۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه


به یک یهودی توهین کنید یهودی ستیز هستید

به یک مسلمان توهین کنید مدافع آزادی بیان هستید

به یک روس توهین کنید هوادار جهان بینی لیبرال هستید

این منطق طبقاتی امپریالیسم غرب است

 

توهین به مقدسات ادیان، و برخورد حزب کار ایران(توفان) به آن

 

محکومیت تروریسم تائید نظر قربانیان نیست

حزب ما مخالف آدمکشی به جرم بیان عقیده و حتی توهین است، ولی این امر دلیلی نمی شود تا هر حرف نادرست را تائید کنیم. هر کس شهید شد الزاما سخنان درستی بر زبان جاری نساخته است و الزاما صحت نظراتش را اثبات نکرده است. تاریخ مملو از شهیدانی است که به راه نادرست رفته اند. شهید پروری و از آن ابزاری برای ایجاد فضای خفقان و ممنوعیت اظهار نظر ایجاد کردن، شیوه امپریالیسم فرانسه و سایر امپریالیستهاست. اگر چند میلیون آدم را با تحریک احساسات و با بولدزر تبلیغاتی به خیابانها آوردن نشانه حقانیت باشد، آنوقت هیتلر خیلی بیش از این عده را در آلمان به صف می کرد. خمینی نیز با استفاده از مردم میلیونی همیشه در صحنه بر بسیاری از اعمالش بر همین شیوه کار سرپوش می گذاشت و لذا آنها نیز دست کمی از فرانسیس اولاند امروز نداشته و ندارند. این سیل فریب خوردگان و به صف شدگان گرچه با نیت حمایت از "آزادی بیان" و اسلام ستیزی به میدان آمدند، ولی در عمل به سفت کردن پیچ و مهره های ماشین خفقان دولت تروریستی فرانسه و بورژوازی حاکم در آنجا در آستانه بحرانهای توفانزا پرداختند. آنها بشارت دهنده آزادی نبوده و نیستند، نازلگر خفقانند.

"شارلی ابدو" در فرانسه نماد آزادیخواهی و فضای باز سیاسی نبود. حجم انبوه سیاستهای ضد مسلمانی اش حاکی از تبلیغ نفرت ضد اقلیتها، ولی در پرده "آزادی بیان" در لباس طنز بود. "شارلی ابدو" خود قربانی سیاستی شد که از نفرت و خشونت سرچشمه می گرفت و می خواست با تروریسمِ تبلیغِ نفرت ملی و نفرتِ ضد اقلیتها، خفقانی را موجب شود تا فقط آزادی توهین حق حیات داشته باشد.

کشتار تروریستهای داعش در فرانسه به استناد انتشار کاریکاتور حضرت محمد، و دامن زدن به نفرت ملی و مذهبی نژادپرستانه از جانب طبقه حاکمه فرانسه، آنهم تحت عنوان دفاع از "آزادی بیان" مسایل عمیقتری را مطرح می کند که باید به ویژه کمونیستهای کشورهای مسلمان به آن پاسخ دهند. اینکه کسی را نمی شود حتی به جرم توهین به قتل رسانید، امر روشنی است که حاصل دستآوردهای مبارزه بشریت و حقوق کسب شده مدنی می باشد. چنین عملی را هرگز نباید به رسمیت شناخت و محکوم نکرد و اجرای قانون را بدست تروریسم سپرد. ولی اگر همین فضای تحریک آمیز و زهر آگین، خود وسیله ترور فکری شود که کسی حق نداشته باشد به این نوع درک از "آزادی بیان" انتقاد کند، آنوقت ما با تروریسم جدیدی روبرو می شویم که از "آزادی بیان" اسلحه خطرناکی ساخته است تا مسلمانان را هدف رگبار آن قرار دهد. هم اکنون مزورانه در فرانسه اجراء می شود. واقعا اگر کسانی هستند که موافق " اصل آزادی بیان" هستند، زمانی در اعتقاداتشان صمیمی و صادق اند که این آزادی را برای همه بخواهند و همه جا از آن دفاع کنند و نه تنها در کشور فرانسه و آنهم فقط در مورد توهین به پیامبر مسلمانان. اگر دفاع از "آزادی بیان" گزینشی و مصلحتی و بر اساس منافع سیاسی روز تعیین گردید، آنوقت ما با عوامفریبی روبرو هستیم و نه دفاع از حقوق دموکراتیک مردم. ما با اختراع یک سلاح کشتار جمعیِ آتشینِ مرگ آور تروریستی با صدا خفه کن "آزادی بیان" روبرو هستیم.

دولت فرانسه که برای "آزادی بیان" بخوانید- آزادی توهین به مسلمانان - گریبان می درد، در فهرست اسمی خبرنگاران بدون مرز در ردیف 39 قرار دارد و مخبران را که نامطلوبند مورد اذیت و آزار قرار داده و مدام برای از پای در آوردن آنها، از آنها به دادگاه ها شکایت می کند. سردبیر روزنامه "لوپن" فرانتس اولیور ژیسبرFranz-Oliver Giesbert   تعریف می کرد که به خاطر طنزی که در مورد خانم کارلا برونی همسر نیکولا سرکوزی نوشته بوده است. آقای سرکوزی به وی تلفن کرده و گفته که خدمتش می رسد. همین آقای سرکوزی صهیونیست که تحمل طنز نسبت به همسر خواننده و مانکن رسمی اش را ندارد و غیرتش به جوش می آید، در مورد حق آزادی توهین به پیامبر مسلمانان در صف نخست گام بر می دارد و اسمش را از سرکوزی به "شارلی" بدل کرده است. وی نیز هوادار "آزادی قلم و بیان" گردیده است.

بر این کارزار دفاع از "آزادی بیان" ادوارد اسنودن در مهاجرت از مسکو نظاره می کرد و جولیان آسانژ در حصر اجباری سفارت کوادور در لندن سر می تکانید.

در زیر یوتوب آقای ویلیام ینی (William Binney) مدیر فنی سازمان جاسوسی آمریکا "ان.اس.ای"(NSA) را می بیند که مانند ادوارد اسنودن یک "ویسبلور"(whistleblower) آمریکائی است و نتوانسته اقدامات غیر قانونی و ضد قانون اساسی آمریکا را در نقض حقوق دموکراتیک مردم تحمل کند و اخراج و تهدیدش کرده اند. (http://youtu.be/jWQjnI3ozOU).

در کنار این واقعیات با استعفای غیر مترقبه جیم کلنسی Jim Clancy  بعد از 35 سال همکاری با "سی ان ان"(CNN) به خاطر حمایت از آزدی بیان و مبارزه با دروغ مواجهه می شویم. وی دسیسه ای را که همه مسلمانان تروریست معرفی می کند مورد انتقاد قرار داد و توسط لابی های صهیونیست مورد حمله قرار گرفت و مجبور به استعفاء شد. و این قصه سر دراز دارد و به امر روزانه بدل شده است. (http://youtu.be/HWEWrTaXe-s).

امپریالیسم آمریکا با ایجاد ماشین عظیم جاسوسی و خبر چینی و شنود در سراسر جهان به زوایای خصوصی زندگی مردم سرک می کشد و عناصر نامطلوب را نشانه کرده و سر به نیست می نماید. این هم یک نوع دفاع از"آزادی بیان" به سبک امپریالیستی است که جنبه عمومی و جهانشمول دارد. همه ممالک اروپائی و غربی از این نوع تفتیش عقاید قرون وسطائی خبر دارند، ولی به همدیگر برای تحقیر و سرکوب مسلمانان نان قرض می دهند. روشن است که در اینجا اهداف معین سیاسی دنبال می شود و نه دفاع از اصل "آزادی بیان".

برای تبرئه کاریکاتوریستهای فرانسوی گفته می شود که در فرانسه نشریه طنز نویس "شارلی ابدو" همه ادیان را مورد انتقاد قرار می داده است و بین آنها تبعیضی قرار نداده است. مدعیان این نظریه هنوز نتوانسته اند سندی بر صحت نظریات خویش ارائه دهند. گفته می شود که نشریه "شارلی ابدو" در طنز ادیان و مقامات و قدرتها حرام و حلال نمی شناسد و به همه با یک میزان برخورد می کند. آنها به عنوان نمونه پای فرانسیس اولاند را به عنوان شخص اول مملکت به میان می کشند که مورد طنز نشریه "شارلی ابدو" قرار دارد. به عنوان مثال تصویری از آلت تناسلی اولاند رئیس جمهور فرانسه را می کشند که کاریکاتوریست با اشاره به آن، از قدرتی که در فرانسه همه چیز را می گرداند صحبت می کند. منظور این است که آقای اولاند مغزش در وسط پایش قرار داشته، و وقتش را بیشتر با معشوقه هایش تلف می کند تا به کار کشور داری توجه کند و ارزیابی هایش در حد ارزش آلت تناسلی اش است. آیا از این طنز در مورد آقای اولاند که نه خودش و نه آلت تناسلی اش هرگز مقدس نیستند و تقدس مآبی اش مورد نقد قرار می گیرد، می توان یاری گرفت و مشابهات خوبی برای قیاس با توهین به مقدسات و احساسات یک و نیم میلیارد مردم جهان ساخت و پرداخت؟ هرگز! آیا این نوع استدلال، خود توهین دیگری به مقدسات مسلمانان محسوب نمی شود؟ معلوم است که می شود. و آیا این قیاس مع الفارق این امر را به ذهن تداعی نمی کند که ناشرین می خواهند آلت تناسلی اولاند رئیس جمهور فرانسه را با مقام و مرتبه "پرستیدنی" پیامبر مسلمانان با البسه "آزادی بیان" مقایسه کنند و هر دو را در یک سطح قرار دهند؟. روشن است که در این جا سخن فقط بر سر تحقیر مسلمانان با نیات سیاسی صورت می گیرد و این مسئله ربطی به آزادی بیان ندارد.

ناشرین "شارلی ابدو" زیرِ کاریکاتور فوق با اشاره به آلت تناسلی آقای اولاند  می نویسند:

 


من رئیس جمهور فرانسه هستم

 

آن برای اثبات بی طرفی از این هم گام فراتر نهاده و از برخورد "شارلی ابدو" به کلیسا و واتیکان و شخص پاپ سخن می گویند. ولی ناگفته روشن است برخورد به واتیکان و شخص پاپ برخورد به مقدسات مسیحیان نیست. کتاب انجیل و حضرت عیسی در زمره مقدسات مسیحیان محسوب می شوند و نه شخص پاپ. در دین اسلام انتقاد تیز و تند از آخوندها و روحانیت و مفتی ها، توهین به مسلمانان نیست. اگر کسی در ایران به خمینی انتقاد کرد و یا در مورد خامنه ای یا هر شیخ دیگری طنز نوشت مفتری به مسلمانان محسوب نمی شود- دشمن جمهوری اسلامی به حساب می آید. لیکن توهین به مسجد الاقصی، قرآن، محمد و خانه کعبه که برای مسلمانان بهر دلیل مقدس است، آشوب آفرین است. طنز گزنده که فقط آب به آسیاب سیاست روز امپریالیستها به ریزد و محمد را تروریست جلوه دهد تا تروریسم دولتی امپریالیسم و صهیونیسم را بپوشاند، طبیعتا توهین به مسلمانان و دامن زدن به نفرت ملی و مذهبی و آنهم با اهداف استعماری امپریالیستی و صهیونیستی است. این نوع طنزپردازی طبیعتا ماهیت یک جنگ سیاسی را داراست. چنین طنزی هرگز نقش آگاهی دهنده و ارشاد عمومی را ندارد و با هدف لشکر کشی سیاسی انجام می گیرد. مگر دولت فرانسه تروریسم دولتی نیست؟ مگر دولت مستقل لیبی را بر خلاف همه موازین جهانی سرنگون نکرد و منجلابی در لیبی نیآفرید که هر روز از آن یک گروه جدید تروریست متولد می گردد. مگر این امپریالیسم با داعش برای سرنگونی دولت قانونی، مشروع و مستقل بشار اسد همدستی نکرد؟ چرا مبارزه با تروریسم و بمب گذاری در همه دنیا به حساب رهبران این کشورها گذارده نمی شود و فقط گریبان مسلمانان را چسبیده اند؟ چرا کلاه بِرِه ای فرانسوی را به صورت بمب بر سر سرکوزی و یا اولاند نمی گذارند؟ چرا راهپیمائی "ضد تروریسم" این تروریستهای جهانی در جهان، به شکل کاریکاتور مورد انتقاد قرار نمی گیرد؟ در تمام ممالک زیر سلطه ی این استعمارگران، جائی نیست که قلمها را همراه با دست نگارندگان نشکسته باشند و زبانها را از قفای آنان بیرون نکشیده باشند. این آزادی خواهی ریاکارانه امپریالیستها مورد نقد و طنزِ طنز نویسان مدعی بی طرفی قرار نمی گیرد. ..............

 برای مطالعه کل این مقاله لطفا لینک را باز کنید.ما خواندن این مقاله ارزشمند به همگان توصیه میکنیم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر