۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

با لبخند تمسخر بر لب به لوله تفنگ جوخه مرگ خیره شد و  تيرباران گردید!!!.




انوشه انصاری، برنده جایزه پیشگامان فضا 2015 شد .جایزه ملی پیشگامان فضا در سال 2015 به دلیل خدمت به جامعه فضایی به انوشه انصاری تعلق گرفت.جامعه ملی فضا در آمریکا اعلام کرد این جایزه در کنفرانس جهانی توسعه فضا که اواخر ماه میلادی آینده در تورنتوی کانادا برگزار می شود به انصاری اعطا خواهد شد.
 درهمین رابطه ماهنامه توفان شماره  80  آبان ماه  1385  ارگان مرکزی حزب کارایران
مقاله ای تحت نام « انوشه بر تارک آسمان ایران می درخشد» به رشته تحریر درآورد که مورد استقبال بسیاری از هموطنان عزیز  قرار گرفت.این مقاله را مجددا درفیسبوک به اشتراک میگذاریم تا گامی ولو کوچک درتنویر افکار برداشته باشیم.تقدیم به  دوستان ویاران وهمه هموطنان عزیز.
................
              انوشه بر تارک آسمان ایران می درخشد                       
 “...             
شاد و شكفته، در شب جشن تولدت              
تو بيست شمع خواهی افروخت تابناك،
امشب هزار دختر همسال ِ تو ولی
خوابيده‌‏اند گرسنه و لخت، روی خاك.
زيباست رقص و ناز سرانگشت های تو
بر پرده‌‏هاي ساز،
اما، هزار دختر بافنده اين زمان
با چرك و خون زخم سرانگشت هايشان
جان می كنند در قفس تنگ كارگاه
از بهر دستمزد حقيری كه بيش از آن
پرتاب می كنی تو به دامان يك گدا.
وين فرش هفت رنگ كه پامال رقص توست
از خون و زندگاني انسان گرفته رنگ.
در تار و پود هر خط و خالش: هزار رنج
در آب و رنگ هر گل و برگش: هزار ننگ.
اينجا به خاك خفته هزار آرزوی پاك
اينجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار كودك شيرين بي‌‏گناه
چشم هزار دختر بيمار ناتوان ...         "
م.ا.سایه
                                                                 
انوشه انصاری یک ایرانی تبار آمریکائی بر اساس اظهاراتش به رویاهای دوران کودکی خویش که بر آسمان صاف و پر ستاره ایران نظاره می کرد و خود را بر بال ستارگان در پرواز می دید دست یافت و با پرداخت 20 میلیون دلار بعنوان نخستین زن توریست جهان راهی فضا شد.
خانم انصاری 20 میلیون دلار پول ناچیز را پرداخت کرد تا به آرزوهای دوران کودکی خویش جامه عمل بپوشاند. این در حالی است که بیش از 20 میلیون کودک ایرانی و غیر ایرانی در جهان در رویای دست یابی به یک حداقل زندگی می سوزند و نمی دانند که شب را تا به سحر با شکم گرسنه در پرتو شهادت ستارگان چگونه بسر آورند. در آمریکای جنوبی دسته های کودکان خیابانی که به حال خود رها شده و بی سرپرستند به موضوع رسانه های گروهی جهان بدل شده اند. جوخه های مرگ که نقش مامورین غیر رسمی انتظامی را بازی می کنند با تقبل سفارش سرمایه داران این کودکان پر آرزو را بعنوان ولگرد و مزاحم به قتل می رسانند و یا اندامهای انان را به ثروتمندان با بهای کلان برای تعویض می فروشند. اندام یکی، وسیله یدکی دیگری است. در آفریقا شدت گرسنگی و فقر که کودکان نخستین قربانیان آن هستند بحدی است که تصاویر آنها نیز انسان را به بهت و سرگیجه دچار می کند. در حالیکه رویاهای اقلیتی در جهان بهر قیمت قابل حصول است رویای اکثریت عظیم بشریت بمنزله رویا و امر دستنیافتنی باقی می ماند.
هر جا ثروت است در همانجا فقر رشد می کند زیرا که فقر و ثروت اجزاء جدائی ناپذیر نظم سرمایه داری هستند. زیرا فقر و ثروت لازم وملزوم دیگری هستند. هیچ کس با ثمره کار شخصی خویش میلیونر نمی شود. میلیونرها فقط کار غیر را به خدمت می گیرند و از میوه کار غیر به پاسِ ساز و کاری که نظام سرمایه داری آفریده است ثروت می اندوزند. و نظام سیاسی سرمایه داری پاسبان چنین نظمی است تا در پرتو آن تمرکز ثروت در دست اقلیتی فراهم و حفظ شود.
خانم انوشه انصاری می توانست این 20 میلیون دلار “اضافی“ را برای تسکین آلام درونی و عذاب وجدان به مصارف خیریه برساند. امری که که در چارچوب نظام سرمایه داری نیز به گوشه قبای کسی بر نمی خورد. ولی آنوقت دیگر خانم انصاری خانم انصاری امروزی نبود و باید در مشهد در خانه پدری روی پشت بام به ستاره ها خیره می شد و آرزوی سفر به ماه را در سر می پرورانید. خانم انصاری از آن جهت خانم انصاری است که توانسته در کشور شیطان بزرگ به یک سرمایه دار بزرگ بدل شود و در امر مسافرت به فضا نیز تنها به آرزوهای دوران کودکی خویش پر و بال نداده است وی بخوبی آگاه است که پس از این پرواز بابت تصاویر، سرگذشت نویسی، مصاحبه ها، سخنرانیها، کتب و تبلیغاتی که برای شرکتش کرده است ده ها بار بیشتر از مخارج کنونی خویش را به کف خواهد آورد. شاید روزی هم به  عنوان سفیر حسن نیت از طرف سازمان ملل و به همت آمریکا به ایران سفر کند. سرمایه داری تحقق همه آرزوها را به کالا بدل می کند و آنرا در دکان بزرگ خویش به فروش می رساند. خانم انوشه انصاری تنها یک زن موفق در این نظام نیست به عنوان انسان قربانی این نظام نیز هست. وی احتمالا بدون آنکه خود آگاه باشد برای نظامی تبلیغ می کند و نظامی را تقویت می کند که مسبب بی خانمانی میلیونها کودک پر امید و آرزو در جهان است. وی نظامی را تقویت می کند که بر سر کودکان افغانستان، عراق، لبنان، یوگسلاوی بمبهای رادیو آکتیو و بمبهای خوشه ای می ریزد و بارها نیز نقشه کشیده که بر سر کودکان ایرانی از جمله در مشهد بمبهای خوشه ای بیفکند و آنها را در حالیکه با چشمان باز به آسمان صاف و پر ستاره ایران نظر افکنده و در رویاهای بی کران خویش سوار بر ستاره ها، کهکشانها را در می نوردند زنده بگور نماید.
در نقد این بهره برداری تبلیغاتی سرمایه داری می توان بارها و بارها نوشت ولی در عین حال باید به نکات دیگری که در این سفر فضائی کمتر برجسته شده است اشاره کرد که کمتر کسی به آن پرداخته است.
خانم انوشه انصاری متولد ایران است و تا شانزده هفده سالگی نیز در ایران گذرانده و هویت ایرانی و طرز تفکر ایرانی بخشی از وجود وی شده است. اگر خانم انوشه انصاری مقیم ایران بود باید هر هفته برای زیارت حرم امام رضا خود را آماده می کرد و با کمربند عفت و حجاب اسلامی از نمازهای جمعه نیز غافل نمی شد. خانم انوشه انصاری باید از حقوقی که در هر کشور پیشرفته جهان به زنان تعلق دارد صرفنظر می کرد و در رویای خویش به در خانه نظر داشت تا شوهر خوبی به خواستگاری وی بیاید و وی را از تحمیل به خانواده خویش نجات دهد. اگر خانم انوشه انصاری در ایران بود جمهوری اسلامی به وی فقط می توانست نکبت و خرافات ارائه دهد و یک انسان فعال، پر امید و با استعداد را زنده به گور نماید. اگر خانم انوشه انصاری در ایران ساکن بود هرگز نمی توانست استعدادهای خویش را شکوفا سازد. اگر انوشه انصاری در ایران بود قربانی انصار حزب اﷲ بود.
سفر فضائی انوشه انصاری داغ ننگی است که به چهره جمهوری اسلامی می زند و در عین حال افشاء گر این رژیم نیز هست. به این نکته شایان توجه باید بیشتر نظر کرد. مسلما این فرصتهائی که سرمایه داری آمریکا برای زنان بعنوان سرمایه دار فراهم کرده سرمایه داری علیل ایران که به درد بی درمان اسلامی نیز مبتلا است هرگز نمی تواند فراهم آورد. تعصبات و خرافات مذهبی و ریشه های عمیق مردسالاری در جامعه ایران دشمن چنین فرصتهای مناسب برای زنان ایران است که مادران آتی نسل جدید ایران خواهند بود.
انوشه انصاری در زمان تمرینات خویش بر یک بازوی خویش پرچم آمریکا و بر بازوی دیگر خویش پرچم رسمی ایران را نصب کرده بود. این اقدام نه از روی محبت و سپاس نسبت به رژیم ایران بود بلکه از این جهت که به هویت ایرانی خویش نیز تکیه ای کرده و به ایرانی بودن خویش افتخاری نموده باشد. این ژست انوشه انصاری موجب غرور کاذب ملی در میان ایرانیان داخل و خارج کشور می شد که بتوانند مدعی شوند نخستین زن توریست فضانورد جهان یک ایرانی بود. طبیعتا مردمی که مرتب به سبب روش جمهوری اسلامی در جهان و امپریالیستها و صهیونیستها مورد تحقیر و دشنام قرار گرفته اند و در سراسر جهان با بی احترامی مواجه می شوند دستیابی به چنین احساسی یک پشتگرمی به آنها می دهد تا بر زخمهای این تحقیرها مرهمی بگذارند. آنها با سرمایه دیگران به فخر فروشی و سرپوش تحقیرهای جهانی خویش متوسل می شوند. از این نقطه نظر نیز باید تاثیرات اقدام انوشه انصاری را بررسی کرد.
٭٭٭
انوشه انصاری تنها ایرانی نیست و نبود که بر آسمان صاف و پرستاره ایران خیره شد و  سوار بر توسن آرزوها در کهکشانها به تاخت پرداخت تا به رویاهای خویش تحقق بخشد. در شهريور ١٣٣٢، درست پس از كودتاى خائنانه ٢٨ مرداد ناوى وظيفه هوشنگ انوشه  به اتهام به آتش كشيدن ناو ببر همراه با یارانش مهناوی دوم خیری، ناوی وظیفه گهربار در ميدان اميرآباد خرمشهر با چشمان باز و لبخندی جاویدان بر لب با قامتی افراشته و سینه ای برای تحقیر دشمنان سپر کرده بدست رهبران کودتای خائنانه 28 مرداد در حالی که قلبش برای رهائی ایران می تپید با لبخند تمسخر بر لب به لوله تفنگ جوخه مرگ خیره شد و تيرباران گردید. انوشه با هزاران امید و آرزو به این جهان چشم گشود و به ستارگان آسمان صاف  ایران خیره شد. وی در رویای خویش چنین سیر می کرد که آیا می توان روزی بشریت را بر عرش اعلی رسانید که بر ستارگان فخر بفروشند؟ آیا می توان بشریت را بر تارک سر قرار داد که مظهر دُر افشانی در آسمان تاریخ جهان باشند؟ وی شاهد بود که ستارگانی فرومی ریزند و خاموش می شوند ولی سحاب بزرگتری جایگزین آنها می شود و مرگ یکی، پایان زندگی نیست، آغاز زندگی دیگری است.
وی انوشه ما بود که بر تپه ای از گل آرامیده بود و چهره درخشان و خندانش در کنار سایر ستارگان آسمان مبارزات انقلابی مردم ایران پرتو افشانی می کرد و سمبلی برای نسلی است که در این آسمان بی کران رویاهای خویش را جستجو می کنند. وی چون ستاره تابناکی در متن آسمان صاف ایران نصب شده است و با لبخند تحقیرآمیزش نسبت به دشمن راه و شیوه زندگی شرافتمندانه  و غرور آفرین را می نمایاند. وی راهی را نشان داد که به تحقیر انسانها خاتمه می دهد و مقام شایسته زن را در اجتماع در اختیار وی قرار می دهد و ملتهای تحت ستم را رها می سازد که در آن جامعه نه به غرور کاذب نیازی باشد و نه اینکه پرچم، سمبل هویت بشریت به حساب آید. جامعه ایکه در آن سرنوشت کودکان خیابانی که چون کابوسی وحشتناک است طور دیگری رقم بخورد و از آن تنها در کتب تاریخ بعنوان ننگ بشریت و جنایت سرمایه داری یاد شود. وی می خواست به رویائی پوشاک واقعیت تن کند که در آن هیچ زن ایرانی برای رشد شکوفائی استعدادهای خود نیازی نداشته باشد که به سرزمین ینگه دنیا رود. انوشه جان داد تا زندگی برای همه انوشه های ایران افتخار آمیز و مملو از رفاه و انسانیت باشد. هنوز نسلهای فراوان ایران برای تحقق رویاهای انوشه ما می رزمند و این راه خستگی ناپذیر را تا فرجام نهائی طی خواهند کرد. همه آنها که دستشان در خون هوشنگ انوشه غرقاب است پیامهای تبریکشان را برای خانم انوشه انصاری بنام شهبانوی ایران ارسال کردند. اظهار مسرت شاهپرستان و مرده پرستان شاهدوست پرده ساتری بر شرایط اختناق، سلطه گری ساواک و دیکتاتوری فردی شاه و خیانت به میهن و بیگانه پرستی دوران گذشته است که ماحصلش همین رژیم جمهوری اسلامی است.
گُل ما، قامت ایستاده، لبخند تمسخر بر لب و مشت گره کرده، انوشه بود که از دل خاک خاوران ایران شگفته شد. این انوشه الهام بخش ما و نسلهائی است که برای رویاهای انسانی خویش می رزمند و از پای نمی نشینند.

بر گرفته ازتوفان شماره  80  آبان ماه  1385  ارگان مرکزی حزب کارایران

                

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر