۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

                           اطلاعیه حزب کمونیست کارگران تونس علیه
                              تجاوز نظامی امپریالیستها به لیبی

حزب کمونیست کارگران تونس بر این نظر است که هدف ازتجاوز نظامی به لیبی حمایت از مردم لیبی درمقابل سرکوب قذافی نیست، بلکه منظور،اشغال کشور، سرکوب مردم، غارت ثروت ملی و بهره برداری ازخاک کشور جهت ایجاد پایگاههای نظامی برای کنترل آفریقای شمالی و حفاظت از امنیت اسرائیل و منافع امپریالیسم درمنطقه می باشد.

فرانسه، آمریکا و تمام قدرتهای غربی که این تهاجم را علیه لیبی سامان داده اند، هیچ علاقه ای در پیروزی و ضربه قیام خلقهای عرب بر سیستم بیکاری و فساد که در مدت طولانی مورد حمایت قدرتهای استعماری بود نداشته و ندارند. لذا،اقدامات کنونی تلاشی است برای کنترل شرایط موجود.

خلق برادرلیبی که خود موفق نشد رژیم قذافی را براندازد، نیازمند حمایت و پشتیبانی از سایر خلقهای عرب و تمام نیروهای انقلابی جهان است. خلق لیبی نیازمند به اشغال کشورش توسط نیروهای اجنبی که جز مرگ وویرانی و نقض حق حاکمیت ملی و غارت ثروت منابع طبیعی سودائی در سرندارند، نمی باشد.

حزب کمونیست کارگران تونس مخالفت خودرا علیه تجاوزنظامی به لیبی اعلام میدارد و خواهان متوقف ساختن فوری این تهاجم می باشد.
حزب ما همه نیروهای ضد امپریالیستی درمنطقه عربی و اسلامی و جهان را فرامی خواند که به خیابانها بریزند و با تظاهرات و همه اشکال مبارزاتی خواهان متوقف کردن دخالت نیروهای خارجی در لیبی گردند.

زنده باد مبارزه خلقهای عرب برای عزت و آزادی!
مرگ بر رژیمهای فاسد و خودکامه عربی!
مرگ بر امپریالیسم، دشمن خلقها، حافظ دیکتاتورها و حامی اسرائیل!
حزب کمونیست کارگران تونس
مارس 2011

آدرس وبسایت حزب کمونیست کارگران تونس
ترجمه وتکثیراز حزب کارایران(توفان)
www.rahe.toufan.org


۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

مردم لیبی در محاصرۀ آتش استبداد خونخوار داخلی
 و ضربات تجاوزگران امپریالیست
تجاوز امپریالیستی به لیبی با اهداف پلید آن که بر شمردیم و نتایج وخیمی که می تواند برای جنبش های اعتراضی و انقلابی داشته باشد، یک بار دیگر اهمیت و ضرورت سازمان یابی طبقۀ کارگر، به ویژه سازمان یابی سیاسی این طبقه در حزب سیاسی خود، حزب کمونیست، را به روشنی نشان می دهد. حزبی متشکل از پیشروان طبقۀ کارگر که به تئوری سوسیالیسم علمی مجهز باشد، حزبی که در تمام عرصه های مبارزۀ طبقاتی و همۀ اشکال مبارزۀ انقلابی پرولتاریا و توده های تحت ستم شرکت داشته باشد، حزبی که در کنار طبقه کارگر و توده ها، آنها را نسبت به همۀ توطئه های دشمنان طبقاتی آگاه سازد تا با نیروی عظیم توده سدی در مقابل آن دشمنان به وجود آید و در همان حال با تکیه بر همان نیرو راه روشن و پر شکوه انقلاب پیروزمند آینده گشوده شود.......                                                                                             ...............................
سهراب شباهنگ
 21 مارس 2011، اول فروردین 1390
به دنبال تصویب قطعنامۀ 1973 شورای امنیت سازمان ملل، دولت های فرانسه، آمریکا، انگلستان، ایتالیا، کانادا، استرالیا، اسپانیا، بلژیک، دانمارک، نروژ، یونان، لهستان، قطر و امارات متحد عربی در ائتلافی با یکدیگر و در همکاری با اتحادیۀ عرب و ترکیه اجرای این  قطعنامه را که خواستار استقرار منطقۀ تحریم هوائی (منطقۀ منع پرواز) در سراسر لیبی است بر عهده گرفتند.  نیکلا سارکوزی روز شنبه 19 مارس 2011 (28 اسفند 1389)  ضیافت ناهار تبلیغاتی ای در کاخ الیزه با سران دولت ها و برخی نهادهای موافق قطعنامه تشکیل داد تا تصویب این قطعنامه را موفقیت دیپلوماتیک حکومت خود جلوه دهد. دو سه ساعت پس از پایان این مراسم هواپیماهای جنگی فرانسه که از مدتی پیش برای عملیات جنگی آماده شده بودند به لیبی حمله کردند. شنبه شب، کشتی های جنگی و زیردریائی های آمریکائی و انگلیسی مستقر در منطقه، 120 موشک تام هاک به لیبی پرتاب کردند تا سیستم های ضد هوائی و تأسیسات نظامی لیبی را منهدم کنند. بمباران لیبی روز بعد هم ادامه داشت و موشک ها و هواپیماهای آمریکائی و انگلیسی از زرادخانۀ مرگبار شان به حمله ادامه دادند. به گفتۀ فرماندهان نیروهای ائتلاف تجاوزگر امپریالیستی، «فازهای بعدی» عملیات ادامه خواهد داشت. ناو هواپیمابر فرانسوی شارل دوگل، با دوهزار ناوی،  در راه پیوستن به ناوگان های آمریکا و انگلیس در منطقه است.
 عمرو موسی دبیر کل اتحادیۀ عرب که خواستار استقرار منطقۀ منع پرواز در لیبی  شده بود  با حالت «حق به جانب» و «معصومانه» می گوید ما خواستاراستقرار منطقۀ منع پرواز برای جلوگیری از کشتار غیر نظامیان بودیم و نه بمبارانی که به کشتار غیر نظامیان دیگر منجر شود! باید پرسید آیا این سیاست پیشۀ کهنه کار معنی استقرار منطقۀ منع پرواز را نمی دانسته و شاهد اجرای عملی آن در عراق در زمان زمامداری کلینتون نبوده است؟ (تنها در آن دوره میزان بمباران عراق بیش از تمام جنگ ویتنام بود)؟ آیا او در همان ضیافت روز شنبۀ سارکوزی در بحث بمباران لیبی شرکت نداشته است؟  مسخره و ریاکارانه بودن این «اعتراض» به ویژه هنگامی آشکار می شود که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا هفته ها پیش از حمله، صریحا گفته بود که ایجاد منطلقۀ منع پرواز به معنی حملۀ نظامی و مستلزم انهدام دستگاه دفاع ضد هوائی لیبی، انهدام یا زمینگیر کردن هواپیماهای آن کشور، درهم شکستن «زیرساخت ها» اعم از ارتباطات و مخابرات تا تأسیسات و بناها و انبارهای اسلحه و سوخت و لوژیستیک است. با توجه به اختیارات وسیع مندرج در قطعنامۀ 1973، استقرار «منطقۀ منع پرواز» شامل درهم کوبیدن ادوات زرهی و توپخانه و خودروهای نظامی و غیره نیز می شود و براساس این قطعنامه هر ابزار جنگی نیروهای دولت لیبی و هر هدف نظامی را با تکیه بر «حفاظت از مردم غیر نظامی» می توان نابود کرد. افزون بر آن، این عملیات، اهداف اقتصادی را نیز شامل می شود.
این تجاوز نظامی که نام «طلوع اودیسه» بر آن نهاده اند بی شک تاکنون شمار زیادی تلفات غیر نظامی به بار آورده است هر چند فرماندهان نظامی از «عملیات جراحی گونه» که ظاهراً تنها اهداف نظامی را شامل می شود و «تلفات جنبی» ندارد حرف می زنند، اما مردم افغانستان و عراق معنی این «حملات دقیق و جراحی گونه» را در عمل دیده اند و بسیاری مردم جهان نیز معنی آن را خوب می دانند. کشته های این دو روز «هنوز از نتایج سحری است» که امپریالیست ها وعده اش را می دهند و معلوم نیست هنگامی که «اودیسۀ آنها» با بلوغ و کمال خودش برسد چقدر کشته  به بار خواهد آورد.
بدین سان ادعای «حفاظت از مردم غیر نظامی» (که به گفتۀ برنارد کوشنر وزیر خارجۀ اسبق فرانسه نام دیگری برای «حق دخالت droit d’ingérence » است) صرفا پوششی برای پنهان کردن اهداف واقعی «استقرار منطقۀ منع پرواز» است. بهانۀ حمایت از مردم غیر نظامی و جلوگیری از کشتار آنها دروغ بزرگ و شوخی تلخ و وقیحانه ای است که دست کم تاریخ 50 سال گذشتۀ خاورمیانه، آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نادرستی آن را در فلسطین، عراق، اندونزی، کنگو، آفریقای جنوبی، الجزایر، ویتنام، کامبوج و لائوس، برمه، سری لانکا، رواندا، سودان، پاکستان و افغانستان، آرژانتین، شیلی، هائیتی، ایران، ترکیه و غیره نشان داده است. در همۀ این کشورها شاهد سرکوب های خونین و گاه قتل عام های وسیعی بوده ایم که یا خود امپریالیست ها و کارگزاران مستقیم شان عامل آن بوده اند و یا به خاطر منافعشان چشم و گوش خود را بر آنها بسته اند. بدین سان کسی که چشمی برای دیدن و حداقلی از تشخیص داشته باشد فریب ادعای «حفاظت از مردم غیر نظامی» را نخواهد خورد.
آری، هدف واقعی حملۀ نیروهای مؤتلف امپریالیستی به لیبی حفاظت از مردم غیر نظامی نیست. این حملۀ گستردۀ نظامی اهداف زیر را تعقیب می کند:
1)     کنترل جنبش اعتراضی مردم لیبی و شکل دادن بدان در جهت منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی امپریالیست های غربی
حملۀ نظامی امپریالیستی به لیبی را بدون در نظر گرفتن جنبش عمومی مردم زحمتکش برای آزادی و نان در کشورهای عربی، به ویژه تونس، مصر، الجزایر، مراکش، عمان، بحرین و غیره نمی توان درک کرد. به ویژه توجه به موارد تونس، مصر و لیبی آموزنده است. از سال های دور تا دو سه ماه گذشته دولت های امپریالیستی، شرکت های چند ملیتی و نهادهای سرمایه داری جهانی با بن علی، حسنی مبارک  و طی تقریباً ده سال گذشته با معمرقذافی بهترین روابط را داشتند. چه چیز باعث شد که دولت آمریکا به فرماندهی ارتش تونس توصیه کند تا از دستور بن علی سرپیچی نماید و وزیر خارجۀ آمریکا به انتقاد صریح از بن علی بپردازد و تلویحا خواستار کنار رفتن او شود؟ چه چیز باعث شد که اوباما که نزدیک ترین روابط را با مبارک داشت به صراحت خواستار کنار رفتن فوری او و انتقال حکومت گردد و پس از او آنگلا مرکل، طیب اردوغان، سارکوزی و دیگران نیز خواستار کنار رفتن مبارک شوند؟ چه چیز باعث شد سارکوزی که تا آخرین لحظه با حکومت بن علی بهترین روابط را داشت و وزیر خارجه اش پیشنهاد کمک به بن علی برای سرکوب تظاهرات و اعتراضات مردم تونس و استفاده از «کاردانی فرانسه در این زمینه» می نمود، و همین سارکوزی که فرش قرمز به افتخار قذافی پهن کرد و برای او خیمه و خرگاه برافراشت (به امید اینکه نیروگاه هسته ای و سلاح به او بفروشد)، «پیشاهنگ» به رسمیت شناختن «شورای ملی انتقال» مستقر در بنغازی و دخالت مستقیم نظامی در لیبی شود؟ پاسخ به همۀ این پرسش ها یکی است: سیل عظیم اعتراضات و جنبش وسیع توده ای در این کشورها و انفجار انقلابی در آنها، به عبارت دیگر تغییر در تناسب قوا، باعث شده است که امپریالیست ها نه در محتوا، بلکه در شکل ِ سیاست خود، در تاکتیک های خود و تا حدودی در استراتژی خود تجدید نظر کنند.
 تا زمانی که قدرت های حاکم در تونس، مصر و لیبی قادر به مهار کردن جنبش کارگری و توده ای بودند و تا زمانی که همقطاران آنها در کشورهای دیگر قادر به سرکوب باشند و به ویژه هنگامی که این سرکوب با منافع امپریالیستی هماهنگ باشد (مانند مورد بحرین)، قدرت های امپریالیستی نه تنها احساسات «انسان دوستی» شان گل نمی کند، بلکه مشوق و یاری دهندۀ این سرکوب ها هم هستند. اما به هنگام برآمد وسیع و پیگیر جنبش اعتراضی توده ای با خواست صریح براندازی وضعیت دگرگون می شود. چنین وضعیتی ناقوس خطری است که نه تنها طبقات حاکم بر کشورهای تحت سلطه و عقب مانده، بلکه سرمایه داران و دولت های کشورهای پیشرفته و سلطه گر سرمایه داری را نیز دچار وحشت می کند. این وحشت تنها به خاطر از دست دادن بازار و غیره نیست، بلکه ترس از «سرایت انقلاب» به کشورهای «متروپل» نیز هست. دولت های کشورهای سرمایه داری پیشرفته و سیاست مداران و ایدئولوژی پردازانشان به خوبی می دانند که بخش های فزاینده ای از کارگران و جوانان این کشورها با جنبش های انقلابی و آزادی خواهانه در کشورهای زیر سلطه همدلی و تا حدی مراوده و همکاری دارند و انتقال تجربه و اندیشه بین آنها وجود دارد (هر چند این کنش و واکنش هنوز به هیج رو کافی نیست).
بدین سان دولت های امپریالیستی می کوشند در صورت موفق نشدن سرکوب جنبش های آزادی خواهانه و انقلابی در کشورهای زیر سلطه، این جنبش ها را به زیر نفوذ خود درآورند تا از یک سو از رادیکال شدن و پیشروی این جنبش ها در جهت دموکراسی انقلابی و سوسیالیسم جلوگیری کنند و از سوی دیگر متحدان استراتژیک جدیدی از میان جریان های مختلف اپوزیسیون این کشورها برای آینده به دست آورند. امپریالیست ها به ویژه با احزاب و یا عناصر طبقات دارای این کشورها در حفظ روبنای نظامی و اداری یعنی اساس ماشین دولتی و یا ایجاد چنین دستگاه سرکوب طبقاتی، اشتراک منافع دارند. درست به همین جهت است که می کوشند تا آنجا که امکان دارد ماشین نظامی و اداری گذشته را حفظ کنند (تلاش مشترک بورژوازی و دیگر طبقات دارا در تونس و مصر و نیز امپریالیست ها برای حفظ ماشین دولتی، به ویژه ارتش، در این مورد کاملا گویا است).
در لیبی از یک سو جنبش اعتراضی به خاطر سرکوب خونین رژیم قذافی شکل مسلحانه به خود گرفته بود. از سوی دیگر آن نفوذ مستقیمی که امپریالیست ها در تونس و مصر بر ارتش و دیگر دستگاه های دولتی داشتند، در لیبی وجود نداشت. عوامل بسیار مهم دیگر مانند اهمیت لیبی به عنوان تولید کنندۀ مهم نفت آفریقا و موقعیت ژئوپولیتیک لیبی و غیره که پائین تر به آنها اشاره می کنیم باعث شد که امپریالیست ها در اینجا به طور مستقیم دخالت نظامی کنند. این دخالت – در صورت موفقیت – به آنها امکان خواهد داد جنبش اعتراضی و جنگ داخلی لیبی را براساس منافع خود شکل دهند، ماشین دولتی جدیدی که حافظ مستقیم منافعشان به ویژه در آینده و در منطقه باشد با تکیه بر برخی از بوروکرات ها و افسران و مقامات امنیتی رژیم قذافی که اینک به شورشیان «پیوسته اند»، عناصر جاه طلب، برخی از سران قبایل مخالف قذافی و احتمالا برخی از گروه های مشابه اخوان المسلمین در لیبی به وجود آورند. ماشینی که دست یابی به اهداف اقتصادی و سیاسی شان را که در زیر به آنها اشاره می کنیم تسهیل نماید و جنبش جوانان و زحمتکشان لیبی برای آزادی و نان را کنترل و خنثی سازد.
2)     کنترل کامل تر و وسیع تر منابع و صنایع نفتی لیبی
لیبی سومین تولید کنندۀ نفت در آفریقا پس از نیجریه و آنگولا است و از نظر ذخایر نفتی مقام اول را در آفریقا دارد. هزینۀ تولید نفت لیبی نسبتاً پائین است و به خاطر کم بودن سولفورش، پالایش آن نیز ارزان تر تمام می شود. منابع غنی نفت لیبی، مزیت های نسبی آن در زمینۀ استخراج و پالایش و نزدیکی آن به بازارهای مصرف (که بخش مهمی از آن در اروپا واقع است) اشتهای شرکت های بزرگ نفتی را تحریک می کند.
شرکت های نفتی خارجی فعال در لیبی (پیش از جنبش های اعتراضی اخیر) عبارت بودند از شرکت های اروپائی رپسول YPF، انی، توتال، OMV، وینترشال و نیز شرکت های آمریکائی مانند کونوکو فیلیپس، ماراتن اویل کورپ، هس کورپ، اکسیدنتال پترولیوم کورپ و شرکت کانادائی پترو- کانادا.
 صادرات نفت لیبی حدود 2 درصد مصرف نفت جهان است. هرچند قطع این صادرات در کوتاه مدت با افزایش تولید مثلا در عربستان سعودی قابل جبران است (گرچه کیفیت نفت عربستان سعودی پائین تر از نفت لیبی است) اما در میان مدت و دراز مدت، به ویژه با افزایش تقاضای نفت چین و هند و فروکش کردن بحران اقتصادی جهانی، تحمل این کمبود نفت، مشکل ساز خواهد بود. از این رو دست یابی به ذخایر غنی نفت لیبی اهمیت زیاد و حتی حیاتی برای قدرت های بزرگ سرمایه داری و به طور مشخص شرکت های نفتی فعال در لیبی دارد. دست یابی به نفت لیبی از نظر سیاسی و ژئوپلیتیکی هم مهم است چون با توسعۀ تولید نفت در لیبی امکان فشار اقتصادی به کشورهائی مانند ایران افزایش می یابد.
همچنین کنترل این منابع از سوی قدرت های غربی می تواند مانعی در راه دست یابی احتمالی چین که در همه جا به دنبال نفت و گاز است به وجود آورد.
با توجه به آنچه گفته شد بی تردید دست یابی «آزاد» به منابع نفت لیبی یکی از اهداف حملۀ نظامی به لیبی به بهانۀ حفاظت از مردم غیر نظامی این کشور است.
3)    کنترل دریای مدیترانه
هرچند قدرت هائی که در حمله به لیبی شرکت کرده اند در حوزۀ مدیترانه دارای نفوذند اما تضعیف قذافی یا برانداختن او (که یکی از اهداف اعلام نشدۀ یورش به لیبی است) زمینه و امکانات بیشتری برای کنترل مدیترانه و احتمالاً ایجاد پایگاه نظامی دائمی فراهم می کند. این امر به ویژه با توجه به تغییرات سیاسی ای که در تونس و مصر رخ داده و با احتمال اوج گیری مبارزات توده ای در الجزایر، مراکش و سوریه و غیره اهمیت دارد. افزون بر آن تا آنجا که به کشورهای اروپائی عضو ائتلاف مربوط می شود کنترل مهاجرت از آفریقا به اروپا نیز مهم است. می دانیم که یکی از برگ های برندۀ قذافی در روابط و معاملاتش با کشورهای اروپائی کنترل عبور مهاجران از طریق لیبی به اروپا بود.
4)    اطمینان بخشیدن به اسرائیل
جنبش های اعتراضی اخیر مردم در کشورهای عربی و به ویژه سقوط حسنی مبارک همچون طرف معاملۀ قابل اعتماد، و عدم اطمینان از آیندۀ مصر باعث تضعیف موضع اسرائیل گردید. تغییر رژیم در لیبی به کارگردانی دولت های مهاجم امپریالیستی باعث اطمینان دادن به اسرائیل می شود. از سوی دیگر، هرچند قذافی مدت ها است که از حمایت از جنبش فلسطین کنار کشیده است اما سران اسرائیل به هر حال از برافتادن و یا تضعیف او خوشحال می گردند. همچنان که آمریکا، فرانسه و انگلیس که هرکدام «خرده حساب هائی» با او دارند.              
5)    توسعۀ بازار برای فروش اسلحه
دولت های مهاجم شرکت کننده در «ائتلاف»، به ویژه آمریکا، فرانسه، انگلستان و ایتالیا تولید کننده و فروشندۀ انواع سلاح اند و تجاوز به لیبی فرصتی برای فروش سلاح به دولت آیندۀ لیبی و دولت های دیگر است. از سوی دیگر این جنگ، فرصتی برای سازندگان سلاح برای فروش آن به خود این دولت های مهاجم برای جانشین کردن سلاح ها و مهمات فرسوده و کاربست «مدل های جدید» است.
  6) تمرین تجاوزهای دیگر
  این جنگ همچنین فرصتی برای تمرین تجاوزهای دیگر به ویژه در خاورمیانه و تحکیم موقعیت امپریالیست ها برای مقابله با جنبش ها و انقلابات دیگر در منطقه است.
سخن آخر
تجاوز امپریالیستی به لیبی با اهداف پلید آن که بر شمردیم و نتایج وخیمی که می تواند برای جنبش های اعتراضی و انقلابی داشته باشد، یک بار دیگر اهمیت و ضرورت سازمان یابی طبقۀ کارگر، به ویژه سازمان یابی سیاسی این طبقه در حزب سیاسی خود، حزب کمونیست، را به روشنی نشان می دهد. حزبی متشکل از پیشروان طبقۀ کارگر که به تئوری سوسیالیسم علمی مجهز باشد، حزبی که در تمام عرصه های مبارزۀ طبقاتی و همۀ اشکال مبارزۀ انقلابی پرولتاریا و توده های تحت ستم شرکت داشته باشد، حزبی که در کنار طبقه کارگر و توده ها، آنها را نسبت به همۀ توطئه های دشمنان طبقاتی آگاه سازد تا با نیروی عظیم توده سدی در مقابل آن دشمنان به وجود آید و در همان حال با تکیه بر همان نیرو راه روشن و پر شکوه انقلاب پیروزمند آینده گشوده شود.




تجاوزامپریالیستی به لیبی را قویا محکوم میکنیم

تجاوزامپریالیستی به لیبی را قویا محکوم میکنیم
حزب ما تجاوز نظامی به  خاک لیبی توسط امپریالیستها را قویا محکوم می کند و آنرا خنجری بر پشت مبارزات استقلال طلبانه و دموکراتیک مردم لیبی می داند. مبارزه ای که در لیبی در جریان است یک امر داخلی است و این مردم لیبی هستند که باید به عمر سلطنت دربار قذافی پایان دهند. سناریوی بمباران لیبی ادامه سیاستهای تجاوکارانه امپریالیستها ودر راس آن امپریالیست  جنایتکارآمریکا علیه خلقهای  افغانستان، عراق، فلسطین و بحرین است... وهدفی جز استقرار رژیمهای سرسپرده و نوکرصفت و غارت منابع ملی این ممالک ندارند.
 ......................
همانطور که حزب ما  دربیانیه  یازده اسفند ماه خود  حوادث لیبی  و توطئه امپریالیستها علیه خلق لیبی را پیش بینی کرده بود، سرانجام  شورای امنیت سازمان ملل پنج‌شنبه (۱۷ مارس / ۲۶ اسفند) با طرح تحریم هوایی لیبی، اجازه تجاوز و بمباران هوایی به این کشوردرقالب فریبکارانه  جلوگیری از کشتار مردم توسط جنگنده‌های معمر قذافی را صادر کرد. مصوبه شورای امنیت  که توسط  لبنان، فرانسه، بریتانیا و آمریکا به شورای امنیت ارائه شده بود، با ۱۰ رای مثبت به تصویب رسید در حالیکه روسیه و چین از حق وتو در مورد آن استفاده نکرده و در کنار آلمان، برزیل و هند به این طرح رای ممتنع دادند.  درپی این مصوبه شورای امنیت، امروز جنگنده های فرانسه بر فراز لیبی به پروازدرآمدند ورسما حریم هوائی لیبی را نقض و مناطقی درشهر بنغازی را بمباران کردند. آمریکا، کانادا ، دانمارک ، بریتانیا و چند دولت دست نشانده عربی نیز اعلام کرده اند که در عملیات "دفاع از مردم لیبی" در برابر نیروهای سرهنگ قذافی شرکت می کنند.
امپریالیستها به بمباران هواپیماهای لیبی برای سرکوب مردم اشاره می کنند و می خواهند به بهانه دلسوزی برای مردم فضای لیبی را برای پرواز هواپیماهای قذافی به گفته آنها ببندند. معنی این امر ازدیدگاه نظامی این است که هواپیماهای آواکس بر فراز خاک لیبی به پرواز در آیند. ماهواره های جنگی بکار افتند و کشتیهای جنگی با آتشبارهای ضد هوائی و موشک در بنادر لیبی پهلو بگیرند و هواپیماهای لیبی را مورد هدف قرار دهند. این به معنی شرکت مستقیم ناتو در جنگ است و بر ضد کشوری به کار می رود که به هیچ کشور عضو ناتو تجاوزی نکرده و خطری از جانب وی برای تجاوز به اعضاء ناتو وجود ندارد. این امر طبیعتا یک تجاوز و جنگ است که زمینه را برای همه تجاوزات بعدی در سراسر جهان آماده می کند. این جنگ سرمشقی برای تجاوز به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی همه کشورهای غیر متعهد جهان است. این جنگ برپا داشتن جنگ جدیدی مانند جنگ در افغانستان و ایجاد عراق دیگری در جهان است. این جنگ همان جنگی است که برای ایران تدارک دیده بودند و با شکست روبرو شد و حال در شرایط جدید جهانی می خواهند آنرا باب میل مردم کرده و افکار عمومی را فریب دهند. ریاکاری آنها در این است که صدها هزار نفر را می کشند، کشوری را اشغال می کنند و منابع طبیعی اش را غارت می نمایند و به کشتار قومی دست می زنند و آن را تحت نام حمایت از حقوق بشر انجام می دهند.

امپریالیستها می خواهند نفت لیبی را در دست داشته باشند که بتواند "آزادانه" به سمت اروپا با بهای نازل و بدون کنترل جریان پیدا کند. آنها بیک لیبی مستقل و انقلابی نیازی ندارند. آنها نمی خواهند که لیبی به پایگاهی برای نیروهای انقلابی بدل شود و در شمال آفریقا به مانع بزرگ تامین منافع امپریالیستها بدل گردد. امپریالیستها می خواهند با اشغال لیبی رژیم موافق خود را بر سر کار آورند و مانع شوند از درون جنبش انقلابی مردم یک رژیم مردمی بر سر کار آید. آنها با این تجاوز وقیحانه می خواهند شرایط ذهنی تجاوز به دیگر کشورهای عربی که درتب انقلاب می سوزند  را فراهم آورند وکنترل اوضاع را دردست گیرند.

حزب ما تجاوز نظامی به  خاک لیبی توسط امپریالیستها را قویا محکوم می کند و آنرا خنجری بر پشت مبارزات استقلال طلبانه و دموکراتیک مردم لیبی می داند. مبارزه ای که در لیبی در جریان است یک امر داخلی است و این مردم لیبی هستند که باید به عمر سلطنت دربار قذافی پایان دهند. سناریوی بمباران لیبی ادامه سیاستهای تجاوکارانه امپریالیستها ودر راس آن امپریالیست  جنایتکارآمریکا علیه خلقهای  افغانستان، عراق، فلسطین و بحرین است... وهدفی جز استقرار رژیمهای سرسپرده و نوکرصفت و غارت منابع ملی این ممالک ندارند.
بر تمامی نیروهای ترقی خواه و ضد تجاوز واشغال است که بطور روشن وشفاف تجاوز نظامی به لیبی را محکوم کنند. این تجاوز جز کشتار وویرانی وسرانجام  استقرار یک رژیم دست نشانده و مرتجع حاصل دیگری ندارد، همانطور که درعراق وافغانستان  نداشته است.
 هر نیروی دمکرات و مدافع حقوق بشر باید از مبارزه مردم لیبی حمایت کند و نه از اشغال لیبی.

دست امپریالیستها از لیبی کوتاه باد!
تجاوز نظامی به لیبی را قویا محکوم میکنیم
پیروز باد  نبرد خلقهای عرب علیه ارتجاع، صهیونیسم و امپریالیسم و عمال داخلیشان!
حزب کارایران(توفان)
28 اسفند ماه  1389
toufan@toufan.org

۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

شادباش نوروزی حزب کارایران(توفان)
نوروزمبارک باد!
باردیگر نوروز این همیشه بهار ومادر سننن مترقی مردم ایران فرا میرسد.امسال نیز رژیم ضد نوروزو ضد بهار جمهوری اسلامی درادامه سیاستهای عقب مانده وارتجاعی خود هدیه ای جز فقر و محرومیت برای اکثریت مردم زحمتکش ایران به ارمغان نیاورده است. مردمی که امیدشان درتلاش برای برگزاری جشن نوروز و نونوارکردن خانه و خانواده به برکت شوم جمهوری اسلامی آب ورنگ باخته ونوروزشان همانند هرروزشان شده است. با اجرای طرح سرمایه دارانه هدفمند کردن یارانه ها بازهم بر فقر وگرانی افزوده شد ونرخ بیکاری وتورم طبق مطبوعات رسمی جمهوری اسلامی روبه فزونی است وهیچ امیدی به بهبودی وضعیت  معیشتی مردم زحمتکش نمی رود. شورایعالی کارکه درعمل نماینده دولت و کارفرمایان است حد اقل دستمزد کارگران در سال جدید را 330 هزار و300 تومان  تعیین نموده است، دستمزدی کمتر از 20 درصد خط فقر مطلق .با تصویب 9 درصدی افزایش دستمزد ،سفره کارگران درسال 90 تهی تراز سال جاریست.
امسال درشرایطی به استقبال نوروز میرویم که عدم امنیت وخفقان سیاسی  و بگیر و ببندها و اعدامهای وحشیانه همچنان ادامه دارد ورژیم مافیائی جمهوری اسلامی حتا به یاران وفادار "امام"و اصلاح طلبان حامی قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند و پاسخی جز سرنیزه وزندان وترور برای حل بحران موجود ندارد.اما ازسوئی مبارزات توده های جان به لب رسیده نیز دراشکال متنوع ادامه دارد ومردم مقاوم وتسلیم ناپذیر ما در 25 بهمن،   امسال در همبستگی با انقلاب خلقهای عرب که ارکان نظامهای پوسیده را به لرزه درآورد بار دیگر به میدان آمد و با فریاد "مرگ بر خامنه ای ،مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بردیکتاتور،...  نشان داد که برای آزادی وکسب حقوق حقه خود قهرمانانه میرزمد وحتا ازجان شیرینش دریغ نخواهد کرد.جنبش مردم ایران موجی نیست که آرام گیرد. همین میل  و اشتیاق به آزادی وروحیه مقاومت و ایستادگی مردم بوِیژه  جوانان دلیر ایران است که حاکمیت جمهوری اسلامی را به وحشت و سراسیمگی واداشت  ووی را بشدت از آینده خود بیمناک کرده است.
اکنون یک سال دیگر برتجربه مبارزات کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان و روشنفکران افزوده شده است، مبارزاتی که درحال گسترش است و روز به روز متراکمتر و پر بارتر میگردد. سالی که دربرابر ماست، نوید بخش اعتلای جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران است. رژیم نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی با تمام ددمنشی های خود قادر به تیرباران همه ملت  ایران نخواهد بود و اگرچه امسال هم نوروز خلق ما را به سوگ عزیزان آلود، به جلوگیری از فرارسیدن نوروز ملت ایران دست نخواهد یافت.
حزب کارایران(توفان) در آستانه نوروز 1390 فرصت را مغتنم شمرده به همه کارگران، به همه زحمتکشان، به همه فرهنگیان، به همه دانشجویان، به همه خلقهای ایران، به همه زنان مبارز ایران، به همه خانواده های جانباختگان راه آزادی، به زندانیان سیاسی که پرچم مبارزه را دربیغوله ها و شکنجه گاههای رژیم بر افراشته اند و به همه کسانیکه در راه آزادی و سعادت ستمدیدگان میرزمند شاد باش می گوید وبرایشان درپیکار علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی پیروزی آرزومند است. با امید و نشاط به استقبال نوروزرویم .به امید فراز آمدن نوروز مردم ایران.

نوروزتان پیروز!
سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
دست امپریلیستها ازایران و منطقه کوتاه باد!
حزب کارایران(توفان)
اسفند 1389
toufan@toufan.org

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

بازهم پیرامون انفراد منشی وانضباط حزبی

 پیرامون حزبیت و مقوله انفرادمنشی بسیار سخن گفته ایم و بازهم خواهیم نوشت. سخن بر سر این است چرا عده ای  که خود را چپ و مدافع طبقه کارگر مینامند  به انضباط حزبی تن در نمی دهند و انفراد منش هستند.چنین روحیه بی انضباطی و منیت خواهی و تشکا ناپذیری ازکجا سرچشمه میگیرد. واقعیت این است  که  پذیرش انضباط یعنی قبول این امر که مبارزه طبقاتی پیچیده، بیرحمانه در راهی مملو از دامهای دشمن به پیش می رود و برای اینکه کسی با موفقیت این راه را پشت سر بگذارد به ارتشی کارکُشته، با تجربه، فداکار، معتقد، منضبط و انقلابی نیاز دارد. این ارتش باید فرماندهی شود. ستاد فرماندهی باید از فرماندهان با تجربه که از نظر تئوریک دانش خویش را به ثبوت رسانده و در مبارزه سیاسی چند دست لباس پاره کرده اند و در عمل اجتماعی و تماس با توده های مردم تجربه اندوخته اند مملو باشد که بتوانند با تکیه بر حزب، ادامه کاری مبارزه را تضمین کنند. این تبحر، کیاست و توانائی در امر مبارزه منضبط که با آگاهی طبقاتی صورت می گیرد یک شبه ایجاد نمی شود. به سالها مبارزه بی امان و سرشار از جمعبندی در جهت بهبود و موثر بودن کارها نیاز دارد. این است که حزب بخشی از زندگی رفیق حزبی می شود. بدون یک انضباط حزبی، مبارزه با دشمن مقتدر طبقاتی فقط یک شوخی بی مزه و در مراحلی جنایتکارانه است. زیرا مومنین به راه آزادی طبقه کارگر را بدون داشتن یک فرماندهی منضبط به روی مین های دشمن طبقاتی می فرستد تا کشته شوند. ضد حزبی ها از نظر طبقاتی ماهیت خرده بورژوائی دارند و از این نظر است که “منیّت“ و انفرادمنشی آنها مانع از آن است که به پذیرش انضباط پرولتری تن در دهند. پرولتاریا از انضباط نمی هراسد زیرا زندگیش سرشار از انضباط بوده و با انضباط کار بزرگ شده است. آنها برای فرار از انضباط که منش فردی آنها را مهار کرده و آموزششان می دهد که تابع تصمیمات جمع باشند و به دموکراسی حزبی تن در دهند، یا به صراحت و یا با موذیگری و یا با توسل به تئوریهای ورشکسته “توپاماروئی“، “مارگیلائی“، “کاستریستی“ و “گواریستی“ از قبول انضباط شانه خالی می کنند. فرار از انضباط، فرار از جبهه جنگ و پشت کردن به یاران و خوش خدمتی به دشمن طبقاتی است. فرار از انضباط یعنی فرار از فرماندهی، فرار از مبارزه و انصراف از کسب قدرت سیاسی است. این انحراف در بهترین حالت یک انحراف روشنفکرانه خرده بورژوائی است.
بورژوازی لیبرال که دشمن حزب طبقه کارگر است برای تقویت این تفکرِ شریکِ خرده بورژوایش، به تئوریهای “مبارزه با ایجاد حکومت نظامی در حزب“، “مبارزه با دیکتاتوری رهبری“ و نظایر آنها در می آمیزد تا دل مبارزین طبقه کارگر را از درون خالی کند. نفس این امر خود یک مبارزه بزرگ ایدئولوژیک است. دشمن طبقاتی قبل از اینکه ابزار زندان و شکنجه و اعدام را به کار گیرد، قبل از اینکه از طریق سانسور، جعل اخبار و جعل حوادث تاریخی در شستشوی مغزی حریف موفق شود تلاش می ورزد همه راههائی را که به “روم“ ختم می شود مسدود کند. سم پاشی دشمن طبقاتی که با آگاهی و زیرکی صورت می گیرد بخشی از مجموعه مبارزه طبقاتی و تحت انقیاد گرفتن طبقه کارگر است. عده ای نادان سیاسی که اسیر منش انفرادی خویش هستند و مبارزه اجتماعی را نه امری در خدمت آزادی طبقه کارگر بلکه آبی بر آتش تمنیات شعله ور شده خرده بورژوازی و خود نمائی و جاه طلبی فردی خویش می دانند به نفی انضباط و مالا به نفی حزب می پردازند.
آنکس که با انضباط مخالف است نمی تواند به تصمیمات تشکلی تن در دهد که در شرایط مخفی و تسلط ارتجاع حداکثر انضباط ممکن را می طلبد. این گونه افراد در بهترین حالت صرفا در حرف “انقلابی“ می مانند و در عمل کوچکترین گامی در راه کسب قدرت سیاسی و آزادی طبقه کارگر و برچیدن نظام ستمگر سرمایه داری برنمی دارند. این گونه روحیات آنارشیستی می تواند در مراحلی بسیار خطرناک و ارتجاعی باشد که باید بر ضدش بشدت مبارزه کرد و مبارزان راه آزادی طبقه کارگر را از زیر نفوذ ویروس بی خیالی و انفراد منشی و عقل کل بودن که در عین حال مظاهر بی مسئولیتی و بزدلی هستند نجات داد.
انفراد منش هرگز مسئولیتی تقبل نمی کند ولی در عوض زبانش برای اعتراض دراز است. هر وقت به شما می رسد انبانی از پیشنهاداتی دارد که برای تحقق آنها خودش هرگز حاضر نیست گوشه ای از آنها را بعهده گیرد. کارش مانند چک بی پشتوانه است. وی به مصداق این شعر رفیق محمد علی افراشته کار می کند:
در جلسات اسم مرا یاد کنید
بنده را مستمع آزاد قلمداد کنید

حزب اگر آمد سر کار که ما هم هستیم

شاه سابق اگر آمد که سلامت جستیم
انفراد منش در عین حال ترسو وبزدل است زیرا از قبول مسئولیت واهمه دارد. از گزارش دهی و گزارش خواهی و حساب و کتاب می هراسد. “آسته برو آسته بیا تا گربه شاخت نزنه“ شعار وی است. خواهان دردسر نیست بیشتر سر درد تولید می کند. وی می خواهد همه جا اسمش باشد ولی حضورش پنهان باشد. می ترسد دست به چیزی بزند که مبادا دستش “نجس“ شود. ولی چنین عنصری در عوض ویژه گی های خاصی دارد که شاخص همه انسانهای هم مسلک اوست. به زمین و زمان ایراد می گیرد و بهتر از همه می داند و عقل کل است، با همه اختلافات اساسی و ماهوی دارد. وی می داند که اگر رفیق استالین چنین و چنان نمی کرد سوسیالیسم در جهان پیروز شده بود. وی هوادار سوسیالیستی است که در جهان نبوده و نخواهد بود. “سوسیالیسم بی درد سر“، “سوسیالیسم نا ممکن“، “سوسیالیسم از راه دور“.
این گونه افراد حتی انقلابی نیز نیستند زیرا به دانش مارکسیسم لنینیسم متکی نمی باشند.
یک کمونیست مارکسیست لنینیست منضبط است نه از آن گونه که در اهمیت انضباط در کتابها مطالعه کرده است، نه از آن گونه که از روی بی خبری، دنباله روی را ترجیح می دهد و تصمیم دارد که دیگران به جای وی فکر کنند و به وی دستور بدهند. خیر انضباط کمونیستی در یک حزب لنینی-استالینی یعنی حزبی که بر اساس مرکزیت دموکراتیک شکل گرفته و فراکسیونیسم در آن جائی ندارد انضباطی آگاهانه است. انضباطی که آگاهانه نباشد دوام ندارد، مقاومت ندارد، از پس حل مسایل بر نمی آید، از جان و دل و با فداکاری نیست. انضباطی محکم و موثر است که بر آگاهی طبقاتی متکی باشد. انضباط آگاهانه به مفهوم آگاهی به مارکسیسم لنینیسم یعنی متکی بر علم مبارزه طبقاتی است. اگر این عامل آگاهی را از انضباط بگیریم آنرا به اطاعت کورکورانه بدل کرده ایم. هیچ حزب کمونیستی قادر نخواهد بود با مشتی که به اطاعت کورکورانه تن می دهند قدرت سیاسی را قبضه کند. کسب قدرت سیاسی از درون آگاهی طبقاتی و بسیج توده ها بر این مبنا ممکن می گردد. این امر فقط در درون حزب طبقه کارگر ایران، حزب کار ایران (توفان) ممکن است. زیرا انضباط آگاهانه در عمل در چهارچوب یک تشکیلات سیاسی کمونیستی که به دانش مارکسیسم لنینیسم مجهز است ممکن می گردد. در جمع است که می توان به نیروی جمع پی برد و با منش فردی و روحیات خرده بورژوائی مبارزه کرد و زمینه ای را فراهم نمود که امکان خوش رقصی و رشد انفراد منشی و روحیه ضد حزبی را از بین برد. این است که دشمنان حزب که در جبهه ضد حزبی با منش فردی و بر اساس “منیّت“ خویش گرد آمده اند با تلاش زیاد مانع آن هستند که رهروان صمیمی راه آزادی طبقه کارگر راه درست خویش را پیدا کنند. دامن زدن به آشفته فکری از این قبیل سلاحهای است که آنها در مبارزه ایدئولوژیک از آن استفاده می جویند. آنها مریدان خویش را پند و اندرز می دهند که صبر را پیشه سازند تا آنها از غوره حلوا سازند و همه مسایل جنبش را در گذشته و حال و آینده حل کرده و برای آنها پاسخ قانع کننده پیدا نموده و آنگاه از نقطه صفر شروع به مبارزه نمایند. مبارزه ای که باید بر خلاف مبارزه گذشتگان “بی عیب و نقص“ باشد و مو لای درزش نرود. با این اطمینان که دیگر در مقابل همه مانورهای دشمن، تهدیدات، ستون پنجمها و اشتباهات مصونیت پیدا کرده اند.

داروی این بیماریهای و مالیخولیاها حزب است که بر اساس اعتقاد به دانش مارکسیسم لنینیسم، قبول حزبیت و تن در دادن به موازین حزبی سازمانی قادر است که این افکار را مهار کند و پادزهر آنرا مهیا نماید و راه کسب قدرت سیاسی را با زدودن غبار راهها بگشاید.

  نقل ازتوفان الکترونیک نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 56 اسفند 1389

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

فرخنده باد صدمین سالگرد روزجهانی زن!
روزسه شنبه هشتم مارس برابر با  هفده اسفند صدمین سالگرد روز جهانی زن است. این روز تاریخی روزهمبستگی زنان سراسر جهان در پیکار بخاطر رهائی از قیود ارتجاعی و قرون وسطائی و نیل به تساوی حقوق با مردان است. اززمانی که زنان روز همبستگی خود را بنیان نهادند  صد سال میگذرد. درطول این مدت زنان با مبارزات خویش برغم افت و خیزهای فراوان توانسته اند دروضع اجتماعی خویش تغییرات بسیاری بوجود آورند. تغییرات شگرفی که در وضعیت اجتماعی زنان با انقلاب کبیر اکتبرشوروی و تاثیرات آن درزندگی سراسر زنان جهان بوجود آمد انکار ناپذیر است. احیای سرمایه داری درکشورهای سابقا سوسیالیستی و تعرض به حقوق زنان واستقرار نظام نوین برده داری، ذره ای از اهمیت واعتبار انقلابات پیروزمند سوسیالیستی ورهائی زن از قید بردگی و استثمارو درهم شکستن   نظام کهن نمی کاهد.

 امسال درشرایطی به استقبال صدمین سالگرد روز جهانی زن میرویم که توفان خلقهای عرب ارکان رژیمهای پوسیده وقرون وسطائی وضد زن را به لرزه درآورده و نقش گسترده زنان دراین انقلابات تحسین برانگیز است. پبروزی نهائی بر ارتجاع و امپریالیسم و استقرارتساوی کامل بین زنان و مردان  و لغو تمامی مظاهر نظام کهن بدون شرکت فعال زنان عرب  دراین مبارزه و کوبیدن مهر خود بر آن امکان پذیر نمی باشد.

درجهان سرمایه داری علیرغم تبلیغات فراوان اما از برابری زنان و مردان خبری نیست و زنان اولین قربانیان بحران و رکود اقتصادی هستند. اگر به موقعیت زنان در این جوامع و درزمینه های روبنائی و زیر بنائی چون بهداشت و خدمات پزشکی،آموزش و پرورش، کار و حرفه، حقوق مدنی و جایگاه اجتماعی و سیاسی نظری بیفکنیم، متوجه می شویم که برابری و مساوات میان زن و مرد نه تنها جامه عمل بخود نپوشیده است، بلکه گرایش به پسرفت نیز دارد. تعرض به حقوق زنان درجوامع پیشرفته صنعتی از ماهیت نظام سرمایه داری برمیخیزد و تنها با بر انداختن جامعه طبقاتی میتوان به این وضع پایان بخشید. آزادی زنان و تساوی کامل آنان با مردان جز با دست طبقه کارگر، جز درجامعه سوسیالیستی ودرجریان ساختمان سوسیالیسم امکان پذیر نیست. فقط درجامعه سوسیالیستی است که زنان امکان می یابند کلیه استعدادهای جسمی و روحی خودرا به کاراندازند و در پروسه تولید اجتماعی فعالانه شرکت جویند. بیهوده نیست که رهائی زنان از هرگونه قید اجتماعی و تساوی حقوق آنان درتمام شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یکی از اصول مرامی حزب طبقه کارگر و جزو لایتفک مبارزه این حزب است.
زنان ایران نیمی از سکنه کشورند اما نیمی محروم تر و رنجکش تر. زنان مانند مردان از کلیه بلایای اجتماعی و اقتصادی ناشی از سلطه ارتجاعی رژیم اسلامی در رنج اند. اما میان زنان و مردان عدم تساوی شدیدی بچشم میخورد. زنان دریک رشته ازحقوق سیاسی و اجتماعی و حقوقی که مردان از آن برخوردارند، محرومند. زنان ایران  نه تنها در معرض نابرابری و تبعیض طبقاتی و پی آمدهای  اجتماعی مترتب از آن  قرار دارند، بلکه  از آن نظر شایان توجه خاصی هستند  که در سیستم و نظامی زندگی میکنند که  بر آپارتاید جنسی استواراست. ستون ها وارکان این آپارتاید جنسی برقانون گزاری کشور ، برشرع اسلامی ، بر نظام ولایت فقیه و برفرهنگ و سنتهای بشدت واپسگرای فئودالی و مرد سالاری بنا گردیده است.

 امسال درشرایطی به استقبال روزهمبستگی بین المللی زنان میرویم که زنان قهرمان ایران به پیکارشان دراشکال متنوع اجتماعی علیه رژیم پس مانده جمهوری اسلامی ادامه میدهند ودرسنگر مبارزه پیشگام هستند. هیچ اقدام جنایتکارانه و بربرمنشانه ای نتوانست مانع به خیابان آمدن زنان و فریاد آزادیخواهانه آنها در 25 بهمن  امسال و یکم اسفند گردد. رژیم کثیف و ضد زن جمهوری اسلامی ازرشد و پیشرفت مبارزات زنان ایران علیه نظام ضد بشرو مردسالار اسلامی به وحشت مرگ افتاده است و چاره ای جز تشدید سرکوب  زنان و فضای رعب ووحشت نمی بیند.مبارزات درخشان زنان ایران درچند سال اخیر بویژه پس از22 خرداد 88 نشان داد که زنان ایران در انقلاب آینده و سرنگونی رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی نقش عظیم و تعیین کننده ای ایفا ومهر خود را بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران خواهند کوبید.

حزب کارایران(توفان)که درمسیر انقلاب سوسیالیستی ایران گام بر میدارد براهمیت  نقش زنان درانقلاب  توجه دارد و برای جلب آنها به صفوف خویش، برای بسیج آنان درسازمانهای توده ای به خاطر مبارزه علیه ارتجاع اسلامی و امپریالیسم میکوشد.
حزب ما در برنامه خویش به روشنی از حقوق زنان دفاع کرده و درمسیر استقرار تساوی حقوق زنان و مردان، لغو کلیه قوانین ارتجاعی مذهبی و غیر مذهبی، لغو هرگونه تبعیض ومحدودیت برحسب جنسیت، آزادی پوشش، آزادی ازدواج و انتخاب همسر و ازدواج غیر مذهبی، لغو کلیه قوانینی که به بهانه ناموس ارتکاب جنایت علیه زنان را توجیه میکنند، ممنوعیت فحشا بطور کلی و فحشا مذهبی بنام صیغه گری، آزادی سقط جنین و به رسمیت شناختن این حق برای زنان و.....میکوشد و پیگیرانه درجهت تحقق آن که با برافکندن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی میسر است گام برمیدارد.

 حزب ما روزهشتم مارس،صدمین سالگرد روزبین المللی زن را به زنان دلیر ایران تهنیت میگوید و یقین دارد که زنان تحت ستم ایران نقش شایسته خودرا دربرانداحتن رژیم زن ستیز اسلامی و زدودن تمامی قید و بندهای سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری با سربلندی ایفا خواهند کرد.

     فرخنده باد صدمین سالگرد روز جهانی زن!
لغو فوری حجاب اجباری!
لغو فوری تبعیض جنسیتی و تمامی قوانین ارتجاعی ضد زن!
جدایی کامل دولت از دین و آموزش!
سرنگون بادرژیم  زن ستیز سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
                                                    حزب کارایران(توفان)
مارس 2011     
toufan@toufan.org
                                                       

                        

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

همبستگی با خلقهای عرب مکمل مبارزه با جمهوری اسلامی است

امسال باید برگزاری روز انقلاب ایران و حوادث بعد از آن را در پرتو انقلاب خلقهای عرب مورد بررسی قرار داد. بزرگداشت انقلاب در حالی بود که رژیمهای مستبد اعراب یکی بعد از دیگری فرو می ریختند و حکومتهائی که به ملتهای خود تکیه نداشتند و عامل امپریالیسم و یا صهیونیسم در منطقه بودند فرار را بر قرار ترجیح می دادند. مبارک فرار کرد و حتی حامیانش می ترسند بگویند کدام مرتجعی وی را پناه داده است و بن علی دزد تونس در عربستان سعودی بسر می برد و مدعی هستند که رو به موت است. البته روشن است که خانواده های این خائنین مورد پذیرائی گرم مرتجعین عربستان سعودی که بهتر از آنها نیستند قرار داشته و حالشان بسیار هم خوب است ولی حامیان آنها نیز از ترس افکار عمومی و مردم خویش و در یک کلام قدرت ملت ناچارند رنگ عوض کرده و برای دادن پناهندگی به این جنایتکاران بهانه بتراشند، از احساسات انسانی مایه بگذارند و چنین جلوه دهند که صرفا بخاطر حفظ جان یک انسان در حال مرگ به  این "فداکاری" راضی شده اند.
تجربه تاریخ نشان می دهد که مستبدین بی آبرو و همه آن رهبرانی که به ملتهای خود تکیه ندارند وقتی آماج خشم ملتهای خویش قرار می گیرند حتی جای امن برای فرار نیز ندارند و اربابان آنها نیز جرات نمی کنند بطور علنی از آنها حمایت کنند. این رژیمها نه تنها مورد خشم ملت خود بلکه خشم و نفرت سایر ملتهای جهان نیز هستند و همواره باید از تهدید جانشان بترسند. تنها رهبرانی از احترام برخوردارند که از احترام ملتشان برخوردار باشند. این یکی از آموزشهای انقلابات اخیر در آستانه انقلاب بهمن است. سرنوشت شاه را به خاطر آورید که بجز انور سادات خودفروخته که به سزای اعمالش رسید کسی حاضر نبود این جانی و خائن خود فروخته را بپذیرد. سرنوشت سایر جنایتکاران نیز بهتر از این نخواهد بود. 
بسیاری از آنها فکر می کنند با غارت کشورشان و انتقال آن دزدیها به بانکهای ممالک امپریالیستی می توانند در روز مبادا با خیال راحت زندگی کنند و نمونه زندگی اشرافی خانواده پهلوی در مقابل چشم آنهاست. ولی شاه را هیچکدام از این کشورها حاضر نبودند به داخل خاکشان راه دهند تنها بعد از مرگش، خانواده شاه توانست از ثروت دزدی شده ملت ایران زندگی پر رفاه و آسایشی را بگذراند. امپریالیستها از وجود این ثروتها در بانکهای خویش با خبرند ولی تا لحظه ایکه منافع آنها را تامین می کند صدایش را در نمی آورند. آنها در واقع به این مستبدین حق سکوت و رشوه داده اند تا مجاز باشند ممالک آنها را غارت کنند. وقتی تاریخ مصرف آنها در اثر طغیان خلقها به پایان می رسد آنها را مانند قابدستمال دور می اندازند و حتی گاهی ثروتهای آنها را ضبط می کنند. اینکه رفسنجانی، خامنه ای و سایر یاران امام ثروتشان را در بانکهای خارج ایران دفن کنند راه نجاتی برای آنها نخواهد بود و بهتر است توبه کنند و به ملتشان احترام گذارده و خود را در اختیار ملتشان قرار دهند. دزدی و راهزنی حلال مشکلات نیست. این یکی دیگر از آموزشهای از انقلابات منطقه در آستانه انقلاب بهمن است.
در مبارزات اخیر ما با تاثیر متقابل پدیده ها روبرو هستیم و می بینیم که چگونه تاثیرات انقلاب تونس در مصر و یمن و اردن و بحرین و مراکش و لیبی و...به ایران نیز سرایت کرد. تاثیر انقلابات ممالک خاورمیانه عربی بر روی ایران تنها جنبه ضد استبدادی آن نیست. این ممالک خواهان استقلال خود بوده و می خواهند به نفوذ اسرائیل و امپریالیسم در کشورشان پایان دهند. مردم در این ممالک خواهان سرنگونی بن علی و مبارک شدند و این پیروزی ملتهای قهرمان عرب در ایران در نمایشات اعتراضی روزهای اواخر بهمن و اول اسفند به صورت شعارهای "مبارک، بن علی، نوبت سید علی" بازتاب یافت. ماهیت این شعار مردم ایران تنها جنبه ضد استبدادی و ضد خفقان آن نیست. تنها در آن نیست که مردم برای آزادی و دموکراسی و احترام به حقوق انسان مبارزه می کنند، بلکه در آن نیز هست که ملت ایران برای همبستگی و برادری جهانی و دوستی و برادری با خلقهای عرب ارزش قایل است. ایرانیها نشان دادند که هوادار همبستگی جهانی هستند و مبارزات مردم عرب را مورد حمایت قرار می دهند و این در حالی است که از شجاعت این مردمان آموزش می گیرند. احساس همبستگی مردم ایران با خلقهای عرب که در منطقه خاورمیانه ریشه های عمیق تاریخی دارد، با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی و تحقیر احساسات ملی ایرانیان با تبلیغات گسترده صهیونیستها، امپریالیستها و سلطنت طلبان و همه عمال کثیف آنها در ایران کمی به عقب رانده شد. عمال سلطنت و صهیونیسم در ایران تلاش می کردند از نزدیکی رژیم جمهوری اسلامی با سازمان حماس و حزب ﷲ و حمایت از مبارزه خلقهای فلسطین و لبنان بر ضد اشغالگران اسرائیلی عاملی برای ایجاد نفاق و دشمنی با خلقهای عرب بسازند و همبستگی برادرانه میان آنها را برهم زنند و چنین تبلیغ کنند که صهیونیستهای اسرائیل دوست مردم ایران هستند و اعراب دشمن ایرانیها. جعل تاریخ در شبکه اینترنت، در شبکه های اجتماعی و در رسانه های گروهی توسط یاران و جاسوسان و عوامل نفوذی اسرائیل در داخل ایرانی ها رواج داشت. آنها از تمدن اسرائیل، دموکراسی اسرائیل در مقابل توحش و استبداد اعراب سخن می گفتند و همه بلایاهائی را که بر سر ایران در آمده بود نه ناشی از نفوذ و حضور صهیونیسم و امپریالیسم در جهان و منطقه بلکه ناشی از حضور اعراب جا می زدند و تلاش داشتند و دارند که با جعل نقل قولها و فیلمهای جعلی و سند سازی در شبکه اینترنت موجی ضد عربی و بویژه علیه جنبش فلسطین و لبنان بوجود آورند. آنها به بهانه دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی جنایات ضد بشری صهیونیستها را در نوار غزه و جنوب لبنان تائید می کردند و در عمل از محمود عباس جاسوس و سعد حریری عامل آمریکا و عربستان سعودی دفاع می کردند و آرزوی تجاوز اسرائیل را به لبنان در سر داشتند. انقلاب خلقهای عرب این آرزوهای ایرانیهای مرتجع و قربانیان تبلیغات صهیونیستی را بگور برد. انقلاب خلقهای عرب در منطقه کفه مبارزه را به نفع نیروهای انقلابی در منطقه تغییر داده است. ارتجاع لبنان و فلسطین بشدت به انزوا کشیده می شوند. عربستان سعودی نمی تواند در همدستی با اسرائیل و آمریکا در منطقه به عنوان پایگاه عمده تروریسم به همان راحتی سابق عمل کند نهضت ملتهای عرب در مقابل تحقیرهای غرب و جاسوسان صهیونیسم بپاخاسته است و این نهضت همیار و همرزم ملت ایران در مقابله با مستبدین و امپریالیستها و صهیونیستهاست. دیگر در نمایشات اعتراضی از شعار ارتجاعی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که یک شعار ارتجاعی و به نفع اسرائیل در زیر لوای دروغین میهنپرستی بود خبری نبود و نمی توانست هم خبری باشد. زیرا در روزهای بهمن مردم بر همسرنوشتی خویش با ملتهای عرب و به همبستگی خویش با آنها تکیه می کردند و نه به تخریب روحیه برادری و اسرائیل پرستانه در ایران. نمایشات اعتراضی در حمایت از مبارزه مردم ممالک عربی تودهنی محکمی به سلطنت طلبان و عمال اسرائیل در ایران از جمله فعالین پیروان منصور حکمت بود که تمام هم و غمشان مبارزه با اعراب و مسلمانها و تحریک علیه مقدسات مسلمانهاست. این مبارزات در تکامل خویش آبروئی برای حزب "کمونیست کارگری" نمی گذارد و دستش را در حمایت آشکار از صهیونیستهای اسرائیل، دستش را در حمایت از سیاست تجاوزکارانه امپریالیسم باز می کند و نشان می دهد که در دو جبهه بزرگ مبارزه جهانی که برای استقلال، آزادی و دموکراسی در گرفته است این دارو دسته ها در کنار آمریکا و اسرائیل جا دارند.
استدلال عمال آنها که بیکباره خفقان گرفته اند تا نیش خود را بعدا به جنبش بزنند جالب است. به آنها یاد داده اند که مدعی شوند "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم. به این بزدلی سیاسی توجه کنید که چهره های خویش را چگونه پنهان کرده اند و بر حسب روز بزک می کنند و مثل دیروز حاضر نیستند با سینه سپر کردن و داد و قال از طریق رسانه های گروهی با پرچم "انترناسیونالیستی" ننگین "مسلمانان سابق" به میدان آیند و بر ضد حضرت محمد اعلامیه دهند و کاریکاتور وی را بکشند و پرچم مبارزه علیه مسلمانان را برافرازند و در همه جا در کنار عمال اسرائیل در کارزار ضد مسلمانی لخت و عور شوند و نمایشات مشترک تفاهم برانگیز و همدردانه با اسرائیل بگذارند. آنها حال با تحلیل و شعار ورشکسته سیاسی خود که سیمای سیاسی جهان امروز را مبارزه میان "اسلام سیاسی و میلیتاریسم آمریکا" ترسیم می کند به انزوای سیاسی کشیده شده اند و بیشتر نیز کشیده خواهند شد. تصورش را بکنید که این "انترناسیونالیستها" و در واقع انترناسیونالیستهای دروغین که یاران کسموپلیتنیسم و جهان وطنی هستند در انقلاب ممالک عربی شرکت کنند و به خلقهای عرب آموزش دهند که باید بجای مبارزه با مبارک و بن علی و قذافی و ملک عبدﷲ و نظایر آنها بخاطر کسب آزادی، استقلال و دموکراسی باید با "اسلام سیاسی" مبارزه کرد و بر ضد اسلام اعلامیه پخش کرد و سازمانهای "مسلمانان سابق" را در کنار اسرائیلیها تشکیل داد و کشتار مردم نوار غزه و افغانستان و مردم عراق را تائید کرد. انقلاب خلقهای عرب ناقوس مرگ حزب "کمونیست کارگری" و پیروان نظریات منصور حکمت نیز هست. ناقوس مرگ کسانی است که تا دیروز "انترناسیونالیست" بوده و از آن وسیله ای بر ضد میهنپرستی کمونیستی ساخته بودند و از ایرانی بودن خویش حالت تهوع به آنها دست می داد و امروز رنگ عوض کرده دیگر انترناسیونالیست نبوده و حاضر نیستند از مبارزه مردم فلسطین و لبنان دفاع کنند و مدعی می شوند "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم.
مردم ایران ولی از مبارزات مردم مصر و تونس و سایر ممالک دفاع می کنند و فریاد می زنند: "مبارک، بن علی، نوبت سید علی". شعارهای ضد همبستگی خلقها در منطقه نظیر شعار اسرائیلی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که منظورش دفاع از اسرائیل است دیگر در نمایشات اعتراضی مردم میهن ما جائی ندارد. مبارزه مردم مصر و تونس، بحرین و لیبی، مبارزات مردم فلسطین و لبنان مکمل مبارزات مردم ایران برای کسب استقلال، آزادی و دموکراسی در منطقه و بر ضد قوای اشغالگر و مخالفت با نقض بیرحمانه حقوق بشر است. آنکس که مدعی مخالفت با اعدام در ایران است ریاکار است اگر مخالف اعدام دستجمعی مردم نوار غزه و یا اعدام دستجمعی مردم لبنان با بمبهای فسفری و خوشه ای نباشد. آنوقت آن کس مخالف اعدام نیست مخالف مصلحتی اعدام است. با اعدام توسط جمهوری اسلامی مخالف است ولی با اعدام دستجمعی اسرائیل مخالف نیست. آنکس ملاکهای حمایتش از حقوق بشر همان ملاکهای ریاکارانه امپریالیستها و صهیونیستهاست که امروز نیز خودشان با ریاکاری ناچارند عذر رژیمهای بی مصرف را بخواهند. حزب "کمونیست کارگری" بانی چنین سیاستی در منطقه است. سیاست مشوب کردن، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی و ملی، سیاست آرایش اسرائیل و تفرقه افکنی در همبستگی مبارزاتی خلقهای منطقه است. مبارزه خلقهای عرب و همبستگی مردم ایران با این مبارزات بر ضد استبدادهای سیاه مذهبی و غیر مذهبی آغاز فروپاشی سلطه امپریالیسم در منطقه و روز عزای اسرائیل و نوکرانش در منطقه است. روز عزای سلطنت طلبان خودفروخته ایرانی و حزب "کمونیست کارگری" و همه ایرانیان اپوزیسیونی می باشد که از اسرائیل حمایت شده و کمک مالی دریافت می کنند. آموزش روزهای بهمن این است که به خلق خود متکی باشیم، مبارزه بر ضد رژیم سرمایه داری مافیائی جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند زنیم و برای مبارزه سایر خلقهای جهان ارزش قایل شویم و از آن مبارزات حمایت کنیم و آنوقت انتظار داشته باشیم که آنها نیز از مبارزات مردم میهن ما حمایت کنند. به همبستگی جهانی و مبارزه سایر خلقها احترام گذارده از آنها حمایت کنیم. چقدر آدمهائی که قربانی تبلیغات ضد عرب و حزب "کمونیست کارگری" شده اند حقیر و بزدلند که ناچارند برای گریز از حمایتِ ارزشهای انسانی و اصولیت انقلابی خود را پشت جنایات رژیم جمهوری اسلامی پنهان کنند و مدعی شوند: "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم. همین استدلال ریاکارانه و ننگین را سازمان مجاهدین خلق زمانی مطرح می کند که از آنها خواسته می شود در مورد جنایات اسرائیل و یا امپریالیستها در جهان، در افغانستان و در عراق در فلسطین و یا لبنان اظهار نظر کنند. آنها نیز فورا به پشت جنایات رژیم جمهوری اسلامی فرار کرده و مدعی می شوند سایر مسایل به ما مربوط نیست ما باید با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه کنیم. روشن است که این ناسیونالیسم ایرانی در مقابل انترناسیونالیسم انسانی و برادری و همبستگی جهانی تنها برای حمایت از جبهه ارتجاع جهانی است و نه از اصولیت انقلابی و گرنه چگونه می شود این واقعیت را توضیح داد که این گروه ها از همه مردم جهان می خواهند از مبارزات افشاء گرانه آنها بر ضد جنایات رژیم جمهوری اسلامی حمایت کنند، در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی جمع شده به آنها بپیوندند، در نمایشات اعتراضی آنها شرکت کنند ولی خودشان حاضر نیستند از مبارزات همان خلقها برای تحقق همان خواسته های عادلانه و بشردوستانه حمایت کنند. تنها یک منطق در این نوع ریاکاری چون خط سرخی خود نمائی می کند. این جریانها و گروه های ایرانی تبار تنها از موضع سلطنت طلبان، امپریالیستها و صهیونیستها با رژیم جمهوری اسلامی مخالفند. دست دراز شده امپریالیستها و صهیونیستها بوده ابزار اجرای مقاصد سیاسی آنها هستند و نه از موضع خلق ایران و خلقهای منطقه بر ضد استبداد و امپریالیسم و ارتجاع. ریاکاری رنگین کمان آنها در مقابل اصولیت انقلابی ما، حزب کار ایران(توفان) قرار دارد.
انقلاب خلقهای منطقه موجب شفافیت در مبارزه مردم منطقه و بطریق اولی در ایران خواهد شد. تمایز خطوط جبهه انقلاب از ضد انقلاب روشنتر می گردد. هر سرنگونی طلب در ایران انقلابی نیست چه بسا که عامل امپریالیسم و صهیونیسم باشد.
انقلاب خلقهای منطقه از طرف رژیم جمهوری اسلامی مورد سوء استفاده قرار گرفت و آنها این انقلاب را با انقلاب ایران و تاثیرات آن مقایسه کردند. این قیاس در عین از ترس آنها از خشم مردم بود و این اظهار فضلها را برای تقویت روحیه اطرافیان خود می گفتند. این قیاس ولی تا حدی که انقلاب ایران خواهان قطع سلطه امپریالیسم و صهیونیسم در ایران بود و می خواست به پادشاهی در ایران و سلطه استبدادی بطور کلی پایان دهد درست است و در ممالک عربی تاثیر گذارد. اینکه مبارزات مردم ایران در منطقه تاثیرات عمیقی گذارده است امر تازه ای نیست به علت همبستگی و همسرنوشتی تاریخی خلقهای منطقه حتی مسئله ملی کردن صنعت نفت در ایران در انقراض پادشاهی در عراق و مصر و رشد آگاهی ملی در ممالک عربی و مسلمان از مراکش تا اندونزی موثر بود. ولی این مقایسه وقتی پای اجرای عدالت اجتماعی، امنیت قضائی، رفع سانسور و خفقان و کسب آزادیهای دموکراتیک و رعایت حقوق بشر به میان می آید از سرتا پا کذب محض است. انقلاب ایران به علت سلطه روحانیت قادر نشد به همه خواستها های خویش دست یابد و بهمین جهت است که انقلابات ملتهای عرب که از تجربه ایران آموخته اند در پی آنند که آن نیمه ناتمام انقلاب ایران را نیز متحقق گردانند. انقلاب آنها نه تنها بر ضد استبداد و امپریالیسم و صهیونیسم است بلکه آنها برای استقرار آزادیهای دموکراتیک نیز مبارزه می کنند و این امر است که رژیم جمهوری اسلامی را می ترساند.
مردم ایران نیز در همبستگی با مبارزات اعراب به خیابانها آمدند و تحت تاثیر مبارزات این خلقها قرار گرفتند صرفنظر از مانور حاکمیت در ایران در روز 22 بهمن، اصلاح طلبان نیز فورا تحت تاثیر این مبارزات قرار گرفته خواستند بر موج این خواستهای عادلانه سوار شوند. جنبش حمایت از مبارزات مردم مصر و تونس به سرعت به مبارزه ای روشن با رژیم جمهوری اسلامی بدل شد و این دقیقا همان درس درستی بود که مردم از این مبارزات آموخته بودند. آنها می دانستند که باید حاکمیت را آماج حمله خویش قرار داد و آنها را سرنگون کرد. شعار سرنگونی رژیم جمهوری سلامی به یک شعار عمومی مردم بدل می شود. مرگ بر جمهوری اسلامی مفهوم دیگری ندارد. رهبران اصلاح طلبان حاکمیت را از خشم مردم ایران ترساندند و به آنها گوشزد کردند که از روشهای خویش دست بردارند وگرنه به سرنوشت مبارک و بن علی دچار می شوند. آموزش آنها طبیعتا درست بود و همه مستبدین باید از این مبارزات درس بگیرند و به حقوق ملتها و مردم کشورشان احترام بگذارند. تکیه به امپریالیسم آخر عاقبتی ندارد. رژیم جمهوری اسلامی در عمل می داند که چه خطری وی را تهدید می کند و روزهای باقیمانده مرگش شمرده می شود. این است که در پی ایجاد انسجام در بالا و سرکوب در پائین است. رژیم بشدت مخالفین خودی را تحت فشار گذارده تا با آنها جبهه واحدی تشکیل دهند. بخشی از حاکمیت که به جناح لاریجانی و جناح مجلس و قوه قضائیه معروفند و در مقابل احمدی نژاد قد علم کرده بودند و میان اصلاح طلبان و احمدی نژاد بند بازی می کردند ناچار شدند از ترس انقلاب مردم جبهه ارتجاع سیاه را تقویت کنند. قالیباف، رضائی، رفسنجانی و پاره ای دیگر نیز به تقویت دیواره های این جبهه پرداختند تا در مقابل خشم مردم مسلح باشند. تضادهای حاکمیت در ایران تشدید می شود و مبارزه مردم آنها را شدیدتر می کند. انقلاب مردم ممالک عربی تاثیرات متقابلش را در ایران می گذارد و این به ما می آموزد که ما به همبستگی برادرانه ملتهای جهان و بویژه منطقه نیاز داریم و استمرار مبارزه به نفع مردم و به ضرر حاکمیت و یاری دهنده شفافیت برای تمایز جبهه دوست از دشمن است.   
*****
بر گرفته ازتوفان شماره  132  اسفند ماه  1389  مارس 2011،  ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                                                        toufan@toufan.org