۱۴۰۴ مهر ۱۲, شنبه

امپریالیسم آمريکا برای نجات از بحران به فاشیسم و میلیتاریسم پناه برده است

 امپریالیسم آمريکا برای نجات از بحران به فاشیسم و میلیتاریسم پناه برده است

 


در ایالات متحده آمریکا: بزدلان، سودجویان و حتی شهروندان عادی - لشکر گسترده ی مشتاق به ترامپ - در نابودی دموکراسی به وی کمک می کنند.

در تمام "بحران‌های دموکراسی" ایالات متحده در گذشته، از ترور آبراهام لینکلن گرفته تا تعقیب صبعانه چپ توسط سناتور مک‌کارتی، جنگ وحشیانه علیه ویتنام، واترگیت، چرخش به راست و گسترش نئولیبرالیسم در دوران ریاست جمهوری "ریگان"  تا اولین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، همیشه برای بقای دموکراسی بورژوایی یک تصویر در افق وجود داشته است. به بیان دیگر  تصویر قدرت‌های بنوعی "خوددرمانگر". طی این دوران فرض بر این بود که "جامعه‌ای مدرن" مانند جامعه‌ی آمریکا، گهگاه به ترور و استبداد در برخورد به تناقضات داخلی و فشارهای خارجی واکنش نشان می‌دهد، اما فقط زمانی که بخش قابل ملاحظه ای از شهروندان بگویند "دیگر بس است!" و در مکانی تاریخی، کسی کلمات تاریخی را به سمت جنایتکاران سیاسی مانند مک‌کارتی پرتاب کند "آقا، شما اصلاً بی‌شرافت نیستید؟" آنگاه شرایط قدری تغییر خواهد کرد.

اکنون باید همان قوه با صدای بلند فریاد بر آورد: نه! اما هیچ نشانه‌ای از نجابت و شرافت در ترامپیسم وجود ندارد.

تارخ امپریالیسم به ما می آموزد که در دورانی که بحرانی عمیق نظام سرمایه‌داری را در چنگال خود می فشارد، او  راه نجات خود را در روی آوردن به فاشیسم و میلیتاریسم جستجو می کند.

اکنون  که این نظام اهریمنی سوار بر اسب فاشیسم می تازد حتی نیروهای  "خوددرمانیِ دموکراسی آمریکایی" جرأت بروز نداشته و چیزی در افق رؤیت نمی شود.

اتحاد ضددموکراسی یا بهتر  بگوییم نئو فاشیست ها، بیش از حد قدرتمند به نظر می‌رسند.

راست جدید و وارثان «نئوکان‌ها» با اندیشکده‌ها و افراد بانفوذشان، مسیحیان ملی‌گرای بنیادگرا با ریشه‌های عمیقشان در افکار آمریکایی‌ها، میلیاردرهای فناوری مدرن، الیگارش‌هایی که به یک دولت تکنوکرات مطلق‌گرای ضد دموکراسی و خارج از اقتصاد بازار جهانی نیاز و امید دارند، نیرو های عمده نئوفاشیست‌های ایالاتمتحدآمریکا به شمار می آیند.

بعلاوه افراط ‌گرایان و نئوفاشیست‌های کلاسیک راست‌گرا، روانی‌های «مانوسفر» (وبا سایت های مردسالار زن ستیز) یا به بیان دیگر لشکری گسترده و مشتاق از چاپلوسان، بزدلان، فرصت‌طلبان و سودجویان به اضافه یک توده اجتماعی تنبل که می‌پذیرد، بی‌تفاوت می‌ماند، منتظر می‌ماند و..  اکنون صرفاً منتظر اند، بدون اینکه بخواهند چیزی را به خطر بیندازند.

چرا بساری از دولت‌های اروپایی و آسیایی کلامی علیه این پدیده به غایت منفی و مخرب بر زبان و قلم نمی رانند؟ یا دانشگاه‌ها و رسانه‌های بیشتر، دانشمندان بیشتر و... علیه ترامپیسم بر نمی خیزند؟ پاسخ در کلیت تصاحب قدرت نهفته است. زیرا سعی بر این است که سلطه کامل بر تمام سیستم‌های اجتماعی مانند ارتش، اداررات، آموزش، علم، دستگاه قضایی، اقتصاد، فرهنگ و در نهایت مطبوعات و رسانه ها اعمال شود. این سلطه نه مخالفت، نه انتقاد، نه هیچ «فضای آزاد» و نه به اصطلاح انحرافی را تحمل نمی‌کند.

تراژدی ایالات متحده آمریکا در این واقعیت نهفته است که در یک لحظه تاریخی - به طور عمده به دلیل بحران اقتصادی و اجتماعی حاکم -  جنبش‌های راست یکدیگر را یافته اند، یک رهبر مشترک انتخاب کرده و مشترکا رژیمی را حاکم کرده اند که حداقل طبق مدل «فاشیسم سنتی »  همین نام برازنده ی اوست.

با این حال، خوب است که جنبه‌های بسیار خاص و بسیار "امروزی" این  فاشیسم را نیز در نظر بگیریم. این فاشیسمی است که هنوز به برخی از عناصر دموکراسی استناد می‌کند و زیرکانه آنها را به معنای ظریف‌تری دگرگون می‌کند. بهترین مثال، رویکردی است که در برابر صداهای انتقادی ناخواسته در مطبوعات اتخاذ شده است. هیچ مرجع مرکزی سانسوری وجود ندارد و هیچ ممنوعیت مستقیمی صادر نمی‌شود. اما در عوض، موضوع، مطیع‌سازی ساختاری با شدت از طریق تهدید صورت می پذیرد.

 

اتهامات، افتراها جهت مطیع سازی، به اضافه فساد عرصه ایست که ترامپیسم از آن ارتزاق می کند.

اکثر مداخلات مربوط به وحدت سه‌گانه‌ی این نظام فاشیستی است:

یکم - کینه ‌توزی بی منطق  و پایه "امپراتور"؛

دوم - تمایل میلیاردرهای فناوری و رسانه‌های آنها برای کنترل و پاکسازی؛ سون - خشم اخلاقی و مذهبی شهروندان عادی! اینها ابزار ی هستند که مسیر تاخت و تاز فاشیسم را هموار می سازند.

"شهادت" "چارلی کرک" فاشیست، دقیقا در زمان مناسبی اتفاق می‌افتد، تا همه این نیرو را بار دیگر متحد کند.

"جیمی کیمل" کمدین مشهور، که فقط می‌توانست به گناه "علیه یاد شهید" متهم شود، به دستور ترامپ از تلویزیون اخراج و عملا قربانی شد. این قربانی شامل تعظیم وقیحانه‌ی شرکت دیزنی در برابر خواسته‌های "امپراتور ترامپ" است. اینکه آیا این محکومیت او لغو شده یا صرفاً با ورود مجدد وی به تلویزیون نسبی شده است، هنوز مشخص نیست.

اصولا لغو آزادی فرهنگی نیز تنها یکی از گام‌های پیشروی و نهادینه ساختن هیولای فاشیسم است.

سایر نهادهای رسانه‌ای، فرهنگی و علمی، زیرسیستم اجتماعی حاکم یا در حال حذف اند یا اینکه به تدریج توسط رژیم ترامپ  تصاحب می‌شوند.

همزمان، ارتش نیز به عنوان سلاح ترامپیستم در داخل کشور، همانند دیکتاتوری سرهنگ ها علیه  مخالفان جولان می دهد.

وقتی "گوین نیوسام"، فرماندار کالیفرنیا، ایالت‌ها را به همدستی در ممکن ساختن ترامپیسم از طریق چاپلوسی‌شان متهم می‌کند، تقریباً ناامیدکننده به نظر می‌رسد، زیرا در سطح کشور پژواکی دیده نمی شود. همانطور که "نیوسام" به در ستی می‌گوید، می‌توان و باید از فاشیسم MAGA منزجر شد، اما شاید به همان اندازه باید از فرصت‌طلبی و بزدلی حامیان ترامپ منزجر شد. حتی در اروپا و به ویژه در آلمان، نشانه‌هایی از آنچه ترامپیسم در ایالات متحده به وجود آورده است، مشاهده می شود: "جامعه مدنی دموکراتیک" دیگر هیچ نهادی، هیچ رسانه‌ای، هیچ زبانی، هیچ تصویری برای مقاومت در برابر آن ندارد. MAGTotal دقیقاً جایی را هدف قرار می‌دهد که قدرت‌های "خوددرمانی دموکراسی" می‌توانند توسعه یابند, تا فاشیسم بدون مقاومت میخ خود را محکم بکوبد.

                                                                                                                          www.toufan.org

                                                                                                                                         https://t.me/totoufan