آن را دارند؟
من در این زمینه هم نظر دارم و شخصا گمان میکنم که تبلیغات و تهدیدات آنها بیشتر رجزخوانی است. ما ایرانیها، خود ملت شاهنامه و شاهنامه خوان هستیم که زمین را به آسمان و آسمان را به زمین می دوزیم و هفت طبقه زمین و آسمان را گردو خاک کرده به هوا میفرستیم و از این صحبتها، من گمان نمی کنم که این رجزخوانی ها بخرج مردم ایران برود، نه اینکه آمریکا و غرب در شرایط فعلی و بنا به دلایلی که اگر فرصت بود خدمتتان عرض خواهم کرد، توان اینکار را ندارندکه در منطقه بر علیه ایران دست به جنگ بزنند.
سوال: آقای زرافشان، ممنون از توضیح جامعتان که در واقع و پیشاپیش به برخی از سئوالاتی که در ذهن داشتم و قصد طرح آنرا با شما داشتم پاسخ دادید و تاکید موکدی که روی نقش مردم داشتید، یکی از سئوالهای بنده هم اینست که در این مناقشات سیاسی که میان آمریکا و متحدانش با جمهوری اسلامی، درمیان است، هر دو طرف میکوشند، در واقع مردم رادر این میان قربانی کنند، پرسش من این است که چگونه میتوان این طرف سوم، یا جبهه سوم و یا هر اسم دیگری که میشود رویش گذاشت، آنچنان چنان نیرومندش کرد تا بتواند در حل بحران و نجات کشور نقش آفرین باشد؟
جواب:بخشی که وظیفه ماست و اتفاقا هم فقط تنها وظیفه ماست، اگر در زمینه تحولات اجتماعی چیزی به گردن ما باشد، که هست وتحولاتی که باید صورت بگیرد، که باید بگیرد، این وظیفه هیچکس بجز مردم این مملکت نیست، اینرا در صحبت دیگری که با شما داشتم خدمتتان عرض کردم و این دین ما به تاریخ خودمان است، دینی که که تاکنون معوق مانده و بجز ما کس دیگری مسئول پرداختن این دین نیست، بله پرداخت این دین در شناسنامه ما بوده و بگردن ما هم هست، نه دیگران، نه آمریکائیها، و تا آنجائیکه به نیروهای اجتماعی مربوط میشود، تقویت این طرف سوم، بلی، این طرف سوم است که باید صورت حساب نهائی را پرداخت کند.
امروزه کوشش زیادی بکار برده میشود تا هر نوع بحث و تحلیلی را بیندازند در یکی از این دو قالب، یا قالبی که دستگاه قدرت در جمهوری اسلامی آن را مطرح میکند، یا قالبی که غرب از طریق تبلیغات سرسام آورش آن را مطرح می نماید، اما دراین میان طرف سومی، یعنی مردمی وجود دارند که حساب نهائی را آنان پرداخت میکنند این طرف سوم غیر از آنانی است که در تهران، واشنگتن و تل آویو نشسته اند، بله ما باید این جبهه سوم را فعال کنیم، اما سوای نیروهای اجتماعی و ذهنی، من میخواهم عرض کنم که اگر چنان اتفاقی بیفتد، ایران عراق نیست، ایران لیبی، افغانستان، اکراین و گرجستان نیست، ایران تجربه تاریخی ۲۸ مرداد و تحولات قبل و بعد آنهم در حافظه تاریخیش وجود دارد، از طرفی تحولات اجتماعی، جنگ و عینیت زندگی، آن تجربه ای را ممکن است در عرصه ذهنیت در یکسال بدست آید، در هنگام تحولات در یکروز میتوان به بسیاری تجربیات دست یافت و مسائل جامعه را حل و فصل کرد، در جریان تحولات اجتماعی جامعه به بسیاری از تابوها داغ باطل میزند و سریعا راه خودش را پیدامیکند. اما من عرض کردم که اینروزها فکر همه ما درگیراین مسائل هست و بنظر من بنابه مجموعه ای از مسائل فکر نمی کنم که این قصه از مرحله رجز خوانی، بویژه رجزخوانیهائی که اینها دارند و در زمینه راه انداختن جنگ روانی، بسیار پیشرفته اند، اوضاع و احوال از همین سطح موجود جلوتر نخواهد رفت، شما وضعیت آمریکا، وضعیت اروپا اوضاع اقتصادی و نظامی آنها را نگاه کنید، وقتی خوب توجه کنید گمان میکنیم باین نتیجه برسید حضرات بخش از تبلیغات خود را برای سرپوش گذاشتن بروی بحرانهای داخلی و مسائل و گرفتاریهای بسیار عمیق و سنگین خودشان، براه انداخته و باین دلیل بر طبل جنگ میکوبند، همین یکی دو روز پیش بود که دولت انگلستان اعلام کرد که ۲۰۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش خود را خواهد کاست، زیرادر این زمینه با مشگل اقتصادی روبرو هستندپیش از این همین اتفاق در در آمریکا افتاد، حضرات در داخل با جنبشهای مردمی ضد سرمایه داری روبرو هستند، سیستم سرمایه داری که سیاستمداران اروپائی اینگونه با ذلت بردگی آنرا میکنند، همه اینها جلوی چشم شماست که مخالفان چگونه به تظاهرات و اعتراضات دست میزنند و شمابهتر از ما در درون اروپا شاهد اعتراضات هستید.
از سوی دیگر تحولات دیگر خارج از اروپا و آمریکا، از هفت، هشت سال پیش از آمریکای لاتین آغاز و بعد به خاورمیانه و آفریقا و آسیا کشیده شد و شما در جریان آن هستید، اینها شوخی نیست، منتقل شدن مرکز اقتصادی جهان از غرب به شرق، اینها شوخی و تعارف نیست، بنابراین وقتی مجموعه این شرایط را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد، توی همین منطقه را بنده عرض میکنم، نه عراق له شده و نه افغانستان که اینچنین به اشغال نظامی درآمده و چه بر سرش آمده و حتی همین پاکستان متحد دیرینه آمریکا ، در صورت هر پیش آمدی در این منطق، اینها همه برای آمریکا مسئله خواهندشد، اصلا اینجور نیست.
سوال: آقای زرافشان، اگر بنظرشما تبلیغات نظامی، رجزخوانی هست ولی جنگ اقتصادی و تحریم ها، یک واقعیتی هست که خون مردم را در شیشه کرده است، با توجه به این قضیه، پرسش این است که، آیا میشود با جنگ مخالفت کرد بدون اینکه با تحریم اقتصادی نیز مخالفت کنی؟
این سوال را از این جهت میکنم که بعضیها با حمله نظامی موافق نیستند ولی از تحریم های اقتصادی با توجیهاتی دفاع می کنند.
جواب:نه بهیچ وجه، آنهم توجه و تامل نکردن در عمق قضیه است و از کوته نظری است، مردم ایران نکبت، رنج و گرفتاریهای این تحریم ها را دارند تحمل میکنند، تمام بار این تحریمها به مردم منتقل میشود. منتها من میخواهم عرض کنم، حدود ۱۷-۱۸ درصد نفت ایران به طور مشخص، در مورد نفت، حالا تحریمهای دیگر سر جای خودش، ولی این یک قلم که بر سرش بسیار غوغا کرده اند و بی بی سی و صدای آمریکا گلوی خود را پاره کردند که اتحادیه اروپا نفت را تحریم کرده اندو …
۱۷-۱۸ درصد نفت ایران را اروپامیخریده است، اولا نکته ای میخواهم عرض کنم، پیش از آنکه سراغ مسئله نفت برویم، میخواهیم اینرا بگویم که اینبار حضرات، یعنی اروپا و آمریکا خودشان دست به تحریم زده اند، و فشارهائی که بر ایران وارد میاورند عملکرد خود اروپا و آمریکا و نه سازمان ملل متحد میباشد. و این نشاندهنده اینستکه دیگر شورای نمیتواند مورد استفاده آنان قرار بگیردو یا بسیاری کشورهای دیگر جهان موافق سیاست تحریم اروپا و آمریکا نیستند. اگر خاطرتان باشد در اوائل سال ۸۹، حدود دو سال پیش قطعنامه ای به شورای امنیت بردند که بر علیه ایران بود و تصویب کردند، سناریو اینچنین بود که بنام شورای امنیت و جامعه جهانی سرپوشی برای تجاوز به ایران درست کنند، اما مجموعه چیزی که اکنون اتفاق افتاده، این شرایط پیش آمده که حالا اروپای از نفس افتاده، قاره ای که منابع و امکاناتش به ته کشیده شده، آنچنان که اکنون امکان ندارد مثل سابق و با جیب و امکانات بقیه دنیا خودش را اداره بکند و اکنون و اینچنین بهمراهی با آمریکائیها که از خودشان مسئله دار تر هستند، بیکدیگر آویزان شده اند و اروپا خود به تنهائی تحریم می کند، می بینید که از شورای امنیت ملل خبری نیست و این نشاندهنده آن است که همانندمورد مسئله عراق، که توانستند از طریق ملل متحد و جامعه جهانی عمل کنند، اکنون دیگر امکان آنرا ندارند، چون میدانید، اینان در حقیقت به اهداف خودشان سرپوش جامعه جهانی میدادند، دیگر این توانائی را ندارند که همان سناریو را در مورد ایران باجرا درآورند، حالا شرایط ما را بیاد دوره جنگ سرد میاندازد. برای اینکه در این منطقه آسیا، قدرتهای بزرگی وجود دارند، هم چون چینیها، روسها و میدانند که سرانجام این قصه به کجا خواهد انجامید و بطور اعلام نشده هر روز بیشتر شباهت دوره جنگ سرد پیدا میکند، بهر صورت مسئله جامعه جهانی دیگر مطرح نیست. من بنوعی میبینم که اینبار چین، روسیه و آمریکای لاتین در یک طرف قرار گرفته و آمریکا و اروپا هم در طرف دیگر جهان قرار دارند و اگر در این مسئله تعمق کنید بوضوح خواهید دید. از طرفی در مورد نفت میخواهم عرض کنم که در همین چهار، پنج روز گذشته، شاهدافزایش قیمت نفت بودیم و شما اگر قلم و کاغذی بدست بگیرید و حسابی سر انگشتی بکنید، بعلت همین شوکی که به بازار نفت وارد شد، قیمت ها تو همین یک هفته پس از تحریم اروپا، قیمت نفت رفت بالا و همین افزایش قیمت نفت، جبران آن ۱۶-۱۷ درصد رو میکند.
علاوه بر این کشورهائی که اقتصاد رو به توسعه دارند و هنوز از نظر اقتصادی نفس دارند، تقاضای نفت آنها هر روز بیشتر میشود، اروپائیها خوب میدانند که تنها جایگزین نفت و گاز برایشان روسیه است، در عین حال اینرا هم میدانند که روسیه با آنها تعارف ندارد، بنابراین خیال نمی کنم، این سلاح که یکبار در زمان زنده یاد مصدق(آدم را یاد آن دوره ها میاندازد) بریتانیا این شمشیر را از نیام بر کشید، فکر نمیکنم اینبار چندان برائی داشته باشد.
البته آقای زرافشان، صرفا تحریم نفت نیست که در این رابطه، خب، چین و هند که بیشترین وارد کننده نفت از ایران هستند، در واقع برای کاهش دادن واردات خود، اقدامی نکردند، یعنی با اتحادیه اروپا در تحریم نفتی همراهی نکردند، اروپا در تحریم نفت، خود دچار بحران است، از جمله بیشترین صادرات نفت به سه کشور بحران زده اروپا ارسال میشود، اما مسئله مهمتر برای ایران، مسدود شدن مبادلات ارزی و تحریم بانک مرکزی میباشد، در حقیقت آثار این تحریمها به نقد میشود در کاهش یافتن شدید ارزش پول ملی و افزایش یافتن قیمت دلار مشاهده کرد، یعنی این تبعات، فشار مضاعفی بر روی مردم ایران میاورد.
فرمایش شما کاملا متین است، همینطور هست، اما من میخواهم بگویم، این فشارها نتیجه معکوس خواهد داشت یعنی مردم وقتی احساس بکنندکه در نهایت انتهای خط تحریمهاست که بصورت وخامت شرایط زندگی خودشان درآمده و به خودشان فشار میاورد، واکنش نشان میدهند و اتفاقا یک جورهائی یک لایه هائی از جامعه را برمیگردونه به موضع حمایت از نظام سیاسی حاکم.
کسانیکه بیرون نشسته اند و طراحی میکنند، من نمی دانم چگونه فکر میکنند، فکر میکنم، اروپا، با ذلت و چشم بسته از آمریکا تبعیت میکند والا اروپا مجموعا با حساب اقتصادی، در وضعیتی نیست که این تحریمها، کمکش کند، کمکی به شرایط بحرانی آنها بکند، اما همانطور که گفتید فشار روی مردم میاورد و مردم را وادار میکند به مقاومت کردن، میدانید هر کجا که فشار وارد بشود مقاومت بر می انگیزد و من دارم آثارش را می بینم، شرایط ز​ندگی روزبروز دارد سخت تر و خراب تر میشود، اما مردم هم دارند آماده میشوند.
تشکر مجری محترم رادیو ندا و تشکر متقابل آقای زرافشان
پیاده و تنظیم از احمد مزارعی و مجله هفته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر