۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

همبستگی با خلقهای عرب مکمل مبارزه با جمهوری اسلامی است

امسال باید برگزاری روز انقلاب ایران و حوادث بعد از آن را در پرتو انقلاب خلقهای عرب مورد بررسی قرار داد. بزرگداشت انقلاب در حالی بود که رژیمهای مستبد اعراب یکی بعد از دیگری فرو می ریختند و حکومتهائی که به ملتهای خود تکیه نداشتند و عامل امپریالیسم و یا صهیونیسم در منطقه بودند فرار را بر قرار ترجیح می دادند. مبارک فرار کرد و حتی حامیانش می ترسند بگویند کدام مرتجعی وی را پناه داده است و بن علی دزد تونس در عربستان سعودی بسر می برد و مدعی هستند که رو به موت است. البته روشن است که خانواده های این خائنین مورد پذیرائی گرم مرتجعین عربستان سعودی که بهتر از آنها نیستند قرار داشته و حالشان بسیار هم خوب است ولی حامیان آنها نیز از ترس افکار عمومی و مردم خویش و در یک کلام قدرت ملت ناچارند رنگ عوض کرده و برای دادن پناهندگی به این جنایتکاران بهانه بتراشند، از احساسات انسانی مایه بگذارند و چنین جلوه دهند که صرفا بخاطر حفظ جان یک انسان در حال مرگ به  این "فداکاری" راضی شده اند.
تجربه تاریخ نشان می دهد که مستبدین بی آبرو و همه آن رهبرانی که به ملتهای خود تکیه ندارند وقتی آماج خشم ملتهای خویش قرار می گیرند حتی جای امن برای فرار نیز ندارند و اربابان آنها نیز جرات نمی کنند بطور علنی از آنها حمایت کنند. این رژیمها نه تنها مورد خشم ملت خود بلکه خشم و نفرت سایر ملتهای جهان نیز هستند و همواره باید از تهدید جانشان بترسند. تنها رهبرانی از احترام برخوردارند که از احترام ملتشان برخوردار باشند. این یکی از آموزشهای انقلابات اخیر در آستانه انقلاب بهمن است. سرنوشت شاه را به خاطر آورید که بجز انور سادات خودفروخته که به سزای اعمالش رسید کسی حاضر نبود این جانی و خائن خود فروخته را بپذیرد. سرنوشت سایر جنایتکاران نیز بهتر از این نخواهد بود. 
بسیاری از آنها فکر می کنند با غارت کشورشان و انتقال آن دزدیها به بانکهای ممالک امپریالیستی می توانند در روز مبادا با خیال راحت زندگی کنند و نمونه زندگی اشرافی خانواده پهلوی در مقابل چشم آنهاست. ولی شاه را هیچکدام از این کشورها حاضر نبودند به داخل خاکشان راه دهند تنها بعد از مرگش، خانواده شاه توانست از ثروت دزدی شده ملت ایران زندگی پر رفاه و آسایشی را بگذراند. امپریالیستها از وجود این ثروتها در بانکهای خویش با خبرند ولی تا لحظه ایکه منافع آنها را تامین می کند صدایش را در نمی آورند. آنها در واقع به این مستبدین حق سکوت و رشوه داده اند تا مجاز باشند ممالک آنها را غارت کنند. وقتی تاریخ مصرف آنها در اثر طغیان خلقها به پایان می رسد آنها را مانند قابدستمال دور می اندازند و حتی گاهی ثروتهای آنها را ضبط می کنند. اینکه رفسنجانی، خامنه ای و سایر یاران امام ثروتشان را در بانکهای خارج ایران دفن کنند راه نجاتی برای آنها نخواهد بود و بهتر است توبه کنند و به ملتشان احترام گذارده و خود را در اختیار ملتشان قرار دهند. دزدی و راهزنی حلال مشکلات نیست. این یکی دیگر از آموزشهای از انقلابات منطقه در آستانه انقلاب بهمن است.
در مبارزات اخیر ما با تاثیر متقابل پدیده ها روبرو هستیم و می بینیم که چگونه تاثیرات انقلاب تونس در مصر و یمن و اردن و بحرین و مراکش و لیبی و...به ایران نیز سرایت کرد. تاثیر انقلابات ممالک خاورمیانه عربی بر روی ایران تنها جنبه ضد استبدادی آن نیست. این ممالک خواهان استقلال خود بوده و می خواهند به نفوذ اسرائیل و امپریالیسم در کشورشان پایان دهند. مردم در این ممالک خواهان سرنگونی بن علی و مبارک شدند و این پیروزی ملتهای قهرمان عرب در ایران در نمایشات اعتراضی روزهای اواخر بهمن و اول اسفند به صورت شعارهای "مبارک، بن علی، نوبت سید علی" بازتاب یافت. ماهیت این شعار مردم ایران تنها جنبه ضد استبدادی و ضد خفقان آن نیست. تنها در آن نیست که مردم برای آزادی و دموکراسی و احترام به حقوق انسان مبارزه می کنند، بلکه در آن نیز هست که ملت ایران برای همبستگی و برادری جهانی و دوستی و برادری با خلقهای عرب ارزش قایل است. ایرانیها نشان دادند که هوادار همبستگی جهانی هستند و مبارزات مردم عرب را مورد حمایت قرار می دهند و این در حالی است که از شجاعت این مردمان آموزش می گیرند. احساس همبستگی مردم ایران با خلقهای عرب که در منطقه خاورمیانه ریشه های عمیق تاریخی دارد، با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی و تحقیر احساسات ملی ایرانیان با تبلیغات گسترده صهیونیستها، امپریالیستها و سلطنت طلبان و همه عمال کثیف آنها در ایران کمی به عقب رانده شد. عمال سلطنت و صهیونیسم در ایران تلاش می کردند از نزدیکی رژیم جمهوری اسلامی با سازمان حماس و حزب ﷲ و حمایت از مبارزه خلقهای فلسطین و لبنان بر ضد اشغالگران اسرائیلی عاملی برای ایجاد نفاق و دشمنی با خلقهای عرب بسازند و همبستگی برادرانه میان آنها را برهم زنند و چنین تبلیغ کنند که صهیونیستهای اسرائیل دوست مردم ایران هستند و اعراب دشمن ایرانیها. جعل تاریخ در شبکه اینترنت، در شبکه های اجتماعی و در رسانه های گروهی توسط یاران و جاسوسان و عوامل نفوذی اسرائیل در داخل ایرانی ها رواج داشت. آنها از تمدن اسرائیل، دموکراسی اسرائیل در مقابل توحش و استبداد اعراب سخن می گفتند و همه بلایاهائی را که بر سر ایران در آمده بود نه ناشی از نفوذ و حضور صهیونیسم و امپریالیسم در جهان و منطقه بلکه ناشی از حضور اعراب جا می زدند و تلاش داشتند و دارند که با جعل نقل قولها و فیلمهای جعلی و سند سازی در شبکه اینترنت موجی ضد عربی و بویژه علیه جنبش فلسطین و لبنان بوجود آورند. آنها به بهانه دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی جنایات ضد بشری صهیونیستها را در نوار غزه و جنوب لبنان تائید می کردند و در عمل از محمود عباس جاسوس و سعد حریری عامل آمریکا و عربستان سعودی دفاع می کردند و آرزوی تجاوز اسرائیل را به لبنان در سر داشتند. انقلاب خلقهای عرب این آرزوهای ایرانیهای مرتجع و قربانیان تبلیغات صهیونیستی را بگور برد. انقلاب خلقهای عرب در منطقه کفه مبارزه را به نفع نیروهای انقلابی در منطقه تغییر داده است. ارتجاع لبنان و فلسطین بشدت به انزوا کشیده می شوند. عربستان سعودی نمی تواند در همدستی با اسرائیل و آمریکا در منطقه به عنوان پایگاه عمده تروریسم به همان راحتی سابق عمل کند نهضت ملتهای عرب در مقابل تحقیرهای غرب و جاسوسان صهیونیسم بپاخاسته است و این نهضت همیار و همرزم ملت ایران در مقابله با مستبدین و امپریالیستها و صهیونیستهاست. دیگر در نمایشات اعتراضی از شعار ارتجاعی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که یک شعار ارتجاعی و به نفع اسرائیل در زیر لوای دروغین میهنپرستی بود خبری نبود و نمی توانست هم خبری باشد. زیرا در روزهای بهمن مردم بر همسرنوشتی خویش با ملتهای عرب و به همبستگی خویش با آنها تکیه می کردند و نه به تخریب روحیه برادری و اسرائیل پرستانه در ایران. نمایشات اعتراضی در حمایت از مبارزه مردم ممالک عربی تودهنی محکمی به سلطنت طلبان و عمال اسرائیل در ایران از جمله فعالین پیروان منصور حکمت بود که تمام هم و غمشان مبارزه با اعراب و مسلمانها و تحریک علیه مقدسات مسلمانهاست. این مبارزات در تکامل خویش آبروئی برای حزب "کمونیست کارگری" نمی گذارد و دستش را در حمایت آشکار از صهیونیستهای اسرائیل، دستش را در حمایت از سیاست تجاوزکارانه امپریالیسم باز می کند و نشان می دهد که در دو جبهه بزرگ مبارزه جهانی که برای استقلال، آزادی و دموکراسی در گرفته است این دارو دسته ها در کنار آمریکا و اسرائیل جا دارند.
استدلال عمال آنها که بیکباره خفقان گرفته اند تا نیش خود را بعدا به جنبش بزنند جالب است. به آنها یاد داده اند که مدعی شوند "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم. به این بزدلی سیاسی توجه کنید که چهره های خویش را چگونه پنهان کرده اند و بر حسب روز بزک می کنند و مثل دیروز حاضر نیستند با سینه سپر کردن و داد و قال از طریق رسانه های گروهی با پرچم "انترناسیونالیستی" ننگین "مسلمانان سابق" به میدان آیند و بر ضد حضرت محمد اعلامیه دهند و کاریکاتور وی را بکشند و پرچم مبارزه علیه مسلمانان را برافرازند و در همه جا در کنار عمال اسرائیل در کارزار ضد مسلمانی لخت و عور شوند و نمایشات مشترک تفاهم برانگیز و همدردانه با اسرائیل بگذارند. آنها حال با تحلیل و شعار ورشکسته سیاسی خود که سیمای سیاسی جهان امروز را مبارزه میان "اسلام سیاسی و میلیتاریسم آمریکا" ترسیم می کند به انزوای سیاسی کشیده شده اند و بیشتر نیز کشیده خواهند شد. تصورش را بکنید که این "انترناسیونالیستها" و در واقع انترناسیونالیستهای دروغین که یاران کسموپلیتنیسم و جهان وطنی هستند در انقلاب ممالک عربی شرکت کنند و به خلقهای عرب آموزش دهند که باید بجای مبارزه با مبارک و بن علی و قذافی و ملک عبدﷲ و نظایر آنها بخاطر کسب آزادی، استقلال و دموکراسی باید با "اسلام سیاسی" مبارزه کرد و بر ضد اسلام اعلامیه پخش کرد و سازمانهای "مسلمانان سابق" را در کنار اسرائیلیها تشکیل داد و کشتار مردم نوار غزه و افغانستان و مردم عراق را تائید کرد. انقلاب خلقهای عرب ناقوس مرگ حزب "کمونیست کارگری" و پیروان نظریات منصور حکمت نیز هست. ناقوس مرگ کسانی است که تا دیروز "انترناسیونالیست" بوده و از آن وسیله ای بر ضد میهنپرستی کمونیستی ساخته بودند و از ایرانی بودن خویش حالت تهوع به آنها دست می داد و امروز رنگ عوض کرده دیگر انترناسیونالیست نبوده و حاضر نیستند از مبارزه مردم فلسطین و لبنان دفاع کنند و مدعی می شوند "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم.
مردم ایران ولی از مبارزات مردم مصر و تونس و سایر ممالک دفاع می کنند و فریاد می زنند: "مبارک، بن علی، نوبت سید علی". شعارهای ضد همبستگی خلقها در منطقه نظیر شعار اسرائیلی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که منظورش دفاع از اسرائیل است دیگر در نمایشات اعتراضی مردم میهن ما جائی ندارد. مبارزه مردم مصر و تونس، بحرین و لیبی، مبارزات مردم فلسطین و لبنان مکمل مبارزات مردم ایران برای کسب استقلال، آزادی و دموکراسی در منطقه و بر ضد قوای اشغالگر و مخالفت با نقض بیرحمانه حقوق بشر است. آنکس که مدعی مخالفت با اعدام در ایران است ریاکار است اگر مخالف اعدام دستجمعی مردم نوار غزه و یا اعدام دستجمعی مردم لبنان با بمبهای فسفری و خوشه ای نباشد. آنوقت آن کس مخالف اعدام نیست مخالف مصلحتی اعدام است. با اعدام توسط جمهوری اسلامی مخالف است ولی با اعدام دستجمعی اسرائیل مخالف نیست. آنکس ملاکهای حمایتش از حقوق بشر همان ملاکهای ریاکارانه امپریالیستها و صهیونیستهاست که امروز نیز خودشان با ریاکاری ناچارند عذر رژیمهای بی مصرف را بخواهند. حزب "کمونیست کارگری" بانی چنین سیاستی در منطقه است. سیاست مشوب کردن، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی و ملی، سیاست آرایش اسرائیل و تفرقه افکنی در همبستگی مبارزاتی خلقهای منطقه است. مبارزه خلقهای عرب و همبستگی مردم ایران با این مبارزات بر ضد استبدادهای سیاه مذهبی و غیر مذهبی آغاز فروپاشی سلطه امپریالیسم در منطقه و روز عزای اسرائیل و نوکرانش در منطقه است. روز عزای سلطنت طلبان خودفروخته ایرانی و حزب "کمونیست کارگری" و همه ایرانیان اپوزیسیونی می باشد که از اسرائیل حمایت شده و کمک مالی دریافت می کنند. آموزش روزهای بهمن این است که به خلق خود متکی باشیم، مبارزه بر ضد رژیم سرمایه داری مافیائی جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند زنیم و برای مبارزه سایر خلقهای جهان ارزش قایل شویم و از آن مبارزات حمایت کنیم و آنوقت انتظار داشته باشیم که آنها نیز از مبارزات مردم میهن ما حمایت کنند. به همبستگی جهانی و مبارزه سایر خلقها احترام گذارده از آنها حمایت کنیم. چقدر آدمهائی که قربانی تبلیغات ضد عرب و حزب "کمونیست کارگری" شده اند حقیر و بزدلند که ناچارند برای گریز از حمایتِ ارزشهای انسانی و اصولیت انقلابی خود را پشت جنایات رژیم جمهوری اسلامی پنهان کنند و مدعی شوند: "اختلافات" فلسطین و لبنان با اسرائیل به ما مربوط نیست و ما باید تنها با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنیم. همین استدلال ریاکارانه و ننگین را سازمان مجاهدین خلق زمانی مطرح می کند که از آنها خواسته می شود در مورد جنایات اسرائیل و یا امپریالیستها در جهان، در افغانستان و در عراق در فلسطین و یا لبنان اظهار نظر کنند. آنها نیز فورا به پشت جنایات رژیم جمهوری اسلامی فرار کرده و مدعی می شوند سایر مسایل به ما مربوط نیست ما باید با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه کنیم. روشن است که این ناسیونالیسم ایرانی در مقابل انترناسیونالیسم انسانی و برادری و همبستگی جهانی تنها برای حمایت از جبهه ارتجاع جهانی است و نه از اصولیت انقلابی و گرنه چگونه می شود این واقعیت را توضیح داد که این گروه ها از همه مردم جهان می خواهند از مبارزات افشاء گرانه آنها بر ضد جنایات رژیم جمهوری اسلامی حمایت کنند، در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی جمع شده به آنها بپیوندند، در نمایشات اعتراضی آنها شرکت کنند ولی خودشان حاضر نیستند از مبارزات همان خلقها برای تحقق همان خواسته های عادلانه و بشردوستانه حمایت کنند. تنها یک منطق در این نوع ریاکاری چون خط سرخی خود نمائی می کند. این جریانها و گروه های ایرانی تبار تنها از موضع سلطنت طلبان، امپریالیستها و صهیونیستها با رژیم جمهوری اسلامی مخالفند. دست دراز شده امپریالیستها و صهیونیستها بوده ابزار اجرای مقاصد سیاسی آنها هستند و نه از موضع خلق ایران و خلقهای منطقه بر ضد استبداد و امپریالیسم و ارتجاع. ریاکاری رنگین کمان آنها در مقابل اصولیت انقلابی ما، حزب کار ایران(توفان) قرار دارد.
انقلاب خلقهای منطقه موجب شفافیت در مبارزه مردم منطقه و بطریق اولی در ایران خواهد شد. تمایز خطوط جبهه انقلاب از ضد انقلاب روشنتر می گردد. هر سرنگونی طلب در ایران انقلابی نیست چه بسا که عامل امپریالیسم و صهیونیسم باشد.
انقلاب خلقهای منطقه از طرف رژیم جمهوری اسلامی مورد سوء استفاده قرار گرفت و آنها این انقلاب را با انقلاب ایران و تاثیرات آن مقایسه کردند. این قیاس در عین از ترس آنها از خشم مردم بود و این اظهار فضلها را برای تقویت روحیه اطرافیان خود می گفتند. این قیاس ولی تا حدی که انقلاب ایران خواهان قطع سلطه امپریالیسم و صهیونیسم در ایران بود و می خواست به پادشاهی در ایران و سلطه استبدادی بطور کلی پایان دهد درست است و در ممالک عربی تاثیر گذارد. اینکه مبارزات مردم ایران در منطقه تاثیرات عمیقی گذارده است امر تازه ای نیست به علت همبستگی و همسرنوشتی تاریخی خلقهای منطقه حتی مسئله ملی کردن صنعت نفت در ایران در انقراض پادشاهی در عراق و مصر و رشد آگاهی ملی در ممالک عربی و مسلمان از مراکش تا اندونزی موثر بود. ولی این مقایسه وقتی پای اجرای عدالت اجتماعی، امنیت قضائی، رفع سانسور و خفقان و کسب آزادیهای دموکراتیک و رعایت حقوق بشر به میان می آید از سرتا پا کذب محض است. انقلاب ایران به علت سلطه روحانیت قادر نشد به همه خواستها های خویش دست یابد و بهمین جهت است که انقلابات ملتهای عرب که از تجربه ایران آموخته اند در پی آنند که آن نیمه ناتمام انقلاب ایران را نیز متحقق گردانند. انقلاب آنها نه تنها بر ضد استبداد و امپریالیسم و صهیونیسم است بلکه آنها برای استقرار آزادیهای دموکراتیک نیز مبارزه می کنند و این امر است که رژیم جمهوری اسلامی را می ترساند.
مردم ایران نیز در همبستگی با مبارزات اعراب به خیابانها آمدند و تحت تاثیر مبارزات این خلقها قرار گرفتند صرفنظر از مانور حاکمیت در ایران در روز 22 بهمن، اصلاح طلبان نیز فورا تحت تاثیر این مبارزات قرار گرفته خواستند بر موج این خواستهای عادلانه سوار شوند. جنبش حمایت از مبارزات مردم مصر و تونس به سرعت به مبارزه ای روشن با رژیم جمهوری اسلامی بدل شد و این دقیقا همان درس درستی بود که مردم از این مبارزات آموخته بودند. آنها می دانستند که باید حاکمیت را آماج حمله خویش قرار داد و آنها را سرنگون کرد. شعار سرنگونی رژیم جمهوری سلامی به یک شعار عمومی مردم بدل می شود. مرگ بر جمهوری اسلامی مفهوم دیگری ندارد. رهبران اصلاح طلبان حاکمیت را از خشم مردم ایران ترساندند و به آنها گوشزد کردند که از روشهای خویش دست بردارند وگرنه به سرنوشت مبارک و بن علی دچار می شوند. آموزش آنها طبیعتا درست بود و همه مستبدین باید از این مبارزات درس بگیرند و به حقوق ملتها و مردم کشورشان احترام بگذارند. تکیه به امپریالیسم آخر عاقبتی ندارد. رژیم جمهوری اسلامی در عمل می داند که چه خطری وی را تهدید می کند و روزهای باقیمانده مرگش شمرده می شود. این است که در پی ایجاد انسجام در بالا و سرکوب در پائین است. رژیم بشدت مخالفین خودی را تحت فشار گذارده تا با آنها جبهه واحدی تشکیل دهند. بخشی از حاکمیت که به جناح لاریجانی و جناح مجلس و قوه قضائیه معروفند و در مقابل احمدی نژاد قد علم کرده بودند و میان اصلاح طلبان و احمدی نژاد بند بازی می کردند ناچار شدند از ترس انقلاب مردم جبهه ارتجاع سیاه را تقویت کنند. قالیباف، رضائی، رفسنجانی و پاره ای دیگر نیز به تقویت دیواره های این جبهه پرداختند تا در مقابل خشم مردم مسلح باشند. تضادهای حاکمیت در ایران تشدید می شود و مبارزه مردم آنها را شدیدتر می کند. انقلاب مردم ممالک عربی تاثیرات متقابلش را در ایران می گذارد و این به ما می آموزد که ما به همبستگی برادرانه ملتهای جهان و بویژه منطقه نیاز داریم و استمرار مبارزه به نفع مردم و به ضرر حاکمیت و یاری دهنده شفافیت برای تمایز جبهه دوست از دشمن است.   
*****
بر گرفته ازتوفان شماره  132  اسفند ماه  1389  مارس 2011،  ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل).                                                                                                        toufan@toufan.org
        

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر