به بهانه
سی وسومین سالگرد تروررفیق حمید رضا چیتگر(بهمنی)
توسط
باندهای تبهکارجمهوری اسلامی
نتوان کشت بدین گونه به
دلها امید خلق رزمنده ما جنگی وروئینه
تن است
باز چون رعد خروشند جوانان وطن خاک ایران پر مردان یل وشیر زن است
باردیگر ۱۹ ماه مه فرا می رسد. درچنین روزی در سال ۱۹۸۷، رفیق حمیدرضا
چیتگر ( بهمنی ) عضو دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب کار ایران (توفان ) با یک نقشهﻯ
کثیف ازپیش طراحی شده اﻯ توسط باندهای ترور رژیم تبهکارجمهوری اسلامی دروین
به قتل رسید.رفیق حمید رضا چیتگر، یک کمونیست مارکسیست –
لنینیست جسور و بی باک و ازخود گذشته، نظریهپرداز ویک سازمانده حرفهاﻯ بود. وی
یک عاشق به معنای واقعی کلمه بود. عاشق تودههاﻯ رنج و کار، عاشق مارکسیسم –
لنینیسم و مؤمن به راهش بود. اوهیچ گاه از سختی کار، از ضربات پی در پی بر پیکر
حزباش وعزیزترین رفقایش نمینالید، بلکه با عزمی راسختر و ارادهاﻯ پولادینتر
علیهﻯ ارتجاع و امپریالیسم و تمامی مظاهر سرمایهداری میرزمید و روحیهﻯ امید به
پیروزی را در دلها مینشاند و گرمابخش رفقا و یارانش بود. حمید، انسانی فروتن
بود، به رغم سطح بالای تئوریک، کلامی شیوا، شخصیتی جذاب و دوست داشتنی ، کمتر از
خود سخن میگفت، بیشتر توانائیهاﻯ سیاسی تئوریک رفقای جانباخته اش نظیربابا
پورسعادت وقدرت فاضلی و دیگر رهبران حزب را مطرح و آتوریتهﻯ رهبری را برجسته می
نمود. بارها در نشستهای حزبی تاکید میکرد که نباید از رفقائی که در قید حیات
هستند، تعریف و تمجید کرد، باید از تشکیلات و حزب دفاع نمود و رفقا را از احترام
بیحد نسبت به خود و رهبران حزبی بر حذر میداشت. رفیق حمید از هر بند انگشتش هنر
میبارید، هنر سازماندهی، هنر ارتباط با تودهها، هنر خویشتنداری و صبر و
استقامت، هنر تداوم مبارزه، هنر روحیهبخشی و تقویت تشکیلات و ادامهﻯ راه
جانباختگان حزبی و شوق به پیروزی و گرفتن انتقام طبقاتی از بورژوازی و استقرار
دیکتاتوری پرولتاریا.
امسال به مناسبت سی وسومین سالگرد تروررفیق حمید باردیگرمصاحبه
ای که درمورد چگونگی این قتل شنیع وضد بشری صورت گرفته است را منتشرمی کنیم. این
مصاحبه که از نظرخوانندگان گرامی می گذرد با رفیق جعفر پاکنیا مسئول روابط
خارجی دردوم مارس 2000 صورت گرفت که دردونوبت درخلال سالهای اخیر منتشر شده است.ما
این گفتگو را این بار نیز به بهانۀ سی وسومین سالگردجانباختن این رفیق وپاسخی به انتشار
دروغ وتحریفات بنگاههای ضدکمونیستی وعناصرمعلوم الحالی نظیر* پرویزدستمالچیها که هدفی جزمشوب افکاروخوش خدمتی به ارتجاع
وامپریالیسم ندارند ، انتشار می دهیم و یاد این رفیق گرانقدر را گرامی می داریم:
مصاحبه
هئیت تحریریه توفان با رفیق جعفر پاکنیا مسئول روابط خارجی به مناسبت سیزدهمین
سالگرد ترور رفیق حمید رضا چیتگر (بهمنی) عضو کمتیه مرکزی وعضو دفتر سیاسی حزب کار
ایران (توفان)
سئوال - رفیق پاکنیا٬ بزودی ١٩ مه٬ سیزدهمین سالگرد ترور زنده یاد حمید رضا چیتگر فرا میرسد. با توجه به تشدید بحران اجتماعی در ایران و انعکاس گسترده قتلهای زنجیره ای در مطبوعات و رسانه های خارجی بجا میدانیم تا بار دیگر چگونگی ترور حمید را که در سال ١٩٨٧ در وین انجام شده بود سئوال نمائیم. لطفا برای خوانندگان توفان توضیح دهید که نقشه قتل رفیق حمید چگونه آغاز گردید؟
جواب – زنده
یاد حمید رضا چیتگر یکی از اولین قربانیان تروریسم رژیم جمهوری اسلامی در خارج از
کشور است. قتل فجیع حمید طرح از پیش آماده شده ای بود که دوسال بطول انجامید.
ابتدا نامه ای از ایران در سال ١٩٨٥ با محتوای عام سیاسی به صندوق پستی سازمان
هواداری حزب (صدای دانشجو – در استراسبورگ فرانسه) ارسال گردید. نامه به امضاء
فردی به نام علی آمیز طبع بود. وی در نامه اش از نیروهای مقاومت و ضد رژیمی در
ایران نام برد و خود را مخالف استبداد مذهبی حاکم معرفی کرد. نامبرده پس از ارسال
چند نامه مشتاقانه خواهان ارتباط با تشکیلات حزب کار در ایران گردید.
سئوال – یعنی علی آمیز طبع بعد از رد و بدل شدن
چند نامه به تدریج خود را سمپات سازمانهای چپ بویژه حزب کار ایران نشان داد.
جواب – دقیقا همینطور است. همانطور که عرض کردم وی در
آغاز خود را فردی که علاقه عام به مسائل سیاسی دارد و مخالف نظام ضد مردمی جمهوری
اسلامی است معرفی نمود. سپس بعد از چندی مکاتبه به خط و مشی حزبمان سمپاتی نشان
داد و با اعلان آمادگی برای همکاری خواهان ارتباط حضوری گردید. وی در نامه هایش٬
بویژه در نامه های پنجم و ششم اش٬ از مقولات سیاسی تری استفاده نمود. نظیر مبارزه
طبقاتی٬ رهایی زحمتکشان از قید سرمایه داری٬ برقراری دیکتاتوری و غیره.
سئوال – بنابراین علی آمیز طبع به تدریج خود را
هوادار کمونیسم و حزب کار ایران نشان داد؟
جواب – درست است٬ وی در پایان نامه هایش استقرار
دیکتاتوری پرولتاریا در ایران را آروز میکرد و پس از رد و بدل شدن شش و یا هفت
نامه خواهان تماس حضوری گردید. بدین رو با تماسهای تلفنی با دفتر خارجی حزب که تحت
مسئولیت رفیق حمید قرار داشت سرانجام قرار ملاقات با علی آمیز طبع تعیین گردید.
سئوال - چرا قرار ملاقات در وین تعیین شد؟
جواب – رفیق محل قرار را آلمان پیشنهاد نمود. اما علی
آمیز طبع به بهانه مشکلات فنی از قبیل ویزا یا سخت گیریهای پلیس آلمان و اینکه وی
در اتریش آشنا و آشنایانی دارد٬ محل قرار را وین پیشنهاد نمود که سرانجام نیز با
این پیشنهاد موافقت گردید. البته پس از کشف قضایا روشن گردید که علت پافشاری آمیز
طبع بر سر قرار در اتریش چه بود. رژیم
مطلع بود که درآلمان هواداران حزب فعالند ودر این کشور تشکیلات حزبی وجود دارد٬
بنابراین محل قرار در آلمان میتوانست نقشه این ترور را احتمالا با شکست مواجه کند.
لذا قرار ملاقات در وین با برنامه ریزی دقیقی طراحی شده بود.
سئوال – جسد رفیق حمید پس از دو ماه در آپارتمانی
در وین کشف شد. آیا تا کنون روشن گردید که این آپارتمان توسط چه و یا چه کسانی
کرایه گردید؟
سئوال - تحقیقات بدست آمده نشان میدهد که رفیق
حمید در حال مطالعه مطلبی بود که علی آمیز طبع از پشت سر به وی شلیک کرد. آیا اٽری
موجود است که مبین حضور افراد دیگری نیز در آپارتمان باشد؟
جواب – ببینید٬ همانطور که در گذشته نیز به اطلاع
عموم رساندیم٬ رفیق حمید به همراه علی آمیز طبع راهی آپارتمان گردید. این آپارتمان
گویا توسط آشنایان این مزدور اجاره شد و یا متعلق به یکی از آشنایانش بود. عکس
تکان دهنده ای که از رفیق حمید به جا مانده نشان میدهد که رفیق در حال مطالعه
مطلبی بود و مزدور رژیم به بهانه اینکه پرده را کنار بزند و یا اینکه به بیرون
نظری اندازد٬ از پشت سر با اسلحه شلیک میکند. رفیق حمید با یک گلوله بلافاصله جان
میبازد و تروریست حرفه ای رژیم با خالی کردن جیبهای رفیق حمید و پاکسازی محل را
ترک میکند. آنچه که تحقیقات نشان میدهد در اتاق فقط رفیق حمید و علی طبع آمیز حضور
داشتند و گلوله توسط همین شخص شلیک گردید. البته این قتل فجیع بظاهر توسط یک نفر
یعنی علی طبع آمیز صورت پذیرفت اما کیست که نداند که ماجرای چنین عملیاتی تنها از
طریق یک سازمان دولتی و با امکانات وسیع مالی و تدارکاری ممکن خواهد بود.
سئوال - در طی مدتی که رفیق حمید ناپدید شده بود٬
افرادی از ایران با دفتر خارجی حزب تماس گرفتند و از سرنوشت علی آمیز طبع و قطع
شدن ارتباط با وی اظهار نگرانی کردند. آیا تا کنون روشن گردید که سر نخ این تلفنها
و یا نامه های ارسالی از ایران به کجا وصل بود؟
جواب – در دوماهی که رفیق حمید ناپدید شده بود٬ زنی
تحت عنوان همسر علی آمیز طبع به دفتر خارجی حزب تلفن میزد و در مورد ناپدید شدن
شوهرش اظهار نگرانی میکرد. همینطور مردی نیز چندین بار با دفتر خارجی حزب تماس
گرفت و از "ناپدید شدن" علی آمیز طبع شدیدا اظهار نگرانی میکرد. او
خواهان ارتباط با حزب بود و در تماسهای خود تاکید داشت که گروه (منظور گروه ساختگی
متعلق به آمیز طبع) بدون مسئول و ارتباطات تشکیلاتی دوام نخواهد آورد. این مزدور
کٽیف تلاش بسیار به خرج داد تا در داخل ایران به وی ارتباط دهیم. این مزدوران تا
قبل ازکشف جسد رفیق حمید با صحنه سازی و عادی جلوه دادن قضایا٬ مذبوحانه سعی
نمودند تا ضربه دیگری بر پیکر حزب وارد آورند. اما چنین نشد. پس از کشف جسدرفیق
حمید٬ بلافاصله تماس افراد نامبرده با دفتر خارجی قطع گردید. تحقیقات حزب نشان
میدهد که تماسهای مکاتبه ای علی آمیز طبع از طریق آدرسی در تهران تحت پوشش یکی از
شرکتهایی که توسط سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی اداره میشد٬ صورت گرفت. سر نخ همه
مکاتبات و تماسهای تلفنی به سازمان مافیایی ساواما وصل بود.
سئوال - پس از کشف جسد رفیق حمید رضا چیتگر و
واکنش متحد نیروهای انقلابی و احزاب برادر علیه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی٬
وزارت اطلاعات رژیم را بر آن داشت تا جهت رد گم کردن و دفاع از خود دست به عکس
العمل هایی بزند. تاکتیک وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی را در این رابطه مشخص
چگونه ارزیابی میکنید؟
جواب – حزب از همان آغاز ناپدید شدن رفیق حمید کوشید
تا سیاستهای تروریستی رژیم را در خارج از کشور بیش از پیش افشاء نماید و نظر
هموطنان خود را به شیوه های جدید سرکوب و سازماندهی آنها جلب کند.
ما گفتیم که تروریسم یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم اسلامی
است و این امر فقط محصول تبلیغات مخالفین رژیم و یا دول مخالف ایران نیست٬ بلکه
بیان مسئولان بلند پایه خود رژیم جمهوری اسلامی نیز میباشد.
تاکتیک رژیم جمهوری اسلامی در مورد هر ترور مشخص٬ بسته به
تعلقات سیاسی ایدئولوژیک افراد وسازمانهای اپوزیسیون متفاوت بوده است. رژیم برای
ترور رفیق حمید با توجه به شناختی که از مواضع سیاسی – ایدئولوژیک حزب کار ایران
داشت٬ در نامه های جعلی که از ایران به دفتر خارجی ارسال میداشت از مقولاتی
نظیردیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم استفاده مینمود تا همه چیز عادی جلوه داده
شود. پس از رو شدن این جنایت شوم٬ رژیم جمهوری اسلامی تلاش بسیار کرد تا با مطرح
کردن مسایل سیاسی – ایدئولوژیک و اختلافات سیاسی – عقیدتی این قتل را به سازمانهای
اپوزیسیون و یا "تصفیه داخلی" بچسباند. ابتدا در اینجا و آنجا و در
کیهان هوایی از اختلافات حزب کار و شورای ملی مقاومت و مجاهدین زمزمه شد که گویا
رفیق رضا چیتگر نماینده حزب کار در خارج از کشور پس از جدایی از شورای ملی مقاومت
توسط مسعود رجوی به قتل رسید. در ادامه همین شایعات وزارت اطلاعات رژیم با درج
مقاله ای با نام جعلی در کیهان لندن تحت عنوان "رضا چیتگر را توده ایها کشتند"
مذبوحانه سعی نمودند به توجیه این ترور بپردازند و آن را فرجام کارزار ضد
رویزونیستی و ضد توده ای حزب کار ایران (توفان) تئوریزه نمایند که گویا حزب توده
ایران به خاطر اختلاف ایدئولوژیکی با توفان و با کمک سازمان جاسوسی شوروی ک. گ. ب
چیتگر را ترور کرد. رژیم اینگونه شایعات را حتی به میان محافل سیاسی٬ کانونها و
نهادهای فرهنگی و به اصطلاح بیطرف نیز کشانده تا نشان دهد قتل رفیق حمید حاصل
اختلاف "درون سازمانی" بوده و ربطی به جمهوری اسلامی نداشته و رژیم را
با افراد "خارج نشین کاری نیست".
می بینید٬ رژیم جمهوری اسلامی برای انجام عملیات تروریستی در
تمامی عرصه ها٬ فعال عمل نموده و برای رد گم کردن و حفظ ظاهر نیز که شده باید طوری
جلوه داده شود که پای رهبران تروریست جمهوری اسلامی حتی الامکان به میان نیاید.
شما میتوانید عین همین تاکتیک را اما با بیان دیگری در مورد شاهپور بختیار٬ دکتر
قاسملو٬ دکتر کاظم رجوی و دیگران مشاهده کنید. همه این ترورها از سوی کیهان هوایی
ارگان وزارت اطلاعات رژیم در خارج از کشور در چهار چوب تصفیه های داخلی تحلیل
گردید و با بیشرمی تلاش نمود تا پای رژیم به میان نیاید. و سرانجام آنجا که توجیه
قتلها در چهار چوب مقولات سیاسی – عقیدتی و "تصفیه داخلی" مقدور نبود
برای فرار و رد گم کردن از مقولات اخلاقی و شخصی بهره جسته و بعنوان مٽال قتل فجیع
فریدون فرخزاد را به "معشوقه اش" نسبت داد. در همین رابطه میتوانید
اٽرات تبلیغات اغواگرانه وزارت اطلاعات را در نشریه ایران تایمز چاپ واشنگتن که به
بررسی قتل فرخزاد پرداخت مشاهده کنید. این نشریه متاٽر از بنگاه دروغ پراکنی
ساواما قتل فرخزاد را به مسئله همجنسگرایی
و دعوای جنسی نسبت داد که از سوی سازمانهای اپوزیسیون و از جمله حزب ما مورد انتقاد
قرار گرفت. دادگاه میکونوس و سرانجام زمان٬ این داور تاریخ نشان داد که همه این
ترورها از سوی باندهای آدمکش جمهوری اسلامی و به رهبری وزارت اطلاعات طرح ریزی
گردید و اکنون کمتر کسی را میتوان یافت که به این واقعیت غیر قابل انکار پی نبرده
باشد.
سئوال - شیوه ترور رفیق حمید بسیار ناشناخته و کلا
تروریسم دولتی جمهوری اسلامی آنزمان به صورت گسترده به خارج کشیده نشده بود. آیا
این همان فاکتور مهمی نیست که زنده یاد رفیق حمید در دام تروریستها رژیم گرفتار
آید؟
جواب - درست است٬ اما ما قصد توجیه این اشتباه که از سوی
تشکیلات صورت گرفت را نداریم. سفر حمید به هر دلیل ممکن یک اشتباه بود. در این
رابطه حزب به خود انتقاد نمود و درسهای گرانبهایی از این ضربت کسب نموده است. اما همانطور که بیان داشته اید٬ شیوه ترور
رفیق حمید شیوه ای جدید و ناشناخته بود. سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی٬ ساواما تا
آن تاریخ نیروی مخالفی را بدین شکل در خارج از کشور ترور نکرده بود. اما بعد از
ترور رفیق حمید میتوان نمونه های زیادی مٽال آورد که رژیم به نوعی از همین حیله
بهره جسته و بسیاری از افراد سرشناس اپوزیسیون را از پای درآورد. شاهپور بختیار
رهبر نهضت مقاومت ملی٬ عطاالله احمدی عضو سازمان درفش کاویانی٬ فریدون فرخزاد و
...... با همین شیوه کٽیف ترور شدند. پس میبینید که رژیم با این شگرد روباه صفتانه
یعنی مکاتبات ساختگی و دروغین٬ ارتباطات زیادی با گروهها و عناصر مخالف برقرار
کرده و در بسیاری موارد نیز موفق عمل نموده است.
رژیم جمهوری اسلامی از سال ١٩٨٧ تا کنون صدها تن ازافراد
اپوزیسیون را به طرق مختلف در خارج از کشور به قتل رسانده است. رژیم شیوه هایی را
در شکار نیروهای مخالف آنهم در خارج از کشور پیش گرفت که هیچ دولتی در جهان نسبت
به اتباع خود چنین نکرده است. رژیم پس مانده و قرون وسطایی جمهوری اسلام با
استفاده از پترو دلار نفت این ٽروت ملی مردم ایران که باید در راه رفاه و آسایش و
پیشرفت جامعه بکار رود٬ شبکه تروریستی وسیعی را برای امحاء فیزیکی عناصر مخالف
سازماندهی نمود که در نوع خود کم نظیر است. در این رابطه میتوان کتابها نوشت. به
هر حال همانطور که گفتیم عملیات تروریستی برون مرزی جمهوری اسلامی بدون امکانات
وسیع مالی و فرهنگی و بدون سکوت و مماشات ممالک اروپایی امکان پذیر نبوده است.
جواب - متاسفانه به نظر نمیرسد که دولت اتریش قضیه را
پیگیری کرده باشد. مصالح اقتصادی دولت اتریش و ملاحظات دیپلماتیک مانع از آن است
تا مقامات اتریش بتوانند و یا بخواهند مستقیما ترور رفیق حمید و یا دکتر قاسملو و
یارانش را به سازمان امنیت جمهوری اسلامی ربط دهند. اما دولت اتریش در اٽر فشار
افکار عمومی و سازمانهای بشر دوستانه تنها به این بسنده کرده است که انگیزه این
قتلهای سیاسی بوده است.
حزبمان به مناسبت دهمین سالگرد ترور رفیق حمید در تاریخ
١١/٦/٩٧ طی نامه سرگشاده ای از دولت اتریش
خواست که پرونده این قتل را دوباره مورد بررسی قرار دهد. پیرو این نامه حزب سبزها
در اتریش٬ طی مصاحبه ای مطبوعاتی در پارلمان این کشور به افشای عملیات تروریستی
جمهوری اسلامی پرداخت و مصرانه از دولت خواست تا پرونده قتل رفیق حمید دوباره مورد
بررسی قرار گیرد. ناگفته روشن است که دولت اتریش هرگز مناسبات حسنه تجاری خود را
با جمهوری اسلامی قربانی احترام به حقوق بشر و حرمت انسانی نخواهد کرد. همانطور که
سایر کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و سوئیس و غیره نکردند.
سئوال - رفیق پاکنیا٬ اگر موافق باشید سوال آخر
خود را به قتلهای زنجیره ای در ایران اختصاص دهیم. همانطور که میدانید اکنون
قتلهای زنجیره ای به یکی از موضوعات اصلی و محوری جامعه تبدیل شده است و اکبر گنجی
در این رابطه افشاگریهای وسیعی انجام داده است. آقای گنجی و دوستانش پیرامون
قتلهای داخلی و خارجی تا کجا پیش خواهند رفت؟
امروز بحران سیاسی٬ اجتماعی٬ اقتصادی و فرهنگی در ایران به
چنان ابعادی رسیده است که نه رژیم میتواند مٽل گذشته حکومت کند و نه مردم تن به اطاعت به
رژیم اسلامی تحت رهبری ولی فقیه میدهند. گسترش مبارزات مردم در اشکال مختلف نظیر
اعتراضات کارگری٬ درگیریهای خونین در برخی از شهرها و یا حتی شرکت وسیع مردم در
انتخابات ریاست جمهوری و ششمین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان اعتراض و نه
بزرگ به جمهوری اسلامی ..... همه حکایت از رشد درخشان مبارزات مردم ایران
دارد.
اینجاست که در پرتو این مبارزات٬ اختلافات بالاییها شدت
میگیرد و هر یک از جناحها برای خروج از بحران موجود پروژه هایی ارائه میدهند.
افشای قتلهای زنجیره ای از سوی آقای گنجی در همین چهارر چوب قابل تبیین است. این
افشاگریها محصول مبارزات مردم ایران است. در واقع این مردمند که افرادی نظیر گنجی
و یا عماد الدین باقی و شرکاء را به جلو رانده و آنها را مقابل عالیجنابان
خاکستری٬ شاه کلید و یا سرخ پوش قرار داده اند. این افشاگریها طبیعتا مٽبت است و
به تضعیف چاقو کشان حزب الهی٬ شبان بی مخها٬ ده نمکیها و رهبرشان خامنه ای منجر
خواهد شد. اما اینکه اصلاح طلبان و یا اکبر گنجی و دوستانش فجایع ترورهای خارج از
کشور را به ترورهای داخلی ربط دهند و تا آنجا پیش روند که امنیت جمهوری اسلامی را
به خطر اندازند٬ یک خوشبینی و خود فریبی محض است. در همین رابطه آقای عماد الدین باقی با
صراحت میگوید که "دست اندر کاران پرونده نباید تمام یافته های خود را یک جا
عرضه کنند٬ در هر حال بخشی از این اطلاعات مستلزم استتار است و اطلاعاتی است که
شاید تا سالها به صلاح امنیت ملی نباشد که گفته شود" (ایران امروز ٣۰ بهمن
١٣٧٨)
میبینید٬ افشاگران زنجیره ای تا آنجا پیش خواهند رفت که
امنیت جمهوری اسلامی را به خطر نیاندازند. بیشک٬ اکبر گنجی نظریه پرداز اصلی قتلهای
زنجیره ای اسناد بسیاری در مورد اوضاع درونی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی در
اختیار دارد٬ یحتمل با بسیاری از کارکنان ساوامای نظام نزدیکی دارد و لذا همین
کانالهاست که ایشان با دسترسی به یک سری مدارک افشاء کننده غیر قابل انکار٬
عالیجنابان خاکستری٬ شاه کلید و سرخ پوش را تحت فشار قرار داده است. این افشاگریها
در واقع در راستای همان اصلاحاتی است که آقای خاتمی و جناح "مدنی خواه"
رژیم مدعی آنند. اینان برای حفظ نظام نکبت بار جمهوره اسلامی ناچارند برخی از
زیاده رویهای دستگاه را قیچی کنند٬ برخی افراد بد نام و منفور نظام٬ فلاحیان وزیر
اسبق وزارت اطلاعات٬ رفسنجانی و غیره را به حاشیه برانند.
امروز دیگر مسلمانانی نظیر لاجوردیها٬ سعید امامی ها٬ خلخالی
ها٬ ده نمکی ها٬ فلاحیان ها و غیرو کارایی خود را از دست داده و حضورشان به ضرر
نظام اسلامی است. لذا محترمانه و یا از طریق داروی نظافت باید جای خود را به اشخاص
"خوشنام و مدنی خواه" دهند تا نبض زمان را در دست گیرند و برای نظام و
پیش گیری از سقوط آن دست به عقب نشینی هایی زنند. البته همگان میدانند که جنایت
تکان دهنده رهبران جمهوری اسلامی تنها به قتلهای زنجیره ای محدود نمیگردد.
رژیم اسلامی در خلال ٢١ سال حاکمیت فاشیستی و ضد بشری خود
بیش از صد هزار نفر را تیرباران کرده است. این رژیم حتی به دختران و پسران سیزده و
یا چهارده ساله رحم نکرده است. زنان حامله نیز از اعمال جنون آمیز رژیم به بهره
نمانده اند. اینها همه در سایه عدل اسلامی و به زعامت امام جنایت پیشه و
عالیجنابان سرخ پوش صورت گرفته است. ترور در ماهیت رژیم جمهوری اسلامی است. این
رژیم غیر متعارف سرمایه داری که متکی بر ایدئولوژی اسلامی حکومت میکند راهی ندارد
جز اینکه از طریق عقب نشینهایی در چهارچوب کنترل شده خود را حفظ کند.
ما مشوق افشاگریهای امٽال گنجی که خود در شکل گیری جمهوری
ترور و جنایت اسلامی نقش داشته اند هستیم.
ما مشوق تشدید اختلافات جناحهای هئیت حاکمه هستیم ودرجهت
تعمیق مبارزات مردم ایران و بزیر کشیدن رژیم مافیایی و تروریستی جمهوری اسلامی
میکوشیم.پایان
سندی
درافشای تروریسم دولتی جمهوری اسلامی
حزب
کارایران(توفان)
۱۹ ماه مه۲۰۲۰
www.toufan.org
***
*{آقای پرویزدستمالچی کتابی درسالهای اخیرتحت
عنوان "تروربنام الله" انتشار داده که دربخش مربوط به بررسی وچگونگی تروررفیق
حمیدرضا چیتگرغیرمسئولانه وبا کمال وقاحت تصویری سراپا دروغ را به خورد خواننده
میدهد.یک نویسنده منصف وبی غرض قبل ازانتشار مطالبی درمورد اشخاص یا احزاب و
رخدادهای اجتماعی موظف است دست به تحقیق وکنکاش بزند وبا کسب اطلاعات همه جانبه
ازطریق منابع معتبر به روشنگری به پردازدودرتنویرافکاربکوشد .نویسنده ای که بدون
توجه به منابع واسناد صحیح مبادرت به چاپ کتاب نماید وبه جعل ودروغ واتهام متوسل
گردد،نه تنها خدمتی به مردم نمی کند بلکه درچشم خوانندگان خاک می پاشد وبه لحاظ
قانونی نیز قابل پیگرداست.آقای پرویزدستمالچی بجای مطالعه اسناد منتشره توسط حزب
کارایران(توفان) ویا تماس باارگانهای رسمی حزب جهت کسب اطلاع درمورد این فاجعه با
شخصی به گفتگو می نشیند وبه کسب اطلاع می پردازد
که هرگرعضو حزب نبوده چه رسد عضورهبری حزب باشد. ازطرفی فرد مورد نظر
امروزدر قیدحیات نیست که بتوان اورا مورد پرسش قرارداد که این جعلیات اززبان اوست
یا ازنویسنده کتاب که ازقضا با هدف خاصی رذیلانه برای بی اعتبار کردن یکی ازرهبران
برجسته جنبش کمونیستی به قلب حقیقت پرداخته است!}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر