۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

چرا اینهمه پناهنده خوراک کوسه ها میشوند؟



چرا اینهمه پناهنده خوراک کوسه ها میشوند؟


مسبب کیست؟


https://fbexternal-a.akamaihd.net/safe_image.php?d=AQBvJvgtBSQ_bAv9&w=487&h=255&url=https%3A%2F%2Fsp.campact.de%2Fproduction-csl-campact%2Fpetitions%2Fimages%2F485%2Flarge%2Ffluechtlinge_dpa-picture-alliance.jpeg%3F1424179433&cfs=1&upscale=1


پرسش این است چرا اینهمه انسان دردریاها در کام نهنگان فرومی روند.متاسفانه هر روز خبر غرق شدن قایقی ومرگ صدها تن به گوشت میرسد.مسئول این فجایع چه کسانی هستند؟ همانطور که بارها درگذشته بیان کرده ایم  دلیل این فجایع را باید درآن جستجوکرد که اروپای "متمدن" سالهاست دروازه های خویش را بر انسانهای نیازمند که در واقع قربانی سیاستهای امپریالیستی و از جمله امپریالیسم اروپا هستند بسته است و آنها را به لطایف الحیل از مرزهای دریائی اروپا بدور می دارد. دولت سلطنتی اسپانیای فرانکو-خون کارلوس در اطراف خاک اسپانیا در داخل مراکش دیوار کشیده است و با کشتی های فرونتکس نگهبانی می دهد که کسی وارد جزایر توریستی قناری نشود. پناهندگان از دیوار سیم کشی خاردار شده، با مجروح کردن خود عبور می کنند. ماموران اروپا باید به جائی برسند که با حق تیر از دژ اروپا در مقابل سیل پابرهنگان و گرسنگانی که غارت کرده اند به محافظت برخیزند.همین روش را دولت بحران زده  یونان برای حفاظت از دژ اروپا بر عهده گرفته است. هجوم پناهندگان معمولا از ممالک آفریقائی و آسیائی، ممالکی که در آنها گرسنگی و بی خانمانی، بی دورنمائی و جنگ غوغا می کند، می باشد. ممالکی که همه خود قربانیان غارت امپریالیستی اند.


دول اروپائی با ریختن اشک تمساح، وقتی می بینند که تمام روشهای سرکوبگرانه و تشکیل کماندوهای مجاز آدمکشی به جای نرسیده و نمی توانند جلوی سیل هجوم انسانهای آواره و بی دورنما که چیزی ندارند که از دست بدهند، بگیرند، به جای رفع ریشه های این آوارگی مجددا زبان به تهدید گشوده اند. در حالیکه رئیس اتحادیه اروپا همه را فرامی خواند که به مسئله پناهندگان توجه کنند و مانع شوند که آنها با قایق به دل مرگ روانه شوند و این مغایر ارزشهائی است که اروپای "متمدن" به آن اعتقاد دارد، کشورهای عضواتحادیه اروپا  یکی پس  از دیگری  به میدان آمده  وبا عبارات تزئینی و تشریفاتی برای خالی نبودن عریضه و صحنه سازیهای "متمدنانه" را بیان میکنند ، فورا مسببان را پیدا کرده و فرا می خوانند که شدیدا باید قاچاقچیان انسانها که به خاطر پول این عده را به دریا می ریزند، مجازات شوند. بنظر همه وزرای داخله اروپا، باید از درون و در درون ممالک آفریقای و آسیائی، با سازمان دهی و رشوه دادن و همکاری با دولتهای غیر دموکراتیکِ آنها، مانع شد که پای پناهندگان به اروپا برسند.


آنها که اشک تمساح می ریزند و با چهره های گریم کرده و گرفته ناله سر می دهند و بر مزار صدها کشته اشک می ریزند، در نشست اخیر مشترک وزرای داخله اتحادیه اروپا، در فردای مرگ بیش از 800 تن پناهنده در آبهای دریای مدیترانه، بدنبال  تصویب قانون جدید وبودجه  چند صد میلیون  دلاری  یا یورویی هستند ، تا نیروی کاوشگر و سرکوبگر جدیدی با امکانات گسترده ای تشکیل گردد .هدف این سازمان نجات جان پناهندگان نیست بلکه بازگرداندن آنها به مکان “امن” و دوردست است که صدایشان به گوش احدی نرسد.


تا موقعی که معمر قذافی رئیس جمهور لیبی بر سر کار بود، برای جلب نظر اروپائی ها اردوگاههای وحشتناکی ایجاد کرده بود تا مانع شود که این پناهندگان و آوارگان از خاک لیبی به سمت اروپا سرازیر شوند. با تجاوز وحشیانه به لیبی، با نابودی کشور و دولت قانونی لیبی وضع نابسامانی در شمال آفریقا ایجاد شده که نتایج آن به چاد و مالی نیز رسیده است. پاره ای ممالک متلاشی شده اند. با غارت سومالی و دسیسه چینی در سودان برای تجزیه آن، با تجاوز به سوریه، عراق، افغانستان و...، میلیونها انسان در سراسر جهان آواره شده و در پی تامین معاش و سرپناه می گردند. مسببان این وضعیت تلخ، خود امپریالیستها هستند که شرایط مادی هستی مردم را نابود کرده، ممالک آنها را ویران کرده و میلیونها نفر از آنها را بی خانمان می کنند. تا امپریالیسم وجود دارد که به غارت جهان مشغول است، نمی توان جلوی سیل پناهندگان را گرفت. آدمکشی در سوریه، حمایت از القاعده و النصر برای مقاصد غارتگرانه امپریالیستها، اشغال فلسطین توسط صهیونیستها، متلاشی کردن ممالکی نظیر یمن، سومالی، لیبی و... همه منجر به وجود آمدن چنین وضعی می گردد. تنها دریای مدیترانه نیست که به گورستان پناهندگان بدل شده است. سیل پناهندگان از جنوب اندونزی به سوی استرالیا نیز سرازیر است و دولت استرالیا با روش فاشیستی همه آنها را یا نابود می کند و یا به اسارت می گیرد و قصد دارد آنها را در جزایری به همین منظور نامیده و مهیا ساخته است، زندانی کند. تمام آمار پناهندگان نشان می دهد که قاچاقچیانِ انسانها، مسئول پیدایش آنها نیستند، چه بسا که خود آنها نیز قربانی چنین اوضاعی هستند. چه فایده که صاحب قایقِ قربانیان هشت صد نفری اخیر را که گویا یک تونسی یا سوریه ای  است دستگیر کنند و در یک دادگاه نمایشی و مسخره، با همان روش تجربه شده ای که اروپائی ها در آن استاد شده اند، بنام حمایت از حقوق بشر به عنوان "جنایتکار" محاکمه کرده و تمام تقصیرات را به گردن وی بیندازند و وجدانهای معذب خود را برای فریب افکار عمومی راحت نمایند؟ آیا امر پناهندگی با اعدام یک تونسی و یا حبس ابد وی به پایان می رسد؟ ممالک "متمدنی" که برای مرگ این پناهندگان اشک تمساح می ریزند، خودشان مسبب این جنایات هستند و در آینده هم خواهند بود. آنها با دستگاههای مدرن و ماهواره و هواپیماهای بی سرنشینی که برای رد یابی دارند، قادرند حضور، مکان و مختصات هر قایقِ دچار حادثه را تعیین کنند و به یاری آنها روند. ولی این کار را نمی کنند. این هواپیماها و رادارها و کشتیها و ماهواره ها برای تجاوز به سایر کشورها و مبارزه با "تروریسم" ساخته شده اند و نه برای نجات جان انسانها. اگر کشور سوریه را ویران نکنند و در اوضا ع داخلی آن دخالت نکنند و گازهای سمی در آنجا نیفکنند و القاعده و النصر را از طریق فرانسه، عربستان سعودی و قطر برای آدمکشی در سوریه بسیج نکنند، کدام سوری را پیدا می کنید که دل به دریا بزند و مرگ را به جان بخرد، تنها برای اینکه پایش به اروپائی باز شود که قاتل جانش است. بحران پناهندگی، بحران امپریالیسم است. امپریالیسم مسبب این فاجعه بزرگ انسانی است. راه نجات جان انسانها نابودی امپریالیسم است. این قصه متاسفانه سر دراز دارد. تا امپریالیسم و جنایتکاران بین المللی برای غارت جهان وجود دارند، تا نان مردم را از سر سفره آنها می دزدند وضع چنین خواهند ماند. آوارگی و رفع گرسنگی را باید با نابودی غارتگران برطرف کرد. باید خلقهای جهان را بر ضد امپریالیستها و نیات پلیدشان و همدستان آنها، که چهره امپریالیستها را در همه جا آرایش می کنند بسیج نمود


 


نقل از توفان الکترونیکی شماره 106 نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت 1394


www.toufan.org


.


 


 

۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

بیانیه خفت انگیز لوزان درفروش همه حقوق قانونی ایران


بیانیه خفت انگیز لوزان درفروش همه حقوق قانونی ایران

 

در تاریخ 2 ماه آوریل 2015 مطابق با 13 ماه فروردین 1394 بیانیه مشترک پایانی مذاکرات لوزان بر سر مسئله هسته ای ایران منتشر شد. در این بیانیه برسرمولفه های مهم "برنامه جامع اقدام مشترک"(برجام) میان وزرای امور خارجه ممالک 5+1 با جمهوری اسلامی ایران توافقاتی صورت پذیرفته است. این بیانیه ناظر به آن نکات اساسی است که باید در توافقنامه قطعی که هنوز تدوین نشده است و تنها چارچوب آن بر اساس این مولفه های این بیانیه تعیین گردیده است به صورت یک توافقنامه قطعی تا تاریخ 30 ژوئن 2015 همراه با ضمایم فنی اش در آمده و برای تصویب نهائی تدوین و آماده گردد.

 

جالب این جاست که تنها جمهوری اسلامی است که از انتشار اصل این بیانیه و توافقات پشت پرده طفره می رود و حاضر نیست آنرا به صورت علنی منتشر کرده و حتی در مجلس دست نشانده خود به بحث نمایندگان "ملت" بگذارد. توگوئی خودش می داند که این "نمایندگان"، "نمایندگان ملت" نیستند. نه مردم ایران و نه نمایندگان مجلس از مضمون و محتوی یک چنین سند مهمی مطلع نیستند. روزنامه زود دویچه سایتونگ در تاریخ 4/5/6 ماه آوریل 2015 نوشت: "علاوه بر بیانیه وزرای خارجه، اسناد گسترده ی مورد توافق دیگری نیز در جزئیات وجود دارند. که هنوز علنی نشده اند، ولی این اسناد در دسترس نمایندگان کنگره آمریکا و اعضاء اتحادیه اروپا در یک نشست محرمانه برای اطلاع آنها قرار خواهند گرفت". ظاهرا فقط مردم ایران نامحرم هستند که نباید از مضمون این مسناد مطلع شوند. آقای ظریف و تیم مذاکره کننده وی به رهبری سیاسی و توافق کامل آقایان خامنه ای-روحانی با امضاء این اسناد محرمانه، چه دسته گلی به آب داده اند. هنوز زد و بند جمهوری اسلامی با امپریالیستها بر سر منافع ملی ایران در تمام ابعاد خود از فنی گرفته تا سیاسی و اقتصادی روشن نشده است، ولی همین صحنه سازی های حاکمیت در ایران و نتانیاهو در اسرائیل و کنگره آمریکا حاکی از آن است که کالای بنجلی را می خواهند به ایران بفروشند. حتی کنگره آمریکا از هم اکنون برای تکمیل سیاست تروریستی خود اعلام می کند که توافقات با ایران را چنانچه جمهوریخواهان به قدرت برسند نفی خواهد کرد. با اعلام موضع آنها همه توافقات با ایران موقتی است و ارزش گذرا دارد. این سیاست در عین حال ایجاد دلهره در رهبران سیاسی ایران است تا به تسلیم بیشتری وادار شوند.

 

جمهوری اسلامی ایران زمانی به پای میز مذاکرات با آمریکا رفته است که در موقعیت بسیار ضعیفی قرار داشته و طبیعی است وقتی کسی با روحیه تسلیم و "عقب نشینی انقلابی" برای مذاکره می رود و از نارضائی و طغیان مردم کشورش بیشتر هراس دارد تا تهدیدهای امپریالیسم و صهیونیسم، دستآورد بهتری از آنچه که امپریالیسم و صهیونیسم به ایران تحمیل کرده اند، ندارد. هنوز متن کامل سند اصلی مورد توافق منتشر نشده است و کسی از کم و کیف آن با خبر نیست ولی عمال رئیس جمهور ایران به راه افتاده و در ایران جشن می گیرند و به جو سازی مشغولند تا کسی به نتایج این سند اسارتبار فکر نکند. رژیم بقدری مردم را تحت فشار قرار داده و سطح زندگی را پائین آورده است که مردم عادی تنها به روز بعد می اندیشند و برای رهائی از این مصیبتها پایان تحریمها را به نادرستی پایان زجر خود و آغاز زندگی بهتر به حساب می آورند. هر آنچه دولت جمهوری اسلامی به مردم تحویل می دهد مملو از مشاطه گری و دروغگوئی است و می خواهد انظار را از تسلیم طلبی خود دور کند.

 

تنها به چند مورد این عملیات قهرمانانه جمهوری اسلامی توجه کنیم.

ادعا می شد که ایران در حال ساختن و یا دارای بمب اتمی است و بمب اتمی در دست آخوندها دنیا را به جنگ جهانی سوم می کشاند. این ادعا توسط امریکا و اسرائیل و اپوزیسیون جاسوس و خودفروخته ایران دامن زده می شد. در این مذاکرات کوچکترین اشاره ای به این سند مهم که باید ثابت کند که ایران دارای بمب اتمی بوده و یا در پی ساختن آن بوده است دیده نمی شود. اگر قرار بر راست آزمائی باشد، چرا نباید محک راستگوئی و ماهیت دروغگوئی امپریالیستها روشن شود؟ مگر اساس این مذاکرات بر این مبنا نبود که ادعا می شد ایران دارای بمب اتمی است و باید جلوی این خطر را گرفت. تمام تحریمهای بر ضد ایران بر همین مبنا صورت گرفت و امروز طوری صحبت می شود که گوئی "شتر دیدی ندیدی" و جمهوری اسلامی نیز این خفت را می پذیرد و حتی جرات نمی کند در طی بیانیه ای جداگانه این دروغها را افشاء کند.

جمهوری اسلامی می خواست از حق مسلم ایران در استفاده صلح آمیز از سوخت هسته ای دفاع کند. این حق مسلم مردم میهن ما در "موافقتنامه منع گسترش سلاحهای هسته ای" که ایران هم آنرا امضاء کرده است ثبت است و باید آژانس بین المللی انرژی هسته ای تحت نظر سازمان ملل متحد، بر اساس این حق قانونی، تمام امکانات لازم را در اختیار ایران قرار دهد و به ایران یاری رساند تا بتواند به استفاده صلح آمیز از این انرژی دست یابد. این حق ایران و همه ممالک جهان از جمله همه کشورهای غیر متعهد است و در تمام موافقنامه های جهانی درج شده است. حال تجمع کردن تا قاعده خاصی برای ایران بتراشند، تا ایران تنها بر اساس این قاعده خاص حق داشته باشد از انرژی صلح آمیز هسته ای استفاده کند، نقض پیمانهای جهانی و بی اعتبار کردن همه توافقتنامه های بین المللی بر اساس زورگوئی امپریالیسم و صهیونیسم است. رژیم جمهوری اسلامی ایران به جای اینکه بر مردم کشور و به افکار عمومی مردم جهان تکیه کرده و با استفاده از تضادهای جهانی حق میهن ما را به کرسی بنشاند و تسلیم زور که پایانی بر آن قابل تصور نخواهد بود نشود، بر اصل این زورگوئی صحه گذارده و تائید کرده است که تحقق این حق و اجرای آن وابسته به طبع و خلق امپریالیستهاست. اصل و اساس شرکت در مذاکرات هسته ای با امپریالیستها، پذیرش اصل این سنت گذاری جدید در اجرای توافقنامه های بین المللی است. از این به بعد توافقنامه های بین المللی به توافقنامه های درجه یک و توافقنامه های درجه دو بدل می شوند و توافقنامه های درجه دو باید اعتبار خود از امضای رئیس جمهور و کنگره آمریکا کسب کنند. رژیمی که به این ننگ تن در دهد، روشن نیست کدام خفتهای دیگری را نیز تحمل خواهد گشت. رژیمی که بقاء خودش مهمتر از بقاء ایران باشد، سرنوشت نابودیش بدست مردم ایران محتوم است.

جمهوری اسلامی چه چیز بدست آورده است و چه چیز از دست داده است؟

جمهوری اسلامی تائید کرده است که بدون توافق امپریالیستها در عرصه جهانی دارای کوچکترین حقوقی نیست. جمهوری اسلامی تائید کرده است که تمام تضییقات، محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و محاصره مالی و اقتصادی از جانب شورای امنیت سازمان ملل، کنگره آمریکا و یا اتحادیه اروپا "محقانه" بوده و حال باید این محدودیتهای "محقانه" در طی مذاکرات و در نتیجه مذاکره با ایران برداشته شوند. واقعیت این است که اساسا این تحریمهای غیر قانونی، موضوعیت نداشته است که ایران بر سر رفع آنها به امپریالیستها مذاکره کرده و رشوه بدهد. کنگره آمریکا بر اساس کدام حق در جهان می تواند برای سرنوشت سایر ملتها و دول جهان تصمیم بگیرد که رژیم جمهوری اسلامی با خواهش و دریوزگی "متوقف کردن" تحریمها را(درست خوانده اید متوقف کردن و نه رفع آنها-توفان) از آمریکا در قالب یک گناهکار طلب کرده و آنرا پیروزی ملت ایران جلوه می دهد. اساس تحریمها، چه برسد به تحریمهای غیر قانونی کنگره آمریکا و نشست شورای اروپا، نادرست و اعمال فشار و زورگوئی و اقداماتی تروریستی به ضد یک کشور مستقل سازمان ملل متحد است که حق دارد از انرژی هسته ای در کادر توافقات مندرج در پیمان "منع گسترش سلاحهای هسته ای" استفاده کند. این تهدیدات تروریستی نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد است. جمهوری اسلامی به آمریکا امتیاز می دهد و خواهش می کند تا کنگره آمریکا به همین حد تحریمها قناعت کرده و ایران را مشمول تحریمات بیشتری نکند. آیا این پیروزی ایران است و یا خفت جمهوری اسلامی است؟

وضعیت کنونی را در نظر بگیرید. کشوری که از همه حقوق قانونی استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای برخوردار است، مورد هجوم بیگانگان قرار می گیرد و تحریم می شود و تحریکات تروریستی بر ضد آن شروع می گردد تا مجبور شود از حق خود صرفنظر کند و آنرا منوط به پذیرش شرایطی نماید که از شرایط اولیه بدتر است، این امر انسان را بیاد قرارداد ترکمانچای می اندازد. امپریالیستها پرچم تحریمهای غیر قانونی را برافراشتند و ایران را مجبور کردند که از تحقق حقوق خود انصراف جوید و حال پله پله تحریمهای غیر قانونی را حذف می کنند و آنرا اعطاء امتیاز به ایران جلوه می دهند. ایران حقوق خود را از دست داده و به بازیچه دست سازمانهای جاسوسی امپریالیستی بدل شده است و امپریالیستها تنها تحریمهای غیر قانونی خویش را با طلبکاری و به عنوان محصول مذاکرات بر می دارند. آیا این اقدام خفت انگیز نامش امتیاز گرفتن از امپریالیستهاست؟

 

رژیم جمهوری اسلامی قرار داد الحاقی منع گسترش سلاحهای هسته ای را که یک قرار داد اضافی بوده و ربطی به اصل موافقنامه "منع گسترش سلاحهای هسته ای" ندارد امضاء کرده است. این قرار داد را نه روسیه، نه چین، نه آمریکا و نه سایر ممالک دارای بمب اتمی هیچکدام امضاء نکرده اند، ولی همه آنها این قرار داد استعماری را به ایران تحمیل نموده اند. به موجب این قرار داد سازمانهای جاسوسی بیگانگان در لباس ماموران آژانس بین المللی انرژی هسته ای که نمونه آن را ما در عراق و ایران شاهد بوده ایم، می توانند هر موقع، بدون درخواست اجازه از دولت ایران، به طور سرزده وارد ایران شده و هر جائی را که خواستند، بدون محدودیت به بهانه اینکه در پی ممانعت از ساختن بمب اتمی هستند بازرسی کنند. این بازرسی شامل همه تاسیسات هسته ای و غیر هسته ای ایران اعم از صنعتی و یا نظامی ایران نیز می شود. چنین خیانتی نقض حاکمیت ملی ایران است و تسلیم خیانتکارانه ای بیش نیست. رژیم جمهوری اسلامی این امر را از مردم ایران پنهان می کند.

 

آنها پذیرفته اند که "در جهت شفافیت و اعتماد سازی به صورت داوطلبانه پروتکل الحاقی را به صورت موقت اجرا" نمایند(تکیه همه جا از توفان). توگوئی اگر یک سند تسلیم طلبانه را به صورت داوطلبانه اجراء کنند، از بارِ خفتِ تحمیل آن سند کاسته می شود. در همین عبارت کوتاه جمهوری اسلامی اعتراف کرده است که امپریالیستها قابل اعتمادند و این ایران بوده است که باید شفاف سازی کرده و اعتماد دیگران را به دست آورد. رژیم جمهوری اسلامی به تمام تبلیغات زهرآگین و دروغهای شاخدار جرج بوش و تونی بلر و نتانیاهو در همین دو سه کلمه صحه گذارده است و مضحک تر اینکه برای فریب مردم ایران مدعی شده که فقط با جاسوسی خارجیان تنها با هوش سرشار خود، به صورت "موقت" موافقت کرده است و نه به صورت دائم تا اینکه جاسوسان آژانس در البسه "ناظران بین المللی" همه تاسیسات نظامی ایران را چه در زمینه پرتاب موشک و چه در زمینه صنایع نظامی، تسلیحاتی، هسته ای و صنایع کلیدی بازرسی کرده، نقشه های آنها بدست آورده، از محل آنها تصویر برداری نموده و مانند تجربه عراق همه این اسرار را در اختیار آمریکا و اسرائیل برای نابودی بعدی قرار دهند. اجرای پروتکل الحاقی به صورت موقت معنی دیگری جز این ندارد. جاسوسی موقت و جاسوسی دائم از تاسیسات سری فقط در منطق جمهوری اسلامی می گنجد. گذشته از اینها حد زمانی آن موقت بودن نیز معین نشده است. شاید در 100 سال آینده موقتا حق بازرسی و جاسوسی به همه سازمانهای جاسوسی بیگانگان منتقل شده است .

مولفه های بیانیه اخیر که تا حدودی نیز به امر فنی تاسیسات هسته ای اشاره دارد اعترافی است به تعطیل تمام تاسیسات هسته ای ایران و برباد دادن میلیاردها دلار ثروت ملی این کشور و تسلیم جبونانه به فشار امپریالیستها.

 

حزب کارایران(توفان) در این باره مجددا سخن خواهد گفت و اعلام می کند که این قراردادهای استعماری را هرگز به رسمیت نمی شناسد و از حق میهن ما در استفاده بی قید و شرط از انرژی هسته ای در راه فعالیتهای مسالمت آمیز همانگونه که در متن "پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای" آمده است دفاع خواهد کرد و هیچ قاعده خاصی را که برای اندام ایران تراشیده باشند برسمیت نمی شناسد.

رژیم جمهوری اسلامی تلاش می کند متن این خفت نامه را از انظار مردم ایران پنهان نگاهدارد و با صحنه سازی و فریب مردم آنرا پیروزی بزرگ مردم ایران جا بزند. امپریالیستها نیز بیاری رژیم جمهوری اسلامی می آیند و با صحنه سازی های جهانی چنین وانمود می کنند که کنگره آمریکا و دولت اسرائیل با "این همه امتیازاتی" که دولت آمریکا به ایران داده است موافق نیستند تا دست رژیم جمهوری اسلامی را در فریب مردم باز بگذارند و زمینه ای نیز آماده کنند تا با در دست داشتن سرِ گرگ، ایران را به عقب نشینی های بیشتر وادار کرده و حتی پاره ای از نکات توافقنامه کنونی را نیز خنثی سازند.

رژیم جمهوری اسلامی با سرکشیدن جام زهر نشان می دهد که از مردم ایران بیشترازامپریالیسم و صهیونیسم هراس دارد. آنها برای بقاء خود به آمریکا و اسرائیل تکیه می زنند و این تازه آغاز کار است و باید منتظر تحولات بعدی درعرصه های سیاسی درمنطقه بود.     

  

حزب کار ایران(توفان)

یکشنبه ۱۶ فروردین۱۳۹۴

www.toufan.org

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

مناقشه هسته ای فقط یک بهانه است

مناقشه هسته ای فقط یک بهانه است
آیا با عقب نشینی رژیم وامضای پروتکل الحاقی  قضیه پایان میگیرد،
تحریمها لغومیشوند وآمریکا دست ازسر رژیم برخواهد داشت؟
 
 همزمان با آغاز دور ديگری از مذاکرات هسته ای در سوييس، جان کری، وزير امور خارجه امپریالیسم آمریکا گفته است، "موانع پيش رو برای دستيابی به توافق برای حل مناقشه هسته ای ايران نه فنی بلکه سیاسی هستند." جان کری این بار بی پرده سخن گفت. مناقشه هسته ای فقط بهانه ویک ابزار فشار برای دستیابی به سازش سیاسی است.به بیان روشنتر جمهوری اسلامی باید به متحد سیاسی آمریکا در منطقه بدل شود.ازچین وروسیه وکشورهای مستقل آمریکای لاتین فاصله بگیرد، درسوریه به متحد آم...ریکا وترکیه وعربستان بدل شود.درلبنان وفلسطین از جنبش مقاومت فاصله بگیرد و دریک کلام درمنطقه به نوکر بی بروبرگرد امپریالیسم آمریکا تبدیل شود.رژیمی که به مردمش تکیه نداشته باشد، برای بقایش به این خفت وخیانت تن درخواهد داد و مذاکرات ظریف که درقالب نرمش قهرمانانه تا کنون صورت گرفته است همه در جهت چانی زنی برای بقای نظام گندیده جمهوری اسلامی است ونه حقوقی برای مردم ایران.
رژیم جمهوری اسلامی که ازسر ضعف ودرماندگی وفشارهای تحریمهای اقتصادی به پای میز مذاکره با آمریکا رفته است نمی تواند مدعی پیروزی وموضع برتردرنشستهای پنج بعلاوه یک باشد. تعلیق  کامل برنامه هسته ای در اراک که میلیاردها دلار خسارت به مردم ایران وارد ساخته است نمونه ای از این سیاست "نرمش قهرمانانه" حاکمیت  است که در اثر فشار تحریمهای اقتصادی ، دیکته آمریکا را پذیرفته است. آنها از ایران یک کشور نیمه مستعمره مانند زمان شاه می خواهند. آنها کشوری می خواهند که ژاندارم منطقه شده و همدست امپریالیستها در غارت منابع انرژی منطقه و تضمین استخراج و انتقال آنها به بازارهای غرب باشد. آنها ایرانی می خواهند مخالف چین و روسیه و در زمان مناسب مخالف هند و ژاپن و شاید اروپا تا آمریکا بتواند بر گلوگاه نفت جهان دست داشته باشد و پیچ آنرا شل و سفت کند و ایران را در گزینش سیاست راهبردی خویش در اقیانوس آرام در دهه آینده در کنار خود داشته باشد و نه در کنار چین. آنها مشکلشان بر خلاف ادعاهای ایرانی های فریب خورده و یا خود فروخته غنی سازی اورانیوم نیست. مگر در زمان خاتمی دو سال این غنی سازی با خواست آمریکا به تاخیر نیفتاد؟ مگر ایران به خواست آمریکا برای امضاء پروتکل الحاقی که یک پیمان استعماری است تن در نداد؟. مگر ایران به خواست آمریکا مبنی بر عودت تفاله های اتمی نیروگاه بوشهر به روسیه تن در نداد؟. مگر ایران حاضر نشد در صورت فروش اورانیوم غنی شده 20 در صدی برای مصارف تحقیقاتی و پزشکی دانشگاه تهران از تولید آن خودداری کرده و بهای خرید آنرا به روسیه، چین، آمریکا، آرژانتین و... بپردازد و از تولیدش صرفنظر کند؟. مگر رفسنجانی با سیاست تعدیل اقتصادی و باز گذاردن دست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در ایران و اجرای خواستهای سازمان تجارت جهانی به خصوصی سازی مالکیتهای عمومی مردم ایران دست نزد و نفت ایران را با پوشش شرکتهای خصوصی پاسدارن مافیائی خصوصی نکرده است و... پس چرا آمریکا از این "فرصتهای مناسب" برای عادی کردن روابط با ایران استفاده نکرد و نمی کند؟ آیا خنده روحانی را کم داشت؟ مگر سید خندان، خاتمی نمی خندید؟
رژیم به دروغ در رسانه های داخلی بر طبل موضع مستقل وسیاست برد برد وحتا برتری برآمریکا می کوبد تا به حواریون عقب مانده خود غذای تبلیغاتی دهد. نشست پنج بعلاوه یک ،یک نشست سیاسی واز موضع قدرت تحت رهبری امپریالیسم آمریکاست ورژیم جمهوری اسلامی را همانند رژیم صدام حسین در دام خود گرفتارساخته است.رژیمی که فاقد پشتوانه مردمیست واز ملتش بیش از اجانب می ترسد نمی تواند از موضع قدرت در قبال آمریکا سخن بگوید.همه شواهد دال برآن است که آمریکا ورژیم جمهوری اسلامی بر سر مسئله هسته ای بعنوان یک امر فنی  ونه سیاسی مدتهاس به توافق رسیده اند و رژیم دراین عرصه کاملا تسلیم شده است. حال توافق برسرمسائل سیاسی که هدف اصلی امپریالیسم آمریکا درقضیه پنج بعلاوه یک است باید در پروسه ای صورت گیرد ورژیم جمهوری اسلامی راهی جز تسلیم ندارد. تحریمهای اقتصادی بعنوان یک اهرم فشار ادامه خواهد یافت و فشارهای سیاسی وتهدیدات نظامی درکسوت مسلح کردن رژیم عربستان سعودی ومتحدینش درمنطقه وکیش دادن ارتش داعش بسوی ایران ودرگیر کردن رژیم دریک جنگ نیابتی و فرسایشی ازجمله فشارهایی است که بر رژیم اعمال گشته واو را آرام نخواهد گذاشت. چقدرساده لوحانه است هرآئینه تصور شود که رژیم جمهوری اسلامی تحت شرایطی که در بحران اقتصادی غوطه میخورد و از طغیان احتمالی مردم بستوه آمده وگرسنه ایران بشدت می ترسد وجزتکیه به سرکوب واعدام  نمی تواند حتا یکروز حکومت کند وازسراستیصال به پای میز مذاکره هسته ای با آمریکا رفته است، را پیروزدرمناقشه هسته ای قلمداد کنیم! به این می گویند دروغ سیزده 1394!
امپریالیسم آمریکا تنها به یک تغییر راهبردی تن خواهد داد و آنهم با دست عوامل مورد اعتماد خود و نه با هر جناح غیر قابل محاسبه در حاکمیت ایران. اشغال لیبی، افغانستان، عراق، تجاوز به سوریه و لبنان، تقویت تروریسم در عراق، کنار آمدن با طالبان علیه ایران، دامن زدن به خواستهای جدائی طلبانه در ایران و تقویت تروریستهای ایران در خارج ازایران دامن زدن به جنگ شیعه و سنی، تحریم اقتصادی و مالی و گرسنگی دادن به مردم ایران، پروار کردن اپوزیسیون خود فروخته ایران در خارج از کشور و دنبالچه های آنها در درون ایران برای روزمبادا... همه حاکی از سیاستی است که آمریکا برای ایران در نظر دارد.  همانطور که اشاره رفت رژیم جمهوری اسلامی که درمحاصره کامل قرارگرفته است دو راه در پیش دارد یا با خفت تسلیم امپریالیسم آمریکا شود و مورد حمله نظامی و سرکوبگر آنها قرار گیرد و تازه تضمین ندارد که آمریکائی ها همین قشر مافیائی را بر سر کار نگهدارند و یا به مردم ایران برای مقاومت در مقابل استعمار خونخوار  تکیه کند، که آنوقت باید به یک حکومت دموکراتیک تن در داده و مفسدان را محاکمه کرده به سزای اعمالشان برساند. با دست رفسنجانی، مصباح یزدی، جنتی، لاریجانی و... نمی شود رژیم را "نجات" داد فقط می شود ایران را بر باد داد و به هرج و مرج کشاند. آمریکا با "نجات" این رژیم هم موافق نیست. رژیم جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است و به چشم خود می بیند که وضعیت سوریه و لبنان به نفع ارتجاع منطقه تغییر می کند و به داخل خاک عراق کشیده خواهد شد. این ایران است که باید در شرق و غرب خود نیز میان طالبان و القاعده ثبات خود را حفظ کند و این تنها با تکیه بر مردم و برسمیت شناختن آزادیهای دموکراتیک و مجازات جنایتکاران و مفسدان مقدور است. امری که خود این رژیم قادر به حل آن نیست و باید بدست مرم ایران حل گردد. یاپذیرش تمام خواسته های امپریالیسم آمریکا یا ادامه توسری! رژیمی که به مردمش پشت کرده راهی جز نوکری امپریالیسم را پیش روی ندارد.این تازه آغاز سحر است.
 
نقل از توفان الکترونیکی شماره 105 نشریه الکترونیکی حزب کارایران فروردین 1394
www.toufan.org

۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

بمباران هوایی یمن، نقض حقوق بین الملل و یک اقدام تجاوزکارانه است


بمباران هوایی یمن، نقض حقوق بین الملل و یک اقدام تجاوزکارانه است
 

چهارشنبه شب، 25 مارس برابر با 5 فروردین، عربستان سعودی با چراغ سبز امپریالیسم آمریکا و حمایت دولتهایی چون اردن، کویت، بحرین، امارات متحده عربی، قطر....و به بهانه پیشگیری از پیشروی "تروریستهای شیعه" بمباران چند فرودگاه و پایگاههای نظامی و غیرنظامی شیعیان حوثی(شیعیان زیدیه) را در قالب عملیات "طوفان کوبنده" آغاز کرد. دولت اوباما به صراحت از این تجاوز حمایت کرد و اعلام نمود آمریکا تمام اطلاعات ماهواره ای و امکانات جاسوسی خویش را در جهت منافع عربستان سعودی به کار خواهد گرفت. آمار دقیقی از کشته شدگان و مجروحین در دست نیست و توسط خبرگزاری های انحصاری، دروغپرداز امپریالیستی منتشر نمی شود. اما خبرها حاکیست که بیشتر کشته شدگان افراد غیرنظامی هستند. بسیاری از اماکن عمومی ویران شده و هزاران نفر خانه و کاشانه شان را رها کرده و به روستاهای اطراف پناه برده اند. این عملیات تجاوزکارانه که آشکارا نقض حقوق ملل و منشور سازمان ملل متحد است مورد حمایت دولت ترکیه، مصر و پاکستان و به صورت شرمگینانه توسط اتحادیه اروپا نیز قرار گرفته است. گفته می شود دولت عربستان سعودی آماده است برای سرکوب قیام کنندگان، بیش از 100 فروند هواپیما و 150 هزار نفر نظامی به یمن اعزام دارد و در این عملیات تجاوزکارانه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز شرکت خواهند داشت. البته دولت عمان هنوز حمایت آشکاری از این عملیات به عمل نیاورده است و روشن نیست ادامه این عملیات و فرسایشی شدن این جنگ چه تضادهایی را در درون جبهه شورای همکاری موجب خواهد گشت. دولت عراق از هم اکنون مخالفت خود را با تجاوز نظامی به یمن در چارچوب نشست شورای اتحادیه عرب اعلام داشته است. جایگاه دولت قانونی سوریه بشار اسد نیز در این نشست خالی است، نمایندگان خلق یمن نیز در نشست حضور ندارند و فقط عامل دست نشانده فراری عربستان سعودی که خودش را رئیس جمهور یمن می خواند، کرسی نماینده مردم یمن را اشغال کرده است و جالب این است عربستان موفق نشده که این بار عمال خودفروخته اپوزیسیون سوریه و همدستان داعش را به عنوان نمایندگان مردم سوریه به صورت نمایشی و تجملی به این شورای اتحادیه عربی اضافه کند تا به بازیگری مشغول شوند.

پرسش اصلی این است که دلایل بمباران یمن چیست و کدام اهداف سیاسی اقتصادی معینی را دنبال می کند و تاثیرات منطقه ای و بین المللی آن کدام است؟

- یکم اینکه کشور یمن مرزهای مشترکی با عربستان سعودی در شمال و در شرق کشور با عمان دارد. دولت  یمن، باب المندب را کنترل می کند و این آبراه و تنگه های مورد استفاده بین المللی برای نقل و انتقال انرژی بویژه نفت و گاز و کالا از خاورمیانه و خاور دور به کشورهای اروپایی بسیار مهم است. آبراه باب المندب یکی از تنگه های مهم بین المللی است که به دریای سرخ  و کانال سوئز راه دارد. از این رو کنترل چنین آبراه استراتژیکی برای امپریالیسم آمریکا بسیار حائز اهمیت است. استقرار چندین پایگاه نظامی آمریکا در آنسوی تنگه که به شاخ آفریقا(کشور جیبوتی) متصل است نیز بر اهمیت استراتژیک این تنگه می افزاید.

- دوم اینکه امپریالیسم آمریکا سالهاست که با دخالت نظامی دریمن، با بمباران مناطق فقیر نشین شهر و روستا و کشتار صدها زن و کودک  بیگناه توسط هواپیماهای بی سرنشین نه تنها نتوانسته اوضاع را تحت کنترل خویش گیرد، بلکه موجب نفرت روز افزون مردم نسبت به سیاستهای تجاوزکارانه خود و عربستان گشته است. آمریکا برای حفظ منافع بلند مدت خود در عربستان و صادرات انرژی و امنیت کمپانیهای نفتی، برای تامین پشتوانه دلار هر آنچه که در توان داشته است بکار گرفته است. لیکن علیرغم تمام این تلاشها، سیاست وی با موفقیت همراه نبوده و یمن همچنان در ناامنی و جنگهای فرقه ای و بی ثباتی به سر می برد. سازمان القاعده و دولت اسلامی داعش که توسط آمریکا در سوریه و عراق و لبنان فربه شده اند، در یمن نیز مدعی کسب قدرتند و در مقابل جنبش مقاومت حوثی که بسیاری از سنی ها نیز در آن متشکلند و از نفوذ قابل توجه اجتماعی در جامعه برخوردارند، قد علم کرده و جولان می دهند. داعش بارها اعلام کرده است که عمده ترین دشمنش جنبش حوثی است و باید نابود گردد و از این منظر با آمریکا و عربستان منافع مشترکی را دنبال می کند. انفجار اخیر در یکی از مساجد شهر صنعا که بیش از 140 قربانی گرفت از جمله اقدامات جنایتکارانه نیروهای داعش و القاعده در یمن است. این تجربه مجددا نشان می دهد که امپریالیستها و ارتجاع منطقه تنها با نوع معینی از اسلام مخالفند و در عین اینکه در ممالک خودشان به اسلام ستیزی دست می زنند در عراق و سوریه و یمن با داعش و القاعده همدست می شوند.

سوم اینکه از 23 میلیون جمعیت یمن نزدیک به چهل درصد شیعه هستند که سالیان طولانی  مورد تبعیض حکومت مرکزی سنی مسلک بوده که تحت حمایت عربستان سعودی قرارداشته است. عربستان سعودی یمن را همواره حیاط خلوت خود دانسته و وقیحانه در امور داخلی این کشور دخالت کرده است. عربستان سعودی کمیسیون ویژه ای در عربستان برای دخالت دائمی در امور داخلی یمن ایجاد کرده بود و تمام رژیمهائی که در چند دهه اخیر بعد از تلاشی جمهوری دموکراتیک یمن، در این کشور بر سر کار آمدند با حمایت و اشاره و دخالت عربستان سعودی بوده است. عربستان سعودی با بمباران هوایی به پایگاهای چریکی حوثی ها در سال 2009  که با هدف به قتل رساندن رهبر این جنبش صورت گرفت، نه تنها موجب تضعیف جنبش حوثی نگردید، بلکه مقاومت این نیرو را درمقابل آمریکا و عربستان دو چندان کرد و همین امر باعث محبوبیت و رشد اجتماعی آنها گردید. دولت عربستان با اجیر کردن افراد فاقد ایمان و عِرقِ ملی و هزینه کردن میلیونها دلار در بین قبایل سنی در یمن و ایجاد پایگاههای آموزشی نظامی و تسلیح آنها علیه حوثی ها در جنوب شرقی کشور، هر چه بیشتر به شکاف و چند دستگی و هرج و مرج در کشور دامن زده و مسبب اصلی این نابسامانی در کشوراست. در یک کلام عربستان سعودی دست دراز شده امپریالیسم آمریکا در منطقه است و بنام عرب، مردم عرب را کشتار می کند.

-  چهارم اینکه جنبش حوثی و قیام مسلمانان شیعه که در واقع دربرگیرنده بسیاری از سنی ها هم می باشد، آفریده رژیم جمهوری اسلامی نیست، همانطور که جنبش اعتراضی مردم بحرین- متاثر از بهارعربی- نیز آفریده رژیم جمهوری اسلامی نبوده است. امپریالیسم آمریکا و متحدینش همواره برای موجه جلوه دادن تجاوزات نظامی و غیر قانونی خود به کشورهایی چون لبنان، فلسطین، یمن،  بحرین و سوریه ....،  جمهوری اسلامی را به عنوان مسبب این قیامهای ملی که ریشه در بی عدالتیهای ملی و بین المللی دارد معرفی می کند تا با مهندسی افکارعمومی دخالتهای نظامی خود در این کشورها را مشروعیت بخشند و سلطه سیاسی نظامی خود را موجه جلوه دهند. روشن است حمایتهای جمهوری اسلامی از جنبش یمن و هر جنبش دیگری اهداف سیاسی و ایدئولوژیکی مشخصی را دنبال می کند همانطور که حمایتهای آمریکا و اسرائیل و متحدینش از جنبشهای اعتراضی در برخی از کشورهای دیگر نیز دلایل خاص خود را به دنبال دارد. اما با چنین حمایتهایی از بیرون نمی توان ماهیت اجتماعی و عمیق و محقانه این جنبشها را در درون تعیین کرد. جنبش اعتراضی 22 خرداد 88 ایران نه آمریکایی بود و نه اسرائیلی، اگر چه مورد حمایت تبلیغاتی و رسانه ای این کشورها قرار گرفت و گرچه عمال انقلاب مخملی نیز سعی کردند برای کسب رهبری در آن نفوذ کنند. ولی این حمایتهای بیرونی تعیین کننده ماهیت این جنبشها نیست. همانطور که جنبش فلسطین، لبنان و مقاومت سوریه و جنبش بحرین ..... علیرغم موافقت جمهوری اسلامی با آنها، گماشته جمهوری اسلامی نبوده و نیستند، همانطور که کودتای ارتجاعی بر ضد قذافی توسط مزدوران تروریست وارداتی که مورد حمایت بی چون چرای جمهوری اسلامی بود مترقی و انقلابی محسوب نمی شد. اینها جنبشهای سیاسی و استقلال طلبانه علیه نیروهای استعماری هستند و ربطی به حمایت و یا عدم حمایت بهانه ای بنام جمهوری اسلامی ندارند.  

نباید فراموش کرد که دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی  تضادهای حاد کنونی در یمن و برآمد جنبش حوثی و کسب قدرت سیاسی در صنعا پایتخت این کشور را باید در تبعیض اجتماعی، در سیاست نئولیبرالی دیکته شده توسط صندوق بین المللی پول و دخالت های بیشرمانه و نفرت انگیز آمریکا و عربستان درامور داخلی یمن جستجو کرد. پیوستن مردم به نیروی حوثی نه بدوا به خاطر مسائل مذهبی، بلکه به دلیل موضع گیریهای سیاسی این جریان در مقابل امپریالیسم و عربستان بوده است که بر محبوبیت آن در بین بخش قابل توجه ای از مردم  افزوده است. مهمترین ثروت طبیعی یمن نفت است که از درآمد آن چیزی نصیب مردم نمی نمی شود، همانطور که در ایران نیز نمی شود. یمن  یکی از فقیرترین کشورهای شبه جزیره عربی است و بخش بزرگی از مردم در فقر مطلق و گرسنگی و عدم بهداشت و آموزش به سر می برند. بیکاری در این کشور بیش از 40 درصد است و در بین جوانان بیش از 50 درصد. اختلافات طبقاتی غوغا می کند و فقر و مسکنت و بی نوایی و سرکوب و تحقیر، مردم را به طغیان واداشته است. انتقاد حوثی ها به حذف یارانه های سوخت که به زیان اکثریت زحمتکشان یمن تمام شد، مورد حمایت مردم قرار گرفت، مردمی که بسیاری از مسلمانان سنی را نیز شامل می شد. مقاومت حوثی ها در مقابل عربستان و بمبارانهای هوایی آمریکا.... مجموعه دلایل سیاسی اجتماعی است که موجب برانگیختن حمایتهای مردمی و محبوبیت معنوی نسبت به نیروی حوثی شده است................

در عین حال این تجاوز آشکار که با فشار سیاسی و اقتصادی و تهدیدات عربستان سعودی بر بسیاری از کشور مسلمان و در عین حال اتحادیه اروپا برای کسب نظر آنها پدید آمد، حاکی است که عربستان سعودی در منطقه به استیصال دچار شده و مانند غریقی در حال مرگ به هر خس و خاشاکی چنگ می اندازد. این که این تجاوز با سکوت دبیرکل سازمان ملل متحد برگذار شد، نشان داد که هیچ سند، پیمان و منشوری در جهان از اعتبار برخورد دارد نیست، حتی اگر زیر آن را صدها کشور امضاء کرده باشند. تنها زور است که درجه اعتبار هر سند را تعیین می کند. اعتبار هر سند وابسته به پشتوانه نظامی و قهرآمیزی است که از آن سند می شود.  سازمان تروریستی داعش حمایتش را از تجاوز عربستان سعودی اعلام کرد و ترکیه نیز که ثبات منطقه، منافع اقتصادی و نفوذ سیاسی اش را برهم می زند در کنار عربستان سعودی و داعش ایستاد. ولی این اقدام شتابزده عربستانس سعودی، وضعیت انفجاری در منطقه ایجاد می کند و مسلما عواقب غیر قابل پیش بینی در پی دارد.

حزب کارایران(توفان) بمباران یمن توسط عربستان سعودی را قویا محکوم می کند و آن را ناقض منشور سازمان ملل متحد و یک اقدام غیر قانونی و تجاوزکارانه  محسوب می کند.

حزب ما  لشکرکشی احتمالی زمینی و دخالت در امور داخلی یمن را محکوم می کند و بر این باور است که هرگونه تغییر و تحولی سیاسی در یمن وظیفه داخلی مردمان آن کشور است و نه اجانب. با فرسایشی شدن این حملات نظامی و اشغال این کشور مقاومت مردم نیز شدت خواهد گرفت و آن نیرویی که بازنده این جنگ خواهد بود، عربستان سعودی است که فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی و محبوبیت در بین مردمان منطقه  است.

 

دست امپریالیسم آمریکا و متحدینش از یمن کوتاه!

حزب کارایران(توفان)

هشتم فروردین ماه 1394

www.toufan.org

۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه


شادباش نوروزی حزب کارایران(توفان)    

   نوروزتان مبارک باد!


 فرخنده نوروز که نوید دهنده تحول و دگرگونی طبیعت است و خبر از شور و نشاط  و زیبائی بهار می دهد بار دیگر فرا میرسد. نوروزی که همیشه با خود امید  تحول در جامعه انسانی و پشت سر گذاشتن زمستان سرد و تاریک و رنج آورنظم طبقاتی و دستیابی به صلح و دوستی و همبستگی و همیاری و خوشبختی و سعادت جامعه انسانی را به همراه می آورد . امیدی که سرچشمه تلاش و مبارزه ماست.

 

امسال هم طبق روال گذشته، افزایش قیمت سرسام آورمیوه و شیرینی وتنقلات درآستانه نوروز ، دیگردل ودماغی برای مردم محروم ٩٩ درصدی ایران باقی نگذاشته است که بتوانند درکنارسفره عید به  جشن وشادی بنشینند.بخش اعظم مردم اعم ازکارگران وزحمتکشان وحقوق بگیران تحتانی جامعه، حتا بخشی ازلایه های میانی ایران دراثر گرانی کمرشکن، تورم افسارگسیخته ووضعیت اسفناک اقتصادی قدرت خرید ونونوارکردن ندارند وعید را برسرسفره خالی برگزارمیکنند و نوروزشان همانند هرروزشان است.

 

سالی که گذشت بازهم سال وعده ووعیدهای توخالی و پیشروی درهیولای فقرو شکاف عمیق طبقاتی بود. آمارهای خود رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به روشنی نشان میدهند که اکثریت مردم ایران زیرخط فقر دست وپا میزنند وتورم وناامنی اقتصادی همچنان سیر صعودی طی میکنند. زندگی کارگران و زحمتکشان بخاطرسیاستهای نئولیبرالی وارتجاعی رژیم سرمایه داری ازیک سو و ادامه  تحریمهای اقتصادی وفساد واختلاسهای حکومتی ازسوی دیگر نسبت به سال گذشته هنوزهم وخیم ترگشته است ومردم میهن ما امیدی به  بهبودی وضعیت خود درچهارچوب نظام مافیایی جمهوری اسلامی ندارند و چاره ای جز تشدید مبارزه علیه دستاربندان حاکم نمی بینند.اعتراضات گسترده اخیر معلمان سراسر ایران برای اضافه دستمزد وهمینطوراعتصابات واعتراضات متنوع شاخه های مختلف کارگری علیه وضعیت موجود وخواست حداقل دستمزد عادلانه برای یک زندگی شرافتمندانه ، امید بخش است. درهمین رابطه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه با انتشار اعلامیه ای تاکید کرده است که "تنها راه برون رفت از این گرداب نابسامانی های عدالت سوز را به درستی دگرگونی های بنیادین بر پایه گسترش دادگری و عدالت اجتماعی و رعایت حقوق عمومی مردم دانسته و از آن میان تعیین دستمزد عادلانه برای کارگران و زحمت کشان و دیگر اقشار آسیب دیده را سرآمد این حقوق مسلم مردمی می دانند. در این راستا سندیکای کارگران شرکت واحد چون دیگر کارگران و زحمت کشان این مرز و بوم رفع ریشه ای بی عدالتی های اجتماعی و تعیین دستمزدی عادلانه بر اساس تامین زندگی آبرومند و شایسته برای کارگران و زحمت کشان و بازنشستگان کارگری و عموم حقوق بگیران خواستاربوده و تلاش و پیگیری و اعتراض جمعی در این باره راحق خود و همه ی کارگران و عموم مردم ایران می داند.تنها راه برون رفت از این گرداب نابسامانی های عدالت سوز را به درستی دگرگونی های بنیادین بر پایه گسترش دادگری و عدالت اجتماعی و رعایت حقوق عمومی مردم دانسته و از آن میان تعیین دستمزد عادلانه برای کارگران و زحمت کشان و دیگر اقشار آسیب دیده را سرآمد این حقوق مسلم مردمی می دانند. در این راستا سندیکای کارگران شرکت واحد چون دیگر کارگران و زحمت کشان این مرز و بوم رفع ریشه ای بی عدالتی های اجتماعی و تعیین دستمزدی عادلانه بر اساس تامین زندگی آبرومند و شایسته برای کارگران و زحمت کشان و بازنشستگان کارگری و عموم حقوق بگیران خواستاربوده و تلاش و پیگیری و اعتراض جمعی در این باره راحق خود و همه ی کارگران و عموم مردم ایران می داند.تنها راه برون رفت از این گرداب نابسامانی های عدالت سوزرا به درستی دگرگونی های بنیادین بر پایه گسترش دادگری وعدالت اجتماعی و رعایت حقوق عمومی مردم دانسته و از آن میان تعیین دستمزد عادلانه برای کارگران و زحمتکشان و دیگر اقشار آسیب دیده را سرآمد این حقوق مسلم مردمی می دانند. دراین راستا سندیکای کارگران شرکت واحد چون دیگر کارگران و زحمتکشان این مرز و بوم رفع ریشه ای بی عدالتی های اجتماعی و تعیین دستمزدی عادلانه بر اساس تامین زندگی آبرومند و شایسته برای کارگران و زحمتکشان و بازنشستگان کارگری و عموم حقوق بگیران خواستاربوده و تلاش و پیگیری و اعتراض جمعی در این مورد را حق خود و همه ی کارگران و عموم مردم ایران می داند." اتحادیه های مشابه کارگری نیز با انتشار بیانیه های اعتراضی وجمع آوری طومار، خواهان افزایش دستمزد وبهبود شرایط زندگی خود شدند.

 

اگرچه درسالی که گذشت درفقروگرانی ورشوه وفساد اداری پیشروی داشتیم لیکن پیکارعلیه سرکوبگریهای وحشیانه وناهنجاریهای اقتصادی و اجتماعی بویژه اعتصابات کارگری نیز همچنان ادامه داشته ودولت نئولیبرالی حسن روحانی را سخت به تکاپو انداخته است. دولت روحانی که تمام تلاش ودل مشغولیش چانه زنی با امپریالیسم آمریکا برای حفظ نظام است، کوچکترین وقعی به مطالبات کارگران نمی گذارد وهمانند دولت احمدی نژاد  پاسخ نان، مسکن ، آزادی و عدالت اجتماعی را با زندان و شکنجه و اعدام میدهد.اکنون درآستانه سال نو، صدها تن ازفعالین کارگری، معلمان ،دانشجویان و فعالین اجتماعی در زندان بسر می برند وجان بسیاری ازآنها در خطر است.

 

حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده تا ازتحریمهای ضد بشری و تهدیدات امپریالیستی درجهت تشدید سرکوب وخفقان داخلی به عنوان چماقی علیه مردم استفاده کند. رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی، آزادی بیان و حقوق کارگران و زنان را حق وحقوق مسلم مردم ایران نمی داند و با سرکوب و دامن زدن به نارضایتی عمومی به توطئه های امپریالیستی و صهیونیستی و دخالت نیروهای استعماری در ایران میدان میدهد. رژیم اسلامی با سرکوب های وحشیانه اش و به بند کشیدن کارگران شریف ایران که ستون اصلی مبارزه ضد امپریالیستی هستند ، درعمل بعنوان جاده صاف کن و خدمت کننده  به اجانب و عفریت خارجی عمل میکند.

 

 حزب کارایران(توفان) فرصت رامغتنم شمرده نوروز را به همه کارگران، به همه زحمتکشان، به همه معلمان ، به همه دانشجویان، به همه زنان مبارز سراسرایران، به همه خانواده های جانباختگان راه آزادی، به کارگران مبارززندانی وهمه زندانیان شریفی که  پرچم مبارزه را دربیغوله ها و شکنجه گاههای رژیم بر افراشته اند و به همه رفقا و یاران و همه کسانیکه در راه آزادی و سعادت ستمدیدگان میرزمند شاد باش می گوید وبرایشان درپیکار علیه نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی پیروزی آرزومی کند. به امید فرا رسیدن نوروزمردم ایران.

 

نوروزتان پیروزباد!

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!

دست امپریالیستها از ایران ومنطقه کوتاه باد!

حزب کارایران(توفان)

اسفند هزار و سیصد و نود وسه خورشیدی

www.toufan.org

 

۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

با لبخند تمسخر بر لب به لوله تفنگ جوخه مرگ خیره شد و  تيرباران گردید!!!.




انوشه انصاری، برنده جایزه پیشگامان فضا 2015 شد .جایزه ملی پیشگامان فضا در سال 2015 به دلیل خدمت به جامعه فضایی به انوشه انصاری تعلق گرفت.جامعه ملی فضا در آمریکا اعلام کرد این جایزه در کنفرانس جهانی توسعه فضا که اواخر ماه میلادی آینده در تورنتوی کانادا برگزار می شود به انصاری اعطا خواهد شد.
 درهمین رابطه ماهنامه توفان شماره  80  آبان ماه  1385  ارگان مرکزی حزب کارایران
مقاله ای تحت نام « انوشه بر تارک آسمان ایران می درخشد» به رشته تحریر درآورد که مورد استقبال بسیاری از هموطنان عزیز  قرار گرفت.این مقاله را مجددا درفیسبوک به اشتراک میگذاریم تا گامی ولو کوچک درتنویر افکار برداشته باشیم.تقدیم به  دوستان ویاران وهمه هموطنان عزیز.
................
              انوشه بر تارک آسمان ایران می درخشد                       
 “...             
شاد و شكفته، در شب جشن تولدت              
تو بيست شمع خواهی افروخت تابناك،
امشب هزار دختر همسال ِ تو ولی
خوابيده‌‏اند گرسنه و لخت، روی خاك.
زيباست رقص و ناز سرانگشت های تو
بر پرده‌‏هاي ساز،
اما، هزار دختر بافنده اين زمان
با چرك و خون زخم سرانگشت هايشان
جان می كنند در قفس تنگ كارگاه
از بهر دستمزد حقيری كه بيش از آن
پرتاب می كنی تو به دامان يك گدا.
وين فرش هفت رنگ كه پامال رقص توست
از خون و زندگاني انسان گرفته رنگ.
در تار و پود هر خط و خالش: هزار رنج
در آب و رنگ هر گل و برگش: هزار ننگ.
اينجا به خاك خفته هزار آرزوی پاك
اينجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار كودك شيرين بي‌‏گناه
چشم هزار دختر بيمار ناتوان ...         "
م.ا.سایه
                                                                 
انوشه انصاری یک ایرانی تبار آمریکائی بر اساس اظهاراتش به رویاهای دوران کودکی خویش که بر آسمان صاف و پر ستاره ایران نظاره می کرد و خود را بر بال ستارگان در پرواز می دید دست یافت و با پرداخت 20 میلیون دلار بعنوان نخستین زن توریست جهان راهی فضا شد.
خانم انصاری 20 میلیون دلار پول ناچیز را پرداخت کرد تا به آرزوهای دوران کودکی خویش جامه عمل بپوشاند. این در حالی است که بیش از 20 میلیون کودک ایرانی و غیر ایرانی در جهان در رویای دست یابی به یک حداقل زندگی می سوزند و نمی دانند که شب را تا به سحر با شکم گرسنه در پرتو شهادت ستارگان چگونه بسر آورند. در آمریکای جنوبی دسته های کودکان خیابانی که به حال خود رها شده و بی سرپرستند به موضوع رسانه های گروهی جهان بدل شده اند. جوخه های مرگ که نقش مامورین غیر رسمی انتظامی را بازی می کنند با تقبل سفارش سرمایه داران این کودکان پر آرزو را بعنوان ولگرد و مزاحم به قتل می رسانند و یا اندامهای انان را به ثروتمندان با بهای کلان برای تعویض می فروشند. اندام یکی، وسیله یدکی دیگری است. در آفریقا شدت گرسنگی و فقر که کودکان نخستین قربانیان آن هستند بحدی است که تصاویر آنها نیز انسان را به بهت و سرگیجه دچار می کند. در حالیکه رویاهای اقلیتی در جهان بهر قیمت قابل حصول است رویای اکثریت عظیم بشریت بمنزله رویا و امر دستنیافتنی باقی می ماند.
هر جا ثروت است در همانجا فقر رشد می کند زیرا که فقر و ثروت اجزاء جدائی ناپذیر نظم سرمایه داری هستند. زیرا فقر و ثروت لازم وملزوم دیگری هستند. هیچ کس با ثمره کار شخصی خویش میلیونر نمی شود. میلیونرها فقط کار غیر را به خدمت می گیرند و از میوه کار غیر به پاسِ ساز و کاری که نظام سرمایه داری آفریده است ثروت می اندوزند. و نظام سیاسی سرمایه داری پاسبان چنین نظمی است تا در پرتو آن تمرکز ثروت در دست اقلیتی فراهم و حفظ شود.
خانم انوشه انصاری می توانست این 20 میلیون دلار “اضافی“ را برای تسکین آلام درونی و عذاب وجدان به مصارف خیریه برساند. امری که که در چارچوب نظام سرمایه داری نیز به گوشه قبای کسی بر نمی خورد. ولی آنوقت دیگر خانم انصاری خانم انصاری امروزی نبود و باید در مشهد در خانه پدری روی پشت بام به ستاره ها خیره می شد و آرزوی سفر به ماه را در سر می پرورانید. خانم انصاری از آن جهت خانم انصاری است که توانسته در کشور شیطان بزرگ به یک سرمایه دار بزرگ بدل شود و در امر مسافرت به فضا نیز تنها به آرزوهای دوران کودکی خویش پر و بال نداده است وی بخوبی آگاه است که پس از این پرواز بابت تصاویر، سرگذشت نویسی، مصاحبه ها، سخنرانیها، کتب و تبلیغاتی که برای شرکتش کرده است ده ها بار بیشتر از مخارج کنونی خویش را به کف خواهد آورد. شاید روزی هم به  عنوان سفیر حسن نیت از طرف سازمان ملل و به همت آمریکا به ایران سفر کند. سرمایه داری تحقق همه آرزوها را به کالا بدل می کند و آنرا در دکان بزرگ خویش به فروش می رساند. خانم انوشه انصاری تنها یک زن موفق در این نظام نیست به عنوان انسان قربانی این نظام نیز هست. وی احتمالا بدون آنکه خود آگاه باشد برای نظامی تبلیغ می کند و نظامی را تقویت می کند که مسبب بی خانمانی میلیونها کودک پر امید و آرزو در جهان است. وی نظامی را تقویت می کند که بر سر کودکان افغانستان، عراق، لبنان، یوگسلاوی بمبهای رادیو آکتیو و بمبهای خوشه ای می ریزد و بارها نیز نقشه کشیده که بر سر کودکان ایرانی از جمله در مشهد بمبهای خوشه ای بیفکند و آنها را در حالیکه با چشمان باز به آسمان صاف و پر ستاره ایران نظر افکنده و در رویاهای بی کران خویش سوار بر ستاره ها، کهکشانها را در می نوردند زنده بگور نماید.
در نقد این بهره برداری تبلیغاتی سرمایه داری می توان بارها و بارها نوشت ولی در عین حال باید به نکات دیگری که در این سفر فضائی کمتر برجسته شده است اشاره کرد که کمتر کسی به آن پرداخته است.
خانم انوشه انصاری متولد ایران است و تا شانزده هفده سالگی نیز در ایران گذرانده و هویت ایرانی و طرز تفکر ایرانی بخشی از وجود وی شده است. اگر خانم انوشه انصاری مقیم ایران بود باید هر هفته برای زیارت حرم امام رضا خود را آماده می کرد و با کمربند عفت و حجاب اسلامی از نمازهای جمعه نیز غافل نمی شد. خانم انوشه انصاری باید از حقوقی که در هر کشور پیشرفته جهان به زنان تعلق دارد صرفنظر می کرد و در رویای خویش به در خانه نظر داشت تا شوهر خوبی به خواستگاری وی بیاید و وی را از تحمیل به خانواده خویش نجات دهد. اگر خانم انوشه انصاری در ایران بود جمهوری اسلامی به وی فقط می توانست نکبت و خرافات ارائه دهد و یک انسان فعال، پر امید و با استعداد را زنده به گور نماید. اگر خانم انوشه انصاری در ایران ساکن بود هرگز نمی توانست استعدادهای خویش را شکوفا سازد. اگر انوشه انصاری در ایران بود قربانی انصار حزب اﷲ بود.
سفر فضائی انوشه انصاری داغ ننگی است که به چهره جمهوری اسلامی می زند و در عین حال افشاء گر این رژیم نیز هست. به این نکته شایان توجه باید بیشتر نظر کرد. مسلما این فرصتهائی که سرمایه داری آمریکا برای زنان بعنوان سرمایه دار فراهم کرده سرمایه داری علیل ایران که به درد بی درمان اسلامی نیز مبتلا است هرگز نمی تواند فراهم آورد. تعصبات و خرافات مذهبی و ریشه های عمیق مردسالاری در جامعه ایران دشمن چنین فرصتهای مناسب برای زنان ایران است که مادران آتی نسل جدید ایران خواهند بود.
انوشه انصاری در زمان تمرینات خویش بر یک بازوی خویش پرچم آمریکا و بر بازوی دیگر خویش پرچم رسمی ایران را نصب کرده بود. این اقدام نه از روی محبت و سپاس نسبت به رژیم ایران بود بلکه از این جهت که به هویت ایرانی خویش نیز تکیه ای کرده و به ایرانی بودن خویش افتخاری نموده باشد. این ژست انوشه انصاری موجب غرور کاذب ملی در میان ایرانیان داخل و خارج کشور می شد که بتوانند مدعی شوند نخستین زن توریست فضانورد جهان یک ایرانی بود. طبیعتا مردمی که مرتب به سبب روش جمهوری اسلامی در جهان و امپریالیستها و صهیونیستها مورد تحقیر و دشنام قرار گرفته اند و در سراسر جهان با بی احترامی مواجه می شوند دستیابی به چنین احساسی یک پشتگرمی به آنها می دهد تا بر زخمهای این تحقیرها مرهمی بگذارند. آنها با سرمایه دیگران به فخر فروشی و سرپوش تحقیرهای جهانی خویش متوسل می شوند. از این نقطه نظر نیز باید تاثیرات اقدام انوشه انصاری را بررسی کرد.
٭٭٭
انوشه انصاری تنها ایرانی نیست و نبود که بر آسمان صاف و پرستاره ایران خیره شد و  سوار بر توسن آرزوها در کهکشانها به تاخت پرداخت تا به رویاهای خویش تحقق بخشد. در شهريور ١٣٣٢، درست پس از كودتاى خائنانه ٢٨ مرداد ناوى وظيفه هوشنگ انوشه  به اتهام به آتش كشيدن ناو ببر همراه با یارانش مهناوی دوم خیری، ناوی وظیفه گهربار در ميدان اميرآباد خرمشهر با چشمان باز و لبخندی جاویدان بر لب با قامتی افراشته و سینه ای برای تحقیر دشمنان سپر کرده بدست رهبران کودتای خائنانه 28 مرداد در حالی که قلبش برای رهائی ایران می تپید با لبخند تمسخر بر لب به لوله تفنگ جوخه مرگ خیره شد و تيرباران گردید. انوشه با هزاران امید و آرزو به این جهان چشم گشود و به ستارگان آسمان صاف  ایران خیره شد. وی در رویای خویش چنین سیر می کرد که آیا می توان روزی بشریت را بر عرش اعلی رسانید که بر ستارگان فخر بفروشند؟ آیا می توان بشریت را بر تارک سر قرار داد که مظهر دُر افشانی در آسمان تاریخ جهان باشند؟ وی شاهد بود که ستارگانی فرومی ریزند و خاموش می شوند ولی سحاب بزرگتری جایگزین آنها می شود و مرگ یکی، پایان زندگی نیست، آغاز زندگی دیگری است.
وی انوشه ما بود که بر تپه ای از گل آرامیده بود و چهره درخشان و خندانش در کنار سایر ستارگان آسمان مبارزات انقلابی مردم ایران پرتو افشانی می کرد و سمبلی برای نسلی است که در این آسمان بی کران رویاهای خویش را جستجو می کنند. وی چون ستاره تابناکی در متن آسمان صاف ایران نصب شده است و با لبخند تحقیرآمیزش نسبت به دشمن راه و شیوه زندگی شرافتمندانه  و غرور آفرین را می نمایاند. وی راهی را نشان داد که به تحقیر انسانها خاتمه می دهد و مقام شایسته زن را در اجتماع در اختیار وی قرار می دهد و ملتهای تحت ستم را رها می سازد که در آن جامعه نه به غرور کاذب نیازی باشد و نه اینکه پرچم، سمبل هویت بشریت به حساب آید. جامعه ایکه در آن سرنوشت کودکان خیابانی که چون کابوسی وحشتناک است طور دیگری رقم بخورد و از آن تنها در کتب تاریخ بعنوان ننگ بشریت و جنایت سرمایه داری یاد شود. وی می خواست به رویائی پوشاک واقعیت تن کند که در آن هیچ زن ایرانی برای رشد شکوفائی استعدادهای خود نیازی نداشته باشد که به سرزمین ینگه دنیا رود. انوشه جان داد تا زندگی برای همه انوشه های ایران افتخار آمیز و مملو از رفاه و انسانیت باشد. هنوز نسلهای فراوان ایران برای تحقق رویاهای انوشه ما می رزمند و این راه خستگی ناپذیر را تا فرجام نهائی طی خواهند کرد. همه آنها که دستشان در خون هوشنگ انوشه غرقاب است پیامهای تبریکشان را برای خانم انوشه انصاری بنام شهبانوی ایران ارسال کردند. اظهار مسرت شاهپرستان و مرده پرستان شاهدوست پرده ساتری بر شرایط اختناق، سلطه گری ساواک و دیکتاتوری فردی شاه و خیانت به میهن و بیگانه پرستی دوران گذشته است که ماحصلش همین رژیم جمهوری اسلامی است.
گُل ما، قامت ایستاده، لبخند تمسخر بر لب و مشت گره کرده، انوشه بود که از دل خاک خاوران ایران شگفته شد. این انوشه الهام بخش ما و نسلهائی است که برای رویاهای انسانی خویش می رزمند و از پای نمی نشینند.

بر گرفته ازتوفان شماره  80  آبان ماه  1385  ارگان مرکزی حزب کارایران