۱۴۰۳ مهر ۱۴, شنبه

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۸ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

 مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۸ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

شهریور  ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

 

بحران سلامت، بحران "بازار آزاد" ونئوليبراليسم درايران است

توهمات ياسر جبرئيلي در موردعدالتخواهي در چهارچوب نظام ولايي سرمايه داري

چرا پزشکيان چنين گفت؟

گفتگوي تارنماي«فراز» با عبدالحميد شهرابي، فعال کارگري

مروري بر اخبار و گزارشات کارگري مرداد ماه

المپيک پاريس با موفقيت ورزشکاران ايراني با ۱۲ مدال و ۳ مدال طلا پايان يافت

کالايي کردن آموزش و شهريههاي نجومي وژرفش شکاف طبقاتي در ايران

خطر شعلهور شدن جنگ در خاورميانه جدي است

اظهارات تکان دهنده اسراي فلسطيني از تجاوزات جنسي اشغالگران در زندان

دو نکته در باره تفاوت بين نظم سرمايهداري با نظم سوسياليستي

ليست ترورهاي اسرائيل در ايران و سکوت چپ ضد کمونيست

جنگ کنوني غزه دشوارترين جنگ تاريخ ارتش اسرائيل است

آيا بايدعليه تجاوز و اِشغالگري جنگيد يا تسليم شد و برده وار زيست؟

زمين با شتابي نگرانکننده درحال فرو رفتن درفلات ايران است

ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

گشت وگذاري در فيسبوک

پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام

اطلاعيه: (مراسم بزرگداشت رفيق فريدون منتقمي)

***

 

بحران سلامت، بحران "بازار آزاد" ونئولیبرالیسم درایران است

 

در روزهای گذشته اعتصاب‌های پرستاران در بیش از ۲۰ شهر جریان داشته است. مقام‌ها و مسئولان مربوطه، از جمله سازمان نظام پرستاری و وزارت بهداشت سال‌هاست که خواسته‌های آن‌ها را نادیده گرفته‌اند و اکنون آن‌ها بر ارتقا و بهبود شرایط معیشت شغلی پرستاران و کادر درمان پای می‌فشارند.

روزسه‌شنبه ۳۰ مرداد به‌ویژه بیمارستان‌های مشهد شاهد اعتراض‌های گسترده‌ای بود و ماما‌ها نیز در این شهر به صف پرستاران معترض پیوستند.

پرستاران بیمارستان‌های ابن‌سینا، امام ‌رضا و شریعتی مشهد از جمله معترضان بودند. براساس گزارش‌های منتشرشده، در بیمارستان امام رضا مأموران حراست به پرستاران معترض حمله کردند اما موفق نشدند کاری از پیش ببرند.

از جمله خواسته‌های پرستاران، صدور احکام جدید بر مبنای افرایش حقوق و سختی کار و فوق‌العاده خاص با ضریب مناسب؛ محاسبه‌ کارانه پرستاران براساس ثبت اقدامات پرستاری موجود در کتاب ارزش‌گذاری خدمات پزشکی به‌نام پرستاران؛ برخورداری از مزایای رفاهی و مناسبتی، مانند سایر کارکنان دولت و نهادهای عمومی؛ حذف اضافه‌کار اجباری؛ پرداخت دستمزد مناسب براساس تورم موجود سالیانه و براساس فرمول اداره کار و قانون ارتقاء بهره‌وری بود.

 

خبرهای یک سال اخیر بسیار نگران کننده وجامعه را دربهت فروبرده است..مهاجرت ۳ هزار پرستار تنها در طول یک سال، اعتراضات پراکنده به شیوه اجرای نامناسب تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری به ویژه در نیمه دوم سال گذشته، استعفای ۲۰ پرستار بیمارستان طالقانی در شهر چالوس، استعفای ۴۰ پرستار و اعضای کادر پرستاری بیمارستان شهدای تجریش تهران، استعفای ۳۰ پرستار بیمارستان طالقانی آبادان و خودکشی پرستاران در شهرهای تهران، سنندج و کرمانشاه همه حکایت از یک بحران عمیق در سیستم بهداشت ودرمان ایران دارد. اما پاسخ وزارت بهداشت و دانشگاه‌ها به این وضعیت، احضار پرستاران معترض به هیات رسیدگی به تخلفات اداری، تهدید، تبعید و اخراج بوده است.

 

درکرج، شیراز، جهرم، زنجان، یزد و اراک. اعتراضات صنفی پرستاران در حال گسترده شدن است و روند اعتراض در برخی شهرها حتی به اعتصاب و توقف فعالیت پرستاران در بخش‌های عمومی و ویژه رسیده است. حالا دیگر احتمال اینکه جان بیماران هم در نتیجه اعتصاب‌هایی که به اهرم فشار جامع پرستاری تبدیل شده‌اند، در خطر قرار بگیرد، وجود دارد. تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی از بیمارستان‌های شیراز، بخش‌هایی را نشان می‌دهد که از حدود یک هفته پیش به تدریج خالی از پرستار شده‌ است. «نگران جان بیماران هستیم. ما متعهد به حفاظت از جان تک تک کسانی هستیم که خانواده‌هایشان مراقبت از آنان را به کادر درمان سپرده‌اند. اما دیگر بریده‌ایم... وقتی حتی برای کیفیت خدمات رسانی به بیماران هم ارزشی قائل نیستند و شهروندان هم خدماتی که شایسته آنان است را دریافت نمی‌کنند، چرا باید دندان روی جگر بگذاریم و به این وضعیت ادامه دهیم.» اینها حرف‌های یکی از صدها پرستار معترض است که خانه‌نشینی را به کار تحت آنچه به گفته او «استثمار» مراکز درمانی است، ترجیح داده است. او ادامه می‌دهد: « حالا که اعتصاب کرده‌ایم هم به جای پاسخگویی، با به خطر انداختن جان بیماران از نیروهای جایگزین غیرحرفه‌ای در بیمارستان‌ها استفاده می‌کنند و پرستاران معترض به ویژه نیروهای شرکتی و طرحی را تهدید به اخراج و قطع حقوق می‌کنند.» 

 

پرستاران به پرداخت کم دستمزد بابت کارانه وعدم اجرای مناسب تعرفه‌گذاری، اضافه‌کار اجباری، شیفت‌های طولانی و حق‌الزحمه ناچیز اضافه‌کاری اعتراض دارند. شیفت‌های کاری طولانی ۱۲ ساعته، تعرفه‌های ناعادلانه دستمزد، فشار کاری بالا در هر شیفت و تنش زیاد در ارتباط با بیماران و همراهاننشان از مهمترین مشکلات پرستاران شاغل در نظام درمانی ایران است. کمبود نیروی پرستاری موجب شده تا کیفیت خدمات‌رسانی به بیماران نیز با مشکل مواجه شود. بر اساس اعلام شورای‌ عالی نظام پرستاری در چند سال اخیر استخدام پرستاران به صورت قطره چکانی بوده است. در حال حاضر حدود ۲۴۰ هزار پرستار در کل کشور فعالیت می‌کنند، اما برای رسیدن به نسبت به استاندارد بین تعداد پرستاران و بیماران، باید نسبت‌ها ۳ برابر شود

محمد شریفی مقدم دبیرکل خانه پرستار که حدود ۵ ماه پیش در گفتگو با یک رسانه داخلی، سال ۱۴۰۳ را سال پرچالشی برای پرستاران پیش‌بینی کرده بود؛ حالا در گفتگو با «امتداد» می‌گوید: شاهد یکی از بی‌سابقه‌ترین اعتراضات جامعه پرستاری هستیم که دامنه آن به دلیل عدم پاسخگویی مسئولین و وعده‌های محقق نشده، به اعتصاب و توقف فعالیت پرستاران کشیده شده است.

خبرهای چند ماه اخیر را که مرور کنیم، متوجه خواهیم شد چه بر سر پرستاران آمده که خروجیِ آن این روزها به اعتصاب گسترده پرستاران در برخی بیمارستان‌های کشور انجامیده است.

بعد از اجرای ناقص قانون بر زمین مانده تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری پس از ۱۵ سال از تصویب آن پرستاران در نقاط مختلف کشور از روند اجرای تعرفه‌گذاری و پرداخت ناکافی کارانه‌ها ابراز نارضایتی کردند و با برگزاری تجمعات اعتراضی در محوطه بیمارستان‌ها و نهادهای دولتی و راه‌اندازی کارزارهای جمع‌آوری امضا تلاش کردند صدای اعتراض خود را به گوش مسئولین مراکز درمانی و وزارت بهداشت برسانند. دولت اما بی‌توجه به این اعتراضات،حتی در بودجه ۱۴۰۳ به بودجه لازم برای پرداخت فوق‌العاده خاص پرستاران توجهی نکرد و منابعی را به آن تخصیص نداد.

اعتراضات اخیر که در قالب اعتصاب گسترش پیدا کرده است، ابتدا از کرج آغاز شد. اما بعد از سه روز خاتمه یافت. ما هنوز به طور دقیق نمی‌دانیم که آیا آن اعتصاب دستاورد ویژه‌ای داشته یا خیر! اما به نظر می‌رسد تهدیدهای صورت گرفته علیه معترضان و پرداخت جزییِ بخشی از مطالبات عقب‌افتاده دلیل پایان این اعتصابات بوده باشد. اما در یک هفته اخیر علاوه بر کرج ما در شیراز شاهد اعتصابات گسترده‌تری در بیمارستان‌های دولتی بودیم که پرستاران حدود ۸ بیمارستان را درگیر کرده وشهرهای زنجان، جهرم و فسا هم شاهد برگزاری تجمعات اعتراضی کادر پرستاری بوده‌اند. در عین حال با وجود اینکه بخش‌های عمومی و بخش‌های ویژه بیمارستان‌ها درگیر اعتصاب پرستاران هستند، بخش‌های اورژانس کماکان به فعالیت خود ادامه می‌دهند. در عین حال بر اساس گزارش‌های منتشر شده، مراکز درمانی با به خدمت گرفتن نیروهای جایگزین تلاش می‌کنند که بر بحران کمبود نیروغلبه کنند که چنین سیاستی بازی با جان مردم است.

 

فقدان سازماندهی وتشکیلات

دبیرکل خانه پرستار در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا اعتراضات و اعتصابات اخیر جامعه پرستاری توسط تشکل یا نهاد صنفی سازماندهی شده، می‌گوید: "متاسفانه خیروحتی می‌توان گفت که یکی از دلایل اصلی گسترده شدن این اعتراضات، ناکارآمدی تشکل‌های صنفی حوزه پرستاری و دلسرد شدن بدنه پرستاری از این نهادها و تشکل‌هاست. متاسفانه درسال‌های گذشته نظام پرستاری و معاونت پرستاری عملکرد ضعیفی در ارتباط با پیگیری مطالبات پرستاران داشته‌اند و حتی با رد صلاحیت‌های گسترده از ورود افراد دلسوز و فعال حوزه پرستاری به هیات‌های مدیره نظام پرستاری ممانعت به عمل آورده‌اند."

اشاره دبیر کل خانه پرستار به رد صلاحیت‌های گسترده در انتخابات نظام پرستاری دوره پنجم و ششم است که به گفته او وزارت بهداشت در یک انتخابات مهندسی شده، سازمان نظام پرستاری را در اختیار مدیران مدنظر و دست نشانده وزارتخانه قرار داد و به این ترتیب از کارایی سازمان نظام پرستاری کم کرد.

به گفته شریفی مقدم، "نتیجه این آرایش سیستماتیک در بدنه نظام پرستاری این بود که در سه سال گذشته بیشترین احضارهای پرستاری را به هیات تخلفات دانشگاه علوم پزشکی داشتیم. هیات تخلفات نه مربوط به وزارت اطلاعات است، نه هیچ‌کدام از نهادهای امنیتی. هیات تخلفات مربوط به دانشگاه‌هاست. در واقع این نهادهای صنفی به جای اینکه به مطالبات پرستاران بپردازند و یک خروجی قانونی از پیگیری این مطالبات بگیرند، تاکنون با چنین روندی با اعتراضات صنفی برخورد کرده‌اند"

او در پاسخ به این سوال که تشکل‌هایی مانند «خانه پرستار» چرا موفق به بسیج بدنه و سازماندهی اعتراضات نمی‌شوند نیز می‌گوید:" تنها تشکلی که دست کم این مطالبات را طرح کرده و تلاش کرده صدای پرستاران را به گوش نهادهای ذیربط و مسولین برساند، خانه پرستار بوده است. ما از حدود دو سال پیش و پس از اجرای نیم‌بند و نامناسب قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری و همچنین تداوم بی‌عدالتی در پرداخت‌ها و عواقب کمبود نیروی پرستاری به وزارتخانه و مجموعه دولت هشدار دادیم که احتمال فراگیر شدن اعتراضات صنفی در میان پرستاران وجود دارد، اما نه تنها پاسخی در این زمینه دریافت نکردیم، بلکه به گونه‌ای با محدودیت‌های به وجود آمده، به حاشیه رانده شدیم. توجه کنید که تشکل‌هایی مثل خانه پرستار، وابسته به بودجه دولتی نیستند و از طرف بدنه و اعضا هم حمایت مالی نمی‌شوند. بنابراین توان بسیج و سازماندهی با محدودیت‌های به وجود آمده برای فعالیت صنفی و برخوردهای قهری، عملا از ما سلب شده است."

به گفته این فعال صنفی، فقدان سازماندهی تشکیلاتی و ناکارآمدی نهادهایی چون نظام پرستاری در پیگیری مطالبات پرستاران منجر شده تا اعتراضات به صورت خودجوش برگزار شود و در عین حال نتواند به نتایج و دستاوردهای بلندمدت و پایدار برسد

 

حکومت با جان مردم بازی می کند

شریفی مقدم در عین حال می‌گوید که تداوم روند فعلی یعنی بی‌پاسخ ماندن اعتراضات صنفی پرستاران و تداوم اعتصاب آنها می‌تواند ذینفعان بخش درمانی یعنی بیماران را هم تحت تاثیر قرار دهد. او ادامه می‌دهد: متاسفانه پیش از این هم خدمات درمانی به دلیل کمبود نیروی پرستاری به شیوه مطلوب در اختیار مردم قرار نمی‌گرفته و درست‌تر این است که بگوییم اعتصابات و اعتراضات اخیر، تنها اهرم فشار پرستاران برای احقاق حقوق از دست رفته خود و ذینفعان بخش درمان یعنی شهروندان است. به خصوص شهروندانی که به طور مستقیم از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی دولتی خدمات می‌گیرند در خطر دریافت خدمات غیرحرفه‌ای و ناکارآمد هستند. به ویژه زمانی که متوجه می‌شویم، بیمارستان‌هایی که در آنها اعتصاب در جریان است از نیروی ستادی و غیرحرفه‌ای برای مراقبت از بیماران استفاده می‌کنند.

دبیرکل خانه پرستار گفت: "من فکر می‌کنم مردم به میزان کافی از خسارت‌هایی که از طریق کمبود نیرو و بی‌پاسخ ماندن مطالبات پرستاران متوجه بخش درمان می‌شود، مطلع نیستند. باید گفت که مطالبات بخش درمان به طور مستقیم با سلامت مردم و امکان مراقبت از آنها گره خورده است و جامعه باید نسبت به این قضیه حساس شود. آنهایی که پول دارند از خدمات VIP مراکز دولتی و در بهترین حالت از مراکز خصوصی برای دریافت خدمات استفاده می‌کنند اما مردم عادی که اکثریت مردم را شامل می‌شوند باید نسبت به حقوق خود و اینکه حق دارند چه امکاناتی در بخش درمان در اختیار آنها قرار گیرند، آگاه شوند و به کمک جامعه پرستاری بیایند تا در نهایت نظام سلامت به هدف اصلی خود که ارتقاء سطح خدمات رسانی است، دست یابد".

 

مسئولان سازمان نظام پرستاری اعلام کرده‌اند که هرسال حدود سه هزار پرستار برای مهاجرت از کشور از این سازمان گواهی «گوداستندینگ» می‌گیرند، درحالی‌که تعداد کل دانشجویان این رشته حدود ۱۰ هزار نفر است و به‌گفته نایب‌رئیس شورای‌ عالی این سازمان، مهاجرت این نیروها به مرحله بحرانی رسیده است.

در چنین شرایطی حقوق و مزایای پرستارانی که به عمان مهاجرت کرده‌اند، شش برابر حقوق یک پرستارِ فعال در ایران است. در دیگر کشورها از جمله کشورهای اروپایی نیز حقوق پرستاران بسیار بیشتر از ایران است. درحال‌حاضر حقوق یک پرستار ایرانی، ماهانه ۱۲ تا ۱۵ میلیون تومان، یعنی حدود ۲۰۰ دلار است.

ایران همچنین با کمبود ۱۰۰ هزار پرستار مواجه است اما وزارت بهداشت حاضر نیست حدود ۲۰ هزار پرستارِ طرحی را که خود گذرانده‌اند و در دوره کرونا نیز فعالانه کار کرده‌اند به کار بگیرد.

بطورخلاصه اینکه دلایل اصلی بحران کنونی سیستم سلامت وبرآمد پرستاران سراسر ایران علیه این نابسامانی، اجرای نزدیک به چهاردهه سیاست هارنئولیبرالی وکالایی کردن بهداشت ودرمان است، نتیجه چهاردهه سرکوب دستمزد و خصوصی کردن حوزه سلامت وکسب حداکثر سود است.جناب مسعود پزشکیان که خود پزشک است اما درمقام ریاست جمهوری ظاهر شده که نه خادم ملت بلکه خادم اتاق بازرگانی واقتصاد هارنئولیبرالی است یا باید درمقابل موج اعتراضات مردم عقب نشینی کند وبه مطالبات برحق پرستاران پاسخ گوید یا با سرکوب درمقابل آن بایستد و به وعده های انتخاباتی اش پشت کند.

پرستاران وسایر زحمتکشان اما راهی جز تشکل واتحاد وپیکارمتحد علیه نظم نئولیبرالی سلامت وکالایی شدن آن وهمینطور در عرصه آموزش ندارند. باید دراتحاد با کارگران صنعتی و سایر زحمتکشان مطالبات خود را ازحلقوم بورژوازی دزد و فاسد حاکم بیرون کشند.

 

***

 

توهمات یاسر جبرئیلی در موردعدالتخواهی در چهارچوب نظام ولایی سرمایه داری

 

دکتر یاسر جبرئيلی یکی از چهره های مشهور به عدالتخواه در بین بدنه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی قلمداد می‌گردد. نظریه های انتقادی وی نسبت به سیاست‌های نئولیبرالی اقتصادی در ایران از بسیاری جهات قابل تامل است. او که از طرفداران جدی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی است، سابقه فعالیت در روزنامه کیهان، دستگاه های مشورتی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاوره به دولت ابراهیم رئیسی در بدو تاسیس آن را نیز در کارنامه خود دارد. البته لازم به یادآوری است که وی پس از حدود یک سال و در پی تصمیم دولت رئیسی در اجرای سیاست اقتصادی لغو ارز ترجیحی به کالاهای اساسی به یکی از منتقدان سرسخت این سیاست‌ها بدل گشت. در یک نگاه کلی و فارغ از جنبه‌های مذهبی وشخصی اش که ناشی از خاستگاه سیاسی وی که جبهه اصول گرایان میباشد ،نظرات و مواضع اقتصادی وی به طور مثال مخالفت با حذف ارز ترجیحی یا ایده دلار زدایی از اقتصاد کشور و یا پشتیبانی از افزايش حقوق کارگران به میزان تورم را میتوان مثبت و به نفع طبقه کارگر ایران ارزیابی کرد.لیکن با این حال باید گفت اساس تفکر اقتصادی وی نه تنها قابل دفاع نیست بلکه در برخی موارد نظیر دفاع وی از ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی کاملا نیازمند نقد وواکاوی است. ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ توسط رهبری در آغاز دهه هشتاد شمسی راه را برای خصوصی سازی های بی‌حساب و کتاب بنگاه‌های دولتی هموار کرد. به نحوی که پس از گذشت کمتر از یک دهه بلایای آن گریبان جامعه ایران به ویژه کارگران را گرفت. سواستفاده های فراوان غارتگران اقتصادی، تعطیلی بسیاری از صنایع بزرگ نظیر تراکتورسازی و کاغذ سازی،بیکاری کارگران این بخش ها و درنهایت رواج قراردادهای موقتی کار از جمله این بلایا بود. با اینکه یاسر جبرئیلی در دفاع از این سیاست‌ها در پی خریدن آبروی ریخته مراد و مقتدای خود یعنی رهبری است و سعی دارد به نکات مثبت مورد نظر رهبر در زمان ابلاغ آن که همانا استفاده از انگیزه بخش خصوصی برای رونق بخشیدن به اقتصاد بوده اشاره کند و حتا سعی بر برجسته کردن نقش دولت در ساماندهی بخش خصوصی را شالوده اجرای این سیاست‌ها قلمداد می‌کند ولی پر واضح است که اندیشه اقتصادی وی شدیدا متاثر از ایده آلیسم مذهبی است که جهان بینی او را شکل داده است. دکتر جبرئیلی علی الرغم تلاشی که در زمینه فهم مناسبات اقتصادی سرمایه داری به خرج می دهد و به حق در شناخت بسیاری از روبناهای آن موفق است قادر به فهم موضوع در بستر ماتریالیسم تاریخی نیست و این مناسبات اقتصادی را ناشی از مدیریت سرمایه دارانه غربی تصور می‌کند. غافل از اینکه در یک نگاه تاریخی ،همراه نگرشی ریشه ای می‌توان دریافت که کلیه این نظامات حاکم بر اقتصاد جهان و همینطور ایران برساخته وبرخاسته از مناسبات اقتصادی تکامل یافته افراد ،گروه ها ودر یک کلام طبقه سرمایه دار است. این دین اسلام و مذهب تشیع مولا و مقتدای او علی خامنه‌ای نیست که نظام اقتصادی حاکم بر ایران را تعیین می‌کند بلکه نظام اقتصادی برخاسته از مناسبات تولیدی اجتماع است که دین،سیاست و اقتصاد جامعه ایران را می آفریند. چیزی که اندیشه ايده آلیستی دکتر جبرئیلی از فهم آن عاجز است و تلاش وی را در محدوده یک عدالتخواه سرخورده و نا امید محصور می‌سازد. او در بخشی از سخنانش اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ را به کار گرفتن نیروی بخش خصوصی ای می‌داند که نئولیبرالیسم آنرا نادیده گرفته و کمونیسم آنرا کشته است. در نگرش وی نئولیبرالیسم و کمونیسم ایده آل هایی هستند که در پی حاکم کردن ارزش‌های مکتبی خود عمل می‌کنند و جایی نادیده می‌گیرند و دیگر جا می میرانند. دکتر جبرئیلی و همفکرانش در بهترین حالت مبلغ نوعی سوسیالیسم تخیلی اند. آنها قادر به درک تاریخی از موضوعات نیستند. عناصر تشکیل دهنده و سازنده لیبرالیسم بعنوان تامین کننده منافع سرمایه داران و کمونیسم بعنوان اندیشه عملی طبقه کارگر را در بستر مناسبات تولیدی اجتماع و تکامل تاریخی اش تفسیر نمی کنند پس ناچار و ناتوان از فهم آن راه سومی را برمی‌گزینند که همانا مکتب نورانی! قرآن و شیعه است که کاسب را دوست خدا می‌پندارند و راه گذار به جامعه عادلانه را در خیریه و انصاف افراد جستجو می‌کند. اینها حتا یک مرحله از سلفشان دکتر علی شریعتی عقب مانده ترند که سعی می کرد ابوذر غفاری را سوسیالیست معرفی کند.جمع اضداد اسلام و مارکسیست که هر چه تلاش کرد علی الرغم ظاهر عوام‌فریبی که داشت در سیر تاریخی خود مغلوب اسلام بازاری حبیب الله عسگر اولادی و لاجوردی شد. بنا به دیدگاه دکتر جبرئیلی حاکمیت اسلامی اقتصاد بازار آزاد را به رسمیت می‌شناسند اما تنها در چهارچوب اراده حاکم اسلامی. از نظر او حاکم اسلامی شخصیتی فرای تاریخ است که قادر است عدالت اجتماعی را به طور مکانیکی در جامعه مستقر سازد این‌جا است که این تناقض مطرح می شود که پس چرا تا بحال این عدالت برقرار نشده .احتمالا پاسخ ایشان این خواهد بود که رهبری در این عرصه تنهاست و کسی به ندای او لبیک نمی گوید غافل از اینکه فرایند به رهبری رسیدن مقتدای او از دالان های تنگ دلالان و کاسب مآبانی گذر کرده که منافع خود را بر صدر نشاندن او می‌دانستند. به بیان دیگر رهبری و جایگاه وی محصول این نظم طبقاتی است نه اراده ای برای تغییر آن. درک این مفهوم نیازمند اندیشیدنی دگر گونه است که از اساس با اندیشه امثال دکتر جبرئیلی در تضاد است.

***

 

چرا پزشکیان چنین گفت؟

«می‌خواهم بگویم هماهنگ شدیم آمدم اینجا... چرا مرا وادار می‌کنید چیزهایی را که نباید بگویم، بگویم؟ من را وادار نکنید که وارد جزییات قضیه بشوم.»

این جملات بخشی از سخنان مسعود پزشکیان در مراسم رای اعتماد مجلس اسلامی ایران به وزیران پیشنهادی او بود که با کف زدن و استقبال نمایندگان و واکنش گسترده محافل سیاسی و رسانه‌ای روبرو شد.

اگر سال‌ها پیش محمود احمدی‌نژاد از «بگم، بگم» و «تخلفات» برادران علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس، می‌گفت، مسعود پزشکیان در جلسه علنی مجلس از نقش علی خامنه‌ای در چیدمان کابینه رونمایی کرد. آنچه رئیس جمهور درباره نقش علی خامنه‌ای در چینش کابینه گفت، فراتر از «مشورت» و «هماهنگی» است و رئیس قوه مجریه را به «رئیس‌الوزرا» و «رئیس دولت» تبدیل کرده است.

مسعود پزشکیان در پنجمین و آخرین جلسه بررسی کابینه پیشنهادی، شفاف و صریح خطاب به نمایندگان منتقد کابینه گفت «همه اعضای کابینه با رهبر انقلاب هماهنگ شده‌اند» و از هماهنگی با «نهادهای امنیتی، سپاه و وزارت اطلاعات و همه کسانی که باید با هم توافق کنیم» خبر داد. شکلی از  «وفاق ملی» برای عبور ازبحران! درهمین رابطه پزشکیان گفت:

«امروز جنگی که داریم بدتر از جنگ عراق است و باید دست به دست هم دهیم. گذشته گذشت. رها کنیم گذشته را. بپذیریم که با تمام وجود با هم به مردم خدمت کنیم. کمک کنید این وحدت و انسجام علی‌رغم همه عیب‌ها برهم نخورد»

تاکید پیوسته مسعود پزشکیان بر اینکه انتخاب اعضای کابینه‌اش تحت نظر و تایید علی خامنه‌ای انجام شده است، به رای اعتماد دادن نمایندگان مجلس به تمامی وزرای پیشنهادی‌ او منجر شد و نمایندگان مجلس دوازدهم در روز چهارشنبه ۳۱ مرداد به همه ۱۹ وزیر پیشنهادی رئیس دولت چهاردهم رای اعتماد دادند.

به این ترتیب، محمدرضا ظفرقندی با ۱۶۳ رای موافق، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شد. احمد میدری با ۱۹۱ رای در جایگاه وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار گرفت، محسن پاک‌نژاد با ۲۲۱ رای موافق وزیر نفت شد، عباس عراقچی برای وزارت امور خارجه ۲۴۴ رای موافق گرفت و عبدالناصر همتی با ۱۹۲ رای موافق، وزیر اقتصاد شد.

در این جلسه، غلامرضا نوری قزلجه با ۲۵۳ رای موافق وزیر کشاورزی شد، حسین سیمایی صراف با  ۲۱۹ رای در جایگاه وزیر علوم قرار گرفت و محمد اتابک با ۲۳۱ رای وزیر صمت شد. اسکندر مومنی هم با  ۲۵۹ رای موافق، محمدرضا صالحی‌امیری با ۲۷۱ رای موافق و فرزانه صادق با ۲۳۰ رای موافق وزرای کشور، میراث فرهنگی و راه و شهرسازی جمهوری اسلامی شدند.

امین‌حسین رحیمی، علیرضا کاظمی و ستار هاشمی نیز برای تصدی وزارتخانه‌های دادگستری، آموزش‌ و پرورش و ارتباطات هر یک ۲۶۸ رای موافق گرفتند و عباس علی‌آبادی نیز با کسب ۲۵۵ رای موافق وزیر نیرو شد. اسماعیل خطیب با ۲۶۱ رای موافق وزیر اطلاعات، عباس صالحی با ۲۷۱ رای موافق وزیر ارشاد و احمد دنیامالی هم با ۲۵۳ رای، موافق وزیر ورزش و جوانان شدند. عزیز نصیرزاده نیز برای وزارت دفاع و پشتییبانی نیروهای مسلح ۲۸۱ رای موافق گرفت.

مجلس دوازدهم در مجموع ۲۹۰ کرسی دارد اما در جلسه روز چهارشنبه، ۲۸۵ نماینده حضور داشتند؛ زیرا یکی از این کرسی‌ها متعلق به مسعود پزشکیان بود که اینک رئیس‌جمهوری شده است. چهار نماینده هم در جلسه رای اعتماد غایب بودند. بنابراین هر وزیر پیشنهادی برای کسب رای اعتماد به دست‌کم ۱۴۵ رای نیاز داشت.

قبل از آغاز فرایند رای اعتماد نمایندگان مجلس به وزرای پیشنهادی دولت، مسعود پزشکیان طی سخنانی از کابینه انتخابی‌اش دفاع کرد و مدعی شد که به وعده‌اش در تشکیل دولت موسوم به «وفاق ملی» عمل کرده است. او در عین حال اعتراف کرد که وزرایش را با تایید و نظر علی خامنه‌ای معرفی کرده است و از «ولایت» کوتاه نخواهد آمد و با «تمام وجود به رهبری اعتقاد دارد».

حال باید دید بحران جامعه با چنین کابینه مهندسی شده ای حل خواهد شد؟اصلاح طلبان و اصولگرایان حکومتی از چنین کابینه ای راضی اند، اتاق بازرگانی که نبض اقتصاد" بازار آزاد" در دست اوست راضی است، رهبر جمهوری اسلامی هم که راضی است پس چه کسی ناراضی است؟

اکثریت مردم بویژه بیش از ۵٠ درصد مردم که اساسا دراین انتخابات مهندسی شده شرکت نکردند ناراضی اند وامیدی به بهبود شرایط معیشتی خود درچهارچوب چنین کابینه ای ندارند. توده رنج وکار راهی جزتوسل به تشکل سازی مستقل ازدولت برای خروج ازاین وضعیت ناهنجارندارند.بدون تشکل و سازمان وفشاراز پائین امکان تغییر وتحول مثبت برای مزدبگیران زحمتکش ممکن نیست.

***

 

 

گفتگوی تارنمای" فراز" با عبدالحمید شهرابی، فعال کارگری

دفاع از حق تشکل‌یابی کارگران

انتخاب وزیر کار، یکی از حساس‌ترین تصمیمات در هر دولت است که می‌تواند تاثیرات عمیقی بر بازار کار، رفاه اجتماعی و توسعه اقتصادی کشور داشته باشد. این انتخاب به‌طور مستقیم با مسائلی همچون اشتغال‌زایی، حمایت از حقوق کارگران، و اجرای سیاست‌های اقتصادی مرتبط است..

گفت‌وگویی که در ادامه می‌آید، به بررسی جنبه‌های مختلف این انتخاب می‌پردازد و چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌روی وزارت کار را مورد بحث قرار می‌دهد. این گفت‌وگو با نگاهی به نیازها و انتظارات جامعه کارگری و کارفرمایی، تلاش دارد تا به درک بهتری از فرآیند انتخاب وزیر کار و تاثیرات آن بر آینده بازار کار در کشور دست یابد حال.دولت پزشکیان که به تائید مجلس نیز رسیده است باید به مطالبات صنفی کارگران به پردازد وپاسخگوی نیازهای طبیعی آنها باشد.لیکن همانطور که بارها نوشته ایم دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی زمانی ازسیاست سرکوبگرانه نئولیبرالی وکارگرستیز دست به عقب نشینی می زند که با موجی از اعتصابات واعتراضات متشکل کارگران از پائین ودر محل کار وخیابان قرارگیرد. هیچ حکومت سرمایه داری به میل خود دست به عقب نشینی نمی زند باید با فشارعمومی و سراسری وادار به عقب نشینی اش کرد.حال نظر خوانندگان گرامی را به این گفتگوی کارگری که به معضلات اساسی کارگران پرداخته است جلب می کنیم.

 

مهم‌ترین مشکلات این حوزه و مطالبات کارگران از نظر شما چیست؟

حق تشکل‌یابی، حقوق و دستمزد، امنیت شغلی و حفظ ایمنی در محیط کار، کماکان مهم‌ترین مطالبات کارگران ایران است و عدم مشکل‌گشایی توسط نهاد‌های حاکمیتی در این حوزه‌ها، موجب نارضایتی عمیق بین میلیون‌ها تن از کارگران و مزدبگیران شده و شرایط خطیری را در کشور به وجود آورده است.

سؤال مهم این است که آقای میدری که قرار است به عنوان وزیر کار به مجلس معرفی شوند، برای حل این مشکلات، خارج از شعار، چه برنامه مشخصی دارند؟ مثلا، با توجه به این که حقوق و دستمزد کارگران در سال جاری سرکوب شده است، آیا وزیر کار جدید برنامه‌ای برای رفع این مشکل اساسی دارند؟ و همین‌طور در مورد تأمین امنیت شغلی کارگران، در شرایطی که در برخی از صنایع مثل پارس جنوبی، کارگران به عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل معترض هستند، و یا در فولاد اهواز که تعدادی از کارگران به علت پیگیری مطالبات بر حق و قانونی خود اخراج شده‌اند و چند ماه است که خانواده آنان با مشقت زندگی می‌کنند، وزیر کار جدید چه چاره‌ای اندیشیده‌اند؟

 

آیا برای پاسخ مثبت به مطالبات کارگران خلأ قانونی وجود دارد؟

 

واقعیت این است که مشکل اصلی در این زمینه، کمبود و ضعف قوانین نیست. البته، رفع ابهام و اصلاح برخی از قوانین قطعا می‌تواند به رفع مشکلات کارگران کمک کند. ولی، همین الان هم بر پایه قوانین موجود، می‌توان در این زمینه اقدامات اساسی انجام داد.

در همین چند حوزه‌ای که به عنوان مطالبات اصلی کارگران ذکر شد، یعنی حق تشکل‌یابی، حقوق و دستمزد و امنیت شغلی، ما، در جمهوری اسلامی قوانینی داریم که با استناد به آن‌ها می‌شود مطالبات کارگران را برآورده کرد. مشخصا، مفاد قانون اساسی بر حق تشکل آحاد ملت و از جمله کارگران، صراحت دارد. یا این که، ماده ۴۱ قانون کار بر ضرورت افزایش حقوق و دستمزد متناسب با نرخ رسمی تورم و تأمین سبد معیشت خانوار تأکید دارد. ولی در عمل، فعالان تشکیلات کارگری در پی‌گیری مطالبات خود با تضییقات و برخورد‌های نامناسب مواجه می‌شوند و به هنگام تصویب میزان حقوق و دستمزد کارگران، قانون کار یا نادیده گرفته می‌شود و یا این که به طور دلبخواهی و مطابق میل کارفرمایان تعبیر و تفسیر می‌شود.

در مورد امنیت شغلی هم همین‌طور است. هم اکنون طرح طبقه‌بندی مشاغل، که به‌طور قانونی مصوب شده است، تا حدی قابل توجه شرایط تأمین امنیت شغلی کارگران را فراهم می‌کند. با این حال، متأسفانه اجرای این طرح هم در عمل با مشکل مواجه است. اینجاست که مشکل اصلی نمود پیدا می‌کند. خب، این مشکل چیست؟ در یک کلام: نبود اراده لازم در بدنه حکمرانی کشور برای دفاع از حقوق کارگران.


توصیه شما برای رفع مشکلات کارگران و پاسخ مثبت به مطالبات آنان چیست؟

درک صحیح و دیدگاه انقلابی در مورد موقعیت و جایگاه اجتماعی-سیاسی کارگران نقطه عزیمت است. کارگران نیروی اصلی در فرایند تولید را تشکیل می‌دهند و بدون حضور مؤثر آنان، تولید محصولات مورد نیاز جامعه یا فلج می‌شود و یا دست‌کم دچار اخلال می‌گردد. قدر مسلم، تحقق شعار «جهش تولید با مشارکت مردم» بدون نقش‌آفرینی توسط کارگران میسر نیست و به یک شعار توخالی تبدیل می‌شود. حال، سؤال این است که چگونه می‌شود در شرایط سرکوب دستمزد حقوق و دستمزد و عدم تأمین امنیت شغلی کارگران، از این نیروی عظیم و کارساز اجتماعی انتظار داشت که در فرایند جهش تولید مؤثر باشد و از جان و دل مایه بگذارد! مطلب دیگر در همین زمینه، نقش منحصر به فرد طبقه کارگر در مبارزات تاریخی ملت برای استقلال، آزادی و برقراری عدالت اجتماعی است. شما کدام نیروی اجتماعی را سراغ دارید که در مسیر مبارزات آزادیبخش ملت به اندازه کارگران ایثار به خرج داشته باشد و شهید داده باشد؟ در همین دوران معاصر، از جنبش ملی کردن صنعت نفت بگیرید تا مبارزه برای فائق آمدن به دستگاه سلطنت دیکتاتوری شاه، و بعد جنگ تحمیلی ۸ ساله و مقابله با تحریم‌های امپریالیستی غرب، جامعه کارگری به عنوان ستون فقرات مبارزات ملت عمل کرده است. این ملاحظات دال بر این است که مقاومت ایران در برابر سختی‌ها بدون حضور پررنگ کارگران، بی‌شک لنگ خواهد زد و در نهایت به ثمر نخواهد نشست. مثل این است که شما بال و پر یک پرنده را ببندید و از او انتظار پرواز داشته باشید!

لذا، برای برون‌رفت از مشکلات کارگران دو عامل نقش کلیدی ایفا می‌کند. یکی، تلاش بی‌وقفه خود کارگران برای طرح و پیگیری مطالبات خود و ایجاد تشکیلات مستقل صنفی کارگری برای این منظور و دیگری به رسمیت شناختن حقوق قانونی کارگران و در رأس آنها، حق تشکل‌یابی، توسط دستگاه حکم‌رانی. آیا آقای پزشکیان و کابینه ایشان در این زمینه کارنامه موفقی از خود به جای خواهد گذاشت؟ عملکرد ایشان طی چهار سال آینده به این سؤال پاسخ خواهد داد. به هر حال، آنان که دغدغه میهن دارند، ضمن دنبال کردن وقایع، برای دستیابی به منافع و خواست‌های ملت، برای ایشان و اعضای کابینه‌شان و از جمله وزیر محترم کار، آرزوی موفقیت دارند.

در این گفتگو، اهمیت انتخاب وزیر کار به‌عنوان یکی از حیاتی‌ترین ارکان دولت مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به شرایط پیچیده بازار کار و نیاز‌های متنوع جامعه، وزیر جدید با چالش‌های بزرگی مواجه است. از جمله این چالش‌ها می‌توان به نیاز به ایجاد اشتغال پایدار، بهبود شرایط کاری، و افزایش رفاه اجتماعی اشاره کرد.

***

مروری بر اخبار و گزارشات کارگری مرداد ماه

 در جبهه نبرد طبقاتی

مرداد ماه۱۴۰۳

 

مرداد این گرمترین ماه از سال با نمایش‌ها و وعده‌های پوچ و البته دیرهنگام انتخاباتی در تیرماه، گرم‌تر نیز شد و اگر چه مدیران و صاحبان سرمایه از تعطیلات در هوای خنک استفاده کردند ولی کارگران و مزدبران در گرمای سوزان، مخصوصاً در گرمای جنوب به کار ادامه دادند و کارگران و زحمتکشان که از قبل می‌دانستند وعده‌ها توخالی است، به‌سرعت با طرح مطالبات خود به میدان آمدند و کارگران نفت، فولاد و معادن و نیز فرهنگیان و بازنشستگان و همچنین پرستاران و کادر درمان با اعتصاب و تجمع و راهپیمایی‌ها نشان دادند که فریب نخواهند خورد و برای رسیدن به حق و حقوق خود دست از مبارزه برنمی دارند.

کارگران و دیگر زحمتکشان علاوه بر آنکه از ایمنی محیط کار بهره نبرده‌اند، بواسطه قراردادهای کوتاه مدت، امنیت شغلی و معیشتی نیز ندارند واگر از حقوق‌های بسیار اسفناک که کفاف یک هفته را بیشتر نمی‌دهد بگذریم، به تعویق افتادن همین دستمزد اندک نیز برای مزدبران قوزی است بالای قوز.

اخراج کارگران در کنار بیکاری مزمن بازهم مشکلی بر مشکلات کارگران و مزدبران اضافه می‌کند و تمامی این معضلات خشم کارگران، پرستاران، معلمان، بازنشستگان و بیکاران را دوصد چندان می‌کند و به‌عرصه مبارزه طبقاتی می‌کشاند. در مردادماه هم هوا گرم بود و هم صحنه مبارزه طبقاتی طبقات و اقشار تحتانی جامعه. رویداد های مبارزاتی ماهی که گذشت برگی است از تاریخ مبارزاتی که در زیر به بخشی ازاین رویدادها و نتایج آن‌ها می‌پردازیم:

 

نفت، گاز و پتروشیمی

در کنار اعتصاب کارگران پیمانی که از آخرین روز خرداد ماه آغاز شده بود و درماه‌های تیر و مرداد نیز ادامه یافت،  کارگران رسمی صنعت‌نفت و گاز شاغل در پالایشگاه‌ها، مناطق عملیاتی، و شرکت‌های مختلف صنعت‌نفت در کشور و مخصوصاً در مناطق نفتخیز خطه جنوب از روزهای آغازین مرداد ماه دست به‌تجمع زدند ودر نیمه دوم ماه مرداد، کارگران و کارکنان شرکت نفت و گاز پارس عسلویه، مجتمع گاز پارس جنوبی؛ ارکان ثالث (شرکتی) و پشتیبانی شرکت‌های پیمانکاری نیز به‌جمع معترضین صنعت‌نفت پیوستند. اهم مطالبات کارکنان رسمی و پیمانی، ارکان ثالث و … در صنعت نفت و گاز «بازگشت به کار کارگران اخراجی، حذف مدیران فاسد، حذف سقف‌حقوق، حذف محدودیت حق‌سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده۱۰ و پرداخت معوقات آن، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی و استرداد مازاد مالیات کسر شده، اجرای توافقات قبلی در زمینه مرخصی استحقاقی و پرداخت حق کمپ، اجرای صحیح طرح طبقه‌بندی مشاغل برای همه کارگران پیمانکاری، تغییر شرایط تردد و دستمزد رانندگان استیجاری و اجرای طرح طبقه‌بندی برای رانندگان غیرمالک، اجرای بدون تبعیض تردد ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت برای کارگران اداری و پشتیبانی و ...  » می‌باشد. کارگران صنعت نفت چون همیشه با روحیه رزمندگی قوی برای بدست آوردن مطالبات خود می‌تازند ولی بورژوازی با بستن قراردادهای گوناگون و با نابود ساختن تشکلات مستقل و جلوگیری از بوجود آمدن مجدد تشکلات مستقل کارگری به پراکندگی کارگران دامن می‌زند و از آنجای‌که کارگران در ارتباط با یکدیگر نیستند و تحت رهبری یک سازمان رزمنده به‌طرح مطالبات مشترک نمی‌پردازند، کماکان مسئولان و کارفرمایان و سرمایه‌داران بر خر مراد سوارند و کارگران از مبارزاتشان نتیجه دلخواه را نمی‌گیرند. مشکل دیگر کارگران وجود افراد و تشکل‌های «اولترا انقلابی» است که با شعارها و تهیه لیست بلندبالا از مطالبات، سدی برای پیشروی آهسته ولی مداوم کارگران می‌شوند.

پرستاران و کادر درمان

پرستاران با از خود گذشتگی بی‌مثال از بیماران این مرز و بوم به‌مراقبت می‌پردازند اما سرمایه‌داران و مسئولان کشور با سیاست‌های ضد انسانی نئولیبرالی خود، آن‌ها را از حداقل زندگی نیز محروم کرده‌اند و با پرداخت حقوقی اندک نه تنها خستگی کار را بر تن آنان می‌گذارند بلکه از هر گونه تلاش برای زندگی بهتر نیز نا امید می‌کنند و بسیاری از پرستاران و کادر درمان کشور را همچون کارگران نفت، فولاد و … برای یافتن کاری با حقوق بیشتر،از ایران فراری می‌دهند. پرستاران و کادر درمان هر از چند گاهی به اعتصاب، تجمع و دیگر اشکال اعتراض روی می‌آورند تا حقوق پایمال شده خود را بازپس گیرند. اگر چه هیچ تشکیلات سراسری نیست تا اعتراض پرستاران را با برنامه‌ای همگانی به‌پیش برد ولی از آنجاییکه همگی در شرایط یکسان شغلی و معیشتی بسر می‌برند و دنیای ارتباطات چنان وسیع و در دسترس قرار گرفته است سریعاً اعتراض در یک بیمارستان به اعتراضی سراسری در بیمارستان‌های شهرهای اقصی نقاط کشور تبدیل می‌شود. و اینبار موج اعتصاب پرستاران در اعتراض به «دستمزدهای پایین، عدم واريز حقوق، شرایط نامناسب شغلی، بی‌عدالتی‌ها و عدم پاسخگویی مسئولان، مبلغ ناچیز ساعتی ۲۰ تا۳۰ هزار تومان برای اضافه‌کار، پرداخت نکردن مزایا و مبلغ ناچیز آن، فرمول تعرفه خدمات پرستاری و پرداخت نکردن شفاف و به‌موقع آن، اجرا نکردن ابلاغیه فوق‌العاده خاص و اصلاح ضریب حقوق پرستاران و اضافه کار اجباری و ...» از بيمارستان‌های كرج و شیراز در روز ۱۲ مرداد  آغاز شد و به‌سرعت به بیمارستان‌های متعدد در بیش از ۲۰ شهر گسترش یافت و اگر چه مردادماه پایان یافت ولی اعتصاب و تجمعات پرستاران ادامه دارد. آنچه در بین پرستاران نیز حس می‌شود و از ضروریات مبارزات به‌حق ایشان است، تشکیل یک سازمان صنفی مستقل است که هم مبارزات پرستاران را در سراسر ایرن هماهنگ کند و هم بتواند نماینده مستقل و گویای آن‌ها در مذاکرات شغلی باشد و البته بتواند این مبارزه پیگیر را با مبارزات دیگر زحمتکشان بویژه مبارزات کارگران مرتبط کند.

فرهنگیان

نئولیبرالها تپه‌ای باقی نگذاشته‌اند و همانگونه که به‌منابع طبیعی و تولید صنعتی و کشاورزی رحم نکردند، به محیط فرهنگی نیز همچون بهداشت و درمان هجوم بردند و همه عرصه‌ها را از مالکیت ملی خارج ساخته، به غارت برده و خصوصی کردند. با خصوصی کردن آموزش، معلمان این تربیت کنندگان نسل‌های آینده را بیش از پیش گرفتار ناامنی شغلی و معیشتی ساختند. در مرداد ماه معلمانی از نیروهای نهضت سواد آموزی، معلمان خرید خدمات، کارنامه سبز های آزمون آموزگاری ۱۴۰۳ در تهران دست به‌تجمع زده و خواستار تبدیل وضعیت و بدست آوردن امنیت شغلی و معیشتی شدند. فعالان صنفی آموزش و پرورش اگر چه همواره مورد غضب و سرکوب دستگاه‌های امنیتی هستند ولی دفاع، همراهی و همدلی با کارگران، پرستاران و بازنشستگان را فراموش نمی‌کنند. در مرداد ماه نیز شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، حمایت خود را از اعتصابات و تجمعات اعلام داشت.

بازنشستگان

بازنشستگان مخابرات در شهرهای مختلف کماکان چون گذشته در روزهای دوشنبه با خواسته‌های «اجرای آیین‌نامه ۸۹ تأمین‌اجتماعی، اجرای همسان‌سازی حقوق، پرداخت رفاهیات و رفع مشکلات مربوط به‌بیمه و ...» در مرداد نیز دست به‌تجمع زدند و پیگیر مطالبات خود شدند. و بازنشستگان تامین‌اجتماعی نیز در شهرهای تهران، کرمانشاه، شوش و اهواز در روزهای سه‌شنبه و در پاره‌ای از شهر ها در روزهای یک‌شنبه دست به‌تجمع زدند و علاوه بر آنکه خواست‌های صنفی خود را مطرح کردند، خواستار آزادی کارگران، معلمان و بازنشستگان زندانی شدند و همچنین از خواست‌های به‌حق پرستاران به دفاع برخاستند.

 فرهنگیان بازنشسته ۱۴۰۲ نیز در اعتراض به اجرا نشدن کامل رتبه‌بندی و همسان‌سازی و پایمال شدن حقوق خود مقابل وزارت آموزش و پرورش تجمع اعتراضی برگزار کردند و بازنشستگان صنایع فولاد نیز در استانهای اصفهان، مازندران، خوزستان، تهران و … در اعتراض به عدم توجه به مطالباتشان به روال گذشته در مردادماه نیز یک‌شنبه‌ها دست به‌تجمع زده و علاوه بر خواست‌های صنفی، خواستار آزادی فعالین صنفی نیز شدند.

کارگران صنوف دیگر

کارگران اخراجی فولاد اهواز و فولاد شادگان، کارگران اخراج شده معدن تیتانیوم کهنوج، کارکنان شرکت گلف اجنسی ایران در بندر امام، کارگران پیمانکاری آب و فاضلاب اهواز، کارگران شهرداری در شهرهای سربندر، میناب و زاهدان، کارکنان مخابرات تبریز و کارگران کارخانه واگن پارس وابسته به گروه صنعتی «مپنا» در روز های مختلف مردادماه  برای رسیدن به‌مطالبات خود دست به اعتصاب، تجمع و راهپیمایی زدند. که از این میان کارگران فولاد و واگن پارس در روزهای متوالی با مطالباتی چون «پایان کار ملانژاد و تیمش، همسان‌سازی حقوق و مزایای کارگران با دیگر کارخانجات همجوار و گروه مپنا، پایان کار پیمانکاران دزد و رسمی شدن قراردادها و...»  پیگیر حقوق پایمال شده خود بوده‌اند.

اگر چه روز بروز ارزش دستمزد کارگران و زحمتکشان کمتر از قبل می‌شود و قیمت‌های اجناس مورد نیاز برای زندگی به دلیل تورم موجود هر دقیقه بالاتر می‌رود، اگرچه دستگاه سرکوب حکومت سرمایه‌داران در پی تهدید و سرکوب فعالان کارگران و زحمتکشان است و اگرچه دستگاه فریب و مغزشویی نظام مقدس! در کنار دستگاه قانونگذار طبقه کارفرمایان و سرمایه‌گذاران بی‌وقفه علیه طبقات تحتانی جامعه فعال است ولی کارگران، پرستاران، معلمان، بازنشستگان و بیکارشدگان نیز دست از مبارزه برنمی‌دارند تا به زندگی شایسته، که از حقوق مسلم هر انسانی است برخوردار شوند. روحیه مبارزاتی کارگران و زحمتکشان بی‌مثال است ولی آنچه در این مبارزه کمبودش حس می‌شود و از نان شب برای طبقه کارگر و زحمتکشان واجب‌تر است، سندیکای مستقل در هر واحد کار و اتحاد این سندیکاها در یک اتحادیه صنفی سراسری و واحد در پهنه ایران عزیز است. تشکلات صنفی هم گیر، مردمی و مستقل، تحت رهبری حزب طبقه‌کارگر، مدرسه مبارزاتی برای زحمتکشان است. تنها راه برون رفت از شرایط وحشتناک ساخته دست سرمایه‌داران تشکل است و راهی جز این متصور نیست!

چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

المپیک پاریس با موفقیت ورزشکاران ایرانی با ۱۲ مدال و ۳ مدال طلا پایان یافت

یکم اینکه، قبل از هرچیز باید تاکید شود چه در ایران و چه در جهان ورزش همواره سیاسی بوده است.دول استعمارگر جهان نوع برخوردشان به‌مقوله ورزش وابسته به‌مصالح سیاسی روز و منافع سیاسی و اقتصادی آن کشورها تعیین می‌شود. به این جهت ریاکاری و دروغ‌گوئی بخشی از سیاست ورزشی و تبلیغاتی آنهاست. فقط مردم جهان از این همه ریاکاری و دروغ‌گوئی و بازیگری سیاسی در شگفت می‌مانند. آنها هر وقت منافعشان ایجاب کند تبلیغ می‌کنند که نباید ورزش را با سیاست مخلوط کرد و حتی ورزشکاران خودی و یا ورزشکاران غیرخودی متعلق به ممالک مخالف خود را تطمیع کرده، فریب می‌دهند که از تیم خود جدا شده وبه جبهه «غیرسیاسی» آنها بپیوندند. این ممالک قدرت‌مند غربی برای موثر کردن جنگ تبلیغاتی، این فراریان ورزشی را به عنوان «پناهنده» نامستحق پذیرفته، فربه می‌کنند تا از این حربه سوءاستفاده سیاسی ‌کنند. تمام تاریخ ورزشی جهان دو قطبی شرق و غرب در گذشته مملو از این وقایع است. و آنجا که سیاسی کردن ورزش منافع سیاسی و اقتصادی آنها را تامین می‌کند به یک باره بوق‌های سیاسی خویش را برداشته و در شیپور حقوق بشر، حقوق زنان، همجنس‌گرایان، دگرباشان، و مضحک‌تر از همه از حقوق پرولتاریا و کارگران سرکوب شده و برده‌گردیده سخن می‌رانند. امپریالیسم و سرمایه‌داری بر اساس منافع سیاسی و طبقاتی روز به یک‌باره مدافع سرسخت پرولتاریا در کشور همسایه شده است. مجریان آموزش‌دیده‌ی برنامه‌های تبلیغاتی آنها، با استفاده از منابع و اسنادی که برای چنین روزهائی جمع‌آوری کرده‌اند به میدان آمده و در نکوهش مخالفان خود، صفحات تبلیغاتی فراوانی سیاه می‌کنند.

همه دانسته است اسرائیل بخشی از آسیاست ولی چون ملت‌های آسیا از این رژیم مصنوعی و اشغالگر که "کشورش" فاقد مرزهای تعریف‌شده جغرافیائی، ثبت شده در سازمان ملل متحد و هویت ملی است، نفرت دارند و حاضر نیستند با تیم‌های ورزشی اسرائیلی آغشته به خون آنها رقابت‌های ورزشی جهانی داشته باشند، غرب استعمارگر جغرافیای جهان را نیز در خدمت به‌صهیونیسم عوض کرده و اسرائیل را از قاره آسیا به دامن غرب در قاره اروپا منتقل کرده است. تحریم ورزش این کشور نسل‌کش و آپارتاید وظیفه هر انسان شریف است. هیچ انسان با وجدانی نمی‌تواند از این صحنه‌سازی‌های ورزشی برای تبرئه اسرائیل احساس نفرت نکند و به تبلیغات دروغین آنها که گویا ورزش باید دوستی بین ملت‌ها را تحکیم کند باور نماید. به سینه تیم‌های ورزشی این اشغالگران که سرزمین معینی ندارند، باید دست رد زد و به مصاف آنها نرفت. زیرا ورزش باید نماد دوستی و محبت میان ملت‌ها باشد و باید این روحیه را تبلیغ نمود. مصاف با اسرائیل نافی این اصل انسانی و نماد ریاکاری و فریب عمومی است. به این جهت حزب ما از هر قهرمان ایرانی که حاضر نیست به ننگ هم‌دستی با صهیونیسم تن دهد و از روبروئی با سربازان ورزشی نقابدار صهیونیسم در میدان‌های ورزشی جهان خودداری می‌کند، حمایت کرده روش انسانی وی را تمجید می‌نماید.

دوم اینکه، افتخارات ورزشکاران ایران بویژه بانوان ایران در رشته ورزش موجبات غرور هر ایرانی را فراهم آورد و می‌آورد. تمام تیم‌های ملی ایران در رشته‌های گوناگون موجب غرور ایران بوده و برای سربلندی میهن ما، ایران مبارزه می‌کنند. ورزش سیاسی است ولی ورزش ایدئولوژیک نیست. ورزش سیاسی است زیرا فرزندان قهرمان ایران در میدان‌های رزم و رقابت جهانی علیرغم تضییقات رژیم جمهوری‌اسلامی به ویژه نسبت به زنان، علیرغم تحریم‌های ضدبشری اجانب، علیرغم تحریکات و خرابکاری‌های دشمنان سوگند خورده ایران برای نقض همه حقوق قانونی میهن ما و ممانعت از موفقیت‌های ورزشی ما به لطایف‌الحیل، در شرایط سخت به قله‌های افتخار رسیدند و برای میهن‌شان غرور ملی آفریدند و در تحکیم وحدت ملی موفق گردیدند. امروز ورزش ایران از تمام این مصائب، خرابکاری‌ها و تروریسم بین‌الملل عبور کرده و سربلند بیرون آمده است. این موفقیت‌های فرزندان قهرمان کشور ما حتی در رشته‌های علمی در عرصه جهانی دستآورد مبارزه بی‌امان مردم میهن ماست. مردم ایران این دستآوردها را در مبارزه علیه رژیم جمهوری‌اسلامی به دست آورده و حاکمان را به عقب رانده‌اند و در آینده نیز برای شرکت بدون ممانعت زنان در ورزشگاه‌ها و در تمام عرصه‌های ورزشی از جمله دومیدانی و شنا مبارزه خواهند کردعده‌ای تحت نام اپوزیسیون برای مبارزه با ایران و علائق ملی مردم میهن ما با این تئوری به‌میدان آمده‌اند که تیم‌های ملی ایران تیم ملی نیست تیم جمهوری‌اسلامی است، باید آن ها را در المپیک و مسابقات جهانی تحریم کرد. این وطن‌فروشان چیز جدیدی نمی‌گویند، اینان همین تئوری را در تمام عرصه‌های دیگر مربوط به دستآوردهای مردم ایران دارا بوده و تا امروز نیز مُبلغ آن بوده‌اند. مگر نمی‌گفتند که ترور دانشمندان هسته‌ای کار خودشان است؟ مگر نمی‌گفتند دستآوردهای علمی و فنی ایران فتوشاپ است؟ مگر به همین علی دائی بازیکن سابق تیم ملی و حسین رضازاده قهرمان وزنه‌برداری سنگین وزن ایران دشنام نمی‌دادند و آنها را عامل رژیم جمهوری اسلامی معرفی نمی‌کردند؟ این عده مشکلشان با تیم ملی ورزشی ایران نیست با ایران است زیرا رژیم‌ها و حاکمان در کشورها گذرا هستند، می‌آیند و می‌روند ولی کشورها باقی می‌مانند. در هیچ کجای دنیا از دهان هیچ بنی‌بشری نمی‌شنوید که آقایان «مارادونا» و یا «رونالدو» و «بکن باوئر» قهرمان جهان شده‌اند بلکه می‌شنوید، می‌بینید که تیم‌های ملی، آرژانتین، پرتغال و آلمان به قهرمانی فوتبال جهان رسیده‌اند. نزاعی که امروز درگرفته است در ظاهر امر بر سر ملی بودن تیم فوتبال یا حکومتی بودن آن نیست، نزاع واقعی میان دو دسته و دو گروه است. کسانی که از ایران، حق حاکمیت ایران، تمامیت ارضی ایران، هویت ملی ایران، دفاع کرده مخالف تحریم و تجاوز به ایران هستند و کسانی که وطن‌فروشند و از تحریم‌ها و حتی تشدید ضدبشری تحریم‌ها و حمله نظامی به‌میهن ما دفاع کرده، برای کشور ایران کوچک‌ترین حقوقی را در نهادهای جهانی به‌رسمیت نشناخته، خواهان تجزیه ایران بوده و به بلندگوی اسرائیل انترنشنال، فرقه مرتجع رجوی و رضا پهلوی بدل شده‌اند. آنها با هر چه ضد ملی و ایران‌ستیزانه است موافقند

سوم اینکه، در رتبه‌بندی در جدول مدالی پس از پایان مسابقات و نقش ورزشکاران ایرانی با کسب ١٢ مدال و ٣ مدال طلا در مقام ٢١ جهان قرار گرفت و موفق‌ترین کشور در خاورمیانه (غرب اسیا) نقش ایفا کرد وبه كار خویش پايان داد. آمریکا با ۴۰ مدال طلا، ۴۴ نقره و ۴۲ برنز و کسب ۱۲۶ مدال در صدر قرار گرفت و چین با ۴۰ مدال طلا، ۲۷ نقره و ۲۴ برنز در جایگاه دوم قرار گرفت.این در حالیست که تعداد ورزشکاران آمریکا 592 نفر و چین 388 نفر بود.

المپیک ٢٠٢۴ فرانسه اما در شرایطی پایان یافت. که با جود همه درخواست‌های وسیع جهانی مبنی بر لزوم محروم کردن ورزشکاران رژیم صهیونیستی اسرائیل از شرکت در جشنواره نخست ورزشی دنیا به سبب نسل‌کشی بیشرمانه‌ای که این رژیم منحوس و فاشیست در حق ملت شریف فلسطین روا داشته، کمیته بین‌المللی المپیک و سایر نهادهای ارشد شریک در برپایی این بازی‌ها از انجام این کار سر باز زدند و در نتیجه ورزشکاران این رژیم جعلی نیز در رقابت‌های پاریس به میدان آمدند تا اصل عدالت و لزوم رعایت انسانیت و حق تأدیب جنایتکاران بزرگ جنگی هم همه به فراموشی سپرده شود و ورزشکارانی در پاریس حاضر باشند که متعلق به رژیم کودک‌کُش تل‌آویو هستند. به همین خاطر آن مایه ننگ بشریت به شمار می‌آیند و لکه سیاهی در تاریخ المپیک است.

***

کالایی کردن آموزش و شهریه‌های نجومی وژرفش شکاف طبقاتی در ایران

بر اساس اعلام سازمان مدارس و مراکز غیردولتی شهریه مدارس غیر انتفاعی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۴ بین ۱۰ تا ۸۰ میلیون تومان است. طبق اعلام این سازمان تنها یک درصد از مدارس غیردولتی بالای ۸۰ میلیون تومان شهریه دریافت می‌کنند، اما بررسی قیمت شهریه مدارس در مناطق یک تهران نشان می‌دهد که مدارس صاحب نام برای پایه اول تا ششم هر ترم بیش از ۲۰۰ میلیون و برای متوسطه دوم حدود ۵۰۰ میلیون شهریه دریافت می‌کنندبرای مثال یک مدرسه پسرانه مشهور در منطقه زعفرانیه برای هر ترم متوسط اول ۴۲۰ میلیون شهریه دریافت می‌کند و یا مدرسه دخترانه دیگری در منطقه سعادت آباد برای دوره متوسط دوم ۵۰۰ میلیون برای هر ترم شهریه دریافت می‌کند./ چندثانیه اقتصاد

در نظام سرمایه‌داری همه چیز را می‌توان با پول خرید و کسب سود کرد،مالکیت خصوصی و سود ناموس سرمایه‌داری است. در ایران امروزمان نیز پس از چهاردهه اجرای سیاست‌های نئولیبرالی رفسنجانیسم نگاه کالایی به انسان و آموزش جامعه را بشدت طبقاتی و به قهقرا برده است. در حوزه آموزش؛ حوزه‌ای که مدت‌هاست کالایی شده است، از همان آغاز به کودکان نیز می‌آموزد نگاه کالایی و پولی داشته باشند .امروز «کالایی‌سازی آموزش و تبعیض بین‌نسلی» دامان کشور را گرفته است. بر کسی پوشیده نیست که آموزش، بنیانی‌ترین حوزه توسعه یا پیشرفت هر کشوری است. نیز واضح است که خصوصی‌سازی در ایران، بصورت افسارگسیخته‌ای موجب بحران و شکاف طبقاتی گردیده است. یکی از مهم‌ترین پیامدهای این روند کالایی و طبقاتی شدن آموزش این است هر شخصی که پول ندارد باید آموزش ناکارآمد و با کیفیت پایین دریافت کند آن هم در مدارس فرسوده و با تراکم بالا. در نهایت نتیجه این روند وادار شدن این طبقه به ترک تحصیل و جذب بازار کار شدن بدون مدرک است. امروزه تحت تاثیر شرایط سیاست نئولیبرالیسم بسیاری از خانواده‌های زحمتکش ترجیح می‌دهند که فرزندانشان درس نخوانند، ترک تحصیل کنند.

بنابراین خصوصی‌سازی آموزش باعث افزایش شکاف طبقاتی، جلوگیری از تحرک اجتماعی، جداسازی و شقه‌شقه کردن جامعه می‌شود که پیامدهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد. بی‌تردید جیب مردم، تاب افزایش سهم آموزش خصوصی را ندارد و نباید آموزش‌وپرورش انواع و اقسام سازوکارها را انجام ‌دهد تا مسئولیت کمتری نسبت به دانش آموزان متوجه دولت باشد! براساس گزارش بانک جهانی و انعکاس آن در خبرگزاری ایرنا «در فاصله سال‌های ۹۸ تا ۲۰۱۷ بالاترین نرخ خصوصی‌سازی مقطع متوسطه مربوط به ایران بوده درحالی‌که کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان تعدادشان به لحاظ نسبت در حال کاهش بوده واز ۱۲ درصد به ۶ درصد در این کشور رسیده و برنامه‌ریزی‌شده تا در آمریکا هم این نسبت تا سال ۲۰۲۸ به ۸ درصد کاهش یابد.»

سال‌هاست که اجرای برنامه‌هایی مانند برون‌سپاری مدارس، اداره مدارس به سبک خودگردان، ارائه تسهیلات مختلف به مدارس غیرانتفاعی و… همگی ازجمله برنامه‌های اولویت‌دار آموزش‌وپرورش بوده‌اند و مجموعه این سیاست‌ها موجب شده مدارس تحت عناوین «باکیفیت» و «بی‌کیفیت» طبقه‌بندی شوند. مدارس باکیفیت امکانات و خدمات بهتری ارائه می‌کنند و البته برای ورود به آن‌ها باید از سد معدل و آزمون وپرداخت شهریه‌های بالا گذر کرد. ورود به مدارس عادی هم اگرچه دشوار نیست، اما در آن‌ها از کیفیت آموزشی خبری نیست. چندین سال قبل رضا امیدی در قامت پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی گوشزد کرده بود که «مدارس در دوران کنونی از یک «نهاد آموزشی» در حال تبدیل‌شدن به یک «بنگاه اقتصادی» هستند.» سهم آموزش‌وپرورش هم در بودجه‌ سال‌های اخیر آنچنان کاهش‌یافته که تأثیراتش در سطح آموزش عمومی و وجود انواع مدارس غیردولتی با هزینه‌های گزاف مشهود است.

مطابق بررسی‌های کارشناسان، در دهه‌های اخیر سهم آموزش‌وپرورش از بودجه عمومی کشور سیر نزولی داشته‌ و میانگین این سهم از بودجه عمومی دولت هیچ‌گاه به ۱۱ درصد نرسیده و همواره میان ۹ تا ۱۱ درصد بوده است. بنا بر اظهارات صریح ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق وزارت آموزش‌وپرورش، «کاهش سهم این وزارتخانه از بودجه عمومی دولت در حالی است که بودجه عمومی درصد کمی از کل بودجه کشور بوده که سهم بزرگ آن بودجه شرکت‌های دولتی است و آموزش‌وپرورش هیچ سهمی از آن ندارد. شاید به‌جز افغانستان هیچ کشوری در دنیا نباشد که سهم آموزش‌وپرورش آن از بودجه دولتی این‌قدر کم باشد.»

سال‌هاست که دستگاه تعلیم و تربیت در حد و قواره یک کالا در بازار رقابتی بزرگ به حراج و تاراج گذاشته‌شده است. اگرچه تئوریسین‌های نئولیبرالی «کالایی شدن آموزش» می‌گویند، به دنبال ارتقاء کارآمدی و کیفیت نظام آموزشی بوده‌اند، اما نتیجه این سیاست شکل‌گیری مدارس متنوع بوده ودر چنین سیستمی نقش مدارس خاص با امکانات و معلمان باتجربه‌تر در موفقیت آینده دانش‌آموزان پررنگ‌تر بوده است. به‌طوری‌که دانش آموزان این مدارس سهم بیشتری از رشته‌های پرمتقاضی و آینده‌دار دانشگاه‌ها به دست آورده‌اند.

معاون اسبق وزارت آموزش‌وپرورش دراین‌باره به خبرگزاری ایرنا می‌گوید: «در مدارس عادی دولتی فرزندان فقرا درس می‌خوانند. دولت برای آن‌ها فقط پول معلمان را پرداخت می‌کند. این مدارس در عمل هیچ امکاناتی ندارند. کلاس فوق‌برنامه ندارند. ساعات عادی مدارس را هم آموزگارانی پر می‌کنند که حال و حوصله ندارند. حقوق کم دریافت می‌کنند. یا سابقه کم دارند و انگیزه ندارند. تعداد دانش‌آموزان در کلاس‌های مدارس عادی بالای ۴۰ نفر تعریف می‌شود. تراکم دانش‌آموز در این مدارس بالاست. مدارس دولتی به‌طورمعمول نیروی کافی ندارند. بیشتر این مراکز مدیران قوی، مربی پرورشی یا مربی بهداشت ندارند. امکانات و ظرفیت آزمایشگاهی تعطیل است و از امکانات ورزشی کم برخوردارند یا اصلا امکانات ورزشی ندارند. در عوض در مدارس غیردولتی و پولی، دانش‌آموزان از امکانات مختلف مانند کلاس‌های فوق‌برنامه، تقویتی و تضمینی کنکور برخوردارند. بنابراین به‌طور طبیعی دانش آموزان مدارس پولی و فرزندان خانواده‌های پولدار و مدیران، با تحصیل در این مدارس رتبه‌های برتر کنکور را به دست می‌آورند.»

آمار چند سال اخیر برگزیدگان کنکور نشان می‌دهد؛ بیش از ۹۵ درصد رتبه‌های برتر از آن مدارس استعدادهای درخشان و مدارس خاص غیرانتفاعی است. این مراکز آموزشی به نام‌های مختلف و به اشکال و تنوع گوناگون در سراسر کشور وجود دارند و طبیعتا کیفیت آموزش بین مدارس دولتی عادی و مدارس پولی به‌شدت متفاوت است.

 

آمارهای رسمی نشان می‌دهد: « ۵۵ درصد ورودی‌های دانشگاه صنعتی شریف متعلق به دهک دهم جامعه است که تقریبا همه آن‌ها در مدارس سرآمد پولی درس‌خوانده‌اند. خروجی این مدارس و دانشگاه‌ها در آینده مدیران و دانشمندان مملکت هستند. کسانی که مناصب کلیدی کشور را به‌دست می‌گیرند. این افراد یک درصد جمعیت دانش‌آموزی کشور بوده و درواقع ۹۹ درصد دانش آموزان هرگز شانسی برای کسب موقعیت‌های ممتاز در کشور ندارند! علیرغم آنکه حدود ۸۰ درصد دانش‌آموزان کشور در مدارس دولتی عادی تحصیل می‌کنند اما همیشه ضعیف‌ترین حمایت‌ها از مدارس دولتی صورت می‌گیرد.»

از سوی دیگر «هدایت آموزش کشور به‌سمت پولی شدن فقط به‌صدور مجوز برای تأسیس مدارس غیرانتفاعی محدود نمی‌شود بلکه ما شاهد اقدامات دیگری هم هستیم مانند اجرای سیستم خرید خدمت، به این صورت که آموزش‌وپرورش یک مدرسه کامل را به همراه دانش‌آموزانش به‌دست بخش خصوصی می‌سپارد و بعد برای هر دانش‌آموزی مبلغی هم به گردانندگان می‌پردازد. در این شرایط دیگر مشخص نیست که این مدارس با چه کیفیتی به دانش آموزان خدمات آموزشی می‌دهد و چقدر تلاش می‌کند که سود بیشتری برایش باقی بماند.» خطری که سال‌ها پیش رضا امیدی، پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی نسبت به آن اظهار نگرانی کرده بود و رهبر انقلاب هم در سخنان اخیر خود با تأکید بر اینکه شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است، متذکر شدند: «مسئله‌ برون‌سپاری معنی‌ای ندارد. این شأن دستگاه حاکم، قابل‌واگذاری نیست.»

بانیان تفکر نئولیبرالیستی که حاکمیت سرمایه‌داری از آن پیروی می‌کند معتقدند همان‌طور که دولت نباید در اقتصاد دخالت کند و مکانیزم عرضه و تقاضا باید بازار را به تعادل برساند، آموزش‌وپرورش هم کالاست و باید سیاست‌ها به‌سمتی بروند که "مردم اداره امور را به‌دست بگیرند و بتوانند برای فرزندانشان مدرسه انتخاب کنند."

بررسی‌ها نشان می‌دهد، میانگین نرخ بازماندگی از تحصیل در مقاطع متوسطه و ابتدایی قابل‌توجه است. این بازماندگی، بیشتر به‌دلیل عدم دسترسی به‌منابع آموزشی و فقر مالی است. بی‌تردید خیز دولت‌ها برای پیاده‌سازی سیاست‌هایی که بار مالی ندارد، ازجمله حمایت از مردمی‌سازی و یا سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در حوزه آموزش، هزینه تحصیل را بالابرده است، موضوعی که به کاهش حمایت‌های دولتی و افزایش بازماندگی تحصیلی منجر شده و البته این موارد در تضاد با اسناد و قوانین بالادستی است. از طرفی پرداخت هزینه آب و برق و گاز مدارس از جیب اولیای مدرسه، حضور ۴۰ دانش‌آموز در هر کلاس، دو نوبته شدن مدارس و تدریس یک معلم به‌جای چند معلم در دو نوبت، به‌معنای قربانی کردن مدارس دولتی است.

در چنین شرایطی بسیاری از والدین مجبورند فرزند خود را در مدارس غیردولتی ثبت‌نام کنند. در صورتی‌ که این حتی خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

نئولیبرالهای حاکم عامدانه به‌دنبال زمین‌زدن مدارس دولتی هستند و می‌خواهند این مدارس را به‌تدریج تجزیه و واگذار کنند. تمامی دولت‌های چند دهه اخیر واکنون دولت مسعود پزشکیان نیز به‌دنبال کاهش هزینه‌های تعلیم و تربیت بوده‌ و هستند و بیش از ۳۰ درصد هزینه‌های آموزش‌وپرورش (در مدارس دولتی) از جیب مردم پرداخت می‌شود. این رویه به‌وضوح از دست‌های پشت پرده‌ای حکایت دارد که اجازه تقویت مدارس دولتی را نمی‌دهد.

آموزش رایگان و لغو کالایی کردن آن خواست عموم زحمتکشان است و باید با بسیج نیروی کار و زحمت علیه این سیاست ارتجاعی به‌مقابله برخاست.

***

خطر شعله‌ور شدن جنگ در خاورمیانه جدی است

نیروهای راست صهیونیست افراطی در دولت نتانیاهو بدون پرده‌پوشی اهداف خود را چنین توصیف می‌کنند:اول حماس، بعد حزب‌الله لبنان و سپس حامی آنها ایران مقصود از تعیین این دستور کار "حذف مخالفان اسرائیل" از نظر نظامی است.

از سوی دیگر نتانیاهو نیک می‌داند که تنها با ادامه جنگ بی‌پایان قادر خواهد بود که از انتخابات زودرس و متعاقب آن از محاکمه خویش در دادگاه جلوگیری کند. زیرا که او نه‌تنها بخاطر فساد، بلکه به‌خاطر شکست در جلوگیری از حمله حماس در ۷ اکتبر، علیرغم کلیه هشدارهایی که در این رابطه در آن زمان به وی داده شد متهم است.اما چرا در حال حاضر؟ برنامه حمله به حزب‌الله لبنان در برنامه تجاوز گری دولت نتانیاهو قرار گرفته است؟

 

یکم به‌دلیل آغاز مبارزات انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا. جو بایدن که همانند اتحادیه اروپا، بویژه دولت گوش به فرمان آلمان، بدون قید و شرط از دولت جنایتکار اسرائیل حمایت می‌کند، علیرغم شکایت آفریقای‌جنوبی و چند کشور دیگر عليه نسل‌کُشی به دادگاه کیفری لاهه، علیرغم کشتار بربرمنشانه نزدیک به چهل هزار فلسطینی ساکن نوار غزه بدست ارتش کودک‌کش اسرائیل که در عین حال باعث اعتراضات میلیونی در سراسر جهان شد، علیرغم حکم جلب نتانیاهو و یواو گالانت فرمانده ارتش این کشور از جانب دادگاه کیفری بين‌المللی لاهه، کماکان بدون قید و شرط از حکومت نکبت بار این کشور حمایت می‌کند. حتی جمهوری خواهان با هماهنگی دولت بایدن، با دعوت از نتانیاهو جهت سخنرانی در کنگره آمریکا در بیست وچهارم ماه ژوئیه، عملا به دادگاه کیفری بین‌المللی لاهه دهن‌کجی کرده و با خودسری و وقاحت خاص از حکم این دادگاه تمرّد می‌کنند.

دوم گمان می‌رود که سفر نتانیاهو در ۲۴ ماه ژوئیه به‌منظور کسب اجازه از ارباب جهت حمله به حزب‌الله لبنان صورت می‌گیرد و این احتمال است پس از بازگشت از آمریکا فرمان حمله به‌جنوب لبنان را صادر کند.

دولت بایدن به‌خاطر نفوذ لابی قوی اسرائیل در آمریکا نه می‌تواند و نه می‌خواهد که تصمیم دیگری بگیرد. به این ترتیب صهیونیست‌ها از اسب کُندپایی بنام بایدن تا آغاز انتخاب ریاست جمهوری در این کشور سواری خواهند گرفت.

به این ترتیب اسرائیل مطمئن است که از جانب ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا به‌خاطر اعمال جنایات بعدی در لبنان نه‌سیل اسلحه به‌سمتشان قطع خواهد شد و نه‌تحریمی در کار خواهد بود. همانگونه که در کشتار و ویرانی غزه شاهدش بودیم.

نتانیاهو که از هم اکنون روی پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حساب باز کرده است مطمئن است که در دوره ترامپ حتی جاده جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی‌اش هموارتر خواهد شد.

اما واقعیت دیگر اینست که همانطور که ارتش صهیونیستی اسرائیل پس از یازده ماه جنگ وحشیانه و خانمانسوز نتوانست بر نیروهای مسلح جنبش مقاومت حماس غلبه کند، امکان پیروزی‌اش بر حزب‌الله لبنان به‌مراتب کمتر است زیرا که حزب‌الله لبنان هم دارای تجهیزات نظامی بمراتب بیشتر و قوی‌تر از حماس است و هم از امکان مانور بیشتری در صحنه نبرد برخوردار می‌باشد. برای نمونه حزب‌الله دارای ۱۵۰۰۰۰ موشک بالستیک است که می‌تواند کلیه مناطق شمال اسرائیل را مورد هدف  قرار دهد.

به این ترتیب جنگ تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان، که متشکل‌ترین و پرنفوذ ترین نیروی سیاسی در کشور لبنان است ، ثمره دیگری جز تشدید بحران در منطقه، کشتار و سرانجام شکست ارتش صهیونیستی اسرائیل دربر نخواهد داشت .

 

بدون تردید آتش این جنگ در منطقه شعله‌ور خواهد شد. در چنین شرایطی قطعا ناتو مستقیم و غیر مستقیم به‌پشتیبانی اسرائیل خواهد شتافت و چین و روسیه پشت ایران خواهند ایستاد. بی‌دلیل نیست که "حسن نصرالله" رهبر حزب‌الله لبنان اخیرا تهدید کرده است که "در صورت پرواز هواپیماهای جنگنده از پایگاه‌های نظامی بریتانیا به لبنان، ما به‌قبرس حمله خواهیم کرد"

 

بنابراین لازم نیست انسان نابغه باشد تا ببیند در این منطقه چه‌آتشی در زیر خاکستر پنهان و چه آینده‌ی شومی در انتظار مردم و زیربنای این منطقه از جهان است.

همانگونه که غرب به‌سرکردگی امپریالیسم آمریکا در اوکراین به‌خاطر اِعمال سلطه‌اش، میلیتاریسم را به‌دیپلماسی ترجیح داده و هنوز هم می‌دهد، همانگونه که با گسیل سلاح‌های مدرن و مهمات بی‌حد و حصر هیزم به آتش جنگ اوکراین ریخت و هنوز هم می‌ریزد و از مردم این کشور به عنوان گوشت دم توپ بی‌مهابا قربانی گرفت و هنوز هم می‌گیرد، در جنگ جنایتکارانه‌ای که صهیونیست‌های اسرائیل در منطقه افروخته‌اند نیز دقیقا همان سیاست دنبال می‌شود. ادامه منتفی نیست که ناتو جنگ اوکراین را با جنگ خاورمیانه در هم ادغام کند که آنگاه می‌توان به‌معنی واقعی کلمه از واژه "آخرالزمان" سخن به‌میان آورد.

به‌دیده ما راه حل هر دو جنگ بدون تردید دیپلماسی و آتش‌بس و مذاکره برای پایان دادن به‌جنگ است.اما مادام که جنگ‌طلبان در راس امور قرار دارند و برای اِعمال و گسترش سلطه خود از ارتکاب هیچ جنایتی، حتی استفاده از سلاح هسته‌ای ابا ندارند و در عوض از عناوینی چون دیپلماسی و مذاکره مانند جن از بسم الله می‌ترسند، عناصری چون بلینکن و بربوک و شرکا مستقیم و غیرمستقیم از ادامه سیاست جنگی در اوکراین و خاورمیانه و از زلنسکی و نتانیاهو حمايت می‌کنند جهان و منطقه خاورمیانه رنگ صلح به‌خود نخواهد دید.

 

***

اظهارات تکان دهنده اسرای فلسطینی از تجاوزات جنسی اشغالگران در زندان‌

 

موسسه حقوق‌بشری ضمیر در نوار غزه اعلام کرد در جریان دیدار با زندانیان فلسطینی در زندان‌های رژیم صهیونیستی و پیگیری وضعیت آنها به اظهارات و شهادت‌هایی دست یافته که حاکی از تجاوزات جنسی و تعرضات سازمان یافته‌ای است که در بیشتر زندان‌های صهیونیستی در حال اجراست.

به‌گزارش مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین بر اساس اظهارات و شهادت‌هایی که این موسسه حقوقی به آنها دست پیدا کرده برخی از زندانیان در زندان عوفر در معرض تجاوزات جنسی قرار گرفته‌اند. یکی از اسرا در این خصوص می‌گوید: یک شب نیروهای سرکوب من را به‌همراه تعداد دیگری از زندانیان به‌جای دیگری منتقل کردند، دستان ما را دستبند زده بودند و چشم‌هایمان بسته بود، به ما دستور دادند روی شکم خود بخوابیم، یکی از سربازان من را به‌گوشه‌ای برد و به من دستور داد دست‌هایم را بالا برده و پاهایم را باز کنم، سپس با چوب مرا کتک زده و تمام بدنم را مضروب کرد و بعد از آن شیء نامعلومی را به پشتم فرو کرد، من بیش از دو ماه درد داشتم و نمی‌توانستم بنشینم و در این دو ماه خونریزی داشتم.

در همین خصوص زندانی دیگری اعلام کرد در جریان شکنجه بخشی از لوله سلاح را به پشت وی فرو کرده‌اند در حالی که دستان و چشم‌های این زندانی را بسته بودند که باعث درد‌های شدیدی برای وی شده است.

موسسه ضمیر تاکید کرد تجاوزات و شکنجه‌های زیادی علیه زندانیان فلسطینی در زندان سدیه تیمان رخ داده و مدارک و شواهد آن به‌بیرون درز کرده و حاکی از اقدام سازمان دهی شده اشغالگران در این زمینه است.

این موسسه حقوقی فلسطینی تاکید کرد تجاوزات نیروهای اشغالگر در تعارض کامل و آشکار با قوانین حقوق‌بشر بین‌المللی به‌ویژه ماده سوم مشترک توافق چهارم ژنو در سال 1949 است چرا که بر اساس آن چنین اقداماتی جنایت بوده که مرتکبین آن باید محاکمه و مجازات شوند. این موسسه از سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های بین‌المللی مرتبط خواست تحقیقات جدی و موثر در خصوص ارتکاب چنین تجاوزات جنسی توسط اشغالگران علیه زندانیان فلسطینی انجام دهند و مرتکبین چنین جنایاتی را در داداگاه‌های بین‌المللی مجازات و محاکمه کنند. این موسسه همچنین خواستار پایبندی کمیته صلیب‌سرخ جهانی به‌مسئولیت‌های خود شده و تاکید کرد این سازمان باید از همه زندان‌ها بازدید کرده و شرایط زندگی اسرا را بررسی نموده و نسبت به‌تجاوزاتی که زندانیان در معرض آن قرار دارند روشنگری نماید. موسسه ضمیر همچنین دادگاه لاهه را به تسریع در صدور حکم بازداشت رهبران رژیم صهیونیستی دعوت کرد.

در همین راستا جرمی لورانس سخنگوی کمیساریای حقوق‌بشر سازمان ملل‌متحد اعلام کرد صحنه‌های تعرض سربازان اشغالگر اسرائیلی به‌زندانیان فلسطینی در سدیه تیمان بسیار تکان دهنده است و این رژیم باید در خصوص این تجاوزات تحقیقات انجام دهد. لورانس دیروز پنجشنبه در کنفرانسی مطبوعاتی گفت: اینها صحنه‌های تکان دهنده‌ای است، این تنها یک نمونه از تجاوزات خطرناک اسرائیلی در ماه‌های اخیر است، آنها رفتارهای نامناسبی با زندانیان فلسطینی دارند، آنها را شکنجه می‌کنند و به آنان تعرض جنسی انجام می‌دهند.

لورانس ادامه داد گزارشات اخیر تهیه شده در این خصوص به‌نقض آشکار و متعدد قوانین حقوق‌بشر بین‌المللی اشاره دارند که از جمله آنها خشونت جنسی علیه افرادی است که از آزادی محروم هستند، علاوه بر آنکه برخی از این اقدامات جنایت جنگی محسوب می‌شود. لورانس افزود:

"اسرائیل باید انجام تحقیقات سریع، مستقل و موثر در مورد تمام ادعاهای طرح شده در خصوص این تجاوزات را تضمین نماید که ما اعتقاد داریم در سطح گسترده‌ای انجام شده است. کمیساریای حقوق‌بشر سازمان ملل‌متحد به‌شدت از معافیت اسرائیل از مجازات نگران است که مشکلی طولانی در چارچوب تجاوزات به‌حقوق فلسطینیان در اراضی اشغالی محسوب می‌شود. ما یکبار دیگر از اسرائیل می‌خواهیم زمینه دسترسی کمیته‌های مستقل نظارتی مانند کمیته صلیب‌سرخ جهانی و کمیساریای حقوق‌بشر سازمان ملل‌متحد به تمام زندان‌های خود را فراهم سازد".

اما حکومت اسرائیل گوشش به این بیانات اعتراضی  صلیب‌سرخ جهانی بدهکار نیست و تنها با فشار آمریکاست که می‌توان این رژیم جنایتکار جنگی را به‌عقب نشینی وا داشت.لیکن آمریکا نیز تمایل جدی به اعمال چنان فشاری بر فرزند خلفش ندارد تا مانع این نسل‌کشی شود.امپریالیسم آمریکا دستش تا مرفق به‌خون مردم غزه آغشته است..

 

***

دو نکته در باره تفاوت بین نظم سرمایه‌داری با نظم سوسیالیستی

یکم، در باره نقش و عملکرد دادگاه‌ها درکشورهای سرمایه‌داری بیش از ۹۰ درصد دادگاه‌ها ، وقت خود را صرف محکومیت و یا رفع اختلافات بر سر مالکیت زمین ، کارخانه ، معادن ، شرکت‌ها ، موسسات تجاری ، مسکن ، بیمه ، دزدی ، کلاهبرداری ، موادمخدر و انواع قتل‌ها ، می‌کنند! اما در جامعه سوسیالیستی با سلب مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ، نظیر زمین و کارخانه و بانکها و منابع طبیعی و معادن و بیمه و غیره توسط دولت کارگری ، اینگونه دعواها و اختلافات از میان خواهند رفت . زیرا که علیه دولت سوسیالیستی که از منافع اکثریت عظیم جامعه ، کارگران و زحمتکشان ، پاسداری می‌کند و زمین و کارخانه و مراتع و مزارع و جنگل‌ها و معادن را در مالکیت عموم در می‌آورد ، نمی‌توان اقامه دعوا کرد و لذا ۹۰ درصد از عملکرد و نقش دادگاه‌ها در این زمینه‌ها عملا از گردونه خارج و بیکار و علّاف می‌شوند. دوم ، در باره‌ی اداره و امور زندان‌ها در باره نحوه اداره زندان‌ها در نظام سوسیالیستی ، آوردن متن کوتاهی از کتاب معروف "چین سرخ" ، خالی از لطف نخواهد بود "ادگاراسنو" ، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی برجسته آمریکایی که در سال ۱۹۷۰ و در زمان "مائو"به چین سوسیالیستی سفر کرده بود ، در کتاب معروفش بنام "چین سرخ" ، درصفحه ۹-۲۲۸ در باره تنها زندان شهر پکن چنین می‌نویسد: " . . . در سراسر شهر پکن و حومه‌اش تنها یک زندان و یک مزرعه اصلاحی دولتی وجود دارد . . . در این زندان نزدیک به ۱۸۰۰ نفر زندانی بودند . از نگهبانان دَمِ درهای ورودی خبری نبود . از یکی از درهای ورودی که محافظ بدون اسلحه‌ای جلو آن بود ، وارد محوطه باغ زندان شدم . از ساختمان‌ها و داخل آن بازدید کردم . همه ساختمان‌ها یک طبقه و آجری بودند ‌. میله‌های اتاق‌های زندان را برداشته بودند و تمام درها باز بودند . در میان زندانیان محافظی دیده نمی‌شد و امور داخلی زندان - رستوران ، آرایشکاه ، حمام ، ناهارخوری ، کتابخانه و غیره – به‌عهدهِ خود زندانیان بود . در بارهِ فرار زندانیان از زندانِ بدون محافظ و بدون میله و بدون نگهبان مسلح پرسیدم . مسئول زندان پاسخ داد ؛به‌چنین مواردی ( فرار زندانی ) برخورد کرده‌ایم ولی زندانیان ترجیح می‌دهند در زندان بمانند چون در صورت فرار توسط جامعه و خصوصا خانواده‌هایشان به‌زندان برگردانده می‌شوند . زندانیان تا زمان بازسازی در جامعه و خانواده پذیرفته نمی‌شوند. "حال مقایسه شود با بیش از ده زندان امنیتی در ایالات متحده ، از جمله زندان مخوف "سن کوئنتین" در کالیفرنیای آمریکا و زندان "فلورانس" در کلرادوی آمریکا و زندان فوق امنیتی "بلمارش" در انگلستان و زندان "لاسانته" در فرانسه و ده‌ها نمونه دیگر از این دست!

 

***

لیست ترور‌های اسرائیل در ایران و سکوت چپ ضد کمونیست

  
چپ ضد کمونیست ایران صدای روشن صهیونیسم در ایران است و نقش خرابکارانه‌ای در تمام برنامه‌ریزی‌های صهیونیستی اعم از دادگاه‌های فرمایشی، نمایشی، تبلیغاتی کیفری لاهه، این ابزار استعماری امپریالیسم اروپا، تحریم ضدبشری و غیرقانونی مردم ایران، تائید مسدود کردن غیرقانونی و ضدبشری منابع مالی ایران که متعلق به غارت‌گران جهانی نیست، تائید ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، تائید تروریسم دولتی امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل، تائید دخالت‌های بی‌شرمانه در امور داخلی کشورها و از جمله ایران، در تائید تجاوزات این ارتجاع سیاه بین‌المللی به لبنان، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و اشغال سرزمین‌های فلسطین و کشتار صدها هزار انسان و نیم میلیون کودک عراقی ایفاء می‌کند، این چپ مایه ننگ انسانیت است. این «چپ» هر ترور و اعمال خرابکارانه در ایران را با سیاست «کارخودشان» است به‌توجیه آن عمل جنایتکارانه تروریستی می‌پردازد و یا با سکوتش از موضع‌گیری پرهیز می‌کند رونن برگمن، روزنامه‌نگار اسراییلی که با دستگاه امنیتی اسرائیل روابط نزدیک دارد، در سال ۲۰۱۸ کتابی منتشر نمود به نام "برخیز و اول تو بکشRise and Kill First. در این کتاب برگمن می‌گوید که از سال تاسیس خود، ۱۹۴۸، تا ۲۰۱۷ اسرائیل ۱۸۰۰ عملیات ترور در خارج از کشور خود انجام داده استبرگمن در باره ایران می‌نویسد که موساد ۱۲ نفر را در ایران هدف قرار داده بود. ۵ نفر از این ۱۲ نفر کشته شدند و جمهوری اسلامی هم قبول کرد، که اولین آن دکتر اردشیر حسین پور بود. نفر ششم، فریدون عباسی، نظامی سپاهی و مدیر سازمان انرژی اتمی‌ ایران در دوران محمود احمدی‌نژاد، از ترور جان سالم به در برد. شش نفر باقیمانده، اگر ادعای برگمن درست باشد، معلوم نیست کی‌ بودند، و آیا کشته شدند، و یا ترور موفقیت آمیز نبود یکی‌ از آن شش نفر ممکن است سرلشگر حسن تهرانی مقدم باشد، که بعنوان پدر صنا‌یع موشکی ایران شناخته می‌شد، در آبان ۱۳۹۰ در انفجاری در یک پایگاه نظامی در ۵۰ کیلومتری ایران، به‌شهادت رسید. رسانه‌های غرب در آن زمان گزارش دادند که اسرائیل عملیات آن انفجار را انجام داده بود. بعد از انتشار کتاب برگمن چهار نفر دیگر در ایران ترور شده‌ا‌ند، که عبارتند از حسن صیاد خدایی، محسن فخری‌زاده، اسمأعیل هنیه، و یکی‌ از محافظان ایشان. گزارش‌هایی‌ در باره یک فرد پنجم نیز وجود دارند، ولی صحت آنها روشن نیست برگمن می‌نویسد که اسرائیل، علاوه بر استفاده از سلاح‌های فیزیکی‌ مانند بمب، موشک، و غیره، از مواد شیمیائی و بیولوژیکی نیز استفاده کرده است. او می‌نویسد که در یک مورد در ایران [که نام نمی‌‌برد] خمیر دندان حاوی سموم در منزل یکی‌ از اهداف قرار داده شده بود.

همانطور که می‌بینید، ترور‌های اسرائیل در ایران از دوران محمود احمدی‌نژاد آغاز شد و همچنان ادامه دارد

۱۳۸۵ ترور بیولوژیکی دکتر اردشیر حسین‌پور

۱۳۸۸ ترور فیزیکی پروفسور مسعود علی‌محمدی

۱۳۸۹ ترور فیزیکی دکتر مجید شهریاری

۱۳۸۹ ترور فیزیکی ناموفق فریدون عباسی

۱۳۹۰ ترور فیزیکی مهندس داریوش رضایی‌نژاد

۱۳۹۰ ترور فیزیکی مهندس مصطفی احمدی‌ روشن

۱۳۹۰ کشته شدن سرلشگر حسن تهرانی مقدم در یک انفجار

۱۳۹۹ ترور فیزیکی محسن فخری‌زاده

۱۴۰۱ ترور فیزیکی حسن صیادخدایی

۱۴۰۳ ترور فیزیکی اسماعیل هنیه رهبر مقاومت فلسطین و محافظ ایشان

 

***

 

جنگ کنونی غزه دشوارترین جنگ تاریخ ارتش اسرائیل است

روزنامه انگلیسی تلگراف با استناد به اعترافات رئیس سابق اطلاعات نظامی رژیم « اسرائیل » و کارشناس جنگ شهری، از تاکتیک‌های جنگی موفق مقاومت فلسطین در مقابله با رژیم صهیونیستی در باریکه‌ی غزه پرده برداشت.:این روزنامه تاکید کرد که جنبش مقاومت حماس برخی تاکتیک‌های رایج دفاع شهری را به شیوه‌ای ماهرانه و بی‌سابقه علیه ارتش اشغالگر به کار گرفته است. تلگراف خاطرنشان کرد: زمانی که « ارتش » اسرائیل وارد غزه شد، در ابتدا با مقاومت محدودی مواجه شد و خودروهای اسرائیلی از مسیرهای اصلی عبور کردند و خیلی راحت در مسیر ایجاد پایگاه‌های عملیاتی پیشرفته پیشروی کردند بدون این که با مقابله جدی رزمندگان حماس در مرزها روبرو شوند. این روزنامه به‌نقل از نظامیان اسرائیلی نوشت:

" آنها به برخی پایگاه‌های حماس یورش بردند ولی کسی در این پایگاه‌ها نبود. این شیوه جنگ حماس، ارتش اسرائیل را مجبور کرد تنها در جاهایی بجنگد که از نظر موقعیتی مناسب حماس است و بسیاری از دستاوردهای تاکتیکی زود هنگام حماس به تاکتیک مراقبتی آن برمی‌گردد. به این ترتیب تانک‌های ارتش اسرائیل به‌محض این که در مکانی که صهیونیست‌ها به گمان خود تصور کردند امن است، مستقر می‌شدند، هدف نیروهای مقاومت فلسطین قرار می‌گرفتند "تلگراف با اذعان به این که مقاومت فلسطین همچنان بر بیشتر مناطق باریکه‌ی غزه سیطره دارد تاکید کرد که این امر این امکان را به‌حماس داده است که با تکیه به‌مراقبان غیرنظامی و دوربین‌های مداربسته تمام تحرکات صهیونیست‌ها را در باریکه‌ی غزه زیر نظر بگیرد و حمله لازم را علیه آن انجام دهد. تلگراف همچنین خاطرنشان کرد که به‌محض این که نیروهای صهیونیستی به عمق غزه یورش بردند، تانک‌های آنها که از پیشرفته‌ترین تانک‌های دنیاست، به غنائم جنگی ارزشمندی برای مقاومت تبدیل شدند و ویدیوهای متعددی نیز از کمین‌های مقاومت علیه تانک‌های دشمن صهیونیستی منتشر شده است. بر اساس این تاکتیک در بسیاری از ویدیوهای منتشر شده دیده شده است که نیروهای پیاده نظام اسرائیل بعد از خودروهای نظامی گرفتار رزمندگان مقاومتی شده‌اند که از تونل‌ها سربرآورده و این نیروهای را از مسافت نزدیک مورد حمله قرار داده‌اند. آخرین مساله‌ای که این روزنامه آن را بعنوان « کارآمدترین تاکتیک‌های کمین حماس » توصیف می‌کند، کشاندن نظامیان اسرائیلی به‌مناطق یا ساختمان‌هایی است که مواد منفجره در آن‌ها کار گذاشته شده است. از سوی دیگر، منابعی در « ارتش » اسرائیل گفتند که « حماس یک سیستم پیچیده و متغیر از علائم هشدار دهنده روی ساختمان‌ها دارد تا به هم رزمان خود کمک کند بین تله‌ها و انبارهای اسلحه ایمن تمایز قائل شوند.» همچنین از تجهیزات و لباس‌های نظامی اسرائیل برای جذب صهیونیست‌ها به ساختمان‌ها قبل از منفجر کردن آنها استفاده می‌کند.

جان اسپنسر، کارشناس « مؤسسه جنگ مدرن » در آکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت در این خصوص می‌گوید: تاکتیک‌های کارآمد مقاومت فلسطین ارتش صهیونیستی را مجبور کرده است که تاکتیک‌های خود را تغییر دهد. وی افزود: غزه حتی در مقایسه با موصل و استالینگراد ثابت کرده است که یکی از دشوارترین جنگ‌های نوین در تاریخ محسوب می‌شود و مقاومت 15 سال برای چنین لحظه‌ای آماده شده و تلاش کرده است که هر وجب از خاک این منطقه را به مشکلی جدی برای مدعی‌ترین ارتش جهان به‌جهنم تبدیل کند. اسپنسر اعتراف کرد که نظامیان اسرائیلی با این واقعیت مواجه شده‌اند که هر ساختمانی در غزه یک بمب یا تله و هر دریچه تونلی یک دام است. تمیرهایمان رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل نیز با تاکید بر این که حماس غزه را « چه در زیر زمین و چه در روی آن » در سیطره‌ی کامل خود گرفته است، اعتراف می‌کند که جنگ کنونی غزه دشوارترین جنگ تاریخ ارتش اسرائیل است.به اعترف تلگراف و روزنامه هارتص و سایر روزنامه مشابه ارتش اسرائیل پس از  10 ماه اشغال غزه نه‌تنها به‌هیچ یک از اهداف اعلام شده خود دست نیافته است بلکه با شکست  روبرو شده است.

***

آیا بایدعلیه تجاوز و اِشغالگری جنگید یا تسلیم شد و برده وار زیست؟


برای پاسخ به این پرسش حیاتی احتیاجی نیست که به تاریخ سیاه وجنایتکارانه استعمارگران غربی در سیصدواندی سال قبل درسه قاره آفریقا ، آسیا و آمریکا رجوع کنیم و به مبارزات خلقهای سه قاره علیه استعمار به‌پردازیم . نگاهی هر چند کوتاه به‌همین جنگ ویرانگر نوارغزه در ده ماه گذشته توسط صهیونیست‌های مسیحیِ آمریکایی و اروپایی و صهیونیست‌های یهودی اسراییل کافی خواهد بود. این راهزنان و جنایتکاران بین‌المللی از هفتم اکتبر تا به امروز، بیش از۸۰ هزارتن بمب و موادمنفجره در نوارغزه به‌وسعت ۳۶۰ کیلومترمربع برسر کودکان و زنان مردان بی‌دفاع و بی‌پناه ریختند و بیش از ۲۰۰ هزارنفر را قتل‌عام کردند . ارتش فاشیست اسراییل همین امروز شنبه دهم اوت با ۳ موشک به‌مدرسه "التابعین" در الدرج غزه ، که پناهگاه مردم بی‌پناه غزه بود حمله کرد و در این حمله حداقل ۱۰۰ کشته از زن و کودک و پیر برجای گذاشت و صدها نفر دیگر را هم آواره‌تر کرد! رژیم صهیونیستی طبق معمول و به‌دروغ مدعی شد که این مدرسه مقر فرماندهی حماس بوده است !؟ اگر اینگونه ادعاها در این مدت ده‌ماهه درست میبودند دیگر نبایستی حماسی وجود داشته باشد !؟ این حجم از بمباران برای کشتار مردم عادی فقط از عهده فاشیست‌هایی نظیر هیتلر، هری ترومن ، ریچارد نیکسون ، دیوید جانسون ، بیل کلینتون ، جرج بوش پدر و پسر و نتانیاهوی جلاد برمیآید!!

برگردیم به‌پرسش ما . آیا باید در مقابل چنین وحشیگری‌ها و چنین آدمکشی‌ها مبارزه کرد یا سرِ تسلیم فرود آورد و تن به‌ذلّت داد؟پیکارگرانِ راه آزادی و استقلال ، در دفاع از شرف و وطن خویش ، هرگز تن به‌خفّت و خواری نخواهند داد و به مانند "سربداران" دوره مغول که برای رهایی میهن از اِشغال اجنبی می‌گفتند: یا "ما سرِ خصم بکوبیم به‌سنگ یا خصم کند سرِما به دارآونگ" ، عمل خواهند کرد. طبیعی‌ست که انسانها از جنبهِ طبقاتی و یا نسبت به‌موقعیت سیاسی-اجتماعی و شخصیتشان در بارهِ سوال فوق نظرات متفاوتی داشته باشند! مثلایکی موافق یکی مخالف و یکی هم میانه باشد! اما پاسخ "چپ‌های"مدعی کمونیسم و وطندوستی ، اما به‌راستی ضدکمونیست و وطنفروش ، نظیر "راه کارگر" ، فدائیان اقلیت، "حزب کمونیست کارگری" و دیگرشاخه‌های پیروان "منصورحکمت" بسیار خائنانه و موذیانه است ! موضع‌شان را در بارهِ تجاوز ارتش خونخوار اسراییل که از طرف آمریکای جنایتکار به‌سلاح‌های کشتارجمعی تجهیز می‌شود و در جنگی نابرابر و ناعادلانه نوارغزه را به‌خاک و خون کشیده است فقط و فقط می‌توان موضعی در سمت و سوی امپریالیسم و فاشیسم ارزیابی کرد!! این جماعت در مقابل "شیرینی"های بورژوازی غرب چنان به‌مقام مگس تنزّل کردند که مایه تمسخر و زهرخند نیروهای مترقی و انقلابی شدند. این جماعت در نوشته‌ها و در سخنانش می‌نویسند و می‌گویند ؛ " نه به‌حماس و نه به‌اسراییل"!"  در شعار "نه به‌حماس" اوج دنائت و پستی نهفته است. زیرا که هر جنبش و قیام و مقاومتی از جانب مسلمان‌ها در هرکجای جهان را ارتجاعی می‌دانند توگویی که یهودیان و مسیحیان و دیگر ادیان ارتجاعی نیستند !؟ اما "نه به‌اسراییل" گفتنشان بیشتر به‌جُک شبیه است ! اینان اسراییل و آمریکا را مظهر دموکراسی و پیشرفت تحلیل می‌کنند و فقط برای "رفع کُتی"و برای پیروان نا آگاه‌شان ژست "چپ و انقلابی" بخود می‌گیرند و چند تا فحش سیاسی هم نثار اسراییل می‌کنند!

از محکوم کردن جنگ خونین و کشتار وحشیانه ملت فلسطین توسط اسراییل و آمریکا طفره می‌روند و تمام "سوادشان" را برسرِ ماهیت ایدئولوژی حماس و همه مسلمانان جهان در به‌انحراف کشاندن افکار به‌کار می‌گیرند و بدین روش عملا زیر عَلم اسراییل و آمریکا سینه می‌زنند!! به‌یقین اگر چنانچه ایران مورد حمله نظامی آمریکا و اسراییل قرار گیرد و یا بخشی از کشور ما به‌اِشغال اسراییل در آید ، این چپ‌های خائن خواهند گفت ؛ نه به‌رژیم اسلامی ایران و نه به‌اسراییل! شعار"نه به‌حماس و نه به‌اسراییل"شعاری ارتجاعی ، مزورانه و در جهت کمک به‌متجاوز است!! تنها باا تکاء به‌مردم ، چه مذهبی و چه غیرمذهبی و با بکارگیری مشت در مقابل مشت می‌توان علیه تجاوز و علیه اِشغالگری و علیه امپریالیسم و فاشیسم پیکار کرد و وطن را از لوث وجود اجنبی پاک نمود!!

***

زمین با شتابی نگران‌کننده درحال فرو رفتن درفلات ایران است

بحران محیط زیست درایران

 

محمد درویش، فعال و کنشگر محیط زیست مقیم ایران در سخنرانی اخیر خود صریحا اعلام کرد:

"زمین با شتابی نگران‌کننده درحال فرو رفتن در فلات ایران است. مختصات جغرافیایی ایران به گونه‌ای است که میزان بارش‌های آسمانی کمتر از میانگین جهانی، زاویه تابش خورشید تقریباً ۹۰ درجه و میزان تبخیر بالاست. در چنین شرایطی ما باید واقعیت‌های اقلیمی را بپذیریم و چیدمان توسعه را بر این اساس استوار کنیم".

 

واقعیت اینست که بحران های محیط زیستی و اقتصادی همزاد و در هم تنیده هستند و ریشه در دل نظام سرمایه داری دارند. پیشرفت سرمایه دارانه جامعه انسانی از دیر باز همراه با ویران سازی محیط زیست و کار بوده است. و از نگاه مارکسیستی تخریب و آلودگی های محیط زیستی محصول بی اما و اگر سرمایه داری است.


مارکس براساس بحثی در مورد تخریبِ بلندمدت خاک، ناشی از کودهای شیمیایی در کشاورزی نوشت:
"تمام پیشرفت‌های کشاورزیِ سرمایه‌دارانه، پیشرفت در مهارت است؛ نه تنها غارتِ کارگر، بلکه سرقت خاک است. تمام پیشرفت‌ها در افزایش باروریِ خاک در یک دوره‌ی زمانی مشخص،‌ پیشرفتی برای از بین بردن منابع پایدار همان باروری است".


او توضیح داد: "تولید سرمایه‌دارانه، با متراکم کردن جمعیت در مراکز بزرگ گردش ماده بین انسان و خاک را مختل می‌کند، یعنی با استفاده از عناصر [خاک] در قالبِ خوراک و پوشاک توسط انسان، از بازگشت آن‌ها به خاک جلوگیری می‌کند. از این رو، شرایط لازم برای تداومِ باروری خاک را از بین می‌برد". و اضافه کرد:

"بنابراین، تنها با تضعیفِ منابع اصلی ثروت، یعنی خاک و کارگر است که تولید سرمایه‌دارانه باعث پیشرفتِ‌ تکنولوژی و فرآیندهای ترکیب شده‌یِ مختلف به شکل یک کلِ اجتماعی،‌ می‌شود".

(سرمایه، جلد اول، 1867) مارکس در یک پیش‌بینی دوراندیشانه، هشدار داد که نوسازیِ مداوم سرمایه‌داری، «این فرآیند نابودی» را افزایش می‌دهد.


باید تاکید کرد منابع زمین در ایران وهر کجای جهان  برابر این ثروت‌اندوزی وغارت طبیعت طاقت نخواهد آورد و  بشربا سلطه سیستم  «بازار آزاد» سرمایه‌داری افسار گسیخته عملا خود و زیستگاهش را به نابودی خواهد کشاند.
مبارزه نیرو های مدنی وخودجوش علیه تخریب محیط زیست مفید است لیکن بدون به میدان آمدن طبقه کارگر بعنوان پیشقراول نبروی اجتماعی وحزبش درمقابل نظام سرمایه داری وسرانجام استقرار سوسیالیسم نمی توان ازاین ویرانی محیط زیست درایران و درجهان ممانعت به عمل آورد. طبیعت درسال  های اخیر فقط مدتی کوتاه به یمن «یورش کرونا» نفس کشید وسرمایه داری مجبور به عقب نشینی شد. اما یک محیط زیست انسانی فقط درسرشت وطبیعت سوسیالیسم است که نیاز انسان را درمرکز توجه قرار می دهد ونه سود را. فقط با استقرار سوسیالیسم است که انسان و طبیعت بدون مالکیت فردی بر ابزار تولید وسلطه بیمارگونه بر جامعه مشترکاً نفس خواهند کشید!

***

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

 

راه جلوگیری ازجنگ جهانی چگونه است؟

 

از بررسی خصلت جنگ درشماره های پیشین توفان الکترونیکی این نتیجه حاصل آمد که در شرایط امپریالیسم و جامعه طبقاتی هیچ نیرویی قادر نیست از جنگ‌های انقلابی و عادلانه جلو گیرد. مارکسیست – لنینیست‌ها پیوسته از این جنگ‌ها و از گسترش آن‌ها پشتیبانی‌می‌کنند. اما این نتیجه به معنای آن نیست که از جنگ جهانی که امپریالیست‌ها بطور مداوم در تدارک آن‌اند نمی توان و نباید جلو گرفت. مارکسیست - لنینیست‌ها بر آنند که جنگ جهانی محتوم و ناگزیر نیست و‌می‌توان از آن جلوگیری بعمل آورد.

تفاوت مارکسیست – لنینیست‌ها با رویزیونیست‌ها در این است که این‌ها از امکان و لزوم جلوگیری از جنگ جهانی به این نتیجه‌می‌رسند که‌می‌توان و باید از جنگ (جنگ بدون در نظر گرفتن خصلت آن) جلوگیری کرد. آن‌ها برعکس، در عین اینکه امکان و لزوم جلوگیری از جنگ جهانی را تأیید می کنند جلوگیری از جنگهای عادلانه و انقلابی را امکان ناپذیر و نادرست‌ می ‌شمرند.

 

اکنون ببینیم راه جلوگیری از جنگ جهانی چیست؟

از آنچه که در پیش آمده راه جلوگیری از جنگ را‌می‌توان نتیجه گرفت:

آمریکا سرچشمه جنگ جهانی است و هم اوست که با صرف بودجه‌های کلان جنگ علیه کشورهای سوسیالیستی و خلق‌های جهان را تدارک‌ می‌بیند و هم اوست که آنی از تجاوز به کشورهای دیگر باز نمی‌ایستد در این صورت وظیفه مارکسیست - لنینیست‌ها این است که ماهیت جنگ افروز امپریالیسم را در برابر توده‌ها افشا کنند و توده‌ها را به مبارزه با امپریالیسم بر انگیزند.

دشمن خلق را باید به خلق شاساند،‌ اورا انگشت نما کرد، زیرا نخست باید دشمن را شناخت تا بتوان با آن جنگید. این بدوی ترین اصل مبارزه است. اما رویزیونیست‌ها نه تنها از این کار سرباز‌می‌زنند بلکه با آرایش دشمن و کوشش در همکاری با آن، دشمن را از انظار‌می‌پوشانند و مبارزه خلق را از سیر واقعی خود منحرف ‌می ‌سازند. مضحک تر اینکه اتحاد شوروی سرکرده رویزیونیست تنها ‌می‌خواهد با امپریالیسم آمریکا،‌این سرچشمه تجاوز و جنگ اتحاد ببندد برای آن‌که به اتفاق وی هر جنگ افروزی را برجای خود بنشاند. خروشجف مدعی است که:

ما(اتحاد شوروی و اتارونی) نیرومندترین کشورهای جهانیم اگر ما به سود صلح متحد شویم دیگر جنگی بوقوع نخواهد پیوست و اگر دیوانه‌ای جنگ را آغاز کند کافی است که او را با سر انگشت خود تهدید کنیم تا آرام شود

خروشچف باز هم مدعی است که:

موفقیت‌های اقتصادی شما و ما(اتازونی و اتحاد شوروی) را سراسر جهان با خشنودی

می ‌نگرند و انتظار دارند که ما دو قدرت بزرگ بخلق‌هايی که قرن‌هاست در تکامل اقتصادی خود گرفتار عقب‌ماندگی اند کمک کنیم که به سرعت بر پای خود بایستند“.

در اینجا امپریالیسم آمریکا که مسبب عقب‌ماندگی کشورهای منطقه توفان‌هاست، گویا به خلق‌های این منطقه کمک خواهد کرد که به عقب‌ماندگی خود به سرعت پایان دهند. بدیهی است این شیوه آرایش امپریالیسم آمریکا نمی ‌‌تواند در جهت حفظ صلح جهانی باشد.

۲ - کشورهای سوسیالیستی که هسته مرکزی نیروهای دفاع از صلح اند باید در کنار رشد نیروی مادی و اقتصادی، نیروی دفاعی خود را همه جانبه تقویت کنند، در دفاع از صلح و جلوگیری از جنگ جهانی، در مبارزه همه جانبه علیه امپریالیسم و ارتجاع بویژه امپریالیسم آمریکا متحد و یکپارچه باشند. اما رویزیونیست‌ها بر اثر دوری از مارکسیسم – لنینیسم، روی گردانیدن ازانترناسیونالیسم پرلتری و پیروی از ایدوئولوژی بورژوائی،‌ کارشان به شوینیسم ملت بزرگ از یک سو و از سوی دیگر به ناسیونالیسم کشیده است، در نتیجه تضادهای درونی،‌ اردوی سوسیالیسم را به تفرقه و پراکندگی کشانیده و جبهه سوسیالیسم را در برابر امپریالیسم تضعیف کرده است. این پدیده اکنون دیگر باندازه ای روشن است که هرکس آن را‌می‌ ‌بیند.

۳ - جنبش‌های آزادی بخش ملی و مبارزه انقلابی خلق‌ها علیه امپریالیسم و ارتجاع، نیروی عظیمی در دفاع از صلح جهانی است. با گسترش جنبش‌های آزادیبخش ملی و مبارزه انقلابی خلق‌ها و با پیروزی آن‌ها نیروی صلح تقویت خواهد شد، صلح جهان استحکام بیشتری خواهد یافت. مبارزه در راه آزادی و استقلال ملی، مبارزه انقلابی بخاطر رهائی از استعمار، مبارزه در راه صلح است از این رو کشورهای سوسیالیستی وظیفه دارند تا آنجا که در قدرت و امکان آن‌هاست از این جنبش‌ها و مبارزه انقلابی خلق‌ها پشتیبانی کنند و به آن‌ها یاری رسانند. اما رویزیونیسم به این بهانه که «جرقه ای» ممکن است آتش جنگ جهانی را شعله‌ور سازد مبارزه انقلابی خلق‌ها را دستخوش تزلزل و ضعفت و فتور‌می‌نماید و بدین ترتیب امپریالیسم را از ضربات هلاکت بار جنبش نجات بخش ملی و مبارزه خلق‌ها مصون‌می‌دارد. این نقش رویزیونیسم بجای آن‌که در جهت حفظ صلح باشد صلح را به مخاطره‌می‌اندازد.

۴ – ایجاد جبهه ای پهناور از کلیه کشورها و نیروها و شخصیت‌های هوادار صلح با استفاده از تضادهای کشورهای امپریالیستی، با استفاده از مذاکرات، مصالحه و گذشت متقابل و اشکال دیگر مبارزه.

در آنچه که مربوط به مذاکرات با امپریالیست‌هاست مارکسیست – لنینیست‌ها هیچ‌گاه از مذاکره برای نیل به توافق بر سر پاره‌ای مسائل سر باز نمی‌زنند. مصالحه و گذشت متقابل و اشکال دیگر مبارزه.

پرلتاریا درتاریخ مبارزات خود بکرات با بورژوازی برای حل مسائلی به گفتگو پرداخته است. برای حفظ صلح نیز ‌می ‌توان با امپریالیست‌ها به مذاکره پرداخت ولی مارکسیست – لنینیست‌ها هیچ‌گاه به مذاکره به مثابه تنها راه یا بهترین طریق حفظ صلح نمی ‌نگرند. مذاکره به تنهایی، هرگاه با مبارزه توده‌ها همراه نباشد به نتیجه‌ای نمی‌انجامد. آنچه را که نتوان با مبارزه بدست آورد از راه مذاکره نمی‌توان بدان دست یافت. بنابر این مذاکرات را نمی‌توان و نباید بجای مبارزه توده‌ها نشانید. نباید به خاطر مذاکرات مبارزه را تضعیف کرد. اما رویزیونیسم بر آنست که هرگاه‌میان رو سای دولت‌ها مذاکرات صورت گیرد تناقضات و تضاد‌ها را‌ می ‌توان از‌میان برداشت. بدیهی است اتخاذ چنین رویه ای نه تنها مذاکره را ثمر بخش نمی‌کند بلکه توده‌هارا به مذاکره ا‌میدوار‌می‌سازد. مبارزه آن‌ها را به ضعف و سستی‌ می ‌کشاند.

تکیه رویزیونیست‌ها بر روی مذاکرات به این معنی است که گویا در شرایط کنونی برای حل مسائل بین‌المللی یا باید به مذاکره پرداخت و یا جنگ هسته ای را برای بشریت خرید. چنین اندیشه‌ای کاملا نادرست است. واقعیت جهان پس از جنگ دوم جهانی نشان‌ می‌ دهد که امپریالیسم در همه جا «جنگ‌های محلی» و «جنگ‌های ویژه» به راه ‌می ‌اندازد بدون آن‌که به جنگ جهانی هسته ای دست زند. اما در طول همین مدت خلق‌ها از راه مبارزه انقلابی به حل مسائل مهمی توفیق یافته‌اند، در طول همین مدت است که خلق چین با مبارزه قهرمانانه خویش امپریالیسم آمریکا و مرتجعین کو‌مینتانگ را بدریا ریخت و صلح جهانی را بدرجات تقویت کرد. در طول همین مدت است که کوبا از راه مبارزه انقلابی تسلط امپریالیسم آمریکا را بر انداخت و نظام سوسیالیستی بر قرار نمود. در طول همین مدت است که خلق الجزیره پس از جنگ طولانی انقلابی امپریالیسم فرانسه را از‌میهن خویش بیرون انداخت. هم‌اکنون خلق قهرمان ویتنام با مبارزه قهرمانانه خود در حال روبیدن امپریالیسم آمریکا و رژیم پوشالی مخلوق وی است.

در مورد مصالحه و گذشت متقابل باید گفت که در مبارزه طبقاتی گذشت متقابل امری ناگزیر است اما مارکسیست - لنینیست‌ها گذشت متقابل را امری ناگزیر‌می‌شمارند و لی هرگز اصول و منافع خلق را فدای گذشت ‌نمی کنند. گذشت متقابل در چارچوب احترام به اصول، گذشتی است اصولی. اما گذشتی که اصول و منافع خلق را زیر پا‌می‌گذارد طبیعتاً مردود است و نمی ‌‌توان با آن موافقت کرد. لنین‌می‌آموزد:

در سیاست گذشت عبارتست از صرف نظر کردن از پاره‌ای مطالبات، صرف نظر کردن از قسمتی از مطالبات خود به خاطر توافق با طرف دیگر… وظیفه حزب واقعا انقلابی در این نیست که اعلام کند که صرف نظر کردن و گذشت غیر ممکن است بلکه در این است که از طریق تمام گذشت‌ها، تا آنجا که این گذشت‌ها ناگزیراند، بتواند به اصول خود، به طبقه خود، به وظیفه انقلابی خود، و به امر تدارک انقلاب و پرورش توده‌های خلق به خاطر پیروزی در انقلاب، وفادار بماند.

رویزیونیسم در این ز‌مینه اصول را فدای زنده ماندن‌می‌کند برای رویزیونیسم مهم آن است که انسان بتواند زنده بماند در غیر این صورت از اصول صحبت کردن سخنی بیهوده است. به نوشته روزنامه پراودا «وقتی که سر بر باد‌ می‌رود دیگر اصول به چه درد‌ می‌ خورد؟» این منطق منحط ترین و پست ترین افراد انسانی است. اما روزنامه پراودا ارگان حزب کمونیست اتحاد شوروی مبلغ آنست.

در نظر رویزیونیسم، زنده ماندن مقدم بر هر اصلی است و از این رو در برابر امپریالیسم آمریکا، در برابر شانتاژ جنگ اتمی راه تسلیم در پیش ‌می ‌گیرد و نام آن را"گذشت" ‌می ‌گذارد.

حادثه کوبا یکی از بهترین مظاهر تسلیم است که نام آنرا گذشت متقابل جا‌می‌زنند. شگفت انگیز اینکه برای تسلیم خود در برابر امپریالیسم، رویزیونیسم به لنین، به صلح برست – لیتوفسک استناد‌می‌جوید ولی گذشت لنین در صلح برست- لیتوفسک با‌گذشت‌های کنونی رویزیونیست‌ها در برابر امپریالیسم مطلقاً قابل قیاس نیست. در آن زمان هنوز چندماهی بیش از پیروزی انقلاب اکتبر نگذشته بود، بر اثر سه سال جنگ نیروی کشور تحلیل رفته بود، توده‌های کارگران و دهقانان صلح‌می‌خواستند،‌ قدرت شوراها اما هنوز استحکا‌می نداشت و بنابراین لازم بود با استفاده از تضاد‌ میان کشورهای امپریالیستی آرامشی تحصیل نمود تا بتوان قدرت شوروی را استحکام بخشید و در برابر حملات آینده دشمنان سوسیالیسم پایداری کرد. لنین این گذشت را پذیرفت برای آن‌که سوسیالیسم را که مولودی تازه بود از خطر نابودی نجات دهد. این گذشت به سود پرلتاریای روسیه و جهان، به سود خلق‌های اسیر و محروم بود. گذشت لنین از اصول الهام‌می‌گرفت . اما وضع کنونی شباهتی با دوران صلح برست لیتوفسک ندارد و این صلح را بهانه تسلیم در برابر امپریالیسم قرار دادن روگردانیدن از لنین و لنینیسم است.

***

گشت وگذاری در فیسبوک

پاسخ به یک پرسش در فسیبوک

پرسش:با سلام. من دریک محیط مذهبی  بزرگ شدم. مادرم نماز می خواند. پدرم وخواهرانم نماز می خواندند.بنابر دلایلی نزدیک به بیست سال است که در ترکیه زندگی می کنم ومردم این کشورهم در خیلی جهات از مردم ایران مذهبی ترند.من نمی دانم چرا عده ای از احزاب که خود را کمونیست جلوه می دهند نفرتشان از دین اسلام بیشتر از دین مسیحی ویهودی است .مگر فرق بنیانی بین ادیان دارد. مگر کمونیست‌های ایرانی به دین مسیحی  یا یهودی ترجیه می دهند. منچند سال پیش سفر کوتاهی داشتم به به یکی از شهرهای آلمان و در آنجا تظاهراتی بود علیه مسلمان‌هایی که  خواهان ینا کردن مسجدی برای اعتقادات خود بودند.نظر شما بعنوان یک حزب  چپ وکمونیست درمورد شکل برخورد با دین ودین اسلام در اروپا و در ایران آینده چیست. آیا مخالف تاسیس مسجد برای مسلمان‌ها در کشورهای اروپایی هستید؟ با تشکر. احمد. از آنکارا    

پاسخ :دوست عزیز ما در نظریات شما نکات  مهمی می بینیم و با نظرات مذهب ستیزی و اسلام ستیزی عده ای که خود را مدرن وسکولار و مترقی جا می زنند وحقیقت را گم کرده اند بشدت بعنوان یک ضد مذهبی سوگند خورده مخالفیم.

عده ای فکر می کنند که مبارزه ضد مذهبی یعنی زندان، شکنجه و اعدام. آمریکا وجرج بوش پدر وپسر و همینطور ترامپ وبایدن .... این اسلام ستیزی را در منطقه با قتل عام میلیون‌ها انسان آزمودن و شکست خوردند. جلوگیری از حق بیان دموکراتیک مذهبیون ونقض حقوق قانونی آنها در ممالک میزبان که بر اساس قوانین دموکراتیک این کشورها در اختیار آنها گذاشته شده است درست نتایج معکوس آنهم به ضرر نیروهای انقلابی و دموکرات وچپ وکمونیست ببار می آورد. اگر اسلام بنیادگرا خطرناک است چرا کمونیسم" بنیادگرا "خطرناک نباشد. اگر اسلام بنیادگرا تروریست است مگر کمونیست‌ها سال‌ها مجبور به حمل این برچسب از جانب امپریالیست‌ها نبودند. آمریکائی‌ها به کمونیست‌ها ویزا نمی دادند زیرا آنها را بیمار واگیری و تروریست معرفی می کردند. آنها که با فاشیست‌ها راه می افتند و مخالف ساختن مسجد می شوند اگر یک جو صمیمیت داشته باشند باید علیه کلیسا و کنست نیز نمایشات اعتراضی بگذارند ولی این کار را نمی کنند. اگر در قوانین اساسی ممالک میزبان، دولت از مذهب جداست، اگر دولت باید روش بی طرفانه نسبت به مذاهب داشته باشد باید از این حق دموکراتیک دفاع کرد. مذاهب خوب و بد ندارند همه آنها ارتجاعی و خرافات محض هستند. مخالفت ما با مخالفین بنای مساجد دفاع از یک دستآورد بشریت و یک حق دموکراتیک است. این وظیفه دولت نیست که با قانون تقلبی یک اصل اساسی قانون اساسی را به زیر پا بگذارد. این وظیفه شهرداری هاست که ببینند از نظر نقشه شهر و امکانات آبادانی و تامین احتیاجات یک مسجد ساختن آن در این یا آن محل منع قانونی دارد یا ندارد. دولت در مقابل مذاهب باید بی طرف باشد. متاسفانه لابی صهیونیستی در اروپا قوی است و با هزینه های گزاف می خواهد با اسلام ستیزی استتاری بر جنایت‌های ضد بشریش در منطقه بکشد. 

هیچوقت با گردن کلفتی قانونی و استناد به اکثریت نادان و مغرض نمی توان برضد جهل عمومی مبارزه کرد. آنها که با آتش زدن قرآن موافقند، با کاریکاتور محمد به عنوان تروریست موافقند با ساختن مسجد موافقند در مبارزه با مذهب به هیچ جا نمی رسند.

صورت مسئله این نیست که باید جلوی بنیادگراها را گرفت یا نگرفت، صورت مسئله این است که با نادانی چند هزارساله با چه طریقی باید مبارزه کرد. می شود مبارزه با مذهب را جنگ گلادیاتورها دید و می شود برای مبارزه با مذهب با حوصله با سیاست با تاکتیک و با زبان مناسب و در متن مبارزه طبقاتی و سیاسی مبارزه کرد. با هتاکی به پیامبر اسلام کسی لامذهب نمی شود. با فحاشی به قرآن کسی قانع نمی شود که آدم و حوا دروغی بیش نیستند و نباید به افسانه آفرینش دل بست.

هر ساله در اروپا میلیون‌ها انسان مذهبی برای دست بوسی به واتیکان می روند آیا در اروپا کتب افشاءگرانه مذهبی کم انتشار یافته است. کتب کمونیستی را و فلسفه مادی را در هر گوشه ای می توانید بخرید پس چرا این کتب معجزه نمی کنند؟ زیرا مبارزه با مذهب امری طولانی، با حوصله، روشنگرانه و بطور عمده بر متن مبارزه سیاسی است.

حزب ما از آزادی مذهب وجدایی دین از دولت وآموزش حمایت می کند وآن را یک اصل دمکراتیک و تساوی حقوق دمکراتیک برای همه شهروندان می داند وشدیدا مخالف سرکوب عقاید مذهبی و ممانعت از تبلیغات مذهبی است.این حقوق تبلیغاتی برای مذهبی ها وکمونیست ها و بی دینان محفوظ است و ازاین حق آزادی بیان وعقیدن دفاع می کنیم. مبارزه با خرافات که مخرج مشترک همه ادیان است فقط درمتن مبارزه طبقاتی ومبارزه با ریشه های آن و در فرایند تحولات عمیق اقتصادی و فرهنگی و تجربه خود مردم ودر یک پروسه طولانی امکان پذیر است. موفق باشید

***

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

 

پرسش: دوستان گرامی، امروزکم نیستند که خودرا کمونیست و حزب و سازمان کمونیستی می نامند.بنظر شما چه راهکاری برای رفع یا حداقل تضعیف این پراکندگی وجوددارداگر کارگری مثل بنده به شما رجوع کند و بگوید راه حل چیست ومن چه باید بکنم جوابتان چیست؟وحدت شما با چه معیار و متراژی صورت می گیرد.آیا هر کس تمام مواضع حزب شما را نپذیرفت کمونیست وچپ نیست؟چه درسی ازاین شکست‌ها گرفته اید. تا جوابتان چه باشد.

ممنون از جوابتان.بجنورد. ک .س

پاسخ:رفیق عزیز، قبل از هرچیز تشکرازپرسش بسیارمهم واحساس مسئولیت‌تان.سعی می کنیم کوتاه به شما پاسخ دهیم.

حزب ما بارها گفته ونوشته است قبل از هرچیزروشن کردن مرزها در درجه اول ماهیت هر سازمان و دلایل منطقی حضور وی را بعنوان یک تشکیلات یا گروه در جامعه روشن می سازد. اگرچند حزب و سازمان که خود را کمونیست می نامند ودر بررسی ها در تمام زمینه ها هم نظرند، باید قبل از وحدت با دیگران با خودشان وحدت کنند تا سرانجام با سَرَند این ناخالصی ها روشن شود که اختلاف برسر چیست. حقیقتا پرسش این است که چرا آنها نظیر سازمان های چریکی سابق، اقلیت، اتحاد فدائیان کمونیست، هسته اقلیت و یا راه کارگری‌های  منشعب و یا احزاب کمونیست کردستان ایران ویا احزاب پیرو منصورحکمت ومنشعبین ریز ودرشتش ...وغیرو وحدت نمی کنند ووحدت خود را موکول به وحدت سایرین کرده اند وفقط به اتحاد عمل های روزمره وبی اثر بسنده کرده اند؟ آیا این روش، یک برخورد  نادرست وغیر اصولی نیست؟ حزب ما براین باور است  که باید تضادها را ساده کرد تا توانست به حل آنها نایل آمد. باید دید کدام تضاد اساسی وعمده است و کدام تضاد حتی در داخل یک تشکیلات کمونیستی نیز قابل حل است. بر شمردن صدها تضاد و کنار هم قراردادن آنها حلال هیچ مشکلی نیست.حزب ما سال‌هاست اعلام کرده هوادار وحدت اصولی است. گام بعدی درامر وحدت، مبارزه با اختلافات بر اساس پذیرش اصول مارکسیستی لنینیستی است. تنها بر این اساس می توان به احیاء وحدت جنبش کمونیستی رسید. وحدت ایدئولوژیک و سیاسی شروط نخست هر وحدتی هستند که با تشکل در یک سازمان واحد با پذیرش اصول سازمانی حزبی به وحدت سازمانی نیز تکامل می یابند. این سه شرط ارکان تشکیل حزب واحد طبقه کارگرند.

متاسفانه در ملقمه ای که امروز در جنبش مدعی کمونیستی وجود دارد، شما با جریان‌های فکری عجیب وغریبی روبرو هستید که تاکنون کمتر درجهان دیده شده است. بخش بزرگی ازآنها لنینیسم را اساسا قبول ندارند و به دامن مارکس و سوسیالیسم علمی فرارمی کنند، بخشی از آنها ساختمان موفق سوسیالیسم در شوروی لنینی-استالینی را قبول ندارند، برخی از آنها اساسا دیکتاتوری پرولتاریا را نه می فهمند ونه می خواهند بفهمند و نه قبول دارند، زیرا بنظر آنها دیکتاتوری پرولتاریا استبداد شاه وخمینی را به ذهن متبادر می سازد لذا باید شورا تشکیل شود وجای حزب بنشیند وکارگرچون ماهیتش کارگراست پس خطا ناپذیر واوست که باید تصمیم بگیرد ونه روشنفکران!! برخی بنابر همین استدلال بی معنی حزبیت را قبول ندارند، مرکزیت دمکراتیک ر قبول ندارند وبه فراکسیون و رسمیت بخشیدن آن اعتقاد دارند، برخی مفاهیم اجتماعی طبقاتی را ازمضمون طبقاتی جدا کرده هوادار آزادی ناب، دموکراسی ناب و آزادی های بی قید و شرط برای بورژواها و بهره کشان هستند. برخی با مبارزه خلق‌ها برای آزادی، به بهانه ایدئولوژی غیر سوسیالیستی حاکم بر رهبری این مبارزات، به دشمنی بر می خیزند،و مبارزه  جنبش فلسطین، یمن ولبنان برای رهایی از بند امپریالیسم وصهیونیسم را به ریشخند می گیرند حتا آن را ارتجاعی می دانند وبه جبهه امپریالیسم درمی غلتند. و برخی استعمار کهن را مانند دوران قبل از انقلاب اکتبر "متمدنانه" جلوه می دهند، برخی اساسا نمی دانند سوسیالیسم چیست و از سوسیالیسمی دفاع می کنند که ذهنی و دروغین است و تنها بدرد فرار کردن از زیر بحث می خورد. برخی به هیچ انضباط کمونیستی تن در نمی دهند و احزاب "هردمبیل" را سرمشق خود قرار داده اند، بخشی اساسا بروز رویزیونیسم در حزب کمونیست شوروی را قبول ندارند وشناختنی از رویزیونیسم نداشته و نمی خواهند داشته باشند و... آیا با این آش شله قلمکار  وآشفتگی می توان به وحدت رسید؟

آخر چگونه می توان مارکسیست لنینیست بود و لنینیسم را قبول نداشت؟ چگونه می شود کمونیست بود و بروز رویزیونیسم در احزاب سابقا کمونیستی را قبول نداشت؟، چگونه می شود سخنان امپریالیست‌ها، فاشیست‌ها، رویزیونیست‌ها و مرتجعین را در مورد شخصیت استالین و دوران پیروزی‌های سوسیالیسم تبلیغ کرد وخود را کمونیست دانست؟ چگونه می شود با یک گردش قلم با سادگی غیر مسئولانه بر بیش از سی سال دیکتاتور پرولتاریا در شوروی و ساختمان موفق سوسیالیسم پشت پا زد و خود را کمونیست نامید؟ اگر می شود چنین کرد و خونسردانه بنا به هر مصلحتی از کنار این رویدادهای تاریخی گذشت، پس چگونه می شود در آینده در مقابل این خطرات مسلح و آماده بود و از بروز مجدد آنها ممانعت کرد؟ در اینجا پای احساسات شخصی و خطاهای فردی و درجه معرفت این و آن مطرح نیست، پای مصالح والای جنبش کمونیستی و کارگری، پای منافع انقلاب و ضد انقلاب در میان است. این اصول است که باقی می ماند و در تاریخ ثبت می شود و نه نام افراد که حتی با نام مستعار در شرایط مخفی زندگی می کنند. وحدتی که برای این اصول و بر مبنای این اصول صورت نگیرد، وحدت اصولی نیست، سازش ناصواب ومیرنده است و حزب ما را با آن سر وکاری نخواهد بود.از نظر حزب ما راه نیل به وحدت از طریق تکیه بر اصول و مبارزه بی امان و تشدید تضادها می گذرد. دوست عزیز،تا زمانیکه شما تضادها را تشدید نکرده اید و سرِ این غده های چرکین را باز نکرده اید، همه با هم "رفیق" می مانند و حلوا حلوا خواهند کرد. این راه ولی راه آسان اپورتونیسم، لم دادن، تعارف بیکدیگر، تعریف و تمجید متقابل است. راهی است که به تفرقه دامن می زند و فاقد هر گونه اصولیت انقلابی است، راهی است که زندگی سهل را بر گزیده است و هر روز می تواند به رنگی درآید. این بیراهه است. اینهاست بطور مختصر اصول ومبانی کمونیستی حزب ما برای احیای وحدت جنبش کمونیستی با ما درتماس باشید.منتظر نامه های بعدی شما هستیم! پیروزو سربلند باشید.

***

مراسم بزرگداشت رفیق فریدون منتقمی عضو رهبری حزب کارایران(توفان) ودبیر اسبق فرهنگی کنفدراسيون محصلین ودانشجویانی ایرانی درخارج از کشور (اتحادیه ملی)

شنبه ٢١ سپتامبر-فرانکفورت

رفیق فریدون منتقمی پس از یک بیماری طولانی در١٩ مه ٢٠٢۴،برابر با ٣٠ اردیبهشت ماه ١۴٠٣ درگذشت.
رفیق منتقمی مارکسیست لنینیستی جسور،میهندوست،انترناسیونالیست و مسلط به دانش سوسیالیسم علمی ویک سازمانده توانا وحرفه ای بود.وی درکتاب خاطراتش جلد یکم در مورد زندگی اش چنین نوشت:


«
من از مادرم و پدرم رسم زندگی کردن را آموختم؛آموختم که باید انسان بود وبا شرافت زندگی کرد. آنها مرا به سرزمین ممنوعه‌ها بردند وازمیوه‌های ممنوعه تغذیه‌ام کردند،تا زخم‌ها و درد زندگی را بیش‌ترحس کنم. من آموختم که زندگی پیکاراست وهمواره باید با مسئولیت نسبت به جامعه زندگی کردو موظفم که باری راکه آنها بر دوشم گذارده‌اند،به دیگران منتقل کنم»

ما همه دوستان ورفقا و یاران را به این مراسم بزرگداشت دعوت می کنیم تا باشرکت خود هرچه باشکوهتر یاد وخاطره رفیق فریدون منتقمی که تمام زندگی اش را صرف مبارزه برای آزادی خلقها، استقلال و سوسیالیسم در ایران وجهان کرده،گرامی بداریم.

برگزار کننده: هواداران حزب کارایران(توفان) وتعدادی ازاعضای سابق کنفدراسیون محصلین ودانشجویان ایرانی در خارج از کشور(اتحادیه ملی)

 

 

 

 

 

 

 

یاد وخاطره رفیق فریدون منتقمی گرامی باد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر