مقالات توفان
شماره ۲۸۵ارگان مرکزی حزب کارایران آذرماه
۱۴۰۲
https://telegram.me/totoufan
جنگ ترکیبی در فضای
مجازی و نقش اپوزیسیون مزدور
ضربه غیرمترقبه
عملیات حماسهآفرین و تاریخساز سازمانهای انقلابی فلسطینی
- جنبش مقاومت اسلامی (حماس)، جهاد اسلامی، سازمان آزادیبخش خلق فلسطین و در مجموع
16 سازمان فلسطینی
- در 7 اکتبر 2023 در هجوم افتخارآمیز
به اشغالگران و تجاوزکاران مسلح و آدمکش صهیونیسم و شکست مفتضحانه این «دیو
قدرقدرت» دنیا را تکان داد و ثابت کرد اگر خلقی اراده کند و بر نیروی خود متکی شود
تا به اهداف انقلابی خویش دست یابد، میتواند کوهها را جا به جا نماید. این اقدام
تاریخی خط بطلانی به همه تئوریهای ارتجاعی و صهیونیستی- امپریالیستی: «تروریست» بودن حماس، «جنگ دو قطب ارتجاعی» که
گویا به ما و به بشریت مربوط نیست و لذا از هر طرف کشته شود به نفع «بشریت» است و
یا جمهوری اسلامی از حماس دفاع میکند پس قتل عام مسلمانان توسط صهیونیسم و
امپریالیسم یک پاکسازی اندیشه و ضروری است، کشید.
ضد انقلاب و ارتجاع جهانی در جهان و ایران دهانش از حیرت
باز مانده و چپهای ایرانی ضدکمونیست در پی یافتن تتمه آبرو و فرار از مواجهه با
واقعیات هستند و به هر شناعتی در این زمینه دست میزنند. لابیهای اسرائیل در میان
آنها بسیار قدرتمند بوده و هر موقع خواستهاند آنها را به صف کردهاند. دارودستههای
منصور حکمت و همه سایه روشنهای آن تا به امروز تنها بخشی از ابزار صهیونیسم برای
تخریب، جاسوسی، جنگ هیبریدی در ایران، در جنبش کارگری و در اپوزیسیون خارج از کشور
هستند.
امروز وضعیتی پیش آمده که دست این افراد و گروههای آنها رو
شده و دیگر نمیتوانند خود را در پشت بهانهای به نام مبارزه برای سرنگونی حاکمیت
جمهوری اسلامی و یا مبارزه برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی مخفی کنند.
حماس و جمهوری اسلامی
حماس سنی و جمهوری اسلامی شیعه هر دو دارای ایدئولوژی
اسلامی هستند و تا آنجا که در توانشان هست تمایل دارند مقررات اسلامی را در حیطه
نفوذ و قدرت خود متحقق نمایند. البته مضمون واقعی سیاست آنها کسب قدرت سیاسی و
تداوم این قدرت است حتی اگر ناچار باشند بر پارهای از مقررات چشم بپوشند.
ایدئولوژی هر دوی این پدیدهها مانند همه ایدئولوژیهای غیرپرولتری ارتجاعی بوده و
قابل دفاع نیست.در انقلاب کبیر بورژوائی فرانسه به تسلط این ایدئولوژی در مقیاس
تاریخی پایان داده شد و حقوق مدنی انسانها به رسمیت شناخته گشت ولی از این پیشینه
تاریخی و ارزیابی از ایدئولوژی ارتجاعی این نتیجه به دست نمیآید که سیاست آنها
نیز در موارد مشخص الزاما باید ارتجاعی باشد. هم اکنون سیاست وحشیانه دولت فرانسه
که بار قربانیان استعمار را به کول میکشد و دستش تا مِرفق به خون آزادیخواهان
مسلمان و مسیحی در آفریقا و یا آسیا آغشته است در این سیاست انقلابی است؟. فرانسه
دولتی ارتجاعی، تجاوزگر، اشغالگر، سرکوبگر، ناقض حقوق بشر و حقوق دموکراتیک است و
بیجهت نیست که خلقهای آفریقا این هیولای هفت سر را از کشورشان اخراج کردند.
داوری در مورد فعالیتهای جمهوری اسلامی، حماس و یا هر
سازمان و گروه دیگری باید بر اساس ارزیابی از سیاست آنها صورت گیرد که در مورد چپ
ضدکمونیست ایران عمیقا ارتجاعی بوده و آنها را به همدست آشکار صهیونیسم بدل کرده
است و در واقع دست آنها را رو نموده است که دیگر جای حاشا باقی نمیگذارد.
آرزوی نابودی ایران
چپ ضدکمونیست با تئوری « مبارزه با دو قطب ارتجاعی» برای
فریب مردم به میدان میآید و عمیقا بر این نظر است که باید بر کشتار فلسطینیها و
سازمانهای انقلابی آنها صحه گذارد و بر نسلکشی و جنایت ضدبشری صهیونیسم چشم بست.
برای آنها جان انسانها بیارزش است، زیرا ایدئولوژی آنها «کمونیستی» نیست. این
علامت تساوی گذاری عامدانه میان جمهور اسلامی و جنبش مقاومت فلسطین که آن را با
چاشنی حجاب اجباری، آزادی همجنسگرائی، عدم تساوی حقوق برابر اجتماعی زن و مرد،
تعدد ذوجات، مخالفت با همجنسگرائی و عریان شدن داوطلبانه و... همراه میکنند تا
در ذهن خواننده ایرانی جا بگیرد، به این منظور است که همان بلائی که به سر مردم
فلسطین در میآورند که رهبری حماس را پذیرفته و آنها را در یک انتخابات دموکراتیک
برگزیدهاند بر سر ایران نیز بیاورند و ایران را مانند نوار غزه بمباران و ویران
کنند. همانگونه که صهیونیسم و غرب جنایتکار سرزمینهای فلسطینی را به خاک خون
کشیده و از مردم کشتار میکند باید همین کار را در ایران بنماید. نوار غزه ویران
برای آنها آینه تمام نمای ایران فرداست زیرا برای آنها هم حماس و هم جمهوری اسلمی
دشمنان واحدی هستند که از ما میطلبند به همدست صهیونیسم و امپریالیسم برای سوریهای
کردن ایران و ویرانی ایران بدل شویم. نفرت این دشمنان ایران از حماس نفرت از
ایران، این سرزمین مادری ماست. هرگز نباید فریب لفاظی این چپ ضدکمونیست و همدست
صهیونیسم را خورد.
آرزوی ویرانی ایران
بحث در مورد حماس بحث در مورد ایران نیز هست و از مقاصد شوم
اپوزیسیون مزدور ایران پرده بر میدارد. این اپوزیسیون مزدور نخست از همان سال
1388 با شعار ارتجاعی و ساخته شده اسرائیل «نه غزه، نه لبنان، جانم» فدای ایران به
میدان آمد تا همبستگی خلقهای منطقه را در قالب «ایراندوستی» برهم زند و خلق
فلسطین و خلقهای منطقه را از حمایت ایران محروم گرداند. این سیاست اسرائیلیها
گرچه هنوز توسط مزدوران تکرار میشود ولی ماهیتش به قدری نخنماشده که خریداری
ندارد و همه میدانند که منظور «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران ویران» است.
اخیرا در جریان شکست مفتضحانه در تاریخ صهیونیسم در سرزمینهای
اشغالی، مشتی از همین ایرانیهای مزدور و لابیهای اسرائیلی در فضای مجازی تبلیغ
میکنند که با اعزام همه پاسداران، بسیجیها، تمام دستگاه حکومتی ایران، ائمه
جمعه، آخوندها، ملایان و... همراه خانوادههایشان به نوار غزه برای این که به
شهادت برسند موافقند و آن را تبلیغ میکنند. ولی این توصیه بیش از 15 میلیون
ایرانی را در برمیگیرد که 40 درصد آراء را در انتخابات فرمایشی به دست آوردهاند.
آنها با کشتار 15 میلیون ایرانی موافقند. آنها در واقع در قالب عبارات روشنتر با
تجاوز به ایران، بمباران ایران، ویرانی ایران و نسل کشی ایران به سبک «پوریم»
موافقند. ننگ و نفرت بر این فرومایگان ضدایرانی و سربازان ارتش سایبری اپوزیسیون
مزدور ایرانی.
تروریسم ضدکمونیستها
همه حقوقدانان بورژوازی تا کنون نتوانستهاند یک تعریف
حقوقی از تروریسم ارائه دهند. زیرا تروریسم به مبارزه طبقاتی مربوط میشود و
طبیعتا در درجه اول دامن خود بورژوازی را میگرد. برای بورژوازی، از منظر منافع
طبقاتی، تروریست کسی است که منافع بورژوازی را به خظر بیاندازد و با این کار و
دوراندیشی مفهوم زندانی سیاسی را در صورت اسارت آنها با همین هوچیبازی تروریستی
منکر میشوند. شاه ایران از لفظ خرابکار استفاده میکرد و کمونیستها را بشر نمیدانست
که نقض حقوق آنها را بپذیرد. در دنیای بورژازیِ امپریالیستیِ غرب، زندانی سیاسی
وجود ندارد زیرا هر کس مخالف آنها باشد تروریست است و تروریست فاقد هرگونه حقوق
انسانی است. این تعریف تروریسم از منظر حقوق بورژوائی است. به همین جهت دنیای
امپریالیسم غرب تصمیم گرفته همه جنبشهای آزادیبخش ملی را که برای رهائی کشور خود
میرزمند با یک برچسب تروریست از رده خارج کرده و همه آنها را محکوم کند. در
اندیشه آنها کسی از جانب غرب مورد سرکوب و اسارات قرار نمیگیرد که بخواهد خود را
آزاد کند و آنکس که این جرات و حق را به خود میدهد مانند سازمانهای آزادیبخش
فلسطینی - با هر دین و آئین - تروریست است. حماس، جهاد اسلامی، سازمان آزادیبخش
خلق فلسطین همه و همه تروریست هستند و اسرائیل قربانی تروریست.
از نظر کمونیستها تروریسم خطمشی و سیاستی است که گروهی
جدا از توده مردم که پایههای انقلاب اجتماعی هستند و مورد نفی آنها میباشند،
تصور کند با ترور افراد و صاحبمنصبان دولتی حاکم، قادر خواهد شد قدرت سیاسی را به
دست آورده ومناسبات تولیدی را به نفع خودش تغییر دهد. تروریسم یک سیاست و خطمشی
براندازی بیدورنما و ورشکسته بوده که باید جای انقلاب و مبارزه تودهای مردم را
که سنگ بنای هر انقلابی هستند بگیرد و فقط موجبات انحراف فکری مردم و طبقه کارگر
را فراهم میآورد. البته ناگفته روشن است که ترور به اقدامی منفرد اطلاق میشود که
به مفهوم تروریسم به مثابه یک خطمشی نیست که بحث جداگانهای دارد.
طبیعتا حماس که از قدرت تودهای بالائی برخوردار بوده مورد
انتخاب دموکراتیک مردم قرار دشاته و از طرف میلیونها نفر فلسطینی، عرب، غیر عرب،
مسلمان، مسیحی، بودائی، هندو حمایت میشود پایش بر روی زمین بوده و قدرت سیاسی را
با تکیه بر نیروی مردمی به کف میاورد. چپ ضدکمونیست برای توجیه تئوریهای ارتجاعی
خویش همان مفهوم بورژوائی ارتجاعی را برای انتساب حماس به تروریسم برگزیده است.
ناگفته پیداست که همه سازمانهای آزادیبخش فلسطینی حق دارند
برای رهائی سرزمینشان از دست مشتی جنایتکار که فقط برای اشغال و تجاوز به کشورشان
فلسطین آمده و خانههای آنها را تصاحب کرده، آنها را میتارانند، به قتل میرسانند
و سلاخی میکنند از هر وسیله ای برای نابودی این مهمانان ناخوانده استفاده کنند.
مردم چین، ویتنام، کنیا، الجزایر نیز از همین روشهایی که جنایتکاران اشغالگر با
سبعیت به آنها آموخته بودند برای نابودی آنها استفاده کردند و باید بکنند. اشک
تمساح ریختن برای جان «غیرنظامیان» اشغالگر و متجاوز که با نیت شوم و روشن آدمکشی
و غصب مال و جان دیگران به سرزمینهای اشغالی آمدهاند، فقط ریاکاری بورژایی برای
توجیه جنایات صهیونیسم است که در خلاء اتفاق نیفتاده و محصول بیش ار 70 سال نسلکشی
است. چپ ضدکمونیست از این تئوریهای ارتجاعی برای نسبی کردن قتلعام فلسطینیها
حمایت میکند در حالی که چهره محزون به خود گرفته از کشتار انسانها به طور کلی
شاکی است.
راهکارهای اپوزیسیون ارتجاعی ایران در جنگ ترکیبی اخیر
بر خلاف اغتشاشات «زن زندگی آزادی» که اپوزیسیون مزدور با
یاری سیاستمداران غرب به ویژه آلمان و فرانسه و حمایت عربستان سعودی، دویچه وله،
بی بی سی، رادیو فرانسه، من و تو، ایران انترنشنال، رادیو فردا و زمانه و... به
صورت درازمدت از جمله برگذاری دادگاهی ساختگی و امپریالیستی در استکهلم به یاری
عمال دستنشانده خود، بسیج فرقه رجوی، همه تجزیهطلبان رنگارنگ به ویژه جریانهای
ارتجاعی کُرد اسرائیلی، آذری، بلوچ، عرب، پهلویچیها، اوکرائینیها اسرائیلیها،
اعضاء حزب صهیونیستی سبزهای آلمان برای ایجاد تشنج، تخریب، ترور، آدمکشی، تجزیه
ایران، ویرانی میهن ما و سوریهای کردن آن تدارک دیده بودند و فضای مجازی مملو از
دروغها، جعلیات، صحنهسازیها، ویدئوهای ساختگی و جعلی، شهید پروریها بود این
بار به قدری ضربهای که به آنها خورد غیرقابل انتظار بود که تا کنون موفق نشدهاند
در ارتش ورشکسته خود نظمی ایجاد کنند و عقب نشینی را به درستی انجام دهند. ابعاد
فاجعه ضدبشری این بار به قدری وسعت دارد که با فریاد «زن زندگی آزادی» و یا لخت و
عریان شدن، با الفاظ رکیگی که شایسته وجودشان است به میدان آمدن و پرچم همجنسگرایان
را حمل کردن، راه به جائی نمیبرد، مگر این که خود آنها را بیش از این که افشاء
شدهاند بیآبرو کند.
این است که این ضدانقلاب تشنج آفرین و دشمن میهن ما ایران روشهای موذیانه
دیگری یافته است که از این روشها برای حمایت از نسلکشی صهیونیسم در سرزمین اشغال
شده فلسطین حمایت میکند.
پرداختن به فرعیات و انحراف افکار
یکی از راهکارهای آنها موضع نگرفتن در مورد جنایات صهیونیسم
است و تائید ضمنی کشتار در نوار غزه. روشن است که کسی که این جنایات ضد بشری را
محکوم نمیکند آرزوی تکرار آن را در ایران دارد و تنها ضدایرانی نیست بلکه ضدبشر
است و دیوی در درونش لانه گرفته که ما نمونههائی از خشونتورزی و جنایات آنها را
در ورزشگاهها در زمان مسابقات جهانی قهرمانان ایرانی و یا در نمایشات سازمان
یافته آنها در لندن، پاریس، برلن و... دیدهایم. همه آنها با جنایات علیه بشریت
چون بر ضد مسلمانان است به نام «مسلمانان سابق» موافقند و آرزوی نابودی مسلمانان
را به دست صهیونیسم و غرب دارند. مبارزه آنها برضد دو «قطب ارتجاع» حیلهایست تا
از اسرائیل و آمریکا دفاع کنند.
ابزارسازی از آرمیتا
لشگر مزدوری از آنها که ناچیز بوده ولی متعلق به بخش بیشرم
و فرومایه این ارتش هستند در فضای مجازی با تصویر خانم آرمیتا که در بیمارستان
بستری بوده و دچار مرگ مغزی شده است حاضر میشوند و با دروغ و جعلیات از بیننده میخواهند
به نوار عزه که در آن هر روز هزاران آرمیتا به دست قساوت صهیونیسم نابود میشوند
فکر نکند به آرمیتا فکر کند و وی را فراموش نکند. تمام «لایکهای» و «اشتراکگذاری»هایشان
در حمایت از خانم آرمیتاست که گویا بر اساس اسناد متقنی که دارند و رو نمیکنند
توسط گشت ارشاد مخفی به قتل رسیده است. این گواه آن است که آنها آرزوی مرگ
آرمیتاها را برای تبلیغات سیاسی گروهکشان دارند. آنچه برای آنها اهمیت ندارد جان
مردم است. در سیاست ریاکارانه آنها جسد هر چه بیشتر بهتر.
نرگس محمدی برنده جایزه صلح نوبل و مهسا امینی برنده جایزه زاخاروف
این که این جوایز چه نقش ریاکارانه و تخریبی داشته و امروز
دیگر کسی برای آنها تره هم خورد نمیکند برای این ارتش مهم نیست. آنها تلاش کردند
با بزرگنمایی بیهوده این «قهرمان» حقوق بشر که در مورد کشتار مردم فلسطین و نقش
حقوق بشرشان سکوت کرده است خبری در مقابل تلی از اجساد مردم فلسطین قرار دهند. این
تلاش به قدری ناموافق و مضحک بود که بعد از چند روز خودشان نیز از این سنگر عقبنشینی
کردند و به سنگرهای دیگر پناه بردند.
شهیدپروری و جنازهسازی
یکی دیگر از شیوههای نکوهیده این عده که به مبارزه مردم
ایران صدمه میزند این است که تصاویر جعلی، بدون سند، با نامهای جعلی از
مفقودشدگان، شکنجهدیدگان، کشتهشدگان در حوادث ناروشن و غیر قابل تحقیق منتشر میکنند
و مدعی میشوند که به فکر این قربانیان باشیم و زیاد به نوار غزه فکر نکنیم. حتی
برخی از این شهدا سرگذشت خود را با قلم خود تا زمانی که زیر شکنجه شهید شدهاند،
بعد از مرگ به رشته تحریر درآورد و در فضای مجازی منتشر کردهاند. زنان معترض
موبلوند اروپائی به عنوان زنان معترض ایران از پشت تصویربرداری شده و گویا جزو
لشگر معترضان ایرانی هستند و هر شعار و دروغی را به آنها نسبت میدهند. فضای مجازی
پر است از این کارمندان اسرائیلی در تلآویو که با یاری اپوزیسیون مفلوک ضدایرانی
که خواهان تشنج و جنگ، ناآرامی در منطقه است آکنده گشته است.
قتل داریوش مهرجوئی
کسی نمیتواند از قتل داریوش مهرجوئی بنیانگذار سینمای مدرن
ایران متاسف نباشد. در اینجا هدف ما تجلیل از نقش بزرگ این استاد نیست. قتل داریوش
مهرجوئی را عدهای کرکس و لابی اسرائیل در ایران و بخشی از ارتش جنگ هیبریدی بر سر
دست گرفتند تا با شبیهسازی آن با قتلهای زنجیرهای دوران مافیائی رفسنجانی آن
چنان بزرگنمائی کرده و در آن بدمند که بر کشتار و قتلعام مردم فلسطین پرده ساتری
بکشد و از درجه سبعیت صهیونیسم بکاهد. در صفحات مجازی آنها وقتی برای افشآئ فاجعه
انسانی در نوار غزه نیست ولی تا دلتان بخواهد از قتل داریوش مهرجوئی برای نیات شوم
خود سرمایهگذاری میکنند تا خود را از زیربار اتخاذ موضعگیری سیاسی خلاص نمایند.
همین روش موذیانه ضد بشری این پرسش را طرح میکند که آیا این عده اساسا وجدانشان
از قتل خانواده داریوش مهرجوئی به عنوان انسان معذب است یا خوشحالند که بهانهای
پیدا کردهاند تا از محکوم کردن قتلعام هزاران فلسطینی به علت مشغله دیگر و وقت
نداشتن فرار کنند؟ مسلما ارزیابی اخیر درست است.
القاء تساوی قرار دادن ظالم و مظلوم برای رخنهگری در افکار
اخیرا آخرین برگ بازی آنها این است که دو کودک اسرائیل را
که یکی لباس فلسطینی به تنش کرده است دست به گردن با یک کودک یهودی در کنار هم
قرار داده در ژستهای گوناگون از آنها تصویربرداری کرده و آن را در فضای مجازی
قرار میدهند تا کشتار هزاران کودک فلسطینی را لاپوشانی نمایند. کودک صهیونیسم
متجاوز و اشغالگر با کودک فلسطینی که خانهاش را از وی گرفته و مانع میشوند به
دبستان برود و رشد کند یکسان نیست. برابری حقوقی این دو کودک تنها برگور صهیونیسم
ممکن است و نه آشتی و صلح ریاکارانه و «حق به جانب» با سری آویخته میان ظالم و
مظلوم، میان اشغالگر و اشغال شده، میان ستمگر و ستمکش. این روش جنگ روانی اوج تمسخر
حقوق بشر و سرپوش گذاردن بر اوج نفرت ضدفلسطینی با تصویرسازی کاریکاتوری غیر واقعی
است تا نظر مردم را از ریشههای مسئله دور کند. خود این کاربران مستقلا جنایت
صهیونیسم را محکوم نمیکنند و چنین القاء مینمایند که گویا هر دو طرف مقصرند که
با تحلیل مشخص از شرایط مشخص مفهومش دفاع از جنایات اسرائیل است.
***
با وجدانها در طیف اپوزیسیون
مقدمه
یورش قهرمانانه
سازمان مقاومت آزادیبخش فلسطین که برای رفع اِشغال و آزادی سرزمین فلسطین مبارزه
میکند و مورد اعتماد عمومی مردم فلسطین است در تاریخ 7 اکتبر 2023 نه تنها نقطه
عطفی را در تاریخ صهیونیسم رقم زد، بلکه این پیروزی چون خط سرخی در تمام جهان
مرزبندی روشنی میان لابیهای اسرائیل، امپریالیستها، جاسوسان آنها، «نهادهای
مردمی» انقلاب مخملی و... به وجود آورد که مرز میان انقلاب و ضدانقلاب، میان
مزدوران و ایراندوستان، میان هواداران حق حاکمیت ملی، حفظ تمامیت ارضی، مخالفت با
تحریم و تهدید به تجاوز به ایران با موافقان نقابدار آنها به وجود آورد. از این
تاریخ دیگر این مزدوران نمیتوانند خود را در پناه تبهکاریهای رژیم جمهوری اسلامی
بپوشانند. از این تاریخ معلوم شده که ماهیت تضاد بر سر تحقق حقوق بشر و یا حجاب
اجباری، زن زندگی آزادی، نیست بر سر امنیت و بود و نبود ایران است. و به این جهت
حزب کار ایران (توفان) وظیفه خود میداند تا آنجا که برایش مقدور است از این جبهه
مردمی به حمایت برخاسته و دشمنان بیوجدان ایران را که حتی پارهای از آنها به البسه
ساختگی کارگری در آمدهاند افشاء کند. ما در زیر پارهای از این اسناد را برای
اطلاع عموم مجددا منتشر میکنیم
سندی بر
حقانیت یک ملت
تصویر زیر برگه
ویزای یک یهودی است که در سال ۱۹۳۵
میلادی وارد کشور فلسطین شد.
روی برگه ویزای
او به سه زبان توسط دولت فلسطین نوشته شده: اجازه داده میشود ایشان در فلسطین به
عنوان پناهنده تحت قوانین پناهندگی سال ۱۹۳۳ اقامت کند.
اینگونه بود
که بر اثر غفلت، هسته اولیه اسرائیل در فلسطین شکل گرفت و در کمتر از یک قرن، نه
تنها میهمان به صاحبخانه تبدیل شد بلکه صاحبخانه آواره، اسیر و یا کشته شد. این
برگه، سندی بر حقانیت یک ملت است که چگونه استعمار پیر انگلیس و استعمار نوین
آمریکا، جای مهمان را با صاحبخانه عوض کردند و قاتل را به جای مقتول نشاندند.
کارگران
«اتحادیههای
کارگری فلسطینی با صدور یک فراخوان جهانی برای اقدام فوری، از کارگران در همه جا
میخواهند تا فروش و تأمین مالی اسلحه به اسرائیل و تحقیقات نظامی مرتبط با آن را
متوقف کنند.
اسرائیل از ۱.۱ میلیون فلسطینی خواسته است
که نیمه شمالی غزه را تخلیه کنند و در همین حال آنها را در معرض بمباران مداوم
قرار میدهد. این اقدام بیرحمانه، بخشی از نقشه اسرائیل با حمایت تزلزلناپذیر و
مشارکت فعال آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی، برای پیشبرد قتلعام بیسابقه و شنیع ۲.۳ میلیون فلسطینی در غزه و
پاکسازی قومی آن میباشد. اسرائیل از روز شنبه غزه را به شدت بمباران کرده و سوخت،
برق، آب، غذا و تجهیزات پزشکی را بر روی آنها قطع کرده است. اسرائیل بیش از ۲۷۰۰ فلسطینی - از جمله ۶۱۴ کودک - را به قتل رسانده و
تمام محلهها را با خاک یکسان نموده، خانوادهها را نابود و بیش از ۱۰۰۰۰ نفر را زخمی کرده است. برخی
از کارشناسان حقوق بین الملل نسبت به اقدامات نسلکشی اسرائیل هشدار داده اند.
دولت راست
افراطی اسرائیل در برخی نقاط دیگر بیش از ۱۰۰۰۰ تفنگ بین شهرک نشینان افراطی در فلسطین
و کرانه باختری اشغالی توزیع کرده است تا حملات و کشتار آنها علیه فلسطینیان را
تسهیل نماید. اقدامات اسرائیل، قتل عام و لفاظی آنها، قصد اسرائیل در اجرای نکبت
دوم که مدتهاست وعده اش را داده است، اخراج هر چه بیشتر فلسطینی ها و ایجاد
«خاورمیانه جدید»ی که در آن فلسطینی ها در انقیاد دائمی زندگی کنند را آشکار
میسازد.
پاسخ دولتهای
غربی، حمایت های کامل از حکومت اسرائیل بوده است، و آنهم حتی بدون هیچ توجهی به قوانین بینالمللی. امری که مصونیت
اسرائیل را تشدید کرده و به آن اجازه میدهد تا جنگ نسلکشی خود را بدون هیچ
محدودیتی به پیش ببرد. کشورهای غربی علاوه بر حمایت دیپلماتیک، به اسرائیل تسلیحات
داده و فعالیت شرکتهای اسلحهسازی آن را در درون مرزهای خود، تأیید مینمایند.
همزمان با این
که اسرائیل کارزار نظامی خود را تشدید میکند، اتحادیههای کارگری فلسطینی از
همتایان خود در سطح بین المللی و همه افراد با وجدان میخواهند که به همه گونه
همدستی با جنایات اسرائیل پایان دهند - فوری ترین آن متوقف ساختن تجارت تسلیحاتی با
اسرائیل، و همچنین توقف کلیه کمکهای مالی و تحقیقات نظامی میباشد. اکنون زمان
اقدام است - زندگی فلسطینی ها در مخاطره است.
این وضعیت
اضطراری و نسل کشی، تنها با افزایش همبستگی جهانی با مردم فلسطین قابل پیشگیری
است. امری که میتواند ماشین جنگی اسرائیل را مهار کند. ما به شما در هر جای دنیا
که هستید نیاز داریم که برای جلوگیری از تسلیح دولت اسرائیل و شرکت های درگیر در
زیرساخت های محاصره، فوری اقدام بکنید. ما از نمونه بسیجهای عمومی پیشین اتحادیههای
کارگری در ایتالیا، آفریقای جنوبی و ایالات متحده و بسیجهای عمومی بینالمللی
مشابه علیه تهاجم ایتالیا به اتیوپی در دهه ۱۹۳۰، دیکتاتوری فاشیستی در شیلی
در دهه ۱۹۷۰ و
بسیج های عمومی درمناطق دیگر الهام میگیریم که در آنها همبستگی جهانی، دامنه وسعت
وحشیگری استعماری را محدود نمود.
ما اتحادیههای
صنایع مربوطه را به اقدامات ذیل دعوت میکنیم:
۱- امتناع از ساخت سلاح به مقصد اسرائیل،
۲- امتناع از حمل سلاح به اسرائیل،
۳- تصویب طرح هایی در این خصوص در اتحادیه
صنفی خود،
۴- اقدام علیه شرکت های همدستی که در اجرای
محاصره وحشیانه و غیرقانونی اسرائیل دخیل هستند، به خصوص اگر با موسسه شما قرارداد
داشته باشند،
۵- فشار بر دولت ها برای توقف کلیه تجارت
نظامی با اسرائیل، و در مورد ایالات متحده نیز توقف تأمین مالی آنها،
ما این فراخوان
را در حالی میدهیم که شاهد تلاش هایی برای ممنوعیت و خاموش کردن همه اشکال
همبستگی با مردم فلسطین میباشیم. ما از شما میخواهیم همانگونه که اتحادیههای
کارگری در طول تاریخ انجام داده اند، در برابر بی عدالتی صدایتان را بلند کنید. ما
این فراخوان را با این باور طرح میکنیم که مبارزه برای عدالت و آزادی فلسطین، نه
تنها یک مبارزه متعین منطقهای و جهانی است، بلکه اهرمی است برای آزادی تمام افراد
محروم و استثمار شده در جهان.
فدراسیون عمومی
اتحادیههای کارگری فلسطین، غزه:
اتحادیه عمومی کارگران خدمات
عمومی و صنفی
اتحادیه عمومی کارگران
شهرداری
اتحادیه عمومی کارگران
مهدکودک
اتحادیه عمومی کارگران
پتروشیمی
اتحادیه عمومی کارگران
کشاورزی
اتحادیه کمیتههای زنان
فلسطین
اتحادیه نسل کارگران رسانه و
چاپ
فدراسیون عمومی
اتحادیههای کارگری فلسطینی (PGFTU)
اتحادیه عمومی
معلمان فلسطینی
اتحادیه عمومی
زنان فلسطینی
اتحادیه عمومی
مهندسان فلسطین
انجمن
حسابداران فلسطینی
فدراسیون انجمن
های حرفه ای:
انجمن
دندانپزشکی فلسطین - مرکز اورشلیم
انجمن داروسازان فلسطین -
مرکز اورشلیم
انجمن پزشکی - مرکز اورشلیم
انجمن مهندسین - مرکز
اورشلیم
انجمن مهندسین کشاورزی -
مرکز بیت المقدس
سندیکای دامپزشکان - مرکز
اورشلیم
سندیکای
روزنامه نگاران فلسطینی
کانون وکلای
فلسطین
انجمن پرستاری
و مامایی فلسطین
اتحادیه
کارگران مهدکودک
اتحادیه
کارگران خدمات پستی فلسطین
فدراسیون
اتحادیههای اساتید و کارمندان دانشگاههای فلسطین
فدراسیون عمومی
اتحادیههای کارگری مستقل فلسطین
فدراسیون جدید
اتحادیههای کارگری فلسطین
اتحادیه عمومی
نویسندگان فلسطین
اتحادیه
پیمانکاران فلسطینی
فدراسیون
سندیکاهای متخصصان بهداشت
اتحادیه
روانشناسان و مددکاران اجتماعی فلسطین
۱۶ اکتبر ۲۰۲۳
برگردان: پروین
اشرفی
منبع Progressive International»
***
«بیانیهی
جمعی از کارگران عسلویه و جنوب کشور
روُیای جنگ؛ رسوایی سیاستهای هویتی و جنایات
اسرائیل
دروغها
وشانتاژهای رسانههای غالب (دروغهایی مثل سر بریدن کودکان) که بعدها توسط مقامات
و خبرنگاران اسرائیلی و آمریکایی تکذیب شد، دستاویز جنایاتی با ابعاد فاجعهآمیز
شده است. دولت اسرائیل به بهانه عملیات طوفانالاقصی در ابعادی دست به اقدامات
تلافیجویانه و جنونآمیز بر علیه مردم بیدفاع غزه زده که موجب حیرت و اعتراض
جهانیان گشته است. این جنایات نه به بهانه حمله و کشتار نظامیان و شهرکنشینها
توسط حماس، بلکه از هفتاد سال پیش آغاز شده: فاجعه در روستاهای دیر یاسین و کفر
قاسم و طنطوره قبل از پیدایش گروه حماس اتفاق افتاد و بنابراین اسرائیل نیازی به
بهانه ندارد.
قتل
و کشتار و آوارگی و مجازات دستهجمعی مردم زندانی در ۳۶۰ کیلومتر مربع،
که هیچ دستآورد نظامیای ندارد، خود نشان از ذات واقعی و دهشتناک حکومتهای
سرمایهداری است که برای حفظ منافع خود پایبندی به هیچ اصلی از قوانین حقوق بشری
را بر خود لازم نمیبینند؛ قوانینی که خود مبلغ آن هستند. خواه آبان ۹۸ باشد و خواه انتقام از طوفان الاقصی، چه جمهوری اسلامیباشد و چه
اسرائیل، ذات سرمایهداری نمایان است.
تمام
جنگها و سرکوبها و جنایتهای طول تاریخ بشر از سوی حکومتها تحت نام مذهب و ملیت
و قوم صورت گرفته است. در عصر سرمایهداری نظامهای طبقاتی برای پنهان کردن ماهیت
و اهداف استثمارگرانه خود و سرپوش گذاشتن بر تضادهای درونی به قصد انحراف مبارزات
تودهها، با برجسته کردن اختلافات قومی و دینی و غیره راه را بر جنگهای
امپریالیستی باز کردهاند و بدینسان از بحرانهای ذاتی سرمایهداری عبور نمودهاند.
تنها به این صورت توانستهاند انسجام و امنیت سرمایه و حفظ سود را در خاورمیانه
دوام ببخشند و هدف نهایی را محقق کنند.
دولت
و دیگر نهادهای سرمایهداری شاید در سالهای اخیر توانسته باشند انقلاب در کشورهای
عربی و خاورمیانه را به بیراهه بکشانند، اما آگاهی روزافزون زحمتکشان کشورهای
خاورمیانه دیگر آنان را دستاویز فریبهای اینچنینی رسانهها و سیاستمداران حافظ
منافع سرمایهداری جهانی نخواهد کرد. فشار افکار عمومی جهانیان و مردم منطقه
خاورمیانه بر دولتهایشان موجب به هم خوردن توازن قوا گشته و همین امر جنگافروزی
دولتها را با چالشهایی جدی مواجه نموده است.
در
این میان سود بازار فروش اسلحه، دارو و بازسازی ویرانههای جنگ نصیب شرکتهای بزرگ
و چندملیتی خواهد شد و کشتار و رنج نصیب مردمی بیگناه؛ یک روز در بالکان و
یوگسلاوی و یک روز در اوکراین و ارمنستان و رواندا و لیبی … شاید هم روزی در ایران
زیر پرچم روشنفکران قومپرست میان کرد و بلوچ و فارس و لر و عرب و به قول خودشان
مرکز و پیرامون.
ما
کارگران از مناطق گوناگون ایران، از سایتهای پتروشیمیها و ساتالایتها و ترنهای
گازی و واحدهای کت کراکر و از روی سکوهای نفت و گاز با صدای رسا، ضمن محکوم کردن
جنایات رژیم آپارتاید قومی- مذهبی اسرائیل بهعنوان حافظ منافع امپریالیستها در
خاورمیانه و ضمن حمایت قاطع از مبارزات هفتادساله ملت فلسطین و خواست قطع جنایات
رژیم نژادپرست اسرائیل معتقدیم تنها راه خلاصی از بحرانهای ادواری سرمایهداری
برای رژیمهای منطقه روُیای جنگ است و برای جریانات مرتجع قومپرست، روُیای جنگ
قومی- مذهبی، چراکه هویتطلبان موتور محرک جنگها و اختلافات قومی و ابزار دست
سرمایهداران و امپریالیستهای جنگافروز برای ممانعت از شکلگیری یک جبهه انقلابی
هستند.
به
گمان ما رهایی و عدالت و رفاه و صلح و احقاق حقوق کارگران و اقوام و زنان و اقلیتها
نه در دمیدن در آتش اختلاف وجدایی و جنگ، آنهم بدون هیچگونه تحزب، بلکه در گرو
اتحادی تحت تشکلها و احزاب و شوراهای مردمی در ایران و سرتاسر خاورمیانه است.
زنده
باد صلح
زنده
باد برابری.
کارگران
جهان متحد شوید!»
***
«صندوق اعتصاب کارگری در اول نوامبر 2023 خبر داد:
اتحادیههای کارگران حمل و نقل بلژیک: اعضای ما از حمل و انتقال تجهیزات نظامی
برای اسرائیل خودداری کنند.
اتحادیههای کارگران حمل و نقل بلژیک روز سهشنبه از اعضای خود خواستند از حمل
و نقل تجهیزات نظامی که به اسرائیل برای بمباران غزه ارسال میشود، خودداری کنند.
اتحادیههایACV Puls ،BTB
،BBTK و ACV-Transcom در بیانیهای مشترک اعلام کردند که کارگران فرودگاه محمولههای
اسلحه را مشاهده کردهاند.
در این بیانیه آمده است: «در حالی که نسلکشی در فلسطین در جریان است، کارگران
فرودگاههای مختلف بلژیک شاهد محمولههای تسلیحاتی در جهت منطقه جنگی هستند.
بارگیری یا تخلیه این سلاحها به معنای مشارکت در تأمین سازمانهایی است که مردم
بیگناه را میکشند.»
اتحادیههای کارگری فلسطین خواستار حمایت کارگران و تشکلهای صنفی جهان برای
توقف جنگ شدند.
به نقل از فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری«WFTU»، سه اتحادیه اصلی کارگران فلسطینی
با انتشار بیانیهای خواهان حمایت جهانی تشکلهای کارگری و صنفی و همه جامعه
زحمتکش کارگران جهان از کارزار توقف جنگ بر علیه غزه شدند.
این سه تشکل «شامل اتحادیه سراسری کارگران فلسطین یا «GUPW»،
ائتلاف اتحادیههای کارگری سرزمین فلسطین و فدراسیون اتحادیههای کارگری جدید
فلسطین با کارگران جهان، خواستار تحقق شعار «فلسطین آزاد» شدند.
در بیانیه این سه تشکل کارگری آمده است:
ما کارگران فلسطین و اتحادیههای کارگری این سرزمین، با سپاس بیکران از میلیونها
نفری که در خیابانهای شهرها جهان در این روزها گردهم آمده و فریاد آزادی فلسطین
را سر دادند، درود میفرستیم.
در مقابل دولتهای خود، سازمانهای جهانی امپریالیستی، آمریکا، ناتو، اتحادیه
اروپا، این مردمان سراسر جهان هستند در کنار ما فلسطینیان ایستادهاند. آنها در
سمت درست تاریخ ایستادهاند؛ تاریخی که این روزها به جای قلم و جوهر، با خون و
استخوان فلسطینیها نوشته میشود. این همان تاریخی است که میرود تا در صفحات خود
بزرگترین جنایت قرن بیست و یکم تا به امروز را ثبت کند!
هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه که میگذرد، یک کودک فلسطینی دیگر توسط اسرائیل
به قتل میرسد. اشکهای ما خشک شدهاند، همانطور که آب، غذا، بنزین، راههای
ارتباطی رسانهای و برق در بزرگترین زندان جهان، در غزه، زندان ۲ میلیون روح
بیدار، به پایان رسیدهاند.
چیزی که از ما باقی مانده امید است! امیدواریم که مردم ما در برابر اشغال و بیعدالتی
وحشیانه اسرائیل تنها نباشند! ما با این امید ماندهایم که مردم، اتحادیههای
کارگری مبارز جهان، طبقه کارگر جهانی یک بار دیگر بهپاخاستند و از برادران و
خواهران خود دفاع کنند. در هر کشور جهان اتحادیههای کارگری باید پیام ما را منتشر
کنند.
در برابر دولتهایی که حقوق مردم خود را زیر پا میگذارند و از دولت قاتل
اسرائیل حمایت میکنند، بخواهید: تمام حمایتها. همه همکاریها با دولت قاتل
صهیونیست اسرائیل را متوقف کنید!
ما میخواهیم اتحادیههای کارگری هر کشور اقداماتی را علیه ماشین کشتار ناتو و
آمریکا - که از کشتار جمعی مردم فلسطین حمایت میکند - سازماندهی کنند.
اتحادیههای کارگری در هر کشوری برای قطع کردن هر دستی که ما را میکشد، باید
تلاش کنند. برای جلوگیری از تسلیح نظامی، اقتصادی اسرائیل و برای ابراز محکومیت
تودهای علیه دولتها و شرکتهای چندملیتی و برای ابراز همبستگی با فلسطینیان،
امکانات وسیعی در دست کارگران و تشکلهای آنها در سراسر جهان است.
در مقابل، ما به شما قول میدهیم: مردم ما تسلیم نمیشوند! هر چقدر هم که ما
را آزار دهند، هر چقدر هم که خون ما را بریزند، مبارزه ما ادامه خواهد داشت، زیرا
حق با ماست و در نهایت پیروزی ازآن مردمِ متحد است.
این سرزمین، فلسطین نام داشته و تا آخر فلسطین خواهد ماند!
منبع: ایلنا»
***
غزه وجدان بشریت!
«ریاست محترم فدراسیون جهانی اینداستریال کبیر
و خواهران و برادران عضو فدراسیون جهانی اینداستریال
وضعیت در غزه بسیار وحشتناک است، این نسلکشی و جنایت علیه بشریت با بمباران
بیمارستان غزه با بیش از 1000 نفر کشته، هر روز کامل تر می شود. بیمارستانها،
مدارس، خبرنگاران، امدادگران در جنگ از هرگونه تعرضی مصون هستند. در این بحبوحه
متاسفانه شورای امنیت اعلام آتش بس را در غزه رد کرده است.
لازم است یادآوری کنیم جنگ در غزه از دههها پیش شروع شده و مختص امروز نیست.
مردم فلسطین اگر امروز میجنگند برای دفاع از خود و آزادیست که از آنها گرفته شده
است. سال گذشته نماینده ایرلند در پارلمان اروپا گفت:« از سال 2008 تاکنون 33 هزار
کودک کشته شده است» آری غزه بزرگترین زندان رو باز جهان است. بدترین و مسموم ترین
آب آشامیدنی دنیا را دارد، ورود مواد غذایی و درمانی باید به مقدار معینی که
اسرائیل مجاز میداند وارد غزه شود. بارها ماموران سازمان ملل تاکید کردهاند که
شرایط زندگی در غزه غیرانسانی است. اسرائل کاترز وزیر انرژی دولت کودککش اسرائیل
در چشم جهانیان خیره شده و می گوید: «برق غزه وصل نخواهد شد، شیر آب باز نخواهد شد
و هیچ کامیون سوختی به غزه راه نخواهد یافت»
اسرائیل نه تنها منشور حقوق بشر را زیر پا گذاشته است بلکه قطعنامههای اسلو،
242، 338 و دیگر قطعنامههای سازمان ملل را نادیده گرفته و با این پاکسازی قومی که
از سال 1948 آغاز نموده، بر اساس کنوانسیون ژنو دست به یک جنایت جنگی زده است. از
سال 2006 تاکنون غزه در محاصره بوده و این اولین بار نیست که فاشیست های صهیونیست
مردم را قتل عام میکنند. از ذهن بشریت هنوز قتل عام های دیریاسین، کفر قاسم، صبرا
و شتیلا پاک نخواهد شد. اسرائیل با شهرک سازیهای غیرقانونی و تحریک آمیز و مسلح
کردن این شهرک نشینان، مردم غزه را در یک جنگ و گریز دایمی نگه داشته است. دفاع از
جان خانواده و سرزمین حق هر انسانی است. سربازان اسراییلی تاکنون 11 خبرنگار را
کشته و به امدادگرانی که در حال بیرون آوردن زنان و کودکان از زیر آوار بیمارستان
بودند، حمله کرده اند.
ما نیز تجربه 8 سال جنگ و بمباران های آن را تجربه کرده ایم و غم بزرگی که
امروز وجدان بشریت را آزرده با تمام وجود حس میکنیم.
دوستان زحمتکش، مبارزه با صهیونیسم مترادف با یهودیستیزی و مردم صلحجوی
اسرائیل نیست. بر ماست که با تمام توان از زحمتکشان غزه حمایت کنیم. لذا از رهبری
فدراسیون جهانی اینداستریال بزرگ میخواهیم با تمام قوا این جنایات بشری را محکوم
و از هرگونه کمکی به مردم غزه مضایقه نکند.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران
بازنشستگان مستقل و متحد: «بافنده سوزنی/ فلزکارمکانیک/ شهاب خودرو/ صنعت چاپ/
شهر قزوین/ شهر بابل/ شهر رامهرمز»
26 مهر 1402 مطابق با 18 اکتبر 2023»
***
«صندوق اعتصاب کارگری در 3 نوامبر 2023
فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری (دبلیو اف تی یو) به همراه اتحادیه کارگران
هتل، گردشگری و رستوران یونان، در بیانیهای علیه شرکت زنجیرهای تولید و فروش
قهوه و نوشیدنی «استارباکس» ارعاب و هجوم به کارگران عضو اتحادیه صنفی نیروهای
استارباکس محکوم کرده و اعلام کرد: مدیران شرکت آزار و اذیت کارگران استارباکس
برای دفاع از فلسطینیان را متوقف کنند.
در این بیانیه آمده است: دولتها و شرکتهای چندملیتی از دولت صهیونیستی حمایت
میکنند که در عرض چند روز بیش از ۲۰۰۰ کودک را در غزه به قتل رسانده است. به همین
دلیل آنها تلاش میکنند صداهای محکوم کننده جنایت را خاموش کنند. آنها میخواهند
مردم و کارگرانی را که فلسطین آزاد را فریاد میزنند، بترسانند.
در این راستا، استارباکس در واکنش به اقدام کارگران اتحادیه این شرکت
چندملیتی، شکایتی را تنظیم کرده و خواستار غرامت از اتحادیه بهدلیل «خسارت» ناشی
از تبلیغات ضد اسرائیلی اتحادیه به برند و شهرت خود است! این درحالی است که پیش از
این شهرت استارباکس به دلیل شرایط کاری اسفناکی که بر کارمندان خود تحمیل میکند،
خدشهدار شده است.
در بیانیه همچنین آمده است: شهرت استارباکس با محکوم نکردن خون فرزندان مردم
فلسطین که ۷۵ سال است هر روز به قتل میرسند خدشهدار شده است چراکه استارباکس از
بربریت و اشغالگری اسرائیل حمایت میکند. ما تلاش برای جرمانگاری اقدام اتحادیه
و همبستگی بین المللی کارگران
STARBUCKS را محکوم میکنیم. ما خواهان لغو تمامی پیگردهای قانونی
علیه اتحادیه هستیم.»
***
«استعمار اسرائیل ریشه در صهیونیسم و امپریالیسم دارد
اطلاعیه حزب کارگر کمونیست فنلاند درمورد جنایات اسرائیل در غزه
حملات وحشیانه اسرائیل به نوار غزه ادامه مستقیم اشغال سرزمین های فلسطینی است
که از سال ۱۹۴۸ آغاز شد. خشونت علیه طبقه کارگر و مردم عادی غزه حد و مرزی نمیشناسد.
زنان، کودکان، سالمندان و معلولان قربانیان اصلی حملات هوایی بیرحمانه و محاصرهای
هستند که علیرغم همه تبلیغات اسرائیل، عمدتاً به غیرنظامیان ضربه میزند، زیرا
غزه یکی از پرجمعیتترین شهرهای جهان است.
آب، غذا، دارو، مصالح ساختمانی و تمام مواد لازم برای زندگی در غزه یا به طور
کامل توسط اسرائیل ممنوع و یا به شدت محدود شده است. کودکان تا حد زیادی تحت تأثیر
این سیاست وحشیانه هستند، زیرا حدود نیمی از جمعیت غزه را کودکان تشکیل میدهند.
تصاویر وحشتناکی از عواقب بمباران اسرائیل در فضای مجازی وجود دارد.
سخنرانی های زیبای اسرائیل را میتوان به حال خود رها کرد، زیرا ما دیدیم که
این سخنرانی ها واقعاً چه معنایی دارند. بیمارستانها، کلیساها، مساجد و انبار
سازمان ملل در اثر بمباران اسرائیل ویران شده اند. اسرائیل سنت طولانی دروغگویی در
سطح دولتی دارد، زیرا استعمار فلسطین، که از اواخر دهه ۴۰ شروع شد، بر پایهی به
عنوان مثال، چنین دروغی، که این منطقه خالی از سکنه است. البته این طور نبود.
مسلمانان، مسیحیان و یهودیان فلسطینی در این منطقه زندگی میکردند.
از ابتدا، سنگ بنای تبلیغات اسرائیل این بوده است که تنها از خود در برابر
تهدیدات مختلف دفاع میکند. با این حال، به راحتی ثابت می شود که این یک ادعای
فریبنده است، زیرا اسرائیل از زمان پیدایش خود یک متجاوز علیه فلسطینی ها بوده
است. اسرائیل در فاجعه نکبت ۱۹۴۸، ۷۵۰۰۰۰ فلسطینی را از خانههایشان بیرون کرد.
صدها خانه ویران شد و اسرائیل قوانینی وضع کرد که میگوید فلسطینی ها پس از اخراج
حق بازگشت به خانههای خود را ندارند.
در نتیجه جنگ تجاوزکارانه ۱۹۶۷، اسرائیل قدس شرقی، کرانه باختری و نوار غزه را
اشغال کرد و حتی امروز نیز محاصره نظامی آنها را حفظ کرده است.
میتوان گفت که در هیچ نقطهای بحث دفاع از خود نبوده، بلکه موضوع اشغال بوده
است.
بر اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، «در صورت حمله به یکی از اعضای سازمان ملل،
هیچ مفادی از این منشور حق طبیعی برای دفاع جداگانه و یا مشترک را تا زمانی که
شورای امنیت اقدامات لازم را برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی انجام ندهد، محدود
نمیکند».
فلسطین در سال ۲۰۱۲ به عنوان عضو ناظر سازمان ملل پذیرفته شد، اما ایالات
متحده و اسرائیل همیشه مانع عضویت کامل آن بودهاند. این یک واقعیت غیرقابل انکار
است. ۱۳۵ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل، فلسطین را به رسمیت میشناسند که به
معنای اکثریت بزرگ است.
باید گفت که وضعیت فلسطینی ها بر اساس قوانین بین المللی دارای تمامی شرایط
دفاع از خود است.
مسئولیت اصلی خشونت و کشتار در غزه بر عهده رژیم اسرائیل است.
سیاست دولت فنلاند در حمایت از رژیم اشغالگر وحشی اسرائیل، اکثریت مردم فنلاند
را نمایندگی نمیکند. تمام تجارت اسلحه با اسرائیل باید فورا متوقف شود.
حزب کارگر کمونیست - برای صلح و سوسیالیسم حمایت و همبستگی کامل خود را با
مردم فلسطین اعلام میکند و ما خواستار پایان فوری حمله اسرائیل هستیم.
حزب کارگر کمونیست - برای صلح و سوسیالیسم اشغال غیرقانونی توسط اسرائیل،
محاصره غزه و پاکسازی قومی سرزمینهای فلسطینی را محکوم میکند.
برای یک فلسطین آزاد!
حزب کارگر کمونیست - برای صلح و سوسیالیسم
بخش امور بینالملل
کمیته سیاسی
۲۰/۱۰/۲۰ ٢٣.»
***
«بیانیه بین
المللی دفاع از مردم فلسطین
ما امضا
کنندگان،
1- داغدار جانهائی
هستیم که در چرخهی خشونت، توحش و ویرانگری بر اثر اشغال جاری در فلسطین گرفته شد.
2- معتقدیم که
پروژهی صهیونیستی، ماهیتا استعماریست، بر سر زمینی ربوده شده بنا نهاده شده و به
وسیلهی حذف، استثمار و قتلعام فلسطین تداوم یافته است.
3- صهیونیسم را
به عنوان سلاح امپریالیسم غربی و دولت اسرائیل را به عنوان ابزاری برای سرکوب
استقلال و اتحاد در جهان عرب - و جهت پیشبرد واکنش خشونتآمیز بسیار فراتر از آن
تلقی میکنیم.
4- معتقدیم که
رژیم صهیونیستی هم در نیت و هم درعمل، ماهیت نسلکشانه خود را نشان داده است.
5- درک میکنیم
که خشونت فاشیستی بر علیه مردم فلسطین، امروز، پیش درآمد خشونت امپریالیسم غربی
نسبت به کارگران و مردمان تحت ستم فرداست، زیرا این گرایش تاریخی کاپیتالیسم رو به
زوال است.
6- تصدیق میکنیم
که مردم فلسطین با مبارزه ملی، مبارزه طبقاتی، و مبارزه فمینیستی رودررو هستند،
تصریح میکنیم برای اینکه دیگر ستیزها پیش برده شوند، مبارزه ملی باید به پیروزی
برسد و سلاحسازی از «فمینیسم استعماری» را که به هدف پنهان کردن تناقصهای اولیهی
استعمار و امپریالیسم، و انحراف توجه از خشونت پدرسالارانه و جنسی نهادینه شده در
آنهاست نفی میکنیم.
7- میدانیم که
دولت اسرائیل به عنوان پروژهای استعماری و پایگاه امپریالیستی، در برابر گرایش
تاریخ به پیشروی به سوی رهائی ایستاده است و بنابر این رهائی مردم فلسطین نه تنها
بازنمای ضربهای سخت به امپریالیسم در هر کجا خواهد بود، بلکه همچنین جهشی پیشرو
برای تمامی بشریت است.
8- هم سنگی
دروغین استعمارگر و استعمار شده را رد میکنیم، و میدانیم که خشونت ستمدیدگان،
پاسخی است به شرایط آغازین ستم بر آنها، و حمایت میکنیم از حق سلب ناشدنی خلق
فلسطین برای مقاومت، که در قطعنامهی 2625 سازمان ملل تحت عنوان «مشروعیت مبارزهی
مردم برای استقلال، تمامیت سرزمینی، وحدت ملی و رهائی از سلطهی استعماری،
آپارتاید و اشغال بیگانه با تمامی ابزارهای موجود» گنجانده شده است.
9- دروغ پراکنی
انتشار یافته توسط دولت اسرائیل، و پیش برده شده توسط قدرتهای امپریالیستی و
متحدانشان را که از مردم فلسطین انسانیت زدایی کرده، و سوخت رسان جنگ علیه آنهاست
و جنایت ستمپیشهگان را سفیدشویی میکند، تقبیح میکنیم.
10- ما سکوت یا
دوپهلوگویی سازمانهای مردم نهاد و جنبشهایی را که از حقوق بشر، جنگ افزاری میسازند
تا حق فردی و جمعی ما برای برخورداری از همیاری، حفاظت، کرامت و همبستگی را مبدل
به زرادخانهای سازند که هدف آن دشمنان نظم امپریالیستی است، محکوم میکنیم.
11- ما حمایت
میکنیم از استقلال و حق حاکمیت دولتهای خط مقدم (مبارزه) و جنبشهای ضد
سیستماتیک منطقهای که آرمانهای دموکراتیک آنها هم توسط تجاوز ارتش اسرائیل و هم
فشارهای ایالات متحده برای عادی سازی روابط با دولت اسرائیل محدود شده است.
12- ما ندای
مردم فلسطین برای همبستگی را میشنویم، در حالیکه مطالبهی آنها در کوتاه مدت به
این شرح است:
پایانی فوری
برای نسل کشی، ارسال فوری کمکهای بشر دوستانه به غزه و باز گرداندن آب، غذا، سوخت
و تجهیزات پزشکی به مردم آن، تحریم نظامی علیه دولت اسرائیل، تحقیق در مورد جنایات
علیه بشریت که نمایندگان رژیم اسرائیل و همدستان آنها در سراسر جهان مرتکب شدهاند،
حذف احزاب سیاسی فلسطینی از برنامهی تحریمهای تروریسم «دفتر کنترل داراییهای
خارجی» وزارت خزانهداری ایالات متحده، آزادی تمامی زندانیان سیاسی، و اقدام سیاسی
قاطع در تمامی سطوح برای پیشبرد این اهداف.
13- ما میدانیم
که این اهداف فوری ناکافی بوده و خود را متعهد میدانیم به حمایت از آرمانهای
دیرینهی مردم فلسطین توسط اقدامات ذیل:
الف) بر چیدن
ساز و کارهای تبانی بنگاهها، موسسات و دولتهایی که استمرار بخش دولت آپارتاید
اسرائیلی و ماشین نظامی آن هستند، از طریق اعتصابات و اقدامات مستقیم که تولید
کنندگان و تجهیز کنندگان تسلیحات، خدمات دیجیتال، سرویسهای اطلاعاتی و محصولات
مرتبط را هدف میگیرند،
ب) حمایت از
حقیقت و مبارزه با نشر اکاذیب و دروغپراکنی که توسط رژیم صهیونیستی و حامیان
امپریالیستی آن پیش برده میشود، از جمله با افشای جنایات آنها علیه بشریت و
پیشبرد آموزش مردمی در باره مبارزه دیرینه برای رهائی ملی فلسطین،
ج) پیشبرد
مبارزهی ضدامپریالیستی و ضداستعماری در سراسر جهان از جمله، با مبارزه با نظامیگری
غربی در تمامی قارهها،
14- با علم به
اینکه مبارزات جمعی ما برای رهائی، در فلسطین با هم تلاقی میکنند، متعهد می شویم
به پاسخ به این فراخوانها برای همبستگی، رضایت میدهیم به ارزیابی اقداماتمان در
برابر جدیت آرمانهای آنها، و عهد میبندیم که شریانهای همدستانه را که ستم
صهیونیستی بر مردم فلسطین را از نظر نظامی، مالی، فنآورانه، و فرهنگی استمرار میبخشند
مسدود کنیم.
- سندیکای
کارگران صنایع فلزی آفریقای جنوبی (...)
- جنبش جوانان
فلسطین (بین المللی)
- سازمان
مبارزه برای توانمندسازی کارگران و دهقانان (هندوستان)
-.......جنبش
برای ایجاد دموکراسی در اروپا
- ملت سرخ (بین
المللی)
- قدرت از آن
خلق است (ایتالیا)
- کمیتۀ بینالمللی
سوسیالیستهای دموکرات (ایالات متحده)
- فدراسیون
دموکراتیک بینالمللی زنان (...)
- اتحاد سیاهان
برای صلح (ایالات متحده )
- زندگی سیاهان
نیز مهم است (شاخۀ بریتانیا)
- اتحادیۀ
کمونارها (ونزوئلا)
- حزب
سوسیالیست انقلابی کارگران (آفریقای جنوبی)
- جنبش مقاومت
کشورهای آمریکای لاتین (...)
- جنبش
کشاورزان خرده پا (برزیل) (...)
- جنبش کارگران
بیخانمان (برزیل) (...)
- جنبش کارگران
برای دستیابی به مسکن عادلانه (...) (شیلی)
- جبهۀ مردمی
داریو سانتیان (آرژانتین)
- کنگرۀ
روستاییان (کلمبیا)
- اقدام برای
فلسطین (ایالات متحده)
- حزب حقوق خلق
(پاکستان)
- صامدون- شبکۀ
همبستگی با زندانیان فلسطینی (بینالمللی)
- شبکههای ملی
گروههای کشاورز (تانزانیا)
- جبهۀ
دموکراتیک زنان (پاکستان)
- گروه فمینیستهای
فلسطین (بینالمللی)
- حزب کمونیست
کنیا
- جنبش مترقی
کویت
- بنیاد ارتقای
اقتصادی و مدیریتی زنان در آفریقا (..)
اتحاد برای
انقلاب (...) نیجریه
- مدار سرخ
(ایران)
- حزب بورتبا
(مبارزه) (اوکراین)
- نشریه دانش و
مردم (ایران)
- خانۀ آمریکای
لاتین (ایران)
همبستگی با
ایران (ایران)
- حزب چپ آزادیخواه
(شیلی)
- سندیکای
متحده کارگران صنعت نفت (...) (کلمبیا)
- اقدام
سوسیالیستی (لهستان)
- کمون ال
مایسال (ونزوئلا)
کمون
پیروزمندان ماروریتا (ونزوئلا)
جنبش دموکراتیک
زنان (اسپانیا)
- دادگاه بینالمللی
مردم علیه امپریالیسم ایالات متحده (بین المللی)
- انستیتو
سیمون بولیوار
- سازمان حمایت
از زندانیان در قفس (...) (بریتانیا)
- انجمن مشارکت
مردمی خبرنگاران مستقل (ونزوئلا)
- پلاتفرم
همبستگی با فلسطین (ونزوئلا)
- بریگاد بینالمللی
کارزار همبستگی (...) (ونزوئلا)
- جنبش زنان
فلسطین (الکرامه ) (ونزوئلا)
- اتحادیه برای
حق بازگشت فلسطینیها (العوده) (ونزوئلا)
جنبش بدیل مسیر
انقلاب فلسطین (ونزوئلا)
- حزب نوبنیاد
سوسیالیست ترکیه (...)
- رسانۀ شهروند
(شیلی)
- کانون دفاع
از عدالت اجتماعی ماتاهاری (کنیا)
- حزب
سوسیالیستهای انقلابی (مصر)»
***
«جنگ غزه،
سازمان گزارشگران بدون مرز
به دلیل
«جنایات جنگی» علیه خبرنگاران به
دیوان کیفری
بینالمللی شکایت کرد
سازمان
غیردولتی گزارشگران بدون مرز، روز چهارشنبه 1 نوامبر (10 آبان)، اعلام کرد که به
دلیل «جنایات جنگی» علیه خبرنگاران در جریان جنگ میان اسرائیل و حماس، به دیوان
کیفری بینالمللی شکایت کرده است. بنابر اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز، تاکنون
34 خبرنگار از زمان آغاز درگیریها میان اسرائیل و حماس کشته شدهاند.»
***
«دانشجویان در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی تحصن میکنند
دانشجویان دانشگاههای تهران در اعتراض به جنایات اسرائیل و بیعملی کشورهای
جهان از چهارشنبه ۳ آبان تا نماز جمعه ۵ آبان تحصن میکنند.
به گزارش خبرگزاری مهر، دانشجویان دانشگاههای تهران در اعتراض به جنایات
اسرائیل و بیعملی کشورهای جهان روزه سیاسی و تحصن ۳ روزه انجام میدهند.
این تحصن از نماز ظهر و عصر چهارشنبه ۳ آبان تا نماز جمعه ۵ آبان در مسجد
دانشگاه تهران برگزار میشود.
بنابراین گزارش، با حمله هوایی رژیم صهیونیستی به بیمارستان المعمدانی صدها تن
از مردمی که به این بیمارستان پناه برده بودند یا برای درمان در آنجا حضور داشتند
به شهادت رسیدند. وزارت بهداشت غزه اعلام کرده که تمام شهدا غیرنظامیان بوده اند.
دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور در روزهای گذشته با برپایی تجمعات مختلف و
انتشار بیانیههایی انزجار خود را از جنایات صهیونیستها را نشان دادند.»
***
21« اکتبر
2023
بمباران
بیمارستان در غزه و کشتار غیر نظامیان محکوم است
اطلاعیه
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۲۷ مهر
دربخشی ازاین
اطلاعیه چنین آمد:
«جنگ خانمان
برانداز در غزه در سه شنبه گذشته فاجعهای هولناک به جا گذاشت. هر چند که کماکان
جزییات انفجار در بیمارستان الاهلی غزه مورد مناقشه است، اما وضعیت فاجعهبار
کنونی در غزه و کشتار مردم بیگناه و بمباران بیمارستان و مناطق غیر نظامی از هر
سوی که باشد غیرقابل توجیه و محکوم است.
صدها نفر، از
جمله بیماران، کودکان، پرستاران، پزشکان و دیگر کارگران و داوطلبان شاغل در
بیمارستان در این انفجار جان خود را از دست دادند.
سندیکای
کارگران شرکت واحد همصدا با دیگر اتحادیههای کارگری در جهان اینجنایات را قویا
محکوم میکند و به بازماندگان این قتل عام تسلیت میگوید.
مردم فلسطین
قربانی همیشگی نزاعهای سیاسی و زد و بندهای قدرتهای بزگجهانی و منطقهای بودهاند.
اما ما به عنوان تشکلات مستقل کارگری در ایران همان طور که همواره مورد حمایت بینالمللی
توسط کارگران کشورهای دیگر بودهایم، وظیفه داریم که از کارگران و مردم زحمتکش و
مورد ستم در همه جای جهان دفاع کنیم. متاسفانه عدهای به خاطر انزجارشان از نظامجمهوری
اسلامی و از حماس، چشمشان را به بیش از ۷۰ سال ظلم و ستم نسبت به مردم فلسطین
بستهاند و گاها حتی از عملیات نظامی علیه مردم فلسطین و حتی حمله نظامی به ایران
حمایت کردهاند.
... این حکومت با ما کارگران این کشور همچون
دشمن رفتار کرده است. اما هر اندازه انزجار ما از اینهمه سرکوب و بیعدالتی توسط
نظام حاکم در کشورمان، نباید ما را نسبت به یک ستم حل نشده و بنیادی در خاورمیانه
که یکی از عوامل تشنجات دائمی در منطقه نیز بوده است دچار بیمسئولیتی و یا
برخوردهای ناشایست کند. مسئله فلسطین پیش از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و قبل
از ایجاد حماس نیز یک نزاع همهجانبه و تراژیک در منطقه بود و تا حل نشدن عادلانهی
آن با سنتهای شفاف و بدون کشت وکشتار کماکان لاینحل باقی خواهد ماند.
ما همچون
اتحادیههای کارگری جهان خواهان آتش بس فوری و پایان دادن به جنگ و محاصره غزه
هستیم.....»
جامعه
مدنی
«زنهار صهیونیسم!
با یورش اخیر
حماس به اسرائیل دور تازهای از خونریزی به راه افتاده است. این اولین باری نیست
که این زخم باز ۷۵
ساله خونریزی میکند و آخرین بار آن هم نخواهد بود. تا زمانی که این زخم باز
بماند، تا زمانی که اصل مسئله حل نشده باشد، این ستیزهها نیز ادامه خواهد داشت.
اما گویا بسیاری نمیخواهند به اصل مسئله، به منشأ این ستم، به این که چه کسی بنیاد
این فاجعه را گذارده است توجه کنند، تزویر و فریبکاری بزرگ این است که یورش اخیر
حماس و حوادث این چند روزه را از زمینه و متن تاریخی و طبیعی آن، از تاریخچه مسئله
فلسطین و از مسیری که منجر به حوادث اخیر شده است جدا میکنند؛ مسئله فلسطین و
تاریخ فاجعه بار آن را در پشت یورش اخیر حماس پنهان و استتار، و از آنچه در این
چند روزه رخ داده است برای تصفیه حساب های معوقه سیاسی خود استفاده میکنند.
کشتن غیر
نظامیان و زنان و کودکان بیگناه زشت و نفرتانگیز است و کسی نمیداند آنچه اسرائیل
در این زمینه ادعا میکند صحت دارد یا نه، زیرا اسرائیل در این هفتاد ساله همیشه
مظلوم نمائی کرده و همیشه به دنیا و افکار عمومی دروغ گفته است.
امّا آیا
اسرائیلی ها کم غیر نظامیان و زنان و کودکان فلسطینی را سلاخی کرده اند؟ کافی است
به حامیان غربی اسرائیل که دچار ضعف حافظه اند، فقط اسامی «دیر یاسین»، «کفر
قاسم»، «صبرا»و «شتیلا»و … را یاد آوری کرد.
اما کسی به یاد
ندارد که غرب در خصوص هیچ یک از آن فجایع هولناک آنگونه که امروز یقه میدرد واکنش
نشان داده باشد،
غرب سرمایه
داری نسبت به یک نیمه جهان کور و کر است و «یک چشمی» به جهان نگاه میکند فقط بخشی
از جهان را میبیند و میشنود، گوئی نیمه دیگر وجود ندارد.
همواره تفکر
خود را تفکر همه دنیا، مسائل و دغدغه خود را دغدغه همه دنیا و منافع خود را منافع
همه دنیا تصور میکند.
از این رو، در
مورد اسرائیل نیز، تنها از دیدگاه منافع خود، و بدون توجه به این که بر سر مردم
فلسطین طی این هفتاد ساله چه آمده است، به مسئله برخورد میکند.
اسرائیل از یک
سو برای سرمایه داری غرب نماینده سیاست و منافع آن در منطقه و یک پایگاه بزرگ و
قدرتمند نظامی در کنار انبار نفت جهان (خاورمیانه) است و به همین دلیل بدون توجه
به سرنوشت فلسطینی ها بی قید و شرط از آن حمایت میکند. و از سوی دیگر از لحاظ
روانی هم چون وجدان جمعی اروپائیها بابت هولوکاست و جنایات فجیعی که در گذشته
نسبت به یهودیان مرتکب شدهاند معذب است، خود را بدهکار اسرائیل احساس میکنند و
توانائی برخورد عادلانه و انسانی با این ماجرا را ندارند.
صهیونیست ها
نیز از این واقعیت آگاهند و هر کس در این هفتاد ساله به فجایع آنان اعتراض کرده،
او را با انگ«آنتی سمیتیسم» مرعوب و ساکت کردهاند. حال آنچه صهیونیسم امروز میکند،
خیانت به میراث و سهم برجستهای است که یهودیان در طول تاریخ در اعتلای فرهنگ و
تمدن بشر ادا کردهاند. ایکاش ذرهای از این همدردی و حمایت بی قید و شرطی را که
امروز صدراعظم و وزیر خارجه آلمان نسبت به اسرائیلیها ابراز میکنند، هشتاد سال
پیش صدراعظم و وزیر خارجه این کشور نسبت
به یهودیانی داشتند که در ورشو قتل عام و یا در آشویتس و داخائو تحویل کورههای
آدمسوزی شدند (گاز سیکلون B مورد استفاده در اردوگاههای مرگ آلمان را همین BASF، غول
امروزی صنایع شیمیائی آلمان تولید می کرد).
اما نگاه دیگری
هم غیر از نگاه غرب سرمایهداری وجود دارد: اصل مسئله این است که سرزمین آبا و
اجدادی مردمی را با ترور، ارعاب و کشت و کشتار اشغال، شهرها و روستاهایشان را با
دینامیت منفجر و ویران، خانههایشان را بر سرشان خراب و خود آنها را آواره کردهاند،
و کسانی را هم که ماندهاند در سرزمین خودشان به بند کشیده و آزار و شکنجه میکنند، و در همان حال
در برابر افکار عمومی جهان هم مظلومنمائی میکنند.
هرتسل - بنیان
گذار جنبش صهیونیستی - در کتاب خود «دولت یهود» به پیروان خود رهنمود میدهد که
«در میان این جانوران بمب منفجر کنید»، و پیروان او حقاً طی هفتاد سال این توصیه
را کاملاً اجرا کرده اند.
ارسکین چیلدرز،
نویسنده انگلیسی در رساله تحقیقی و مستند
خود «خروجی دیگر» که در سال ۶۱
در هفتهنامه Spectator منتشر
شد در باره قتل عام دیر یاسین می نویسید: «بیش از ۲۵۰۰۰۰ تن از زن، مرد و کودک به وسیله افراد سازمان
صهیونیستی «ایرگون» از روی خودسری غارت و قتل عام شده، دست و پاهایشان را بریدند
یا در چاه ریخته شدند.
درست چهار روز
قبل از حمله هاگانا، «ایرگون» به اعراب تجمعات شهری اخطار کرد که تیفوس، وبا، و
بیماریهای مشابه آ نها در ماههای آپریل و مه با شدت و دامنه وسیع در بین آنان
شیوع پیدا خواهد کرد. نتیجه را میتوان حدس زد. دو هفته بعد همین ایرگون که ظاهراً
تا این حد برای رفاه اعراب دلسوزی می کرد - بود که دیر یاسین را سلاخی کرد.
سپس ایرگون یک
مصاحبه مطبوعاتی ترتیب داد تا از آنچه کرده بود همه را مطلع کند، و سایر اسرای عرب
را در محلههای یهودی نشین اورشلیم حرکت داد تا به صورت آنان آب دهان بیاندازند.
آنگاه آنان را آزاد کرد تا آنچه بر سرشان
آمده بود برای خویشان و نزدیکان خود نیز باز گویند و جریان کاملاً شایع شود.»
آرتور کستلر
«حمام خون» دی یاسین را عامل قطعی روانی این خروج چشمگیر نامیده است. او در کتاب
خود مینویسد که وانت های حامل بلندگوی سازمان «هاگانا» و رادیوی هاگانا قول میدادند
که اعراب - آن شهر - حیفا را تا رسیدن به قلمرو اعراب اسکورت و محافظت میکنند و
به عواقب وحشتناکی که در صورت نادیده
گرفتن اخطارهای آنها به بار میآید اشاره میکردند. شهود بسیار دیگری وجود
دارند که این روش استفاده از بلندگو را در
نقاط دیگر نیز دیدهاند، در اورشلیم اخطاری که به زبان عربی از بلندگوها پخش میشد
این بود که «راه جریشو باز است، قبل از آن که همه شما کشته شوید از اورشلیم فرار
کنید و افسری که مستقیماً عهده دار و مسئول این جریان بوده است موشه دایان فرمانده
حمله ۱۹۵۶ سینا
و وزیر جنگ اسرائیل در زمان جنگ ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل بود.
مورد دیگری جان
و دیوید کیم چی نویسندگان کتاب (Secret Roads
London 1955) شرح
میدهند که چگونه «در روز یازدهم ژوئیه ۱۹۴۸ دایان با نیروهای تحت فرماندهی خود با
سرعت تمام به «لیدا» رانده شهر را به گلوله بست و اغتشاش و تشنج و ترور و وحشت بین
سکنه آن ایجاد کرد. ۳۰۰۰۰
نفر سکنه عرب این شهر یا از شهر گریختند و یا در جاده لیدا به «رام الله» دسته
دسته جمع شده بودند. روز بعد «رمله» نیز تسلیم شد و سکنه عرب آن دچار همین سرنوشت
شدند. هر دو شهر بوسیله نیروهای اسرائیلی غارت شد.
اینها نمونههایی
است از چگونگی اشغال و استعمار صهیونیستی فلسطین که هفتاد سال است موجب دربدری،
فقر، بیخانمانی و مرگ و میر تودهای سکنه بومی این سرزمین بوده است.
نطفه جنبش
صهیونیستی و مولد آن (دولت اسرائیل) در همین عمر هفتاد و چند ساله خود همواره بر
همین مبانی عمل و رفتار کرده است. تروریسم صهیونیستی فقط علیه اعراب اعمال نشده
است. اسناد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد خود یهودیان هم قربانی آن بودهاند،
زیرا صهیونیست ها میخواستند از این طریق آنان را مجبور به ترک موطن اصلی خود و
مهاجرت به فلسطین کنند.
هر کس در مورد
تروریسم جنبش صهیونیستی و دولت اسرائیل تردید دارد کافی است تاریخچه شکل گیری و فعالیت سازمان های هاگانا،
ایرگون و بعداً انشعاب و بیرون آمدن
سازمان تروریستی لِهی (اشترن) از بطن ایرگون را مرور کند: کار این سازمان ها منفجر
کردن پلها، راه آهنها و کشتیها، کشتار جمعی سکنه بومی و غیرنظامی فلسطین و ترور
شخصیت های سیاسی مختلف بوده است. لِهی که بنیانگذاران آن علناً ایتالیایی فاشیست و
آلمان نازی بودهاند حتی به خود مهاجران یهودی هم رحم نکرد و برای جلوگیری از
بازگشت این مهاجران و ارعاب دیگران، کشتی«پاتریا» را که در راه بازگشت از بندر
حیفا به طرف جزیره ماوریکا در حرکت بود، همراه با همه سرنشینان آن را منفجر کرد.
ترور لُرد موین
- وزیر بریتانیایی خاورمیانه در دوره قیمومت، انفجار هتل گینگ دیوید، ترور کنت
فولک برنادوت رئیس سازمان صلیب سرخ سوئد، قتل عام دیر یاسین که در آن تمامی سکنه
عرب این روستا از جمله زنان و کودکان را سلاخی کردند، از اقدامات آن است.
از ترور اسحاق
رابین، نخست وزیر خود اسرائیل در خود این کشور موردی آشکارتر میتوان ذکر کرد؟
سازمان ملل و حتّی امریکا و انگلیس حامیان و متحدان اسرائیل هم ایرگون را یک
سازمان تروریستی اعلام کردند، آلبرت آنشتاین که خود یک یهودی بود در سال ۱۹۴۸ در نامهای به روزنامه
نیویورک تایمز ایرگون و خلف آن، هروت را «مشابه احزاب نازی و فاشیست و یک حزب
تروریستی، دست راستی و شوونیستی» می نامد. هروت که خود از بطن ایرگون بیرون آمد،
سَلف حزب لیکود فعلی است و مناخیم بگین وزیر و نخست وزیر پیشین و تروریست اسبق از
اعضای سرشناس آن است.
نژادپرستی نیز
با طبیعت ایدئولوژی صهیونیستی و دولت اسرائیل عجین است و داستان «نژاد برگزیده
خدا» داستانی نیست که کسی از آن اطلاع نداشته باشد، این اگر نژاد پرستی نیست، پس
نژاد پرستی چیست؟
در زمینه توسعه
طلبی ارضی، اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهد که هدف صهیونیسم از همان ابتدا و پیش
از تشکیل دولت اسرائیل، تصرف تمامی فلسطین و مناطقی از سوریه، اردن و لبنان بوده
است که خود آن را Eretz Israel می نامند و از ابتدا به آن
چشم طمع دوخته بودهاند، اگر چه در عرصه عمومی و علنی همیشه این موضوع را انکار
کردهاند تا زمان کافی برای تدارک نیرو داشته باشند و در فرصت مناسب آن را عملی
سازند.
روش خاصّ
رفتاری دولت اسرائیل به قول فائز سائق، همیشه این بوده است که آنچه را در مقاطع
معین بدست آورده، ایستگاههای موقتی در مسیر رسیدن به این هدف تلقی کرده، نه مقصد
نهائی؛ و برای رهبران صهیونیست هم اهمیتی ندارد که در برابر کشورهای همسایه و یا
مراجع بین المللی چه تعهدات و تضمیناتی خلاف این را سپرده باشند. کافی است نقشه
اسرائیل را در زمان تأسیس این کشور و قبل از آن با نقشه امروز آن مقایسه کنید تا
تصویر روشنی از این سیر بدست آورید. وعده توراتی «از نیل تا فرات» هنوز هم ذهن و
ضمیر رهبران جنبش صهیونیستی را در تسخیر خود دارد.
آنان ابتدا
مهاجرین را به فلسطین سرازیر کردند و سازمان های تروریستی هاگانا، ایرگون و اشتون
(لِبی) با وحشت و ترور و قتل عام بخشی از فلسطینی ها را از شهرها و روستاهائی که
در آنجا زندگی می کردند، بیرون راندند و خود جای آنها را گرفتند تا سازمان ملل را
در مقابل عمل انجام شده قرار دهند.
در سال ۴۸ و اوائل ۴۹ تنها چند ماه پس از آن که
به مجمع عمومی ملل متحد اطمینان دادند که به سرزمینهائی که در طرح تقسیم فلسطین
به «دولت یهودی» پیشنهادی داده شده است راضی و به این طرح پای بند هستند، مناطق
دیگری را اشغال کردند که در طرح مزبور به آنها داده نشده بود.
در جریان بحران
کانال سوئز در سال ۱۹۵۶
که بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله نظامی کردند در حالی که ارتش مصر برای
دفاع از این کشور با نیروهای انگلیسی و فرانسوی در گیر بود، شریک صهیونیستی ائتلاف
با استفاده از این فرصت توانست نوار غزه و بخشهائی از صحرای سینا را اشغال کند.
طی چهار ماه بعدی
اسرائیل همواره در برابر درخواست های مکرر
ملل متحد برای عقب نشینی از سرزمین های اشغالی در زمان این جنگ با این ادعّا که
سرزمین های مصری و فلسطینی اشغال شده بخشی از «سرزمین موعود» تاریخی صهیونیسم و
«میراث ملی» آنها است از تخلیه آنها خودداری میکردند. تخلیه بعدی این سرزمینها
هم نتیجه فشار بین المللی و عدم امکان عملی نگهداری آنها بود.
طی جنگ شش روزه
۱۹۷۶
اسرائیل صحرای سینا، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان را اشغال
کرد که بعداً مجبور شد صحرای سینا، نوار غزه و کشتزارهای شبعا را تخلیه کند ولی
بلندیهای جولان هنوز در اشغال آن است.
و امروز، با
کشتار و ویرانی وسیعی که در نوار غزه به راه انداخته، برای حمله به این منطقه
دندان تیز کرده است. آیا این همه افراد غیرنظامی و زنان و کودکان بی گناهی که طی
روزهای اخیر در حملات هوائی بی وقفه اسرائیل در نوار غزه کشته می شوند، همه عضو
حماس یا جهاد اسلامی هستند؟
آیا این ویرانههائی
که در اخبار مشاهده میکنیم همه دفاتر و پایگاههای حماس بوده است؟ فقط تا سومین
روز این حملات هوائی اسرائیل ۴۵۰
کودک در غزه کشته و نیم میلیون نفر آواره شده اند. فقط در یک شب اسرائیل ۲۰۰ حمله هوائی کور به غزه کرده است.
امّا تاریخ
داوری بیخطا و بیگذشت است. نه عوام بیمایه و ساده لوحی که قربانی تبلیغات
اسرائیلیها هستند، نه آن جیرهخواران «قلم به مزد» و«زمان به مزدی» که در رسانههای
امپریالیستی از مظلومیت و حقانیت اسرائیل دم میزنند، نه رسانهها و بوق های
تبلیغاتی اسرائیلی که از بام تا شام به پخش رجز خوانی های نتانیاهو، وزیر دفاع(!)
او و سخنگوی ارتش اسرائیل مشغولند، و نه حتّی امپریالیستهای حامی اسرائیل در
آینده بلند مدت، هیچ یک تضمین آینده این کشور نخواهند بود.
اسرائیل در
منطقه کوچکی در محاصره بیش از صد میلیون عرب قرار دارد. حکام خودکامه منطقه و
سران مرتجع و وابسته کشورهای عربی بر قلّه آتش فشان هائی نشستهاند که دیر یا زود
فوران خواهند کرد، اما قداره بندان ابله تاریخ کمتر از گذشته عبرت گرفتهاند.
ناصر زرافشان -
سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲»
***
«27 اکتبر 2023
فراخوان
بیش از ٧٠٠
نفراز هنرمندان سینما،تئاتر،نویسندگان،کارگردانان،هنرپیشهها،و غیره….درسوئد
خواهان آتش بس فوری درغزه شدند
UPPROP FÖR ELDUPPHÖR I GAZA
https://uppropforgaza.blogg.se/
در حال حاضر،
نقض وحشیانه حقوق بشر در غزه درجریان است.
ما شاهد یک
فاجعه انسانی هستیم. اسرائیل بیشتر غزه را به آوار تبدیل کرده و دسترسی بیش از٢
میلیون فلسطینی به آب، برق، غذا و دارو را قطع نموده است.
همان طور که
مارتین گریفیثز هماهنگ کننده سازمان ملل میگوید: شبح مرگ براین منطقه سنگینی میکند.
غزه در حال
حاضر عمدتاً پر از پناهندگان وفرزندان پناهندگان است.
اکنون این
پناهندگان از همه طرف بمباران می شوند: هوا، دریا و زمین. فلسطینیها که پدربزرگ و
مادربزرگشان با زور اسلحه مجبور به ترک خانههایشان شدهاند، بار دیگر با
اولتیماتوم مواجه میشوند: فرار کنند یا به شیوههایی غیرقابل تصور مجازات شوند.
آنها از حقوق
خود محروم هستند و توسط دولت اسرائیل " حیوانات انسان نما " خوانده میشوند.
این شرایط غیر
انسانی و مصیبتبارما
را برآن میدارد که فورا اقدام کنیم هر
کاری از دستمان برمی آید انجام دهیم..
دولت های
اروپایی نه تنها این جنگ را تحمل میکنند، بلکه از آن حمایت نیز میکنند. دولت
سوئد اخیراً تمام کمکهای توسعهای امدادی را که بر جمعیت غیرنظامی فلسطین اندکی
تأثیر میگذارد، متوقف کرده
است.
ما هرگونه
خشونت علیه غیرنظامیان و
هرگونه نقض
قوانین بین المللی را بدون توجه به اینکه چه کسی آن را انجام میدهد، محکوم میکنیم.
این وظیفه ماست که هر کاری میتوانیم انجام دهیم تا خشونت وحشیانه علیه مردم غزه
متوقف شود.
ما پشت جنبش
جهانی علیه ویرانی غزه و آوارگی ساکنان آن هستیم.
ما خواستار
توقف فوری حمایت نظامی، سیاسی و مالی از اقدامات اسرائیل هستیم.
ماخواستار آتشبس
فوری هستیم و میخواهیم مرزهای غزه بازشود تا کمکهای بشردوستانه بدون مانع
دراختیار مردم قرارگیرد.
ترجمه وتکثیر
از فعالین حزب کارایران(توفان) سوئد»
***
«29 اکتبر 2023
فراخوان
صدها نفر از کنشگران مدنی ایرانی برای آتشبس بی درنگ در جنگ غزه!
فراخوان
کنشگران مدنی
صدها نفر از
کنشگران مدنی ایرانی از شورای امنیت سازمان ملل و مسئولین همه دولت های جهان
خواستهاند برای استقرار بی درنگ آتشبس در غزه که آن را مهم ترین نیاز جهان برای
نجات جان بیش از دو میلیون تن ساکنین نوار غزه میدانند، اقدام کنند. این فراخوان
پس از ترجمه به مقامات سازمان ملل و پارلمان کشورهای اروپایی تسلیم خواهد شد.
هماهنگ کنندگان این فراخوان از علاقمندان به افزودن امضایشان خواستهاند، نام
کامل خود را به نشانی baraye.solh@gmail.com بفرستند.
ما امضاکنندگان
این متن، برقراری بیدرنگ آتشبس در غزه را مهمترین نیاز جهان در این لحظات میدانیم
و از شورای امنیت سازمان ملل متحد و همه دولتها میخواهیم با تمام توان خود در
این راه بکوشند.
بخاطر حجم
گسترده امضاها امکان درج آن دراین صفحه مقدور نیست.
برقراری بیدرنگ
آتشبس وقطع بمباران!»
***
«21 اکتبر
2023
بیانیه 160 امضائی
فعالان سیاسی و مدنی خارج و داخل ایران
در محکومیت بمباران غزه توسط اسرائیل
با آغاز بمباران غزه توسط ارتش اسرائیل، نزدیک به 160 فعال سیاسی و مدنی خارج
و شماری نیز داخل کشور در بیانیه مشترکی این جنایت را محکوم کردند. بخش هائی از این
بیانیه که طولانی و بیشتر شبیه یک مقاله است تا بیانیه سیاسی، در یکی از روزنامههای
ایران نیز با حذف نام امضاء کنندگان آن منتشر شده است. حذف اسامی امضاء کنندگان،
این بیانیه را بیش از پیش شبیه مقالههائی کرد که با محتوائی مشابه در 8 روز گذشته
در مطبوعات ایران منتشر شده است و از این نظر حرف تازهای زده نشده است. مهم
انتشار نام امضاء کنندگان بود که میتوانست مرز مصنوعی میان مهاجرین سیاسی
غیربرانداز را با فعالان سیاسی و مدنی داخل کشور از میان بردارد که چنین نشده است.
ما نمیدانیم، آن روزنامه داخل کشور به سلیقه خود چنین اقدامی کرده و یا بر اثر
بیم از واکنش های امنیتی حکومت اسامی را حذف کرده است. ضمن آنکه خلاصه کردن بیانیه
مقالهگونه، توسط آن روزنامه را اقدامی حرفهای در چارچوب کار روزنامه نگاری میدانیم.
در این بیانیه آمده است:
«ما، با امضای بیانیه زیر، خواهان اعمال فشار همه انسانهای صلحطلب و
آزادیخواه ایران و جهان بر رژیم جنایتکار اسرائیل، دولتهای غربی حامی آن، و به
کارگیری کلیه تمهیدات لازم برای اجرای فوری خواستههای زیر هستیم:
الزام دولت آمریکا و همپیمانانش به توقف حمایتهای سیاسی و نظامی از رژیم
کودککش و اجبار رژیم آپارتاید به توقف آنیِ جنایاتش در سراسر خاک فلسطین و به
ویژه در باریکه غزه؛
لغو فوری محاصره و تحریمهای اعمال شده علیه باریکه غزه (این "بزرگترین
زندان روباز جهان")
رسیدگی عاجل به نیازهای پزشکیـ درمانی ساکنان باریکه غزه؛
خاتمه دادن به قطع آب و برق باریکه غزه و بازسازی فوری تأسیسات و زیرساختهای
لازم برای تأمین آب، برق، مخابرات، و بازسازی فوری مناطق مسکونی، مدارس و دانشگاهها؛
بررسی جنایات جنگی رژیم اشغالگر در محاکم صالحه بین المللی؛
فراهم آوردن زمینههای لازم برای تأسیس هرچه سریعتر کشور مستقل و آزاد
فلسطین، و پذیرش حق ملت فلسطین برای تعیین سرنوشت و مقدرات خود.
چهارشنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۲ / ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳»
«بیانیه پس از ذکر تاریخ بالا که پایان بیانیه را القاء میکند، چنین ادامه
پیدا میکند:
سوابق تاریخی، ریشهها و علل دور تسلسل "جنایات اسرائیل - خیزش ها و
مقاومت ملت فلسطین - جنایات اسرائیل" :
الف) ماهیت رابطه آمریکا و اسرائیل
به اذعان عالیرتبهترین مسئولان ایالات متحده، اسرائیل سرمایهگذاری آمریکا در
خاورمیانه و رابطه آمریکا و اسرائیل از ابتدا رابطه موکل (آمریکا) و وکیل
(اسرائیل) برای مأموریتی در خاورمیانه بوده و فلسفۀ وجودیِ اسرائیل در کارگزاری
امپریالیسم آمریکا و تأمین منافع آن در خاورمیانه خلاصه شده است. اما با پیچیدهتر
شدن تدریجی رابطۀ این دو ، شاهد پدیدۀ درهم تنیدگی آمریکا و اسرائیل و شکلگیری
همبافتۀ USrael و رئیس و
مرئوسی متقابل آنها هستیم. بدین ترتیب، در تمامی دوران شکلگیری این همبافته،
امپریالیسم آمریکا در کلیه جنایات هولناک رژیم آپارتاید مسئولیت کامل دارد.
(یادداشت ۱ پیوست)
ب) چرائیِ عدم تمکین اسرائیل به قطعنامههای سازمان ملل و قوانین بینالمللی
عدم تمکین رژیم اشغالگر به هیچیک از قطعنامههای متعدد سازمان ملل و قوانین
بینالمللی و به تمسخر گرفتن یکایک معاهدههای صلح («پیمان صلح کمپ دیوید»، پیمانهای
صلح اسلو۱ و اسلو۲) ناشی از اتکا و پشتگرمی آن رژیم به پدیدۀ درهم تنیدگی
امپریالیسم آمریکا و رژیم آپارتاید اشغالگر است.
ج) ماهیت شهرکهای مستعمراتیِ مجاور مرز غزه
احداث شهرکهای مستعمراتیِ مجاورِ باریکۀ غزه در نقض آشکار و گستاخانۀ قوانین
مصرّح بینالمللی و با بیاعتنایی کامل به قطعنامههای سازمان ملل به این منظور
صورت گرفته که رژیم اشغالگر، با تسلیح و اسکان راستگراترین بخشهای جامعۀ مهاجر،
هم ساکنان فلسطینیِ باریکۀ غزه (این «بزرگترین زندان روباز جهان») و هم اقلیت
فلسطینیِ حواشی این شهرکها را به طور دائم در معرض تهدید و حرکات ایذایی جنونبار
و تحقیرآمیزِ شهرکنشینان مسلح نگه دارد، تداوم اشغالگری را تسهیل و پایههای آن
را مستحکم کند، و مناطق غصب شده را مستمراً گسترش دهد. شهرکنشینان فاشیستمسلک
گرچه به صورت یک روال و با حمایت دولت، با آرامش خاطر و وجدانی آسوده به خشونتهای
فجیع و اقلیتکشی دست میزنند، اما هیچگاه در عرصه بینالمللی مورد مواخذه قرار
نگرفتهاند و در اسرائیل نیز از مصونیت حقوقی برخوردار بودهاند (یادداشت ۲
پیوست).
د) چرائیِ عملیات «طوفان الاقصی»
به علل فوق، عملیات اخیر مبارزان جنبش حماس اقدامی منطبق بر قوانین بینالمللی
و قطعنامههای ۳۳۱۴ (سال ۱۹۷۴) و ۴۳/۳۷ (سال ۱۹۸۲) مجمع عمومی سازمان ملل در جهت
رفع اشغال، مبارزه با تروریسم دولتی اسرائیل و احقاق حقوق پایمالشدۀ ملت فلسطین
است. (یادداشت 3 پیوست.)
عملیات مبارزان حماس تبلور انفجار نزدیک به هشت دهه خشم فروخوردۀ یک ملت
زندانی، محروم از همه حقوق انسانی و پیوسته تحقیر شده است. با نگاهی دیالکتیکی،
اشغال همواره مقاومتی را برمیانگیزد. و مسئولیت اقدامات جنبش مقاومت با اشغالگران
است. ماده ۲ «اعلامیه حقوق بشر و شهروندی، مصوب ۲۶ اوت ۱۷۸۹» تصریح میکند که
مقاومت در برابر ظلم یک حق اساسی است.
حتی در دوران «آتشبس»، زندگی در باریکه غزۀ 364 کیلومتری برای دو میلیون سیصد
هزار تن سکنه آن (بیشترین میزان تراکم جمعیت در جهان) بیاندازه طاقتفرسا، پر
رنج و محنت، و گاه مرگبار بوده است، در حدی که معنای واقعی «زندگی» در غزه، حتی در
روزهای «آرام»، مرگ تدریجی است (یادداشت ۴ پیوست).
ه) وضعیت غزه پس از عملیات «طوفان الاقصی»
قطع آب، برق و مخابرات، جلوگیری از رسیدن غذا و دارو و بمبارانهای سنگین و بیوقفۀ
غزه، و حتی بمباران آمبولانسها و مراکز امدادرسانی ، بمباران مکرر بیمارستانها
(از جمله مراکز پزشکی سازمان ملل و صلیب سرخ و کشتار تیمهای شاغل، و در تاریخ ۲۵
مهر ۱۴۰۲/۱۷ اکتبر ۲۰۲۳ بمباران بیمارستان المعمدانی با قتل بیش از هزار تن و
مدفون شدن صدها تن در زیر آوار، و سپس حمله هوائی ثانوی به امدادگرانی که در حال
بیرون آوردن زنان و کودکان از زیر آوار بودند)، استفاده مکرر از بمبهای ممنوعه
فسفری، بمباران و ویرانی ۱۸ مدرسه، وارد آوردن خسارت به ۱۵۰ مدرسه دیگر و قتل ۱۲۷
معلم فقط در فاصله ده روزۀ ۱۵-۲۵ مهرماه، کشتار کودکان، خبرنگاران، و تبدیل غزه به
ویرانهای انباشته از اجساد آیا چیزی جز«قتلعام اسرا» در این «بزرگترین زندان
روباز جهان» و جنایت جنگی است؟ و آیا سکوت مرگبار «جامعه جهانی» در قبال این
جنایات جنگی مداوم جز به مفهوم تایید این جنایات است؟ به گزارش «کمیته بینالمللی
صلیب سرخ»، قطع (آب و) برق توسط رژیم اشغالگر بیمارستانهای غزه را به محلی صرفاً
برای نگهداری اجساد تبدیل کرده است. «کمیته بینالمللی نجات» نیز اعلام کرده است
که «ما در مورد عواقب فاجعهبار انسانی در صورت ادامه خشونت هشدار میدهیم و
خواستار احترام به قوانین بینالمللی بشردوستانه هستیم.» رژیم اشغالگر به ۲/۲
میلیون انسان ساکن «بزرگترین زندان روباز جهان» اخطار میکند که برای فرار ۲۴
ساعت مهلت دارند، در حالی که غزه زندانی است بدون هیچ مفرّی. رژیم کودککش به یک
میلیون و اندی ساکنان شمال باریکه اخطار میکند برای نجات جان خود به سمت جنوب
فرار کنند؛ سپس کاروان زنان، کودکان و سالخوردگان راهی جنوب را بمباران میکند.
مقامات رژیم آپارتاید، یکی پس از دیگری، با بیشرمی بر بیاهمیت بودن جان
غیرنظامیان فلسطینی تاکید میکنند. فاشیسم پنهان اسرائیل-غرب برای بیش از ۲/۲
میلیون انسان ساکن باریکه غزه دو راه بیشتر باقی نگذاشته است: یا تسلیم محض،
بردگی و مرگ تدریجی در این «بزرگترین زندان روباز جهان»، یا مرگ آنی در اثر
ترورها و زیر بارش بیوقفه بمبهای ممنوعه فسفری. وزیر دارایی اسرائیل بهصراحت میگوید:
«فلسطینیها فقط سه گزینه دارند: یا مهاجرت کنند؛ یا زندگی تحت انقیاد اسرائیلیها
را بپذیرند، یا بمیرند». صهیونیستها، افزون بر غصب زمینهای فلسطینیان، زندگی
آنها را هم غصب کردند. اما حتی اگر اسرائیل حماس را از بین ببرد، بی تردید حماس
دیگری از جائی دیگر متولد خواهد شد.
در این میان، نقش رسانههای «شمال» جهانی طبق روال همیشگی بسیار مخرب بوده
است. این رسانهها، همسو با امپریالیسم نقشآفرینی و با ارائۀ گزارشهای غیرواقعی
و تبلیغات یکجانبه و دروغین، و عوض کردن جای ظالم و مظلوم در این نبرد مطلقا نابرابر،
افکار عمومی را در سطح جهان فریفتهاند - حالآنکه در جنایات هرروزه صهیونیستها -
هدف قرار دادن کودکان، پرستاران و خبرنگاران (یادداشت ۵ پیوست) - دوربینها و
میکروفونهای رسانههای «شمال» جهانی همواره عامدانه غایب بود.
و) تروریسم مدرن خاستگاه و ابزار ادامه حیات اسرائیل عملیات تروریستیِ
تشکیلاتی نظیر ایرگون، اشترن، و هاگانا برای هراسافکنی و فراری دادن فلسطینیانِ
مهماننواز و پناه دهنده زمینهساز تأسیس اسرائیل بوده و تروریسم مدرن با نام
اسرائیل گره خورده است. اما عملیات تروریستی صهیونیستها با تشکیل دولت اسرائیل
متوقف نمیشود و به شکل تروریسم دولتی با ترور فلسطینیان و غیر فلسطینیان مستمرا
ادامه یافته است . این اقدامات تروریستی ابزار و محصول ذهنیت بیمار و ایدئولوژی
فاشیستی صهیونیسم است (یادداشت ۶ پیوست). با این پیشزمینه، اسرائیل که مساحت
کنونی آن بیش از ۳ برابر اراضی تعیین شده در قطعنامه سازمان ملل برای تاسیس کشور
یهود است مطلقاً قصد عقبنشینی از سرزمینهای فلسطینی غصب شده در سال ۱۹۶۷ و بلندیهای
جولان سوریه و کشتزارهای شبعای لبنان را ندارد زیرا این "کشور" تبلور
خرافات افراطی، افسانههای کهنه، و نژادپرستی مرگبار کسانی است که خود را
"قوم برگزیده" تلقی میکنند و تا تحقق وعدههای خرافیِ مرتبط، و دست
یافتن به اهداف فاشیستی صهیونیسم بینالملل، قصد توقف توسعهطلبیها («از نیل تا
فرات»و تحقق رویای «اسرائیل بزرگ») را ندارند. درواقع، این توسعهطلبیها با روی
کار آمدن دولت جدید راست افراطی ائتلافی نتانیاهو شدت گرفته است (مورخ اسرائیلی،
شلومو سند در کتاب «اختراع قوم یهود» به جعلیات تاریخسازان میپردازد) این در
حالی است که جهان در حال گذار و آبستنِ حوادثی بطئی و زایش «نو» است - زایشی که با
دردهایی همراه است. اصرار بر ادامۀ روند شکستخوردۀ گذشته از سوی اسرائیل، ایالات
متحده و بلوک غرب بشریت را تهدید میکند. حوادث اخیر فلسطین را نمیتوان جدای از
این پروسه ارزیابی کرد.
ح) وظیفه حامیان صلح و عدالت با شهادت یک تن در هر ۵ دقیقه و قربانی شدن روزی
۹۰ کودک به طور میانگین در اثر بمبارانهای بیوقفه باریکه غزه (بیش از ۴۰۰۰ تُن
فقط تا تاریخ ۲۳ مهرماه)، نجات جان بیش از دو میلیون و دویست هزار انسان بیپناه و
زندانی در غزه نیازمند اقدام فوری است. مسئولیت جمعی ما حمایت از انسانهای بی
پناهی است که نسل به نسل در حال ذبح شدن هستند. برای این مهم، و پیشگیری از
استمرارِ قربانی شدن انسان و انسانیت، فردا دیر و هر ساعت حیاتی است. اگر نظام
سلطه هزینه مظالم امپراتوریهای اروپا در حق یهودیان را بیرحمانه به پای ملت
فلسطین نوشت، اکنون پس از ۷۵ سال، وقت جبران مافات و احقاق حقوق ملت بیپناه و
مظلوم فلسطین فرا رسیده است. جهت پیشگیری از عواقب فاجعهبار انسانیِ ناشی از
ادامه خشونتها، اقدام فوری، قاطع و جمعیِ نمایندگان همه ملتها، سازمانها، و
تشکلات مردمی، احزاب سیاسی، فعالان صلحطلب و پیروان آیینها و ادیان گوناگون - به
ویژه یهودیان ضد صهیونیسم - به منظور تداوم تظاهرات گسترده و طیف گستردهای از
اقدامات (ازجمله نوشتن نامه، مکالمه تلفنی و مراجعه به نمایندگان مجلس در همه
کشورها) در حمایت از ملت مظلوم و بیپناه فلسطین و محکومیت زنجیرۀ بیپایان نسلکشیهای
رژیم کودککش صهیونیستی و اعمال فشار و بهکارگیری هرگونه تمهیدات برای اجرای
خواستههای مصرحه در ابتدای بیانیه ضرورت حیاتی دارد.
به ۷۵ سال اشغال گری رژیم آپارتاید باید پایان داد!
نسلکشی ملت بی پناه فلسطین را متوقف کنید!
شهرک های مستعمراتی اسرائیل باید برچیده شود!
لغو فوری محاصره و تحریمهای اعمال شده علیه باریکه غزه خواست همه ما است.
(مطالعه اطلاعات تکمیلی "پیوست بیانیه" توصیه میشود)
اسامی
امضاکنندگان اولیه بیانیه
بهمن آزاد،
مرضیه آذرافزا، ترانه آذین، محمدکاظم آذین، نادرآقایی، امید ابراهیمی، داوود
ابراهیمی، حسن ابریشمی، مصطفی احمدی، مژگان احمدیه، نادیا ادیبی، محسن اسداللهی،
کاوه اعتمادزاده، کمال اطهاری، مسعود امیدی، عالیه امیری، ثریا اردلان، دانیال
ایمانی، امیرهوشنگ اطیابی، فرنوش اعتمادی، علی امیرنیا، وهمونا امیری، دنا
بابااحمدی، خسرو باقری، رستم باقری، جمشید بامیری، علی اوسط بهاری، دوستعلی
بهزادی، سامان بهزادی، حمید بهشتی، علی اکبر بهمنش، داریوش پارسا، همایون پارسی
پور، علی پورآزادی، کامران پورصفر، مهداد تقوی، محمدتقی تقی زاده، زهره تنکابنی،
مهناز تنکابنی، فرخ توانا، شیرین تولائی، علی جابری، نوشین حاتمی، اسدالله حسین
زاده بحرینی، مرجانه حق پسند، محمد حقیقت، نادرخدادادی، بهروزخرم، بهاره خرم، کاوه
خوشرو صفا، علی دادبخش، دیانا دانش، رقیه دانشگری، ایرج رشیدی، حسام روحانی فر،
فرهاد روحی، نگار روئینیان، امیر رها، ناهید زمانی، مهرداد زنجانی، نسیم زند،
رامان ساعد، داریوش سجادی، سعید سعادت، بهمن سعیدی، سیامک سلطانی، علیرضا (طاها)
سلیمی شریعتی، آزرم سلیمانی، مهوش سلیمانی، پروین شرابی، مازیارشکوری،
گوهرشمیرانی، فرزانه شهابی، فرنازشهابی، مهرداد (خلیل) شهابی، مهرناز شهابی، حمید
شهرابی، مهدی شهرتی، منوچهرشهرکی، صادقه شیردل، ابراهیم شیری، رضا شیعه یان،
اسفندیار صادق زاده، زری صدرنشین، ابراهیم صفری، لادن صفری، راحله طارانی، کریم
طارمی، سیامک طاهری، محمدرضا طاهریان، نسرین طاعتیان، محمود رضا عبدالهی، عباس
عدالت، ایرج عصری، اسد (یحیی)عصری، جهانگیرعلیزاده، لیدا فاضلی، محمود فاطمی، ایران
فرجی، وحید فرخنده، بهناز فرمانبر، اشرف فهیمی، خسرو فهیمی، مهین فهیمی، حمیرا
قاسمی، احمدرضا قربانی، محمد قربانی، مهدی قشقایی، قدرت قلی زاده، نصرالله کامیاب،
محمود کرد، اسد کشتمند، حبیب کلانتری، یدالله کنعانی، حسین کوشی، النازکیان،
ابوالقاسم (خسرو) گلستانی، عاطفه لامعی، اوژن محمدی، جمشید محمدی، ملیحه محمدی،
مهوش محمدی پی، المیرا مرادی، یاورمرادی، مینو مرتاضی لنگرودی، محسن مسرت، محمد
منصوری، احمد موسوی، شکوفه موُید، اسلام مهدوی، سارا بیگم مهدوی، کمال مهدوی، علی
اشرف میرزایی، رضا نامداری، بدیعه نبوی، میرمحمود نبوی، نوید نبی پورآنتونی،
فرزانه نوائی، کمال نورانی، محمدرضا نورشید، مهری نوری، احمد نویدی، آذرنیکان،
زهره نیلی، فرشید واحدیان، داریوش وثوقی، مهرزاد وطن آبادی، داوود عسگری، محمد
وفائی یگانه، احمد هاشم پور، کریم یزدانی راد، حسن یوسفی اشکوری، پروين فهيمى،
عدالت یوسفی.»
***
«صندوق اعتصاب
کارگری
28 اکتبر 2023
خشونت علیه
کودکان را متوقف کنید
آمار نشان میدهد
تا لحظه نگارش این بیانیه نزدیک به ۳۲۰۰
کودک در غزه جان باختهاند و بیش از ۸۰۰ کودک در زیر آوار در غزه ناپدید شدهاند.
نزدیک به یک سال پیش، «مؤسسه نجات کودکان» که تمامی آمار فوق برگرفته از پیمایشهای
آن سازمان است، اعلام کرد از هر شش کودک در جهان، یک کودک در شرایط جنگی زندگی میکند.
اعداد و ارقام،
داستان فجیعی از وضعیت کودکان را ترسیم میکنند. تلاشهای بینالمللی برای حمایت
از کودکانی که زیر بمبهای ساخت کشورهای صنعتی بزرگ، چکمههای اشغالگران، سیاستهای
سوداگرانه دولتها و پروپاگاندای ابزار رسانهای قدرتهای نظامی و اقتصادی جهان،
گروهها و دولتهای جنگطلب در جایجای جهان له میشوند نتیجهای نداشته و آنچه در
این میانه برای هیچ یک از طرفین منازعه اهمیت ندارد زندگی کودکان است.
ما، جمعی از
فعالان مدنی، تشکلهای حامی کودکان و نویسندگان حوزه کودک، که مسئولیت جمعیمان
دفاع از حقوق کودکان، در هر کجای دنیا بدون توجه به نژاد و قوم و مذهب و جنسیت
آنهاست، ضمن محکوم کردن اشغال و جنگ و نظامیگری در سراسر جهان، خواستار توقف فوری
خشونت علیه کودکان هستیم و توجه همهی دولتها را به تعهدات بینالمللی خود از
جمله پایبندی به مفاد پیماننامه جهانی حقوق کودک جلب میکنیم. بر اساس مفاد این
تعهد بینالمللی، همه کودکان باید به غذا و بهداشت مناسب دسترسی داشته باشند. بنا
بر این باید تدبیری اندیشیده شود که کودکان از اثار مخرب و دامنهدار جنگها دور
باشند.
حملات پی در
پی اسرائیل به بهانه حملات حماس، به انتقامجویی از غیرنظامیان تبدیل شده است و
زندگی بیش از دو میلیون نفر که تعداد زیادی از آنها کودک هستند را با قتل عام و
آوارگی و خشونت همراه کرده است. مقامات اسرائیل با چنان قساوتی زننده از تحریم غذا
و سوخت و آب صحبت میکنند که گویی نمیدانند اولین ضرورت زندگی کودکان برخورداری
از آب و غذای مناسب برای بقاست. ارتش اسرائیل تحت فرمان افراطیترین جناحهای
حاکم، با حمایتهای بینالمللی از جمله دولت ایالات متحده امریکا به کسانی حمله
کرده که سالها گروگان دولت اسرائیل بودند. اسرائیل سالهاست بر سر آنها بمب میریزد
و به وحشیانهترین زبان با غزه سخن گفته است.
قربانیان این
جنگ خونین، مردم بیگناه به ویژه کودکانی هستند که هیچگونه نقشی در این منازعات
ندارند.
ما معتقدیم
کشتار انسانها به خصوص کودکان با هر عنوان، به هر دلیل، در طرفین این جنگ و در هر
مرز جغرافیایی دیگر محکوم است.
ما بر این
باوریم که برای دفاع از حقوق کودکان در مقابل ساختارهای خشن و غیرمتعهد به حقوق
انسانها، نهادهای مدنی و مردمی باید استانداردهای دوگانه همه دولتها به ویژه در
حال حاضر دولت ترکیه برای کشتار بیرحمانه کردها و تداوم حملات اسرائیل برای نسلکشی
در غزه را محکوم کنند. ما میخواهیم با فشار نهادهای بینالمللی این فاجعه انسانی
متوقف و آتشبس فوری اعلام شود.
ما معتقدیم
نهادهای بینالمللی برای حمایت از حقوق کودکان در غزه، باید مداخلهای سریع، موثر
و بیطرفانه داشته باشند و مانع از ادامه این روند فاجعهبار شوند.
ما از همه
جنبشهای مدنی و مردم جهان میخواهیم با فشار بر دولتهای خود، از آنها بخواهند به
حمایت از این تبعیض نژادی وکشتار و کودککشی سیستماتیک پایان دهند.
1- انجمن
پژوهش های آموزشی کودکان
2- انجمن
حمایت از حقوق کودک
3- انجمن
حمایت از کودکان کار
4- انجمن
یاری کودکان در معرض خطر
5- جمعیت
دفاع از کودکان کار و خیابان
6- فروم
مادران صلح ایران
7- کانون
صنفی معلمان ایران
8- گروه
تلاشگران یاری همدل
9- گروه
فرهنگی اجتماعی کیانا
10- موسسه
انسان دشواری وظیفه
11- موسسه
رویش نهال جوان
12- موسسه
شکوفایی استعدادهای کودکان مهر
13- موسسه
مهروماه
14- موسسه
ندای ماندگار دروازه غار
15- موسسه
یاریگران کودکان کار پویا»
***
جامعه
جهانی
21 اکتبر 2023 اسپوتنیک ایران مدیا
نوشت
«در
عرصه بین المللی، طی دهههای گذشته، کاستی های جدی در جستجوی راه حل عادلانه و
پایدار برای مسئله فلسطین پدیدار شده است، زیرا تمایل به مدیریت مناقشه به جای
پایان دادن به آن وجود داشته است. راه حل های موقتی پاسخگوی آرزوهای افرادی نیست
که بیش از هشتاد سال از اشغال خارجی و تلاش برای محو هویت خود رنج برده اند.
جنگ
جاری همچنین نقص در ارزشهای جامعه بین المللی در برخورد با بحرانها را نشان داده
است. ما تلاش هایی را برای توجیه کشتار به گونهای میبینیم که گویی جان یک
فلسطینی از زندگی سایر مردم اهمیت کمتری دارد. واکنش جامعه بین المللی باید
متناسب با شدت رویداد باشد. حقوق فلسطینی ها از حقوق بین المللی بشردوستانه یا
کنوانسیون های بین المللی حقوق بشر مستثنی نیست. مردم فلسطین باید از تمام حقوقی
که سایر مردم از آنها برخوردارند، از بالاترین حق، حق زندگی، و حق مسکن امن،
مراقبت های بهداشتی مناسب و آموزش برای فرزندان خود بهره مند شوند. یک فلسطینی قبل
از هر چیز باید دولتی داشته باشد که هویت او را در برگیرد و به آن افتخار کند.
جمهوری
عربی مصر که ابتکار برگزاری اجلاس صلح را بر عهده گرفت، مراتب قدردانی خود را از
کشورها و سازمانهایی اعلام میدارد که به این دعوت پاسخ دادند. مصر از هیچ تلاشی
برای ادامه همکاری با همه شرکا برای دستیابی به اهداف دریغ نخواهد کرد.»
***
«آکسفام: اسرائیل از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی علیه
غیرنظامیان غزه استفاده میکند
تعداد قربانیان از ۶۵۰۰ نفر گذشت
وزارت بهداشت غزه روز چهارشنبه اعلام
کرد در ۲۴ ساعت گذشته در مجموع ۷۵۶ فلسطینی از جمله ۳۴۴ کودککشته شدند. این سازمان اعلام کرد که از ۷ اکتبر تاکنون حداقل ۶۵۴۶ فلسطینی از جمله ۲۷۰۴ کودک در اثر بمباران اسرائیل کشته شده اند.
موسسه خیریه آکسفام: اسرائیل از
گرسنگی به عنوان سلاح جنگی علیه غیرنظامیان غزه استفاده میکند
موسسه خیریه آکسفام گفته است اسرائیل
از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی علیه غیرنظامین غزه استفاده میکند. بنابر اطلاعات
این موسسه، از زمانی که اسرائیل محاصره نوار غزه را تشدید کرده، تنها ۲ درصد از مواد غذایی که به طور معمول تحویل این منطقه میشد،
وارد غزه شده است. سالی ابی خلیل، مدیر منطقه خاورمیانه آکسفام گفت: «وضعیت
وحشتناکی است - بشریت کجاست؟ میلیون ها غیرنظامی به طور دسته جمعی در معرض دید
کامل جهان مجازات می شوند، استفاده از گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی هیچ توجیهی
ندارد. رهبران جهان نمیتوانند به نشستن و تماشا کردن ادامه دهند، آنها موظفند هم
اکنون اقدام کنند. آکسفام از شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای عضو سازمان ملل
خواست که فوراً برای جلوگیری از وخامت بیشتر اوضاع اقدام کنند.»
***
3 نوامبر
2023 اسپوتنیک ایران مدیا
«دفتر
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد که اسرائیل در حال ارتکاب جنایات
جنگی مختلف در غزه است.
***
«2 نوامبر 2023
نقل از «روراست»
روسیه در
سازمان ملل گفت اسرائیل حق دفاع از خود را ندارد!
واسیلی نبنزیا،
نماینده روسیه در سازمان ملل متحد روز چهارشنبه در نشست اضطراری مجمع عمومی سازمان
ملل گفت: اسرائیل حق دفاع از خود را ندارد زیرا یک قدرت اشغالگر است.
تنها کاری که
اسرائیل میتواند انجام دهد، ادامه اعلامیه در مورد حق فرضی اسرائیل برای دفاع از
خود است.
نماینده روسیه
گفت: اگرچه به عنوان یک قدرت اشغالگر، آنطور که نظر مشورتی دیوان بینالمللی
دادگستری صادر در سال ۲۰۰۴ میلادی تأیید شده است، اسرائیل حق دفاع از خود را ندارد.»
***
«درخواست
جبهه خلق برای آزادی فلسطین از آحاد شریف ملت فلسطین و آزادگان جهان
در مقابل سیل خونی
که در غزه جاری است، کلام دیگر جوابگو نیست: برخیزید ... قیام کنید ... به
سفارتخانه دولتهای متجاوز هجوم برید ... آنها را بسوزانید ... ویران کنید ...
خواستار توقف پمپاژ نفت و گاز به کشورهای همدست تجاوز شوید. ساعتها و دقیقهها
حیاتیاند و تاریخ ما را نخواهد بخشید… مطمئن باشید که خلق فلسطین شما را ناامید
نخواهند کرد.
ای مردم آزاده،
دشمن فاشیست دارد انتقام خود را از اردوگاه جبالیا و همچنین اردوگاههای النصيرات
و الشاطئ میگیرد و در حال ارتکاب قتلعامهای فجیعی است که درجه قساوت آن از آنچه
نازیها در تاریخ سیاه خود مرتکب شدند بیشتر است. 6 تن بمب ویرانگر آمریکایی بر
روی اردوگاه ریخته شد، فاجعهای که وجدان انسانی را برمیانگیزد و هر کس در برابر
این کشتار سکوت کند، شریک نسلکشی و انسانیتزدائی از فلسطینیهاست.
این یک رژیم
شکست خورده به لحاظ اخلاقی، سیاسی و نظامی است که میخواهد بر روی دریای خون
فلسطینیان به پیروزی برسد.
اردوگاه جبالیا
زهدان انقلاب، نماد مقاومت و استقامت فلسطینیان، و پیشگام در نبرد برای شرافت و
عزت و وظیفه است که با روحیه پرصلابت، استوار و رشید خود ممتاز مینماید. دشمن با
آغاز عملیات زمینی خود قصد دارد شکست محتوم خود را با قتل و کشتار غیرنظامیان
فلسطینی پردهپوشی کند. درود میفرستیم به مردان مقاومت در تشکلهای مختلف آن که
با این تهاجم مقابله میکنند و به آحاد خلق ثابتقدم فلسطین که به رغم جنگ
نابودگری که دشمن علیه آنها انجام میدهد طرحهای آوارگی را رد میکنند.
غزه بزرگ با
قامت قهرمانان و خون کودکانش ریشه ما در دل خاک است، و از خاکستر خود برخواهد خاست.
موضعگیریهای
لفظی نه هواپیما را ساقط میکند و نه مانع از سقوط موشک بر سر مردم بیگناه میشود.
بدین سبب ما خواهان آنیم که:
- همه
سفرای ائتلاف متجاوز اخراج شوند.
- فریاد
خشم و عزت به خیابانهای سرتاسر کشورهای منطقه رسانده شود تا پمپاژ نفت و گاز به
کشورهای شریک و همدست تجاوز متوقف گردد.
- زمان
آن فرا رسیده است که پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای عربی برچیده شوند.
- اتحادیههای
کارگری در بنادر سراسر جهان خودداری خویش را از تخلیه یا بارگیری هرگونه محموله
تسلیحاتی از مبدأ و به مقصد رژیم صهیونیستی اعلام کنند.
بیایید تا به
خلقمان، به خودمان، به عزتمان، به آزادیمان و به حقمان به زندگی پشتگرم باشیم.
جبهه خلق برای
آزادی فلسطین
۳۱ اکتبر ۲۰۲۳»
***
«بیانیه
جبهه خلق برای آزادی فلسطین به مناسبت یکصد و ششمین سالگرد اعلامیه شوم بالفور
«سالگرد اعلامیه شوم بالفور در حالی فرا
رسید که کمپین نسلکشی ارتش اشغالگر صهیونیستی با مشارکت و حمایت دولتهای آمریکا
و انگلیس، و همه نیروهای شرور و متجاوز جهان علیه خلق فلسطین در نوار غزه قهرمان و
در سراسر خاک فلسطین ادامه دارد؛ با این هدف که نسلکشی خلق ما را به حد کمال
برسانند، آن را آواره نمایند، نکبت دومی برای فلسطینیها بسازند و آنچه از وجود
آنها باقی مانده است از بین ببرند.
ما امروز بار
دیگر در برابر نکبت و مسبب حقیقی همه آنچه که خلقمان در معرض آن قرار گرفته
ایستادهایم؛ از کشتارهای مستمر و ادامه آوارگیاش تا محرومیتش از سادهترین و
ابتداییترین حقوق ملی و انسانی خود برای زندگی در آزادی و عزت بر روی خاک و
سرزمین خویش که در نتیجه توطئهای به زور غصب و از او ستانده شده که فصول و پیامدهای
آن هنوز تا به امروز ادامه دارد. و در حقایق زیر منعکس شده است....»
***
«بیانیه مطبوعاتی جبهه خلق برای آزادی فلسطین درمورد اظهارات یک
وزیر صهیونیست اسرائیلی:
اظهارات یک
وزیر صهیونیست در مورد پرتاب بمب اتمی بر روی غزه نشاندهنده ماهیت نازیستی رژیم
صهیونیستی و تجسم واقعی رفتار سران رژیم اشغالگر است. جبهه خلق برای آزادی فلسطین
مجددا تاکید میکند که این اظهارات وزیر رژیم صهیونیستی «الیاهو» درباره حمله به
غزه با بمب هستهای، ماهیت نازی، فاشیستی و نژادپرستانه رژیم صهیونیستی و ذهنیت
جنایتکارانه حاکم بر رهبران جانی و شکست خورده
آنها را به نمایش میگذارد.
این ظهارات
صرفا یک امر کلامی و یا نفرت عمیق نیست که ناگهان از نسل قاتلان صهیونیست ننگ بشری
که با خونسردی دست به کشتن خانوادهها، کودکان، زنان، مادران و پدران میزنند و شادمان از این جنایات و از نابودی کل
یک محله مسکونی با مردم آنند به بیرون جهیده باشد، بلکه اینگونه برخورد نفرت
انگیز، تجسم واقعی موضع و رفتار رهبران
اشغالگر از بدو تأسیس تا کنون است بوده است.
این رژیم
صهیونیستی همواره با ریختن هزاران تن مواد منفجره و بمبهای فسفر سفید آتشزا بر سر غیرنظامیان بیگناه و
آغشته به خون کردن نان آنها، و طبق ناظران در منطقه مشابه عملکرد بمبهای هستهای که بر شهر
هیروشیما ژاپن انداخته شد، در حال جنگ
برای نسلکشی مردم فلسطین در نوار غزه. است و جبهه خلق برای آزادی فلسطین تاکید میکند
که محکومیت این جنایتکاران که در نفرت و جنایت غوطه میخورند و مطابق رهنمودهای
تلمود دست به قتل عام میزنند لازم ولی کافی نیست. آنچه باید انجام داد این است که این قاتلان را باید
به عنوان جنایتکار جنگی به داذگاه بین المللی کشاند. باید توجه داشت که همه سران
اشغالگر و احزاب صهیونیستی و کل جامعه صهیونیستی با فاشیسم و نژادپرستی و رفتار
جنایتکارانه اشباع شدهاند و کمتر از این وزیر جنایتکار نیستند، اینها همنوع
جنایتکاران تاریخاند . برای سازندگان مرگ، تاریخ فقط یک قضاوت دارد :
یا مجازات و یا خودکشی!
جبهه خلق برای
آزادی فلسطین
اداره مرکزی
اطلاعات ۵ نوامبر
٢٣»
بیوجدانها در طیف اپوزیسیون
مقدمه
7 اکتبر نقطه
عطفی در افشاء اپوزیسیون مزدور و اسرائیلی در میان ایرانیان، تجزیهطلبان، فرقه
رجوی، پهلویچیها، چپهای ضدکمونیست، ضد کارگرانی که خود را به
البسه کارگری ملبس کردهاند، یاران غائله زن زندگی آزادی، همدستان نازیهای اوکراین، سازمانهای ساختگی
«حمایت از حقوق بشر»، «کانونهای ادبی و فرهنگی» و... بود. از این تاریخ کسی نمیتواند
چهره خود را در پشت دهها هزار کودک فلسطینی کشته شده پنهان کند و از «جنایات
حماس» و «حق دفاع از خود» اشغالگر و متجاوز به دفاع برخیزد. یاران غائله زن زندگی
آزادی دمهای خود را روی کولشان گذاردند و مخفی شدند. حتی یک گروه از آنها نیز
حاضر نشد از مبارزه مردم فلسطین دفاع کند و همه آنها در کنار اربابشان اسرائیل
ایستادند. در میان اپوزیسیون نیز این شکاف عمیق ایجاد شد و صف بیوجدانها و درندهخوها
از انسانهای شریف جدا گردید. اپوزیسیون مزدور اسرائیل که آرزوی نابودی سازمان
فلسطینی حماس را در سر میپروراند عملا خواهان تکرار همان سناریو در ایران است و
سالهاست در عرصه دروغ و دغل، فقدان اخلاقیات، بیپرنسیپی، جعل اخبار و شایعات،
آمادگی ذهنی را برای تجاوز به ایران فراهم میآورد. پس ماهیت مبارزه، جنگی میان
میهندوستان و ایرانستیزان مزدور است.
همه آن
مزدوران اسرائیلی که از نزاع دو قطب ارتجاعی، اسلام سیاسی و اسرائیل، پان اسلامیسم
و سکولاریسم اسرائیل سخن میرانند و از مبارزات موهومی خلق فلسطین به رهبری رهبران
موهومی برای فریب مردم سخن میرانند حتی یک نفر از آنها در عمل، که معیار یافتن
حقیقت است، در نمایشات اعتراضی میلیونی سراسر جهان شرکت نکرد و برعکس مرتب خود را
پشت کمینگاه «به ما مربوط نیست»، «به ضرر مردم دو طرف» است و... برضد مبارزه مردم
فلسین برای رهائی ملی به رهبری سازمان حماس، در اتحاد با سایر سازمانهای مقاومت
فلسطین پنهان نمود.
ما در زیر
اسنادی را در افشاء این اپوزیسیون مزدور جمعآوری نموده و در اختیار عموم قرار میدهیم.
برای هر عقل
سلیمی این پرسش مطرح میگردد که چرا خانم نرگس محمدی برنده جایزه صلح دستوری نوبل،
25 روز در مقابل کوه اجساد کودکان فلسطینی با خونسردی به نظاره نشست و صهیونیسم
کودککش را در کنف حمایت خود گرفت و از درون زندان که توگوئی در هتل زندگی میکند.
خانم شیرین
عبادی سکوت کرد، یاران غائله زن زندگی آزادی که برای مهسا امینی سینه پاره میکردند
در مورد پاره شدن سینههای هزاران زن فلسطینی سکوت اختیار کردهاند. خانم گلشیفته
فراهانی، علی کریمی، علی دائی، عبدﷲ مهتدی و... سکوت کردهاند. میرحسین موسوی، تاجزاده،
کروبی، فائزه رفسنجانی، صادق زیبا کلام و لشگر ورشکسته نئولیبرالها که از غم
شهادت ندا آقا سلطان خواب راحت نداشتند بر پشتههای کشتار نوار غزه با وجدانی راحت
به استراحت مشغولند زیرا در این کشتار رویایهای خود در تجاوز اسرائیل و آمریکا به
ایران و روی کار آوردن غربگرایان را میبینند.
ما در زیر
تنها به پارهای از این اسناد اشاره میکنیم:
***
دهها فعال
سیاسی «دعوت به حمله نظامی به ایران» را محکوم کردند
۱۴۰۲/۸/۱
دهها نفر از فعالان سیاسی و مدنی با
امضای بیانیهای هرگونه دعوت مستقیم و غیرمستقیم به حمله نظامی به ایران را محکوم
کردند؛ امضاکنندگان تاکید کردند که «حمله نظامی به ایران، به بقای حکمرانی جمهوری
اسلامی کمک میکند.»
دهها نفر از فعالان سیاسی و مدنی با
امضای بیانیهای مشترک «دعوت مستقیم و غیرمستقیم» برخی از «گروههای ایرانی و
غیرایرانی، گرایشهای افراطی و جنگطلب و برخی فرصتطلبان سیاسی» به حمله نظامی به
ایران با کلیدواژه «کوبیدنِ سَرِمار» را محکوم کردند.
این بیانیه که نسخهای از آن روز
دوشنبه اول آبانماه به دست دویچه وله فارسی رسید، تاکید میکند که حمله نظامی
احتمالی به ایران، «به هر دستاویز یا در هر پوششی کشور ما را نابود و مبارزه بهحقِ
مردم ایران را برای دموکراسی و صلح به شدت تضعیف و تخریب میکند».
شمار امضاکنندگان این بیانیه تا لحظه
تنظیم این گزارش، به ۶۰ نفر رسیده
است؛ در میان امضاکنندگان نام تقی رحمانی، مهرداد درویشپور، نیره توحیدی،
محمدجواد اکبرین، سعید پیوندی، دامون گلریز، مهدی جامی، علی افشاری، فاطمه حقیقتجو
و هادی خرسندی دیده میشود.
امضاکنندگان با تاکید بر اینکه «گذر
از استبدادِ جمهوری اسلامی به دموکراسی بر بسترِ مبارزه ایرانیان به ثمر مینشیند
نه با حمله نظامی» افزودند که «حمله نظامی به ایران نه تنها میتواند به بقای
حکمرانی جمهوری اسلامی کمک کند که تهدیدی آشکار علیه صلح و دموکراسی بوده و بهمنی
سهمگین از رنج و ویرانی را بر کشور ما آوار خواهد کرد.»
آنها همچنین مخالفت خود را با
«استبداد و سرکوبِ مردم در داخل کشور و سیاستهای ماجراجویانه و تنشزای جمهوری
اسلامی و جنگهای نیابتی آن» ابراز کردند.
امضاکنندگان همچنین اعطای جایزه نوبل صلح به نرگس محمدی و جایزه ساخاروف سال ۲۰۲۳ میلادی به ژینا مهسا امینی و خیزش «زن، زندگی، آزادی»
را نشانهای از آن دانستند که «جهان مبارزه مردم ایران را برای آزادی و
دموکراسی و صلح به رسمیت شناخته است.»
فرج سرکوهی، منصوره شجاعی، رضا
علیجانی، حسن یوسفی اشکوری، پرستو فروهر، مهرانگیز کار و مهدیه گلرو از دیگر امضاکنندگان این بیانیه
هستند. (تکیه بر اسامی از توفان)
گفتنی است با تشدید درگیریها در
منطقه میان اسرائیل و شبهنظامیان تروریست، گمانهزنیها درباره احتمال گشودهشدن
جبهههای جدیدی از درگیریهای نظامی در منطقه افزایش یافته است.
***
پارهای گروهها و نهادهای مدنی ریاکار ظاهرا هم از حقوق بشر دفاع میکنند، هم
از حق آزادی بیان و قلم. دفاع از حقوق نویسندگان و جامعه مدنی ظاهرا خدشه ناپذیر
است. به این دو سندی که در آلمان خفقانزده و سرکوبگر منتشر شده نگاه کنید:
«در پی لغو جایزه عدنیه شبلی انجام شد
۲۵ مهر ۱۴۰۲
اعتراض ۶۰۰نویسنده به
نمایشگاه فرانکفورت/صدای فلسطین خاموش نمیشود
بیش از ۶۰۰ نویسنده
جهانی با امضای یک نامه سرگشاده، لغو برنامه تجلیل از یک نویسنده فلسطینی در
نمایشگاه کتاب فرانکفورت را تقبیح کردند.
به گزارش
خبرگزاری مهر به نقل از لسآنجلس تایمز، در نامه سرگشادهای که روز دوشنبه منتشر
شد، ۶۰۰ نویسنده تصمیم لغو مراسم اهدای جایزه به عدنیه شبلی، رمان نویس فلسطینی را در
نمایشگاه کتاب فرانکفورت تقبیح کردند.
در این نامه
سرگشاده که توسط بیش از ۶۰۰ نویسنده و ناشر امضا شد، تصمیم انجمن ادبی «لیتپروم» برای لغو بزرگداشت یک
نویسنده فلسطینی برنده جایزه در نمایشگاه کتاب فرانکفورت محکوم شد. نمایشگاه
فرانکفورت که یکی از بزرگترین همایشهای انتشاراتی جهان است- که از چهارشنبه تا
یکشنبه برگزار میشود - پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و درخواست از نمایشگاه، برنامههایی را که برای تجلیل
از عدنیه شبلی تدارک دیده بود را لغو کرد.
در این نامه
که به امضای چهرههایی چون آنی ارنو برنده نوبل، اولگا توکارچوک برنده نوبل، آن
انرایت، کامیلا شمسی، هشام مطر، راوی هیج، لیلا ابولیلا، ریچارد فلاناگان، والاس
شاون، کالم توییبین، ایلین مایلس، هری کونسرو، سافیر، راشل کوشنر و صدها نویسنده
دیگر و نیز دهها ویراستار، نمایشگاه کتاب و ناشر جهانی رسیده، آمده است: در حالی
که کتاب «جزییات کوچک» شبلی توسط دو روزنامهنگار و ویراستار ادبی آلمانی
یهودستیزانه خوانده شده تا به آن انگ بچسبانند، دیگر منتقدان جدی ادبی به وضوح این
موضوع را در مطبوعات آلمان و دیگر نشریات ادبی کاملاً رد کردهاند. این کتاب
رویدادهای مستند مربوط به تجاوز به یک دختر بادیهنشین در سال ۱۹۴۹ توسط یک
واحد ارتش رژیم صهیونیستی را دستمایه خود قرار داده است.
ترجمه
انگلیسی این رمان که سال ۲۰۱۷ منتشر شد، سه سال بعد نامزد دریافت جایزه ملی کتاب در آمریکا و جایزه بینالمللی
بوکر شد. پس از انتشار ترجمه آلمانی آن در سال ۲۰۲۲ نیز جایزه
ادبی ۲۰۲۳ آلمان (لیبراتور پرایس) که جایزه سالانهای است که به بهترین آثار نویسندگان
زن از سراسر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین اهدا میشود، را دریافت کرد. این جایزه
هر سال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به برنده آن اهدا میشود، ولی امسال اهدای آن
به مشکل خورد.
روز جمعه
«لیت پرام» سازمانی که جایزه کتاب را توزیع میکند، مسیر خود را تغییر داد و نشستی
که قرار بود با حضور شبلی و مترجم آلمانی زبان او، گونتر اورث برگزار شود نیز لغو
شد.
«لیت پرام» که بخشی از بودجهاش را از دولت آلمان و
نمایشگاه کتاب فرانکفورت تامین میکند، تصمیم خود را برای لغو برنامه تجلیل شبلی
در بیانیهای آنلاین توضیح داد و گفت به دنبال تنظیم مناسب شرایط برای برگزاری این
رویداد است.
حالا بیش از ۶۰۰ نویسنده و
ناشر در این نامه از سازمان و نمایشگاه خواستهاند در تصمیم خود تجدید نظر کنند.
آنها نوشتهاند: نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان یک نمایشگاه بزرگ بینالمللی
کتاب، مسئولیت دارد فضایی برای نویسندگان فلسطینی ایجاد کند که آنها هم بتوانند
افکار، احساسات و تأملات خود را در مورد ادبیات در این دوران وحشتناک و ظالمانه به
اشتراک بگذارند، نه اینکه بخواهد صدای آنها را خاموش کند.
علاوه بر این
اشاره شده که پیشتر در نیویورک تایمز به اشتباه گزارش شده که لغو این رویداد
«تصمیم مشترکی» بود که با شبلی اتخاذ شد. در حالی که در واقع فقط به او اطلاع داده
شد و در نهایت لیتپرام هم بیانیه خود را اصلاح کرد.
باربارا اپلر
مدیر انتشارات «نیو دیرکشنز» که ناشر آمریکایی «جزییات کوچک» است در نامهای به
سردبیر نیویورک تایمز خواستار اصلاح این خبر شد. وی در نامه خود همچنین تاکید کرده
که: با دلشکستگی باورنکردنی که اکنون از هر طرف متحمل شده، هیچکس در خدمت
دروغگویی نیست، به ویژه درباره نویسنده رمانی درباره نکبه که از نظر تاریخی هم
بسیار صادق است. لغو مراسم و تلاش برای خاموش کردن صدای عدنیه شبلی - به دلیل جنگ
در اسراییل - بزدلانه است. اما اینکه بگوییم شبلی با این تصمیم موافق است (در میان
همه رنجها در غزه) بدتر از همه است. در حالی که نمایشگاه بیانیهای صادر کرده و
گفته میخواهد صدای اسرائیل به ویژه در نمایشگاه قابل مشاهده باشد، آنها فضا را
برای صدای فلسطینیها بستهاند.
ژاک تستارد،
ناشر شبلی در بریتانیا هم اعلام کرده است: یکی از اهداف ادبیات تشویق به تفاهم و
گفتگو بین فرهنگها است. وقتی چنین خشونت وحشتناک و دلخراشی در جریان است،
بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان وظیفه دارد از صداهای ادبی هر دو ملت حمایت کند. ما
با عدنیه شبلی و ناشران آلمانی او اعلام همبستگی میکنیم.
در ادامه
بیانیه ناشر انگلیسی آمده است: با این روحیه، آنهایی که در زمینه نویسندگی، ترجمه
و انتشار فعالیت میکنیم، به شدت تأکید داریم که لغو رویدادهای فرهنگی راه پیش رو
نیست. ما به خاطر میآوریم که نمایشگاه کتاب فرانکفورت از ناشران ترک حمایت کرد و
اینکه چگونه سال گذشته، زلنسکی، رییس جمهوری اوکراین در یک سخنرانی از پیش ضبط شده
در نمایشگاه با مخاطبانش صحبت کرد. نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان یک نمایشگاه
بزرگ بینالمللی کتاب این مسئولیت را دارد که فضاهایی را برای نویسندگان فلسطینی
ایجاد کند تا افکار، احساسات و تأملات خود را در مورد ادبیات در این دوران وحشتناک
و ظالمانه به اشتراک بگذارند، نه اینکه آنها را خاموش کند. ما باید به دنبال زبان
جدید و ایده های جدید باشیم تا بتوانیم به شیوه ای جدید به این دوران تلخ نزدیک
شویم. برای این منظور، ما بیش از هر زمان دیگری به نویسندگان - از جمله نویسندگان
فلسطینی - نیاز داریم.
متن نامهای
که تاکنون ۶۰۰ نویسنده آن را امضا کردهاند چنین است:
رویدادهای
تکان دهنده و غم انگیزی که از ۷ اکتبر آغاز شد و تا امروز نیز ادامه دارد، در سرتاسر جهان، از جمله در دنیای
نشر، بازتاب داشته است. نویسنده فلسطینی برنده جایزه، عدنیه شبلی، که فینالیست
جایزه ملی کتاب ۲۰۲۰ برای کتاب «جزییات کوچک» (ترجمه الیزابت ژاکت) بود، قرار بود جایزه «لیبراتور
پرایز» آلمان در سال ۲۰۲۳ را برای همان کتاب دریافت کند که به زبان آلمانی منتشر شده در نمایشگاه کتاب
فرانکفورت ۲۰۲۳ که هفته آینده آغاز می شود دریافت کند.
۱۳ اکتبر، برگزارکنندگان این
جایزه که بخشی از بودجه آن توسط دولت آلمان و نمایشگاه کتاب فرانکفورت تامین میشود،
بیانیهای منتشر کردند مبنی بر اینکه شبلی دیگر در طول نمایشگاه کتاب جایزه دریافت
نخواهد کرد. علاوه بر این، گفتگوی عمومی با عدنیه شبلی و مترجم او گونتر اورت در
نمایشگاه کتاب نیز لغو شده است.
در ادامه
آمده است: ابتدا گفته شد که این تصمیم در هماهنگی با نویسنده گرفته شده که سپس در
مطلبی در نیویورک تایمز (که اکنون تصحیح شده) هم منتشر شد. این نادرست است؛ عدنیه
شبلی گفته است که تصمیمی با او گرفته نشده بلکه به وی ابلاغ شده است. او گفت که
اگر این مراسم برگزار میشد، از فرصت استفاده می کرد و درباره نقش ادبیات در این
دوران ظالمانه و دردناک صحبت میکرد.
عدنیه شبلی
متولد فلسطین در سال ۱۹۷۴ است.»
***
«استعفای
سارا احسان از انجمن قلم آلمان + فهرست روزنامه نگاران فلسطینی کشته شده در غزه
سارا احسان، عضو انجمن قلم آلمان در اعتراض به مواضع یک جانبه از انجمن قلم
آلمان استعفا کرده و در متن استعفای خود اسای ۲۵ روزنامهنگار و پنج نویسنده و هنرمندی را که تا کنون در
غزه کشته شدند، آورده است. متن کامل نامهی استعفای اعتراضی او خطاب به هیئت مدیرهی
انجمن قلم آلمان را به همراه فهرست روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندانی که تا این
لحظه در غزه کشته شدهاند میخوانید.
نویسنده: سارا احسان
به هیئت مدیرهی انجمن قلم آلمان
۲۹ اکتبر ۲۰۲۳
از شما میخواهم کشته شدن نویسندگان،
روزنامهنگاران و هنرمندان در غزه را گزارش دهید، اسامی آنها را اعلام کنید، از
دلایل مرگ آنها پرده بردارید و این کشتار را محکوم کنید. طبق آخرین گزارشهای
وزارت بهداشت فلسطین، تا روز ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ۷۶۵۰ نفر در غزه
در اثر بمبارانهای اسرائیل کشته شدهاند که ۷۰ درصد آنها را کودکان، زنان و افراد کهنسال تشکیل میدهند
و ۱۱۰ تن نیز از
کادر درمان بودهاند. صدها نفر زیر آوار مدفون شدهاند و ۱۹۴۵۰ تن از غیرنظامیان نیز مجروح شدهاند. ۲۱۹ مدرسه بمباران شده و تمام اینها یک فاجعهی انسانی
است. در عین حال، باقیماندهی مردمِ آنجا نیز بدون آب و برق روزگار میگذرانند و
خدمات بهداشتی پاسخگو نیست، بیماریهای مختلف و گرسنگی شایع شده و تا کنون یک
میلیون نفر آواره شدهاند، که تمام اینها نتیجهی حملات نظامی اسرائیل بوده است.
یک نویسندهی فلسطینی در پیام خود به
من نوشته است: «به دلیل قطعی برق و مشکلات ارتباطی قابل توجهی که ایجاد شده،
مستندسازی به دشواری صورت میگیرد و این یعنی که تمام جنایات امکان مستندسازی
پیدا نکردهاند.»
تا روز ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ۲۵ روزنامهنگار و پنج هنرمند و نویسنده در غزه کشته شدهاند.
«خانهی ۳۰ روزنامه
نگار بمباران شده و در این جریان، چندین تن از اعضای خانوادهی هر یک از آن ها جان
باختهاند. طبق آخرین اسناد انتشار یافته از سوی سندیکای روزنامهنگاران، اشغالگران
۵۰ ستاد و مراکز مؤسسات رسانهای را
ویران کردهاند. خانوادهی الدحدوح، رئیس دفتر الجزیره در غزه، خانوادهی معتز
عزایزهی روزنامهنگار و خانهی یک کاریکاتوریست بمباران شده و به او در مدرسهی
اونروا پناه دادهاند. علی نسمان، بازیگر، کنشگر سیاسی، کمدین و بلاگر فلسطینی نیز
در غزه کشته شده و آمار کشته شدگان به سرعت رو به افزایش است. محمد سمیع غریقه، که
بهعنوان معلم داوطلب به کودکان در بیمارستان باپتیست الاهلی (المعمدانی) غزه،
هنر تدریس میکرد و از هنرمندان رشتهی نقاشی دیواری بود، در بمباران هفتهی گذشتهی
این بیمارستان کشته شد. هبه قاضی زقوت، هنرمند تجسمی فلسطینی و هبه ابو ندی، شاعر
و نویسندهی جوان نیز در حملهی راکتی، جان خود را از دست دادند. شهدای غزه
فقط آمار و ارقام نیستند، آنها مردمان، رؤیاها و تجربههایی هستند که از دست رفته اند. آنها
پدران، مادران، دامادها، پدربزرگها، مادربزرگها، دانشآموزان، امدادگران،
روزنامهنگاران، هنرمندان، شاعران و از این دست انسانها هستند. این تمام آن چیزی
است که در میانهی این بلبشویی که جهان ریاکار با پشتیبانی از جنایتکاران جنگی به
وجود آورده، میتوانم به شما ارائه دهم.»
به پیوستِ این نامه، فهرست مشروح
اسامی ۲۵ روزنامهنگار و پنج هنرمند و نویسندهای
را که در غزه کشته شدهاند ملاحظه میکنید (آمار مربوط به اکتبر ۲۰۲۳ است، تا تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳).
بندی از اطلاعیهی شما را مغتنم میشمارم
که در آن از همه خواستهاید برای صلح به پا خیزند. متاسفانه، آن «دیگر هرگز چنین
مبادِ» تاریخی حتی برای اعضای انجمن قلم، صرفاً تبدیل به یک شعار شده است. دیروز
به «نامهی وحشت» برخوردم که نام خود را «ادبیات، فوراً!» گذاشته است.
این نامه با قدرت تمام در شیپور جنگ
دمیده است، وقتی که میگوید: «اسرائیل تنها
دموکراسی خاورمیانه است و به مانند هر دولت روی کاری باید از مردم خود مقابل ترور
محافظت کند.» به زبان ساده، این یعنی که امنیت جمعیت یهودی اسرائیل میتواند و
باید به قیمت خُرد شدن استخوانها و تکه تکه شدن بدنهای غیرنظامیان فلسطینی
تامین شود. تا این تاریخ، بیش از ۷۰۰۰ غیرنظامی در
غزه کشته شدهاند. این جنایات از تمام ویژگیهای یک نسلکشی برخوردار است. دولت
اسرائیل دارد در دادگاه لاهه بابت جنایات جنگی بازخواست میشود.
آیا این که در این نامه فقط با یک
طرف این جنگ اعلام همبستگی شده، توجیهی دارد؟ واقعا توجیهی دارد؟ این است سهم جهان
ادبیات در صلح و آشتی؟ که از نسلکشی حمایت کنیم؟
نامهی سرگشادهای که گروه «یهودیان
برای عدالت» نوشتهاند، میگوید که هنوز به «مشکل واقعی» اذعان نشده است. تا زمانی
که فلسطینیان تحت رژیمی به سر میبرند که کارشناسان قانونیِ خودِ اسرائیل، از آن به
آپارتاید یاد میکنند، دموکراسیای برای یهودیان نیز در اسرائیل وجود نخواهد داشت.
این بیکفایتیِ مطلق است که نتوانیم
بین طرفداری از یک دولتِ قومگرای ناسیونالیست متشکل از متعصبان مذهبی، که از
خصوصیات شبهفاشیستی برخوردار است و با صدای یهودیانِ منتقد نیز میجنگد، تا جایی
که برخی از آنها باید نگران جان خود باشند، دولتی که تمام نهادهای تثبیت شدهی
حقوق بشری نظیر عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و نهاد حقوق بشری یهودی-اسرائیلیB’Tselem با ارائهی فهرستی از مدارک مستدل ثابت کردهاند
که یک دولت آپارتاید است، دولتی که قوهی قضائیهاش را از قدرت ساقط کرده تا خود
از قدرتی نامحدود برخوردار شود، و طرفداری از «زندگی یهودی»، تمایز قائل شویم. این میزان بیکفایتی،
خود، مصداقی برای دیدگاه تجدیدنظرطلبانهی تاریخی در مورد شیوع خشونت محسوب میشود.
برابر شمردن فلسطینیان با حماس،
غیرانسانی است. ۷۵ سالِ تمام،
از فلسطینیان انسانزدایی شده است، مقامات دولتی اسرائیل از آنها به «حیوانات» یاد
میکنند و حالا هم همکاران آلمانی ما از نابودی آنها طرفداری میکنند؟ نوآم چامسکی
میگوید: «کشتارِ توجیهناپذیر غیرنظامیانِ بیگناه، خود، تروریسم است، نه جنگ
علیه تروریسم.» وقتی به ویژه خود یهودیان در سراسر جهان خواستار آتشبس فوری و
پایان یافتنِ اشغالگری اسرائیل شدهاند، قانونگذاران در اینجا از جنگی نابودگر
علیه غیرنظامیان فلسطینی طرفداری میکنند.
من حاضر نیستم بیش از این با
«امضاکنندگان» این نامه که میان آنها بسیاری از اعضای انجمن قلم آلمان نیز به چشم
میخورند، هیچگونه همکاریای داشته باشم. و بنابراین تبعات این تصمیم را که ترک
انجمن قلم آلمان است، میپذیرم، هرچند که میدانم مسلماً بسیاری از اعضای این
انجمن، موضع متفاوتی از آن امضاکنندگان برای خود قائلند و هیچگاه چنین نامهای را
امضا نخواهند کرد.
در تمام این مدت، فضایی برای بحث و
گفتگو وجود نداشته و در عوض، چندین نویسندهی فلسطینی نظیر عدنیه شبلی، غیاث
المدهون و امثال آنها حذف شدهاند. این سرکوب خشونتآمیز صداهای منتقد، پذیرفتنی
نیست و انجمنی که برای آزادی بیان و علیه هر شکلی از سانسور به پا خاسته است نیز
نباید آن را بپذیرد. اما انجمن قلم آلمان نیز در اطلاعیهی رسمی خود، فقط با یک
طرف یعنی یهودیان اعلام همبستگی کرده و حتی این را ذکر نکرده است که فلسطینیها در
معرض بیشترین سرکوب دولتی و فرهنگی قرار گرفتهاند و زیست فلسطینی نیز باید در
آلمان و هر نقطهی دیگری از جهان میسر باشد.
با مهر، سارا احسان
پیوستها:
اسامی روزنامهنگارانی که در ماه
اکتبر در اثر جنگ در نوار غزه به شهادت رسیدهاند
۱-یاسر صبحی ابو ناموس، خبرنگار موسسهی رسانهای الساحل،
تاریخ شهادت: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
خانیونس
۲-دعاء شرف، خبرنگار رادیو صدای الاقصی، تاریخ شهادت: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۳-جمال الفقعاوی، خبرنگار موسسهی رسانهای میثاق، تاریخ
شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: خانیونس
۴-سلمی مخیمر، خبرنگار آزاد، تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: رفح
۵-احمد ابو مهادی، خبرنگار شبکهی ماهوارهای الاقصی،
تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
خانیونس
۶-سائد الحلبی، خبرنگار شبکهی ماهوارهای الاقصی،
تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
کمپ جبالیه
۷-محمد عماد سعید ابد، خبرنگار موسسهی رسانهای الرساله،
تاریخ شهادت: ۲۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
غزه
۸-رشدی ربحی السراج، مدیر شرکت رسانهای عین مدیا، تاریخ
شهادت: ۲۲/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۹-محمد علی (ابو عهد)، خبرنگار رادیو الشباب، تاریخ شهادت:
۲۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال غزه
۱۰-خلیل ابو عاذره، عکاس تلویزیون الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال رفح
۱۱-سمیح النادی، از مدیران شبکهی ماهوارهای الاقصی، تاریخ
شهادت: ۱۸/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۱۲-محمد بعلوشه، خبرنگار شبکهی فلسطین الیوم، تاریخ شهادت:
۱۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۱۳-عصام محمد بهار، خبرنگار تلویزیون الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۱۴-عبد الهادی حبیب، خبرنگار تلویزیون آموزشی اونروا، تاریخ
شهادت: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۱۵-سلام خلیل میمه، عکاس آزاد، تاریخ شهادت: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: کمپ جبالیه
۱۶-حسام مبارک، گویندهی شبکهی الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال غزه
۱۷-احمد شهاب، تهیهکنندهی برنامه در رادیو صدای زندانی،
تاریخ شهادت: ۱۲/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
کمپ جبالیه
۱۸-محمد فایز ابو مطر، عکاس آزاد، تاریخ شهادت: ۱۱/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: رفح
۱۹-هشام النواجعه، عکاس آژانس خبر، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه
۲۰-سعید رضوان الطویل، مدیر آژانس الخامسه، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه
۲۱-محمد رزق صبح، عکاس آژانس خبر، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه
۲۲-اسعد عبد الناصر شملخ، خبرنگار آزاد، تاریخ شهادت: ۸/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه
۲۳-محمد الصالحی، عکاس آژانس السلطه الرابعه، تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شرق بریج
۲۴-ابراهیم محمد لافی، عکاس شرکت رسانهای عین مدیا،
تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت:
گذرگاه بیت حانون
۲۵-محمد جرغون، گزارشگر آژانس سمارت مدیا، تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شرق رفح
اسامی نویسندگان و هنرمندانی که در
ماه اکتبر در اثر جنگ در نوار غزه به شهادت رسیدهاند
۱-نسمه ابو شعیره، هنرمند و مدرس دانشگاه الاقصی، علت شهادت:
بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل
۲-هبه ابو ندی، شاعر و نویسنده، علت شهادت: بمباران خانهاش
توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل
۳-شام ابو عبید، هنرمند گروه موسیقی تشامبیونز للدبکه، علت
شهادت: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل
۴-لیلی عبد الفتاح، هنرمند گروه موسیقی تشامبیونز للدبکه،
علت شهادت: بمباران خانهاش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل
۵-هبه زقوت، شاعر و نویسنده، علت شهادت: بمباران خانهاش
توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل
برگردان به فارسی: سپیده جدیری»
آیا به این
دونامه توجه کردهاید؟. حتی یک ایرانی از کانون نویسندگان ایران که لابی اسرائیل
نباشد را نیز پیدا نمیکنی که بر ضد این تفتیش عقاید طغیان کرده باشد حاضر شده
باشد از این خواست دموکراتیک و بشری و صنفی، مدنی و... کانون نویسندگان ایرات که
هموراه در راس مبارزات ضد امپریالیستی و ضدصهیونیستی بوده است دفاع کند. همین
نمونه کوچک ماهیت خودفروخته اکثریت این کانونهای امپریالیستساخته را نشان میدهد.
7 اکتبر نقطه عطفی در تاریخ شناسائی نهادهای و سازمانهای ساخته و پرداخته
امپریالیستی در ایران و خارج از ایران است
که برای نابودی ایران له له میزنند.
***
سند بالا نشانه نقض حقوق صنفی، مدنی نویسندگان فلسطینی است. ولی این کانونهای
ادبی اسرائیلی ایرانیتبار حتی حاضر نیستند، این اقدام دولت آلمان را که وظیفه
اساسنامهای و اتحادیهای آنها است رسما محکوم کرده و در افشاء آنها اطلاعیه صادر
کنند، زیرا مستمری آنها قطع میشود. این است چهره ننگین اپوزیسیون بیوجدان و لابی
اسرائیل در ایران و در خارج ایران.
به این بیانیه ننگین و چند پهلو در زیر به نام «کانون نویسندگان ایران «در
تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»» که عملا توجیه جنایات صهیونیسم و قتلعام
مردمی که برای آزادی سرزمینشان میرزمند و این حق آنهاست نظر اندازید. برای حزب ما
روشن نیست که چه تعدادی از این آدمخواران با این سند موافق بودهاند ولی واقعیت آن
است که آنها با همان تئوری دوقطب ارتجاعی و اسلامستیزیشان که برای آنها
نان و آب دارد، نسلکشی یک ملت را به بهانه مسلمان بودن، به بهانه ارتجاعی بودن
منکر شده و از ادامه اشغال سرزمین فلسطین و کشتار شهرکنشینان مسلح دفاع میکنند.
امضاء کنندگان این سند ننگین بدون استثناء هوادار تجاوز آمریکا به ایران هستند و
یارو یاور امپریالیسم و صهیونیسم در ایران بوده و از این تاریخ تمام بیانیههای
ایرانستیزانه آنها فاقد اعتبار بوده و نشانه عمق درندهخوئی آنها است. این همه
خبث طینت را نمیشود با نفرت از جمهوری اسلامی توجیه کرد. این عده از آمریکا که
دستش به خون صدها هزار انسان بیگناه در یوگسلاوی، لیبی، افغانستان، عراق، لبنان،
یمن، سوریه و فلسطین آغشته است یاری میطلبند که
با ویرانی ایران، بر تلی از چند ده میلیون کشته جمهوری اسلامی را از میان
بردارد. پرسش این است که انگیزه و استدلال آنها برای تعویض جمهوری اسلامی به دست
اربابانشان در چیست؟ در حمایت از استقلال ایران؟ در حمایت از حقوق بشر؟ در حمایت
از حق حاکمیت و تمامیت ارضی ایران؟
***
غزه و جنایت جنگی
۷ آبان ۱۴۰۲
در حالی که بیش از سه هفته از بمباران نوار غزه می گذرد، بیش از ۱۵۰۰ کودک
فلسطینی و بیش از ۶۰۰۰ شهروندِ غیرنظامی غزه، جان خود را از دست داده اند. جراحی
هزاران کودک زخمی فلسطینی بدون استفاده از داروی بیهوشی، از دیگر پیامدهای این جنگ
خانمان برانداز است که میان دو نیروی به غایت ارتجاعی؛ از یک سو دولت آپارتاید
اسرائیل و از دیگر سو، سازمان جنایتکار و اسلامی حماس در جریان است که تنها جان
انسانهای بیگناه و بیدفاع را میستاند. (تکیه از توفان)
سرگردانی و محرومیت بیش از ۱۵۰۰۰ مجروح بمباران های جاری توسط اسرائیل، رانده
شدن اجباری بیش از یک میلیون نفر به جنوب غزه، تخریب هزاران سرپناه مردم، بدون
دسترسی داشتن به دیگر نیازهای روزمرۀ زندگی، قطعِ آب، برق، دارو، خوراکی و خطر
واگیریِ همگانیِ بیماری های عفونی، فاجعه هایی انسانی هستند که باید با اراده ای
جهانی به مقابله با آن برخاست. مهمتر از همه، برقراری شدیدترین سانسورها در بارۀ
پیامدهای غیرانسانی و زیست محیطیِ این بمبارانها و کشتار بیرحمانه در این منطقه
است که هرگز با بهانۀ طرفداری مردم این منطقه از نیروهای واپسگرای حماس و از
سیاستهای جنایتکارانۀ جمهوری اسلامی، توجیه پذیر نیستند. (تکیه از توفان). بی
تردید، اگر شمهای از آنچه که در بالا برشمردیم، نسبت به هر کشور مدعی دمکراسی
اعمال میشد، رسانههای جریان سلطه، هوار میکشیدند و فریادشان گوش فلک را کر میکرد.
کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»، بنا بر منشور
و اساسنامۀ خود، یعنی دفاع بی قید و شرط از آزادی اندیشه و بیان، همراه با مردم
آزادیخواه جهان و با تکیه بر وجدانهای بیدار و آگاهِ جهانیان اعتراض خود را به سیاستهای
جنگ افروزانۀ اسرائیل و حماس و پشتیبانان آنان اعلام و کشتار بیرحمانۀ مردم بی
دفاع را محکوم میکنند. (تکیه از توفان)
ما از همگان میخواهیم که با اعتراضهای خود در سراسر گیتی، مانع تداوم جنگ
شده و جنگطلبان را از جنایت علیه بشریت باز دارند.
کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»
۲۸ اکتبر ۲۰۲۳
این اطلاعیه ننگین از جانب مشتی نویسنده بیحیثیت و در تبعید منتشر شده است که
به بهترین وجهی از جنایات اسرائیل در حمله کینهتوزانه و مملو از دروغ به سازمان
فلسطینی حماس که سازمانی منتخب مردم فلسطین در یک انتخاب دموکراتیک بوده است به
دفاع برخاسته است. آنها نیز مانند آموزگارانشان پیروان منصور حکمت از: «جنگ خانمان
برانداز ... که میان دو نیروی به غایت ارتجاعی؛ از یک سو دولت آپارتاید اسرائیل
و از دیگر سو، سازمان جنایتکار و اسلامی حماس در جریان است که تنها جان انسانهای
بیگناه و بیدفاع را میستاند» صحبت میکنند. برای آنها ماهیت و مضمون سیاسی
مبارزه مردم فلسطین در طی 75 سال گذشته برای رهائی ملی از دست اظغالگران صهیونیستی
که به زور سرزمین فلسطنیان را اشغال کردهاند مطرح نیست. برای آنها شهرک نشینان
فاشیست و ضدبشر صهیونیستی که خانههای فلسطینیها را ضبط میکنند همانقدر حق دارند
که قربانیان این تجاوز. برای آنها مردمی که از نظر کانون نویسندگان ارتجاعی ایرانی
دارای تفکر ارتجاعی هستند حق حیات نداشته و مبارزه آنها با اشغالگران تبهکارانه و
جنایتکارانه است. تا به این حد نمیشود در منجلاب دروغ، رسوائی، بشر ستیزی و خیانت
ملی دست پا زد. یک کانون ادبی با این چنین تفکر ضد بشری و عمیقا ارتجاعی چگونه به
خود حق میدهد از ارتجاعی بودن تفکر سازمان فلسطینی حماس صحبت کند.
***
«پیام نرگس
محمدی از زندان اوین برای کشته شدن آرمیتا گراوند:
آرمیتای پر از
شور زندگی ما را به خاطر موهای زیبایش که قصد نداشت با «حجاب اجباری» پنهانش کند،
به گام مرگ فرستادند.
هیچ خبرنگار
مستقلی اجازه ورود به بیمارستان ارتش نیافت. خبرنگار فعال، گزارشگر وابسته حکومتی
صدا و سیمای جمهوری اسلامی بود و سایتهای اطلاع رسانی، سایتهای سپاه پاسداران
بودند. فیلمهای دوربینهای مترو، بریده بریده شد. خانواده، دانش آموزان و معلمان
مدرسه تحت کنترل قرار گرفتند. خبر مرگ او را نه خانواده، بلکه خبرگزاری دولت اعلام
کرد و زمان مرگش را نه علائم تن دختر جان داده، بلکه سیاست دغلکار حکومت تعیین
کرد. محل دفنش را هم حکومت اجبار خواهد کرد.
خبر کشته شدن
ارمیتا گراوند با مهندسی نهادهای امنیتی، زیر آوار پنهانکاری، فریبکاری و دروغ
گویی حکومت «زن ستیز دینی استبدادی» در میان اخبار کشته شدگان جنگ در خاورمیانه،
نالهای در میان فریادهای گوشخراش بود. آتشی بود که شعلههایش از قتل مهسا، نیکا،
سارینا، غزاله و... برمیخواست.
آرمیتای ما با
مظلومیتی بیش از مظلومیت دختران و پسران جان داده با تیر و گلوله جان داد.
حکومت با چنگالهای
امنیتی آنچنان بر آن «جنایت» چنبره زد که «حقیقت» زیر تلی از تهدید و فریب دفن شد.
وقتی «حقیقت» دفن میشود و مظلوم بیپناه ، یارای فریاد زدن نه برای «عدالت جویی»،
بلکه حتی فریاد «درد» ندارد، مرگ، کمترین «درد» و «رنج» بشر است. درد، به واقع
دروغ ، نیرنگ و فریب حکومت است.
مرگ مظلومانه
آرمیتا را هرگز فراموش نخواهم کرد و به پاس خونش «حجاب اجباری» را برنخواهم تابید.
نرگس محمدی /
زندان اوین / آبان ۱۴۰۲»
***
تفسیری بر نامه سراپا ساختگی، بیسند و تخیلی خانم نرگس محمدی.
خانم نرگس
محمدی بعد از اعلام مرگ مغزی خانم آرمیتا گرداند فورا قلمش به کار افتاد و به
تحریک و آرایش دروغ متوسل شد. کسی که 25 روز وقت تلف کرد تا بر کشتار هزاران
آرمیتا در نوار غزه به دست صهیونیسم چشم بپوشد و بر آن سرپوش بگذارد، حتی یک دقیقه
نیز وقت تلف نکرد تا برای ایجاد، تشنج، بلوا، تحریک، دروغگوئی، شایعهپردازی،
افسانهسرائی و... به انتشار بیانیهای در مورد مرگ طبیعی و قابل تاسف خانم آرمیتا
گرواند دست زند. وی منکر تمام اسنادی میشود که سیاه بر سفید موجودند و اساسا
انگیزه و ضرورتی برای کشتن خانم آرمیتا وجود نداشته است. نرگس محمدی ولی به عنوان
دادستان ظاهر میشود و قبلا در لباس مامور تحقیق پرونده را برای ادعانامه دادستان
کاملا آماده کرده است. وی دروغهای خویش را به عنوان «حقیقت» جا میزند و مرز میان
شهدای خلق ایران که در یک مبارزه سیاسی و انقلابی به هلاکت رسیدند در کنار اجساد
عادی قرار میدهد. نرگس محمدیها به جنازه نیاز دارند تا مبارزه کنند. آنها
چاقوکشان و قاتلانی میخواهند نظیر مجید رضا رهنورد که به کارنامه سربریدن چهار
نفر به رتبه «قهرمان ملی» و «شهید خلق» ارتقاء یافته تا حیثیت تمام شهدای قهرمان
خلق ایران از بدو مبارزه ضداستبدای و دموکراتیک آنها در تاریخ معاصر ایران را
تخطئه کند. این بیاخلاق، بیپرنسیپی در نزد اپوزیسیون ضد ایرانی به فضلیت بدل شده
است زیرا آنها با این منطق کار میکنند که ما هر دروغی را به پیکره جمهوری اسلامی
میچسبانیم تا به مقاصد شوم خود برسیم. در تمام دوران کشتار صهیونیستهای از
دختران بیحجاب و با حجاب نوار غزه ایشان و همپالکیهایشان در فضای مجازی برای
منحرف کردن افکار مردم و حمایت از اسرائیل به جنازه خانم آرمیتا متوسل میشدند.
سراپای این اطلاعیه در خدمت حمایت از اسرائیل، منحرف کردن افکار عمومی از جنایات
آنها در نوار غزه و تکمیل پروژه دروغسازی، افسانهسرائی، گفتار بیسند، توزیع
جعلیات میباشد. تنها نکته درست در این سند این است که مبارزه زنان ایران برای
پوشش اختیاری، برای مبارزه با گشت ارشاد به پایان نرسیده و این مبارزه طبیعتا
صادقانه و به دور از ریاکاری ادامه خواهد داشت.
***
«نرگس محمدی برنده جایزه صلح نوبل از زندان اوین: خواهان پایان جنگ هستم!
چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۱ نوامبر ۲۰۲۳
واقعیت این است که
«جنگ» و «استبداد» دو روی یک سکهاند، هر دو ویرانگر انسانیتند و انسان میکشند.
حمله به مردم بیپناه،
کشتار کودکان، زنان و غیرنظامیان، گروگانگیری آنان، بمباران بیمارستانها و مدارس
و موشکباران مناطق مسکونی، جهان را به حیرت، وحشت و حتی استیصال کشانده است
و قلب دردمند من از «استبداد دینی» را به دردی فزونتر مبتلا کرده است.
از پشت دیوارهای سرد و
سیاه زندان اوین، گرچه پای به زنجیرم، اما با رساترین صدا خواهان آتشبس
فوری، پایان دادن به «جنگ»، کوتاه کردن دست جنگافروزان از سر مردم بیگناه،
احترام به «حقوق انسان«ها و ایجاد امکان «زندگی مسالمتآمیز» مردمان در کنار
یکدیگر هستم.
یقین دارم با قدرت
افکار عمومی جهانی و انسجام بینالمللی نهادها و مدافعان حقوق بشر و صلحطلبان
جهان این مسیر گرچه با دشواری، محقق خواهد شد.
با آرزوی صلح پایدار
جهانی و برابری و آزادی
نرگس محمدی
زندان اوین
آبان ۱۴۰۲»
***
تفسیری بر
نامه ننگین حمایت خانم نرگس محمدی از جنایات صهیونیسم
ریاکاری خانم نرگس محمدی که نامی از
صهیونیستهای اسرائیل در تمام متن نامهاش نمیبرد در این نهفته است که چنین جلوه
میدهد که مبارزه مردم فلسطین فاقد پیشینه تاریخی و خارج از زمان و مکان اتفاق
افتاده است. وی از مسببان نابودی بیمارستانها، شهرها، مدارس، قتلعام کودکان و...
نامی نمیبرد و به مبهمگوئی عامدانه مشغول است تا صهیونیسم جنایتکار و ضد حقوق
بشر را در کنف حمایت خویش بگیرد. وی با هر جنگی ظاهرا مخالف است، با جنگ بر ضد
نازیها، با جنگ بر ضد آمریکا و... ولی با جنگ علیه ایران موافق است. این خانم
منکر عادلانه بودن جنگهای عادلانه ملتهاست. وی با تکیه بر «استبداد» در همان
آغاز سند ننگینش به خلط مبحث میپردازد. پرسش این است که آیا جنگ عادلانه مردم
الجزایر، اندونزی، مالی، سودان، هندوستان، ویتنام، چین و... برای استقرار
«استبداد» دینی بود و یا برای پایان دادن به سلطه اجانب و رهائی ملی. این مترادف
قرار دادن «استبداد» و «جنگ» مخدوش کردن مبارزه آزادیبخش ملت فلسطین بر ضد
اشغالگران کودککش و جنایتکار صهیونیسم اسرائیل است. خانم نرگس محمدی که ظاهرا
«پایش در زنجیر» ولی قلمش در خدمت اجانب و دشمنان ایران رقم میزند و ظاهرا از
آزادی کامل برای نشر اکاذیب برخوردار است، میخواهد چنین القاء کند که مبارزه با
سازمان فلسطینی حماس مبارزه با استبداد دینی و مبارزه با جمهوری اسلامی است و لذا
نابودی آنها آرزوی قلب دردمند ایشان است حتی اگر تحقق رویاهایش به کشتار 15 میلیون
ایرانی و ویرانی سرزمین ما منجر شود.
خانم نرگس محمدی جنایات صهیونیسم را
که مردم عادی را در سرزمین اشغالی توسط ارتش و شهرکنشینان نازی و نژادپرست میکشد،
به کشتار 10 هزار کودک تا کنون دست زده است، نوار غزه را به تل خاک بدل نموده و
فلسطینیها را از آب، غذا و دارو برخلاف پیمانهای جهانی حقوق بشری محروم کرده و
آنها را حیوان مینامد، به یکباره به گردن «استبدادمذهبی» که محلی از اعراب در این بحث ندارد با آگاهی و
ریاکاری تمام قرار میدهد تا مسبب را جمهوری اسلامی و یا سازمان فلسطینی حماس جلوه
دهد.
هر انسان آزاده و مدافع حقوق بشر میداند
که درجهان حقی به نام حق اشغال و تجاوز و غصب سرزمین دیگران وجود
ندارد. اشغالگر و تبهکار نمیتواند به حق دفاع از خود استناد کند که
جنایتکارانه بوده و از طرف سازمان ملل متحد رد شده است.هر انسان صمیمی و نه بیوجدان
میداند که ملت فلسطین حق دارد اشغالگر را با تمام امکاناتی که در اختیار دارد از
سرزمینش بیرون کند.هرکس میداند که این ملت فلسطین است که حق حیات درسرزمین
واقعی خود دارد ونه صهیونیستهای واراداتی که باید به سرزمینهای خود باز
گرداند ودارای کوچکترین حقوقی در سرزمینهای اشغالی نیستند. مبارزه مردم فلسطین یک
مبارزه عادلانه، یک جنگ عادلانه بر ضد تجاوزگر است و ربطی به ایدئولوژی حاکم بر
رهبری مبارزات ملی و رهائیبخش آنها ندارد. مرز روشنی میان ایدئولوژی و سیاست
موجود است. خانم نرگس محمدی نه تنها دارای ایدئولوژی ارتجاعی و ضدبشری بلکه دارای
سیاست ارتجاعی و ضد بشری نیز هست و اساسا با این ماهیت ارتجاعی مجاز نیست در مورد
سرنوشت خلقی که برای رهائی ملی خویش به پاخاسته و خواهان نابودی صهیونیسم است اظهار نظر کند. نمیشود میان قاتل و مقتول،
ستمگر و ستمکش، ظالم و مظلوم، استعمارگر و استعمار شده و.... علامت تساوی گذارد.
مضحک است که کسی آرزو کند غاصب و مغصوب بر آن شوند تا «احترام به «حقوق انسان«ها و ایجاد امکان
«زندگی مسالمتآمیز» مردمان در کنار یکدیگر» را به رسمیت شناخته و شرایط آن را
فراهم آورند. این پیشنهاد ارتجاعی و عمیقا استعماری به نفع صهیونیسم و امپریالیسم
در خدمت حفظ وضع موجود، یعنی ادامه کشتار فلسطینیها، غصب زمینهای آنها، غارتشان،
کشتار کودکان آنها و نسلکشی آنهاست. ریاکاری از تمام متن این سند ننگین که در
خدمت تسلیم مردم فلسطین و دست کشیدن از مبارزه به نفع اشغالگر و غاصب است میبارد.
این سند در حمایت آشکار از سرکوب ملت فلسطین، حمایت از جنایات صهیونیسم، نقض حقوق
بشر و توهین به شعور انسانهای سراسر جهان است. این سند نشان میدهد که در پسِ
جایزه تدارک دیده شدهی صلحِ نوبل که توسط اتحادیه اروپا از چند سال پیش و هزینه
گزاف و تبلیغات دروغ و سرسامآور توسط اپوزیسیون بیوجدان ایرانی آماده شده است،
دارای چه ماهیتی است. خوشبختانه از روز 7 اکتبر مهرهای به نام نرگس محمدی سوخت،
خاکستر شد و به باد فنا رفت. سایر اپوزیسیون بیوجدان و همدست اسرائیل نیز به همین
سرنوشت دچار خواهند شد.
***
«کمیته
حمایت از حرکتهای اعتراضی مردم ایران در نورنبرگ
31 اکتبر 2023
این روزها
تلویزیون منوتو هیچ تلاشی نمیکند که در پوشش اخبار جنگ در فلسطین، به یک جانبهگرایی
به نفع صهیونیستها متهم نشود!
نه تنها هیچ
خبری از جنایات صهیونیستها علیه غیرنظامیان غزه را منتشر نمیکند، بلکه حتی برروی
پوشش خبری عملیاتهای ارتش اسرائیل متمرکز شده است!
نه تنها هیچ
خبری از تجمعات چند ده هزار نفری کشورهای مختلف در حمایت از مردم غزه را پخش نمیکند،
بلکه اخبار تظاهراتهای جهان را معطوف به تجمعات اندک در حمایت از صهیونیستها
کرده است.
جالب اینکه بخش
خبری منوتو حتی در برخی مواقع پا را از خبررسانی هدفمند و جهتدار در راستای منافع
صهیونیستها فراتر گذاشته و رسما نقش یک رسانه تحلیلی و عملیات روانی برپای مصالح
اسرائیل را بازی میکند!
اسناد مربوط به
9 سال ضرر میلیونی،پاسخ چرایی حمایت بی حد و حصر منوتو از اسرائیل را میدهد!»
***
ماهیت
نهادهای مردمی حقوق بشر ایرانی را بشناسیم
هر انسان شریفی
میداند که حقوق بشر دستآورد بشریت از زمان نابودی قرون وسطا و قطع شدن دست گلیسای
کاتولیک در اروپا وغرب است. هرانسان با وجدانی میداند که حقوق بشرجهانشمول بوده و
گزینشی نیست. ولی زمانی که ضدبشرهای نقابدار بخواهند در پشت سنگر دفاع از حقوق
بشر، فقط جمهوری اسلامی را آماج حملات خود قرار دهند ولی مانع شوند تا از حقوق
فلسطینهای، لبنانیها، یمنیها، اسرای فلسطینی در سرزمینهای اشغالی دفاع شود در
حقیقت ماهیت ضدبشری خود را نشان دادهاند و باید آنها را افشاء کرد. هر ساله تجزیهطلبان
ایرانی از اقصی نقاط جهان به یاری باکو و تلآویو برای تضعیف زبان ملی راهی سوئیس
میشوند و به این نقض حقوق بشر معترضند ولی این معترضان به قتل عام بیش از11 هزار
فلسطینی و بمباران آنها اعتراضی ندارند، زیرا حقوق بشر آنها گزینشی و تنها ابزار
مبارزه سیاسی برای تدارک و زمینهسازی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم بر جهان است.
بسیاری از این «نهادها مردمی» و «حقوق بشر» ایرانی در وین، در سوئیس، در پاریس، در
لندن، در بروکسل جنب اتحادیه اروپا، در استکهلم، در کلن، فرانکفورت، برلن و... در
زمان غائله «زن زندگی آزادی» حنجره میدریدند ولی امروز ترجیح میدهند سکوت اختیار
نمایند زیرا بیوجدانی به ابزاری برای کسب درآمد خصوصی بدل شده است.
جنایات ضدبشری
امپریالیسم و صهیونیسم، دوگانگی اخلاقی غرب ریاکار به حدی فزونی یافته است که
بسیاری از رهبران دول جهان آن را به باد انتقاد گرفته و به این ریاکاران غربی نشان
میدهند که گفتار دیروز آنها در باره اوکراین و ادعاهای امروزشان در مورد اسرائیل
در تناقض آشکار قرار دارد. لیبرالیسم ریاکارانه غرب از این ببعد درهم شکسته شده
است و این معضل گریبان همه گروهها و سازمانهای مزدور حقوق بشری ایرانی را نیز
خواهد گرفت. از فردا کسی تبلیغات ریاکارانه آنها را باور نخواهد کرد.
هم اکنون به
این خبر تکاندهنده توجه کنید:
مقاومت
زندانیان سیاسی فلسطینی
«اعتصاب غذای
دسته جمعی علیه شرایط زندان فلسطینیها دهههاست که ادامه دارد.
نوشته ران
آگوستین
یونگه ولت
ترجمه مجله
هفته
مبارزه فلسطینیها
علیه شرایط ویژه بازداشت که از دههها پیش با آن مواجه هستند، هرگز متوقف نشده
است. زندانیان هم از سوی اسرائیل و هم از سوی سازمانهای فلسطینی به عنوان پیشگام
مقاومت دیده میشوند، زیرا آنها از ضرورتهای وضعیت زندان، تقسیم جناحهای سیاسی
را تا حد زیادی پشت سر گذاشتهاند و خود را به عنوان یک اتحاد واحد میبینند. همین
امر در مورد خانوادههای آنها نیز صدق میکند که سالهاست از یکدیگر حمایت میکنند.
تا دوهفته پیش زمانی که هنوز محدودیت کامل تماس بر قرار نشده بود، مادران برای
اینکه بتوانند نه تنها پسران و دختران خود، بلکه سایر زندانیان رانیز ملاقات کنند،
عملا میجنگیدند.
تنها سلاحی که
زندانیان خود در برابر تخریب تمامیت خود دارند، اعتصاب غذای جمعی است. پس از اینکه
مشخص شد که طبق دستهبندیهای ذکر شده در توافقات اسلو، همه زندانیان آزاد نمیشوند،
در سال 1998 نه اعتصاب غذا بر گزار شد. دو سال بعد، 1000 نفر از 1650 زندانی
فلسطینی آن زمان یک ماه به «اعتراض به آزار و اذیت خودسرانه، شرایط حبس اسفناک،
ممانعت از ملاقات خانوادهها، انزوا، مراقبتهای پزشکی ضعیف و امتناع اسرائیل از
آزادی زندانیان سازمان آزادیبخش فلسطین» اعتصاب غذا کردند.
در اوایل سال
2012، 1800 زندانی فلسطینی تا دوماه در اعتصاب غذا بودند و خواستار لغو انزوا،
اجازه ملاقات خانوادهها از غزه و لغو بازداشت اداری بودند. در نتیجه، بازداشت
اداری فقط به صورت صوری اصلاح شد، اما قادر عدنان که به «فعالیتهای تروریستی»
متهم شده بود، پس از 66 روز اعتصاب غذا آزاد شد. با این حال، او در ماه مه 2023
برای دوازدهمین بار در بازداشت اداری و پس از 87 روز اعتصاب غذالی خود در گذشت.
در ماه مه 2016
چندین زندانی فلسطینی پس از یک اعتصاب غذای 90 روزه آزاد شدند. آنها زمانی دستگیر
شده بودند که در جریان یک تظاهرات در کرانه باختری اشغالی خواستار تحویل اجساد
معترضان کشته شده و زندانیان در گذشته به خانوادههایشان بودند. این اجساد هنوز
توسط مقامات اسرائیلی در سردخانهها و گورهای بینام نگهداری میشوند، زیرا یا
مجازات کلی زندانیان در زمان مرگ آنها هنوز تمام نشده است یا برای اخذ امتیازاتی
از خانوادههای آنان استفاده میشوند. یک سال بعد، 1500 زندانی فلسطینی برای بهبود
شرایط بازداشت و ملاقات 2 ماه اعتصاب غذا کردند.
اعتصابهای
غذای دیگری نیز بین سالهای 2013 و 2022 برگزار شد، و همچنین یک اقدام همبستگی یک
روزه از سوی 1300 زندانی در زندان عوفر در اوایل اکتبر امسال برای حمایت از اعتصاب
غذای کایدال- فاسفوس یک فلسطینی در بازداشت اداری که هفت سال را در زندان گذارنده
بود و در سال 2021 نیز تنها پس از یک اعتصاب غذای 130 روزه همراه با دیگران آزاد
شده بود صورت گرفت.»
***
در اثر مبارزه
مردم فلسطین به رهبری سازمان رهائیبخش حماس که به طور واقعی و مشخص برای پایان
دادن به اشغال سرزمین فلسطین مبارزه میکند معلوم شد، 6 هزار زندانی سیاسی فلسطینی
در زندانهای صهیونیسم در اسارت به سر میبرند.
حیرتآور است
هیچ مرجع حقوق بشر جهانی و یا ایرانی به این فاجعه ضدبشری تا کنون اشاره نکرده
بود، ولی برای 200 عدد اشغالگر صهیونیست که به اسارت نیروهای مقاومت درآمدهاند،
گریبان پاره میکنند و توگوئی جان یک صهیونیست اروپائی سفیدپوست با ارزشتر از جان
صدها و هزاران فلسطینی مسلمان است.
گروههای حقوق
بشر ایرانی که گویا آنها را فقط به عنوان ابزار سیاسی برای مبارزه با رژیم سرکوبگر
جمهوری اسلامی تاسیس کردهاند، از بیوجدانی و بیتفاوتی نسبت به این همه سرنوشت
نابود شده انسانی رنج نمیبرند و در واقع به وظیفه اصلی خود برای هموار کردن جاده
تجاوز روانی به ایران، تحریم ایران، قتل و ترور ایرانیهای مخالف آنها عمل میکنند.
ممکن است گفته شود که این «انساندوستان» از این واقعیت بیخبر بودهاند که ما آنرا
منتفی نمیدانیم ولی اکنون که اسناد رو شده است جا داراد این «نهادهای مردمی»
ایرانی که از حقوق بشر به صورت جهانشمول دفاع میکنند با دادن اطلاعیه و یا برگذاری
نمایشات اعتراضی در مقابل سفارتخانههای رژیم نژادپرست صهیونیستی اسرائیل دست به
اعتراض در خدمت حقوق بشر برای ازادی زندانیان سیاسی بزنند. ولی شما با دیواری از
سکوت مواجه میشوید. خانم نرگس محمدی به عنوان مهرهسوخته ناتو به عنوان برنده
جایزه صلح نوبل باید نخستین کسی باشد که به این همه جنایت ضدبشری اعتراض کند، ولی
خیر ایشان در مقابل کشتار کودکان، سرکوب زندانیان سیاسی در زندانهای رزیم
صهیونیستی که فاقد هرگونه امکانات پزشکی و داروئی هستند سکوت کردهاند. آیا دفاع
از حقوق بشر شامل زندانیان فلسطین نمیشود؟
ایشان ولی ترجیح دادهاند به مسئله حجاب در زندان ایران بپردازند، از ناراحتی قلبی خود صحبت کرده و شرط رفتن به درمانگاه را رفع حجاب خود بدانند. حقیقتا حیرتانگیز است! وی در صفحه تبلیغاتی فضای مجاز خود نوشته است: «هر اتفاقی برای من بیفتد مسئولیتش با جمهوری اسلامی است» و برای وی اعلام کردهاند: «نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و زندانی سیاسی در اعتراض به «عدم اعزام به بیمارستان قلب» دست به اعتصاب غذا زد». این پرسش مطرح میشود که کسی که بیماری خطرناک قلبی دارد چرا از رفتن به بیمارستان برای معالجه قلبی خود سرباز میزند و بدتر آن که با اعتصاب غذی غیراجباری به قلب خود نیز صدمه بیشتر وارد میکند؟ آیا این سازمانهای پزشکی . حق.ق بشری این نوع مبارزه مضحک را مورد تائید قرار میدهند؟ پرسش این است آیا این اقدام تبلیغاتی و پوچ، ماجراجویانه نشانه جسارت، شجاعت، خصلت انقلابی و... است یا تمارض، پایمال کردن همه معیارهای اخلاقی، همدستی با اجانب بر ضد مصالح ملی ایران و نه جمهوری اسلامی، مشکوک نمودن همه خواستهای منطقی سایر زندانیان سیاسی که نیاز واقعی به درمان داشته و مسئولیت جانشان به عهده جمهوری اسلامی در زندانهای ایران است. سوءاستفاده سیاسی از یک موقعیت ویژه امپریالیستی پشیزی ارزش ندارد و هدفش نقض آشکار حقوق به رسمیت شناخته شده همه زندانیان سیاسی، بیاعتبار کردن این حقوق، مشکوک جلوه دادن آنها، بیاعتبار نمودن آنها فقط برای یک مانور امپریالیستی است تا انظار را به کمک تبلیغات امپریالیستی و عمال ایرانی آنها در داخل و خارج از کشور از جنایات صهیونیسم در نوار غزه منحرف کنند. اقدام این خانم فقط بر ضد همه زندانیان سیاسی و حقوق به رسمیت شناخته شده آنهاست که به عنوان ابزار سیاسی برای به اسارت درآوردن ایران مورد بهرهبرداری قرار گرفته و از این به بعد مبنائی خواهد شد که به هر ادعای ایشان در زندان به عنوان ریاکاری و درغگوئی و شایعهپراکنی با تردید برخورد شود.
***
بیانیه
مشترک کارگری: جنگ ویرانگر و ارتجاعی علیه مردم ستم دیدۀ غزه را محکوم می کنیم!
شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲
سیاست حماس و
جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش در لبنان و عراق و یمن و سوریه و
غیره مبتنی بر پان اسلامیسم با هدف ایجاد دولت اسلامی از نوع جمهوری اسلامی یا
مشابه آن در فلسطین است. سیاست و ایدئولوژی اسرائیل و سیاست حامیان اسرائیل بویژه
امپریالیسم آمریکا و انگلیس سیاست کوچ اجباری، استعمار، نژاد پرست و بقای اسرائیل
قوی و برتری طلب در منطقه است. هیچ یک از این سیاست ها منفعتی برای مردم ستم دیده
و زحمتکش فلسطین در بر ندارد و همۀ آنها از سوی مردم آگاه و کارگران و زحمتکشان
محکوم می باشند.
هر وجدان آگاهی
باید از مردم ستمدیده فلسطین در مقابل توحش نیروهای فاشیست اسرائیل دفاع نماید
متن کامل این
بیانیه در ادامه آمده است:
در روز ۷ اکتبر ( ۱۵ مهر) بار دیگر بازیگرانی که
حیات و بقای خود را وابسته به آتش افروزی و دمیدن بر آتش جنگ می دانند، به خلق
جنایت هایی دست یازیدند که از دید هیچ انسانی پنهان نمی ماند. این درگیری طی سه
هفته هزاران کشته و ده ها هزار زخمی، صدها هزار آوارۀ جدید و ویرانی اکثر مناطق
مسکونی، بیمارستان ها، مراکز آموزشی، اردو گاه های پناهندگان بوده و اسرائیل از
هوا و زمین و دریا با سلاح های مرگبار به انهدام تمام مظاهر زندگی از غزه دست زده
و برای بیرون راندن مردم این منطقه و اشغال و تصرف غزه و به بهانۀ ریشه کن ساختن
حماس از هیچ جنایتی حتی کاربرد بمبهای فسفری فروگذار نکرده است.
این جنگ ادامه
و استمرار سیاستی است که از بیش از صدسال پیش از سوی امپریالیسم و از ٧۵ سال پیش توسط دولت نژادپرست،
توسعه طلب و استعمارگر اسرائیل برای ضمیمه کردن خاک فلسطین به اسرائیل صورت میگیرد.
نادیده گرفتن حق داشتن سرپناه و ابتداییترین امنیت و آرامش و حق زندگی عادی بدون
تهدید و نگرانی از دست دادن زندگی خود و خانواده و کاشانه خود از سوی اسرائیل،
مبارزه مردم زیر ستم فلسطین را حقانیت می بخشد. مبارزهای که به رغم فراز و نشیبها
و ضعف و قوتها به درازای عمر اسرائیل همواره ادامه داشته است.
حق حیات و
داشتن امنیت و امکان کار و زندگی که حتی در دنیای سرمایهداری به رسمیت شناخته میشود،
برای مردم فلسطین از سوی دولت اسرائیل و حامیان امپریالیستاش قابل قبول نیست و
مردم فلسطین حتی در اردوگاهها نیز مصونیت ندارند.
اما سرکوب،
کشتار، زندان و شکنجه و بیرون رانده شدن از خانه و سرزمین خود و تباهی و ویرانی،
تنها ارمغان اسرائیل و حامیان امپریالیستاش برای مردم فلسطین نیست. مردمی که سالهاست
برای حفظ همسر و فرزندان و سرپناه خود در هراس هستند چگونه میتوانند سطح آگاهی
سیاسی خود و از جمله شناخت از روشهای دقیق مبارزهشان را ارتقا بخشند و از رهبران
لایق و دلسوز خود برخوردار باشند، در حالی که پیوسته در معرض سرکوب نظامی و پلیسی
و دستگیری و شکنجه و اخراج قرار دارند؟ امپریالیسم و رژیم صهیونیستی در تمام دوران
سلطۀ خود بر سرزمین فلسطین، هرگونه اندیشۀ مترقی و جنبش سیاسی مخالف سلطه و خواهان
آزادی و استقلال را نیز سرکوب کردند و میکنند.
آنها همچنین
برای تضعیف، منزوی ساختن و در نتیجه ریشه کن کردن مقاومت آزادی بخش و جنبش های
انقلابی در فلسطین، آگاهانه زمینه را برای رشدیابی نیروهای ارتجاعی در آن سرزمین
فراهم آوردند. بر کسی پوشیده نیست که حماس، که اکنون اسرائیل به بهانۀ مبارزه با
آن نقشههای توسعهطلبی ارضی، نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را به عمل در میآورد،
با حمایت دولت اسرائیل و برای منزوی کردن و منهدم ساختن جنبش آزادیبخش فلسطین و
سازمانهای مترقی فلسطینی رشد کرد، توسعه یافت و ادارۀ غزه را در دست گرفت. آری،
سیاستهای دولت اسرائیل موجب گردیده که جریانهائی مانند حماس و جهاد اسلامی که
خود را به دروغ مدافع آرمان مردم فلسطین جا میزنند و در واقع به صورت مستقیم یا
غیرمستقیم منافع برخی قدرتهای منطقه ای را به پیش میبرند، در صحنۀ سیاسی فلسطین
قد علم کنند و پرچم دروغین «مقاومت» را در دست گیرند. از این رو مردم زحمتکش
فلسطین میانه تیغههای تیز قیچی و یک زورآزمایی میان دو جبهه ارتجاعی تکه پاره
شوند و آزادی و استقلال از آنها گرفته شده است: از یک سو گروگان نیروی ارتجاعییی
هستند که با قسم یاد کردن به نام «فلسطین و قدس» سودای تحکیم ایدئولوژی و پاناسلامیسم
در سر میپرورانند و از سوی دیگر با قساوت و بیرحمی سیاست فاشیستی - صهیونیستی
کشور نژادپرست اسرائیل گرفتار هستند. ما هر دو نیروی ارتجاعی و ضد مردمی را محکوم
میکنیم
سیاست حماس و
جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش در لبنان و عراق و یمن و سوریه و
غیره مبتنی بر پاناسلامیسم با هدف ایجاد دولت اسلامی از نوع جمهوری اسلامی یا
مشابه آن در فلسطین است. سیاست و ایدئولوژی اسرائیل و سیاست حامیان اسرائیل به
ویژه امپریالیسم آمریکا و انگلیس سیاست کوچ اجباری، استعمار، نژاد پرست و بقای
اسرائیل قوی و برتریطلب در منطقه است. هیچ یک از این سیاستها منفعتی برای مردم
ستمدیده و زحمتکش فلسطین در بر ندارد و همۀ آنها از سوی مردم آگاه و کارگران و
زحمتکشان محکوم میباشند.
هر وجدان آگاهی
باید از مردم ستمدیده فلسطین در مقابل توحش نیروهای فاشیست اسرائیل دفاع نماید.
تودههای زحمتکش کشورهای مختلف باید علیه این جنگ ویرانگر و کشتار انسانهای بیدفاع
در غزه موضعگیری کنند و در خیابانهای کشور خود قطع فوری جنگ را فریاد بزنند.
باید سیاستهای
سلطهطلبانه و سودجویانۀ حکومتهای مدافع جنگ و طرفهای درگیر در این مناقشه که بر
اهداف منافع امپریالیستی، غارتگری و عظمتطلبانه استوار است و بر اساس نفی حقوق
مردم فلسطین و قتل و جنایت آشکار ترسیم گردیده، محکوم کرد و با افشای سیاست
اسرائیل و حامیان امپریالیستاش از یکسو و افشای سیاستها و اهداف ارتجاعی حماس،
جهاد اسلامی و جریانهای لیبرال رفرمیست مدعی رهبری مردم فلسطین، از گسترش جنگ
ممانعت به عمل آورد. رژیمهای اسرائیل، ایران، ترکیه، مصر، عربستان، آمریکا،
فرانسه، آلمان، انگلیس و متحدانشان، همگی به دنبال منافع سیاسی، نظامی و اقتصادی
خود هستند و هیچ کدام خواستار فلسطینی آزاد، مستقل و پیشرو، فلسطینی که منافع مردم
آن سرزمین، به ویژه منافع و خواستهای کارگران و زحمتکشان فلسطینی را تأمین کند
نیستند.
باید با
برافراشتن پرچم مبارزه با اشغال، کشتار و جنگ و تلاش برای صلح عادلانه و آزادی
مردم فلسطین، پرچمی که باید از سوی کارگران و زحمتکشان و همه مردم آزادیخواه و
مترقی در سراسر جهان از جمله در اسرائیل، برافراشته شود برای پایان دادن به این
وضعیت مرگبار خاتمه داد.
با شعار مخالفت
با جنگ و کشتار و آدم کشی، به دفاع از مردم مظلوم فلسطین و کارگران و زحمتکشانی که
زندگی آنها تحت الشعاع مصیبتهای این جنگ ارتجاعی قرار گرفته است، بپردازیم. تودههای
زحمتکش و ستمدیده فلسطین حق دارند برای تغییر در سرنوشت خود که از سوی سازشکاران،
مصلحت اندیشان و نارهبران به بازی گرفته شده است تجدید نظر کنند و در مبارزه ای
آگاهانه حاکم بر سرنوشت خود شوند.
۱۳ آبان ۱۴۰۲
سندیکای
کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد
بازنشستگان
کمیته هماهنگی
برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
***
تفسیری
بر یک بیانیه موذیانه با البسه عوامفریبانه کارگری
قبل از تفسیر
این حکم برائت برای جنایت این نکته را یادآدری کنیم که هواداران این نظریهی
موذیانه در هیچکدام از نمایشات اعتراضی در جهان، و از جمله در ایران شرکت نکرده و
مردم را از شرکت در اعتراضات به بهانه حضور مسلمانان، سازمانهای مقاومت فلسطینی
منع میکردند. تمام غائلهگران «زن زندگی آزادی» این بار با پرچم رسمی حمایت از
اسرائیل به میدان آمدند. هواداران این نظریه «مبارزه دو قطب ارتجاعی»، فرصتطلبانه
طبیعتا در عرصه پرگوئی و حرافی و رنگ عوض کردن میتوانند بر صفحه کاغذ جولان دهند،
ولی در عمل که معیار حقیقت است باید روشن کنند که در تظاهرات حمایت از اسرائیل
شرکت میکنند و یا در پشتیبانی از تظاهرات میلیونی مردم جهان در تائید مبارزه مردم
فلسطین و افشاء نقش دروغهای صهیونیسم اسرائیل. این عده در حمایت از اعتراضات مردم
و طبقه کارگر جهان از فلسطین شرکت نکردند و در کنار صهیونیسم باقی ماندند و پارهای
از همین تئوریسینهای مزدور حتی در کنار پرچم اسرائیل و اوکراین قرار گرفتند.
یکی از متون
ضدانقلابی و ارتجاعی که در حمایت از بیوجدانها منتشر شده است، بیانیهایست تحت
نام «بیانیه مشترک کارگری: جنگ ویرانگر و ارتجاعی علیه مردم ستم دیدۀ غزه را محکوم
میکنیم!». ویژهگی این بیانیه ارتجاعی یکی در این است که برای عوامفریبی البسه
کارگری برای ایجاد رعب و حقانیت آن به تنش کردهاند و دیگری تئوریکترین مبانی است
که نگارندگان آن برای توجیه جنایت و تبهکاری خلق نموده و به این جهت سندی در توجیه
استعمار، اشغال، خیانت و تبهکاری است، و وظیفه هر انسان با وجدانی است که این سند
ننگین را به عنوان مظهر نظر بیوجدانها که ربطی به طبقه کارگر ایران ندارد، تا حد
امکان افشا کند.
به نکات زیر میشود
به عنوان ستونهای این بنای ارتجاعی اشاره کرد:
نخست این که
این سند محصول کار قلمبدستانی است که معدودی از فعالان سیاسی حزبی بوده به جنبش
کارگری ایران ربطی نداشته و از آبشخور فرقههای کارگرزده ضدانقلاب خارج از کشور
سیراب میشوند. تنها صرف حمل نام کارگری، برای کسی حقانیت نمیآورد. منصور
اوسانلویِ زباندوخته نیز از این قماش بود.
این تشکلی که
خود را تشکل کارگری مینامد کوچکترین قرابتی با مبارزات سنتی طبقه کارگر ایران
نداشته و نماینده کارگران ایران نیست، حتی نماینده مجموعه کارگران هفت تپه نیز نمیباشد.
نماینده کسانی است که در فضای مجازی فعالند و فاقد پایه اجتماعی میباشند و
آبشخورشان گروههای چپ ضد کمونیست در خارج از کشورند.
این تشکل فرق
میان کار صنفی، حرفهای، سندیکائی طبقه کارگر را که برای وحدت طبقه کارگر کسب
خواستهای مطالباتی، صنفی این طبقه مبارزه میکند با کار حزبی که برای سرنگونی و
کسب قدرت سیاسی است نمیداند و یا عامدانه آن را مخدوش میکند. سندیکاهای حرفهای
از جمله سندیکاهای کارگری تنها برای ایجاد وحدت کارگران در سازمانی حرفهای در
مبارزه با استثمار، برای افزایش دستمزد، بهبود شرایط زندگی، دفاع از حقوق قانونی
کارگران به وجود آمده و مبارزه میکنند. مبارزه دموکراتیک آنها یک مبارزه عمومی
تمام خلقی بوده که مجموعه جامعه را با مقبولیت عمومی در بر میگیرد.
این عده که
عناصری حزبی برای فریب طبقه کارگر و انحراف مبارزه آنها هستند، در بخشی از ننگیننامه
خود در مورد تمام منطقه، نقش سیاست خارجی ایران که باب طبع ایشان و اربابانشان نمیباشد،
به تکرار سخنان صهیونیسم و امپریالیسم در شکل «جنگ نیابتی»، تحقیر مبارزه
قهرمانانه مردم عراق، سوریه، فلسطین، یمن، لبنان بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم با
همان مضمون «نه غزه، نه لبنان جانم فدای اسرائیل» قلمفرسایی کرده اند که ربطی به
مبارزه مطالباتی طبقه کارگر ایران ندارد. کارگران ایران که برای حقوق و خواستهای
حرفهای، صنفی و مطالباتی خویش مبارزه میکنند میتوانند هوادار مبارزه مردم یمن
باشند و یا نباشند. اتحادیه کارگری را به سمتی سوق دادن که از سیاستهای اسرائیل
برای تجاوز به ایران و تحریم ایران دفاع کند، حمایت از کارگران نیست قربانی کردن
آینده ایران و کارگران است. در این تئوری ارتجاعی نیروهای ضدانقلابی مرز روشن میان
کار حرفهای، دموکراتیک، مطالباتی، توجه به زندگی میلیونها کارگر ایرانی را، با
خواست کسب قدرت سیاسی ماجراجویانه و تخریب در مبارزه کارگران مخلوط کردهاند.
یکی دیگر از
تئوریهای ارتجاعی این جریان فکری صهیونیستی همان تئوری منصور حکمت است که مدعی
بود سیمای سیاسی جامعه بشری بعد از فروپاشی شوروی را نزاع میان «اسلام سیاسی و میلیتاریسم
آمریکا» تعیین میکند و همه نیروهای مترقی جهان باید از «مدرنیسم، سکولاریسمِ»
آمریکا در مقابل «اسلام سیاسی» جهان اسلام به دفاع برخیزند، چه در عراق، چه در
افغانستان، لیبی و.. - یادآوری این نکته البته ضروری است که این ریاکاران در سوریه
از داعش در مقابل حکومت قانونی و مشروع بشار اسد دفاع میکردند- با همین منطق
صهیونیستی و ارتجاعی چند استنتاج خیانتکارانه میکنند:
یک مبارزه میان
صهیونیسم اسرائیل و سازمانهای انقلابی فلسطینی و از جمله سازمان مقاومت اسلامی
حماس که رهبری این مبارزه آزادیبخش را به عهده دارد، جنگی ارتجاعی بوده، نزاع
میان دو قطب ارتجاع است و «انقلابیونی» نظیر این گماشتگان فکری اسرائیل باید
هر دو طرف را محکوم کنند که البته بیشتر منظورشان طرف «اسلامگرا»هاست که تبلورش
در نگارش و تبلیغا آنها مشهود است.
حمایت این عده
از مبارزه مشخص مردم فلسطین به رهبری نماینده منتخبشان - که در یک انتخابات
دمکراتیک انتخاب شدهاند و آنها آن را عامدانه مسکوت میگذارند - نیست، بلکه از
مبارزات موهومی، بدون نقش رهبری، بدون فعالان جهاد اسلامی، و نیروی مقاومت حماس و
جبهه خلق برای آزادی فلسطین است. آنها از یک «خلق نیست در جهان»، «خلق موهومی»
تجلیل میکنند، ولی خلق مشخص و مبارزه مشخص فلسطینیها را تقبیح مینمایند و محکوم
میکنند. همان کاری که ارتجاع جهانی به رهبری اندیشکدههای اسرائیل سالهاست مشغول
انجام آنند.
آنها از پاناسلامیسم
ایران آنهم بعد از چهل و اندی سال بعد از انقلاب سخن میرانند. اگر طرح پاناسلامیسم
در بدو انقلاب مبتنی بر شعار عمومی پذیرفته شده «همه با هم» موضوعیت داشت و مجموعه
روحانیت با دستگاه قضائی ویژه خود را به عنوان «کاست» در برمیگرفت، دیگر بعد از
گذشت این همه سالها که در اثر انکشاف طبقاتی و رشد سریع سرمایهداری نئولیبرالی
روحانیت یکدست نبوده و مافیاهائی نظیر رفسنجانی، مرعشی، اصلاحطلبان همدست آمریکا
و اسرائیل از بطن آنها زاده شد و برای ویرانی ایران با تمام قدرت و حتی نفوذ و
رخنه در میان کارگران فعالند، فعلیت و خویش را از دست داده است. طرح بیربط و
عامدانه موضوعات مرده فقط برای خلط مبحث است. پاناسلامیسم محصول وحدت ملاها،
آخوندها در دنیای مبتنی بر فئودالیسم و روابط ایلاتی است و ربطی به ایران پیشرفته
کنونی چه از نظررشد بورژوازی، شرکت زنان در محافل علمی، زندگی اجتماعی و چه از نظر
پیشرفتهای فنآورانه علمی و ملی و خودکفائیها ندارد. پس چرا یک عده قلم بدست به
خود اجازه میدهند به نام کارگران ایران به اشاعه جعلیات بپردازند؟ آیا فقط برای
آنکه تئوری صهیونیستی «نزاع میان دو قطب ارتجاعی» و حمایت از صهیونیسم را به اثبات
برسانند؟
این تئوری
ارتجاعی که در حمایت از نسلکشی مسلمانان و حماس تبلیغ میشود تجلی خواست آنها و
یارانشان در تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران، نقض حاکمیت ملی ایران، نابودی
تمامیت ارضی ایران، حمایت از تحریمها و ضبط اموال ایران توسط امپریالیسم در سراسر
جهان و نقض تمام حقوق قانونی و دیپلماتیک ایران در سراسر جهان است.
تئوری ارتجاعی
بعدی که این عده بر آن مانند متحدانشان در خارج از کشور تکیه میکنند، تئوری به
رسمیت شناختن «حق حیات اسرائیل»، «حق دفاع از خود اسرائیل» است.
مشتی نژادپرست،
صهیونیست، آدمکش، کودککش، حامی نسلکشی و آپارتاید به سرزمین فلسطین وارد شده، مردم
را با داس مرگ درو میکنند، خانههای آنها توسط شهرکنشینان مسلح و آموزش دیده
آدمخوار را اشغال کرده و آنها را در زندان سرباز و سربسته به اسارت میگیرند ولی
هرنوع مقاومت این مردم قهرمان را طی 75 سال و نه از 7 اکتبر 2023 تروریسم مینامند
و محکوم مینمایند. آنهم توسط رژیمی که نه قانون اساسی دارد، نه مرزهایش در قانون
اساسی که ندارد روشن است، نه حدود و ثغور این مرزها که برای عضویت رسمی در سازمان
ملل متحد به عنوان یک کشور رسمی مورد نیاز است معلوم شده است و لذا جعلی و تقلبی
است. اما این عده در این رابطه مینویسند:
«نادیده گرفتن
حق داشتن سرپناه و ابتداییترین امنیت و آرامش و حق زندگی عادی بدون تهدید و
نگرانی از دست دادن زندگی خود و خانواده و کاشانه خود از سوی اسرائیل» (تکیه
از توفان).
سخن بر سر
اشغالِ مشتی اشغالگر جنایتکار نیست، سخن بر سر حتی نفی «حقوق شهروندی و حقوق بشر»
که در شکل ظاهری موجودیت فلسطینیها را همتراز صهویونیستها قرار میدهد نیز نیست،
نگرانی این عده ناشی از کم لطفی و نامهربانی اشغالگرِ محق و صاحبخانه
است که نسبت به سرکوب شدهها، نسبت به اسرای انساننما، مسلمانان، گروگانها و
بردگان فلسطینی، با نامهربانی رفتار کرده و حق سرپناه و ابتدائیترین
امنیت و آرامش و حق زندگی عادی ... را از آنها سلب کرده است.!!؟؟ . روشن است
این نوع بیان موذیانه، تائید روشن ادامه اشغال و به رسمیت شناختن حق حیات اشغالگر
و آدمکش رژیم اشغالگرست و آنهم با چاشنی نفرت غیر طبقاتی نسبت به جمهوری اسلامی.
قلمبدستان
مشکوک این سند با همین درک صهیونیستی نوشتهاند: « در روز ۷ اکتبر ( ۱۵ مهر) بار دیگر بازیگرانی که
حیات و بقای خود را وابسته به آتش افروزی و دمیدن بر آتش جنگ می دانند به خلق
جنایتهایی دست یازیدند که از دید هیچ انسانی پنهان نمیماند.»!!!؟؟. این عبارت
ننگین نه تنها تائید ضمنی دروغهای رسانهای و تبلیغاتی اسرائیل و امپریالیستی
مبنی بر سربریدن سر 40 کودک اسرائیلی است، بلکه در واقع نفی مقاومت و مبارزه برای
رهایی از چنگال اشغالگران است. از کی تا به حال قرار بوده ملتهای تحت ستم نسبت به
اشغالگران رحم و مروت داشته باشند و سینههای خویش را در مقابل آتش گلولههای آنها
بدون مقاومت بگشایند؟. هر ملتی با توجه به سطح تحول اجتماعیش حق دارد در مقابل
شناعت، شقاوت اشغالگر، متجاوز و نژادپرست ایستادگی کند و همه آنها، تاکید میکنیم
همه آنها تا آخرین نفر را از سرزمین خود با هر وسیلهای که در اختیار دارد و یا میتواند
و یا از جانیان طی سالها گذشته و تلخ آموخته است، بیرون بریزد. اشغالگران
حق حیات در هیچ کشوری ندارند، این ملت فلسطین (اعم از مسلمان ، مسیحی
و یهودی) است که حق دفاع از خود دارد و نه
رژیم صهیونیستی اسرائیل مصنوعی که مرزهای روشن و تعریف شدهای تا به امروز ندارد.
این ملت فلسطین است که باید بر گور صهیونیسم، فلسطینی آزاد، آباد و انسانی برای
همزیستیمسالمت امیز و مملو از صلح برای بومیان یهودی، مسلمان و مسیحی و نه
اشغالگران واراداتی بنا کند. با اشغالگر صلح بیمعنا و به مفهوم ادامه وضع
موجود یعنی استقرار و تداوم آپارتاید، نژادپرستی، نسلکشی و جنایتکاری است. تا
زمانی که یک اشغالگر در اسرائیل مصنوعی وجود دارد، این مبارزه مرگ و زندگی باید بیوقفه
ادامه یابد. در اسرائیل ما از مردم «غیرنظامی» و عادی نمیتوانیم صحبت کنیم، همه
آنها به صورت سازمانیافته توسط موساد و سازمانهای امنیتی امپریالیستی و صهیونیستی
با آموزش مسلحانه برای شهرکسازی و اشغال سرزمین مردم فلسطین، برای کشتار فلسطینیها
به اسرائیل رفتهاند و این عده مردم عادی نیستند بخشی از ارتش اشغالگرند و تا طرد
کامل آنها و بازگشتشان به سرزمینهای مادریشان این مبارزه باید ادامه پیدا کند که
ادامه پیدا میکند و حماسه 7 اکتبر به کوری چشمان نوکران اسرائیل در ایران نه
اولین برآمد فلسطینها بوده و نه آخرین آن خواهد بود. این ایرانیان ارتجاعی برای
توجیه جنایات صهیونیسم و ارتجاع امپریالیستی با پنهان کردن خویش در سنگر الفاظ و
کینهتوزی غیرطبقاتی و مبتنی بر خونخواهی و قصاص نسبت به جمهوری اسلامی تمام تاریخ
استعمار را مورد تائید قرار داده مبارزه قهرمانانه خلقهای کره، چین، ویتنام،
لائوس، کامبوج، اندونزی، ایران، عراق، مصر، الجزایر، مالی، سودان، گینه، تانزانیا
و... تخطئه میکنند. آنها هوادار تئوریهای رهبران سفیدپوستِ غربی خود هستند.
حزب کار ایران
(توفان) قادر نیست به همه دروغهائی که این عده بر کاغذ سفید و صبور ریختهاند
پاسخ دهد که «مثنوی صد من کاغذ» خواهد شد. فقط اشاره کنیم تمام اطلاعاتی که آنها
در مورد سازمان فلسطینی مقاومت اسلامی حماس نوشتهاند دروغهای اسرائیل و جعل محض
است و نباید به آن اعتماد کرد.
ما برای افشاء
لفاظیهای ضدانقلابی این عده با آرایش «انقلابی» به نقل قولی از آنها اشاره میکنیم،
به تفسیر آن میپردازیم و به این بحث موذیانه صهیونیستی که تکراری است، خاتمه میدهیم:
«از این رو
مردم زحمتکش فلسطین میانه تیغههای تیز قیچی و یک زورآزمایی میان دو جبهه ارتجاعی
تکه پاره شده و آزادی و استقلال از آنها گرفته شده است: از یک سو گروگان نیروی
ارتجاعییی هستند که با قسم یاد کردن به نام «فلسطین و قدس» سودای تحکیم ایدئولوژی
و پاناسلامیسم در سر میپرورانند و از سوی دیگر با قساوت و بیرحمی سیاست فاشیستی
- صهیونیستی کشور نژادپرست اسرائیل گرفتار هستند. ما هر دو نیروی
ارتجاعی و ضدمردمی را محکوم میکنیم
...
باید با
برافراشتن پرچم مبارزه با اشغال، کشتار و جنگ و تلاش برای صلح عادلانه و
آزادی مردم فلسطین، پرچمی که باید از سوی کارگران و زحمتکشان و همه مردم
آزادیخواه و مترقی در سراسر جهان از جمله در اسرائیل، برافراشته شود برای
پایان دادن به این وضعیت مرگبار خاتمه داد» (تکیه همه جا از توفان).
آنها در این
نقل قول کوتاه موجودیت کشور اشغالگر و تبهکار اسرائیل را به رسمیت شناخته اند،
از صلح «عادلانه» میان اشغالگر و اشغال شده، سرکوبگر و سرکوب شده، ظالم و
مظلوم صحبت میکند که تنها مبتی بر به رسمیت شناخته شدن اشغال فلسطین و نه ترک
سرزمینهای اشغالی است. آنها در واقع نیروهای انقلابی فلسطین، یعنی کسانی را که در
مقابل اشغال مبارزه میمکنند و 75 سال است تسلیم نشدهاند محکوم میکنند. عقل سالم
به هر کسی حکم میکند که باید در درجه نخست از مظلوم، ستمدیده حمایت کردد و نه از
اشغالگر و تبهکار.
در این مبارزه
در درجه نخست ملت فلسطین است که باید تا آخرین نفر اشغالگران را از سرزمینش بیرون
کند و این خواست همه مردم فلسطین و کارگران فلسطینی میباشد و همه نیروهای انقلابی
جهان باید از این مبارزه و نه از مبارزه موهومی ساخته اندیشکدههای فکری صهیونیسی
حمایت کنند. حزب ما از مبارزه آزادیبخش مردم فلسطین که به صورت مشخص به رهبری
سازمان مقاومت حماس به منزله نماینده جنبش آزادیبخش فلسطین هم اکنون جاری است و در
7 اکتبر به کوری چشم یاران اسرائیل در ایران،
در سرزمینهای اشغالی حماسه آفرید و ادامه دارد، حمایت میکند و در مقابل
هر تصویر کاذبی که یاران اسرائیل و چپهای ضدکمونیست برای مخدوش کردن این مبارزه و
تبلیغ دروغهای رسانههای صهیونیستی ترسیم میکنند ایستادگی خواهد کرد.
همدستان
فکری صهیونیسم در ایران مبارزه حماس و سازمانهای فلسطینی را که برای آزادی
کشورشان و پایان دادن به اشغال میرزمند، محکوم میکنند و موذیانه درکنار اسرائیل
میایستند. آنها یک بار به نعل و صدبار به میخ میزنند تا در ذهن خواننده جنایت
صهیونیسم را توجیه نمایند وسرانجام هم مضمون این مبارزه آزادیبخش را تحریف کرده و
مدعی میشوند دراثراین مبارزه میان نیرویهای ارتجاعی، مردم دو کشور
و یا تودههای خلق در دو کشور قربانی میشوند که مخالف این جنایتاند. این
اوج ریاکاری این چپهای ضدکمونیست است. زیرا خلقی به نام خلق و یا ملت اسرائیل
وجود ندارد. در فلسطین خلق فلسطین بر ضد مشتی اشغالگر مسلح جنایتکار میرزمد که
باید این مبارزه را تا آخرین قطره خون ادامه دهد. تازه گیریم «خلق اسرائیل» با
حضورش در خارج از سرزمین اشغالی به منطقه بازگشته و میخواهد با زور در آنجا سکنی
گزیند. مگر غیر از این است که ملتی که ملت دیگر را سرکوب میکند خودش آزاد نیست؟
مگر غیر از این است ملتی که ملت دیگر را استعمار میکند تا پروار شود، خودش آزاد
نیست؟ مگر غیر از این است که ملت سرکوب و تحقیرشده، لگدمال شده، به قتل رسیده،
زنده به گور شده حق دارد در مقابل این «ملت و خلق» جنایتکار مقاومت کند؟
سوءاستفاده از عبارا ت معصوم برای توجیه جنایات چقدر ننگین است. حتی اگر صدبار هم
الفاظ «خلق»، «ملت»، «توده مردم»، «کارگران»را به سینه «ملت اسرائیل» آدمکش الصاق
کنید، نمیتوانید از اشغالگر به حمایت برخاسته و مبارزه مردم فلسطین به رهبری
سازمان فلسطینی حماس را بر ضد آنها تخطئه کنید. مبارزه مشخص مردم فلسطین برای
نابودی کامل اشغالگران به نفع کل بشریت بوده و همه کارگران جهان و همه کمونیستهای
یهودی در کنار آن هستند و نه در کنار استقرار صلح امپریالیست. صلح بدون استقلال،
صلح بدون آزادی بیمعنی است، همزیستی مسالمتآمیز تنها بر گور صهیونیسم ممکن است
خوب است که پیروان منصور حکمت در ایران و خارج و عوامل نقابدار صهیونیسم با البسه
کارگر این را آویزه گوش خود کنند. جامعه کارگری ایران را باید از بلیه خانمانسوز
این اپیدمی نجات داد.
***
درندهخوئی اپوزیسیون ایرانیتبار و یاور
صهیونیسم اسرائیل سکولار
ضرب شستی که
سازمان حماس به عنوان جنبش آزادیبخش فلسطین و نماینده منتخب این مردم در یک
انتخابات دموکراتیک با نظارت سازمان ملل و نهادهای جهانی، به صهیونیستهای
جنایتکار اسرائیلی نشان داد به قدری گیج کننده بود که دستگاههای موساد و عمال
ایرانی آنها راه افتادهاند تا ابعاد این شکست مفتضحانه و راهبردی را ناچیز جلوه
داده و مدعی شوند که این اتفاق کار زرنگی و برنامهریزی خود موساد بوده و به سخنی
دیگر کار خودشان بوده است. برای اپوزیسیون مزدور ایرانی شکست موساد و صهیونیسم شکست آنها نیز محسوب میشود و
به این جهت قلمبدستان صهیونیسم و لابیهای اسرائیلی راه افتادهاند تا با تمام
توان خود برای اسرائیل بیآبرو اعاده حیثیت کنند.
البته
اپوزیسیون اسرائیلی در ایران که با شعار زن زندگی آزادی شروع کرده بود تا ایران را
سوریه کند حال باید از سوریهای شدن سرزمینهای اشغالی ممانعت به عمل آورد. آنها
روشهای گوناگونی برای دلداری خودشان و همدلی با جنایتکاران صهیونیسم اختراع کردهاند. به جز تئوریسازی برای
توجیه جنایات ضدبشری صهیونیسم از پخش دروغ، شایعه، جعل اخبار، واژگونسازی حقایق و
نظایر آنها ابائی ندارند.
یکی از این قلمبدستان
اسرائیلی ایرانی تبار نوشته است: «در هفتم اکتبر 2023 تعدادی از نفرات حماس ... وارد خاک
اسرائیل شدند و تعدادی را که برای دو روز در فستیوال موزیک شرکت داشتند به طور
وحشیانه به گلوله بستند و یا به گروگان گرفتند و با خود به تونلهای زیرزمینی غزه
بردند تا با جان آنان معامله سیاسی و نظامی انجام دهند. شرکت کنندگان در فستیوال
موزیک افراد و جوانانی بودند که از اسرائیل و کشورهای دیگر گردهم آمده اغلب طرفدار
صلح و نظام های سکولار بودند، در نتیجه خوشآیند افراطیهای اسلامی و یهودی
نبودند».
نخست این که تاریخ مقاومت و مبارزات مردم فلسطین از هفتم اکتبر 2023 شروع نشده
است 75 سال است که ادامه دارد و در طی آن صدها هزار کودک و زن و فلسطینی به قتل
رسیده، در بیغولههای رژیم صهیونیستی پوسیده و یا زیر شکنجه که در اسرائیل قانونی
بود، به قتل رسیدهاند. چندین میلیون فلسطینی میزبان از سرزمین ابا اجدادی خود با
سرکوب وگسترش جنایات ضدبشری تارانده شده و زندگی آنها نابود شده است. 7 اکتبر نقطه
عطفی در تاریخ مبارزات این مردم است که تصمیم گرفتهاند از زندگی بد، بیشتر از
مرگ بترسند و صهیونیسم را به زانو در آوردهاند. و این مبارزه تودهای و طولانی که
مورد تائید هر انسان و جامعه بشری است، تا نابودی کامل صهیونیسم ادامه خواهد داشت.
نگارنده اسرائیلی ایرانیتبار مبارزه سازمان آزادیبخش حماس را برای پایان دادن به
اشغال سرزمینهایش «تعدادی از نفرات حماس ... وارد خاک اسرائیل شدند» جلوه میدهد،
در حالی که اسرائیل خاکی ندارد که متعلق به وی باشد. حتی هنوز مرزهای این کشور به
صورت ناروشن باقی مانده و در اسناد سازمان ملل متحد نه تعریف و نه ثبت شده است
زیرا این مرزها سیال بود و حدود و انتهای آن جائی است که زور اسرائیل تا بدانجا میرسد.
حماس و فلسطینیها در سرزمین خود میجنگند و آنهم بر ضد جنایتکارانی که وارد خاک
فلسطین شده و این کشور را اشغال کردهاند. مزدور ایرانی جای ستمگر و ستمکش، جای
ظالم و مظلوم، جای اشغالگر و حرکت رهائیبخش برای آزادی کشور را عوض میکند.
یهودیانی که به سرزمینهای اشغالی میروند و زیر بغل صهیونیسم را میگیرند با
آگاهی کامل این کار را انجام داده و در اکثریت قریب به اتفاق خود مسلح و دوره دیده
نظامی بوده و حق حمل سلاح دارند و هدفشان از این مهاجرت غصب زمینها و ثروت مردم
فلسطین و تصاحب آن با قهر مسلح و قتل عام و نسل کشی فلسطینهای است. هیچکدام از
این لشگر «غیرنظامی» به فلسطین وارد نمیشود تا از حقوق مردم فلسطین حمایت کرده بر
ضد سرکوب آنها مبارزه کند. همه آنها همدست دستگاه نظامی و تبلیغاتی صهیونیسم هستند
که در یک جنگی که 75 سال است علیه مردم فلسطین ادامه دارد به خدمت در آمدهاند . گروگان واقعی، بیش از دو میلیون
فلسطینی هستند که در بزرگترین بازداشتگاه جهان در نوار غزه از ابتدائیترین شرایط
زندگی محروم بوده و به نسل کشی تهدیدی میشوند. همین به اسارت در آمدن چند ده
«غیرنظامی» مسلح نشان داد که هدف تعویض آنها با زندانیان سیاسی فلسطینی میباشد که تعدادشان به 6
هزار نفر میرسد!؟؟. آیا نهادهای حقوق بشر و یاران و لابیهای اسرائیل تا کنون
سخنی از این ابعاد فاجعه گفته بودند؟ یا اینکه در مورد آن سکوت میکردند؟ جرم این
6 هزار زندانی سیاسی چیست، جز این که برای رهائی کشورشان از دست اشغالگران مبارزه
کردهاند. لابیهای صهیونیسم در ایران بر این جنایت صحه میگذارند زیرا برای آنها
وجدان بشری مفهومی ندارد. اما همین افراد ریاکار با نقاب «دفاع از حقوق بشر» برای
«مهسا امینی» و «آرمیتا گراوند» و ... دل
میسوزانند. در منطق این شبکه اسرائیلی ضدانقلابی و ضدایرانی این نکته مشهود است
که گویا این اسراء «اغلب طرفدار صلح و نظامهای سکولار بودند، در نتیجه خوشآیند
افراطیهای اسلامی و یهودی نبودند». پس صحبت تنها بر سر نظام سکولار و دشمنی با
اسلام است. و اگر به یهودیان نیز اشاره میگردد تنها برای رد گم کردن است زیرا
حکومت کنونی اسرائیل بدون پردهپوشی نماد صهیونیست ارتجاعی، سرکوبگر، افراطی،
آپارتاید، زنستیز بوده و این را تمام اعتراضات اخیر بر ضد نتانیاهو نشان داده
است. تا چه حد باید دروغگو و مزدور بود تا بتوان این همه جعلیات را به خورد مردم
داد.
جریانی اسرائیلی به عنوان «حزب کمونیست کارگری» که خود مبدع تئوری مبارزه دو
قطب ارتجاعی و بر ضد «اسلام سیاسی» بوده و «سنت و مدرنیته»، «سکولاریسم و حکومت
مذهب» را در مقابل هم قرار داده و در مقابل اساس مبارزه طبقاتی و ملی و مبارزه
برای آزادی سرزمینهای فلسطینی را از دست اشغالگران نازی به دور میافکند. او تمام
تلاشش این است که از کشتار مردم فلسطین به بهانه مبارزه با حماس به حمایت
برخاسته و با افسانهسرائی جنگ اسرائیل «دموکراتیک و سکولار» با «اسلام سیاسی»
حماس، جنگ میان عریانی در سواحل مدیترانه و شرب نوشابههای الکلی، رعایت مقررات و
پوشش اسلامی، آزادی جنسی و همجنسگرائی و مخالفان آن را توجیه کند و به آن مشروعیت
ببخشد.
آنها مانند حیوانات درنده نوشتهاند: «جنگ جاری که با حمله وحشیانه حماس به
مردم اسرائیل و جنایات مدهش ویژه جلادان اسلامی شروع شد و با بمبارانهای وحشیانه،
نسلکشی تمام عیار و مهاجرت اجباری و مجازات دستهجمعی مردم غزه ادامه دارد، فقط
جنگی علیه مردم فلسطین و اسرائیل نیست. این جنگی علیه کل بشریت و برای به قهقرا
بردن انسان و انسانیت است. این یک جنگ سرتاپا ارتجاعی است و تداوم آن در خدمت بقاء
و توجیه جنایتکارانی چون اسماعیل هنیهها و خامنهایها و نتانیاهوها و نظایر آنها
است. بشریت متمدن و انسانهای شریف و آزادیخواه را فرامیخوانیم که با تمام توان
علیه این جنگ با این خواستهها به میدان بیایند».
روشن است که
مبارزه مردم فلسطین به رهبری سازمان فلسطینی حماس به مثابه سازمان رهائیبخش مردم
فلسطین با هر ایدئولوژی که داشته باشد برای رهائی سرزمین فلسطین از چنگ صهیونیسم
اشغالگر است و این حق مردم فلسطین است که با تمام ابزار و توانی که دارند به
پاکسازی سرزمینشان از وجود اشغالگران بپردازند. بشریت مترقی در جهان این حق را
برای مردم کره، چین، ویتنام، کامبوج، لائوس، اندونزی، هندوستان، ایران، افغانستان،
مصر، الجزایر، کنگو، مالی، سودان، آفریقای جنوبی و... به رسمیت شناخته و از این به
بعد هم به رسمیت میشناسد. آنها برای توجیه جنایات اسرائیل البته از قربانی کردن
نتانیاهو ابائی ندارند زیرا این فاشیست فاسد به هر صورت رفتنی است، ولی هرگز از
صهیونیسم و یا اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیلی که باید به اشغال خاتمه
داده و گورش را کم کند سخن نمیگویند.
بشریت آنها بشریت صهیونیسم است که دارای حق ویژه بقاء هستند و باید بر اساس کتاب
تورات به مثابه «قوم برگزیده خداوند» در سرزمین فلسطین بمانند. سراپای گفتاری آنها
که به هم بافتهاند تا بقاء اسرائیل و ادامه اشغال فلسطین را توجیه کنند برای آن
است که از امپریالیسم و صهیونیسم بطلبند که نسل کشی خود را در مرز سرزمینهای
فلسطین محدود نکرده بلکه به ایران که گویا «سر مار در آنجاست» نیز گسترش دهند و با
یک «جنگ مترقی و به نفع بشریت» رژیم مذهبی ایران را از بین برده و به جای آن رژیم
سکولار بر سر کار آورند. برای آنها ماهیت جنگها تنها بر اساس دشمنی با اسلام و
اسلامستیزی تعیین میشود و نه این که ملت فلسطین حق دارد در طی یک جنگ عادلانه
و استقلالطلبانه مجددا آزادی سرزمینش را به کف آورد و تجاوزکاران سکولار و
غیر سکولارِ عمیقا جنایتکار را از سرزمینش بیرون کند. ملاکهای این ابزار
ضدکمونیستی صهیونیسم در ایران نه مبارزه طبقاتی و نه مبارزه ملی بلکه تنها مبارزه
ضد اسلامی است. توگوئی منظره سیاسی جهان کنونی را مبارزه با «اسلام سیاسی» رقم میزند.
تغییر سیمای سیاسی جهان، گردش از غرب به شرق، از تکقطبی به چندقطبی، آغاز فروپاشی
دلار، طغیان کشورها و خلقها برای کسب حقوق قانونی خود، مقاومت آنها در مقابل
صهیونیسم و غرب سفیدپوست نژادپرست همه و همه ناشی از تضاد میان «اسلام سیاسی» آنهم
به رهبری ایران و کل جهان سکولار غرب است. ماهیت این درندهخویان را به عنوان چپهای
ضدکمونیست باید افشاء کرد زیرا به مثابه ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایران
عمل میکنند.
حال به سند
دیگری بپردازیم:
اخیرا سازمان فدائیان اقلیت در تاریخ
2023-10-29 بر مبنای همان عادت سنواتی که هدفش حمایت از صهیونیسم بوده و آرزوی قتلعام
مسلمانان را داشته مقالهای تحت عنوان «شکست سیاسی و اخلاقی در یک جنگ ناعادلانه»
نوشته است. هدف از این مقاله پشتیبانی از سرکوب سازمان فلسطینی حماس، انداختن گناه
جنایات ضدبشری صهیونیسم به گردن حماس، مقایسه حماس فلسطینی با جمهوری اسلامی و
آرزوی پیدایش وضعی نظیر نوار غزه با حمله آمریکا و اسرائیل به ایران است تا میلیونها
هموطن ما را قتلعام کنند میباشد. خودِ عنوان مقاله مغلطه است، زیرا در متن تحلیل
آنها طرف عادلانهای وجود ندارد. مبارزه مردم فلسطین برای رهائی ملی و
پایان دادن به اشغال از منظر این عده عادلانه نیست، زیرا رهبری آن رنگ اسلامی
دارد.
تمام مقاله مخدوش، مملو از پراکندهگوئی،
مخلوط کردن مسایل تئوریک و سیاسی گوناگون، جعل تاریخ مبارزات مردم فلسطین... در
خدمت حمایت گاهاً آشکار و گاهاً پنهان از صهیونیسم است. به این جهت ما برای برخورد
به ماهیت این مقاله پرسشهای اصولی و راهگشا مطرح میسازیم تا خواننده پیببرد که
نگارندگان این مقاله با چه شگردهائی کار میکنند تا با پراکندهگوئی، بیان کلیات
از زیربار تحلیل مشخص فرار کنند و به رنگ سفیدپوستان اروپائی در آیند.
نخست باید به این پرسش پاسخ داد که
آیا صهیونیسمِ اسرائیل، یک دولت اشغالگر و متجاوز است که سرزمینهای مردم فلسطین
را غصب کرده و آنها را از کشور بومیشان اخراج کرده و میکند یا خیر؟ یعنی معلوم
کرد بین ستمگر و ستمکشیده فرقی هست یا نیست؟ مسلمان حق حیات دارد و یا به علت حجاب
اسلامی باید مطیع و برده صهیونیسم باشد؟
باید به این پرسش پاسخ داد که آیا
امری به نام حق اشغالگری و یا حق موجودیت اشغالگر و متجاوز و یا حق
دفاع از خود برای تبهکار، غاصب، متجاوز و اشغالگر وجود دارد و یا این قاعدهایست
که تنها برای پوشش جنایات صهیونیسم اختراع
شده و به مغزها فرو میکوبند.
باید سپس به این امر پاسخ داد که مردم کشور اشغال شده، سرکوب شده، غارت شده،
مورد تجاوز و کشتار و بیقانونی قرار گرفته، فاقد حقوق بشر و... حق بی قید و
شرط دفاع از خود و مبارزه با اشغالگران را دارند یا خیر؟
باید به این امر مهم توجه کرد که هر
یهودی و یا غیریهودی که برای حمایت از سرزمینهای اشغالی و توسعه شهرکهای یهودی،
حمایت از شهرکنشینان تروریست و مسلح به خاک اسرائیل وارد میشود، نمیتواند با
روپوش «توریست»، «جهانگرد» خود را از جنایت بالفعل روز مبرا کند و یا یک غیرنظامی
مسلح، آموزش دیده و آماده برای قتل عام مردم عادی فلسطین و همواره مسلح را نمیشود
در زمره «مردم عادی» جا زد. در سرزمین اشغالی به جز اقلیت مترقی کوچکی که سرکوب
میشوند، مردم عادی وجود ندارند. آنها از سیاست اشغالگرانه و جنایتکارانه
ارتش صهیونیستی در طی 70 سال حمایت کرده، میکنند و به آن ادامه داده و خواهند
داد. اشغالگر و متجاوز، مردم غیرنظامی و عادی نیستند، بخشی از ارتش عمومی لشکر
آپارتاید صهیونیسم هستند که هرکدام موظف به اجرای ماموریت خاصی میباشند. پس این
دل سوزاندان ریاکارانه برای کشتار «بیگناهان» و مردم «غیرنظامی» اسرائیلی، تنها
جنجال تبلیغاتی رسانههای صهیونیسم است که میخواهد چنین جلوه دهند که مبارزه
قهرمانانه مردم فلسطین به رهبری سازمان فلسطینی حماس، نه اشغالگر و متجاوز بلکه
مردم «بیگناه» را آماج حمله خود قرار داده و توگوئی تاریخ مبارزات مردم فلسطین از
روز 7 اکتبر 2023 و نه از روز تاراندن
مردم فلسطین و قتلعام صدها هزار نفر از آنها و مقاومت در مقابل نسلکشی
صورت گرفته است. حتی دبیرکل آمریکائی سازمان ملل متحد نیز ناچار شد اذعان کند که
مبارزه سازمان فلسطینی حماس در خلاء صورت نگرفته و مسبوق به یک سابقه تاریخی است.
باید به این ادعا پاسخ
داد که گویا مبارزه مردم فلسطین بر ضد آپارتاید، نازیسم و نژادپرستی، بر ضد
اِشغال و نسلکشی، محصول تضاد امپریالیستهاست که برای رقابت و کشمکش به جان هم
افتادهاند و ربطی به یک مبارزه آزادیبخش ندارد. این تئوری ساخته یاران اسرائیل
برای منع مردم در حمایت از مبارزه مردم فلسطین بوده و عمیقا و آگاهانه ارتجاعی
است. این مبارزه از بطن جامعه فلسطین و شرایط تحمیلی صهیونیسم نسبت به مردم بومی
آن نشات گرفته است. علاوه بر این همین استدلال امپریالیستی را میتوان به همه جنبشها
انقلابی قرن بیستم تسری داد و از تاریخ بشریت روایتی نوشت که فقط در آشپزخانه
امپریالیستها برای ایجاد بیاعتمادی نسبت به مبارزات مردم جهان پخته شده است.
مقاومت اکثریت ملتهای جهان در مقابل زورگوئیهای یکجانبه امپریالیسم آمریکا در
مجمع عمومی سازمان ملل که مشت محکمی به دهان ریاکاران نواختند، کشمکش امپریالیستها
نبود، آگاهی ملتها و دول جهان بود که دنیای تکقطبی و دیکته آمریکا را دیگر نمیپذیرند.
وقتی سازمان فدائیان اقلیت در دفاع از
صهیونیسم مینویسد: «بنابراین، جنگ ارتجاعی حماس و اسرائیل تا همین جا وحشتناکترین
نتایج را برای مردم غزه در پی داشته که هیچ نقش و دخالتی در برافروختن آن نداشتند»
طبیعتا جعل تاریخ و نفی مبارزات تاریخی مردم فلسطین و مقاومت آنها در مقابل
زورگوئی تا به امروز است. مردم فلسطین نقش مهمی در تعیین سرنوشت خود و از جمله در یک
انتخابات آزاد و دموکراتیک در انتخاب سازمان فلسطینی حماس به عنوان نماینده واقعی
این مردم ایفاء کردهاند. این مردم نفرت خود را از محمود عباس کودتاگر که
اساسا رئیس جمهور قانونی و مشروع نیست، بارها به عنوان مجری سیاستهای صهیونیسم
ابراز داشتهاند. پس نفی مبارزه مردم فلسطین برای توجیه جنایات صهیونیسم روش شکست
خورده و عوامفریبانهای بیش نیست.
ببینید یک سازمان ورشکسته و ضدکمونیست
که همدست صهیونیسم بوده و مخالف آزادی ملت فلسطین و مبارزات روز آنهاست برای فریب
مردم چه لفاظیهائی میکند: «با این چشمانداز تحولات در درون اسرائیل و فلسطین
این احتمال بار دیگر در جنبش فلسطین تقویت میشود که همراه با تضعیف سازمانهای
اسلامگرا، سازمانهای رادیکال چپ و مارکسیست که از منافع واقعی تودههای مردم
فلسطین دفاع میکنند، شکل بگیرند و تقویت شوند». پس سازمان فدائیان اقلیت با سرکوب مردم نوار غزه که حماس را
برگزیدهاند و از آن پیروی میکنند موافق بوده، کار صهیونیستها را مترقی، آیندهساز
ارزیابی نموده و کشتار صهیونیسم را تضعیف سازمانهای اسلامگرا جا میزند که گویا
این تضعیف موجب میشود «سازمانهای رادیکال چپ و مارکسیست ... شکل بگیرند و تقویت
شوند». حیرتآور است که صهیونیسم را مدافع رشد و تقویت سازمانهای چپ جلوه دهیم که
گویا مانند حماس چون اسلامگرا نیستند توسط امپریالیسم و صهیونیسم و همدستانشان
سرکوب نمیشوند و مورد احترام آنها قرار خواهند گرفت. خودتحقیری از سراپای این
تئوری ارتجاعی میبارد. ظاهرا صهیونیسم برای «ترقی، تمدن و سکولاریسم» و... ارزش
قایل است و ترجیح میدهد کمونیستها به جای حماس بر سر کار بیایند. چقدر باید یک
مغز علیل و مخبط بوده و از درک و شم طبقاتی دور افتاده باشد که چنین خزعبلاتی را
سرهم کند و هوادارانش را ترغیب کند برای حمایت از «کمونیسم» به حمایت از صهیونیسم،
آپارتاید و فاشیسم بپردازند.
حال به تئوری ساختگی مبارزه با هر
دو طرف، برای تبرئه جنایات اسرائیل و تحریف مبارزات مردم فلسطین توجه کنید.
ببینید این سازمان ورشکسته چگونه تئوریهایش را برای فریب مردم را سرهم بندی میکند:
« کشتار تعدادی از غیرنظامیان اسرائیلی و به اسارت گرفتن گروهی از آنها که حتی
چهره انسانی مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین را مخدوش کرد، خودش یک شکست سیاسی بود.
از آن مهمتر، اقدام نظامی حماس بهانهای شد برای بمباران وحشیانه غزه و کشتار
مردم بی دفاع توسط رژیم اسرائیل. بنابراین حماس در کنار رژیم صهیونیستی اسرائیل
در کشتار مردم فلسطین نقش ایفا کرده است.». (تکیه همه جا از توفان). این عده
حق طبیعی، قطعی و بی قید و شرط دفاع مردم فلسطین به رهبری حماس را بر ضد اشغالگران
از آنها سلب کردهاند. توگوئی اشغالگر خوب و بد داریم. اشغالگر از نظر حزب
ما خوب و بد ندارد که برای ادامه اشغال و غصب سرزمینهای فلسطینی راهی منطقه
اشغالی شده و قصد برون رفت از آنجا را نیز ندارد. یورش قهرمانانه حماس موجب شکست
آنها علیرغم پخش دروغهای صهیونیسم و امپریالیسم که در بدو امر از سربریدن 40
کودک اسرائیل سخن میگفتند نشد، برای همه ملتهای عرب و مسلمان و برای همه
آزادیخواهان غرور آفرید و پوزه عفریت صهیونیسم را به خاک مالید. یورش قهرمانانه
سازمان آزادیبخش فلسطین یعنی حماس، ریاکاری اخلاقی، احساس وحدت ملی و جمعی و
اعتماد به خود صهیونیستها به رفاه را متزلزل کرده است. در 7 اکتبر، اسرائیلیها
به معنای واقعی کلمه اعتماد به نفس و شجاعت را از دست دادند. یورش حماس یک زخم عمیق ملی ایجاد کرد که بلافاصله افکار کل مردم
را تغییر داد. حتی خود صهیونیستها بدون اجازه سازمان فدائیان اقلیت به این شکست
تاریخی در طول تاریخ 75 ساله خود اشاره کرده و آن را نقطه عطفی در این مبارزات
دانستهاند که هرگز وضع را به صورت سابق برنمیگرداند. از این گذشته حماس را مسئول
جنایات صهیونیسم جا زدن و مدعی شدن که گویا مبارزه مردم فلسطین به اسرائیل بهانه
میدهد تا مردم عادی را بکشند، ظاهر شدن در نقش وکیل مدافع تبهکاران است. پرسش این
است که مگر اسرائیل برای نخستین بار است که به نوار غزه تجاوز کرده و مردم بی دفاع
فلسطینی را میکشد؟ آیا همواره بهانه را فلسطینیها فراهم کردهاند؟ طبیعتا تا
زمانی که مردم فلسطین برای رهائی کشورشان از وجود نحس صهیونیسم مبارزه میکنند این
بهانه آدمکشی را به آنها میدهند. مگر در کرانه غربی که سرزمینهای فلسطینی با زور
بولدوزر و ارتش تجاوزگر تصاحب میشوند بهانهای جز نفس حضور مردمان بومی
این سرزمین وجود دارد؟
***
رشد سازمان مقاومت
فلسطینی حماس تا به امروز
در این مقاله قصد نداریم تاریخچه جنبش مقاومت اسلامی با نام اختصاری حَماس،
که یک سازمان و
تشکیلات سیاسی و نظامی اسلامگرای سنی مذهب است را
مورد بررسی قرار دهیم. برای ما طرح مسئله از نظر سیاسی مهم است.
مختصر این که این سازمان مانند همه سازمانهای ضد اشغال در سرزمین فلسطین از
همان روز نخست، همه اسلامگرا و از درون تشکیلات مادر یعنی جنبش اخوانالمسلمین
مصر منشاء گرفت و اندکی پس از آغاز انتفاضه اول در
سال ۱۹۸۷ علیه اسرائیل، این
سازمان توسط شیخ احمد یاسین تأسیس
گردید. دفاع از جنبش مردم فلسطین هیچوقت و در هیچ دورهای از مبارزات این ملت به «کمونیست»
و یا «کارگری» بودن این مباره ربطی نداشته و این ریاکاری عمال بیشرم صهیونیسم در
ایران است.
این تصویر اپوزیسیون دروغگو و همدست صهیونیسم در ایران که توگوئی در فلسطین
نیروهای «انقلابی کمونیستی» از روز نخست مبارزه میکردند و جریانانهای اسلامگرا
ابتکار عمل را از دست آنها ربودند جعلیاتی است که فقط برای توجیه نسلکشی صهیونیسم
توسط مشتی بیوجدان بیان میشود. چه در زمانی که احمد شُقیری اسلامگرا و اخوانالمسلمینی
رهبری این مبارزه را به عهده داشت و چه زمانی که سازمان حماس پیدا شد، جریانهای
اسلامی همیشه در این جنبش وجود داشته و بر ضد صهیونیسم و اشغال سرزمینشان مبارزه
کردهاند. حتی یاسر عرفات نیز به عنوان یک اسلامگرا از درون حرکت اخوانالمسلمین
مصر سر برآورد و مسئله ملی و جنبش آزادیبخش خلق فلسطین را در روندی بر پرچم مبارزه
مردم فلسطین نوشت. همان زمان نیز در درون جبهه آزادیبخش ملی فلسطین سازمانهای
اسلامگرای فلسطینی که مانند اپوزیسیون ایرانی، مزدور اسرائیل نبودند، شرکت
داشتند. پس تصویری که اپوزیسیون بیوجدان و درندهخوی ایران از مبارزه مردم فلسطین
ارائه میدهد، جعلی و با دست موساد به نگارش در آمده است و نباید موجب فریب کسی
شود. اما با این پیشینه تاریخی و روند رشد و تحول جنبشهای مترقی فلسطینی به سایر
رویدادها بپردازیم.
حماس که در مقابل جنبش ملیگرای فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به
رهبری یاسر عرفات بختی برای رشد و پیروزی نداشت، در اواخر دهه ۱۹۹۰ به علت
سازشکاری یاسر عرفات و خیانتی که در زمان انعقاد قرارداد اسلو در سال 1993صورت
گرفت به طور فزایندهای درگیر مناقشه اسرائیل و
فلسطین شد. حماس از همان بدو امر با توافقاتی که به صلح با
اشغالگر منجر شود به مبارزه برخاست. آنها بر خلاف یاسر عرفات (ساف)، مقاومت
مسلحانه را برای آزادی ملت فلسطین ترجیح دادند. و این خواست ملت فلسطین بود و نه
خواست اسلامگرایان. این عرفات بود که به خواست ملت فلسطین پشت کرده بود.
حماس در سال ۲۰۰۶ با نفوذ گسترده تودهای که در میان مردم فلسطین کسب کرده بود
در یک انتخابات آزاد
و دموکراتیک زیر نظر ناظران جهانی و از جمله اتحادیه اروپا پیروز شد و کنترل نوار
غزه را از چنگ فتح، سازمان سازشکار محمود عباسِ دستنشانده به در آورد. از آنجا که
نتایج این انتخابات آزاد و دموکراتیک مورد تائید لیبرالیسم بورژوائی و اپوزیسیون
مزدور و «حقوق بشری» و مخالفان تئوریهای اسرائیلی «اسلام سیاسی» نبود، همه
ممالک ریاکار غربی از به رسمیت شناختن نماینده واقعی مردم فلسطین طفره رفتند.
اپوزیسیون مزدور ایران هم اکنون هوادار محمود عباس مزدور، دستنشانده، غیرمنتخب،
غاصب مقام ریاست جمهوری و عامل امپریالیسم و صهیونیسم است.
علل موفقیت حماس را که در بدو امر بخت بزرگی برای گسترش، نفوذ و احترام مردم
فلسطین نداشت میتوان در دو زمینه مورد بررسی قرار داد. حماس سازمانی بود که با
قرارداد خائنانه اسلو که هدفش نابودی جنبش فلسطین بود مانند همه نیروهای انقلابی و
کمونیست جهان به مخالفت برخاست و هرگز توافقنامه ننگین میان یاسر عرفات و اسحاق
رابین را به رسمیت نشناخت.
در این توافقنامهی اسلو، (ساف) حق حیات اسرائیل، حق ادامه اشغال اسرائیل
را به رسمیت شناخت و در عوض اسحاق رابین نیز پذیرفت که حرکتی به نام (ساف) وجود
دارد که مذاکره با آنها را برای حفظ صلح تا روز قیامت برای مهار آنها بدون دادن
کوچکترین حقی به آنها برای زندگی در سرزمین فلسطین ادامه میدهد. این عبارت به آن
مفهوم بود که جنبش ساف به انتها رسیده بود و تسلیم صهیونیسم میشد.
قرارداد اسلو در اجزاء آن حتی تا به امروز نیز در دسترس عموم نیست و حزب کار
ایران (توفان) در زمان خودش توانسته بود نسخهای از آن را که در ایران و آنهم گویا
از طریق لبنان به دست آمده بود، به کف آورد که مطالعه آن غیرقابل باور و شگفتانگیز
بود. حزب ما در زمان خودش این سند را به زبان آلمانی ترجمه کرد و از طریق ارتباطات
خویش در شهر مونیخ و شهر بن که پایتخت وقت آلمان بود، برای وقوف به صحت و سقم
مضمون این اسارتنامه با نیروهای انقلابی فلسطینی تماس گرفت. نمایندگان ساف در
همان زمان برگردان ما را نپذیرفتند و خود در پی دریافت متن اصلی سند برآمدند تا از
واقعیت امر با خبر شوند. این متن هرگز در اختیار رابطین ما که یکی از آنها نماینده
رسمی ساف در آلمان بود قرار نگرفت. تلاش آنها برای کشف حقیقت بیثمر ماند. این
وضعیت آنها را به این نتیجه رسانید که از ارائه سند اصلی به آنها خودداری میشود و
آنها به این نتیجه رسیدهاند که مدرک ارائه شده از جانب حزب ما همان اصل سند است.
این سند ننگین را که ما وارد جزئیات آن نمیشویم هرگز ملت فلسطین نپذیرفت و در
مخالفت با آن به مبارزه دست زد.
حماس تنها سازمانی بود که علیرغم ضعفش، با اتخاذ موضع درست سیاسی ضد قرارداد
اسلو، رهبری مبارزات مردم فلسطین را در عرصه سیاسی به عهده گرفت. در کنار این امر
حماس توانست با ارائه خدمات اجتماعی، راه انداختن آشپزخانه عمومی برای یاری به
مستضعفان، نفوذ در میان طبقات و اقشار پائینی جامعه، و رسیدگی به مشکلات آنها از
نفوذ قابل توجه تودهای برخوردار شود که این نفوذ الزاما محصول اعتقادات اسلامی هد
هوادار حماس نبود. حماس به درد دل مردم میرسید.
یکی دیگر از مخالفتهای حماس مخالفت با طرح پیشنهادی دو دولت بود که دست بر قضا اسرائیل نیز
علیرغم توافق بر سر آن با ساف، در عمل خواهان برهم زدن این خواست بود و در این
عرصه به طور عینی مبارزه حماس بر ضد طرح
پیشنهادی دو دولت را به فال نیک گرفته و این ایده حماس را تبلیغ میکرد.
از این گذشته عقاید مذهبی حماس در تناقض کامل با روحیه ملیگرائی مردم فلسطین و
سازمانهای انقلابی آنها قرار داشت و تقویت جنبههای مذهبی دیوارهای مبارزه ملی
مبارزان فلسطین را سست میکرد. در این دو عرصه اندیشکدههای صهیونیستی با صبر و
حوصله عمل میکردند و در تظاهر بیرونی یک نوع همآهنگی ایجاد شده بود که ایرانیان
صهیونیست این پیشینه تاریخی را برای مقاصد شوم خود ابزاری کردهاند تا مدعی شوند حماس
را موساد به وجود آورده است. البته نقش مذهب در مبارزه مردم فلسطین به دوران
حماس برنمیگردد. قبل از رشد و پیروزی نهضت ملی آزادیبخش فلسطین نیز این جریانهای
مذهبی وجود داشتند و فعالیت میکردند ولی از نفوذ چندانی برخوردار نبودند. آنچه
آنها را تقویت نمود نه عامل مذهبی بلکه سازشکاری ساف و کنار آمدن با صهیونیسم
اسرائیل بود که ملت فلسطین هرگز آن را نپذیرفت و به این منجر شد که به سمت سازمانی
تمایل پیدا کند که آزادی فلسطین را در پایان دادن به اشغال در سرلوحه برنامه خویش
قرارداده بود.
ما در ایران نیز با این روش هیات حاکمه و اعمال سیاستهای ضدکمونیستی روبرو
بودیم. ساواک در زمان شاه نظریات ارتجاعی مذهبی، مهندس مهدی بازرگان، علی شریعتی،
ابوالحسن بنیصدر، روحانیت ضد کمونیست را تبلیغ میکرد و حسینیه ارشاد درست کرده
بود تا آنها را به نحو مطلوب خود رهبری کند. جبهه ملی ایران نیز در تبلیغات
ضدکمونیستی از این حمایت بیبهره نبود. ولی از این سیاستِ به طور عینی ارتجاعی و
مفید به حال مذهبیها از جانب حاکمیت شاه، این نتیجه حاصل نمیشود که جریانهای
دینی در ایران ساواکی بوده و یا آقای بنی صدر و مهندس مهدی بازرگان عامل ساواک
بودند. همین وضعیت در مورد فلسطین و در همه جای جهان به عنوان ابزار ریاکاری
حاکمیتها وجود دارند و هنوز هم بدان عمل میکنند. تنها تفاوت در این است که در
مورد ایران عمال موساد حماس را عامل موساد جلوه میدهند تا از اسرائیل جنایتشوئی
کنند. حماس امروز، همان حماس سال 1987 نیست.
با رشد سازمان حماس که اکنون به جنبه ملی مبارزه آزادیبخش تکیه میکرد و در پی
آن بود که همه مردم فلسطین را برای پایان دادن به اشغال سرزمینهای مادری بسیج و
متشکل کند، صهیونیستها به هراس افتادند و توسط دو مامور موساد به مسموم کردن
نماینده مهم دفتر سیاسی حماس یعنی آقای خالد مشعل در کشور اردن دست زدند. شوربختی
این تروریستها در آن بود که ماموران موساد دستگیر شدند و موجی از اعتراض در
سرزمینهای عربی و اردن به پاخاست که پادشاه وقت اردن را وادار کرد با تهدید
اسرائیل به اعدام ماموران موساد از آنها بخواهد پادزهر مسمومیت را فورا در اختیار
دولت اردن قرار دهند. اسرائیل تسلیم شد، مامورانش آزاد شدند و خالد مشعل از چنگ
مرگ رهائی یافت. رابطه اسرائیل با حماس را باید در این کادر واقعی بررسی نمود که
هر روز با رشد نفوذ سازمان مقاومت فلسطینی و تکیه بر جنبههای مبارزه آزادیبخش ملی
از دامنه نفوذ و احترام بیشتری برخوردار گردید و امروز ما با نیروئی روبرو هستیم
که با ارتش جنایتکار صهیونیسم در یک نبرد حسابشده در گیر است و ضرباتی که به
صهیونیسم و بقاء آن زده است در طی تاریخ 75 ساله این حکومت تبهکار بینظیر میباشد.
از روز 7 اکتبر نقطه عطفی در تاریخ و آینده سرزمینهای اشغالی فلسطین رقم
خورده است که هرگز به قبل از آن باز نمیگردد. امروز رهبری مبارزه مردم فلسطین در
سرزمینهای اشغالی به عهده سازمان مقاومت حماس است که توانسته همکاری گستردهای با
سازمانهای غیرمذهبی و حتی مارکسیستی برای آزادی سرزمینهای اشغالی ایجاد کند.
همین واقعیات میدانی نشان میدهد که تبلیغات دشمنان مردم فلسطین و از جمله در میان
ایرانیان که گویا سازمان فلسطینی حماس قصد دارد یک جمهوری اسلامی و نه ملی در
فلسطین مستقر کند تا به چه حد دروغ و برای خدمت به صهیونیسم اسرائیل و ادامه سلطه
آپارتاید است و لذا مبارزه مردم فلسطین را تخطئه میکند. گیریم حماس قصد دارد یک
جمهوری اسلامی از نوع جمهوری اسلامی ایران با تائید مردم فلسطین در سرزمینهای
اشغالی مستقر سازد! آیا این خواست توجیهگر
ادامه سلطه اسرائیل، ادامه نسلکشی، کودککشی، شهرکسازی، آپارتاید و.... نظایر
آنهاست؟ آیا این به این معنا نیست که این ایرانیان عمیقا مرتجع از درندهخوئی
صهیونیسم که صدها بار جنایتکارانهتر از تمام تاریخ چند دهه جمهوری اسلامی در
ایران است، حمایت میکنند. آنها سرکوب میلیونها فلسطینی را به جان میخرند تا
مبادا این ملت سرنوشت خودش را بر اساس میل خود تظیم کند و نه میل این ایرانیان
مرتجع، صهیونیسم و امپریالیسم جهانی. آیا این ایرانیان بیوجدان همدست امپریالیسم
و صهیونیسم برای تجاوز به ایران نیستند؟
تئوریهای مبارزه با دو قطب ارتجاع و یا افسانهسرائی در مورد تاریخ
حماس و ردیف کردن اتهامات بیشمار و تصاویر جعلی در فضای مجازی به یاری سازمانهای
امنیتی اسرائیل همه و همه در خدمت اسارت مردم فلسطین است. این جریانهای مامور
ایرانی به جای این که امپریالیسم و صهیونسم اشغالگر و جنایتکار جنگی را آماج
افشاء و حملات خود قرار دهند در کنار جنایتکاران ایستاده و برای توجیه خیانتشان
در حمایت از صهیونیسم به دنبال تئوریهای «انقلابی» هستند. حزب ما از مضمون مبارزه
آزادیبخش سازمان مقاومت فلسطینی حماس در مقابل اشغالگران برای رهائی ملی که یک
مبارزه سیاسی است حمایت میکند و شرط دفاع از مبارزه آزادیبخش خلقها را به نوع
ایدئولوژی رهبران آن منوط نمیکند. کسانی که برای حمایت از اسرائیل و فریب مردم به
این روش موذیانه متوسل میشوند و مسئله ایدئولوژی را به پیش میکشند و سیاست را به
محاق میسپارند، همین سبک کار را در مورد رهبران سرکوبگر صهیونیستی از جمله
نتانیاهو که دارای ایدئولوژی به غایت ارتجاعی است به کار نمیگیرند و نشان میدهند
مشکل آنها نه ایدئولوژی است و نه سیاست. آنها به هر قیمتی میخواهند از ارتجاع
صهیونیستی دفاع کنند. آنها به این نظریه ارتجاعی اعتقاد دارند که گناه مشکلات جهان
کنونی به گردن مسلمانان، دولتهای غیرسکولار و سنتگرا بوده و باید جهان را بر
اساس مدرنیته سفیدپوستان غربی شکل داد. آنها هوادار همجنسگرائی، نهضت فمینیستی،
آزادی بی قید و شرط جنسی و هر مقولهای هستند که مبارزه مردم را از بطن مبارزه
طبقاتی و انقلابی جدا کند و به امری پوچ و ضداسلامی بدل گرداند. آنها اسلامستیزی
را بر پرچم خود نوشتهاند که از نظر مضمون و تاریخ تحول آن، پرچم جدید تهاجم سلطه
غرب در وضعیت کنونی جهان است.
زنده باد نبرد رهایبخش جنبش مقاومت فلسطین! نابود با رژیم ،فاشیستی
صهیونیستی اسرائیل!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر