۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

آقای مصداقی! نه کمونيستها تبهکار و مزدور رژيمند و نه شما عامل امپرياليزم
سيمين محمودی
بر پا کردن چنين تريبونالهايی برای برخی وسيله ای است جهت قدرت بخشيدن و به کرسی نشاندن تحريم اقتصادی در سطح وسيعترکه همان شکنجه است و در پس آن دفاع از حمله نظامی اسرائيل و غرب به ايران ، که همان نام آشنای اعدام ايران و ايرانی است. و اگر چنين باشد، که هست، پس بخشش خطاست، بايد با آن بطور جدی برخورد کرد.


بر خلاف شيوه کار برخی آدميان، قصد من نه مچ گيری است و نه شناسائی مخالفين رژيم حاکم بر ايران، امپرياليسم و صهيونيزم. فرقی هم نمی کند که اينها موافق ايران تريبونال باشند و يا موافقش.
تنها هدفم بيان اين نکته است که اگر مبارزين راه آزادی در موردي، رخدادی و يا پديده ای و از جمله مورد *ايران تريبونال*، از دو ديد متفاوت به آن می نگرند، نبايد بنا را بر اين گذاشت که همه موافقين آن، طرفداران زورگويان و نژادپرستان آمريکا و اسرائيلند و در طرف مقابلش، همه هوادار نظام منفور جمهوری اسلامی. هر چند که هم در آن طرف و هم در اين طرف عکسش هم موجود هست. هم طرفداران آمريکا و اسرائيل در آن طرف و هم طرفداران رژيم حاکم ايران در اين طرف موجودند، که اين دو دسته آخر در زمره مبارزين راه آزادی نيستند.
قبل از اينکه به اصل موضوع بپردازم، اين را بگويم که قبل از حمله نظامی ابر قدرت آمريکا به عراق، تحريمهای اقتصادی شديدی عليه اين کشور و قبل از هر چيز عليه مردم بی دفاع اين مملکت صورت گرفت که در پس آن صدها هزار انسان و بخصوص کودک بی گناه جان باختند، و اين صدها هزار تن در همان آغاز اعدام نگشتند، انها را سالها شکنجه دادند. مگر وظيفه شکنجه گر و نوع شکنجه، يکيش همانی نيست که بر سر اين مردم آمد. تازه پس از سالها شکنجه، آنها را تير باران که راحت بود، آنها را با بمبهای شيميايی و اتمی کشتند. و اينها ادعا نيست، همه اش از مطبوعات خودشان است. آنچه بر مردم عراق گذشت بر همه ما و حتما بر آقای مصداقی هم روشن است. اول شکنجه و بعد تيرباران نوع جديد امپرياليستی و البته همه اش با شعار * برای آزادی منطقه و جهان از دست تروريستهای عراقی*.

با اين ديد و از اين ديد است که در * ايران تريبونال * اغتشاش فراوان است. برخی از نمايندگانش و يا سخنگويان و چهره های اصليش از شکنجه مردم وطنمان به دفاع بر خواسته اند، از ميان اين عده، برخيشان آگاهانه و برخيشان ناآگاهانه. نتيجه اما از هر طرف به نفع شکنجه گران غرب و اسرائيل تمام می شود. اگر حکام در ايران مخالفينش را شکنجه می دهد و اعدامشان می کند نبايد توجيه گر شکنجه ميليونها انسان توسط امپرياليسم باشد .عجيب آنکه برخی و از جمله آقای مصداقي، مخالفين تحريمهای اقتصادی (شکنجه) را به دفاع از رژيم جمهوری اسلامی متهم می کنند. البته آقای مصداقی يکی از افتخاراتش جدايی ايشان از سازمان مجاهدين خلق است. اما تمام مبارزاتش در همان مسير است. بطور هيستريک مخالف جمهوری اسلامی هستند و جهت فشار و سرنگونی حکام در ايران هر راهی و هر وسيله ای را مقبول می دانند. هدف آقای مصداقی تنها و تنها ، سرنگونی جمهوری اسلامی است . در اين راه هر که را که با شيوه کار ايشان مخالف است از در تيغ * دفاع از جمهوری اسلامی* می گذراند. همان شيوه آشنای سازمان مجاهدين خلق. با اين شيوه بايد ميليونها انسان پاک و شرافتمند را به دفاع از صدام متهم کرد. چرا اين را گفتم. مثالی بزنيم:
در پس شکنجه (تحريمهای اقتصادی)مردم عراق و اعدام (حمله نظامی آمريکا) اين کشور به همراه مردمش ، در سراسر اروپا، آمريکا، آفريقا و آسيا تظاهراتهای ميليونی بر عليه اين شکنجه و کشتار بر پا شد. شعارهای آن تظاهرات اينها يودند : *جنگ بس است* ويا * حمله نظامی آمريکا به عراق محکوم است* و يا *حمله به عراق را پايان دهيد*. روی سخنشان هم به روشنی روز ، آمريکا بود و نه منباب مثال فيليپين و يا مصر!!! و در آن تظاهراتها اگر بنده خدايی شعار *مرگ بر ديکتاتور صدام* را سر ميداد ، تظاهرکنندگان، وی را خاموشش می کردند و يا از وی تقاضا می کردند که از صف آن تظاهرکنندگان خارج گردد. و اين نه جهت دفاع از ديکتاتور صدام، بلکه به اين دليل ساده که شعار * مرگ بر صدام* در آن برهه، حمله نظامی آمريکا به عراق را توجيه و تقويت می کرد و حال آنکه خواست تظاهرکنندگان همانی بود که گفتم. در مورد ايران هم غير از اين نيست. به نظر می رسد که خلاف آن هنوز ثابت نگشته و ثابت نگشتنی هم هست، مگر اينکه با همان شيوه مجاهدين خلق همه را با چماق * مدافعين رژيم جمهوری اسلامی* ، آنگونه که آقای مصداقی در پيش گرفته است متهم بکنيم. چه بايد کرد. قدرت اکنون در دست مطبوعات و نهادهای دولتهای غرب است و اسرائيل. اما بايد بهر طريق که در توانمان است بر عليه اين شکنجه و در پس آن اعدام مبارزه کرد، هر چند که کسانی را خوش نيايد. برخيمان چشمهايمان را هم بسته ايم که نبينيم که دولت پس از سقوط صدام از چه قماشی است؟ دولت کرزاي، اين دزد و غارتگر کشور افغانستان از جان اين مردم چه می خواهد؟ دولت طالبان را هم يادمان نرود که همين شکنجه گران و آدمکشان آمريکا سر کار آوردند. دولت کنونی ليبی هم اگر بدتر از اينها نباشد ، اگر گوشهامان را باز بکنيم و چشمهامان را هم به همچنين، از قماش همان دو دولت قبلی است. اما نگاه بعضی هميشه به يک طرف است، به طرف ادعاهای اسرائيل و غرب، و در جهت تاييد منش و سياستهای اينها، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه. اما باز ماندگان شکنجه شدگان و اعدام شدگان عراق، افغانستان،ليبی ، سوريه و ايران، روزی تريبونالهای خودشان را بر پا خواهند کرد و بعيد هم نيست که برخی از مسئولين و سخنگويان * ايران تريبونال* درصندلی متهم قرار نگيرند.

آقای مصداقی برای جلوگيری از تشکيل يک * ايران تريبونال* جدی و انساني، همه منتقدين اين تريبونال را با يک چوب و همان شيوه مجاهدين می کوبد. نقل قول از ايشان:
* در ارتباط با ياران تريبونال دولت جمهوری اسلامی.....توسط دستگاههای اطلاعات و امنيتی ....نمی پردازد تا دست تعدادی از فعالين*چپ* که در *بساط رژيم* بازی می کنند برای برخورد با آن باز باشد. متاسفانه برای اولين بار در تاريخ، عده ای که خود را مخالفان رژيم حاکم و جنايتکاران عليه بشريت می نامند وظيفه دولت مذکور را به عهده گرفته و در اين راه از هيچ کوششی فرو گذار نمی کنند...*

اينها اتهامات کوچکی نيستند که آدمی بخواهد به سادگی از کنارش بگذرد. روی سخن ايشان هم تنها راه کارگرنيست. تمام نيروها و افرادی است که طور ديگری غير از ايشان به * ايران تريبونال* می نگرند. راستش را بخواهيد آقای مصداقی *ايران تريبونال* را وسيله ای کرده اند برای دفاع بی دريغ از تحريم های اقتصادی و در پس آن حمله نظامی اسرائيل و غرب به ايران. آخر مرد مومن! انتقاد من به * ايران تريبونال* چرا بايد مرا ملزم به اين بکند که *وظيفه دولت جمهوری اسلامی* را به عهده بگيرم و * در اين راه از هيچ کوششی فرو گذار نباشم*؟ اين اتهامات براستی همان اتهاماتی است که سالهاست سازمان مجاهدين به منتقدينش روا می دارد. روشن نيست که آقای مصداقی چرا مخالف سازمان مجاهدين است؟ شايد هم همه اش بازی است در صحنه سياست برای دفاع از شکنجه و کشتار مردم بی دفاع کشورمان با آن تحريمها و در پسش حمله نظامی به ايران، که خدا کند که چنين نباشد. من آرزو می کنم که تمام گفته هايم از سر عصبانيت باشد و نه از سر برداشت غلط !! از نوشته های آقای مصداقی. و واقعا اين را که گفتم آرزوی من است.

آقای مصداقی خود در جايی به درستی می نويسند که :* شما می توانيد به خاطر نوع نگاهتان به دنيا مواضع متفاوتی اتخاذ کنيد و روی آن پافشاری کنيد* اما ايشان ادامه می دهد که * اما چنين دروغ پراکنی سازمان داده شده ای را تنها می توان *تبهکاری* ناميد و نه بی اطلاعی*
عجب! ما می توانيم طور ديگری بينديشيم غير از آنچه آقای مصداقی می انديشد، ولی به محض اينکه طور ديگری بينديشيم * تبهکار* می شويم و نه تنها بی اطلاع !!!. واقعن اتهام زدن از طرف اين آقا به ديگران مثل آب خوردن است، شرم و حيا را هم در اينجا ، برايش جايی نيست.
حال ببينيم آن اطلاعاتی را که ايشان دارند و منتقدين ندارند آقای مصداقی را تا به کجا می برد.
اطلاعات ايشان تا بدانجا هست که *همه* چيز را *هويدا* می کند که اگر چيزی از قلم افتاد، فردا بخاطر آن يقه اش را نگيرند. و اما اطلاعات ايشان:
قبلا اين را گفته باشم که از اطلاعات فراوان ايشان چنين بر می آيد که ايشان بايد دفتر و دستکی داشته باشند. چون بعيد است يک فرد به تنهايی بتواند اين همه اطلاعات و آن هم در اسرع وقت در اختيارش قرار گيرد. منظور از دفتر و دستک هم همان تشکيلات است. و من موافق شديد تشکيلاتم و به همين دليل هم با بسياری از مبارزين راه آزادی هم نظر نيستم که بايد همه چيز را بر ملا کرده و همه جا علنی فعاليت کرد. از خدا چه پنهان، چرا قکر نمی کنيم که حالا که همه مطبوعات غرب در خدمت به امپرياليسم و قبل از همه در خدمت صهيونيستها هستند، شايد روزی به همين دلائل من را و شما را هم بگيرند و ناگهان سر از زندان ابوالقريب و گوانتانامو در آوريم. آنوقت نه صدايمان را کسی می شنود و نه کسی برايمان دل می سوزاند. و ما هم در آن شرايط نمی توانيم به حال مردم کشور خودمان هم دل بسوزانيم. اصلا وقت دل سوزاندن به تو نمی دهند. البته اين حق را به خودم دادم که نظرم را بنا به همان که آقای مصداقی گفت بيانش کنم. اما اطلاعات!!! ايشان از اپوزيسيون و بخصوص کمونيستها ، ايشان را چنان مست کرده است که حاضرند همه را لو دهند، البته جهت افشاگری !!!حال چرا آقای مصداقی بر خلاف گفته هايش انسانهايی را لو می دهد که شايد به همان دليلی که من بيانش کردم نمی خواهند همه جا علنی فعاليت بکنند. جايی هم برای کار مخفی گذاشته اند، چنانچه رسم تمام مبارزين راه آزادی بوده و هست. شما همه جا سعی کرده ايد که همان بکنيد که يک کارمند اطلاعات انجام می دهد. شناسايی فعالين. البته من ادعا نمی کنم که قصدتان شناسايی اين افراد برای آسان نمودن سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی باشد. زبانم لال اگر قصد چنين اتهامی به شما را داشته باشم. خودتان اما به آنچه کرده ايد دوباره فکر بکنيد. شايد شما در اين مورد، و مخصوصا شما که شکنجه ديده هستيد، با من هم نظر گرديد. شما نام و نشانی تمام اعضا و گاه هواداران يک سازمانی را که خود را سازمانی کمونيستی می نامد، لو داده ايد. چرا؟ آز آنها پرسيديد که آيا موافق لو دادنشان هستند يا نه؟ خودتان نام کاری را که کرده ايد بيان داريد. من فکر نمی کنم جرئت بيان آنرا داشته باشيد. چون گاهی شرم و حيا، بدرستی جلو بيان بعضی چيزها را می گيرد. منظور هم اين نيست که نبايد خطاهای حتی يک جريان کمونيتس را افشا کرد. افشا به جای خود، لو دادن اما چيز ديگريست.

شما بر اين نظريد که از نشستن با هيچ کس نمی هراسيد ودر هر نشستی ، اگراز شما دعوت کردند شرکت می کنيد و البته جهت استفاده از آن تريبون، برای ابراز و تبليغ نظر خودتان. گروهی از آدميان هم بر اين نظرند که نبايد در هر نشستی شرکت کرد و گاها بايد برخی از اين نشستها را برملا ساخت، تا برخی اسرار هويدا گردند. منباب مثال بنده بر اين نظرم که در نشستهايی که نتيجه اش از قبل به روشنی روز به نفع اجنبی و شکنجه گران و آدمکشان (چه داخلی و چه خارجی) تمام می شود نبايد شرکت کرد، (از جمله شرکت در نشستهای تشکيل دولت در تبعيد و يا نشستهايی که اختيارش در دست اجنبی و ضد آزاده خواهان است) .بايد بر عليه اينگونه نشستها اقدام کرد. بايد منظور و هدف چنين نشستهايی که در جهت غارت ثروتهای يک کشور است را بر ملا ساخت. خب، اين دو ديد مختلف است از شرکت و يا عدم شرکت در هر نشستی. چرا من مخالف *تبهکار* م و شمای موافق آزاده خواه؟
گفتم که روی سخن شما به ظاهر * راه کارگر* است اما در واقع قبل از همه بر عليه تمامی کمونيستهاست و در کنارش بر عليه هر انسان پاکی که غير از شما می انديشد و با اعمال شکنجه و اعدام مردم کشورمان به نبرد برخاسته است. مثالی بزنم: شما در جايی ادعا کرده ايد که : *چرا هيئت اجرايی راه کارگر، گفتگوهای زندان و حزب دو سه نفره ی توفان در....*
شما جناب آقای مصداقی! يک بار ديگر خواستيد اطلاعاتی را به دشمن مشترکمان (سازمان امنيت و اطلاعات ايران و موساد) بدهيد که البته خدمت شما عرض کنم که اين اطلاعات نه از سر *تبهکاری * است و نه از سر بی اطلاعی. بيشتر از سر ضعف شما و نوع و شيوه برخورد شما به ديگرانی است که طور ديگری به جهان می نگرند و اينها هر گونه خطايی هم که بکنند در مقايسه با خطايی که از شما در همين نوشتهتان سر زده است، بهشت است در برابر جهنم .تهمتی که شما به آزاده خواهان روا داشته ايد، شما را در جای محکمی قرار ميدهد. جايی که تبهکاران از شما بهتر می توانند به دفاع برخيزند تا آزاده خواهان. و در اينجا منظور اين نيست که اگر آزاده خواهی از شما به دفاع برخااست، آزاده خواه نيست.
شما از کجا به اين نتيجه عجيب و غريب رسيده ايد که حزب کار ايران حزبی است دو سه نفره. من خودم شاهد يکی از نشستهای (سميناری نزديک به چهار سال قبل) اين حزب در شهر اقامتم فرانکفورت بودم. من عضو اين حزب نيستم ولی در آن جلسه علنی به عنوان شنونده شرکت کردم، چنانچه در کنگره دوم؟ اتحاد جمهوری خواهان در همين شهر هم به عنوان شنونده شرکت کرده بودم و بابتش بيست يورو هم پرداختم. من در هر دو جلسه شرکت کردم ، چون نه آن اولی و نه اين دومی در تضاد با خواسته های من عمل نمی کردند، هر چند که با اين دسته دوم بيشتر اختلاف داشتم تا با آن اولی. در سمينار حزب کار تعداد جمعيت شرکت کننده بيش از دويست نفر بود و از نوع برخورد تک، تک آنان چنين عايدم شد که تقريبا تمامشان يا عضو اين حزبند و يا هوادار آن. من به همراه تنی چند هم در کنارشان نشستيم و گوش داديم. من هم از اين جلسه و هم از جلسه اتحاد جمهوری خواهان کلی به اطلاعاتم افزوده گشت. شرکت کنندگان سمينار حزب کار که در يکی از سالنهای مجانی دانشگاه بر پا شده بود ، هم از تمام شهرهای مختلف اروپا وبه خرج خودشان آمده بودند. شب را هم خودم ديدم که بيشترشان و شايد همه شان در خوابگاه جوانان بسر بردند. نه اينها و نه اتحاد جمهوری خواهان، لزومی نديدند که جهت *شفاف سازی* و محض رضايت شما هم که شده، نسخه ای از خرج و برج آن سمينار وآن کنگره را برای شما ارسال دارند. آخر اينهمه اتهام زنی برای چه؟
در پايان اين را هم بگويم، جناب آقای مصداقی! طی اين سی و سه سال حکومت منفور جمهوری اسلامي، همان حکومتی که شما در آغاز زير پای امامش را جاروب ميکرديد، مبارزه به صور مختلف انجام گرفته. اما بخاطر عدم اتحاد نيروهای آزاده خواه ، اين مبارزات نتيجه قابل لمسی را ببار نياورده است. فکر نکنيد که شما اولين مخالف رژيم حاکميد و آخرينش هم نخواهيد بود. تازه مخالف بودن و مبارزه با رژيم کردن که کار شاقی نيست. مهم اما هدف از مبارزه است.
در خصوص * ايران تريبونال* اين را هم اضافه بکنم: برادر اين حقير در سن 21 سالگی و در مرداد سال 61 اعدام گشت( جرمش اين بودکه، پرسشی داشت، جوابش اعدام) نامش را هم درارگانهای اپوزيسيون مربوطه آن دوران آوردند و در همان ارگانها از وی تجليل به عمل آمد. عجيب است که تا جايی که من اطلاع دارم با هيچ يک از اعضای خانواده من در ايران تماسی در خصوص * ايران تريبونال* حاصل نگشت، با من تنها بازمانده وی در خارج از کشور هم به همچنين. ميدانيد جناب آقای مصداقی! شما که از نوع ديد من به دنيای مان اطلاعی نداشتيد، و نميدانستيد که آيا حاضرم به عنوان باز مانده اعدامهای دهه 60 در آن تريبونال شرکت بکنم يانه. اما بی اهميت بودن آن بيشتر و تنها به اين دليل بود که مثل بقيه کارهايمان، در آن تريبونال، جمعی خودی دست به کاری زدند که غير خودی را در آن راهی نبود. اگر تماسی هم با من می گرفتيد، بدون کوچکترين شکي، من وارد يک چنين بازی خطرناکی نمی گشتم. بر پا کردن چنين تريبونالهايی برای برخی وسيله ای است جهت قدرت بخشيدن و به کرسی نشاندن تحريم اقتصادی در سطح وسيعترکه همان شکنجه است و در پس آن دفاع از حمله نظامی اسرائيل و غرب به ايران ، که همان نام آشنای اعدام ايران و ايرانی است. و اگر چنين باشد، که هست، پس بخشش خطاست، بايد با آن بطور جدی برخورد کرد.
و در پايان حرف آخرم را هم زده باشم .من اين امکان را باز می گذارم که می تواند همه و يا بخشی از برداشتم از آقای مصداقی خطا باشد.
با احترام به شهدای راه آزادی و بازماندگانشان از جمله مادر داغديده خودم

تبصره: آقای مصداقی! گمان نکنيد که خالی می بندم و در پی مچ گيری نيفتيد . جهت صحت گفته های من ( برادر اعدامی) می توانيد با آقای مهدی خانبابا تهرانی ويا آقای مهدی اصلانی تماس بگيريد.

سيمين محمودی ( نام مستعار، به همان دلائلی که گفتم )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر