مقالات توفان ارگان
مرکزی حزب کارایران شماره ۳۰۲ اردیبهشت
ماه۱۴۰۴
را ملاحظه فرمائید
درحاشیه مذاکرات ایران و آمریکا درعمان
رژیم تحت چه شرایطی
مذاکره با آمریکا را پذیرفت؟
اولین دور"مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا" روز شنبه ۲۳ فروردین در مسقط
پایتخت عمان برگزار شد
در این مذاکرات رئیس هیات ایران را عباس عراقچی وزیر خارجه بر عهده
داشت و رئیس هیات آمریکایی نیز «استیو ویتکاف» بود. طرفین این گفتوگوها را
«مثبت و سازنده» ارزیابی کردند و قرار است شنبه
آینده نیز ادامه داشته باشد.
بر اساس آخرین اخبار دریافتی، مکان دور دوم مذاکرات ایران و
آمریکا دررم پایتخت ایتالیا
خواهد بود.
مذاکرات به صورت مکتوب و "غیرمستقیم"
انجام شد و کمتر از ۱۰ سند میان دو طرف رد و بدل شد. سند اول را عراقچی تحویل داد.محتوای سند هنوز علنی نشده است.عراقچی در پیامهای خود اعلام کرد که ایران برای
نمایش به مسقط نیامده و هدف اصلی تهران سنجش صداقت و جدیت طرف آمریکایی و تعیین
امکانپذیری دستیابی به توافق است.
تاکید شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) تنها مرجع خارجی خواهد بود که اجازه نظارت به
برنامه هستهای ایران را دارد. در مقابل محدودیتها و نظارت هستهای، تهران خواستار لغو تحریمها در چندین
بخش است و پس از لغو این تحریمها، آمریکا نباید آنها را تحت بهانههای دیگر
بازگرداند.
عراقچی همچنین شرط کرد که
برای ادامه مذاکرات، یک چارچوب کلی توافق ضروری است. اگر آمریکا با چارچوب
پیشنهادی ایران در جلسه اول مخالفت کند، باید جایگزین خود را برای بررسی ایران
ارائه دهد.
ایران روز شنبه به آمریکا
گفت که مسئولیت اطمینان از عدم فعالسازی مکانیسم ماشه کاملاً بر عهده واشینگتن
است. ویتکاف به همراه خود دو نفر را به مسقط برده
بود. یکی از این دو نفر کارشناس مسائل هستهای است. تروئیکای اروپایی از کنار گذاشته شدن در این
پرونده به شدت نگران هستند.
کاخ سفید در بیانیهای گفتگوهای دور اول در عمان را «بسیار مثبت و
سازنده» توصیف کرده است.
در بیانیه کاخ سفید آمده است: «فرستاده
ویژه ویتکاف به دکتر عراقچی تأکید کرد که از سوی رئیسجمهور ترامپ مأموریت دارد تا
در صورت امکان، اختلافات دو کشور را از طریق گفتوگو و دیپلماسی حلوفصل کند.»
در ادامه بیانیه آمده است: «این مسائل
بسیار پیچیده هستند و ارتباط مستقیم امروز فرستاده ویژه آمریکا گامی رو به جلو
برای دستیابی به نتیجهای سودمند برای هر دو طرف بود.»کاخ سفید همچنین اعلام کرد
که دو طرف هفته آینده در روز شنبه (۱۹ آوریل) بار دیگر دیدار خواهند کرد.
حال باتوجه به سیر تحولات سریع ماه های
اخیر وکش و قوس های جنگ روانی وتشدید تنش بین ایران وآمریکا به چند نکته مهم
پیرامون دلایل این مذاکرات واهداف آن می پردازیم:
یکم: چرا
مذاکره ایران با آمریکا از موضع ضعف است؟
دولت
جمهوری سرمایه داری اسلامی در شرایطی تن به این مذاکره داده است
که در موضع ضعف قرار دارد. این تکرار تاریخ معاصر ایران است که رهبر سابق جمهوری
اسلامی روح الله خمینی جام زهر ادامه جنگ بی حاصل
را سر کشید و نصف آنرا برای سایر رهبران جمهوری اسلامی در ته پیاله زهر به
ارث گذارد تا آنها نیز آنرا با "نرمش انقلابی"و"مصلحت اندیشی
انقلابی" در مذاکره با آمریکا تا ته سر بکشند. غیر شرافتمندانه خواندن
مذاکره با دولت دونالد ترامپ توسط رهبر
جمهوری اسلامی و بیکباره پس ازچند روز تغییر موضع سیاسی و پذیرش مذاکره "غیر
مستقیم" با آمریکا درعمان آب سردی برسرهوادارانش بود. واقعیت این است جمهوری
اسلامی پس ازچنددهه سرکوب سیاسی واجرای اقتصاد بی دروپیکرنئولیبرالیسم درایران
بسیاری از نیروها و امکانات خویش را در عرصه داخلی ومنطقه از دست داده و تنها برای
حفظ و بقاء خودش بر سر مصالح ملی ایران درمقابل زورگویی امپریالیسم آمریکا کرنش می
کند وبه سازش های غیر اصولی تن می دهد. رژیم جمهوری اسلامی زمانی به پای میز
مذاکره رفت که نفوذش از نظر سیاسی و نظامی درلبنان، فلسطین، عراق و... به شدت کاهش
یافته ودرسوریه نیز بالکل نفوذش را ازدست
داده است.
محاصره غیر
قانونی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بویژه مالی ایران، بنیه اقتصادی و مالی رژیم
جمهوری اسلامی را نیز به شدت به زیر ضربه گرفته است و آنها را مجبور ساخته که بار
این بحران خانمان برانداز را بردوش مردم ایران و بویژه طبقات تحت ستم و اقشار
تحتانی جامعه بیفکنند. خانواده های رانت خوار و همدست رژیم و دزدان دریائی که در
خشکی ایران به غارت منابع ملی ایران مشغولند و میلیاردها ارزهای خارجی را برای
رهبران جمهوری اسلامی به بانکهای خارج منتقل می کنند، از فشار این تحریمات مصون
هستند. این وضعیت و تحریمات ضد بشری، که گرانی و بیکاری و فقر را به همراه دارد
موجی از نارضائی اجتماعی در داخل ایران فراهم می کند که پایگاه رژیم را در میان
مردم تضعیف کرده و ناچارشان می نماید که تنها به همان قشر اقلیت حاکم و بهره مند
از مزایای حاکمیت جمهوری اسلامی تکیه کنند و از مبارزه و مقاومت مردم کشورشان بشدت
به هراسند و در نتیجه با سرکوب و خفقان و به بند کشیدن منتقدان به ادامه سلطه
حکومتشان اقدام کنند. رژیم جمهوری اسلامی در پی نجات حاکمیت خودش است و به
همین جهت حفظ استقلال و منافع ملی ایران برایش نقش اساسی را بازی نمی کند.
این عوامل از
دیده کسی پنهان نمی مانند به ویژه از دیدگاه امپریالیستها و در راسشان امپریالیسم
آمریکا که خود یکی از عوامل فعال ایجاد چنین وضعیتی است و از نظر اطلاعاتی توسط
سازمانهای جاسوسی الکترونیکی خویش تا تاریکترین زوایای این رژیم اسلامی را برای
خویش روشن ساخته است. آنها واقفند که کدام یک از سران رژیم چه مقدار پول دزدیده و
در بانکهای خارج ذخیره کرده اند.
امپریالیسم
آمریکا با ایجاد پایگاههای نظامی در اطراف ایران و تحریکات مرزی در
آبهای خلیج فارس و ارسال هواپیماهای بی سرنشین برای جاسوسی بر روی ایران از هیچ
تحریک و خرابکاری درمرزهای ایران خودداری نمی کند. در این
میان، پایگاه دریایی مشترک آمریکا و بریتانیا در دیهگو گارسیا به تازگی به
کانون تازهای برای افزایش تنش تبدیل شده است؛ جایی که بمبافکنهای B-۲ اخیراً مستقر شدهاند که در ماه های گذشته برای حمله به یمن از
آن استفاده شده است. در واکنش به این اقدام، ایران نیز به طور جدی هشدار داده که
در صورت هرگونه شرارت، پاسخی قاطعانه خواهد داد. این اولین بار نیست که واشنگتن
ناوهای جنگی را به منطقه اعزام میکند.
در همین حال
پایگاه ۱۹۴۵ در گزارشی درباره این اقدام آمریکا نوشت: بمبافکنهای پنهانکار B-۲ در حال تجمع در دیهگو گارسیا هستند. اکنون جهان میداند که
ایالات متحده حدود یک چهارم ناوگان بمبافکنهای پنهانکار B-۲ Spirit خود را به دیهگو گارسیا، جزیرهای که میزبان پایگاه دریایی
ایالات متحده در منطقه هند و اقیانوسیه است، منتقل کرده است.
رژیم جمهوری
اسلامی ایران در تحت چنین وضعیتی و رشد نارضایی عمومی به مذاکره با آمریکا تن در
داده است و نتایج چنین مذاکره ای از همان بدو امر هسته شکست خویش را در درون دارد.
رژیم جمهوری اسلامی، که رژیمی سرمایهداری است، مدتها به سیاستهای بانک
جهانی و صندوق بینالمللی پول به نظریات آنها مبنی بر سرکوب طبقه کارگر ایران،
کاهش سطح دستمزدهای آنها، جلوگیری از اعتصاب و تأسیس سندیکاهای مستقل کارگری، منع
فعالیت سیاسی سازمانهای سیاسی مردمی، برچیدن گمرگات، پیشبردن خصوصیسازیها و
قربانی کردن ثروتهای مردم ایران در پای این نهادهای امپریالیستی غربی، تن در داد.
رهبری این سیاست با «هاشمی رفسنجانی» بود که از جانب سایر دولتهای در قدرت تاکنون
از «خاتمی» گرفته تا «احمدینژاد» و «روحانی» ورئیسی و اکنون مسعود پزشکیان ادامه
پیدا کرده است. رژیم جمهوری اسلامی بسیار زبونی در مورد مسئله هستهای ازحقوق مسلم
ایران گذشت و با توسل به خیانت سند «برجام» را امضاء نمود؛ فرصتهای فراوان از دست
داد، فعالیتهای هستهای ایران را نابود و یا تعطیل کرد تا شاید امپریالیسم آمریکا
با این رژیم از در صلح درآید. رژیم ایران غالب خواستهای آنها را برآورد، ولی
امپریالیسم آمریکا بیش از آن میخواهد که رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی
ایران آماده دادن آن به آمریکاست.
امپریالیسم آمریکا جان رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی را میخواهد
و میطلبد که آنها اسرائیل را برسمیت بشناسند و به پایگاه بزرگ آمریکا در منطقه بر
ضد چین و روسیه بدل شوند و دست آمریکا را در ایران برای غارت نامحدود و آوردن و
بردن حکومتها باز بگذارند. طبیعی است که این قلدری بقاء رژیم ایران را در معرض خطر
جدی قرار دهد. اینکه امروز رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی به سمت چین و روسیه
گردش کرده است و حتی تا پایان ریاست جمهوری دور اول ترامپ از نزدیکی به چین، در
اثر فشارهای جناحها و محافل آمریکائی در درون ایران خودداری میورزید، تنها خواست
تحمیل شده به حاکمیت ایران نیست، بلکه فشارهای حداکثری و ضدبشری آمریکا از خارج
نیز به این گردش ایران یاری رسانده است. آنها حتی از امضاء قرارداد ۲۵ ساله با چین
تا زمان روی کار آمدن «جو بایدن» به امید کنار آمدن با آمریکا، به ویژه از جانب
جناح «روحانی» خودداری کردند و آنرا به عقب انداختند. ولی با روی کار آمدن «جو
بایدن»، که روشن شد نابودی چین، روسیه، ایران، کره شمالی و شاید هندوستان در
برنامه کار وی قرار داشت و این امر یک هدف
و سیاست راهبردی آمریکا در منطقه بوده است، رژیم ایران همه امیدهای خویش را برای
سازش با آمریکا و دادن امتیاز به آمریکا از دست داد. طبیعی است که دولت چین نیز
شاهد این تحولات بود و میدانست که ایران در موضع ضعیف قرار دارد و از این موضع
باید با دولت چین وارد مذاکره گردد. دولت ایران به دولت چین کاسبکارانه برخورد میکرد
و در نزدیکی به آنها همواره چشمی به آمریکا داشت. جو بایدن همه امیدهای حاکمیت
ایران را بر باد داد و مقاومت جناح آمریکاخواه آنها را، آن هم در قبل از انتخابات
ایران درهمشکست.اکنون با روی کارآمدن مجدد دونالد ترامپ اوضاع بشدت تغییر کرده
است.شرایط بحرانی منطقه هم بحرانی تر ونیروهای متحد ایران نیز تضعیف شده اند.
دوم: هدف آمریکا از مذاکره
چیست و آمریکا ازایران چه می خواهد؟
حزب ما
بارها نوشته وتاکید کرده است که مسئله هسته ای ایران یک بهانه است وموضوعیت ندارد.
ایران سالهاست تحت نظارت سازمان انرژی اتمی است وحتا سازمان های جاسوسی آمریکا
اعلام کرده اند که ایران فاقد سلاح اتمی است وبدنبال تولید چنین سلاحی نیست.اما با
این وجود آمریکا دست از دروغ ودشمنی وخرابکاری برنمی دارد و به فشارهای سیاسی
واقتصادی وروانی خود برعلیه رژیم ادامه می دهد. حقیقت این است که امپریالیسم
آمریکا سالهاست سیاستش را درمورد ایران تعیین کرده است. آنها درنهایت ازایران یک
کشور نیمه مستعمره مانند زمان شاه می خواهند. آنها کشوری می خواهند که
ژاندارم منطقه شده وهمدست امپریالیستها درغارت منابع انرژی منطقه و تضمین استخراج
و انتقال آنها به بازارهای غرب باشد. آنها ایرانی می خواهند مخالف چین و روسیه و
در زمان مناسب مخالف هند و ژاپن و شاید اروپا تا آمریکا بتواند بر گلوگاه ژئوپلتیک
و انرژی جهان دست داشته باشد و پیچ آنرا شل و سفت کند و ایران را در گزینش سیاست
راهبردی خویش در اقیانوس آرام در دهه آینده در کنار خود داشته باشد و نه در
کنار چین. آنها مشکلشان بر خلاف ادعاهای ایرانی های فریب خورده و یا خود
فروخته غنی سازی اورانیوم و مسئله هسته ای نیست.ازاین رو دونالد ترامپ مانند سلفش
دروغ می گوید، سلاح هسته ای ایران، بهانه است، ابزاری تبلیغاتی برای بسیج افکار
عمومی و خلع سلاح ایران است. خسته کردن حریف وعده مذاکره و «معامله خوب» وممانعت
از تولید سلاح هسته ای، منع ایران از حمایت از جنبش مقاومت حماس و حزبالله
لبنان و حوثی های یمن و سرانجام مسئله موشکی و پهپادی.... مجموعه ای از خواسته های
آمریکا برای خلع سلاح ایران به نفع مصالح و منافع راهبری امپریالیسم آمریکا
و صهیونیسم اسرائیل در منطقه است و جزاین نیست.
سوم: تاکتیک دونالد ترامپ در قبال ایران کدام است؟
دونالد ترامپ،دردور دوم ریاست جمهوری اش با
تاکتیک جدید به میدان آمده است.وی که همواره با لحن تهاجمی و تهدیدآمیز در مورد
ایران سخن میگفت، این بارابتدا با ادبیاتی متفاوت و بهظاهر صلحطلبانه وارد
میدان شده است. او در پیامی که اخیراً منتشر کرد، تأکید داشت که "خواهان
موفقیت ایران است"، اما در عین حال بر خط قرمز خود در مورد دستیابی ایران به
سلاح هستهای نیز پافشاری کرد. درحالی که در ماههای اخیر گمانهزنیهایی درباره
احتمال افزایش تنشهای نظامی و حتی اقدام نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران
مطرح شده بود، ترامپ این ادعاها را «اغراقآمیز» خواند واز ایده یک «توافق صلح
هستهای معتبر» سخن گفت.او حتی پیشنهاد داد که پس از امضای چنین توافقی،«یک جشن
بزرگ خاورمیانهای» برگزار شود. این تغییر لحن ترامپ تصادفی نیست. اوکه در دوران
ریاستجمهوری خود سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران را دنبال میکرد و از برجام
خارج شد، با ارسال این پیام میخواهد این ذهنیت را در افکار عمومی ایران ایجاد کند
که مسئولان جمهوری اسلامی ایران، خودشان مانع حل مسئله هستهای هستند. در چنین
شرایطی، اگر تحریمها تشدید شوند یا حتی اقدامی نظامی رخ دهد، او تلاش دارد تا
مسئولیت این بحران را متوجه ایران کند، نه سیاستهای آمریکا.
چهارم: رژِیم سرمایه داری جمهوری
اسلامی در بن بست
ادامه دور دوم "مذاکرات غیر
مستقیم" درایتالیا و ایجاد خوشبینی درافکار عمومی
جامعه ایران وکاهش موقتی دلار یک داروی موقتی برای فرارازبحران عمیق سیاسی
واقتصادی درایران است. وضعیت کنونی ایران تا مدتی به همین صورت وباافزایش آشفتگی
کنونی باقی می ماند. رفع تحریم اقتصادی صورت نخواهد گرفت . حتی اگر تحریمات را بر
دارند هنوز به معنی تحول عملی در زندگی اقتصادی و مالی ایران نیست.بحران اقتصادی
ومشکلات مردم ایران ناشی از سیاست داخلی
است وتحریم اقتصادی تشدید کننده ان است
ونه بیانگر همه معضلات کنونی ایران.
تاسیسات صنعتی و یا وسایل یدکی و یا ناوگان
هوائی که باید برای ایران خریده شوند، در انبارهای ممالک امپریالیستی در زیر غبار
قرار ندارند تا فورا به ارسال آنها اقدام کنند. آنها را نخست باید تولید کرد و بر
اساس انعقاد پیمانهای اقتصادی آتی به ایران ارسال نمود. این امر می تواند سالها
به طول بیانجامد. آزاد سازی ثروت های مسدود ایران در آمریکا هنوز به مفهوم
بازگردانیدن آزاد این ثروتها به ایران نیست. آمریکا پول نقد به ایران نخواهد
داد درقبال عقب نشینی ایران از افزایش غنی
سازی احتمالابه ایران اعتبار می دهد تا
اجناس آمریکائی خریده و به ایران صادر کند. آمریکا حتما موافقتنامه های اسارتباری
را به ایران تحمیل خواهد کرد وایران را تحت فشار می گذارد تا سیاست های آمریکا
درمنطقه را به پذیرد.
رژیم جمهوری
اسلامی با سیاستی که در بعد از انقلاب در پیش گرفته است روز به روز میان مردم
ایران منفرد شده و مورد نفرت و تمسخر بیشتر قرار دارد. رژیم جمهوری اسلامی کوشیده
است با دشنه و ساطور حکومت کند و مردم را مهار نماید. این است که جلوی بحث در مورد
اهداف واقعی پشت پرده مذاکرات "غیر مستقیم "درعمان و ایتالیا را در زمانی که به افشاء اش منجر می شود می گیرد
وآنها را از مردم پنهان می کند و به کسی هم حساب پس نمی دهد. این سیاست که دوری از
مردم را بدنبال دارد مورد تائید امپریالیسم است زیرا بهتر می تواند این رژیم را
تحت فشار قرار داده و به خدمت خود بگیرد. رژیم جمهوری اسلامی امروز به بن بست رسیده است و به چشم خود می بیند
که متحد خود سوریه در منطقه را ازدست داده است. حزب الله لبنان اگرچه هست
ودرحال ترمیم و بازسازی تشکیلات خود است اما
منطقه تغییر کرده است. این ایران است که باید تکلیفش را روشن کند.یا سازش
با آمریکا وتسلیم کامل یا تکیه به مردم ومقاومت با دشمن قلدرخارجی، شق وسطی اکنون
وجودندارد.همه حرکات رژیم نشانگر بن بست
وبلاتکلیفی آن است وجزاین نیست.
پنجم: راه حل
کدام است؟
تنها راهی که
رژیم جمهوری اسلامی دارد این است که به حقوق مردم احترام بگذارد، مطالبات آنها را
برآورده کند، سازمانهای سیاسی و سندیکائی را آزاد کند، سانسور را از رسانه های
گروهی بردارد، به اعتماد سازی میان مردم بپردازد، راهزنان حکومتی و فاسدان را
دستگیر کرده به سزای اعمال خود برساند. قاتلان در حکومت را در دادگاههای صالحه
محاکمه کند تا کوهی ازحمایت مردمی بدست آورد.آنوقت با تکیه بر این کوه می شود جلوی
هر زورگوئی و دسیسه امپریالیستی را گرفت. با تکیه بر این کوه می توان درمقابل تهدیدات وقلدری دونالد ترامپ ایستاد
واز منافع ملی مردم ایران وحق مسلم کشور در استفاده صلح آمیز ازانرژی هسته ای وحتی
درصورت لزوم و برای تقویت دفاعی کشور و آرایش بازدارندگی نظامی به سلاح اتمی مجهز
شود و با سیاست حسن همجواری درمنطقه، با دسیسه های صهیونیسم و ارتجاع منطقه مبارزه
نماید. نابودی صهیونیسم برای حفظ امنیت منطقه درگرو احترام به حقوق مردم منطقه و
بسیج آنهاست. رژیم جمهوری اسلامی دردامی افتاده است که نمی تواند از آن بیرون آید
و سرانجام باید دو دستی به آغوش امپریالیسم برود تا از "گزند رویدادها"
در امان بماند.
درشرایط بحرانی
کنونی وظیفه کمونیست ها و بطور مشخص حزب ما و همه نیروهای انقلابی است که با
روشنگری علیه خیانت های رژیم جمهوری اسلامی،علیه زورگوئیهای امپریالیسم آمریکا
وتحریمات وتهدیدات نظامی اش به سازماندهی مستقل مردم بوپژه کارگران بپردازند
واجازه ندهند تا رژیم برسرمنافع ملی مردم ایران وحفظ نظامش با امپریالیسم معامله کند.کمونیست ها درشرایط
خطر احتمالی حمله نظامی به ایران باید با شعارهای مشخص خود به میدان آیند و به
بسیج مردم وافکارعمومی داخلی وبین المللی کمرهمت بندند.تبیلغ شعار" دستها
ازایران کوتاه!" صحیحترین شعار برای بسیج مردم ومقابله با مداخله
امپریالیستی است.این شعار دارای مضمون میهندوستی و ضد امپریالیستی و بسیج کننده
میلیونها مردم ایران و افکارعمومی جهان است. دفاع از حقوق کارگران و بطور مشخص
مبارزه برای افزایش دستمزدها وتشکیل اتحادیه های مستقل کارگری ولغوپیمانکاری و
ممانعت از خصوصی سازیها واخراج سازیها ....ازجمله وظایف مشخصی است که باید به
موازات مبارزه علیه دشمنان خارجی درصحنه عمل اجراشوند. راهی جزاین برای خروج ازاین
بن بست متصورنیست.
باید تاکید
کنیم در دوران کنونی همانطور که تاریخ نشان داده است تنها حزب طبقه کارگر به منزله
نماینده طبقه کارگر رسالت تاریخی رهبری ورهائی طبقه کارگرو دفاع از استقلال ملی،
تمامیت ارضی ایران و استقرار سوسیالیسم را دارد.برای تحقق این آرمان انقلابی
ورهایبخش بکوشیم و پرچم داراین راه مقدس باشیم!
***
دست ها از ایران کوتاه باد !
اطلاعیه حزب کارایران(توفان)
درمورد تهدیدات نظامی امپریالیسم آمریکا علیه ایران
یکم :حزب کار ایران( توفان) تشدید تحریم
های ضد بشری و غیر قانونی و
تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران و مردم آنرا شدیدا محکوم میکند. ما هرنوع دخالت خارجی در امور داخلی ایران و
زورگوئیهای امپریالیستی و استعماری را قویا محکوم میکنیم.
دوم:جنگ تجاوزکارانه توسط امپریالیسم آمریکا برای حفظ هژمونی و نظم کهن تک قطبی در
خاورمیانه عواقب بسیار مخربی برای مردم
منطقه و صلح جهانی خواهد داشت.
تحریم و تجاوز به عراق ، لیبی ، یمن ، افغانستان و سوریه هم اکنون این
کشورها را به ویرانی کشانده و شرایط بسیار وخیمی را برای مردم منطقه موجب شده است.
امپریالیست آمریکا تحت رهبری دونالد ترامپ تلاش دارد که تمایل سلطه
گرایانه خود را بر ایران تحمیل کند. دونالد ترامپ با تهدیدات فاشیستی و نامه پرانی
های محیلانه به نمایندگی از سرمایه مالی و
انحصارات غول پیکر آمریکایی تلاش دارد که رژیم
ایران را به تسلیم در برابر دیکته های استعماری خود وادار کند.
انرژی هسته ای صلح آمیز، طبق
قانون آن پی تی حق مسلم هر کشوری از جمله ایران است. ما تهدید امپریالیسم و
صهیونیسم علیه برنامه انرژی هستهای صلح
آمیز ایران را قویا طرد و محکوم می کنیم.
سوم: دولت دونالد ترامپ بر این تلاش است که
منافع سیاسی و اقتصادی انحصارات آمریکائی در منطقه خلیج فارس را حفظ کرده و توسعه
دهد و ایران را بعنوان یکی از اعضای جبهه شانگهای وبریکس و راه ابریشم و متحد چین
و روسیه تضعیف و سرنگون سازد.
تبلیغاتی که توسط مقامات رسمی آمریکا
بر علیه ایران براه افتاده است دروغهای ساختگی بیش نیستند. ایران مفاد
توافقنامه اتمی وین (برجام) را نقض نکرده و عامل تنش و جنگ در منطقه نیست. ماشین
تبلیغاتی امپریالیست ها حقایق را وارونه جلوه داده و جای فاعل و مفعول (ناقض و نقض
شونده) را عوض کرده اند.نسل کشی در غزه و
کشتار مردم لبنان و یمن و مستقر شدن داعش در دمشق مولود قدرت های امپریالیستی و
صهیونیستی و متحدانش است.
چهارم:امپریالیسم آمریکا با تجاوز نظامی به کشورهای خاورمیانه و
همسایگانش ، مردم منطقه را قربانی عملیات تروریستی خود کرده است ومسسب تشنج و نا
امنی در این کشورها می باشد . ۲۵ پایگاه های نظامی آمریکا در
خاورمیانه منبع تهدید و تشنج در منطقه
است. با حضور نیروهای نظامی آمریکا در منطقه و غده سرطانی صهیونیسم مردم
منطقه رنگ صلح و امنیت را نخواهند دید.
پنجم:حزب کارایران (توفان) بارها تاکید کرده
است، هر گونه تغییر وتحول سیاسی درایران ازجمله تغییر و یا برانداختن حکومت یک امر
داخلی است. تنها مردم ایران ، نه هیچ
نیروی امپریالیستی صهیونیستی ، مجاز است که سرنوشت سیاسی ایران را تعیین کند.
نه به تحریم ونه به تجاوز نظامی امپریالیستی به ایران!
دست ها از ایران کوتاه باد !
حزب کار ایران (توفان)
١١ فروردین ١۴٠۴
***
بحران کنونی و راه حل رهبر جمهوری اسلامی
ما بارها گفته و نوشته ایم هر کشوری که خطر دخالت، تهاجم
و تجاوز خارجی تهدیدش می کند، مهمترین عاملی که می تواند و باید آماده پذیرفتن
وظیفه دفاع از کشور و نیز مخاطراتی که یک تجاوز نظامی می تواند به همراه خود داشته
باشد، مردم هستند.
اما در کشوری به نام ایران که حداقل قریب به چهل سال است
مردم از یک سو با اقوال پوچ و دروغین رهبر، دولت و سایر مسئولین از یک سو و دزدی،
غارت، تورم، گرانی و بیکاری از سوی دیگر مواجه هستند، و امروز کار به جایی رسیده
است که قادر به پرداخت اجاره مسکن که سهل است، حتی امکان تهیه مواد غذایی، انرژی،
پوشاک، دارو و درمان و آب و برق هم نیستند، از آنها خواست که پشت نظام بایستند و
از کشورشان دفاع کنند!؟ همان کشوری که جوانانش به پزشک روانشناس رجوع می کنند و
التماس می کنند که «ما را بکشید»، چون توان مالی برای ادامه زندگی نداریم!!
در کشوری که برای دریافت ۵۰ میلیون تومان (۵۰۰ دلار) وام باید حداقل ۲۴٪ بهره سالانه بپردازند و ... شاید نظام
بتواند از آن بخش از مردمی که یا به دلایل مزایایی که از این رژیم نصیبشان می شود
و یا شاید به آئین آقای خامنه ای باور دارند -و امروز تعدادشان حداکثر ۱۵٪ از جمعیت کشور را در برمی گیرد- چنین توقعی
داشته باشد، ولی ۸۵% از مردم که در زیر بار
گرانی، تورم و بیکاری کمرشان از خم شدن گذشته و شکسته است، گوششان به یاوه های
رهبر بدهکار نیست و نمی تواند باشد. چون هیئت حاکمه سرمایه داری ولایی به عوض
اینکه مشکلاتی نظیر سفته بازی، بورس بازی، سکه فروشی، طلا فروشی، قاچاق کالا،
قاچاق ارز -با پیامد جهش قیمت ارز- ناپدید شدن پول مردم، گره زدن اقتصاد کشور به
دلار که هر روز قیمتش افزایش می یابد، اخذ وام توسط دزدان در قدرت و برنگرداندن آن
به بانک ها و بالاخره افزایش تورم و گرانی و ... را حل کند، از مردم می خواهد که
«دعا کنند و امیدوار باشند!»
پاسخ مردم در عوض اینست که ۶۲ درصدشان در انتخابات آخرین رئیس جمهور شرکت
نمی کنند. یعنی بیش از۵۰ میلیون نفر پزشکیان را
رئیس جمهور خود نمی دانند، سهل است که کل نظام را قبول نداشته و لذا حاضر به دفاع
از آن هم نیستند.
مهمترین راه حل اقتصادی که به نظر رهبری می رسد اینست که
سال ۱۴۰۴، «سال سرمایه گذاری برای تولید است»!حدود ۳۶ سال است که خامنه ای اول هر سال در رابطه با
«حل» مشکلات اقتصادی نام های مشابهی تدوین می کند و تقریباً هر سال تولید را محور
قرار می دهد. برای نمونه:
سال ۱۳۹۱ "تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه" سال ۹۲
"حماسه سیاسی، اقتصادی و تولید" سال ۹۳ "اقتصاد و فرهنگ با توجه به عزم مقاومتی و مدیریت جهادی" سال ۹۴ "دولت و ملت، همدلی و همزبانی در تولید" سال 95 "اقتصاد مقاومتی و تولید، اقدام و عمل" سال ۹۶ " اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال" سال ۹۷ "حمایت از کالای ایرانی" سال ۹۸ "رونق تولید" سال ۹۹ "جهش تولید" سال ۱۴۰۰ "تولید، مانع زدایی و پشتیبانی" سال ۱۴۰۱ "تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین" سال ۱۴۰۲ "مهار تورم، رشد تولید" سال ۱۴۰۳ "جهش تولید با مشارکت مردم"
و بالاخره سال ۱۴۰۴ هم "سرمایه گذاری برای تولید" نامگذاری می شود. علیرغم این نام
گذاری های مشعشعانه و دهان پرکن همانند ۳۶ سال گذشته در بر همان پاشنه دزدی و غارت می چرخد.
۱۴ سال است که او مشخصاً تولید را محور قرار داده
است. ولی آنچه رشد چشمگیر داشته است سفته بازی، دلار فروشی، سکه فروشی، خرید و
فروش طلا، کریپتو، بورس بازی، شرکت های بساز و بفروش و ... بوده اند. آنجا هم که
شرکت های "خصولتی" نظیر فولاد و یا پتروشیمی که محصولات خود را صادر و
در خارج به فروش می رسانند ولی ارز آن را برنمی گردانند ویا اگر برگردانند، صبر می
کنند تا دلار جهش یابد و آنها آن را باز هم گرانتر در بازار آزاد بفروشند. چه کسی
به سراغ این دزدان رفته و کنترلشان کرده و پرسیده که ارز حاصله کجا مانده است؟ در
هیچ کجای جهان دزدی به این آشکاری صورت نمی گیرد که هیچ مرجعی از آن ها نپرسد که
"خالو خرت به چند؟!"
همین دزدان هستند که با فروش ارز احتکاری خود در بازار
آزاد به جهش ادواری قیمت ارز دامن می زنند و تورم و قیمت کالاها را به صورت نجومی
افزایش می دهند، بر میلیاردهای خود می افزایند و در عوض مردم را فقیرتر می سازند.
اینست نتیجه نامگذاری های سالانه جناب «رهبر» که قادر
نیست هیچ گونه نظارتی را بر تولید کنندگان اعمال کند.
تولیدی که محصولات آن به طور عمده صادر گشته و ارز حاصل
از آن عملاً باعث افزایش قیمت مارپیچی ارز و بی ارزش شدن پول ملی می گردد، باعث
فقیرتر شدن باز هم بیشتر مردم گردد و در عین حال به نفع گسترش چرخه تولید نگردد،
شغل آفرین نباشد و در نتیجه باعث بهبود وضع زندگی مردم نگردد و تنها باعث فربه تر
شدن میلیاردرها گردد، مخرب و ناراضی آفرین است و باعث درجا زدن و بعضاً عقب گرد
تولید است که خامنه ای برای فریب مردم سالهاست سنگ آن را به سینه می زند.
کدام تولید؟ تولیدی که شرکت بزرگ "خصولتی" با
استفاده از تمام امکانات دولتی و ملی انجام دهد، آهن از معدن کشور، گاز از ذخائر
بی پایان ملی که تازه دلار حاصل از آن را احتکار می کند تا گرانتر بفروشد و همان
بلایی را که در بالا اشاره رفت بر سر قیمت ارز و زندگی مردم بیاورد و ... یک نوع
تولید است. تولید در شرکت های کوچک با تعداد کارگران معدود هم یک نوع تولید است.
این نوع کارخانه ها جنسی را ابداع و تولید می کنند ولی تجار طماع زالو صفت و فاسد
که کارشان وارد کردن کالاست و با شبکه فساد دولت و مجلس در ارتباط هستند همان جنس
را ارزان تر وارد و زیر قیمت تمام شده در ایران به فروش می رسانند و با کسب درآمد
گزاف بر میلیاردهای خود می افزایند و تولیدکننده کوچک را ورشکسته می کنند! نه
نظارتی بر درآمد تاجر انجام می گیرد و نه حمایتی از تولید کننده کوچک داخلی در کار
است.
در یک نظام سرمایه داری با سیاست های اقتصادی نئولیبرالی
می توان مخالف سرمایه داری دولتی بود و موسسات دولتی را به بخش خصوصی فروخت، تا
دولت تولید نکند. ولی حتی در چنین نظامی اولا باید بر روی مولد بودن سرمایه، با
تمام ضوابط مالیاتی و ارزی نظارت داشت تا سرمایه مالی و انسانی جامعه به غارت
نرود. اما زمانی که در کشور ما دولت نوکر سرمایه با پیروی از سیاست نئولیبرالی،
مراکز تولید دولتی را به بخش خصوصی می فروشد ولی نه نظارتی بر درآمد ارزی آنها
دارد و نه مالیات واقعی را از آنها طلب می کند، دولت عملاً دزدی و غارت را ترغیب و
تشویق می کند زیرا عوامل دولتی خود در آن سهیمند.
زمانی که یک شرکت عظیمی نظیر شرکت های پتروشیمی که چند
شرکت دیگر نیز جزو ابوابجمعی آنها به شمار می آیند، جنس تولید شده را در خارج از
ایران به فروش می رساند و ده ها و صدها میلیارد دلار حاصل از آن را بر نمی گرداند،
گردانندگان آن عملاً و آشکارا مشغول دزدی کلان و غارت سرمایه های ملی کشور هستند
چنین اقتصادی تنها به نفع معدودی ابرثروتمند عمل می کند و آنها با فروش دلارهایشان
-البته گران تر- در «بازار آزاد» با ارقام نجومی حاصله کالا وارد می کنند، مسکن و
زمین خرید و فروش می کنند -و باعث افزایش باز هم بیشتر قیمت مسکن می شوند- ماشین
خرید و فروش می کند و ... و به این ترتیب با افزایش قیمت مسکن، ارز، کالا و ... به
زیان اکثریت مردم عمل کرده و آنها را روز به روز فقیرتر می سازند و تولید کنندگان
کوچک را نیز یکی پس از دیگری از گردونه تولید خارج می سازند.
این اقتصاد غارتی عملاً بر شاخ سبیل معدودی الیگارش می
گردد.
نمونه دیگر شرکت ال جی است. روزی رهبر بی اختیار اظهار
فضل کردند و گفتند: «لوازم خانگی در ایران تولید شود، نیازی نیست که از کشورهای
دیگر نظیر کره وارد شود. «شرکت ال جی هم «مایکروویو» را به چهار قطعه تقسیم کرد و
در خارج سفارش داد و بعد در ایران مونتاژ کرد و به نام ساخت ایران فروخت! هیچ کس
هم نگفت که بالای چشمت ابروست! زیرا نه نظارتی در کار است و نه کنترلی؟! صاحب همین
شرکت ۱۵۰ هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی دارد و
راست راست راه می رود. همین آدم جایزه بهترین کارآفرین سال را هم دریافت می کند!!
علاوه بر این او با داشتن این کارخانه می تواند تسهیلات بانکی دولتی بگیرد (در
صورتی که آن تولید کننده خرد که برای نجات کارخانه ورشکسته اش نیاز به وام دارد از
گرفتن آن محروم است)، ارز ترجیحی بگیرد، دلار خرید و فروش کند، مجوز واردات و
صادرات بگیرد و
... .
اینها هستند فلسفه وجودی کارخانه ال جی. و نه به خاطر
درفشانی خامنه ای مبنی بر «بی نیازی کشور از ورود لوازم خانگی»! چنین کارخانه هایی
ربطی به تولید ملی واقعی ندارند، بلکه وسیله ای هستند برای غارت بیشتر منابع ملی.
تنها آن تولیدی باعث رشد خواهد شد که بر اساس امکانات، مواد اولیه و تکنیک موجود
در کشور باشد و در چارچوب ضوابط قانونی معین انجام گرفته باشد و نه تولیداتی نظیر
تولیدات شرکت ال جی و مشابه آن.
ادامه حکومت و حیات نظم سرمایه داری جمهوری اسلامی تحت
رهبری ولی فقیه ،با کمک بیست واندی شرکت دزد و غارتگر نظیر شرکت ال جی تضمین می
شود.
از این رورهبر جمهوری اسلامی با سخنرانی های هر ساله خود
فقط رفع تکلیف می کند و نه اینکه فکر چاره ای اساسی برای بهبود وضع زندگی مردم
باشد. در واقع او نه دانش اقتصادی دارد و
نه قدرتش را، در نتیجه اراده وخواستش را هم نمی تواند داشته باشد که به فکر آن
باشد. او می کوشد که مردم را به دنبال نظام بکشد و امیدوار باشد که درصورت حمله
احتمالی و تجاوز دشمن، مردم به میدان آیند وازاو حمایت کنند. مادام که وضع چنین
است انتظارحمایت از مردم آب در هاون کوفتن است.
چارہ کار اینست که دزدان و غارتگران را دستگیر و مجازات
کنند تا بتوان حق مردم را به آن ها بازگرداند. باید طبق قانون روشی اتخاذ کرد که
امکان جولان برای شرکای دزدان و رفقای قافله از بین برود.
اما نظام فاسد جمهوری اسلامی شخصی به نام همتی را به
میدان می فرستند .عبدالناصر همتی اصلاح طلب که در دورۀ روحانی رئیس بانک مرکزی
بود، در سال گذشته مسعود پزشکیان او را به سمت وزارت اقتصاد گمارد. در دورۀ ایشان
بود که قیمت دلار از ۶۰ هزار تومان به ۹۳ هزار تومان رسید و در نتیجه، تورم و به تبع
آن قیمت مواد غذایی نیز افزایش نجومی یافتند، تا جایی که مجلس او را استیضاح و از
سمت وزارت خلع کرد.
هم او بود که نظام نیمایی ارز را تخته کرد و بازار ارز
توافقی را جایگزین آن نمود. یعنی در گذشته این دولت بود که قیمت ارز را تعیین و در
اختیار الیگارشی می گذاشت و می گفت: آی مردم من تعیین می کنم که سرمایه داران چقدر
از شما باج بگیرند!
اما عبد الناصر همتی دولت را خلع سلاح کرد و اختیار را
کاملاً به سرمایه دار واگذار نمود که با تعیین قیمت «ارز توافقی»، خودش تعیین کند
که چقدر باج بگیرد! دولت عملاً به سرمایه دار گفت: من نه زورم به ترامپ می رسد و
نه به شما، بیایید و حق مسلم مرا از من بگیرید و قیمت دلار را شما تعیین کنید!!
جنایت بارتر اینکه رهبر و دست نشاندگانش به بهانه «حفظ
امنیت» مخالفین و معترضین وضع رقت بار موجود را زندانی و حتی اعدام می کنند. آیا
می توان در چنین شرایطی و با اعمال چنین روشی نسبت به مردم، باز هم از «امنیت» سخن
گفت؟! در چنین شرایطی همانگونه که شاهدیم مردم نه تنها از نظام روی برمی تابند،
بلکه دیر یا زود علیه آن به میدان خواهند آمد. آری در کشوری که با آگاهی و حتی کمک
حاکمین، از جمله شخص شخیص رهبر نه تنها امنیت اقتصادی، بلکه امنیت غذایی، مسکن، آب
و برق و حتی امنیت روانی مردم را از بین برده اند شما از کدام «امنیت کشور» سخن می
گویید؟!
از شهریور تا پایان اسفند دلار در ایران از ۵۹ هزار تومان به ۱۰۳ هزار تومان رسید. یعنی قدرت خرید مردم عملاً
نصف شد، زیرا که مردم درآمدشان به ریال و مخارجشان به دلار است و در همین فاصله
زمانی، چندین شرکت ورشکسته شده اند.
تا زمانی که فساد تا این حد در اقتصاد ایران ریشه دارد،
سرمایه داری غیرمولد غارتگر، تولید کننده خرد را نابود می کند. انحصار بازار ارز
را در دست دارد، صادرات، واردات، خام فروشی زیر سیطره اوست و به این ترتیب مردم
پیوسته فقیرتر می شوند و ... نه تنها فاصله آنها از رژیم بیشتر می شود بلکه دشمن
او می شوند. از این رو رابطه ملت و حاکمیت به شدت شکننده شده است.
ساختار حاکمیت هم در درون خود و هم با مردم تضادهای جدی دارد.
پزشکیان نیز که به اصطلاح از جناح اصلاح طلبان -به صلاحدید خامنه ای» انتخاب شده
است، نه تنها دردی از مردم دوا نکرده بلکه به شدت بر آنها افزوده است.
اگر ایران توانست در مقابل تجاوزنظامی رژیم بعثی صدام
حسین به پشتیبانی امپریالیسم جهانی چندین سال مقاومت کند، دلیلش آمادگی و شرکت
دلیرانه، شجاعانه و فعالانه کل مردم ایران به خصوص جوانان در دفاع از مام میهن
بود. امروز هم همان شرط لازم است. اما ارتجاع پوسیده فکر نظام جمهوری اسلامی به
عوض حل مشکلات مردم و جلب پشتیبانی آنها روز به روز بر مشکلات آنها می افزاید. زمامداران حاکم به جای حل مشکلات به یکباره قانون کذایی عفاف
و حجاب را از انبان آخوندی اش بیرون می کشد و بر عصیان و خشم مردم، بویژه زنان
دلاور ایران می افزایند، اگرچه دراثر فشار وخطرانفجار خشم مردم مجبور به عقب نشینی
گشتند.علیرغم اینکه ماجرای مرگ مهسا امینی وشورش بی دورنماومورد حمایت غرب ترک هایی را در اقتدار به وجود آورده است، اما
خامنه ای کما کان روی سخنش با بدنه «معتقدان به نظام» و مریدان شب قدر و احیا،
عاشورا و تاسوعا و ... می باشد. در صورتی که این کل ملت ایران است که باید در
مقابل حمله احتمالی غرب بایستد. ملت ایران باید متحد و یکپارچه پوزه امپریالیسم را
به خاک بمالد.
***
تعرفه های آمریکا،
سقوط بورس وتشدید تضادهای امپریالیستی
دونالد ترامپ اعلام کرد که "تمام واردات چین به آمریکا مشمول تعرفه ۵۴ درصدی خواهد
شد"، اقدامی که میتواند ضربه شدیدی به اقتصاد چین وارد کند!
همزمان بازارهای سهام در سراسر جهان با ادامه کاهش روبهرو شدهاند.
بازارهای اروپا در ساعات صبح پنجشنبه ٣ آوریل همچنان درحال افت بودند، بهطوری که
شاخص سهام آلمان بیش از چهار درصد کاهش یافت. پیشتر، شاخص نیکی ژاپن سه درصد افت
کرد. بازارهای کره جنوبی و استرالیا نیز با کاهش بسته شدند.
سیاست تعرفه ای دونالد ترامپ مولود بحران سرمایه داری آمریکاست و با
این کار ائتلاف استراتژیک غرب به رهبری آمریکا را – که از جنگ جهانی دوم در سطوح
نظامی(پیمان نظامی ناتو) و اقتصادی و سیاسی (گروه هفت) برقرار بود – گسست.
این اقدام در نهایت به نفع چین و روسیه و مجموعه بریکس خواهد بود.
تحمیل تعرفه گمرکی بر واردات آمریکا به ویژه از کشورهای غربی و چین
(یکی از قویترین رقیبان اقتصادی آمریکا) به این معنی است که دولت ترامپ قصد دارد
سیاست های تعرفه ای سختگیرانه ای را در
پیش بگیرد، این سیاست باعث از بین رفتن اعتماد دوستان و متحدان آمریکا خواهد شد.
قربانی اصلی این سیاست، نزدیکترین متحدان آمریکا به خصوص ٢٧ کشور
اروپایی هستند که حجم مبادلات تجاری آن با آمریکا در مجموع سالانه به ١.٧ تریلیون
دلار می رسد؛ ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و انگلیس در رتبه های بعد قرار دارند.
اکنون جهان با زنجیره ای از
جنگ های تجاری و ظهور ائتلاف های سیاسی جدید بر مبنای منافع اقتصادی و دشمنی با
آمریکا رو به روست و همه جنگ ها حول محور واحد یعنی اعمال تعرفه های متقابل و حتی
سنگین تر بر صادرات آمریکا و اجرای معادله"مقابله به مثل" می چرخد.
در جهان عرب، کشورهایی مثل عربستان، امارات، کویت و قطر که بیشترین
معامله را با آمریکا دارند، به دلیل کاهش ارزش سرمایه گذاری خود در آمریکا – که
آنهم ناشی از کاهش احتمالی ارزش دلار است – و کاهش قیمت نفت در بورس جهانی بیشتر
از دیگر کشورها آسیب خواهند دید.تعرفه های گمرکی با توجه به جغرافیا و سطوح
اعمال، سلاحی ویرانگر و البته استراتژیک در سیاست خارجی آمریکاست. در حالی که
میزان تعرفه های وضع شده برای واردات آمریکا از کشورهای خلیج فارس فقط ١٠ درصد
بود، در این مرحله برای سوریه به ۴١ درصد و برای عراق به ٣٩ درصد و برای الجزایر، تونس و لیبی به ٣٠
درصد و اردن به ٢٩ درصد افزایش یافته است.
افزایش احتمالی و سرسام آور قیمت مواد غذایی و کالاهای اساسی ناشی از
تورم خزنده، آسیب های شدیدی بر فقرا و شهروندان کشورهای عربی وارد خواهد کرد.
هدف اعلام شده از این "بمب هسته ای"، جبران ناترازی تجاری
آمریکاست که در فوریه گذشته به ٣٠٧ میلیارد دلار رسید.
برخی از کارشناسان کارکشته اقتصادی معتقدند اعمال چنین تعرفه هایی،
نتایج عکس دارد که از آن جمله می توان به تورم شدید و رکود اقتصادی و بیکاری در
داخل آمریکا اشاره کرد؛ به عبارت دیگر به گفته نخست وزیر استرالیا، آمریکا بیش از
هر کشور دیگری از اعمال چنین سیاست هایی زیان خواهد دید.
با افزایش رایزنی و مذاکره بین کره جنوبی و ژاپن در یک سو و چین در
سوی دیگر، بلوک اقتصادی سه گانه جدیدی شکل خواهد گرفت و از این رهگذر صف بندی
جدیدی در اقتصاد و شاید سیاست جهانی در تقابل با آمریکا و همه رؤیاهای رئیس جمهور
ابله آن شکل خواهد گرفت واین تضاد منافع و سرانجام جنگ که درسرشت َامپریالیسم
است برای تقسیم مجدد جهان می،باشد.
ترامپ در اواسط ماه آینده به عربستان، امارات و قطر سفر خواهد کرد و
این سفر به هیچ وجه رنگ و لعاب دوستی نخواهد داشت بلکه بیشتر به منظور باج خواهی و
چپاول ٣ تریلیون دلار از خزانه های این سه کشور خواهد بود. آمریکا در حال حاضر ۴١ تریلیون دلار کسر
بودجه دارد و این میزان در حال افزایش است. اگر پیش بینی های اقتصادی جهانی درباره
افت وافول شدید قیمت دلار درست باشد، خسارتی بسیار سنگین در انتظار این سه کشور
عربی است که اغلب سرمایه گذاری های خود را بر اساس دلار انجام داده اند.
وزیر تجارت آمریکا اعلام کرد که کویت ٢٠٠ میلیارد دلار هزینه آزادسازی
این کشور در جنگ ١٩٩١ را به آمریکا بدهکار است. البته همتای کویتی وی گوشزد کرد که
طبق اسناد آمریکا این جنگ ۶٠ میلیارد دلار هزینه داشته است که همان زمان توسط کویت، عربستان،
امارات و قطر پرداخت شد اما وزیر آمریکا با رد این توضیح، بر خواسته خود اصرار
ورزید.
هنری کیسینجر سالها پیش گفته بود "دوستی با آمریکا مصیبتی بزرگ
است اما دشمنی با آن مصیبت بزرگتری است".
بطورخلاصه اینکه جنگ تجاری که اکنون در جهان در گرفته
است برای امپریالیسم آمریکا مسئله مرگ و زندگی است. اینکه این جنگ
اقتصادی به جنگ نظامی منجر شود منتفی نیست. جنگ های جهانی اول ودوم دلیلی براین
مدعاست .
حتی بعید نیست آمریکا در اثر شکست وازدست دادن نقش مسلط خود
درجهان به استفاده از بمب اتمی متوسل شود. آمریکا درجنگ جهانی دوم
جنایتکارانه به این کار دست زد و از گلولههای اورانیوم رقیق شده نیز در تجزیه
یوگسلاوی، تجاوز به عراق و افغانستان..... استفاده کرد. خطر ایجاد زمستان اتمی
توسط آمریکا منتفی نیست. ولی حتی چنانچه فرض محال چین و جبهه رو به عروج شکست
بخورد جهانی که از آن متولد میشود، جهان آمریکا نخواهد بود. چهره سیاسی جهان
تغییر خواهد کرد و جهان همانگونه که اقتضاء زمان میطلبد به سوی نظم چند قطبی پیش
خواهد رفت. این جهان چند قطبی جهان ایدآل کمونیستها نخواهد بود ولی کمونیست ها
واقفند که در دنیای تخیلی و رویائی زندگی نمیکنند و سیاستهای خویش را باید بر
اساس دادههای عینی جهان واقعی و تناسب قوای طبقاتی تنظیم کنند، ولی شرط نخست هر
تحول انقلابیِ بعدی بر روی کره خاکی تغییر نظم استعماری و نژادپرستانه کنونی است.
رفع این مانع بزرگ فرصتهای کمونیستها را در مبارزه طبقاتی افزایش خواهد داد و دست
ضدانقلاب را که بر رسانههای جهانی سلطه دارند قطع خواهد کرد.
***
سخنی درمورد دادگاه های بین المللی مردمی،
صلح وحقوق بشر!!!؟
ماجرای حکم بازداشت
نتانیاهو به کجا رسید؟
نسل کشی رژیم صهیونیستی واشغالگر اسرائیل و کشتار بیش از پنجاه هزار
نفر و صد هزار مجروح ودومیلیون بی خانمان و نقض مداوم آتش بس و ممانعت از رساندن
آب وغذا ودارو و به قتل رساندن بیش از دویست خبرنگار و بی اعتنایی به همه قوانین
بین المللی این پرسش را برای همگان طرح می کند ماهیت دادگاه های بین المللی مردمی چیست و چرا
اقدام جدی علیه دشمنان بشریت انجام نمی دهند؟ برای پاسخ به این چرایی به چند نکته
مهم اشاره می کنیم:
یکم اینکه "واقعیت این است "دادگاه بین المللی مردمی ودادخواهی وحقوق
بشر"به گوش خوش آیند است که جنایتکاران باید محاکمه شوند حتا از نظر حزب ما
اعدام شوند، به گوش خوشآیند است که عدالتِ گسترده باید در سراسر جهان برقرار
شود. شما دراین دنیا کسی را پیدا نخواهید کرد که آشکارا مدافع ستمگران باشد، حتی
خود ستمگران نیز صلاح در این میدانند علیه ستمگری سخنان غرا گفته و مقالات طویل
بنویسند. همه ستمگران از تساوی حقوق انسانها صحبت میکنند و به این اصل صوری و بی
بو و خاصیت اعتقاد واثق دارند زیرا به گفته آناتول فرانس فقیر و غنی هر دو از این
حق یکسان برخوردارند که شبها با شکم گرسنه در زیر پل بخوابند. “هیچکس” آشکارا مخالف
احترام به حقوق بشر نیست، “هیچکس” به صراحت از شکنجه دادن انسانها و سوزاندن آنها
حمایت نمیکند، ولی جهان ما به جهانی تبدیل شده که حقوق بشر در آن مستمرا نقض
میشود، شکنجه در همه جا با تعاریف و محدودیتهای متفاوت برقرار است و عدالت آنقدر
بیبنیه است که قادر نیست به خود تکانی دهد، چه برسد به اینکه گسترش دامنه دار
یابد. در تمام عرصه های بالا امپریالیستها و دموکراسیهای بورژوائی بیش از سایر
کشورها عوامفریبی میکنند. برای دونالد ترامپ حمایت از نسل کشی در غزه و کوچاندن
مردم از سرزمین مادری شان، کشتار مردم
لبنان و یمن.. تشدید تحریم اقتصادی ایران
و یا ونزوئلا و کوبا و کره جنایت علیه بشریت نیست، برای نتانیاهو محاصره و قتل عام
مردم نوار غزه و تاراندن و کشتار میلیونها فلسطینی، جنایت علیه بشریت نیست، برای
جرج بوش کشتار نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریم و بیدوائی و بی غذائی جنایت
علیه بشر نبود. گوانتانامو و ابوغریب دو نوع بازداشتگاهی هستند که انسانها را بدون
دارا بودن کوچکترین حقوقی مانند بردگان در آنها به اسارت گرفته و شکنجه داده اند.
امپریالیسم آمریکا زندانیان سیاسی را در رومانی؛ لهستان و بالتیکم شکنجه داده و گوانتانامو
را در بخش اشغالی خاک کوبا برپا کرده است تا از نظر “حقوقی” همه چیز بی خطر باشد
و دونالد ترامپ بتواند سوگند یاد کند که در خاک آمریکا کسی را شکنجه نداده
اند. جنایات ضد بشری امپریالیسم آمریکا را
در کشور کره؛ ویتنام؛ کامبوج؛ لائوس؛ اندونزی؛ عراق؛ افغانستان؛ لیبی؛ ایران؛
ونزوئلا و سراسر آمریکای لاتین و آفریقا را از یاد نبریم. آنها در حالی که نوک
زبانی، حقوق بشر و صلح را بر لب دارند با حنجرهای خویش زبان هر معترضی را میبرند.
وقتی ویتنامی های قربانی بمب های شیمیائی آمریکا از جمله ناپالم؛ فسفر و گازهای سمی
در ویتنام، که بر اساس همه موازین بین المللی استعمال آنها جنایت علیه بشریت
محسوب میشد در ایالت نیویورک به دادگاه مراجعه کردند تا خسارت دریافت کنند، وزیر
وقت دادگستری آمریکا به قوه قضائیه رسما ندا داد که از دادن رای به نفع ویتنامیها
خودداری کند، زیرا که این امر نه تنها عواقب عظیم مالی برای آمریکا دارد، بلکه
اجرای سیاستهای خارجی دولت آمریکا را نیز تضعیف میکند و علیه امنیت ملی آمریکاست.
آنوقت دادگاه “بیطرف” نیویورک حکم داد که نمیتوان ثابت کرد که سوختن آدمها؛
جنگلها؛ به دنیا آمدن کودکان فلج و علیل ناشی از سلاحهای شیمیائی آمریکائی بوده
است.
دوم ، پس روشن است که این سخنان خوشآیند تا زمانی که تضمین اجرائی
نداشته باشند، حرف پوچی هستند. تضمین اجرائی زمانی وجود دارد که اگر یک قاتل خاطی
به مقاومت دست زد، نیروئی باشد تا وی را سرجای خود بنشاند و حقش را کف دستش
بگذارد.. کسانی که خودشان تا آرنج دستان آغشته به خون است، نمیتوانند قضات خوبی
باشند و برای تحقق حقوق بشر؛ تساوی حقوق اجتماعی انسانها و عدالت گسترده اجتماعی
و… مبارزه کرده و خود را نمایندگان تحقق این ارزشها جا بزنند. هر ساله هزاران نفر
در دریای مدیترانه غرق میشوند، زیرا ممالک امپریالیستی که خود مسبب این فرارها و
مهاجرتها در اثر غارت و چپاول این کشورها هستند، نمیخواهند عواقب سیاستهای
استعمار خویش را بپذیرند. آنها ولی در بلندگوهای خویش از “ارزشهای جهان غرب” و
اینکه گویا آنها “مجمعی از باورمندان به این ارزشها” هستند سخن میگویند.بیشرمی هم حدی دارد!
سوم اینکه ،دادگاه کیفری بین المللی در ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، روز پنجشنبه اول
آذر، حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو
نخست وزیر اسرائیل و گلنت وزیر دفاع سابق وی را صادر کرد (.1) افرادی که از آنها نام برده شده متهم به جنایات جنگی
و جنایت علیه بشریت هستند.اتهامات علیه نتانیاهو و وزیر دفاع سابق یوآو گالانت شامل گرسنگی دادن
فلسطینیان در غزه، «حمله عمدی علیه جمعیت غیرنظامی» و همچنین آزار و اذیت و «قتل
عمدی» است.
دیوان بینالمللی کیفری، یک دادگاه مستقل مستقر در لاهه هلند، به
جرائمی از قبیل نسلکشی، جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی رسیدگی میکند. جنایت
علیه بشریت، یک اصطلاح قانونی است که شامل حمله به غیرنظامیان و نقض قوانین جنگ
مانند حمله به بیمارستانها، حمله به کادر درمان و روزنامهنگاران، حمله به مناطق
غیرنظامی مانند مدارس و کمپهای آوارگان و همچنین مسدودکردن مسیر کمکهای
بشردوستانه است.حکمهای بازداشت، که
دولت اسرائیل در بیانیهای «با انزجار» آنها را رد کرده است، در تئوری به این
معناست که اگر متهمانِ تحتتعقیبِ دیوان بین المللی کیفری به یکی از ۱۲۴ کشور عضو دیوان
کیفری بینالمللی سفر کنند، ممکن است درآنجا دستگیر شوند. با این حال بسیاری از
کشور های عضور دیوان بینالمللی کیفری قوانین داخلی دارند که میتواند مقامات
دیپلماتیک را از بازداشت و تحویل به دادگاه حفاظت کند.
اسرائیل، آمریکا، قطر و ایران از کشورهای عضو دادگاه نیستند، اما
«دولت فلسطین» از سال ۲۰۱۵ یکی از طرفین اساسنامه رم است که دادگاه بر اساس آن تشکیل شده است.
این به آن معنی است که اگر گالانت یا نتانیاهو وارد محدوده سرزمینی فلسطین از جمله
وارد اورشلیم شرقی که تحت حاکمیت فلسطین است بشوند، نیروهای نظامی میتوانند آنها
را برای تحویل به دادگاه بینالمللی کیفری بازداشت کنند. اما همچنان باید در نظر
داشت که حکم بازداشت به این معنا نیست که متهمان لزوماً با دستگیری یا محاکمه
روبرو خواهند شد.
دیوان کیفری بینالمللی هم مثل دیگر دادگاههای کیفری بینالمللی
معاصر، فاقد هرگونه اختیارات اجرایی از آن خود است. یعنی این که مثلاً در
پروندهای مانند پرونده اسرائیل دیوان کیفری بینالمللی ممکن است هرگز نتواند
مظنونان را دستگیر یا آنها را محاکمه کند.
دادگاههای کیفری بینالمللی مانند دیوان کیفری بینالمللی با دو مشکل
دست و پنجه نرم میکنند؛ اولاً، این دادگاهها نیروی پلیس بینالمللی واقعی برای
انجام دستگیریها ندارند، و دوم این که دولتهایی که رهبران آنها توسط این دادگاهها
متهم به جنایت و از آن جمله جنایت جنگی هستند، پیدرپی دادگاهها را متهم به
سیاسیکاری می کنند و بر سر کار آنها مانعتراشی می کنند تا با به چالش کشیدن
مشروعیت آنها از زیر بار احکام آنها شانه خالی کنند و رهبران سیاسی خود را حفظ
کنند.این مشکلات باعث می شود عملاً متهمان تا زمانی که در کشور خود، یا
کشورهای غیر عضو در دادگاههای بین الملی از جمله دیوان بین المللی کیفری هستند،
بتوانند آزادانه به زندگی و چه بسا به جنایت خود ادامه دهند.
از آنجایی که اسرائیل یکی از کشورهای عضو دیوان بین المللی کیفری
نیست، طبیعتاً از احکام دادگاه یا احکام بازداشت آن هم تبعیت نمیکند و صلاحیت
دادگاه را هم نمیپذیرد. ایالات متحده به عنوان نزدیکترین شریک و متحد اسرائیل که
در ماههای گذشته مرتباً میزبان نتانیاهو بوده است هم عضو دیوان بینالمللی کیفری
نیست. قطر، که در سالهای اخیر میزبان تعدادی از اعضای ارشد حماس بوده است هم از
اعضای دیوان بینالمللی کیفری نیست و الزام قانونی برای دستگیری متهمان تحت تعقیب
آن ندارد.
بنابراین نتانیاهو همچنان میتواند بدون ترس از دستگیری برای دیدار
با رهبران ایالات متحده به واشنگتن دی.سی. سفر کند و یا به برخی از کشورهای خاص
نظیر مجارستان سفر نماید.مجارستان با این اقدامش رسما از عضویت دردیوان عالی بین
المللی انصراف داده است. با این وجود همه چیز هم این اخبار منفی نیست. جوزف بورل
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته است که کشورهای عضو اتحادیه که همگی عضو
دیوان بینالمللی کیفری هستند از حکم این دیوان پیروی خواهند کرد. این به معنی آن
است که متهمان نمیتوانند به اروپا سفر کنند. اسرائیل تحت فشار بینالمللی قرار
خواهد گرفتند و رهبران آن مزه انزوا را اندکی احساس خواهند کرد اما بعید است که
فشارها به تغییر اساسی در وضعیت جنگ اسرائیل به فلسطین و لبنان منجر شود.
آمریکا حکم اخیر دیوان بینالمللی کیفری را به شدت محکوم کرده ، حتا
تحریمهایی را علیه قضات دادگاه به اجرا گذاشته و آن را اقدامی منجر به سختترشدن
دستیابی به توافق آتشبس توصیف کرده است. این درحالی ست که یکی از دلایل درگیری
نتانیاهو با گالانت که در نهایت منجر به برکناری گالانت از دولت اسرائیل شد، اصرار
او بر توافق آتشبس بود که نتانیاهو از آن استقبال نمیکرد. به عبارت دیگر، ردی از
وجود مذاکرات آتشبسی که امریکا میگوید تحت تاثیر حکم اخیر دیوان بینالمللی
کیفری قرار خواهد گرفت دیده نمیشود.
آنچه فعلا روشن است این که تا زمانی که رهبران سیاسی و نظامی تحت
تعقیب دیوان بینالمللی کیفری در قدرت هستند احتمال دستگیری آنها دور از نظر است.
بعید است که فشار یا وعدههای سیاسی اسرائیل، قطر یا سایر کشورها را متقاعد کند که
با دیوان بینالمللی کیفری همکاری کنند و نتانیاهو را حتی اگر زنده باشد، به این
دادگاه تحویل بدهند. در مورد رهبران اسرائیل باید در نظر داشت که آنها حتی اگر در
انتخاباتهای بعدی شکست بخورند و ناچار به تحویل قدرت شوند، باز هم احتمالا هرگز
در دیوان بین المللی کیفری محاکمه نمیشوند.
واکنشها در داخل اسرائیل به حکم اخیر دیوان بین المللی کیفری هم
همدلانه نبوده است، نتانیاهو در یک پیام ویدئویی این حکم را ادامه «یهودیستیزی»
خوانده است. دولت صهیونیستی و کودک کش
اسرائیل از این که نام رهبران سیاسی این کشور در کنار" نام ضیف و حماس مطرح
شده ناخوشنود بودهاند!!!. حتی با وجود این که پیش از رهبران سیاسی اسرائیل،
احکامی برای رهبران سیاسی و نظامی حماس صادر شده است، از احکام بازداشت نتانیاهو و
گالانت در اسرائیل استقبال نشده است.
عملکرد دادگاه کیفری بین المللی نشان می دهد از آنجا که چنین نهادی فاقد قدرت اجرایی است و اجرا شدنش وابسته به
اراده قدرت های ذینفع جهان امپریالیستی است،توان و اراده ای برای دستگیری
جنایتکاران جنگی صهیونیست وجودندارد. اگرچه تا همین حد هم به نفع مردم فلسطین بوده
است. بیاد بیاوریم درسال ۱۹۹۳، در حالی که جنگ در
بوسنی و مداخله ناتو هنوز ادامه داشت، شورای امنیت سازمان ملل متحد باچراغ سبز
پیمان نظامی ناتو دادگاه ویژهای به
نام دادگاه کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق تشکیل داد که قرار بود به
جنایتهای جنگی رخ داده در منطقه رسیدگی کند. این دادگاه، رهبرملی ومستقل صرب،
اسلوبودان میلوسویچ را که به زیر بار اوامر استعماری غرب نرفت متهم کرد که در سال ۱۹۹۹ در جریان جنگ کوزوو
به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت دست زده است. "جنایات ادعایی میلوسویچ در
کوزوو شامل یک کارزار وسیع پاکسازی قومی بود" که علیه آلبانیاییهای کوزوو،
که اکثریت قومی را در اختیار داشتند انجام شد. میلوسویچ همه این اتهامات دروغین را رد کرد و ناتو
درادامه این کارزار تبلیغاتی اتهامات جعلی
دیگری از جمله "جنایت جنگی در بوسنی و کرواسی هم را اضافه کرد"
میلوسویچ که در زمان صدور کیفرخواست در قدرت بود توسط دولت از دستگیری
محافظت میشد، اما بعد از این که در انتخابات رنگی و ریاست جمهوری در اواخر
سپتامبر ۲۰۰۰ شکست خورد و پس از اعتراضات گسترده از قدرت کنار رفت در برابر حکم
تعقیب هم آسیبپذیر شد!
امپریالیسم آمریکا به دولت جدید مستقر در صربستان وعده داد تا در صورت
همکاری با دیوان بینالمللی کیفری کمکهای اقتصادی قابل توجهی برای تسریع بازسازیهای
پس از جنگ به صربستان اختصاص دهد. در نتیجه دولت بورژوایی ومتمایل به غرب صربستان
در دستگیری میلوسویچ خائنانه همکاری کرد و در سال ۲۰۰۲ او را دستگیر و به
دادگاه بینالمللی منتقل کردند.
تشریفات محاکمه میلوسویچ در فوریه ۲۰۰۲ آغاز شد اما او در
سال ۲۰۰۶، کمی قبل از پایان محاکمهاش در زندان توسط ناتو به قتل رسید و
پرونده محکومیت او به سرانجام روشنی نرسید! این اقدام استعماری وفاشیستی نشان می
دهد چنین دادگاه هایی که ظاهرا مستقلند دارای چه ویژه گیهایی هستند. نسل کشی رژیم
صهیونیستی واشغالگر اسرائیل و کشتار بیش از پنجاه هزار نفر و صد هزار مجروح
ودومیلیون بی خانمان و نقض مداوم آتش بس و
ممانعت از رساندن آب وغذا ودارو و به قتل رساندن بیش از دویست خبرنگار و بی
اعتنایی به همه قوانین بین المللی را با نقش میلوسویچ در سرزمینش که با ناتوو
متجاوزان غربی به مقابله برخاست مقایسه کنیم تا به ماهیت این قبیل دادگاه ها بهتر
پی ببریم.
(1)مضحک است این دادگاه حتا حکم بازداشت چند تن
از رهبران جنبش مقاومت فلسطینی حماس را که از سرزمینشان دفاع می کنند را نیز صادر
کرد!!
***
جنگ اقتصادی درذات سرمایه داری است
اتحادیه اروپا در حال آماده سازی اقدامات متقابل برای یک جنگ تجاری
قریب الوقوع با ایالات متحده است.
"برند لانگه"
عضوحزب سوسیال دموکرات آلمان و رئیس کمیته تجارت در پارلمان اروپا به روزنامه
"تاگس اشپیگل" گفت:
"این بسته جدید جرایم
گمرکی آمريکا خسارت اقتصادی ده ها میلیاردی به ارمغان خواهد آورد که به طور عمده
ناشی از تعرفه های اعلام شده در مورد خودروها خواهد بود."
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا قصد دارد روز چهارشنبه رژیم جدید
گمرکی آمریکا را اعلام کند. وی پیش از این اعلام کرده بود که اخیراً تعرفه های
اضافی ۲۵ درصدی برای کلیه واردات خودرو اعمال شده است. "برند لانگ"
اضافه کرد: "ما خواهیم دید که در روز چهارشنبه چه اتفاقی می افتد و بر این
اساس واکنش نشان خواهیم داد."
"اولاف شولس"،
صدراعظم مستعفی آلمان عصر یکشنبه در افتتاحیه نمایشگاه تجاری هانوفر به ترامپ
هشدار داد که در جنگ های تجاری واقعا نمی توان پیروز شد، حتی اگر ایالات متحده
آمریکا باشد. وی از دولت واشنگتن خواست تا همکاری کند و در عین حال هشدار داد: اگر
آمریکا مانند تعرفه های فولاد و آلومینیوم چاره ای برای ما باقی نگذارد، ما به
عنوان اتحادیه اروپا متحدا و یکسان واکنش نشان خواهیم داد.
از مذاکرات بین کمیسیون اتحادیه اروپا و دولت آمریکا مشخص است که
مهندسی مکانیک تراشه های مس و نیمه هادی نیز در کانون توجه آمریکایی ها قرار
دارند. در بروکسل، برخی حتی بر این باورند که ترامپ می تواند تعرفه های تنبیهی را
بر همه اروپایی ها اعمال کند. تاریخ تعیین شده برای این کار 14 آوریل است.
در مقابل اتحادیه اروپا در نظر دارد که بر لباس های مارک دار، با
کیفیت بالا و گران قیمت، یا محصولات کشاورزی مانند سویا که مقادیر قابل توجهی از
ایالات متحده وارد می شود، تعرفه اعمال کند.
گفته می شود که اگر رئیس جمهور ایالات متحده از تعرفه های گمرکی خودرو
فراتر رود، اروپا نیز تعرفه های گمرکی
رایانه ها یا تلفن های هوشمند وارداتی از آمریکا
را نیز افزایش خواهد داد.این امر
در مورد خدمات ارائه شده توسط شرکت های آمریکایی مانند اپل یا پی پال نیز صدق می
کند. اگر ترامپ تعرفه های بیشتر وضع کند، ممکن است اتحادیه اروپا مالیاتی بر
تراکنش های دیجیتال با شرکت های دیجیتال آمریکایی نیز وضع کند.
این جنگ اقتصادی زائیده رقابت های سرمایه داری جهانی است که امروز در
اثر شکست و به بنبست رسیدن سیستم
نئولیبرالی سرمایه داری روز به روز بر شدت و حدت آن افزوده میگردد. این جنگ که در
ذات سرمایه داری نهفته است مدتهاست که درگرفته است. چه با وضع کردن تحریم ها، چه
با بالا و پایین کردن تعرفه های گمرکی، چه با محروم کردن اروپا از خرید گاز و
نفت از روسیه و همزمان انفجار تروریستی لوله های گاز "نورد
استریم" ۱ و ۲ و لذا مجبور ساختن آنها به خرید گاز مایع گران قیمت از آمریکا، چه با
چنگ اندازی امپریالیسم قلدر و استعمارگر آمریکا بر "گرینلند" به خاطر
غصب معادن و منابع زیر زمینی و نیز الحاق کشور کانادا به کشور ایالات متحد آمریکا
و... جملگی شمه ای از این جنگ به شمار می آیند و این تازه آغاز کار است!
همانگونه که جنگهای اقتصادی باعث بروز دو جنگ جهانی اول و دوم گشتند امروز نیز جنگ های تجاری و اقتصادی
آمریکا علیه اروپا و آسیا می تواند به جنگ جهانی سوم ختم شود و جهان را به آتش و
خون و ويرانی کشد.
آفشای این سیاست ها و اقدامات ضد مردمی امپریالیسم در میان افکار
عمومی جهت بسیج مردم به مبارزه و مقابله با آن، و در عین حال دعوت آنها به شرکت در
جنبش صلح وظیفه همه عناصر، گروه ها و احزاب انقلابی و مترقی است.
اپوزیسیونی که مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم ندارد دست دراز شده آ نهاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر