۱۴۰۳ مهر ۲۳, دوشنبه

یک سال بعد از «طوفان الاقصی» ایران، محور مقاومت و اسراییل کجا ایستاده‌اند؟ خاورمیانه آبستن چه تحولاتی است؟

 

یک سال بعد از «طوفان الاقصی» ایران، محور مقاومت

و اسراییل کجا ایستاده‌اند؟ خاورمیانه آبستن چه تحولاتی است؟

 


دریک سال پس از «طوفان الاقصی»، غزه با بمب‌های امریکایی، با خاک یکسان شده و ۴۲هزار نفر کشته بر جای گذارده است. نزدیک به صدهزار نفر زخمی شده‌اند و پیکر حدود هشت‌هزار نفر هنوز زیر آوار ویرانه‌هاست. شصت‌درصد از کشته‌ها وزخمی‌ها زنان و کودکان‌اند.‌

 تمام ۴۶۵ مدرسه غزه و ۳۵ بیمارستان از ۳۶ بیمارستان غزه به به درجات مختلف تخریب شده و بعضاً به تلی از خاک بدل شده‌اند. بیش از نیمی از ساختمان‌های غزه ویران و برآورد‌های جهانی، حاکی از خسارت ۳۶ میلیارد دلاری به باریکه غزه است.هیچ نقطه امنی، در باریکه غزه، برای سکونت اهالی غزه باقی نمانده است. اردوگاه‌های آوارگان و مدارس و بیمارستانها ومساجد و تمام مناطق مسکونی، جز بانک اهداف ارتش اسراییل بوده‌اند. اما امریکا وکشورهای غربی هم‌چنان دست‌ودل بازانه به تسلیح تل‌آویو مشغولند و با بی‌شرمی تمام منتظرند، تا رانندگان و خدمه این ماشین کشتار اهدایی امریکا، یعنی نتانیاهو و دولت فاشیستش،کار در غزه را تمام کنند. روغن‌کاری این ماشین کشتار توسط غرب، تحت عنوان حق دفاع از خود هم‌چنان ادامه دارد.گوش حاکمان امریکا و انگلیس به خروش ضد صهیونیستی مردمان خویش، برای توقف نسل‌کشی، بدهکار نیست. آنان هم‌چنان خود را، بدهکار صهیونیست‌ها در نسل‌کشی یهودیان در قرن ماضی می دانند و جان انسان شرقی و فلسطینی و مسلمان، برایشان پشیزی ارزش ندارد.

 طشت رسوایی لیبرال دموکراسی غرب، خصوصاً نوع امریکایی آن، در همراهی با این نسل‌کشی‌های بی‌سابقه، از بام فرو افتاده است.امپریالیسم امریکا امروز، همان امپراطور لخت قرن نوزدهمی هانس کیستین سن است، که” لخت” به میدان آمده است. بی‌ردا و بی‌نقاب، لباس فاخری که خیاطان دغلکار یعنی تئوریسن‌های لیبرال دموکراسی غرب، برتن این امپراطور دوخته بودند و تا دو دهه پیش یعنی زمان حمله به عراق، حلال‌زادگان حریمش، در باره معجزاتش (صدور دموکراسی و ترسیم نقشه راه خاورمیانه جدید)، داستان‌سرایی می‌کردند تا برهنگی‌اش را بپوشانند، اکنون لخت به میدان آمده است نه با نقاب و ردای فریبنده دموکراسی و حقوق بشر، بل با بمب‌های سنگر شکن و اف۳۵ها، برای مصاف با مردم مظلوم و بی دفاع غزه و لبنان.

 

این خط کشتار و ویرانی، تا کجا تداوم و امتداد می‌یابد؟ سه هفته است که امتداد این کشتار از غزه به لبنان رسیده است. طی یک‌سال اخیر،امریکایی‌ها در اطاق‌های فرماندهی و میدان جنگ و تامین تسلیحات، پا به پای اسراییل، جنگ را اداره کرده‌اند و هرگز در ادعای خود برای برقراری آتش‌بس در غزه صادق نبوده‌اند.

 

آیا باز امریکایی‌ها، آماده آزمودن تجربه تلخ سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳اند، تا نقشه خویش را برای تغییر ژئوپلتیک منطقه و بازآرایی نظم جدید امریکایی با محوریت اسراییل و زنده ساختن طرح صلح ابراهیم عملی سازند؟

 

در صورت داشتن پاسخ آری به این سئوال، امپریالیسم امریکا و صهیونیسم پس از پیروزی درجنگ لبنان (که من احتمال حصول آن را بسیار بعید میدانم) باید به مصاف مستقیم با کشوری برخیزند،که برای اولین بار در تاریخ اسراییل و در دفاع از مردم فلسطین، دوبار به فلسطین اشغالی، حمله گسترده ی موشکی کرده است.

 امروز در اکتبر ۲۰۲۴، هیچ‌کدام از مؤلفه‌هایی که امریکا را قادر می‌ساخت، تا هوس تغییر نقشه ژئوپلتیک خاورمیانه به سرش بزند و به عراق و افغانستان حمله نظامی‌کند، وجود ندارد. امریکا و ناتو درگیر جنگی فرسایشی و بی‌حاصل در اوکراین هستند ونتیجه‌ای جز شکست در انتظارشان نیست. جهان از هم‌اکنون نظمی چند قطبی را تجربه می‌کند و خورشید نظم امریکا محور، در حال غروب کردن است. امروز دیگر امپریالیسم امریکا فعال مایشاء درجهان نیست. ایران هم هیچ شباهتی به عراق و افغانستان اوایل قرن بیست ویکم ندارد و در منطقه نه تنها با اسراییل به بازدارندگی کامل رسیده، بلکه در آستانه اتمی شدن. نفوذ منطقه‌ای ایران از غرب تا دریای مدیترانه و ازجنوب تا خلیج عدن گسترده است. با توجه به موارد پیش گفته، بعید است امریکایی‌ها، خشت بر دریا بزنند و با ریسکی بسیار بالا با ایران درگیر شوند، با خیال خام بازآرایی جغرافیای سیاسی منطقه. این یعنی بلاهتی عظیم یعنی به آتش کشیدن کل منطقه،بهایی که کل منطقه ما و نیز امریکا باید برای سروری اسراییل در منطقه بپردازند!

 این نامحتمل‌ترین سناریو در منطقه و جهان است و هیچ بختی برای موفقیت ندارد و هیچکدام از رژیم‌های محافظه‌کار عرب در منطقه ما هم با آن همراهی ندارند.

 باز گشت اسراییل به نقطه صفر،در یک سالگی طوفان الاقصی

 صهیونیست‌ها امروز،در سالگرد هفتم اکتبر،به کشتارهای وحشتناکی در غزه و جنوب لبنان دست زدند. اما موشک‌های قسام امروز، برای اولین بار به تل‌آویو بزرگ اصابت کرد، خرابی وتلفات بالایی به بار آورد و ترس و وحشت را براین شهر مستولی ساخت.موشک‌های بالستیک یمنی هم عملیات قسام را کامل کرد.حزب اله هم موشک‌های زیادی با بردهای مختلف به مستعمره‌های صهیونی شلیک کرد و خرابی و تلفات به بار آورد.

 مقاومت جانانه فلسطین و لبنان ادامه دارد، اسراییل لاف برنده شدن در جنگ را می‌زند. صهیونیست‌ها می‌خواهند پیروزی های تاکتیکی خود در جنگ را موفقیتی استراتژیک جلوه دهند. اما هرگز موفق به این کار نخواهند شد. اسراییل به هیچ‌کدام از اهداف اعلامی خود یعنی نابودی حماس و آزادی گروگان‌ها دست نیافته است.راهبرد اسراییل هم‌چنان، دمار و کشتار است و هیچ امکانی برای برون‌رفت از این بن‌بست ندارد.

 نتانیاهو تصمیم داشت، در سالگرد هفتم اکتبر پیروزی نهایی خود را، برحماس در غزه اعلام کند، اما وقایع و رویدادها مطابق میلش پیش نرفت. چرا که نه تنها، یک سال پس از عملیات هفتم اکتبر  گروگان‌های اسراییلی هم‌چنان در دست حماسند بلکه حماس و دیگر مبارزان و مقاومین فلسطینی هم‌چنان در این باریکه فعال هستند و نظامیان اسراییلی را گه‌گاه در کمین خود گرفتار می‌کنند.

 موشک‌های القسام  روز هفتم اکتبر ۲۰۲۴ گنبد کذایی آهنین را سوراخ کردند و به تل‌آویو رسیدند و نقاطی را به آتش کشیدند و آژیرها ی خطر را در سراسر تل‌آویو به صدا در آوردند. این یعنی صهیونیست‌ها از به خاک وخون کشیدن مردم غزه طرفی نبسته‌اند وهیچ امنیتی برای خود به ارمغان نیاورده‌اند و پس از یک سال کشتار و ویرانی باز به نقطه صفر بازگشته‌اند.

 اسراییل امروز نا امن‌تر از همیشه است. پانصدهزار نفر از ساکنان اسراییل آواره شده‌اند. ده‌ها هزار نفر از اسراییل طی یک سال اخیر مهاجرت کرده‌اند. اسراییل و رژیم حاکم بر آن میان دولت‌ها وملت‌های جهان بیش از پیش منفور شده است. خصوصاً میان ملت‌های منطقه.

 بن‌بست کشندۀ جنگ یک سالۀ اسراییل در غزه (شهری که دیگر هیچ هدف مهمی برای هدف قراردادن در آن وجود ندارد) صهیونیست‌ها را برای بن‌بست شکنی در این جنگ بی‌انتها به حمله هوایی به لبنان واداشت.

 جبهه لبنان و سوریه و موشک‌های ایران

 اسراییل در ماه‌های اخیر،برای فلج کردن شبکه مقاومت ضد صهیونیستی منطقه وقطع شریانهای حیاتی آن، دست به یک سلسه ترورهای زنجیره ای هدفمند، در لبنان وسوریه زد و تعدادی از مستشاران نظامی ایران و فرما ندهان ارشد حزب اله وحماس را به شهادت رساند.اوج این شرارت ها،حمله به کنسول گری ایران در دمشق در یکم آوریل سالجاری بود،که دو هفته بعد با عملیات موشکی وعده صادق یک، جواب سهمگینی دریافت کرد و پاسخی به ایران نداد. اما ترور هنیه در تهران و به تعویق افتادن پاسخ ایران به اسراییل، با خدعه دیپلماتیک امریکایی‌ها و پیام اردنی ها وعمانی ها ومصری ها وقطری ها، اسراییلی ها را جری تر ساخت و سطح بازدارندگی آنها در برابر ایران را ارتقا داد. با احیای اعتماد به نفس ژنرالهای اسراییلی، ترورهای هدفمند با انفجار پیجرها در لبنان ادامه یافت و نقطه اوج آن،هدف قرار دادن مقر مرکزی حزب اله و کشتن حسن نصراله و بیش از بیست نفر از اعضای موثر این حزب با بمبهای سنگرشکن اهدایی امریکا بود.  بعد از ترور حسن نصراله، رجزخوانی های نتانیاهو و تیم آدمکش آن ادامه یافت تا آنجا که وعده تغییر نقشه ژئوپلتیک منطقه، از دهان ژنرالهای اسراییلی تکرارشد و نتانیاهو آدمخواروعده آزادی تهران را به اپوزیسیون خود فروخته و مزدور ایرانی داد!

 اما این خوشی رژیم صهیونی- امریکایی دیری نپایید و ایران این بار، در آستانه هفتم اکتبر،موشکهای پیشرفته تر خود را در قالب وعده صادق دو، بر مراکز نظامی وجاسوسی اسراییل فرو بارید وبه اعتراف ناظران مستقل وحتی خود اسراییل بسیاری از این موشک‌ها به هدف اصابت کرد و بازدارنگی خدشه دار شده ایران بعد از ترور هنیه ترمیم شد.

 جنگ اسراییل علیه لبنان وکابوس جنگ زمینی

 در فضایی که امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا، به اسراییل برای نسل‌کشی و تخریب و با استفاده از بمب های سنگرشکن و هوش مصنوعی و جنگنده‌های پیشرفته اف ۳۵ داده است، اگرچه تخریب لبنان از طریق بمباران های هوایی گسترده و بیرحمانه برای اسراییل کار راحتی است اما جنگیدن در روی زمین و پاکسازی ضایحه جنوبی بیروت،ازرزمندگان حزب اله کار مشکلی است.

 خاطره شکست اسراییل از حزب اله در جنگ تموز ۲۰۰۶،هنوز از ذهن افسران وسربازان اسراییلی هنگام ورود زمینی به خاک لبنان محو نشده است.حزب اله نیروی سیاسی و اجتماعی و نظامی ارگانیکی در لبنان است، که طی چهار دهه اخیر بالیده و به یک نیروی مشروع و قدرتمند، در جامعه لبنان بدل شده است.بیش از صد هزار جنگجو دارد و عملیات نظامی و دفاعی آن علیه متجاوزان علیرغم ضربه‌های شدیدی که طی هفته‌های اخیر خورده است هم‌چنان به شدت ادامه دارد. حذف حزب اله هدفی ابلهانه است و تسلیم و خلع سلاح آن هم ناممکن.

 و با توجه به حجم عظیم ذخایر مهمات و موشک‌های حزب اله و تونل های تو در توی آن  در نواحی جنوبی بیروت و منطقه ضاحیه و باعنایت به شکست اسراییل در پیشروی زمینی،در پنج روز اخیر و تلفات بالای نظامیان اسراییل و شلیک صدها موشک از سوی حزب اله به سوی حیفا و الجلیل وتل‌آویو و شهرک های اسراییلی دیگر، بسیار بعید است که اسراییل، حتی اگر در روزهای آینده،پیشروی محدود زمینی به داخل خاک لبنان داشته باشد، بتواند حتی در کوتاه مدت این منطقه را کنترل کند.به اعتراف ژنرال های اسراییلی ارتش رژیم صهیونی، جنگ سختی در زمین لبنان در پیش دارد. با توجه به سخنان دیروز نتانیاهو، که قول داد در روزهای آینده وضعیت جبهه لبنان را به نفع خود تغییر دهد(یعنی اینکه تا کنون نتوانسته این کار را بکند و تمرکزش برحملات هوایی است) هدف اشغال بلند مدت جنوب لبنان و نابودی حزب اله بسیار دور از دسترس به نظر می رسد

 وعده صادق ۲ و موشک‌های ایران و واکنش احتمالی اسراییل

 نتانیاهو در نطق کوتاه خود در سالگرد هفتم اکتبر گفت:ایران پشت تمام درگیری ها با اسراییل است و تا کنون دوبار به ما حمله گسترده موشکی کرده است و ما حق دفاع از خود و مقابله به مثل داریم. اما باید توجه داشت که تمرکز اکنون ژنرال های اسراییلی جبهه لبنان است(هر چند در سالگرد هفتم اکتبر جبهه غزه هم مشتعل شده است). تا زمانی که اسراییل نتواند، تغییر محسوسی در این جبهه ایجاد کنند و یا در حمله زمینی توفیقی به دست آورند و مهم تر از همه اینها امریکا را با خود همراه نبیند. عجولانه دست به حمله هوایی به ایران نخواهند زد.چرا که هر حمله شتابزده ای،پاسخ کوبنده ایران را در پی خواهد داشت واسراییل را در جنگ علیه لبنان و غزه تضعیف خواهد کرد. نتانیاهو این دروغ را به افکار عمومی اسراییل فروخته است که می خواهد با خاموش کردن موشک‌های حزب اله، اهالی شمال اسراییل را به خانه‌های خود برگردند. اما در عمل نه تنها موشکباران حزب اله قطع نشده، بلکه موشکباران ایران و القسام و پهبادهای مقاومت عراق و یمن هم به آن اضافه شده و ده میلیون اسراییلی را به پناهگاه فرستاده است. تصمیم مهم اسراییل در چگونگی مقابله با ایران، به سرنوشت جنگ اسراییل علیه لبنان بستگی دارد. تقدم و اشراف اسراییل در جنگ لبنان در لحظه فعلی، بسیار مهم تر از حمله نمایش هوایی علیه ایران است،که می تواند موشک‌های ایرانی بیشتری را،روانه شهرهای و مراکز حیاتی اسراییل کند.اسراییلی ها وقتی ضربه وعده صادق یک را دریافت کردند و جواب ندادند تماما تمرکز خود را بر جبهه لبنان متمرکز ساختند جایی که آنرا خاکریز اول مقابله با ایران می دانند. به لحاظ اهمیت جبهه لبنان برای ایران است که عراقچی در لبنان و سوریه از آتش‌بسی سخن گفت که مورد توافق حزب اله و دولت لبنان و فلسطینی ها باشد. حتی سخنگوی حزب اله با توجه به حجم خسارات وارده به لبنان در یک هفته اخیر برای اولین بار از اولویت آتش‌بس در لبنان سخن گفت. اسراییل اگر هم‌چنان پایش در جنگ زمینی لبنان گیرکند و توفیقی برای پیشروی و خاموش کردن موشک‌های حزب اله نداشته باشد، اگرچه ممکن است ناچارا به نوعی آتش‌بس تن بدهد اما گزینه دیگرش این است که برای فرار از بن‌بست جنگ، به حمله هوایی به ایران روی آورد که البته عواقب آن، برای اسراییل بسیار مرگبار خواهد بود. هرچند بسیاری حضور فرمانده سنتکام در اسراییل را، نوعی هماهنگی برای حمله اسراییل به ایران ارزیابی می‌کنند، اما من اصلا چنین عقیده ای ندارم.اتفاقا حضور وی نوعی رایزنی و ابلاغ محدودیت های امریکا در همراهی با اسراییلی ها،برای انجام هر نوع حمله ای به ایران است. در فضای مه آلود وعدم قطعیت قبل از انتخابات امریکا، بسیار بعید می دانم امریکا وارد رویارویی مستقیم با ایران شود. اکنون نوعی آتش‌بس اعلام نشده بین محور مقاومت و امریکا در جریان است. بایدن به اسراییلی ها توصیه کرد : بهتر است به جای حمله به تاسیسات نفتی و یا اتمی ایران به نقشه‌های جایگزین فکر کنند. امریکا هم که از اهمیت پیروزی در جبهه لبنان برای اسراییل اطلاع دارد، پیشنهاد کمک های بیشتر نظامی به اسراییل داده به شرطی که اسراییل از حمله نظامی به ایران منصرف شود. با توجه به موارد پیش گفته احتمال حمله قریب الوقوع اسراییل به مراکز نظامی ایران هم بسیارکم است. احتمال انتقام اسراییلی ها در جنگ سایه‌ها و ترورها و. بیشتر است.هر چند اسراییلی ها در بوق کرنا کرده‌اند که: الرد الاسراییلی ستکون قریبا و کبیرا(انتقام اسراییل از ایران بسیار زود و در عین عال بزرگ خواهد بود) اما من هم در قریب الوقوع بودن و بزرگ بودن آن جدا شک دارم.

 برافروختن جنگ داخلی درلبنان و سوریه و عراق و یمن با هدف تضعیف محور مقاومت

 بمباران ضاحیه بیروت با هدف غیر قابل سکونت ساختن این ناحیه و کوچاندن شیعیان لبنان به مناطق دیگر لبنان به غیراز سوریه است. تا آتش جنگ قومی ومذهبی را با تکیه برجنگ سالاران قبلی مشتعل سازد. اما از مشاهدات میدانی و استقبال مردم سنی شمال لبنان، از آوارگان شیعی جنوب و نیز تجربه تلخ جنگ های داخلی قبلی و نقش مهمی که حزب اله در سه دهه اخیر، به عنوان یک جریان سیاسی در وفاق ملی و حاکمیت لبنان ایفا کرده است، پیشاپیش پیداست که این نقشه شوم صهیونیست‌ها متحقق نخواهد شد. در عراق فشار امریکایی‌ها به دولت این کشور برای جلوگیری از حملات مقاومت عراق به اسراییل بی نتیجه مانده است. در یمن نقشه اسراییل و امریکا، با هدف جلب حمایت سعودی ها، برای افروختن دوباره شعله‌های جنگ داخلی در این کشور، شکست خورده است. در سوریه اما تلاش ها برای برافروختن آتش جنگ از شمال و جنوب این کشور توسط اسراییل جدی تر است.استانهای درعا وسویدا و قنیطره در جنوب این کشور ودر مرز با اسراییل و اردن هدف این آشوب آفرینی اند تا اسراییل بتواند نیروهای نیابتی خود را در آن مناطق مستقر سازد.اما این نقشه بدون همکاری تروریست های مستقر در ادلب و بدون کمک و چراغ سبز ترکیه که تروریست های شمالی را کنترل می‌کند امکان پذیر نیست.

 جایگاه ایران – روندهای جاری و تحولات احتمالی آتی

 آیا پرونده راکد فلسطین که در هفتم اکتبر۲۰۲۳ گشوده شد پس از یکسال باز به سادگی به بایگانی تاریخ می رود؟

 آیا ویرانی غزه و سرکوب وکشتار مردمان مظلوم این باریکه وتهاجم وحشیانه اسراییل به لبنان و ترور رهبران حزب اله به معنی شکست استراتژیک محور مقاومت است؟

 جایگاه ایران و تاثیر و تاثر آن از تحولات جاری و آتی چه خواهد بود؟

 شکسته شدن طلسم سکوت،تسخیر سپهر سیاسی جهان پس از هفتم اکتبر

 به غیر از کسانی که تاریخ را وارونه می خوانند و فکر می‌کنند وقایع هفتم اکتبر۲۰۲۳ در خلاء اتفاق افتاده است، راحت ترین کار این است که به علت وسعت و موفقیت عملیات طوفان الاقصی و نیز با اعتقاد به افسانه شکست ناپذیری ارتش اسراییل، در روز هفتم اکتبر، عاملیت را از فلسطینیها و جنبش حماس بگیریم و بانگاهی پسا رخدادگرایانه و در عین حال توطئه انگارانه، دست موساد را درپشت واقعه ببینیم و حماس و فلسطینی ها را به خاطر کشتار ودمار و ویرانی غزه که دستکار صهیونیست‌های اشغالگر است، شماتت کنیم.فلسطینی ها قبل از این، بارها برای آزادی زندانیان و  گروگان‌های خود دست به عملیات کماندویی و گروگان گرفتن از نظامیان اسراییلی زده‌اند و این بار البته به خاطر مقابله با یهودی کردن مسجد الاقصی، عملیات خود را در مقیاسی وسیع تر و گسترده تر انجام داده‌اند و اصلا انتظار چنین واکنش صبوعانه ای از سوی اسراییل را نداشته‌اند. حال اگر پس از یکسال،با پیروزی های تاکتیکی وموقتی ارتش اسراییل در غزه، بخواهیم صهیونیست‌ها را برنده واقعی عملیات هفتم اکتبر و لاجرم از طراحان پشت پرده آن معرفی کنیم در واقع نعل وارونه زدن ومتکی برپیش فرض های مطلق انگارانه(نظیر اشراف اطلاعاتی مطلق اسراییل و شکست ناپذیری این ارتش و..)است. به این امر توجه نمی شود که سیستم اطلاعاتی اسراییل در روزهای منتهی به هفتم اکتبر هک شده بود. به هرحال اگر با نگاه” پیامد محور” بخواهیم به عملیات هفتم اکتبر حماس نگاه کنیم، اکنون پس از یک سال هنوز، سویه تاریک آن که کشت وکشتارو ویرانی و مجازات جمعی اهالی غزه به دست اسراییل است، در پیش چشم جهانیان جریان دارد، که عاملان و مسببان آن رژیم خونریز اسراییل و امریکا هستند.اما رخداد هفتم اکتبر سویه روشنی هم دارد،که همانطور که شاهدیم، به تدریج در حال پدیدار شدن است:

 

شبح فلسطین، در فضای عمومی جهان و منطقه در گشت و گذار است وسپهر سیاست جهان را به تسخیر در آورده است. فلسطین شبحی است که هر روز، در خیابانهای جهان و درکالبد تظاهرات صدها هزار نفری و طنین شعارهای فلسطین را آزاد کنید، تجسد می یابد.رخداد هفتم اکتبر۲۰۲۳ در قالب طوفان الاقصی تاریخ جهان را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است.

 

بسیاری با نگاه تقدیر باورانه و جبرانگارانه واشاره به شکست اعراب از اسراییل در چند جنگ پیاپی، در قرن گذشته آن شکست‌ها را به جنگ امروز محور مقاومت با اسراییل تعمیم می دهند و می‌گویند ما در حال شکست خوردنیم، در حالی که با گذشت یک سال از عملیات هفتم اکتبر هنوزهیچ چیز به پایان نرسیده است.

 

در نهایت واشنینگتن چاره ای ندارد،جز اینکه مهار سگ هار صهیونیسم را بکشد، مگر بتواند ماشین جنگی آن را متوقف کند.البته تداوم و تشدید فعالیت محور مقاومت در برابر تجاوز اسراییل در برقراری آتش‌بس عامیلیتی غیر قابل انکار است.

 

همراهی و همدردی اولیه مردم جهان با اسراییل در روزهای اول حمله حماس، اینک پس از یک سال کشتار و دمارصهیونیست‌ها درغزه و کرانه باختری و لبنان،جای خود را،به نفرت غیر قابل وصف مردم از این رژیم و وطرد آن از سوی بیشتر دولت‌ها داده است. نتانیاهو در دادگاه جنایی بین المللی به خاطر نسل‌کشی محکوم شده است و عضویت دائم و رسمی فلسطین به عنوان یک کشور در دستور کار سازمان ملل است.قفل زبان حکام محافظه کار عرب پس از هفتم اکتبر باز شده است و از لزوم راه حل دو کشوری برای فلسطین سخن می گویند. دولت‌های بیشتری کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند وعضویت دائم و رسمی فلسطین به عنوان یک کشور در دستور کار سازمان ملل است.. همه این ها طلیعه شکست استراتژیک اسراییل است که ازهم‌اکنون در افق پدیدارگشته است. آتشفشان مقاومت فلسطین و لبنان و محور مقاومت، هم‌چنان فعال است.بستن زودهنگام پرونده و پیامدهای عملیات طوفان الاقصی و کوبیدن مهر شکست بر آن، در حالی که هنوز در میانه رخداد قرار داریم، قضاوتی شتابزده با عقلانیت ابزاری و فایده گرایانه است.

 

جایگاه ایران

 اکنون برجهان مسلم شده است که ایران و حزب اله از عملیات کماندویی بسیار سری گروه حماس، که پس از دوسال تدارک و تمرین به اجرا در آمد، بی خبر بوده‌اند و مانند دیگرناظران از وسعت حمله ونیز نا به هنگامی آن شگفت زده شده‌اند.

 برخی می گویند ایران و حزب اله، نباید پس از هفتم اکتبر،بخشی از بازی حماس با اسراییل می شدند چرا که این بازی برای حماس بازی مرگ و زندگی بود وبرای حزب اله و ایران چنین نبود.          ناگفته پیداست، اسراییل از همان ابتدا محور ایران و حماس وحزب اله را محور یکپارچه ای می دید و حتی ماه‌ها قبل از طوفان الاقصی، با بمباران های حساب شده سوریه و حومه دمشق، دست به ترورفرماندهان حزب اله و مستشاران نظامی ایران در سوریه زده بود.ترور دانشمندان هسته ای ایران هم در داخل کشور خود گویای این ماجرا است.

 این تصور خام، که اگر حزب‌الله کنار می‌نشست و نابودی غزه را تماشا می‌کرد و ایران هم بر متحدانش فشار می‌آورد،که پرچم تسلیم را بالا ببرند. جنگ پایان می‌یافت و زبانه‌های آتشی که اشغالگران صهیونیست در غزه بر افروخته‌اند، دامن لبنان را نمی گرفت، دید درستی از استراتژی جنگی تیم نتانیاهو ندارند و تحلیل درستی از صف‌بندی و آرایش نیروها هم در منطقه ندارند.

 برنامه جنگی نتانیاهو، اگرچه درکوتاه مدت، به پیروزی در جنگ غزه خلاصه می شد، اما استراتژی جنگی تیم نتانیاهو، در میان مدت، گشایش جبهه شمال با استفاده از جدا کردن نیروها در محور مقاومت بود. کاری که چند هفته است جنایتکاران صهیونیست در جبهه لبنان صورت داده‌اند درستی این تحلیل را نشان می دهد. در طول ده ماه اول یورش وحشیانه اسراییل به غزه، ژست دیپلماتیک نتانیاهو وتیمش جز خدعه وفریب نبود. آنها تنها می خواستند  گروگان‌های حماس آزاد شوند، تا آنرا به افکار عمومی اسراییل بفروشند و سپس به بهانه نابودی و یا تسلیم حماس به ویرانی وکشتار درغزه ادامه دهند.رهبری حماس هم دست اسراییل را خوانده بود و تنها بر آتش‌بس دائمی و خروج اشغالگران از غزه به بهای آزادی گروگانها تاکید می کرد. اکنون نیز کلید توقف تجاوز به غزه ولبنان در واشنگتن است نه بیروت وتهران. ایران وحزب اله پس ازهفتم اکتبر، گزینه ای جز حمایت از مقاومت فلسطین در غزه نداشتند. ایران وحزب اله در سمت درست تاریخ ایستادند.

 هرچند که امروزبعد از حملات موشکی وعده صادق دو، احتمال رویارویی مستقیم ایران واسراییل افزایش یافته است.اما ایران به عنوان قدرتی مستقل که طی ۴۶ سال اخیر،همواره بعد از انقلاب مورد حمله وتهدید نیروها ی متجاوز امپریالیسم امریکا و صهیونیسم در منطقه پر آشوب خاورمیانه بوده است، چاره ای جز حفظ و ارتقا بازدارندگی خود ندارد.

 طی یک سال اخیر، بعد از هفتم اکتبر وحمایت امریکا از نسل‌کشی در غزه، هرچه قدرت نرم امریکایی با ادعای حقوق بشری آن ازسکه افتاد، به جای آن، قدرت نرم و وجهه ایران خصوصاً با عملیات موشکی وپهبادی وعده ی صادق یک و دو، در حمایت از مقاومت فلسطین ولبنان، در منطقه و جهان، افزایش یافت.همبستگی وهمراهی توده‌ها و افکار عمومی منطقه با مواضع ایران در روزهای اخیر، کاملا محسوس است.

 واکنش ایرانیان خصوصاً احزاب سیاسی و روشنفکران درداخل ایران در رابطه با عملیات موشکی سپاه علیه مواضع نظامی اسراییل، عمدتا حمایت گرانه ومبتنی بردفاع از منافع ملی و استقلال و اقتدار کشور بوده است.

 دو گانه سازی کاذب شیفتگان جنگ و حامیان صلح در فضای مجازی

 آنان که حجم دهشت و ویرانی و کشتار در غزه و لبنان و کرانه باختری نمی بینند و لاجرم مقاومت مشروع مردم فلسطین و لبنان در برابر تجاوز را هم در نظر نمی گیرند و دوطرف جنگ اسراییل در غزه و لبنان را، هم سنگ می انگارند و با تاریخ زدایی از تشکیل دولت یهودی اسراییل در سرزمین آبا واجدادی فلسطینیان، رخداد هفتم اکتبر و نسل‌کشی متعاقب آنرا، به جنگ بنیادگرایان یهودی و مسلمان فرو می کاهند، دچار” کوری” غیر قابل علاج شده‌اند، نوعی کوری تاریخی. که با تاسی از نویسند ه بزرگ پرتغالی” خوزه سارامگو” در رمان معروف کوری، می توانم این کوری تاریخی را نوعی” سفید بینی ” ابلهانه وغیر قابل علاج، ازسمت شیفتگان امپراطوری امریکا بدانم.سفید شویی جنایات هفتاد ساله صهیونیست‌ها در منطقه ما و هیولا انگاری از جنبش مقاومت فلسطین،با این نوع کوری سفید بینانه، سیاهه ی بلند جنایات امریکا و صهیونیسم طی یک سال اخیر درغزه، باید به پای حماس نوشته شود.

 پس از غرش موشک‌های ایران به سمت تل‌آویو، تب صدور بیانیه برای صلح در فضای مجازی هم بالا گرفت. گویی تا کنون جنگ و کشتار در کار نبوده است و این موشک‌های ایران است که اوضاع را خراب می‌کند! طی یک سال اخیر دهها میلیون انسان در سراسر جهان در محکومیت نسل‌کشی اسراییل به خیابان آمدند،هزار ان بیانیه درمحکومیت جنگ در سراسر جهان صادر شد، اما آب از آب تکان نخورد و کشتار فلسطینیان با شدت بیشتر ادامه یافت.

 پربسامد شدن این بیانیه و انذارها پس از غرش موشک‌ها از سمت ایران چه معنی می دهد؟ موشک‌های ایران که پس از ترور سید حسن نصراله در بیروت و کشتار ۲۰۰۰ نفر از مردم لبنان و ویرانی ضاحیه به سمت اسراییل شلیک شد، موشک‌هایی برای صلح و برقراری موازنه وبازدارندگی بود ونه با هدف گسترش جنگ،گزافه نیست اگر، (نگارنده ی این سطور به جنگ طلبی متهم نشود) که بگویم، در این وانفسایی که نتانیاهووو تیمش وحشی اش افسار گسیخته است،این غرش موشک‌هاست که می تواند صهیونیست‌ها را به پذیرش نوعی موازنه و برقراری آتش‌بس وادار کند نه بیانیه‌ها و امضاها.   بیانیه‌ها وامضاهایی که بیشتربرای دلخوشی در فضای مجازی منتشر می شود و در زمین سخت واقعیت تاثیری ندارد. خویشتنداری و صبر استراتژیک ایران در چند دهه اخیردر برابرتوطئه‌های امپریالیسم و صهیونیسم شهره خاص و عام است اما در تقاطع های استراتژیک و پیچ های تند تاریخی،خویشتنداری و صبر استراتژیک،برای ایران بازدارندگی به بار نمی آورد.

 توپ کاهش تنش وبرقراری آتش‌بس و نهایتا برقرای صلح در منطقه غرب آسیا، اکنون در زمین امریکا و متحدانش است، نه در زمین ایران.

 م-نوید

هشتم اکتبر۲۰۲۴

شانزدهم مهرماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر