۱۴۰۳ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۶ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

 

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۱۶ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

تیر ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

 

مشارکت ۴۰ درصدي دردور اول انتخابات رياست جمهوري اسلامي، يعني تحريم ۶۰ درصدي

چرا نبايد دراين «انتخابات» شرکت کرد؟

تلاش دوباره «اصلاح طلبان»براي احياي برجام ،ادامه پروتکل الحاقي وخيانت ملي است

اعتصاب کارگران پروژهاي عليه پيمانکاري و ضرورت اتحاديه مستقل سراسري کارگري

جنايت معدن شازند اولين جنايت طبقه سرمايهدارنبود

وضعيت باورنکردني کارگران درگرماي جنوب وچاره کار کارگران

فقدان ايمني همچنان جان کارگران را ميگيرد

در جبهه نبرد طبقاتي

گزارشي از ايران .ميهن ما آبستن حوادث بزرگي است

گزارشي از مراسم به خاکسپاري،رفيق گارنيک زادوريان

جوليان آسانژ،روزنامه نگار جسور و بنيار گذار ويکيليکس آزاد شد

زلزله سياسي در انتخابات پارلماني اتحاديه اروپا در فرانسه دلايل عروج جريانات راست و نئوفاشيست و نئو راسیست در اروپا

افزايش خشونت و قتل زنان در آلمان

سرمايهگذاري نهادهاي بزرگ امپرياليستي اروپا در شرکتهاي تامينکننده تسليحات رژيم صهيونيستي        

قتل، شکنجه و تجاوزات جنسي در زندانهاي رژيم اشغالگر عليه اسراي فلسطيني

رياکاري و عوامفريبي رهبران کشورهاي امپرياليستي در سالگرد نبرد نرماندي در فرانسه!

رژيم صهيونيستي هر روز بيشتر در باتلاق بحران فرو ميرود

اخلاق امپرياليسم

نگاهي به "مرحله 2" آتشبس سه مرحلهاي پيشنهادي آمريکا و رياکاري بلينکن وزير امورخارجه

سخني پيرامون علل بروز جنگ در اوکراين و ادامه آن

هدف از به کاربردن اصطلاح»جامعه جهاني» توسط رسانههاي ويرانيطلب برون مرزي چيست؟

ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

گشت و گذاري در فيسبوک، پاسخ به يک پرسش

پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام

***

مشارکت ۴۰ درصدی دردور اول انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، یعنی تحریم۶۰ درصدی توسط مردم

درلحظاتی که نشریه توفان الکترونیکی آماده پخش بود، خبر دور نخست انتخابات ریاست جمهوری توسط وزارت کشور منشترشد. ما فعلن به همین مطلب کوتاه زیر بسنده می کنیم تا درآینده مفصلا به نتایج قطعی وتحولات آن به پردازیم.

اولین دوره انتخابات ۱۴۰۳ با پایین‌ترین نرخ مشارکت انتخابات ریاست جمهوری ایران به پایان رسید. بر اساس اعلام ستاد انتخابات کشور ۴۰ درصد از واجدین شرایط با مجموع ۲۴ میلیون و ۵۳۵ هزار ۱۸۵ رای، در این انتخابات شرکت کرده اند. میزان مشارکت ۴۰ درصدی یعنی ۸ درصد کمتر از انتخابات ۱۴۰۰ که خود کمترین مشارکت تا آن زمان در «انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی ایران را داشته است. براساس آخرین نتایج اعلام شده  ازسوی وزارت کشور دوردوم انتخابات در روز جمعه۱۵ تیرماه بین مسعود پزشکیان و سعید جلیلی برگزارخواهد شد.

خبرگزاری مهر نیز آمار انتخابات ریاست جمهوری را منتشر کرده که نشان می‌دهد تهران و کردستان با ۲۳ درصد پایین‌ترین میزان مشارکت در این انتخابات را داشته‌اند

سید یاسر جبرائیلی، رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

 "مشارکت ۴۰ درصدی نتیجه هیچ چیزی نیست جز حمله مغول‌وار به معیشت ملت با تصمیم‌سازی نئولیبرال‌های ریشدار و سربه‌سجود آیه‌خوان"

  همین آمار تا این تاریخ نشان می دهداکثریت مردم ایران این «انتخابات» را تحریم کردند زیرا می دانستند این انتخابات» با چنین نماینده های دستچین شده ای وبا چنین سیاست‌های معیشت ستیزانه و نئولیبرالی کوچکترین قرابتی با خواست و مطالبات سوزانشان ندارد.

 

***

 

 

                  چرا نباید دراین "انتخابات" شرکت کرد؟

 

تنور« انتخابات» را این اواخر تا اندازه ای داغ کردند، تا به آن رونقی بخشند طبعا.نمایش جواد ظریف وزیر اسبق امور خارجه ایران درهمایش انتخاباتی درکنار پزشکیان فضای سرد و بی رمق دوره قبل را تا اندازه ای تغییر داد، لیکن این هیاهوی سیاسی مهندسی شده فاقد کوچکترین پیام سیاسی به محرومان جامعه است. زیرا بند ناف همه این نامزدها و مشاوران ریز ودرشتشان به نئولیبرالیسم وادامه ریاضت اقتصادی و صندوق بین المللی پول وصل است. دراین غوغایی که به راه انداخته اند برنامه ای برای حل «معضلات داخلی» وجود ندارد، راه همان است که باید طی شود اما سریعتر وخشن تر وبی رحمانه تر.کارگران امروز همچنان زیر آوارمعادن خصوصی اند اما کاندیداهای رنگارنگ در رقابت برای دست‌بوسی بخش خصوصی و اتاق بازرگانی وبیشتر خصوصی کردن برای غارت بیشتر زحمتکشان و ثروت جامعه جولان می دهند وعربده می‌کشند.

تحلیل گفتمان اقتصادی ۶ نامزد تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان؛ وبرنامه ها وسخنرانی‌هایشان نشان می دهد هدف ازاین بازی‌ «انتخابات» چیست، آیا کارگران وزحمتکشان وتوده فرودست نفعی هرچند کوچک برای شرکت در این «انتخابات»دارند؟ پاسخ  ما همانطور که بارها نوشتیم روشن است. خیر، هیچ نفعی ندارند.

زیرا هدف ازبرگزاری این«انتخابات» که هرچهارسال یکبار برگزار می شود واین بار بخاطر حادثه سقوط بالگرد وکشته شدن ابراهیم رئیسی و«انتخابات» پیش رو وبرنامه هائی که این شش نفر ارائه داده اند چنین است:

حفظ قدرت سیاسی ومشروعیت بخشیدن به نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی،ادامه سیاست سرکوب کارگران وزحمتکشان و برنتابیدن تاسیس اتحادیه های مستقل کارگری،ادامه سیاست نئولیبرالی وکالایی کردن آموزش وبهداشت وادامه ژرفش فقر واختلاف طبقاتی،ادامه سیاست تبعیض واعمال فشار بر زنان،ادامه سیاست آزاد گذاشتن هواداران نئولیبرالیسم در رسانه ها و محیط های آموزشی وفرهنگی وسیاسی .... است.

اما این نامزدها اختلافاتی نیزبرسر سیاست بین المللی  دارند ونمی توان آن را کتمان کرد. صدای دشمنی باشرق وشوق تسلیم به غرب وادامه مذاکره درمورد برجام واحیای آن طنین اندازواز قدرت ونفوذ بالایی برخورداراست. سخنرانی‌های جواد ظریف و دارودسته روحانی که پشت پزشکیان سنگرگرفته اند تلاشی سازمان یافته وعرض اندام در سپهر جامعه ایران است که دربحران وبن بست ومصیبت به سر می برد.

درچنین شرایطی طبقه کارگرایران جزمردود اعلام کردن تحریم این انتخابات که اساس وبنیانش ضد دمکراتیک وادامه روند سرکوب معیشت و تشکل مستقل است، وظیفه دیگری جز به اینده وصف متحد خود اندیشیدن برای برون رفت ازاین بازار مکاره، ندارد. سیاست گردش به شرق بدون جهت گیری تامین امنیت داخلی شهروندان که اکثریت آن کارگران و زحمتکشان هستند، قرین موفقیت نخواهد بود.طبقه کارگر ایران جهت گیری نظم جدید جهانی ودرهم شکستن نظم تک قطبی قدیم را برای تنفس خود مثبت و آن را به مبارزه برای تغییر اوضاع داخلی، عدالت اجتماعی، حفظ استقلال ویکپارجگی کشور پیوند میزند و به پیش می برد.راه دیگری متصور نیست.

 

طبیعتا هواداران رنگارنگ وکاربدستان رژیم جمهوری اسلامی که این روزها  نیزدرهیبت «عدالت محوری وامنیت ملی» ظاهر شده اند راهی جزتغییر حلزونی درچهارچوب نظام ولایت فقیه نمی بینند برای چنین هدفی وچنین انتخابات قلابی وگزینشی تبلیغ می کنند که شاید اینبار فرجی شود.دراین بازی انتخاباتی زحمتکشان و مخالفان نظام نئولیبرالی حق اعلام نامزدی ندارند.لذا همانند تمام دوره های گذشته تحریم انتخابات گزینشی واستصوابی وغیر دمکراتیک حق مسلم مردم ماست و این سیاست هیچ تناقضی با احترام به انقلاب تاریخی وبزرگ ملت ایران درسال ۱۳۵۷ ندارد بلکه باید حاصل آن باشد وجز این نیست.کارگران باید برای مطالباتشان از هر گونه شکاف و تضادی سود برند وبرای تاسیس تشکل مستقل خود به پیکارشان ادامه دهند. چنین پیکاری که برای تضمین امنیت داخلی و شغلی و معیشتی است مکمل امنیت ملی است و تفکیک ناپذیر است.

اگر امروز از امنیت ملی سخن می‌رود و آن امری درست و برحق نیز می باشد با این تحلیل است که نقض امنیت ملی و ورود اشغالگرو متجاوز به ایران نظیر امپریالیسم و صهیونیسم نابودی همین حقوق شهروندان را به دنبال خواهد داشت. متجاوز و اشغالگر با غارت کشور تمام منابع زیرزمینی میهن ما را در خدمت منافع خودش غارت می‌کند و نه برای تامین امنیت مردم میهن ما. امنیت ملی آن سپر بلا و سنگری است که باید حقوق و منافع مردم میهن ما را حفظ کند و مانع شود که ایران ویران و نابود گردد و از صفحه تاریخ مانند بسیاری از کشورها و خلق‌های دیگر زدوده گردد. امنیت و مبارزه برای منافع ملی کشور ما ایران در خدمت آینده مردم و شهروندان ایرانی است و اساسا با این انگیزه‌ی پاسداری از منافع ملی جایگاه بایسته خود را درنبرد اجتماعی تعیین می‌نماید.

امنیت ملی و حفظ منافع ملی ایران در عرصه جهانی و در میان انبوهی از دشمنان و غارتگران در تناقض و تضاد آشتی‌ناپذیر با امنیت شهروندان، حقوق دمکراتیک مردم در درون ایران نیست. یکی لازم و دیگری ملزوم آن است. یکی بدون دیگری کامل نیست و لذا یکی بر روی دیگری به عنوان دو قطب و پدیده متقابل و متاثر بر روی هم به صورت دیالکتیکی تاثیر گذارده و نابودی یک طرف این تضاد به نابودی طرف دیگر وخاتمه یافتن این فرآیند تمام می‌شود.

***

تلاش دوباره" اصلاح طلبان"برای احیای برجام ،ادامه پروتکل الحاقی وخیانت ملی است

شانس مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری چقدر است؟ نامزدهای انتخاباتی دوره چهاردهم که درقامت جناح اصلاح طلب واصولگرا با همه تناقضات ورنگارنگی شان  ظاهر شده اند حرفی برای محرومان جامعه ندارند ونمی توانند داشته باشند.درعرصه داخلی فقر وفلاکت و تعمیق شکاف طبقاتی مولود سیاست های تعدیل اقتصادی یا همان نئولیبرالیسم است که هردو جناح بر آن توافق دارند.درعرصه بین المللی هردو جناح مسبب برجام وخیانت ملی درپذیرش پروتکل الحاقی اند.دارودسته ظریف که درپشت پزشکیان سنگرگرفته است خواهان ادامه مذاکرات با آمریکا وحل وفصل برجام ودرنتیجه "گشایش اقتصادی وتعامل با جامعه جهانی برای حل بحران داخلی ایران" است.

درسال ۱۹۹۳ میلادی ، آژانس انرژی اتمی ، که بمانند اکثرسازمان ونهادهای بین الملی ، معمولا تحت نفوذ قدرت های جهانی ، بویژه آمریکاهستند ، برای کنترل ونظارت برکشورهایی که از دید آژانس ، بهتربگوییم ، ازدید قدرت‌های هسته ای جهان ، مظنون به تولید سلاح هسته ای باشند ، پروتکل الحاقی را تدوین ودرسال ۱۹۹۷ آنرا به تصویب شورای حکّام بین المللی آژانس اتمی رساند .

درمهرماه سال ۲۰۰۳ ، بنا به خواست «رهبرفرزانه ومعصوم» ، که تحت فشارشدیدخارجی وخصوصا داخلی بود ، با اتخاذ تصمیم «نرمش قهرمانانه»، هیئتی به سرپرستی دلقکی بنام «حسن روحانی» را برای خوش رقصی و«جلب توجه» قدرت های خارجی روانه کرد ، تا این قرارداد را داوطلبانه امضا نمایند !

مواد این پروتکل ، برای کشورهای تحت نظارت ومظنون ، بجز نقض حاکمیت ملی ونقض تمامیت ارضی چیزدیگری نبود ! چرا ؟ برای اینکه طبق این پروتکل، آژانس حق دارد هرزمان و درهرمکان و هرکجا را ، بی خبر و سرزده ، که اکثرا جنبه ی جاسوسی نیز دارد ، بدون موافقت حاکمان کشورمفروض ، بازرسی نماید !

حاکمان جمهوری سرمایه داری اسلامی،احمقانه، با امضای این قرارداد به دامی افتادند که حاصلی جزگرفتاری و بدهکاری نداشت و ندارد و از آنزمان پیوسته درپی اثبات بیگناهی خود باغرب جلسه محرمانه می‌گذارند ،خودراگرفتارجانورانی نظیر جوبایدن ، آنتونی بلینکن و رافائل گروسی ، این کارگزاران امپریالیسم آمریکا ، نمودند ومرتّب قسم حضرت عباس می‌خورند که ما قصد ساخت بمب اتم را نداریم ! و«بلینکن»  هم درپاسخ میگوید : «نشانه ای از گام برداشتن ایران دررفع تحریم‌هاوجودندارد.» ویامی‌گوید : «حتی درصورت بازگشت ایران به برجام صدها تحریم باقی میماند .» !

آقای بلینکن باوقاحت تمام صحبت ازبازگشت ایران به برجام می‌کند توگویی که این ایران بودکه ازبرجام خارج شد ونه آمریکا !

مردم خوب ایران چنان اسیر حاکمان فرومایه ای هستند که درطول حاکمیت شان آنچنان فضای اقتصادی، اجتماعی وسیاسی را آلوده کردند که جنایتکاران بین المللی گستاخی را بدانجا برسانند تا برای سرزمین ایران نقشه های شوم درسربه پرورانند ! رژیم مفلوک اسلامی چنان عرصه را بربخش بزرگی ازمردم تنگ نمود که، خصوصا بخشی از جوانان ما ، خواهان بازگشت آمریکا ورژیم وابسته پهلوی باشند !

متجاوزان بین الملی ودرراس آنها امپریالیسم جنگ افروز آمریکا برای دشمنی باایرانِ بزرگ وقوی ، سلاح هسته ای را بهانه قرارداده وبا سوء استفاده ازاین فضای غبارآلود ، در پی تجزیه کشورما درآینده هستند !

امپریالیسم آمریکا همچون گرگ پیری که سرکردگی گله اش را تقریبا ازدست داده ، کماکان دندانهایش رانشان می‌دهد و قیافه تهدید آمیزبخود می‌گیرد . این درحالی است که پوزه اش در ویتنام درافغانستان ودرسوریه ودرخود آمریکا و با تسخیرمجلس نمایندگان ، بخاک

نامزدهای انتخاباتی دور چهاردهم جز دروغ درمورد برجام وعلل تحریم و اثرات آن درجامعه تحویل مردم ایران ندادند.جواد ظریف درهمایش‌های پزشکیان ظاهر شد و از کارنامه خیانت ملی حسن روحانی دفاع کرد وراه خروج از بحران را احیای رابطه با غرب عربده کشید.

بخش بزرگی از مردم ایران علاقه ای به این شعبده بازان نشان ندادند وهنوزهم پس از اینهمه سال بحث وجدل برجام وقرارداد الحاقی سردر نمی آورند که ماجرا چیست .مردم  اعتمادی به حکومت و سران آن ندارند، حتی اگردرزمینه ای سخن درستی گویند.

برای مردم ایران شناخت صحیح ازماهیت امپریالیسم ونیروهای استعماری وپویند این مبارزه با مبارزه علیه نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی و ستم طبقاتی امری ضروری وحیاتی است.درغیراینصورت همواره آلت دست قرارخواهیم گرفت جز شکست و سرخوردگی حاصلی نخواهد داشت.

مسئله هسته ای وبرجام بهانه است . آمریکا هیچ تحریمی را بر نخواهد داشت. چنانچه حاکمان جمهوری اسلامی به دلیل خودفریبی و برای حفظ نظام خود، هر از گاهی فریب امپریالیست‌ها رامی‌خورند و ابلهانه اظهارمی‌دارند که بزودی تحریم‌ها برداشته می‌شود فقط چند تا مشکل فرعی مانده که عنقریب حل خواهدشد! چقدر آدم باید سفیه باشد که باور داشته باشد آمریکا بدون تسلیم بلاشرط ایران درهمه زمینه ها ، تحریم ها را برمیدارد و نداند که امپریالیست‌ها وصیهونیست‌ها چشم دیدن ایران پهناور ومقتدر، آنهم درمنطقه حساس خاورمیانه و در همسایگی اسراییل را ندارند و لذا در دراز مدت درپی تجزیه کشور ما هستند.آمریکا با سیاست گردش به شرق ایران مخالف است وخواهان سلطه بر ایران و برهم زدن نظم جدیدی است که چین و روسیه در راس آن قرار دارند!

همانگونه که بارها گفتیم ، دفاع ازحقوق ملت ایران وتمامیت ارضی کشور، ربطی به رژیم‌های حاکم ، چه شاه وچه شیخ ندارد. آنانیکه به این شناخت نرسیده اندو ندانسته  وازسراستیصال مصالح ومنافع ملی را فدای براندازی رژیم  استبداد جمهوری سرمایه داری اسلامی به هر قیمتی حتی با تائید مداخله خارجی  می‌کنند جاهل ونادان هستند و باید با فعالیت صبورانه آنها را ازاین خواب سنگین وخطرناک بیدار کرد. عده ای  هم آگاهانه اساسا وقعی به تمامیت ارضی وحق حاکمیت ملی نمی گذارند وبه ریسمان دشمنان خارجی آویزان شده اند وبی بروبرگرد ضد ایران وایرانی وحامی وطرفدارامپریالیسم وصهیونیسم هستند.وجزاین نیست.

***

 

جنایت معدن شازند اولین جنایت طبقه سرمایه‌دارنبود

 طی سال‌های اخیر خبرهای فراوانی از افزایش کشته شدگان وآسیب دیدگان حوادث محیط کار در ایران منتشر گردیده. بخش بزرگی از این آمار به حوادث مرتبط با کارگران معادن برمی‌گردد .بعنوان مثال ازحوادث معدن ذغال سنگ یورت در استان گلستان که به قربانی شدن چهل معدنچی و زخمی شدن بیش از هفتادنفر از آنان انجامید و همچنین معدن طزره دامغان که شش نفر را به کام مرگ کشانید و اخیرا در خرداد هزار و چهارصد و سه، حادثه معدن شازند اراک که به کشته شدن چهار کارگر انجامید می‌توان اشاره کرد. تنها با یک جستجوی ساده در فضای اینترنت می‌توان دریافت که به طور میانگین روزانه پنج کارگر در اثر عدم پیش بینی های لازم در مورد ایمنی محیط کار جان خود را در ایران از دست می دهند. بی تردید این حوادث مسببین احتمالی داشته و یا دارند که در صورت پیگیری عادلانه و ضابطه مند قضایی قابل پیگیری و مجازات می باشند. ولی آنچه از اهمیت بالاتری برخوردار است علت اصلی تکرار این حوادث و یا به زبانی دیگر علت و العلل این بی مبالاتی هاست. باید گفت ویرانی بزرگی که هر روز و ساعت بر سر کارگران و علی الخصوص کارگران مشاغل سخت و زیان آور مثل معدنچی ها آوار می گردد فرایند خصوصی سازی صنایع و معادن کشور است که به بهانه واهی بهره ور کردن این بخش دست مالکان و پیمان کاران خصوصی را برای هر بی بند وباری و بی مبالاتی در مورد ایمنی محیط کار کارگران باز گذاشته و جان آنها را بازیچه دست سرمایه سالاران قرار داده است. به بیان دیگر در شرایطی که اموال و سرمایه های عمومی کشور هر روز به بهانه های واهی پیش گفته تحت آیات مقدس فرامین نظام اقتصادی بازار آزاد به بهای اندک در اختیار طبقه ای مفت خور و منفعت طلب واگذار می‌شود نباید انتظار داشت که جان کارگران ارزشی بیش از ماشین و ادوات تولید برایشان داشته باشد. چه بسا این به اصطلاح کار آفرینان ایثار گر که از مهاجرت و خروج سرمایه های باد آورده شان چشم پوشیده اند و تمام توان و اراده خویش را در طبق اخلاص برای غارت منابع ملی پیش کش کرده اند به مراتب ایمنی و نگهداری ماشین آلات را مقدم و ارجح از امنیت کارگران می دانند. گواه این مدعا مقایسه نرخ دیه کاربر بیل مکانیکی با قیمت وسیله کار او یعنی همان بیل مکانیکی است. احتمالا مالکین معدن شازند امروز بیشتر سوگوار خسارات ماشین آلات بهره برداری هستند تا کارگران از دست رفته شان. در فرآیند اقتصادی که سود اساس و مبنای همه چیز است و نه نیاز جامعه و بهره کشی از انسان مانند مبادله اشیا و کالا ها بدیهی شمرده می شود انتظاری بیش از این نباید داشت. کافی است نوع اظهار نظر برخی مقامات استانی و کشوری در این حوادث را بنگرید که مثلا چنین اتفاقاتی در معادن را معمولی قلمداد می کنند یا به گفته یکی از وزرا که در یکی از این حوادث گفته بود جان باختگان همه بیمه بودند و جای هیچ نگرانی نیست، تا بوی تعفن اخلاق لیبرال شان مشمئز تان کند. خبرجان دادن معدنچیان شازند نیز در هیاهوی سیرک انتخاباتی اخیر در حالی که به دغدغه هیچ یک از شش کاندیدا تبدیل نشد، مانند بقیه حوادث مشابه به غبار فراموشی سپرده خواهد شد ولی در حافظه تاریخی کارگران آگاه بر تلنبار ی از کینه انقلابی انباشته خواهد شد تا سوخت موتور محرک آگاهی بخشی و سازماندهی کارگران را فراهم آورد.

***

اعتصاب کارگران پروژه‌ای علیه پیمانکاری و ضرورت اتحادیه مستقل سراسری کارگری


اعتصاب‌های کارگری در مناطق مختلف ایران طی سالیان اخیر روندی افزایشی داشته است. روز دوم تیرماه اعتصابات کارگران پروژه ای نفت دامنه ی بیشتری یافت. بنابر گزارش منابع کارگری شمار بسیار بیشتری از کارگران نفت به صف اعتصاب پیوستند. بیش از ۲۰ هزار کارگر پیمانی در نزدیک به ۹۰ شرکت مختلف نفت و گاز برای پیگیری مطالبات خود وارد اعتصاب شده اند. مطالبات فوری اعتصابیون ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت، افزایش حقوق ها و در راس همه مطالبات حذف پیمانکاران زالو صفت است

تشکل صنفی وکارگری که خودرا «شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت» (ارکان ثالث) نامید شنبه دوم تیر، با اشاره به آغاز اعتصاب کارگران پروژه‌ای از روز سی‌ام خرداد نوشت: «حذف پیمانکاران، افزایش دستمزدها و همچنین ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت» مهمترین مطالبات کارگران اعتصابی هستند.

کارگران اعتصابی همچنین بر لزوم بهبود شرایط خوابگاه‌ها و شرایط کاری و ایمنی محیط کار تاکید کرده‌اند.
بر اساس این گزارش، از جمله شرکت‌هایی که کارگران پروژه‌ای آنها اعتصاب کرده‌اند، «فولادکوشان، آزمون فلز و جهادگران با ۴۵۰ تن؛ سایت یک پتروپالایش شرکت کیان سازه، اکسیر صنعت، آذرآب، زلال ایران، ممتاز گستر و عمران ساحل با ۵۳۰ تن؛ کیان سازه و پتروسازه تدبیر رویان با ۱۹۰ تن؛ شرکت ستاره پارزا و مبین ترک با ۲۵۰ تن؛ پالایشگاه ۱۳ با ۶۰ تن؛ پیشگامان سیراف با ۳۰۰ تن؛ سایت یک پتروشیمی بوشهر با ۳۵۰ تن(گیلان میکا، کیان نصب و فراسکو)؛ و پتروشیمی دالاهو با ۳۵۰ تن» هستند.

 

اعتصاب کارگران شرکت نفت سپاهان و پیوستن به کمپین ۱۴-۱۴

پیشتر «شورای سازماندهی» اعتراضات کارگران پیمانی نفت با اعلام این که «در برابر کار یکسان باید مزد یکسان و شرایط کاری یکسان» وجود داشته باشد، نوشته بود: «حق همه ما کارگران ارکان ثالث، قرارداد موقت، حجمی، روزمزد، قرارداد معین و پیمانی و پروژه‌ای است که مانند کارگران رسمی از همه مزایای شغلی صنعت نفت برخوردار باشیم

خبرگزاری ایلنا هم نیز روز شنبه نوشت: «با فرارسیدن فصل تابستان، دور جدیدی از اعتراضات نیروهای پروژه‌ای و پروژه مستمر جنوب کشور در حوزه نفت، گاز و ارکان ثالث آغاز شده که مطالعه تغییر زمان‌های کار و حذف پیمانکاران، اصلی‌ترین مطالبه آنان است

بر اساس این گزارش، کارزار جدید اعتراضی کارگران اعتصابی با شعار «سفره همه کارگران یکی است» و با نام « ۱۴-۱۴» (شبیه کارزار ۱۰-۲۰ در سال ۱۴۰۱) در پالایشگاه‌ها، پتروشیمی‌ها و دیگر مراکز نفت و گاز و ارکان ثالث شروع شده است و این کارگران با تحویل ابزار خود به خانه رفتند.

دراین حال، به نوشته ایلنا، همزمان با انتشار خبر کارزار اعتراضی کارگران پروژه‌ای، علیرضا میرغفاری، از اعضای هیات مدیره کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری، از ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز در حمایت از پیمانکاران به کارگران معترض فعال خبر داد.


کارگران پروژه‌ای در سالیان اخیر بارها در اعتراض به شرایط معیشتی خود اعتصاب کرده اند. همچنین شمار اعتراض های کارگری مانند اعتصاب و تجمع در مناطق مختلف ایران طی سالیان گذشته روندی رو به رشد داشته است. این اعتراض ها به طور عمده متوجه پرداخت نشدن به موقع دستمزدها، پایین بودن دستمزدها، اخراج نیروی کار از کارخانه ها و شرکت ها و خصوصی سازی بوده است.

در این حال، روزنامه اعتماد روز پنجشنبه در گزارشی نوشت که «بررسی اعتراضات كارگری طی ۲۷ ماه اخير و از ابتدای سال ۱۴۰۱ تا خرداد امسال نشان می دهد كه در اين بازه زمانی، هزاران كارگر معادن زغال‌سنگ، مس، سنگ‌آهن و كروم در استان‌های كرمان، مازندران، يزد، خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سمنان، در تجمعاتی که از چند ساعت تا چند روز و چند هفته ادامه داشته است،خواستاردريافت‌حق‌قانونیشان‌شده‌اند.
دولت سیزدهم  ونامزدهای چهاردهمین دوره ریاست جمهوری همانند دولت دوازدهم و دولت های قبلی  راه حلی جز ادامه سیاست های نئولیبرالی، وعده ووعیدهای توخالی برای کارگران ومحرومان جامعه نداشته و ندارند. فقر وفاقه و فساد ودزدی وگسترش فحشا وبزهکاری و اعتیاد، رشد بیکاری وافزایش شکاف طبقاتی نتیجه طبیعی سیاست سرمایه دارانه ای است که بیش از چهاردهه تحت نام حکومت عدل علی فرمان می راند وازمنافع کلان سرمایه داران حمایت می کند.

امروز مبارزه برای تاسیس اتحادیه‌های کارگری مستقل حرفه‌ای، صنفی، غیرحزبی و دموکراتیک جدا ازتفرقه های قومی ومذهبی ، جدا از چپ‌روی‌های کودکانه شورایی امری ضروری برای کارگران است.

 کارگران ایران را نمی‌شود براساس قومیت وملیت تقسیم کرد. جریاناتی که این کار را می‌کنند هوادار طبقه کارگر نیستند، جدایی طلبند که حتی می‌خواهند خواست ارتجاعی خویش را با تجزیه‌طلبی در تاسیس اتحادیه‌های کارگری آغاز کنند. امروز هیچ مماشاتی با چپ‌های ضدکمونیست که عاملان فریب و چپ‌روی در داخل ایران در جنبش کارگری هستند جایز نیست. باید با آنها به عنوان منحرفان و حتی دشمنان نادان طبقه کارگر برخورد کرد. طبیعتا با وضعیت روشنی که در جنبش کارگری مشهود است و رو به توسعه و تقویت می‌باشد، دیگر جائی برای این حامیان «کارگری» که از" انقلاب" «زن، زندگی، آزادی» دفاع کرده و برای ویرانی ایران، عادی‌سازی تروریسم، داعشیسم، آتش‌‌افروزی و سوریه‌ای کردن ایران سنگر گرفته بودند موجود نیست. جنبش کارگری ایران نفرت خود را ازاین بلوای بی دورنما نشان داد و با آنها همراهی نکرد و بانیان فکری این تفکرات صهیونیستی ناچار شدند تنها با لشگر شکست خورده به پشت سنگرهای شبکه مجازی خود، با ارتش دروغ و ریاکاری، با ارتش شهیدسازی و قهرمان‌پروری عقب‌نشینی کنند و حال باید شاهد باشند که جنبش تاسیس اتحادیه‌های کارگری مستقل با حمایت فراوان کارگران با گام‌های سریع به پیش می‌رود و این منحرفان سیاسی را در زیر جثه قدرتمند طبقه کارگر له خواهد کرد.

تاریخ جنبش کارگری ایران از همان دوران دهه بیست مملو از این منحرفان بوده است که حزب توده ایران در آن زمان که حزب طبقه کارگر بود با آنها مبارزه می کرد وماهیتشان را افشا می نمود.

 پیروان نظری  شورائی و ترتسکیستی که به جعل تاریخ ایران مشغولند و تمایلی ندارند که طبقه کارگر ایران از تاریخ سرشار از تجربه مبارزات اتحادیه‌های کارگری ایران آموزش بگیرند، جز تخریب  در این مبارزه  که بنفع بورژوازی است هدف دیگری ندارند. امروزراهی جز تشکل وآگاهی و مبارزه متحد برای کارگران علیه این وضعیت ناهنجار واسفناک وجودندارد وپاکیزگی این مبارزه امری ضروری برای پیروزی است. چاره کارگران وحدت وتشکیلات است.

***

وضعیت باورنکردنی کارگران درگرمای جنوب وچاره کار کارگران

 

در حالی که بسیاری گمان می‌کنند که از نان کارگران صنعت نفت و گاز روغن می چکد و در شرایط بسیار عالی و رویایی کارو زندگی می‌کنند که اساسا تصورات اشتباهی نسبت، کارگران نفتی دارند،اما این کارگران گرفتار در چنبره سیاست‌های نئولیبرالی، اگر از روی ناامیدی دست به خودکشی نزنند و مشکلات بی پولی و اخراج و گرانی و … ایشان را از پا نیاندازد، گرمای طاقت فرسای بالای ۶۰ و حتی ۷۰ درجه امانشان را می‌برد و بی‌حال و بی‌هوش نقش زمین می شوند. در گذشته فیلم هایی از کارگران مستاصل جنوب که دست به خودکشی زده‌اند و اگر خوش شانس بوده‌اند به کمک کارگران دیگر نجات یافته‌اند را دیده ایم و یا فیلم هایی که از حال رفتن کارگران را مقابل دیدگان ما گرفته و تماشا کرده ایم که کارگران نفتی و غیر نفتی در جنوب در چه جهنمی کار میکنند. ولی به تازگی فیلمی از محل کار کارگران جنوب در دمای ۷۵ درجه،  دست به دست می‌شود که برای هیچ کسی حتی قابل تصور نیست ولی واقعیت دارد.

از خرداد ماه سال ۱۲۸۷ که اولین چاه نفت در مسجد سلیمان به بهره برداری رسید تا کنون که ۱۱۶ سال می‌گذرد، کارگران شاغل در این صنعت با مشکلات فراوانی روبرو هستند که شرایط سخت آب و هوایی، کمبود وسایل ایمنی و در نتیجه خطرات جسمی و جانی را موجب می شود، شرایط نامطلوب بهداشتی، کمبود امکانات رفاهی و حقوق های ناکافی برای گذران یک زندگی شایسته، بخشی از درگیری‌های روزمره آنان را شکل می دهد.

در گذشته‌ای نه چندان دور، در خرداد سال ۱۳۹۹ «عمران محمدی روشن»  کارگر صنعت نفت در میدان نفتی یادآوران دست به خودکشی زد. در حالی که کارگران پیمانی در آن زمان حقوقی کمتر از سه میلیون تومان دریافت می‌کردند، حقوق های نجومی از ما بهتران چند ده میلیون و یا حتی درآمد آقازادگان چند صد میلیون تومان بود. به عبارتی در زمانی که عده‌ای به دلار درآمد داشتند و دارند و به حساب جیب کارگران، به ریال خرج می‌کردند و می کنند، کارگرانی در بهترین حالت اگر اخراج نشوند و حقوقشان ماه ها عقب نیفتد، به ریال حقوق می‌گیرند و به دلار خرج می کنند. در چنین حالتی است که کارگران اگر در زیر بار زندگی با حقوق اندک نابود نشوند، در گرمای جهنمی بالای ۶۰-۷۰ درجه و حتی ۷۵ درجه از حال می‌روند.

از آن زمان تاکنون که حداقل حقوق ها فقط و فقط کمی بیش از ۷ میلیون است و حداقل دریافتی کارگران متاهل کمی بیش از ۱۱ میلیون تومان است. ( البته کارگرانی در قسمت‌های مختلف صنعت نفت و گاز و پتروشیمی در جای جای خطه گرم و سوزان جنوب شاغل هستند که حقوق هایشان به ۵ میلیون تومان هم نمی رسد) شرایط امنیت شغلی، وضعیت ایمنی محیط کار و شرایط امنیتی فعالان کارگری به یمن اجرای سیاست‌های نئولیبرالی  و نبود تشکلات مستقل کارگری بدتر شده است.

 

«عمران روشنی» از کارکنان شرکت پیمانکاری مؤسسه «نظم آفرینان ایمان» بود که به نشانه اعتراض به حقوق معوق خود در محدوده چاه نفتی شماره ۱۹ در میدان نفتی یادآوران خود را حلقه آویز کرد. عمران تنها کارگری نبود که دیگر تاب مقابله با مشکلات زندگی با حقوق ناکافی و مشکلات عدیده دیگر و سختی‌های زیاد کار در سکوهای نفتی و در گرمای بالای ۶۵ درجه را نداشت. کارگران نفت در جنوب، با سابقه چند ساله کار روی سکوهای نفتی با قراردادهایی در قالب پیمانکاری، حقوقشان به ۳ میلیون تومان هم نمی‌رسید. (همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد و حتی حقوق کارگران متخصص نیز گاهی به ۱۵ و یا ۲۰ میلیون تومان هم نمی رسد) اگر چه از آن تاریخ تاکنون چهار سال گذشته است و حقوق عددی کارگران اضافه شده است ولی در واقع از نظر ارزش و قدرت خرید، کارگران «آب رفته» است و قدرت خریدشان کمتر از آن زمان نیز شده است. ارکان ثالث، پیمانکاری، قرارداد مدت موقت، قرارداد مدت دائم، رسمی ‌تنها بخشی از مدل‌های قراردادی در این صنعت است که منجر به ایجاد اختلاف‌های میلیونی در میزان حقوق دریافتی کارگران و کارمندان این صنعت شده است. سقف حقوق کارگران در صنعت نفت ۵۰ میلیون تومان است (البته این میزان حقوق لزوماً ربطی به رانت های آقازادگان ندارد) که درصد بسیار کمی از مدیران و چشم نوری ها از آن بهره مند می‌شوند و اکثریت کارگران دریافتی زیر ۱۰ الی ۱۵ میلیون تومان دارند.

 وزارت نفت به جای اینکه در بخش عملیاتی، به صورت قراردادی جذب نیرو کند، سراغ شرکت‌های پیمانکاری رفته است و شرکت‌های پیمانکاری که تابع هیچ قانونی نبوده و نیستند، سختی کار در صنعت نفت را لحاظ نکرده و همین مساله منجر به آن شده است که کارهای سخت را کارگران پیمانی بدون حقوق و مزایا قانونی انجام دهند. کارگران صنعت نفت شکایت خود از اجرا نشدن درست قانون در رابطه با حقوقشان را به دیوان عدالت اداری نیز برده اند، ولی با وجود اینکه دیوان رای به محکومیت این وزارتخانه داده باز هم مسئولین و شرکتهای پیمانکار، تن به اجرای قانون نمی‌دهند. واقعیت این است که اگر همین قانون نیم بند را نیز اجرا کنند بسیاری از مشکلات کارگران حل می‌شود اما مشکل اینجاست که مسئولین و شرکت مادر و شرکت های پیمانکاری کمترین توجه را به سطح معیشتی، بهداشتی، درمان و دیگر مطالبات کارگران نداشته و مزایای کارکنان این صنعت یکی بعد از دیگری در حال حذف شدن است. امکانات رفاهی را به حداقل رسانده اند. حتی بهداشت و درمان کارگران را هم حذف کرده‌اند. کارگران در مناسبت‌های خاص در کنار خانواده خود نیستند. به دلیل نبود پرواز در تولد، عروسی و عزای افراد خانواده نیستند. کارگری که تقریبا ۵ ماه از سال را در کنار خانواده نیست کم کم حضورش در خانه رنگ می‌بازد و حکم یک مهمان را در خانه خود را پیدا می‌کند. با وجود داشتن سابقه چندین ساله کاری در مناطق عملیاتی روی سکوهای نفتی، می بایست برای حقوقی اندک که کفاف زندگی را نمی دهد، از خانواده دور باشند. حقوقی که در برابر افسردگی، استرس، فشارهای روحی و روانی، کار با مواد شیمیایی، راه رفتن بر روی آهن‌های داغ، خطرات ناشی از کار در ارتفاعات بالا، احتمال نقص عضو و حتی مرگ، کار با وسایل سخت و سنگین، کار در محیط پر سروصدا، احتمال برق گرفتگی، احتمال فوران نفت و گاز و یا نشر گازهای سمی، ۱۲ ساعت کار مداوم و ۱۲ ساعت در حالت آماده باش، کار به صورت اقماری و گرمای طاقت فرسای این منطقه تقریباً هیچ است وقتی که هیچ آینده‌ای نداری و هر آن امکان دارد تا بدون آینده‌ای روشن خانه نشین شوی.  (با وجود تمام سختی‌ها حقوق کارگران در سال ۱۴۰۳ بدون در نظر گرفتن مزایا ۷۱۶۶۱۸۴۰ ریال می باشد) فشار روانی ناشی از کار اقماری گاهی بیشتر از سختی کار حتی در شرایط نامناسب جوی و آب و هوایی (گرمای بالای ۷۰ درجه) است. به دلیل همه مشکلات موجود است که شاهد افزایش اعتیاد و بیماری های روحی و روانی در بین کارگران صنعت نفت هستیم اما متاسفانه مسئولین و سیاستگذاران نئولیبرال تنها در فکر سودآوری بیشتر هستند و آنچه اهمیت ندارد گویا جان و زندگی عزیز کارگران است.

و در چنین شرایطی است که کمپین ۱۴-۱۴ سال ۱۴۰۳ آغاز شده است. کارگرانی که هیچکس جوابگوی مطالبات برحقشان نیست، کارگران رسمی و پیمانی، کارگرانی که گرفتار حشره «مورچه گیر» شن های جنوب، این نئولیبرال های خون آشامند. «چو در طاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور!» خودکشی، سکوت، همراه و جیره خوار شدن و ... چاره کار نیست و حتی شعارهای زودرس و دست زدن به کارهای آشوب گرانه نیز چاره ساز نیست. آنچه کارگران را به مقصود می‌رساند اتحاد، متشکل شدن و مبارزه جمعی و آگاهانه است. آنچه کارگران را به پیروزی می‌رساند داشتن سندیکا، اتحادیه سراسری و حزب واحد طبقه کارگر است.

 

***

 

                     فقدان ایمنی همچنان جان کارگران را می‌گیرد


باردیگر یک کارگر جوان حین کار لوله‌کشی گاز از طبقه سوم یک ساختمان در شهر اسلام‌آباد غرب سقوط کرد و جان باخت. خبرگزاری کار ایران (ایلنا) نوشته است این کارگر که حدود ۲۶ سال سن داشت به دلیل‌ عدم استفاده از تجهیزات ایمنی از ارتفاع ساختمان به پایین سقوط کرده و به دلیل شدت جراحات وارده در دم جان سپرد. روز شنبه ۲ تیر نیز انفجار در کارخانه «تولید گریس» واقع در شهرک صنعتی شماره یک تربت حیدریه منجر به مصدومیت شش کارگر شد. سازمان پزشکی قانونی پیش از این شمار کارگرانی که در سال ۱۴۰۲ جانشان را در حوادث ناشی از کار از دست دادند، ۲۱۱۵ نفر اعلام کرده بود اما احمد پرنده، مدیرکل بازرسی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ادعا کرد مرگ ناشی از حوادث کار نسبت به سال قبل‌تر (۱۴۰۱)، ۷,۵ درصد کاهش یافته است. او درباره اختلاف آمار ارائه‌شده از سوی دو نهاد حکومتی گفت: «علت تفاوت میان آمار پزشکی قانونی با آمار بازرسان کار این است که کلیه کارکنانی که بیمه مشاغل آزاد بوده یا بیمه کشوری و کارمند محسوب شده و خارج شمول قانون کار هستند، در آمار ما از حوادث کار مربوط به کارگران قرار نمی‌گیرند

در بروز حوادث ناشی از کار عوامل مختلفی مثل نوع کار، ساعت کار، موادی که کارگران با آن سر و کار دارند، محیط کارگاه و غیره تاثیر دارد که حوادث مخصوص به خود را باعث می شود. عوامل مشروحه زیر در بروز حوادث ناشی از کار و کارگاهی نقش عمده و بسزایی را دارند:

یکم : مهمتر از هرچیز فقدان سندیکای مستقل درمحل کار و یکجانبه نگری کارفرما
دوم: عدم آموزش کارگران در مورد انجام کارهای محوله، عدم آشنایی کارگران با نحوه کار با دستگاه ها و غیره
سوم:عدم وجود وسایل ایمنی روی بعضی از دستگاهها
باز کردن حفاظ بعضی از دستگاهها توسط کارگران در موقع تعمیرات و قرار ندادن آنها در جای خود
چهارم:بی توجهی بسیاری از کارفرمایان به دستورات ایمنی و بهداشتی که از طرف بازرسان کار به آن ها ارائه می شود، در این مورد لازم به یادآوری است که پاره ای از کارفرمایان به زبان های ناشی از حوادث آگاهی نداشته و علاقه زیادی به برنامه های ایمنی نشان نمی دهند و اکثراً دستورات ایمنی را زائد دست و پاگیر و غیرمولد می دانند و لذا نسبت به تهیه وسایل ایمنی لازم تعویض ابزار فرسوده و غیره تعلل می ورزند
پنجم:عدم وجود شرایط بهداشتی در بعضی از کارگاه ها مانند آلودگی هوا، عدم وجود تهویه مناسب حرارت و رطوبت نامناسب، روشنائی کم، سر و صدای زیاد، وجود مواد زیان آور در فضا و غیره باعث کسالت روحی کارگر و ایجاد حادثه می شود.

ششم :تشویش و اضطراب کارگر در بعضی کارگاهها مانند نگرانی های خانوادگی، زحمت پیدا کردن کار، ترس از دست دادن کار، بدی روابط کارگر و کارفرما که باعث ایجاد ناراحتی های روحی می گردد در بروز حوادث کارگری تاثیر دارد
هفتم :عدم رعایت نظم و ترتیب صحیح در کارگاه ها، در دسترس نبودن وسایل لازم، چیدن نامرتب مواد اولیه و محصولات در کارگاه موجب شلوغ شدن محیط کار و بروز حادثه می گردد.
هشتم :شروع و ختم نامناسب کار، اضافه کاری بیش از حد کارگران و غیره منجر به خستگی آن ها شده و لذا باعث عدم رعایت ترتیب کار و شتابزدگی در انجام آن و ایجاد حوادث می گردد



***

در جبهه نبرد طبقاتی

اخبار، گزارشات و اعتراضات کارگری

۱۴۰۳ خرداد ماه

جمهوری سرمایه‌داری اسلامی ایران با اجرای چند دهه سیاست‌های نئولیبرالی آنچنان شرایط وحشتناکی را در ایران بوجود آورده است که کارگران ایران را به یکی از بی‌حقوق‌ترین کارگران تبدیل کرده است. رهبران و مسئولان نظام مقدس! از همان ابتدا برخلاف شعارهای انقلاب ۵۷ فکر در جهان و نیت غارت و چپاول کارگران و زحمتکشان را در سر داشتند و همانند اسلافشان در دوره مشروطیت، که مخالف هرگونه قانون و قانونگذاری بودند و یا در دوران ملی شدن صنعت نفت، که مخالف ملی شدن ثروتهای مردم این مرز و بوم بودند، مخالف دولتی شدن ثروتهای ملی و قوانین مدافع کارگران بوده و هستند و از آنجاییکه هرگونه قانون انسانی و زمینی را که منافع مردم را تأمین کند، مخالف قوانین آسمانی! مدافع منافع روحانیون و بازار و سرمایه‌داران می‌دانند، با قانون کار و قوانین نظارتی بر بازار و بازار کار مخالف بوده و می‌باشند.

علاوه بر اینکه هرگونه امنیت شغلی، روحی و روانی را از کارگران گرفته‌اند، امنیت جانی را نیز برای زحمتکشان باقی نگذاشته و با عدم تامین بیمه‌درمانی و بازنشستگی، حتی امنیتی برای خانواده کارگران بعد از مصدومیت و یا مرگشان باقی نگذاشته‌اند. به‌دلیل نبود شرایط ایمنی در محیط کار، آمار حوادث در معادن، محیط ساخت و ساز، کارخانه‌ها و آمد و شد کارگران به‌حدی بالاست که هیچ روزی بدون مصدومیت و یا مرگ کارگران، به‌شب نمی‌رسد. تمام این بی‌ارزش بودن جان و زندگی کارگران و زحمتکشان از آنجهت است که حرص و آز سرمایه‌داران نئولیبرال اسلامی پایان ناپذیر است و هیچ حد و مرزی برای امیال حیوانی این گرگهای درنده وجود ندارد.

هم‌اکنون بار دیگر زمان" انتخاب" دوره چهاردهم ریاست جمهوری فرا رسیده و از مردم می‌خواهند تا از میان شش نئولیبرال شخصی را انتخاب کنند تا برای به‌مسلخ بردن کارگران و زحمتکشان به‌صندلی ریاست تکیه زند.

کارگران و معلمان و پرستاران حق‌طلب را یا از کار اخراج می‌کنند و یا به زندان می‌اندازند و به غل و زنجیر می‌کشند تا برای حق تشکل مبارزه نکنند، تا برای داشتن یک زندگی انسانی تلاش نکنند و در حالی که مرگ را به کارگران هدیه می‌کنند و تلاشی و بدبختی و آوارگی را برای خانواده ایشان به ارمغان می‌آورند، از کارگران می‌خواهند تا از میان دشمنان خود یکی را انتخاب کنند.

اگز چه سرمایه‌داران و مسئولان حکومتی این طبقه زالوصفت با سرکوب و فریب سعی بر ادامه حیات خود دارند ولی کارگران و زحمتکشان هرگز تن به‌تمکین و قبول حاکمیت سرمایه‌داران نمی‌دهند و به مبارزه بی‌امان خود تا رسیدن به‌زندگی مطلوب، شایسته و انسانی ادامه می‌دهند. درخرداد ماه مبارزات کارگران در اشکال مختلف ادامه داشته و بر صفحات مبارزه طبقاتی ایران افزود. در ادامه بخشی از مبارزه کارگران ماه گذشته، خرداد ماه را ملاحظه فرمائید:

نفت، گاز و پتروشیمی

۹ خرداد

جمعی از پرسنل حراست میدان نفتی یادآوران در اعتراض به‌حق و حقوق پایمال شده و کسر از حقوق خود و همچنین حقوق‌های پایین دومین روز از  تجمع اعتراضی خود را پشت سر گذاشتند.

۱۱ خرداد

کارکنان شرکت  نفت فلات‌قاره در منطقه عملیاتی لاوان به روال جمعه‌های اعتراضی خود، مجدداً در اعتراض به‌عدم توجه و رسیدگی مسئولان به خواسته‌های برحق خود «حذف نفوذی‌ها و مدیران نالایق، حذف سقف‌حقوق، اصلاح کف‌حقوق، حذف محدودیت حق‌سنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده۱۰، پرداخت بک‌پی ماده۱۰، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی، استرداد مازاد مالیات کسر شده، ابلاغ هرچه سریعتر اپریزال‌ها» مجددا تجمع اعتراضی برگزار کرده و خواستار رسیدگی به‌مطالبات خود شدند.

۱۳ خرداد

شماری از کارگران ارکان ثالث شرکت ملی حفاری مقابل ساختمان مرکزی شرکت در اهواز تجمع اعتراضی برگزار کردند. و خواستار «حذف کامل شرکت‌های پیمانکاری، اجرای کامل فاز دوم طرح طبقه‌بندی مشاغل، تخصیص بدون تبعیض بن‌کارت و مزایای مزدی و بهبود وضعیت شغلی» خود شدند.

 

جمعی از کارگران ارکان ثالث شرکت بهره‌برداری نفت و گاز گچساران در اعتراض به ‌بی‌عدالتی‌ها و عدم رسیدگی به خواست‌ها و مطالباتشان دست به‌تجمع اعتراضی زدند.

 

همزمان و همراه با کارگران ارکان ثالث در اهواز و گچساران کارگران دکل‌های عملیاتی ۶۳ ، ۶۸ ، ۸۵ و ۹۱ نیز در محل کار خود دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار رسیدگی به‌مطالبات خود شدند. اهم مطالبات صنفی کارگران معترض «حذف کامل شرکتهای پیمانکاری، اجرای کامل فاز دوم طرح طبقه‌بندی مشاغل، تخصیص بدون تبعیض بن‌کارت و مزایا و بهره‌مندی از تسهیلات بانکی همانند سایر ارکان نفت و...» می‌باشد.

۱۵ خرداد

حدودا ۳۱ نفر از رانندگان مینی‌بوس و اتوبوس‌های استیجاری واحد حمل و نقل منطقه یک عملیات انتقال گاز میان‌کوه واقع در شهرستان امیدیه که از یک هفته پیش در اعتراض به پایین بودن دستمزد و مزایای دریافتی خود دست به اعتصاب زده بودند در محوطه واحد حمل و نقل ساختمان اداری عملیات خطوط لوله تجمع اعتراضی برگزار کردند.

 

سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران با انتشار اطلاعیه‌ای با توجه به‌زیر پا نهادن توافق نامه‌ها از طرف کارفرمایان و عدم توجه به هشدارها، کارگران را به اجرای کمپین ۱۴۰۳ فراخواند. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «لذا با توجه به‌زیر پا نهادن این توافق نامه و سرکشی و توهین کارفرمایان به سندیکای کارگری و فعالین کارگری و اخراج کوشندگان کارگری که به دنبال حقوق‌حقه برادرانشان بودند، به‌همه کارگران اعلام می‌کنیم آماده اجرای کمپین ۱۴۰۳ باشند که قبلا توسط سندیکای کارگری شرایطش در اطلاعیه‌های قبلی اعلام گردیده است»

۲۲ خرداد

جمعی از کارگران پیمانکاری، تحت مسئولیت شرکت فراب (زیر مجموعه شرکت او دی سی سی) شاغل در پتروشیمی اصفهان برای چندمین بار در سال جاری در اعتراض به‌‌ عدم دریافت معوقات مزدی و بیمه سال گذشته و جاری تجمع اعتراضی برگزار کردند و از کارفرمای اصلی در پالایشگاه اصفهان درخواست کردند که نظام پرداخت حقوق کارگران پیمانکاری را زیر نظر داشته باشند و اجازه ندهند که پیمانکاران حقوق کارگران را با تاخیر بپردازند.

 

تعدادی از کارگران بیکار شده بخش‌های اتصالات، نصب و تجهیزات و … پروژه پتروشیمی ارغوان گستر ایلام مقابل درب ورودی مجتمع تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران پیمانکاری می‌گویند: اگر قرار باشد با اتمام پروژه بیکار شویم در حالی‌ که کارفرمای ما در هیچ تعهدی نسبت به ما احساس نمی‌کند، از کدام مرجع و نهاد باید حقوق‌مان را پیگیری کنیم.

۲۳ خرداد

جمعی از کارگران پتروشیمی دماوند در اعتراض به عدم پرداخت حقوق‌هایشان دست به اعتصاب زده‌ و در محل کار خود تجمع اعتراضی برگزار کردند. به‌‌ گفته‌ی کارگران معترض، علت این موضوع بسته‌شدن حساب‌های پتروشیمی دماوند به‌خاطر بدهی به‌شرکت ملی‌گاز ایران است.

۲۹ خرداد

کارگران متخصص شرکت‌ طرف قرار داد پتروشیمی ارغوان‌گستر در اواخر پروژه به‌دلیل احتمال بیکاری بار دیگر تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارکنان پیمانکاری زیر مجموعه ارغوان‌گستر با یک‌چهارم حقوق پروژه‌های دیگر حدود نیمدهه در بخش‌های اتصالات، نصب و تجهیزات پتروشیمی با مدارک مرتبط به‌صورت قراردادی مشغول به‌فعالیت بوده‌اند؛ آن‌ها می‌گویند که هم شرکت شرکت پیمانکاری پناه‌گستر و هم شرکت مادر- پتروشیمی ارغوان‌گستر ایلام در شهرستان چوار به آن‌ها قول دادند که به کار جذب شوند ولی در اواخر پروژه، ناامنی شغلی پرسنلی که موقعیت‌های استخدامی دیگر را با وجود مدارک تخصصی از دست داده‌اند و حالا هم مدیران شرکت‌ و هم روسای پیمانکار قول‌های شفاهی خود را فراموش کرده‌اند و کارکنان این شرکت با خطر بیکاری روبرو هستند. هفته قبل نیز تعدادی از کارگران مقابل درب ورودی مجتمع تجمع‌اعتراضی برگزار کردند. کارگران پیمانکاری می‌گویند: اگر قرار باشد با اتمام پروژه بیکار شویم در حالی‌که کارفرمای مادر هیچ تعهدی نسبت به ما احساس نمی‌کند، از کدام مرجع و نهاد باید حقوق‌مان را پیگیری کنیم.

۳۰ خرداد

کارگران پروژه‌ای پیمانی در چند شرکت به‌پیشواز اعتصاب رفته و با خواست افزایش دستمزد و ۱۴ روز کار و ۱۴روز استراحت، پیرو فراخوان قبلی، کمپین ۱۴۰۳ را کلید زدند و اعتصاب را آغاز کردند. به‌گفته کارگران معترض: «حق همه ما کارگران پروژه‌ای، ارکان‌ثالث، قرارداد موقت، حجمی، روزمزد و قرارداد معین این است که مانند کارگران رسمی از همه مزایای شغلی برخوردار باشیم.»

۳۱ خرداد

بیش از ۳ هزار کارگر پروژه‌ای نفت و گاز و نیروگاهی در ۳۰ شرکت کمپین سراسری ۱۴- ۱۴ را برای اجرای «افزایش حقوق‌ها، لیست بیمه مطابق دریافتی، ۱۴ روز کار ۱۴ روز مرخصی و حذف پیمانکاران از عرصه‌های نفت و گاز»آغاز کردند. در اطلاعیه سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران در رابطه با این اعتصاب آمده است: «هیچ تفاوتی نباید بین کارگرانی که برای شرکت نفت و گاز و پتروشیمی‌ها کار می‌کنند، نباید باشد. طبق اصل ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی همه مردم در مقابل قانون یکسان هستند، پس حق همه کارگران پروژه‌ای، ارکان‌ثالث، قرارداد موقت، حجمی، روزمزد، معین است که مانند کارگران رسمی از همه مزایای شرکت نفت برخوردار باشند. پیمانکاران واسطه‌هایی هستند که جز به جیب زدن پول کارگران و کلاه گذاشتن هم سر کارگر و هم دولت، هیچ نقش دیگری ندارند.» کارگر متحد همه چیز، کارگر متفرق هیچ چیز!

بازنشستگان

۶ خرداد

جمعی از بازنشستگان صنعت فولاد در تهران، اصفهان، مازندران و خوزستان در اعتراض به عدم رسیدگی به‌مطالبات خود، همچون یکشنبه‌های قبل در خرداد ماه نیز با تجمع و راهپیمایی اعتراضی مقابل ساختمان صندوق بازنشستگی شهر محل سکونت خود، خواستار «افزایش حقوق مستمری‌ها بر اساس نرخ تورم، اجرای طرح تکمیلی همسان‌سازی، دریافت مطالبات معوقه، تضمین اجرای تعهدات درمانی مطابق با آیین‌نامه فولاد و اجرای آیین‌نامه و قوانین خاص فولادی و احیای جایگاه آن» شدند.

 

جمعی از بازنشستگان تامین‌اجتماعی در شهرهای کرمانشاه، اهواز، شوش، تهران و ... به روال یکشنبه‌های اعتراضی خود، در خرداد ماه نیز در اعتراض به‌شرایط اسفناک معیشتی و مستمری‌های ناچیز خود، دست به‌تجمع اعتراضی زدند و خواستار بهبود وضع معیشتی، مستمری بالای خط‌فقر و خدمات درمانی رایگان و ... شدند. «کارگر زندانی، آزاد باید گردد!»، «معلم زندانی آزاد باید گردد!»

۸ خرداد

جمعی از بازنشستگان کشوری و تامین‌اجتماعی استان کرمانشاه با حضور پرشمار زنان بازنشسته، در شرایطی که فشار بر فعالان شدت گرفته است، عقب ننشستند و در اعتراض به عدم توجه و رسیدگی مسئولان به‌مطالبات برحق خود مجددا دست به‌تجمع اعتراضی زدند.

۱۳ خرداد

جمعی از بازنشستگان زغال سنگ کرمان در اعتراض به‌وضعیت اسفناک معیشتی و عدم توجه و رسیدگی به‌مشکلات و مطالبات خود دست به‌تجمع اعتراضی زدند.

۲۰ خرداد

صدها معلم بازنشسته سال ۱۴۰۲ از نقاط مختلف کشور، در اعتراض به اهمال و کوتاهی وزارت‌آموزش ‌و پرورش و سازمان بازنشستگی کشوری در انجام تکالیف قانونی و تاخیرهای متعدد در انجام تعهدات مقابل وزارت‌آموزش و پرورش در تهران  تجمع باشکوهی برگزار کردند و خواستار رسیدگی به‌مطالبات «پرداخت پاداش بازنشستگی که یک سال تاخیر داشته است، پرداخت معوقات حقوق مربوط به زمان شاغلی، اجرای صحیح، کامل و سریع قوانین برای محاسبه حقوق بازنشستگی، پرداخت معوقات حقوق مربوط به زمان بازنشستگی، پرداخت معوقات تغییر رتبه در زمان شاغلی و اعمال احکام تغییر رتبه در حقوق بازنشستگی و پرداخت معوقات مربوط به آن» خود شدند. در پایان مراسم، یگان ویژه به تعداد زیاد آمدند و برخورد خیلی بدی داشتند. هل می‌دادند، پرت می‌کردند، زمین می‌زدند، کتک زدند، اسپری فلفل می‌زدند که چشم‌ها و گلو اذیت می‌شد. نهایت خشونت و خوی وحشیگری خود را بعد از بسته‌شدن درب وزارت به‌نمایش گذاشتند. مصطفی رباطی عضو انجمن صنفی فرهنگیان خراسان شمالی در راه بازگشت از این رویداد در ماشین خود با خشونت دستگیر شد. «فریاد فریاد، از این همه بیداد!»

۲۱ خرداد

شماری از بازنشستگان مخابرات ایران به‌روال هفته‌های قبل در اعتراض به‌ عدم توجه به‌مطالباتشان در استان‌های آذربایجان‌شرقی، تهران، کردستان (سنندج و بیجار)، گیلان، خوزستان، زنجان، اصفهان، هرمزگان، لرستان و ... تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار «اجرای کاملِ آیین‌نامه استخدامی پرسنلی ۸۹، اجرای عادلانه‌ی همسان‌سازی حقوق، اجرای تبصره ۱ ماده ۲۱ قانون خدمات کشوری و تبصره ۲ ماده ۳۳ سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و رفع مشکلات مربوط به بیمه تکمیلی» شدند.

۲۳ خرداد

در سومین روز از تجمع اعتراضی صدها نفر از بازنشستگان فرهنگی ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ نسبت به بی‌توجهی مسئولان حکومتی به‌مطالبات بازنشستگان «همسان‌سازی حقوق‌ها، افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم و درمان رایگان و ...» مقابل سازمان برنامه و بودجه، تعداد زیادی از نیروهای سرکوب در اطراف سازمان برنامه و بودجه حضور یافتند تا از تجمع اعتراضی بازنشستگان جلوگیری کنند. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران با انتشار اطلاعیه‌ای بر حق تجمع و تحصن همواره تاکید نموده و خشونت و سرکوب معلمان بازنشسته را محکوم ساخت.

 

کارگران دیگر

۱۴ خرداد

جمعی از رانندگان استیجاری و بخش خصوصی شرکت مخابرات ایران در چند شهر کشور دست به اعتصاب زدند و خواستار تبیین و وضع قانونی شدند که از چتر حمایتی قوانین کار بهره‌مند شوند. رانندگان به‌دلیل داشتن خودروی شخصی، دریافتی کمتر از کارگر حداقل‌بگیر قانون کار دارند.

۱۵ خرداد

گروهی از کارگران بیکار بومی در خوزستان در اعتراض به‌وضعیت معیشتی و تقاضای استخدام مقابل شرکت نیشکر هفت‌تپه، سی و چهارمین روز از تحصن و تجمع خود را برگزار کردند. این چندمین دوره تجمع متقاضیان بومی بیکار در پروژه‌های صنعتی بزرگ مانند هفت‌تپه و پتروشیمی‌های عسلویه در سال‌های اخیر است. پیشتر جمعی از این تجمع‌کنندگان به دادستانی احضار شدند.

۱۹ خرداد

تعدادی از کارگران کارخانه کربنات سدیم واقع در شهرک صنعتی سرخه سمنان؛ خواستار مشخص شدن وضعیت مطالبات صنفی خود شدند. کارگران کربنات سدیم واقع در شهرک صنعتی سرخه، در تجمع اعتراضی هفته گذشته خود نیز خواستار «افزایش حقوق با پرداخت اضافه کار، پاداش و سایر مزایای شغلی و ایجاد تشکل مستقل خود» شدند.

۲  خرداد

صد کارگر شرکت سداد، مجری زیر سازی جاده راه‌آهن مبارکه اصفهان به سفید دشت چهارمحال بختیاری از ۱۶ خرداد در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق‌های اسفند، فروردین، اردیبهشت دست به اعتصاب زده و کارگاه را ترک کرده‌اند. از موارد تخلف این شرکت رعایت نکردن قوانین کار از جمله پرداخت نکردن کامل ساعت‌های اضافه‌کاری و روزهای جمعه و روزهای تعطیلات رسمی و دیگر مزایای قانونی است. رانندگان، تعمیرکاران و دیگر کارگران این شرکت اعلام کردند تا پرداخت کامل حقوق و مزایای عقب افتاده به‌کار باز نخواهند گشت.

۲۱ خرداد

شماری از پرستاران شیرازی در اعتراض به «نحوه اجرای قانون تعرفه‌گذاری و اضافه‌کار اجباری و ارزان و همچنین معوقات چندین ماهه» خود مقابل استانداری فارس دست به‌تجمع زدند.

۲۲ خرداد

کارگران پیمانکاری بخش تولید نیروی برق کشور، خواستار حذف شرکت‌های پیمانکاری و مستقیم شدن قراردادهای کار خود برای بهبود وضعیت معیشتی خود از وزیر نیرو شدند.

کارگران کارخانه «کربنات سدیم کاوه» فیروزآباد فارس برای سومین روز متوالی، در اعتراض به پایین بودن دریافتی و سختی گذران زندگی دست به اعتصاب و تجمع زدند.

۲۹ خرداد

جمعی از کارگران اخراجی گروه ملی فولاد ایران که در پایان اسفندماه سال گذشته به‌دلیل مطالبه طرح طبقه‌بندی مشاغل اخراج شدند، به‌دلیل‌عدم بازگشت به‌کار برخلاف وعده‌ها در مقابل مجلس دست به‌تحصن اعتراضی زدند و خواستار عمل به وعده‌های مسئولان در زمینه بازگشت به‌کار خود شدند. کارگران اخراجی گروه ملی فولاد ایران در اهواز، اردیبهشت ماه نیز در تهران چندین بار تجمع اعتراضی برگزار کرده و وعده بازگشت به‌کار را دریافت کردند و امیدوار بودند پس از تغییر مدیرعامل مجموعه، به‌کار بازگردند.

کارگران گروه صنعتی آرتا در شهر نمین به‌دلیل عدم دریافت ۳ ماه حقوق و مزایا و بدقولی مسئولین که قرار بود حقوق‌های معوقه را تسویه کنند دست از کار کشیده و مقابل فرمانداری شهرستان نمین تجمع و راهپیمایی اعتراضی برگزار کردند. کارگران این مجموعه ابتدا در مقابل ساختمان اداری این مجموعه تجمع کردند و به‌دلیل عدم پاسخگویی مالک کارخانه پس از برگزاری راهپیمایی، حد فاصل کارخانه تا ساختمان فرمانداری، مقابل فرمانداری نیز تجمع کردند.

 

مبارزات ما کارگران و زحمتکشان علیه «چپاول، کشتار در محل کار، سرکوب، اخراج، زندان و غل و زنجیر و بی‌حقوق‌سازی مردم توسط سرمایه‌داران و حکومت سرمایه‌داران» ادامه خواهد یافت، ولی ما به‌پیروزی دست نخواهیم یافت اگر تشکلات مستقل صنفی و سیاسی خود را نداشته باشیم. جمع شدن ما کارگران در سندیکا و اتحادیه سراسری و تلاش برای اتحاد و مبارزه تحت رهبری حزب رزمنده کارگران و زحمتکشان، نیاز مبرم مبارزات طبقاتی ما می‌باشد. ما کارگران و زحمتکشان بدون تشکل هیچیم و با تشکلات مستقل، آگاه و رزمنده خود، پیروز میدانیم!

چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

 

 

گزارشی ازایران .میهن ما آبستن حوادث بزرگی است

در چند ماه اخیر سیر حوادث برای بیش از هشتاد میلیون شهروند ایرانی که از بام تا شام در پی‌گذران زندگی مشقت بار هستند،آنچنان سریع وغیر مترقبه رقم خورده است ،که هر لحظه آن توانسته است زندگی خانواده‌هائی را دستخوش زوال ونابودی قرار دهد.

فقر بیش از حد اقتصادی و بی‌ثباتی در تمام امور زندگی اقشار تهیدست و حتی نیمه‌مرفه جامعه، آنچنان تأثیری گذاشته که کارد را به استخوان آنها رسانده است.

تنش میان ایران واسرائیل، موشک‌باران کردن شهرها و مناطقی از اسرائیل توسط ایران و سپس "حمله" اسرائیل به پایگاه نظامی نزدیک اصفهان یکی از این حوادث اخیر بود که جامعه ایران را تحت‌تاًثیر قرار داد.و ترس از خطر جنگ را بار دیگر در دل شهروندان دو چندان کرد.

تازه‌ترین حادثه اما ،سقوط بالگرد به‌قول خودشان"جمهور شهید"رئیسی و کشته شدن او در این حادثه است،که طبق قانون باید در پنجاه روز آینده (جمعه هشتم تیرماه 1403)انتخابات برای جانشین او صورت گیرد

بلافاصله بار دیگر موتور انتخابات رژبم به‌کار افتاد و شصت‌میلیون ایرانی واجد شرایط شرکت ،در انتخاب جانشین رئیسی را جهت شرکت در انتخابات فراخواندند البته آزمونی بسیار سخت برای سردمداران رژیم جمهوری‌اسلامی است تا بتوانند در چنین شرایطی تنور انتخابات را گرم کنند.

بولدزور سیرک انتخابات (بخوانید هسته سخت رژیم)در همان روزهای اول بسیاری از کاندیداها را له کرد و تنها پنج نفر خودی و یک نفر نخودی تاًئید صلاحیت شدند (مسعود پزشکیان)که بعنوان طیف اصلاح‌طلب وارد گود شده بود تاًئید صلاحیت شد.البته باید گفت ،او که قبلاً دوبار در سال‌های پیش ازاین و در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم رد صلاحیت شده بود از جعبه رمال با هدف مشارکت بیشتر مردم و آوردن بخشی از "قشرخاکستری" که تقریباً 50% آرا را تشکیل می‌دهد ، بیرون آمد.او از طرف شورای نگهبان تاًیید صلاحیت شد.این ترفندها افکار عمومی مردم را نسبت به این رژیم فاسد و دروغگو و حوادث اتفاق افتاده ،بار دیگر حساس کرد و بی‌اعتمادی که همواره در مردم نسبت به رژیم آخوندی وجود داشته و دارد به اوج رساند و به عصبانیت بیش ازحد آن‌ها منجر شد.

در گوشه و کنار شهرهای مختلف تظاهرات‌هائی مقطعی و محدود با نوشتن شعار بر در و دیوار مخالفت خود را نشان می‌دادند.بیشتر شعارها مربوط به "گشت ارشاد" ،"حجاب بانان"و "راًی بی‌راًی"،"کارگر زندانی آزاد باید گردد"،"تا حق خود نگیریم از پا نمی‌نشینیم،"عداتی ندیدیم ما دیگه راًی نمیدیم و"معلم زندانی آزاد باید گردد".در تجمعات مختلف بازنشستگان کشور و از همه قشری.و صنفی.بود.

اظهارات و نظرات مردم عادی در کوچه و خیابان،بازار، تاکسی،اتوبوس،اماکن عمومی بانک‌ها، و حتی ادارات دولتی چه در مورد مرگ رئیسی و چه در مورد انتخابات زود هنگام رئیس‌جمهوری ،اما بسیار تأمل برانگیز بود.

اکثریت این نظریات در مورد سقوط بالگرد از همان ساعات اولیه طبق معمول مبتنی بر تئوری توطئه و اینکه "کار خودشان"بود دور می‌زد.اکثر قریب به اتفاق مردم خوشحال بودند و با کمی احتیاط خوشحالی خود را عیان می‌کردند و بعضی‌ها هم به یکدیگر تبریک می‌کفتند.

مردم بر این تکیه می‌کردند که :"از آنجائیکه رئیسی بخصوص در استان خراسان محبوب مردم این استان بود ،- دلیل این محبوبیت را نیز در این می‌دیدند که وی تمام نامه‌هائی که از گوشه و کنار برایش ارسال می‌شد را،شخصاً می‌خواند و بعضاً به آنها پاسخ می‌داد.، سفرهای استانی زیادی انجام داده واز نزدیک به‌خواسته‌های مردم توجه داشت لذا محبوبیتی خاص پیدا کرده بود-، این محبوبیت برای جانشین رهبری که حدس می‌زنند مجتبی خامنه‌ائی فرزند ارشد رهبری باشد چالش برانگیز بود " "تئوری توطئه" ای که رسانه‌های خارج نشین به آن دامن زده بودند.و مردم نیز همان را تکرار می‌کردند.

در مورد انتخابات و بهبود وضعیت معیشتی خود نیز مردم هیچگونه امیدی به آینده و بهتر شدن اوضاع نابسامان مملکت ندارند.از ده‌ها نظرخواهی از کارگران ، معلمان، بازاری‌ها، کاسب‌کوچک ،کاسب‌بزرگ ، پاکبان ،کارمند بانک ،پرستار،پزشک و...،همگی یک چیز را بیان می‌کردند ،اینکه :"رئیس‌جمهور آینده از پیش تعیین شده است"، و هر آنکس که مورد نظر رهبری است از صندوق آرا بیرون می‌اید.اکثریت مردم پیش بینی می کنند که، از آنجائیکه نظرات سعیذ جلیلی به نظرات رهبر نزدیکتر است ،او رئیس جمهور آینده و باب نظر رهبراست و وی از صندوق رای مهندسی شده بیرون می آید.

اکثریت مردم انتخابات را تنها یک "شو" تبلیغاتی برای افکار عمومی می‌دانستند.و لذا الزامی برای شرکت در انتخابات را نمی‌‌بینند و شرکت کردن یک نماینده از "اصلاح‌طلبان" را، گمراه کردن مردم و افکار عمومی برای شرکت حداکثری در انتخابات می‌دانند.آنها مصمم‌اند تا با شرکت نکردن و تحریم ،در انتخابات مشروعیت نظام را که در انتخابات‌های قبلی زخم‌کاری خورده بود بازهم به‌زیر علامت سئوال ببرند.

در مورد وضعییت اقتصادی مردم که از سال گذشته هزاران بار بدتر شده ، گوشه‌هائی را برای روشن شدن موقعیت آحاد جامعه که دائماً در حال دست و پنجه‌نرم کردن هستند می‌اوریم تا شاید بتوان نوری بر تاریکی وضعیت وخامت بار تهیدستان انداخت.

متاسفانه می‌توان گفت که بسیاری از مشاغل که در سال‌های گذسته از طبقه نیمه‌مرفه جامعه به حساب می‌آمدند، اکنون با وضعیت جدید،با چند پله سقوط به‌صف تهیدستان پیوسته ، و بر خیل آنان نیز هر روز که می‌گذرد افزوده می‌شود.بعضی از مغازه‌داران حتی بخاطر ندادن اجاره و یا قبض برق و یا آب مجبور به‌بستن و ترک شغل خود شده و به صف بیکاران می‌پیوندند.

بازنشستگان از هر قشری که باشند ،با حداکثر حقوق بازنشستگی 12 میلیون تومان علناً زیر خط ‌فقر زندگی می‌کند .در تهران پایتخت ،براساس آمار بانک مرکزی خط‌ فقر 35 تا 40 میلیون تومان است.گفتگو با بسیاری از مشاغل ،براین آمار و ارقام مهر تاًیید می‌زند.

درد دل و نارضایتی یک پرستار که شب‌ها برای درآمدی ناچیز مجبور به تن دادن به‌ کار دوم است چنین است:

"من در یکی از بیمارستان‌های اصفهان بیست وپنج سال است کار می‌کنم ،حقوقم دوازده میلیون ‌تومان است که کفاف مخارج زندگیم با چهار سر عائله را نمی‌دهد و مجبورم اگر صبح‌کار باشم ،شب‌ها در این میوه فروشی کار کنم و برعکس اگر شبکار روزها.به اینجا میآیم

بابت اجاره بهای منزل 8 میلیون‌تومان می‌پردازم و مابقی برای آذوقه و ایاب و ذهاب است هر سال اینموقع فصل جابجائی خانه و کاشانه بسیاری از اجاره نشین‌ها است صاحب خانه‌ها اجاره‌ها را یکباره چنان بالا می‌برند که قابل پرداخت با این حقوق‌ها نیست همسرم و بچه‌هایم سه‌ماه است از عید نوروز تا کنون رنگ گوشت را ندیده‌اند.می‌خواهم استعفا بدهم و فرار کنم به‌یک کشوری دیگر هرکجا باشد تا شاید بتوانم مخارج زن و بچه هایم را تاًمین کنم اما مدیریت بیمارستان با استعفای من موافقت نمی‌کند .اگر بدون استعفا محل کارم را ترک کنم تمام سنوات کاری من از بین خواهد رفت .من اکنون بسیار مستاًصل و نا امید از زندگی هستم."

وضعیت کسبه کوچک با وضع کردن مالیات‌های سنگین از طرف دولت بسیاری را به ورشکستگی و بستن کسب و کارشان کشانده .خلاصه اینکه ناله بیش از 90% مردم بالاست.آنان هیچگونه چشم‌اندازی برای بهبود وضعیت نابسامان خود ، آینده کشور و برون رفت از فقر و فلاکت ندارند .

میانگین حقوق ماهیانه آکثر بازنشستگان کمتر از 7 میلیون تومان است وضعیت کارگران شاغل صنایع نفت ،گاز و پتروشیمی در خوزستان و صنایع فولاد اهواز ،کارگران حفاری اهواز که اکثرا به‌صورت پیمانی اسخدام شده‌اند آنچنان اسفبار است که با هیچ زبانی قابل توصیف نیست.آنها باید در گرمای طاقت فرسا،(گرمای بالای 50درجه در سایه و بیش از 70 درجه در آفتاب )بدون داشتن امکانات ایمنی و دستگاه‌های سرمایشی برای جلوگیری از گرما و تشنگی ، کار کنند و نتیجه کار آنها به‌جیب یک مشت مفتخور و دزد سرا زیر شود عده‌ای ثروت‌های افسانه‌ای (میلیارد دلاری) از ، قبل کار همین کارگران اندوخته و قشری زالو ‌صفت یا همان الیگارش‌های ایران(نئولیبرال‌ها) را پدید آورده که خون کارگران و زحمتکشان ایران را می‌مکد.

کارگران پالایشگاه نفت سپاهان(اصفهان)نیز وضعی شبیه به‌دیگر کارگران کشور دارند در اعتصاب اخیر کارگران این پالایشگاه آنها خواستار دستمزد بیشتر ودو هفته کار و دو هفته استراحت شده‌اند ، این اعتصاب هنوز ادامه دارد.متاًسفانه این خواسته‌ها به‌خاطر نداشتن یک سندیکای قوی ،بدون جواب مانده و از طرف سردمداران رژیم نا دیده گرفته می‌شود.

براثر این اوضاع اقتصادی نابسامان و در نتیجه ناکارآمدی رژیم سرمایه‌داری جمهوری‌اسلامی ،متاسفانه در جامعه از مردم عادی تا نهادهای مدنی گرفته تا ،روشنفکران ،معلمان بازاری‌ها و حتی کارگران و...(بطور کلی اکثریت )، تحت تاًثیر تبلیغات اپوزیسیون خود فروخته و همچنین سیاست‌های ایران ستیز تاکنونی بخش غرب‌گرای حکومت (اصلاح‌طلبان)،انحرافات فکری ظهور کرده که خواهان دخالت مستقیم بیگانگان در برداشتن این رژیم منحوس هستند.آنها منتظر یک ناجی از بیرون‌اند.و نتیجه‌گیری می‌کنند که مماشات غرب و اروپا با رژیم باعث ادامه حیات جمهوری‌اسلامی شده است.

باید بر این نظر پافشاری کرد، که تا زمانیکه رژیم جمهوری‌اسلامی سیاست داخلی خود را تغییر نداده و بر پایه منافع تنها خودی‌ها حرکت می‌کند در بر همین پاشنه خواهد چرخید که تاکنون چرخیده است.میهن ما آبستن حوادث بزرگی است اگر حکومت با همین روش ادامه دهد و به داد مردم نرسد شاهد شورش‌هایی بویژه در میان کارگران و فرودستان جامعه خواهیم بود که با توجه به‌خلا قدرت سیاسی و فقدان یک بدیل انقلابی معلوم نیست جامعه به‌کدام طرف خواهد رفت.مردم بویژه کارگران از فقدان تشکیلات رنج می‌برند و ادامه قدرت حکومتی ناشی از پراکندگی کارگران و نبود تشکل مستقل و قوی است.

 

***

 

 

گزارشی از مراسم به خاکسپاری،رفیق گارنیک زادوریان

مراسم تشییع‌جنازه و خاکسپاری رفیقمان گارنیک زادوریان صبح جمعه هفتم ژوئن با جمعی از رفقا، دوستان دور و نزدیک رفیق گارنیک در محل کلیسای قبرستان مرکزی شهر لینشوپینگ برگزار شد و یادش را گرامی داشتند. در کلیسا سخنرانی به‌فارسی و سوئدی در مورد زندگی سیاسی این رفیق قدیمی جنبش کمونیستی ایراد شد که با همدردی همه حضار همراه گردید. گل‌های زیبایی بر تابوتش قرار گرفت و سپس با حمل تابوت توسط مسئولان امر به‌محل خاکسپاری و ریختن گل بر مزار گارنیک عزیز، این مراسم با شکوه تمام به پایان رسید. در پایان شماری از دوستان به کافه قنادی لیمونو رفتند با صرف چای و قهوه و شیرینی و سخنان برخی از دوستان در مورد خاطراتشان از گارنیک، این روز با یاد و خاطره او به پایان رسید. یادش گرامی و جاودان! در زیر به بخشی از سخنرانی که توسط رفیق حزبی در این مراسم ایراد شد، توجه فرمائید!

  با سلام به دوستان و رفقا و همه عزیزانی که زحمت کشیدید به این مراسم تشریف آوردید ، سخنم را شروع می‌کنم.

دوست و رفيق گرانقدرما، گارنیک زادوریان، دیگر در میان ما نیست. وی یکی ازکمونیست‌های قدیمی و با سابقه جنبش‌کارگری و سوسیالیستی ایران بود.

رفیق گارنیک انسان دوست داشتنی، رئوف و گشاده‌رو و دارای مناعت طبعی که زبان زد همگان بود.وی از یک خانواده کارگری ارامنه ایران بود. از٧ سالگی در کنار پدرش در کارخانه مشروب‌فروشی آغاز به کار کرد و طعم تلخ ظلم و فشار و نابرابری را با پوست و گوشت خود حس می‌نمود.همین شرایط اجتماعی فقیرانه سبب شد تا وی به حزب طبقه کارگر ایران بپیوندد و بعنوان یک کمونیست و انترناسیونالیست جوان علیه فقر و نابرابری و ستم طبقاتی آگاهانه و هدفمند قیام کند.

گارنیک همواره تعلقات طبقاتی را بر تعلقات ملی و قومی ارج میشمرد، وی عاشق ایران بود، ادبیات کلاسیک ایران و روسیه را با دقت مطالعه کرده بود و برای ایران سوسیالیستی و برای محو استثمار و برای تساوی حقوق خلقها و اقوام مختلف ایران و وحدت و یگانگی طبقه کارگر می‌کوشید و از هیچ کوششی برای تحقق یک ایران آزاد و آباد و شکوفان دریغ نمی‌کرد.

گارنیک در سن ١٧ سالگی عضوسازمان جوانان حزب توده ایران شد و آنطور که همواره خودش تعریف می‌کرد وی یکی از دوستان نزدیک وارطان سالاخیان بود که با ایشان در کارخانه تولید مشروبات الکلی (رسومات)بیش از ٢ سال کار می‌کرد. کارخانه ٔرسوماتکارخانه مشروب‌سازی بود که در دهه سی تعطیل و تبدیل به پارک (خیام ) گردید. این کارخانه کمی بالاتر از کارخانه برق بود.

 

گارنیک درست در روزی بدرود حیات گفت، که تقریبا مقارن بود با تاریخ شهادت وارطان سالاخیان همرزم او.  وارطان روز ۱۸اردیبهشت ۱۳۳۳ به‌جرم پخش نشریه و عضویت در حزب توده آن زمان توسط مأموران رژیم پهلوی،زیر شکنجه‌های وحشیانه جان باخت‌ند. آنها جسد وارطان را در رودخانه جاجرود رها کردند تا این‌طور وانمود شود که بر اثر حادثه به درون رودخانه افتاده و غرق شده است.گارنیک همواره از وارطان سخن می‌گفت و شعر جاودانی احمد شاملو را زمزمه می‌کرد

وارطان سخن نگفت

وارطان ستاره بود

یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت

وارطان سخن نگفت

وارطان بنفشه بود

گل داد و

مژده داد: «زمستان شکست »

و

رفت

گارنیک در تحولات طوفانی آن زمان جامعه ایران از جمله «نهضت ملی کردن نفت ایران»، مسئله «قیام سی‌تیر» و «کودتای ۲۸ مرداد ۳۲» شرکت فعال داشت و از نزدیک شاهد آن حواث سرنوشت ساز بود. چند بار نیز به زندان افتاد و مورد ضرب و شتم شکنجه‌گران پهلوی قرار گرفت. گارنیک همواره از شخصیت متین و بی‌ریای وارطان سالاخیان و از شجاعت و مقاومت قهرمانانه و حماسی وی زیر شکنجه سخن می‌گفت. وارطان سمبل مقاومت و مبارزه برای گارنیک بود.

گارنیک در آوائل دهه ۶٠ خورشیدی مجبور شد ایران را ترک کند و در کشور سوئد بعنوان پناهنده سیاسی به‌فعالیتش در عرصه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی ادامه دهد.وی سرانجام با مطالعه دقیق اسناد حزبی و پی‌بردن به علل اختلاف اصولی در درون رهبری حزب توده بر سر رویزیونیسم خروشچفی از 20 سال پیش به حزب کارایران(توفان) پیوست و از آن پس به‌فعالیتش در چهارچوب حزب ادامه داد.

گارنیک در آخرین روزهای عمرش آنچه در اختیار داشت که محصول کار خودش بود از جمله مجسمه‌هایی از کلاسیکرهای مارکسیست و چند کتب ارزشمند تاریخی و ادبی را در اختیار حزب قرار داد و تا آخرین لحظات زندگی‌اش به حزب و آرمان کمونیسیتی‌اش وفادار ماند و با تبسمی بر لب در منزلش به خواب رفت و به ابدیت پیوست.

یاد و خاطره‌ رفیق گارنیک زادوریان را گرامی می‌داریم و درگذشت این انسان مهربان و شریف را به همه رفقا و دوستان و فرزندان و بستگانش تسلیت می‌گوییم.

یاد و خاطره گارنیک عزیز جاودان و راهش پررهرو باد!

 

***

   جولیان آسانژ،روزنامه نگار جسور و بنیار گذار ویکی‌لیکس آزاد شد

جولیان آسانژ، روزنامه‌نگار، برنامه‌نویس، کنشگر اینترنت و از بنیان‌گذاران سایت ویکی‌لیکس پس از ١۴ سال حبس ازاد شد و امروز سه‌شنبه از زندان «بلمارش، لندن را به‌مقصد استرالیا و محل زندگی‌اش ترک کرد.

آسانژ در سال ٢٠١٠ اسناد محرمانه جنگ تجاوز کارانه  به عراق از جمله ویدیوی کشتار غیر‌نظامیان و کودکان توسط بالگرد‌های آمریکایی را در سایت ویکی‌لیکس منتشر کرد، همچنین اسناد محرمانه بسیاری در مورد جنگ تجاوز کارانه به افغانستان ، ایمیل‌های هیلاری کلینتون، فساد در واتیکان ، دخالت فرانسه و دانمارک در جنگ یمن و هزاران سند محرمانه دیگر را منتشر کرد که به موجب این فعالیت‌ها، سالیان سال تحت تعقیب سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس بوده، تا جایی که مایک پومپئو، وزیر پیشین امور خارجه آمریکا دستور ترور او را به آژانس مرکزی اطلاعات این کشور ابلاغ کرده بود

این روزنامه‌نگار در ژوئن ۲۰۱۲ برای در امان ماندن از استرداد به ایالات متحده به‌سفارت اکوادور در لندن پناه برد رئیس‌جمهور وقت رافائل کوریا (۲۰۰۷–۲۰۱۷) به او پناهندگی سیاسی اعطا کرد. آسانژ هفت سال در سفارت زندگی کرد و شهروندی اکوادور نیز به او اعطا شد. جانشین کوریا ، "لنین مورنو" ، رئیس‌جمهور راستگرا و فاشیست اکوادور ، هر دو امتیاز پناهندگی و تابعیت را در ۱۱ آوریل ۲۰۱۹ از او سلب کرد. آسانژ متعاقباً توسط پلیس بریتانیا در سفارت دستگیر شد و از آن زمان در زندان فوق‌امنیتی بلمارش لندن در حبس انفرادی نگهداری شد

امروز بسیاری در سراسر جهان جولیان آسانژ را به عنوان یک قهرمان و افشاگر ناقضان حقوق‌بشر و حقوق‌ملل و جنایات غرب می‌شناسند. جولیان آسانژ امروز پس از ١۴ سال حبس و شکنجه‌های جسمی و روانی در اثر مبارزه بی‌امان مردم آزادیخواه جهان اعم از روشنفکر و کارگر و فعالان حقوق‌بشر آزاد شد و این موفقیت را باید به‌همه عاشقان صلح و ازادی و حقوق بشر تبریک گفت. این موفقیت نشان می‌دهد که پیروزی بر دشمنان آزادی و ناقضان حقوق‎‌ملل و حقوق‌بشر امری دراز مدت و امکان پذیر است. نباید مرعوب تبلیغات رسانه‌های امپریالیستی که جز یاس و سرخوردگی تولید نمی‌کنند شد، بلکه باید متحدا و خلاف جریان حرکت کردن، کشان کشان پیروزی را بدست آورد و به مبارزه علیه دشمنان بشریت ادامه داد.

***

زلزله سیاسی در انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در فرانسه  ودلايل عروج جریانات راست و نئوفاشیست و ‌نئوراسیست در اروپا

انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا پایان یافت. ٣۵٠ میلیون نفر از ۲۷ کشور اروپایی که حق رای در انتخابات پارلمانی داشتند فقط ۵٢ درصد از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت کردند.

نتیجه آرا در کشور فرانسه پیروزی حزب دست راستی و راسیستی خانم "مارین لوپن"با ۳۴ درصدآرا برامانوئل مکرون با ۱۴ درصد آرا را نشان می‌دهد!

بااین نتیجه ، دولت مکرون مشروعیتش را کاملا از دست داده است!مکرون بجای کناره گیری خود و دولتش ، چاره را در انحلال مجلس دید!این عمل نمونه‌ای از ریاکاری رهبران غربی را نشان می‌دهد!

به‌نظرمی‌آید که "دموکراسی" ، "انتخابات آزاد"، "جامعه آزاد" که مرتب از دهان گشاد غربگرایان ایرانی قطارمیشود ، در حقیقت و چون نیک بنگری حرف کشکی بیش نیستند!!

دلايل عروج جریانات راست و نئوفاشیست و ‌نئوراسیست در اتحادیه اروپا چیست؟

سیاست حاکم براین اتحادیه که بیانگر اتحاد قدرتهای برتر امپریالیستی اروپا، آلمان و فرانسه و ایتالیا و دول ضعیفتر سرمایه‌داری و امپریالیستی است، بر ریاضت اقتصادی نئولیبرالی ، خصوصی‌سازیها، کاهش دستمزدها، لغو پیمان‌های جمعی و تضعیف فعالیتهای سندیکایی، تصویب قوانین ضد پناهندگی، افزایش بودجه نظامی و تشدید اختلافات طبقاتی و گسترش بیکاری و فقر.....استوار است. رشد روز افزون خارجی‌ستیزی، راسیسم و فاشیسم نتیجه طبیعی سیاست افسارگسیخته سرمایه٬داری نئولیبرالی و هدف گرفتن معیشت اقتصادی کارگران و عموم زحمتکشان است. فاشیسم فرزند خلف سرمایه‌داری است و شبحی که هم اکنون در اروپا در گشت و گذار است حاصل بحران اقتصادی سرمایه‌داری امپریالیستی است که باید با نابودی دستآوردهای طبقه کارگر و جنگ و خونریزی حل گردد

امپریالیست‌های اروپایی برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای نئولیبرالی و ارتجاعی خود باید تمام این قوانین را در قانون اساسی این اتحادیه به‌تصویب برسانند و بدان قانونیت بخشند. ارگانهایی نظیر شورای اروپا، شورای وزیران اتحادیه‌اروپا، کمیسیون اتحادیه‌اروپا، دادگاه اتحادیه‌اروپا، ارگانهای اجرائیه و تصمیم گیرنده‌ای هستند که نمایندگانش بدون دخالت مردم و بدون هرگونه انتخاباتی، از بالا و در سالن‌های دربسته انتخاب می‌شوند. پارلمان اتحادیه‌اروپا که هر پنج سال یکبار برگزار می‌شود تنها نهادی است که نمایندگانش به‌ظاهر از جانب رای مستقیم مردم انتخاب می‌شوند.تعداد اعضای پارلمان اتحادیه‌اروپا ۷۲۰ نفر است که برحسب جمعیت ۲۷ کشور عضو تقسیم می‌شود.

پارلمان اتحادیه‌اروپا ارگان قانونگذار نیست ، اگر چه اختیارات این پارلمان بعد از قرادادهای ماستریشت در ۱۹۹۲ و لیسبون در ۲۰۰۷ قدری افزایش یافته است اما علیرغم این رفرم ، دو وظیفه بیشتر در اختیار این پارلمان نیست. یکی انتخاب رئیس کمیسون اروپا، دیگری تصویب برخی قوانین که کمیسون اروپا تنظیم می‌کند و باید با مشورت شورای‌وزیران انجام گیرد. بدین رو پارلمان اتحادیه‌اروپا اساسا ارگان قانون گذار نیست و تمام سیاست‌های کلان اتحادیه‌اروپا توسط کمیسیون اروپا و شورای‌وزیران اتخاذ می‌گردد. پارلمان اتحادیه اروپا، پارلمان بی‌یال و دم و اشکمی است که برای آرایش و مشروعیت بخشیدن به اتحادیه‌اروپا نقش بازی می‌کند.این یک پارلمان تقلبی است که با پارلمان‌های ملی که حد اقل حفظ ظاهر را بجای می‌آورند و بر طبق قانون اساسی ملی هر چهار سال یک‌بار برگزار می‌گردد،تفاوت دارد. دستگاه عریض و طویل بروکراتیک، حقوقهای کلان نمایندگان پارلمان، و بریدگی از مردم به اندازه‌ای است که اکثریت مردم در چنین انتخاباتی شرکت نمی‌کنند ، نسبت بدان بیگانه‌اند، آن را تحریم و یا اساسا بدان توجه‌ای ندارند.

 

وظیفه احزاب مارکسیستی‌لنینیستی و نیروهای ترقی خواه فراخواندن مردم برای تحریم این انتخابات و خواست خروج کشورشان از اتحادیه اروپاست. برای تحقق این امر خواست همه پرسی مجدد برای بود و نبود در اتحادیه‌اروپا یک تاکتیک مشخص سیاسی برای کشاندن مردم به خیابانها و اعتراض عمومی علیه سیاست خانمان برانداز نئولیبرالی و سیاست جنگ افروزانه اتحادیه اروپاست.جدایی دولتها از اتحادیه اروپا و تشدید تضادهای درونی امپریالیست‌ها به‌نفع مردم است و شرایط را برای پیشبرد مبارزه طبقاتی و حفظ دستآوردهای طبقه کارگر مناسبتر خواهد کرد.پرولتاریا نمی‌تواند بدون شعار و تاکتیک صحیح "خروج فوری از اتحادیه اروپا" مردم را علیه سیاست ریاضت‌اقتصادی نئولیبرالی بسیج کند.اکنون شرایط برای انقلاب سوسیالیستی و تحقق "اتحادیه مشترک سرخ اروپا" فراهم نیست و تنها تاکتیک صحیحی که می‌تواند یک گام پرولتاریا را به‌هدف استراتژیکش نزدیک کندهمانا خواست جدایی فوری از این اتحادیه و منفرد کردن این دستگاه گران و عریض و طویل انحصارات چند ملیتی امپریالیستی است که شیره جان کارگران و توده مردم را می‌مکد و آنها را بسوی جنگ‌های خونین و اروپای متحد فاشیستی و راسیستی رهنمون می‌سازد. بحران کنونی در ممالک اروپایی عضو اتحادیه اروپا، گسترش فقر و فاقه و بی‌خانمانی در این کشورها حاصل سیاست نئولیبرالی اتحادیه اروپاست که کشور را به پرتگاه سقوط و ورشکستگی مطلق سوق داده است. فراخوان برخی از احزاب "چپ"و "حزب کمونیست"مبنی بر شرکت مردم در انتخابات پارلمانی اروپا بجای شعار خروج از این اتحادیه نشان از ورشکستگی این جریانات سیاسی دارد که برای چند کرسی پارلمانی به‌خیانت ملی و طبقاتی تن داده‌اند. شعله‌ور شدن جنگ در اوکراین و تقویت فاشیسم و راسیسم در این کشورکه تحت‌رهبری امپریالیست آمریکا صورت گرفته است، حاصل سیاست جنگ‌افروزانه و دخالت اتحادیه امپریالیستی اروپا در امور داخلی اوکراین است.

خلاصه کنیم : تشکیل کشورهای متحده اروپا در رژیمهای سرمایه‌داری امپریالیستی مساویست با سازش در باره تقسیم بازارهای ممالک توسعه نیافته و عقب نگاه داشته شده و این جز زور نمی‌تواند اساس و اصل دیگری برای تقسیم وجود داشته باشد. این اتحاد و سازش موقت از طرفی برای غارت مشترک ثروت و دستآوردهای صد ساله اخیر طبقه‌کارگر کشورهای عضو این اتحادیه است. ریاضت اقتصادی در سرلوحه این سیاست غارتگرانه امپریالیستی قرار دارد.

نزدیک به‌پنجاه درصد از واجدین شرایط رای در انتخابات پارلمانی اخیر اتحادیه اروپا شرکت نکرده و آن را تحریم کرده‌اند.این خود مبین این امر است که سردمداران نئولیبرال این اتحادیه علیرغم همه زوری که زده‌اند تا مردم را برای مشروعیت دادن به‌سیاست ریاضت‌اقتصادی به پای صندوق‌رای بکشانند، با شکست روبرو شده‌اند.این خود مایه امیدواری است تا احزاب و سازمانهای مارکسیستی‌لنینیستی و نیروهای مترقی با تکیه به کارگران و زحمتکشان و همه آحاد ملت ، در یک همه‌پرسی عمومی خواست خروج فوری دولتهای خود از این اتحادیه ارتجاعی را محقق نمایند. از هم پاشیدگی این اتحادیه، منفرد شدن دولتهای امپریالیستی و تشدید تضادهای آنها به‌نفع مبارزات طبقه‌کارگر و خلق‌های اروپا و جهان است.

***

افزایش خشونت و قتل زنان در آلمان

در سال ۲۰۲۳ بیش از ۵۰۰ زن در این کشور بر اثر خشونت خانگی به‌قتل رسیدند

 

مطابق تازه‌ترین آمار رسمی در سال ٢٠٢٣ میلادی، ۵۰۹ زن بر اثر خشونت خانگی در آلمان کشته شدند. این خبر را اداره پلیس جنایی فدرال آلمان در گزارشی که جمعه ۱۸ خرداد / ۷ ژوئن در برلین ارائه شد، اعلام کرد. در مجموع، در سال گذشته، ۹۰۳ زن قربانی قتل و قتل‌عمد شدند و در بیش از نیمی از موارد عاملان این قتل‌ها اطرافیان نزدیک قربانی بودند.

بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۳ در مجموع بیش از ۲۵۶ هزار نفر با خشونت خانگی روبه‌رو شدند. این میزان نسبت به سال قبل از آن ۶,۵ درصد افزایش داشته است. ۷۰ درصد قربانیان زن بودند. اقدامات تبهکارانه ثبت‌شده از جمله شامل قتل، تجاوز جنسی، اجبار به عمل جنسی، ضرب‌وشتم، دلالی و تعقیب و ردیابی می‌شود.

طبق گزارش دیگری از آسوشیتدپرس خشونت خانگی در آلمان طی ۵ سال گذشته بشدت افزایش یافته است. بر اساس آمار دولت آلمان، تعداد قربانیان خشونت خانگی در این کشور در ۵ سال گذشته ۳.۴ درصد افزایش یافته است؛ اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها زن هستند.

همچنین آمار مذکور، میگوید که در سال ۲۰۲۱ بیش از ۱۴۳ هزار و ۵۰۰ مورد خشونت خانگی ثبت شد که در قیاس با سال ۲۰۱۷ حدود ۸ هزار مورد افزایش را نشان می‌دهد.

با وجود این، کارشناسان رقم واقعی را بسیار بالاتر می‌دانند، آن‌ها می‌گویند که شمار قابل توجهی از قربانیان از گزارش خشونت خانگی به پلیس هراس دارند.

بر اساس داده‌های گزارش دولت آلمان در زمینه خشونت خانگی در این کشور در سال ۲۰۲۱، بیش از ۸۰ درصد قربانیان زن و بیش از ۷۸ درصد مرد بودند.

یک کارشناس آلمانی، میگوید: به‌طور متوسط در هر ساعت ۱۳ زن از خشونت شریک زندگی خود رنج می‌برند؛ تقریبا هر روز، یک شریک زندگی فعلی یا سابق اقدام به‌کشتن یک زن می‌کند و این یک واقعیت است.

به‌گفته وی، واقعیت دیگر این است که بسیاری از قربانیان خشونت از دریافت کمک می‌ترسند.

منتقدان می‌گویند که کمک به زنان قربانی خشونت مانند پناهگاه‌های امن و مشاوره‌های شایسته باید افزایش یابد و مرتکبین با عواقب جنایات خود روبرو شوند.سیاست ریاضت‌اقتصادی و تعرض به‌جامعه کار و زحمت که چندین دهه است افسار گسیخته عمل می‌کند در درجه نخست زنان و لایه‌های پائین جامعه و کودکان را هدف قرار داده است. این خشونت ضد انسانی بخش لاینفک از نظام سرمایه‌داری است که همه چیز را براساس کسب سود حداکثر، تبعیض و فشار و ستم بر توده مردم بنا نهاده است.کاهش سرمایه‌گذاری در بخش خدمات،گسترش پورنوگرافی و کسب درآمد هیستریک از این راه و کالایی کردن زن در تمام ابعاد جامعه.... حاصلی جز افزایش خشونت خانگی و قتل زنان در آلمان و سایر ممالک مشابه نداشته است.

***

سرمایه‌گذاری نهادهای بزرگ امپریالیستی اروپا در شرکت‌های تامین‌کننده تسلیحات رژیم صهیونیستی اسرائیل

جنگی که رژیم صهیونیستی اسرائیل در غزه به‌پیش می‌برد، مانند همه جنگ‌های تجاوزکارانه از نظر اقتصادی فوق‌العاده پرهزینه است و رشد اقتصادی را در حالت سقوط آزاد قرار داده است. با این حال، آنچه که مانع از سقوط این رژیم تبهکار می‌شود، کمک‌های دولتی و خصوصی عظیم آمریکا  و نیز اتحادیه اروپا است که مبادلات بازرگانی خود با آن را چنان حفظ کرده‌اند که گویی هیچ اتفاقی در جهان نیفتاده است.همین کمک‌های نظامی سرسام‌آور و حمایت‌های سیاسی تمام قد است که بنیامین نتانیاهو جنایتکار و تحت تعقیب می‌تواند با آسودگی نسل‌کشی خود در فلسطین را ادامه دهد.

اخیر چند گروه متشکل از ۱۹ سازمان جامعه‌مدنی و اتحادیه‌های کارگری به تازگی گزارشی منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد موسسات مالی بزرگ اروپا ۳۶.۱ میلیارد یورو وام و بیمه‌نامه به شرکت‌های بین‌المللی تولید کننده تسلیحات که به‌رژیم صهیونیستی اسرائیل سلاح می‌فروشند، ارائه کرده و ۲۶ میلیارد یورو سهام و اوراق قرضه این شرکت‌ها را در اختیار دارند.تولیدکنندگان اسلحه با فروش تسلیحات به اسرائیل، در معرض خطر بالایی برای تسهیل نقض شدید قوانین بین‌المللی بشردوستانه، جنایات علیه بشریت یا نسل‌کشی در غزه هستند.

بنابر گزارش فدراسیون بین‌المللی حقوق‌بشر که در تهیه این گزارش نقش داشته است، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳، بزرگ‌ترین تولیدکنندگان تسلیحات در جهان، شامل بوئینگ، جنرال داینامیکس، لئوناردو، لاکهید مارتین، آرتی‌ایکس و رولز رویس به اسرائیل سلاح یا سیستم‌های تسلیحاتی فروخته‌اند. بانک فرانسوی بی‌ان‌پی پاریباس (BNP Paribas ) نیز با اعطای ۵.۷ میلیارد یورو وام و بیمه‌نامه از سال ۲۰۲۱ تا کنون بزرگ‌ترین تامین‌کننده مالی شرکت‌هایی بوده است که به اسرائیل سلاح فروخته‌اند.سایر سرمایه‌گذاران بزرگی که در این گزارش شناسایی شده‌اند، عبارتند از بانک‌های کریدیت آگریکول، دویچه‌بانک، بارکلیز و یوبی‌اس، و همچنین صندوق بازنشستگی دولت نروژ (GFPG) و شرکت بیمه آلیانز.به گفته معاون بخش تجارت، حقوق‌بشر و محیط‌زیست فدراسیون بین‌المللی حقوق‌بشر، این در حالی است که مؤسسات مالی طبق استانداردهای بین‌المللی در مورد تجارت و حقوق‌بشر مسئولیت روشنی دارند که اطمینان حاصل کنند در شرکت‌هایی که به نقض حقوق بشر کمک می‌کنند، سرمایه‌گذاری نمی‌کنند.

تحقیقات قبلی سازما PAX یکی از تهیه‌کنندگان این گزارش نشان می‌دهد که هر ۶ شرکت تسلیحاتی شناسایی شده در گزارش جدید، به دولت‌هایی که حقوق‌بشر یا قوانین بین‌المللی بشردوستانه را نقض می‌کنند، از جمله به اسرائیل سلاح می‌فرستند.

حملات نظامی بی‌سابقه رژیم تروریستی صهیونیستی به غزه جان بیش از ۳۷۰۰۰ فلسطینی را گرفته و به‌ویرانی گسترده در نوار غزه و یک فاجعه انسانی منجر شده است. سازمان‌های بین‌المللی حقوق‌بشر و مقامات سازمان٬ملل طی ماه‌های گذشته بارها به نقض شدید و گسترده قوانین بین‌المللی بشردوستانه در نوار غزه اشاره کرده‌اند.

دادگاه تجدید نظر هلند خطر چنین تخلفاتی را اساس حکم خود در فوریه سال جاری مبنی بر اینکه هلند باید صادرات قطعات جنگنده F-۳۵ به اسرائیل را متوقف کند، ذکر کرد. علاوه ‌بر این، دیوان بین‌المللی دادگستری در ژانویه ۲۰۲۴ به اسرائیل دستور داد تا تمام اقداماتی را که در اختیار دارد برای جلوگیری از نسل‌کشی در غزه به‌کار گیرد.

***

قتل، شکنجه و تجاوزات جنسی در زندان‌های رژیم اشغالگر علیه اسرای فلسطینی

مطابق گزارش مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین حقایق وحشتناکی که محمد عرب خبرنگار اسیر فلسطینی به عنوان اولین شهادت مستقیم از داخل زندان سدیه تیمان برملا کرده، جنایات وحشیانه رژیم اشغالگر صهیونیستی علیه اسرای غزه اعم از قتل و کشتار، تجاوز، شکنجه، تحقیر و قطع دست و پا بدون بیهوشی را برملا می‌سازد.

به‌گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین خالد محاجنة یک وکیل فلسطینی است که توانسته با محمد صابر عرب 42 ساله مصاحبه نماید که خبرنگار شبکه ماهواره‌ای العربی است.

محمد در اولین سوال خود از این وکیل سوال کرده است که من کجا هستم چرا که وی از محل نگهداری خود در پادگان سدیه تیمان خبر نداشته است.

محاجنة اظهارات این زندانی فلسطینی را نقل کرده است که با شهادت دیگر فلسطینیان آزاد شده از زندان در خصوص شرایط اسفبار انسانی زندان‌ها مطابقت دارد و حاکی از شکنجه، سرکوب، تحقیر و تعرض به زندانیان و شهات برخی دیگر از اسرا است.

بر اساس این اظهارات فرماندهی پادگان 24 ساعته زندانیان را دستبند زده و چشمان آنها را می‌بندد. حتی پس از گذشت 50 روز از بازداشت محمد نتوانسته لباس‌های خود را تعویض کند و پیش از این دیدار تنها اجازه یافته تا شلوارش را تعویض نماید.

وی در ادامه افزود آنها دائماً در معرض شکنجه و سرکوب و اَشکال مختلف تعرضات جنسی قرار می‌گیرند که شهادت دیگر زندانیان آزاد شده نیز آن را تایید می‌کند.

محمد تاکید دارد ضرب و جرح زندانیان همیشگی بوده و هیچکس حق صحبت با دیگری را ندارد و در غیر این صورت فرد متخلف به‌شدت مورد ضرب و جرح قرار می‌گیرد تا جایی که زندانیان با خودشان صحبت می‌کنند و ذکر و تسبیح می‌گویند و از اقامه نماز شعائر مذهبی محروم هستند.

این خبرنگار در مورد شرایط نگهداری بیماران و مجروحان از قطع دست و پای برخی و خارج کردن گلوله از بدن بدون بیهوشی خبر داده است.

از دیگر شکنجه‌هایی که محمد از آن سخن گفته است محاصره شدن زندانیان با سگ‌ها است و اینکه هر 4 زندانی تنها یک دقیقه فرصت استفاده از سرویس بهداشتی دارند و هر کسی از این مدت تجاوز کند مورد مجازات قرار می‌گیرد. زندانیان بر روی زمین خوابیده و کفش‌هایشان را زیر سر خود می‌گذارند و هر هفته تنها یک دقیقه برای استحمام وقت دارند. اسرا حق خوابیدن در روز را ندارند و محمد پس از 50 روز اسارت اجازه اصلاح موی سر دریافت کرده است. غذا اسرا هر روز مقداری پنیر، یک خیار یا گوجه فرنگی است که در طول روز به آنها داده می‌شود.

محمد از طریق این وکیل فلسطینی به جهان و نهادهای حقوقی بین‌المللی این پیام را ارسال کرده که وضعیت اسرا در زندان‌های اشغالگر دست کمی از نسل‌کشی مردم غزه ندارد و باید برای نجات آنها اقدامی فوری انجام داد.

کمیته اسرا و باشگاه اسرای فلسطینی تاکید کردند این ملاقات تاکیدی دیگر و جدید بر میزان جنایات ارتکابی اشغالگران علیه اسرای فلسطینی است به‌ویژه شرایطی که بازداشت شدگان غزه از ابتدای جنگ کنونی در زندان‌ها در آن به‌سر می‌برند.

سیاست ربایش اجباری توسط اشغالگران علیه بازداشت شدگان نوار غزه از ابتدای نسل‌کشی کنونی در این منطقه اعمال شده به‌طوری که صهیونیست‌ها از ارائه هر گونه اطلاعات از سرنوشت، تعداد و مکان نگهداری آنها خودداری می‌کنند و تنها در مواردی معدود نهادهای مختلف با تلاش‌های فراوان می‌‌توانند اطلاعاتی جزیی از برخی از آنها دریافت کنند.

کمیته اسرا و باشگاه اسرای فلسطینی مقامات رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی آن را مسئول جنگ نسل‌کشی علیه ملت فلسطین و سرنوشت اسرا و بازداشت شدگان در زندان‌های رژیم اشغالگر اعلام کرد و افزود تمام سیاست‌هایی رصد شده رژیم صهیونیستی تاکنون به‌صورت سازمان‌یافته و از دهه‌ها قبل مورد استفاده قرار گرفته و این روند ادامه دارد.

این نهاد فلسطینی همچنین بر اجرای تحقیقات بین‌المللی بی‌طرف برای رسیدگی به‌جنایات اشغالگران علیه اسرای فلسطینی به عنوان یکی از ابعاد نسل‌کشی علیه مردم فلسطین در غزه تاکید کرد.

 

***

ریاکاری و عوامفریبی رهبران کشورهای امپریالیستی در سالگرد نبرد نرماندی در فرانسه!


:"لنین" ، رهبرانقلاب کارگری ۱۹۱۷ روسیه میگفت "تمامی تاریخ سرمایه ، تاریخ ستمگری و غارت وتاریخ خون ودنائت است"

چه گِوارا" ، انقلابی بزرگ خلق‌های آمریکای لاتین می‌گفت:

"هرگز نمی‌توان به امپریالیسم اعتماد کرد – به‌هیچ شکلی مطلقا - حتی ذره‌ای"

بنیان نظام سرمایه‌داری بر پایه دروغ و ریاکاری بنانهاده شده است . ذات سیستم سرمایه‌داری ضدیت با انسان و طبیعت است ‌. بنابر این پدیده‌ای است مخرّب و ضدبشری و لذا باید همچون یک غده‌ی سرطانی از پیکرهِ بشریت جراحی و به زباله‌دان تاریخ انداخته شود .چند روز قبل به‌دعوت "امانوئل مکرون"رئیس‌جمهور فرانسه و حقوق‌بگیر بانک‌های فرانسه ، رهبران کشورهای امپریالیستی آمریکا ، انگلیس ، آلمان و فرانسه و غیره به‌مناسبت هشتادمین سالگرد نبرد نرماندی ، واقع در شمال غرب فرانسه ، گردهم آمدند تا به‌گفته آنها و رسانه‌های دروغپرداز غربی ، "پیروزی" بر آلمان نازی را جشن بگیرند و به جهانیان بگویند که ما بودیم آلمان را در جنگ‌جهانی دوم شکست دادیم !!؟؟ اینکه متفقین آمریکا ، بریتانیا و کانادا در نبرد نرماندی فرانسه را از نیروهای اِشغالگر آلمانی نجات دادند نمی‌توان منکرآن شد اما این ادعا که نبرد نرماندی سبب شکست آلمان نازی شده است یکسره سخنی یاوه ، پوچ و مسخره است . چرا ؟برای پاسخ به چرا باید قدری به‌عقب برگشت .در سال ۱۹۳۳ هیتلر صدراعظم آلمان شد و با تبلیغات و وعده‌های دروغین و رفرم‌های ظاهری و خیانت رهبران حزب سوسیال‌دموکرات وقت آلمان توانست میلیونها آلمانی را طرفدار خود کرده و فاشیسم را در آلمان مستقر سازد .

استالین ، این بلشویک بزرگ با دید تیزبین خود از همان ابتدای قدرت‌گیری هیتلر متوجه خطر فاشیسم شد و تلاش کرد تا جبهه واحدی از کشورهای اروپایی علیه آلمان به وجود آورد . حتی در سال ۱۹۳۴ به آمریکا پیشنهاد اتحاد علیه آلمان نازی را داد ولی رهبران ارتجاعی اروپا و آمریکا علاقه‌ای به‌مبارزه علیه آلمان نشان ندادند زیرا که از سوسیالیسم بیشتر از فاشیسم هراس داشتند! هیتلر ابتدا کشورهای اروپایی را هدف قرار داد ولی برنامه اصلیش نابودی سوسیالیسم و هدفش جنگ واقعی با اتحاد شوروی بود .ارتش آلمان (وِرماخت) در دهم ماه مِه سال ۱۹۴۰ به کشورهای اروپایی یورش برد .

ا- نروژ را در ۶۱ روز شکست داد . فرانسه در عرض ۴۶ روز شکست خورد و تا سال ۱۹۴۴ تسلیم آلمان شد- -۲ لهستان فقط ۳۵ روز دوام آورد و شکست خورد -۳ یونان ۲۴ روزه شکست را پذیرفت -۴ بلژیک فقط ۱۸ روز دوام آورد .-۵ هلند ۷ روزه شکست خورد -۶ لوکزامبورگ در عرض یک روز تسلیم شد-۷دانمارک فقط ۶ ساعت دوام آورد -۸ شهر قهرمان لنینگراد ۲ سال و ۴ ماه و۲۰ روز با فاشیسم جنگید و پیروز شد .-۹ ۱۰اتحاد جماهیرشوروی‌سوسیالیستی استالینی ۱۴۱۸ روز با ارتش جهنمی آلمان نازی جنگید و پیروزی تاریخ‌ساز و نجات بشریت از فاشیسم را با خون ۲۷ میلیون‌نفر از مردم مبارز و شجاع شوروی بر پیشانی جهانیان نَقر زد در بامداد روز نهم ماه مِه سال ۱۹۴۵ به‌وقت مسکو سند نهایی شکست و تسلیم کامل آلمان نازی توسط ارتش‌سرخ اتحادشوروی استالینی امضاء گردید و پرچم سرخ‌شوروی بر فراز مجلس آلمان (رایش تاگ) به اهتزاز درآمد و در ۲۴ ژوئن همان سال اولین رژه‌ی پیروزی بر فاشیسم برگزار گردید و ۲۰۰ پرچم ارتش آلمان نازی در پای آرامگاه لنین پرتاب شد .

امپریالیست‌های آمریکایی و بریتانیایی و کانادایی و دیگرهم پیمانانشان فقط زمانیکه متوجه شکست آلمان و پیروزی عنقریب ارتش‌سرخ شدند جبهه نرماندی را با ۱۵۰ هزار نیرو گشودند تا از قافله عقب نمانند و در آینده سهمی از پایان جنگ جهانی دوم داشته باشند! آیا "پیروزی" بر آلمان نازی در نبرد نرماندی واقع در شمال غربی فرانسه توسط آمریکا ، بریتانیا و کانادا ادعای مسخره و پوچی نیست؟"هرگز نمی‌توان به امپریالیسم اعتماد کرد – به‌هیچ شکلی مطلقا - حتی ذره‌ای"

***

رژیم صهیونیستی هر روز بیشتر در باتلاق بحران فرو می‌رود

جنگ جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در نوار غزه وارد نهمین ماه خود می‌شود و به این ترتیب یکی از طولانی‌ترین جنگهای این حکومت نکبت بار در منطقه رقم می‌خورد. این رژیم وحشی و ضد‌بشری علیرغم کشتار نزدیک به چهل هزار فلسطینی ساکن غزه که قریب به‌نیمی از آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند، علیرغم ویرانی قریب به ۸۰ درصد از اماکن و بناهای غزه و آواره ساختن و گرسنگی دادن فلسطينيان ساکن این زندان بزرگ، نه‌تنها به هیچیک از اهداف خود نظیر شکست حماس، خلع سلاح آن و یا آزادی گروگان‌ها و... دست نیافت بلکه با از دست دادن بیش از هزار کادر نظامی خود و ده ها تانک و نفر بر و صدها سلاح و... با رکود اقتصادی بی‌سابقه، با افزایش بی‌سابقه احساس عدم امنیت میان مردم که منجر به‌مهاجرت معکوس گشته و در عین حال صنعت توریسم را به رکود کامل کشانده، با اعتراضات و تظاهرات های عظیم ده‌ها هزار نفریِ هفتگی مردمِ کشورش و تظاهرات‌های عظیم جهانی در مخالف با دولت و سیاست جنگی‌اش که تبدیل به کابوسی برای نتانیاهو و دولت صهیونیستی و ناسیونال فاشیستی‌اش گشته است روبرو است. علاوه بر این، رژیم کودک‌کش اسرائیل اکنون در چنگال چهارگانه حماس، حزب‌الله لبنان، حشد‌ الشعبی عراق و حوثی‌های یمن گرفتار آمده است.

دولت نتانیاهو علاوه بر همه این معضلات اکنون با بزرگترین بحران سیاسی در تاریخ این کشور جعلی مواجه است. نتانیاهو روز دوشنبه ۱۷ ژوئن اجبارا کابینه جنگ این کشور، مرکب از ۶ نفر، که تصمیمات مهم جنگی را به عهده داشت رسما منحل کرد. او این تصمیم را پس از آن اتخاد کرد که "بِنی گانتس"و "دگاوی آیزنکوت" دو وزیر مهم که عضو حزب "اتحاد میهن" هستند از کابینه‌اش استعفا دادند. به این ترتیب با استعفای این دو وزیر که منجر به انحلال کابینه جنگ دولت شد، دولت نتانیاهو بیش از پیش در منجلاب بحران فرو رفته است. در این رابطه روزنامه عبری زبان " یدیعوت آهارونوت" نوشت: "پس از آنکه "اوتمار بن گویر" وزیر امنیت داخلی و "بتسلییل اسموتریچ" وزیر دارایی کابینه‌اش تقاضای پیوستن به کابینه جنگ را دادند نتانیاهو کابینه جنگی را فورا بکلی منحل کرد، چون ارباب آمریکا قبلا از طریق "بلینکن" وزیر امور خارجه‌اش دستور صادر کرده بود که "بنگویر" و "اسموتریچ" نباید عضو کابینه جنگ شوند!"

نکته حائز اهمیت دیگر اینکه "گانتس" قبلا از کابینه جنگ خواسته بود که تا ۸ ژوئن طرحی را برای دوره بعد از جنگ غزه تدوین کند، در غیر اینصورت از کابینه استعفا خواهد داد، و اکنون به وعده خود عمل کرد. از سوی دیگر حزب او هفته پیش لایحه‌ای برای انحلال پارلمان (کنست) و برگزاری انتخابات زود هنگام تنطیم و ارائه کرد. به این ترتیب نتانیاهو نتنها کابینه جنگی‌اش منحل شد، نتنها دو وزارتخانه‌اش فاقد وزیرند، نتها ائتلاف با یک حزب را از دست داد، بلکه کِنِسِت نیز در معرض خطر جدی انحلال و در نتیجه انتخابات زودرس قرار گرفته است که بدون تردید به برکناری او و کابینه آدمکشان منجر خواهد شد. اینها همه از دستاوردهای مبارزات ضد صهیونیستی و حماسه آفرین حماس و سایر سازمان‌های رزمنده فلسطینیِ متحدش به شمار می‌رود. زنده باد مبارزات حماسه‌آفرین خلق فلسطین در راه رهایی از چنگال صهیونیسم و امپریالیسم!

***

اخلاق امپریالیسم

نگاهی به روابط اسرائیل و آمریکا و حمله هفت اکتبر جنبش فلسطین

مقاله‌ای که از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد در نشریه شماره 3 پارابل Parabol ، به‌قلم سر دبیر این نشریه سیاسی، کایسا اکیس اکمن نویسنده و خبرنگار سرشناس سوئد، در مارس 2024 منتشر شده است.نویسنده در این مقاله ماهیت اخلاق دوگانه امپریالیسم در مورد حملات جنبش مقاومت فلسطین در 7 اکتبر سال گذشته علیه قوای اشغالگر را مورد نقد و انتقاد قرار می‌دهد و به افشای سیاستهای امپریالیستی و استعماری غرب از جمله دولت راست افراطی سوئد می‌پردازد..اینک به بخش است سوم و پایان این مقاله توجه فرمائید!

هئیت تحریریه

***

دلیل واقعی واکنش شدید امپریالیستها به 7 اکتبر کشته شدن غیرنظامیان نیست. بدون اینکه امپراتوری ضربه‌ای قاتل دریافت کند.نبرد بدتر از 11 سپتامبر است - اینکه 11 سپتامبر یک رویداد منفرد بود که منجر به تسلط نمی‌شد نسبتاً به‌سرعت مشخص شد، اما اینجا در باره مردم سازمان یافته‌ای است که ریشه در منطقه‌ای دارند که اسرائیل و ایالات متحده فکر می‌کردند همه چیز در کنترل آنهاست. در عوض، معلوم شد که غزه منطقه‌ای از خاورمیانه که آنها را نتوانستند مهار کنند!

کاری که اسرائیل و آمریکا در حال حاضر انجام میدهند، «شکار حماس» نیست، بلکه الگوسازی است. مجازات آنقدر وحشتناک، بربرمنشانه و غیرانسانی خواهد بود که هیچکس هرگز جرات نخواهد کرد دوباره شورش کند. هر فلسطینی و هر ملت مظلومی که به مقاومت در آینده می‌اندیشد، باید نسلکشی را به یاد آورد و دلسرد شود. «تو جهنم می‌خواستی، جهنم می‌شوی. بدون برق، بدون آب، فقط ویرانی.».

عصر حجر افسانه‌ای که در برخی از محافل چپ منتشر شده است که 7 اکتبر "یک کار درونی" خواهد بود، همین کار را به‌صورت استعماری انجام می‌دهد:

مقاومت را از بین می‌برد. بنابراین نه تنها نادرست بلکه مضر است. مانند این افسانه که 11 سپتامبر یک کار درونی بود، افراد تحت ستم را توانمند نمی‌کند. افراد ستمدیده، بنا به تعریف، طبق نظریه «درون شغل»، هرگز نمی‌توانند مقاومت کنند. هر چیزی که اتفاق می‌افتد توسط قدرت حاکم ایجاد می‌شود. قدرت همه چیز را می‌داند، همه چیز را انجام می‌دهد، پشت همه چیز است. برخی از مردانی که در کوه‌های افغانستان یا در تونل غزه نشسته‌اند آیا نمی‌توانند سیا و موساد را که همه می‌دانند باهوش‌ترین در جهان هستند گول بزنند؟ بله آنها می‌توانند.خوب، آنها می‌توانند، و تاریخ یک نمونه طولانی از آن است. کل جهان مستعمراتی علیرغم فرودستی نظامی ظاهراً موفق شد خود را از بند استعمار رها سازد

هنگامی که استعمار شکست خورد، قدرت‌های استعماری از طریق سیستم دیگری به حکومت روی آوردند: امپریالیسم. تفاوت بین استعمار و امپریالیسم این است که اولی شخصاً در محل حکومت می‌کند و اغلب جمعیت خود را به آنجا منتقل می‌کند، در حالی که دومی از راه دور از طریق عروسک‌های دست نشانده و ایمیل‌ها حکومت می‌کند. استعمار در تصرف سرزمین است، امپریالیسم در برای تحمیل قرارداد های اسارتبار اقتصادی و تصرف معادن برای معادن است.وقتی یک کشور به کشور دیگر حمله می‌کند، امپریالیسم نیست. نه، این فقط یک تهاجم است. کشورها و رهبران از زمان‌های بسیار قدیم به یکدیگر حمله کرده و زمین را تصرف کرده‌اند (نمونه‌های زیادی در اینجا در شمال اروپا داریم) بدون اینکه امپریالیسم باشد. امپریالیسم، همانطور که نویسنده و محقق آندریاس مالم آن را به‌خوبی توصیف کرد، زمانی است که سرمایه دست به‌سلاح می‌برد!.

ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان و همچنین ابرقدرت نظامی بلامنازع جهان، نقش هژمون (رهبر) امپریالیسم را دارد تا جهان را برای سرمایه‌داری به‌طور عام و منافع آمریکا به‌طور خاص تضمین کند. برای کمک، ایالات متحده ابزارهای اقتصادی فشار در دست دارد:

بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی، که می‌توانند یک کشور را تحت فشار قرار دهند تا مثلاً نفت خود را به شرکت‌های آمریکایی بفروشد، معادن مس را خصوصی کند یا تعرفه کالاهای خارجی را لغو کند. وقتی این اقدام جواب نمی‌دهد، تحریم‌ها اعمال می‌شود و جمعیتی که با دیکته‌های ایالات متحده مخالف هستند کاملاً دچار گرسنگی و بینوایی می‌شوند.و وقتی این عمل هم نتیجه نداد، اسلحه به‌دست می‌گیرند. ایالات متحده بیش از 800 پایگاه نظامی در سراسر جهان دارد. اسرائیل پادگان نظامی آمریکاست.

از همین منظر است که اسرائیل چنین کشور خطرناکی است، این یعنی سلطه استعمار و امپریالیسم. تا حدی یک پروژه شهرک‌نشین-استعماری که شامل انتقال به یک کشور و تصرف تدریجی آن با جابجایی و از بین بردن جمعیت بومی و تا حدی یک پایگاه امپریالیستی و مهمترین متحد آمریکا در خاورمیانه است.به‌همین دلیل است که اسرائیل چنین کشور خطرناکی است. این یعنی استعمار و امپریالیسم. اسرائیل یک پروژه شهرک‌نشین-استعماری است که شامل انتقال گروهی به یک کشور و تصرف تدریجی آن با جابجایی و از بین بردن جمعیت بومی و ایجاد یک پایگاه امپریالیستی و مهمترین متحد آمریکا در خاورمیانه است. تا حدی یک دولت نظامی که بر اساس ایده خلوص قومی بنا شده است مانند همه کشورهای آپارتاید پارانوئید که در آن خاطره هولوکاست و این باور که فقط جنگ مداوم می‌تواند از تکرار آن جلوگیری کند به ایدئولوژی ملی تبدیل شده است و تا حدی تضمینی مطلق برای ادامه نفوذ آمریکا در منطقه که می‌توان آن را به عنوان امپریالیسم در نظر گرفت که مستعمره‌ای را حفظ کرده است، جایی که می‌تواند استعمار را به روش قدیمی اما با سلاح‌های مدرن تمرین، آن را تولید و بازتولید کند.

به‌همین دلیل است که تصور اینکه این اسرائیل است که ایالات متحده را کنترل می‌کند بسیار اشتباه و دور از واقعیت است. گویی ایالات متحده، بزرگترین اقتصاد جهان و تا حد زیادی قدرتمندترین قدرت نظامی جهان، به‌دلایلی غیرقابل درک به‌خود اجازه می‌دهد فریب اسراییل را بخورد و توسط یک "لابی" نخبه متقاعد شود که به آنها سلاح بدهد، کاملاً بر خلاف منافع خودشان عمل کنند! این افسانه توسط آمریکایی‌های منزوی شیک مانند جان میرشایمر حمایت می‌شود. اما همانطور که محقق مناقشه مکس عجل در آخرین شماره مجله Ebb می‌نویسد، اسرائیل بهترین سرمایه‌گذاری است که ایالات متحده تا کنون انجام داده است. می‌نویسد: «کمک‌های نظامی آمریکا به اسرائیل را به‌یک دارایی منحصر به‌فرد تبدیل کرد:

"یک کارخانه اسلحه برون‌سپاری، یک عامل تحریک‌کننده منطقه‌ای برای صلح، ثبات و توسعه مردمی اعراب. پایگاهی برای ضد شورش جهانی، سیاه چاله‌ای که فراوانی منطقه را می‌بلعد و آن را به‌تسلیحات بی‌پایان تبدیل می‌کند".اما همانطور که مکس عجل محقق درگیری در آخرین شماره مجله Ebb می‌نویسد، اسرائیل بهترین سرمایه‌گذاری است که ایالات متحده تا کنون انجام داده است.

از دهه 1950، قدرت‌های استعماری ارزش اسرائیل را به‌رسمیت شناختند. هنگامی که ناصر رئیس‌جمهور مصر در سال 1956 قصد داشت کانال سوئز را ملی کند، اسرائیل به‌قدرت‌های غربی پیشنهاد حمله به‌مصر و ترور ناصر (که بن گوریون او را "هیتلر نیل" می‌نامید شبیه هولوکاست برای همه دشمنان اسرائیل شد. حتی در آن زمان نیز وجود داشت) پس از آن فرانسه تانک و توپخانه را به‌مبلغ 100 میلیون دلار کمک کرد. )) انگلیس کمک کرد، اما نتوانستند بر ناصر غلبه کنند.

هر بار که کشورهای خاورمیانه به‌سمت ثبات، وحدت و رهایی از دست آمریکا حرکت می‌کنند، از اسرائیل به عنوان ابزاری برای جلوگیری از این امر استفاده می‌شود با بازی کشورها در برابر یکدیگر، مانند جنگ ایران و عراق، خرابکاری در دفاع از کشورها. توانایی‌های بمباران تاسیسات در سوریه و ترور دانشمندان نظامی ایرانی.....

، اما بهترین گزینه بعدی هرج و مرج و توسعه نیافتگی است که نمونه مشخص آن کشورهای عراق و لیبی.وتا حدودی سوریه را می‌توان نام برد.

اسرائیل نقش ویژه‌ای در حفظ نظم جهانی امپریالیستی به عنوان آزمایشگاه آزمایش سلاح و به عنوان یک قاتل اجیر شده ایفا می‌کند.

همانطور که نویسنده اسرائیلی رونن برگمان در کتاب پرفروش خود (و ادای احترام به موساد) اول خیز و بکش، می‌نویسد، سرویس امنیتی اسرائیل موساد بیش از 3000 نفر را کشته است بسیاری از آنها در اروپا هستند. تاریخ مخفی ترورهای هدفمند اسرائیل، Random House 2019))

Red Heartهیچ کشور دیگری این همه مردم را در خارج از کشور ترور نکرده است، و معمولاً بدون عواقب، علیرغم این واقعیت که آنها مکرراً شهروندان اروپایی را می‌کشند و فرد را اشتباه می‌گیرند - ما پیش خدمت در" لیله امر" را به یاد می‌آوریم. موساد خدمات امنیتی را در سرتاسر جهان آموزش داده است، از پلیس مخفی پینوشه گرفته تا آفریقای جنوبی، هر دو طرف در جنگ داخلی سریلانکا، پلیس مخفی شاه، قدرت استعماری پرتغال در موزامبیک، و حتی دشمنان دولت‌های دیگر را در ازای احسان اعدام کرده است. .((استروفسکی، ویکتور و هوی، کلر، در راه فریب ساختن و ناسازگاری یک افسر موساد، شومیزهای سنت مارتین 1990 و اجل، مکس، "سیل بزرگ فلسطین: قسمت اول"، مجله کشاورزی جنوب اقتصاد سیاسی، فوریه2024 ))

تعداد آزادیخواهان فلسطینی که توسط موساد ترور شده‌اند به‌قدری زیاد است که دیگر بحث این نیست که یک رهبر ترور می‌شود یا نه. اینکه این امر موساد را به یک سازمان «فوق‌ هوشمند» تبدیل می‌کند، افسانه‌ای است که توسط خود موساد تبلیغ می‌شود - در واقع آنها برای هر کسی که به قتل می‌رسانندد، یک مخالف جدید و غالباً رادیکال‌تر پیدا می‌کنند، مانند زمانی که یاسر عرفات را کشتند و حماس را تحت فشار قرار دادند. یا زمانی که عباس موسوی، رهبر حزب‌الله را کشتند و در عوض گلوی نصرالله را گرفتند.

با مرگ عرفات، شارون تلویحا اعتراف کردکه موساد عرفات را کشت. در واقع، آنها برای هر فردی که می‌کشند، یک مخالف جدید و اغلب تندروتر پیدا می‌کنند، مانند زمانی که یاسر عرفات را کشتند و حماس را کشتند، یا زمانی که رهبر حزب الله عباس موسوی را کشتند و بعد از آن نصرالله سر بلند کرد.

اسرائیل با کشتن هر فردی که بتواند با آنها مذاکره کند، امکان هر راه حلی غیر از جنگ دائمی را تضعیف می‌کند. به این ترتیب، صهیونیسم یهودیت را به گروگان گرفته، روح جمعیت خود را منحرف کرده و زندگی آن را به‌خطر انداخته است در حالی که می‌توان راه دیگری را انتخاب کرد: زندگی در صلح و آزادی نسبی در یک کشور چند قومیتی و دموکراتیک مطابق با قوانین اصل یک نفر، یک صدا اما امپریالیسم از آن سود نمی‌برد، زیرا چنین دولتی می‌توانست با سایر دولت‌های منطقه اتحاد ضد آمریکایی ایجاد کند..

هنگامی که یک سرباز اسرائیلی در سال 1956 توسط فداییان فلسطینی کشته شد، موشه دایان، رئیس ارتش اسرائیل و بعداً وزیر دفاع، در مراسم تشییع جنازه او این کلمات را به زبان آورد و بدین ترتیب تز پایه‌گذاری نظامی‌گرایی اسرائیل را فرموله کرد:

"بیایید قاتلان را سرزنش نکنیم. ما کی هستیم که در مورد نفرت آنها از ما چیزی بگوییم؟ هشت سال است که آنها در اردوگاه‌های آوارگان غزه هستند و در مقابل چشمان آنها زمین و روستاهایشان را که از اجدادشان به ارث برده‌اند به ملک خود تبدیل کرده‌ایم... ما نسل مهاجران هستیم و بدون کلاه ایمنی فولادی و پوزه توپ خواهیم کرد. نمی‌تواند درخت بکارد یا خانه بسازد. فرزندان ما زندگی نخواهند کرد مگر اینکه پناهگاه بسازیم و بدون حصار و سیم خاردار و مسلسل نمی‌توانیم جاده بسازیم یا حفاری برای آب بسازیم.» (برگمان، ص "49)

در یک کلام در آنجا قبلا، پایه‌های نسل‌کشی که اکنون در جریان است، گذاشته شده بود.

***

نگاهی به "مرحله ۲" آتش‌بس سه مرحله‌ای پیشنهادی آمریکا و ریاکاری بلینکن وزیر امورخارجه این کشور

✍️در نشست روز دوشنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴ در مقر سازمان‌ملل ، قطعنامه سه‌مرحله‌ای پیشنهادی آمریکا ، به اتفاق آرا تصویب شد! لازم است گفته شود که همین طرح صلح در ماه گذشته پیشنهاد و تصویب شده بود و رهبری جنبش فلسطین (حماس) هم آنرا پذیرفته بود اما دولت جنگی نتانیاهو جِر زد و به‌کشتارش ادامه داد! انتونی بلینکن ، وزیرخارجه آمریکا ، این بار هم مثل دفعه قبل فشار را برروی حماس گذاشته که باید این طرح را بپذیرد و گرنه مقصراصلی و سد راه آتش‌بس خواهد بود! به‌نظر میرسد که انتونی بلینکن با توافق اسراییل ، نقش سخنگوی دولت نتانیاهو را بازی میکند تا اسراییل رسما اعلام موضع نکند و بتواند به‌جنگ ادامه دهد. بلینکن این دفعه چنین گفت: "اگر در غزه آتش‌بس نشود مقصر کسی است که ۱۰ طبقه زیرزمین مخفی شده است" ! (یعنی یحیی السنوار) امثال آنتونی بلینکن اگر از تیرهِ آدمها بودند و از انسانیت درکی داشتند ، میشد از ایشان پرسید که چرا دفعه قبل ، علیرغم قبول پیشنهاد آتش‌بس توسط حماس ، کابینه جنگی اسراییل را مقصر نشناختی که به‌مدت ۸ ماه و به‌کمک شماها از ۱۰ طبقه روی زمین و از هوا و دریا و با پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی ملتی را به‌خاک و خون کشید و طرح "صلح" شما را با تانک و توپ شماها پاسخ داد !؟ باری ، بند دوم طرح آتش‌بس چنین رقم خورده است : "با توافق طرفین ( یعنی اسراییل و حماس ) ، پایان دائمی خصومتها ، در اِزای آزادی همه گروگانهایی که هنوز در غزه هستند ، و خروج کامل نیروهای اسراییلی از غزه ."این بند به‌نظر نیم‌بند و بودار می‌آید!

اول اینکه صحبت بر سر آزادی همه گروگانهای اسراییلی در غزه است و حرفی از آزادی بیش از ۶ هزار زندانی فلسطینی در بند زندانهای مخوف اسراییل زده نمی‌شود !

دوم اینکه اگر"بین طرفین" ، توافقی صورت نگرفت که از جانب اسراییل می‌تواند صورت نگیرد زیرا که اسراییل با"پایان دائمی خصومت‌ها"مشکل دارد لابد کشتار تداوم خواهد داشت !

سوم اینکه ، خروج کامل نیروهای اسراییلی از غزه را چه نیروها و چه نهادهایی تضمین می‌کنند ! آیا اسراییل که مثل آلمان نازی ، برای خواست میلیونها انسان در سراسر جهان برای صلح و برای صدها قطعنامه‌های سازمان‌ملل و دادگاههای بین‌المللی ، پشیزی ارزش قائل نیست و مضاف بر آن از پشتیبانی مالی و تسلیحاتی آمریکا و صهیونیست‌های غربی برخوردار است ، به‌تعهدش وفادار خواهد ماند !؟ با توجه به‌نکات بالا حق به‌دست یحیی السنوار و دیگر رهبران و مبارزان مقاومت خواهد بود که تا وصول اطمینان کافی در همان ۱۰ طبقه زیرزمین بمانند و به مبارزه ادامه بدهند و به آمریکا و اسراییل پیغام بدهند: " هرگز سلاح‌مان را زمین نمی‌گذاریم و توافقی که شامل این موضوع باشد را امضاء نخواهیم کرد." "تنها در صورت توقف کامل و نهایی جنگ ، حاضر به‌پذیرش آتش‌بس هستیم."

***

سخنی پیرامون علل بروز جنگ در اوکراین و ادامه آن

راه‌حل بحران جنگ اوکراین کدام است؟

بیش از دو سال از آغاز نبرد روسیه علیه متجاوزين ناتویی که پشت رئیس‌جمهور دلقک اوکراین سنگر گرفته‌اند می‌گذرد. مداخله غرب و در راسش آمریکا در اوکراین برای حفظ هژمونی آمریکا،حفظ موقعیت دلار و نظم تک‌قطبی جهان که از سال ٢٠١۴ آغاز گردیده امروز با شکست روبرو شده است. نوامبر سال ۲۰۱۳ ویکتور یانوکوویچ رئیس‌جمهور منتخب وقت اوکراین گفت‌وگوها برای امضای توافق تجاری و سیاسی با اتحادیه اروپا را تعلیق می‌کند و مخالفت خود را برای عضویت در ناتو ابراز می‌دارد و این بهانه‌ای می‌شود برای آغاز اعتراضات ضد دولتی طرفداران حامی اتحادیه اروپا و ناتو که اغلب در غرب این کشور ساکن هستند. با بالا گرفتن اعتراضات که ده‌ها کشته برجا می‌گذارد و در خطر قرار گرفتن جان رئیس‌جمهور، یانوکوویچ ۲۲ فوریه سال ۲۰۱۴ مجبور به فرار از کشور می‌شود و با فرار او معترضان دولت را در دست می‌گیرند و پارلمان در همان روز وی را خلع می‌کند. یانوکوویچ این اقدام را غیرقانونی می‌خواند و از روسیه درخواست کمک می‌کند و مسکو هم این اقدام را در حالی که مقامات دولتی و مخالفان در اوکراین به توافق دست یافته بودند، کودتایی علیه قانون اساسی می‌خواند و دولت موقت را به‌رسمیت نمی‌شناسد. در ادامه، این بحران وارد مرحله جدیدی می‌شود و ساکنان مناطق شرقی و جنوبی و شبه‌جزیره کریمه که رئیس‌جمهور منتخب خود را عزل شده می‌بینند و مخالف نفوذ غرب در کشورشان هستند، شروع به اعتراض و مخالفت با دولت موقت مرکزی می‌کنند که در نهایت وضعیت کریمه در جنوب اوکراین به همه‌پرسی گذاشته می‌شود و اکثریت رای به استقلال از اوکراین و الحاق به‌روسیه می‌دهند. از آن تاریخ به‌بعد، علیرغم آن که بیش از ۹۰ درصد ساکنان کریمه به‌پیوستن به‌روسیه رای دادند، آمریکا و غرب به این بهانه و برای عقب راندن مسکو، انواع تحریم‌های اقتصادی را علیه این کشور وضع کرده‌اند.

این همان مداخله و جنگی علیه روسیه بود که آغاز شد. رئیس‌جمهور وقت اوکراین یانوکوویچ قبلاً همه خواسته‌های مخالفان را پذیرفته بود، حتا پذیرفته بود که استعفا دهد. در این صورت چه‌نیازی به‌خشونت و حمله مسلحانه و کشتار مردم بود؟ یانوکوویچ خواهان رابطه تجاری و دیپلماتیک با روسیه و غرب بود بدون عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا. بحران اوکراین که سرانجام به‌جنگ انجامید ادامه سیاست مداخله جوبانه و فاشیستی غرب به‌سرکردگی آمریکاست. شکست ارتش اوکراین و مزدوران چندملیتی ناتو در برابر ارتش روسیه در طول دوسال گذشته با وجود کمک‌های بی‌سابقه و غیرقابل باور غرب موجب شده تا درپایان دومین سال شروع نبرد سرنوشت‌ساز قرن، کشورهای غربی به‌ویژه آن‌هایی که دشمنی و کینه بیشتری نسبت به‌روس‌ها دارند تلاش کنند تا سیل جدیدی از تسلیحات و تجهیزات را روانه اوکراین کنند، شاید این تسلیحات و تجهیزات جدید بتواند بهانه‌های رئیس‌جمهور گماشته و دلقک این کشور را بریده و کورسوی امیدی برای متعادل کردن میدان نبرد ایجاد کند.نبردی که پس از بیش از دوسال با وجود هجمه سیاسی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی سرسام‌آور غرب هیچ دستآوردی برای اوکراین نداشته است. جنگی که در اوکراین در جریان است،جنگی میان نزدیک به ٣٠ کشور تحت رهبری امپریالیسم آمریکا، ارتش نئونازی آزوف و دولت مرکزی از یک سو و از سوی دیگر کشور روسیه است که برای امنیت و تمامیت ارضی‌اش می‌جنگد. دفاع و نبرد روسیه علیه جبهه ناتو و نئونازیها نبردی مشروع و عادلانه است،زیرا جهان را بسوی نظمی چند قطبی رهنمون خواهد ساخت. شکست ناتو تحت رهبری آمریکا در این جنگ بنفع خلقهای جهان ،بنفع نیروهای ضد فاشیست و ضد امپریالیست و صلح جهانی است.شکست جبهه ناتو محتوم است این شکست دیر یا زود رسما رقم خواهد خورد و جز این نیز نخواهد بود.

چرا بازنده این جنگ اروپاست؟ به‌نقل از وال‌استریت ژورنال تسلیح مجدد اروپا و کمک‌های ایالات‌متحده به اوکراین منجر به بازگشت به‌زیر ساخت‌های صنعتی دفاعی شده است. مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا شروع به دریافت سفارشات بزرگ جدید از پنتاگون و کشورهای اروپایی کرد. اروپا شروع به‌خرید گاز طبیعی از آمریکا به‌جای روسیه کرد، که منجر به‌تبدیل شدن آمریکا به‌بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع LNG در جهان شد. صنعت نظامی آمریکا رشد تولید ١٧.۵ درصدی را تجربه کرد که معادل ٢٠ سال رشد بود. بر اساس گزارش وزارت دفاع، از سپتامبر ٢٠٢۲ تا ٢٠٢٣، اآمریکا ٨٠ میلیارد دلار از فروش تسلیحات به‌دست آورده است که ۵٠ میلیارد دلار آن از متحدان اروپایی بوده است از طرفی آمریکا به‌طور کامل زیرساخت‌های انرژی و دفاعی اروپا را به‌هم متصل کرده است.او توانست صنعت‌نظامی اروپا و همچنین صنایع‌سنگین اروپا را نابود کند و به‌خود وابسته کند.

راه حل این جنگ کدام است؟ اعلام فوری آتش‌بس و مذاکره برای پایان جنگ در پرتو احترام به امنیت جمعی ملل ،تنش‌زدایی و کاهش رقابت تسلیحاتی و عدم گسترش میلیتاریسم و احترام به‌حق حاکمیت‌ملی کشورها، راه حل خروج از این بحران در شرایط کنونی است. شعار " جنگ جنگ تا پیروزی بر روسیه " و گسترش صدور سلاح به اوکراین نتیجه‌ای جز مرگ و ویرانی بیشتر در برندارد. اساسا این تصور باطلی است که بتوان بر روسیه چیره شد. ادامه این وضعیت سیاسی و پرتنش بین‌المللی، خطر جنگ جهانی را دربر دارد که مسبب اصلی‌اش ناتو تحت رهبری آمریکاست.

امروز خواست انحلال سازمان پیمان نظامی ناتو بعنوان خطرناکترین سازمان و تهدیدی جدی برای صلح و امنیت جهان از سوی جنبش صلحدوستان ضد جنگ،خواستی انسانی و بشردوستانه است.با انحلال پیمان نظامی ورشو، دیگر هیچ دلیلی برای موجودیت و گسترش پیمان نظامی ناتو وجود ندارد، سماجت جنون‌آمیز آمریکا برای حفظ هژمونی‌اش جهان را بسوی یک جنگ جدید جهانی سوق می‌دهد.از این رو همه صلحدوستان جهان خواهان آتش‌بس فوری و پایان جنگ در اوکراین هستند! در این کارزار صلحخواهانه جهانی،طرح و تاکید برانحلال ناتو گام مهمی برای تامین صلح در جهان است!

***

هدف از به کاربردن اصطلاح"جامعه جهانی" توسط رسانه‌های ویرانی‌طلب برون مرزی چیست؟


وقتی کانالهای ماهواره‌ای بی بی سی ، ایران ( اسراییل ) اینترناشنال ، صدای آمریکا و رادیوفردا و . . . در اخبار و گزارشات‌شان از اصطلاح "جامعه جهانی"استفاده می‌کنند ، ایرانیانی که شناخت درستی از ماهیت و سیاست حاکم بر این رسانه‌های مزدور و ضدایرانی ندارند این معنی را برداشت می‌کنندکه جامعه‌جهانی یعنی ملت‌ها ، دولت‌ها و کشورهای جهان در قاره آسیا ، آفریقا ، اروپا ، آمریکای‌شمالی و جنوبی و غیره ! ‏مثلا در این روزها بارها و مکررا در خبرها گفتند که ؛‏"جامعه جهانی طی نامه‌ای به‌شورای‌امنیت سازمان‌ملل نگرانی خود را در باره نقض توافق هسته‌ای ایران اعلام کردند." ! ‏اولا ، آدمی باید تا مغزاستخوان مزدور و سرسپرده‌ی " جامعه‌جهانی " و دلارهایش باشد تا خود را به‌کری و کوری و لالی بزند و نگوید که توافق هسته‌ای ، قبلا به‌دست آمده بود ، اما در تاریخ ۸ می ۲۰۱۸ توسط دیوانه‌ای بنام "دانالدترامپ" ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا پاره و دولت آمریکا ضمن خروج از برجام ، تحریم‌های بیشتری علیه ایران اِعمال کرد که از طنز روزگار این عمل ، تُفی سربالا برای " جامعه‌جهانی " هم شد ! ‏ثانیا ، اگر کانال‌های برون‌مرزی ذره‌ای صداقت در گفتار داشتند میبایست می‌گفتند که منظور ما از جامعه‌جهانی ، سه کشوراروپایی فرانسه و آلمان و انگلیس و چهارمی آمریکاست ! چهار کشوری که به‌گواه تاریخ ، طی چند قرن ، جهانی را با جنگ و تجاوز و نسل‌کشی و قتل و غارت به‌تاراج بردند . " جامعه‌جهانی " که یوگسلاوی و عراق و سوریه و لیبی و غیره را با بمب‌ها و سلاح‌های مرگبارشان تجزیه و به‌ویرانه‌ای بدل کردند !! ‏این همان " جامعه‌جهانی " و به‌عبارت بهتر ، راهزنان بین‌المللی هستند که دولت جعلی اسراییل را برای غارت نفت و گاز و ثروت خاورمیانه در فلسطین پایه‌گذاری نمودند و به‌مدت ۷۵ سال مردم فلسطین را به‌عُنف از سرزمین‌شان راندند و هشتاد درصد زمین‌هایشان را اِشغال کردند و در ۸ ماه اخیر ،دهها هزار از زن و کودک و مردم بی‌گناه و بی‌پناه فلسطینی را توسط ارتش فاشیست اسراییل به‌طرز وحشیانه‌ای و به‌روش نازی‌های آلمان قتل‌عام کردند تا نه تنها تقاص حمله هفت اکتبر را که آبروی نداشته صهیونیستها را برد ، بگیرند بلکه چند ده‌هزار از مبارزان فلسطینی را نابود نمایند !؟ ولی در این هشت ماه مقاومت جانانه مردم غزه ، گوش ناتانیاهو و اعضای فاشیست کابینه‌اش را درازتر و دستهای صهیونیست‌ها را کوتاه‌تر نمود !!

همین " جامعه‌جهانی " اجازه داد و کمک کرد تا ارتش اسراییل به‌بمب هسته‌ای مجهز شود و بیش از ۳۰۰ کلاهک اتمی داشته باشد و عضو " پیمان منع‌گسترش سلاح‌های هسته‌ای " هم نباشد ولی قریب بیست‌سال است که به " لطف " جمهوری سرمایه‌داری اسلامی و ضدمردمی ایران و دولتهای بی‌عرضه و بی‌استخوانش ، از فعالیتهای هسته‌ای ایران و پیدا شدن اورانیوم در اینجا و آنجا ، شکایت به‌شورای امنیت بردند و می‌برند و مدام تحریم و تهدید هم می‌کند !اما کیست نداند که هراس " جامعه‌جهانی " نه از فعالیت‌های هسته‌ای ایران بلکه از قدرت موشکی و پهپادی و نفوذش در منطقه است .سخن کوتاه کنیم  !در این دنیای دیوانه و وحشی که چهار کشور " جامعه‌جهانی " طی سالیان درازی‌ست که راه نجات خود از سقوط محتوم‌شان را در جنگ‌افروزی و تجاوز و تولید سلاح‌های ویرانگر می‌بینند ، هر کشوری و هر رژیمی از جمله جمهوری سرمایه‌داری اسلامی ایران اگر نخواهد خود را از نظر تسلیحاتی و نظامی و حتی سلاح‌های هسته‌ای مجهز نماید و بالاتر و مهمتر از همه آنها ، قدرت و اعتماد مردمش را به‌دست نیاورد به‌گفته حافظ:

" . . . بر او ، نمرده ، به‌فتوای من نماز کنید" .

***

.ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

خصلت جنگ

مارکسیست لنینست‌ها به مسئله جنگ هیچ‌وقت بطور انتزاعی نمی‌نگرند بلکه آن را همیشه از دیدگاه طبقاتی مورد نظر قرار‌می‌دهند. برای ارزیابی جنگ باید دید که جنگ از چه شرایط تاریخی بر‌می‌خیزد، چه طبقه ای آنرا براه‌ می‌اندازد و هدف آن طبقه از جنگ چیست. بگفته لنین:

«خصلت جنگ آن مساله عمده‌ای است که در برابر سوسیالیست (هرگاه مرتد نباشد) قرار‌می‌گیرد».

باز هم‌می‌گوید:

«برخورد ما نسبت به جنگ با برخورد پاسیفیست‌های بورژوا (هواداران و مبلغین صلح) و آنارشیست‌ها متفاوت است. تفاوت ما با پاسیفیست‌ها در این است که ما رابطه ناگزیر جنگ را با مبارزه طبقاتی درون کشور‌می‌بینیم. ما عدم امکان از بین بردن جنگ را بدون محو طبقات و ایجاد سوسیالیسم‌ می‌فهمیم. ما به قانونی بودن، مترقی بودن وضرورت جنگ‌های داخلی یعنی جنگ‌های طبقه اسیر علیه طبقه اسیر کننده،‌ جنگ‌های بردگان علیه برده داران، دهقانان علیه مالکین و کارگران مزدور علیه بورژوازی معتقدیم. تفاوت مارکسیست‌ها با آنارشیست‌ها و پاسیفیست‌ها در این است که ما بضرورت بررسی تاریخی (از نقطه نظر ماتریالیسم دیالکتیک مارکس) هر جنگ بطور جداگانه اعتقاد داریم».

مارکسیست لنینیست‌ها برای آنکه بتوانند جنگی را محکوم کنند یا به پشتیبانی از آن برخیزند،‌برای آنکه از جنگی جلو گیرند یا به گسترش آن همت گمارند ناگزیر باید خصلت آن را تعیین کنند. مارکسیست لنینست‌ها با هر جنگی مخالف نیستند هر جنگی را محکوم نمی‌کنند. تفاوت آن‌ها با پاسیفیست‌ها درست در همین است. برخورد پاسیفیست‌ها بجنگ کنکرت نیست انتزاعی است، عام است و به‌ همین جهت با هرگونه جنگی مخالفت ‌می ورزند صرف نظر از اینکه چه طبقه یا طبقاتی آن را به راه بیاندازند و چه هدفی در پشت آن نهفته باشد.

مارکسیست – لنینیست‌ها برآنند که جنگ از لحاظ خصلت خود دو نوع است: جنگ عادلانه (مترقی و انقلابی) و جنگ غیر عادلانه (ارتجاعی و ضد انقلابی). کمونیست‌ها وظیفه دارند که از جنگ‌های عادلانه با تمام قوا دفاع و پشتیبانی کنند با جنگ‌های غیر عادلانه به مبارزه بر خیزند، اگر کمونیست‌ها بین این دو نوع جنگ فرق نگذارند جنگ را بطور کلی در بست محکوم کنند از مارکسیسم – لنینیسم بدور‌می‌افتند و بصورت پاسیفیست‌های بورژوا در‌می‌آیند.

برای تشخیص این دونوع جنگ باید مطالعه کرد که جنگ از چه شرایط تاریخی بر‌می‌خیزد، چه طبقاتی به آن دست‌ می‌زنند و هدف آن‌ها چیست. لنین مطلب را اینگونه توضیح‌می‌دهد:

«چگونه‌می‌توان «ماهیت واقعی »‌جنگ را دریافت چگونه این ماهیت را تعیین کرد؟ جنگ ادامه سیاست است. باید سیاست قبل از جنگ را مطالعه کرد، سیاستی که به جنگ انجا‌میده یا‌ می‌انجامد. اگر این سیاست، سیاست امپریالیستی است یعنی اگر از منافع سرمایه مالی دفاع‌می‌کند، مستعمرات و کشورهای دیگر را غارت ‌می‌ نماید در این صورت جنگی که از این سیاست بر‌می‌خیزد جنگ امپریالیستی است. اگر سیاست، سیاست ملی آزادی بخش است یعنی مبین جنبش توده‌ای علیه یوغ ملی است در این صورت جنگی که از این سیاست بر‌می‌خیزد جنگ آزادی بخش ملی است.»

برای لنین جنگهای آزادی بخش ملی، جنگ‌های داخلی، و جنگ خلق کشور سوسیالیستی علیه تجاوز از خارج،‌ جنگ‌های عادلانه است و باید با تمام قوا به دفاع و پشتیبانی از آن‌ها برخاست.

اما رویزیونیسم به خصلت جنگ کاری ندارد،‌میان جنگ امپریالیستی و جنگ انقلابی فرقی نمی‌گذارد و مانند پاسیفیست‌های بورژوا برآنست که باید از هر جنگی جلوگیری کرد، رویزیونیسم با سوء‌استفاده از نفرت و خشم توده‌ها علیه جنگ،‌ آن‌ها را‌می‌فریبد و به مبارزه با جنگ‌های عادلانه و احتراز از آن‌ها وا‌میدارد. لنین‌می‌گوید که پاسیفیسم و تبلیغات انتزاعی در راه صلح یکی از اشکال فریفتن طبقه کارگر است.

رویزیونیست‌ها به وسیله این نوع تبلیغات‌ می‌کوشند طبقه کارگر و ملل اسیر را از مبارزه انقلابی بخاطر رهايی از استعمار و استثمار منصرف سازند و از انقلاب و جنگ‌های رهائی بخش جلوگیرند. اینجاست که خصلت ضد انقلابی رویزیونیسم معاصر در مقیاس جهانی و نقش وی در نجات امپریالیسم و ارتجاع از زوال و اضمحلال روشن‌می‌شود.

اما رویزیونیسم تنها به تبلیغات پاسیفیستی اکتفا نمی‌ورزد و به بهانه اینکه «حتی یک جرفه کوچک ‌می‌تواند به جنگ جهانی بیانجامد» از پیدایش هرگونه «جنگ‌های محلی» جلوگیری‌می‌کند.

«ما سخت ‌می‌کوشیم… جرقه‌هائی که‌می‌تواند شعله جنگ را برافروزد خاموش سازیم»

(خروشچف). وی با این گفتار خود در واشنگتن به امپریالیسم آمریکا اط‌مینان داد که به جنبش‌های انقلابی امکان بروز نخواهد داد. حزب کمونیست اتحاد شوروی و احزاب کمونیست زیر نفوذ آن با تمام وسائل توده‌های خلق را از مبارزه انقلابی علیه امپریالیسم و ارتجاع باز ‌می‌دارند،‌ مارکسیست – لنینیست‌ها را که با جدیت به مبارزه انقلابی مشغول اند «چپ رو»‌ و «آوانتوریست»‌ و غیره ‌می‌خوانند، جنبش‌های انقلابی خلق‌ها را علیه ارتجاع و بورژوازی امپریالیستی به عناوین گوناگون تخطئه و محکوم‌ می‌کنند (نمونه هفته خونین خرداد در ایران و جنبش کارگران و دانشجویان فرانسه در جلوی چشم ماست) ولی تمام این کوشش‌ها جز افشأ باز هم بیشتر رویزیونیسم و بر انگیختن خشم توده‌ها به جائی نخواهد انجا‌مید. مگر‌می‌توان از جنگ انقلابی خلق‌های اسیر علیه امپریالیسم بخاطر نیل به استقلال و آزادی جلو گرفت؟ مگر‌می‌توان برای همیشه شعله انقلاب زحمتکشان را علیه بورژوازی خاموش کرد؟ این جنگ‌ها از واقعیت جامعه کنونی بر‌می‌خیزند، محصول قانونمندی جامعه اند و هیچ‌نیروئی قادر نیست این قانون‌مندی را تغییر دهد

***

پرسش وپاسخ درفیسبوک. پاسخ به یک پرسش

پرسش: دوستان گرامی وارجمند توفان، بنده پرسشم این است مشکل حزب شما با اسرائیل ویهودیان چیست؟ درنشریات شما بیش از هر نشریه اپوزیسیون علیه اسرائیل مقاله وتحلیل منتشر می‌شود. آیا براین نظرید که قوم یهود نباید دولتی داشته باشد و یا حقوق داشته باشد.؟چرا اینهمه خشم و ستیز و آیا راه حلی درشرایط کنونی برای این مناقشه صد ساله وجو ددارد یا خیر؟ من تا حالا نشنیدم که یک یهودی ماشینی را منفجر کرده باشد برعکس مسلمان‌ها.

بسیار ازشما سپاس گذارم – صدیق  الف. شیراز

 

پاسخ:خیر،دوست عزیز، ما با یهودیان مشکلی نداشته و نداریم. مارکس ازخانواده یهودی بود، چارلی چاپلین و آلبرت اینشتین نیز از خانواده یهودی بودند و... یهودی بودن مذهب است والزاما ربط به ایدئولوژی ندارد. یکی می‌تواند مسلمان زاده شده باشد ولی علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی باشد.اما اسرائیل یک دولت ایدئولوژیک صهیونیستی است. مانند دولت هیتلری که براساس برتری نژاد پدید آمده بود.در اسرائیل بیست در صد مردم که فلسطینی‌های عرب هستند دارای حقوق مساوی با یهودیان نیستند و از بسیاری حقوق بهره مند نمی‌شوند. اسرائیل تنها "کشور" جهان است که مرز ندارد و مرزش را تعیین نمی‌کند ولی عضو سازمان ملل است و تعریفی از مرز نمی دهد. مرزاسرائیل تا آنجاست که زورش می رسد.روزنامه های معتبر جهان فاش ساختند که اسرائیلی‌ها اعضاء بدن فلسطینی‌ها را جدا کرده و دربازار آزاد می فروشند. دولت فرانسه ورود اعضاء بدن بدون شناسنامه و یا با منبع اسرائیلی را قدغن کرده است و بسیاری مطالب دیگر.

شما می نویسید تا بحال نشنیده اید که یک یهودی در اتوبوس بمب بترکاند اما اسلام تروریستی این کار را می‌کند. شما دوست عزیر قربانی هواداران آشکارو مخفی صهیونیست‌های ایرانی هستید که نقاب کمونیست هم به چهره دارند ولی عمال اسرائیلند. دولت اسرائیل مرتب از 75 سال پیش بر سر مردم فلسطین بمب می‌اندازد آنهم بمب فسفری و خوشه ای آنهم بر سر هزاران نفر افراد غیر نظامی برای پاکسازی قومی، آنها نیازی به بمب گذاری در اتوبوس ندارند. قبلا مناخم بگین تروریست معروف در دوران جوانی آنروز که هنوز اسرائیل باین بزرگی نشده بود این کار را می‌کرد. تعجب ما این است شما بمب گذاری در اتوبوس را از جانب یک ملت مستاصل و تحت ستم می‌بینید ولی بمب افکنی اسرائیل، گرسنگی  وتشنگی دادن به یک و نیم میلیون مردم نوار غزه و سلطه گری و تجاوز و جنایت جنگی را در نوار غزه  که در طول 8 ماه بیش از 100 هزار نفر کشته ومجروح شدند را نمی‌بینید. از این گذشته وقتی یک کشور در اشغال یک نیروی فاشیستی و نژاد پرست و ارتجاعی است ملت تحت ستم حق دارد بهر وسیله ایکه در اختیار دارد از خودش دفاع کند. اسلحه مبارزه اش را خود آن ملت تعیین می‌کند. این کاری است که فرانسویها، دانمارکی‌ها  نروژی‌ها، یوگوسلاوها وآلبانی‌ها و..... سایر ملل جهان در زمان اشغال نازیها با آلمان‌ها کردند، الجزایری ها با فرانسه و ویتنامی‌ها با آمریکائی‌ها و ما ایرانی‌ها با آمریکائی‌ها اگر به ایران حمله کنند می کنیم. پس می‌بینید چقدر فرق است بین کسانیکه به ملت‌ها احترام می‌گذارند و از مبارزه ملت فلسطین دفاع می‌کنند و آنها که همدست آمریکا و اسرائیل هستند و جنایات رژیم جمهوری اسلامی را بهانه کرده اند تا از اسرائیل دفاع کنند و جیره مواجب بگیرند. گول دور بری‌های صهیونیست خود را نخورید بخصوص اینکه اگر گفتند ما کمونیست هستیم. از نامه تان سپاسگراریم. با ما درتماس باشید

***

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

پرسش:سلام به دست اندرکان نشریه توفان و تشکر از زحمات شما که هر ماه نشریات را به بنده ایمیل می کنید.حزبتان از مظاهر اجتماعی دو نظام متضاد که شما آن را به آزادی وعدم آزادی در سوسیالیسم وسرمایه داری تعریف می کنید بسیار نوشته است.سئوالم این است چه تعریفی از آزادی بطور کلی دارید و آزادی در سوسیالیسمی که شما مدعی آن هستید چه معنایی دارد وقتی از دیکتاتوری پرولتاریا ودفاع ازآن تاکید دارید؟ ممنون میشم به پرسش من جواب دهید.  امضا محمد گروسی.استانبول

پاسخ:دوست عزیزآقای گروسی،از نامه تان سپاسگزاریم، بسیار آموزنده است که قدری در تعریف مقوله آزادی تعمق کنیم. از منظر حزب ما آزادی در رویای مستقل بودن ازقوانین طبیعی و ضروتﻫﺎﯼ تاریخی وجودندارد. از اینجا می توان آزادی فعالیتﻫﺎﯼ سیاسی را که منظورتان است نیز توضیح داد. ازنگاه حزب ما که مارکسیست لنینیست است دموکراسی برای اکثریت یعنی دموکراسی سوسیالیستی بیانگر حکومت طبقۀ کارگر و مبارزه برای پیروزی کامل و نهائی جامعۀ سوسیالیستی و کمونیستی تعریف می‌شود. درچنین نظامی مالکیت خصوصی و استثمار انسان ازانسان از میان برداشته شده و ابزار تولید اجتماعی می‌شود.این اقدامات گام مهمی است در رشد دموکراسی، زیرا در جائی که مالکیت خصوصی و روابط ستمگرانه و استثمارگرانه حاکم باشد از آزادی و دموکراسی واقعی نمی توان سخن گفت. در حقیقت اگر دموکراسی را نخواهیم حکومت مردم بر مردم تعریف کنیم (که در حقیقت معنی دموکراسی این است) بلکه در اینجا مراد از دموکراسی برابری باشد، تا مادامی که شرایط مادی برابری وجود نداشته باشد هر گونه شکل حقوقی، ریا وتزویر است. مثلاً اگر بیائیم بگوئیم" آ و ب " آزادند که به آمریکا مسافرت کنند، تا مادامی که به حیطۀ عمل کاری نداریم این تنها شکل حقوقی قضیه است. این شکل آنجا بی محتوا و صرفاً حرف و دروغین خواهد بود که" آ " پول کافی برای این سفر را در اختیار داشته باشد و عملاً قادر به مسافرت باشد و " ب" پول کافی مسافرت را نداشته باشد. پس در اینجا برابری عملاً معنائی ندارد. اگر واقعاً به دنبال آزادی از قید استثمار و عاشق دموکراسی هستیم، باید خواهان الغای تمامی امتیازات طبقاتی و نابرابر باشیم. آنگاه دموکراسی تأمین خواهد شد و می توان از آزادی اکثریت جامعه از قید ستم سرمایه سخن گفت. برای برقراری دموکراسی، برای همه یک مرحله وجود دارد که مرحلۀ تلاش برای لغو امتیازات نابرابر و یا مرحلۀ تلاش برای تأمین دموکراسی برای همه، که در این مرحله از آنجا که خصوصیات ویژهﺍﯼ دارد و ناچار آرزو را برای رفع نابرابریﻫﺎ به کار می برد. تجربۀ انقلابات کارگری در کمون پاریس، شوروی و چین و..... نشان داده است که طبقات صاحب امتیاز از منافع خود با بحث و استدلال دست نمی‌کشند و آن را دو دستی پیشکش کسی نمی‌کنند. با رأی پارلمان، رفراندم، انقلاب مخملی و اقدامات رفرمیستی و...... نمی‌توان آنها را از سریر قدرت به زیر کشید. بنابراین ناچاراً ــ توجه به این کلمه اهمیت خاصی دارد.ــ ناچاراً کارگران و زحمتکشان و تهی دستان جامعه به قوت اسلحه و به جبر، طبقۀ صاحب قدرت را بر می‌اندازند و از آنجا که در مقابل این جبر مقاومت وجود دارد و صاحبان زر و زور نیز به سادگی تسلیم نمی‌شوند و یا ارگانﻫﺎ و تشکلﻫﺎﯼ قدیمی و سنتی ورزیده ﺍﯼ که از مدت‌ها پیش آنها را تعلیم دادهﺍند درمقابل این جبر ایستادگی می‌کنند، جنگ با آنها و سرکوبشان برای جلوگیری از احیاء مجدد نظم گذشته ضروری است. این همان حکومت اکثریت بر اقلیت و دموکراسی طبقاتی است که به نفع اکثریت زحمتکشان جامعه است.مظاهر فرهنگی و آموزشی وکلا اخلاق چنین جوامعی با چنین جهان بینی ودورنمایی تعریف میگردد. "یکی برای همه همه برای یکی". در جامعه سوسیالیستی تولید آگاهانه برای نیاز جامعه برنامه ریزی می‍‌‌‌شود و فرهنگ جامعه نوین درکلیتش بازتاب چنین سیستمی است. تولید برای سود شخصی نیست.برعلیه خودخواهی های شخصی و ذینفعی مادی نهیلیسم و،پوچیسم...... مبارزه میشود و زمانی این پیکار پایان می‌گیرد که طبقات ودولت به زوال رفته باشند.آنوقت می‌توان از انسان کامل و جامعه بی عیب و نقص سخن گفت.دولت خود یک نقیصه است وباید سرانجام بخواب رود ومیرود. انقلابات سوسیالیستی نخستین گام بسوی چنین هدفی است..حالا باید ببینید آیا تولید در دوران لنین واستالین درشوروی براساس سود وذینفعی شخصی بود یا سوسیالیستی،آیا فرهنگ حاکم سوسیالیستی بود یا سرمایه داری،آیا آموزش وتعلیم تربیت براساس محور سودجویی بود یا تربیت انسان‌های نوین.بدون چنین فرهنگ وسیاستی پیروزی برعفریت فاشیسم هیتلری ودستآوردهای عظیم علمی وفرهنگی وصنعتی........ممکن نبود.ما به همین مختصر توضیح در مورد مفهوم آزادی اکتفا می‌کنیم ، اگر نظری دراین مورد دارید بسیار خوشحال خواهیم شد که برایمان بنویسید تا عمیقتر به آن پردازیم. برایتان موفقیت آرزوداریم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چاره رنجبربان وحدت وتشکیلات است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر