۱۴۰۲ بهمن ۱۳, جمعه

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۱ نشریه الکترونیکی حزب کارایران بهمن ماه ۱۴۰۲

 مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۱ نشریه الکترونیکی حزب کارایران بهمن ماه ۱۴۰۲

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

 

ترور درکرمان دريک جنگ نفس گير هيبريدي و مسئله امنيت ملي

اتحاد نامقدس و آزادي ستون پنجم صهيونيسم وغرب درايران

حکم دادگاه لاهه گامي به پيش و يک پيروزي  براي مردم فلسطين

اطلاعيه حزب کارايران(توفان) به مناسب درگذشت رفيق عبدالله حاجي ابراهيمي(اسفند)

نقش دلار در اقتصاد سرمايه داري ايران وگسترش فقر

کي بود کي بود من نبودم!

بانک جهاني: 68 درصد مردم ايران «فقير» يا «در خطر فقر» هستند

در خلال 9 ماه اخير بيش از 500 کارگر در استان کرمانشاه مصدوم شدهاند و 32 کارگر ديگر جان باخته

«عدالتي نديديم، ما ديگه راي نمي ديم»

مشکلات كارگران يک شهرداري، پارس جنوبي، هفتتپه و مهمانداران قطار

در جبهه نبرد طبقاتی

جنگ هيبريدي نسلِ جديد چيست؟

شعار «از نهر تابحر»؛يهود ستيزي نيست، ضدصهيونيستي است؛عليه شانتاژهاي امپرياليستي بايستيم

گزارش ديدار هيئت نمايندگي سازمان حماس با حزب کارگران تونس

بهمناسبت صد و پنجمين سالگرد ترور روزا لوکزامبورگ و کارل ليبکنشت

گزارشي از فعالين حزب کارايران(توفان ) در مورد هفته بزرگداشت روزا لوکزامبورگ

بهمناسبت صدمين سالگرد درگذشت لنين

شکست ارتش متجاوز اسرائيل در طي بمباران بيش از 100 روز نوار غزه

زنده باد رزم متحد کارگران عليه کارفرمايان

ياد داشتي در مورد اظهارات راسيستي يک نخست وزير احمق

دلايل پرهيز ايران از جنگ مستقيم با اسرائيل

ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

گشت و گذاري در فيسبوک، پاسخ به يک پرسش

پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام

 

***

تروردرکرمان دریک جنگ نفس گیرهیبریدی و مسئله امنیت ملی

 

روزنامه آمریکایی وال‌استریت ژورنال روز پنجشنبه مورخ ۲۵ ژانویه به نقل از مقامات بلند پایه آمریکایی ادعا کرد که "ایالات متحده مخفیانه به ایران هشدار داده بود که داعش در حال آماده شدن برای انجام حمله تروریستی است".

به گفته این منابع، این هشدار محرمانه از آنجا به تهران مخابره شد که ایالات متحده اطلاعاتی به دست آورده بود که گروه وابسته به داعش خراسان در حال برنامه ریزی برای حمله به ایران است.برای بررسی این گزارش واهداف آن لازم و ضروری است به چند نکته مهم در جنگی که در منطقه جریان دارد اشاره کنیم ودر چهارچوب کلان به امر مشخص ترور درکرمان به پردازیم:

 

 یکم اینکه قبل ازهرچیزباید این ترور بربرمنشانه و ضد بشری درشهر کرمان را که منجر به قتل حدود صد نفر وجراحت صدها نفر شد اقدامی هدفمند درخدمت ایجاد تزلزل، تضعیف امنیت ملی،تضعیف جبهه مقاومت درفلسطین و لبنان وسوریه و یمن وعراق و بطور کل در منطقه ودر حمایت از ارتجاع امپریالیستی صهیونیستی مورد ارزیابی قرارداد. یاران امپریالیسم وهمدستان اجانب درهیبت اپوزیسیون  تلاش دارند تا اصل مسئله را منحرف نموده و مدعی شوند که اتهام تروریست به اسرائیلِ «بی‌گناه» نادرست بوده وداعش مسئولیت این امر را به عهده گرفته است! بی شک این محافل در سطح باقی مانده‌ واز شکلِ رویدادهای سیاسی سلاحی برای توجیه و تبرئه صهیونیسم می‌سازند.

 

دوم اینکه مسئولیت اصلی این تروربه عهده کسانی است که  سال‌هاست وضعیت خاورمیانه را با تروریسم دولتی درچهارچوب نظم جدید جهانی متشنج کرده، داعش را در واشنگتن و تل آویو پرورانده، کشور اشغالگروجعلی اسرائیل را خلق کرده و به جان مردم منطقه افکنده‌اند. این مهم نیست که صهیونیسم با دست کدام یک از ابزارش، فرقه رجوی، داعش، جیش‌والعدل و یا گروه‌های تجزیه‌طلب قومی با عنوان «چشم و چراغ» ایران به این اقدام دست می‌زند، بلوچستان را متشنج می‌کند و یا درغرب عوامل اسرائیل تجزیه‌طلب را به خاک ایران می‌فرستد، مهم این است که در پشت این خرابکاری‌ها و سیاست شکست خورده‌ی سوریه‌ای کردن ایران، صهیونیسم و امپریالیسم به عنوان مبتکران اصلی این امر پنهان شده‌اند و صحنه گردان این معرکه‌اند.آنها بطورهدفمند وبا توسل به رسانه های  قوی تبلیغاتی برون مرزی واقدامات تروریستی ازترور دانشمندان هسته ای گرفته تا جنایات داعش در شاهچراغ ویا درمجلس و سایر نقاط ایران  را درهاله ای از ابهام قرارمی دهند وزیرکانه مغزهای ناراضی را با ترفند کارخودشان است، بسوی اهداف خود سوق  میدهند! با عادی سازی تروریسم وتوسل به دکترین "کارخودشان" است می کوشند حلقه محاصره را ازدرون برایران تنگ کنند.

 

سوم اینکه جنگی که جریان دارد، جنگی کلاسیک و پیاده کردن هزاران نیروی نظامی در خاک ایران نیست ،جنگی نامتقارن غیر نظامی،که شاملِ اقدامات اطلاعاتی، اخلاقی، روانی، ایدئولوژیک،فرهنگی، ورزشی،  دیپلماتیک و اقتصادی ، تحریمات بین المللی در چارچوب بخشی از یک پروژه سیاسی برای ایجاد یک نظم  سیاسی، اقتصادی و نظامی مطلوب  برای جهانی است که درآن شکاف افتاده است وهرروز این شکاف افزایش می یابد.جهت گیری ایران بسوی شرق وجاده ابریشم با هر انگیزه وضعف شناختی وطبقاتی و تاریخی که باشد در تناقض با نظم قدیم قرار دارد، لذا  باید مورد ضرب وریزش قرارگیرد. عملیات ویژه برای گمراه کردن  مردم  وتزلزل  درمیان رهبران سیاسی و نظامی از طریق اقدامات هماهنگ انجام شده توسط کانال های دیپلماتیک، رسانه ها و سازمان های دولتی و نظامی عالی از طریق افشای داده ها، دستورات، دستورالعمل ها و اطلاعات نادرست است برای  گیج کردن افکارعمومی  ودشمن  و بی  ثباتی جامعه ازطریق تبلیغات برای افزایش نارضایتی در میان مردم از جمله اهداف جنگی هیبریدی ترکیبی برای به زانو درآوردن حریف است.ترور کرمان وگزارش وال‌استریت ژورنال را باید درچهارچوب چنین جنگ بیرحمانه ای ی مورد تبیین قرارداد.

 

چهارم اینکه دربستر چنین جنگی که تمام موجودیت ایران را هدف گرفته است حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی آسیب پذیری وضعف خو د را نیز درحفظ امنیت و مقابله با تعرض تروریستی بین المللی به نمایش گذاشته است.این ضعف و آسیب پذیری فقط در چهارچوب مرز ملی تعریف نمی شوند بلکه برون از مرز همراه با ترور نیروهای نظامی ایران در سوریه وسایر کشورها نیز بازتاب داشته است.رژیم جمهوری اسلامی  که حفظ امنیت وموجودیت ایران را تنها در سرکوب مخالفان و یا مبارزه با گروه‌های تروریستی و یا اعتراضات خودجوشی که به سرعت به ابزار سوءاستفاده امپریالیسم بدل می‌شود جستجو می‌کند.در حالی که حمایت از امنیت ملی تکیه به مردم ایران حمایت همه جانبه و درتمام زمینه‌ها  صرفنظر از رنگ پوست و مذهب، جنسیت و عقاید تعریف می شود.ملت یکپارچه، متحد، همدل که حقوقش به رسمیت شناخته شود، از احترام برخوردار باشد، زن و مردش دارای تساوی حقوق اجتماعی و ... باشند، حقوق کارگرش پرداخت شود، امنیت شغلی داشته باشد، آموزشش در اثر خصوصی‌سازی مدارس نابود نگردد و آموزگارانش بیکار نشوند و... تنها تضمینی است که می‌تواند امنیت ملی را تقویت کند تا هر چه صهیونیسم و امپریالیسم  با جنگ هیبریدی به ایجاد تروریسم، تشنج، تزلزل و... دست زنند کوچکترین لرزه‌ای بر اندامش نیفتد.

 اما متاسفانه وضع  درایران چنین نیست و دشمنان تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ایران به خوبی از این ضعف و چشم اسفندیار وضعیت ایران با خبرند و با توسل به تروریسم و سایر ابتکارات خرابکارانه در عرصه‌های تولیدی، نظامی، تدارکاتی و دیپلماتیک وضعیت ایران را نابسامان و متزلزل می‌سازند. حاکمیت ایران خواست وتوان پرداختن به علل برشمرده وبی‌کفایتی در حل معضلاتی که ریشه طبقاتی دارند را ندارد ونشان داده است  نمی تواند در چند جبهه بجنگد واین امر نیرویش را تحلیل برده و این سیاست ناپیگیرو کج‌دارو مریز ایران را به کام نابودی سوق می دهد. درماهیت نظام استبدادی وسرمایه داری حاکم  نیست تا معیشت زحمتکشان را با امنیت ملی پبوند زند. شک نیست کارگران وعموم مردم ایران موافق امنیت ملی وحفظ تمامیت ارضی ایران و آرامش داخلی اند اما به هیچ وجه نمی خواهند درمقابل دزدی وغارت دسترنج خود و اموال عمومی کشور توسط سرمایه داران بی‌وجدان و حامی آن جمهوری اسلامی  تمکین کنند.مبارزه برای امنیت ملی و علیه جنگ هیبریدی وتروریستی که علیه ایران تدارک دیده اند بدون تکیه به توده مردم  ممکن نیست وادامه چنین وضعیتی فضا را برای نفوذ اقدامات تروریستی و آشوب و ازهم گسیختگی فراهم می سازد.

 

***

 

 

   اتحاد نامقدس و آزادی ستون پنجم صهیونیسم وغرب درایران

درابتدا لازم است نگاهی به سخنان"صادق زیباکلام"به ظاهراصلاح طلب ، درباره حمله تروریستی کرمان ، که طی آن نزدیک به ۳۰۰ انسان بی گناه کشته وزخمی شدند و خانواده های زیادی عزادارگردیدند ، بیندازیم ! ایشان درکانال ماهواره ای صدای آمریکا گفتند درایران خیلی سعی شده که انگشت اتهام به سمت اسراییل هم گرفته بشود . ولی همه شواهد و قرائن نشان می‌دهندکه کاراسراییل بعید به نظرمی رسد باشد . اسراییل اینجوری نمی آید مثلا افرادی را که هیچ گناهی ندارند و درآن محل حضورداشتند ، بیاید اینجوری اینهاراازبین ببرد ." !؟ صادق زیباکلام که یک  شارلاتان تمام عیار ، عنصری مشکوک و طرفدارآمریکا ، اسراییل وبخصوص انگلستان می باشد ، چگونه است که چنین وقیحانه وبا کمال خونسردی وعلنی دردفاع ازاسراییل فاشیست و آدمخوارسخنرانی می‌کند !؟ اسراییلی که بیش ازسه ماه  آزگار آنهم در جلوی چشم جهانیان وباکمک آمریکا و سلاح‌های مرگبارش صدهاهزارزن ومرد و کودک  فلسطینی رادرنوارغزه وکرانه غربی رود اردن قتل عام و زخمی و آواره کرده وبیش از۱۰۰هزار خانه رابا خاک یکسان نموده وبارها نشان داده که دشمن ملت ایران وسرزمین ایران هم هست وبدنبال موقعیت مناسبی است تابه کمک آمریکا به ایران حمله نظامی کرده وکشورماراتجزیه نماید !؟چگونه است که"صادق خان" بدون کمترین واهمه ای از"سربازان گمنام امام زمان"ودیگرگزمه های درون حاکمیت ، به راحتی وحتی باگستاخی هرچه تمامتر ، ارتش ودولت فاشیست اسراییل را تبرئه می‌کند ومدافع این رژیم جنایتکاراست ولی همچنان راستِ راست راه میرودومدرس دانشگاههای ایران هم هست !!؟ سخنان زیباکلام درحالی است که رژیم ج ا بارها شتاب رده افرادبی گناهی رادستگیروبه اتهام واهی ارتباط بااسراییل درزیرشکنجه های بیرون ازطاقت وتوان آدمی ، مجبوربه اعتراف وجاسوسی برای اسراییل کرده ، بعد معلوم شد طرف کاره ای نبوده استشهر هِرت و"روزگارغریبی ست نازنین" "صعب روزی ! بوالعجب کاری ! پریشان عالمی !" مشابه همین دروغ وچرندیاتِ زیباکلام را ، به شکلی دیگرمی‌توان دررجزخوانی های تهوع آور وفرافکنی های مسخره ی حسین سلامی فرمانده سپاه ، رادان فرمانده نیروی انتظامی ، وحیدی وزیرکشور ، گردانندگان صداوسیما وامامان پرت وپلا گوی جمعه وجماعات مشاهده کرد ! "حسین سلامی" فرمانده کل سپاه پاسداران : "اگرتارمویی ازسرِیک ایرانی کم شود ، کرک وپشم شمارا به باد می دهیم ." !؟ "سرداروحیدی" یک روزقبل ازانفجارمرگبار کرمان : "مرزها درکنترل است وجای هیچگونه نگرانی نیست ." و روز بعد از انفجار : "درکرمان وضع عادی ست وجای نگرانی نیست" ! "علم الهدی"درنمازجمعه مشهد : "پرونده آمریکا واسراییل درانتقام ایران سنگین ترشد." حجت الاسلام"سیداسماعیل خطیب"وزیر اطلاعات هم سخنانِ صادق زیباکلام را با این گفته تایید کرد : ". . . انفجارها انتحاری بوده واز روی جسد یکی ازتروریست‌ها فهمیدیم که طرف اهل تاجیکستان بوده است" !!؟ حجت الاسلام "علی توکلی" ،رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان کرمان هم فرمودند : "بالای ۶۴ بمب نیزدرسراسرکشورکشف شد که ۱۶ تای آنها قرار بود که درمراسم شهیدسلیمانی منفجرشود" !؟ ازعبیدزاکانی نقل است که ؛ مردی انگشتری اش رادراتاق گم کرده بود ولی درکوچه بدنبالش می‌گشت . پرسیدند چرا در کوچه؟ گفت برای اینکه اتاق تاریک است ! باری ! نمونه های دیگرازوجه اشتراک گردانندگان جمهوری سرمایه داری اسلامی ، اعم از"علمای" اَعلام ، آیات عُظام ، سران سه قوه ، سرداران رنگ ووارنگ نظام با امثال زیباکلام ها ، غنی نژادها ، سلاح ورزی ها ، نوبخت ها و اصلاح طلبان درون وبیرون حاکمیت ، این است که همه آستان بوسان درگاه سیاست اقتصادی"نئولیبرالیسم" غرب اند ، همه رانت‌خوار و انگل صفت اند ، همه تا مغز استخوان ارتجاعی وبی سواد سیاسی ، همه دروغپرداز وعوامفریب وریاکار ، همه مادر زادی دشمن طبقه کارگر و زحمتکش ، همه دشمن خونی کمونیست ها ، همه سرمایه دار و مدافعان نظام سرمایه داری ، همه ستایشگران غربِ استثمارگر و استعمارگر ، همه مدافع جهان تک قطبی ، همه مخالفان چین وروسیه وکره شمالی وکوبا ، همه حافظ بیضهِ اسلام ، همه ضد تمدن وفرهنگ وتاریخ ایران ، همه بی رحم وغدّار و همه درعالم هپروت ودردنیای غیرواقعی درگشت وگذارند ! این وجوه اشتراک ذکرشده دربالا ، پایه واساس اتحاد نا مقدس آنها را در حفظ وضع موجود و علیه نیروهای انقلابی وعلیه خشم ونفرت اکثریت ناراضیان پراکنده و بدون تشکل وسازماندهی کارگران و زحمتکشان ودیگراقشار تحت ستم جامعه را ، شکل می دهد و بدین سبب امثال "زیباکلام" زشت گفتار و زشت کردار ، اجازه دارند که آزادانه در هرزمان ومکان ودر هر تریبونی لاطائلات ببافند و کسی هم مانع آنها نشود . درست مانند اتخاد نامقدس رژیم شاه با روحانیت خدعه گرعلیه نیروهای کمونیست ، انقلابی و مترقی ایران . اما این جماعت به دلیل افکارارتجاعی شان قادر به درک خواسته ها و منافع اقشار و طبقات جامعه ایران نیستند و در نتیجه شناختی هم از مبارزات طبقاتی ندارند . اینان نمی فهمند ، هررژیمی که محرّک اصلی خود را بر پایه ثروت اندوزی فردی ، سودجویی ، طمع ورزی ، استثمار ، سرکوب واعدام قراردهد ، بدون شک و بدون ذره ای تردید ، دیر یا زود ، به دست توانای ملت ستمدیده وخشمگین ایران به ورطهِ هولناکی فروخواهدغلطید همانند رژیم پهلوی !!

***

حکم دادگاه لاهه گامی به پیش و یک پیروزی  برای مردم فلسطین

دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه سرانجام  حکم اولیه درباره شکایت آفریقای جنوبی از رژیم صهیونیستی اسرائیل در خصوص ارتکاب نسل کشی در غزه را صادر کرد. پس از تداوم جنایت‌های رژیم اسرائیل علیه مردم غزه و نسل‌کشی در این باریکه، آفریقای جنوبی علیه حکومت اسرائیل به دیوان بین‌المللی دادگستری شکایت کرد. در حکم اولیه که دیروز جمعه صادر شد چند نکته حائز اهمیت است.

یکم اینکه بر اساس کنوانسیون نسل‌کشی سازمان ملل متحد مصوب سال ۱۹۴۸، تلاش عمدی برای نابود کردن تمام یا بخشی از یک گروه بر اساس ملیت، قومیت، نژاد یا مذهب آن نسل‌کشی محسوب می‌شود. از ۱۷ قاضی دادگاه بین‌المللی دادگستری ۱۶ قاضی معتقدند که اسراییل باید اقدامات نسل‌کشی و ویرانگری فیزیکی را در غزه متوقف کند.

دوم اینکه رژیم آدمکش ومتجاوز اسراییل پیش از صدور حکم، نخستین شکست را در دادگاه متحمل شد زیرا که دادگاه درخواست اسراییل را برای نپذیرفتن شکایت آفریقای جنوبی رد کرد. در جلسه صدور حکم اولیه نیز رییس دادگاه هم صلاحیت آن را برای رسیدگی به شکایت اعلام کرد و هم تصریح کرد که آفریقای جنوبی حق شکایت از اسراییل را در این دادگاه دارد. این دادگاه همچنین اعلام کرد که گزارشات آفریقای جنوبی عاقلانه و منطقی بوده و باید بررسی شود.بنابراین، اگرچه دادگاه اعلام کرد «ما اکنون حکمی در مورد اینکه نسل‌کشی رخ داده یا نداده صادر نمی‌کنیم»، اما وقوع نسل‌کشی برای اعضای دادگاه محرز است کما اینکه در ادامه حکم نیز آمده است: «مردم فلسطین حق دارند که از جنایت نسل‌کشی در امان باشند.» کارشناسان مسائل حقوق بین‌المللی می‌گویند اینکه دیوان بین‌المللی دادگستری ۳۶ دقیقه ابتدایی بحث خود را به توضیح درباره حق آفریقای جنوبی برای شکایت از اسراییل اختصاص داد نشان‌دهنده این است که این دادگاه احتمال نسل‌کشی در غزه را رد نکرده است.

 

 سوم اینکه دادگاه نه تنها هیچ حکمی به نفع رژیم صهیونیستی صادر نکرد بلکه خواستار گزارش این رژیم در خصوص اقدام‌های تأمینی در قبال مردم غزه طی یک ماه شد. اکثریت هیأت قضات دیوان بین‌المللی دادگستری به اقدامات تأمینی در خصوص غزه رأی دادند. یک کارشناس حقوقی نیز در گفت‌وگو با الجزیره، تصمیمات دادگاه لاهه را پیروزی ملت فلسطین خطاب کرد و در عین حال بر لزوم اجرای تدابیر بازدارنده بیشتر علیه رژیم صهیونیستی در زمینه عدم ارتکاب جنایات جنگی بیشتر در غزه تاکید کرد.

 

چهارم اینکه  دیوان بین‌المللی دادگستری رکن اصلی قضایی سازمان ملل متحد است. مجمع عمومی سازمان ملل را می‌توان رکن حقوقی دانست زیرا همه اعضا رأی برابر دارند و حق وتو وجود ندارد. شورای امنیت سازمان ملل رکن سیاسی است زیرا حق وتو مانع اجرای عدالت می‌شود. دیوان بین‌المللی دادگستری رکن قضایی است که بدون در نظر گرفتن «سیاست» حکم قضایی صادر می‌کند. تصمیمات دادگاه لازم‌الاجرا است و حکم نوعی محاکمه را دارد. بر همین اساس، دولت آلمان اعلام کرد برلین به رأی دیوان بین‌المللی دادگستری در مورد اسراییل صرف‌نظر از محتوای آن احترام خواهد گذاشت. وزارت خارجه فرانسه هم در بیانیه‌ای تصریح کرد: «ما عمیقاً به احترام به قوانین بین‌المللی متعهدیم و بر حمایت خود از دیوان بین‌المللی دادگستری تأکید می‌کنیم.»

صدور این حکم به نوعی شکست برای شورای امنیت سازمان ملل متحد محسوب می‌شود که تاکنون هیچ قطعنامه‌ای برای توقف جنایت اسراییل علیه غزه صادر نکرده است. اسراییل تاکنون بارها در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل جنایت علیه غزه محکوم شده است، اما قطعنامه‌های مجمع الزام‌آور نیست. این در حالی است که احکام دیوان بین‌المللی دادگستری الزام‌آور است و نوعی نقد عملکرد قدرت‌های بزرگ در قبال وضعیت غزه محسوب می‌شود.

 

پنجم اینکه با حکم صادر شده، توپ در زمین  رژیم صهیونیستی اسراییل است زیرا به این رژیم فرصت یک ماهه داده شد تا «اقدامات لازم برای فراهم کردن نیازهای انسانی مردم غزه را فوراً اتخاذ کند» و همچنین «اقدامات لازم برای ممانعت از جنایت‌های کشتار علیه یک مجموعه انسانی را اتخاذ نماید». تداوم جنایت‌های اسراییل علیه غزه می‌تواند برای این رژیم تبعات حقوقی در پی داشته باشد. اگرچه صهیونیست‌ها مدعی هستند شکستی متحمل نشدند زیرا دادگاه حکم توقف جنگ را صادر نکرد، اما واکنش مقامات صهیونیست حاکی از پذیرش شکست در دادگاه است.

 

ششم اینکه از آنجایی که حکم اولیه دادگاه زمانی صادر شد که هنوز جنگ ادامه دارد و نشانه‌ای نیز مبنی بر پایان آن دیده نمی‌شود، نوعی نوآوری و نقطه عطف به شمار می‌رود. دولت آفریقای جنوبی نیز در واکنش به این رأی دادگاه لاهه گفت: «ما از اقدامات موقتی که دیوان بین‌المللی دادگستری علیه اسراییل وضع کرد، استقبال می‌کنیم. این حکم یک پیروزی قاطع برای حاکمیت قانون و یک نقطه عطف مهم در یافتن عدالت برای مردم فلسطین است».جبهه خلق برای آزادی فلسطین و همینطور سازمان مقاومت حماس هم حکم اولیه دادگاه لاهه درباره نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه را گام  مهمی برای منزوی کردن رژیم صهیونیستی و افشای جنایت این رژیم در غزه  اعلام کردند.

حکم دادگاه و همچنین اقدام دادگاه یک اعتبار برای آفریقای جنوبی بود زیرا آفریقای جنوبی که روزگاری قربانی رژیمی آپارتایدی بود، با اقامه دعوی علیه اسراییل در جهت پایان دادن به یکی از بزرگ‌ترین رنج‌های بشری در قرن ۲۱ اقدام کرده است.

 

حکم اولیه دادگاه بین‌المللی دادگستری را می‌توان یک پیروزی برای جنبش مقاومت فلسطین که بیش از صد روز درمقابل خشن ترین و بیرحم ترین  وفاشیستی بمباران هوایی جنگید وتاب آورد و یک شکست راهبردی برای رژیم صهیونیستی و یک نقطه عطف مهم برای عدالت وملت تحت اشغال فلسطین دانست.

 

***

 

اطلاعیه حزب کارایران(توفان)

 به مناسب درگذشت رفیق عبدالله حاجی ابراهیمی(اسفند)

 هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

                                            ثبت است بر جریده عالم دوام ما

با کمال تأسف مطلع شدیم رفیق «عبدالله حاجی ابراهیمی (اسفند)» روز۱۴ دی ماه بعد ازجدال یک ماهه میان مرگ و زندگی در بیمارستان، قلب پر مهرش از تپش باز ایستاد ودر۶۶ سالگی بدرود حیات گفت.

رفیق عبدالله (اسفند) درسال ۱۳۵۸ با شورو شعف فراوان و عشق به طبقه خود، طبقه کارگر، به" حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران (توفان)" پیوست.رفیق عبدالله (اسفند) که خود از کارگران کارخانه لوازم خانگی جنرال بود علاوه بر شرکت فعالانه در حوزه های حزبی کمیته شرق تهران، با تمام توان و نیرو درتشکل کارگری تحت رهبری حزب،«شورای موسس اتحادیه سراسری کارگران ایران» وهمچنین در«انجمن هنرمندان» حزب در بخش تاتر وگروه سرود فعالیت خستگی ناپذیر داشت. رفیق عبدالله( اسفند) دریک خانواده کارگری بدنیا آمدو تمام شخصیت و روحیه اش نیز تبلوری از کار و زحمت و همبستگی بود.

 رفیق تا زمانی که در ایران بسر می برد در محلات کارگری جنوب شرق تهران زندگی می‌کرد و بواسطه روح لطیف وانسانی خود هرگز تحمل دیدن درد و رنج مردم را نداشت وبه همین سبب همواره به طبقه کارگر و حزبش وفادار بود و با روحیه‌ای قوی و شجاعانه در فعالیت‌های مخفی حزبی در بخش انتشارات و توزیع نشریه توفان نیزشرکت فعال داشت.

رفیق عبدالله (اسفند) بعد ازخروج از ایران و ساکن شدن در کشور کانادا مدتی بخاطر مشکلات مهاجرت ازحزب دور بود ولی هرگزازآرمان حزب خود دست نکشید و به همین سبب مجدداً به جمع رفقای حزبی پیوست و تا هنگام بروز بیماری یکماهه خود در فعالیت‌ها و زندگی حزبی خود شرکت فعال داشت وازهیچ کمکی به حزبش دریغ نمی‌کرد. اگرچه رفیق عبدالله دیگر درمیان ما نیست، اما یاد وخاطره اش همواره با ماست!

حزب کارایران(توفان)ضمن عرض تسلیت وهمدردی با خانواده رفیق عبدالله یاد این رفیق کارگر و هنرمند حزب را گرامی می‌دارد وراهش را برای رهایی طبقه کارگر واستقرار سوسیالیسم  با تمام قوا ادامه می‌دهد.

یاد وخاطره رفیق عبدالله حاجی ابراهیمی(اسفند) گرامی باد!

حزب کارایران(توفان)

۱۶دی ماه ۱۴۰۲

***

نقش دلار در اقتصاد سرمایه داری ایران وگسترش فقر

امپریالیسم آمریکا سلطه اقتصادی خود بر جهان را مرهون سلطه پولی اش است.

آمریکا بدون پشتوانه مالی و فریب دیگر کشورها دلار چاپ می‌کند و دارایی‌های دیگرکشورها را می خردا بحران و رکود اقتصادی خود را با خلق پول بدون پشتوانه به دیگر کشورها منتقل می‌کند اما دنیا متوجه شده که باید جایگزین دیگری برای دلار داشته باشدآمریکا با جنگ تجاری، چارچوب مبادلات اقتصادی دنیا را به هم زده است و کشورها متوجه شده اند باید نظام مالی مستقلی از نظام پولی آمریکایی‌ها داشته باشندروند رو به رشد دلارزدایی درجهان به یکی از مسائل مهم جهانی و حتی دست اول تبدیل شده استتاکنون بیش از ۶۰ پیمان پولی دوجانبه بین کشورهای مختلف امضا شده است که در رأس آن‌ها،چین با ۲۹ پیمان پولی قرار دارد. ۴۰ کشور تاکنون پیمان پولی دوجانبه امضا کرده‌اند و روند رشد آن‌ها در سال‌های اخیر، افزایش قابل توجهی یافته است.دلار نقش محوری خو درا در نظم جدید جهانی از دست خواهد داد و این گام متبتی برای دول مستقلی است که زیر بار سلطه آمریکا نمی‌روند

در سال‌های اخیر شاهد آن بودیم که با بالا یا پایین آمدن قیمت دلار، قیمت کالا و خدمات در بازار کشور غیر قابل کنترل می‌شود. سوالی که در اینجا مطرح است این است که چرا اقتصاد ایران به دلار وابسته است؟ آیا اقتصاد کشور‌های پیشرفته هم تا این اندازه به نرخ ارز بستگی دارد؟ چرا یک توییت ساده از رییس جمهور آمریکا، مایه آشوب یا آرامش اقتصادی می‌شود؟بسیاری از اقتصاددانان معتقدند حذف دلار از اقتصاد کشور مزایایی به دنبال دارد که عبارتند از: * بی‌نیاز شدن از مجوز‌های آمریکا در تبادلات اقتصادی جهانی و کمرنگ شدن تاثیر تحریم‌های مالی *از بین رفتن اهرم فشار بر ایران در معادلات سیاسی و انتقال منابع حاصل از فروش نفت به داخل کشور *افزایش قدرت چانه‌زنی ایران در تعاملات بین‌المللی *افزایش تولیدات داخلی و دستیابی بیشتر به فنآوری‌های دانش بنیان امروز بیش از ۸۰ درصد قیمت کالاها و ۷۰ درصد قیمت خدمات (در درجه اول مسکن)، ۹۰ درصد مخارج سرمایه گذاری و تقریبا قیمت همه کالاهای وارداتی بطور مستقیم و هماهنگ با دلار آمریکا تعیین می شود، یعنی دلار آمریکا مبنای قیمت گذاری در حدود ۸۰ درصد (مخارج) اقتصاد جمهوری اسلامی ایران شده است.

شوک‌های قیمت ارز و قیمت گذاری آزاد (دلاری)، اقتصاد بیمار نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را تسلیم دلار آمریکا کردند. مکتب شیکاگو مکتب غالب اقتصاد ایران شد. نظامی که ارزش های آمریکایی را به سخره می گرفت، اما خود مسخره فرهنگ و اقتصاد وال استریتی آمریکایی شد. فقر وشکاف طبقاتی در ایران دربستر چنین سیاستی روبه فزونی است.

کی بود کی بود من نبودم!

سخنی پیرامون سرقت فرشهای نفیس سعد آباد

 

در طول بیش از یک دهه گذشته تقریبا سالی نیست که خبر از یک یا چند پرونده فساد از اختلاس گرفته تا سرقت و یا سواستفاده از منابع عمومی توسط وابستگان با واسطه یا بی واسطه به حکومت سر تیتر اخبار نباشد. طلیعه این پدیده را حتا میتوان اززمانهایی دورتر به طور مثال در اختلاس صورت گرفته در بنیاد مستضعفان موسوم به پرونده رفیق دوست و فاضل خداداد دردهه هفتاد یا دادگاه غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران که متهم به بذل و بخشش سکه به مدیران ارشد شهرداری بودجستجو کرد. پرونده هایی که در آغاز به دلیل حساسیت بیشتر افکار عمومی و شاید هم در برخی موارد تسویه حساب های جناحی با حدت و شدت بیشتری پیگیری و در بعضی نمونه ها همچون فاضل خداد داد منجر به صدور و اجرای حکم اعدام گردید. بگذریم که در همان پرونده نیز رفیق دوست به واسطه ارتباطات نزدیک با حاکمیت با مجازات کمتری مواجه شد و چه بسا با شرایط خیلی رقیق تر مجبور به تحمل جزا شد. نیت از یاد آوری این وقایع تکیه بر این موضوع است که فساد در بدنه حاکمیت نیز مانند بسیاری از مولفه های اقتصادی و اجتماعی بعد از جنگ درپی دکترین موسوم به سازندگی که همان چرخش به سمت لیبرال سرمایه داری بود شتاب قابل توجهی گرفت به طوری که با گذر زمان و تثبیت ارزش‌های سرمایه دارانه روز به روز از قبح آن کاسته شد و به نوعی نرمالیزه شد. چنان‌که در بسیاری از محافل عمومی و خانوادگی این نوع سو استفاده ها نهتنها زشت پنداشته نمی‌شد بلکه گاهی اوقات افرادی که زمانی دستی بر قدرت داشتند و از این قافله عقب مانده بودند از سوینزدیکان و گاه حتا خودشان مورد نکوهش قرا می‌گرفتند. نمونه هایی از این نوع نگرش در برخی از برنامه های رادیو و

تلویزیون نیز بازتاب پیدا می‌کرد و می‌کند. به بیان دیگر افراد جامعه فارغ از وضعیت اقتصادی خوب یا بدی که دارند،ثروتمند بودن را یک ارزش اجتماعی تلقی می‌کنند فارغ از اینکه از چه راهی تحصیل گردیده است.


سرقت فرش‌های نفیس باقیمانده از دوران قاجار در مجموعه کاخ سعد آباد که ظاهرا طبق اخبار درز کرده با

عاملیت یک روحانی وابسته به دولت قبل صورت گرفته یکی از نمونه های بارز رشد همین طرز تفکر است. تصور کنید جامعه ای را که با شنیدن این خبر به شدت برانگیخته می‌شود و با تمام توان به دنبال اجرای عدالت و مجازات مسببین است. مسلما درچنین بستر اجتماعی ارتکاب چنین جرمی به معنای مواجهه با عواقب گرانباری است و ریسک بسیار بالایی را می‌طلبد. درصورتی که در وضعیت کنونی حاکمیت بعنوان حافظ منافع عمومی تنها به توجیه مسئله و انداختن تقصیر گردن جناح‌های مختلف خود است انگار که این افراد از معتمدین و سرسپردگان مورد وثوق حکومت نبوده اند . این در حالی است که رهبر اعلام می‌داردکه فساد در ایران سیستماتیک نیست. این بستگی به این دارد که فساد سیستماتیک از منظر ایشان چطور تعریف می‌شود. شایدایشان تنها سپردن برخی رانت‌ها و امتیازات را به گروه و یا افراد خاصی فساد سیستماتیک ارزیابی می‌کنند که در این صورت نیز مصادیق بسیاری را می‌توان فهرست کرد. از جمله واگذاری بسیاری از صنایع و معادن به برخی روحانیون و حوزه های علمیه در پوشش مصارف خیریه. به هر ترتیب بر کسی پوشیده نیست که در تمام پیکره جمهوری سرمایه داری اسلامی از قوه مجریه گرفته تا قانون گذاری و حتا دستگاه قضا که متولی مبارزه با فساد است تا بالاترین مراتب نمونه هایی موجود است که این ادعای رهبر را مخدوش می‌کند. از ماجرای بقایی معاون احمدی نژاد گرفته که موسوم به دولت پاک دستان بودند تا برادر حسن روحانی یعنی حسین فریدون یا فاضل لاریجانی برادر رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و حتا طبری معاون اجرایی قوه قضائیه.

اینها تنها نمونه های کوچکی از حجم عظیمی است که بدلیل رسانه ای شدن بعد اجتماعی پیدا کردند ورنه می‌توان لیست طویلی ازدستگاه فاسد الیگارش حکومتی به دست داد. در نتیجه نه تنها ادعای غیر سیستماتیک بودن فساد مورد تردید است بلکه باید گفت در نتیجه تثبیت ارزش های سرمایه دارانه فساد در بعد اجتماعی قبح زدایی شده و انگیزه‌های افراد روز به روز برای به دست آوردن ثروت از هر طریق ممکن تحریک می‌گردد.

 

***

 

 

بانک جهانی: ۶۸درصد مردم ایران «فقیر» یا «درخطر فقر» هستند

شاغلان دولتی در رده دوم ثروتمندترین گروه جامعه

 


بانک جهانی در گزارش «فقر و توزیع رفاه» نوشت:


فاصله زمانی بین سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۲۰، دهه از دست رفته اقتصاد ایران است. نرخ فقر ایرانیان از ۲۰ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۲۸.۱ درصد در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است. ۴۰ درصد از ایرانیان در معرض فقیرشدن قرار دارند.
در این سال‌ها به طور متوسط سرانه تولید ناخالص داخلی ۰.۶درصد کاهش یافته است. با اینکه دولت ایران تلاش کرده تا منابع درآمدی مالیاتی خود را تقویت کند اما به عقیده بانک جهانی همچنان وابسته به نفت است.
در سال ۲۰۱۱ به میزان ۳۰درصد از پرداخت‌های انتقالی به ۲۰درصد فقیر جامعه از طریق یارانه‌های نقدی معمولی تامین شده و تنها ۵درصد آن را مستمری تشکیل داد. سال ۲۰۲۰ تنها ۷درصد از پرداخت‌های انتقالی ۲۰درصد فقیر جامعه را یارانه نقدی معمولی تشکیل داده و سهم خیریه‌ها و کمک‌هزینه‌ها بیشتر شده است.
خانوارهای برخوردارتر بیشتر به مستمری که با افزایش قیمت‌ها تعدیل می‌شود، متکی هستند در حالی‌که خانوارهای فقیر بیشتر وابسته به یارانه‌های نقدی معمولی هستند که بر اثر تورم آب می‌رود.
۳۸درصد از ثروتمندترین گروه جامعه در بخش خدمات، ۱۲درصد در بخش دولتی و ۱۰درصد در بخش سلامت و آموزش مشغول به کار هستند. تنها ۹درصد از این خانوارها سرپرستی دارند که در بخش ساخت و ساز فعالیت می‌کند.
کمتر از ۳درصد فقیرترین گروه جامعه سرپرستی شاغل در بخش دولتی یا سلامت و آموزش دارد و در مقابل ۳۱درصد از آنها در بخش ساخت و ساز فعالیت می‌کنند و نرخ بیکاری در خانوارهای فقیر بالاتر از ثروتمندان است.
باندهای مافیایی نظام سرمایه داری با سیاست های نئولیبرالی مسبب اصلی افزایش گرانی و فقر وشکاف طبقاتی درایران است وتحریمهای غیرقانونی خارجی نیز تشديد کننده این مصیبت اقتصادی ونه عامل اصلی، آنطور که ریاکاران حاکم تبلیغ وتئوریزه میکنند

دلار دراقتصاد ایران حرف اول را می زند. حدود یک-سوم پس اندازهای مردم به اسکناس دلار تبدیل شده است. سقوط شدید ارزش پول ملی  موجب شده ارزش گردش پول دلار با ارزش گردش پول ریال هماوردی کند. سرمایه گذاری در اقتصاد به سرمایه گذاری در خرید دلار یا دارایی های با ارزش دلاری تبدیل شده است.
عوامل نفوذی و غارتگران با اسب تروآی به بازارسپاری، شوکهای قیمت ارز و قیمت گذاری آزاد (دلاری)، اقتصاد سرمایه داری جمهوری اسلامی را تسلیم دلار آمریکا کردند. مکتب شیکاگو مکتب اقتصاد ایران شد. نظامی که ارزش های آمریکایی را به سخره می گرفت، خود مسخر فرهنگ و اقتصاد وال استریتی آمریکایی شد. اینهاست دلایل اصلی افزایش فقر وشکاف طبقاتی درایران.

***

 

«عدالتی ندیدیم، ما دیگه رای نمی دیم»

     

روز یکشنبه هشتم بهمن ماه باردیگر کارگران فولاد ملی اهواز اما با عزمی جسورتر وراسختر به میدان آمدند وخشم ونفرت خودرا از اینهمه بی عدالتی که نتیجه سیاست های تبهکارانه نئولیبرالی و ظلم وستم سرمایه داری حاکم است ابراز داشتند. این کارگران شریف در اوایل دیماه به مدت شش روز دست به اعتصاب زدند که مدیریت شرکت مجبور به پذیرش بخشهای مهمی از خواسته‌های انها شد.اما امروز با محقق نشدن آن وعده‌ها، کارگران یکبار دیگر دست به اعتصاب زده و اینبار به جای محوطه کارخانه به خیابان آمده‌اند و بدرستی شعار میدهند «عدالتی ندیدیم، ما دیگه رای نمی‌دیم.»وکل نظام حامی سرمایه را به زیر پرسش بردند.‏ این فریاد کارگران از روی شکم سیری نیست. نتیجه فشار طاقت فرسا و ظلم و سرکوب و شلاق و پایمال شدن حقوق طبیعی آنهاست. اعتصاب کارگران فولاد نتیجه چهاردهه سیاست تعدیل اقتصادی است که دمار از روزگار کارگران درآورده و این فریاد برحقی است علیه سیستم برده داری نوین که تحت رهبری نظام جمهوری اسلامی اداره می شود.


این مبارزه محقانه کارگران که برای معیشت و هستی شان است باید مورد حمایت سایر کارگران و زحمتکشان ایران قرار گیرد، اما تجربه چندین ساله نشان داده است بدون تشکیلات و سازماندهی حتا اگر کارگران بخشا موفق به دریافت مطالبات خود گردند، امری موقتی است بورژوازی هار حاکم مجددا به آن تعرض خواهد کرد.به وعده ووعید بورژوازی مکار نمی توان اعتماد کرد. چاره درد کارگران وهمه زحمتکشان وحدت وتشکیلات است.

 
امروز ضرورت تشکل مستقل کارگری دوچندان است وباید برای تحقق آن که ازنان شب هم واجب تر است کوشید وکارفرمایان بی‌وجدان و حامی آنان نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را به چالش گرفت

 

***

 

درخلال ۹ ماه اخیر بیش از ۵۰۰ کارگر در استان کرمانشاه مصدوم شده‌اند و ۳۲ کارگر دیگر جان باخته‌اند


در سایه فقدان ایمنی محیط و شرایط نامناسب کار طی ۹ ماه اخیر دست‌کم ۵۲۰ کارگر در استان کرمانشاه مصدوم شده‌اند و ۳۲ تن دیگر در حوادث کاری جان خود را از دست دادند.

سلیم خانی، مدیرکل پزشکی قانونی استان کرمانشاه با بیان این‌که این تعداد در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته افزایش یافته است، گفت: «۲۳ نفر از قربانیان حوادث کار بر اثر سقوط از بلندی، ۶ نفر به دلیل اصابت جسم سخت و دو نفر بر اثر سوختگی و یک نفر با انفجار مین جان خود را از دست داده‌اند.» به گفته خانی، سقوط از ارتفاع همچنان سبب بیشترین تلفات در حوادث کار است. بخش قابل توجهی از حوادث کاری منجر به مرگ کارگران مربوط به پروژه‌های ساختمانی بوده و علت اصلی آن‌ها سقوط از ارتفاع یا استفاده از بالابرهای غیرمجاز است.
بر اساس گزارش‌های منتشرشده سالانه بیش از۲۶ هزار حادثه کاری در ایران رخ می‌دهد

.در بروز حوادث ناشی از کار عوامل مختلفی مثل نوع کار، ساعت کار، موادی که کارگران با آن سر و کار دارند، محیط کارگاه و غیره تاثیر دارد که حوادث مخصوص به خود را باعث می شود. عوامل مشروحه زیر در بروز حوادث ناشی از کار و کارگاهی نقش عمده و بسزایی را دارند:

یکم:مهمتر از هرچیز فقدان سندیکای مستقل درمحل کار و یکجانبه نگری کارفرما
دوم: عدم آموزش کارگران در مورد انجام کارهای محوله، عدم آشنایی کارگران با نحوه کار با دستگاه ها و غیره

سوم:عدم وجود وسایل ایمنی روی بعضی از دستگاهها
باز کردن حفاظ بعضی از دستگاهها توسط کارگران در موقع تعمیرات و قرار ندادن آنها در جای خود.
چهارم :بی توجهی بسیاری از کارفرمایان به دستورات ایمنی و بهداشتی که از طرف بازرسان کار به آن ها ارائه می شود، در این مورد لازم به یادآوری است که پاره ای از کارفرمایان به زبان های ناشی از حوادث آگاهی نداشته و علاقه زیادی به برنامه های ایمنی نشان نمی دهند و اکثراً دستورات ایمنی را زائد دست و پاگیر و غیرمولد می دانند و لذا نسبت به تهیه وسایل ایمنی لازم تعویض ابزار فرسوده و غیره تعلل می ورزند.
پنجم:عدم وجود شرایط بهداشتی در بعضی از کارگاه ها مانند آلودگی هوا، عدم وجود تهویه مناسب حرارت و رطوبت نامناسب، روشنائی کم، سر و صدای زیاد، وجود مواد زیان آور در فضا و غیره باعث کسالت روحی کارگر و ایجاد حادثه می شود.
ششم :تشویش و اضطراب کارگر در بعضی کارگاهها مانند نگرانی های خانوادگی، زحمت پیدا کردن کار، ترس از دست دادن کار، بدی روابط کارگر و کارفرما که باعث ایجاد ناراحتی های روحی می گردد در بروز حوادث کارگری تاثیر دارد.
هفتم :عدم رعایت نظم و ترتیب صحیح در کارگاه ها، در دسترس نبودن وسایل لازم، چیدن نامرتب مواد اولیه و محصولات در کارگاه موجب شلوغ شدن محیط کار و بروز حادثه می گردد.
هشتم :شروع و ختم نامناسب کار، اضافه کاری بیش از حد کارگران و غیره منجر به خستگی آن ها شده و لذا باعث عدم رعایت ترتیب کار و شتابزدگی در انجام آن و ایجاد حوادث می گردد

 

***.

مشکلات كارگران یک شهرداری، پارس جنوبی، هفت‌تپه و مهمانداران قطار

روايت رنج كارگران قراردادي(بخش اول)

 

گزارشی که از نظر خوانندگان گرامی توفان الکترونیکی می‌گذرد توسط خبرنگار روزنامه اعتماد، بنفشه سام‌گيس مورخ دوشنبه ۲۵ دي۱۴۰۲ به‌رشته تحریر درآمد که ما بخاطر اطلاعات مهم آن از وضعیت کارگران پیمانکار چه از نظر شکل استخدامی و چه در شکل حقوق معیشتی و حقوق ایمنی کار و رابطه با کارفرما بسیار حائز اهمیت است و در دوشماره نشریه به‌چاپ می‌رسانیم، به امید آن که برای مدافعان حقوق کارگر مفید افتد.

هیات تحریریه توفان الکترونیکی

 

فتح‌الله بيات، رييس اتحاديه كارگران قراردادي و پيماني و چهره‌اي آشنا براي جامعه كارگري كشور است. در سال‌هاي اخير بيات، بارها هشدار داده كه ميزان امنيت شغلي در جامعه 15 ميليون نفري كارگران كشور كمتر از 5 درصد است، چون بيش از 95 درصد كارگران كشور، با قراردادهاي موقت يك ماهه، سه ماهه، 6 ماهه يا حتي سفيد امضا مشغول كارند و شمار زيادي از كارگران هم فقط به‌دليل اينكه همين درآمد موقت را از دست ندهند، با اجبار كارفرما وادار به‌سفته‌گذاري مي‌شوند و تعهد مي‌دهند كه «هيچ طلبي از كارفرما ندارم». بيات در گفت‌وگويي كه با «اعتماد» دارد، بار ديگر هشدار مي‌دهد كه ناامني شغلي، كارگر معترض را وادار به‌سكوت مي‌كند، چون مي‌داند كه «اعتراض» مساوي با «بيكاري» است، اما سكوت كارگر معترض، هيچ نشانه خوبي نيست، چون پشت پرده ناگوارتري دارد.

 

آقاي بيات، ناامني شغلي بيش از 95 درصد كارگران كشور آيا مساوي با اين است كه بيش از 95 درصد كارفرمايان و پيمانكاران، حق كارگر را ضايع مي‌كنند؟

 

به‌هيچ ‌وجه؛ به‌هيچ ‌وجه نمي‌توانيم بگوييم كه تمام پيمانكاران و كارفرمايان حق كارگر را نمي‌دهند ولي مي‌توانيم بگوييم اكثر پيمانكاران از پرداخت كامل حق كارگر طفره مي‌روند. مثلا حقوق و دستمزد كافي مي‌دهند، اما مزاياي شغلي را حذف مي‌كنند. در جامعه كارگري ايران، هم كارفرماي خوب داريم و هم كارفرماي بد و هم پيمانكار خوب داريم و هم پيمانكار بد. آنچه به ما گزارش مي‌شود، نارضايتي‌ها و شكايت‌ها و اعتراض‌ها از كارفرما و پيمانكار بد است، اما حتما كارگاه‌ها و بنگاه‌هايي در اين كشور هست كه كارفرما يا پيمانكار، حق كارگر را به‌طور كامل رعايت مي‌كنند. فكر مي‌كنيد اگر تمام كارفرماها و پيمانكارها بد بودند، توليد و خدمات در اين كشور دوام داشت؟

 

از جمعيت 15 ميليون نفري كارگران كشور چند درصدشان ممكن است از وضعيت دريافت حق‌شان ناراضي باشند؟

 

مي‌توانم بگويم كه كمتر از 5 درصد كارگران كشور امنيت شغلي دارند و بنابراين، حدود 95 درصد به‌دليل ناامني شغلي، ناراضي هستند، اما چاره‌اي جز ادامه كار ندارند. معني ناامني شغلي همين است كه كارگر، مي‌داند كه بابت كاري كه انجام مي‌دهد، حق و مزاياي كامل دريافت نمي‌كند و قراردادي كه با كارفرما منعقد كرده، مطابق قانون كار نيست، اما چاره‌اي جز سكوت ندارد، چون مي‌داند كه اگر شغلش را از دست بدهد، ممكن است تا مدت‌ها بيكار و بدون درآمد بماند در حالي كه خروارها قسط و بدهكاري دارد. اگر امروز 15 ميليون كارگر در بخش‌هاي مختلف مشغول به كارند به اين معنا نيست كه 15 ميليون كارگر راضي و خوشحال داريم. جمله صحيح اين است كه بگوييم اين 15 ميليون نفر، با هر نوع قرارداد و تحت هر شرايطي مشغول به‌كارند، اما به‌دليل ناامني شغلي، چاره‌اي جز ادامه كار با هر نوع قرارداد و تحت هر شرايط ندارند.

 

از دو دهه قبل تا امروز، اعتراض مشترك كارگران در بخش‌هاي مختلف صنعت و خدمات، نوع قراردادها و بي‌دوام بودن پيمان شغلي با كارفرماست و هنوز هم اولين شعار تجمعات كارگري، پايدار شدن امنيت شغلي است. نوع قرارداد در اشتغال كارگري چه‌تاثيري دارد؟

 

تاثير نوع قرارداد را با يك مثال توضيح مي‌دهم. يك شركت خودروسازي را در نظر بگيريد كه حدود 20 هزار كارگر دارد و حدود 5 هزار كارگر، با قرارداد رسمي و طبق قرار مستقيم با كارفرما مشغول به‌كارند و 15 هزار كارگر، با قرارداد موقت يك‌ماهه و سه‌ماهه و 6 ماهه و يكساله و زير نظر پيمانكار، كار مي‌كنند در حالي كه شغل همه كارگران، يك شغل واحد است؛ 20 هزار كارگر اين كارخانه، بايد خودرو بسازند. كارگراني كه قرارداد رسمي دارند، ماهانه 20 ميليون تومان حقوق مي‌گيرند، حقوق‌شان در تاريخ مشخص پرداخت مي‌شود و در پايان سال هم پاداش و سنوات و ساير مزاياي جانبي دريافت مي‌كنند، كارگراني كه با قرارداد موقت و زير نظر پيمانكار مشغول به‌كارند، ماهانه 14 ميليون تومان حقوق مي‌گيرند، پرداخت حقوق‌شان 3 ماه و 4 ماه به تاخير مي‌افتد و به‌دليل تفاوت نوع قراردادها يا به‌دليل تخلف پيمانكار، تعدادي‌شان از دريافت پاداش و سنوات و ساير مزاياي شغلي محرومند يا اينكه مثلا پيمانكار به تعدادي‌شان بن خواروبار نمي‌دهد يا به تعدادي‌شان، حق اولاد نمي‌دهد. اين تفاوت دريافتي به‌چه نتيجه‌اي مي‌رسد؟ كارگر قراردادي، شاهد تبعيض دريافتي است، چون همكارش را مي‌بيند و از او درباره رقم حقوقش سوال مي‌پرسد و زماني كه متوجه تفاوت دريافت‌ها مي‌شود، با همكارش درگير مي‌شود، چون همكارش به‌عنوان كارگر رسمي، حقوق و دريافت بيشتر از او دارد در حالي كه هر دو، يك كار واحد انجام مي‌دهند، اما كارگر قراردادي، احساس مي‌كند با اين قرارداد موقت، در حقش اجحاف شده و اين حس، باعث سرخوردگي و دلسردي كارگر قراردادي و پيماني مي‌شود.

 

آيا اين حرف شما به اين معناست كه پيمانكاري بايد به‌طور كامل از بدنه كارگري حذف شود؟ در اين صورت تكليف تعهد دولت بابت كاهش تصدي‌گري چه‌خواهد شد؟

 

پيمانكاري و واسطه‌گري هيچ‌گاه قابل حذف نيست، چون ماهيت برخي مشاغل كارگري كه البته بيشتر از 10 درصد كل مشاغل كارگري را هم شامل نمي‌شود، موقت و غيردايم است و لازم است كه براي اين 10 درصد، نيروي كار به‌پيمانكار سپرده شود. اعتراض ما در اين 20 سال اين بوده كه در مشاغل مستمر مثل خودروسازي و پتروشيمي‌ها و بخش‌هاي مولد صنعت، نه‌تنها قرارداد موقت معنا ندارد، بلكه كارگر بايد با كارفرماي اصلي قرارداد شغلي داشته باشد. تعريف قرارداد موقت معلوم است و قرارداد موقت فقط در مشاغل با ماهيت موقت منعقد مي‌شود و به‌عنوان مثال، كارگر راهسازي، پل‌سازي، آسفالت‌ريزي و حتي كارگر ساختماني در مشاغل پروژه‌اي و فصلي، مشمول قرارداد موقت است. اما كارگري كه به‌مدت 25 سال در بخشي از يك كارخانه مشغول به‌توليد است و در تمام اين 25 سال با قرارداد موقت 6 ماهه و يكساله كار كرده و در تمام اين 25 سال به‌جاي اينكه با كارفرماي اصلي طرف قرارداد باشد، به‌پيمانكار سپرده شده، آيا حق اعتراض ندارد؟ آيا اين كارگر امنيت شغلي دارد؟ چرا اين كارگر بعد از سه ماه و 6 ماه و يك‌سال، تبديل به كارگر رسمي نشده؟ چرا در يك بنگاه واحد با توليد مستمر، كارگران شقه شقه مي‌شوند در حالي كه ماهيت شغل‌شان دايم بوده؟»

***

حذف معترض يا عدم نياز؟

 

تعدادي از كارگران شاغل در بخش‌هاي مختلف صنعت و خدمات، برايم از تجربه ماوقع بعد از اعتراض‌شان تعريف مي‌كنند و اينكه چطور بعد از اعتراض به‌كارفرما بابت رعايت نشدن الزامات صنفي يا شغل‌شان را از دست داده‌اند يا با كسر حقوق و تعليق موقت و تنبيه‌هاي مشابه مواجه شده‌اند... كارگران متروي تهران جرات مصاحبه ندارند، اما كارمندي در بخش فروش بليت يكي از ايستگاه‌هاي مترو، به‌شرط محفوظ ماندن نامش، خلاصه و كوتاه مي‌گويد كه طي ماه‌هاي اخير، چند نفر از نيروهاي رسمي مترو كه نماينده كارگران بودند، به‌دليل اعلام مطالبات همكاران‌شان، به‌مدت نامعلوم از كار معلق شده‌اند. كارخانه داروگر تهران، كارخانه موتورسازان تراكتورسازي تبريز، كارخانه نخ البرز، خطوط ابنيه فني كرمان، آذر لنز تبريز، كارخانه سيمان آباده، كارخانه آب معدني داماش، پتروشيمي چوار، شركت كشت و صنعت لرستان، شهرداري ايلام، شركت نفت ‌و گاز بانكول ايوانغرب، توسعه صنعت آذربايجان، واگن پارس اراك، تعدادي از بنگاه‌هاي صنعتي و توليدي هستند كه در سال‌هاي اخير، تعديل به‌دليل اعتراض صنفي داشته‌اند و كارگران مي‌گويند در سال‌هاي اخير بعضي از كارفرمايان با آگاهي از تبعات اطلاق مستقيم «اخراج»، براي كنار گذاشتن كارگر معترض به «عدم نياز / پايان قرارداد» متوسل شده‌اند تا به اين نحو، از همراهي كارشناسان هيات‌هاي تشخيص و حل اختلاف در ادارات كار هم بهره‌مند شوند و بهانه متقني براي قطع همكاري با كارگر معترض داشته باشند...ادامه دارد

***

در جبهه نبرد طبقاتی

 

اخبار، گزارشات واعتراضات کارگری دردی ماه۱۴۰۲

ارگان‌های تصمیم گیرنده نظام مقدس! با طرح افزایش ۲۰ درصدی حقوق‌ها برای سال عملاً این پیام را برای ما دارند که سال آینده با رشد شتابنده سقوط ارزش ریال ، باز هم قدرت خرید مردم شریف ایران کمتر از سال ۱۴۰۲ خواهد شد و در‌ واقع علیرغم افزایش عددی حقوق‌ها ما با کاهش ارزش دستمزد و مستمری درگیر خواهیم بود. در حالی که بیش از نیمی از جمعیت ایران با غول فقر و گرانی در جنگ می‌باشند و خط فقر به سی‌میلیون تومان رسیده است و حکومت سرمایه‌داری اسلامی نمی‌خواهد و نمی‌تواند قدمی برای ما کارگران و زحمتکشان بردارد، فقط یک را مقابل ما قرار دارد و آن هم «آگاهی تشکل و مبارزه» است و راهی دیگر وجود ندارد. در دی ماه مبارزه کارگران نفت و پتروشیمی، فولاد و صنایع دیگر، کادر درمان و بازنشستگان به‌مبارزه بی‌امان خود برای بدست آوردن حقوق پایمال شده خود ادامه دادند که در ادامه بخشی از اخبار مبارزات آنان می‌آید.

 

 

در سال ۲۰۲۳ مبارزات کارگران و زحمتکشان در اقصی نقاط جهان با نیروی فراوان علیه نظم ظالمانه سرمایه‌داری

و سیاست‌های نئولیبرالی جریان داشت که با اوج گرفتن مبارزات خلق‌های تحت ستم علیه استعمارگران غربی در

آفریقا و وارد شدن ضربه کشنده خلق قهرمان فلسطین علیه صهیونیسم و امپریالیسم و همزمان با شتاب رو به رشد و

تکامل یابنده تضاد جهان چند قطبی با دنیای روبه زوال جهان تک قطبی تحت سیادت امپریالیست‌های غربی، نیروی

 دو صد چندان گرفت و شرایط پیشروی و پیروزی برای خلقها و طبقه کارگر جهانی در سال‌های پیش رو چون

 خورشیدی تابان نمایانتر شد. کارگران و زحمتکشان ایران نیز همچون برادران و خواهران خود در دیگر کشورها،

علیه سیاست‌های نئولیبرالیستی سرمایه‌داران مبارزه‌ای بی‌امان را به‌پیش می‌برند. کارگران صنایع نفت و پتروشیمی،

فولاد، معدن و دیگر کارگران علیه سیاست‌های ایران برباد ده سرمایه‌داران و حاکمان، مبارزه‌ای بی‌امان را پیش

می‌برند. در حالی که در آستانه ورود به چهل و پنجمین سال انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ هستیم، ما کارگران و مزد

 بگیران و دیگر زحمتکشان کماکان علیه فقر، گرانی، معوقات حقوق‌های اندک، مزد منطقه‌ای و توافقی، نداشتن بیمه و

 امنیت شغلی، اخراج و … دست و پنجه نرم می‌کنیم و از نداشتن سندیکا و اتحادیه قانونی رنج می‌بریم و به همین دلیل

 مبارزات ما کارگران و زحمتکشان به‌نتیجه‌ای در خور توجه نرسیده است و از دیگر سو مسئولان نظاام سرمایه‌داری

 اسلامی با بی‌توجهی کامل به‌مردم شریف این مرز و بوم به اجرای سیاست‌های ضد کارگری خود ادامه می‌دهند زیرا

به‌خوبی و می‌دانند که ما کارگران و زحمتکشان فقط با تشکل‌های خود، امکان پیروزی را داریم و لاغیر!

 

نفت، گاز و پتروشیمی

۱ دی

کارکنان شرکت نفت فلات قاره ایران مناطق عملیاتی لاوان، بهرگان، سیری، ابوذر، بهرگانسر در محل کار خود، و کارگران شرکت بهره‌برداری نفت و گاز آغاجاری مقابل ساختمان مدیریت این شرکت، و دیگر کارگران و کارکنان نفتی در اقصی نقاط خطه جنوب، همچون ماه‌های دیگر در اکثر روزهای مختلف دی ماه نیز، تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار«حذف سقف حقوق، اصلاح کف حقوق، حذف محدودیت حق‌سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماد۱۰، پرداخت بک-پی ماده۱۰، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی و عدم دست‌ درازی به‌صندوق بازنشستگی نفت و ...» شدند.

 

سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران با انتشار بیانیه‌ای اجرای سیاست‌های نئولیبرالی که منجر به‌نابودی کارگران و خانواده آنان می‌شود را محکوم ساخت. در بخشی از این بیانیه آمده است: «ایلام دارای بالاترین میزان بیکاری در میان استان‌های کشور است. مسئولین پتروشیمی از طریق پیمانکاران نابکار و قراردادهای موقت و دادن دستمزد ناچیز با جذب جوانان بیکار، کارگران باسابقه را اخراج می‌کنند. حیدر محسنی، آرش تبرک، محمدنبی منصوری، علی محمد کریمی و در ۳۰ آذر جواد نوروزی و مصطفی عباسی خود را حلق آویز کردند تا پرچمی شوند برای بی‌لیاقتی مسئولین استان و پتروشیمی و سیاست‌های نئولیبرالیستی. اینها تنها یک اسم نیستند، این‌ها افرادی هستند که خانواده‌ای در غم از دست دادنشان و مهمتر از همه از دست دادن درآمدشان نه‌تنها داغدار که به‌خاک سیاه نشانده شده‌اند. جان‌هایی که در بیداد سیاست‌های ضد‌کارگری نئولیبرالیستی از بین رفتند. هر روز داشتن سندیکاهای کارگری برای زحمتکشان مبرم‌تر از همیشه می‌شود.»

۸ دی

جمعی از کارکنان شرکت نفت فلات قاره ایران مناطق عملیاتی لاوان و بهرگان در محل کار خود تجمع اعتراضی برگزار کردند و کارکنان منطقه‌ی عملیاتی بهرگان در پایان با انتشار بیانیه‌ای خواستار رسیدگی مسئولان به‌مطالبات قانونی خود و دیگر همکارانشان در دیگر مناطق عملیاتی و حذف محدودیت‌های مزدی شدند. این کارگران که روز جمعه در اعتراض به‌وضعیت مزدی خود دست به‌تجمع زدند؛ می‌گویند: مطالبات کارکنان رسمی نفت، مدت‌هاست که مطرح می‌شود ولی مسئولان پاسخی به ما نمی‌دهند. این کارکنان خواسته‌های خود را مواردی از جمله حذف سقف‌ حقوق، اصلاح کف حقوق، حذف محدودیت بر سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده ۱۰ و استقلال صندوق بازنشستگی نفت دانستند.

۹ دی

جمعی از کارگران پیمانکاری شرکت پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهر (واحد بارگیری، حراست، بهره‌برداری، تعمیرات، خدمات و فضای سبز) در اعتراض به‌‌ عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل و تبعیض در پرداخت حقوق بین کارگران این واحد با سایر کارگران پتروشیمی منطقه، مقابل ساختمان شرکت تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران قراردادی و شرکتی شاغل در شرکت پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر امام بهدلیل‌ عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل و سایر مزایای شغلی کمترین حقوق را بهنسبت سایر کارگران دریافت می‌کنند.

۱۷ دی‌

کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری شاغل در پالایشگاه‌های گاز مجتمع گاز پارس جنوبی برای چندمین روز از تجمع خود در اعتراض به‌عدم تحقق وعده‌ها طبق فراخوان از پیش انتشار یافته با توقف فعالیت‌های شغلی دور جدید تجمعات اعتراضی و اعتصاب خود را آغاز کردند و روبروی ساختمان اداری دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار اجرای صحیح طرح طبقه‌بندی مشاغل، تغییر سیستم اقماری نیروهای اداری پشتیبانی به «دو / دو» یا همان ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت و در نهایت ساماندهی وضعیت رانندگان شدند. کارگران پالایشگاه‌های مجتمع گاز پارس جنوبی اوایل ماه گذشته نیز در اعتراض به‌‌عدم تحقق وعده‌ها و تداوم مشکلات خود تجمع کرده بودند. در اهواز نیز نیروهای پشتیبانی و اداری ارکان ثالث در تجمع اعتراضی خود مقابل شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب خواستار رسیدگی به‌مطالباتشان شدند.

۱۸ دی

جمعی از کارکنان ارکان ثالث در مقابل شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب به‌دنبال اعتراضات گذشته خود اقدام به‌برگزاری گردهمایی اعتراضی صنفی کردند. در این گردهمایی کارگران صنعت نفت خواستار تحقق مطالبات خود (نفت کارت ، بن کارت ، بازنگری طرح طبقه‌بندی مشاغل، مالیات حقوق و ...) شدند.

تعدادی از پرسنل استخدامی ۹۳ به‌بعد با تجمع در ستاد مناطق نفت‌خیز در اهواز، به‌تصمیم مسئولین مبنی بر حذف ریالی یک گرید اعتراض کردند.

۲۴ دی

مصطفی زمانی، کارگر جوشکار و از فعالین موثر اعتصابات سراسری پروژه‌های نفت و گاز توسط ماموران امنیتی که خود را پیمانکار معرفی کرده و وی را به پالایشگاه اصفهان برای مذاکره و‌ عقد قرارداد کاری دعوت کرده بودند، در اصفهان بازداشت شد. سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران با انتشار اطلاعیه‌ای خواستار آزادی ایشان شد. در این اطلاعیه آمده است: «مصطفی زمانی و بسیاری از جوشکاران ایذه‌ای که روابط کارگری محکمی با سندیکای کارگران فلزکارمکانیک داشته‌اند همیشه پیشگام گرفتن حقوق کارگری خود بوده و هستند. آزادی فوری مصطفی زمانی خواسته سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران و کارگران پروژه‌ای می‌باشد.»

۲۵ دی

جمعی از کارگران ارکان ثالث شاغل در مناطق نفتخیز جنوب در اهواز دومین تجمع اعتراضی بزرگی خود در یک ماه گذشته را مقابل شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب برگزار کردند‌ و خواستار بازنگری، اصلاح و اجرای کامل طرح طبقه‌بندی مشاغل با هدف بهره‌مندی از مزایای برابر با سایر ارکان نفت، تخصیص و بهره مندی از بن کارت و نفت کارت و همچنین پاداش‌های مصوب وزارت نفت شدند. کارگران ارکان ثالث مناطق نفت‌خیز جنوب، در همبستگی با کارگران مجتمع گاز پارس جنوبی اعلام نمودند، در صورت عدم پاسخگویی مسئولین به‌خواسته‌هایشان، بر تعداد روزهای تجمعات اعتراضی در هفته خواهند افزود.

۳۰ دی

کارگران پیمانکاری (پالایشگاه‌های اول، سوم، پنجم ،ششم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و دوازدهم) مجتمع‌های گاز پارس جنوبی برای سومین هفته متوالی تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار « بازنگری طرح طبقه‌بندی مشاغل، تغییر سیستم اقماری نیروهای اداری پشتیبانی به‌دو- دو یا همان ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت و ساماندهی وضعیت رانندگان » شدند. کارگران اعلام نمودند تا رسیدن به‌خواسته‌های خود و پاسخگویی مسئولان و مدیران بر ساعات و روزهای تجمعات خود خواهند افزود. قابل ذکر است که تلاش‌های مدیران داخلی و حراست پالایشگاه‌ها برای متفرق نمودن کارگران با شکست مواجه شد و کارگران در برابر آن ایستادگی نمودند.

بازنشستگان

۲ دی

کانون صنفی معلمان در حمایت از بازنشستگان بیانیه‌ای منتشر ساخت. در بخشی از این بیانیه آمده است: « طی یک دهه گذشته بازنشستگان به‌دلیل شرایط هر روز سخت‌تر شده معیشتی، نشان داده‌اند که در احقاق این حق قانونی خود، پایدار و استوارند و همواره نیز جز حقوق مصرح قانونی خود چیزی فراتر نخواسته‌اند. کانون صنفی معلمان همانند گذشته پشتیبانی کامل خود را از این حق‌قانونی بازنشستگان و همچنین حق اعتراض آنان به‌شکل تجمعات قانونی از جمله تجمع ۴ دی ۱۴۰۲ را تا دستیابی به‌حقوق کامل خود، اعلام می‌نماید.»

۳ دی

شماری از بازنشستگان کارگری در شهرهای کرمانشاه و شوش، اهواز و ... در اعتراض به‌وضع بد معیشتی مقابل سازمان تامین‌اجتماعی در تمامی یک‌شنبه‌های دی ماه، تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار ترمیم مستمری براساس خط فقر، بهبود خدمات درمانی، مدیریت صندوق توسط شرکای اجتماعی و افزایش خدمات رفاهی عنوان شدند. در کرمانشاه بازنشستگان با خواندن قطعنامه پایانی همچنان از خواست‌ها و حقوق مسلم خود دفاع نمودند. « تا حق خود نگیریم، از پا نمی‌نشینیم !»

 

شماری از بازنشستگان فولاد در برخی از شهرها از جمله در تهران، اصفهان، اهواز، رودبار و سوادکوه و ...، در روزهای یک‌شنبه هر هفته در اعتراض به‌وضعیت معیشتی خود تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار مستمری بالاتر از خط‌فقر، اجرای طرح تکمیلی همسان‌سازی، تسریع در پرداخت کامل معوقات، بازگشت جایگاه واقعی صندوق فولاد در برنامه هفتم توسعه، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آیین‌نامه فولاد و اجرای آیین‌نامه و قوانین خاص فولادی و احیای جایگاه آن و همچنین افزایش حقوق سال ۱۴۰۲ خود بر اساس نرخ تورم شدند. بازنشستگان اصفهان، اهواز، رودبار و سواد کوه مقابل صندوق بازنشستگی صنعت فولاد و بازنشستگان صنعت فولاد تهران مقابل ساختمان وزارت کار تجمع کردند. و گروهی از بازنشستگان و بازماندگان وزارت نفت در مقابل ساختمان دو طبقه مناطق نفت‌خیز اهواز دست به‌تجمع اعتراضی زدند.

۴ دی

جمعی از بازنشستگان مخابرات در استان‌های تهران، استان کردستان در شهرستان‌های سنندج، مریوان و بیجار، آذربایجان‌شرقی، خوزستان، اصفهان، اردبیل، چهارمحال و بختیاری، لرستان، خراسان‌شمالی، گیلان، مرکزی، کرمانشاه، فارس، کرمان، همدان، لرستان، زنجان، مازندران و … در اعتراض به‌عدم‌ رسیدگی به‌مطالباتشان از جمله اجرای کامل آئین‌نامه پرسنلی و استخدامی سال ۸۹ و رفع مشکلات بیمه درمانی، مطابق تجمعات دوشنبه هر هفته‌، مجدداً مقابل شرکت مخابرات دست به‌تجمع زدند. همچنین گروهی از تجمع از بازنشستگان فرهنگی و کشوری در استان‌های هرمزگان، مازندران، تهران، همدان، قزوین و ایلام  تجمع اعتراضی برگزار کردند.

۱۷ دی‌

گروهی از کارگران کارخانه «فولاد پارس هفتتپه» که در محدوده شهرک صنعتی شوش واقع شده است، مقابل ساختمان فرمانداری تجمع کردند. و خواستار رسیدگی بهموضوع تبعیض و نیز بهبود وضعیت شغلی و مزایای دریافتی خود با اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل شدند. همچنین شماری از بازنشستگان تامیناجتماعی شهرستان شوش نیز در ادامه پیگیری‌های صنفی خود تجمعی اعتراضی در مقابل ساختمان فرمانداری برپا کردند و خواستار ترمیم مستمری بر اساس خطفقر، بهبود خدمات درمانی، مدیریت صندوق توسط شرکای اجتماعی و افزایش خدمات رفاهی شدند.

۱۹ دی

جمعی از بازنشستگان کشوری در استان‌های مختلف از جمله تهران، یزد، کرمانشاه، قزوین، همدان، ایلام، کردستان، خوزستان و ... نسبت بهوضعیت معیشتی و عدم رسیدگی مسئولان بهمطالبات برحق بازنشستگان، مقابل دفاتر صندوق بازنشستگی کشوری تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار برخورداری از حقوق بالاتر از خطفقر و بهره‌مندی از خدمات درمانی رایگان شدند و تاکید کردند: وقتی خطفقر بیش از ۲۵ میلیون تومان است، افزایش ۱۸ یا ۲۵ درصدی حقوق اصلاً کافی نیست.

۲۴ دی

جمعی از بازنشستگان صنعت فولاد در شهرهای تهران، اصفهان و قائم‌شهر در اعتراض بهوضعیت معیشتی خود تجمع کردند و خواستار رسیدگی بهمطالبات برحق خود، مستمری بالاتر از خطفقر، اجرای طرح تکمیلی همسان‌سازی، تسریع در پرداخت کامل معوقات، بازگشت جایگاه واقعی صندوق فولاد در برنامه هفتم توسعه، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آیین‌نامه فولاد و اجرای آییننامه و قوانین خاص فولادی و احیای جایگاه آن و همچنین افزایش حقوق سال ۱۴۰۲ خود بر اساس نرخ تورم شدند.

۲۶ دی

جمعی از بازنشستگان کشوری در شهرهای سنندج، همدان، کرمانشاه، اهواز، قزوین، یزد و ... در اعتراض بهوضع اسفناک معیشتی خود، بار دیگر تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار تعیین مستمری بالاتر از خطفقر بر مبنای هزینه‌های زندگی و تورم واقعی شدند. معترضان با حضور در مقابل صندوق‌های بازنشستگی یا استانداری‌ها و با در دست داشتن پلاکارد و سردادن شعار بر مطالبات خود از جمله اجرای همسان‌سازی، افزایش حقوق برابر با نرخ تورم و بیمه کارآمد تاکید کردند.

فرهنگیان

۹ دی

معلمان خرید خدمات یزد در هشتمین روز از تعطیلی کلاس‌های درس و تجمع اعتراضی، مقابل استانداری یزد در اعتراض به‌عدم پرداخت چندین ماه حقوق و نداشتن قرارداد کاری و بی‌توجهی مسئولان به‌مطالبات خود، بار دیگر دست به‌تجمع زدند. معلمین خریدخدمات در یزد از شنبه ۲ دی ماه به‌کلاس نرفتند.

۱۰ دی

جعفر ابراهیمی پس از تبعید به‌قزلحصار و به‌دنبال تشدید بیماری با تشخیص پزشک قانونی با دستور دادستانی به‌صورت توقف حکم برای درمان به‌مرخصی اعزام شد. وی از دادستانی درخواست تبدیل قرار توقف حکم به‌قرار مرخصی استعلاجی نمود که مورد قبول دادستانی قرار نگرفت و برای سپری نمودن دوران حبس خود به‌زندان قزلحصار بازگشت.

۲۷ دی

جمعی از معلمان خرید خدمات استان‌های مختلف به‌تهران آمدند و مقابل وزارت آموزش و پرورش تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار تبدیل وضعیت و عقدِ قرارداد کار معین شدند. به‌گفته این معلمان، سازمان امور استخدامی با تبدیل وضعیت معلمان خرید خدماتی کشور مخالفت می‌کند.

۳۰ دی

بیش از ۲۳۰۰ نفر از معلمان و دیگر اقشار جامعه با انتشار بیانیه‌ای حمایت خود را از معلمان زندانی، آقایان ایرج رهنما و  غلامرضا غلامی اعلام داشتند. در این بیانیه آمده است: « در اعتراض به‌احکام صادره و روند پرونده آقایان ایرج رهنما و غلامرضا غلامی کندازی که به ۵ و ۱۱ سال حبس قطعی محکوم شده‌اند از ۲۳ دی ماه دست به اعتصاب غذا زده‌اند، که با توجه به‌شرایط جسمی و سنی این عزیزان و مخاطرات زیاد و جبران‌ناپذیر اعتصاب غذا خانواده، فعالان صنفی و همه ما را به‌سختی نگران کرده است. ... امیدواریم این مهم هر چه‌زودتر و پیش از آنکه اتفاق ناگوار و جبران‌ ناپذیری بیفتد محقق شود. در صورت بی‌توجهی مسئولان قضایی به این موضوع هرگونه خطر و گزندی متوجه جان این معلمان مطالبه‌گر و حق‌طلب شود ما قوه قضائیه را مقصر اصلی می‌دانیم.»

کارگران دیگر

۲ دی

جمعی از اپراتورهای پست‌های فشار قوی برق (کلاه زردها) سراسر کشور از استان‌های مختلف به‌تهران آمدند و مقابل سازمان امور استخدامی تجمع اعتراضی برگزار کردند. و خواستار تصویب و اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل شدند، طرحی که از سال ۹۹ در سازمان امور استخدامی معطل مانده است و به‌تصویب نمی‌رسد.

 

کارت‌های حضور و غیاب کارگران معترض در کارخانه داماش برای اعمال فشار کارفرما برای پایان دادن به اعتراضات ده روز گذشته صورت گرفت. این اتفاق پس از آن افتاده است که همه حدود ۴۰ کارگر کارخانه آب معدنی داماش از روز ۲۲ آذر ماه با برپایی اعتراض صنفی، خواستار به‌روز شدن روند پرداخت مطالبات مزدی خود شدند. اعتراض ده روزه کارکنان کارخانه آب معدنی داماش در اعتراض به‌بی‌توجهی کارفرما به‌مطالبات مزدی خود می‌باشد.

۴ دی

اعتصاب و تجمع و راهپیمایی اعتراضی کارگران گروه ملی فولاد اهواز برای سومین‌روز متوالی ادامه یافت. رفع محدودیت ورود به‌شرکت کارگران تعلیق شده و بازگشت به‌کار همکاران اخراج شده قبلی، همسان سازی دستمزدها برابر با کارگران شرکتهای فولادی همجوار، اجرای کامل و فوری طبقه‌بندی مشاغل، برکناری مدیرعامل فاسد و خلع مالکیت از بانک ملی و مشارکت کارگران در امر مدیریت شرکتی از جمله خواسته‌های اعلام شده‌ کارگران است.

 

پرستاران بیمارستان مهدیه تهران (دانشگاه شهید بهشتی) در اعتراض به‌کارانه‌های ناچیز و عدم اجرای صحیح قانون تعرفه گذاری و فوق‌العاده خاص و اضافه‌کاری اجباری و ارزان ( ساعتی ۱۲ تا ۱۶ هزار تومان ) تجمع اعتراضی برگزار کردند.

 

اعتراض ۱۲ روزه کارگران آب معدنی داماش پایان یافت. کارگران آب معدنی داماش پس از به‌نتیجه رسیدن مذاکرات خود با کارفرما به‌اعتراض صنفی خود خاتمه دادند. کارفرما با پرداخت دو ماه حقوق به‌حساب هر یک از کارگران وعده پیگیری مابقی مطالبات صنفی کارگران را داد. « کارگر متحد پیروز است! »

.

۲۰ دی

کارگران معدن زغال سنگ طزره در سومین روز از اعتراض خود، با سفر به‌شهرستان شاهرود، مقابل ساختمان شرکت زغال سنگ البرز شرقی تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران خواستار بازنگری در اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل و نزدیک کردن حقوق خود به‌کارگران دیگر شرکت‌های معدنی هستند. در این معدن حدود ده سال پیش طرح طبقه‌بندی مشاغل انجام شد و ضریب افزایش حقوق کارگران نسبت به‌سایر معادن زغال سنگ قابل مقایسه نیست و در سطح پایینی قرار دارد.

۲۳ دی

کارگران و کارکنان نگهداری خطوط راه‌آهن یزد در اعتراض به‌عدم رسیدگی به‌خواسته‌هایشان مقابل ساختمان استانداری یزد دست به‌تجمع زدند و خواستار افزایش دستمزد، به‌روز شدن پرداخت حقوق‌ها، اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل، ساماندهی قراردادها با هدف بالا رفتن امنیت شغلی، عقد قرارداد بیمه تکمیلی، تخصیص کارت‌های هدیه مناسبتی و ایجاد تشکل کارگری شدند.

 

مبارزه کارگران صنعتی تأثیر گذار و پیش برنده مبارزات طبقه کارگر ایران علیه حاکمان و سرمایه‌داران است و بی‌شک پیروز نهایی دور نیست و آینده از آن طبقه کارگر و زحمتکشان می‌باشد، ولی نمی‌بایست دشمنان طبقه کارگر « با نقاب و یا بدون نقاب » که در تلاشند تا از ایجاد تشکلات کارگران و زحمتکشان جلوگیری کنند را از نظر دور داشت. آنچه در مبارزه طبقه کارگر از اهمیت فراوان برخوردار است « سندیکا، اتحادیه سراسری و حزب » پیشتاز و جنگنده است، تا رسیدن به‌پیروزی نهایی آگاهی‌بخش و رهنمای ما باشند.

چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

 

جنگ هیبریدی نسلِ جدید چیست؟

به‌طور خاص‌تر، در اینجا فرضیه سازی مفهوم "جنگ نسلِ جدید" توسط دو پژوهشگر مشهور روسی به نام‌های چکینوف و بوگدانف بیان شده،که در هشت قسمت مرحله بندی شده و مورد بررسی قرار گرفته است. این هشت قسمت به قرار زیر است

مرحله یکم :جنگ نامتقارن غیر نظامی،که شاملِ (اقدامات اطلاعاتی، اخلاقی، روانی، ایدئولوژیک، دیپلماتیک و اقتصادی در چارچوب بخشی از یک طرح برای ایجاد یک ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی مطلوب) است.

مرحله دوم:عملیات ویژه برای گمراه کردن رهبران سیاسی و نظامی از طریق اقدامات هماهنگ انجام شده توسط کانال‌های (دیپلماتیک، رسانه‌ها و سازمان‌های دولتی و نظامی عالی از طریق افشای داده‌ها، دستورات، دستورالعمل‌ها و اطلاعات نادرست) است.

مرحله سوم :ارعاب، فریب و رشوه دادن به افسران دولتی و لشکری با هدف ترک وظایف خدمتی .

مرحله چهارم: بی‌ثباتی جامعه از طریق تبلیغات برای افزایش نارضایتی در میان مردم، که با ورود گروه‌های شبه نظامی روسی تقویت شده و براندازی شکل می‌گیرد.

مرحله پنجم: ایجاد مناطق پرواز ممنوع بر فراز کشور هدف برای حمله، اعمال محاصره و استفاده گسترده از شرکت های نظامی خصوصی در همکاری نزدیک با واحدهای مخالف مسلح.

مرحله ششم : شروع عملیات نظامی که بلافاصله قبل از انجام مأموریت‌های شناسایی و خرابکارانه در مقیاس بزرگ انجام می‌شود. انواع، اشکال، روش‌ها و نیروها از جمله؛ (نیروهای عملیات ویژه، فضایی، مخابراتی، مهندسی، اطلاعاتی، الکترونیکی، دیپلماتیک ، خدمات مخفی و جاسوسی صنعتی) فعالیت دارند.

 مرحله هفتم: ترکیب عملیات اطلاعات هدفمند، عملیات جنگ الکترونیک، عملیات هوافضا، آزار و اذیت مداوم نیروی هوایی، همراه با استفاده از سلاح‌های با دقت بالا که از پلتفرم‌های مختلف (توپخانه دوربرد، و سلاح‌های مبتنی بر اصول جدید فیزیکی از جمله امواج مایکروویو، تشعشعات و سلاح‌های بیولوژیکی غیر کُشنده ) پرتاب می‌شوند. مرحله هشتم: خُرد کردن نقاط باقی مانده از مقاومت و انهدام یگان‌های بازمانده دشمن با عملیات ویژه‌ای که توسط واحدهای شناسایی انجام می‌شود تا مشخص شود کدام یگان‌های دشمن جان سالم به در برده‌اند و سپس مختصات دقیق آنها به واحدهای موشکی و توپخانه مهاجم ارسال می‌شود تا آتش رگباری برای انهدام مدافعین با سلاح‌های پیشرفته انجام بپذیرددر انتها ؛عملیات بارریزی هوایی برای احاطه بر نقاط مقاومت و همچنین عملیات پاکسازی توسط نیروهای زمینی انجام می‌شود.

 

***

شعار «از نهر تا بحر»؛ یهود ستیزی نیست، ضد صهیونیستی است؛علیه شانتاژهای امپریالیستی بایستیم

 

در حالی که در اثر بمباران‌های وحشیانه غزه و نسل‌کشی فاشیستی توسط ارتش نازی اسرائیل میلیون‌ها مردم آزاده صلح‌دوست جهان در همبستگی با خلق فلسطین و محکومیت رژیم صهیونیستی به خیابان‌ها آمده‌اند ، رسانه‌های امپریالیستی غربی از هیچ کوشش رذیلانه‌ای دریغ نکرده تا با سانسور بیشرمانه و انگ آنتی سمیتی این تظاهرات‌های بشردوستانه ضد فاشیستی را کم رنگ جلوه دهند. این رسانه‌های بیوجدان صهیونیستی هر شعار و اعتراضی را در حمایت از فلسطینی‌ها آنتی سمیت تعریف می‌کنند و به‌توجیه فاشیسم مدرن معاصر می‌پردازندواکنش فاشیستی صهیونیستی به‌حمله ٧ اکتبر، طوفان‌الاقصی که تاکنون جان دست کم ١٧ هزار فلسطینی را گرفته باعث شده است موجی از حمایت از فلسطینی‌ها در اروپا برانگیخته شود و دمکراسی تقلبی صهیونیستی در خاورمیانه را به زیر پرسش ببرند

در همین راستا شهرهای مختلف اروپایی شاهد برگزاری تظاهرات در حمایت از فلسطینی‌ها بودند. طرفداران ضد‌صهیونیست و ضدفاشیست حقوق فلسطینی‌ها در خلال ۵٠ روز اخیر در آمریکا و اروپا و سراسر جهان بارها شعار «از نهر تا بحر، فلسطین آزاد می‌شود» را سر داده‌اند. این شعار تنها در حمایت از خلق فلسطین و بازپس‌گیری سرزمین فلسطین سر داده می‌شود و هیچ جنبه یهودستیزانه‌ای ندارد. شعار «از نهر تا بحر» به‌منطقه بین رود اردن و دریای مدیترانه اشاره می‌کند.حکومت جعلی و استعماری اسرائیل امروزی، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه در این منطقه قرار دارد.لذا برانداختن یک حکومت اشغالگر، صهیونیست و غده سرطان در این منطقه نه‌تنها یهود ستیزانه نیست بلکه ضد‌صهیونیستی و ضد‌استعماری و در همبستگی با خلق تحت‌سلطه بیگانه است و باید جهانی شود و در تمام تظاهرات‌ها این پرچم رهایی را برافراشته نگاه داشت و مرعوب تبلیغات رسانه‌های جیره‌خوار صهیونیستی نگشتاز نهر تا بحر!

زنده باد همبستگی با خلق فلسطین!

***

                        گزارش دیدار هیئتی نمایندگی سازمان حماس با حزب کارگران تونس

عصر روز سه‌شنبه ١۶ ژانویه ٢٠٢۴ جلسه‌ای در مقر حزب کارگران تونس در پایتخت این کشور بین هیاتی ازجنبش حماس، شامل دکتر سامی ابوزهری، رئیس بخش سیاسی حماس در خارج کشور،و دکتر یوسف حمدان، معاون رئیس بخش آفریقای شمالی حماس و تعدادی از رهبران و کادرهای بخش‌های مختلف حزب کارگران تونس صورت گرفت

این ملاقات فرصتی بود برای آگاهی از پیشرفت مبارزه به‌رهبری دلیرانه مقاومت فلسطین در برابر موجودیت جنایتکارانه صهیونیسم مورد حمایت.آمریکا و غرب و همچنبن تبادل نظر در مورد اهمیت تداوم ، حمایت ، گسترش و چند جانبه کردن مقاومت ملت فلسطین

هیأت نمایندگی فلسطین تاکید کرد که مقاومت با وجود بربریت صهیونیسم ، که به‌هیچ یک از اهداف اعلام شده نرسیده و نخواهد رسید ، ادامه خواهد داشت . هیئت نمایندگی سازمان حماس در پاسخ به‌برخی سوالات تاکید کرد که قبل از اجرای عملیات مقاومت فلسطین فاکتورهای مختلف محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی علاوه بر توانایی‌های خود و توانمندی‌های ملت فلسطین برای ایستادگی و انباشت نیرو در مسیر رسیدن به‌رهایی کامل را در نظر گرفته است

.

دبیر کل حزب کارگران تونس رفیق حمه همامی بهمراه شرکت‌کندگان زن و مرد در جلسه تاکید کردند که حزب کارگران تونس در دفاع از آرمان خلق فلسطین و حمایت از جنبش مقاومت به‌ویژه نیروهای مسلح آن که نماینده شکل تعیین کننده مبارزه با صهیونیسم است همواره استوار خواهد بود

هیات نمایندگی حزب کارگران تونس همچنین تاکید کرد که لحظه تعیین کننده لحظه جدایی است بین نیروهای ملی از یک سو و نیروهای خیانتکار، توطئه‌گر ، مزدور و خواهان عادی سازی روابط با اشغالگران. شرکت‌کنندگان در جلسه ابراز داشتند که حزب کارگران تونس به‌ادامه حمایت به‌اشکال مختلف از جنبش مقاومت و گسترش آن به‌روابط خود با سازمان‌ها و نیروهای انقلابی متعهد است. در پایان، هیئت جنبش حماس از حزب کارگران تونس در قبال مواضع اصولی آن بر روی مسئله فلسطین و جنبش مقاومت آن قدردانی کرد و تاکید نمود این مرحله رهایی‌ملی نیازمند انباشت همه نیروهای ملی است با تمایلات سیاسی و اندیشمندی متنوع، حول هدف اصلی که همانا نبرد علیه استعمار صهیونیستی و متحدینش غرب استعمارگر برهبری آمریکا و برای برپائی کشور مستقل فلسطینی با پایتخت جروالسلام است

حزب کارگران تونس

تونس - ١٧ ژانویه ٢٠٢۴

ترجمه تکثیر از حزب کارایران(توفان(

 

***

     به‌مناسبت صد و پنجمین سالگرد ترور روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت

پانزده ژانویه (۱۹۱۹) صد وپنجیمن سالروز ترور جنایت‌کارانۀ دو انقلابی بزرگ آلمان، دو کمونیست برجسته و تئوریسین پرولتری است. بورژوازی آلمان با این ترور نشان داد که مبارزۀ طبقاتی بیرحمانه است و برای نابودی دشمن طبقاتی به‌هیچ اخلاق سیاسی پایبند نیست. بورژوازی آلمان این دو رفیق را اعدام کرد و انقلاب را درهم کوبید، تا به‌حاکمیت سرمایه عمر جاودانی دهد. غافل از اینکه کمونیستﻫﺎ را می‌توان کُشت، اما کمونیسم را هرگز

ما مارکسیست.ــ لنینیستﻫﺎ با نگاه منطقی به این تجارب زندۀ تاریخی، برای سازماندهی طبقۀ کارگر و تودۀ زحمتکش و برای درهم کوبیدن ماشین اعدام و سلاخی بورژوازی خود را آماده می‌کنیم و مرعوب تبلیغات دروغین بورژوازی، رفرمیستﻫﺎ و اومانیستﻫﺎ، که پرچم لغو اعدام را برافراشتهﺍند، نمی‌شویم. ما در فردای انقلاب ایران هیچ مخالفتی با اعدام جلادان و مسببین قتل و شکنجه و تجاوز در اوین و کهریزک… و کشتار در ایران نخواهیم داشت. ما هیچ مخالفتی با اعدام مسببین کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، کودتای شیلی، بمباران ویتنام، لائوس و کامبوج، اشغال عراق و افغانستان و فلسطین و…. نخواهیم داشت. برای حفظ و تداوم انقلاب توسل به‌قهر انقلابی و سرکوب عناصر شرور و خون‌خوار امری ضروری است، این را کمون پاریس، انقلاب کبیر اکتبر شوروی و چین و… نشان داده است. و ما خود را پیرو این تاریخ، تاریخ نبرد طبقاتی می‌دانیم. مرگ بر ارتجاع، بورژوازی و امپریالیسمزنده باد مارکسیسم – لنینیسم!

زنده و جاوید باد! یاد رفقا روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت!

 

گزارشی از فعالین حزب کارایران(توفان ) در مورد هفته بزرگداشت روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در برلین


بزرگداشت دو روزه ی سالروز قتل "روزا لوکزامبورگ" و "کارل لیبکنشت"(دوتن از کمونیست های برجسته‌ آلمان که بدست دو افسر پلیس،  به دستور دولت وقت در ژانویه ۱۹۱۹ به قتل رسیدند) در ۱۳ و ۱۴ ژانویه در برلین برگزار شد. این بزرگداشت با برگزاری کنفرانسی در ۱۳ ژانویه در سالن "تمپو دروم" (Tempodrom)
در شهر برلن آغاز گشت. در این کنفرانس سخنرانان طی بیاناتی پرشور و هیجان انگیز به حضار، بویژه جوانان انگیزه مبارزه و پیروزی عرضه می داشتند.


در کنفرانس امسالِ لوکزامبورگ و لیبکنشت مسئله فلسطین در صدر مسائل قرار گرفت. در این رابطه پرچم ها و بَنِرهایی در دفاع از مبارزات  آزادیبخش مردم فلسطین به اهتزاز درآمد و سرودهایی در همبستگی با آنها خوانده شددر این نشست آقای ویلاند هوبان" عضو سازمان "صدای یهودی" در سخنرانی خود شدیدا از عملکرد دولت  اسرائیل در غزه انتقاد کرد. بخصوص آقای "سودا کاراکا" عضو حزب ‌"اِمِک" ترکیه اَعمال وحشیانه دولت اسرائیل در غزه  را ‌که در ساختار و خدمت به سرمایه داری جهانی است به شدت  محکوم کرد. دراین کنفرانس حدودا ۵٠٠٠ نفر شرکت داشتند.

روز بعد -۱۴ ژانویه که سالروز قتل روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بود- تظاهرات باشکوهی به سمت گورستان سوسیالیست‌ها که در منطقه Friedrichheine در شهر برلن قرار دارد حرکت کرده و گورستان را غرق در گل  کردند. بنا بر گزارش روزنامه  یونگه ولت بیش از ۱۰ هزار نفر در این تظاهرات شرکت داشتند. در این تظاهرات علاوه بر بلوک سندیکاها و بلوک جوانان سوسیالیست، بلوک جداگانه ای به فلسطین اختصاص داده شده بود که پیشاپیش صف قبل از بلوک جوانان در حرکت بود.

از همان آغاز حرکت صف تظاهر کنندگان، بلوک فلسطین تنها بلوکی بود که تعداد کثیری پلیس مسلح به سلاح‌های گرم و سرد در دو طرف آن حرکت می کردند.

از حالت تهاجمی پلیس معلوم بود که آنها مترصد یافتن بهانه ای هستند تا به بلوک فلسطین حمله ور شوند. اساسا حضور وسیع پلیس  در کنار صف تظاهر کنندگان خود جوی تشنج آفرینی به وجود آورده بود.
در این اثناء پلیس  ناگهان صف تظاهر کنندگان را متوقف ساخت، بدون آنکه  دلیل آن بر کسی معلوم باشد. یکی از تظاهر کنندگان که از جلوی صف  می آمد، گزارش  داد که پلیس یک فلسطینی را  به دلیل دادن شعار "از رودخانه تا دریا، فلسطین آزاد خواهد شد" دستگیر کرده است. گویا در آلمان ممنوع است که کسی خواهان فلسطین آزاد باشد! در این لحظه  صف تظاهر کنندگان یک صدا شعار آزادی فلسطینی دستگیر شده را سر دادند. گروهی از تظاهر کنندگان حتی به دور یک گروه پلیس حلقه زده و آزادی فوری فرد دستگیر شده را خواستارشدند. در این هنگام جو کاملا متشنج شد زیرا که پلیس  به صف تظاهر کنندگان حمله ور شد و آنها را  مضروب ساخت. آنها به بسیاری از تظاهر کنندگان با گاز اشک آور آسیب رساندند، طوری که مصدومین در آمبولانس های کنار صف تحت معالجه اورژانس قرار گرفتند. بسیاری زخمی شده و خون از سر و صورتشان جاری بود. حتی یکنفر که به حالت اغما افتاده بود به طرف  آمبولانس حمل شد. بعدا خبر رسید که او دچار سکته قلبی شده است

.چندین آمبولانس پی در پی به محل درگیری آمدند تا مصدومین و مجروحان را به بیمارستان منتقل کنند.
پلیس که تظاهر کنندگان را محاصره کرده بود و تک تک آنها را بیرون می کشید، یا دستگیرشان می کرد، یا مشخصات آنها را یادداشت می کرد. پلیس تظاهر کنندگان را مجبور کرد که بیش از یک ساعت،  در سرمای ۲ درجه  زیر صفر بدون حرکت بایستند. در این هنگام تظاهر کنندگان در ردیف های ۸ نفره دست همدیگر را محکم گرفته بودند تا پلیس  نتواند آنها را تک تک بیرون بکشد. این عمل همبستگی زایدالوصف تظاهر کنندگان را  به نمایش  می گذارد. تظاهر کنندگان مدام یا شعارهایی بر علیه دولت  آلمان و پلیس مهاجم سر می دادند و یا خواهان آزادی دستگیر شدگان بودند. شرکت کنندگان در این تظاهراتِ باشکوه در عین حال اشعار کارگری در همبستگی با طبقه کارگر آلمان می خواندند

از آنجا که در همان روز خوشبختانه تظاهرات عظیمی علیه نیروهای دست راستی- حزب AFD آلمان- در منطقه دیگری از شهر در جریان بود و نیروی پلیس بین دو تظاهرات تقسیم شده بود، تعداد پليسی که در تظاهرات لوکزامبورگ-لیبکنشت ماموریت داشتند کمتر بود، و اِلّا بر تعداد درگیری ها و دستگیری ها افزوده

  .می‌گشت.بلاخره با گذشت بیش از یک ساعت و زخمی و دستگیر شدن عده‌ای از تظاهر کنندگان، صف تظاهرات مجددا

به راه افتاد.پس از در گیری ها تعداد پلیس افزایش یافت و دائم مترصد بودند که به صف تظاهرات حمله‌ور شوند
بلاخره به گورستان سوسیالیست ها رسیدیم و گلهای میخک سرخ خود را نثار مکان موعود کردیم
جای تعجب نیست که مطبوعات بورژوازی در رابطه با این تظاهرات و درگیری پلیس با شرکت کنندگان در آن نوشتند: "پلیس که می کوشید از تنش در صفوف تظاهر کنندگان جلوگیری کند، با اَعمال قهرآمیز شرکت کنندگان در تظاهرات مواجه شد."!! در صورتیکه این خودِ پلیس بود که  از همان آغاز تظاهرات با  موضعی تهدید آمیز و تهاجمی همراه با ضرب و شتم به تحریک شرکت کنندگان در تظاهرات پرداخت. رسانه های بورژوازی از " اعمال تحریک آمیز اعضای سازمان های فلسطینی در این تظاهرات" گفتند و نوشتند، در صورتیکه همبستگی با فلسطین جزئی از برنامه کنفرانس امسال روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بود که در آن حدودا ۵٠٠٠ هزار نفر شرکت داشتند و مسئله تحریک این فرد و آن فرد در کار نبوده است.

آنچه مسلم است بطور کلی رفتار پلیس انعکاسی بود از سیاست ضد  فلسطینی و طرفداری از رژیم صهیونیستی اسرائیلِ توسط دولت نوکر صفت ودنباله رو امپریالیسم  آلمان.

***



به‌مناسبت صدمین سالگرد درگذشت لنین

امروز ٢١ ژانویه صدمین سالروز درگذشت رهبر انقلاب کبیر اکتبر شوروی و آموزگار کارگران و زحمتکشان جهان است. لنین، یکی از نوابغ تاریخ بشری است که تحت فرماندهی او و سرنگونی نظام سرمایه‌داری امپریالیستی روسیه، نخستین انقلاب پیروزمند سوسیالیستی را، که ارکان نظام سرمایه‌داری جهانی را به‌لرزه درآورد، رهبری نمود. لنین بر اساس تجزیه و تحلیل علمی تکامل اجتماعی روسیه، بر اساس تجزیه و تحلیل علمی اوضاع بین‌المللی، به این نتیجه رسید که یگانه راه برون‌شدن از این اوضاع بحرانی، پیروزی سوسیالیسم در روسیه است. این استنتاج برای بسیاری از مردان عالم آن زمان کاملاً غیرمنتظره بود. اما لنین با شناکردن برخلاف جریان آب و مبارزه بی‌رحمانه با انحرافات لیبرالی و ضد کمونیستی پیروز شد. امروز در صدمین سالروز درگذشت لنین، جهان در اوضاع و احوال دیگری است. غلبه رویزیونیسم بر کشور شوراها و احیای سرمایه‌داری، هجوم امپریالیسم به دست‌آوردهای تاریخی پرولتاریا و زحمتکشان، تهاجم ایدئولوژیک علیه مارکسیسم – لنینیسم و پراکندن میکروب لیبرالیسم و انفرادمنشی و نفی حزبیت و نفی لنینیسم … شرایطی آفریده که بسیاری از روشنفکران متأسفانه مرعوب این تهاجم افسارگسیخته و شکست موقتی جنبش جهانی کمونیستی گشته و بجای درس‌آموزی از شکست‌ها و به جای اینکه شجاعانه برخلاف جریان آب شنا کنند، با نفی لنینیسم به‌لیبرالیسم و اپورتونیسم درغلتیدند. اگر تا دیروز حمله به استالین مُد روز بود و عده‌ای خود را منتقد استالین، اما «مدافع لنین» جلوه می‌دادند، اکنون پرده‌ها را کنار زده بی‌پروا به لنین و لنینیسم و دیکتاتوری پرولتاریا حمله می‌کنند. این مردان علم که اشتهارشان بسیار کم‌تر از «پلخانف»‌ها و «کارل کائوتسکیست»هاست مدافعین لنینیسم را کهنه‌پرست و مخرب علم می‌دانند و همانند پدران «دانشمندشان» علیه لنین و لنینیسم زوزه راه انداخته‌اند. اما همان طور که لنین را هراسی نبود که برخلاف جریان آب شنا کند، مارکسیست – لنینیست‌های پیرو لنین را نیز هراسی نیست تا برخلاف جریان آب حرکت کنند، در این اوضاع و احوال آشفته و دوداندود شده بی‌پروا از لنینیسم به‌مثابه مارکسیسم عصر امپریالیسم دفاع کنند و در مقابل خیل عظیم خورده بورژواهای رنگارنگ، که پرچم ارتداد و سفید را به‌اهتزاز درآورده‌اند، محکم و استوار بایستند!

افتخار بر لنین و لنینیسم!

زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی بشریت!

 

زنده باد رزم متحد کارگران علیه کارفرمایان

در حاشیه اعتصاب و تجمع کارگران و تجمع کارکنان قراردادی در چند پالایشگاه نفت جنوب

شنبه ٣٠ دی و یکشنبه ۱ بهمن

چند اعتصاب‌ کارگری در ۹ پالایشگاه در پارس جنوبی و همچنین تجمع کارکنان قراردادی مناطق نفت‌خیز جنوب در اهواز در روز گذشته، شنبه ٣٠ دی ماه برگزار شد.کارگران ارکان ثالث، اداری-پشتیبانی، خدماتی و رانندگان شرکت‌های پیمانکاری در پالایشگاه‌های اول، سوم، پنجم، ششم، هفتم،

هشتم، نهم، دهم و دوازدهم پارس جنوبی از ساعت هفت صبح روز شنبه با شرکت در تجمعات اعتراضی، اعتصاب کردند.

آنها خواستار:حذف شرکت‌های پیمانکاری اجرای کامل طرح طبقه‌بندی مشاغل،بهره‌مندی از نفت-گاز کارت، بن کارت و اعمال مرخصی ۲به ۲ برای کارگران پشتیبانی هستند.کارگران اعتصابی گفته‌اند تا رسیدن به‌مطالبات خود و پاسخگویی مسؤلین و مدیران بر ساعات و روزهای تجمع‌های خود خواهند افزود.

اعتراضات کارگران غیر رسمی(ارکان ثالث)، تلاش‌های مدیران داخلی و حراست پالایشگاه‌ها برای متفرق کردن کارگران با شکست مواجه شده است.خبرگزاری ایلنا هم در خبر کوتاهی نوشت که کارگران پیمانکاری مجتمع‌های گاز پارس جنوبی، روز شنبه۳۰ دی، برای سومین هفته متوالی تجمع کردند.در همین حال، سومین تجمع اعتراضی کارکنان قراردادی مناطق نفت‌خیز جنوب، روز شنبه در مقابل ستاد مناطق نفت‌خیز در اهواز برگزار شد.مطالبه این کارکنان قراردادی، اجرای کامل بخش‌نامه

دستمزد د‌‌ی‌ماه ۱۴۰۰ است.در ماه‌های اخیر، اعتراضات کارگران و کارکنان در بخش صنعت نفت، گاز و پتروشیمی ایران گسترش یافته است.در این ارتباط، می‌توان به‌تجمع‌های اعتراضی کارکنان رسمی نفت شاغل در شرکت نفت فلات قاره بهرگان و لاوان در روز جمعه ۲۹ دی اشاره کرد.کارکنان رسمی نفت از جمله خواستار «حذف سقف حقوق کارکنان مناطق عملیاتی فت، اصلاح و افزایش حداقل حقوق کارکنان جدید الاستخدام، برداشتن عناوین اصلی تخصصی و پشتیبانی عمومی و منع تفکیک

کارکنان شاغل در یک نقطه مشترک جغرافیایی، حذف سقف پاداش سنوات بازنشستگی کارکنان مناطق عملیاتی نفت، فراهم کردن زمینه‌های معافیت مالیاتی کارکنان شاغل در مناطق عملیاتی نفت، پرداخت معوقات اجرای ماده ۱۰» هستند.

امروز یکشنبه اول بهمن نیز در ادامه اعتصابات و اعتراضات کارگری و بازنشستگان، کارگران و کارکنان شاغل در مناطق نفتی در چندین حوزه به‌اعتصابات و اعتراضات خود ادامه دادند. بر اساس تصاویر منتشر شده از سوی منابع کارگران نفت و گاز، کارگران ارکان ثالث نفت و گاز گچساران ضمن اعتصاب، به‌برپایی تجمعی گسترده اقدام کردند. امروز همچنین کارکنان و کارگران شاغل در شرکت بهره‌برداری نفت و گاز آغاجاری و شرکت نفت فلات‌قاره، منطقه سیری مجددا تجمعات اعتراضی خود را تداوم بخشیدند.....

کارگران چاره‌ای جز ادامه مبارزه مشترک برای تحقق مطالبات خود ندارند.کارگران به‌فشار کار، فقدان امکانات ایمنی و بهداشتی، عدم دریافت حقوق سر وقت، حقوق معوقه، عدم امنیت شغلی و حتی در اختیار نداشتن ابزار کار منطبق با محیط کاری و لغو پیمانکاری و سیستم افسارگسیخته برده‌داری مدرن سرمایه‌داری در هیبت نئولیبرالی اعتراض می‌کنند و این اعتراضات اگرچه بصورت غیر متشکل و پراکنده ادامه دارد. برای پیروزی باید ابزاری بعنوان سازمان و تشکیلات مناسب برای متشکل شدن در آن را فراهم آورد. سندیکای مستقل در شرایط کنونی مناسب‌ترین طریق متشکل کردن وسیعترین و توده‌ای‌ترین لایه‌های کارگری برای فشار بر کارفرمایان و وادار به‌عقب‌ نشینی آنهاست تا حقوق صنفی کارگران محقق کرد. بدون چنین ساز وکاری و متحد شدن برای تحقق مطالبات مشترک، امکان پیروزی نهایی به‌سختی ممکن است.چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است و دغدغه کارگران پیشرو باید بر اساس مطالبات منافع عمومی کارگران و تشکیل اتحادیه مستقل کارگری و سازماندهی طولانی و صبورانه مبارزه با توجه به‌توازن قوای طبقاتی باشد تا کار به‌سامان برسد.

***

شکست ارتش متجاوز اسرائیل در طی بمباران بیش از ١٠٠ روز نوار غزه

بیش از ١٠٠ روز از حملات جنون آمیز ارتش صهیونیستی با ادعای خلع سلاح سازمان مقاومت حماس و جنبش مقاومت فلسطین بطور کل می‌گذرد. با وجود کمک‌های چندین ارتش دنیا با حضور میدانی و کمک مالی و اطلاعاتی جهان بعد از بیش از صد روز بمباران وحشیانه مناطق مسکونی و قتل‌عام زن و بچه‌های بی‌گناه غزه؛ اما:

یکم، نه‌سازمان مقاومت حماس را نابود کردند

دوم، نه‌حتی یک عضو مهم سازمان حماس را دستگیر کردند

سوم، نه به‌تونلی راه پیدا کردند (دو فیلم تبلیغاتی منتشر کردند که آن هم نخست‌وزیر سابق اسرائیل گفت خودمان آن را ساختیم(

 چهارم، نه اسیری آزاد کردند

 پنجم، نه ادعایشان در مورد تونل‌ها را اثبات کردند

ششم، نه‌توانستند مردم غزه را وادار به‌کوچ اجباری کنند

 هفتم، با وجود حدود پانصد کیلومتر تونل، در مساحتی اندک ، حتی به‌یکی از آنها دسترسی پیدا نکردند

هشتم، آتش‌بس اول را به‌اجبار و تحت فشار بین‌المللی پذبرفتند

 نهم، حاضر به‌مذاکره و دادن کلی امتیاز شدند

 دهم، صدها تانک و نفربر و بولدوزر و... از دست دادند

یازدهم، صدها کشته هنگام ورود به‌غزه دادند

دوازدهم، ده‌ها میلیارد دلار ضرر مالی کردند

 سیزدهم، حیثیت نداشته‌شان از نظر اطلاعاتی و امنیتی بر باد رفت

 چهاردهم، در جهان بی‌آبرو شدند و همه دنیا دروغهایشان را به‌ریشخند گرفتند.

پانزدهم، نصف شهرهای جهان علیه صهیونیستها و به‌حمایت از مردم فلسطین تظاهرات کردند و اعلام همبستگی نمودند

شانزدهم، آوازه تانک مرکاوا زیر سوال رفت

هفدهم، بیش از ۱۵۰۰ کشته و بیش از ۶۰۰۰ زخمی در قضیه هفتم اکتبر دادند

هیجدهم، بیش از ۳۰۰٫۰۰۰ بیکار جدید افزوده شد

نوزدهم، ارزش سهام‌های اصلی بورس اسرائیل سقوط کرد

بیستم، سقوط ارزش پول‌ملی

بیست‌ویکم، کاهش چشمگیر سرمایه‌گذاری خارجی

بیست‌ودوم، تعلیق تولید میدان گازی اسرائیلی

بیست‌وسوم، تعلیق سفرهای هوایی

بیست‌وچهارم، فراری شدن شهرک‌نشین‌ها

بیست‌و پنجم، نابودی صنعت توریسم

بیست وششم، اسارت چندین سرباز، پلیس و دهها افسر نیروی اطلاعاتی

 بیست وهفتم،-بی‌آبرویی گنبد آهنین و پدافند هوایی

بیست وهشتم ،شکست سیاست عادی سازی روابط با کشورهای عربی و پیمان کذابی ابراهیم

 بیست ونهم، تنفروانزجار مردم جهان از نسل‌کشی رژیم صهیونیستی و شکایت از آنها در دادگاه لاهه

سی‌ام، واشنگتن پست اعلام کرد،«اسرائیل عقب‌نشینی بزرگ از شمال غزه را آغاز کرده است»

این عقب‌ نشینی دراثرمقاومت قهرمانانه جنبش،مقاومت فلسطین و سازمان حماس در نبرد خیابانی است که ضربات مهلکی برارتش متجاوز وارد ساخته است.این عقب نشینی یک پیروزی برای مقاومت فلسطین استو... اینها همه از شکست‌های آشکار رژیم صهیونیستی اسرائیل پس از ضربات کوبنده ٧ اکتبر طوفان‌الاقصی بر پیکر نظام اشغالگر استعماری است ودستآورد بزرگی برای جنبش رهایبخش فلسطین است.ارتش متجاوز اسرائیل تا کنون هیچ دستآوردی نداشته و چاره‌ای جز پذیرش این شکست ندارد.

زنده باد همبستگی جهانی با خلق فلسطین! نابود باد صهیونیسم!

***

یاد داشتیدر مورد اظهارات راسیستی یک نخست وزیر احمق

«همه باید آماده باشند تا جان خود را برای سوئد فدا کنند اگر نمی‌خواهید لازم نیست شهروند سوئد باشید»

اخیرا یکی ازفرماندهان عالی رتبه نظامی سوئد و نیروهای مسلح ، و نمایندگان دولت هشدار داده‌اند که این خطر وجود دارد که عاقبت سوئد هم به‌جنگ ختم شود .اولف کریسترشون در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت ""هدف به‌هیچ وجه ارعاب نیست، بلکه القای این است که شرایط واقعاً خطرناک است." او همچنین در مورد اراده سوئدی‌ها برای دفاع از میهن صحبت کرد و گفت که همه باید بدانند که شهروند سوئد بودن یک "مسئله بسیار بزرگ" است.وی افزود: مطمئن نیستم همه به این فکر کرده باشند که فدا کردن جان خود برای کشوری که شهروند آن هستید چه‌معنایی دارد. وقتی شما یک شهروند سوئد می‌شوید، این یک تشریفات ساده نیست، یک چیز بسیار بزرگ است. شما پیوند وفاداری به‌یک کشور ایجاد می‌کنید، واین در نهایت به این معنی است که شما باید بتوانید خدمت سربازی را نیز انجام دهید و از سوئد دفاع کنید.از دموکراسی سوئد، آزادی و سیستم حکومتی ما باید دفاع کرد. "اگر نمی‌خواهید، لازم نیست شهروند سوئد باشید." برای بسیاری از مردم، پاسپورت سوئد راهی برای جا به‌جایی آسان و دریافت حمایت کنسولی از سوئد می‌باشد.اما مطمئن نیستم که همه به‌معنای واقعی آن فکر کرده باشند. شهروند سوئد باید آماده باشد تا جان خود را برای کشوری که شهروند آن است فدا کند.

 چند نکته در مورد بیانات این نخست وزیر جنگ طلب و سرسپرده آمریکا:

یکم،اینکه هنوز جنگی آغاز نشده است که ملت بطور کل به‌دفاع از میهن برخیزد یا برنخیزد.اگر هم جنگی آغاز شود باید دید ماهیت این جنگ چیست، آیا این جنگ تدافعی است، دفاع ازتمامیت ارضی است، مقابله با متجاوزین فاشیست و یک نیروی درنده خارجی است. آنوقت منطقی است همه شهروندان صرف نظر از جنسیت و نژاد و قومیت و مذهب با دشمن خارجی به‌مقابله بر می‌خیزند همانطور که در جنگ جهانی دوم وقتی نروژ و دانمارک توسط ارتش نازی اشغال شدند همه مردم به‌نبرد علیه فاشیسم هیتلری پرداختند. این جنگی عادلانه  و تدافعی بود، برای ازادی ملی بود. دوم اینکه،جنگی که اکنون دولت سوئد از خطرش سخن می‌گوید، جنگی است که مدتهاست توسط آمریکا برای حفظ نظم تک قطبی جهان علیه روسیه و چین تدارک و غیر مستقیم آغاز نموده و به‌همین منظور به‌گسترش پیمان جنگی خود،پیمان نظامی ناتو مبادرت کرده است.افزایش تعداد اعضای ناتو دلیلی بر این مدعاست

سوم اینکه، با انحلال پیمان نظامی ورشو و یکی شدن آلمان و فروپاشی رقیب ،یعنی اتحاد شوروی و تقلیل آن به‌یک کشور ۱۵۰میلیونی ، چه‌نیازی به‌گسترش پیمان جنگی ناتو و افزایش میلیتاریسم است؟ناتو یک پیمان جنگی تحت رهبری آمریکاست و نه پیمان صلح که تاکنون چندین جنگ علیه ممالک مستقل دیگر به راه انداخته و موجب ویرانی و کشتار ،نا امنی و تاراندن میلون‌ها نفر از خانه و کاشانه‌شان در جهان شده است. لیبی و افغانستان و یوگسلاوی... از جمله این کشورها هستند. دولت سوئد سال‌هاست بعنوان پادوی نظامی آمریکا عمل کرده و شتابان در جهت عضویت در این پیمان جنگی گام برداشته است. دولت سوئد با دکترین جنگ افروزی آمریکا و تهدید و محاصره چین و روسیه موافق است و بعنوان متحد آمریکا و ناتو عمل می‌کند.

چهارم اینکه، دامن زدن به‌ادامه جنگ در اوکراین و پرهیز از مذاکره با روسیه برای صلح از اهداف مهم و راهبردی آمریکا برای محاصره روسیه و از هم پاشاندن آن است تا از این طریق موجب تضعیف چین و مانع پیشروی آن در جهان گردد. از این منظر آمریکا به‌عضویت سوئد در ناتو و ایجاد پایگاه نظامی در خاک سوئد بویژه در دریای بالتیک برای محاصره روسیه نیاز دارد.جنگ روسیه و اوکراین قابل پیشگیری بود. اما آمریکا خواهان این جنگ بود و آن را در سال ٢٠١۴ با کودتایی که با همدستی اتحادیه اروپا و سرنگونی دولت منتخب اوکراین و روی کار آوردن حکومت ضد روس که ماهیت راست افراطی و نئونازیهای آزوفی داشت آغاز کرد و با تحریک و توطئه و عدم پاسخگویی به‌امنیت مرزی روسیه و تشویق اوکراین به‌عضویت در ناتو، جنگ را سبب شده است. تا از یک طرف هم اروپا را با وابستگی گازی و انرژی و نظامی به‌خود ضعیف کند و هم روسیه را تضعیف و زمین‌گیر نماید.

 پنجم اینکه، در چنین شرایطی و با چنین راهکار و سیاست امپریالیستی خطرناک و ناهنجاری که حکومت سوئد اتخاذ کرده است و با انحلال رسمی ٢٠٠ سال سیاست بی‌طرفی و پرهیز از ائتلافات جنگی، اکنون سیاست جنگ طلبی را بجای صلح بعنوان محور سیاست‌های خود به‌بهانه خطر روسیه برگزيده است، این در حالی است که در خلال ٢٠٠ سال اخیر روسیه روابط خوبی با سوئد داشته و خطری برای آن نبوده است. نخست وزیر مرتجع، تبهکار و دروغگوی سوئد با کتمان حقایق سیاست جنگی آمریکا و ناتو، فرصت را مغتنم شمرده چهره راسیستی، مهاجر ستیزی و جنگ افروز خود را به‌نمایش گذاشته و به‌تهدید وقیحانه مهاجران و پناهندگان پرداخته است .وی بیشرمانه می‌گوید از انجا که «شما خارجی‌ها پاسپورت سوئدی دارید و سوئدی شده‌اید و سوگند یاد کرده‌اید» باید به‌پیاده نظام و گوشت دم توپ ارتش امپریالیستی سوئد و ناتو در جنگی فاشیستی شونیستی که در حال شکل‌گیری است تبدیل شوید. در غیر اینصورت سوئد جای شما نیست!

یک لحظه تصور کنید در منطقه خاورمیانه جنگی تهاجمی را آمریکا و ناتو علیه ایران برای تغییر نظام و سیاست راهبردی خود آغاز کنند.در این صورت مطابق اظهارات نخست وزیر بیشرم و نژاد پرست و شونیست سوئد هر ایرانی مقیم سوئد موظف است زیر پرچم و ارتش ناتو در کشتار مردم ایران شرکت کند، در غیر اینصورت شهروند سوئد محسوب نخواهند شد! بیچاره آن دسته از ایرانیان نادان و جاهل و خود فروخته‌ای که بخاطر موقعیت اجتماعی خود به این پیام راسیستی نخست وزیر دلقک و بی‌شخصیت سوئد پاسخ مثبت دهند و در مقابل هموطنان سرزمین مادری و پدری‌اش، سرزمین ایران به‌جنگ و کشتار به پردازند! تف به‌شرف نداشته نخست‌وزیری که اینچنین میان خارجی‌ها و سوئدی‌ها تفرقه و نفرت پراکنی می‌کند!

***

دلایل پرهیز ایران از جنگ مستقیم با اسرائیل

 

 

رژیم اسرائیل پس از حمله ٧ اکتبر طوفان فلسطینی ضربه مهلکی خورد که در تاریخ این حکومت جعلی بی‌نظیر است.شکست حملات کور و انتقام جویانه و فاشیستی،ارتش متجاوز اسرائیل در غزه پس از بیش از ١٠٠ روز در این جنگ او را واداشت تا به ترورهای برون مرزی برای انحراف افکار عمومی داخلی روی آورد تا شاید خود را از این باتلاق رها سازد .پرسش این است چرا رژیم ج ا، از مقابله مستقیم وورود به‌جنگ با اسرائیل علیرغم ترور افراد بلند پایه خود در سوریه پرهیز می‌کند، اما همچنان بر طبل نابودی حکومتی صهیونیستی می‌کوبد؟:

 

یکم اینکه ایران و اسرائیل مرز مشترکی ندارند تا ایران بتواند چنین کاری را انجام دهد و البته اگر چنین مرزی وجود داشت به‌احتمال زیاد اسرائیل هم امکان آن را داشت که بر علیه ایران اقدامی مستقیم انجام دهد.

 

 دوم اینکه، همانطور که پس از ١٠٠ روز نبرد در غزه مشاهده می‌شود امروزه اسرائیلی‌ها تلاش مذبوحانه‌ای انجام می‌دهند تا به هر ترتیبی شده پای رژیم ج ا را به‌جنگ باز کنند.زیرا اسرائیلی‌ها باور دارند اگر پای ایران به‌جنگ با آنها باز شود دولت آمریکا و کشورهای غربی به‌حمایت از آنها بر خواهند خاست و با ایران وارد جنگ مستقیم می‌شوند

سوم اینکه از زمانی که دولت افراطی و صهیونیست نتانیاهو برای اولین بار در اسرائیل به‌قدرت رسید تا به‌حال وی دو هدف مبرم داشت یکی کشاندن آمریکا به‌جنگ با ایران و دیگری بیرون راندن فلسطینی‌های باقی مانده در سرزمین‌های اشغالی و وادار کردن آنها به‌کوچ کردن به اردن و مصر. اکنون وی هنوز امیدوار است که با عملیات فاشیستی و نسل کشی در غزه بتواند این دو نقشه شوم خود را محقق کند.

 

 چهارم اینکه، صهیونیست‌های اسرائیلی در بسیاری از توطئه‌ها بر علیه ایران مشارکت داشته و دارند و حتی شواهد نشان می‌دهند حمایت آنها از گروه‌های تروریستی و تجزیه طلب بویژه احزاب ناسیونال‌شونیست کرد و همچنین عملیات و حمایت آنها از گروه‌های تروریستی که اقدامات تروریستی در ایران انجام دادند و منجر به‌کشته شدن ده‌ها شهروند و دانشمند و شخصیت سیاسی و نظامی ایرانی شد، از جمله اقدامات جنگ غیر مستقیمی است که اسرائیل سیستماتیک عمل می‌کند.

 

پنجم اینکه، در صورتی که اسرائیلی‌ها به‌ایران حمله مستقیم کنند و یا اقدام به‌حمله به‌ایران نمایند آنوقت شرایط فرق خواهد کرد و ایران رسما حق آن را پیدا می‌کند تا واکنش نشان دهد و با توجه به‌صنعت قوی تسلیحاتی ایران، می‌تواند واکنش مستقیم نشان دهد.

در حالی که شرایط جغرافیایی ایران به‌گونه‌ای است که اسرائیلی‌ها و یا آمریکایی‌ها برای انجام هر گونه عملیاتی نیاز به آن دارند که هواپیماهای خود را به‌پرواز در بیاورند تا بتوانند از زاویه‌های مناسب به‌تاسیسات ایران حمله کنند، شرایط جغرافیایی اسرائیل و یا اماکن استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه به‌گونه‌ای است که به‌راحتی برای ایران در دسترس می‌باشند و ایران بسیار راحت می‌تواند آنها را مورد حمله قرار دهد و علیرغم ادعاهای تبلیغاتی کذایی اسرائیل و آمریکا در باره سامانه‌های دفاعی خود تجربه نشان داده که ایران به‌راحتی می‌تواند این سامانه‌ها را نابود سازد.

 

ششم اینکه، ایران نیز تا کنون غیر مستقیم عملیاتی علیه اسرائیل در عرصه‌های مختلف نظامی و سایبری انجام داده است اما رسانه‌های تبلیغاتی اسرائیلی بویژه فارسی زبان آن این ضربات را ناچیز و ناتوان جلوه داده اما عملیات اسرائیل را قدرتمند تا بر فضای روانی و عمومی داخلی ایران تاتیر بگذارند و شکست و تسلیم ایران را اجتناب ناپذیر جلوه دهند.

امروزه هم علیرغم تلاش گسترده اسرائیل و کشورهای غربی حامی آن برای توجیه و سرپوش گذاشتن روی جنایاتی که اسرائیل در غزه بر علیه غیر نظامیان مرتکب می‌شود ولی مشاهده می‌شود فضای جامعه بین‌المللی به‌شدت بر علیه اسرائیل و متحدین‌اش حساس است و همین که ایران موفق شده با تحرکات دیپلماتیک خود و حمایت مالی و معنوی غیر مستقیم از متحدینش این فضا را بر علیه اسرائیل تحریک کند به‌خودی خود یک موفقیت و پیروزی در جنگ دیپلماتیک بر علیه اسرائیل به‌حساب می‌آید.

 

هفتم اینکه،اقدام مستقیم ایران علیه اسرائیل با توجه به‌وضعیت بحران داخلی ایران و نارضایتی عمومی که پاشنه آشیل رژیم جمهوری اسلامی است و همینطور حنگی که در غزه جریان دارد و ارتش متجاوز در حال شکست و عقب‌نشینی است...در چنین شرایطی برگ برنده اسرائیل برای به‌انحراف بردن افکار بین‌المللی بر ضد نسل‌کشی در غزه خواهد بود.

 

اینکه اسرائیل چگونه در سوریه بر علیه نظامیان ایران عمل می‌کند و یا تا کنون بیش از چهارصد بمباران هوایی علیه سوریه انجام داده است بر می‌گردد به‌شرایط حساس و آسیب دیده سوریه و ناتوانی ارتش این کشور و همینطور ضعف‌های امنیتی داخلی نیروهای نظامی ایران که باید بشدت خانه تکانی کند تا به این راحتی مورد حملات هدفمند قرار نگیرد.در هر حال هر گونه اقدام جنگ مستقیمی باید با توجه به‌توازن قوای نظامی و جهانی و همینطور نظمی که در حال چرخش به‌سمت نظم چند قطبی در حرکت است مورد تبیین قرار گیرد و ازهرگونه عمل شتاب زده‌ای پرهیز نمود.با توجه به‌نکات فوق هر گونه عملیات مستقیمی علیه اسرائیل به‌زیان ایران و بنفع رژیم صهیونیستی و حامیان غربی‌اش خواهد بود. 

***

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

رویزیونیسم چیست؟ (بخش چهارم)

مختصری از تاریخ

رویزیونیسم پدیده نوظهوری نیست. از زمان پیدایش جنبش کارگری در جهان بورژوازی پیوسته و با تمام وسائل کوشیده است طبقه کارگر را از لحاظ ایدئولوژی دستخوش تشتت سازد، جنبش کارگری را در جهت منافع بورژوازی سوق دهد. مبارزه انقلابی خلق‌ها را تضعیف کند و در بیراهه اندازد. از اواخر قرن نوزدهم که مارکسیسم بر اثر مبارزات خود با ایدئولوژی‌های گوناگون کارگری بمثابه یگانه ایدئولوژی طبقه کارگر مورد قبول همگان قرار گرفت و احزاب کارگری بر نامه و تاکتیک خود را بر اساس مارکسیسم گذاشتند، رویزیونیسم بصورت دو موج بزرگ و پر دامنه جنبش کمونیستی را فرا گرفته است.

نخستین موج رویزیونیسم از دهه آخر قرن گذشته آغاز گردید و با انقلاب اکتبر پایان یافت. این موج تمام احزاب سوسیال دمکراتیک را که در انترنایسونال دوم شرکت داشتند در بر گرفت و رویزیونیسم بصورت پدیده بین‌المللی در آمد. برنشتاین پدر و پایه گذار آن بود. لنین کبیر در راس حزب بلشویک روسیه با استقامت بی‌نظیری با رویزیونیسم بمبارزه برخاست و در جریان این مبارزه مارکسیسم را رشد داد و متناسب با شرایط دوران امپریالیسم با یک رشته احکام تازه‌ای غنی ساخت. در جریان این مبازات است که لنینیسم پدید آمد و تکامل یافت و مانند گنجینه گرانبهائی بر مارکسیسم افروده گردید. انقلاب اکتبر پایان موج اول و نشانه پیروزی مارکسیسم بر رویزیونیسم و اپورتونیسم است.

پس از انقلاب اکتبر در فاصله‌میان دو جنگ بر اساس مارکسیسم لنینیسم احزاب کمونیست بوجود آمدند و رشد یافتند. در اتحاد شوروی حزب کمونیست در زیر رهبری استالین بر انحرافات اپورتونیستی چپ (ترتسکی) و راست (بوخارین) قائق آمد جنبش کمونیستی که انترناسیونال سوم (کمینترن) مظهر آن بود تحکیم گردید، بر حیثیت و اعتبار آن افزود. این پروسه تا جنگ دوم جهانی ادامه یافت.

دومین موج رویزیونیسم، رویزیونیسم معاصر، در اثنای جنگ دوم جهانی در (در حزب کمونیست آمریکا / پدید‌ می‌آید و در دوران جنگ توسعه ‌یافت و ابتدا جامعه کمونیست‌های یوگوسلاوی و پس از مرگ استالین بسیاری از احزاب کمونیست را در بر‌گرفت. این بار نیز رویزیونیسم بصورت پدیده‌ای بین‌المللی تظاهر‌می‌کند و ما اکنون دورانی را‌می‌گذرانیم که در آن رویزیونیسم لطمات و صدمات بی‌حسابی به سوسیالیسم، جنبش کمونیستی، به احزاب کمونیست به جنبش ضد امپریالیستی وارد آورده است.

موج دوم دارای این خصوصیت بسیار مهم بود که این بار رویزیونیسم نه تنها در یک حزب یا جمعی از احزاب بلکه در یک کشور سوسیالیستی بروز کرد که طبقه کارگر و حزب آن قدرت دولتی را در دست داشت، نه تنها در یک کشور سوسیالیستی نامعین، بلکه در کشور شوراها، کشوری که از لحاظ اقتصادی سیاسی و نظامی یکی از دو قدرت بزرگ جهان بود، کشوری که با قدرت مادی و معنوی خود در صحنه جهانی  نقش بسیار بزرگی بازی‌می‌کرد. این بار رویزیونیسم در حزبی بروز کرد که لنین کبیر آن را پایه گذارده، پرورش داد، آبدیده ساخت. حزبی که برای نخستین بار در تاریخ، خلق شوروی را بسوی انقلاب سوسیالیستی پیروز رهنمون شد، حزبی که برای نخستین بار در زیر رهبری استالین سوسیالیسم را از عالم افکار به‌دنیای واقعیات در آورد، حزبی که الهام بخش و سازمان دهنده خلق شوروی در جنگ علیه فاشیسم بود، جنگی که با پیروزی خود بشریت را از کابوس فاشیسم رهائی بخشید. به‌ این ترتیب رویزیونیسم در حزبی و در کشوری بظهور پیوست که در نزد توده‌های مردم سراسر جهان بحق از حیثیت و اعتبار فراوانی برخوردار بود و زحمت‌کشان سراسر جهان از آن بمثابه‌ میهن سوسیالیستی خویش دفاع‌می‌کردند.

این قدرت عظیم مادی و معنوی کشور شوراها و حزب کمونیست اتحاد شوروی همراه با وجود تمایلات رویزیونیستی و اپورتونیستی در یک رشته از احزاب کمونیست موجب گردید که اکثریت احزاب کمونیستی و کارگری در سراشیب رویزیونیسم در غلتند. و کمونیست‌های بسیاری دچار گمراهی شوند. معذالک تمام قدرت عظیم شوروی و اکثریت احزاب نتوانست مبارزان پرلتری ثابت قدم و آبدیده را در درجه اول کمونیست‌های چین و آلبانی را براه انحراف از مارکسیسم بکشاند. حزب کمونیست چین و حزب کار آلبانی، علی رقم فشارهای اقتصادی سیاسی و روحی، علی‌رغم انواع توطئه‌هائی که از جانب دارو دسته خروشچف علیه آن‌ها صورت گرفت  مانند صخره عظیمی در مواضع مارکسیسم لنینیسم ایستادند و قهرمانانه از این مواضع دفاع کردند.

 

 

 

 

پاسخ به یک پریش درفیسبوک

پرسش: با سلام و عرض ادب. انقلاب بهمن نقطه آغاز جهل و نادانی در تاریخ ایران است. خمینی بر سر کار آمد که با روش استبدادی ومذهبی به جان مردم افتاد و ایران را در مسیر جهل و تاریکی فرو برد. آیا نبایستی در مورد انقلاب ایران تجدید نظر کرد؟ چرا این مردم نادان مانند مردم نادان روسیه که به دنبال استالین دیوانه رفتند به دنبال خمینی بیسواد روان شدند؟ شاه می‌خواست و آرزو داشت به ژاپن تبدیل شود، ولی آمریکا رقیبی مثل شاه را تحمل نکرد، توطئه  کرد و او را برانداخت.شاه قیمت نفت را بالا برد و آمریکا واروپا با این اقدام شاه در اوپک مخالف بودند و علیه اوتوطئه کردند و این توطئه به زیان ملت ایران تبدیل شد.بنده پرسشم را بی پرده نوشتم امیدوارم شما هم پاسخی صریح و بی پرده به بنده دهید.با مهر. عباس ازتهران

 

پاسخ:سلام و تشکر ازنامه تان. لئو تولستوی نویسنده شهیر روسیه، سخن زیبایی دارد درمورد دروغ گفتن به دیگران «که این امر تنها موجب برهم‌خوردن امورومانع تصمیم‌گیری صحیح می‌شود، اما دروغ گفتن به خویشتن، باعث ویرانی تمام زندگی انسان می‌شود.»

دوست گرامی،"در مورد دوره رژیم پهلوی هم دروغ‌هایی گفته می‌شود که با واقعیت نمی‌خواند و آن این که شاه مستقل و ملی بود و سیاست‌های اقتصادی و نظامی و اجتماعی‌اش در «کاخ مرمر اتخاذ می‌شد و نه در واشنگتن».

تمام اسنادی که از طرف سازمان سیا منتشر شده است، همه دلالت بر تصمیم‌گیری آمریکا در امور داخلی اقتصادی و سیاست‌های منطقه‌ای و نظامی ایران دارد. ظاهر قضیه شاه مستقل بود وحرف‌هایی می‌زد اما درخفا ودر پوشش دیپلماتیک، ایران کشوری نیم مستعمره وتحت سلطه آمریکا بود. ویران‌‌سازی کشاورزی ایران که از دکترین نیکسون در آمریکای لاتین تجویز شده بود، در ایران نیز پیاده شد و این ضربه بزرگی به اقتصاد و تولید کشاورزی بومی ایران وارد ساخت. ایران به مصرف‌کننده بازارهای آمریکا و غرب تبدیل شد. امپریالیسم یعنی همین، یعنی اجازه رشد مستقل به کشوری نمی‌دهد؛ اگرهم چنین رخ دهد، جز یک استثنا نیست. تمام کشورهای تحت سلطه که تحت رهبری و کودتای آمریکایی و یا غربی بر مسند قدرت بوده وهنوزهم هستند، از رشد صنعتی‌شان باز مانده‌اند، زیرا فاقد استقلال‌اند و سیاست‌هایشان وابسته به امپریالیسم است.

در گذشته زمان پهلوی قیمت‌ها پایین به نسبت امروز بسیار پایین بوده ولی قدرت خرید مردم نیز بسیار پایین‌تر از آن بوده است. به طور مثال درآمد کارمند عادی ماهانه ۵۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان بود (البته حقوق ۱۰۰۰ تومانی در سال‌های حدود ۱۳۴۸ برای افراد بسیار کمی بود) و قیمت پیکان در آن زمان حدود ۲۸۰۰۰ تومان بود، یعنی حقوق بیش از ۲۸ ماه یک کارمند.

اگر از زبان آمار و ارقام نگاه کنیم، درآمد نفتی از سه میلیارد دلار در سال ۱۳۳۲ به ۵۳ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶ رسید و درآمد سرانه ۱۱۵۱۴ دلار؛ با این وجود در جامعه ایرانی در بخش‌های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق‌تر می‌شد که این امر دلایلی دارد:

۱- عدم توزیع منصفانه باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می‌شد.

۲- عمده مقاطعه‌کاری‌های پرسود، طرح‌های پرمنفعت دولتی برای مقامات حکومتی بود. براساس یک برآورد تنها در فاصله ۱۳۵۲-۱۳۵۵ حق کمیسیون مقام‌های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت. این نوع توزیع ثروت، بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک و بلندپایگان دیوان‌سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند، تعلق می‌گرفت.

۳- حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می‌شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد و در سال‌های آخر به ۴۱۳ هزار نفر رسیده بود. ارتش بودجه مخفی نیز داشت به اضافه ۴۰ درصد بودجه رسمی.

بطور کلی سه ویژگی: ۱- استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رؤیاهای بلند پروازانه در برنامه‌های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه ریزی ۲- کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی ۳- گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه‌ها و امتیازات اقتصادی، هرگونه مجالی را برای توسعه و نوآوری از بین می‌برد.

نرخ تورم از ۴٪ در سال ۱۹۷۲ به ۲۵٪ در سال ۱۹۷۷ افزايش يافت. فشار تورم در بخش‌هائی که دولت می‌توانست کمبود تولید را با افزایش واردات جبران کند (مانند کالاهای صنعتی، مصرفی و کشاورزی) نسبتا کمتر بود. اما در بخش‌هایی که این امکان وجود نداشت، مانند ساختمان‌سازی و خدمات، نرخ تورم به مراتب بالاتر بود. این امر موجب کاهش نسبی نرخ سودآوری بخش‌های صنایع و کشاورزی، نسبت به نرخ سود در بخش‌های ساختمان و خدمات گردید. در نتیجه، سرمایه در جستجوی حداکثر سود از این بخش‌ها خارج و به سوی بخش‌های ساختمان‌سازی و خدمات جاری شد، که موجب رکود بخش‌های صنایع و کشاورزی گردید و عملا دست‌آوردهای اقتصادی دهه ۷۰ را تضعیف کرد. این عمل‌کرد زیانبار در مورد بخش‌های کشاورزی و صنایع سنتی، از جمله صادرات غیر نفتی، بسیار شدید بود. زیرا این بخش‌ها دارای ساختار ضعیف‌تری بوده و از حمایت دولت، به ویژه حمایت‌های تعرفه‌ای برخوردار نبودند. بخش کشاورزی نه تنها تحت فشار شدید رقابت با کالاهای وارداتی ارزان قرار داشت، بلکه از سوی دیگر، دولت با تعیین سقف قیمت برای محصولات کشاورزی موجب تضعیف بیشتر سودآوری این بخش گردید.

در شرایطی که بودجه اقتصادی کشور چهار برابر شده بود و نرخ رشد تولید ناخالص ملی از مرز ۱۲٪ گذشته بود، نرخ بیکاری به ۱۰٪ (در سال ۱۹۷۶) افزایش یافت، ضریب نابرابری توزیع درآمد ۱۱٪ بالا رفت (از ۰،۴۷در سال ۱۹۷۲ به ۰،۵۲ در سال ۱۹۷۶)، سهم ۲۰٪ ثروتمند جامعه در مصرف از ۵۲٪ در سال ۱۹۷۳ به ۵۷٪ در سال ۱۹۷۶ افزایش یافت، در حالی که سهم ۴۰٪ فقیر جامعه از ۱۴٪ به ۱۱٪ کاهش یافت و نسبت مصرف مناطق شهری به روستایی، پس از احتساب تفاوت جمعیت، به پنج برابر در سال ۱۹۷۵ رسید.

در فاصله ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ واردات کشور متجاوز از ۴۱۲٪ افزایش یافت که معادل نرخ رشدی برابر با ۴۶٪ در سال می‌باشد. ساختار اقتصادی کشور، به ویژه شبکه حمل و نقل، انبارها، سردخانه‌ها، و دستگاه اداری دولت، ظرفیت جذب، ترخیص و توزیع این افزایش سریع در حجم واردات را نداشت. لذا، از سال ۱۹۷۶ کالاهای وارداتی در بنادر و انبارهای گمرک کشور انباشته شد و سرعت ترخیص و توزیع آنها کاهش یافت که متعاقبا موجب افزایش قیمت‌ها شد. به این ترتیب، از توانایی بخش واردات در تخفیف فشارهای تورمی کاسته شد و روند تورمی شدت بیشتری گرفت. دولت در مقابله با تشدید موج‌های تورمی، به جای تصحیح سیاست‌های خود، به دستگیری و مجازات «گران فروشان» پرداخت. این امر موجب تشدید ناآرامی‌های اجتماعی گردید و بازار را که طی دهه گذشته تا حدودی از نیروهای مذهبی-سنتی جامعه فاصله گرفته بود، به دامان این نیروها سوق داد.

تورم، سرمایه‌گذاری‌های نادرست، افت کارایی، تخصیص نامطلوب منابع، پروژه‌های نمایشی و مصرف‌گرایی بی‌رویه موجب اتلاف انبوه منابع تولیدی گردید. از سوی دیگر، بخش متنابهی از ثروت کشور از طریق افزایش بی‌رویه بودجه نظامی به هدر داده شد. طی ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۸ بودجه نظامی از ۱۳٪ تولید ناخالص ملی به ۲۰٪ افزایش یافت و سهم کالاهای نظامی در کل واردات کشور از مرز ۳۰٪ گذشت (در مقایسه با ۱۲٪ در سال ۱۹۷۲). به این ترتیب، کشوری که در سال ۱۹۷۴ دارای مازاد تراز پرداخت هنگفتی بود، در سال ۱۹۷۶ ناچار شد برای حل بحران مالی خود به صندوق بین‌المللی پول روی‌آورد.

درمورد نرخ بیسوادی وآب و برق در جامعه  در دوره پهلوی  درکتاب " مقاومت شکننده، اثر جان فوران ، استاد دانشگاه کالیفرنیا، ترجمه تدین، ص 477 چنین آمد:

" به رغم ایجاد مدرسه های روستایی سپاه دانش، تنها ۱۵ درصد روستاییان درسال ۱۳۵۰  از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند  ودرسال  ۱۳۵۴ ، ۶۰ درصد مردان  و ۹۰ درصد زنان روستایی بیسواد بودند.در سالهای دهه ۱۳۵۰ ، ۹۶ درصد روستاهای ایران برق نداشتند و 1 درصد دارای آب آشامیدنی سالم بودند".

آیا همین فاکتورها می تواند دلیلی بر بروز انقلاب مردم ایران باشد؟ بنظر ما آری! اینها همه در یک مجموعه از سیاست اقتصادی نواستعماری و استبدادی و سرمایه‌داری و وابستگی به خارج زمینه‌ساز انقلاب گردید و جز این نیز نمی‌باشد.

 و اما درمورد نقش شاه در اوپک وبالا بردن قیمت نفت! دراین مورد پاسخ ما منفی است وبا واقعیت نمی خواند.شاه هرگز نمی‌توانست قیمت نفت را تعیین کند، تعیین قیمت نفت تابع عوامل بسیاری بود از جمله عرضه و تقاضا و شرایط سیاسی بین‌المللی و... شما می‌بینید که ماجرای مثلا ویروس کرونا در چین قیمت نفت، طلا و دلار را نیز در بازار‌های جهانی چقدر بالا و پایین کرد و... ضمناً، بالا رفتن قیمت نفت در سال‌های دهه ۷۰  چندان هم به ضرر امریکا نبود.
نخست باید اشاره کرد که پیرامون رژیم شاه و نحوه تعامل با آن بالاخص پس از ظهور نخستین علائم بحران در ایران یک نظر واحد، منسجم و مشخص در آمریکا وجود نداشت. دستگاه های مختلف اجرایی دولت کارتر، کارشناسان و تحلیل گران مسائل ایران و بالاخره صاحب نظران ایران شناس در خصوص رویکرد امریکا نسبت به بحرانی که رژیم شاه در آن فرو رفته بود و«چه باید کرد؟» آن، دیدگاه‌های متفاوتی داشتند. گروه نخست شامل تندروها بود واین گروه بیشتر حول محور مشاور امنیتی دولت کارتر، زبیگنیو برژینسکی حلقه زده بودند. آنان شاه را تشویق به ایستادگی قاطع تر و محکم تر در برابر مخالفین می نمودند. محور دیگر که در نقطه مقابل این قطب قرار داشت حول وزارت امور خارجه امثال ویلیام سولیوان سفیر امریکا در ایران بودند که اصلاحات نیم بندی را جهت اعتبار بخشیدن به شاه ازجمله اجازه دادن به ملی مذهبی ها نظیر بازرگان و شرکا بعنوان سوپاپ اطمنیان وسهیم کردن جزیی آنها در قدرت تحت رهبری شاه،سیستم را ازگزند نیروهای چپ و رادیکال   مصون نگه دارد.


این دوگانگی را بسیاری از کارشناسان آمریکایی در کتاب‌هایشان شرح دادند. اما انقلاب پرشتاب ایران بسیاری از این قبیل طرح ها را درهم ریخت، انطور پیش نرفت که مطلوبشان باشد. غرب و دولت کارتر حتا پس از ١٧ شهریور از  شاه و ادامه حکومتش دفاع کردند تا جایی که دیگر امکان نداشت و سرانجام درکنفرانس گوادلوپ تصمیم می گیرند که شاه برود و به تایید روحانیت و ملی مذهبی ها می پردازند وراه را برای قدرت‌گیری شان فراهم  می سازند. درغیر اینصورت با خطر سرخ  روبرو خواهند شد.این فاکتور خارجی روند قدرت گیری داخلی را تسریع کرد وسرانجام انقلاب پیروزشد. اما نتیجه آن، آنطور که غرب می خواست نبود. ایران از منطقه نفوذ غرب خارج گشت و امروز پس از ۴۴ سال حکومت در جهت شرق ویکی از نیروهای مهم  نظم چند قطبی وتقابل با غرب قراردارد
به هرحال درقسمت پایانی، تحول در قیمت نفت هم از سال ۱۹۷۳ و بعد از تحریم نفتی اعراب آغاز شد و شاه هیچ نقشی دراین رابطه ندارد. در جریان آن جنگ کشور‌های عرب تولیدکننده نفت، برای حمایت از کشور‌های عرب درگیر جنگ با اسرائیل و فشار بر حامیان غربی اسرائیل و نیز ایجاد تحول در شرایط سیاسی غرب آسیا و شکستن بن‌بست، تولید نفت خود را متوقف کردند یا کاهش دادند. این زمینه‌ای شد برای کشور‌های نوکر غرب مثل ایران که اولاً تولید نفت خود را افزایش دهند که البته با این کار در واقع نوکری خود را ثابت کردند و در ثانی بر اثر کاهش عرضه، قیمت نفت هم بالا رفت و پس از آن هم کشور‌های تولیدکننده نفت، یعنی اوپک، ابتکار عمل را در دست گرفتند و قیمت نفت را بالا بردند و البته ایران هم یکی از طرفداران بالا رفتن قیمت نفت بود. اما نه ایران آغازکننده این جریان بود و نه می‌توانست باشد. اینطور نبود که شاه امریکایی بخواهد قیمت نفت را بالا ببرد و قذافی، صدام حسین و هواری بومدین نخواهند. اساساً مکانیسم تعیین قیمت نفت تا حدود زیادی از اراده کشور‌های تولیدکننده خارج است و قانون‌های متعددی، از جمله قانون عرضه و تقاضا بر این عرصه حاکم است. امید که این پاسخ  برایتان مفید افتد و منطقی تر ماهیت رژیم پهلوی را مورد قضاوت قرار دهید.پیروز باشید.

 

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

پرسش: با سلام  به دست اندرکاران نشریه توفان الکترونیکی . بنده مطلبی را در کانال سهام نیوز متعلق به اصلاح طلبان درمورد جامعه سوئد و خانم موناسالین یکی ازرهبران اسبق حزب سوسیال دمکرات و مناسبات سیاسی این کشور مبنی براینکه" فرقی میان مردم معمولی  و روسای دولتی و یا حزبی موجود نیست  " وجامعه سوئد نه یک جامعه سرمایه داری بلکه یک جامعه سوسیالیستی و دمکراتیک و برابری محور و فاقد دزدی وفساد وتبعیض است، خواندم.

آیا چنین اطلاعاتی درمورد سوئد صحیح است، بسیار ممنون دار شما می شوم اطلاعاتی هرچند کوتاه در مورد بافت و ساختار وسیستم سوئد دراختیارم قرار دهید. با تشکر.امضا،حمید شیرزاد/ کرج

پاسخ:با درود به شما وتشکر ازنامه تان، متاسفانه چنین اطلاعاتی در مورد سوئد غلط است  وهیچ سنخیتی با واقعیت ندارد. برای پاسخ به اینکه سوئد چگونه کشوری است و نقش سوسیال دمکرات ها حداقل در چهاردهه اخیر چگونه بوده و شکاف طبقاتی در کشور تا چه اندازه ای است و جامعه به کدام سو درحرکت است به چند نکته زیر اشاره می کنیم به امید اینکه برایتان مفید افتد.


یکم: سیستم سوئد دارای چه ماهیت سیاسی اقتصادی است. سوسیالیستی است یا امپریالیستی؟

وقتی به سرمایه‌داری و امپریالیسم غربی نطر می افکنیم معمولاً چیزی که به ذهن خطور می‌کند ابرقدرت‌هایی مانند ایالات متحده، بریتانیا، فراسنه، آلمان و غیره است.در سوی دیگر، ازکشورهای اروپای شمالی مانند نروژ، دانمارک و سوئد اغلب به مثابه الگویی برای دولت‌های سراسرجهان در رفتاربا شهروندان خود استفاد می‌شود.یا حتی اینطور بیان می شود که «این ممالک سرمایه داری خالص نیستند ومخلوطی ازنوع جدید سوسیالیسم اند»؟

انکارنمی‌توان کرد که سیاست‌های داخلی سوئد و ممالک اسکاندیناوی بطور کل پیشرفته تر از کشور آمریکاست، اما این عمدتاً به علت وجود سندیکاهای نیرومند و دهه‌ها مباره آن‌ها برای به دست آوردن این حقوق است.کارگران اسکاندیناوی وبطور مشخص سوئد پیروزی‌هایی داشته اندکه تأمین اجتماعی دربهداشت، آموزش،اشتغال و مسکن راچندین دهه بطور نسبی تضمین کرده است.طبق نطریه کمونیست های سوئد و تاریخ دانان چپ این کشور  بدرستی یکی ازدلایل مهم بهبوداقتصادی واجتماعی ورفرم های این ممالک را متاثرازانقلاب اکتبرشوروی در سال ١٩١٧ تحلیل کرده  تا با اهدای این امتیازات به مردم مانع نفوذ کمونیست‌ها دراین کشورها شوند.

 

درمناظرات ریاست جمهوری اخیر آمریکا ، برنی ساندرز به آن‌ها به مثابه کشورهای الگویی که ایالات متحده باید از آن‌ها «بیاموزد» اشاره کرد. یک نگاه نزدیک به این کشورها نشان خواهد داد که اسکاندیناوی مانند دیگر کشورهای غربی عمدتاً خود را از طريق سیاست‌های امپریالیستی خشن سر پا نگه می‌دارد وحداقل امروز دیگر نمی تواند خشونت امپریالیستی وغارتگرانه خودرا پنهان سازند. .


دوم:در سال ۲۰۰۸ ، شرکت چندملیتی نروژی-سوئدی «تله‌نور»-که بخشاً به دولت تعلق دارد-در یک فیلم مستند به مثابه شریک یک کارخانه‌دار بنگلادشی که از کار کودکان در شرایط دهشتناک استفاده می‌کند، نشان داده شد.گزارش هم‌چنین نشان داد که کودکان مجبور می‌شوند بدون حفاظت با مواد شیمایی کار کنند و حتا یکی از کارگران پس از سقوط در یک حوضچۀ اسید جان باخت. نه تنها رفتار با کارگران غیرقابل پذیرش بود، بلکه فاضلاب کارخانه موجب تخریب مزارع دهقانان در مناطق اطراف می‌شد. آن شرکت، مانند دیگر فراملیتی‌های غربی که برای صرفه‌جویی در هزینه کارگر و فعالیت عامدانه به جهان در حال توسعه می‌روند، خود را از اتهامات مبرا دانست و از وجود سیاست‌های غیرانسانی شریک خود اظهار بی‌اطلاعی کرد.

همین‌طور، شرکت نفت و گار نروژی استات‌اویل نیز که بخشاً به دولت تعلق دارد در چندین پرونده فساد در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای در حال توسعه درگیر بوده و در آن کشورها برای کسب امتیاز استخراج به شرکت‌ها و مقامات دولتی رشوه داده است.* درگیری آن‌ها فقط محدود به سیاست‌های اقتصادی تجاوزگرانه نیست، آن‌ها در تجاوزات نظامی غرب نیز عمیقاً درگیر هستند. نروژ ۵۸۸ بمب بر روی لیبی ریخت، اما به ندرت به آن به مثابه بخشی از این عملیات امپریالیستی اشاره می‌شود. نروژ تاکنون در این کشور ویران شده به چندین عملیات استخراج به ارزش میلیون‌ها دلار ملحق شده است.


سوم :عملکرد سیاست خارجی سوئد بهتر از این نیست. شرکت‌های فناوری مانند «ساب»، «بی. آی. یی سیستمز» و «بوفورز» در تولید انواع سلاح‌هایی که به ارزش میلیاردها دلار به ۵۵ کشور در سراسر جهان می‌فروشند با ایالات متحده و اسرائیل رقابت می‌کنند. به نظر می‌رسد که سوئد، مانند همسايه خود نروژ، در محروم ساختن میلیون‌ها نفر از حقوق خود در سراسر جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه فعالانه مشارکت دارد.
چهارم:«اچ. اند. ام» غول پوشاک سوئدی، تنها از طريق استثمار کارگران و پرداخت دستمزدهای ناچیز در کشورهای فقیر مانند بنگلاش می‌تواند در کشورهای ثروتمند محصولات ارزان عرضه کند. همان‌طور که جان اسمیت در کتاب خود به نام «امپریالیسم در قرن بیست‌ویکم» می‌گوید: «فقط  ۰٫۹۵ یورو از قیمت نهایی یک تی‌شرت «اچ. اند. ام»  برای هزینه کارخانه، کارگران، واسطه‌ها و دولت در بنگلادش می‌ماند. ۳٫۵۴ یورو باقی به عنوان مالیات و هزینه انتقال به بازار مقصد، و بخش اصلی آن به جیب فروشندگان می‌رود. به ديگر سخن، کشورهای غربی بخش عمده سود خود را از کارگران و ملت‌های ارزانی به دست می‌آورند که از نقطه نظر کار و منابع بیش‌ترین سهم را در تولید دارند

اینها همه مبین ماهیت سیستم سرمایه داری انحصاری سوئد یعنی ماهیت امپریالیستی سوئد و ممالک اسکاندیناوی است. وجزاین نیزنمی باشد بزرگترین حزبی که بیشترین نفوذ را درمیان کارگران داشته و بنام سوسیالیسم و به فریب مردم پرداخته و از سرمایه داری امپریالیستی دفاع کرده است، حزب سوسیال دمکرات سوئد است. این حزب در حرف از سوسیالیسم دفاع می کند اما مجری اوامر انحصارات امپریالیستی سوئد است. این حزب در طی دوره ای ازحیات خود که خطر انقلاب اکتبر شوروی را حس می‌کرد ناچار درقالب دکترین کنزی به یک سری اصلاحاتی دست زد واین دست آوردها را که نتیجه مبارزه کارگران وزحمتکشان بود بنام خود مصادره کرد...


گردش به راست حزب سوسیال دمکرات در چهارده اخیر وتبعات آن حزب سوسیال دمکرات به تبع عروج تاچریسم و ریگانیسم و دکترین میلتون فردمن دردهه ١٩٨٠ به راست و نئولیبرالیسم درغلطید و گام به گام آنچه را که مردم درزمینه حقوق اقتصادی و سیاسی بدست آورده بودند تعرض نمود و سرانجام درسال ١٩٩۴ به اتحادیه اروپا پیوست و به استقلال نسبی اقتصادی خود پایان داد.تبعات اقتصادی این سیاست، گسترش خصوصی سازی، اخراج سازی‌های کارگران و کارمندان، ناامنی شغلی و ژرفش اختلاف طبقاتی شد.....

طبق آمار موجود اختلاف دستمزد در سال ١٩٧٩ بین کارگران صنعتی و مدیران شرکت ها حداکثر ٩ برابر بود، اما اکنون به ۶٩ برابر ارتقا پیدا کرد. لابی گری، فساد دردستگاه حاکمیت، سیاست سخاوتمندانه درقبال کارفرمایان، کاهش مالیات سرمایه داران، لیبرالیزه کردن بازار مسکن  وگسترش خرید و بفروش بدون کنترل دولتی، شدیدا جامعه را قطبی کرده، همراه با سیاست های ریاضت اقتصادی وتضعیف رفاه جامعه، تنش وترور وناامنی و حاشیه نشیتی را به همراه آورده است. اکنون طبق آماررسمی بیش از ٣٠ هزار بی‌خانمان در سوئد وجوددارند و روشن نیست شبهارا چگونه به صبح می رسانند.

خانم موناسالین یکی از رهبران سابق این حزب بوده که گرایش به راست نئولیبرال داشته  ودرخیانت به ادغام سوئد در اتحادیه اروپا و سیاست ریاضت اقتصادی سهیم بوده است.

از طرفی سوئد که بیش از ٢٠٠ سال سیاست بی طرفی را در قانون اساسی خود داشت سرانجام تحت رهبری حزب سوسیال دمکرات به ناتو پیوست و بر سیاست بی طرفی خط بطلان کشید و مردم را به کام جنگ وجنگ افروزی سوق داد....

با همین مختصر می توان به این پرسش بی معنای سهام نیوز که فرقی میان مردم معمولی و روسای دولتی و یا حزبی نیست، پاسخ منفی داد. دمکراسی درعمل درانحصار اقلیتی درجامعه سوئد است واکثریت جامعه فاقد قدرت اقتصادی و سیاسی هستند. طبق آمار رسمی دراین کشور، ثروت 5 نفر از سرمایه داران سوئد برابر با دارایی 5 میلیون نفر از اهالی سوئد است.تصمیم گیران اصلی درجامعه سوئد خانواده والنبرگ و دولت ایالات متحده آمریکاست. این مسئله اخیرا در یکی از نشریات مهم سوئد دنیای تجارت انعکاس یافته است. پیروز باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است