۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

تجاربی آموختنی ازرویدادهای اوکرائین

 

تجاربی آموختنی ازرویدادهای اوکرائین
 

 نازی های تازه به قدرت رسیده اوکرائین به یاری امپریالیستها

 
در مورد اوکرائین نوشته های بسیاری از منظرهای گوناگون منتشر شده است. طبیعتا در این اظهار نظرها،
 شما با واقعیات و اکاذیب فراوان روبرو می شوید که کالبد شکافی آنها برای دادن آگاهی به مردم، بسیار ضروری است. قصد ما این نیست که سیر وقایع را توضیح دهیم، زیرا وضعیت به گونه ای پیش رفته است که بر این حقیقت همه دانسته وقوف کامل است، که نازیها در اوکرائین رهبری حرکت ساختگی و سازمان داده شده دست راستی ها را کسب کرده، و جامعه اوکرائین را به سمت استبداد فاشیستی و سرکوبگرانه و خونین پیش می برند. بعد از تسلط آنها در اوکرائین، بوی چرک و خون، جنگ و تهدید امنیت و صلح جهانی از سوی امپریالیسم مهاجم غرب به مشام می رسد.
 

کودتای فاشیستی در اوکرائین را نمی شود تنها با بیان وقوع آن خاتمه یافته و پذیرفته شده تلقی کرد و از زمینه های پیدایش آن چشم پوشید. باید نظاره کرد که دراوکرائین چه می گذرد و توضیح اوضاع اوکرائین از دید مارکسیست لنینیستها چگونه است.
 

پس از فروپاشی شوروی که دستآورد رویزیونیسم خروشچفی با آغاز اتهام به دوران سوسیالیسم به رهبری استالین بود، ضد کمونیستها و دشمنان خفته طبقه کارگر و بورژوازی سرنگون شده درشوروی، و درهمه ممالک سوسیالیستی سر بلند کردند و به سازماندهی خویش پرداختند. یورش به استالین یورش به سوسیالیسم بود و هست. آنها کمونیستهای صدیق را تصفیه کردند و قدرت را به دست یک قشر ممتاز بروکرات، که بورژوازی نوخاسته در ممالک "سوسیالیستی" بود، واگذار کردند. تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اشتهای امپریالیسم مهاجم غرب را تحریک کرد تا هر چقدر می تواند بازارهای سابق ابر قدرت شوروی را به چنگ آورد و مناطق نفوذ خویش را به درون مناطق نفوذ سابق این ابر قدرت گسترش دهد. اقمار شوروی رویزیونیستی یکی بعد از دیگری به دامان امپریالیستهای مهاجم غرب افتادند.

 

امپریالیسم مهاجم غرب به روسها، بعد از فروریختن دیوار برلین و خروج سربازان روسیه وعده کرده بود، چنانچه آنها خاک آلمان شرقی را ترک کنند، هرگز منطقه نفوذ پیمان ناتو را به سمت مرزهای روسیه نکشانند. ولی با تضعیف روز افزون روسها، آنها به تعهدات امضاء شده پیمانهای خویش با روسها، همانطور که شرط سیاست است، وقعی ننهاده و تلاش کردند با خُلف وعده، پا به مناطق نفوذ روسیه بگذارند و بازارهای اقتصادی آنها را به چنگ آورده و قدرت نظامی وی را تضعیف کرده، به مرزهای روسیه نزدیک شده و به محاصره راهبردی امپریالیستهای ضعیفتر یعنی روسیه و چین بپردازند. اوکرائین همواره انبار غله اروپا به حساب می آمد و به خاطر زمین های حاصلخیزش، مورد توجه قدرتهای اروپائی و ابرشرکتهای امپریالیستی بود. هیتلر تسخیر اوکرائین را کسب فضای حیاتی برای آلمان تبلیغ می کرد و لزوم تسخیر آنجا را به این بهانه توجیه می نمود. وی نظریات خویش را در کتاب "نبرد من" تدوین کرده است.

 

پس ازفروپاشی شوروی، اروپائی ها و بویژه آلمانها تلاش کردند تحت نام اروپای متحد و تبلیغات گوشخراش و پر هزینه، به جلب افکار عمومی در اوکرائین بپردازند و حکومت آنجا را به سمت غرب با نقاشی ماهرانه "بهشت سرمایه داری" و دامن زدن به تخیلات پوچ و بی محتوی، جلب نمایند. آلمانها در این تهاجم تبلیغاتیِ سیاسی و ایدئولوژیک ازحمایت آمریکائی ها نیز برخورار بودند که می خواستند خودشان رهبری نفوذ به شرق اروپا و محاصره روسیه را مستقل از اروپا به کف آورند. آمریکائی ها در پشت سر آلمانها پا به منطقه نفوذ روسها می گذاردند، ولی نیتشان تامین سرکردگی خودشان بود و نه تامین سرکردگی اروپای متحد به رهبری آلمان.

حکومتهای بر سرکار دراوکرائین تا به امروز، حکومتهای دزد و فاسد و بخشی از مافیای سرمایه داری و اولیگارشی فاسد این کشور در قدرت بوده اند و هستند. در میان آنها شما نمی توانید با یک نیروی انقلابی و دموکرات روبرو شوید که مصالح مردم اوکرائین را مد نظر قرار دهد. خانم تیموشنکو که در فساد و تبهکاری شهره آفاق بود و سرانجام نیز به جرم تبهکاری به زندان افتاد، تنها با زور پول و اعمال نفوذ غرب در اوکرائین بر سر کار آمد و توانست از نیروی ضد کمونیستی که با یورش به سوسیالیسم دوران استالین در اوکرائین سربلند کرده بود، چند صباحی با سوء استفاده از نارضائی مردم از دست طبقه حاکمه فاسد اوکرائین، بر سر کار بماند. برای این کار وی و مشاوران غربی اش از تبلیغات ضد روسی و طرح "خطر شرق وحشی" در پشت پرده حمایت از وحدت "اروپای متمدن" سخن به میان آوردند، و خود را بخشی از خانواده اروپائی، با این استدلال که گویا در مقابل روسهای ضد اروپائی، قادرند "هویت تاریخی اروپائی" خویش را حفظ کنند، معرفی کردند. امپریالیسم آلمان تلاشی ناموفق کرد در زیر نقاب حمایت از "حقوق بشر" و اشاره به تمارض خانم تیموشنکو به بیماری استخوانی، و صدور گواهینامه های جعلی پزشکی از بیمارستان "شارتیه" برلن، این خانم تبهکار و فاسد را به خاطر خدماتش به امپریالیسم آلمان، به بهانه دریافت خدمات درمانی مناسب، از زندان آزاد ساخته و در برلن پروار نماید.

 

حکومت سرنگون شده ویکتور یانوکوویچ که در یک انتخاب "آزاد" به همان مفهوم بورژوائی و حتی مورد تائید خانم تیموشنکو و در زمان زمامداری ایشان بر سر کار آمد، رای اکثریت مردم اوکرائین را به صورت "دموکراتیک" به همان مفهوم تیموشنکوئی و بورژوائی آن کسب کرد و رسما مشروعیت قانونی یافت. مردم اوکرائین دیگر از دست چپاول و فساد دستگاه مافیائی خانم تیموشنکو به تنگ آمده بودند و به یانوکوویچ روی آوردند. مجلس اوکرائین با همان ملاکهائی نمایندگی خویش را در یک انتخابات "آزاد" به کف آورد، که در زمان ریاست جمهوری خانم تیموشنکو بدست آورده بود. تمام ارگانهای دولتی اوکرائین بر همان اساس "دموکراتیک" بورژوائی پا گرفتند. و با این معرفت کسی نمی تواند مدعی شود که حکومت فاسد ویکتور یانوکوویچ حکومتی غیر قانونی بود. آقای ویتالی کلیچکو قهرمان بوکس سابق که دست پرورده امپریالیست آلمان بود، تنها با 13 در صد آراء آنهم به زور هزینه های گزاف آلمانها و در همان انتخابات "دموکراتیک" به مجلس اوکرائین راه یافت.

 امپریالیسم غرب که در پی استقرار سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی خانمان برانداز و خرید اوکرائین و چپاول آن توسط ابر شرکتهای امپریالیستی بود و هست، در پی خصوصی سازی مؤسسات راهبردی، حذف گمرکات و گشودن دروازه های شهر بر روی سرمایه گذاران غربی، اخذ وامهای کلان از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای به زیر سلطه کشیدن اوکرائین، لغو قوانینی که مانع فروش زمین به خارجیان می شد، مسلط کردن قوانین سازمان تجارت جهانی و منطقه آزاد تجاری به اوکرائین برآمدند. آنها می خواستند که اوکرائین با امضاء "توافقنامه پیوستن به اتحادیه اروپا"، در پنجه آنها اسیر شود و نتواند از زیر بار این اسارت آنها فرار کند و خود را به روسیه که از نظر تاریخی به آنها نزدیکتر است متکی گرداند. این سیاست موجب می شد که تمام صنایع اوکرائین به ویژه در شرق این کشور مضمحل شود و سرنوشت اقتصادی اوکرائین در دست ابرشرکتهای امپریالیستی غرب قرار گیرد. نظام برده داری مدرن با به زنجیر کشیدن مردم اوکرائین و گسترش فقر و فلاکت به عنوان پیش شرط بهره دهی بهتر، برقرار گردد. از نظر نظامی و سیاسی اخراج گام به گام ناوگان دریای سیاه روسیه از بندر سواستوپل و تغییر قانون اساسی اوکراین بر اساس تمایل به غرب و پیوستن آنها به اتحادیه اروپا، در دستور کار قرار گرفت. آنها می خواستند متن پیشنویس قرارداد منطقه آزاد تجاری بین اوکراین و اتحادیه اروپا را، که رئیس جمهور اوکراین آن را بعنوان تهدید منافع ملی کشور ارزیابی کرد به اوکرائین تحمیل کنند. برای اینکار جاسوسان، نازی ها و عوامل دست راستی به عنوان عوامل تحریک به شورشهای خیابانی، تخریب، ایجاد تزلزل و تشویش و مبتکرانِ بی ثباتی، که در کشورهای بالتیک تحت نظر اروپائی ها و آمریکائی ها آموزش دیده بودند، برای انجام "انقلاب مخملی" به میدان "مآیدان" در مرکز شهر "کی یف"، بدون مجوز قانونی، با همه امکانات تدارکاتی برای ماه های آینده و پوشش تبلیغاتی عوامفریبانه و سرتاپا دروغ، اعزام شدند. خواستهای آنها روز به روز و به صورت تحریک آمیز، و با حمایت نمایندگان امپریالیستها و شرکت گستاخانه آنها در نمایشاتِ اعتراضیِ عمالشان در "کی یف"، با توجه به بی کفایتی و بزدلی ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهور اوکرائین، ارتقاء می یافت. آنها با فشار به نمایندگان منتخب مجلس، تلاش کردند که آراء آنها را تغییر دهند، که با موفقیت روبرو نشدند، ولی همین "دموکراتها" حاضر نشدند، تصمیمات مجلس را به رسمیت بشناسند و به آن گردن نهند و از پیوستن اجباری به اتحادیه اروپا منصرف گردند، آنها برای تشدید بی ثباتی و ایجاد فقدان امنیت و ایجاد رعب و وحشت، ساختمانهای دولتی را غیر قانونی اشغال کردند و آتش زدند و به جنگ و تیراندازی با پلیس پرداختند و مردم را تحریک و تحریص به کسب قدرت سیاسی نمودند. بیکباره همه آن افسانه های بورژوائی در مورد "انتخابات آزاد"، "دولت متکی بر قانون"، "احترام به حقوق اکثریت"، "دموکراسی"، "آزادی" و... همین که با منافع سیاسی طبقاتی آنها در تناقض قرار گرفت، به حرف مفت و یاوه گوئی بدل گردید. واقعا این اعمال خشونتبار و خودکامه چه قرابتی با ترویج اصول "دموکراسی" هائی دارد که افسانه اش را امپریالیستها تبلیغ می کنند؟ آیا نباید برای این همه ریاکاری عرق شرم را از جبین زدود؟

 

"جامعه مدنیِ" این وحوش نازی، که دو وزیر امور خارجه آمریکا و آلمان، آقای جان کری و آقای اشتاین مایر زیر بغلشان را گرفته اند، به مظهر توحش و خشونت همه جانبه بدل شد. کودتا گران نازی با یاری وزرای امور خارجه آلمان، فرانسه و لهستان و سایر سیاستمداران برجسته اروپا به دخالت آشکار در امور داخلی یک کشور مستقل برخاسته و حق حاکمیت ملی این کشور را به زیر پا گذارده و تلاش کردند از خارج با فشار و از درون با تسلیح نازی ها و فاشیستها قدرت سیاسی را از طریق یک کودتای نظامی به کف آورند. ولی همین سیاستمداران حاضر نیستند در کشور خودشان یک نمایش اعتراضی بدون مجوز وحتی مسالمت آمیز را تحمل کنند. آنها حتی حاضر نشدند به تقبیح اشغال ادارات دولتی و حمله مسلحانه به دسته های پلیس بپردازند. رسانه های گروهی آنها در روز روشن، شب را روز و روز را شب جلوه می دادند و این توهین به خرد جمعی جوامع غربی بود.

 

بی تردید یکی از همین اعمال کودتاگران در "کی یف"، در ممالک همین سیاستمداران "برجسته" اروپائی، کافی بود تا آنها پاسخ معترضان را قانونا و با گلوله بدهند. جائی که پای کسب قدرت سیاسی در میان باشد، تنها زبان گلوله قابل فهم است. رویدادهای عراق، کوزوو، یوگسلاوی، لیبی، سوریه و... مجددا تکرار می شد.

حق ملتها در حق تعیین سرنوشت خویش، اگر به نفع امپریالیستها نباشد، به خون کشیده می شود. این تجارب از طرفی نشان می دهد که حق تعیین سرنوشت ملل، چنانچه رنگ ضد امپریالیستی نداشته باشد، حرف مفت بوده و در بهترین حالت مانند کردستان عراق پایگاه ضد انقلاب منطقه و اسرائیل دوم می شود و از طرف دیگر حقوق دموکراتیک تنها در رابطه با مبارزه طبقاتی و کسب قدرت و حفظ قدرت سیاسی قابل تفسیر و تفهیم بوده و حقوق ناب و غیر طبقاتی وجود خارجی نداشته و نخواهد داشت. آنچه را که مشتی فریب خورده "دموکرات چپ" به علت ماهیت طبقاتی و یا معرفتی نمی توانستند بفهمند، امپریالیستها به آنها در سینی مبارزه طبقاتی دو دستی تقدیم می کنند، تا بینائی سیاسی خویش را باز یابند.

 

توگوئی رئیس جمهور آلمان آقای "گاک" برای همین گمراهان بود که بیان کرد: "به رژیمهای خشن نباید اجازه پنهان شدن در پشت اصول حق حاکمیت ملی و عدم مداخله داده شود". همین عقیده را وزیر دفاع آلمان، خانم اورزلا فون دِر لاینر با بیان اینکه "موضع جهانی آلمان عبارت از مداخله مسئولانه در هر مناقشه ای می باشد که ضروری تشخیص دهد"، تکرار و کامل کرد. به سخن دیگر "حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی" برای امپریالیستها حرف مفتی بیش نیست. در دنیائی که مناطق نفوذ امپریالیستها تقسیم شده است، آنها تنها از حق حاکمیتی حمایت می کنند که در تقسیم مجدد جهان منافع راهبردی آنها را تامین کند.

کودتا گران "دموکرات" بعد از احساس قدرت به تخریب تندیسهای لنین و قبر سرباز گمنام در جنگ میهنی ضد فاشیستی به رهبری استالین پرداختند. آنها بدنبال آن بودند که تندیسهای استالین رهبر جنگ بزرگ میهنی را به زیر بکشند، ولی هر چه گشتند مجسمه ای از وی نیافتند، زیرا این رویزیونیستها بودند که آنها را قبلا برای تسهیل کار فاشیستها پائین کشیده بودند. هر آنچه از گزند خیانت رویزیونیستها در امان مانده بود، بدست نازی ها بر باد رفت. این رویزیونیستها بودند که تندیس بزرگ استالین را به زیر کشیدند و با خروشچفِ دلقک در همفکری با امپریالیستها و تروتسکیستها هم آوائی می کردند. پائین کشیدن تندیس لنین ادامه سنت شکنی بورژوازی مافیائی نوخاسته شوروی بود که حالا نتایج خویش را به بار می آورد. نازی ها به دفاتر حزب رویزیونیست اوکرائین که در تهمت زدن به استالین و مبارزه با سوسیالیسم به دنباله رو خروشچف بدل شده بود، حمله کردند. حزبی که با روحیه همزیستی سالمت آمیز و گذار مسالمت آمیز خروشچفی و نفی مبارزه طبقاتی و با روحیه اعتماد بیکران به دشمن طبقاتی و کوربینی طبقاتی تربیت شده بود و هرگز آمادگی مبارزه بر ضد فاشیستها را نداشت. کسی که در استالین زدائی خروشچف و همپالکی هایش شرکت داشت و آشتی طبقاتی را جایگزین مبارزه طبقاتی کرده بود، بیکباره خود را خلع سلاح و بی اراده در مقابل تهاجم نازی ها دید و بدون مقاومت سرکوب شد. نازی ها به دفاتر و کمپیوترهای آنها دست یافتند، نام اعضاء و مشترکان نشریات آنها را بدست آوردند تا دمار از روزگار آنها بدر آورند. عنقریب ترورهای پنهان و آشکار در اوکرائین آغاز می شود. حزبی که به دشمن طبقاتی اعتماد می کرد، حال قربانی قهر و خشونت دشمن طبقاتی می شد. حزب کمونست اوکرائین(بخوانید حزب رویزیونیست اوکرائین-توفان) بدستور دولت جدیدِ هنوز بر سرکار نیامده، ممنوع شد. دموکراتهای امپریالیستی که از آزادی انتخابات و آزادی بیان و آزادی احزاب دم می زدند، در این تجربه زنده و تاریخی مجددا نشان دادند و ثابت کردند که درک از آزادی و دموکراسی، همواره طبقاتی بوده است و خواهد بود. افسانه آزادی های بی قید و شرط، ساخته و پرداخته دست امپریالیستها و عمال آنها برای خلع سلاح روحی زحمتکشان و عامل اسارت ذهنی آنهاست و باید با آن بشدت مبارزه نمود. تجارب اوکرائین برای افشاء "چپ های دموکرات"، و سوسیال دموکراتهای ایرانی بسیار آموزنده خواهد بود. کسانی که به جای تبلیغ مبارزه طبقاتی به نفی طبقات و مبارزه طبقاتی، به آرایش امپریالیسم و صهیونیسم می پردازند و به انکار دیکتاتوری پرولتاریا مشغولند، همان کسانی هستند که در آینده با شرکت در انقلاب مخملی، آب به آسیاب امپریالیستها خواهند ریخت.

 

یکی دیگر از شگرد نازی ها اسارت نمایندگان مخالف در مجلس و گروگان گیری آنها بود. نازی ها با نیروی مسلح این نمایندگان را حبس کردند و کارت نمایندگی آنها را که برای اخذ رای از آنها استفاده می شد، ضبط کردند و با کارتِ رایِ معتبر آنها، به صندوق های آراء، آراء "دموکراتیک"، برای احراز اکثریت ریختند و حکومت جدید نازی ها و دست راستی ها را در اوکرائین بر اساس رای "اکثریت" در مجلس اشغالی توسط اوباش مسلح، بر سرکار آورند. امپریالیستها به سخنگوئی وزرای خارجه آلمان، فرانسه و لهستان در توافقنامه مشترکی که با روسیه و دولت ویکتور یانوکوویچ بستند، تعهد کردند که یک دولت انتقالی بر سر کار آورند و پس از آن آقای ویکتور یانوکوویچ از مسند کار به نفع دولت جدید کناره گیری کند. هنوز مرکب این توافقنامه خشک نشده بود که نمایندگان امپریالیستها حس کردند که یانوکوویچ از توسل به اسلحه برای برقراری نظم هراس دارد. این بود که فرمان حمله را برای کسب قدرت سیاسی انحصاری و بدون انتخاب دولت گذار صادر کردند، به طوریکه یانوکوویچ مجبور به فرار شد، تا جان خود را نجات دهد. این تجربه نشان می دهد که تصمیمات بر اساس زور گرفته می شود. کسی که زور نداشته باشد بازنده است. تنها توازن قوا ممکن است مبنای بقاء توافقات امپریالیستی باشد. به مجرد اینکه این توازن برهم بخورد هیچ توافقی اعتبار و بقاء نخواهد داشت. تجربه اوکرائین محموله ای از آموزشهاست. آموزش از ماهیت حق تعیین سرنوشت ملتها از نظر امپریالیستها در دوران کنونی، بی اعتباری حق حاکمیت ملی و تجاوز به کشورها و دخالت بی شرمانه در امور داخلی آنها، آموزش در مورد مفهوم دروغین آزادی های بی قید و شرط و غیر طبقاتی و حمایت ریاکارانه از حقوق دموکراتیک و حقوق بشر، آموزش در مورد ماهیت انقلابات مخملی و تدارک امپریالیستها از سالها قبل برای چنین مواردی، آموزش از نقش رویزیونیستها در همدستی با امپریالیستها و صدمات جبران ناپذیری که آنها به جنبش کمونیستی جهانی زدند، آموزش از دوران پرافتخار رهبری رفیق استالین در شوروی که ضامنی برای صلح جهان و آسایش بشریت بود. تجربه اوکرائین که هنوز به پایان نرسیده است، دست همه یاران انقلاب مخملی در ایران را باز می کند که امپریالیستها سالهاست درصدند آنها را در انگلستان، دوبی، هلند، فرانسه، آلمان و آمریکا تربیت کنند و لشگری از خبرنگاران، کاوشگران، نویسندگان، نظریه پردازان، فعالان تواب سیاسی سابق، کارگردانان تاتر و سینما، سازمانها مشکوک غیر دولتی و جریانهای مشکوک فمینیستی در عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از آنها ساخته و هر روز و هر شب در رسانه های گروهی فارسی زبان امپریالیستی به تجلیل از آنها پرداخته و از آنها شخصیت سازی نمایند. تجربه اوکرائین نشان می دهد که چگونه می شود مشتی تجزیه طلب ناسیونال شونیست را با نفرت ضد فارس مسلح کرد و به نسل کشی ترغیب نمود تا منافع راهبردی امپریالیستها تامین شود. این تجربه نشان می دهد که مبارزه ایکه نشئه ای از خواست ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی در آن نباشد آلت دست امپریالیستی است و به خشونت و خونریزی در خدمت منافع امپریالیستی بدل می شود. این است که مبارزه دموکراتیک باید با مبارزه ضد  امپریالیستی و ضد صهیونیستی عجین باشد تا دست خودفروختگان به بیگانگان باز گردد.


بررسی اوضاع اوکرائین را تنها در متن اختلافات روسیه و اروپا و آمریکا دیدن و با یک مهرِ ساده نگرانه "نزاع امپریالیستی" گریبان خویش را از تحلیل و افشاء امپریالیستها رها ساختن، کافی نیست. در اینجا حق حاکمیت کشورهاست که به زیر پا گذارده می شود و امپریالیستهای غرب با آگاهی در این راه گام می گذارند. باید به این جنبه مسئله تکیه کرد و آنرا افشاء نمود. این خطرناکترین جنبه این پدیده است که در لیبی و سوریه و کوزوو و... تکرار شده است. البته در خاتمه باید به یک نکته دیگر نیز اشاره کرد و آن اینکه سیاست اعمال نفوذی که امپریالیستهای اروپائی به سرکردگی آلمان برای تسخیر اوکرائین در پیش گرفته بودند در رقابت با امپریالیسم آمریکا به بحران دچار شده است. آمریکائیها ظاهرا توانسته اند از راه نرسیده، مُهر خود را بر این تحولات بکوبند و تمام رشته های آلمانها را پنبه کنند. ویتالی کلیچکو دست پرورده آلمان به کناری رانده شده و به صورت دلقک مسخره ای ناظر همدستی آمریکائی ها با حزب نازی اوکرائین است. آلمانها حاضر نیستند خطر تجزیه اوکرائین را بپزیرند، زیرا می تواند این تجزیه، عواقب بسیار بدی برای اتحادیه اروپا و بویژه آلمانها در آینده و در رابطه با روسیه داشته باشد. کار اوکرائین دارد به بن بست می رسد.

بزرگترین درس تاریخ از این تجربه این است، که بدون رهبری حزب طبقه کارگر، بدون مبارزه متشکل کمونیستی در تشکل واحد و بسیج توده های مردم، امکان ندارد بتوان بر دسیسه های امپریالیسم و دشمن طبقاتی فائق آمد. تجربه اوکرائین نشان می دهد که ضرورت احیاء یک حزب کمونیستی(مارکسیستی لنینیستی) که از سنتهای انقلابی دوران رهبری رفیق استالین در جنبش کمونیستی، الهام بگیرد و آنرا سرمشق رژه پیروزمند خود قرار دهد، وجود دارد و احساس می شود. پیروزی بر نازی ها و دست راستی ها، پیروزی بر امپریالیستها و ارتجاع سیاه، که سنتا همه عوامل و ابزار  قدرت و تتمه افکار عقب مانده را بیدک می کشند، بدون رهبری حزب طبقه کارگر که ستاد فرماندهی نیروهای انقلابی است، ممکن نیست.

 


                                                     

حزب کارایران(توفان)

چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲

www.toufan.org

 

 

 

                                                  

به

۱۳۹۲ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

فرخنده باد هشتم مارس روز همبستگی زنان سراسر جهان!


فرخنده باد هشتم مارس روز همبستگی زنان سراسر جهان!

 

روزهشتم مارس برابر با هفده اسفند صد وسومین سالگرد روز جهانی زن است. این روز تاریخی روزهمبستگی زنان سراسر جهان در پیکار بخاطر رهائی از قیود ارتجاعی و قرون وسطائی و نیل به تساوی حقوق با مردان است. اززمانی که زنان روز همبستگی خود را بنیان نهادند صد وسه سال میگذرد. درطول این مدت زنان با مبارزات خویش برغم افت و خیزهای فراوان توانسته اند دروضع اجتماعی خویش تغییرات بسیاری بوجود آورند. تغییرات شگرفی که در وضعیت اجتماعی زنان با انقلاب کبیر اکتبرشوروی و تاثیرات آن درزندگی سراسر زنان جهان بوجود آمد انکار ناپذیر است. شکست موقتی سوسیالیسم ، ذره ای ازاهمیت واعتبار انقلابات پیروزمند سوسیالیستی ورهائی زن از قید بردگی و استثمارو درهم شکستن   نظام کهن نمی کاهد.

 

زنان ایران نیمی از سکنه کشورند اما نیمی محروم تر و رنجکش تر. زنان مانند مردان از کلیه بلایای اجتماعی و اقتصادی ناشی از سلطه ارتجاعی رژیم اسلامی در رنج اند. اما میان زنان و مردان عدم تساوی شدیدی بچشم میخورد. زنان دریک رشته ازحقوق سیاسی و اجتماعی و حقوقی که مردان از آن برخوردارند، محرومند. زنان ایران  نه تنها در معرض نابرابری و تبعیض طبقاتی و پی آمدهای  اجتماعی مترتب از آن  قرار دارند، بلکه  از آن نظر شایان توجه خاصی هستند  که در سیستم و نظامی زندگی میکنند که  بر آپارتاید جنسی استواراست. ستون ها وارکان این آپارتاید جنسی برقانون گزاری کشور ، برشرع اسلامی ، بر نظام ولایت فقیه و برفرهنگ و سنتهای بشدت واپسگرای فئودالی و مرد سالاری بنا گردیده است.

                         

مبارزه برای حقوق دمکراتیک زنان

حزب کارایران(توفان) به روشنی از حقوق زنان ایران دفاع  میکند و درمسیر استقرار تساوی حقوق زنان و مردان، لغو کلیه قوانین ارتجاعی مذهبی و غیر مذهبی، لغو هرگونه تبعیض ومحدودیت برحسب جنسیت، آزادی پوشش، آزادی ازدواج و انتخاب همسر وازدواج غیر مذهبی، لغو کلیه قوانینی که به بهانه ناموس ارتکاب جنایت علیه زنان را توجیه میکنند، ممنوعیت فحشا بطور کلی و فحشا مذهبی بنام صیغه گری، آزادی سقط جنین و به رسمیت شناختن این حق برای زنان و.....میکوشد و پیگیرانه درجهت تحقق آن که با برافکندن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی میسر است گام برمیدارد.

همبستگی زنان ایران  با زنان منطقه

 امروزسرنوشت زنان ایران به سرنوشت زنان عراق و افغانستان و بحرین و فلسطین و سوریه و لیبی و سایر زنان منطقه گره خورده است. این است که طرح مطالبات بر حق زنان ایران بدون پیوند آگاهانه با مبارزه علیه تجاوزات امپریالیستی و فریاد دست امپریالیستها از ایران و منطقه کوتاه باد!  فاقد محتوا و ترقی خواهد بود. نمی توان مدافع حقوق زنان ایران بود اما ازتجاوز نظامی به لیبی، سوریه، لبنان، فلسطین،عراق ، افغانستان وبحرین ..... حمایت نمود واین سیاست امپریالیستی را درقالب مبارزه با اسلام سیاسی تئوریزه و تبلیغ کرد. تا امپریالیسم و ارتجاع طبقاتی درجهان حاکم است تصور آزادی کامل زنان و تحقق حقوق دموکراتیک و برابر آنها با مردان میسر نخواهد بود.

 

حزب ما یقین دارد که زنان تحت ستم و مبارزر ایران با اتحاد و یکپارچگی نقش شایسته خودرا دربرانداحتن رژیم زن ستیزسرمایه داری جمهوری اسلامی و زدودن تمامی قید و بندهای سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری با سربلندی ایفا خواهند کردوجز این نخواهد بود.

 

   8 مارس روز جهانی زن گرامی باد!

لغو فوری حجاب اجباری!

لغو فوری تبعیض جنسیتی و تمامی قوانین ارتجاعی ضد زن!

جدایی کامل دولت از دین و آموزش!

سرنگون بادرژیم زن ستیز سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!

حزب کارایران(توفان)

مارس  2014     


                                                       


۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

خصوصی سازی صنایع نفت ملی شده ایران


خصوصی سازی صنایع نفت ملی شده ایران

خیانت به منافع ملی است

روح آیتﷲ کاشانی بر توافقنامه زبونانه ژنو حاکم است. روحانیت بار دیگر خیانت تاریخی خویش را نسبت به منافع ملی ایران از زمان قراردادهای گلستان و ترکمنچای به معرض نمایش گذارد. روحانیت همیشه ارتجاعی بوده است و ربطی به این فرد مترقی روحانی و یا آن فرد انقلابی در درون روحانیت ندارد. روحانیت به عنوان نماد دین در تمامیت خویش ارتجاعی و ضد انقلابی است.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی که بعد از انقلاب شکوهمند بهمن به علت حضور میلیونی مردم در صحنه و فضای ضد امپریالیستی و شور و شوق انقلابی به تصویب رسیده است و با روح استقلال طلبانه و قطع دست امپریالیستها به رشته تحریر در آمده است، می خوانیم: " اصل ۴۴- نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات می‌شود که مکمل فعالیت های اقتصادی دولتی و تعاونی است. مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانونی جمهوری اسلامی است. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می‌کند.".

مضمون این سخنان روشن است و هر چند "مقام معظم رهبری" آنرا در جهت منافع سرمایه داران خصوصی تفسیر خودسرانه کرد، ولی از این اصل چنین بر نمی آید که مردم ایران باید بر معادن و ذخایر و ثروتهای ملی ایران چشم پوشیده و آنها را در اختیار امپریالیستها بگذارند. از این تفسیر چنین بر نمی آید که اصل ملی کردن صنعت نفت ایران باطل شده و نفت ایران متعلق به امپریالیستها و ابر شرکتهای خصوصی امپریالیستی است.

در دو اصل دیگر قانون اساسی می آید: "عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، قراردادها و موافقت‏نامه‏‏های بین‏المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد." و یا در تحت عنوان "اصل ۱۲۵- قراردها و توافق‌نامه‌های بین‌المللی" می آید: "امضای عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، موافقت‏نامه‏ها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولت ها و همچنین امضای پیمان‏های مربوط به اتحادیه‏های بین‏المللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رییس جمهور یا نماینده قانونی او است.". این اصول بی نیاز از تفسیر است و نشان می دهد که نمی شود منابع ملی ایران را به کنسرنهای آمریکائی فروخت و پولش را به رفیق دوستها و زنجانی ها و خاوری ها و... داد. این منابع به ملت ایران تعلق دارد و نه به هیات حاکمه.

توافقنامه خفت آور ژنو که تسلیم بلا شرط جمهوری اسلامی فقط برای بقاء خود و به ضرر منافع ملی ایران بسته شده است، همانگونه که حزب ما پیش بینی می کرد، اختلافات ایران با آمریکا تنها بر سر مسئله هسته ای ایران نبود. حقیقت این است که "بمب اتمی" ایران همواره بمبی موهومی بود و عامل فشاری برای تسلیم ایران به امپریالیستها مورد سوء استفاده قرار می گرفت و بخشی از اپوزیسیون "انقلابی" ایران نیز در خدمت امپریالیسم به کار گرفته شده بود. نیت امپریالیسم در آن بود که جای پای محکمی در ایران مانند زمان شاه باز کند و ثروتهای ملی ایران را چپاول کند. توافق در مذاکرات هسته ای برای امپریالیسم آمریکا توافق بر سر یک بسته از خواستهای شوم امپریالیستی بود که در درون این جعبه پنهان شده بود. بتدریج که این مذاکرات به نتیجه رسیده است، محتوی این بسته به روی میز می آید و گزینهای نظامی اوباما به زیرمیز می رود و اپوزیسیون فریب خورده و یا خودفروخته ایران نیز لب در کام کشیده و مدعی است این مسایل اصلا به اپوزیسیون ایران مربوط نبوده است.

در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی هنوز در باره محتوی این توافقات سکوت اختیار می کرد و می کند و رسانه های ایران سخنی بر زبان نمی آوردند و نمی آورند، مطبوعات غربی پاره ای از این توافقات پشت پرده را رو کردند. همین سکوت مقامات ایرانی در مورد بندهای مورد توافق با آمریکا، نشانه ترس آنها از خشم مردم ایران و خیانتی است که تنها برای حفظ و بقاء رژیم آخوندی به آن دست زده اند.

رژیم جمهوری اسلامی نفت ملی شده ایران را به صورت خصوصی در آورده و در اختیار کمپانی های امپریالیستی قرار می دهد. از این ببعد ابر شرکتهای خصوصی بر استخراج و تولید نفت ایران و صنایع پتروشیمی ایران نظارت می کنند. این یکی از خواستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی است که نقشه غارت ایران و استقرار فقر و فلاکت در میهن ما را در صدر برنامه های خود قرار داده اند.  در همان آغاز کار رسانه های گروهی در ایران اعلام داشتند:

"بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز: "ایران اعلام کرده که خواهان بازگشت ۷ شرکت فعال در زمینه انرژی شامل شل، توتال، انی، او ام وی و استات اویل از اروپا و شرکت های بزرگ آمریکایی همچون اکسون موبیل وکونوکو فیلیپلس است.

شرکت های خودروسازی رنو و پژوی فرانسه نیز در ماه نوامبر در کنفرانس خودرو در ایران شرکت کردند. این در حالی است که ناوگان فرسوده حمل و نقل هوایی ایران ممکن است پیشنهاداتی را به شرکت های بوئینگ و ایرباس ارائه کند.

یک کارشناس ایرانی مقیم وین گفت، انگار در تهران طلا کشف شده است. روسیه و چین در حال رقابت برای انعقاد قراردادهای نفت در برابر کالا با ایران هستند، قبل از اینکه شرکت های غربی با تکنولوژی ای که ایران به شدت به آن نیاز دارد، به آنجا برسند.

وی افزود: «ما اکنون در حال دریافت درخواست هایی از تعداد زیادی از مشتریان قدیمی و برخی مشتریان جدید هستیم

مقامات ایرانی می خواهند رقابتی را بین شرکت های اروپایی و در نهایت شرکت های آمریکایی برای انعقاد بهترین قراردادها ترتیب دهند. اما اکثر این قراردادها زمانی می توانند به امضا برسند که ایران و غرب به توافق نهایی دست یابند.

یک مقام ارشد دولتی که نخواست نامش فاش شود گفت: «شرکت های آمریکایی از تولیدکنندگان خودرو گرفته تا شرکت های سازنده هواپیما بسیار مشتاق ورود به بازار ایران هستند.» وی افزود: «آنها در حال آماده کردن زمینه برای زمانی هستند که تحریم ها به طور کامل برداشته شود

در میان مستعدترین بخش ها برای حضور در بازار ایران در کوتاه مدت، خودروسازان، شرکت های پتروشیمی، مواد غذایی و کالاهای مصرفی قرار دارند. در حالی که فعالیت ها در زمینه تولید نفت و گاز و تکنولوژی و هواپیما در چشم انداز دورتری قرار دارند."

ولی این تازه مشتی از خروار بود. فاجعه ایکه اتفاق افتاده است و ابعاد آن روز به روز بیشتر نمایان می شود از این عمیقتر است. رژیم جمهوری اسلامی بهترین قراردادهای تحمیلی و استعماری را از میان مجموعه قراردادهای استعماری انتخاب می کند. سخن بر سر غارت است و نه آبادانی ایران و آسایش مردم میهن ما. ابر شرکتها بر سر تحمیل قراردادهای استعماری و چسباندن زالوهای مکنده به بدن نحیف ایران رقابت می کنند. آنها می خواهند با رشوه و فشار بهترین سهم غارت را ببرند. سخن بر سر تامین منافع مردم ایران نیست، سخن بر سر صنعتی کردن ایران نیست، بر سر مستعمره کردن ایران است. باید به این عوامفریبی "اصلاح طلبان" و "اصولگرایان" خاتمه داد.

نشریه زود دویچه تسایتونگ آلمانی در شماره 20 مورخ 25/26 ماه ژانویه سال 2014 در تحت عنوان کنایه آمیز "ملاقات با دشمن طبقاتی" پرده از همدستی نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی با امپریالیستها بر می دارد و دست آنها را رو می کند.

"رئیس جمهور ایران حسن روحانی نیز از بازدیدش در داووس به منزله نشست تبلیغاتی برای اقتصاد کشورش استفاده کرد.  ایران قصد دارد به ده قدرت بزرگ اقتصادی تعلق داشته باشد. آری در سیاهه ای قرار گیرد که چین و هندوستان بر روی آن قرار دارند. در عین حال وی به عنوان منتقد سرمایه داری افسارگسیخته ظاهر می شود و در سخنرانیش می گوید: "بحران مالی نشان داد که همه ما در قایق واحدی نشسته ایم". (کدام قایق واحد؟ سرنوشت ملت ایران به سرنوشت امپریالیسم گره نخورده است-تکیه همه جا از توفان).

خواست روحانی که درهای کشور را بگشاید، بر روی سرمایه داران آلمان نیز موثر است. یک رئیس کنسرن آلمانی می گوید که سخنان روحانی بر وی تاثیر گذاشته است. در عین حال برایش جالب بود که روحانی چگونه مرتب لبخند بر لب داشت. بنظر من نشانه خوبی است. علیرضا رودسری رئیس شرکت آریا انترناسیونال در هامبورگ، شرکتی برای تجارت با سنگ آهن در عرصه جهانی، نیز بر این نظر بود که: "این واقعا با همکار قبلیش احمدی نژاد تفاوت اساسی داشت". "تنها بیانِ شادباش اش را باعبارت خانمها و آقایان، در مقابل حاضران غربی کسی تا کنون نشنیده بود".

رودسری 40 ساله متولد ایران است و تا سیزده سالگی زندگیش را در ایران بسر برده است. وی روحانی را می شناسد و با وی چندین بار در زمانیکه وی در هامبورگ بود، قبل از ریاست جمهوریش دیدار داشته است. روحانی همیشه خواهان تغییر در ایران بوده است. "اما این در عرض شش تا هشت ماه اتفاق نمی افتد به دو سه سالی نیاز دارد". تا سه سال قبل آقای رودسری خودش در ایران به تجارت مشغول بود و دلش می خواهد که این کار را دوباره انجام بدهد. وی امیدوار است که اروپائیها تحریمهای اقتصادی را کاهش دهند. "این به ایران - و به بسیاری شرکتهای آلمانی از جمله در بخش تاسیسات صنعتی و ماشین آلات که سابقا در آن عرصه نفوذ داشتند، کمک می کند.

رئیس جمهور ایران بعد از سخنرانیش در در زیرزمینهای مرکز کنگره غیب شد. در آغازِ بعد از ظهر، وی و وزیر نفت اش با 30 نفر روسای شرکتها از جمله روسای شرکتهای نفت، فولاد و بانکها بدور از چشم مردم در اطاق مذاکرات گرد آمدند. روسای شرکتهای انرژی می خواهند بدانند که آیا ایران می خواهد واقعا استخراج نفت را خصوصی کند. یکی از آنها اشاره می کند که قانون اساسی ایران این عمل را در واقع ممنوع کرده است. وزیر نفت پاسخ می دهد وابسته به این است که قانون اساسی را چگونه تفسیر کنیم.

رئیس شاخص بورس آلمان(داکس) گفت: "اگر تنها نصف آن چیزهائی را که روحانی می گوید صحت داشته باشد، آنوقت ما با یک مانع زدائی روبرو هستیم". دورنمای گشایش ایران خیلی ها را با معامله با ایران امیدوار ساخته است، طوریکه یک مدیر برجسته یکی از بزرگترین بانکهای جهان گفت: " من شدیدا خوش بین هستم که بعد از این نشانی، چیزی عوض شود. ایران برای شرکت ما از ظرفیت بالقوه عظیمی برخوردار است"."(تکیه همه جا از توفان). 

حزب کار ایران(توفان) "توافقنامه ژنو" را یک تسلیم نامه استعماری به ضرر خلقهای ایران می داند. حزب کار ایران(توفان) هرگز این پیمان استعماری را برسمیت نمی شناسد. حزب ما بر آن است که این خیانتها هنوز از نتایج سحر است و به احتمال بسیار قوی توافقهای اسارت آوردیگری نیز به انجام رسیده است که بتدریج برملا خواهد شد.

مردم ایران و همه مارکسیست لنینیستها، نیروهای انقلابی و ملی و دمکراتیک و مترقی  و آزادیخواه ایران انزجار خویش را از انعقاد چنین قرارداد ضد ملی و نو استعماری ابراز داشته و آن را محکوم می کنند. راهی را که  رژیم  سرمایه داری و ضد مردمی جمهوری اسلامی بر گزیده است، راهی است که ایران را ویران تر و به زائده امپریالیسم جهانی و به کشوری تحت سلطه بدل خواهد کرد.

 

حزب کارایران(توفان) قاطعانه ازپیکارکارگران و زحمتکشان وهمه آحاد مردم ایران برای کسب آزادیهای سیاسی و اجتماعی و حقوق دمکراتیک دفاع می کند و بر پیوند این مبارزه با مبارزه همه اقشار و طبقات ضد امپریالیسم، علیه نفوذ امپریالیسم و قراردادهای استعماری پای می فشارد. اتحادعملهای متنوع نیروهای سیاسی در دفاع از دمکراسی و حقوق دمکراتیک و آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و... بدون جهت گیری روشن علیه امپریالیسم و محکومیت قراردادهای ضد ملی و ضد منافع خلقهای ایران، کژراهه رفتن و به نفع نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی و خاک در چشم مردم پاشیدن است و بس. تنها با چنین دورنمایی است که می توان همکاریهای سیاسی مشترکی را سامان داد، به نیرو تبدیل شد و در صف مقدم مبارزه ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی قرار گرفت.  

 

حزب کارایران(توفان)

29 بهمن 1392

****





 سایت کتابخانه اینترنتی توفان


سایت آرشیو نشریات توفان


توفان در توییتر


توفان در فیسبوک


توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی


 

 

۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

یک سند افشاگرانه


یک سند افشاگرانه

 (وینستون چرچیل واستفاده ازسلاح شیمیایی علیه بلشویکهای شوروی در 1919)


آنچه می خوانید افسانه نیست، حقیقت است. حقیقتی در بکاربردن گازسمی توسط امپریالیست انگلیس علیه بلشویکهای شوروی، بلشویکهایی که با رهبری انقلاب کبیر اکتبرسوسیالیستی، جهان سرمایه داری وامپریالیستی را به وحشت مرگ انداخته ورهایی میلیونها کارگر ودهقان زحمتکش را به ارمغان آوردند. سندی انکار ناپذیردرافشای آدمخواران جنگ افروز ومتجاوز وداغ ننگی بر پیشانی مدافعین دروغین حقوق بشر.

پیروزیهای قطعی انقلاب اکتبر وحکومت جوان شوروی منظره بین المللی را دگرگون ساخت.امید امپریالیسم به پیروزی ضد انقلابیون داخلی بر آورده نشد.لشکرکشی چهارده دولت امپریالیستی وسرمایه داری علیه جمهوری جوان و بنیان کن شوروی بی نتیجه ماند.ارتشهای متجاوز خارجی درجنگ با نیروی انقلابی ارتش سرخ یکی پس از دیگری شکست میخوردند و این شکستها  آنها را به جنون وامیداشت. برای مبارزه با نخستین کشور سوسیالیستی نقشه های طولانی وتوسل به هر سلاح مرگباری لازم می آمد.دراین میان امپریالیست خون آشام انگلیس، سرکرده امپریالیستهای جهانی حتی از پاشاندن گازسمی برفراز کشور جوان شوراها برای به زانودرآوردن بلشویکها دریغ ننمود.بکاربردن سلاح شیمیایی علیه بلشویکها در 1919 نه تنها تا کنون محکوم نگردیده است حتا اقدامی" بشردوستانه" برای درهم شکستن انقلاب شوروی وبر انداختن حکومت جوان سوسیالیستی توحیه میگردید وهمچنان میگردد وتوسط ماشین شستشوی مغزی رسانه های امپریالیستی به خورد افکارعمومی داده میشود. بربریت وجنایت ضد بشری که تا به امروز ادامه داشته ودرویتنام ولائوس وعراق وافغانستان ویوگسلاوی وسوریه....به اجرا درآمده است.همه این جنایات ضد بشری باید با ترفند دمکراسی وحقوق بشر توجیه گردند تا نظام سرمایه داری و امپریالیستی با وجدانی آسوده به استثماروچپاول وغارت و نهر خونش ادامه دهد.

حال با این مقدمه کوتاه می پردازیم به کتابی که اخیرا توسط تاریخ شناس انگلیسی، "جیلس میلتون-Giles Milton " تحت عنوان "رولت روسی Russian  Roulette- " انتشار یافته و از اقدامات تجاوز کارانه امپریالیست انگلیس برای خفه کردن انقلاب روسیه پرده برمی دارد وبه شرح آن می پردازد .اقدامات جنایتکارانه ای که ازتجاوز مستقیم گرفته تا گسیل داشتن صدها جاسوس وعملیات خرابکارانه درخاک روسیه که سرانجام با شکست روبروگردید وبا مقاومت قهرمانانه بلشویکها درهم شکسته شد.

"جیلس میلتون" درمورد کتاب اخیرش ازعلاقه عمیق نخست وزیر بریتانیا وینستون چرچیل به تولید سلاح شیمیایی برای درهم کوبیدن دشمنان سخن می گوید. انگلیس درهمین دوره اززمان است که به تولید مخفیانه سلاح شیمیایی "ام-دوایس M Device - " می پردازد وچرچیل موافقت کامل خود را از بکاربردن این گاز سمی علیه بلشویکها اعلام داشت.نویسنده در همین مورد در مصاحبه خود با روزنامه بریتانیایی" تلگراف" می گوید:

"بیش از 50 هزار نارنجک آلوده به این گاز توسط هواپیما ههای جنگنده  بریتانیا برفراز پایگاههای ارتش سرخ، روستا ها ومناطق تحت کنترل بلشویکها درشمال روسیه پرتاب شد واین گاز درسایر نقاط  تحت اشغال امپراطوری بریتانیا نیز بکارگفته شد."

نویسنده درمصاحبه ای با همین روزنامه به افشای وینستون چرچیل که فرمان استفاده از سلاح شیمیایی علیه شورشیان شمال هندوستان را صادرنمود، می پردازد و به سندی اشاره میکند که چرچیل شخصا طبق ارسال نامه ای به دفتر ویژه قیمومت هند درلندن می نویسد:

" ما باید ازگاز علیه قبایل شورشی درشمال غربی هند استفاده  کرده و آنها را  نابود کنیم." چرچیل دراین نامه بیشرمانه می نویسد " که من حقیقتا دلیل این تردید درعدم بکاربردن گاز را نمی فهمم".

"جی لس میلتون"، درادامه مصاحبه اش با "تلگراف" می گوید:

"بریتانیائیها دراین مورد سکوت پیشه می کنند ومی خواهند با بیان اینکه تعداد قربانیان بسیار محدود بوده، سرش را هم بیآورند. اما واقعیت ازنگاه روسها چیز دیگری است. یکی از سربازان روسی خبر ازمرگ 50تن از رفقایش را میدهد. آمار دقیقی دردست نیست که چه تعدادی دراثر حمله شیمیایی جان باختند، لیکن واقعیت این است که هزاران نارنجک آلوده به گاز به سوی روستا های شوروی پرتاب شد. بکارگیری اینهمه سلاح شیمیایی جز استفراغ خونی وبیهوشی ومرگ وناله قابل تصورنیست. مدیر شرکت تولید گاز" ام- دوایس"، "کیت پرایسSir Keith Price - " براین نظر بود که " با تولید چنین سلاح شیمیایی علیه بلشویکها امکان سقوط دولت شوراها فراهم میشد".

روزنامه گاردین درهمین مورد می نویسد که در27 اوت 1919 شماری از روستا های روسیه مورد حمله گازی قرارگرفتند وسربازان درحال فرار دریک فضای مه آلود سبز رنگ گازی  وصحنه هایی از خون واستفراغ وبیهوشی مشاهده شده اند. حملات گازی در ماه سپتامبر هم ادامه داشت.  پس از آنکه گاز های سمی بطور محسوس فروکش میکردتد سربازان بریتانیائی و روسیه سفید با ماسک ضد گاز وارد صحنه میشدند و بقیه سربازان بلشویک را مورد حمله قرار میدادند. سربازانی که جان سالم بدر برده بودند گفته اند که پس از پرتاب کپسول گازی بر روی قربانیان ، خون استفراغ میکردند ودچار بیهوشی میشدند.

در اواسط سپتامبر 1919 که  شکست امپریالیست انگلیس درجنگ قطعی شده بود تصمیم به خروج از روسیه میگیرد وازآنجا که برگرداندن تعداد زیادی از کپسول های باقی مانده را خطرناک ارزیابی نمود ، تصمیم میگیرد آنها را بدریا بریزد. این جنایتکاران ده ها هزار کپسول گاز را در دریای سفید خالی میکنند که هنوز در عمق 240 فوتی باقی مانده اند.

حمله وحشیانه با سلاح شیمیایی علیه بلشویکها توسط امپریالیست کهنه کار انگلیس که یکی از چهارده کشور متجاوز به کشورجوان شوراها بود سرانجام با شکست روبروگردید. امپریالیست جنایتکار انگلیس موفق نگشت حتا با توسل به سلاح ضد بشری شیمیایی بر اراده پولادین بلشویکها که از پرولتاریا وزحمتکشان و تمام خلقهای شوروی الهام می گرفتند ،چیره گردد. این خود یک بار دیگر این حقیقت را به اثبات می رساند که وقتی خلقی به پا می خیزد و دارای رهبری انقلابی و آنهم از نوع کمونیستی است، رهبری که با میلیونها مردم، مردمی که میل به آزادی ورهایی از قید سرمایه داری وامپریالیسم ونظام کهن دارد، آن خلق شکست ناپذیر است وبا هیچ سلاح وترفندی نمی توان آنرا بزانو در آورد.

این سند یک باردیگر نشان میدهد که امپریالیستها دراستفاده ازسلاح مرگبار شیمیایی برای رسیدن به اهداف جنایتکارانه وتجاوزکارانه شان ید طولانی دارند وحقوق بشر خواهی و صلحدوستی شان دروغی بیش نیست. صلح و آزادی واقعی فقط با دفن ونابودی سیستم سرمایه داری وامپریالیستی واستقرار سوسیالیسم ممکن است وجز این نیز نمی باشد.

 بدا به حال "چپ های نوینی" که ازامام زاده ابرقدرتهای غارتگر وجنگ افروز امپریالیستی انتظارمعجزه دارند .

*برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد فرمان چرچیل در بکاربردن سلاح شیمیایی در 1919 به لینک زیر مراجعه فرمائید.


 



نقل از توفان الکترونیکی شماره 91 نشریه الکترونیکی حزب کارایران بهمن ماه 1392
www.toufan.org
toufan@toufan.org