مقالات توفان الکترونیکی شمار ۲۱۲ نشریه الکترونیکی حزب کارایران اسفند ماه ۱۴۰۲
آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):
www.toufan.org
آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
دراین شماره می خوانید:
تداوم اعتصاب واعتراضات کارگران وباز نشستگان وضرورت تشکل مستقل کارگري
نه به انتخابات قلابي!
به مناسبت چهل وپنجمين سالگردانقلاب ميليوني بهمن57و نقش تعيين کننده کارگران
ضرورت واصول تشکيل اتحاديه مستقل کارگري
به مناسبت پنجاهمين سالگرد اعدام رفقا خسروگلسرخي و کرامت الله دانشيان
ياد رفقا مهدي اقتدارمنش و محمد جواد عرفانيان گرامي باد
در جبهه نبرد طبقاتي
مشکلات كارگران يک شهرداري، پارس جنوبي هفتتپه و مهمانداران قطار
اينهمه شتابان کجا؟
انفجارهاي خط لوله گاز بروجن و کارخانه شيميايي در شهر قدس کار اسرائيل بود
همبستگي باخلق فلسطين درفستيوال فيلم برلين
بازنشستگان در کف خيابان چه ميخواهند؟
جوليان آسانژ قرباني توطئه امپرياليستهاي غربي و در راسش آمريکا
پوتين برنده مصاحبه جنگ رسانهاي
حمايت هيستريک از يک نئونازي
يکي ازدستاوردهاي مهم "طوفان الاقصي"
آمريکا و بازوي نظامياش، ناتو فعالانه از کودتاي مسلحانه غير قانوني در اوکراين در 2014 حمايت کردند
امپرياليسم جنايتکار آمريکا براي سومين بار قطعنامه براي برقراري آتشبس را وتو کرد
بيانيه «دفتر امور پناهندگان و حق بازگشت»جبههخلق براي آزادي فلسطين
ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
گشت و گذاري در فيسبوک، پاسخ به يک پرسش
پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
***
تداوم اعتصاب واعتراضات کارگران وباز نشستگان وضرورت تشکل مستقل کارگری
در روزهای پایانی سال جاری و با نزدیک شدن به سال نو خورشیدی تجمعات و اعتراضات کارگران و بازنشستگان در ایران تحرک بیشتری پیدا کرده وکما بیش در سراسر کشور تبلور یافته است. بیش ازسی تجمع صندوق های مختلف بازنشستگی درشهرها و مراکز استانها، تجمع کارگران راه آهن ناحیه زاگرس، اعتصاب کارکنان داروسازی شهید قاضی، تجمع کارگران پست های فشار قوی برق،تجمع کارکنان پیمانی اداره آب و فاضلاب بهبهان،تجمع کارگران بخش فروش بلیت مترو تهران، پرستاران بیمارستان امام حسین کرج،پرستاران دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کارگران فولاد اهواز،کارگران فولاد خزر و کارگران پیمانی شاغل در مخازن نفتی کوه مبارک جاسک را میتوان بعنوان نمونه هایی از این دست نام برد.
گرچه میتوان عوامل مختلفی را بعنوان علل اختصاصی شکل گیری هریک از این تجمعات یا اعتصابات نام برد ولی دربررسی نهایی ادامه اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی دولت مستقر همچون گذشته علت العلل تمام این نابسامانی ها درحوزه معیشت کارگران است. پیمانی سازی،کاهش تعهدات بخش دولتی،عدم افزایش دستمزد کارگران و مستمری بازنشستگان متناسب با رشد تورم، دست بردن دردارایی های عمومی کارگران وبازنشستگان به انحاء مختلف از جمله اختلاس و همینطور عدم پرداخت به موقع حقوق و مزایای با بهانه های گوناگون ودر یک کلام گذاشتن بارسنگین بحران های ناشی ازسیاست های اقتصادی بحران ساز سرمایه داری بر دوش کارگران وزحمتکشان همه و همه معلول نگرش نئولیبرالی است که در طول بیش از سه دهه گذشته همواره ادامه داشته و فارغ از اختلافات دولتهای مختلف درعرصه های سیاسی میتوان گفت بر سرآن اتفاق نظر وجود داشته است. نهادهای حاکمیتی خارج از نظارت دولت و مجلس همچون ستاد اجرایی فرمان امام که مستقیما زیر نظر رهبر اداره میشوند نیزاز این قاعده مستثنی نبوده و تبدیل به بخشی از این ساختار معیوب و ضد طبقه کارگر گشته اند. به طوری که با تملک هر چه بیشتر اموال عمومی در طول حیات خویش به مکانیزمی موثردر خلق ثروت با بهره کشی هر چه بیشتر از کارگران تبدیل گشته اند و برای فراراز پایبندی به قوانین موضوعه کار با برتن کردن پوستینی شبه خصوصی به فعالیتهای خود ادامه میدهند. در حقیقت باید گفت که طبقه حاکم ازهمه طیف های شریک در قدرت فارغ از رنگ و لعاب سیاسی شان وگاها شعارهایی که به ظاهر در جهت منافع کارگران سر میدهند در اجرای سیاستهای اقتصادی ضد طبقه کارگر همگرا عمل کرده و ماهیتی سرمایه داری و ضد کارگری دارد و نمیتوان به امتیازات موقتی که به فراخور اهداف سیاسی به کارگران میدهد دلخوش بود و امید تداوم آنرا داشت.
درچنین پیش زمینه ای طرح مطالبات کارگران وبازنشستگان امری حیاتی و بدیهی است والبته نباید صرفا به موضوعات مالی فروکاسته شود بلکه حق داشتن سنديکای مستقل کارگری که در قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده ازاساسی ترین حقوق کارگران بوده ومیبایست بدون کج فهمی وتندروی در دستورکار قرار گیرد. چرا که ضامن هرتغییر وتحول پایدار در وضعیت درآمد کارگران وجود تشکیلات مستقل وتوده ای است که بتواند با اشتراک مساعی اعضا خود ودر همکاری با دیگر گروه های هم عرض حرکتی مستمرو اثر بخش را رهبری نماید. تنها با داشتن چنین تشکیلاتی است که میتوان امیدوار بود دستاورد های کارگران یک شبه تحت تاثیرعوامل بیرونی همچون تورم ویا مانورهای سرمایه داران به هوا نمی رود و ثمر بخش خواهد بود.
***
نه به انتخابات قلابی!
انتخابات «ششمین دوره مجلس خبرگان» و«دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی» یازده اسفندماه، برگزارمیشود. ازهمان بدو تاسیس جمهوری جهل و جنایت اسلامی این خیمه شب بازی وبی احترامی به رای و اندیشه مردم وجود داشته وادامه می یابد. تکرار این ریاکاری حکومت مستبد حاکم به صورت مضحکه در آمده و موجبات تمسخر مردم است.
برخی ازنیروها ومحافل بظاهراپوزیسیون درداخل وخارج ایران ازمردم دعوت می کنند که دراین خیمه شب بازی مسخره،میان بدتر وبدترین یکی را برگزینند تا اوضاع بیش ازاین خرابتر نشود! این دورباطل انتخاب میان بد و بدتر(بخوانید بدترو بدترین!) هیچوقت با چنین نظم استبدادی وضد دمکراتیکی پایان نخواهد یافت، ما همواره با جناحهای گوناگون حاکمیت روبرو هستیم که تضادها در میانشان به علت مخالفت مردم با این جناحها وهمچنین به علت افزایش انفرادشان در بین مردم روز بروز افزایش بیشتری می یابد. تا موقعیکه اپوزیسیون واقعا مستقل و انقلابی ایران نتواند به عنوان نیرویی متشکل و قابل محاسبه در مقابل این حضرات قرار گیرد و خود را به عنوان آلترناتیو مطرح کند،وضعیت به صورت کنونی باقی می ماند. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ازضعف اپوزیسیون انقلابی و غیرخود فروخته ایران استفاده می کند وهمچنان برخرمراد سوار است.
هدف ازاین بازی" انتخابات" چیست؟
بطور مختصر:
حفظ قدرت سیاسی ومشروعیت بخشیدن به نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی
ادامه سیاست سرکوب کارگران وزحمتکشان
-ادامه سیاست نئولیبرالی وکالایی کردن آموزش وبهداشت
ادامه ژرفش فقر واختلاف طبقاتی
ادامه سیاست تبعیض واعمال فشار بر زنان
ادامه سیاست آزاد گذاشتن هواداران نئولیبرالیسم در رسانه ها و محیط های آموزشی
طبیعتا هواداران رژیم جمهوری اسلامی برای چنین هدفی وچنین انتخابات قلابی و گزینشی تبلیغ می کنند.دراین بازی انتخاباتی زحمتکشان و مخالفان نظام نئولیبرالی حق اعلام نامزدی ندارند.لذا همانند دوره های گذشته تحریم انتخابات گزینشی و استصوابی وغیر دمکراتیک حق مسلم مردم ماست و تناقضی با احترام به انقلاب تاریخی ملت ایران در سال ۱۳۵۷ ندارد بلکه باید حاصل آن باشد وجز این نیست.
بی تردید اکثریت مردم ایران خواهان آزادی احزاب وسازمانهای سیاسی، آزادی بیان وعقیده ،خواهان تساوی حقوق زن و مرد، رفع سانسور، آزادی فعالیت همه اتحادیه های کارگری وسازمانی صنفی ودموکراتیک وجدائی دین ازدولت هستند. این خواستهای منطقی و مورد تائید مردم، این خواستهای منطقی و ضد تصمیمات استبدادی فردی ولی فقیه، که زمینه گسترده مادی درجامعه ایران دارد، رژیم جمهوری اسلامی ولائی را درتنگنا قرارمی دهد.خواست برسمیت شناختن حقوق وآزادیهای دمکراتیک به منزله پیش شرط هرانتخابات آزاد ودمکراتیک است و رژیم مستبد جمهوری اسلامی هرگز به آن تن نمی دهد ونخواهد داد. تن دادن به یک انتخابات آزاد، مرگ فقهای حاکم است.
لذا فراخواندن مردم به شرکت درمضحکه انتخابات، دادن آموزش غلط به آنها و تائید وضعیت سردرگمی وچرخ زدن میان جناحهای مرتجع هیات حاکمه است.درشرایط کنونی راهی جزتحریم نمایش انتخابات قلابی برای مردم و اپوزیسیون انقلابی باقی نمانده است. شرکت درچنین نمایشی رای به ادامه وضع موجود است.وجزاین نیست.
***
به مناسبت چهل وپنجمین سالگردانقلاب میلیونی بهمن ۵٧ونقش تعیین کننده کارگران صنعت نفت در سرنگونی رژیم پهلوی ودرسهای آن
در چهل وپنحمین سالگرد انقلاب میلیونی مردم ایران برعلیه سلطه دیکتاتوری رژیم وابسته به امپریالیسم آمریکا، فقروشکاف طبقاتی وسرکوب های سیاسی و برای استقرارجمهوری ورفاه و آزادی قرارداریم.این انقلاب برای چه بود؟هرچه بود ازسرسیری شکم نبود،آنطور که ضد انقلاب مغلوب تبلیغ می کنند.چنین تبلیغاتی از"روشنفکرانی بر می خیزد که به تمام آرمانهای پیشین خود پشت پازدند وامروزبه مجیزگویی رسانه های امپریالیستی مشغولند.سرنگونی رژِم شاهنشاهی درچنین روزی ، ٢٢ بهمن، روزجشن محرومان جامعه وعزای بقایای خاندان پهلوی ومزدوران اجانب بوده وخواهد بود.
درچهل وپنجمین سالگردانقلاب بهمن باردیگربه علل بروزاین انقلاب مردمی و"دروازه تمدن رژیم شاه"وراه خروج ازاوضاع بحرانی کنونی می پردازیم.بیان وضعیت مصیبت بارکنونی به هیچوجه مشروعیتی برای حواریون نظم پوسیده سلطنتی که دل درگروامپریالیسم ومداخلات خارجی وتشدید تحریمهای اقتصادی دارند نخواهد داشت . بطورمختصر:
یکم با کودتای ننگین ٢٨ مرداد ٣٢ شاه با وابسته نمودن کامل میهن ما به قدرتهای امپریالیستی بویژه امپریالیسم امریکا درعرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامی ایران به حیاط خلوت و منطقه نفوذ آمریکا و حافظ منافع آنها محسوب می شد.ایران به یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شدواستعمار جمعی نتیجه مترتب بر کوتادی سیاه وسرنگونی دولت ملی دکترمحمد مصدق بود.
دوم رژیم شاه بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و براین اساس دراواسط دهه ١٣۵٠ ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد .از سال ١٩۵٠ تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود ۵٠ میلیارد دلار رسید
سوم تصویب واجرای طرح کاپیتالیسیون ،مصونیت قضایی اتباع امریکایی درایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی وسلطه آنها برارتش ، مداخله شاه درعمان و گسیل هزاران نیروی نظامی درظفار برای سرکوب انقلابیون وآزادیخوهان ضد استعماروارسال تجهیزات نظامی ازسوی شاه به مراکش،اردن و.... برنامه هایی بود که به دستورامپریالیسم آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت. امروزسلطنت طلبان در پاسخ به این پرسش که چرا شاه درظفار اینهمه نیرو فرستاد تا نیروهای استقلال طلب وچپ وسکولار را سرکوب کند، پاسخی ندارند ،جزفحاشی ودریدگی !
چهارم شاه فاقد اراده واستقلال بود. بطور کلی سر سپرده آمریکا بود ودرخدمت منافع امپریالیستها عمل میکرد.مناسبات دولت شاه و دولت آمریکا فراتراز رابطه دو دولت درعرصه دیپلماتیک بود. شاه مدیون امپریالیسم آمریکا بود و بقاء خود را به این ابر قدرت گره زده بود.شاه هیچگاه تصور نمیکرد که با وجود چنین حمایتی از غرب ودرراسش آمریکا ، توده ها به پا خیزند واو ورژیمش را درهم کوبند.
پنجم تشدید وژرفش بی عدالتی وتبعیض وسرکوب سیاسی درجامعه وشکاف طبقاتی وضربه به اقتصاد کشوروتخریب ونابودی کشاورزی و ورود بی رویه کالاهای مصرفی وتشویق دهقانان به مهاجرت ازروستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد میهن واتکاء به فروش نفت ووابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله سیاستهای نواستعماری بود که به کشورما تحمیل شد. اصلاحات ارضی امپریالیستی ،آب کردن کالاهای مصرفی در بازار ایران ونابودی کشاورزی نمی تواند مایه افتخار یک ایرانی میهندوست باشد.
ششم شعار" توسعه اقتصادی و فرهنگی" ودروازه تمدن شاه وجشنهای دوهزار وپانصد ساله شیراز، توخالی و ارتجاعی بود.هزینه کردن ٩۵٠ میلیون دلاربرای برگزاری چنین جشن مبتذلی بیانگر ورشکستگی رژیمی است که درکشورش بنا بر آخرین آمار دردیماه ۱۳۵۷، یکماه قبل از انقلاب بهمن ۶٠ درصد مردم درروستاها زندگی میکردند و«اسدالله علم»،وزیر دربار شاه درخاطرات خود درجلد۴، ص۶۵ درمورد وضعیت امکانات بهداشتی و رفاهی درروستاهای ایران چنین می گوید:
«جلسه هیئت امناء خانههای فرهنگ روستایی بود. وقتی جویا شدم که در دَهات چقدربرق و آب آشامیدنی داریم، معلوم شد ١% ایران آب آشامیدنی تمیز و ۴% دهات ایران برق دارند»
٩٧ درصد زنان روستایی بیسواد بودند. درکل جامعه ایران ۶٠ درصد بیسواد بودند واز فقدان آموزش وتحصیل وبهداشت ومسکن دررنج بودند.۴۵ درصد مردم زیر خط فقر بودند. این درحالی است که در آن زمان دراواخر حکومت شاه حدود ۶ میلیون بشکه نفت تولید وبه فروش می رسید.! ایران درهمان سالها یکی از بزرگترین واردکننده سلاح و کالاهای بُنجل مصرفی از آمریکا بود.رژیمی که با ادعای "دروازه تمدن" اما کتاب خواندن را ممنوع کرده بود وکتابخوان را به زندان پرتاب میکرد، نتیجه ای جزاین نمی داشت که نیروهای اهریمنی قرون وسطایی از قعرتاریخ سربرآورند وازاین آب گل آلود ماهی بگیرند وخود را بر مردم تحمیل کنند. دیدن عکس امام درماه محصول همان فقر فرهنگی عظیمی بود که رژیم پهلوی آفرید.
نقش تعیین کننده کارگران نفت درانقلاب
از زمان اوجگیری اعتصابات درمهر و آبان ۱۳۵۷ دامنه و شدت اعتصابات کارگری به حدی گسترده گردید که به مدت تقریبا چهار ماه کاملا صنعت نفت ایران به تعطیلی کشیده شده بود.
درتاریخ معاصر ایران از کارگران صنعت نفت بهعنوان یکی از ستونهای انقلاب و سرنگونی حکومت شاه یاد میشود. نقشی که مبارزات شجاعانه کارگران و کارمندان صنعت نفت و گاز ایران در جریان انقلاب ایفا کرد،به اندازهای تعیینکننده و برای سایر اقشار و مردم ایران الهامبخش بود که درماههای پایانی منتهی به انقلاب شعار «کارگر نفت ما،رهبر سرسخت ما» به یکی ازشعارهای مهم انقلابی تبدیل شد که طومار ۲۵۰۰ سال سلطنت را برای همیشه درهم پیچید.کارگران صنعت نفت ایران همواره موتور محرک و پیشران جامعه و اقتصاد ایران بوده، کارگران متخصصی که از یکسو همواره بخش بسیار بزرگی از ثروت تولید شده در کشور به دستان توانمند آنان رقم خورد و از سوی دیگر در مبارزه با استعمار و دیکتاتوری و سلطنت پرچمدار جامعه خود بودند.نقش کارگران نفت درپیروزی نهایی انقلاب تعیین کننده بود.
اکنون کارگران پس از ۴۵ سال انقلاب درشرایط سختی بسر می برند.غاصبان انقلاب همچنان می گويند « انقلاب برای نان و خربزه نبود، برای اسلام عزیز بود»
انقلاب بهمن می اموزد برای اینکه تلاش و فداکاری کارگران به یغما نرود نیاز به تشكيلات ودرعالیترین شکل آن حزب واحد طبقه کارگراست.بدون رهبری چنین حزبی امکان رهایی از استثمار وفلاکت نیست.
اعتراضات سال گذشته که مورد دستبرد قدرت های امپریالیستی قرار گرفت وبه شکست انجامید نشان داد که همه جنبشهای فاقد رهبری انقلابی به شکست می انجامند. برای پیروزی در مبارزه طبقاتی و در انقلاب اجتماعی به نیروی رهبریکننده و عامل آگاه سیاسی و یا شرایط ذهنی نیاز است. جنبش مردم برای اینکه پیروز شود، باید ستاد فرماندهی در این نبرد داشته باشد. در نبردی که میان طبقات فرودست و حاکمان درمیگیرد، مردم نیز میبایستی در این جنگ سرداران ورهبران عملی و نظری خود را داشته باشند. توده بیرهبر ویا رهبران بیسپاه هرگز قادربه پیروزی نیستند. آنها که به نفی رهبری سیاسی و فرماندهی واحد میپردازند ومروج آنارشیسم، آشوب ولیبرالیسم هستند، دشمنان مردماند وجنبش را به شکست میکشانند. خیزش "مهسا"، صرفنظر ازهسته عادلانهای که درآغاز داشت، یک حرکت خودجوش و بیدورنما بوده، مُسکن احساسات و فاقد چشماندازاست و به راحتی آلت دست جریانهای ضدانقلابی سلطنتطلب و فرقه تروریست وخرابکار رجوی و تجزیهطلبان قومی نیز قرارگرفت. برای دشمنان ایران کسب حقوق مطالباتی زنان مطرح نیست، جان مردم ایران ارزشی ندارد، سوءاستفاده و افزایش اعداد قربانیان دررسانه های امپریالیستی صهیونیستی لندنی وشورش کور وفاقد برنامه و بی هدف فقط میتواند به بنبست برسد وبه یأس بدل شود و نمیتواند مورد ترغیب و تشویق نیروهای آگاه سیاسی و با مسئولیت باشد.
بزرگترین درس اعتراضات چند سال اخیر،همانند جنبشهای خردادماه ۸۸، دیماه ۹۶ وآبانماه ۹۸ این است که برای غلبه نهایی بر رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ودرهمشکستن ماشین سرکوب آن واستقرار یک جمهوری سوسیالیستی، به حزب انقلابی واحد طبقه کارگر نیاز است. توده مردم ودررأس آن طبقه کارگر بدون حزب نیرومندش گوشت دم توپ بورژوازی است. طبقه کارگر بدون سازماندهی و رهبری حزبی ماهیتاً کمونیستی قادر به آزادی خویش وسایر ستمدیدگان نیست ونخواهد بود. تنها با رهبریت صحیح است که شعارها و مطالبات جنبش با توجه به توان و درجه آمادگی جامعه و ارزیابی تناسب قوای طبقاتی امکان پیروزی، جلب اکثریت و تحقق دارند. توسل به مطالبات غیر قابل تحقق درشرایط نامناسب فقط ضدانقلاب و دشمنان خارجی ایران را تقویت میکند که خواهان تحریم وتجزیه وپاره پاره کردن ایران هستند.باید صف دوستان ودشمنان مردم را ازهم تمیز داد ودرمورد مداخلات ضدبشری قدرتهای امپریالیستی وویرانی ممالکی نظیر عراق، لیبی، سوریه، افغانستان و یمن ...روشنگری کرد ومردم ایران را از تکرارچنین سناریوهای فاجعهباری، که درقالب «حقوق بشرودمکراسی» صورت میگیرد، آگاه وبرعلیه اینگونه تبلیغات استعماری و مسموم مبارزه نمود. راه دیگری متصور نیست!
***
ضرورت و اصول تشکیل اتحادیه مستقل کارگری
امروزدرایران بواسطه سرکوب واختناق وانحرافات عدیده سیاسی درمحافل کارگری اتحادیههای مستقل واقعی کارگری وتوده ای پا نگرفته است واین ضعف طبقه کارگراست. ازاین رو نخستین عرصه مبارزه امیدبخش برای طبقه کارگر پیکار برای ایجاد چنین تشکلی است. ذاتا، اتحادیه کارگری سازمانی است که در آن کارگران به عنوان یک طبقه بر اساس اتحاد وهمبستگی متحد میشوند تا درشرایط مشخص مبارزه طبقاتی به ایجاد یک وزنه در برابر طبقات مالک وسایل تولید اقدام ورزد و موفق به کسب مطالبات خویش شوند. براین اساس، طبقه کارگر نه تنها از خود در برابر حملات مداوم سرمایهداران دفاع میکند، بلکه حملات مستقیمی را نیز علیه طبقه سرمایهدار انجام میدهد و برای تحقق حقوق عمومی و بهبود ابتداییترین شرایط کار و معیشت مانند دستمزد، ساعات کار، قرارداد مستمر و دائمی، ایمنی کار، مرخصی، لغو قراردادهای پیمانی موقت و مبارزه برای کسب حقوق عمومی خویش تلاش میکند. اتحادیههای کارگری برخاسته از نیازهای عینی طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی هستند که پایهایترین سطح سازماندهی کارگری با تکیه به نیرو و درک خود را نمایندگی میکنند.
اتحادیههای کارگری دارای سابقه به مراتب طولانیتری از مبارزه حزبی طبقه کارگر میباشند، زیرا کسب روزمره آگاهی اقتصادی به مراتب سهلتر از آگاهی سیاسی در طیف طبقه کارگر است، زیرا مدتها وقت لازم بود و هست تا طبقه کارگر نه تنها به مبارزه مستقل اقتصادی خود دست زند، بلکه از نظر سیاسی به نقش خود به عنوان چرخ پنجم سیاست بورژوازی پایان داده به عنوان تشکیلات مستقل سیاسی کارگری که دارای اهداف سیاسی و طبقاتی است به میدان آید. به این جهت از همان بدو پیدایش اتحادیههای کارگری این تفاوت دیالکتیکی در دوعرصه مبارزه طبقه کارگر مشهود بود و نمیشد آنها را در یک دیگ ریخت و هم زد وتمایز و سطوح متفاوت فعالیت آن را مخدوش نمود.
چرا کار در اتحادیه ها ضروری است؟
کارتودهای یکی از مهمترین زمینههای فعالیت یک انقلابی است. زیرا این مبارزه عملی سنگ محکی است برای اینکه دانسته شود چقدر جهانبینی وعملکرد سیاسی فرد آگاه، به واقعیت عینی زندگی طبقه کارگر نزدیک است. این شرکت در مبارزه واقعی طبقه کارگر، فرد آگاه و کمونیست را از ذهنیگری و انقلابینمائی کاذب دور میکند و وی را بر روی زمین واقعیت باقی خواهد گذارد. کار تودهای همچنین پایه واساس لازم برای هر تحول انقلابی را تشکیل میدهد. بدون حمایت بیقید وشرط بخش بزرگی از مردم و بدون همدردی - یا حداقل بیطرفی خیرخواهانه - بقیه تودهها، هیچ شورش انقلابی نمیتواند به یک دولت پایدار که بعدا نیز بتواند دوام آورد تبدیل شود. انقلابیون برای به دست آوردن این حمایت و همدردی از سوی عموم مردم - به ویژه طبقه کارگر - باید جهانبینی خود را به طور فعال به تودههای کارگر منتقل کنند و اعتبار آن جهانبینی را در زندگی روزمره تودههای کارگر نشان دهند. انقلابیون باید درجایی که تودهها هستند - اما بالاتر از همه جایی که طبقه کارگر است، کار کنند. هرکسی که میخواهد در میان تودهها طبقه کارگرکار کند، نباید از کار دراتحادیه دوری کند. ضروری بودن اتحادیه های کارگری برای مبارزه انقلابی، حتی بیشتر به موقعیت واقعی آنها در طبقه کارگر مشروط است تا در خود جوهر پرولتاریایی آنها. ولی شنا کردن مانند ماهی در دریا به مفهوم این نیست که اتحادیه کارگری همان حزب طبقه کارگر است و باید وظایف حزبی را به عهده گیرد. مبارزه در اتحادیه کارگری برای تحقق حقوق کارگران در مقابل سرمایهداران، دادن تجربه و آگاهی به آنها، بالا بردن سطح دانش و آگاهی طبقاتی آنها در عمل، تقویت اعتماد به خود، اعتقاد به نیروی صنفی و قدرت آن، تقویت درک دموکراتیک و ایجاد زمینه مادی اجتماعی تحول در مجموعه جامعه است.
لنین میگفت: «کار نکردن در اتحادیههای کارگری ارتجاعی به معنای سپردن تودههای توسعهنیافته یا عقبمانده کارگران به نفوذ رهبران ارتجاعی، عوامل بورژوازی، اشرافیت کارگری یا کارگران بورژوا است». (لنین - رادیکالیسم چپ-1920).
در مورد اهمیت اتحادیههای مستقل کارگری ونقش اجتماعی آنها میشود صفحات فراوانی را سیاه کرد ولی این سخنان که تجربه روشن کلیه مبارزات کارگری در سراسرجهان است الزاما با واقعیت مشخص موجود در جامعه ما همخوانی ندارد. در ایران طبقه کارگر از حق دارا بودن اتحادیه مستقل کارگری محروم است و این است که در درجه نخست باید برای به رسمیت شناساندن این حق طبیعی خود، که زمینه اجتماعی دارد و حتما مورد تائید اکثریت قریب به اتفاق طبقه کارگر قرار خواهد گرفت، مبارزه کند. وقتی طبقه کارگر در عرصه مبارزه صنفی به تقویت ظرفیتهای لازم دست پیدا کرد آنوقت کارگران ازامکانات آموزشی، دانشگاهی کارگری، صندوق دائمی اعتصاب، حمایت حقوقی وکلای برجسته کارگری، فعالیت مطبوعاتی، حمایت روشنفکران، دانشگاهیان، فرهیختگان و بسیاری مسایل دیگر برخوردار میگردند. برای دستیابی به حقوق کارگری فوقالذکر در ایران باید مبارزه کرد.
سنگ نخستی که در پیش پای مبارزات کارگری ایران وجود دارد نبود اتحادیه کارگری است که وظیفهاش در درجه اول تلاش برای بهبود وضعیت زندگی کارگران و در یک کلام بهبود شرایط استثمار است و نه نابودی استثمار. عدهای خردهبورژوای ذهنیگرا وجود دارند که به نیروی طبقه کارگر و تودهها اعتقادی ندارند و فکر میکنند هر چه شعارهای چربتر وافراطیتر طرح کنند، انقلابیترند!؟. آنها هواداران تئوری «انقلاب یکروزه» هستند و این بیاعتمادی به توده مردم و این عدم درک و فهم خود را که مبارزه مردم در روندی طولانی باید رشد و قوام بیابد تا نه تنها در عرصه اقتصادی بلکه در عرصه سیاسی نیز منجر به جذب کارگران در حزب مستقل خودشان شود، به فضیلت بدل کرده ومرتب در بین طبقه کارگر به تبلیغات گمراهکننده مشغولند و میخواهند هر اعتصاب موجه و عادلانهای را به «انقلاب اجتماعی» بدل کنند. این نابخردان چپنما نمیفهند که سرانجام هراعتصابی سازش با کارفرماست و نه استقرار دیکتاتوری پرولتاریا.
جریانهائی که در جنبش کارگری به خرابکاری مشغولند و وحدت و یکپارچگی آنها را برهم میزنند قادر نیستند بفهمند که مبارزه اجتماعی سطوح گوناگون فعالیت را داراست و بر اساس شناخت این واقعیات باید مردم را در تشکلهای گوناگون متشکل کرد و منافع قشر و طبقه آنها را مد نظر قرار داد. مبارزه طبقه کارگر در اتحادیههای کارگری مبارزه در عرصه اقتصادی است. طبیعتا کارگران نیز از عمومیترین خواستها و مطالبات مردمی دفاع میکنند، زیرا مطالبات خاص آنها نیز جدا از مطالبات عمومی مردم نخواهد بود. ولی همین نوع حمایت نیز ماهیت اتحادیه کارگری را به حزب سیاسی تغییر نمیدهد. مبارزه طبقه کارگر بر ضد تحریمهای ضدبشری ایران یک مبارزه دموکراتیک عمومی است که مغایر مطالبات صنفی طبقه کارگر نیست در حالی که مصادره کارخانه و اداره آن که شکستش از همان آغاز کار روش است و یا این که به جای خواست تاسیس سندیکای مستقل صنفی کارگری گروههای افراطی شورائی برای کسب قدرت سیاسی برگزینیم خواستهای انحرافی و مخرب هستند که فقط به تشکل طبقه کارگر صدمه زده و حتی مورد تائید عوامل رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی که در پی برهم زدن صف واحد طبقه کارگر هستند، میباشند.
نکته مهم دیگراینکه اتحادیه مستقل کارگری درایران را نمیشودبراساس تعلقات قومی ومذهبی شکل داد. ناسیونالشونیستهای قومی درایران خواهان آن هستند که اتحادیههای کارگری براساس قومیت به وجود آیند که هدفشان درعمل از بین بردن وحدت عمل کارگران وایجاد تفرقه در میان آنها است. طبیعتا این خواستها اگر مشکوک نباشند عمیقا ارتجاعی و ضدکارگریاند و باید با آنها همانگونه که با خواستهای «چپ»روانهای نظیر ایجاد شوراهای کارگری که به مد روز تبدیل شده است و به جای اتحادیههای کارگری مطرح میشود مبارزه کرد. کارگران ایران باید برای تاسیس اتحادیه یکپارچه ومتحد صنفی مستقل کارگری مبارزه کنند که از مقبولیت عمومی برخوردار است.باید از این خواست طبقاتی و دموکراتیک که در خدمت دموکراتیزه کردن فضای سیاسی ایران است حمایت نمود وبه تقویت آن کمرهمت بست. همانطور که درفوق اشاره رفت درشرایط کنونی اتحادیه مستقل کارگری مناسب ترین ظرف تشکیلاتی برای تحقق مطالبات صنفی کارگران است. بدون چنین تشکیلاتی درمحل کار و آنهم بطورسراسری امکان تحقق مطالبات صنفی ضعیف است.
***
به مناسبت پنجاهمین سالگرد اعدام رفقا خسروگلسرخی و کرامت الله دانشیان
خون ما پیرهن کارگران
خون ما پیرهن دهقانان
خون ما پیرهن سربازان
...خون ما پرچم خاک ماست
٢٩ بهمن ماه پنجاهمین سالگرد اعدام رفقا خسروگلسرخی و کرامت الله دانشیان است در چنین روزی، ٢٩ بهمن ماه ١٣۵٢ دو تن از فرزندان دلیر خلق خسرو گلسرخی و کرامت اله دانشیان بدست دژخیمان رژیم خونخوار پهلوی به جوخه اعدام سپرده شدند. آنها پس از دفاعی دلیرانه و جسورانه از عقاید خود وپافشاری بر آن در بیدادگاه محمد رضا شاهی به اعدام محکوم شدند. آنها هیچ گناهی جز دفاع از کارگران وزحمتکشان ومردم محروم ایران نداشتند، اما با دسیسه ای از طرف شکنجه گر ساواک پرویز ثابتی با نقشه ای از قبل تهیه شده این گروه چند نفره را باخیانت شخصی بنام امیرحسین فطانت کسی که بعد از انقلاب به کسور کلمبیا فرار کرد و چندی پیش نیز در همانجا به درک واصل شد، به دام انداخت.
سناریو ساواک مبنی بر این بود که این گروه به رهبری خسرو گلسرخی قصد ربودن فرح پهلوی و پسرش نیم پهلوی را داشته اند. این سناریو دروغین را هیچکدام از اعضا گروه به عهده نگرفتند اما پرویز ثابتی فراری به دامان ارباب و دادگاه فرمایشی شاه که میخواستند قدر قدرتی ساواک را نشان دهند باعجله تمام حکم اعدام خسرو گلسرخی و کرامت اله دانشیان را صادر کردند و سحرگاه ٢٩ بهمن ١٣۵٢ علیرغم اعتراضات جهانی به خصوص کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی) (اتحادیه ملی)،اعدام شدند.) CISNU
کارزار کنفدراسیون آنچنان وسیع بود که درتمام شهرهای بزرگ کشورهای مختلف جهان دانشجویان دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند. یکی از وسیع ترین این اعتصاب غذاها در مرکز آلمان غربی در شهر ماینس بود که بیش از ٢۵٠ نفر شرکت داشتند. در روز پانزدهم این کارزار به ناگهان خبر رسید که اعدامشان کردند.
خسرو گلسرخی و کرامت اله دانشیان اعدام شدند وبا ریختن خون آنها ودیگر شهدای راه آزادی نهال انقلاب بهمن ۵٧ آبیاری وننگ ونفرت بر خاندان پهلوی جاودانه شد
.
***
ياد رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفانيان گرامي باد
در چنین روزی اين دو رفيق حزبي در ٢١ بهمن ١٣٥٧ در راه پیروزی انقلاب جان باختند
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم فاسد و جنایتکار پهلوی بهآسانی کسب نشد. تودههای ستمدیده آزادی خویش را در قبال خون خویش خریدند،خون هزاران جوانان جانباخته گواه بر همین امر است.و از این جملهاند دو رفیق محمد جواد عرفانیان و مهدی اقتدارمنش که قهرمانانه در راه کسب آزادی و استقلال جنگیدند و نه برای اسلام و با افتخار در راه آزادی طبقهکارگر و دیگر زحمتکشان از زنجیرهای استثمار خون خویش داده و جان باختند.
رفقا مهدی و جواد دو عضو رزمنده و از جان گذشته حزبکار ایران (توفان) ،کارگر کارخانه جنرال صنعتی بودند و هنگام تصرف پادگان نیروی هوایی شاهنشاهی نزدیک مهرآباد در روز ٢١ بهمن ۵٧ زیر آتش مسلسل رژیم جنایتکار پهلوی جان باختند.شجاعت این رفقا در تسخیر این پادگان که در پیشاپیش مردم ایران حرکت میکردند تحسین برانگیز و مایه افتخار حزب ما و مردم ایران است.
هفتهنامه توفان ،بهمن ماه ۵٩ بهمناسبت دومين سالگرد انقلاب
***
در جبهه نبرد طبقاتی
اخبار، گزارشات و اعتراضات کارگری در بهمن ماه ۱۴۰۲
در بهمن ماه ۴۵ سال پیش یکی از پر شکوهترین انقلابات تاریخ بشر بههمت کارگران صنعت نفت و دیگر کارگران و زحمتکشان ایران با شور و امید و آرزوی فراوان بهپیروزی رسید. در ابتدای پیروزی انقلاب بهمن، آنچنان جو پر نشاطی آفریده شده بود که سخن مولانا مصداق آن روزها بود که میگوید: «برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده / جویان و پای کوبان از آسمان رسیده / ای جان چرا نشستی وقت می است و مستی / آخر در این کشاکش کس نیست پاکشیده». و امروز بعد از ۴۵ سال پر فراز و نشیب، کارگران ایران نهتنها به اهداف مطروحه در انقلاب نرسیدهاند، بلکه بسیاری از دستاوردهای مبارزاتی خود در قبل از انقلاب را نیز بهیمن سیاستهای نئولیبرالی ایران برباد ده «مصادره کنندگان انقلاب»، از دست دادهاند و برای بدست آوردن حداقلهای زندگی انسانی، با چنگ و دندان در حال مبارزه با ضدانقلاب غالب و مغلوب بهمن۵۷ و امپریالیستها و مزدورانشان میباشند. آیتالله خمینی وقتی در پاریس بود برای ربودن جواهر گرانبهای انقلاب ازدستان توانای مردم رزمنده و سوار شدن بر موج توفنده انقلاب،عنوان کرد: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. ... آب و برق را مجانی میکنیم ... اتوبوس را مجانی میکنیم ... دلخوش به این مقدار نباشید ... شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» و اکنون خامنهای برای ساکت کردن معترضین به خصوصیسازی و سیاستهای بردهسازی نئولیبرالی میگوید: «اشتباه این بود که بخش خصوصی را کنار زدند … خطای بزرگی بود که انجام دادیم ما.» و مهر تاییدی دیگر بر «سپردن جان و مال مردم برای فقیر سازی» بدست سرمایهداران بیوجدان، زد. امروزه کارگران شاغل و بازنشسته را به بسیاری از بیمارستانها، و فرزندانشان را به بسیاری از مدرسهها راهی نیست، امکان استفاده از بسیاری از امکانات رفاهی از اکثریت مردم ربوده شده است و کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته به دره عظیم فقر پرتاب گشتهاند و زحمتکشان شهر و روستا بدون داشتن تشکلات مستقل خود، ازحال و آینده روشن و انسانی فاصلهای بسیار گرفتهاند. با دستور مستقیم خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و سران سه قوه و دستگاههای وابسته نظام مقدس! سرمایهداری اسلامی، باقی مانده اموال عمومی «منقول و غیر منقول زیر و روی زمین» نیز در معرض فروش، توسط چوب حراج نئولیبرالها قرار گرفته است تا نظام بردهداری نوین و اسلامی را برقرار کنند. حتی دیگر به نمایش شورایعالی کار نیز نیازی نمیبینند و تعیین حداقل دستمزد را نیز با طرح موضوعات «مزد منطقهای» و امثالهم، آرام آرام بهدست فراموشی خواهند سپرد و گرانترین دارایی مردم ایران، یعنی «جان گرانقدر» زحمتکشان را به بیارزشترین «متاع بازار» تبدیل خواهند کرد و به «ثمن بخسی» خواهند فروخت .کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته حتی قدمی بهعقب برنداشتند و برنخواهند داشت. مبارزه همواره ادامه داشته است و ادامه خواهد یافت. کارگران صنعت نفت، گاز و پتروشیمی بههمراه کارگران صنعت فولاد و دیگر کارگران در صحنه مبارزه طبقاتی بهرزم بیامان خود ادامه میدهند و کادر درمان، معلمان و دانشجویان، بازنشستگان، زنان رزمنده و جوانان دلیر در حمایت و همراه با کارگران در مبارزه طبقاتی حضور داشته و دارند. در بهمن ماه، ماه انقلاب و مبارزه پیشرونده، اعتصابات و تجمعات کارگری ادامه داشت، که در ادامه بخشی از رخدادهای مبارزاتی میآید:
نفت، گاز و پتروشیمی
۱ بهمن
شماری از کارگران ارکان ثالث شرکت نفت و گاز گچساران در اعتراض به بیتوجهی و عدم پاسخگویی مسئولین بهخواسته و مطالباتشان و وضعیت مزدی خود مقابل دفتر مرکزی شرکت تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار اجرای صحیح و بازنگری در طرح طبقهبندی مشاغل، تخصیص بن کارت و مزایای مزدی و بهبود دستمزد خود شدند.
۴ بهمن
کارکنان قراردادی نفت مقابل وزارت نفت تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار «اجرای کامل مصوبه قانونی شورای اداری و استخدامی صنعت نفت در دی ماه ۱۴۰۰ (فوق العاده تخصصی و مخصوص)، اصلاح فرمول محاسبه پاداش بهرهوری مشابه کارکنان مدت معین و اصلاح فرمول اضافهکاری بر اساس تبصره یک ماده ۳۶ قانون کار» شدند.
۷ بهمن
کارگران پیمانکاری شاغل در پالایشگاههای ۵، ۶، ۹، ۱۰، ۱۲ و دیگر پالایشگاههای واقع در منطقه پارس جنوبی مطابق اعلام قبلی و در چهارمین شنبهی متوالی تجمعهای اعتراضی خود، در اعتراض بهعدم رسیدگی به خواستههایشان دست بهتجمع زدند و خواستار اجرای کامل طرح طبقهبندی مشاغل، تردد دو به دو (۱۴،۱۴) نیروی اداری و پشتیبانی، ساماندهی وضعیت رانندگان استیجاری و دیگر مطالبات خود شدند. همچنین جمعی از کارگران پتروشیمی هگمتانه همدان نیز در اعتراض به٬عدم واریز معوقات ۷ ماهه مزدی، تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۸ بهمن
کارکنان ارکان ثالث (شرکتی) در گچساران برای دومین بار تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار «ساماندهی کارکنان، عدالت پرداخت حقوق و مزایای شغلی، حذف پیمانکاران و تامین نیرو» شدند. کارگران نفت و گاز گچساران میگویند: برای برقراری عدالت، هیچ راهی جز حذف پیمانکاران و انعقاد قرارداد مستقیم با تمام کارگران نیست.
۲۶ بهمن
کارگران مخازن نفتی کوه مبارک جاسک برای سومین روز متوالی در اعتراض بهپرداخت نشدن حقوق و دستمزد خود دست از کار کشیده و اعتصاب کردند. کارگران اعتصابی درب ورودی پروژه را بسته و اجازه خروج هیچ کامیونی را از پروژه ندادند. کارگران دستمزد های خود را از آذر ماه تا کنون دریافت نکردهاند و بیمههای آنان نیز به سازمان تامیناجتماعی واریز نشده است.
۲۸ بهمن
جمعی از کارگران ارکان ثالث برای دومین بار در این ماه، از سراسر کشور به تهران آمدند و مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران ارکان ثالث، «اصلاح طرح طبقهبندی، برخورداری از پاداش و پرداختهای مناسبتی و بهرهمندی از نفتکارت و وام قرضالحسنه» را از دیگر مطالبات خود عنوان کردند.
کارگران فولاد
۹ بهمن
کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز در هفتمین روز اعتصاب، تجمع و راهپیمایی، با قدرت و اتحاد راهپیمایی پرشکوه اعتراضی از محل شرکت تا میدان بقایی را برگزار کردند و خواستار رسیدگی فوری بهمطالبات خود شدند. شب گذشته مدیریت شرکت در اطلاعیهای پر ابهام و با انتشار چند فیش حقوقی که بهصورت نمونه تهیه شدهاند، از تصویب طرح طبقهبندی مشاغل خبر داد و گفته است از ابتدای دی ماه این طرح اجرایی و محاسبه شده است. بنا بر تصمیم کارگران، تا برطرف شدن ابهامات در خصوص چگونگی محاسبات صورت گرفته و نیز اجرای این طرح برای همکاران شرکت شفق، اعتصاب با تجمع مقابل درهای ورودی شرکت ادامه خواهد یافت. «ما کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، میجنگیم میجنگیم!»
۱۰ بهمن
پرسنل شفق در گروه ملی صنعتی اهواز در اعتراض بهعدم وجود امنیت شغلی آنها اعتصاب کرده و دست بهتجمع زدند و خواستا ر تبدیل به کارگر قراردادی شدند که با برخورد تیم حراست با پشتوانه نهادهای امنیتی مواجه شدند. کارگران شفق میگویند: وقتی کسی ما را نمیبیند. هیچ کس مارا یاری نمیکند و ترس ما را فرا گرفته است، حجت بر ما تمام شد چون هیچ پشتوانهای نداریم. مدیر حراست آقای پاژنگی در کمال بیشرمی و وقاحت بین شفقیها اعلام کرد: «همتون رو مثل آب خوردن اخراج میکنیم میریم از سر فلکه کارگر میاریم!» سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران با انتشار اطلاعیهای حمایت خود را از کارگران شفق اعلام داشت. در این اطلاعیه در مزیت داشتن تشکیلات آمده است: «همه کارگران آگاه فولاد از همین امروز باید به آموزش اتحاد و محکم کردن حلقههای اتحاد میان همه کارگران حتی حراستی ها بکوشند و با برپایی سندیکای کارگری خود در موقعیت بعدی از حمایت حداکثری کارگران برخوردار باشند. سفره همه کارگران یکی است و رونق سفره هر کارگر موفقیتی برای همه کارگران است.»
۱۲ بهمن
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران و چند تشکل کارگران بازنشسته با انتشار بیانیهای احضار و پروندهسازی برای کارگران را محکوم ساختند. در بخشی از این بیانیه میخوانیم: «اطلاع یافتیم برای ۲۴ کارگر فعال فولاد اهواز و ۱۴ بازنشسته گیلانی پروندهسازی شده است. … اینگونه احضارها و پروندهسازیها ما را از پیمانی که بیش از صد سال با خون جانباختگان این راه بستهایم رویگردان نخواهد کرد. همانقدر که شاه و عواملش توانستند سد راهمان بشوند شما هم خواهید شد. ترس حقیرتر از آن است که ما را از عهدی که بستهایم باز دارد.
۳۰ بهمن
شماری از کارگران شیفت صبح فولاد قزوین در اعتراض بهکیفیت وعدهی غذایی در این کارخانه دست بهاعتراض زدند. پیش از این نیز در تاریخ ۱۷ بهمن ماه سال جاری، خبری از وضعیت نامطلوب غذای کارخانه فولاد قزوین در شهرستان تاکستان، منتشر شده بود.
مدیریت فولاد اهواز برای انتقام از کارگران فولاد، کارت ورود تعدادی از کارگران معترض و اعتصابی فولاد را مسدود و مانع از ورود آنان بهشرکت شد. کارگران اخراجی، که کارت تردد آنان بسته شده است با برپایی چادر مقابل ورودی شرکت تحصن کردند و دیگر کارگران فولاد بهدفاع از آنان برخاستند.
بازنشستگان
شماری از بازنشستگان فولادی در شهرهای تهران، اصفهان و قائم شهر همچون هفتههای گذشته در اعتراض بهوضعیت نامناسب معیشتی و عدم رسیدگی به خواستههایشان از جمله همسانسازی حقوقها و بیمه تکمیلی درمان، مطابق تجمعات مستمر یکشنبههای اعتراضی مجدداً مقابل ساختمان صندوق بازنشستگی شهرهای مربوطه خود برای احقاق حقوق خود تجمع اعتراضی برگزار کردند. اجرای طرح تکمیلی همسانسازی، تسریع در پرداخت کامل معوقات، بازگشت جایگاه واقعی صندوق فولاد در برنامه هفتم توسعه، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آییننامه فولاد و اجرای آییننامه و قوانین خاص فولادی و احیای جایگاه آن از خواستههای بهحق کارگران بازنشسته صنعت فولاد است.
۳ بهمن
جمعی از بازنشستگان کشوری شهر های تهران، کرمانشاه، اهواز و ... در اعتراض بهافزایش بیست درصدی حقوقها و شرایط اسفناک معیشتی خود تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار دریافت حقوق بالاتر از خطفقر شدند. بازنشستگان کرمانشاه در پایان تجمع خود بیانیهای منتشر ساختند که در بخشی از آن چنین میخوانیم: «ما بازنشستگان، زمزمه افزایش تحقیرآمیز ۲۰ درصدی حقوقها از سوی دولت را در شرایط تورمهای بالای ۱۰۰ و ۲۰۰ درصدی در بسیاری از اقلام کالاهای اساسی که ماحصل سیاستهای اقتصادی همین دولت است را ، توهین بهکرامت انسانی خود دانسته و خواستار (تعیین حقوقها مطابق هزینههای واقعی سبد معیشت و مطابق با نرخ واقعی تورم که در قانون اساسی و مواد ۱۲۵ ( ق م خ ک ) و ماده ۹۶ تامیناجتماعی و ۸۹ صندوق مخابرات و نیز مواد قانونی مربوط بهسایر صندوقها بهصراحت آمده است) میباشیم و تاکید مینماییم تا حق خود نگیریم ، از پای نمینشینیم!»
شماری از بازنشستگان صنایع فولاد تهران، اصفهان و مازندران در اعتراض بهوضعیت اسفناک معیشتی و عدم رسیدگی بهمطالباتشان مقابل ساختمان صندوق بازنشستگی فولاد، تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۲۳ بهمن
جمعی از بازنشستگان مخابرات در استانهای اصفهان، تهران، گیلان، قزوین، لرستان (خرم آباد و بروجرد)، چهارمحال و بختیاری، کردستان (سنندج، قروه، مریوان و بیجار) اردبیل، آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، خوزستان، فارس، مازندران، همدان، هرمزگان، زنجان، کرمانشاه، مرکزی و ... در اعتراض به عدم رسیدگی بهمطالباتشان از جمله اجرای کامل آئیننامه پرسنلی و استخدامی سال ۸۹ و رفع مشکلات بیمهدرمانی مقابل مخابرات منطقه مربوطه خود تجمع و راهپیمایی اعتراضی برگزار کردند.
۲۹ بهمن
گروهی از بازنشستگان کارگری در اعتراض بهوضعیت بد معیشتی و عدم تحقق خواستههایشان در شوش، اهواز و کرمانشاه دست بهتجمع اعتراضی زدند و خواستار تعیین حقوق و مستمری براساس خطفقر و تورم واقعی و همچنین برخورداری از خدمات رفاهی مکفی شدند. بازنشستگان در شهر شوش مقابل فرمانداری، در شهر اهواز مقابل سازمان تامیناجتماعی و در شهر کرمانشاه مقابل کانون بازنشستگان تجمع خود را برگزار کردند.
کارگران دیگر
۸ بهمن
شماری از کارگران خطوط ابنیه فنی راهآهن ناحیه شمال یک در مخالفت با عقد قرارداد کار با پیمانکار جدید، مقابل ساختمان مرکزی راهآهن در عباسآباد تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران گفتند: کارفرمای جدید در حالی اصرار بهعقد قرارداد با کارگران دارد که برخی مفاد قرارداد تنظیم شده بهضرر کارگران است که باید اصلاح شود.
۲۴ بهمن
جمعی از اپراتورهای پستهای فشار قوی برق سراسر کشور در اعتراض بهافزایش ۲۰ درصدی حقوق سال بعد، به تهران آمده و مقابل شورای نگهبان تجمع کردند. نمایندگان کلاهزردها میگویند: ما کارگران دولت هستیم و باید دستمزدمان مانند تمام کارگران کشور توسط شورایعالی کار تعیین شود اما دولت امسال برای دومین بار، افزایش حقوق ما را در لایحه بودجه سالانه و مطابق با افزایش حقوق کارمندان دولت تعیین میکند که این رویه غیرقانونیست.
۲۸ بهمن
جمعی از پرستاران و کادر درمان در استانهای خوزستان، خراسان رضوی، یزد، فارس، قم، البرز، بوشهر و ... در اعتراض به دریافتی پایین و شرایط اسفبار کار، مقابل استانداری در استانهای مربوطه خود تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار «اصلاح قانون تعرفهگذاری، حذف اضافهکار اجباری و افزایش دریافتی پرستاران بر مبنای عدالت» شدند. پرستاران در شهر قم در بیمارستان بهشتی دست بهتحصن و اعتراض زدند.
پیکار بیامان ما کارگران و زحمتکشان بهپیش میرود ولی همانطور که مقالات پیشین تاکید کردیم مبارزه بدون تشکلات مستقل کارگری بهپیروزی نخواهد رسید، ارتش پراکنده و بینظم بهپیروزی نمیرسد و رزم ما نیز بدون تشکلات صنفی، فرهنگی، مدنی و ... تحت رهبری حزب واحد، منضبط و رزمنده بهسرانجام نهایی نخواهد رسید. آنچه نیاز امروزه مبارزه کارگران و زحمتکشان شهر و روستا میباشد، سندیکا و اتحادیه سراسری مستقل است. ما کارگران و زحمتکشان بدون تشکیلات هیچیم و با اتحاد و تشکلات مستقل خود پیروز مبارزه و سازنده دنیای آینده خواهیم بود.
***
مشکلات كارگران یک شهرداری، پارس جنوبی هفتتپه و مهمانداران قطار
روايت رنج كارگران قراردادي(بخش دوم)
گزارشی که از نظر خوانندگان گرامی توفان الکترونیکی میگذرد توسط خبرنگار روزنامه اعتماد، بنفشه سامگيس مورخ دوشنبه ۲۵ دي۱۴۰۲ بهرشته تحریر درآمد که ما بخاطر اطلاعات مهم آن از وضعیت کارگران پیمانکار چه از نظر شکل استخدامی و چه در شکل حقوق معیشتی و حقوق ایمنی کار و رابطه با کارفرما بسیار حائز اهمیت است و در دوشماره نشریه بهچاپ میرسانیم، به امید آن که برای مدافعان حقوق کارگر مفید افتد.
هیات تحریریه توفان الکترونیکی
استان سيستان و بلوچستان
كارگران پيمانكاري شهرداري [...] كه مسووليت رفت و روب خيابانهاي شهر را برعهده دارند، در 10 سالي كه گذشت، بارها و ماهها چشم انتظار دريافت حقوقشان ماندهاند. كارگران كه اهالي شهري هستند كه خودش از محرومترينهاي ايران است و سرنوشت جيب اغلب ساكنانش، بهتر از همسايه كنار دستيشان نيست، وقتي 4 ماه و 6 ماه و 3 ماه حقوق نميگيرند، ناچارند در ساعات بعد از نظافت شهر به دستفروشي و عملگي و باركشي مشغول شوند و اگر عرصه خيلي تنگ شده باشد جوري كه از پس ضروريترين مخارج زندگي، از پس خريد يك ظرف ماست هم برنيايند، با چند سر نانخور، مهمان اجباري خانه اين برادر و آن عمو و اين دايي ميشوند با اينكه از نگاه برادر و عمو و دايي، خوب ميخوانند كه چه ناخوانده و ناخواستهاند. كارگران، بارها در اعتراض بهحق پايمال شدهشان جلوي شهرداري و دفتر شوراي شهر و فرمانداري تجمع كردهاند و هر بار قولهاي شتابزده گرفتهاند و بارقه اميدي به چشمشان دويده، اما در هفته بعد و هفتههاي بعد، قولها همه پوچ شده، چون شهردار در جواب همه قولها گفته: «پول نداريم». دو سال قبل، كارگران بين خودشان راي گرفتند و نمايندهاي از خودشان تعيين كردند كه بهدفتر شهردار و شوراي شهر و فرماندار و استاندار برود و خبر ببرد و خبر بياورد و طلب حق كند. «س.م»، همان نماينده منتخب است؛ كارگري كه سابقه كار بيشتر از بقيه همكارانش دارد ولي وقتي پرداخت حقوق كارگران، 4 ماه و 6 ماه و 3 ماه عقب ميافتد، «س.م» هم حال و روز بهتري ندارد. «س.م»، فروردين و ارديبهشت امسال، دو ماه از كار معلق شد بهجرم اينكه تا دفتر فرمانداري و استانداري، دنبال معوقات مزدي همكارانش دويده بود. خرداد ماه، با وساطت امام جمعه و فرماندار مشغول بهكار شد، اما آذر ماه، دوباره 5 روز از كار معلق شد بهجرم اينكه با پيگيري از طريق اداره كار و فرمانداري و شوراي شهر، موفق شده بود سختي كار كارمندان شهرداري را قطع كند و رقمش را به دريافتي همكارانش گره بزند.
«بهشون گفتم سختي كار، حق كارگره نهحق كارمند بخش اداري كه پشت ميز نشسته.»
«س.م» ميگويد تعليق از كار، فقط يكي از تنبيهها بوده و بارها در اين 2 سال اضافه كارش را قطع كردهاند، از حقوقش كسر كردهاند يا وقتي معوقه مزدي بقيه كارگران را ميدادند، اسم او را از فهرست طلبكارها خط زدهاند...
«كارگر رو ميبردم دفتر شهردار، ميگفتم اين بنده خدا مشكل داره، زندگيش داره از هم ميپاشه، زن و بچهاش گرسنهان. لااقل بعد از 5 ماه كه اين همه التماس كرديم براي حقوقمون، 5 تومن از طلب مزدي اين كارگر رو بهش بدين كه زنش برگرده خونه. ميگفتن باشه، شما برو ما مشكلش رو حل ميكنيم. پامو از در بيرون ميگذاشتم، حق كارگر رو كه نميدادن، هيچ، من رو از واحدي كه بودم جابهجا ميكردن، از درصد سختي كارم كم ميكردن و مثلا از 10 درصد، 5 درصدش رو ميدادن، حقوقم رو كم ميكردن و همه اين كارها براي اين بود كه ساكت بشم و دنبال حق همكارم رو نگيرم. جوري برخورد ميكردن كه از اعتراض و مطالبهگري پشيمون بشي.»
بهصراحت ميگفتن كه چون حق همكارت رو پيگيري كردي از حقوقت كم كرديم يا سختي كار بهت نداديم؟
«بههيچوجه. ولي معلوم بود دليل اين رفتارشون چيه، چون اين بلاها فقط سر من مياومد كه نماينده كارگرا بودم. يك نوبتش رو كه خيلي خوب يادمه؛ حقوق كارگرا، چند ماه عقب افتاده بود و كارگرا ميگفتن ديگه كسي يك ريال به ما قرض نميده و واقعا گرسنهايم. گفتم بريم تجمع كنيم تا يك مقامي، يك مسوولي صدامون رو بشنوه و حق قانونيمون رو بگيريم. رفتيم جلوي فرمانداري تجمع كرديم و مثل هميشه قول رسيدگي و پيگيري دادن. هفته بعد از تجمع، من رو از واحدي كه مشغول بهكار بودم جابهجا كردن و كار بيشتر و سختتري بهمن سپردن.»
«س.م» ميگويد هنوز كارگران معوقه مزد دارند و هنوز از حق قانونيشان محروماند و هنوز هيچ اتفاق بهتري نيفتاده.
«هنوز اعتراض ميكنم. وقتي مسووليتي قبول ميكني، حتي اگه بهضررت باشه بايد جوابگو باشي. كارگري كه بهمن راي داده انتظار داره صداي اعتراضش رو بهگوش شهردار برسونم. شهردار به ما گفت هر كارگري كه مشكل داره معرفي كنين. شهرداري حق بيمه كارگر رو واريز نميكرد و كارگر وقتي رفته بود بيمارستان، بايد از جيبش بهقيمت آزاد 7 ميليون تومن پول دوا درمون ميداد. رفتم دفتر شهردار، گفتم اين كارگر مريضه. بيپوله. بيمه نداره. كمكش كنين. 3 ماه حقوق طلب داره. حداقل، يك ماه از طلبش رو بدين. شهردار گفت درخواست بنويس دستور پرداخت بدم. درخواست نوشتم ولي تا سه روز بعد هم ريالي بههمكارم ندادن. وقتي جواب كارگر رو نميدن و مشكلش رو حل نميكنن، منم مجبور ميشم برم پيش فرماندار و به استاندار تلفن بزنم. اينا هم در عوض با من لجبازي ميكنن.»
استان بوشهر
از كنگان تا حوالي دشتستان، هوا بوي گند گاز و گوگرد ميدهد و پيمانكارها سر و دست ميشكنند تا از طريق واسطهاي و آشنايي و با مناقصهها و مزايدههاي هر چه ارزانتر، گوشهاي از امورات پروژهها و تعميرات و بازسازي مجتمع پارس جنوبي؛ اين عظيمترين سفره نفتي و گازي دنيا كه سر و تهش هنوز معلوم نيست بس كه لايههاي هنوز اكتشاف نشده دارد را صاحب شوند.
پارس جنوبي اصلا بيپول نيست و آنقدر اعتبار داشته و دارد كه تبديل بهمنطقه ويژه اقتصادي شده و قانون مجزا و فرودگاه اختصاصي دارد و ميزان ذخاير و توليد و درآمدزايياش، رقمهايي است كه از صفحه ماشين حساب بيرون ميزند. با اين حال، صداي واقعي «پارس جنوبي»، نجواي دايمي اعتراض در كنج و گوشههاي محوطه پالايشگاه است؛ اعتراض بهكيفيت غذا، اعتراض بهمحيط كارِ بدون دستشويي بهداشتي، اعتراض به مينيبوسهاي فرسودهاي كه سالها قبل بايد اوراق ميشد، اما همچنان روي جادههاي عسلويه، كارگر جابهجا ميكند، اعتراض بهكمپهاي غيراستاندارد، اعتراض بهحقوق كم، اعتراض بهساعات طولاني و تحميلي كار در پروژههاي پيمانكاري، اعتراض بهرعايت نشدن قانون....
«ش.ح»، يكي از كارگران معترضي است كه در سالهاي اخير، پاي ثابت هر اعتراض صنفي بوده، اما اتفاقاتي كه از پاييز پارسال گرفتارش كرد، حالا از «ش.ح»، آدمي ساخته مثل مك مورفي فيلم «پرواز بر فراز آشيانه فاخته»؛ آنقدر كسر حقوق و حذف اضافهكار و بازداشت موقت در پرونده «ش.ح» ثبت كردهاند كه ميفهمد بدون آنكه بخواهد، وادار بهسكوت شده است.
«از پاييز پارسال شروع شد. در اين يكسال تقريبا هر اعتراضي ممنوع بوده. براي هر تجمع صنفي يك حكم امنيتي دادن و برخورد با كارگر معترض شديدتر شد. اوج برخورد، اسفند پارسال بود كه همگي با امضاي تعهدنامه، مجبور بهسكوت شديم فقط بهدليل اينكه بهتجمع فكر كرده بوديم. حدود 15 نفر بازداشت شدن، حدود 50 نفر ممنوعالورود شدن، از يك نفر اعتراف تصويري گرفتن و همه اين برخوردا فقط بهدليل تصميم بهتجمع بود در حالي كه اصلا تجمعي برگزار نشده بود. صبح روز برگزاري تجمع، وقتي جلوي محوطه پالايشگاه رسيديم، وقتي هنوز از مينيبوس پياده نشده بوديم كه تجمعي شكل بگيره، يگان ويژه كه از قبل اونجا مستقر شده بود، ما رو متفرق كرد ولي اسم همه ما بهعنوان آشوبگر و معترض ثبت شد. بعد از اون روز، طوري وادار بهسكوت شديم كه حتي وقتي كارفرما تخلف ميكنه هم، ديگه اعتراض نميكنيم.»
اشاره «ش.ح» به «تخلف كارفرما»، حكايت پروندهاي است كه سرانجامش براي 14 هزار كارگر مجتمع پارس جنوبي، حكم برد تيم ملي فوتبال در مصاف با امريكا را داشت؛ بازخريد مرخصي استحقاقي 14 هزار كارگر مجتمع گاز پارس جنوبي كه سالها پرداخت نشده بود و سهم سنواتي هر كارگر، بهحداقل 60 الي 70 ميليون تومان ميرسيد. پارسال، اين پرونده با پيگيري نماينده قانوني كارگران نتيجه داد و حكم محكوميت كارفرما در دادگاه بوشهر صادر شد و صدور احكام پرداخت وجه براي كارگران آغاز شد و حتي 100 نفري هم حق قانونيشان را گرفتند، اما نوبت كه بهنفرات صدو يك و صد و دو و... رسيد، چرخ از حركت ايستاد و چند ماه بعد خبر آمد كه قاضي صادر كننده حكم، بهدليلي نامعلوم بهشهر ديگري منتقل شده و كارفرما بهتهران رفته و در حالي كه فرصت اعتراض بهحكم دادگاه هم مدتها قبل منقضي شده بوده، از ديوان عدالت اداري، حكم توقف پرداخت بهكارگران را گرفته و.....
«وقتي شنيديم كارفرما حكم دادگاه رو برگردونده و بهنفع خودش راي گرفته، ديگه از اون لحظه بهبعد، ما هيچي نداشتيم. يكجور حالت نااميدي در كل پالايشگاه ايجاد شد و بهوضعي رسيديم كه ديگه بابت هيچ موضوعي اعتراض نكنيم. يكساله كه كل پالايشگاه در اغماست با اينكه هيچ كدوم راضي نيستيم و همون خدماتي كه قبلا داشتيم هم آب رفته ولي هيچ كسي هم حرفي نميزنه. انگار جرات و شهامت رو دفن كرديم و يك فاتحه براش خونديم. همه راجع بهاعتراض صحبت ميكنن ولي ديگه اعتراض نميكنن و اين اعتراض نكردن، از اعتراض كردن بهمراتب بدتره. قبول داري؟»
«ش.ح» 12 سال سابقه كار در پالايشگاه گاز پارس جنوبي دارد و در اين 12 سال، هرجور تنبيهي را تجربه كرده. بدترين تنبيه، تعهدي بود كه اواخر زمستان پارسال امضا كرد و مثل 50 كارگر بازداشتي و ممنوعالورود، براي خلاصي از سوءپيشينه، قول داد كه علاوه بر فكر نكردن بههرگونه اعتراض و مخالفت و شكايت، در محل كارگاه درگيري فيزيكي نداشته باشد، به اموال و وجوه دولتي آسيب نزند، از دستور مقامات بالاتر تمرد نكند، در ساعت كار در محيطهاي ممنوعه مجتمع سيگار نكشد، تهمت و افترا نزند، در تحصن و اعتصاب و تظاهرات غيرقانوني شركت نكند و محرك برپايي تجمع و تحصن نباشد، كارشكني و شايعهپراكني نكند و....
«سال اول كه اومدم عسلويه، با عنوان كارشناس مشغول بهكار شدم، بعد از چند نوبت اعتراض، رده شغليم رو بهتكنسين ارشد تنزل دادن، بعد از چند نوبت اعتراض، عنوان شغليم رو بهطور كامل حذف كردن. سالهاست كه نميدونم با چه عنواني كار ميكنم. در همه اين سالها بهدليل اعتراض صنفي و همراهي با همكارانم، كارفرما هميشه اضافه كارم رو صفر رد كرده؛ ساعتها اضافه بر ساعت موظفت كار ميكني ولي بابتش هيچي بهت نميدن، چون قبلا اعتراض كردي كه مثلا چرا دوش حموم بهتعداد كافي نيست يا چرا يك دستگاه آبسردكن نداريم يا چرا جايي براي شستن لباس نداريم يا چرا جايي براي گرم كردن غذامون نداريم يا چرا بسته ماهانه صابون و پودر لباسشويي و قند و چاي به ما نميدن. اين رفتار، از اخراج بدتره. وقتي از حق قانونيت محروم ميشي يعني جايي توي بدنه نداري.»
«ع.ف» در همان پالايشگاه، همكار «ش.ح» است. «ع.ف» سال اولي كه مشغول بهكار شد، بازرسي از اداره كار آورد تا قوانين مرتبط با ساعت كار و مرخصي و ميزان دستمزد و باقي مسائل مرتبط را براي كارگران تشريح كند.«ع.ف» ميگويد در آن جلسه، نماينده كارفرما هم حاضر بود و قرار شد تمام مقررات، طبق اساسنامه مورد تاييد بازرس اداره كار تعيين شود و شد، اما حالا بعد از 10 سال، متن آن اساسنامه، جزيي از خاطرات كارگران است آن هم اگر هنوز كسي يادش مانده باشد كه قرار بود چه قوانيني رعايت شود كه نشد.
«با كارگر معترض، جوري برخورد ميكنن كه شخصيتش رو زير سوال ببرن.... قسمتي كه ما كار ميكرديم، دستشويي نداشت. بارها اعتراض كرديم كه بايد در محيط كار دستشويي باشه كه توجه نكردن. مجبور بوديم براي شستن دست و صورتمون بريم دستشويي بخش اداري. يادم هست كه وقت اذان ظهر، با دمپايي رفتم دستشويي بخش اداري كه وضو بگيرم. بعدها كميته انضباطي سه تا نامه روي پرونده تخلفاتم گذاشت و اعلام كرد كه فلاني، مقررات محيط كار رو رعايت نكرده و با دمپايي اومده بهبخش اداري.»
استان خوزستان
اعتراضات «هفتتپه» هنوز و با گذشت دو سال از واگذاري اين مجموعه به «شركت توسعه نيشكر و صنايع جانبي» نقل محفل كارگران است. تجمعات اعتراضي 20 روزه و 80 روزه، بستن جادههاي منتهي بهكارخانه، همراه شدن جناح چپ و راست با كارگراني كه بهشعاري واحد براي قطع دست بخش خصوصي از اين مجتمع صنعتي رسيده بودند .... رخدادهاي «هفتتپه» كمنظير بود ولي پشت پرده اين هيجان، قصههايي تلخ، اما واقعي جريان داشت كه بعضيشان هيچگاه بازگو نشد... امروز تعداد زيادي از خانوادههاي كارگران هفتتپه، هنوز بابت همين قصههاي تلخِ واقعي، تاوان ميدهند....
«س.ر» سياهپوش است براي برادر 29 سالهاش كه سه ماه قبل خودش را دار زد. برادر 29 ساله، بهتنگ آمده بود، چون روزمزدي پاي زمين كشاورزي مردم، ديگر جواب ضروريترين خرجها را هم نميداد. «س.ر» ميگويد برادر جوانش بههر دري زد كه شغلي پيدا كند تا زن و فرزند دو سالهاش را از گرسنگي مزمن نجات دهد، اما شغلي پيدا نشد و جوان 29 ساله، خودش را از رنجِ شرمِ فقر خلاص كرد... «س.ر» يكي از نمايندگان كارگران هفتتپه است كه زمان اوج اعتراضات و سالهاي 96 و 97 و 98 هزينه گزافي بابت حرفهايش داد.
«چند بار بهدليل اعتراض دستگير شدم و توي زندان استان و بازداشتگاه و زندان دزفول، حبس موقت داشتم. سال 98 در آخرين نوبت بازداشت، از هفتتپه اخراج شدم و حكم من و اسماعيل بخشي (از اعضاي موسس سنديكاي كارگري هفتتپه) يكجا صادر شد. به من 7 سال حبس دادن، به اسماعيل 21 سال. سال 1400 من و اسماعيل حكم عفو گرفتيم. من با راي اداره كار برگشتم بههفتتپه ولي اسماعيل رو خونهنشين كردن. شنيدم با مسافركشي خرج زندگيش رو جور ميكنه.»
«س.ر» غير از حبس و اخراج، بارها كتك خورد، بارها ممنوعالكار شد تا اينكه نيمه سال 1400 وقتي پرونده واگذاري هفتتپه بهشركت سهامي خاص را بستند و گروه جديدي مديريت مجموعه را بهعهده گرفت و كارگران هفتتپه، باز هم مسووليت پيگيري مطالباتشان از گروه كارفرمايي را به «س.ر» سپردند، فكر كرد حالا نفس كشيدن در محوطه 24 هزار هكتاري هفتتپه راحتتر از قبل شده است.
« اوباش، در و درگاه خونه يوسف بهمني رو آتيش زدن. سال 96 چند نفر نقابدار توي خيابون به اسماعيل بخشي حمله كردن. سال 99 چند نفر ناشناس طوري من رو بهزمين كوبيدن كه دكترا مجبور شدن توي استخون پام پلاتين بگذارن. 500 نفر از كارگرا بهدليل اعتراض و تجمع صنفي، حكم اخراج و تعديل و ممنوعالكاري گرفتن يا بازداشت و زنداني شدن. اعتراض ما براي حق قانوني و صنفي بود. براي حقوقي كه سه ماه يكبار پرداخت ميشد، براي دريافت لباس ايمني، براي حقوق عادلانه. در حدي بيپول شده بوديم كه نونوايي شهر به ما نونِ قرضي نميداد. چند تا از كارگرا بهخاطر بيپولي خودكشي كردن.»
«الف. س»، يكي از نمايندههاي كارگران هفتتپه بود در نيمه دهه 90 و زماني كه يك ملت، هوادار حق هفتتپهايها بود. «الف . س»، امروز مثل پيرمردهاي بازنشستهاي كه كهولت، جراتشان را آب كرده، ميترسد با كلمه و جملههاي واضح اعتراض كند. براي تغيير نامش طوري كه هيچكس نفهمد با كداميك از اعضاي گروه 18 نفره نمايندگان كارگري «هفتتپه» صحبت كردهام، حروف الفبا را چند بار پس و پيش ميكنم تا به كمترين شباهت با حرف اول نام و نام خانوادگياش برسم. «الف . س»، در همه اين سالها و حتي امروز، در مظان اتهام تشويق بهشورش بوده و هست و ميگويد تفاوت اين روزهاي هفتتپه با روزهاي سال 99 و 98 فقط اين است كه حالا مديريت مجموعه بهشكل قسطي و نيمهكاره در اختيار دولت است اما مشكلات مهيبتري گلوي هفتتپه را بهچنگ گرفته و موج اعتراض هنوز بلند است.
«ما هنوز معترضيم. ما چند سال با مديريت مجموعه جنگيديم تا بالاخره هفتتپه رو از بخش خصوصي گرفتن ولي دولت قول داد واگذاري هفتتپه رو قطعي كنه كه تا امروز، كار واگذاري، توي وزارت صمت و سازمان خصوصيسازي و بازرسي كل كشور گير كرده و طرح طبقهبندي هنوز اجرا نشده و الان با يك عده معارض طرفيم كه ادعاي تملك كارخونه زغال و كارخونه ربگوجه و 12 هزار تن شكر و 1800 هكتار زمين مازاد و خونههاي سازماني دارن و دولت هم بهجاي پيگيري قول و وعدههاش، سكوت كرده. تابستون امسال، بهبهانه بيآبي، آب مجموعه رو قطع كردن. رفتيم جلوي دفتر امام جمعه اهواز تجمع كرديم تا آب رو وصل كنن و ريشه نيشكر نسوزه. آب وصل شد و مشغول كار بوديم كه بهبهانه بيآبي، برق مجموعه رو قطع كردن و دوباره براي وصل برق تجمع كرديم.»
«الف.س» ميداند كه برخورد با اعتراضات هفتتپه از يك رسمالخط واحد پيروي ميكند كه خطوطش، هر چند وقت يكبار، بسته به آستانه تحمل و ساختار شعار دولتها، كمرنگ و پررنگ ميشود.
«تا وقتي هفتتپه، دست كارفرماي خصوصي بود، كوچكترين اعتراض، مساوي بود با پروندهسازي. برگزاري تجمع صنفي، مساوي بود با اتهام اخلال در نظم عمومي. براي تمام نمايندههاي كارگري هفتتپه پرونده قضايي تشكيل شده بود و كارفرما از تمام نمايندهها شكايت كرده بود. كارفرما در قبال اعتراض يك روش مشخص داشت؛ اول بهتطميع كارگر متوسل ميشد و اگه تطميع جواب نميداد، پاي تنبيه وسط مياومد. هدف اصلي، ساكت كردن كارگر بود. تقريبا تمام كارگراي هفتتپه، مزه تنبيه رو چشيدن ولي وضع نمايندههاي كارگرا خيلي بدتر بود؛ قراردادشون فسخ شد، رتبه شغليشون آب رفت، مسووليتشون رو تنزل دادن، جابهجاشون كردن، آدم ميفرستادن و تهديدشون ميكردن .... من چند پرونده قضايي با اتهامات مشابه داشتم و انگار يك پرونده رو چند تيكه كرده بودن، چون در همه پروندهها، بهاخلال در نظم عمومي و تحريك كارگران متهم شده بودم. يادم هست كه مرخصي داشتم و يكروزه رفته بودم اهواز. همون روز، بچهها تجمع كردن. وقتي برگشتم شوش، مامور با حكم جلب اومد سراغم. وقتي رفتم دادگاه، فهميدم كارفرما از من بهدليل شورش و اعتراض شكايت كرده. بهنماينده كارفرما گفتم من اون روز اصلا توي شهر نبودم و اهواز بودم و برگه مرخصي دارم. نماينده كارفرما گفت بله، تو حضور نداشتي ولي از اهواز، به كارگرا خط ميدادي! راي بدوي يكي از پروندههاي من، 8 ماه زندان و 30 ضربه شلاق بود كه اين راي هم توي تجديدنظر، بهدليل فقدان مستندات شكست ولي كارفرما جبران كرد؛ من كارگر رسمي بودم و نميتونست من رو اخراج كنه ولي 6 ماه تعليق از كار شدم، ممنوعالورود شدم، با دستور كارفرما، بهمدت 6 ماه اضافه كارم رو قطع كردن و در اين 6 ماه، به من فقط حقوق پايه ميدادن، كارفرما دستور داد ثبت ورود و خروجم رو حذف كنن، چند نوبت بهكميته انضباطي احضار شدم و همه اين كارها يكجور تسويه حساب كارفرما با من بود، چون انتظار داشت با حكم دادگاه، برم زندان و شر من از سرش كم بشه كه نشد.» ادامه دارد
***
اینهمه شتابان کجا؟
سپیده قلیان، زندانی سیاسی در زندان اوین، طی نامهای بهکنفرانس امنیتی مونیخ، خواهان «پیوند خوردن نیروهای دمکراتیک ایران» و «حمایت جامعه بینالمللی از نهادهای مدنی» شده است و نوشته نسلی که در جریان اعتراضات سال گذشته در ایران برخاسته، «نه فقط جمهوری اسلامی بلکه تفکر استبدادی را زیر سئوال میبرد.» خانم قلیان همچنین نوشته «"زن، زندگی، آزادی" جنبشی نیست که به این زودیها بخوابد... انقلاب فرار و فروز دارد و کشورهای دموکراتیک و مجامع بینالمللی دقیقاً در چنین شرایطی باید صدای جامعه مدنی، حقوقبشری و نهادهای دموکراتیک ایران باشند.»
تحولاتی که در جامعه ایران و حتی در زندانهای ایران صورت گرفته وضعیتی ایجاد شده است که دلقکهائی نظیر معصومه علینژاد، اسرائیل اینترنشنال ، رادیو فردا و زمانه.... صحنهگردان معرکه شدهاند و رهبری معنوی اعتراضات بهویژه جامعه روشنفکری و متوسط ایران را در دست گرفتهاند، متاسفانه در رفتار و رویه سپیده فلیان و برخی زندنیان سیاسی بیمایه نظیر او موثر واقع شده است. در شرایطی که فقدان دموکراسی مانع از آن است که نیروهای انقلابی و دموکرات بهافشاءگری دست زده و حتی سازمانها، گروهها، اتحادیههای کارگری برای حفظ حقوق معیشتی و انسانی و حفظ موجودیت ایران و... بهفعالیت مستقل بپردازند، طبیعتا زمینه برای تبلیغات دشمن که از امکانات فراوان برخوردار است آماده گشته و میتواند در این زمینِ آمادهی بهرهبرداری، سربازگیری کند. رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی با روش فریبکارانه خویش راه فریبکاری دشمنان ایران را نیز هموار میکند که امثال سپیده قلیان و نرگس محمدی..... از قربانیان آن هستند. نقشی که امروز سیده قلیان میخواهد بازی کند در خدمت افشاء جمهوری اسلامی نیست درخدمت نابودی ایران و همدستی با امپریالیستهای غربی و ناتویی برای ادامه تحریم و مداخله نظامی در ایران است. راهی که سپیده قلیان برگزیده است همانند مسیح علینژاد و، نرگس محمدی و شیرین عبادی.... به زبالهدان تاریخ میرود، همانجائی که رضا پهلوی، عبداله مهتدی، نتانیاهو و جو بایدن میروند.نامه سپیده قلیان بهکنفرانس امپریالیستی مونیخ ماهیت واقعی این زندانی سیاسی را روشن کرده و بار دیگر این امر را به اثبات میرساند که هر مخالف جمهوری اسلامی الزاما انقلابی و مترقی نیست. مخالفت با نظام سرمایه٬داری جمهوری اسلامی بدون مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم فاقد هر گونه جوهر ملی و انقلابی است و جز این نیست.
***
انفجارهای خط لوله گاز بروجن و کارخانه شیمیایی در شهر قدس کار اسرائیل بود
نیویورک تایمز بهنقل از دو مقام غربی و یک استراتژیست مرتبط با سپاه گزارش داد اسرائیل پشت انفجار هفته اخیر در دو خط لوله گاز در ایران بود. دو مقام غربی همچنین گفتند انفجار پنجشنبه در یک کارخانه شیمیایی در شهر قدس نیز کار اسرائیل بود.این دو مقام غربی و یک استراتژیست مرتبط با سپاه نیز گفتند حمله اسرائیل بهخط لولههای گاز نیازمند دانش عمیق از زیرساختهای ایران و هماهنگی دقیقی بود، بهویژه آنکه هر دو خط لوله در یک زمان از چند نقطه منفجر شدند.
یکی از مقامهای غربی گفت: حمله اسرائیل یک اقدام نمادین بزرگ بود. تعمیر خرابیها برای ایران ساده بود و نسبتا آسیب کمی برای غیرنظامیان ایجاد کرد، اما در شرایطی که درگیریها در منطقه تشدید میشود، این اقدام یک هشدار جدی را به ایران داد که اسرائیل قادر است چه ضربههایی بزند. استراتژیست مرتبط با سپاه گفت با توجه به پیچیدگی و ابعاد این عملیات، حکومت ایران معتقد است اسرائیل حملهها را انجام داده و مطمئنا این عملیات نیازمند همکاری عواملش در داخل ایران بوده است. این استراتژیست گفت خط لولههایی که هدف حمله قرار گرفتند تحت محافظت امنیتی قرار دارند و حملهکنندگان احتمالا از زمانبندی گشتزنی نیروهای امنیتی در محوطه این خط لوله خبر داشتهاند.
ساعت حدود یک و نیم بامداد چهارشنبه ۲۵ بهمن، دو انفجار مهیب در گردنه حلوایی بروجن استان چهارمحال و بختیاری و تنگ قادرآباد در خرمبید واقع در صفاشهر استان فارس رخ داد. انفجار در خط لولههای گاز یک روز پس از عملیات هکری علیه وبسایتهای مجلس شورای اسلامی از سوی گروه « قیام تا سرنگونی » که وابستگیاش به مجاهدین رجوی اعلام شد انجام گردید که بسیاری از اسناد محرمانه مرتبط با این نهاد در پی این هک منتشر شدند. یکی از اسناد منتشر شده در هک مجلس نشان میدهد دبیر شورای عالی امنیت ملی روز شش آذر ماه امسال در نامهای به خامنهای و رئیسی وقوع رویدادهایی از این نوع را پیشبینی کرده است. اکنون پس از گمانه زنیهای مختلف روشن شده است که این اقدام تروریستی با مدیریت سازمان جاسوسی اسرائیل صورت گرفته و در ارتباط با اقدامات اخیر هکری در مجلس وسایر تحرکات آشوبگرانه و تروریستی در کرمان و نواحی مرزی است.
***
همبستگی باخلق فلسطین درفستیوال فیلم برلین
گزارشی از فعالین حزب کارایران(توفان)در مورد فستیوال فیلم برلین:
فستیوال فیلم برلین، که همه ساله تحت نام "برلیناله" در این شهر برگزار می شود، امسال شاهد صحنه هایی استثنایی بود.
از همان آغاز این فستیوال بر روی فرش قرمز، بعضی از هنرپیشگان با انداختن شال فلسطینی بر روی شانه همبستگی خود را با خلق فلسطین به نمایش گذاردند.
هنگام اهدای جایزه به هنرپیشگان بر روی سن نیز برخی از آنها پشت میکروفن قرار گرفته و با خلق فلسطین ابراز همبستگی کردند.
هنگام اهدای جایزه خرس طلایی به فیلم فلسطینی- اسرائیل No other land
(نه سرزمینی دیگر) که توسط دو هنرپیشه فلسطینی و اسرائیلیِ ساکن کرانه باختری پیرامون تار و مار کردن فلسطینیان توسط شهرک نشینان صهیونیست و نیز مخالفت با جنگ غزه، تهیه شده بود و از این طریق همبستگی خود را با خلق فلسطین به نمایش گذارده بودند، یکی از آنها پشت میکروفون قرار گرفت و گفت : برای من بسیار دشوار است که اینجا جشن بگیرم در حالیکه ده ها هزار فلسطینی توسط ارتش اسرائیل قتل عام می شوند. سپس تهیه کننده دیگری با شال فلسطینی بر دوش به روی سن آمده و به جمع آنان می پیوندد و می گوید: طبیعی است که من هم موافق آتش بس و پایان دادن به نسل کُشی هستم. او بدون پرده پوشی اسرائیل را به نسل کُشی فلسطینی ها متهم ساخت. در این هنگام حاضرین در سالن با کف زدن های ممتد پشتیبانی خود را از این بیانات ابراز داشته و به این ترتیب از خلق فلسطین به دفاع پرداختند.
البته برای خالی نبودن عریضه روز بعد شهردار برلین اظهار داشت که " برلین در کنار اسرائیل ایستاده و برگزار کننگان فستیوال را متهم به اهمال کاری کرد!
از سوی دیگر بعد از ظهر یکشنبه در "پانوراما"، سایت اینستاگرام فستیوال برلین یک استوری تحت عنوان "از رودخانه تا دریا، فلسطین آزاد " در کنار آرم خرس فستیوال ظاهر شد. همان شعاری که حق حاکمیت بر این سرزمین را از آن فلسطینی ها میداند و نه صهیونیست های اسرائیل.
علاوه براین در همان استوری ذکر شده بود "نسل کُشی، نسل کُشی است، ما همه مقصریم و اسرائیل را به ارتکاب پاکسازی قومی متهم کرده و به نام "پانوراما" شعبه برلین خواهان آتش بس فوری در غزه هستیم. در انتهای پیام اضافه کرده بودند که این نوشته بعد از بحث طولانیِ داخلی به تصویب رسیده است. ما از سایر موسسات فرهنگی خواستاریم که آنها نیز به چنین اقدامی دست یازند."
در ضمن در زیر نور افکن "برلیناله" عکس یکی از قربانیان جنگ غزه نصب شده بود و زی آن به زبان انگلیسی نوشته شده بود "به ترور دولتی که توسط دولت آلمان نیز تامین مالی می شود پایان دهید!"
زنده باد همبستگی جهانی با خلق مبارز و قهرمان فلسطین!
زنده باد مبارزات برحق خلق فلسطین در راه آزادی از یوغ صهیونیسم، امپریالیسم و استعمار!
***
بازنشستگان در کف خیابان چه میخواهند؟
روز دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، گروهی از بازنشستگان مخابرات ایران در استانهای هرمزگان، آذربایجانشرقی، لرستان، اردبیل، آذربایجانغربی، کردستان، تهران، کرمانشاه، خوزستان، مرکزی و ... تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار رسیدگی بهمطالبات عقب افتاده چند ساله خود شدند.
عدم اجرای بدون تنازل آییننامه رفاهی ۸۹/۲۴، فریز مطالبات، عدم تسویه پاداش پایان خدمت بازنشستگان و افزایش سهم کسورات بیمه تکمیلی درمان از ۲۰ درصد به ۵۰ درصد از جمله مطالبات مورد اعتراض بازنشستگان مخابرات است.
بازنشستگان صندوقهای مختلف بازنشستگی روزهای یکشنبه تا سهشنبه بیش از ۳۰ تجمع در شهرها و مراکز استان برگزار کردند.
در حالی که بازنشستگان مخابرات هر هفته با خواست اجرای مصوبه ۱۳۸۶ و پرداخت مطالباتشان در مراکز حدود ۲۰ استان تجمع برپا میکنند،این هفته رئیس هیاتمدیره انجمن صنفی کارکنان مخابرات از وجود ۳۴۰۰ میلیارد تومان سرمایه انباشتشده در حسابهای بانکی شرکت پرده برداشت. او در نامهای به «ستاد اجرایی فرمان امام» سهامدار عمده مخابرات، این نهاد و سایر سهامداران شرکت را متهم کرد که به جای پرداخت مطالبات شاغلان و بازنشستگان شرکت، برای خود «سود موهوم و حرام» ایجاد کردهاند. او در پایان خواست ستاد فرمان امام به قانون تمکین کند و نظر به «گسترش روز افزون نارضایتی کارکنان و بازنشستگان مخابرات»، بهقید فوریت «سود انباشته موجود در همراه اول برای پرداخت مطالبات کارکنان تخصیص یابد و برنامه زمانبندی مشخص در جهت ادغام همراه اول در شرکت مخابرات اجرایی شود.
چرا بازنشستگان مخابرات هر هفته به خیابان میآیند و شاغلان مخابرات نیز اعتراض خود را به خیابان کشاندهاند؟
پاسخ این سوال را این هفته مسئول خانه کارگر آران و بیدگُل در توضیح چرایی ماهها تعویق در پرداخت مزد کارگران شهرداریها گفت شهرداریها اعتبار مربوط بهپرداخت دستمزد کارگران را صرف سرمایهگذاری و درآمدزایی برای شهرداری میکنند.
خبرگزاری ایلنا نیز خبر داد سازمان تامیناجتماعی با صدور یک بخشنامه تازه، موانع جدیدی بر سر بازنشستهشدن کارگران مشاغل سخت و زیانآور ایجاد کرد که بیشترین آسیب آن متوجه کارگران پیمانی است.
در ادامه اعتراضات چندساله و تجمعات هفتگی بازنشستگان مخابرات، رئیس هیاتمدیره انجمن صنفی کارکنان مخابرات در نامهای به «ستاد اجرایی فرمان امام» سهامدار عمده مخابرات، خواستار پرداخت مطالبات معوقه شاغلان و بازنشستگان مخابرات شد.
اعتراض بازنشستگان به پایینبودن سطح معیشت، عدم برخورداری از بیمه درمانی کارآمد و تعویق پرداخت مطالبات است که امروز سهشنبه نیز ادامه داشته است. عامل این بلاتکلیفی و فقر معیشتی ایران سیاست هار نئولیبرالی حکومت جمهوریاسلامی است که دمار از روزگار کارگران و بازنشستگان در آورده است.
***
جولیان آسانژ قربانی توطئه امپریالیستهای غربی و در راسش آمریکا
مروری کوتاه بر آنچه در خلال چند سال اخیر برآسانژ گذشت نشان میدهد که امپریالیستهای اروپایی و آمریکایی که بهدروغ خود را مدافع حقوقبشر و آزادی بیان جلوه میدهند اما دست افرادی را که بخواهند از خط قرمزشان عبور کنند ، قطع میکنند.
آخرین جلسات استماع رسیدگی بهپرونده جنجالی استرداد «جولیان آسانژ» بنیانگذار سایت افشاگر «ویکیلیکس» به آمریکا بهجرم افشای اسناد محرمانه پنتاگون در مورد حملات جنایتکارانه بهعراق و افغانستان، روز سهشنبه هفته گذشته در دادگاه عالی لندن آغاز شد. وکلای او میگویند که این پرونده دارای انگیزههای سیاسی است و باعث نگرانی خبرنگاران در سراسر جهان شده است. بنیان گذار ویکی لیکس بهدلیل انتشار صدها هزار سند فاش شده مربوط بهجنگ تجاوزکارانه به افغانستان و عراق، در آمریکا تحت تعقیب است. آسانژ طی نزدیک بهپنج سال گذشته، عمر خود را در زندان بلمارش انگلیس بهسر برده است. اسناد ویکی لیکس نشان میدهد که چگونه ارتش آمریکا صدها غیرنظامی را در حوادث گزارش نشده در طول جنگ افغانستان کشته است. پروندههای فاش شده از جنگ عراق هم نشان میدهد که بطور رسمی ۶۶ هزار غیرنظامی توسط نیروهای عراقی کشته و زندانیان شکنجه شدهاند. در صورت استرداد و محاکمه آسانژ در آمریکا ، او با ۱۸ عنوان اتهامی مختلف مرتبط با «جاسوسی» و «افشای اسناد محرمانه» مواجه است و به ۱۷۵ سال زندان محکوم میشود. اگر نام جولیان آسانژ،الکسی ناوالی روسی بود،غرب ریاکار برایش سر وصدای جهانی به راه میانداخت، دول امپریالیستی غربی هم او را قهرمان بیبدیل حقوقبشر خود معرفی میکردند! اما بیوجدانهای سیاسی نمیتوانند و درسرشتشان هم نیست از با وجدانهایی سیاسی مثل آسانژ که گناهش افشای جنایت آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان است حمایت نمایند زیرا این جنایتکاران شم طبقاتیشان بر خلاف تصورات چپهای لیبرال و شیفته امپریالیسم،نسبت بهمنافعشان بسیار حساس و دقیق است و به احدی رحم نمیکنند و «حقوقبشر و آزادی بیانشان» یعنی کشک.
***
پوتین برنده مصاحبه جنگ رسانهای
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه ۲ ساعت از سوی تاکر کارلسون، مجری سابق فاکسنیوز در یک مصاحبه تلویزیونی مورد پرسش قرار گرفت.این مصاحبه که حتی از قبل مورد توجه قرار گرفته بود توانست مخاطبان بسیاری را جلب کند.گفته میشود بیش از 180 میلیون نفر از شهروندان آمریکایی به پای این گفتگو نشستند. رسانههای جریان اصلی آمریکا روزهای قبل ازمصاحبه بهتخریب این گفتگو بهعنوان پروپاگاندا پرداختند و نظرات افراد شناختهشده اما بدنامی مانند هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه سابق آمریکا و نامزد ریاست جمهوری آمریکا را جویا شدند که وی کارلسون را «احمق مفید» خطاب کرد.
همه اینها قبل از اینکه آنها کوچکترین اطلاعی از محتوای مصاحبه داشته باشند، اتفاق افتاد. تنها چیزی که آنها میدانستند این بود که پوتین فرصت صحبت پیدا خواهد کرد و از زمانی که کارلسون فاکسنیوز را ترک کرده و مستقل شده است، هیچ چهره شناختهشدهای از جریان اصلی برای نظارت بر او یا کنترل محتوای برنامه وجود ندارد. بدتر از آن، این برنامه قرار بود در پلتفرم ایکس (توییتر سابق) متعلق به ایلان ماسک، که خود را «مدافع آزادی بیان مطلق» میداند، پخش شود. این موضوع نویدبخش رویکردی غیرتبلیغاتی نبود که غرب برای سرکوب روایتها تحت عنوان مبارزه با اخبار جعلی از آن استفاده میکند
پوتین در این مصاحبه بسیار زیرکانه فاش کرد که در مقطعی بیل کلینتون، رئیسجمهور پیشین آمریکا به او گفته بود که روسیه فرصتی برای ورود به اتحاد نظامی ناتو خواهد داشت.وی در ادامه در پاسخ به این پرسش کارلسون که «آیا ممکن است روسیه بهلهستان حمله کند؟» گفت: فقط در یک مورد؛ اگر لهستان بهروسیه حمله کند؛ زیرا ما هیچ علاقهای بهحمله لهستان، لتونی یا هیچ جای دیگری نداریم.
رئیسجمهور روسیه همچنین سازمان سیا را مسئول انفجار خطوط لوله نورد استریم، قطع یک مسیر اصلی صادرات گاز روسیه به اروپا و دامن زدن بهتنشهای ژئوپلیتیکی دانست.
پوتین در ادامه در باره موضوع هوش مصنوعی و پیشرفتهای ژنتیکی گفت که جهان سریعتر از زمان فروپاشی امپراتوری روم در حال تغییر است.
او گفت: در حال حاضر بشر بهدلیل وجود محققان ژنتیکی با تهدیدات زیادی مواجه است؛ اکنون امکان ایجاد ابرانسانها وجود دارد.
رئیسجمهور روسیه همچنین گفت: وقتی این درک بهوجود آید که توسعه بیحدوحصر و کنترل نشده هوش مصنوعی یا ژنتیک یا برخی از روندهای مدرن دیگر را نمیتوان متوقف کرد، این تحقیقات همچنان وجود خواهند داشت؛ همانطور که پنهان کردن باروت از بشریت غیرممکن بود.
پوتین چیزهای زیادی گفت که بخش بزرگی از مخاطبان غربی احتمالاً برای اولین بار میشنوند.
ادعای اینکه روسیه یک تهدید هستهای برای غرب است، یک وحشتآفرینی برای گرفتن پول بیشتر از مالیاتدهندگان آمریکایی برای جنگها است.
یکم اینکه روسیه همیشه برای مذاکره با اوکراین باز بوده است، اما رئیسجمهور ولادیمیر زلنسکی این موضوع را با فرمان ممنوع کرده است.
دوم اینکه نخستوزیر سابق بریتانیا، بوریس جانسون، بهعنوان سگ دستآموز واشنگتن برای جلوگیری از توافق صلح بین روسیه و اوکراین یک سال و نیم پیش مداخله کرد.
سوم اینکه مشکلات در اوکراین در سال ۲۰۱۳ آغاز شد، زمانی که رئیسجمهور وقت اوکراین یک توافقنامه مشارکت با اتحادیه اروپا را رد کرد، زیرا این امر منجر به بستهشدن مرز تجاری با مهمترین شریک روسیه میشد، زیرا مسکو ازسیل شدن محصولات اتحادیه اروپا به اوکراین میترسید. آلمان در صورت تمایل میتواند تنها خط لوله باقیمانده نورد استریم ۲ را فوراً افتتاح کند و بدین ترتیب فشار براقتصاد و مردم خود را که از کمبود گاز ارزان روسیه رنج میبرند، کاهش دهد اما برلین هنوز هم این کار را انجام نمیدهد.
چهارم اینکه روسیه هیچ تلاشی برای توسعه ارضی ندارد، فقط میخواهد سلاحها به اوکراین و بهدست نئونازیهایی که نیازی به پایبندی بهقوانین اوکراین ندارند، سرازیر نشود.
و تنها دلیلی که روسیه تا بهحال به لهستان یا هر بخش دیگری از اروپا حمله میکند این است که اگر روسیه مورد حمله قرار گیرد.کارلسون در پایان برای آزادی ایوان گرشکوویچ، خبرنگار والاستریت ژورنال که بهجرم جاسوسی در مسکو زندانی است، لابی کرد
پوتین گفت:«من نمیدانم او برای چه کسی کار میکرد. اما میخواهم دوباره تأکید کنم که جمع آوری مخفیانه اطلاعات طبقهبندی شده جاسوسی نامیده میشود. و او برای سرویسهای ویژه ایالات متحده یا سایر آژانسها کار میکرد.» در طول جنگ سرد، کمیته چرچ در واشنگتن در جلسات استماع خود دریافت که دهها روزنامهنگار آمریکایی بهعنوان جاسوس برای سیا استخدام شده بودند.
این یک روش راحت برای جاسوسان است که آنچه را که نیاز دارند بهدست آورند، در حالی که شخص دیگری را در معرض خطر قرار میدهند، و فعالیتها میتواند شبیه به هم باشد. تفاوت در این است که چه کسی فعالیتها را هدایت میکند (یک شرکت رسانهای یا دولت) و مصرف کننده نهایی کیست (یک آژانس جاسوسی یا مردم). و این روشی است که هنوز هم امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، همانطور که بسیاری از روزنامهنگارانی که در خارج از کشور کار کردهاند می توانند تأیید کنند.
این یک رویه تاسف بار است که سازمانهای غیر دولتی بارها و بارها از دولتها خواستهاند آن را متوقف کنند. پوتین بدون ارائه جزئیات بیشتر، اشاره کرد که دقیقاً این مورد در اینجا صدق میکند و این موضوع بین سرویسهای آمریکایی و روسی حل و فصل خواهد شد. این دقیقاً همان تصویری واضحی نیست که بهمردم غرب ارائه میشود.
بطورخلاصه نکات زیر مهمترین مسائل سیاسی بود که توسط پوتین طرح شد و نقش مخرب و جنگطلبانه غرب در ایجاد این بحران و از طرفی طرح و چشمانداز راه حل روسیه برای صلح و تنشزدایی را بصورت شفاف بیان کرد:
· ما چند بار با دولت آمریکا بر سر پایان دادن بهحمایت نظامی از اوکراین و اجرای توافقنامه مینسک گفتوگو کردیم، اما آنها نپذیرفتند
· ما هنوز به هدفهایمان در عملیات نظامی ویژه در اوکراین، از جمله ریشهکن کردن نازیسم، نرسیدهایم
· پس از استقلال اوکراین، تلاش برای هویتبخشی بهدولت آغاز شد و آنها تصمیم گرفتند افرادی را که با هیتلر همکاری میکردند بهعنوان نمادهای ملی انتخاب کنند
· آنها افرادی مانند باندرا را که با نازیها همکاری میکرد نماد ملی کردند و از آنها تجلیل کردند
· در کانادا مردی را به پارلمان آوردند که ادعای عجیبی کرده و گفته که در جنگ جهانی دوم با روسها جنگیده است
· فرد نازیای که آن مرد را به پارلمان کانادا معرفی کرده و آورده بود ایستاد و او را تشویق کرد
· افرادی که افکار نازی دارند باید کنار گذاشته شوند
· روسیه پیشنهادی درباره توقف ارسال تسلیحات به اوکراین به آمریکا ارائه خواهد کرد
· مذاکرات صلح با غرب انجام شد و به مراحل پیشرفتهای رسید و زمانی که نیروهایمان را از کییف بیرون بردیم، غرب از توافقها روی برگرداند
· پیش از شروع عملیات نظامی [در اوکراین]، در صحبتی که آن زمان با بایدن داشتم به او گفتم که شما با حمایت تسلیحاتی از اوکراین مرتکب یک اشتباه بزرگ تاریخی شدید
· لازم نیست آمریکا در اوکراین بجنگد و بهتر است با روسیه بهتوافق برسد
· غرب باید تحویل سلاح به اوکراین را متوقف کند و [آن وقت] این موضوع ظرف چند هفته حل و فصل خواهد شد
· افراد باهوشی هستند که خوب میدانند که متهم کردن روسیه به حمله به ناتو فقط ادعایی ساختگی است
· روسیه در ساختن سلاحهای مافوقصوت از آمریکا پیشی گرفت
· هدف غرب تضعیف روسیه تا حد امکان است
· من نمیفهمم چرا سربازان آمریکایی هزاران کیلومتر دورتر از کشورشان باید در اوکراین بجنگند
· جورج بوش جونیور [پسر] بدتر از دیگر سیاستمداران آمریکایی یا روسی یا اروپایی نبود و میدانست که چه میکند
· سهم دلار در مبادلات تجاری خارجی روسیه به ۱۳ درصد کاهش یافت و سهم یوآن بیشتر شده و به ۳۴ درصد رسیده است
· قبلا سهم دلار در معاملات تجاری با شرکایمان ۵۱ درصد بود، اما این سهم اکنون به ۱۳ درصد کاهش یافته است
· آمریکا غیر از جنگ در اوکراین مسائل زیادی دارد
· کسی که خط لوله انتقال گاز شمال [نورد استریم] را منفجر کرد همان کسی است که توانایی انجام این کار را دارد و از آن سود میبرد
· هنگام تحقیق در مورد بمبگذاریهای «نورد استریم»،نهتنها باید در جستوجوی طرفی بود که نفعی از این موضوع میبرد، بلکه باید طرفی با پیدا کرد که قادر به این کار نیز باشد
· برای تمام دنیا مشخص شده است که چه بر سر خطوط لوله «نورد استریم» آمده است
· آلمان [سیاستش را] بر اساس منافع جمعی غرب پیش میبرد، نه منافع آلمان. ز این رو، نمیتوان وضع آن را درک کرد
· آلمان پول و تسلیحات اوکراین را تامین میکند و [از این لحاظ] بعد از آمریکا در جایگاه دوم قرار دارد
· جهان باید متحد شود و امنیت همه را تامین کند و فقط در خدمت یک طرف نباشد
· تهدیدهای آمریکا علیه کریمه اشتباه سیاسی بزرگی است
· در حال حاضر حتی متحدان آمریکا ذخایر دلاریشان را دارند کاهش میدهند
· ما و چین همسایهایم و قرنها است که همزیستی داریم و سیاست خارجی پکن تهاجمی نیست
· همکاری چین با اروپا بیش از همکاری چین با ما در حال رشد است و محدودیت همکاری اروپا با چین به آنها [اروپا] آسیب خواهد رساند
· میزان مبادلات تجاری بین دو کشور [چین و روسیه] از ۲۳۰ میلیارد دلار فراتر رفته است
· چین به اقتصاد شماره یک جهان تبدیل شده و مدتها است که از آمریکا پیشی گرفته است
· آمریکا از جداییطلبان در قفقاز حمایت میکرد و بهتروریستها سلاح میداد
· آمریکا کشوری پیچیده و بهسرعت در حال دگرگونی است
· آمریکا کشور پیچیدهای است و بهراحتی نمیتوان تشخیص داد که چه کسی در آن تصمیم میگیرد
· آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی علیه روسیه سیاست تحریمی در پیش گرفت
· آمریکا در تلاش است که روسیه را به موجودیتهای [سرزمینهای مستقل] کوچکتری تقسیم کند تا از آن علیه چین استفاده کند
· مخالفان روسیه میخواهند با دولت روسیه مذاکره کنند، اما نمیدانند چگونه
· ما پیشنهاد دادیم که با استفاده از شیوههای مسالمتآمیز بهراهحلی در مورد اوکراین برسیم، اما کسی بهحرف ما گوش نکرد و آنها بهحمله بهروسها ادامه دادند
· آمریکا میکوشد که با استفاده از زور خودش را با جهان در حال تغییر وفق دهد
· ولودیمیر زلنسکی به رایدهندگان اوکراینی وعده داد که صلح برقرار کند، اما وقتی بهقدرت رسید، به این وعده پشت کرد
· زلنسکی خودش را رئیسجمهوری اوکراین میداند، اما فقط کاری را میکند که آمریکا میگوید
· ما مذاکره با اوکراین را رد نمیکنیم، اما زلنسکی ممنوعیت مذاکره با روسیه را اعمال کرده است
· آخرین باری را که با جو بایدن صحبت کردم به یاد نمیآورم، اما این گفتوگو پیش از عملیات نظامی روسیه در اوکراین بود
· بوریس جانسون اوکراین را متقاعد کرد که بهجنگ ادامه دهد و از مذاکرات استانبول خارج شود
· سعی میکنیم آیندهای روشن بر اساس آداب و رسوم و ارزشهای خانوادگی برای کودکان بسازیم
· حقوق بینالملل اکنون نیاز بهاصلاحاتی دارد، زیرا موازنه قوا در جهان تغییر کرده است
· فرهنگ ما برخلاف تمدن غرب که بیشتر عملگرایانه است بر روح روسی استوار است
· رشد انسانیت با رشد روانی آغاز میشود
· در مورد هوش مصنوعی و سازوکارهای استفاده از آن باید بهتوافقی جهانی برسیم
· ما به آمریکا حسننیت زیادی نشان دادهایم، اما هیچ پاسخی دریافت نکردهایم
· استفاده ابزاری از دلار در مناقشات سیاسی یکی از بزرگترین اشتباههای راهبردی رهبری آمریکا است
· تعاریف در مورد جاسوسها متفاوت است، اما بهدست آوردن اطلاعات محرمانه جاسوسی است
· پیروز شدن در جنگ تبلیغاتی علیه آمریکا سخت است، زیرا این کشور تمام رسانههای جهان را در اختیار دارد
· ایوان گرشکوویچ [خبرنگار آمریکایی وال استریت ژورنال] ممکن است از طریق مذاکره میان نهادهای ویژه آزاد شود
· ما مذاکره را رد نمیکنیم، اما اوکراین درخواست آمریکا را اجرا میکند و آماده پایان دادن بهجنگ نیست.
·
***
حمایت هیستریک از یک نئونازی
الکسی ناوالنی، چهره «انقلاب مخملی» هوادار غرب و نژادپرست مخالف دولت روسیه، در زندان واقع در مرکز این کشور پس ازآن که حین پیادهروی احساس ناخوشی کرد،مرد. مقامات محلی روسیه اعلام کردند تحقیقات در باره علت دقیق مرگ وی همچنان ادامه دارد.اما رسانههای غربی بلافاضاله" اسناد آماده شده" مرگ وی را از کشوی میزشان بیرون کشیدند و حملات خود را در پاسخ و انتقام بهمصاحبه جنجالی پوتین با خبرنگار آمریکایی که نگاه بیش از 180 میلیون شهروند آمریکایی را به خود جلب نمود، آغاز کردند.از قضا مرگ ناگهانی و مشکوک ناوالی یک موهبت الهی برای پنتاگون بود!
سرویس فدرال زندانها در منطقه خودمختار یامال-ننتس روز جمعه در بیانیهای اعلام کرد که ناوالنی ۴۷ ساله که به اتهام کلاهبرداری و چندین مورد دیگر در حال گذراندن حکم خود در یک مرکز اصلاح و تربیت بود، پس از پیاده روی «حالش بهم خورد» و بلافاصله هوشیاری خود را از دست داد.
مسئولان گفتند که بلافاصله با پزشکان و آمبولانس تماس گرفته شد. «تمام اقدامات احیای ضروری انجام شد، اما آنها نتیجه مثبتی نداشتند. پزشکان اورژانس مرگ محکوم را تایید کردند.»
سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه در نشست مشترک خبری با رئیس سازمان امنیت و همکاری اروپا در مسکو افزود:
« با وجود درخواستهای مکرر روسیه، آلمان تاکنون حاضر نشده اسناد مدارک مربوط بهعلت مسموم شدن الکسی ناوالنی را در اختیار مسکو قرار دهد.»
لاوروف با انتقاد شدید از مداخله آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در امور داخلی روسیه گفت:
« فردی که به اتهام کلاهبرداری، اقدامات ضد امنیتی و اختلاس در حال محاکمه در دادگاههای روسیه است، از سوی آمریکا و غرب مورد حمایت قرار میگیرد و سفارتخانههای غربی در مسکو، مردم را به شورش و تجمع دعوت میکنند.» در همین حال نخستین دادگاه علنی بررسی اتهامات الکسی ناوالنی ، عصر امروز با حضور وکلای متهم و نمایندگان رسانههای دسته جمعی در مسکو برگزار شد. حضور بیش از ۲۰ نفر از دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی در جلسه دادگاه الکسی ناوالنی خشم مقامات روسی را برانگیخت .سخنگوی وزارت امورخارجه روسیه،ماریا زاخاروو حضور دیپلماتهای آمریکایی و غربی را افشا کننده نقشه شوم آمریکا و غرب عنوان کرد و گفت اقدام این دیپلماتها آشکارا نشان میدهد که آمریکا و کشورهای اروپایی بدنبال اجرای طرحهای وقیحانه، از جمله به راه انداختن انقلاب رنگی در روسیه هستند.حضور دیپلماتهای آمریکایی، انگلیسی، اتریشی، سوئیسی، بلغاری، لهستانی، لتونی و کانادایی در جلسه دادگاه، مداخله آشکار در امور داخلی روسیه و نقض قواعد بینالمللی است. این دیپلماتها با هدف فشار و تاثیرگذاری بر رای و نظر قاضی صورت گرفته و از اهداف پلید آمریکا و غرب حکایت دارد.»
نخستین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات الکسی ناوالنی عصر امروز برگزار شد و قرار است رای دادگاه بزودی اعلام شود. کلاهبرداری، اختلاس، اقدامات ضد امنیتی، همکاری با سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و تشویق جوانان بهشورش و ناآرامی از اتهامات این الکسی ناوالنی است.
طی ساعات اخیر ینس استوتنبرگ، دبیرکل ناتو، ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، ریشی سوناک، نخستوزیر انگلیس، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و برخی مقامات آمریکایی، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را مسئول مرگ ناوالنی دانستهاند و از مرگ عنصر مزدور و نژادپرست خود ابراز تاسف کردند. روسیه در قبال جنجالهای غرب اعلام کرد که واکنشها بهمرگ ناوالنی «از قبل آماده شده بود.» پایان سخن اینکه غرب مدتهاست جنگ را در اوکراین باخته و امروز با توسل به هر وسیلهای بدنبال ادامه تحریک و توطئه علیه روسیه است.
حمایت هیستریک از یک نئونازی
غرب میداند از چه کسی و چه خطی در روسیه دفاع کند.الکسی ناوالنی که به اتهام افراطگرایی و دامن زدن بهجنگ داخلی بنفع ناتو و آمریکا بازداشت شده بود،سابقهای طولانی در موضعگیری و رفتارهای راسیستی و فاشیستی داشت.او مرتباً در «راهپیمایی روسیه»که توسط گروههای نئونازی ممنوعه مانند«اتحادیه اسلاو»، سازماندهی میشد، شرکت میکرد.خبرنگاران بارها از ناوالنی در مورد شرکتش در صف تظاهرات نئوفاشیستها و نئونازیها پرسیدند،اما پاسخش روشن بود.«ما همه علیه پوتین و باند او هستیم»! «ما منافع مشترک برای سرنگونی حکومت فاسد او داریم»برای غرب نفود در روسیه، پاشاندن آن و گرفتن کنترل منابع انرژی و قطع روابط استراتژیک این کشور با چین بعنوان یکی ازمهمترین رقیبان آمریکا در عرصه جهانی مورد هدف است.نظم چند قطبی هر روز بیشتر در عرصه جهانی بعنوان یک واقعیت خودنمایی میکند و تلاشهای آمریکا برای درهم شکستن این نظم با شکست روبرو شده است. حمایت یکپارچه غرب از ناوالی همدست نئونازیها و مجری انقلاب مخملی در روسیه را باید در متن نزاع جهانی و آخرین دست و پا زدنهای آمریکای در حال افول مورد تبیین قرارداد
***
یکی ازدستاوردهای مهم "طوفان الاقصی"
مقالهای که از نطر خوانندگان گرامی میگذرد سخنرانی دکتر آزاده ثبوت در رابطه با همبستگی مردم ایرلند با فلسطین در کلابهاوس است که محمد جواد محمد حسینی زحمت تنظیم آن را بعهده گرفته است.هئیت تحریر یه توفان الکترونیکی بخاطر طرح نکات صحیح و آموزنده در این مقاله آن را مجددا اصلاح و تنظیم و در دوبخش انتشار میدهد. به این امید که برای خوانندگان عزیز مفید افتد.
هئیت تحریریه
بخش یکم
طوفانالاقصی دستاوردهای زیادی به بار آورد. یکی از دستاوردهای توفانالاقصی -در کنار بسیاری از دستاوردهای این هم آوردی حماس با دولت اسرائیل- این بود که بسیاری از احزاب، سازمانها، افراد و حتی دولتها، خود را موظف دیدند که بر خلاف بسیاری از نیروهای استعماری و امپریالیستی پشتیبان و یاور اسرائیل، یا بهمحکوم کردن عمل «تروریستی» حماس، دست نیازند و یا اینکه در عین "محکوم کردن کشتار غیرنظامیان اسرائیلی از سوی حماس"!!، بهصورت چکی از اسرائیل و «حق دفاع از حاکمیت» وی به پشتیبانی برنخیزند، بلکه علل و ریشههای تاریخی که باعث بوجود آمدن چنین شرایطی گشته است را ردیابی و تجزیه و تحلیل کنند. هر انسان صادقی که تاریخ تکامل اسرائیل و نابودی تدریجی خلق فلسطین را دنبال کرده و میکند، ممکن نیست که تنها با «تروریست» و اسلامگرای رادیکال» خواندن حماس و جبهه مقاومت فلسطین آنها را محکوم کرده و از اسرائیل و جنایات وحشیانهاش بهدفاع برخیزد. هیچ انسان شرافتمندی نه میتواند و نه باید بهصرف اینکه دولت فاشیستی هیتلر میلیونها یهودی را سر بهنیست کرده است، امروز بدون چون و چرا حامی اسرائیل، با تمام جنایاتی که طی دوران حیاتش مرتکب شده و هنوز هم میشود باشد، کاری که سردمداران دولتها و سیاستمداران ریاکار، استعمارگر و استثمارگر غرب بهویژه آلمان که داغ ننگ فاشیسم هیتلری را کماکان بر پیشانی خود حس میکند، انجام میدهند.
صهیونیستها که استعمار پیر بریتانیا از سال ۱۹۱۷، بعد از شکست امپراطوری عثمانی آنها را بهتدریج به فلسطین کوچ داد، ابتدا یک بار به زور ۳۰۰ روستا را غصب و ساکنین عرب آن را یا کشتند، یا به زندان انداختند و یا آواره کردند و بعدها در سالهای۱۹۴۷- ۱۹۴۸ همین بلا را بر سر ۵۰۰ روستا و ساکنین بومی دیگر آوردند. آنها در آن دوران قریب به ۸۰۰ هزار فلسطینی را یا کشتند یا به اسارت گرفتند و یا آواره ساختند. این شیوه یک پروژه استعماری ناتمام است که نه تنها در مقاطع ۱۹۱۷ – ۸۰۰ ، ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸ و یا ۱۹۶۷ به پایان نرسید بلکه کماکان با شیوههای جنایتکارانه و سبک و سیاقهای جدید ادامه دارد.
برخورد صهیونیستها نسبت به فلسطینیهای ساکن این دیار تنها یک جنگ نیست بلکه یک نسلکشی و پاکسازی قومی تمامعیار و طویلالمدت است. آپارتاید یک امر ثبت شده در اسرائیل است تا بتوان فلسطینیهای بومی را سرکوب کرد تا هیچگونه امکان همبستگی بین آنها بهوجود نیاید.
در زمان اعلام رسمی اشغال فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل قرار بر این بود که یهودیان در مناطقی که سازمانملل تصویب کرده بود و ۵۵ % از خاک فلسطین را تشکیل میداد ساکن شوند. اما همانگونه که قبلاً اشاره رفت در اثر جنگها و تجاوزات متعدد اسرائیل، بویژه در ۱۹۴۸ مناطق اشغالی به ۷۸ درصد رسید. و بالاخره در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ بخش شرقی اورشلیم، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن، شهر «قنیطره»، صحرای سینا و بلندیهای جولان در سوریه نیز به اشغال آنها در آمد. بهقسمی که هماکنون تنها ۱۵ % از سرزمین فلسطین شامل نوار غزه و بخشهایی از کرانه باختری در اختیار فلسطینیها باقیمانده است. طی این مدت قریب به ۶ میلیون فلسطینی نیز از سرزمین خود اخراج شدهاند. هدف صهیونیستها از اشغال فلسطین ایجاد یک اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات است که خدا به آنها، بهعنوان یک قوم برتر بخشیده است.
در رابطه با عملکرد ننگین استعمار، استثمار و صهیونیسم در فلسطین بد نیست به اهم نکات یک سخنرانی جالب از خانم« آزاده ثبوت» در ادامه اشاره کنیم. خانم «آزاده ثبوت» پژوهشگر عدالت انتقالی و مطالعات صلح دانشگاه «کوئینز بلفاست» در ایرلند شمالی، در تاریخ ۲۹ دی ۱۴۰۲ در شبکه اجتماعی «کلاب هاوس» طی نشستی تحت عنوان «صد روز پس از ۱۰۰ سال همبستگیهای بینالمللی و مبارزه فلسطین» سخنرانی جالبی عرضه کرد. او گفت: «من سالهای طولانی در اردوگاههای فلسطینی در لبنان تحقیق کردم و مطالعه میدانی و کار عملیاتی انجام دادم. بنابر این … تجربههای زمینهای من در اردوگاهها و سرنوشتهای آوارگان فلسطینی در ذهن من هست. تلاش من این است که … جهان ذهنی و مادی انسان فلسطینی ساکن اردوگاه ها و ساکن تبعید در جغرافیای تبعید را ارائه کنم. …. دغدغه اصلی من … این بوده که چرا صدای پژوهشگران فلسطین شنیده نمیشود؟ چرا بسیاری از مفسران بهخود زحمت نمیدهند که از روایتهای فلسطینی استفاده کنند؟ بخشی از غفلتها ناآگاهانه و بخشی از آن کاملاً عامدانه است و هدف آن سلب روایتگری از فلسطینیهاست، همان چیزی که ادوارد سعید در اوائل قرن ۲۱ بدان اشاره کرد.
آغاز قصه پرغصه فلسطین
از سال ۱۹۱۷ آغاز میکنم . نیروهای استعماری همیشه میخواهند تاریخ از لحظهای آغاز شود که متحدانشان مورد حمله قرار میگیرند، تا بتوانند اثرات انباشته ظلم، تحقیر و تجاوز را نادیده بگیرند. اینجاست که انتخاب نقطه زمان آغازین برای پژوهشگران بسیار مهم میشود و میتواند بر تمام تاریخ مورد نگارش اثر بگذارد.
سال ۱۹۱۷ در اثر تجزیه امپراتوری عثمانی، وزیر امور خارجه بریتانیا «آرتور بالفور»، قول میدهد یک خانه ملی برای مردم یهودی در فلسطین ایجاد کند. بریتانیا در سال ۱۹۱۷ فلسطین را عملاً اشغال میکند و تا سال ۱۹۴۸، یعنی سال تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین باقی میماند.
ثبوت ادامه میدهد: سیاستهای استعماری بریتانیا بهواگذاری زمین بهثروتمندانی که اغلب خارج از فلسطین بودند منجر میشود. با این فرایند حدود ۳۰ % از فلسطینیها بیزمین میشوند. دولت بریتانیا … سیاستهای مالیاتی هم وضع میکند تا هم منبعی برای هزینه های دولت بریتانیا باشد و هم حمایت از مهاجرت یهودیها و احداث شهرکها. … بسیاری از فلسطینیها زمینهایشان را از دست میدهند و نیمی از نیروی کار مرد روستایی … بهعنوان کارگر مزدبگیر در خارج از روستای خودشان در پروژهای ساختمانی و جادهای مشغول میشوند. قبل از سال ۱۹۲۹ که قیام مهم «براق» در بیتالمقدس رخ میدهد، شورشهایی علیه دولت بریتانیا در اوایل سال ۱۹۲۰ اتفاق افتاد. مثلاً بادیه نشینان و مسیحیان قیامهایی انجام دادند. مسیحیان به شهرکهای یهودی واقع در بیتالمقدس حمله کردند و با نیروهای ارتش بریتانیا درگیر شدند.
خانم ثبوت با اشاره به اینکه: نقش مسیحیان فلسطینی در مبارزات ضد استعماری مغفول مانده است گفت: «جرجحبش مؤسس جبهه مردمی برای خلق فلسطین دهه ۶۰ تا ۷۰ میلادی، یک مسیحی فلسطینی بود.»
او سپس بهمبارزات ضد استعماری دهه ۳۰ پرداخت: «در این سالها زنان نقش کلیدی در مبارزه با اشغالگری بریتانیا داشتند. چند ماه بعد از «قیام براق»، اولین کنگره زنان عرب در اکتبر ۱۹۲۹ تشکیل شد. ۲۰۰ زن فلسطینی در بیتالمقدس گرد هم آمدند و بیانیهای در مخالفت با اعلامیه بالفور صادر کردند و آن را تقدیم کمیسر عالی بریتانیا کردند.
خانم ماتیل مغتنم، مورخ و فمینیست مسیحی فلسطین، در کتابی که در سال ۱۹۳۷ منتشر کرد بهتوصیف کشتار بیرحمانه فلسطینیها توسط نیروهای بریتانیا پرداخت و نوشت: «صدها مرد بهزندان فرستاده شدند و صدها خانه بهطور بیرحمانه ویران شدند (همانگونه که امروز در غزه نابود میشوند) و صدها کودک یتیم شدند.» او کمیسر عالی بریتانیا را «بیرحم و تشنه بهخون» معرفی کرد. ادامه دارد
***
آمریکا و بازوی نظامیاش، ناتو فعالانه از کودتای مسلحانه غیر قانونی در اوکراین در ٢٠١۴ حمایت کردند. بحران کنونی ادامه چنین سیاست مداخله جویانه و فاشیستی است
دو سال از آغاز نبرد روسیه علیه متجاوزين ناتویی که پشت رئیسجمهور دلقک اوکراین سنگر گرفتهاند میگذرد. مداخله غرب و در راسش آمریکا در اوکراین برای حفظ هژمونی آمریکا،حفظ موقعیت دلار و نظم تک قطبی جهان که از سال ٢٠١۴ آغاز گردید امروز با شکست روبرو شده است. نوامبر سال ۲۰۱۳ ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهور منتخب وقت اوکراین گفتوگوها برای امضای توافق تجاری و سیاسی با اتحادیه اروپا را تعلیق میکند و مخالفت خود را برای عضویت در ناتو ابراز میدارد و این بهانهای میشود برای آغاز اعتراضات ضد دولتی طرفداران حامی اتحادیه اروپا و ناتو که اغلب در غرب این کشور ساکن هستند. با بالا گرفتن اعتراضات که دهها کشته برجا میگذارد و در خطر قرار گرفتن جان رئیسجمهور، یانوکوویچ ۲۲ فوریه سال ۲۰۱۴ مجبور بهفرار از کشور میشود و با فرار او معترضان دولت را در دست میگیرند و پارلمان در همان روز وی را خلع میکند. یانوکوویچ این اقدام را غیرقانونی میخواند و از روسیه درخواست کمک میکند و مسکو هم این اقدام را در حالی که مقامات دولتی و مخالفان در اوکراین بهتوافق دست یافته بودند، کودتایی علیه قانون اساسی میخواند و دولت موقت را بهرسمیت نمیشناسد. در ادامه، این بحران وارد مرحله جدیدی میشود و ساکنان مناطق شرقی و جنوبی و شبهجزیره کریمه که رئیسجمهور منتخب خود را عزل شده میبینند و مخالف نفوذ غرب در کشورشان هستند، شروع بهاعتراض و مخالفت با دولت موقت مرکزی میکنند که در نهایت وضعیت کریمه در جنوب اوکراین به همهپرسی گذاشته میشود و اکثریت رای بهاستقلال از اوکراین و الحاق بهروسیه میدهند. از آن تاریخ بهبعد، علیرغم آن که بیش از ۹۰ درصد ساکنان کریمه بهپیوستن بهروسیه رای دادند، آمریکا و غرب به این بهانه و برای عقب راندن مسکو، انواع تحریمهای اقتصادی را علیه این کشور وضع کردهاند. این همان مداخله و جنگی علیه روسیه بود که آغاز شد. رئیسجمهور وقت اوکراین یانوکوویچ قبلاً همه خواستههای مخالفان را پذیرفته بود، حتا پذیرفته بود که استعفا دهد. در این صورت چه نیازی بهخشونت و حمله مسلحانه و کشتار مردم بود؟ یانوکوویچ خواهان رابطه تجاری و دیپلماتیک با روسیه و غرب بود بدون عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا. بحران اوکراین که سرانجام بهجنگ انجامید ادامه سیاست مداخله جوبانه و فاشیستی غرب بهسرکردگی آمریکاست.
شکست ارتش اوکراین و مزدوران چندملیتی ناتو در برابر ارتش روسیه در طول دوسال گذشته با وجود کمکهای بیسابقه و غیرقابل باور غرب موجب شده تا در پایان دومین سال شروع نبرد سرنوشتساز قرن، کشورهای غربی بهویژه آنهایی که دشمنی و کینه بیشتری نسبت بهروسها دارند تلاش کنند تا سیل جدیدی از تسلیحات و تجهیزات را روانه اوکراین کنند، شاید این تسلیحات و تجهیزات جدید بتواند بهانههای رئیسجمهور گماشته و دلقک این کشور را بریده و کورسوی امیدی برای متعادل کردن میدان نبرد ایجاد کند.نبردی که در ٢۴ ماه خود با وجود هجمه سیاسی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی سرسامآور غرب هیچ دستآوردی برای اوکراین نداشته است. جنگی که در اوکراین در جریان است،جنگی میان نزدیک به ٣٠ کشور تحترهبری امپریالیسم آمریکا، ارتش نئونازی آزوف و دولت مرکزی از یک سو و ازسوی دیگر کشور روسیه است که برای امنیت و تمامیت ارضیاش میجنگد. دفاع و نبرد روسیه علیه جبهه ناتو و نئونازیها نبردی مشروع و عادلانه است،زیرا جهان را بسوی نظمی چند قطبی رهنمون خواهد ساخت. شکست ناتو تحترهبری آمریکا در این جنگ بنفع خلقهای جهان ،بنفع نیروهای ضد فاشیست و ضد امپریالیست و صلح جهانی است.شکست جبهه ناتو محتوم است این شکست دیر یا زود رسما رقم خواهد خورد و جز این نیز نخواهد بود.
چرا بازنده این جنگ اروپاست؟ بهنقل از والاستریت ژورنال تسلیح مجدد اروپا و کمکهای ایالات متحده به اوکراین منجر به بازگشت بهزیرساختهای صنعتی دفاعی شده است. مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا شروع بهدریافت سفارشات بزرگ جدید از پنتاگون و کشورهای اروپایی کرد. اروپا شروع بهخرید گاز طبیعی از آمریکا بهجای روسیه کرد، که منجر بهتبدیل شدن آمریکا بهبزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع LNG در جهان شد. صنعت نظامی آمریکا رشد تولید ١٧.۵ درصدی را تجربه کرد که معادل ٢٠ سال رشد بود. بر اساس گزارش وزارت دفاع، از سپتامبر ٢٠٢۲ تا ٢٠٢٣، اآمریکا ٨٠ میلیارد دلار از فروش تسلیحات بهدست آورده است که ۵٠ میلیارد دلار آن از متحدان اروپایی بوده است از طرفی آمریکا بهطور کامل زیرساختهای انرژی و دفاعی اروپا را بههم متصل کرده است.او توانست صنعت نظامی اروپا و همچنین صنایع سنگین اروپا را نابود کند و بهخود وابسته کند.
نه به ناتو! زنده باد صلح!
***
امپریالیسم جنایتکار آمریکا برای سومین بار قطعنامه برای برقراری آتشبس فوری و پایدار در غزه را وتو کرد
همانطور که قابل پیشبینی بود آمریکا بار دیگر قطعنامه پیشنهادی برقراری آتشبس فوری و پایدار در غزه را که این بار از سوی دولت الجزایر بهنمایندگی از کشورهای گروه عربی در سازمانملل ارائه شده بود، برغم کسب ۱۳ رای مثبت اعضای این شورا، وتو کرد.
این قطعنامه ۱۳ رای مثبت شورای ۱۵ عضوی امنیت را کسب کرد، اما آمریکا با مخالفت با آن، موجب تصویب نشدن آن یا همان وتوی قطعنامه شد. انگلیس دیگر عضو شورای امنیت نیز به آن رای ممتنع داد.
این سومین باری است که قطعنامه پیشنهادی برای برقراری آتشبس در غزه از سوی آمریکا وتو میشود. یک قطعنامه برای تصویب در شورای امنیت نیاز به ۹ رای بدون مخالفت یا همان وتوی پنج عضو دائم این شورا (آمریکا، انگلیس، روسیه، چین و فرانسه) دارد.
نماینده الجزایر در شورای امنیت سازمانملل گفت: جان فلسطینیان مهم است.
عمار بنجاما، سفیر و نماینده الجزایر در سازمانملل پیش از رایگیری در باره قطعنامه پیشنهادی کشورش گفت که خواستار آتشبس، کمکهای بشردوستانه بدون مانع و پایبندی بهدستورات دادگاه لاهه در جلوگیری از نسلکشی احتمالی در غزه است.
وی گفت: ما ادعا میکنیم که سکوت گزینه مناسبی نیست. اعضای شورایامنیت مسئولیت دارند به اقداماتی که حامی صلح و امنیت بینالمللی است رای دهند. «رای مثبت به این پیش نویس قطعنامه حمایت از حق زندگی فلسطینیان است. برعکس، مخالفت با آن بهمعنای تایید خشونت وحشیانه و مجازات دسته جمعی تحمیل شده بهفلسطینیان است.» وی در ادامه جسورانه گفت:
رد این پیشنهاد بهمنزله «تایید گرسنگی بهعنوان وسیلهای برای جنگ علیه صدها هزار فلسطینی» است. ما باید از خود بپرسیم، چند انسان بیگناه دیگر باید قربانی شوند تا شورا آتشبس را ضروری بداند؟ جان فلسطینیان مهم است. هر کدام ما در مورد موضع خود در این فصل غمانگیز تاریخ تصمیم میگیریم. شورایامنیت نمیتواند در برابر درخواست آتشبس در غزه منفعل باشد.
اما سفیر آمریکا از وتوی قطعنامه آتشبس فوری در غزه بیشرمانه دفاع کرد.
لیندا توماس گرینفیلد، سفیر و نماینده دائم آمریکا در سازمانملل بهرغم وتوی قطعنامههای آتشبس از سوی کشورش ریاکارانه مدعی شد: «غیر نظامیان باید محافظت شوند و بهکمکهای بشردوستانه دسترسی داشته باشند.»
ژانگ جون، سفیر و نماینده دائم چین در سازمانملل نیز گفت که «تنها با خاموش کردن شعلههای جنگ در غزه میتوانیم ازتنش در سراسر منطقه جلوگیری کنیم.»سفیر چین در سازمانملل، «صداقت الجزایر» را ستود و گفت: رایگیری اخیر « ناامیدی و نارضایتی » بوجود آورده است. وتوی آمریکا بار دیگر "پیام اشتباهی را ارسال میکند" و اجماع شورا را تضعیف میکند.نماینده چین با اشاره بهمسئولیت حقوقی، اخلاقی و سیاسی برای برقراری آتشبس، تاکید کرد که اسرائیل باید هر طرحی برای حمله زمینی بهرفح را کنار بگذارد.
واسیلی نبنزیا، سفیر و نماینده دائم روسیه در سازمانملل نیز گفت: "هدف مشترک اعضا در توقف خونریزی در اسرع وقت است."
دولت آمریکا با وتوی خویش بار دیگر ثابت کرد که عامل اصلیِ کشتار زنان و کودکان فلسطینی است. امپریالیسم آمریکا بدون اما و اگر در نسلکشی شنیع و ضد بشری غزه شریک است باید با ادامه اعتراضات خیابانی آتشبس را بر این جنایتکاران ضد بشر تحمیل کنیم.
***
بیانیه "دفتر امور پناهندگان و حق بازگشت"جبههخلق برای آزادی فلسطین
«جامعه بینالمللی و نهادهای سازمان مللمتحد بهطور کامل در این جنایت شریک هستند »
دفتر امور پناهندگان و حق بازگشت در جبههخلق هشدار میدهد:
قحطی مردم ما را در شمال نوار غزه تهدید میکند. دفتر امور پناهندگان و حق بازگشت در جبههخلق برای آزادی فلسطین هشدار میدهد که قحطی مردم ما را که در شمال نوار غزه محاصره شدهاند، بهویژه کودکان را ویران میکند. در بحبوحه بمباران شدید مداوم، انجام قتلعام و فروپاشی سیستمهای بهداشتی و خدماتی. جامعه بینالمللی و نهادهای سازمان مللمتحد بهطور کامل با اشغالگران و در جنگ قحطی سیستماتیکی که علیه مردم ما در غزه بهراه انداختهاند، شریکند. نوار غزه بهویژه شمال غزه که با فاجعه و قحطی بیسابقهای مواجه است در روزهای اخیر بهدلیل گرسنگی شدید، کمبود حاد کلسیم، آلودگی آب، فقدان تغذیه مناسب و مکملهای پزشکی منجر بهمرگ جمعی از کودکان شده است. کمبود دارو و کمبود حداقل مواد غذایی ضروری مانند آرد، سبزیجات، غلات و غیره. شهروندان در آنجا مجبور بهچرخ کردن خوراک دام و پختن گیاهان دارویی هستند و این عوارض خطرناک برای شهروندان مبتلا بهبیماریهای مزمن مانند قلبی، سرطان است. و بیماریهای کلیوی که در بحبوحه قحطی شدید معالجه نمیشوند یا دارو دریافت نمیکنند. دفتر پناهندگی تاکید میکند که همدستی آمریکا و غرب و سکوت بینالمللی و اعراب، اشغالگران را تشویق بهادامه جنگ تجاوزکارانه و قحطی علیه مردم ما بهویژه در نوار شمالی کرده و شاهد جنایاتی که در تاریخ بینظیر است هستیم. کسانی که در اثر موشکها، گلولهها و گلولههای اشغالگر کشته نشدهاند، بهسرنوشت گرسنگی و بیماری دچار شدهاند.
دفتر امور پناهندگی از مردم آزاده جهان میخواهد تا فوراً در همهسطوح وارد عمل شوند، در میادین و در مقابل نهادهای بینالمللی و محاصره سفارتخانهها تجاوزات صهیونیستی، آمریکایی و غربی برای فشار برای توقف تجاوز و جنگ قحطی، اجازه ورود کمکهای عاجل بهمناطق شمال نوار غزه و اجازه دادن بهکمکهای سازمان مللمتحد. و آژانس کاری برای آوارگان فلسطینی (UNRWA) برای ارائه کمک فوری بهمردم ما که از گرسنگی رنج میبرند، که در ۵٧ مرکز پناهگاه در شمال نوار غزه توزیع شدهاند، در شمال غزه وارد عمل شوند. وزارت بهداشت تاًکید می کند فرار« آنروا » از غزه وترک مسئولیتهایش ، درد و رنج مردم ما در این فاجعه وحشتناک تشدید شده است. دفتر امور پناهندگان در پایان تاکید میکند که اشغالگر صهیونیستی و شرکای آن در تجاوز یا کسانی که سهلانگارمابانه و همدست ارتش متجاوز هستند، بهای این جنایات شنیع را علیه کل مردم تحتسلطه خواهند پرداخت.. دفتر امور پناهندگی تاکید میکند جنایت و نسلکشی و جنگ قحطی سیستماتیک، در شکستن اراده مردم ما یا پایبندی آنها بهمقاومتی که علیه ماشین جنگی رژیم صهیونیستی استوار است علیرغم تبانی جامعه جهانی، خللی برآنها وارد نخواهد ساخت.
جبههخلق برای آزادی فلسطین دفتر امور پناهندگان و حق بازگشت
١٩فوریه ٢۴
ترجمه و تکثیر از حزب کارایران(توفان(
***
ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر
رویزیونیسم کهن و رویزیونیسم معاصر(بخش پنجم)
میان رویزیونیسم کهن و رویزیونیسم معاصر وجوه تشابه بسیاری است. درواقع این دو در ماهیت و مضمون اساسی خود با یکدیگر اختلافی ندارند. علت آنست که شرایط پیدایش رویزیونیسم و پایگاه اجتماعی آن در هر دو حال یکسان است. رویزیونیستها در گذشته با تکیه بر «شرایط جدید تکامل اقتصادی» در یک رشته از اصول مارکسیسم تجدید نظر کرده و خصلت انقلابی آن را منتفیمیساختند»، رویزیونیسم معاصر نیز به بهانه تغییرات جهان پس از جنگ دوم جهانی نسبت به مارکسیسم لنینیسم همین شیوه را معمول داشته است. یک مقایسه مختصر و مجمل وجوه تشابه رویزیونیسم معاصر را با رویزیونیسم کهن بوضوح نشانمیدهد.
برای رویزیونیسم کهن «دیالکتیک انگلس»عرفان است، نظریات انگلس کهنه شده است» (لنین)
آنچه در رویزیونیسم به چشممیخورد عبارتست از «طرد کامل ماتریالیسم دیالکتیک یعنی مارکسیسم». (لنین)
«اپورتونیستها انقلاب سوسیالیستی را نفی کرده و بجای آن رفرمیسم بورژوائی را نشانیدهاند، مبارزه طبقاتی را که ناگزیر باید در لحظه معینی به جنگ داخلی بیانجامد نفی کرده و همکاری طبقاتی را توصیهمیکنند… آنها خود را با مبارزه بامیلیتاریسم آنهم از نقطه نظر احساسات خرده بورژوائی محدودمینمایند بجای آنکه به لزوم جنگ انقلابی پرلترهای تمام کشورها علیه بورژوازی تمام کشورها معتقد باشند، آنها لزوم استفاده از پارلمانتاریسم بورژوائی، قانونیت بورژوائی را قلب کرده و از این قانونیت شیئی مقدسیمیسازند، فراموشمیکنند که در دورانهای بحرانی لازم است که به اشکال غیر قانونی سازمانی و تبلیغاتی توسل جست». (لنین)
رویزیونیسم سیاست امپریالیسم را از اقتصاد آن منفکمیسازد تا برای قبولاندن «خلع سلاح» راهی پیدا کند.
رویزیونیسم برآنست که هنگامیکه در دموکراسی «آرأ اکثریت» غالبمیگردد گویا دیگر نمی توان دولت را بمثابه ارگان تسلط طبقاتی به شمار آورد و از اتحاد با بورژوازی مترقی و رفرمیستها سر باز زد.
رویزیونیسم مبارزه طبقات را تا دوران انتقال ازسرمایه داری به کمونیسم، تا دوران سرنگونی و محو کامل بورژوازی نمی پذیرد.رویزیونیسم این پندارواهی را تبلیغمیکند که از راه مسالمت آمیزورفرمیستیمیتوان به سوسیالیسم رسید.
«رویزیونیسم به تودهها اعتماد ندارد، از ابتکار و عمل مستقل آنان به وحشت می افتد و در برابر انرژی انقلابی آنها بر خودمیلرزد، بجای آنکه کاملا و بی قید و شرط برآن تکیه زند» (لنین)
رویزیونیسم انترناسیونالیسم پرلتری را نفیمیکند و بجای آن ناسیونالیسم بورژوائی رامینشاند.
اینهاست برخی از خصوصیات رویزیونیسم کهن آنطور که در آثار لنین آمده است.
اعلامیه جلسه مشاوره احزاب کمونیست و کارگری ۱۹۵۷ خصوصیات رویزیونیسم معاصر را بشرح زیرمیشمارد:
«رویزیونیسم معاصرمیکوشد آموزش گرانبهای مارکسیسم لنینیسم را لکه دار کند و آن را کهنه شده اعلام دارد که گویا اکنون اهمیت خود را برای تکامل اجتماعی از دست داده است. رویزیونیستها میخواهند روح انقلابی مارکسیسم را از آن بگیرند، اعتقاد و ایمان طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به سوسیالیسم سلب نمایند. آنها علیه ضرورت انقلاب پرلتاریائی و دیکتاتوری پرلتاریا در دوران انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم برمیخیزند، نقش رهبری کننده حزب مارکسیستی لنینیستی را نفیمیکنند، اصول انترناسیونالیسم پرلتری را نفیمیکنند، انصراف از اصول لنینی ساختمان حزب و قبل از هر چیز انصراف از سانترالیسم دموکراتیک مورد مطالبه آنهاست. آنها طلب میکنند که حزب کمونیست از یک سازمان انقلابی مبارز به چیزی همانند یک کلوپ بحث تبدیل گر دد».
اما اگر رویزیونیسم معاصر در ماهیت و مضمون اساسی خود با رویزیونیسم کهن اختلافی ندارد در اشکال، طرق مبارزه، طرز استدلال و شعارها با رویزیونیسم کهن متفاوت است. این تفاوت ناشی از شرایط و مقتضیات زمان ماست.
ماهیت رویزیونیسم معاصر چیزی جز همکاری طبقاتی، نفی مبارزه طبقاتی، نفی انقلاب، نفی دیکتاتوری پرلتاریا و غیره نیست ولی اشکال بروز آن عبارت است از همزیستی مسالمت آمیز، امکان جلوگیری از هر جنگ، گذار مسالمت آمیز، مسابقه مسالمت آمیز شانتاژ اتمی، آرایش امپریالیسم و ارتجاع و غیره
***
پاسخ به یک پریش در فیسبوک
پرسش:با درود به دست اندرکاران حزب کارایران. عاملان جنگ اوکراین چه کسانی هستند چرا روسیه جنگ را آغاز کرد و چگونه صلح برقرار خواهد شد، آیا این جنگ بزودی پایان خواهد گرفت؟قدرت آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید؟ممنون از شما.امضا. بجنورد.داریوش
پاسخ :دوست عزیز داریوش،تشکر از نامه تان. درهرجنگی باید علل و ریشه های آن را تحلیل کرد وعاملان اصلی جنگ را هدف قرارداد. درغیر اینصورت ما همواره با جنگ روبرو خواهیم بود وصلح بی معنی میشود. علل جنگ در سال ١٩٣٩ آلمان امپریالیستی بود وبرای صلح می بایست فاشیسم وماشین جنگی هیتلر نابود میشد. امروز مسبب جنگ و ویرانی آمریکا و ناتو هستند وبرای صلح باید ماشین جنگی ومخوف ناتو را تضعیف ونابود کرد..... علل جنگ اوکراین ،که یک اقدام پیشگیرانه است ازنظر حزب ما بطور مختصرچنین می باشد:
یکم،سخنرانى زلنسکى رئیس جمهورى اوکراین مبنى بر روى آورى به سلاح هاى اتمى پس از سرازیر کردن انواع سلاح هاى تهاجمى به اوکراین وتمرکز بیش از صدهزار نیروو تجهیزات نظامى در خط آتش بس با مناطق خودمختار دنباس و لوهانسک و اعلام بازپس گیرى این مناطق و حتى کریمه با تهاجم نظامى. این آژیر خطرى بود براى روسیه.
بى پاسخ کذاردن و بى اعتنایى کامل به تقاضا و پیشنهادات مشخص روسیه براى توقف گسترش ناتو به شرق، تضمین عدم پیوستن اوکراین و سایر کشورها به ناتو، تضمین امنیت متقابل، خروج پایگاه هاى موشکى از کشورهاى نزدیک مرز روسیه و احیاى قراردادهاى استراتژیک در مورد سلاح هاى اتمى و موشکى
دوم،تغییر قانون اساسى اوکراین براى پیوستن به ناتو و ممنوعیت زبان روسى براى بیش از ١٠ میلیون روس تبار و تعطیل کردن رسانه ها و مدارس روس زبان
سوم،بى اعتنایى کامل به اجراى قرارداد چهار جانبه فرانسه، آلمان، اوکراین و جمهورى هاى خودمختار دنباس و لوهانسک با ضمانت و نظارت روسیه
چهارم،اعلام خوشامد به اوکرائین و گرجستان به پیوستن به ناتو و تحریک این دو کشور با احساس قدرت کاذب در ٢٠٠٨ که به جنگ در گرجستان و جدایى دو منطقه خودمختار منجر شد؛ سپس در ٢٠١۴ به کودتا و قدرت گرفتن نیروهاى راست و فاشیستى و جنگ بر ضد مناطق روس زبان دنباس و لوهانسک منجر شد.
پنجم،بى اعتنایی کامل به تمام تلاشهاى دیپلماتیک براى توجه به منافع امنیتى روسیه و برقرارى روابط با منافع متقابل و برابر حقوق با امریکا، اتحادیه اروپا و ناتو و تخریب حداکثرى روابط دیپلماتیک و اقتصادى
ششم،عدم انحلال ناتو پس از پایان جنگ سرد و تبدیل آن به پیمانى تهاجمى با حوزه عملکرد جهانى و تجاوزات یکجانبه به یوگسلاوى، افغانستان، عراق، سوریه، لیبى، ….
هفتم،گسترش ناتو به شرق به سوى مرزهاى روسیه یا افزودن لهستان، مجارستان و جمهورى چک در ١٩٩٩؛ رومانى، بلغارستان، اسلوواکى، استونى، لیتوانى، لاتویا، و اسلوونى در ٢٠٠۴؛ آلبانى و کروواسى در ٢٠٠٩؛ مونته نگرو در ٢٠١٧؛ و مقدونیه شمالى در ٢٠٢٠ واخیرا پیوستن فنلاند وسوئد به ناتو....
آنها که واقعن قلبشان براى صلح مى تپد و نمى خواهند سربازان بى جیره و مواجب دیکتاتورى سرمایه مالى و پیمان تهاجمى و متجاوز ناتو باشند باید بدانند که مسئول اصلى و قطعى به خطر انداختن صلح جهانى امریکا، ناتو و اتحادیه اروپا هستند ونمی خواهند با روسیه وارد مذاکره برای صلح و پایان این جنگ شوند.از نظر ما غرب به سرکردگی آمریکا در اوکراین شکست خورده است وآمریکا نمی خواهد این شکست را به پذیرد.آمریکا عملا هژمونی اش را در جهان از دست داده و روبه افول است ونمى خواهد نظم جدید چند قطبى درجهان را به پذیرد.درشرایط کنونی امپریالیسم آمریکا یا باید با توسل به یک جنگ اتمی روسیه وچین را به زانو درآورد و سلطه بلامنازعش را بر سایر رقبا اعمال کند که با توجه به سلاح های اتمی بازدارنده ای که روسیه وچین دارند حداقل درشرایط امروزی امکان پذیر نیست.درچنین شرایطی با توجه به توازن قوای جهانی وعروج اقتصادی چین ونیروی نظامی روسیه وشکاف بین جنوب و شمال وتضعیف نفوذ غرب در آفریقا وآسیا وآمریکای لاتین، آمریکا چاره ای جز پذیرش نظم چند قطبی و به حساب آوردن قدرت های نوظهور چین و روسیه را ندارد.این امر بدان معنا نیست که آمریکا از صحنه سیاسی بعنوان یک قدرت امپریالیستی حذف می شود، خیر!.امپریالیسم آمریکا بعنوان یکی از قدرت های اقتصادی نیرومند باقی خواهد ماند، دلارش نیز نقش بازی خواهد کرد،نفوذ فرهنگی اش همچنان قدرتمند خواهد بود اما نقش یکه تاز سابقش را ازدست خواهد وبازوان نیرومند اقتصادی اش درعرصه بانکی ومالی، سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول وبانک جهانی نقش گذشته شان نخواهند داشت.ظهوربریکس وپیمان شانگهای و...جلوه ای ازنظم جدید جهانی است.جنگ اوکراین و مداخله ناتو دراین جنگ وهمینطور تحریکات آمریکا در تایوان... را باید در چهارچوب آخرین دست و پازدنهای امپریالیسم آمریکا برای حفظ موقعیت هژمونی اش درجهان مورد تبیین قرارداد.از نظر حزب ما تضمین نهایی برای صلح درجهان استقرار سوسیالیسم است، اما این راهی طولانی است و با چنگ ودندان و با بسیج توده مردم صلح دوست جهان مانع جنگ شویم وازهر قطره صلح وآرامش وحقوق دمکراتیک ملل وطبقه کارگر و زحمتکشان حمایت نماییم. با ما دراتباط باشید. پیروز باشید
***
پرسش و پاسخ در تلگرام
پرسش:سلام به دوستان پر تلاش توفان. چند سئوال مهم در مورد فلسطین از جمله درمورد چگونگی کمک رسانی به مردم غزه، نقش حماس و طرح نطریه تشکیل دودولت دارم.چرا حماس رشد کرد ومطرح شد و آیا راهی جز پایان جنگ و تشکیل دودولت وجد دارد اگر نه تشکیل یک دولت به چه معنی است؟با تشکر.استرالیا. اصغر.بهنام
پاسخ: درود بر شما وتشکر از نامه تان .سعی می کنیم بطور فشرده به پرسشتان پاسخ دهیم.
قبل ازهرچیز باید به این نکته اشاره کینم که از آنجا که رهبری ومدیریت غزه در دست سازمان حماس قراردارد تمام کمک های انسانی وخدماتی و بین المللی تا کنون بدون همکاری با سازمان حماس که عمده ترین تشکیلات ومورد اعتماد مردم هم است، غیر ممکن بوده است.
سازمان فلسطینی حماس در سرزمین فلسطین وبا الهام از جنبش اخوانالمسلمین و در سال۱۹۸۷ تاسیس شد.
جنبش مردم فلسطین درهیچ دورهای به «کمونیست» ویا «کارگری» ویا «سکولار» بودن این مباره مربوط نبوده بلکه جنبه ضد اشغال و ضد صهیونیستی و ضد استعماری آ« نقش عمده ای داشته ایفا کرده است اما قدرت های غربی درحمایت از صهیونیسم تلاش کرده و می کنند تا برجنبه اسلامی بودن آن تکیه کنند و با دامن زدن به اسلام هراسی و تروریستی نامیدن آن افکار عمومی را نسبت به جنبش ملی بدبین نمایند. سازمان حماس که ابتدا در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری عرفات در اواخر دهه ۱۹۹۰ به علت سازشکاری یاسر عرفات و خیانتی که باانعقاد قرارداد اسلو در سال 1993صورت گرفت به طورفزایندهای موجب اختلافات حماس وسازمان آزادیبخش فلسطین شد. حماس از همان بدو امر با توافقاتی که به صلح با اشغالگر منجرشود به مبارزه برخاست. آنها بر خلاف یاسرعرفات (ساف)، مقاومت مسلحانه را برای آزادی ملت فلسطین ترجیح دادند. و این خواست ملت فلسطین بود و نه خواست اسلامگرایان. این عرفات بود که به خواست ملت فلسطین پشت کرده بودو سرانجام خودقربانی همین سیاست سازشکارانه شد.
حماس در سال ۲۰۰۶ با نفوذ گسترده تودهای که در میان مردم فلسطین کسب کرده بود در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک زیر نظر ناظران جهانی و از جمله اتحادیه اروپا پیروز شد.
و کنترل نوار غزه را از چنگ فتح، سازمان سازشکار محمود عباسِ به در آورد. از آنجا که نتایج این انتخابات آزاد مورد تائید لیبرالیسم بورژوائی و اپوزیسیون مزدور و «حقوق بشری» و مخالفان تئوریهای اسرائیلی «اسلام سیاسی» نبود، همه ممالک ریاکار غربی از به رسمیت شناختن نماینده واقعی مردم فلسطین طفره رفتند. اپوزیسیون مزدور ایران هم اکنون هوادار محمود عباس مزدور، دستنشانده، غیرمنتخب، غاصب مقام ریاست جمهوری و عامل امپریالیسم و صهیونیسم است.
علل موفقیت حماس را که در بدو امر بخت بزرگی برای گسترش، نفوذ و احترام مردم فلسطین نداشت میتوان در دو زمینه مورد بررسی قرار داد. حماس سازمانی بود که با قرارداد خائنانه اسلو که هدفش نابودی جنبش فلسطین بود مانند همه نیروهای انقلابی و کمونیست جهان به مخالفت برخاست و هرگز توافقنامه ننگین میان یاسر عرفات و اسحاق رابین را به رسمیت نشناخت.
در این توافقنامهی اسلو، (ساف) حق حیات اسرائیل، حق ادامه اشغال اسرائیل را به رسمیت شناخت و در عوض اسحاق رابین نیز پذیرفت که حرکتی به نام (ساف) وجود دارد که مذاکره با آنها را برای حفظ صلح تا روز قیامت برای مهار آنها بدون دادن کوچکترین حقی به آنها برای زندگی در سرزمین فلسطین ادامه میدهد. این عبارت به آن مفهوم بود که جنبش ساف به انتها رسیده بود و تسلیم صهیونیسم میشد.
قرارداد اسلو در اجزاء آن حتی تا به امروز نیز در دسترس عموم نیست . این سند ننگین را هرگز ملت فلسطین نپذیرفت و در مخالفت با آن به مبارزه دست زد.
حماس و جبهه خلق برای آزادی فلسطین ،یاران جرج حبش تنها سازمان هایی بودند که با اتخاذ موضع درست سیاسی بر ضد قرارداد اسلو،مردم را بسیج کردند. ودراین مبارزه رهبری مبارزات مردم فلسطین در عرصه سیاسی به عهده سازمان حماس قرار گرفت. در کنار این امر حماس توانست با ارائه خدمات اجتماعی، راه انداختن آشپزخانه عمومی برای یاری به مستضعفان، نفوذ در میان طبقات و اقشار پائینی جامعه، و رسیدگی به مشکلات آنها از نفوذ قابل توجه تودهای برخوردار شود که این نفوذ الزاما محصول اعتقادات اسلامی هد هوادار حماس نبود. حماس به درد دل مردم میرسید.
یکی دیگر از مخالفتهای حماس مخالفت با طرح پیشنهادی دو دولت بود که دست بر قضا اسرائیل نیز علیرغم توافق بر سر آن با ساف، در عمل خواهان برهم زدن این خواست بود و در این عرصه به طور عینی مبارزه حماس بر ضد طرح پیشنهادی دو دولت را به فال نیک گرفته و این ایده حماس را تبلیغ میکرد. از این گذشته عقاید مذهبی حماس در تناقض کامل با روحیه ملیگرائی مردم فلسطین و سازمانهای انقلابی آنها قرار داشت و تقویت جنبههای مذهبی دیوارهای مبارزه ملی مبارزان فلسطین را سست میکرد. در این دو عرصه اندیشکدههای صهیونیستی با صبر و حوصله عمل میکردند و در تظاهر بیرونی یک نوع همآهنگی ایجاد شده بود که ایرانیان صهیونیست این پیشینه تاریخی را برای مقاصد شوم خود ابزاری کردهاند تا مدعی شوند حماس را موساد به وجود آورده است. البته نقش مذهب در مبارزه مردم فلسطین به دوران حماس برنمیگردد. قبل از رشد و پیروزی نهضت ملی آزادیبخش فلسطین نیز این جریانهای مذهبی وجود داشتند و فعالیت میکردند ولی از نفوذ چندانی برخوردار نبودند. آنچه آنها را تقویت نمود نه عامل مذهبی بلکه سازشکاری ساف و کنار آمدن با صهیونیسم اسرائیل بود که ملت فلسطین هرگز آن را نپذیرفت و به این منجر شد که به سمت سازمانی تمایل پیدا کند که آزادی فلسطین را در پایان دادن به اشغال در سرلوحه برنامه خویش قرارداده بود. قسمت چهارم و پایانی، طرح دودولت:
امروز مجددا این پرسش «دودولت» از جهات مختلف طرح می شود و یک جهت آن ناظر به صورت آلترناتیو ایده ٢ دولتی در برابر رویدادهایی نظیر طوفان الاقصی و بهطور کلی جریان جنبش مقاومت است. در واقع حرکت الاقصی در برابر ایده جایگزینش باید داوری و نقد شود. اگر جنبش مقاومت و الاقصی نه، جایگزینش چی؟ اینجاست که ایده ٢ دولتی طرح و از همین زاویه باید فهم و نقد شود.
مسائل فلسطین چه در موضع تحلیل و چه در فهم وقایع و چه از موضع تجویز و پیشنهاد سیاست، دو ستون اصلی دارد. یک ستون آن ابعاد هنجاری و ایدههاست و یک بعد و سطح دیگر، ابعاد واقعی و امکانپذیری و عملی ایدههاست که این دو بعد ارتباط دیالکتیکی با هم دارند.
وقتی به سمت سیاست میرویم، باز این دو عنصر را باید در نظر گرفت. وقتی از ایده ٢ دولتی صحبت میشود که دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی در آنجا شکل گیرد، باز میبینیم که اولین مشکل برای اینکه چنین ایدهای سرپا، محقق و قابل دفاع بشود، مشکل هنجاری است؛ یعنی این نوع پیشنهاد حل و فصل اگر در یک موضع و شرایط دیگری بود که دو دولت بر سر یک منطقه مرزی اختلاف داشتند، اینها قابل حلوفصلتر بود تا اینکه یک جامعه سرزمینش تماما غصب شده باشد و یک ساختاری که اصلا نبوده به وجود بیاورند و چیزی که بوده را نادیده بگیرند و بعد شما از دو طرف بخواهید که بیایند آن جغرافیا را به دو بخش تقسیم کنند و بخشی را به دولت اسرائیل و بخشی را به دولت فلسطین بدهند. این راهحل مشکل هنجاری را حل نمیکند و باوجود اینکه در سالیان متمادی خیلی پیگیر بودند محقق شود تا الان بعد از نزدیک ٨٠ سال محقق نشده است. بنابراین این موضوع نشان میدهد که بعد هنجاری نیرومند است و چنین توافقی فراتر از کاغذ پیش نمیرود.
ایده ٢ دولتی در آغاز برای این نبود که دو دولت رسمی از فلسطین و اسرائیل شکل بگیرد، بلکه بر این اساس بود که فرصتی بگیریم و مسیر غیرمستقیمی برای حذف فلسطین ایجاد کنیم، یعنی از طریق ایده ٢ دولتی آن خصومت، تخاصم، جبههبندی و مقاومت فلسطینیان را کند و امنیت را تامین و بعد از طریق بهرسمیت شناختن کشورهای دیگر مشروعیت کسب کنیم و بعد در گام دوم سراغ حذف فلسطین برویم.
تجربه تاریخی آن هم این است. حذف بهصورت غیرمستقیمتر و با پیچیدگی بیشتر وگرنه هیچ وقت اسرائیل یک دولت مستقل با همه آن اتوریته و حاکمیتی را نمیپذیرد که بتوانند فلسطینیان آن را اعمال کنند و مصون از سلطه دیگران باشند.
با توجه به آنچه اشاره رفت امکان تشکیل دودولت یکی فلسطینی و دیگری صهیونیستی درکنار هم مدتهاست شکست خورده است. بنظر حزب ما منطقی ترین راه حل اگرچه دشوار، الغای نظام صهیونیستی در سراسر سرزمین فلسطین که از سال ١٩۴٨ بطور غیر قانونی دست به اشغال و تاراندن میلیونها فلسطینی زده و این اشغالگری و نسل کشی همچنان ادامه دارد. نظام صهیونیستی باید پایان گیرد و با نظارت سازمان ملل و یا ممالک غیر متعهد و مستقل، همه پرسی در سراسر فلسطین صورت گیرد. این همه پرسی باید با اجازه برگشت ٨ میلیون فلسطینی آواره همراه باشد. از طرفی میلیونها سکنه غیرقانونی که درخلال چندین دهه به فلسطین سرازیر شده اند باید به کشورهای خود بر گردند. حکومتی که در بستر چنین همه پررسی شکل می گیرد باید بر اساس نفی استعمار، نفی صهیونیسم و نژاد پرستی و براصول برابری مذهب و قومیت و... باشد.دراین صورت فلسطینی مسلمان، فلسطینی مسیحی و یهودی .... می توانند درنظام واحدی زیست کنند و آغازی برای زندگی مشترک. اگر چه نمی توان آفریقای جنوبی را با فلسطَن مقایسه کرد اما تجربه خوبی برای الغای نظام نژاد پرستی و استعماری است که سرانجام سیاه و سفید در کنار هم زیست می کنند. ودرفلسطین نیز باید براساس الغای نظام صهيونيستی و زیست فلسطینیان و یهودیان حل شود.....
پیروز و تندرست باشید
چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر