۱۳۹۵ بهمن ۲۳, شنبه

علل بروزانقلاب شکوهمند بهمن 57 ودرسهایی ازآن


علل بروزانقلاب شکوهمند بهمن 57 ودرسهایی ازآن
 
     
 

سی و هشت سال از انقلاب عظیم  وشکوهمند بهمن 57 می گذرد .انقلابی که هدفش استقرار آزادی، استقلال ، دمکراسی  وعدالت اجتماعی بود و با کسب قدرت سیاسی توسط دارودسته خمینی  درخون در غلطید ودربین راه متوقف شد. روشن است درس ازشکستها وآموزش صحیح  از این انقلاب  مادر پیروزیهای فردای ماست.  اما امروز دراثر خیانتهای رژیم جمهوری اسلامی  و اوضاع  وخیم ایران وپیامدهای ناگوار شکست انقلاب  عده ای  از "روشنفکران  چپ"نه تنها به نکوهش انقلاب وتحولات عمیق اجتماعی می پردازند بلکه برعلیه انقلاب مردم وهمدست شدن با امپریالیسم درجهت احیای بساط ننگین وپوسیده سلطنتی که خود دلیل روشنی بر ظهور رژیم سیاه جمهوری اسلامی است ، عمل میکنند.این عده از روشنفکران نازا و سترون که به مجیزگوئی جناحهای همین نظام عنکبوتی اسلامی می پردازند و برای منافعشان به قشری ترین وکثیفترین دسته بندیهای رژیم روی آورده ودر تداوم پایه های استبداد واختناق نقش ایفا میکنند به روشنفکران متعهد و مسئول ایران که رژِیم سر سپرده شاه این عامل اجنبی ومحصول کودتای ننگین 28 مرداد را بر نتابیده و درمقابل سیاستهای نو استعماری واختناق قرون وسطایی دربار فاسد پهلوی ایستادند ودرراه تحقق آزادی واستقلال ودمکراسی وعدالت اجتماعی به زندان افتادند و یا تیرباران شدند، خُرده میگیرند ونابخردانه  به سرزنش آنها  می پردازند که " چرا بجای دفاع از رژیم شاه ورفرمهای او ، مردم را به مبارزه علیه سلطنت و اربابانش  فراخواندند وبه ملت خیانت کردند"!!!. این نگاه به گذشته وبرخورد به روشنفکران ومردم ایران اگر از سر آگاهی ومنافع شخصی و طبقاتی نباشد  حتمن از سر جهالت ونادانی است که دراثرفقر فلسفه وعدم آگاهی سیاسی شستشوی مغزی شده وبه پراکندن تخم یاس و خمودگی وخماری مشغولند و به خیال خود به مبارزه برای خروج از بن بست کنونی انجام وظیفه میکنند!!  کودتای ننگین 28 مرداد که با دخالت امپریالیسم آمریکا صورت گرفت اولین جوانه های دمکراسی درایران را  درنطفه خفه کرد واستبداد و وابستگی را برمردم ایران تحمیل نمود وایران را ازکاروان تمدن وپیشرفت وتوسعه ملی بازنگاه داشت. براستی دلایل بروز انقلاب بهمن کدامند و آیا این درست است که مردم ایران از سر سیری شکم دست به انقلاب زدند و انقلاب محصول  تبلیغات تنی چند از "روشنفکران  نادان ووطنفروش  و روحانیت سیاه دل" بوده است؟  راستی ایران دردوره رژیم پهلوی درکجای  این جهان ایستاده بود و مضمون دروازه تمدنش  کدام است ؟ بطور مختصر :         

یکم اینکه با کودتای ننگین 28 مرداد 32 شاه با وابسته نمودن کامل میهن ما به قدرتهای امپریالیستی بویژه امپریالیسم امریکا درعرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامی  ایران به حیاط خلوت و منطقه نفوذ آمریکا  و حافظ منافع آنها محسوب می شد.ایران به یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شد و استعمار جمعی نتیجه مترتب بر کوتادی سیاه وسرنگونی دولت ملی دکترمحمد مصدق بود.

دوم اینکه  رژیم شاه بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و بر این اساس در اواسط دهه 1350 ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد .از سال 1950 تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 50 میلیارد دلار رسید

سوم اینکه تصویب و اجرای طرح کاپیتالیسیون ،مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش ، مداخله شاه درعمان و گسیل 15000 نیروی نظامی در ظفار برای سرکوب انقلابیون وآزادیخوهان ضد استعمار و ارسال تجهیزات نظامی از سوی شاه  به مراکش ، اردن و .... برنامه هایی بود که به دستورامپریالیسم آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت. امروز سلطنت طلبان به جمهوری اسلامی می تازند که چرا در کنار رژیم سکولار ومستقل اسد علیه نیروهای داعشی میجنگد اما در پاسخ به  این پرسش که چرا شاه در ظفار اینهمه نیرو فرستاد تا نیروهای استقلال طلب و چپ وسکولار را سرکوب کند، پاسخی ندارند وخفقان گرفته اند.

چهارم اینکه, شاه بطور کلی سر سپرده آمریکا بود ودرخدمت منافع امپریالیستها  عمل میکرد.مناسبات دولت شاه  و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت  درعرصه دیپلماتیک بود. شاه مدیون امپریالیسم آمریکا بود و بقاء خود را به این ابر قدرت گره زده بود.شاه هیچگاه تصور نمیکرد که با وجود چنین حمایتی از غرب ودرراسش آمریکا ، توده ها به پا خیزند واو و رژیمش را درهم کوبند.

پنجم اینکه تشدید وژرفش بی عدالتی و تبعیض  وسرکوب سیاسی درجامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشورو تخریب ونابودی کشاورزی و ورود بی رویه کالاهای مصرفی وتشویق دهقانان به مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد میهن واتکاء به فروش نفت و وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله سیاستهای نواستعماری بود که به کشورما تحمیل شد. اصلاحات ارضی امپریالیستی ،آب کردن کالاهای مصرفی در بازار ایران ونابودی کشاورزی نمی تواند مایه افتخار یک ایرانی میهندوست باشد. زنده یاد خسروگلسرخی دربیدادگاه شاه شجاعانه دکترین اصلاحات ارضی آمریکا را به چالش گرفت وآن را محکوم کرد واز مردم ستمدیده ایران قهرمانانه دفاع نمود ودر راه حقیقت وانساندوستی و ایرانی آباد و آزاد وشکوفان ومستقل جانش را فدا کرد.

 

ششم اینکه  شعار" توسعه ملی فرهنگی" ودروازه تمدن شاه وجشنهای دوهزار وپانصد ساله شیراز، توخالی و ارتجاعی بود.هزینه کردن بیش ازچند صد  میلیون دلاربرای برگزاری چنین جشن مبتذلی بیانگر ورشکستگی رژیمی است که درکشورش قریب به 70 درصد مردم بیسواد واز فقدان آموزش وتحصیل وبهداشت ومسکن دررنج بودند.رژیمی که با ادعای "دروازه تمدن" اما کتاب خواندن را ممنوع کرده بود وکتابخوان را به زندان پرتاب میکرد، نتیجه ای جزاین نمی داشت که نیروهای اهریمنی قرون وسطایی از قعرتاریخ سربرآورند وازاین آب گل آلود ماهی بگیرند وخود را بر مردم تحمیل کنند. دیدن عکس امام درماه محصول همان  فقر فرهنگی عظیمی بود که رژیم پهلوی آفرید. 

 هفتم اینکه  قلع وقمع سازمانها واحزاب سیاسی واجتماعات وآزادی بیان ،زندان و شکنجه  وسرکوب خونین مخالفین ، نمی تواند مایه افتخار ملتی باشد که سالیان طولانی برای آزادی واستقلال جنگیده است. انقلاب بهمن 57 برآمدی علیه این نابسامانیهای سیاسی واجتماعی  بوده و ریشه های علل بروزآنرا باید در نکات فوق جستجوکنیم  ونه در جادو وجنبل و فلسفه دائی جان ناپلئون وکارکار انگلیس است! تورم، سرمايه گذاري هاي نادرست، افت کارايي، تخصيص نامطلوب منابع، پروژه هاي نمايشي و مصرف گرايي بي رويه موجب اتلاف انبوه منابع توليدي گرديد. از سوي ديگر، بخش متنابهي از ثروت کشور از طريق افزايش بي رويه بودجه نظامي به هدر داده شد. طي 1972 تا 1978 بودجه نظامي از %13 توليد ناخالص ملي به %20 افزايش يافت و سهم کالاهاي نظامي در کل واردات کشور از مرز %30 گذشت (در مقايسه با %12 در سال 1972). به اين ترتيب، کشوري که در سال 1974 داراي مازاد تراز پرداخت هنگفتي بود، در سال 1976 ناچار شد براي حل بحران مالي خود به صندوق بين المللي پول روي آورد.اینها همه در یک مجموعه از سیاست  اقتصادی نو استعماری واستبدادی و سرمایه داری ووابستگی به خارج زمینه سازانقلاب وسرنگونی رژیم شاه گردیدوجز این نیز نمی باشد.

 

درسهای انقلاب بهمن کدامند؟

دربهمن 57  یکی از بزرگترین و پر شکوه ترین انقلابات تاریخ بشریت به وقوع پیوست و در هیچکدام از انقلابات پیشین سابقه نداشته است که ۱۲ میلیون نفر در جنبشهای اعتراضی و سیاسی و درگیری با پلیس و ارتش که ظاهرا فقط برای حفاظت از مرزهای ایران ایجاد شده بود، شرکت کنند. مردم  ایران با فداکاری و از جان گذشتگی در این نمایشات عظیم اعتراضی، بدون ترس از کشتار شرکت می کردند و شعارهای آزادی واستقلال  را فریاد می زدند. باید از انقلاب بهمن 57 وفداکاری مردم ایران برای آزادی ودمکراسی واستقلال تجلیل به عمل آورد واز شکست آن آموخت ودرتدارک برچیدن نظام سرمایه داری جهموری اسلامی کوشید.

 

انقلاب بهمن می آموزد که متوقف شدن و شکست  انقلاب در نیمه راه ، با کسب رهبری بورژوازی پیوند داشته و تحت سامانه سرمایه داری برای ممالک از بندرسته ای نظیر ایران امکان تحقق حقوق دموکراتیک شهروندان بویژه کارگران و زحمتکشان، آزادیهای سیاسی، آزادی اجتماعات وسندیکا و احزاب، پیشرفت و تامین دمکراسی و عدالت اجتماعی... تحت رهبری بورژوازی نا ممکن است. زیرا درشرایط حاکمیت امپریالیسم هرحرکت استقلال طلبانه و ترقی خواهانه ای به معنی مقابله با منافع آزامندانه امپریالیستهاست و از آنجا که بورژوازی به واسطه ضعف تاریخی خویش و بدلیل صدها پیوند مرئی و نامرئی که با امپریالیسم دارد قادر به مقابله با آن نیست، جبرا با کرنش درمقابل امپریالیسم به انقلاب خیانت می کند. بورژوازی به واسطه ضدیت ماهوی خود با توده های استثمارشونده، آنجا که توده ها با استفاده ازفرصتِ آزادی برای بیانِ خواستهای سرکوب شده به میدان تظاهرات و نمایشات پای می گذارند، لوله های تفنگ را بسوی آنها نشانه گرفته و بیرحمانه آنها را درخون خود غرقه می سازد. انقلاب بهمن نیز چنین فرجامی داشته است. انقلاب بهمن پس ازسه سال کشاکش میان توده های تشنه آزادی وسازندگی و عدالت اجتماعی و ارتجاع سیاه قرون وسطائی به نمایندگی دارودسته خمینی و رفسنجانی، خامنه ای... سرانجام با کودتای خونین ۳۰ خرداد ۶۰ و قتل عام سازمانهای سیاسی و توده مردم شکست خورد و آزادیهای سیاسی که دستآورد انقلاب خونین بهمن بود نابود گردید....، ازآن پس بود که سرنگونی رژیم در دستور کار سازمانها و احزاب سیاسی قرار گرفت واین امر همچنان ادامه دارد. فضای انقلابی ایران پس از تیرباران وحشیانه هزاران نفر از فرزندان انقلاب ودرهم شکستن تشکلات انقلابی بکلی  تیره و تارگردید. یاس و سرخوردگی و عدم اعتماد و بدبینی که ناشی از شکست انقلاب است بر جامعه حاکم گردید. ما این سرخوردگی عظیم، این سقوط اخلاقی وحشتناک درجامعه را امروز شاهدیم. امروز نه از آزادی در ایران خبری است و نه از عدالت اجتماعی و حقوق مدنی مردم. سرکوب دگراندیشان، کارگران، زنان ، دانشجویان و همه اقشار تحت ستم ایران بشدت ادامه دارد. دزدی و  رشوه واختلاس ، حقوقهای نجومی ،چاپلوسی و پارتی بازی، فقر اقتصادی و شکاف عظیم طبقاتی، پدیده گورخوابی و گسترش فحشاء وموادمخدرواعتیاد ومافیای اقتصادی در قدرت که تمام تاروپود جامعه را درنوردیده است، جان مردم را به لب رسانده و اکنون بعد از سی و هشت سال انقلاب درایران جامعه در بن بست عظیمی گرفتار آمده است و جمهوری اسلامی راهی جز سرکوب مردم و کنار آمدن با امپریالیسم برای حل این بحران و بقای خود نمی بیند.

 

مذاکرات سری آمریکا با رژیم جمهوری اسلامی و" نرمش قهرمانانه" وتسلیم زبونانه درقالب برجام و گشودن بازار ایران بسوی سرمایه های امپریالیستی  پاسخی برای بقاء رژیم است ونه  پاسخ  به نان، مسکن وکار و آزادی.

پیروی ازسیاست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و گام گذاردن در خصوصی سازیهای کارخانجات و شرکت ملی نفت و پتروشیمی که از یک سیاست نئولیبرالی اقتصادی نشئت می گیرد، پاسخی برای فربه ترکردن بورژوازی است ونه پاسخی به اساسی ترین نیازهای معیشتی کارگران و زحمتکشان وکرامت انسانی. ازاین روی برای تحقق مطالبات دموکراتیک انقلاب بهمن، برای آزادی و حقوق اولیه و بنیانی کارگران و زحمتکشان و توده ها ی تحت ستم، برای دفاع از ادامه و تضمین استقلال سیاسی ایران، انقلاب دیگری باید سامان گیرد. انقلابی که رسالت پاسخ به این وظایف انجام نشده را داراست یک انقلاب قهرآمیز سوسیالیستی به رهبری حزب واحد طبقه کارگراست و تنها چنین انقلابی راه نجات مردم ایران است . برای تحقق این هدف والا بکوشیم.

 

 

****

یادی از رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفانیان

                               
                                          

رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفانیان دو رفیق حزبی که    

در ٢١ بهمن ١٣٥٧ در راه پیروزی انقلاب جان باختند

 

             موجیم که آسودگی ما عدم ماست      ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

 

 تاریخ بشری همواره حاکی ازمبارزات زحمتکشان و خلقهای ستمدیده می باشد. آنجا که زورهست، مبارزه هست. آنجا که بندی است، تلاشی است برای رهایی از بند. تاریخ میهنمان ایران نیز گواه صادقی براین حکم میباشد. دیدیم که چگونه توده های محروم و تحت ستم ارتجاع محمد رضا شاهی را سرنگون نموده و به زباله دانی تاریخ فرستادند. همان ارتجاعی که فرزندان صادق این خاک و بوم را سالها به بند میکشید، شکنجه مینمود و به قتل میرسانید. پیروزی انقلاب و سرنگونی  رژیم فاسد و جنایتکار پهلوی به آسانی کسب نشد. توده های ستمدیده آزادی خویش را درقبال خون خویش خریدند، خون هزاران جوانان جانباخته گواه بر همین امر است. و ازاین جمله اند دورفیق محمد جواد عرفانیان و مهدی اقتدارمنش که قهرمانانه درراه کسب آزادی و استقلال جنگیدند و با افتخار درراه آزادی طبقه کارگر و دیگرزحمتکشان اززنجیرهای استثمار خون خویش داده و جان باختند. لوحه بلند هزاران جانباخته راه آزادی به ما یاد آور میشود که مبارزه با دشمنان بیرحم طبقاتی نظیر رژیمهای درنده پهلوی وجمهوری اسلامی امری آشتی ناپذیر است. تازمانیکه چنین رژیمهایی  درایران حکومت میکنند هیچ قانونی که مردم را اززجر و شکنجه وکشتار مصون بدارد موجود نخواهد بود. یگانه راه رهائی مردم ایران انقلاب و استقرارسوسیالیسم است. جز این راهی برای نجات مردم ایران متصورنیست.

 

یاد رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفا نیان وهمه شهدای راه آزادی را گرامی میداریم!

درراهی که با خون آنها ترسیم شده است به پیش برویم!

یادشان گرامی باد!

 

نقل  از توفان الکترونیکی

نشریه الکترونیکی حزب کار ایران

شماره ۱۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۵

www.toufan.org