۱۴۰۳ مهر ۱۴, شنبه

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۹ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

 مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۹ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

مهر  ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

اهداف ترور جنایتکارانه و بزدلانه «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب‌الله لبنان توسط ارتش متجاوز اسرائیل

فلسطین و لبنان در آتش و خون

این جنایت اولین جنایت طبقه بورژوازی ایران نیست، عادی‌سازی کارگرکشی در ایران ادامه دارد

سخنرانی پوپولیستی «پزشکیان» چراغ سبز او به آمریکا برای مذاکره و آشتی است

موج جدید حملات وحشیانه جنگنده‌های اسرائیلی به لبنان ناشی از استیصال است

پرسش این است چرا اسرائیل برغم اعتراضات جهانی به تشدید حملات علیه لبنان روی آورده است؟

به مناسبات دومین سالگرد غائله (زن، زندگی، آزادی) و چند درس مهم از آن

نزاع جناح‌های حاکمیت در بستر تشدید مبارزه طبقاتی

گزارشی از مراسم بزرگداشت رفيق گرانقدر فریدون منتقمی عضو برجسته هیئت مرکزی حزب کار ایران(توفان)

پیام‌های همبستگی به مراسم بزرگداشت «رفیق فریدون منتقمی»

به یاد رفیق عزیزمان «فریدون منتقمی»، مارکسیست - لنینست برجسته و عضو رهبری حزب کار ایران (توفان)

متن سخنرانی رفیق نماینده حزب کار ایران (توفان) در مورد 6 دهه از زندگی مبارزاتی «رفیق فریدون منتقمی»

در جبهه نبرد طبقاتی، مروری بر اخبار و گزارشات کارگری شهریور ماه

حملات تروریستی و جنون‌آمیز اسرائیل واکنشی به شکستش در عرصه میدان در غزه و منطقه است

«اینجا در نوار غزه هیچکس در امان نیست»

ترور کور دسته‌جمعی؛ توصیف جنایت و ویران‌سازی جدید رژیم صهیونیستی اسرائیل در لبنان و سکوت جمهوری اسلامی

سخنی کوتاه در مورد آنچه در اولین مناظرۀ انتخاباتی آمریکا گذشت

مبارزه با «سازمان تروریستی!» حماس بهانه‌ای برای نسل‌کشی درغزه

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده و مختصر

گشت و گذاری در فیسبوک.پاسخ به یک پرسش

پاسخ  به یک پرسش در کانال تلگرام

 

***

 

اهداف ترور جنایتکارانه و بزدلانه «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب‌الله لبنان توسط ارتش متجاوز اسرائیل

حزب‌الله لبنان روز شنبه، هفتم مهرماه، در بیانیه‌ای تأیید کرد که «حسن نصرالله»، دبیرکل این جنبش، در حمله جنایت‌کارانه رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت به شهادت رسیده است. ارتش متجاوز اسرائیل عصر روز جمعه، ششم مهرماه، منطقه‌ای مسکونی در ضاحیه جنوبی بیروت را هدف قرار داد. این حمله علاوه بر جان‌باختن و زخمی‌ شدن ده‌ها لبنانی، ویرانی گسترده‌ای بر جای گذاشت. عملیات تروریستی اخیر اسرائیل در ضاحیه بیروت، تنها ساعاتی پس از سخنرانی «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم اسرائیل در سازمان ملل متحد، انجام شد. در جریان این سخنرانی، «نتانیاهو» یک پیام مهم مخابره کرد و آن این بود که اگر ایران به اسرائیل حمله کند، اسرائیل نیز چنین خواهد کرد. به بیان ساده‌تر، به نظر می‌رسد «نتانیاهو» در قالب این سخنرانی خود سعی داشته به این مساله اشاره داشته باشد که اگر ایران بنا داشته باشد به جنایت اسرائیل در ضاحیه واکنش نشان دهد، تل‌آویو نیز به این اقدام ایران پاسخ می‌دهد. از اینرو، «نتانیاهو» بر آن بوده تا جای ممکن ایران را از تقابل با اسرائیل پس از عملیات ضاحیه دور نگه دارد. «نتانیاهو» در جریان سخنرانی خود تهدید کرد که جائی در ایران نیست که دست‌های اسرائیل به آن نرسد. موضوعی که صرفاً متکی به توان و قدرت اسرائیل نیست و تا حد زیادی نتیجه حمایت‌های گسترده متحدان غربی تل‌آویو از این رژیم است.

«جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا، و مقام‌های ارشد آمریکائی همگی هرگونه اطلاع قبلی خود را از حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت موذیانه انکار کردند. این در حالی است که هم جنگنده‌ها و هم بمب‌های سنگرشکنی که اسرائیل در حمله به ضاحیه استفاده کرده، ساختِ آمریکا بوده‌اند. در این میان باید توجه داشت که دولت «بایدن» در ماه‌های گذشته،ودر خلال ٣۵۵  روز که از  جنگ غزه می‌گذرد، هر مرتبه که اسرائیل دست به ترور و جنایتی بزرگ زده، خود را از آن بی‌اطلاع نشان داده و بر شدت و میزان کمک‌های آمریکا به اسرائیل در ابعاد مالی و تسلیحاتی اضافه شده که کم نشده است. از اینرو، به نظر می‌رسد که دولت آمریکا در پوششِ بی‌اطلاعی خود سعی دارد اهداف‌اش را در منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) با استفاده از تحرکات اسرائیل به‌پیش‌برد. ارتش صهیونیستی نسل‌کشی فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها را از طریق جنگنده‌های اف ٣۵ آمریکا، بمب‌های دو هزار پوندی آمریکا و کمک ٣٠ میلیارد دلاری آمریکا به اسرائیل در سال جاری به اجرا درآورده است.

چند ماه قبل بود که «توماس فریدمن» ستون نویس مشهور «نیویورک تایمز» در گزارشی تأکید کرد که «نتانیاهو» در روز‌های باقی‌مانده به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، هر چه در توان دارد، انجام خواهد داد تا زمینه را برای اوج‌گیری تنش‌ها در منطقه خاورمیانه فراهم کند و از این رهگذر، شانس «ترامپ» و جمهوری‌خواهان را جهت کسب پیروزی در انتخابات آتی آمریکا افزایش دهد.

به بیان ساده‌تر، «فریدمن» تأکید کرد که «نتانیاهو» یکی از مؤلفه‌های مرتبط با بقای اسرائیل و خودش را روی کار‌آمدن مجدد «ترامپ» در قدرت می‌داند و در این مسیر، از هماهنگی بالائی با کارزار انتخاباتی «ترامپ» برخوردار است. سیاست خارجی دموکرات‌ها در طی سال‌های گذشته در غرب آسیا، عمدتا از سوی جمهوری‌خواهان و البته صهیونیست‌ها، به ناکارآمدی متهم شده است، اگرجه «بایدن» هرچه در توان داشت از حمایت مالی و معنوی به دولت «نتانیاهو» دریغ نکرد.

شخص «ترامپ» نیز بار‌ها تأکید کرده که اگر در قدرت می‌بود، جنگ غزه رخ نمی‌داد و «پیمان ابراهیم» به نحو بهتری به پیش می‌رفت. از اینرو، اوج‌گیری تنش‌ها در غرب آسیا از سوی اسرائیل می‌تواند سیاست دولت «بایدن» را در رابطه با منطقه مذکور ناکارآمد نشان دهد و این مسأله به نفع «ترامپ» و جمهوری‌خواهان است.

 

نفوذ امنیتی و جاسوسی اسرائیل در لنبان

 

اسرائیل از فناوری‌های پیشرفته‌ای در جاسوسی برخوردار است. فناوری‌هائی که عمدتاً هدیه قدرت‌های غربی به این حکومت جعلی هستند و ریشه در توانمندی‌های خودِ این رژیم ندارند. این همان مسأله‌ای بود که «حسن نصرالله» نیز مدتی قبل به آن اشاره کرد. با این حال، باید این نکته را نیز مد نظر داشت که به نظر می‌رسد رژیم اسرائیل از شبکه جاسوسی گسترده‌ای در خاک لبنان نیز سود میبرد؛ شبکه‌ای که در نقش پیاده نظام این رژیم در لبنان به فعالیت مشغول است و منافع آن را تأمین می‌کند. در ماه‌های گذشته نیز بار‌ها و بار‌ها نسبت به این مساله هشدار داده شده و اساساً تحولات مدت اخیر نشان داده‌اند که تا چه اندازه میدان و حوزه جنگ اطلاعاتی، مهم و قابل توجه است و حتی می‌توان آن را مقدم بر بسیاری از تحرکات میدانی در نظر گرفت.

 

نقش «حسن نصرالله» در لبنان به عنوان رهبر جنبش ملی

 

«حسن نصرالله» از سال ۱۹۹۲ و پس از ترور «سید عباس موسوی»، توسط اسرائیل، دبیر کل قبلی حزب‌الله، رهبر این حزب شد و تاکنون بیش از ۳ دهه این سمت را بر عهده داشته، که زمانی طولانی است.

علاوه بر شکست و عقب‌نشینی ارتش متجاوز اسرائیل از مرزهای لبنان در سال ۲۰۰۰ که از پیامدهای تحرکات حزب‌الله بود، پیروزی این حزب در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، که در نهایت با معاوضه ده‌ها اسیر با جنازه چند سرباز اسرائیلی خاتمه یافت، از مقاطعی بود که محبوبیت «نصرالله» را به شدت بالا برد. در مقاطعی کم‌تر رهبر شیعی و اسلامی و عربی، محبوبیتی به میزان او داشته است. او از قدرت سخنوری بالائی نیز برخوردار بود و بارها در مقاطع درگیری‌های داخلی لبنان و حملات اسرائیل، کلام و بیان و منطق‌اش، تأثیر مهمی در آرامش و راهبری حامیانش داشت.

با وجود ایدئولوژی اسلامی و شیعی، اما حرکت «نصرالله» و همراهانش در لبنان، کاملا در قامت یک نیروی ملی لبنانی قابل تعریف بوده است. چه بسیار جوانان و دختران مسیحی و سنی و دَروزی لبنانی و حتی کمونیست‌های لبنان، حزب کمونیست لبنان، که با مشاهده مقاومت و شجاعت «نصرالله» و یارانش در دفاع از مرزهای لبنان، تصاویر «نصرالله» را سر دست می‌گرفتند و همنوا با «جولیا پطرس»، آهنگ احبائی می‌خواندند. بسیاری از این خوانندگان و هنرمندان غیرمذهبی نظیر «هیفا وهبی» از علاقمندان «نصرالله» بودند که همزمان با جنگ ۳۳ روزه، ضمن اعلام حمایت از مقاومت، برای دادن اموال خود برای مقاومت اعلام آمادگی کردند. یکی از دلایل این اقبال جامعه لبنانی، برغم اختلافات عقیدتی، مشاهده این حقیقت بود که «نصرالله» و یارانش بر خلاف بسیاری از نیروهای سیاسی مدعی ملی‌گرائی لبنان، جان خود را سر دست گرفته و برای دفاع از وطن‌شان می‌جنگیدند. «نصرالله» در این مسیر حتی از قربانی کردن فرزندش دریغی نداشت و جان‌باختن «سید هادی نصرالله» در ۱۸ سالگی توسط اسرائیل، احترامی بالاتر از دیگر رهبران سیاسی لبنانی برایش به ارمغان آورد. رویکرد ملی و دفاع از مرزهای لبنان باعث شد سال‌ها فشار برخی احزاب لبنانی برای خلع سلاح به شکست بینجامد و این حزب با این استدلال که همچنان بخشهائی از لبنان تحت اشغال است، سلاح خود را برای دفاع از وطن حفظ نمود.

 

رابطه ایران با حزب‌الله لبنان و برخورد به ترور «حسن نصرالله»

 

بر کسی پنهان نیست که همه گروه‌های ملی و مذهبی تحت حمایت ایران در خاورمیانه تحت عنوان محور مقاومت، مانند سازمان حماس، حزب‌الله لبنان، حوثی‌های یمن، حکومت سوریه و جنبش عراق، اغلب به عنوان متحدین ایران شناخته می‌شوند، اما هیچ یک از جنبش‌ها به اندازه حزب‌الله به ایران نزدیک نیست. این بدان معناست که ترور «حسن نصرالله»، ضربه‌ای سخت‌تر از قتل «اسماعیل هنیه»، رهبر سیاسی سابق سازمان حماس، برای ایران خواهد بود.

حزب‌الله لبنان هم از نظر ایدئولوژی و هم از نظر عملیات در هماهنگی با ایران است در حالی که چنین همسوئی با گروه‌های دیگر در منطقه وجود ندارد. به همین دلایل، نابودی توانائی‌های حزب‌الله و ترور رهبر آن، ضربه‌های بسیار بزرگ‌تری به ایران نسبت به ترور «هنیه»، رهبر حماس وارد خواهد کرد. از بین بردن زیرساخت‌ها و قابلیت‌های این نیروی مقاومت به همراه ترور رهبرش، ضربه‌ای سخت‌تر به ایران خواهد زد. اسرائیل می‌داند چگونه خود را برای نبرد آینده با ایران آماده کند. تضعیف و نابودی نیروهای مقاومت، که سپر دفاعی ایران‌اند، نقش مثبت و بازدارنده‌ای برای ایران ایفا می‌کنند، ایرانی که فاقد سلاح بازدارنده اتمی و همینطور از فساد و سردرگمی داخلی و اختلافات جناح‌های سیاسی و عدم پشتوانه مردمی رنج می‌برد.

 

ایران چه تصمیمی خواهد گرفت؟

 

به نظر می‌رسد تاکنون پس از ترور «هنیه» در تهران در درون سران حکومت جمهوری اسلامی و رهبری آن این تحلیل نادرست وجود داشته و دارد که هر واکنشی به جنایت اسرائیل در شرایط کنونی تا انتخابات آمریکا باعث افزوده شدن به سبد رأی «ترامپ» خواهد بود و ورود به جنگ مستقیم خواست «نتانیاهو» و جناح افراطی اوست. این خط سیاسی به شدت تسلیم‌طلبانه، بویژه پس از روی کارآمدن «مسعود پزشکیان» و نفوذ جناح غراب‌گرا به سردمداری «جواد ظریف» و شرکا توان رزمی ته مانده ایران را تهی کرده است. لذا اسرائیل هم از این مسئله آگاه است و با خیال آسوده  هر روز بر ابعاد جنایت خود می‌افزاید و سران نیروهای مقاومت را در فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و عراق مورد هدف قرار می‌دهد. رژیم ایران از قضا منتظر پیروزی جناح دمکرات، «کامیلا هریس» در انتخابات آمریکاست تا پس از آن «به مقابله» با اسرائیل بپردازد و اسرائیل هم در تلاش است تا قبل از انتخابات آمریکا کار رهبری حزب‌الله و سازمان حماس را تمام کرده و احتمالا به نقاطی در ایران نیز حمله کند. اگر ایران در پاسخ به قتل «اسماعیل هنیه» در تهران مستقیما پاسخ جدی می‌داد و راه لاف‌زنی «صبر انقلابی» را اتخاذ نمی‌کرد، آیا اسرائیل در چنین شرایط تهاجمی قرار می‌گرفت؟ تا این لحظه همه شواهد نشان می‌دهد که عدم واکنش صریح، به موقع و کوبنده ایران علیه اسرائیل شرایط کنونی لنبان را سبب گردید. یک نکته نیز شایان ذکر است که عملیات فاشیستی و بدون هرگونه ملاحطات بین‌المللی و قتل عام مردم غیر نظامی و بمباران امکان عمومی و فرار بیش از یک میلیون اسرائیلی و ناامنی در سراسر سرزمین اشغالی ناشی از قدرت و تدبیر و مسلط بودن بر اوضاع نیست، بلکه ناشی از شکست در غزه و ضعف و استیصال است. هنوز راه طولانی برای تعیین و تکلیف نهائی در این جنگ وجود دارد و این تازه آغاز سحر است؛ باید منتظر شد دید آیا ایران توان مقابله با اسرائیل را دارد و یا «به صبر انقلابی‌اش» ادامه می‌دهد!

اینکه این جنگ تا کجا ادامه خواهد یافت، آیا بازیگران اصلی گذار به پروژه نظم چند قطبی جهان و در رأسش چین و روسیه اتمی برای حفظ موقعیت خود و راه ابریشم هم که شده در مقابل گردن‌کلفتی و ماجراجوئی اسرائیل و در خاورمیانه وارد عمل خواهند شد یا با تضعیف ایران و متحدین‌اش ناظر برهم خوردن این پروژه خواهند بود، برما روشن نیست و غیر قابل پیشبینی است.؟

 

***

فلسطین و لبنان در آتش و خون

سخنی کوتاه در مورد سازمان فلسطینی مقاومت حماس و حزب‌الله لبنان و اپوزیسیون چپ منحرف و  پرو صهیونیستی امپریالیستی وطنی

شکی نیست هر دو جریان مقاومت فلسطینی و لبنانی ;حماس سنی و حزب‌الله شیعه دارای ایدئولوژی اسلامی‌اند. ایدئولوژی هر دو این پدیده‌ها مانند همه ایدئولوژی‌های غیرپرولتری، ایدالیستیي و ارتجاعی‌اند و قابل دفاع نیست. در انقلاب کبیر بورژوائی فرانسه تسلط این ایدئولوژی در مقیاس تاریخی پایان یافت و حقوق مدنی انسان‌ها به رسمیت شناخته شد، ولی از این پیشینه تاریخی و ارزیابی از ایدئولوژی ارتجاعی این نتیجه به دست نمی‌آید که سیاست آنها نیز در موارد مشخص الزاماً باید ارتجاعی باشد. هم اکنون سیاست وحشیانه دولت فرانسه، که بار قربانیان استعمار را به کول می‌کشد و دست‌اش تا مِرفَق به خون آزادیخواهان مسلمان و مسیحی در آفریقا و یا آسیا آغشته است، در این سیاست انقلابی است؟ فرانسه دولتی ارتجاعی، تجاوزگر، اشغالگر، سرکوب‌گر، ناقض حقوق بشر و حقوق دموکراتیک است و بی‌جهت نیست که خلق‌های آفریقا این هیولای هفت سر را از کشورشان اخراج کردند.

داوری در مورد فعالیت‌های حماس و حزب‌الله و یا هر سازمان و گروه دیگری باید بر اساس ارزیابی از سیاست آنها صورت گیرد که در مورد چپ ضدکمونیست ایران عمیقاً ارتجاعی است و آنها را به همدست آشکار صهیونیسم بدل کرده است و در واقع دست آنها را رو نموده است که دیگر جای حاشا باقی نمی‌گذارد.

آرزوی حمله نظامی به ایران

چپ ضدکمونیست با تئوری «مبارزه با دو قطب ارتجاعی» برای فریب مردم به میدان می‌آید و عمیقاً بر این نظر است که باید بر کشتار فلسطینی‌ها و سازمان‌های انقلابی آنها صحه گذارد و بر نسل‌کُشی و جنایت ضدبشری صهیونیسم چشم بست. برای آنها جان انسان‌ها بی‌ارزش است، زیرا ایدئولوژی آنها «کمونیستی» نیست. این علامت‌ تساوی‌گذاری عامدانه میان جمهوری اسلامی و جنبش مقاومت فلسطین، که آن را با چاشنی حجاب اجباری، آزادی همجنس‌گرائی، عدم تساوی حقوق برابر اجتماعی زن و مرد، تعدد زوجات، مخالفت با همجنس‌گرائی و عریان شدن داوطلبانه و... همراه می‌کنند، تا در ذهن خواننده ایرانی جابگیرد، به این منظور است که همان بلائی که بر سر مردم فلسطین در می‌آورند که رهبری حماس را پذیرفته و آنها را در یک انتخابات دموکراتیک برگزیده‌اند، بر سر ایران نیز بیاورند و ایران را مانند نوار غزه و جنوب لبنان بمباران و ویران کنند. همانگونه که صهیونیسم و غرب جنایتکار سرزمین‌های فلسطینی را به خاک خون کشیده و از مردم کشتار می‌کند، باید همین کار را در ایران انجام دهد. نوار غزه ویران و لبنان ویران و قتلعام مردم با آرزوی نابودی جنبش مقاومت برای آنها آینه تمام‌نمای ایران فرداست، زیرا برای آنها هم حماس و هم جمهوری اسلامی و هم حزب‌الله لبنان و هم جنبش یمن دشمنان واحدی هستند که از ما می‌طلبند به همدست صهیونیسم و امپریالیسم برای سوریه‌ای کردن ایران و ویرانی ایران بدل شویم. نفرت این دشمنان ایران از سازمان‌های مقاومت نفرت از ایران، این سرزمین مادری ماست. هرگز نباید فریب لفاظی این چپ ضدکمونیست و همدست صهیونیسم را خورد. از مردم لبنان و جنبش مقاومت لبنان، که در حمایت از مردم غزه می‌جنگد حمایت کنیم و علیه متجاوزین صهیونیست و حامیان بی‌شرم غربی و اپوزیسیون مزدور ایرانی بایستیم!

 

مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان و مبارزه برای یک ایران آزاد، دمکراتیک و مستقل نمی‌تواند جدا از مبارزه و همبستگی با جنبش‌های رهائی‌بخش فلسطین، لبنان، یمن و... علیه صهيونيسم و امپریالیسم باشد! این دو مبارزه لازم و ملزوم یکدیگرند و در یک رابطه دیالکتیکی عمل می‌کنند و جز این نیست.

زنده باد جنبش مقاومت فلسطین و لبنان علیه متجاوزین صهیونیست!

***

این جنایت اولین جنایت طبقه بورژوازی ایران نیست، عادی‌سازی کارگرکشی در ایران ادامه دارد

هنوز دقایقی از آغاز اولین روز پاییز نگذشته بود که انتشار خبر تأسف‌بار انفجار «معدن زغال سنگ معدنجوی طبس» ایران را در بهت و اندوه فرو برد. اخبار افزایش لحظه‌ای تعداد قربانیان از دقایق اولیه صبح آغاز شد. هر لحظه از تعداد مفقودین به تعداد کشته شده‌ها اضافه می‌شد، تا یکی از بزرگ‌ترین و تلخ‌ترین حوادث معدنی جهان رقم بخورد.

سال ۲۰۱۰ وقتی «معدن سن‌خوزه» فرو‌ ریخت و ۳۳ معدنچی جان باختند، عنوان بزرگ‌ترین فاجعه معدن را به آن دادند.در انفجار «معدن یورت» در سال ۱۳۹۶ هم ۴۴ نفر جان خود را از دست دادند.

حال در شب تلخ نخستین روز مهر ۱۴۰۳، آغاز سال تحصیلی، حادثه‌ای در طبس رخ داده که طبق چند روزنامه رسمی ایران تا لحظه کنونی۵۲ نفر جان باخته و ۲۴ تن مصدوم شده‌اند.

 

دلایل این فاجعه و فجایع مشابه‌ کدامند؟

گفته می‌شود نشت گاز حوالی ساعت ۲۱ شب گذشته در یکی از کارگاه‌های «شرکت زغال سنگ معدنجو طبس» موجب انفجار شد. «محمدعلی آخوندی»، مدیرکل مدیریت بحران استانداری خراسان جنوبی در جمع خبرنگاران اظهار کرد:

«متأسفانه حادثه تلخی ساعت ۲۱ شب گذشته به دلیل تصاعد آنی گاز متان در محل یکی از تونل‌های معدن زغال‌سنگ شرکت معدنجو رخ داد که موجب انفجار شد. در زمان حادثه انفجار ۶۹ کارگر در بلوک سی و بی این معدن زغال‌سنگ در طبس مشغول کار بودند». مدیرکل مدیریت بحران استانداری خراسان‌جنوبی با بیان اینکه انفجار در معدن به صورت آتش‌سوزی یا تخریب دیواره‌های شدید نبوده، تصریح کرد: «تصاعد گاز متان در تونل‌ها موجب خفگی نیروها در معدن زغال‌سنگ شده است. با توجه به غلظت گاز در تونل‌ها، که موجب انفجار در عمق ۲۵۰ متری به صورت ارتفاعی و ۷۰۰ متری به صورت مورب در معدن شده، امدادرسانی توسط هشت تیم تخصصی پنج نفره در حال انجام است».

واقعیت اما این است طی سال‌های اخیر خبرهای فراوانی از افزایش کشته‌شدگان و آسیب‌دیدگان حوادث محیط کار در ایران منتشر گردیده است. بخش بزرگی از این آمار به حوادث مرتبط با کارگران معادن برمی‌گردد. به عنوان مثال از حوادث «معدن ذغال سنگ یورت» در استان گلستان، که به قربانی شدن ۴٠ معدنچی و زخمی شدن بیش از هفتاد نفر از آنان انجامید و همچنین «معدن طزره دامغان» که ۶ نفر را به کام مرگ کشانید و اخیراً در خرداد ١۴٠٣، حادثه «معدن شازند اراک»، که به کشته شدن ۴ کارگر انجامید، می‌توان اشاره کرد. تنها با یک جستجوی ساده در فضای اینترنت می‌توان دریافت که به طور میانگین روزانه ۵ کارگر در اثر عدم پیش‌بینی‌های لازم در مورد ایمنی محیط کار جان خود را در ایران از دست می‌دهند. بی‌تردید این حوادث مسببین مشخصی دارند که در صورت پیگیری عادلانه و ضابطه‌مند قضائی حتا در چهارچوب قوانین متعارف بورژوائی قابل پیگیری و مجازات هستند. ولی آنچه از اهمیت بالاتری برخوردار است علت اصلی تکرار این فجایع و جنایت است که بطور مداوم تکرار می‌شود .

باید گفت ویرانی بزرگی، که هر روز و ساعت بر سر کارگران و علی‌الخصوص کارگران مشاغل سخت و زیان‌آور، مثل معدنچی‌ها آوار می گردد، فرایند خصوصی‌سازی صنایع و معادن کشور است که به بهانه واهی بهره‌ور کردن این بخش دست مالکان و پیمانکاران خصوصی را برای هر بی بند و باری و بی‌مبالاتی در مورد ایمنی محیط کار کارگران باز گذاشته و جان آنها را بازیچه دست سرمایه‌سالاران بی‌وجدان قرار داده است. به بیان دیگر در شرایطی که اموال و سرمایه‌های عمومی کشور هر روز به بهانه‌های واهی پیش گفته تحت آیات مقدس فرامین نظام اقتصادی «بازار آزاد» به بهای اندک در اختیار طبقه‌ای مفت خور و منفعت‌طلب واگذار می‌شود، نباید انتظار داشت که جان کارگران ارزشی بیش از ماشین و ادوات تولید برایشان داشته باشد. چه بسا این به اصطلاح کارآفرینان ایثارگر، که از مهاجرت و خروج سرمایه‌های باد آورده‌شان چشم پوشیده‌اند و تمام توان و اراده خویش را در طبق اخلاص برای غارت منابع ملی پیش‌کش کرده‌اند، به مراتب ایمنی و نگهداری ماشین‌آلات را مقدم و ارجح از امنیت کارگران می‌دانند. رعایت نشدن موارد ایمنی به صورت مشخص از زبان کارگران یعنی نداشتن تهویه مناسب، اندازه‌گیری نکردن گاز متان در هر شیفت و نداشتن ابزار هشداردهنده و اهمال کارفرما.

آنچه که هفت سال پس از ریزش «معدن یورت» همزمان با تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، در طبس رخ داد، مرگ‌بارترین واقعه در سالیان اخیر برای معدن‌کارانی است که بدون ابزار کار استاندارد به معادن ناایمن فرستاده می‌شوند. خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، که به خانه کارگر وابسته است، ۳۱ شهریور گزارش کرد فقط در شش ماه نخست سال ۱۴۰۳ دستکم ۶۴ معدن‌کار در «حوادث ناشی از کار» جان‌شان را از دست داده‌اند

سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، که سال ۱۳۸۴ از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران ابلاغ شد و به دنبال آن مجموعه‌ای از قوانین و بخشنامه‌ها تحت عنوان «بهبود فضای کسب و کار» و «موانع‌زدائی از کسب و کار» یا «تسهیل سرمایه‌گذاری» حملات ممتد به امنیت کارگران در سه دهه اخیر هستند .روند خصوصی‌سازی در معادن به روایت مقام‌های مسئول در وزارت صنعت، معدن و تجارت به سرعت پیش رفته است. «رضا محتشمی‌پور»، معاون وقت وزیر صمت خرداد ۱۴۰۳ گفته بود:

«در حال حاضر کمتر از ۱۵۰ پروانه معدنی بخش دولتی، بیش از ۱۲۰۰ پروانه اکتشافی بخش خصوصی را داریم؛ یعنی شاید بیش از ۱۰ برابر در بخش خصوصی فعالیت‌های اکتشافی معدنی شکل گرفته است».

خصوصی‌سازی معادن با فروش معادن به بنیاد/بنگاه‌های وابسته به حکومت با کاهش نظارت یا همان بازرسی دو وزارتخانه مسئول، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و صنعت، معدن، تجارت همراه بوده است. مدیرکل بازرسی کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ادعا کرده است که در سال ۱۴۰۲ بازرسان این وزارتخانه بیش از ۱۲ هزار و ۵۰۰ بازرسی از معادن انجام دادند. این ادعا اما با گزارش مرکز آمار با عنوان «وضعیت بهداشت و ایمنی معادن در حال بهره‌برداری کشور طی سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰» و فجایعی که در معادن رخ داده است، همخوان نیست. کارکشی در ایران، بویژه در معادن ایران، امری عادی شده است. طبق آمار رسمی کشور تعداد قربانیان معدن طی ١٢ سال به ۵٠٠ نفر رسیده است.

امروز بورژوازی مکار حاکم و حامیان حکومتی‌اش بیش‌تر سوگوار خسارات ماشین‌آلات بهره‌برداری هستند تا کارگران از دست رفته‌شان. در فرآیند اقتصادی، که سود اساس و مبنای همه چیز است و نه نیاز جامعه و بهره‌کشی از انسان مانند مبادله اشیا و کالاها بدیهی شمرده می‌شود، انتظاری بیش از این نباید داشت. کافی است نوع اظهارنظر برخی مقامات استانی و کشوری در این حوادث را بنگرید که مثلا چنین اتفاقاتی در معادن را معمولی قلمداد می‌کنند یا به گفته یکی از وزرا، که در یکی از این حوادث گفته بود جان باختگان همه بیمه بودند و جای هیچ نگرانی نیست، تا بوی تعفن اخلاق نئولیبرال‌شان مشمئز تان کند.

خبر جان دادن معدنچیان طبس جامعه را در غم و اندوه فرو برد و انعکاس گسترده‌ای در داخل و خارج داشته است. هیاهوی سران حکومتی و اشک تمساح‌شان برای جانباختگان معدن کسی را نمی‌فریبد و این فاجعه اخیر هم همانند بقیه حوادث مشابه به غبار فراموشی سپرده خواهد شد، ولی در حافظه تاریخی کارگران آگاه بر تلنباری از کینه انقلابی انباشته خواهد شد تا سوخت موتور محرک آگاهی بخشی و سازماندهی کارگران را فراهم آورد و با وحدت و تشکیلات مسببین این فاجعه را به گورستان تاریخ پرتاب کنند.

***

سخنرانی پوپولیستی «پزشکیان» چراغ سبز او به آمریکا برای مذاکره و آشتی است

 

«مسعود پزشکیان» در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، همان طور که در آغاز با «ورود به عصر جدید» برای ایران شروع کرد، در پایان نیز تلویحا از آمریکا و بلوک غرب خواست که دولت او را آماده از سرگیری فصل جدیدی در مناسبات سیاسی با ایران ببینند؛ فصلی که به گفته «پزشکیان» شرط اصلی آن احترام و رفع تحریم‌های ایران است.

«پزشکیان»، که در قامت یک غرب‌گرای اصلاح‌طلب و در یک انتخابات مهندسی شده پیروز شد، امروز برای نخستین‌بار در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد و اگرچه جنگ تجاوزکارانه در غزه و حملات اسرائیل به لبنان را در ابتدای سخنرانی خود گنجاند و محکوم کرد، اما برخلاف مواضع گذشته جمهوری اسلامی، سخنی از «نابودی صهیونیسم» بر زبان نیاورد و در حقیقت این «کشور» را «رژیم صهیونیستی» نخواند. سخنان امروز «پزشکیان» نه تنها به علت اینکه نخستین حضور او در نیویورک بود، بلکه به علت آنچه او روز گذشته در گفتگو با خبرنگاران طرح کرده بود، مورد توجه قرار گرفت. «پزشکیان» روز گذشته گفته بود ایران به دنبال «پرهیز از جنگ با اسرائیل» و امروز هم بارها از «صلح طلب» بودن ایران سخن گفت.

 

«پزشکیان» در بخش دیگری از سخنرانی  خود به بحران غزه و جنگ اسرائیل با سازمان مقاومت حماس در حدود یکسال گذشته اشاره کرد و گفت:

«جامعه جهانی باید فوراً خشونت را متوقف کند و هرچه زودتر آتش‌بسی دائمی برقرار گردد و وحشی‌گری دیوانه‌وار اسرائیل در لبنان، پیش از آنکه منطقه و جهان را به آتش بکشاند، متوقف شود. پیشنهاد می‌کنیم که تمامی مردم فلسطین، چه کسانی که اکنون در سرزمین مادری‌شان حضور دارند و چه آنهائی که مجبور به ترك خانه و کاشانه شده‌اند، در یک همه‌پرسی سراسری، آینده خود را تعیین کنند. «ما معتقدیم با چنین ساز و کاری می‌توان به صلحی پایدار رسید. تنها از این طریق است که مسلمان، یهودی و مسیحی می‌توانند در سرزمینی واحد و در آرامش و به دور از نژادپرستی و آپارتاید در کنار هم زندگی کنند». البته به این قسمت از سخنرانی «مسعود پزشکیان» نمی‌توان ایراد گرفت. وی وحشی‌گری اسرائیل و جنگ‌افروزی رژیم صهیونیستی را در غزه و لبنان و در منطقه به صراحت محکوم کرده و خواهان یک «همه‌پرسی» در سراسر سرزمین فلسطین و تشکیل یک حکومت بزرگ فلسطینی شده است. رژیم جمهوری اسلامی بارها اعلام داشته هر تصمیمی مردم فلسطین اتخاذ کنند، بدان احترام می‌گذارد و بدین رو راه را برای تشکیل «دو دولت» بازگذاشته است. اما طرح «همه‌پرسی» در سرزمین فلسطین برای تأسیس یک حکومت واحد در اجلاس سازمان ملل با هرانگیزه‌ای که باشد، سیاست صحیحی برای به چالش گرفتن رژیم استعمارگر، متجاوز و نژاد‌پرست اسرائیل است.

«مسعود پزشکیان» در این اجلاس اما سه چهرۀ اصلی تیم برجام را با خود برده است: «جواد ظریف»، «عباس عراقچی» و «مجید تخت‌روانچی». در حالی که اولی دیگر وزیر خارجۀ ایران نیست و مسؤولیت کنونی او قاعدتاً ربطی به سیاست خارجی ندارد، اما شناخته‌شده‌ترین چهرۀ مذاکراتی و برجام است. همچنین ٩ بار از تحریم‌ها و مصایب آنها گفت و از ضرورت تعامل سازنده با جهان و تصریح کرد: شعار او که مورد استقبال مردم قرار گرفته، «إصلاحات» و «وفاق ملی» بوده است!

سخنرانی «پزشکیان» در کلیت خود تبلوری از ضعف و ترس و شکست و در عین حال کم‌رنگ جلوه دادن سیاست گردش به شرق و دلبری برای غرب و تسلیم بود. در این سخنرانی کلامی از ترور «هنیه»، رهبر سیاسی سازمان حماس در تهران نرفت و سخنی از انتقام سنگین نگفت. این سخنرانی نمایش و نمادی از قدرت نیست، بلکه ضعف و حضیض ذلت و درماندگی است. حکومتی که با غارت و سرکوب ملت پیوندش را با مردم از دست داده باشد، راهی جز تسلیم و خیانت و زد و بند با قدرت‌های خارجی برایش باقی نمی‌ماند. با رجزخوانی و شعارهای بی‌پشتوانه و جدا از توده مردم نمی‌توان در مقابل دشمن خارجی ایستاد و این آن پاشنه آشیلی است که امروز شاهدش هستیم. حملات مرگبار اسرائیل به لبنان و بی‌عملی رژیم ناشی از چنین سیاست خائنانه‌ای است که بدان اشاره رفت.

***

موج جدید حملات وحشیانه جنگنده‌های اسرائیلی به لبنان ناشی از استیصال است

 

حملات فاشیستی رژیم صهیونیستی اسرائیل به لنبان را، که نقض تمام قوانین بین‌المللی است، قویاً محکوم می‌کنیم و در مقابل این جبهه توحش و بربریت بایستیم!

جنگنده‌های اسرائیلی موج جدیدی از حملات وحشیانه هوائی خود را ظهر روز دوشنبه، ٢ مهر، ٢٣ سپتامبر به جنوب لبنان آغاز کردند و این حملات همچنان ادامه دارد. کانال ۱۴ تلویزبون رژیم صهیونیستی اسرائیل گزارش داد که ارتش اسرائیل ۱۲۰ حمله هوائی به لبنان داشته است که اکثر آن متمرکز به جنوب و منطقه بقاع بود.

وبسایت خبری «واللا» رژیم اسرائیل نیز گفت که این حملات گسترده، پیش‌دستانه بوده و منطقه وسیعی از لبنان را دربرگرفته است. این رسانه مانند ارتش اسرائیل مدعی شده است که هدف این حملات سکوهای موشکی دوربرد حزب‌الله در شمال دره بقاع بوده است.

خبرگزاری رسمی لبنان گزارش داد که رژیم اسرائیل ۸۰ حمله هوائی به مناطقی در النبطیه لبنان انجام داده است. بنا به گزارش رسانه‌های لبنانی، شهرک‌های «عیتا‌الشعب» و «عیترون» و «وادی» «زوطر» و «محرونه» در جنوب لبنان هدف حملات هوائی رژیم صهیونیستی قرار گرفت. رسانه‌های لبنانی گزارش دادند رژیم صهیونیستی بعد از ارسال پیام‌های هشدار حمله، موج جدیدی از حملات در جنوب لبنان را آغاز کرده و چندین شهر را بمباران کرده است.

منابع لبنانی اعلام کردند که در حملات روز دوشنبه ارتش رژیم صهیونیستی به این کشور ۳۲۵ نفر جانباخته و ۱۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند. تعداد کشته‌های بمباران جنایتکارانه اسرائیل در لبنان تا این تاریخ، روز پنجشنبه پنجم مهرماه، به ۷۰۰ نفر افزایش یافت و شمار مجروحان به ۲۰۰۰ نفر رسید.

***

 

پرسش این است چرا اسرائیل برغم اعتراضات جهانی به تشدید حملات علیه لبنان روی آورده است؟

یکم اینکه این حملات از سر استیصال و ضعف است و نه قدرت. فرار ١ میلیون اسرائیلی از مناطق اشغالی، شکست در خلع سلاح سازمان حماس و آزادی اسرای اسرائیلی و طولانی‌شدن جنگ و همینطور بیش از ٧ هزار کشته و زخمی سربازان اسرائیلی یک شکست برای رژیم صهیونیستی اسرائیل است و نه پیروزی. ویران‌سازی و کشتار سبعانه مردم غیر‌نظامی پیروزی به همراه ندارد، همانطور که در ویتنام نداشته است.

دوم اینکه نتانیاهو نخست وزیر صهیونیست در حالی با کشتار مردم لبنان در انفجار پیجرها به دنبال قدرت‌نمائی و نمایش تحقق ادعای بازگشت شهرک‌نشینان به شمال سرزمین‌های اشغالی بود که موشک‌باران گسترده حزب‌الله در این مناطق، که تا «حیفا» نیز رسیده است، عملاً پوشالی بودن این ادعا را آشکار و به شکست برای این رژیم و «نتانیاهو» مبدل شد. در این شرایط صهیونیست‌ها با کشتار بیش‌تر در لبنان به دنبال سرپوش نهادن بر این شکست خود هستند.

سوم اینکه نشست سالیانه سازمان ملل در حالی آغاز شده است که یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح نسل‌کشی در غزه است، که می‌تواند به بازخواست رژیم صهیونیستی و همدردی جهانی با غزه منجر شود. تحرکات صهیونیست‌ها نشان می‌دهد که آنها با کشاندن دامنه جنگ به لبنان برآنند تا از یک سو مسئله غزه را به یک امر حاشیه‌ای مبدل سازند تا از رویکرد جهانی به فلسطین جلوگیری کنند و از سوی دیگر به زعم خویش با حمایت غرب و پرونده‌سازی علیه حزب‌الله، خلع سلاح و اقدام علیه حزب‌الله را پیگیری نماید، تا آنچه را که در میدان جنگ بدست نیاورده است، از طریق دیپلماسی و فشار غرب کسب نماید؛ حال آنکه واکنش‌های جهانی در محکوم‌سازی جنایات و تجاوزات رژیم صهیونیستی می‌رود تا این رویای صهیونیست‌ها به یک کابوس تازه برایشان مبدل سازد.

حملات فاشیستی رژیم صهیونیستی اسرائیل به لنبان را ،که نقض تمام قوانین بین‌المللی است، محکوم کنیم و در مقابل این جبهه توحش و بربریت بایستیم!

***

به مناسبات دومین سالگرد غائله (زن، زندگی، آزادی) و چند درس مهم از آن

نخست اینکه آنچه در شهریور ١۴٠١ تحت نام «انقلاب ژینا امینی» رخ داد، «انقلاب» نبود، ضد انقلابی بود که تحت نام «زن زندگی آزادی» بر اعتراضات مردم سوار شد و آن را به ‌شکست کشانید.

دو سال پیش در ٢۵ شهریور ماه ١۴٠١، هموطن ما، «مهسا امینی» توسط گشت سرکوبگر ارشاد بخاطر «بدحجابی» بازداشت و در اثر اعمال فشار روانی و ارعاب جانباخت. جانباختن «مهسا امینی» زمینه اعتراضات حق‌طلبانه و خودجوشی را علیه «حجاب اجباری» و «گشت ارشاد» فراهم آورد. انحلال گشت ارشاد و لغو پوشش اجباری دو مطالبه مشخصی بود که بعد از مدتی دامنه آن گسترش یافت و می‌رفت تا با مطالبات سایر طبقات و اقشار اجتماعی پیوند بخورد و شرایط مادی و اجتماعی به‌عقب راندن رژیم را فراهم آورد. اما متأسفانه چنین نشد و با مداخلات قدرت‌های امپریالیستی و رسانه‌های مرتبط با آن و احزاب و سازمان‌های وابسته و مشکوک به‌ اجانب مصادره گردید و به‌شکست انجامید.

طرح شعارهای زودرس، وعده‌های توخالی و امید واهی به ‌سرنگونی رژیم به‌ یاری قدرت‌های غربی و نزاع اپوزیسیون ضدانقلابی سلطنت‌طلب و فرقه رجوی و انشقاق و چنددستگی در صفوف این محافل رنگارنگ اپوزیسیون کلاش و ارتجاعی جز افتضاح ببار نیاورد. قرار بود به‌ زودی از هر درخت خیابان ولیعصر تهران یک آخوند عمامه بسر آویزان شده باشد، سران سپاه در حال فرار به‌ ونزوئلا باشند و در استادیوم آزادی ابی و شروین آهنگ «برایِ» را اجرا کنند. آن‌سوتر «امانوئل مکرون» با تمام قوا مشغول دفاع از این «انقلاب ایران» بود و با رهبران دلقک و خودخوانده‌اش، نظیر «مسیح علینژاد» ملاقات می‌کرد و نرد عشق می‌باختن. «اینترنشنال» هم هر دو دقیقه یکبار به‌ نقل از «یک منبع آگاه» خبر فوری می‌رفت و بیت‌رهبری را در آستانه تسخیر توسط معترضین نشان می‌داد.

 

اصلاح‌طلبان و روحانی‌چی‌ها و «غنی‌نژاد»ها و «مسعود نیلی»ها هم به ‌جای برخورد به ‌سرکوب از یکسو و خشونت کور بی‌هدف و انتقام‌جویانه از سوی دیگر، بمب‌گذاری شاهچراغ را هم «کار خودشون» می‌دانستند و مرتب از فروپاشی شوروی عبرت می‌دادند و می‌گفتند اگر نظام هرچه زودتر به ‌اصلاحات اساسی دست نزند، سقوط می‌کند. منظورشان از اصلاحات هم صراحتا بازگرداندان مافیای «روحانی» و «جهانگیری» و قبیله‌های وابسته‌شان به سر سفره رانت و امضای دوباره «برجام» و «اف‌ای‌تی‌اف» بود، نه مبارزه با فساد و مقابله با نظم سرمایه‌دارانه هزار فامیل موجود و برانداختن نئولیبرالیسم و قطع دست بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول. چند ماه بعد از تولد چیزی که از خارج نامش «انقلاب زن زندگی،آزادی» نامگذاری شد، «انقلابی» که به انقلاب مخملی و جنگ ترکیبی بیش‌تر خویشاوندی داشت، تا یک انقلاب واقعی، طرفداران شازده پهلوی و «علینژاد» و «اسماعیلیون»، حمله به‌ جمهوری‌اسلامی را متوقف کردند و مشغول دریدن یکدیگر بر سر ته‌مانده بودجه‌های آمده از دولت‌های خارجی شده‌اند، کومله زحمتکشان و کومله کردستان چند نفر از یکدیگر را کشته‌اند، سپاه به‌جای فرار به‌ ونزوئلا، موشک هایپرسونیک تست می‌کند و جمهوری‌اسلامی میلیون‌ها نفر را به‌بهانه جشن غدیر به‌ میدان می‌آورد (جشنی که در آن از زن بی‌حجاب به‌همراه سگ بغلش و جوان خالکوبی کرده تا نیروهای مذهبی و سنتی کنار هم شادمانی می‌کنند). اصلاح‌طلبان به امید اینکه در انتخابات آتی مجلس چند صندلی به‌ مثابه چند استخوان جلویشان پرت شود، فتیله را پایین کشیده‌اند و به اوج پیروزی‌شان در آینده امیدوار شدند. اما از همه جدی‌تر اینکه بعد از بمب خبری آشتی ایران و سعودی، تلویزیون اینترنشنال هم «به فرموده» خیلی زیرپوستی جهت حرکت را تغییر داده و روی دعواهای اپوزیسیون تمرکز کرد، طوری که با ده‌ دقیقه تماشای اینترنشنال مخاطب خود به خود به جمهوری اسلامی پناه می‌برد. واقعا که هزار باده ناخورده در رگ تاک است. آیا درسی از این همه هیاهو و شعارهای پوچ و امیدهای نو استعماری به‌حمایت خارجی و این همه کشته‌ که جز یأس و سرخوردگی حاصلی نداشته است، گرفته خواهد شد یا باز هم ناظر بر بازتولید احیا و تکرار کسالت‌آور آن خواهیم بود؟ آیا درسی گرفته خواهد شد که نهضتی هر چند ناراضی و مخالف دستگاه روحانیت جبار و ستمگر اما فاقد تشکیلات، رهبری مستقل، سالم و دانا و برنامه روشن، به‌سرانجام خواهد رسید؟ اگر هرانسان مستقل و مسئولی فارغ از هیجان و جوگیر شدن فقط زحمت اندیشیدن کند که برای پیروزی به‌چه چیز نیاز دارد، پیروز می‌شود!

 

انقلاب کار چند جوان دهه هفتادی و هشتادی و یا دانشجوی معترض نیست، بلکه کار میلیون‌ها توده مردم اعم از کارگر و برزگر، کارمند و بازنشسته، پیر و جوان و دانشجو و همه آحاد جامعه است که در صورت رهبری انقلابی، دانا و کارکشته می‌تواند به‌ پیروزی برسد و به حل ریشه‌ای معضلات اجتماعی بپردازد. درس‌آموزی از شکست‌ها مادر پیروزی‌های فردای ماست. از تاریخ بیاموزیم و خود را برای تحولات سرنوشت‌ساز آینده آماده کنیم !

***

نزاع جناح‌های حاکمیت در بستر تشدید مبارزه طبقاتی

در بررسی نظریات اقتصادی جناح‌های سهیم در قدرت در ساختار سياسی حاکم بر ایران اختلاف بین طرفداران «اقتصاد آزاد» و «عدالت‌خواهان» از موضوعات مهم و اساسی در مناظره‌ها و مباحث گروه‌های مختلف سیاسی است. در یکسو پیروان نظریه اقتصاد «بازار آزاد» فارغ از تعلقات سياسی‌شان مروج تئوری‌های نظریه‌پردازان لیبرال غربی، نظیر «آدام اسمیت»، «میلتون فریدمن» و «هایک» به طرفداری از آزادسازی قيمت‌ها و حذف حمایت‌های دولتی اصرار می‌ورزند و راه حل معضلات اقتصادی کشور را در اجرای نسخه‌‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول جستجو می‌کنند و در دیگر سو جریان موسوم به «عدالت‌خواه» با نقد به عملکرد این سیاست‌ها در ادوار گذشته سعی در اثبات ناکارآمدی آنها و لزوم تغییر این رویه‌ها را یادآور می‌شود. لازم به یادآوری است که در هر دو جریان اصلی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا می‌توان نمونه‌هائی از مواضع بالا را یافت، با این حال در مجموع می‌توان گفت که طرفداران آزادسازی اقتصاد از اکثریت معناداری در بین هر دو جناح برخوردارند. آنچه بیان آن ضروری به نظر می‌رسد، این است که هر دو جریان پیش گفته مخالف اقتصاد دولتی و با برنامه هستند و داعیه عدالت‌خواهی یا طرح برخی از نظریات برابری‌خواهانه جریان موسوم به «عدالت‌خواه» نباید شائبه انتساب آنها به هر نوعی از گرایش‌های عدالت اجتماعی را به ذهن متبادر کند. اختلاطی که گاهاً با برچسب کمونیست یا سوسیالیست در مناظره‌ها از جانب جریان مخالف آنها اغلب موجب این خطای شناختی می‌گردد. برای روشن شدن موضوع لازم است به گرایش اقتصادی هر یک از جریانات اصلی سیاسی نظام جمهوری اسلامی نگاهی تاریخی بیاندازیم. صرف‌نظر از فضای نسبتاً باز ابتدائی بعد از پیروزی انقلاب که کمونیست‌ها و جریانات انقلابی هنوز سرکوب نشده بودند، متقارن با شروع جنگ ایران و عراق از حوالی سال ۱۳۶۰ بروز اختلافات گروه‌ها و جریانات خودی در نوع اداره کشور به خصوص در زمینه اقتصادی نمایان می‌گردد. بازاری‌ها و در رأس آنها موتلفه مایل به ایفای نقش در بازرگانی بین‌المللی و به دست آوردن سهم بیش‌تر در این عرصه بودند و با اتکا به نفوذ و پیوند بنیادینی که با روحانیون سنتی داشتند، به رئیس جمهور وقت «سید علی خامنه‌ای» فشار می‌آوردند تا شرایط را برای مداخله بازار فراهم سازد. از سوی دیگر برخی از جریانات سیاسی بیش‌تر طرفدار این بودند که بازرگانی خارجی به خصوص تأمین نیازهای ضروری عمومی مردم باید بر عهده دولت باشد که در غیر اینصورت نظام نوپا بر اثر فشار اقتصادی احتمالی ناشی از کمبود اقلام ضروری به خصوص در شرایط جنگی پایگاه اجتماعی خود را در خطر خواهد دید و چه بسا جریانات چپ و نیروهای انقلابی با بهره‌گیری از این فضا فرصتی دوباره برای بازسازی خود و نقش‌آفرینی به دست آورند. دامنه این اختلافات تا جائی گسترده شد که موتلفه رئیس جمهور را تهدید کرد که در صورت ابقای نخست‌وزیر وقت «میر حسین موسوی» که مخالف مواضع آنها بود، در دوره دوم انتخابات از رقیب وی حمایت خواهد کرد. بدین‌ترتیب رئیس جمهور «علی خامنه‌ای»، که حمایت بازار و روحانیون سنتی را ضروری تلقی می‌کرد و به هیچوجه مقابله با خاستگاه اجتماعی خویش را در سر نمی‌پروراند، تصمیم به کنار گذاشتن «موسوی» در دوره دوم گرفت که البته با واکنش «رهبر» یعنی «روح الله خمینی» روبرو شد. موضع «رهبر» این بود که «در شرایط جنگ و با توجه به نگاه مثبت رزمندگان به نخست وزیر این تغییرات را به نفع کشور نمی‌دانم». نهایتاً پس از برخی جدال‌های لفظی و نامه‌نگاری‌های سیاسی به «آیت الله خمینی»، «میر حسین موسوی» موفق شد در دوره دوم دولت نیز نخست وزیر باقی بماند. در نتیجه این درگیری‌ها در سال ۱۳۶۶ انشعابی در جامعه روحانیت اتفاق افتاد و مجمع روحانیون مبارز موسوم به «جناح چپ» اعلام موجودیت کرد. از چهره‌های شاخص آنها می‌توان به «مهدی کروبی»، «صانعی»، «موسوی اردبیلی»، «خوئینی‌ها و «محمد خاتمی»، که بعدها رئیس جمهور شد، اشاره کرد. پس از فوت «آیت الله خمینی» و از دست دادن حمایت او توسط جناح چپ، فضا برای تغییر شرایط به نفع جامعه روحانیت مبارز هموار گشت. نه تنها «میر حسین موسوی» در دولت‌های بعد از آن نقشی نیافت، بلکه «علی خامنه‌ای» از سوی مجلس خبرگان به رهبری رسید و برخی بندهای قانون اساسی به همه‌پرسی گذاشته و به فراخور شرایط جدید تغییر کرد. «هاشمی رفسنجانی» و هم‌فکرانش با شعار «سازندگی» پس از جنگ به تئوریزه کردن آموزه‌های نئولیبرالیسم در اقتصاد ایران پرداختند و در حالیکه از به کار بردن اصطلاحات «لیبرال» پرهیز می‌کردند، با تمام شدت و حدت در حال پیاده‌سازی عملی ایده‌های اقتصاد بازار آزاد بودند. فرآیندی که نتایج مصیبت‌بار آن تا به امروز گریبان جامعه، به خصوص طبقه کارگر را، رها نمی‌کند. بدون اینکه بخواهیم با مرور وقایع تاریخی پس از دوران «هاشمی» موجبات درازای کلام را فراهم کنیم، به این بسنده می‌کنیم که سیاست‌های اقتصادی پایه‌گذاری‌شده از ابتدای دهه هفتاد تا امروز و توسط تمام دولت‌های بعد از «هاشمی»، چه اصلاح‌طلب و چه أصول‌گرا به قوت ادامه یافت. و در تمام این دوران مورد حمایت «علی خامنه‌ای» قرار گرفته است. نمونه بارز این حمایت‌ها ابلاغ اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی با موضوع واگذاری صنایع و شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی توسط «رهبری» در ابتدای دهه هشتاد است، که واگذاری صنایع مهمی همچون نیشکر هفت‌تپه از عواقب هولناک آن بود. اقدامی که یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های کشاورزی، صنعتی کشور را، که در خاورمیانه بی‌بدیل بود، به مرز ورشکستگی کشاند و اعتراضات کارگری فراوانی را رقم زد. با توجه به این تاریخچه مختصر می‌توان گرایش اقتصادی حاکم بر بدنه اصلی جمهوری اسلامی و رهبری آن را لیبرال‌سرمایه‌داری ارزیابی کرد. اگرچه در دهه اول حیات جمهوری اسلامی گرایشات اقتصاد دولتی فائق بودند، ولی به هیچ‌وجه یک جریان عدالت‌خواه را نمایندگی نکرده‌اند، بلکه در بهترین حالت بیانگر یک نظام اقتصادی سرمایه‌داری دولتی بوده‌اند که البته در احقاق حقوق طبقه کارگر بسیار کارآمدتر از وضعیت کنونی به نظر می‌رسد. این به این معنی نیست که جمهوری اسلامی در دهه اول حکومت خود حافظ منافع کارگران بوده، بلکه به این مفهوم که ساختار اقتصاد دولتی نظامِ به نسبت عادلانه‌تری از «بازار آزاد» از منظر طبقه کارگر است. آنچه امروز در قامت «عدالت‌خواهی» منتقد سیاست‌های ویرانگر لیبرالی سه دهه گذشته است، به صورت بنیادی با مبانی نظری آن مخالفت نمی‌کند، بلکه نتایج برآمده از آن یا بهتر بگوئیم مجریان آن را ناصالح و غیرمتعهد می‌پندارد. برخی از مبلغان این نظریه نه تنها منتقد مواضع اقتصادی رهبری نظام نیستند، بلکه با انتزاع جایگاه وی از دستگاه اجرائی کشور سعی در مبرا‌کردن وی از پذیرش مسئولیت این نتایج ویرانگر دارند. با وجود اینکه انتقادات آنها به اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی وارد به نظر می‌رسد، لیکن در تحلیل نهائی فاقد یک نظریه منسجم و قابل اتکا برای مقابله با این وضعیت هستند. از اینرو در حالی که با برخی از سیاست‌های حذف یارانه‌ها، آزادسازی قيمت ارز یا عدم افزایش حقوق کارگران متناسب با تورم مخالفت می‌کنند در مورد حق داشتن سنديکای مستقل کارگری، که متضمن حقوق اساسی آنهاست حرفی به میان نمی‌آورند. اما نباید از نظر دور داشت با توجه به وضعیت نارضایتی اقتصادی کنونی جامعه، که زمینه اعتراضات عمومی را در همه عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی علی‌رغم سرکوب حکومت فراهم کرده و با توجه به طرح نظریات مخالف «اقتصاد آزاد» از سوی عده‌ای در داخل حاکمیت فضای لازم جهت بهره‌برداری طبقه کارگر برای بهبود وضعیت خود و گام برداشتن به جلو تا حدودی فراهم است. با اینکه تسلط جریان «موتلفه» کمافی‌السابق بر اتاق‌های بازرگانی کشور به عنوان یکی از بزرگ‌ترین بازیگران عرصه تصمیم‌سازی برقرار است و اساس تفکر این جریان نه تنها آزادسازی اقتصاد، بلکه تکیه بر بازرگانی مالی غیرمولد است، به طوری که عملا کشور را به یک فروشنده مواد خام و نفت و در عوض واردکننده تمام مایحتاج زندگی تبدیل کرده در بخش دیگری از حاکمیت، که تحت تحریمات بین‌المللی امکان چنین معاملاتی را با مشکلات امنیتی فراوان مقارن می‌داند، اراده نسبی در تقویت قدرت اقتصاد داخلی و در تسلط گرفتن منابع ارزی در دست دولت وجود دارد. این اراده بنیان‌گذار جریان موسوم به «عدالت‌خواه» است که در حال تئوریزه کردن نظریه اقتصاد شبه‌دولتی است که علی‌رغم پذیرش نقش بخش خصوصی به نظارت حداکثری دولت به عنوان اصلی ترین سیاست‌گذار اقتصاد معتقد است و تلاش دارد منابع اصلی تامین نیازهای اقتصادی جامعه را به دولت بازگرداند. این استراتژی بیش‌تر از اینکه تامین‌کننده منافع طبقه کارگر باشد، به سود پیش بردن پروژه امنیت بقای حکومت در شرایط نزاع‌های بین‌المللی کنونی است، اما در عین حال فرصتی را برای فعالان کارگری ایران در پیگیری اهداف ضدخصوصی‌سازی و مطالبه برگرداندن مالکیت دولت بر بنگاه‌های بزرگ اقتصادی فراهم می‌آورد.

***

گزارشی از مراسم بزرگداشت رفيق گرانقدر فریدون منتقمی عضو برجسته هیئت مرکزی حزب کار ایران(توفان)

روز شنبه 21 سپتامبر(برابر با 31 شهریور 1403) مراسم باشکوه و متنوعی که به منظور بزرگداشت رفيق گرانمایه و دوست داشتنی، فریدون منتقمی- که در تاریخ 30 اردیبهشت 1403چشم از جهان فرو بست - در سالن خانه جوانان شهر فرانکفورت(همان سالنی که کنگره های سالانه کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در آن اجرا می شد) بر گزار شد.

دسته گل های زیبا،عکس های رفقا قاسمی، فروتن ورفيق منتقمی، عکس های مارکس،انگلس، لنین و استالین این بنیان گزاران مارکسیسم-لنینیسم ونیزعکسهای شهدای حزب ما،زینت‌بخش سالن بودند.در این مراسم از شرکت کنندگان با شیرینی، قهوه و نوشابه پذیرایی نیز به عمل آمد.

درراهروی مقابل سالن نیز میز کتاب حزب قرار داشت که مسئول میز به شرکت کنندگان در مراسم یک جلد کتاب "چگونه کمونیست شدم"، به قلم رفيق فریدون منتقمی را تقدیم می کرد.

کلیه ایده ها و بار زحمات تدارکات و نیز مسائل تکنیکی این نشست بردوش رفقای هیئت تدارکات جشن بود که  با تلاش های خستگی ناپذیر این رفقا با موفقیت برگزارشد. جا دارد که سپاسگزار زحمات رفقا باشیم و به آنها خسته نباشید بگوئیم.

در این مراسم شکوهمند که درخور شخصیت و ارزش والای رفيق فریدون بود، بیش از 100 نفر شرکت  داشتند.

ابتدا سرود معروف گالیا که رفيق فریدون منتقمی با دکمه شعر گالیا، آن را همراهی کرده بود پخش شد. لازم به یادآوری است که صفحه گرامافون شعر گالیا، سروده هوشنگ ابتهاج شاعر بزرگ ایران، اولین اثر موسیقایی کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بود که با همت و رهبری رفيق منتقمی در دورانی که سمت دبیر فرهنگی کنفدراسیون  را به عهده داشت، توسط گروه کر واحد کنفدراسيونی شهر مونیخ تهیه شده بود.

سپس مجری مراسم یادبود به حضار خوش آمد گفت و مقدمشان را گرامی داشت. آنگاه به احترام رفيق فریدون یک دقیقه سکوت اعلام شد

پس از آن دکلمه شعر زیبایی در وصف خصوصیات رفيق فریدون سروده م-داور، با صدای رسا وگرم وی پخش شد.

آنگاه یکی ازرفقای حزب کارایران(توفان) پشت میکروفن قرارگرفت و متنی پر محتوا تحت عنوان "زندگی نامه رفيق فریدون منتقمی" را قرائت کرد. این متن بطورخلاصه به فرازهایی از فعالیت ها، مسئولیت ها و پیکار های زندگی رفيق منتقمی، این کمونیست برجسته اشاره کرد که مورد توجه خاص حضار قرار گرفت.دربخشی ازاین یادنامه چنین آمد:

"حقیقتا اصلن تصور نمی‌کردیم رفیق فری با این عجله برود، با این عجله ما را ترک کند.رفیق فریدون قلب فروزان آرمان های کارگران وزحمتکشان میهن ما بود. قلم رفیق فری از کسی واهمه نداشت و درد ها را جسورانه آشکار می‌کرد و بر ملاج  زورگویان  امپریالیست وصهیونیست ودشمنان بشریت می‌کوفت. از گفتن حقایق شانه خالی نمی‌کرد و برای آنکه کسی خوشش بیاید نمی‌نوشت. او دفاع ازکارگران و تهیدستان را در سر لوحه گفتار، کردار و قلم خود داشت. رفیق «فریدون منتقمی» که در این سال‌های پیش به بیماری علاج‌ناپذیر سرطان دچار شده بود، علی‌رغم ضعف ناشی از این بیماری لحظه ای آرام نداشت و در طی این سال‌ها در کنار انبوه فعالیت‌ها و مسئولیت‌های حزبی، کتاب خاطرات خود و مستندات تاریخی بسیاری را به نگارش درآورد که امید می‌رود تا بزودی انتشار یابند و در دسترس محققین و جوانان جویای حقیقت قرار گیرند.رفیق فری تا چند روز قبل از مرگش نه تنها درنشریات حزبی بلکه حتی در دنیای مجازی نیزدر تلاش بود و بی‌پروا علیه دشمنان کمونیسم، علیه امپریالیسم و صهیونیسم ونظام سرمایه داری ومزدورانش قلم می زد واز منافع  کارگران و زحمتکشان  ایران وجهان دفاع می‌کرد و الهامبخش مخاطبینش بود. رفیق فریدون انسانی فروتن وازسرشت ویژه، انسانی دوست داشتنی،رئوف وگشتاده رویی بود.به واقع قلبي ازتپش افتاد كه مالامال ازعشق ومحبت به ًدوستان و یاران و در یك کلام عشق به انسان طبقاتی ورهایی او بودلبخندي ازلبان فروافتاد كه امید وخوشبیني به زندگي و آینده تابنا ًك بشری را كه با محو نابرابریهای اجتماعي و طبقاتي همراه است، نوید مي داد والهامبخش رفقا و یارانش بود.".این سخنرانی با شعر زیر وبا استقبال حضار پایان گرفت.

 هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق      ثبت است بر جریده عالم دوام ما

ودرپایان به قول کارل مارکس: «اگر انسان در جسم خود فانی‌ست، در عمل تاریخی خود باقی‌ست!» و رفیق «فریدون» درخاطره‌ها و قلب‌های خانواده، رفقا و دوستانش وهمه عاشقان راه آزادی، استقلال وسوسیالیسم باقی خواهد ماند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!"

در این قسمت از برنامه نوبت به گروه موزیک" ترانه " از شهر ماینس رسید که با مهارت، استادی و زیبایی خاصی چند ترانه انقلابی را اجرا کردند.که مورد استقبال حضار قرارگرفت.

در بخش بعدی برنامه که به پیام های رسیده اختصاص یافته بود ابتدا پیام کوتاهی از شاعر و ترانه سرای بزرگ کشورمان استاد جنتی عطایی که در بزرگداشت رفيق منتقمی ضبط و ارسال کرده بود پخش شد.

سپس پیام های رفقا خسرو از پاريس، همرزم رفیق فریدون وبهرام افراشته از ایران که به همین مناسبت  ارسال  کرده بودند توسط یکی دیگر از رفقای هیئت رئیسه قرائت شد.

بعد ازآن پیام صمیمانه دکتر بهمن نیرومند نویسنده وفعال سیاسی ویکی از دبیران اسبق کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به مطالبی پیرامون شخصیت و تاثیر رفيق فریدون درعرصه مبارزات ملی و دموکراتیک نظیر کنفدراسیون اشاره کرده بود قرائت شد.

در این قسمت از برنامه آقای حسین مهینی دبیر هنری جشنواره سینمای تبعيد- سوئد، متن مفصل و جالبی دررابطه  با علاقمندی و فعالیت رفيق منتقمی درعرصه سینما وچگونگی آشنایی و همکاری خودش با رفيق  منتقمی که سرانجام به دوستی نزدیک انجامید قرائت کرد وبا طرح مسائل متنوع فرهنگی وهنری وبیان ذوق وتوانایی رفیق فریدون دراین عرصه مورد استقبال شرکت کنندگان در مراسم قرار گرفت.

پس از  15 دقیقه استراحت‌ ودر آغاز بخش دوم رفيق شیرین، همسر رفيق  منتقمی متنی سرشار از محبت و احساس قرائت کرد که حاضرین در جلسه را تحت تاثیر  قرار داد.

آنگاه فرهاد فرجاد(یکی از مسئولان حزب دموکراتیک مردم ایران) که یکی از دوستان دوران جوانی رفيق منتقمی بشمارمی آید،  پشت میکروفن قرار گرفت و خاطراتی پیرامون زندگی مبارزاتی رفيق فریدون، که از دوره تحصیلات متوسطه آغاز گشته بود و تا آخر  روزهای عمرش ادامه داشت به سمع حضار رساند.

پس از آن پیام احزاب برادر هندوستان و  اکوادور که به همین مناسبت ارسال کرده بودند قرائت شد.

پیام های بسیاری به این مناسبت  به دست حزب رسیده بودند که به علت ضیق وقت موفق به قرائت آنها نشدیم. وهمه پیام ها در نشریات آینده توفان ارگان مرکزی حزب وتوفان الکترونیکی منتشر خواهند شد.

آنگاه رفيق "دیتر" از طرف "سازمان برای احیای حزب کمونیست آلمان پیام پرشور وگرمی به حضار ارائه داد. او درعین حال به نکاتی در مورد شخصیت رفيق فریدون،  که او را از نزدیک می شناخت، ونیز تاثیر نظرات کمونیستی و دموکراتیک وی به اطلاع حاضرین رساند و در خاتمه باشعار "زنده باد همبستگی بین‌المللی" سخنان خود را به پایان برد.

سپس‌ فیلم های کوتاهی از سخنرانی های رفيق منتقمی، از دوره های گوناگون به نمایش گذاشته شد که مورد توجه و استقبال گرم شرکت کنندگان در نشست قرار گرفت.

در این قسمت از برنامه "گروه موزیک ترانه"  شهر ماینس مجددا به روی صحنه آمدند و چند ترانه دیگر با صدای گرم خود  به همراهی کیبورد اجرا کردند که مجددا مورد استقبال گرم حاضرین قرار گرفت.

در پایان با پخش یک فیلم دو دقیقه ای از سخنرانی رفيق منتقمی، که به نوعی وداع با دوستان و رفقا را تداعی  می کرد پخش شد و متعاقب آن سرود انترناسیونال نواخته شد و به این ترتیب  مراسم یادبود با شکوه رفیق فریدون منتقمی  با موفقیت به پایان رسید.

يادش گرامی

خاطرش جاودانهو راهش پر رهرو باد!

***

پیام‌های همبستگی به مراسم بزرگداشت «رفیق فریدون منتقمی»

 

در مراسم بزرگداشت «رفیق فریدون متقمی» پیام‌های بسیاری از شخصیت‌ها، رفقای ایران، احزاب مارکسیست لنینیست برادر عضو در کنفرانس بین‌المللی دریافت گردید. برخی از این پیام‌ها در مراسم قرائت شد و اکنون سایر پیام‌ها را ملاحظه می‌فرمائید! در ضمن پیام‌هائی از حزب کمونیست انقلابی شیلی و برخی دیگر از احزاب بین‌المللی دریافت شد، که در شماره‌های آیند منتشر خواهند شد.

 

پیام رفیق «رضا خسروی» از پاریس، برای همرزم پنج دهه پیکار برای آرمانی مشترک

 

بشکنی ای قلم، ای دست اگر                 پیچی از خدمت محرومان سر

دیدیم که چطور رفیق ما، فریدون منتقمی، با دست و قلم توانای خود، عجین با فرودستان، خلع‌یدشدگان گمنام، ارزش‌آفرینان، تاریخ‌سازان، با جنبش ترقی‌خواهی در دوران معاصر می‌رزمید - صبور و مغرور، بیش از نیم قرن، آگاهانه، در خدمت محرومان بود. در حقیقت، زنده یاد، فریدون منتقمی، همین بود که در کردار زندگی کرد.

 

به گلگشت جوانان، یاد ( او ) را زنده داریم، ای رفیقان

خسرو از پاریس، سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی

***

پیام رفیق «بهرام افراشته» از تهران

رفقای عزیز، درودهای کمونیستی‌ام را از راه دور بپذیرید

از اینکه بزرگداشت رفیق گرامی فریدون منتقمی را برگذار می‌کنید، بی‌نهایت از شما سپاسگزارم. من هم بسیار مشتاق شرکت در بزرگداشت این رفیق عالم و مارکسیست و لنینیست برجسته هستم اما فعلن شرایط برای چنین امری امکان‌پذیر نیست.

رفیق فریدون تا آخرین لحظات زندگی در خدمت طبقه کارگر بود و می‌توان با اطمینان نوشت او مارکسیست و لنینیستی بود که تحلیل بسیار دقیق از اوضاع سیاسی اجتماعی ایران داشت. فریدون نادر کمونیستی بود که در قبال طوفان‌های ضدکمونیستی، مقاومت و جسارت ویژه‌ای داشت و در افشای ضدکمونیست‌ها لحظه‌ای درنگ نکرد. فریدون با ایمان راسخ به مارکسیست و لنینیسم، که رهرو رفیق استالین بود، مبارزه قاطعی بر علیه روزیونیست‌ها و ترسکیست‌ها و دشمنان مارکسیسم و لنینیسم داشت. می‌توان با جسارت نوشت که فریدون جز نادر کمونیست‌هائی بود که برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم لحظه‌ای درنگ نکرد.

از مبارزات فریدون هر چقدر بنویسیم واقعا کم نوشته‌ایم. مبارزات او بر علیه نظم ستم‌شاهی و در چهل سال گذشته بر علیه نظام جمهوری اسلامی زبان زد عام و خاص بود. من تصوز نمی‌کنم کسی به اندازه رفیق منتقمی بر علیه جمهوری اسلامی و امپریالیسم مبارزه کرده باشد. این مبارزه به شکل اصولی و دقیق در خدمت طبقه کارگر و خلق ایران صورت می‌گرفت. فریدون مظهر مبارزه بر علیه روزیونیسم و تروتسکیسم و بر علیه امپریالیسم و جمهوری منفور اسلامی بود و کمتر کسی به این صورت و با این دقت مبارزه کرده باشد. فریدون مظهر مقاومت در قبال دشمنان خلق ایران و میهنمان ایران بود .تحلیل او از ماهیت امپریالیسم آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین تروریست دولتی جهان در انطباق کامل با شرایطی  که در آن به‌سرمی‌بریم قرار داشت.

یاد او برای کسانی که قلب‌شان در خدمت به طبقه کارگر و مردم ایران می‌تپد، زنده باقی خواهد ماند.

یاد این مرد بزرگ جنبش کمونیستی ایران پایدار باد!

با درود های کمونیستی

«بهرام افراشته» از تهران

شهریور ۱۴۰۳

***

پیام سازمان دمکراسی انقلابی هندوستان

هیئت تحریریه دموکراسی انقلابی هندوستان درگذشت رفیق فریدون منتقمی، رهبر فعال و برجسته حزب کار ایران (توفان) را به یارانش تسلیت می‌گوید.

رفیق فریدون فعالیت سیاسی خود را در دوران پهلوی بر علیه رژیم دست‌نشانده شاه آغاز کرد و پس از مدتی به حزب کار ایران (توفان ) پیوست و تا آخرین لحظات زندگی خود یک کمونیست انقلابی فعال و نویسنده برجسته باقی ماند. ما همبستگی خود را با خانواده رفیق فریدون منتقمی و حزب کار ایران اعلام می‌داریم. یاد مبارزات و آثارش همچنان چراغی روشن برای انقلابیون ایران و سایر نقاط جهان باقی خواهد ماند.

هندوستان – سپتامبر 2024

 

***

پیام همبستگی و همدردی «دکتر بهمن نیرومند»، یکی از دبیران اسبق کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور(اتحادیه ملی)

 

با درگذشت دوست و رفیق دیرین فریدون منتقمی جنبش علیه ظلم و ستم در میهن ما ایران یکی از یاران پر ارزش خود را از دست داد. منتقمی از دوران نوجوانی تا آخرین نفس از مبارزه علیه استبداد دست نکشید. من سالیان سال در کنفدراسیون شاهد تلاش خستگی‌ناپذیر او برای دفاع از منافع ملی و حقوق زحمتکشان و تهی‌دستان بودم و علی‌رغم اختلاف نظرهائی که با او داشتم، هرگز احساس نکردم که او منافع گروهی یا شخصی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهد. وفات دردناک او را به همسر مهربان و مبارزش شیرین عزیز و بستگانش از صمیم قلب تسلیت می‌گویم.

روحش شاد و خاطرش گرامی باد!

***

پیام پلاتفرم کمونیستی (ایتالیا)

 

رفقای عزیز

ابراز تاسف عمیق ما را برای از دست دادن رفیق فریدون منتقی بپذیرید.

مرگ رفیق فریدون ضایعه بزرگی نه تنها برای حزب شما، بلکه برای جنبش بین‌المللی کمونیستی است.

الگوی درخشان زندگی مبارزاتی و کار رفیق فریدون منتقمی در قلب همه مبارزان راه طبقه کارگر و مردم ستمدیده باقی خواهد ماند.

لطفا تسلیت ما را به خانواده رفیق فریدون برسانید.

با احساسات بین‌المللی،

پلاتفرم کمونیستی (ایتالیا)

***

پیام رفقای حزب کمونیست انقلابی ولتائیک

(بورکینافاسو)

رفقای عزیز ،

ما از اطلاعیه شما از فقدان رفیق فریدون منتقمی از اعضای برجسته رهبری حزب کار ایران (توفان) مطلع شدیم.

ما تسلیت صمیمانه خود را به خانواده وی و همه اعضا و دوستداران حزب کار ایران ( توفان) ابراز می‌داریم.

زندگی مبارزاتی کمونیستی که برای رهایی طبقه کارگر و مردم پیکار میکند، منبع الهام ما خواهد بود.

برادرانه

حزب کمونیست انقلابی ولتائیک

(بورکینافاسو)

 

 

پیام رفقای پاکستان، «رفیق شوکت غلی چوهدری»

دبیر کل جبهه کارگران پاکستان ( پاکستان مزدور محاذ )

رفقا ی گرامی،

از درگذشت رفیق فریدون منتقمی، عضو مرکزیت حزب کار ایران ( توفان)، بسیار اندوه‌گین شدیم. ما همگی رفیق بسیار محبوبی را از دست داده‌ایم. این ضایعه‌ای است که همیشه با ما خواهد بود، اما مطمئن هستیم که مبارزه و آموزش‌های رفیق برای همیشه راهنمای فعالیت ما خواهد بود.

درود سرخ به مبارزه رفیق!

رفیق شما شوکت غلی چوهدری

دبیر کل جبهه کارگران پاکستان (پاکستان مزدور محاذ )

 

***

 

                 

پیام سازمان برای ایجاد حزب کمونیست کارگران آلمان

رفقای عزیز،

با درودهای مبارزاتی، درگذشت رفیق فریدون منتقمی را به شما و خانواده‌اش تسلیت ‌میگوئیم.

رفیق فریدون منتقمی چندین دهه برای رهایی از سرمایه‌داری و امپریالیسم دست به مبارزه زد. او همیشه با روحیه همبستگی بین‌المللی مدافع همکاری مارکسیست-لنینیست ها بود. ما او را برای چندین دهه به عنوان یک رفیق می‌شناسیم که حتی زمانی که با بیماری خود دست و پنجه نرم می‌کرد، وظایف خود را به عنوان یک کمونیست و انترناسیونالیست در اولویت قرار می‌داد. او همیشه آماده بود تا همه نیروی خود را وقف آرمان طبقه کارگر و رهایی مردم کند.

با توجه به تهدید فزاینده صلح و آزادی خلق‌ها توسط امپریالیست‌ها برای تسلط بر جهان، اعم از آمریکا، ناتو، آلمان یا چین و روسیه، روحیه مبارزاتی انترناسیونالیستی رفیق منتقمی الهام‌بخش تعمیق همکاری ما در کنفرانس بین‌المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست است (CIPOML) .

ما مطمئنیم که شما اندوه خود را از این فقدان به نیروی مبارزه برای آزادی مردم ایران و طبقه کارگر تبدیل خواهید کرد.

با همبستگی ،

دیتهارت مولر

از طرف

سازمان برای ایجاد حزب کمونیست کارگران آلمان

***

 

پیام حزب کمونیست مارکسیست-لنینیست اکوادور

رفقای حزب کا ایران (توفان) ،

از درگذشت تاسف‌بار رفیق فریدون منتقمی، از اعضای رهبری حزب کار ایران (توفان)، مطلع شدیم. فقدان یک کمونیست مارکسیست لنینیست با ویژگی‌های رفیق فریدون همیشه کمبود ایجاد می‌کند، اما در عین حال، او و فعالیت‌اش سرمشقی برای مبارزان حزب، برای کارگران، جوانان و مردم ایران است. بذر کاشته‌شده توسط او در صدها کمونیست که اصول انقلابی را برافراشته نگه خواهند داشت، به بار خواهد نشست.

ما از طرف مبارزان حزب مارکسیست - لنینیست کمونیست اکوادور اظهار تاسف و همچنین همبستگی خود را با رفقای حزب کار ایران (توفان) و نزدیکان رفیق فریدون منتقمی ابراز می‌داریم.

دبیرخانه کمیته مرکزی

حزب کمونیست مارکسیست-لنینیست اکوادور

***

 

پیام حزب رنجبران ایران به مراسم بزرگداشت رفیق فریدون منتقمی

 

رفقا و دوستان گرامی!

امروز در اینجا گرد آمده‌اید تا یاد رفیق  فریدون منتقمی را گرامی دارید. او رفیقی بود که در رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی یک‌دم از مبارزه علیه دیکتاتوری و سرکوب باز‌نایستاد. او یکی از پایه‌گذاران و دبیران کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی - اتحادیه ملی، رفیقی پیگیر و فعال در عرصه جنبش دانشجویی بود. او به درستی در مبارزه دو خط مشی در جنبش جهانی کمونیستی علیه رویزیونیسم خروشچفی در جنبش کارگری موضع گرفت.

ما درگذشت رفیق فریدون منتقمی را به خانواده، رفقا، دوستان و حزب کار ایران (توفان ) صمیمانه تسلیت می‌گوئیم. غم درگذشت رفیق را به نیرو در خدمت سازماندهی طبقه کارگر علیه رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و امپریالیست‌ها و تحقق سوسیالیسم تبدیل کنیم.

یادش گرامی باد

 حزب رنجبران ایران

شهریور ۱۴۰۳

***

به یاد رفیق عزیزمان «فریدون منتقمی»، مارکسیست - لنینست برجسته و عضو رهبری حزب کار ایران (توفان)

متن سخنرانی رفیق نماینده حزب کار ایران (توفان) در مورد 6 دهه از زندگی مبارزاتی «رفیق فریدون منتقمی»:

با سلام به دوستان،رفقا وحضار محترم !

«رفیق فریدون منتقمی» در 19 ماه مه امسال، یعنی نزدیک به 5 ماه پیش در اثر بیماری لاعلاج سرطان با ما برای همیشه خداحافظی کرد. حقیقتا اصلاً تصور نمی‌کردیم رفیق فری با این عجله برود، با این عجله ما را ترک کند. رفیق فریدون قلب فروزان آرمان‌های کارگران و زحمتکشان میهن ما بود. قلم رفیق فری از کسی واهمه نداشت و دردها را جسورانه آشکار می‌کرد و بر ملاج زورگویان امپریالیست و صهیونیست و دشمنان بشریت می‌کوفت. از گفتن حقایق شانه خالی نمی‌کرد و برای آنکه کسی خوشش بیاید نمی‌نوشت. او دفاع از کارگران و تهیدستان را در سرلوحه گفتار، کردار و قلم خود داشت. رفیق «فریدون منتقمی» که در این سال‌های پیش به بیماری علاج‌ناپذیر سرطان دچار شده بود، علی‌رغم ضعف ناشی از این بیماری لحظه‌ای آرام نداشت و در طی این سال‌ها در کنار انبوه فعالیت‌ها و مسئولیت‌های حزبی، کتاب خاطرات خود و مستندات تاریخی بسیاری را به نگارش درآورد که امید می‌رود تا بزودی انتشار یابند و در دسترس محققین و جوانان جویای حقیقت قرار گیرند.

رفیق فری تا چند روز قبل از مرگش نه تنها در نشریات حزبی، بلکه حتی در دنیای مجازی نیز در تلاش بود و بی‌پروا علیه دشمنان کمونیسم، علیه امپریالیسم و صهیونیسم و نظام سرمایه‌داری و مزدورانش قلم میزد و از منافع کارگران و زحمتکشان ایران و جهان دفاع می‌کرد و الهام‌بخش مخاطبین‌اش بود.

رفیق فریدون انسانی فروتن و از سرشت ویژه، انسانی دوست داشتنی، رئوف و گشتاده روئی بود. به واقع قلبي از تپش افتاد كه مالامال از عشق و محبت به ًدوستان و یاران و در یك کلام عشق به انسان طبقاتی و رهائی او بود. لبخندی از لبان فروافتاد كه امید و خوشبیني به زندگي و آینده تابنا ًك بشری را، كه با محو نابرابری‌های اجتماعي و طبقاتي همراه است، نوید مي‌داد و الهام‌بخش رفقا و یارانش بود.

رفیق «فریدون منتقمی» در۳۰ اردیبهشت ۱۳۲۳ خورشیدی در یک خانواده متوسط در شمال ایران، گرگان، متولد شد و دوران تحصیلات ابتدائی خویش را در تهران و سپس دوران متوسطه را در «دبیرستان هدف» با موفقیت به پایان رسانید.

«رفیق منتقمی» پس از پایان دوره متوسطه برای ادامه تحصیل به کشور آلمان آمد و در رشته مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد. «رفیق منتقمی» در آلمان از همان ابتدا به جنبش دانشجوئی متشکل در «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)» پیوست و پس از چندی نیز به عضویت «سازمان مارکسیستی - لنینیستی توفان» و مرکزیت آن درآمد.

«رفیق فریدون منتقمی» در سال‌های قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران در عرصه مبارزه ضد رژیم پهلوی و ضدامپریالیستی در جنبش دانشجوئی نقش مهمی ایفا کرده است. او به ‌عنوان دبیر فرهنگی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور و در این سمت فعالیت‌های درخشان سیاسی و فرهنگی داشته است. انتشار چهار شماره «نامه پارسی» نشریه وزین سیاسی فرهنگی کنفدراسیون دانشجویان و همینطور اجرای درخشان سرود گالیا حاصل مدیریت و رهبری مدبرانه رفیق فریدون بود. وی علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، نویسنده‌ای توانا و تحلیل‌گری مسلط بر تحولات پیچیده ایران، منطقه و جهان بود.

«رفیق منتقمی» کتابی را با عنوان «چگونه کمونیست شدم» تحت عنوان «یادمانده‌هائی از فریدون منتقمی» منتشر کرده که نخستین‌بار در سال ۲۰۱۵ و سپس در سال ۲۰۱۷ تجدید چاپ شد. این کتاب شامل خاطرات و تجربیات او از دوران زندگی‌اش در ایران و فعالیت‌های سیاسی‌اش است. در این کتاب، وی به بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و نقش خود در آنها می‌پردازد. رفیق فریدون در جلد دوم و سوم خاطرات و تجربیات‌اش بطور مفصل به زندگی سازمانی و تحولات انقلابی ایران و جهان می‌پردازد و فراز و فرود زندگی سیاسی‌اش را برای وحدت و یگانگی رهبری طبقه کارگر و انقلاب سوسیالیستی به تصویر می‌کشد. هدف رفیق فریدون از بیان این خاطرات آموزش از شکست‌ها و هموارکردن راه پیروزی برای نسل جوان و ادامه مبارزه سیاسی برای رهائی از یوغ نظام سرمایه‌داری است.

باید تاکید کنیم از جمله خصوصیات رفیق فریدون «انضباط در زندگی شخصی و حزبی، مسئولیت‌پذیری، وقت‌شناسی، وفاداری، پشتکار، دانش و شناخت از مقوله‌ها و مسائل ایدئولوژیک وسیاسی، بویژه سیاست روز، شناخت از امپریالیسم و عملکردش، شناخت دقیق از صهیونیسم و نقش‌اش در منطقه، نئولیبرالیسم، ایمان به مبارزه طبقاتی، میهن‌دوستی و ایران‌دوستی...» بود، که قوه تجزیه و تحلیل - بویژه تحلیل مشخص از شرایط مشخص- را در او ارتقاء می‌بخشید. انتقاد او به جریانات راست و حتی مدعیان چپ، که درک درستی از مارکسیسم - لنینیسم نداشتند، از ویژگی‌های او سرچشمه می‌گرفت. «استراتژی» و «تاکتیک» او در خدمت مبارزه طبقاتی و دفاع از زحمتکشان و عدالت اجتماعی بود. مسئولیت‌پذیری و فعالیت‌های رفیق فریدون چه در کنفدراسیون دانشجویان به عنوان دبیر فرهنگی چه در «سازمان م.ل. توفان» و چه در حزب کار ایران حقیقتا مثال‌زدنی بود. با این همه وظیفه حزبی و فعالیت خستگی‌ناپذیر شبانه‌روزی، خم به ابرو نمی‌آورد و روحیه بخش رفقا بود. رفیق فریدون انسانی با مطالعه، خوش‌قلم، خوش‌بیان و دارای احاطه کامل به ادبیات ایران، اطلاعات عمومی و تاریخی بی‌نظیر، درک و هشیاری و شم سیاسی قوی، احاطه به ادبیات مارکسیستی بود.

رفقا و دوستان عزیز،

قهرمانی و نه انفرادمنشی روشنفکری، از درخشان‌ترین تجلیات روح انسانی است که بدون شک از طبیعت انسانﻫﺎئی مایه می‌گیرد که از تعلق خویش به تودهﻫﺎﯼ کارگر و از تعلق خویش به جامعه انسانی و ایدهﺁلﻫﺎﯼ با شکوه آن ایقان و ایمان دارند. از اینرو آگاهانه تمام نیروی خویش را، که از قدرت لایزال کارگران و زحمتکشان مایه می‌گیرد، وقف مبارزه در راه این آرمان نموده و به قهرمانان فناناپذیر تاریخ مبدل می‌شوند. رفیق ما «فریدون»، در زمره این انسان‌های نامی جنبش انقلابی و کمونیستی ایران است.

زندگی «رفیق فریدون منتقمی» زندگی تماماً سازمانی و تشکیلاتی بود. و از همان آغاز فعالیت حزبی‌اش زبان و قلم شیوا و توانای خود را در دفاع از آرمانﻫﺎﯼ طبقه کارگر و زحمتکش ایران به کار انداخت و تا واپسین لحظات زندگی پُربار خویش نیز از این وظیفه بزرگ بازنایستاد. ده‌ها آثار ارزشمند تئوریک و جزوات آموزشی و صدها مقالات تحلیلی از جمله فعالیت‌های رفیق است که به نام حزب‌اش منتشر گردید.

طبعا فقدان رفیق فریدون با ویژگی‌هائی که داشت، از جمله توانایی تئوریک، تجربه سیاسی چند نسل، توانائی قلمی و نفوذ کلام و شخصیتی که داشت.و... برای هر حزبی یک ضایعه بزرگ است و کمبود ایجاد می‌کند، اما در عین حال، او و فعالیت‌اش سرمشقی برای رفقای حزبی، برای مرکزیت حزب و همه اعضا و هواداران حزب است. بذری که توسط او کاشته شده، آموزش‌هایش و آثارش پرچم حزب را برافراشته نگه خواهد داشت و راهش قاطعانه و متحدانه ادامه می‌یابد.

رفیق فریدون مسئولیت انتشار 354 شماره توفان ارگان مرکزی حزب را بعهده داشت و بصورت خستگی‌ناپذیر و با انضباطی بی‌نظیر نشریه را هر ماه با مقالات وزینی از جمله در مورد مسائل مهم زیر منتشر می‌کرد.

تحلیل از مسئله انرژی هسته‌ای به عنوان حق مسلم و قانونی ایران و بهره‌گيری از فن‌آوری اتمی و حق تحقيق و تفحص در این عرصه علمی و مخالفت با زورگوئی‌های امپریالیستی و صهیونیستی

-تحلیل از امپریالیسم و تضادهای آنها در منطقه و جهان

- تحلیل از صهیونیسم و نقشش در منطقه و دفاع از خلق فلسطین

بررسی مقوله تروریسم و تروریسم دولتی غرب، و امپریالیسم آمریکا بعنوان بزرگ‌ترین تروریست دولتی جهان و ناقض حقوق ملل و حقوق بشر

نقد رویزیونیسم معاصر، احیای سرمایه‌داری در کشورهای سابقا سوسیالیستی و گذار از رویزیونیسم به سوسیال دمکراسی و سقوط حزب توده ایران

تحلیل از اپوزیسیون چپ اسرائیلی در ایران و افشای حزب کمونیست کارگری پیروان منصور حکمت

تحلیل در مورد گذار از نظم تک‌قطبی به نظم چند قطبی، تضعیف دلار، افول آمریکا و عروج قدرت‌های تازه‌نفس چین و روسیه و تاکتیک طرح صلح و ممانعت از گسترش جنگ و خطر جنگ جهانی سوم

تحلیل طبقاتی در مورد ماهیت رژیم جمهوری اسلامی و پیوند مبارزه دمکراتیک مردم با مبارزه ضدامپریالیستی، ضد‌صهیونیستی و ضدتحریم و تجاوز و دفاع از استقلال سیاسی و تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی و تاکید بر اینکه سرنگونی این رژیم فاسد و جنایتکار وظیفه مردم ایران است و نه قوای متجاوز بیگانه، که تنها و تنها منافع غارتگرانه خویش را در نظر داشته و با هدف مستعمره کردن ایران به کشور ما حمله خواهد کرد. امپریالیست‌ها هرگز حامی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نبوده‌اند. ریاکاری بر پیشانی آنها نوشته است.

تحلیل و بررسی مقوله اعدام در جامعه طبقاتی و افشای ریاکاری قدرت‌های امپریالیستی در سو استفاده از مقولات دمکراسی، آزادی و حقوق بشر

تحلیل در مورد ضرورت حزبیت و تشکل مستقل کارگری در جامعه و شرح وظایف حزب طبقه کارگر و وظایف اتحادیه کارگری

 

اینها همه گنجینه پر باری است برای حزب ما تا بتواند محکم و استوار به راهش ادامه دهد.

در یک کلام «رفیق فریدون»، یک مارکسیست – لنینیست برجسته، جسور و بی‌باک و از خودگذشته، نظریه‌پرداز و یک سازمان‌دهنده حرفه‌اﻯ بود. وی یک عاشق به معنای واقعی کلمه بود؛ عاشق توده‌هاﻯ رنج و کار، عاشق مارکسیسم – لنینیسم و مؤمن به راهش.

او هیچگاه از سختی کار، از ضربات پی در پی بر پیکر تشکیلات و عزیزترین رفقایش نمی‌نالید، بلکه با عزمی راسخ‌تر و اراده‌اﻯ پولادین‌تر علیه ارتجاع و امپریالیسم و تمامی مظاهر سرمایه‌داری می‌رزمید و روحیهﻯ امید به پیروزی را در دل‌ها می‌نشاند و گرمابخش رفقا و یارانش بود.

«رفیق فریدون» از هر بند انگشتش هنر می‌بارید، هنر سازماندهی، هنر خویشتن‌داری و صبر و استقامت، هنر تداوم مبارزه، هنر روحیه‌بخشی و تقویت تشکیلات و ادامه راه جانباختگان حزبی و شوق به پیروزی و گرفتن انتقام طبقاتی از بورژوازی به عنوان طبقه مسلط، برانداختن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، انقلاب سوسیالیستی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و سرانجام محو طبقات و زوال دولت و تحقق جامعه کمونیستی بازتابی از آرمان انقلابی و رویای انسانی رفیق بود.

 

نگاه رفیق فریدون به وحدت حزبی و تلاش برای تشکیل حزب واحد طبقه کارگر

 

رفیق فریدون در سراسر زندگی سازمانی‌اش وحدت حزبی و کمونیستی را در سر لوحه فعالیت‌اش قرار داده بود. رفیق معتقد بود وحدت باید بر اساس مسائل تعیین‌کننده، ماهوی و کلان، که بیان ماهیت تشکل‌ها هستند، صورت پذیرد، سایر مسایل، به منزله موارد اختلافات جزئی و غیرعمده باید در چارچوب حزب واحد طبقه کارگر مورد بررسی قرار گرفته و با احترام به اصول سازمانی حزبی و رعایت موازین لنینی سازمانی، در خدمت وحدت حزب واحد حل و فصل شوند. در حل این مسایل باید به اهمیت کلان و حل جز در خدمت کل، اصل «وحدت-انتقاد-وحدت»، یعنی مبارزه با انگیزه تقویتِ وحدت حزب توجه کرد. مبارزه سالم درون حزبی، که براساس اصول فوق است، گویای زنده بودن حزب، احساس مسئولیت حزب و دموکراتیک بودن روابط درونی آن است. این مبارزه درونی دموکراتیک به تقویت حزب منجر می‌شود. بر همین اساس وحدت اصولی حزب کار ایران و سازمان کارگران مبارز ایران در ندای وحدت  و در ادامه وحدت با تشکل «مارکسیستی - لنینیستی توفان» و «راه آینده» محقق شد. و رفیق فری بر این تجربه تاریخی تاکید می‌کرد، که همه م- ل ها، همه سازمان‌ها و تشکل‌هائی که به م- ل و انقلاب کبیر اکتبر شوروی سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در شوروی، در دوران رفیق لنین و استالین اعتقاد دارند، باید و می‌توانند در تشکل واحد گرد آیند. حل اختلافات باید با دورنما و هدفمند بوده و در خدمت بنا و تقویت حزب طبقه کارگر صورت گیرد. حزب مظهر حافظه تاریخی طبقه کارگر، الهام‌بخش تداوم مبارزه این طبقه و به منزله عامل آگاه، شرط پایان دادن به پراکندگی است. رفیق فری تاکید داشت این حزب است که به مبارزه بی‌امان با تفکرات خرده بورژوائی و بورژوائی آنارکوسندیکالیستی، دنباله‌روی از «توده کارگر» و جنبش اکونومیستی دست می‌زند و نشان می‌دهد که نظریه تحریف‌شده «آزادی طبقه کارگر بدست خودش» و بدون نیاز به رهبری حزب و عامل آگاه، یکی از شگردهای ایدئولوژیک مبارزه بورژوازی بر ضد طبقه کارگر در قالب «کارگرپرستی» است. تنها این سیاست است که به پراکندگی و روحیات فرار از انضباط، مسحور منش فردپرستی بودن، نقطه پایانی می‌گذارد. مبارزه با پراکندگی باید با برافراشتن پرچم حزبیت و نشان دادن راه وحدت از طریقِ عاملِ آگاهِ طبقه کارگر، برای نیل به وحدت و تقویت حزب طبقه کارگر صورت گیرد. تنها این مبارزه، یعنی مبارزه‌ای با برنامه، آگاهانه، روشن، سنجیده، هدفمند و با احساس مسئولیت کمونیستی راهِ درمانِ پایان‌بخشی به پراکندگی حاکم است. رفیق فریدون بر این اصول پای می‌فشرد که حزب طبقه کارگر ایران نه تنها باید مظهر استحکام ایدئولوژیک و استقلال سیاسی این طبقه باشد، بلکه باید با مبارزه خویش بر ضد تفکرات تفرقه‌افکنانه خرده بورژوایی و بورژوایی، به وحدت سازمانی طبقه کارگر سر و سامان داده و نفس وجود و فعالیت‌اش شرط ضروری برای پایان دادن به پراکندگی است و نه برعکس. حزب عامل آگاه و پرچمدار مبارزه با پراکندگی است و به همین جهت نمی‌تواند تسلیم شرایط پراکندگی بوده و به این شرایط تشتت ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی تن در دهد. حزب باید به مثابه عامل آگاه، آگاهانه به مبارزه با این روحیه تشتت خرده بورژوائی و پراکنده‌طلبی بپاخیزد و مُهر خویش را به رفع پراکندگی و صدمات ناشی از آن در پس از بروز رویزوینیسم در جنبش کمونیستی ایران بزند.

نگرشی به زندگی رفیق«فریدون منتقمی» و تلاشش برای تقویت جنبش کمونیستی و گسترش حزب و فعالیت حزبی در شرایط سخت مرگ و زندگی الهام‌بخش حزب ماست، تا از این پایداری و اصولیت حزبی بیاموزیم و آن را به نسل جوان کمونیست منتقل کنیم.

 

نقش رفیق فریدون به عنوان دبیر فرهنگی در کنفدراسیون جهانی و سازماندهی برگزاری یادمان پنجاهمین سالگرد تاسیس این کنفدراسیون تحسین‌برانگیز است.

 

یکی از تلاش‌های حزب ما، حزب کار ایران (توفان) برای ارج نهادن به مبارزه یک نسل دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برگزاری پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون جهانی بود. ایده این امر نخست در درون حزب پرورده شد و رفیق فریدون مسئول شد گام‌های نخست را در این عرصه بردارد. با فعالان و دبیران سابق کنفدراسیون جهانی تماس برقرار کرده و آمادگی آنها را برای همکاری و اهمیت امر بزرگی، که در پیش بود، جلب کرد. اکثریت ایرانیان و جوانان سابق، که در کنفدراسیون فعال بودند و همچنین فعالان سازمان‌های سیاسی اپوزیسیون، که کنفدراسیون از حقوق آنها در زندان‌ها دفاع کرده بود، شرکت داشتند. بیش از یکسال تدارک این نشست طول کشید، همه نیروهای مومن به مبارزه ضدامپریالیستی و دموکراتیک از فعالان جبهه ملی، فعالین حزب کار ایران (توفان)، بخشی از کادرها، برخی فعالان سابق اتحادیه کمونیست‌ها و حزب رنجبران، در این تلاش مشترک شرکت کردند. نتیجه این تلاش بی‌سابقه بود. 500 نفر در این گردهم‌آئی حضور داشتند که در تاریخ کنفدراسیون چنین جشن با شکوهی همراه با ویدئو، فیلم، موسیقی، کُر، سخنرانی، گزارش وکلا، میز کتاب، خاطره‌گوئی و انتشار مقالات به صورت وسیع و... سابقه نداشته است. هفت ساعت برنامه مدون در شبکه مجازی پخش شد. از شهدای کنفدراسیون تجلیل به عمل آمد و از مبارزات کنفدراسیون به خوبی و نیکی یاد شد. صِرف شرکت صدها نفر در این نشست بیان این امر بود که کنفدراسیون از چه ارزش و محبوبیتی در میان ایرانیان برخوردار است. در حقیقت در آن روز در عمل یکبار دیگر حقانیت کنفدراسیون از طریق این بزرگداشت به نمایش گذارده شد. و بی‌شک رفیق فریدون منتقمی در به ثمر رساندن این جلسه نقش تعیین‌کننده ایفا کرد.

به همت رفیق فریدون منتقمی 12 جلد کتاب در مورد کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نیز تحت نام «توفان و کنفدراسیون» به رشته تحریر درآمد و به زودی منتشر خواهند شد.

وی در مقدمه این کتاب نوشت:

«روشن است تاریخ کنفدراسیون، که تاسیساش قبل از تاسیس «سازمان مارکسیستی - لنینیستی توفان» بوده است، طبیعتا قدیمیتر از تاریخ توفان استهدف ما از نگارش این کتاب بیان نقش و نظریات سیاسی «سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان» در زمان حضورش در کنفدراسیون میباشداین نوع بررسی تاریخی؛ سیاست ما را در کنفدراسیون در مبارزه با رژیم شاه، با امپریالیسم و صهیونیسم و با خطمشیهای نادرست دانشجوئی سایر احزاب سیاسی فعال در درون کنفدراسیون، که میخواستند این مشیهای انحرافی را به کنفدراسیون تحمیل کنند، بیان میکندبیان این واقعیات را ما برای آموزش از تاریخ ایران مفید میدانیمما میخواهیم در این کتاب درک خودمان را از یک سازمان تودهای و دموکراتیکِ ضدامپریالیستی بیان داشته و نشان دهیم که چرا این نظریه و تنها این نظریه صحیح بوده است و چه مبارزاتی سازمان ما انجام داده تا با نظریات انحرافی سایر سازمان‌های سیاسی در درون کنفدراسیون مبارزه کند و سال‌های متمادی مانع شود که کنفدراسیون توسط آنها به بیراهه روداین اقدام ما طبیعتا نه بر اساس ادعا؛ بلکه باید بر اساس اسناد غیر قابل انکارِ کتبی که در زمان خودش منتشر شده است، متکی باشد.

در زمینه بررسی تاریخ کنفدراسیون جهانی مطالب متعدد؛ ولی قابل انتقادی به چاپ رسیده‌اند که به هر صورت می‌توانند در آینده‌ی مطلوب مبنای خوبی برای پژوهشگری علمی تاریخی، همه‌جانبه، «بی‌طرفانه» برای آگاهی و آموزش نسل جوان باشند. «توفان» تنها به بررسی آن بخش از فعالیت کنفدراسیون جهانی می‌پردازد که خودش در آن شرکت مستقیم داشته و یا اشاره به آن برای درک بهتر مواضع توفان اهمیت دارد. به همین جهت نیز نام «توفان و کنفدراسیون» را برای این اثر برگزیده‌ایم. تاریخ کنفدراسیون وسیع‌تر از این نوشته و تاریخ جنبش دانشجوئی ایران در داخل و خارج از کشور به مراتب عمیق‌تر؛ گسترده‌تر و آموزنده‌تر از آنچه است که تاکنون منتشر شده‌اند. حکومت‌های استبدادی و مُختَنِق در ایران تاکنون مانع از آن گشته‌اند که تاریخ از منظر منافع طبقات تحت ستم و سرکوب شده نوشته شود.

ما تلاش می‌کنیم تا نقطه نظرهای خویش را در مورد پاره‌ای مسایل مورد مشاجره و درک خودمان را از نگارش تاریخ کنفدراسیون بیان کنیم. هرچه باشد «سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان» یکی از ارکان‌های مهم کنفدراسیون جهانی بود و با نقش تعیین‌کننده‌ای که در طی فعالیت خویش برای پاسداری از مشی صحیح در کنفدراسیون جهانی، به ویژه در فدراسیون آلمان، یعنی در قوی‌ترین و موثرترین فدراسیون کنفدراسیون جهانی کسب کرد، نقش مهمی در رهبری جنبش دانشجوئی در سال‌های آخر موجودیت کنفدراسیون ایفاء نمود. ما در اینجا از همه سازمان‌های سیاسی خارج از کشور می‌طلبیم نقطه نظریات دانشجوئی خویش را بر اساس اسناد منتشر کنند. نظریاتی را که داشته‌اند و در ارگان‌های سیاسی خود منتشر کرده‌اند، با دلایل انتشار آن به سمع مردم ایران برسانند. پاره‌ای از این «قهرمانان» نه ارگانی داشتند که نظریات خویش را در آن بنویسند، نه کمیته دانشجوئی و نه بخشنامه داخلی و امثالهم. ادعاهای امروزی درباره گذشته «انقلابی‌شان» و در باره نظریات‌شان فاقد هرگونه ارزشی است. این ادعاها کذب محض‌اند.

تاریخی که ما به آن می‌پردازیم، تاریخ رویدادها و فعالیت‌های توده دانشجو در خارج از کشور نیست. هدف ما جمع‌آوری اسناد مبارزاتی این جنبش علیه هیئت حاکمه ایران و امپریالیسم نیز می‌باشد. علی‌رغم اینکه این کار نیز به جای خود مثبت است و باید انجام شود که عملا نیز با انتشار بررسی‌های موجود انجام گرفته است، هدف ما بررسی مبارزات سیاسی درونی جنبش دانشجوئی و اثبات حقانیت نظریات «توفان» در برخورد به آن نظریات انحرافی است که تلاش داشتند کنفدراسیون را به کژراه ببرند. خط‌مشی کنفدراسیون جهانی از آسمان نیفتاده است، بلکه محصول مبارزه درونی میان نقطه نظریات گوناگون است. «توفان» در این عرصه، نظرات مشخص دانشجوئی خودش را داشته و از این نظریات و خط‌مشی تا روز آخر دفاع کرده است.

بیان تاریخچه سیاسی این مبارزات و عرصه‌های تلاقی نظریات گوناگون، زمینه آموزنده‌ای برای نسل مبارز آتی ایران است تا از این همه تجربیات، که بر قله‌ای از فداکاری و تلاش فراوان هزاران انسان بپا شده است، بیاموزند».

رفقا، دوستان گرامی!

بی‌شک درگذشت رفیق فریدون ضایعه‌ای بزرگ برای جنبش کمونیستی ایران و همه انقلابیون راستین نیز محسوب می‌شود. نگرشی به زندگی رفیق «فریدون منتقمی» و تلاشش برای تقویت و گسترش حزب و فعالیت حزبی در شرایط سخت مرگ و زندگی الهام‌بخش حزب ماست، تا از این پایداری و اصولیت حزبی بیاموزیم و آن را به نسل جوان کمونیست منتقل کنیم.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

 

و در پایان به قول کارل مارکس: «اگر انسان در جسم خود فانی‌ست، در عمل تاریخی خود باقی‌ست!» و رفیق «فریدون» در خاطره‌ها و قلب‌های خانواده، رفقا و دوستانش و همه عاشقان راه آزادی، استقلال و سوسیالیسم باقی خواهد ماند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

با تشکر از شما!

***

در جبهه نبرد طبقاتی، مروری بر اخبار و گزارشات کارگری شهریور ماه 1403

همچو شیران بدرانند و به لب می‌خندند

دشمن همدگرند و به حقیقت یارند

(مولوی)

تابستان با انفجار در معدن «معدنجو» در طبس و قتل عمد کارگران به پایان رسید و ماه مهر را، دانش‌آموزانی بدون پدر آغاز کردند و دانش‌آموزانی نیز از تحصیل بازماندند و این در حالی است که اصلاح‌طلبان با تمام قدرت به صحنه بازگردانده شدند، تا دل سرمایه‌داران نئولیبرال اتاق بازرگانی و امپریالیست‌های غربی را به‌دست‌آورند و البته حتی نیم‌نگاهی هم به مطالبات کارگران و زحمتکشان پرتاب شده به اعماق دره فقر و کارگاه‌های ناایمن رو و زیرزمین نیانداختند و خیال آن را هم ندارند تا شرایط بهتری را برای کارگران شاغل و بازنشسته فراهم کنند.

اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آن جناح‌های درون حکومت برای هم شاخ و شانه کشیدند و چنگ و دندان به یکدیگر نشان دادند ولی نه در پیشبرد سیاست‌های داخلی و خارجی خانه‌خراب‌کن و ایران بربادده نئولیبرالی با یکدیگر اختلاف دارند و نه در سرکوب مستقیم مزدی و سرکوب مبارزات کارگران و زحمتکشان تفاوتی میان‌شان است.

شروع کار «پزشکیان» با چراغ‌سبز برای غرب و البته بستن «شمشیر آخته از رو» برای زحمتکشان همراه بود. اعلام سیاست گران‌سازی بنزین، نان، شیر، گوشت و دیگر مایحتاج مردم نشان داد که در بر همان پاشنه سابق می‌گردد و دولت چهاردهم نیز خیال یارگیری از میان مردم را ندارد و غضب‌اش برای زحمتکشان است و عشوه‌اش برای سرمایه‌داران داخل و خارج!

کارگران و زحمتکشان ایران اگرچه از سیاست سرکوب نظام سرمایه‌داری اسلامی رنج می‌برند، ولی تمامی زخم‌هایشان از این جهت نیست، بلکه ناشی از فقدان تشکلات مستقل کارگری، فعالیت‌های بی‌هدف و خودجوش و بعضاً دشمنانه بعضی از فعالین کارگری علیه تشکل‌یابی و سعی در معرفی تجمع به جای تشکیلات «مجمع عمومی»، ضدیت علیه مبارزات صنفی و مبارزه حزبی، تکمیل‌کننده سرکوب همه‌جانبه حاکمیت است.

سرکوب مزدی، سرکوب تشکلات، جلوگیری از تشکل‌یابی، تزریق تفکرات ضدتشکل‌یابی و تزریق تفکرات فردگرایانه و فرهنگ «گلیم خودت را از آب بیرون بکش» از طرف حاکمیت و تفکرات ضدحزبی، تفکرات ضد مبارزات صنفی، ناامیدی و بی‌صبری و تفکر چریکی، تفکرات تروتسکیستی، ریختن آب پاکی بر دستان امپریالیست‌ها و نئولیبرال‌ها با نقاب انقلابی‌گری از طرف گروه‌ها و فعالین چپ و راست، شرایط مبارزاتی کارگران را سخت‌تر از آنچه می‌بایست باشد، کرده است.

علی‌رغم تمام وقایع تلخ در شهریورماه، کارگران و زحمتکشان به مبارزه برای بدست آوردن مطالبات خود به مبارزه‌ای بی‌امان ادامه دادند و رخدادهای مبارزاتی چشمگیری را رقم زدند. در ادامه به بررسی بخشی از این مبارزات در بخش‌های مختلف کارگری می‌پردازیم.

***

نفت، گاز و پتروشیمی

کارگران و کارکنان صنعت نفت، گاز و پتروشیمی در شهریورماه پرشور و پرقدرت، مبارزات خود را استمرار بخشیدند و با اعتصابات و تجمعات در مناطق جنوبی و البته در دیگر مناطق ایران همبستگی و پیگیری خود را به نمایش گذاشتند. ورود اعضای خانواده پرسنل عملیاتی صنعت نفت ساکن در شهرک‌های مسکونی، مبارزه کارگران را پرجلاتر از قبل به صحنه کشاند.

کارگران و کارکنان شاغل در شرکت‌های نفت فلات‌ قاره، مناطق نفت‌خیز و ملی حفاری، نفت و گاز پارس عسلویه، پالایش گاز فجر جم، پالایش گاز پارسیان،  کارکنان ارکان ثالث (شرکتی-پیمانکاری) در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس، کارگران پیمانکاری پارس جنوبی، پالایشگاه‌های مجتمع گاز پارس جنوبی، پروژه پتروشیمی ارغوان‌گستر ایلام، پالایشگاه گاز پارسیان واقع در استان فارس، پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهر، سکوی‌های ۴۰گانه، کارگران کف بگیر صنعت نفت و ... در اعتراض به مطالبات بر زمینمانده خود و همکارانشان با اولویت اصلاح‌نظام حقوق‌ و‌ دستمزد و اصلاح قراردادها در مناطق و شهرهای مختلف و در تقریباً اکثر روزهای ماه شهریور دست به تجمع و اعتراض زدند و علاوه بر خواست‌ها و مطالبات مزدی و امور مربوط به قراردادها مطالبه حق تشکل را محکم‌تر از گذشته مطرح ساختند. کارگران نفتی، که همواره پیشگام مبارزات طبقه کارگر ایران بوده‌اند، همواره بر تشکل‌یابی اصرار ورزیده و خواهان ایجاد تشکلات صنفی مستقل کارگری بوده‌اند. عدم وجود سندیکا در تک تک محیط‌های کاری ایشان و عدم ارتباط تشکیلاتی سراسری بین کارگران نفتی و مابین ایشان با دیگر کارگران از معضلات بزرگ مبارزات کارگران است که کارگران برای رفع آن و بدست آوردن این حق طبیعی و قانونی خود مبارزه می‌کنند

.بازنشستگان

بازنشستگان، این عزیزانی که تمام عمر خود را در راه آبادانی این مرز و بوم سپری کرده‌اند، بعد از چند دهه کار و تلاش، حال که وقت استراحت‌شان رسیده، متأسفانه به دلیل اجرای سیاست‌های کاملاً خطا و نابودکننده نئولیبرالی این نظام سرمایه‌داری مقدس! نه تنها خیال آسوده‌ای ندارند، بلکه از دسترسی به سلامت و حداقل‌های زندگی نیز محروم شده‌اند و روزی نیست تا به جای استراحت و داشتن آرامش در کنار عزیزان‌شان، در شهرهای تهران، شیراز، اهواز، شوش، همدان، ساری، خرم‌آباد، رشت، مریوان، بیجار، اردبیل، شاهرود، سوادکوه، سنگرود، سنندج، مشهد، زنجان، ارومیه، تبریز، کرمان، بروجرد، کرمانشاه، اصفهان و ...  در اعتراض به فقر و نداری، دزدی، فساد، غارت، گرانی و تورم، دستمزدهای ناچیز، تبعیض و نابرابری و وضع معیشتی خود دست به تجمع اعتراضی نزنند و مطالبات برحق خود را فریاد نکشند.

بازنشستگان کارگری تأمین اجتماعی، فرهنگی، کشوری، لشکری، مخابرات، فولاد و معادن و … در روزهای هفته در اقصی نقاط ایران در مقابل صندوق‌های بازنشستگی، ادارات تأمین اجتماعی، ساختمان مخابرات، فرمانداری، استانداری، وزارتخانه‌ها، مجلس و … تجمع می‌کنند تا حق زندگی شایسته‌ای را بدست آورند که حق طبیعی و انسانی هر شهروند است. اهم مطالبات ایشان « آزادی بازنشستگان، کارگران و معلمان زندانی، دستمزد‌های بالای خط فقر، درمان رایگان، اجرای مصوبات و قوانین، اجرای همسان‌سازی حقوق، خدمات رفاهی و ...» است.

گروه‌های مختلف بازنشستگان نیز علی‌رغم مبارزه مستمر، از نداشتن تشکلی، که تمامی آن‌ها را به یکدیگر مرتبط کند و مبارزات پراکنده بازنشستگان اصناف مختلف را در بستری مشترک رهبری کند، رنج می‌برند. ایجاد تشکل صنفی سراسری علاوه بر آنکه بازنشستگان را با یکدیگر مرتبط می‌کند، می‌تواند مبارزات مشترکی را همراه با شاغلان نیز رقم زند.

 

فرهنگیان

هیچ جامعه‌ای بدون داشتن نظام آموزش و پرورش سالم و با برنامه نمی‌تواند به پیشرفت نائل آید و وزارت آموزش و پرورشی که به دست بخش خصوصی سپرده شود و معلمان و مربیان و شاغلان در مراکز آموزشی را در تنگنای نان شب قرار دهد، رو به نابودی می‌رود و آینده‌ای را رقم خواهد زد که دره عظیم اختلاف طبقاتی در آن بیداد خواهد کرد.

معلمان، نیروهای نهضت سوادآموزی، معلمان خرید خدمت، بازنشستگان فرهنگی، نیروهای خدماتی آموزش و پرورش، معلمان پیش‌دبستانی و ... در شهریورماه نیز همچون گذشته در اعتراض به وضعیت نامشخص استخدامی، نداشتن امنیت شغلی و معیشتی، حقوق و مزایای زیر خط فقر، عدم اجرای طرح رتبه‌بندی، کمبود نیرو و … در شهرهای تبریز، تهران، اصفهان، خمینی شهر، کرمانشاه و ...  دست به تجمعات اعتراضی زدند و خواستار رسیدگی به مشکلات عدیده خود شدند. اجرای سیاست‌های نئولیبرالی شرایط به غایت وحشتناکی را برای فرهنگیان بوجود آورده است که بدون مبارزه مشترک و متشکل با کارگران و دیگر زحمتکشان قابل حل نخواهد بود.

 

پرستاران و کادر درمان

پرستاران و کادر درمان علی‌رغم تلاش فراوان و مایه گذاشتن از جان خود برای ارائه خدمات، از امنیت شغلی و معیشتی برخوردار نیستند. در ماه‌های گذشته و خصوصا مرداد ماه، تجمعات اعتراضی بسیاری در شهرهای مختلف کشور برگزار کردند. ولی جز وعده و مبلغ اندک یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان ناقابل و البته «بازداشت عده‌ای از پرستاران»! چیز دیگری دریافت نکردند و اگرچه از آن شور اعتراضی اندکی کم شد، ولی در شهریور ماه پرستاران و پرسنل اورژانس علاوه بر تلاش برای آزادی همکاران خود، در شهرهای مختلف از جمله «شهرکرد، اصفهان، خرم آباد، خمینی شهر، بابل، سبزوار، شیراز، کرمانشاه، گرگان، بندرعباس، بوشهر، تهران، همدان، یزد، ایلام، نیشابور، بهبهان، قم، کاشان، رودبار و .. برای برآورده شدن مطالبات برحق طبیعی، انسانی و قانونی خود و همکاران‌شان دست به تجمع زدند و اگرچه باز هم پرستاران استان البرز با اتهامات واهی احضار شدند، ولی از مطالبه‌گری و حق‌خواهی خود دست برنداشتند. از مهم‌ترین اعتراضات پرستاران و کادر درمان می‌توان به اعتراض به دستمزد زیر خط فقر و اجبار به اضافه‌کار با حق‌الزحمه‌ بسیار ناچیز اشاره کرد. پرستاران خواستار اصلاح قانون تعرفه‌گذاری، ترمیم دریافتی‌ها، حذف اضافه‌کار اجباری و اجرائی‌شدن فوق‌العاده خاص و …هستند.

 

کارگران صنوف دیگر

کارگران واگن پارس اراک، پیمانکاری کارخانه فولاد نیشابور، قراردادی شرکت نورد و لوله سمنان، پیمانکاری آذربایجان شرقی و غربی، شمس انزلی، لاستیک بارز کرمان و رانندگان بخش درون شهری کرج، کارگران شهرداری منطقه سه شهر زاهدان، شهرداری ایلام و آتش‌نشانان زنجان، در اعتراض به شرایط نامناسب شغلی، دستمزد زیر خط فقر، عدم امنیت شغلی، تبعیض، سرکوب و شرایط امنیتی، تهدید و سرکوب، عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل، مشکلات بیمه‌ای، معوقات مزدی و ...  اعتصاب، تجمع و راهپیمایی اعتراضی ترتیب دادند و خواستار رسیدگی و توجه به مطالبات خود شدند. از اهم خواسته کارگران، آزادی کارگران زندانی است. در مواردی نیروهای سرکوبگر به بازداشت و تهدید کارگران پرداخته و مواردی نیز کارفرمایان به تهدید و تعهدگیری اقدام می‌کنند. در این موارد اعتراض بیش‌تر همه کارگران را موجب می‌شود ولی در اکثر موارد تجمعات اعتراضی کارگران بی‌نتیجه ادامه و یا خاتمه می‌یابد که دلیل اصلی آن نداشتن تشکل و برنامه اعتصابی و عدم آگاهی به قوانین و حق و حقوق کارگری است.

خبرهای خوش در شهریور آزادی تعدادی از کارگران و معلمان بود و بازگشت به کار تعدادی از کارگران اخراجی گروه ملی فولاد، که البته تلخی فاجعه معدن معدنجو نگذاشت تا شیرینی پیروزی‌ها به کام کارگران و زحمتکشان بنشیند. حرص و آز سرمایه‌داران و سپردن تمام حق و حقوق به سرمایه‌داران از طرف رژیم سرمایه‌داری اسلامی، کارگران را در شرایط نا ایمن محیط کار رها کرده و هر روز خبر تلخ مرگ و مصدومیت کارگران، مردم ایران را عزادار می‌سازد.

کارگران بدون تشکل و اتحاد قدرت تغییر این شرایط جهنمی را پیدا نخواهند کرد و برای رهائی هیچ راهی جز تشکل و وحدت و مبارزه آگاهانه وجود ندارد.

 

شهریور با فاجعه‌ای در آخرین ساعات خود، برای معدنکاران طبس به پایان رسید ولی مبارزه برای رسیدن به زندگی شایسته انسانی پایان نمی‌پذیرد. اگرچه رسیدن به تمامی مطالبات طبقه کارگر وابسته به انقلابی تحت رهبری حزب طبقه کارگر است، ولی تا قبل از آن، مبارزه برای بدست آوردن یک زندگی بهتر در شرایط جامعه سرمایه‌داری وابسته به مبارزات متشکل و با برنامه توسط تشکلات مستقل کارگری و همچنین مبارزات حزبی طبقه کارگر است. این به مفهوم رد کردن اشکال متفاوت مبارزاتی نیست، بلکه به مفهوم جمع کردن تمام این تلاش‌ها در چهارچوب مبارزات متشکل کارگری است. به غیر از مبارزه متشکل، آگاهانه و با برنامه راه دیگری برای رسیدن به سرمنزل مقصود نیست.

هر که چون صائب، قدم بر کرسی همّت نهاد

می‌تواند تاج رفعت از سر کیوان گرفت

(صائب تبریزی)

 

چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

حملات تروریستی و جنون‌آمیز اسرائیل واکنشی به شکستش در عرصه میدان در غزه و منطقه است

رویداد تروریستی انفجار پیجر‌ها در لبنان در شرایطی رخ داد که رژیم صهیونیستی اسرائیل در نبرد زمینی غزه شکست خورده و اکنون برای جبران این شکست بر شدت مواضع خود مبنی بر حمله قریب‌الوقوع به خاک لبنان افزوده است. حتی برخی منابع اعلام کرده‌اند که «نتانیاهو» با برکناری «یوآف گالانت»، وزیر جنگ اسرائیل سعی دارد هر چه سریع‌تر سناریوی حمله به لبنان را محقق کند. در این راستا، اسرائیل عملاً با ترتیب‌دادن عملیات تروریستی انفجار پیجرها، این پیام را به مقاومت لبنان رسانده که سعی دارد برخی از نیرو‌های موثر حزب‌الله را از چرخه فعالیت‌های میدانی و عملیاتی خارج کند.

درست به همین دلیل بود که برخی از منابع خبری لبنانی هشدار داده‌اند که انفجار پیجر‌ها در لبنان و سوریه تا حد زیادی نیز معطوف به شناسائی نیرو‌های مقاومت از سوی رژیم صهیونیستی اسرائیل بوده و لازم است که افکار عمومی لبنان و سوریه نسبت به این مساله هوشیار باشند و تا جای ممکن اقدام به تهیه فیلم و عکس و به اشتراک گذاشتن آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی نکنند. اینکه رژیم تروریستی و متجاوز اسرائیل قبل از انجام هرگونه اقدامی علیه خاک لبنان دست به اجرای عملیات انفجار پیجر‌ها زد، رخدادی است که می‌خواهد خود را پیروز میدان در افکارعمومی داخلی و بین‌المللی جا بزند.در شرایط کنونی اسرائیل تلاش دارد جنگ را به سوئی بکشاند که نقطه قوت اوست و آنهم بخش ترور از راه دور و با توسل به ابزار الکترونیکی است که کل جهان غرب در اختیار او می‌گذارد.

در نهایت باید گفت که سال‌هاست جریان جبهه مقاومت در منطقه از رهگذر استفاده از وسایل الکترونیکی و بستر‌های طراحی شده در قالب آن متحمل ضرباتی می‌شود. «زماین یحیی عیاش»، پدر موشکی جنبش مقاومت حماس در نتیجه استفاده از یک موبایل بمب‌گذاری شده جان‌باخت و مدتی قبل نیز «اسماعیل هنیه»، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران، احتمالا با رهگیری گوشی همراهش توسط صهیونیست‌ها ترور شد.

امروز نیز حادثه انفجار‌های سریالی پیجر‌ها در لبنان و سوریه رخ داده است. رویداد‌هائی از این دست نشان می‌دهند که زمین بازی فناوری‌های غربی تا حد زیادی حامل خطرات و تبعات منفی و مخربی علیه جریان مقاومت و ملت‌های مستقل در جهان است که جدی گرفتن این موضوع از اهمیتی راهبردی برخوردار است.

پیش از این نیز افشاگرانی نظیر «ژولیان آسانژ» و یا «ادوارد اسنودن» به صراحت هشدار داده‌اند که قدرت‌های غربی و متحدان آنها به نحو گسترده‌ای اقدام به جاسوسی از افراد در محیط آنلاین و یا استفاده آنها از ابزار‌های جهان فناوری می‌کنند و در این زمینه به هیچ عنوان پاسخگو هم نیستند.

 

بطور مشخص اینکه عملیات تروریستی انفجار پیجرها یک جنگ غیرکلاسیک و نامتقارن و غیرنظامی است،که شاملِ اقدامات اطلاعاتی، اخلاقی، روانی، ایدئولوژیک و.... در چارچوب یک جنگ هیبریدی برای زمین‌گیرکردن حریف قابل بررسی است. عملیات اسرائیل ناشی از شکست و پاسخی به محاصره موشکی و جنگ فرسایشی است که توسط جبهه مقاومت منطقه علیه صهیونیسم و نسل‌کشی در غزه جریان دارد و با ضربات سهمگین ٧ اکتبر، عملیات طوفان‌القصی تشدید شده است.

این اقدام تروریستی، که نوعی اقدام به کشتار دسته جمعی است، نوعی ارعاب و پراکندن بذر ترس و وحشت است، بار دیگر به روشنی اثبات می‌کند که رژیم جعلی و تروریستی اسرائیل علاوه بر ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کُشی در غزه، که با حمایت امپریالیسم آمریکا، انگلیس و سایر متحدین اروپائی صورت گرفته و می‌گیرد، صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را در معرض تهدیدی جدی قرار داده و خطر گسترش یک جنگ تمام عیار را به صدا درآورده است. این عملیات تروریستی و تبهکارانه و ضدبشری را محکوم کنیم و خواهان بایکوت جهانی رژیم نسل‌کش اسرائیل شویم!

***

«اینجا در نوار غزه هیچکس در امان نیست»

«تنها وسیله حفاظتی ما از بمب‌های اسرائیلی چادری از جنس نایلون است که در آن شام را به صبح وصبح را به شام می رسانیم».

این سخنان «تسنیم»، زن ۲۴ ساله از شهر جبلیه در نوار غزه است.

او ادامه می دهد:

«ما نوجوانان و کودکانی را دیدیم که از طرف سربازان اسرائیلی از ناحیه سر مورد شلیک گلوله قرار گرفته بودند و آرام، آرام جان خود را از دست می‌دادند و لحظه به لحظه قربانیان جدیدی بر آنها افزوده می‌گشت».

دو جراح آمریکائی «مارک پرلموتر» و «فیروز سیدوا»، که در ماه مارس داوطلبانه به مدت دو هفته در بیمارستانی در «خان یونس» جراحی می‌کردند و پس از جراحی‌های فراوان مشغول استراحت بودند، از مراقبت‌های بی‌وقفه و ترس دائمی می‌گفتن»

واقعیت این است که صهیونیست‌ها اسماً علیه حماس می‌جنگند، ولی در عمل در حال نسل‌کشی در غزه هستند و بیش از ده ماه است که به این جنایت خود ادامه می‌دهند. ارتش آدمکش اسرائیل از آغاز جنگ غزه در بیانیه‌ای خطاب به خبرگزاری‌های بین‌المللی اعلام کرد که امنیت خبرنگاران آنها را در غزه نمی‌تواند تضمین کنند. از آن زمان ارتش جنایتکار اسرائیل خبرنگاران فعال در این منطقه را عامدانه هدف گلوله قرار داده استتنها آن دسته از خبرنگاران رسانه‌های خارجی در نوار غزه در امان هستند که اخبار را قبل از انتشار جهت سانسور در اختيار ارتش ضدبشری اسرائیل قرار دهند. طبق گزارش کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران (CPS) بیش از 199 روزنامه نگار فلسطینی در غزه به صورت هدفمند از سوی سربازان اسرائیلی کشته شده‌اند.

انباری از گزارش‌های وحشتناکِ جنگ در نوار غزه در سازمان ملل وجود دارد که به ندرت در نشریات انگلیسی، فرانسه و یا آلمانی زبان منتشر می‌شوند وزارت بهداشت غزه و سازمان ملل تعداد تلفات جانی را بیش از ۳۹۰۰۰ عنوان کرده‌اند، ولی ژورنال پزشکی «لانست» با احتساب کشته‌های غیرمستقیمِ جنگ و کشته‌شدگان زیر آوار ۱۸۶۰۰۰ هزار نفر تخمین زده است که به نظر ما واقع‌بینانه‌تر است. لازم به ذکر است که این رقم معادل ۸٪ از جمعیت نوار غزه را تشکیل می‌دهد. البته طبق معمول اسرائیل این رقم را رد می‌کند، ولی اکنون بالاخره رقم ۳۹۰۰۰ کشته را پذیرفته و آن را تایید می‌کند. ارتش جنایتکار و خونخوار اسرائیل بیمارستان‌ها، مدارس، آزمایشگاه‌ها و به طور کلی کلیه «مناطق امن» را بمباران کرده است.

علی‌رغم این همه جنایت جنگی و نسل‌کُشی آشکار، علاقه رسانه‌های غربی به مسئله نوار غزه رو به کاهش است. صدر اعظم آلمان، این غلام حلقه به گوش آمریکا و اسرائیل در مصاحبه تابستانی اخیرش علنا اعلام کرد که برنامه آلمان برای تحویل اسلحه به اسرائیل در حال انجام است. ناگفته نماند که دولت آلمان با تحویل ۳۰۳ میلیون دلار اسلحه به اسرائیل حجم آن را به ده برابر سال ۲۰۲۲ که ۳۲ میلیون یورو بود، رسانده و قطعا در سال جاری باز هم بر آن خواهد افزود.

برغم حکم دیوان بین‌المللی دادگستری مبنی بر غیرقانونی‌بودن اِشغال غزه توسط ارتش فاشیستی اسرائیل دولت آلمان حمایت نظامی خود را با حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک تکمیل کرده است. دولت آلمان در این راستا گوی سبقت در وقاحت را از بقیه هم‌پیمانان غربی خود ربوده و حکم دیوان بین‌المللی دادگستری را در مورد جنایتکار جنگی بودن «نتانیاهو» و «گالانت»، وزیر جنگ‌اش را غیرمعتبر خوانده است.

«اشتفان تالمون»، وکیل متخصص حقوق بین‌المللی، این موضع دولت آلمان را صرفاً به خاطر خریدن زمان برای ادامه آدم‌کشی «نتانیاهو» و وزیر جنگ‌اش ارزیابی کرده است. از سوی دیگر سازمان جهانی غذا (Bunke) اعلام کرد که ۹۰ درصد از مردم غزه از گرسنگی رنج می‌برند و بیماری‌های گوناگون به سرعت در حال گسترش هستند. سازمان بهداشت جهانی نیز اعلام داشت که امروز قریب به ۱۰۰هزار نفر در غزه با بیماری یرقان (هپاتيت (A دست و پنجه نرم می‌کنند .

اکثریت مطلق جمعیت ۲/۲ میلیونی نوار غزه تاکنون چندین‌بار آواره شده‌اند و در اردوگاه‌هائی زندگی می‌کنند که از داشتن آب آشامیدنی و وسایل نظافت و سوخت مورد نیاز محروم‌اند.

سازمان بهداشت جهانی (WHO) تعداد بیماران دستگاه تنفسی در نوار غزه را یک میلیون نفر برآورد کرده است. مدیر عامل سازمان مذکور اعلام کرد که حتی فلج اطفال نیز در این منطقه در حال گسترش است.

آنگاه «نتانیاهو» برای توجیه این جنایات بربرمنشانه خود در نطق اخیرش در کنگره آمریکا، که استیصال از آن می‌بارید، مخالفان میلیونی خود را در جهان «احمق‌های سودمند و قابل خرید» می‌خواند و جنگ جنایت‌کارانه خود علیه مردم فلسطین را «نبرد تمدن غربی با بربریت» قلمداد کرد! او با وقاحتی، که مختص صهیونیست‌هاست، گفت: «هیچ دادگاه و مرجعی نمی‌تواند این حقیقت تاریخی را، که کرانه باختری سرزمین آباء و اجدادی ماست، نفی کند» و به این ترتیب بر راه حل دو دولتی قلم بطلان کشید. او عملا نشان داد که خواهان ادامه این جنگ خونین علیه مردم نوار غزه است و برای نگرانی خانواده اسرای اسرائیل که در دست حماس اسیرند، تره هم خورد نمی‌کند.

«آدم حماوی» جراح آمریکائی که در ۳۰ سال گذشته در مناطق مختلف بحرانی و جنگی کار کرده است و تا پایان ماه مه ۳ هفته به عنوان دستیار پزشکِ داوطلب در بیمارستان اروپائی غزه مشغول بود، روز جمعه ۲۴ ژوئیه گفت: «ظلمی که در نوار غزه اِعمال می‌شود، در گذشته بی‌سابقه بوده است و من در هیچ‌کجا ندیده‌امتفاوت اصلی آن با جنگ‌های دیگر تعداد قربانیان غیرنظامی است. غم‌انگیزترین صحنه‌ها کودکان و نوجوانان قربانی بین ۱ تا ۱۴ ساله‌اند که کشته و یا زخمی شده اند»

«حماوی» در سخنان خود همچنین اظهار داشت که اسرائیل از بمب‌هائی که علی‌القاعده برای سنگرهای مناطق کوهستانی در نظر گرفته شده‌اند، در مناطق مسکونیِ پر جمعیت و نیز در مناطقی، که برای آوارگان چادر احداث شده است، استفاده می کند. این بمب‌ها ساختمان‌ها، مردم و بچه‌ها را تکه تکه می‌کنند. ما در تمام مدت با این صحنه‌ها روبرو بوده‌ایم، زخم‌هائی ناشی از انفجارها و یا شلیک گلوله در صورت افراد. در حالی که نه داروی بیهوشی در اختيار داشتیم و نه صابون و آب، نه مواد ضدعفونی، نه روپوش، نه ملافه. ما مجبور بودیم لوله‌های یکبار مصرف را، در صورت دسترسی به آبِ تمیز، بشوئیم و چندین بار آنها را مصرف کنیم. ما به عنوان جراح همه چیز را وصله پینه می‌کنیم، ولی افسوس که بدون تغذیه بهترین جراحی‌ها هم بی‌ثمر خواهند بودمن از زمانی که به آمریکا بازگشتم، آن صحنه‌ها از مقابل چشمانم دور نمی‌شوند».

«فیروز سیدوا» و همکارش «پرلموتر» نیز از صحنه‌های مشابهی گزارش می‌دهند:

«ما هرگز ندیده بودیم که کودکی از نزدیک به سر شلیک شده باشد. ما هر شب در خواب کابوس می‌بینیم». جنگ اسرائیل علیه مردم بی‌دفاع فلسطین که از سوی مجامع بین‌المللی به مثابه جنایات جنگی اثبات شده است، کماکان ادامه داشته و مورد پشتیبانی کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه و ایتالیا قرار دارد. این ننگی است که همانند جنایات فاشیسم هیتلری در تاریخ به پای همه دولت‌ها، سازمان‌ها و افراد حامی اسرائیل ثبت خواهد شد.

***

ترور کور دسته‌جمعی؛ توصیف جنایت و ویران‌سازی جدید رژیم صهیونیستی اسرائیل در لبنان و سکوت جمهوری اسلامی

 

حمله پیجری به لبنان توسط اسرائیل یک عمل تروریستی خشونت‌آمیز است که به طور گسترده و به صورت کور و برای ایجاد ترس و ارعاب انجام شده است. قابل توجه است؛ هیچ‌یک از دول «دمکرات و ضدتروریست و حقوق بشرخواه غرب» این عمل تروریستی و ضدبشری را، که مغایر تمام قوانین بین‌المللی است، محکوم نکردند و نخواهند کرد، زیرا سرکرده‌شان، آمریکا، خودش به اتفاق انگلیس در این اقدام کور و تروریستی همیار اسرائیل در این عملیات سایبری و مرگبار بودند و بدون آنها چنین عمل شنیع اسرائیل ممکن نبود. این عمل تروریستی ناشی از ضربه گیج‌کننده امنیتی نظامی اسرائیل است که در طی ١١ ماه پس از ٧ اکتبر متحمل شده و سبب گردید بیش از یک میلیون یهودی صهیونیست از سر زمین اشغالی فلسطین پا به فرار بگذارند و راهی اروپا و آمریکا و استرالیا... شوند.

اما پرسش این است این تعرضات تروریستی تا کی ادامه خواهد داشت و ایران در کجای این داستان قرار دارد. به نظر می‌رسد وعده پاسخ به ترور رهبر سازمان حماس، «هنیه» توسط اسرائیل در خاک ایران به وعده سرخرمن و شیره مالیدن بر سر ملت تبدیل شد و به جای پاسخ کوبنده «پیام برادری» توسط رئیس جمهور، «دکتر مسعود پزشکیان» به آمریکا ارسال شد، تا شاید فرجی شود. اما پاسخ سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روشن و شفاف بود و وی در پاسخ به «پزشکیان» گفت:

«قطعا ما نسبت به مردم ایران ارتباطات گسترده‌ای داریم و جامعه بزرگی از مردم ایران در آمریکا زندگی می‌کنند که به نظر ما این اتفاق بسیار بزرگی است. این برادری باید در جهت‌گیری و سیاست ایران نشان داده شود نه در گفتارشان. اگر آنها می‌خواهند برادری با آمریکا یا سایر کشورها در جهان نشان دهند، باید حمایت از گروه‌های تروریستی را متوقف کنند و فعالیت‌های اتمی خود را متوقف کنند و از انتقال موشک به روسیه جلوگیری کنند و حقوق بشر را رعایت کند».

این تازه آغاز سحر است. اکنون رژیم جمهوری اسلامی ناظر بر حملات پی‌درپی بر پیکر جنبش مقاومت فلسطین و لبنان است و حملات هوائی به جنبش مقاومت لبنان آغاز شده است و رژیم جمهوری اسلامی ناظر بر این حملات است، اما همچنان گرفتار «صبر انقلابی است»! تا در فرصت مناسب «حمله را آغاز کند»!

چنددستگی در دستگاه حاکمیت ایران و نارضایتی عمومی و سیاست عدم اتکا به مردم و خوشبینی به احیای مذاکرات برجام مجموعه فاکتورهائی است که رژیم را فلج کرده و بازدارندگی‌اش در مقابل اسرائیل را به زیر پرسش برده است. رژیم صهیونیستی اسرائیل مصمم است با یاری آمریکا و حملات تروریستی و جنگ هیبریدی و ترور از راه دور معادله درگیری را به نفع خود و تضعیف پشت جبهه ایران تغییر دهد.

اما اینکه ایران در شرایط کنونی، چه پاسخی خواهد داد، بر ما روشن نیست، آنچه روشن است ارسال پیام مفتضحانه «مسعود پزشکیان» به آمریکاست که تف سربالا برای رژیم جمهوری اسلامی است و نشان داد ایران بیش‌تر به فکر کنار آمدن با غرب است تا درگیرشدن با آن و حمله به اسرائیل.ماهیت جمهوری سرمایه‌داری اسلامی علی‌رغم ادعاها و شعارهایش روشن است، دزدی، فساد، پول و ثروت‌اندوزی دیگر رمقی برای رژیم باقی نگذاشته که وارد نبرد با اسرائیل شود و این سیاست تعلل و صبر و انتظار موجب تزلزل و نارضایتی در بدنه اجتماعی و حتا متحدین‌اش شده است. وعده‌های  «آخرت به امت» و سیاست «تاکتیک عقب‌نشینی» و پیام «رهبر» جز حفظ نظام فاسد و منحط جمهوری اسلامی، که جان ملت را به لب رسانده است، معنی نمی‌دهد. رژیم که ادعای رهبری جبهه مقاومت را دارد، ناتوان‌تر از آن است که بتواند وعده‌هایش را محقق سازد!

***

سخنی کوتاه در مورد آنچه در اولین مناظرۀ انتخاباتی آمریکا گذشت

»کامالا هریس» و «دونالد ترامپ» در اولین مناظره انتخاباتی خود طیفی از موضوعات داخلی و خارجی را مطرح کردند و بخشی از این مناظره به اتهام‌زنی و سرزنش یکدیگر اختصاص یافت و با وعده به حمایت از خانواده‌های آمریکائی آغاز شد. «هریس» که آغازکننده اولین مناظره بود، در آغاز تأکید کرد که قصد دارد به خانواده‌های آمریکائی، که در خصوص اقتصاد و هزینه‌های زندگی نگرانی دارند، کمک کند.

«ترامپ» نیز در پاسخ به «هریس» تأکید کرد که در نظر دارد بر کشورهای دیگری چون چین تعرفه تعیین کند و مدعی شد که دولت‌اش میلیاردها دلار از چین از طریق اعمال تعرفه گرفته است که این سیاست را ادامه خواهد داد.

«دونالد ترامپ» در بخشی از مناظره به ایران اشاره کرد و گفت «ایران در دوران ریاست‌جمهوری من ورشکسته بود اما هم‌اکنون ۳۰۰ میلیارد دلار دارد، چون همه تحریم‌هائی را که من گذاشته بودم، برداشتند. ایران هیچ پولی برای حماس یا حزب‌الله یا هیچ یک از ۲۸ کانون تروریستی نداشت».

«ترامپ» نحوۀ خروج از افغانستان را «افتضاح‌ترین خروج نظامی تاریخ (بخوانید فرار و شکست مفتصحانه! خواند و گفت علت مذاکره‌ای که با طالبان داشته این بوده که در آن زمان، طالبان نظامیان زیادی را هدف حمله قرار می‌داد.

«هریس» در پاسخ گفت «۴ رئیس‌جمهور گفتند از افغانستان خارج می‌شوند و «بایدن» این کار را کرد» و ادامه داد که مالیات‌دهندگان آمریکائی دیگر «هزینه‌ آن جنگ بی‌پایان را پرداخت نمی‌کنند».

«هریس» با طرح این ادعا، که «بایدن» «شبانه‌روز» تلاش می‌کند تا در غزه آتش‌بس برقرار شود، ادامه داد آن‌چه می‌دانیم این است که این جنگ باید تمام شود. او سپس گفت: «همیشه به اسرائیل توانائی دفاع از خود را خواهم داد».

«ترامپ» در پاسخ تصریح کرد «اگر رئیس‌جمهور بودم به هیچ عنوان جنگ غزه و اوکراین رخ نمی‌داد. او گفت:

« اگر رئیس‌جمهور شوم فوراً جنگ اوکراین و روسیه را تمام می‌کنم».

 

«ترامپ» و «هریس»، هر دو بر اساس مصلحت منافع کل سرمایه مالی و دولت پنهان به میدان می‌آیند و به وظایف خود عمل می‌کنند. در شرایط کنونی، که نظم تک‌قطبی جهان ترک برداشته و نظم جدیدی با محوریت چین سر بلند کرده است. آمریکا راه حفظ سرکردگی خود در جهان را ممانعت از پیشروی چین و مهار و شکست آن طراحی کرده است. «دونالد» ترامپ نماینده جناحی از انحصارات سرمایه‌داری آمریکا طرح نزدیکی با روسیه و پایان جنگ اوکراین و دورکردن روسیه از چین را در دستور کار دارد. از طرفی جناح دیگر به نمایندگی «هریس» درهم‌شکستن روسیه، تشدید تحریم و پیروزی نظامی بر روسیه در جنگ اوکراین و در نتیجه تضعیف و مهار چین را برای ادامه سرکردگی آمریکا تنها راه صحیح و امری ضروری در شرایط کنونی جهان می‌بیند.

بنابر این دغدغه نظام سرمایه‌داری آمریکا و گندیدگی آن که توسط دو نماینده حامی ترور و جنایت در عرصه بین‌المللی بارتاب می‌یابد نه حل بحران مسکن، بهداشت و درمان و بیمه، بیکاری و کاهش اختلاف طبقاتی.... بلکه ادامه وضع موجود در داخل و جنگ‌افروزی و تنش در خارج است.

راه خوشبختي مردم آمریکا، راه كسب آزادی واقعي، كار، نان، مسكن، جامعه‌ای فارغ از تبعيض نژادی و جنسيتي راه رأی‌دادن و دل خوش كردن به نماينده‌هاي فاسد و رياكار سرمایه‌داران مالي در دو ماه آینده نيست، راه متشكل شدن در حزب واحد طبقه كارگر، حزب ماركسيست - لنينيست برای درهم‌كوبيدن اين نظام فاسد و غارت‌گر سرمایه‌داری است. انتخابات آمریکا، انتخابی بین وبا و طاعون است، یک نمایش مسخره و بی‌محتواست، رأی‌دادن به هر يك از اين نماينده‌ها، ادامه استثمار، ناامنی و اختلاف طبقاتی وضعيت موجود است و جز این نیست.

***

مبارزه با «سازمان تروریستی!» حماس بهانه‌ای برای نسل‌کشی در غزه

 

«آنالنا بربوک»، وزیر خارجه دروغ‌گو و مزوّر دولت میلیتاریستیِ امپریالیسم آلمان در سفر اخیرش به اسرائیل در ملاقات با همتایش «اسرائیل کاتس» در رابطه با حمله و تجاوز شهرک‌نشینان صهیونیست افراطی به نوار باختری گفت«هر کس به مردم حمله کند، آنها را از خانه‌هایشان بیرون کند و حتی آنها را بکشد، باید پاسخگو باشد و مجازات شود»!!L

«بربوک» که این مواضع را اساساً به منظور منزّه‌طلبی و آرایش چهره‌ کریه دولت میلیتاریست آلمان اتخاد می‌کند، تا شاید در نظر مردم آلمان، که به دلایل مختلف، از جمله جنگ‌طلبی و دفاع بی‌چون و چرا و پشتیبانی مالی و نظامی دولت آلمان از عملکرد دولت‌های فاشیستی اسرائیل و اوکراین، از آنها روی برتافته‌اند، تعدیل به عمل آورد. والّا همین دولت آلمان، که ایشان وزیر امور خارجه‌اش هستند، نه تنها از بیرون راندن مردم غزه از خانه‌هایشان و کشتار آنها»، بلکه از نسل‌کُشی دولت اسرائیل تاکنون علنا و آشکارا، با توجیه «مبارزه علیه تروریست‌های حماس و حفظ امنیت اسرائی» "دفاع کرده و با تحویل اسلحه عملا در این نسل‌کشی سهیم هم بوده است.

اگر اسرائیل مجاز است برای «دفاع از موجودیت خود»، با بهانه «نابود ساختن حماس»، بیش از ۴۰ هزار و به روایتی ۱۸۶ هزار نفر از شهروندان نوار غزه را به قتل برساند و ٨٠٪ از واحدهای مسکونی و کل زیربنای آن را شخم زند و عملا شرایط زندگی را در این زندان بزرگ به کلی غیرممکن سازد، چرا حق نداشته باشد که با همان بهانه «مبارزه با تروریسم» بلای غزه را بر سر نوار باختری و مردم آن بیاورد و آرزوی دیرینه صهیونیست‌ها را مبنی بر سلطه کامل بر خاک فلسطین که گویا «یهوه» قولش را به قوم بنی‌اسرائیل داده است، برآورده سازد!؟

خانم «بربوک» نیز در این راستا در سفر اخیرش به اسرائیل با صراحت، وقاحت و بی‌شرمی تمام می‌گوید: «اقدامات اسرائیل در کرانه باختری علیه تروریسم است(!)... محاسبات حماس بر دامن‌زدن به خشونت نباید کارساز باشد. محاسبات تروریست‌ها برای دامن‌زدن به خشونت دقیقا همان چیزی است که باید شکسته شود». و عملا جنایات صهیونیست‌ها در نوار باختری را هم همانند غزه توجیه کند.

از دید این عنصر میلیتاریست، یک دولت نسل‌کش، که جهان محکوش می‌کند، تروریستی نیست که «باید شکسته شود»، اما یک سازمان رهائی‌بخش که جرأت مبارزه با این هیولای فاشیست را، که ۷۶ سال است همچون اختاپوس بر سر مردم فلسطین آوار شده است، باید «شکسته شود».

«اسرائیل کاتس» همتای اسرائیلی «بربوک» هم همانند او در اوت گذشته، علنا از دولت‌اش خواسته بود که «زیرساخت‌های تروریستی کرانه باختری را با همان عزم و اراده‌ای که در نوار غزه انجام داد، نابود کند.

آری دولتی که «بربوک» وزیر خارجه آن است، برای تشجیع آدمکشان اسرائیلی به آنها اسلحه می‌دهد و کمک مالی می‌کند، تا همانند ٧۶ سال گذشته خلق فلسطین را سرکوب کند. اساسا آلمان در هیچ دوره‌ای و از همه کم‌تر در دوره دولت کنونی، نسبت به جنایات ضدبشری، به ویژه نسل‌کشی اخیر جنگ افروزان و کودک‌کشان نه تنها هیچ تحریمی انجام نداده، نه تنها از بیان یک انتقاد ساده طفره رفته است، بلکه از صدور حکم جلب «نتانیاهو» و وزیر جنگ‌اش توسط دیوان بین‌المللی لاهه به جرم نسل‌کشی نیز انتقاد کرده و آن را نادرست ارزیابی کرده است.

انتقاد «بربوک» از صهیونیست‌های افراطی نوار باختری در سفر اخیرش به اسرائیل ریاکاری بیش نیست. زیرا صرفا می‌بایست در خدمت آرایش چهره‌ منفور دولت میلیتاریستی آلمان قرار گیرد تا مانعی برای روی گرداندن میلیون‌ها آلمانی صلح‌طلب از احزاب سه گانه در قدرت گردد.

***

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده و مختصر

۳ - گذار مسالمت آ‌میز یعنی چه؟

وقتی از انقلاب سخن به ‌میان‌ می‌آید در درجه اول منظور آن است که قدرت دولتی از دست طبقه (یا طبقات)‌ حاکم بدست طبقه (طبقات انقلابی)‌ می‌افتد. البته با انتقال قدرت از دست طبقه‌ای (طبقاتی) که دوران خود را پیموده است بدست طبقه (یا طبقات) انقلابی، کار انقلاب پایان نمی‌پذیرد معذالک تصرف قدرت دولتی علامت عمده و اساسی انقلاب است. لنین ‌می‌آموزد که:

«مساله اساسی هر انقلاب مسأله قدرت دولتی است. بدون علم بر این مسأله حتی سخنی هم از شرکت آگاهانه در انقلاب و به طریق اولی از رهبری انقلاب ‌نمی‌تواند به میان آید».

طبقه (طبقات) انقلابی برای آنکه بتوانند به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تحقق بخشد، باید نخست قدرت دولتی را تصرف کند. اما این طبقه فقط وقتی‌ می‌تواند قدرت دولتی را به تصرف درآورد که طبقه (یا طبقات) حاکمه را با قهر از مسند قدرت به زیر کشد و خود جای وی را بگیرد. تاریخ انقلابات گذشته جامعه به وضوح نشان‌می‌دهد که بدون اعمال قهر، تصرف قدرت امکان‌پذیر نیست. دلیل آنهم روشن است. طبقه (یا طبقات) حاکمه، که دولت و تمام وسائل اعمال قهر را برای حفظ و نگهداری خویش در مسند قدرت و تأ‌مین منافع خود دراختیار دارد، از روی رضا و رغبت از مسند قدرت بزیر نخواهد آمد و جای خود را به طبقه دیگری واگذار نخواهد کرد.

مارکسیسم – لنینیسم‌ می‌آموزد که دولت وسیله است در دست طبقه حاکمه برای آنکه با اعمال قهر به استثمار طبقات محروم و زحمتکش بپردازد. وسیله اعمال قهر دولت بطور عمده ارتش و پلیس است. با این ترتیب معلوم‌ می‌شود که اعمال قهر در ماهیت دولت، وجود دولت با اعمال قهر ملازمه دارد.

این واقعیت ما را ناگزیر به این نتیجه ‌می‌‌رساند که انقلاب قهرآ‌میز قانون عمو‌می انقلاب پرولتاریائی است.

لنین ‌می ‌نویسد:

«دولت بورژوائی… نه از طریق پیمودن راه زوال، بلکه فقط، بنابر قاعده عمو‌می، از راه قهرآ‌میز ‌می‌تواند جای خود را به دولت پرولتاریائی واگذارد».

استالین بر آنست که

«شرط لازم و ناگزیر «پیشرفت به سوی سوسیالیسم در کشورهای بورژوائی انقلاب قهرآ‌میز است».

رفیق مائوتسه تونگ نیز بر آنست که در جامعه طبقاتی بدون جنگ‌های انقلابی، «طبقه ارتجاعی حاکم سرنگون نمی‌شود و قدرت به دست خلق نمی‌افتد».

انقلاب اکتبر، انقلاب چین،‌ انقلاب ویتنام،‌ انقلاب کره،‌ انقلاب کوبا. سایر انقلابات پرولتاریائی دیگر هم بر طبق قانون عمو‌می انقلاب قهرآ‌میز به وقوع پیوسته‌اند.

اما کار پرولتاریا با در دست گرفتن قدرت دولتی تمام نمی‌‌شود. برای پیروزی انقلاب باید دستگاه دولتی طبقات استثمارگر را ویران کرد، درهم‌شکست و دستگاه دولتی نوی به جای آن نشانید. دلیل آن هم این است که دستگاه دولتی بورژوائی دستگاهی است بخاطر استثمار طبقات محروم جامعه، از سر تا پای آن در خدمت طبقات استثمارگر است، با این طبقات با هزار ریسمان پیوند دارد. هم این دستگاه است که در‌ واقع مقاصد این طبقات را عملی ‌می‌سازد، منافع آن‌ها را تأ‌مین ‌می کند. تغییر کابینه‌ها، نخست وزیران و وزیران دارای اهمیت چندانی نیست.

اهمیت دستگاه دولتی را لنین چنین توضیح‌ می‌‌دهد:

«کار واقعی اداره امور در دست ارتش عظیم کارمندان است. این ارتش سرشار از روح ضد دمکراتیک است و با هزارها و‌ میلیون‌ها بند با مالکین و بورژوازی ارتباط دارد و از هر لحاظ وابسته به آن‌هاست. این ارتش را محیط مناسبات بورژوائی احاطه کرده است و وی فقط در چنین محیطی تنفس ‌می‌کند. این ارتش منجمد شده است، متحجر شده است.، کرخ شده است، قادر نیست خود را از این محیط بیرون کشد،‌ نمی‌تواند به شیوه دیگری جز شیوه کهنه فکر کند، احساس کند، عمل کند. این ارتش در قید عادات رتبه‌پرستی است، با امتیازهای معین خدمت دولتی خو گرفته است. صفوف فوقانی این ارتش از راه سهام و بانک‌ها کاملاً به سرمایه مالی وابسته است و خود آن‌ها تا حدودی از عاملین و حاملین منافع و نفوذ این سرمایه هستند».

بدیهی است با چنین دستگاهی پرلتاریا نمی‌‌تواند به هدف‌های خویش دست یابد و به ناچار باید آن را درهم‌شکند و به جای آن دستگاه دیگری بنشاند، دیکتاتوری بورژوازی را براندازد و بجای آن دیکتاتوری پرلتاریا را مستقر سازد.

مارکس و انگلس با تجربه کمون پاریس صریحا اعلام داشتند که «طبقه کارگر نمی‌‌تواند صاف و ساده ماشین دولتی آماده را در اخیار گیرد و آن را برای هدف‌های خود به کار اندازد.

بدون ویران‌ساختن این دستگاه نمی‌توان به هدف‌های انقلاب دست یافت. مسلما در کادر نظام بورژوازی، در نظا‌می که ارتش و پلیس و ژاندارم و محاکم و زندان‌ها برای دفاع از منافع طبقه حاکمه، برای ممانعت از هرگونه تخطی و دستبرد به موجودیت و ثروت این طبقه است، نمی ‌توان بطور مسالمت‌آ‌میز به پیروزی انقلاب پرولتاریائی نائل آمد.

این‌هاست پاره‌ای از نکات اساسی مارکسیسم - لنینیسم درباره دولت و انقلاب. این آن چیزی است که ما ایرانی‌ها طی سال‌های رژیم کودتا به خوبی به آن پی برده‌ایم. مبارزه انقلابی دانشجویان و کارگران فرانسه در جریان ماه مه امسال (1968) نیز شاهدی بر این امر است.

اکنون به بینیم رویزیونیسم چه‌ می‌گوید.

رویزیونیسم، خواه معاصر یا کهن، بر خلاف مارکسیسم – لنینیسم، انقلاب قهرآ‌میز و دیکتاتوری پرلتاریا را طرد ‌می‌کند و بر آنست که از راه «مسالمت‌آ‌میز» در چهارچوب نظام کنونی بورژوائی ‌می‌توان نظام سرمایه‌داری را به نظام سوسیالیستی برگردانید. برای این کار گویا کافی است پرلتاریا با استفاده از قوانین انتخابات بورژوائی بتواند اکثریت ثابتی در پارلمان به دست آورد.

اندیشه «گذار مسالمت‌آ‌میز انقلاب از راه پارلمان» در جریان جنگ دوم جهانی پدید آمد و پس از جنگ احزاب کمونیست کشورهای صنعتی اروپا مانند فرانسه انگلستان و ایتالیا یکی پس از دیگری آن را به پیش کشیدند. همکاری کشور اتحاد شوروی با آمریکا و انگلستان در جنگ علیه فاشیسم و ضعف بورژوازی در پاره‌ای از کشورهای صنعتی اروپا؛ در نتیجه پیدایش جنبش توده‌ای نیرومند، که کمونیست‌ها در آن نقش شایان تحسینی بازی کردند در پیدایش این اندیشه تأثیر فراوان داشت. بورژوازی این کشورها از جنگ دوم جهانی ضعیف و ناتوان بیرون آمد و در برابر جنبش توده‌ای نیرومند ناچار به گذشت‌هائی تن در داد. کمونیست‌ها موفق شدند در پارلمان کرسی‌های بسیاری بدست آورند، در دولت‌ها شرکت نمایند. از اینجا تا پندار واهی پیروزی سوسیالیسم از راه تحصیل اکثریت کرسی‌های پارلمان و تبدیل پارلمان به ارگان انقلاب سوسیالیستی، یک قدم بیش نبود و رویزیونیست‌ها بی‌درنگ آن را برداشتند.

کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی این نظریات را تعمیم داد و آن را بصورت «گذار مسالمت‌آ‌میز از راه پارلمان» عرضه داشت در گزارش خروشچف به کنگره ۲۰ چنین‌ می‌خوانیم:

«طبقه کارگر با گردآوردن دهقانان زحمتکش، روشنفکران و تمام قشرهای ‌میهن‌پرست به گرد خویش و با وارد آوردن ضربه‌ای قطعی به عناصر اپورتونیست، که قادر نیستند از سیاست سازش با سرمایه‌داران و مالکین بزرگ ارضی دست بکشند، ‌می‌‌تواند نیروهای ارتجاعی و ضد خلق را شکست دهد و اکثریت محکمی در پارلمان بدست آورد.

تحصیل اکثریت پارلمان و تغییر پارلمان به ارگان قدرت توده‌ای، همراه با یک جنبش انقلابی نیرومند در کشور، به معنی شکستن دستگاه نظا‌می بوروکراتیک بورژوائی و به معنی ایجاد رژیم جدید دولت توده‌ای و پرولتاریائی است که دارای شکل پارلمانی است».

سپس گزارش این‌گونه ادامه‌ می‌یابد:

«در شرایط کنونی، طبقه کارگر در عده‌ای از کشورهای سرمایه‌داری امکان واقعی دارد که تحت رهبری خود اکثریت عظیم خلق را متحد سازد و انتقال وسائل عمده تولید را به دست خلق تأ‌مین نماید». پس از آن، این «تئوری» را که اکنون مربوط به کشورهای سرمایه‌داری بود به یکباره به کشورهائی که به تازگی به آزادی سیاسی نائل آمده‌اند، ولی مانند ایران همچنان تحت سلطه امپریالیسم قرار دارند، ‌می‌‌گستراند و ‌می‌گوید که: «بدست آوردن اکثریت محکم پارلمانی «برای طبقه کارگر عده‌ای از کشورهای سرمایه‌داری و کشورهای مستعمره قدیم شرایط ایجاد تغییرات اجتماعی عمیقی را فراهم خواهد آورد». (تکیه روی کلمات از ماست).

اگرچه در این گزارش در همه جا از «عده‌ای از کشورها»‌سخن به میان آمده است، ولی احزابی که به دنبال دّجّال رویزیونیسم به باتلاق اپورتونیسم فرو رفتند، همه نیت واقعی خروشچف را دریافتند و خود را در زمره «عده‌ای از کشورها» جا زدند و عجیب‌تر آن‌که در بسیاری از این کشورها، احزاب کمونیست غیرقانونی اعلام شده‌اند و اثری از دموکراسی در آن‌ها مشهود نیست تا بتوان به فعالیت انتخاباتی دست زد؛ معذالک این احزاب همچنان به مشی «تحصیل اکثریت محکم در پارلمان» دو دستی چسبیده‌اند. مثلاً دار و دسته رویزیونیست‌ها در اسپانیای فرانکو، دار و دسته رویزیونیست‌های ایران در ایران کنونی‌ می‌خواهند از راه «مسالمت‌آ‌میز» و بدست آوردن اکثریت کرسی‌های پارلمان نظام سوسیالیستی برقرار نمایند! زهی فریبکاری! «تولیاتی»، رهبر حزب کمونیست ایتالیا، نیز گذار به سوسیالیسم را اینطور بیان‌می‌کند:

«اکنون اصل امکان پیشروی به سوسوسیالیسم از راه دموکراتیک و حتی از راه پارلمانی فرموله شده است و این امکان وجود دارد که «با استفاده‌ای پارلمان گذار به سوسیالیسم را عملی ساخت».چنین است نظر تمام رویزیونیست‌ها.

***

گشت و گذاری در فیسبوک

پاسخ به یک پرسش

پرسش: دوستان عزیز توفانی، قبل از هرچیز بابت درگذشت رفیق‌تان فریدون منتقمی به شما تسلیت عرض می‌کنم. من چند سالیست که ادبیات حزب شما را از طریق فیسبوک و کانال تلگرام دنبال می‌کنم. هدفم از این سئوال شناخت و اطلاعات دقیق‌تر در مورد نقش حزب کارگر، حزب کمونیست در جامعه است. رابطه این حزب کارگر یا حزب کار با خود کارگران چگونه است؟ آیا حزب همه تصمیمات را می‌گیرد یا کارگران هم شریک این تصمیم گیری‌اند؟ بنظر شما حزب دیکتاتوری اعمال میکند یا طبقه کارگر؟ دیکتاتوری پرولتاریا، اعمال دیکتاتوری حزب می‌باشه یا اعمال اراده خود کارگرا؟ تا جایی که من خواندم خیلی از سازمان‌ها نظیر راه کارگر، سازمان چریک‌ها اقلیت و اتحاد سوسیالیست کارگری گروه سابق حز کمونیست کارگری و خیلی از کانون‌های کارگری همین حرف را می‌زنند که علت شکست سوسیالیسم اعمال قدرت حزب بود نه کارگر. بسیار ممنون می‌شوم به سئوالم هر چند مختصر پاسخ دهید. لطفا جواب را به ایمیل شخصی‌ام ارسال کنید.تشکر از شما. رشت، حسن رستگاری

پاسخ: دوست عزیز، بسیار سپاسگزاریم از پرسش مهم شما و همینطور علاقه‌تان به ادبیات حزب‌مان.

امروز نظریه تحریف شده «آزادی طبقه کارگر بدست خودش» و بدون نیاز به رهبری حزب و عامل آگاه، یکی از تعرضات و شگردهای ایدئولوژیک مبارزه بورژوازی بر ضد طبقه کارگر در قالب «کارگرپرستی» است.

تمام آموزش مارکسیسم - لنینیسم تأکید بر نقش رهبری حزب بر طبقه کارگر دارد و دیکتاتوری پرولتاریا تنها از طریق اعمال این رهبری در سازمانﮬﺎﻯ تودهﺍﻯ توضیح داده می‌شود. لنین صراحتاً در اینباره چنین گفت:

«روی هم رفته با یک دستگاه کشدار، نسبتاً وسیع و بسیار نیرومند پرولتری سر و کار داریم که رسماً کمونیستی نیست ولی حزب به وسیلهﻯ این دستگاه با طبقه و توده ارتباط کامل دارد و به وسیلهﻯ آن دیکتاتوری طبقه، زیر رهبری حزب عملی می‌گردد» (نقل از اصول لنینیسم ص ١٦٨).

از رهبری حزبی این نتیجه را نمی‌توان گرفت که به جای دیکتاتوری پرولتاریا دیکتاتوری حزب و یا دیکتاتوری کمیتهﻯ مرکزی و در ادامهﻯ آن دیکتاتوری فردی حزب قرار دارد و بدین ترتیب رهبری حزب را در نقطهﻯ مقابل دیکتاتوری پرولتاریا گذاشت. حزب، رهبر، پیشوا و معلم طبقهﻯ کارگر است و بیان روشن و صریح خواستﮬﺎﻯ طبقهﻯ کارگر است و ارادهﻯ آنها را منعکس می‌سازد. لنین در همین رابطه چنین گفت:

«به خودی خود چگونگی طرح مسئلهﻯ دیکتاتوری طبقه؟ دیکتاتوری حزب، پیشوایان با دیکتاتوری (حزب) تودهﮬﺎ؟ دلیلی بر پریشانی و بن‌بست عجیب فکری است. همه می‌دانند که تودهﻯ مردم به طبقات تقسیم می‌شوند و طبقات معمولاً و در اکٽر موارد و اقلاً در کشورهای متمدن کنونی از طرف احزاب سیاسی رهبری می‌شوند! و احزاب سیاسی بر حسب قاعدهﻯ معمول از طرف گروهﮬﺎﻯ کم و بیش ٽابت از اشخاصی که صالح‌تر و صاحب نفوذتر و مجرب‌تر هستند و برای کارهای مسئولیت‌دار انتخاب شده و رهبر خوانده می‌شوند، اداره می‌گردند، ولی اگر بخواهیم در این بحٽ به جائی برسیم که به طور کلی دیکتاتوری تودهﮬﺎ را با دیکتاتوری پیشوایان در مقابل یکدیگر قرار دهیم سفاهت و مفت‌گوئی خنده‌آوری است» (نقل از اصول لنینیسم ص.٢ــ ١٨٣).

پس تنها رهبری حزب طبقهﻯ کارگر قادر است که انرژی بی‌پایان تودهﮬﺎ را برای پیکار عظیم و دوران‌ساز کنونی رها ساخته و به تخریب دنیای ستم بکشاند. انگلس نیز حاکمیت حزب را از حاکمیت طبقهﻯ کارگر جدا نمی‌داند و در مورد حزب آلمان می‌نویسد:

«حزب طبقهﻯ کارگری سوسیال دموکراتیک آلمان از آنجا که حزب طبقهﻯ کارگر است، لزوماً «سیاست طبقاتی»، سیاست طبقهﻯ کارگر را اعمال می‌کند و چون هر حزب کارگری از این مبداء برمی‌خیزد که حاکمیت را در دولت تصرف کند، حزب کارگری سوسیال دموکراتیک آلمان نیز خواستار حاکمیت خود، حاکمیت طبقهﻯ کارگر و بدین قسم حاکمیت طبقه است» (دربارهﻯ مسکن).

متاسفانه از آنجا که عده‌ای از جریانات سیاسی مدعی «کمونیسم» اصول و مبانی لنینیستی و حزبیت را سال‌هاست نفی کرده‌اند، می‌خواهند سوسیالیسم را تنها در ذهن خود بنا کنند. سوسیالیسم این جریانات، سوسیالیسم طبقاتی و دیکتاتوری پرولتاریا نیست، سوسیال دمکراتیک و دیکتاتوری بورژوازی در لباس سوسیالیسم است. چنین جریاناتی ملقمه‌ای از همه چیزند، از آنارشیسم گرفته تا ترتسکیسم، اکونومیسم و رویزیونیسم و تزلزلات اپورتونیستی و ضدحزبی فراکسیونیسم و شعار همه با هم برای اتحاد بزرگ سوسیالیستی! اینان چپ اروپائی، اوروکمونیسم‌اند، یعنی ضدلنینیسم و دیکتاتوری پرولتاریا و مداح بورژوازی‌اند.

در گذشته نیز «کائوتسکی» و شرکای او در انترناسیونال دوم و همچنین کسانی که بعدها در حزب بلشویک اندیشهﮬﺎﻯ او را راهنمای خویش قرار دادند، در کنار آنارشیستﮬﺎ و اپورتونیستﮬﺎﻯ کهنه کار دیگر عیناً همین افتراعات را به حزب بلشویک نسبت دادهﺍند و رهبری حزب را دیکتاتوری حزب علیهﻯ کارگران و علیهﻯ دموکراسی و علیهﻯ رشد مبارزات سیاسی می‌خواندند. استالین در اٽر برجستهﻯ خود،  اصول لنینیسم تمامی این انحرافات را با موشکافی داهیانهﺍﻯ افشاء نموده و انگیزهﻯ آنها را روشن ساخت. او در این اٽر نوشت:

«می‌خواهند تلقین کنند:

الف ــ به تودهﮬﺎﻯ غیرحزبی، که جرأت مخالفت نداشته باشید، زیرا حزب است و به هر عملی قادر است. زیرا در کشور ما دیکتاتوری حزب است.

ب ــ به کادرهای حزب، جسورانه‌تر عمل کنید، فشار را شدیدتر نمائید، به صدای تودهﮬﺎﻯ غیرحزبی هم می‌توان اعتنائی نداشت، در کشور ما دیکتاتوری حزب است.

ج ــ به صدرنشینان حزب، می‌توان تا اندازهﺍﻯ هم خودپسندی را به عنوان تحمل به خود اجازه داد و شاید هم قدری مغرور شد، زیرا در کشور ما دیکتاتوری حزب است و در نتیجه دیکتاتوری پیشوایان هم هست» (ص ١٩٨).

استالین در مقابل این خطرات همواره حزب را به هوشیاری فرا می‌خواند تا حزب، بیان صحیح آنچه که خلق احساس می‌کند، باشد. متاسفانه این روزها کارگرپرستی مد روز شده است. جریاناتی که چنین تبلیغ می‌کنند، اغلب خود کارگر و منشا کارگاری ندارند، اما روشن نیست چرا به کار سازمان خود، که یک جریان روشنفکری است و هیج پیوندی هم با طبقه کارگر ندارند، پایان نمی‌دهند، تا خود کارگران سرنوشت خود را بدون حزب و روشنفکران رقم بزنند؟چرا این جریانات به نام طبقه کارگر سخن می‌گویند که کارگران به قیم احتیاج ندارند، خود عاقل و دانا و توانا هستند و نیازی به «ولی فقیه» ندارند؟ این بیخردان امروز به مارکس هم می‌تازند که چرا حزبیت را توصیه کرد و نام مانیفست، برنامه حزب پرولتاریا را گذاشت مانیفست حزب کمونیست! نه مارکس و نه انگلس هیچیک از آنها کارگر نبودند، بلکه روشنفکرانی بودند که از طبقه خویش، که منشا بورژوایی داشت، بریدند، به طبقه کارگر پیوستند و تمام دانش و زندگی‌شان را وقف رهائی طبقه کارگر کردند. طبق روشنفکران «کارگرپرست» و سردرگم کنونی ایران، مانیسفت را می‌بایست خود کارگران می‌نوشتند تا رنگ و بوی کارگری بخود گیرد و سوسیالیسمی با «دست کارگری» خود بنا سازند که «دیگر امکان برگشت به عقب و احیای سرمایه‌داری نباشد»!؟ برای این روشنفکران پرمدعا، «ذات و جوهر کارگری» بر آگاهی طبقاتی و دانش سوسیالیسم علمی ارجح‌تر است. کارگر هیچگاه بر ضد منافع خودش عمل نمی‌کند!؟

رفیق عزیز، ما پاسخ را  تا همین جا کافی می‌دانیم و شما را به ادامه بحث و گفتگو در این مورد دعوت می‌کنیم. پیروز و سربلند باشید.

***

پاسخ  به یک پرسش در کانال تلگرام

پرسش: با عرض سلام و ادب به دست‌اندرکان حزب فعال توفان، سئوالی داشتم خدمت دوستان عرض می‌کنم.

در مورد روسیه و چین و آن اینکه آیا این کشورها سرمایه‌داری‌اند یا امپریالیستی؟ چرا کمتر در مورد نقش آنها در ایران یا همکاری این دو کشور بزرگ با ایران نمی‌نویسید؟ با تشکر، بهنام منصوری.تهران

پاسخ: با درود صمیمانه به شما! همانطور که بارها نوشتیم، روسیه یک قدرت امپریالیستی است اما قدرت نظامی و اقتصادی‌اش از اتحادیه اروپا و آمریکا بسیار ضعیف‌تر است. حزب ما در مقالات گوناگون به طور مفصل به این مسئله پرداخته است و کوچک‌ترین توهمی نسبت به ماهیت روسیه ندارد. روسیه از سال‌های 60 پس از احیای سرمایه‌داری به یک ابر قدرت امپریالیستی تبدیل شد که آن زمان لقب «سوسیال امپریالیسم» بر آن نهادیم، چون در حرف از سوسیالیسم دفاع می‌کرد اما عملکردش و ماهیت سیاست و اقتصادش امپریالیستی بود. اشغال چکسلواکی و افغانستان مهر تأییدی بر ماهیت تجاوزکارانه این امپریالیسم نوخاسته بود.

اما اکنون در شرایط دیگری به‌سرمی‌بریم، اوضاع جهان تغییر کرده است. شوروی سابق فروپاشیده و روسیه در شرایط ضعف و تدافعی به‌سرمی‌برد و نه تهاجمی. امپریالیست‌های غرب به رهبری آمریکا با ایجاد پایگاه‌های نظامی در دور و اطراف روسیه و تحریک نیروهای ارتجاعی خواهان تجزیه و سلطه بر مناطق ثروتمند و یا تحت نفوذ روسیه هستند. از همین رو امروز روسیه با اهداف و انگیزه‌های خاص خود از موجودیت‌اش در جنگ اوکراین دفاع می‌کند. دفاع روسیه از خود در مقابل ناتو، که در لباس «انسان‌دوستی» و حمایت از اوکراین به میدان آمده است، مشروع و عادلانه است. جنگ روسیه علیه ناتو و کل جهان غرب جهت‌گیری جهان را به سوی شکل‌گیری یک نظم چند قطبی تسریع می‌کند.

از نظر حزب ما یک دولت مستقل می‌تواند هوشیارانه برای حفظ منافع ملی و موجودیت و تمامیت ارضی خود از تضادهای امپریالیست‌ها به نفع خود سود جوید. استفاده صحیح از تضادها نباید به مخدوش شدن خطوط و ماهیت سیاسی و اقتصادی یک کشور بیانجامد. فراموش نکنیم که روسیه و چین در سه تحریم اقتصادی اول علیه ایران با آمریکا کنار آمدند زیرا به فکر منافع اقتصادی خودشان بودند. این نشان می‌دهد که این کشورها دارای چه ماهیتی هستند. قابل ذکر است که در دوره تجاوز نظامی به عراق، امپریالیسم آلمان و فرانسه به شدت مخالف سیاست ماجراجویانه و اشغال عراق بودند و از همین روی به افشای آمریکا دست زدند. زیرا منافع‌شان در آن کشور در خطر بود. حال امروز با چین و روسیه مواجه‌ایم که به عنوان امپریالیست‌های ضعیف‌تر در پشت برخی از کشورهای مستقل موضع گرفتند. بنابر این باید از این تضادها بطور صحیحی سود برد بدون اینکه به قلب ماهیت سیاسی و اقتصادی آنها بپردازیم. ما باید از حق تعیین سرنوشت ملل دفاع کنیم و با دخالت امپریالیست‌ها در امور داخلی آنها مخالفت و آن را محکوم کنیم. در ثانی حزب ما مقالات متعددی در مورد همکاری‌های اقتصادی چین و روسیه با ایران نوشته و به همه نکات مهم اینگونه همکاری‌ها پرداخته است.

برای شناخت صحیح از ماهیت چین و روسیه و علل تغییر ماهیت سوسیالیستی این دو کشور بزرگ شما را رجوع می‌دهیم به کتاب ارزشمندی تحت عنوان «حزب توده ایران.گذار از رویزیونیسم به سوسیال دمکراسی». مطالعه این کتاب را توصیه می‌کنیم. لینک کتاب را در زیر ملاحظه فرمائید.

موفق و پیروز باشید.

http://www.toufan.org/Ketabkhaneh/Hezb%20Tideh%20170805.pdf

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اپوزیسیونی که مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم ندارد دست دراز شده آ نهاست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر